تاريخ اسلام در عصر امامت امام سجاد و امام باقر(ع)

پژوهشکده تحقيقات اسلامي

- ۳ -


كـاروان رهـسپار مدينه شد، ولى ـ بنابر نقل سيد بن طاووس ـ هنگامى كه به عراق رسيدند به راهـنـمـا گـفـتـنـد مـا را از راه كـربـلا ببر.(70) هدف آنان اين بود كه يكبار ديگر با شـهـيـدان بـويژه ابا عبداللّه (ع )ديدار و تجديد پيمان كنند. آنان روز بيستم صفر به كربلا رسيدند. ديدند جابر بن عبداللّه انصارى و عدّه اى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر(ص )نـيـز بـراى زيارت امام حسين (ع )وارد كربلا شده اند. دو كاروان همراه گروهى از زنان اطراف كـه بـه ايـشـان پـيـوسـتـه بـودنـد چـنـد روزى را بـه نـوحـه سـرايـى و عـزادارى پرداختند.(71)
در مدينه
امـام سـجـّاد(ع )و اهـل بـيـت عـصمت سرانجام پس از حدود هفت ماه كه از زمان خروج آنان از مدينه مى گذشت با قلبى سرشار از حزن و اندوه و چشمانى گريان به پشت دروازه هاى مدينه رسيدند.
پـيـام رسـانـان عـاشـورا در دو پايگاه نخست ؛ كوفه و شام ، وظيفه پيام رسانى را به خوبى انـجـام دادند. اينك مدينه سوّمين پايگاه مهمّى است كه بايد پيام عاشورا را بشنود و حوادث آن را بـه تـفـصـيـل در سـيـنـه خـود نـگـهـدارد تـا بـه نـسـلهـاى آيـنـده منتقل نمايد. از اين رو، امام سجّاد(ع )براى حسن انجام وظيفه و اينكه پيام در جوّى مناسب و سرشار از احساسات و عواطف انسانى و در حضور انبوه جمعيّت ابلاغ شود، در نزديكى مدينه فرود آمد و (بشير بن جذلم ) را احضار كرد و فرمود:
اى بشير! خداوند پدرت را رحمت كند، او شاعر خوبى بود. آيا تو نيز از شعر بهره اى دارى ؟
ـ بلى اى فرزند رسول خدا(ص )من نيز شاعرم .
ـ بـه شـهـر بـرو و بـراى ابـا عـبـداللّه مـرثـيّه سرايى كن (و مردم را از شهادت او و بازگشت اهل بيتش به مدينه آگاه ساز)(72)
انـتـخـاب بـشير، شاعرى حماسه سرا و فرزند شاعرى پرآوازه و مشهور از جانب امام (ع ) نشان دهـنـده عـنـايـت خـاص آن حـضـرت در بـرانـگـيـخـتـن هـر چـه بـيـشـتـر احـسـاسـات مـردم بـراى استقبال از كاروان اسارت و شنيدن پيام آنان است ، و گرنه ابلاغ صرف پيام ، از پيك معمولى نيز ساخته است .
بـشـيـر وارد شهر شد و در مسجد پيامبر(ص )با صدايى رسا تواءم با گريه در حضور انبوه جمعيّت ، پيام را چنين ابلاغ كرد:
يا اَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ بِها
قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَاءَدْمُعى مِدْرارٌ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ
وَالرَّاءْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناةِ يُدارُ
اى مـردم يـثـرب ! ديـگـر جاى ماندن شما در اين شهر نيست . حسين (ع )كشته شد، پس از ديدگان اشك بباريد.
پيكر پاك او در كربلا به خون غلطان و سر مطهرش بر نيزه ها در شهرها گردان است .
بشير پس از برانگيختن احساسات و عواطف مردم ، افزود:
ايـن عـلى بـن حـسين است كه همراه عمّه ها و خواهرهايش در آستانه شهر فرود آمده اند. من فرستاده اويم تا شما را به نزد او ببرم .
مـردم شـهـر سراسيمه و شيون كنان از خانه ها بيرون ريختند و در حالى كه بر سر و صورت مـى زدنـد و اشـك از ديـدگـانـشـان سـرازيـر بـود بـه سـوى جـايـگـاه اهل بيت به راه افتادند.(73)
گزارش مهمّ امام سجاد(ع )
زن و مـرد مـدينه در برابر خيمه امام (ع )اجتماع كردند. پيشواى چهارم در حالى كه قطرات اشك از ديدگان مبارك بر گونه هايش جارى بود از خيمه بيرون آمد و روى منبر كوچكى نشست . مردم به محض ديدن چهره گريان و مصيبت زده يادگار امام حسين (ع )بى اختيار گريستند و از هر سو مصيبت وارده را بر آن گرامى تسليت گفتند. امام (ع ) آنان را دعوت به سكوت كرد. آنگاه پس از سپاس و ستايش خداوند متعال فرمود:
اى مـردم ! خـداونـد مـا را بـا مصيبتى بزرگ و ثلمه و شكافى عظيم در اسلام آزمود؛ ابا عبداللّه الحـسـيـن و خـانـدانـش كـشـته و زنان و دخترانش به اسيرى گرفته شدند و سر مطهرش را بر فراز نيزه به شهرها گرداندند. اين مصيبتى است كه تا كنون نظير نداشته است !
راستى اى مردم ! چه كسى است كه پس از اين فاجعه ، شادمان گردد؟ و كدام قلب است كه براى آن اندوهناك نشود؟ و كدام چشم است كه از گريه خوددارى كند؟
بـراسـتى كه آسمانهاى هفتگانه ، امواج درياها، اركان آسمان ، اطراف زمين ، شاخه هاى درختان ، ماهيان دريا، ملائكه مقرب و تمامى اهل آسمانها بر كشته حسين (ع )گريستند... .
اى مـردم ! مـا را بـدون آنـكـه جـرم و عـمـل نـاخـوشـايـنـدى مـرتـكـب شـده يـا بـه اسـلام ، خـلل و صـدمـه اى وارد كـرده بـاشـيـم ، طـرد كـردنـد، مـتفرق ساختند و از شهرها بيرون كردند، گـويـى ما اسيران ترك و كابليم . ما هرگز چنين چيزى در تاريخ زندگى پيشينيانمان نشنيده ايم ، اين تنها يك آيين ساختگى است .
سـوگـند به خدا، اگر رسول خدا(ص )به جاى توصيه در حق ما به آنان سفارش جنگ با ما را مى كرد، بيش از اين در حق ما ستم نمى كردند. (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ) در اين مصيبت بزرگ ، دلخراش ، توانفرسا و رنج آور به خداى يكتا پناه مى بريم كه او توانا و صاحب انتقام است .(74)
امـام زيـن العابدين (ع )در اين سخنان ـ بر خلاف سخنانش در كوفه كه لحن سرزنش كوفيان و تـوجـه دادن آنـان بـه گـناه بزرگى كه مرتكب شده بودند داشت و نيز بر خلاف خطابه هاى شـام كـه تـاءكـيـد حـضـرت بـر شـنـاسـايـى و انـتـسـاب خـويـش بـه پـيـامـبـر(ص )و بـيـان فـضـائل امـيـر مـؤ مـنان و حضرت زهرا سلام عليهما و خدمات آنان به اسلام بود ـ از عمق فاجعه دردنـاك كـربـلا و مظلوميت اهل بيت رسول خدا(ص )پرده برداشت و آسمان و زمين و عرش ‍ و فرش را در اين مصيبت ، عزادار خواند و مردم مدينه را به عظمت و ابعاد گسترده اين فاجعه توجه داد.
پـيشواى چهارم پس از اين گزارش كوتاه امّا تكان دهنده ، همراه مردم وارد مدينه شده به روضه مـطـهـر رسـول خـدا(ص )رفـتـنـد و پـس از تـسـليـت گـفـتـن ايـن مـصـيـبـت بـزرگ بـه رسول اللّه (ص )، به خانه هاى خويش ‍ بازگشتند.
اقدامات عملى
رسـالت مـهـمّ پيام رسانى در پايگاه و مركز مهم آن روز جهان اسلام ؛ كوفه ، شام و مدينه با مـوفـقـيـّت انـجام گرفت و چهره فرهنگى و سياسى اين سه شهر را دگرگون ساخت ؛ ليكن از نـظـر پـيـام رسـانـان ، ايـن مرحله نخست انجام رسالت آن بزرگواران به شمار مى آمد. عظمت و ابعاد گسترده نهضت خونين كربلا و ناشناخته بودن بسيارى از ابعاد آن براى توده مردم از يك سـو و تـلاش مـذبوحانه دشمن براى محو آثار ارزشمند اين قيام از سوى ديگر، ايجاب مى كرد كـه بـازمـانـدگـان واقـعـه عـاشـورا تا زنده هستند تمام سعى و تلاش خود را براى پرفروغ نـگـهـداشـتـن مـشـعـل قـيـام و زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهيدان بويژه ابا عبداللّه الحسين (ع )و تـزريـق و گـسـتـرش روحيّه حماسى عاشورايى در كالبد امّت اسلامى ، به كار گيرند. از اين رو، با بازگشت اهل بيت (ع ) به مدينه نه تنها رسالت آنان پايان نگرفت ، بلكه وارد مرحله حساستر و مشكلترى شد كه علاوه بر رسالت گفتارى و زبانى اقدام عملى را نيز به شكلهاى مختلف به دنبال داشت كه در ذيل به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم .
1 ـ بـا ورود اهـل بيت (ع ) به مدينه ، چهره اين شهر، دگرگون و يكپارچه عزا و ماتم شد. مردم بـه احـتـرام خـانـدان پـيـامـبـر لباس شادمانى و سرور از تن بيرون كرده و لباس عزا و ماتم پـوشـيـدنـد و گـروه گـروه در مـنـازل و مـجـالس ‍ سـوگـوارى كه از سوى بازماندگان شهدا بـرگـزار مـى شـد شـركـت كـرده بـه امـام زيـن العـابـديـن و زيـنب كبرى عليهماالسّلام و ديگر بازماندگان تسليت مى گفتند.
بـه طـور طـبيعى در اين گونه مجالس ، مردم از چگونگى واقعه عاشورا، اهداف و انگيزه هاى دو جـبـهـه درگـيـر، فـرجـام كـار، مـاجـراى اسـارت اهـل بـيـت پـيامبر(ص )، حوادث و وقايعى كه در طـول سـفـر اسـارت در كـوفـه و شـام رخ داده و دهها موضوع و مساءله ديگر از امام چهارم و عقيله بنى هاشم ، زينب كبرى مى پرسيدند. آن بزرگواران نيز به تناسب نياز و درك مخاطبان در حدّ لزوم بـه تشريح اهداف ، انگيزه ها و ماهيّت نهضت و ديگر ابعاد آن مى پرداختند، و اين بهترين و مناسبترين فرصت تبليغاتى بود كه خاندان رسالت بخوبى از آن بهره جستند.
2 ـ امـام سـجـّاد(ع ) ـ بـنـا بـر نـقـل پـيـشـواى شـشـم (ع ) ـ مـدت چـهـل سال (75) در حالى كه روزها را به روزه و شبها را به عبادت و نماز سپرى مى كـرد بر پدر بزرگوارش گريست . زمانى كه بر سر سفره افطار مى نشست و چشمش به غذا و آب مى افتاد، در حالى كه گريه مى كرد مى فرمود:
فـرزنـد رسـول خدا(ص )گرسنه و تشنه به شهادت رسيد و اين سخن را آنقدر تكرار مى كرد كـه غـذايـش بـا اشـكـهـاى ديـدگـانـش تـر مـى شـد و زنـدگـى اش بـديـن گـونـه بود تا به پروردگارش پيوست .(76)
بـعـضـى از خـدمـتـكـاران امـام (ع )كـه آن حـضـرت را بـديـن حال ديدند به محضرش عرض كردند: بيم آن مى رود كه از بين برويد (از اين رو كمتر گريه كنيد). فرمود:
من شكايت رنج و اندوهم را نزد خدا مى برم و از خدا چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد. يعقوب ، پيغمبر بود. خداوند يكى از فرزندانش را از ديدگانش پنهان كرد در حالى كه يازده فرزند ديـگـر نـزدش بـودنـد و او مـى دانـسـت كـه فـرزنـد غـايـبـش زنـده اسـت ، بـا ايـن حـال در فراق وى آنقدر گريست كه چشمانش از اندوه سفيد شد. و من پدرم ، برادرانم ، عموهايم و يـارانـم را در اطـرافـم كـشـتـه شـده ديـدم ، بـنـابـرايـن چـگـونـه انـدوه مـن پايان پذيرد؟... .(77)
3 ـ زنـان بـنـى هاشم به مدت پنج سال به رسم عزا لباس سياه و خشن پوشيده و در سرما و گرما به همان اكتفا مى كردند، در اين مدت ، خضاب نكردند، سرمه بر چشم نكشيدند و از خانه ايشان براى پختن غذا دودى بلند نشد تا زمانى كه عبيداللّه بن زياد كشته شد.(78)
4 ـ ربـاب ـ هـمسر امام حسين و مادر سكينه و طفل شيرخوار امام (ع ) ـ تا زنده بود بر همسر شهيد خود گريست و به مدت يك سال ملازم مرقد مطهر او بود، پس از آن نيز زير سقف خانه اى نرفت تا از فرط اندوه و تاءسف درگذشت .(79)
5 ـ ام البنين مادر حضرت ابوالفضل (ع ) هر روز دست نوه اش ، عبيداللّه بن عباس را مى گرفت و بـه بـقـيـع مـى بـرد وبـراى چـهـارفـرزنـد شـهـيـدش بـويـژه حـضـرت ابـوالفـضل (ع )به عزادارى و نوحه سرايى مى پرداخت ، چندانكه جمعيّتى بسيار بر گردش فـراهـم مـى آمـدند و متاءثّر از نوحه سراييهاى وى به گريه و زارى مى پرداختند، حتّى مروان بن حكم نيز ـ كه از سرسخت ترين دشمنان بنى هاشم بود ـ در مجلس عزا و ندبه او حضور مى يافت و اشك مى ريخت .(80)
بـدون شك ، اين حركات و اقدامات عملى از سوى بازماندگان شهدا، بويژه حضرت سجّاد(ع ) ـ كـه در مـقـاطـع مـخـتـلف واقـعـه عـاشـورا و نـيـز دوران اسارت ، صبورى ، بردبارى و قدرت و ظـرفـيـّت بـالاى تـحـمل خود را به نمايش ‍ گذارده و به اثبات رسانيده بودند ـ ناشى از يك تاءلّم و تاءثّر روحى صرف نبود، بلكه يك حركت تبليغاتى و يك مبارزه سياسى بود كه در آن شـرايط خفقان و اختناق به عنوان سلاحى برّنده و كوبنده در اختيار خاندان پيامبر(ص )قرار داشت و موجب شد ـ برغم تلاشهاى مذبوحانه دشمن ـ ياد و خاطره حماسه آفرينان كربلا همواره در ذهـنـهـا بـمـانـد و انزجار و نفرت عمومى و گسترده اى از مسبّبان اين جنايت هولناك و قاتلان فـرزنـد پـيـامـبـر(ص )در دلهـا پـديـد آمـد كـه بـعـدهـا بـه عـنـوان عـامل اساسى و موتورِ محرّك ، وجدانهاى بيدار را در برابر حكومت خودكامه يزيد وادار به عكس العـمـل كـرد. قـيام مردم مدينه معروف به (قيام حرّه ) بعد از واقعه عاشورا عليه فرزند معاويه نمونه بارز و برجسته آن است .
خلاصه
تـلاشـهـاى روشـنـگـرانه امام سجّاد و زينب كبرى عليهماالسّلام در كوفه و شام موجب شد يزيد آنـان را در رفـتـن بـه مـديـنـه آزاد بـگـذارد. امـكـانـات سـفـر فـراهـم شـد و اهل بيت رهسپار مدينه شدند. در مسير راه براى تجديد ميثاق با شهيدان وارد كربلا شدند و همراه جـابـربـن عـبـداللّه انصارى به مدت سه روز به عزادارى و نوحه سرايى پرداختند. آنگاه راه مدينه را در پيش گرفتند.
كـاروان اسـارت در نـزديكى مدينه فرود آمد. به دستور امام سجّاد(ع )بشير بن جذلم وارد شهر شـد و خـبـر ورود اهـل بـيـت (ع ) را بـه مـردم داد. مـرد و زن مـديـنـه شـيـون كـنـان بـه استقبال كاروان تا بيرون مدينه آمدند. پيشواى چهارم (ع )طى سخنانى در جمع مردم ، گزارشى از فاجعه دلخراش كربلا و عمق و عظمت مصيبتى كه بر آنان وارد شده ارائه داد. سپس همراه انبوه جمعيّت عزادار براى عرض تسليت به محضر پيامبر(ص )به روضه مطهّره آن گرامى و پس از آن به خانه هاى خويش رفتند.
با ورود اهل بيت (ع ) به مدينه و برگزارى مجالس عزادارى ، چهره اين شهر غرق در ماتم شد. بـازمـانـدگـان شـهـدا تـا زمـانـى كـه زنـده بـودنـد بـا زبـان و عمل تلاش خود را در جهت زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهدا و تبيين و گسترش فرهنگ و ارزشهاى عاشورايى در ميان مردم به كار گرفتند.
پرسش
1 ـ علّت تغيير روش يزيد نسبت به اسيران چه بود؟
2 ـ اسيران در مسير راه شام به مدينه به كجا رفتند؟
3 ـ پيشواى چهارم (ع )خبر ورود كاروان به مدينه را چگونه به اطلاع مردم رسانيد؟
4 ـ چه تفاوت مهمى بين محتواى سخنرانيهاى امام سجاد(ع )در كوفه ، شام و مدينه وجودداشت ؟
5 ـ اهـل بيت عصمت (ع ) پس از ورود به مدينه براى زنده نگهداشتن نهضت خونين اباعبداللّه (ع ) دست به چه اقداماتى زدند؟
درس پنجم
قيامها و نهضتها
قـيـام خونين ابا عبداللّه الحسين (ع )در برابر حكومت خودكامه يزيد آثار و نتايج كوتاه و دراز مـدت فـراوانـى در جـامـعـه اسـلامـى بر جاى گذارد. از جمله آثار مهمّ آن دميده شدن روح مبارزه و پـرخـاشـگـرى در كـالبـد امـّت اسـلامى است . پيش از نهضت امام حسين (ع )حكومت پليسى معاويه آنچنان رعب و وحشتى در مردم ايجاد كرده بود كه كسى جراءت رويارويى نظامى با آن را نداشت و اگـر هـم در گـوشـه و كـنـار از سـوى شـيـعـيـان يـا بـعـضـى از گـروهـهـاى ديـگـر مـثـل خـوارج مـخـالفـتـى صـورت مـى گـرفـت ، فـورى سـركـوب مـى گـشـت ، نـيروى نظامى و سـركـوبـگـر مـعـاويـه كـه بـه مثابه ستون فقرات حكومت وى محسوب مى شد، انديشه هر نوع تلاش و كوشش در جهت براندازى سلطنت وى را منتفى مى ساخت .
عـلاوه بـر ايـن در بعد سياسى و اعتقادى نيز تاءويلگران و توجيه كنندگان سياست خلفا با تاءويل نادرست اين آيه شريفه :
(اَطيعُوا اللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ(81))
اطاعت كنيد خدا را و ا طاعت كنيد پيامبر خدا و اولى الامر را
سعى مى كردند سكوت در برابر حكومت و اطاعت پذيرى از آن را هويّت و صبغه دينى و اعتقادى بدهند و بگويند خدا چنين خواسته است .
قـيـام عاشورا اين درس ارزنده را به مردم داد كه هر كس به مسند خلافت تكيه بزند اجازه ندارد هـر چه مى خواهد انجام دهد؛ بلكه همه مسلمانان بايد در برابر حاكم ستمگر قيام كنند و يكى از دلائل وارد آمـدن مصيبتهاى مختلف بر مسلمانان در دوران گذشته سكوت ايشان در برابر حاكمان سركشى چون معاويه بوده است .
مردم مسلمان با الهام از واقعه عاشورا مفهوم قيام آزاديبخش را درك و لمس كردند و سعى نمودند آن را در زندگى سياسى و مبارزاتى خود الگوى خويش قرار دهند. قيامها و نهضتهايى كه پس از واقـعـه كـربـلا در نـقـاط مـخـتـلف قـلمرو اسلامى از جمله مدينه و كوفه عليه حكومتهاى خودكامه امـويـان رخ داد، بـيـانـگر همين حقيقت است . مهمترين قيامهايى كه در دوران امامت امام سجاد(ع )عليه نظام حاكم صورت گرفت عبارت است از:
الف ـ نهضت توّابين
نـخـستين عكس العمل مردمى در برابر شهادت حسين بن على (ع )نهضت توابين است . هسته مركزى تـوابين را پنج تن از شخصيتهاى برجسته كوفه به نامهاى : سليمان بن صُرَد خزاعى ، مسيب بـن نـجـبـه فـزارى ، عـبـداللّه بـن سـعـد بـن نـفـيـل ازدى ، عـبـداللّه بـن وال تـيـمـى و رفـاعـة بـن شـدّاد بـَجـَلى ، بـه رهـبـرى سـليـمـان صـُرَد(82) تشكيل مى داد. آنان با الهام از آيه شريفه ذيل نام (توّابين ) بر نهضت خويش نهادند:
(فَتُوبُوا اِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌلَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ)(83)
پـس تـوبـه كـنـيـد و بـه سـوى خـالق خـود بـاز گـرديـد و خـود (يـكـديـگـر) را بـه قـتـل بـرسـانيد. اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است . سپس خداوند توبه شما را پذيرفت ، زيرا او توبه پذير و رحيم است .
انـگـيـزه و هـدف اصـلى توابين از نهضت خود انتقام خون شهيدان كربلا از مسببان و قاتلان آنان بود. شعار آنان كه عبارت بود از: (يا لَثاراتِ الْحُسَيْنِ(84)) (اى خونخواهان حسين ) گوياى اين هدف است .
جـنبش توابين از سال 61 هجرى قمرى آغاز شد و در دوران يزيد بن معاويه ـ به لحاظ حاكميّت جـوّ خـفـقـان ـ مـخـفـيـانـه فـعـّاليـت مـى كـرد و بـه عـضـوگـيـرى و جـمـع آورى سـلاح مشغول بود.
سليمان بن صرد تلاش گسترده اى را براى جذب بزرگان و شيعيان كوفه ، بصره و مدائن و ديـگـر شـهرهاى عراق آغاز كرد و گروه زيادى از اهالى اين شهرها به دعوت و نامه وى پاسخ مثبت و وعده يارى دادند.(85)
توابين پس از مرگ يزيد، دعوت خود را آشكار ساخته پرچم جهاد برافراشتند. با فراخوانى سـليـمـان ، تـعـداد چـهـار هـزار نـفـر از آنـان (86) در اوّل ربـيـع الثانى ، سال 65 هجرى كوفه را به مقصد لشكرگاه (نُخَيْلَه ) ترك كردند و از آنجا رهسپار كربلا شدند و پس از يك شبانه روز گريه و زارى در كنار تربت ابا عبداللّه (ع )و طـلب آمـرزش و آرزوى شـهـادت براى خود، كربلا را به سوى (انبار) ترك كردند و از آنجا به (قياره ) و (هيت ) و سرانجام به (عين الورده ) رفتند.
مـروان بـن حـكم ، عبيداللّه بن زياد را ماءمور سركوبى آنان كرد. عبيداللّه ، حصين بن نُمَيْر) را با دوازده هزار نيرو به جنگ توابين فرستاد. پيش از آغاز درگيرى مروان درگذشت . عبدالملك ـ جـانـشـيـن مـروان ـ عـبـيـداللّه را بـه سركوبى توابين تشويق كرد. دو سپاه در (عين الورده ) در بـرابـر يـكـديـگـر قـرار گـرفتند. در آغاز، عدّه زيادى از نيروهاى حكومتى كشته شدند و آثار پيروزى در جبهه توابين نمودار شد، ليكن با رسيدن نيروى كمكى براى دشمن در دو مرحله به اسـتعداد هيجده هزار نفر، توازن قوا به نفع مروانيان تغيير كرد و سليمان بن صرد و بسيارى از يارانش پس از سه روز مبارزه و مقاومت دليرانه به شهادت رسيدند و گروهى نيز موفق به فرار و بازگشت به كوفه شدند.(87)
ارزيابى نهضت توابين
نـهـضـت تـوابـيـن يك نهضت شيعى محض بود كه با انگيزه هاى مكتبى و اعتقادى به منظور بيدار كـردن وجـدان خـفـتـه مـسـلمانان و برانگيختن ايشان به قيام عليه حكومت فاسد و جنايتكار اموى ، شـكل گرفت . هدف اساسى توابين از قيام دستيابى به قدرت و حكومت نبود بلكه كيفر مسببان و عـامـلان فـاجـعـه دلخـراش كـربلا بود. علّت اساسى همراهى نكردن رهبران نهضت توابين با زبـيـريـان كـه در آن زمـان بـر حـجاز و عراق سلطه داشتند و حتى مختار بن ابو عبيده ثقفى كه همزمان با شروع قيام توابين وارد كوفه شده بود، همين اختلاف بينش و ديدگاه ميان آنان بود. زبـيـريـان و مـخـتـار انگيزه هاى سياسى داشتند و تلاش مى كردند به حكومت دست پيدا كنند. در صورتى كه توابين چنين انديشه اى نداشتند.
شكست نهضت توابين معلول عوامل مختلفى بود كه مهمترين آنها عبارت است از:
1 ـ اعـتماد رهبران نهضت به مردم كوفه با آن همه سوابق پيمان شكنى و بى ثباتى در عقيده : شـهـر كـوفـه يـك پـايـگـاه نـظـامـى و مـردم آن مـجـمـوعـه قـبـائل نـاهـمـگـون جـنـگجويى بودند كه در كنار هم زندگى مى كردند و به طور طبيعى روحيّه نـظـامـيـگـرى آنـان بـر بـيـنـشـهـاى سـيـاسـى و اعـتـقـادى ايـشـان مـى چـربيد، از اين رو، بطور مـعـمـول بـسـوى كسى جذب مى شدند كه قدرت بيشتر و موقعيت برترى داشته باشد و پاداش بـيـشـتـرى بـه سربازان بدهد. چنين افرادى بنا به سرشت خويش طبيعى است كه به رنگهاى مـخـتلف درآيند و هر لحظه موضعى مخالف با موضع قبلى خود داشته باشند و در نهايت تابع كسى باشند كه بر اوضاع مسلط است .
امـام سـجـاد(ع ) بـر هـمـيـن مـبـنـا فـريـب وعده هاى دروغين آنان را نخورد و به درخواست همكارى و حمايتشان از آن حضرت پاسخ منفى داد.(88)
بـيعت ابتدايى شانزده هزار نفر با رهبر نهضت توابين و تخلف و پيمان شكنى سه چهارم آنان در مراحل بعدى نشان دهنده بى وفايى و ناپايدارى مردم كوفه نسبت به اين نهضت است .
2 ـ شـتـاب در رويـارويـى بـا دشـمـن : تـوابـيـن پـيـش از آنـكـه حداقل بر كوفه سلطه پيدا كنند و اين شهر را از وجود عناصر نامطلوبى همچون عمر بن سعد، شبث بن ربعى ، حرملة بن كاهل اسدى و ... كه خود، براى كشتن آنان قيام كرده بودند، پاك كنند. بيشتر به كشتن عبيداللّه بن زياد مى انديشيدند كه اين يك اشتباه بزرگ و تجربه تلخى بود كه بعدها مورد توجه مختار قرار گرفت .
3 ـ عـدم تـوازن قـواى دو سـپـاه : شـكـسـت چـهـار هـزار نـفـر از حدّاقل سى هزار نفر نيروى دشمن امرى عادى و طبيعى است .
نـهـضـت تـوابـيـن گـرچـه بـه خـاطـر ايـن عـوامـل و شـايـد عـوامـل ديـگـر شـكـسـت خورد و به اهداف خود دست نيافت ، ليكن از اين جهت كه موفق شد در آن جوّ خـفـقـان فـريـاد خـونخواهى شهيدان كربلا را به گوش همگان برساند و با نيرويى اندك با دليـرى و جـوانـمردى به مدت سه روز در مقابل لشكر عظيم و مجهز شام مقاومت كند و زمينه ساز قيام مختار گردد، حركتى مقدس ، ارزنده و قابل ستايش است .
ب ـ قيام مردم مدينه
دومين واكنش مردمى عليه جنايات يزيد نسبت به فرزند پيامبر(ص )، واكنشى است كه مردم مدينه از خـود نـشان دادند، فعاليتهاى تبليغاتى امام سجّاد و زينب كبرى عليهما السّلام اوضاع مدينه را بـه سـود اهـل بـيـت (ع )دگرگون ساخت و بذر انقلاب و شورش عليه نظام حاكم را در جامعه مـدنـى پـاشـيـد. گـزارش تـحـولات و نـاآرامـيـهـاى مـديـنـه بـه شـام تـوسـط كـارگـزار يـزيـد(89) و عـوض كـردن سـه فـرمـانـدار ظـرف دو سال توسط خليفه ، نشان دهنده اوضاع غير عادى شهر است .
فـرمـاندار جديد به نام (عثمان بن محمد بن ابوسفيان ) كه جوانى نورس و بى تجربه بود، گروهى از سران قبائل و رجال برجسته را به شام فرستاد تا خليفه را از نزديك ببينند و با بـرخوردارى از عنايات و بخششهاى شاهانه وى به دستگاه خلافت خوشبين شده دست از مخالفت و مبارزه بردارند.
يـزيـد با آغوشى باز از نمايندگان مردم مدينه استقبال كرد و آنان را در چند روزى كه مهمانش بـودنـد آنـچـنـان وارد زنـدگـى خـصـوصـى خـود كـرد كـه گـويـى سـالهـا بـا يـكـديـگـر همسال و هم بازى بوده اند. در پايان نيز آنان را با هداياى فراوانى بدرقه كرد.
هـياءت اعزامى به مدينه بازگشتند و آنچه از رفتار و زندگى خصوصى يزيد ـ از سگ بازى گـرفـتـه تـا شـرابـخـوارى و تظاهر به فسق و فجور ـ ديده بودند براى مردم باز گفتند و نظر قطعى خود را مبنى بر عدم شايستگى وى براى خلافت و خلع او از اين سمت اعلام كردند!
تـبـليغات و افشاگرى هياءت اعزامى ، خشم مردم مسلمان را بيش از پيش عليه يزيد برانگيخت و آنـان را وادار كـرد تـا در اوائل سـال 63 هـجـرى تـحـت رهـبـرى عـبـداللّه بـن حـنـظـله (غـسـيـل المـلائكـه ) فـرمـاندار يزيد و تمامى امويان را كه تعدادشان به هزار تن مى رسيد از شهر بيرون كنند.(90)
يـزيـد پس از آگاهى از جريان ، لشكرى افزون بر دوازده هزار نفر به فرماندهى مردى خون آشـام بـه نـام (مـسـلم بـن عـُقـْبـَه ) را بـراى سـركـوبـى قـيـام مـديـنـه گسيل داشت . مسلم در اواخر ذيحجّه ، سال 63 هجرى شهر را محاصره كرد و برغم تلاشهاى باز دارنـده اى كـه مـردم مـديـنـه بـراى ورود لشـكـر شـام بـه شـهـر انـجـام داده بـودنـد، از قـبـيـل حـفـر خـنـدق در مـنـاطـق نـفـوذ پـذيـر شـهـر، مـسـلم بـا راهـنمايى امويان مدنى و بعضى از قـبـائل (بـنـو حارثه ) خيانتكار از سوى (حَرَّه واقم )(91) وارد شد. سه روز به مردم مهلت داد تا تسليم شوند. مردم شهر ايستادگى كردند و تسليم نشدند. جنگ آغاز شد. سرانجام مردم مدينه شكست خوردند و عبدالله بن حنظله و بسيارى از انقلابيون كشته شدند. مسلم سه روز، شـهـر را در اختيار سپاهيان خونخوار خود گذاشت تا آنچه خواهند بكنند. آن ديو سيرتان نيز در ايـن سـه روز از هـيـچ دنـائت و پـسـتـى ـ از قـتـل و غـارت اموال گرفته تا هتك حرمت به ناموس ‍ ديگران ـ فرو گذار نكردند. سپس مردم مدينه را ميان دو چـيـز آزاد گـذاشـت : اقـرار بـه بـردگـى زرخـريـد يـزيد يا كشته شدن . گروهى شرط او را نـپـذيـرفـتـنـد و كـشـتـه شـدند و بسيارى نيز پذيرفتند. تعداد اندكى نيز از جمله امام سجّاد(ع )بدون شرط از گزند وى ايمن ماندند.(92)
يزيد با توجه به جريانات و تحولاتى كه پس از حادثه كربلا پيش آمد، از تكرار آن سخت وحـشـت داشـت و مـى كـوشـيـد اثـرات و پـيـامـدهـاى مـنـفـى آن عـليـه حـكـومـت خـويـش را بـه حداقل برساند؛ از اين رو ـ بر اساس آنچه در منابع تاريخى آمده است ـ(93) به مسلم بـن عـقـبـه تـوصـيـه كـرد در جـريان لشكر كشى به مدينه به امام سجاد و خانواده آن حضرت متعرض نشود.
امام سجّاد(ع )و قيام مردم مدينه
آنـچـه از تـاريخ برمى آيد اين است كه امام زين العابدين (ع )در قيام مردم مدينه نقشى نداشته اسـت . عـلّت كـنـاره گـيـرى امـام (ع )شـايـد ايـن بـاشـد كه آن حضرت با آگاهى كه از شرايط سـيـاسى ـ اجتماعى آن روز جامعه اسلامى ـ و نيز روحيات و افكار معترضين داشت ، نتيجه اى بر اين حركت مترتب نمى ديد و چه بسا در صورت شركت آن گرامى در قيام ، جان او و خاندانش و در نتيجه كيان امامت در معرض خطر قرار مى گرفت .
علاوه بر آنكه مشروعيت اين گونه حركتها كه مساءله خون مسلمانان و عرض و ناموس آنان مطرح اسـت ، بـسـتـگـى بـه اذن و اجازه امام معصوم دارد. در حقيقت اين مردم بودند كه مى بايست درباره هرگونه اقدامى از امام (ع ) كسب تكليف مى كردند. اگر امام (ع ) در اين جريان ـ كه بدون اذن و هماهنگى آن حضرت شكل گرفته بود ـ شركت مى كرد، ديگر امام نبود بلكه ماءموم و پيرو بود.
از سـوى ديگر، بدون شك پيشواى چهارم (ع )با سركوب اين قيام خود جوش هرگز موافق نبود و بـراى جـلوگـيـرى از برخورد نظامى و نيز كاهش ضايعات ، تلاش زيادى كرد و در حد مقدور گروهى از اهالى مدينه را در حمايت خود قرار داد و جان آنان را حفظ كرد.
ج ـ قيام مختار
مـخـتـار، فـرزند ابو عبيده ثقفى از شخصيّتهاى برجسته و ممتاز شيعه است كه به هنگام وقوع حـادثـه كـربـلا در زنـدان عبيدالله بود.(94) پس از رهايى از زندان تصميم گرفت انتقام خون شهيدان را از قاتلان آنان بگيرد. وى نخست به حجاز نزد پسر زبير رفت ولى به علّت اختلاف نظرى كه با او داشت به كوفه بازگشت . حركت مختار و ابن زبير هرچند يك حركت سـيـاسى و به انگيزه دستيابى به حكومت بود ليكن ماهيّت حركتشان با يكديگر تفاوت داشت . نهضت مختار ماهيّت مكتبى داشت بر خلاف حركت عبداللّه بن زبير كه صرفاً سياسى بود و ماهيت مكتبى نداشت .
مختار در ربيع الثانى ، سال 66 هجرى قمرى پرچم قيام برافراشت . وى نخست ، (عبداللّه بن مـطـيـع ) فرماندار زبيرى را از كوفه بيرون كرد و بر اوضاع شهر مسلّط شد. مختار تا محرّم سـال 67 در كـوفـه مـانـد(95) و در طـول ايـن مدت به تقويت و گسترش پايگاههاى مـردمـى ، جـمـع آورى امـكـانـات و تـجـهـيـزات ، سازماندهى نيروهاى خود، شناسايى و پاكسازى عـنـاصـر نـامـطـلوب و شـركـت كـنـنـده در قـتـل امـام حـسـيـن (ع )مـشـغـول بـود و كـارگـزاران خود را به اطراف و نواحى كوفه (از هند تا افغانستان ) اعزام و كارگزاران پيشين را عزل كرد.(96)
مـخـتـار پـس از تـسـلط بر اوضاع كوفه و نواحى آن به لشكركشى در خارج كوفه پرداخت و ابـراهـيـم بـن مـالك اشـتـر را بـا نـه يـا چـهـارده هـزار نـيـرو بـراى سـركـوبـى و قتل ابن زياد به (الجزيره ) اعزام كرد. نيروهاى ابراهيم بر لشكر ابن زياد يورش برده آنان را شـكـسـت دادنـد. در جـريـان ايـن نـبـرد، ابـن زيـاد، حـصـيـن بـن نـمـيـر، شـرحـبـيـل بـن ذى الكـلاع و بـسـيـارى ديـگـر از سـران دشـمـن بـه قتل رسيدند.(97)
هـنـگـامـى كـه سـر ابـن زيـاد را نـزد امـام سـجـاد(ع )بـردنـد بـسـيـار خوشحال شد و خداوند را سپاس گفت و براى مختار دعا كرد.(98)
امام سجاد(ع )و قيام مختار(99)
شـرايـط سـيـاسى ـ اجتماعى دوران امامت امام سجاد(ع )بگونه اى بود كه براى آن حضرت امكان فعّاليتهاى سياسى و قيام مسلحانه عليه نظام اموى فراهم نبود و حتى تاءييد و حمايت علنى از جـنبشهاى مسلحانه عليه حكومت به مصلحت آن حضرت و پيروانش نبود. عدم حمايت صريح و علنى امـام (ع ) از قـيـام مـخـتـار بـه خاطر همين جهت بود و گرنه از مجموع سخنان و موضعگيريهاى آن حـضـرت در ايـن رابطه استفاده مى شود كه قيام مختار مورد تاءييد امام (ع ) بوده است . اينك يك نمونه :
مـخـتـار پـس از آنـكه دعوت خود را علنى ساخت گروهى از كوفيان ، در پاسخ به نداى او دچار تـرديـد شدند. براى اطمينان از درستى راه وى ، جريان را با محمد حنفيّه در ميان گذاشتند. محمد به آنان گفت :
بـپـا خيزيد، با هم نزد پيشواى من و شما(100) على بن حسين برويم (و از آن حضرت در اين رابطه كسب تكليف كنيم ).
همگى نزد امام سجاد(ع )رفتند. محمد به نمايندگى جريان را بازگفت . امام (ع )فرمود:
(يـا عـَمِّ لَوْ اَنَّ عَبْداً زَنْجِيّاً تَعَصَّبَ لَنا اَهْلَ الْبَيْتِ لَوَجَبَ عَلَى النّاسِ مُوازِرَتُهُ وَ قَدْ وَلَّيْتُكَ هذَا الاَْمْرَ فَاصْنَعْ ما شِئْتَ)
اى عمو! اگر برده اى زنگى هم به نفع ما خاندان تعصب ورزد (و با دشمنان ما بجنگد) بر مردم لازم اسـت او را يـارى كنند. من تو را بر اين امر (جريان قيام مختار) مى گمارم ، هرگونه مصلحت مى بينى عمل كن .
كوفيان از نزد امام (ع )خارج شدند در حالى كه به يكديگر مى گفتند:
امام زين العابدين و محمّد حنفيّه به ما اجازه قيام دادند.(101)
مختار معتقد به امامت پيشوايان معصوم و پيرو آن بزرگواران بود. وى در جريان حادثه كربلا بـا مـسـلم بـن عـقيل بيعت كرد و در ابتداى ورود نماينده امام حسين (ع )به كوفه ميزبان او بود و به همين جرم توسط عبيداللّه ـ پيش ‍ از رسيدن امام حسين (ع )به كربلا ـ دستگير و روانه زندان شد و تا بعد از شهادت امام حسين (ع )در زندان ماند.
خلاصه
از جـمـله اثرهاى مهم قيام عاشورا بيدارى روح مبارزه در ميان مردم مسلمان و در پى آن مخالفتها و قيامها عليه نظام طاغوتى اموى بود. اين قيامها در دوران امامت امام سجاد(ع )عبارت است از:
1 ـ قـيـام تـوابـيـن كـه بـه رهـبرى سليمان بن صرد و به انگيزه خونخواهى سالار شهيدان در سال 61 هجرى در كوفه انجام گرفت . فعّاليت آنان در دوران يزيد پنهانى بود. پس از مرگ وى آشـكارا مردم را به جهاد دعوت كردند و با نيروهاى حكومتى به نبرد پرداختند و پس از سه روز مـقـاومـت دليـرانـه در بـرابر لشكر شام ، رهبرى نهضت و بسيارى از ياران او به شهادت رسيدند و بقيّه پراكنده شدند.
حركت توابين يك جنبش شيعى بود كه ماهيّت و هويت مكتبى و اعتقادى داشت نه سياسى .