تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد دوّم

عبداللّه مبلغى آبادانى

- ۶ -


ديگر كتب مذهبى يهود
در صفحات گذشته به شرح موضوعات اسفار تورات پرداختيم ، اينك اشاره اى به موضوع و محتواى ديگر كتب مذهبى يهود مى كنيم :
كتاب روت ؛ اين كتاب در چهل فصل به شرح حال زنى پرداخته كه مادر ((عَوْبيه )) مى باشد. ((عوبيه 99 پدر ((يسا)) و ((يسا)) پدر ((داود)) و ((داود)) پدر ((سليمان )) و ((سليمان )) پدر ((رصبعام )) است كه پادشاه دو قوم از بنى اسرائيل بود، ولى تاريخ او در زمان داود است .
1- كتاب سموئيل ؛ در دو جلد، مربوط به سرگذشت قوم يهود پس از وحدت و سلطنت اين قوم مى باشد.
سموئيل شخصى به نام شائول (طالوت ) را به پادشاهى برگزيد، ولى خداوند از انتخاب شائول پشيمان شد و لذا سموئيل ، داود را به پادشاهى برگزيد. و در جلد دوم اين كتاب ، پس از وفات شائول ، از سلطنت داود سخن رفته است .
اين جلد داراى چهل و چهار فصل است .
2- كتاب پادشاهان ؛ اين كتاب نيز در دو جلد است . در جلد اول سخن از داود و بيمارى و جانشين او يعنى سليمان است . در اين كتاب سرگذشت داود و چهل سال پادشاهى او، روابط او با ديگر پادشاهان : فرعون مصر، ملكه سبا و... به تفضيل آمده است . و نيز از تابوت عهد و مراسم قربانى و آداب مذهبى سخن مى گويد.
اين كتاب ، به پادشاهى فرزند سليمان اشاره مى كند كه سلطنت او را يهوديان به رسميت نشناختند و از او جدا شدند و دولت مستقلى در شمال فلسطين به نام اسرائيل تشكيل دادند و سلطنت فرزند سليمان بر دو سبط ديگر از اسباط بنى اسرائيل در اورشليم استقرار يافت و كشور يهود نام گرفت . در جلد دوم به جنگهاى يهوديان پرداخته و از دولت هاى يهود و شكست آنها توسط پادشاه آشور و انقراض دولت يهود بدست بخت النصر، و انهدام معبد مقدس و اسارت بزرگ يهود در بابل و... ياد مى كند.
3- كتاب تواريخ ايام ؛ اين كتاب در دو جلد شامل سلسله نسب قوم يهود از آدم تا داود مى شود. اين كتاب توسط نويسندگان اسباط ده گانه نوشته شده و ذا از داود و سليمان و ديگر پادشاهان كشور يهود به بدى ياد مى كند.
4- كتاب عَزرا؛ اين كتاب در رابطه با آزادى يهوديان از اسارت و بازگشت آنان به اورشليم و ساخت معبد مقدس سخن مى گويد. ((عزرا)) احتمالا نام نويسنده كتاب باشد.
5- كتاب نحيما؛ اين كتاب بوسيله ((نحيماى نبى )) نوشته شده . وى پس ‍ از عزرا به رياست قوم يهود در فلسطين منصوب گرديد. اين انتصاب از سوى پادشاهان ايران صورت گرفت . نحيما در سال 444 ق .م . كارهاى ((عزرا)) را دنبال كرد و در رابطه با تاريخ قوم يهود، اين كتاب را نوشت . كتاب ((نحيما)) ادامه كتاب ((عزرا)) است و به مسائل مختلف تاريخى يهود از جمله به آزادى يهوديان از ((بابل )) و برخورد ((كورش )) شاه ايران با يهوديان اشاره دارد.
6- كتاب استر؛ اين كتاب خلاصه اى از سرگذشت يهوديان در ايران است . يهوديان پس از آزادى به ايران آمدند و گروه زيادى از آنان به اورشليم نرفتند. در زمان خشايار شاه در شوش ضيافتى تشكيل شد. شاه دستور داد كه ملكه در اين مجلس شركت كند، ولى او شركت نكرد. شاه ملكه را از اين عنوان محروم ساخت و زنى از يهوديان را به عنوان ملكه انتخاب كرد. اين زن يهودى در دستگاه شاه نفوذ بسيار يافت . اين زن كه ((استر)) نام داشت ، دختر بود ((ابيحابل )) كه تحت سرپرستى عمويش ‍ ((مردخاى )) به اين مقام رسيد. طولى نكشيد كه وزير خشايار شاه فردى به نام ((هامون )) با قوم يهود مخالفت ورزيد و نظر شاه را نسبت به آنان عوض كرد. و از او دستورى گرفت مبنى بر قتل و غارت يهوديان ، ولى استر ملكه با نفوذ يهودى نظر شاه را عوض كرد و دستور قتل وزير هامون را از وى گرفت . شاه دستور داد كه يهوديان در تمام ايران آزاد هستند. يهوديان از اين موقعيت سوء استفاده كرده ، در همان روز هفتاد و هفت هزار نفر را در سراسر ايران به قتل رساندند. گروهى از مردم از ترس جان خود يهودى شدند. در شوش ، روز اول پانصد نفر و در روز دوم سيصد نفر كشته شدند.
((هامون )) و ده پسرش به دار آويخته شدند.
اين روز در تاريخ قوم يهود به روز ((عيد فوريم )) شهرت دارد.
يهوديان اين روز را جشن مى گيرند. گويند كه اين كتاب را ((مردخاى )) نوشته است . قبر مردخاى و استر ملكه خشايار شاه در همدان باقى است .
7- كتاب ايوب ؛ اين كتاب مربوط به حضرت ايوب است . ايوب پيامبرى كه به بشريت استقامت آموخت و اسوه مقاومت و پايدارى است ، به اين صورت مطرح شده است كه ابتدا مال و مكنت و اولاد داشت و سپس همه چيز را از دست داد و به ناتوانى مطلق رسيد. در اين مقطع از زندگى خود را نباخت و استوار ماند و دوباره از دست رفته ها را بازيافت . كتاب ايوب داستان زندگى عقيدتى او است .
8- زبور داود؛ زبور يا مزامير منسوب به داود از پيامبران بنى اسرائيل است . در قرآن از داود به عنوان يكى از پيامبران بزرگ خداوند ياد شده و كتاب آسمانى او در رديف تورات و انجيل قرار گرفته است .
در منابع يهود و مسيحيت ، مزامير را شامل اشعار روحانى مى دانند كه با آهنگ خاصى در جهت تقديس خداوند با مزمار و نى خوانده مى شده است . مزامير در پنج قسمت تدوين شده است .
زيور در لغت از ((زير)) و بر وزن ((فعول )) به معناى ((مكتوب )) آمده است . ((مزمور)) يعنى مكتوب كه اسم خاصى است براى كتاب داود پيامبر. ((زبور)) لغت عبرى است . برخى مى گويند زبور لغت عربى است و به معناى نوشته و مكتوب مى باشد. ((راغب اصفهانى )) ((زبور)) را لفظ سريانى مى داند. در نزد اهل تصوف ، زبور عبارت است از تجليات افعال و ((تورات )) يعنى تجليات صفات و اسماء ذاتيه و صفاتيه خداوند مى باشد.
9- امثال سليمان ؛ اين كتاب منظومه اى است حاوى نصايح اخلاقى و حكمت عملى كه داراى سى و يك فصل مى باشد. چون اكثر محتواى آن به ((سليمان )) منسوب است ، لذا كتاب را به اسم او نام گذاشته اند. اكثر مطالب اين كتاب مفقود شده است . تدوين كتاب ((امثال سليمان )) احتمالا در عصر ((حزقيال نبى )) و پس از بازگشت از ((بابل )) صورت گرفت است .
10- كتاب جامعه ؛ اين كتاب را به جامعة بن داود منسوب كرده اند. احتمالا اين فرد همان سليمان است .
11- غزلهاى سليمان ؛ سليمان پادشاهى مقتدر و حكيم و شاعر و ناصح و سياستمدار بود. احتمالا اين كتاب در رابطه با ازدواج با دختر فرعون مصر مى باشد.(184)
بخش سوم كتب مذهبى يهود ((بنوئيم )) يا ((نبوات انبياء)) نام دارد. اين سلسله كتب كه هفده كتاب مى باشد، شامل رؤ ياهاى انبياء بنى اسرائيل است :
1- كتاب اشعياء؛ اين كتاب منسوب به اشعياء بن عاموس است كه معاصر بعضى انبياء بنى اسرائيل بوده است . بخشى از اين كتاب جنبه تاريخى دارد. احتمالا اين كتاب توسط اشعياء دوم در دوران اسارت در بابل نوشته شده است . اين كتاب شامل شصت و شش فصل است كه در رابطه با ملل مختلفه آن زمان مانند بابل ، موآب ، دمشق ، مصر، صور و... بحث مى كند.
2- كتاب ارميا؛ اين كتاب را ارمياى نبى در عصر پادشاهان يهود و سالهاى اسارت يهود نوشته است . در اين كتاب به انحراف عقيدتى يهود و تفرقه اين قوم صريح كرده است و آنان را از گناه و عصيان بر حذر داشته است . اين كتاب به اسارت قوم يهود در بابل به مدت هفتاد سال پرداخته است .
3- مراثى ارميا؛ اين كتاب نيز به ((ارمياى نبى )) منسوب است كه شامل پنج باب مى باشد و مرثيه هائى منظوم در رابطه با اسارت قوم يهود و ويرانى اورشليم سروده شده و از خداوند تقاضاى بازگشت به فلسطين را كرده است .
4- كتاب حزقيال ؛ حزقيال فرزند يكى از كاهنان يهود بوده است . مدفن او در حوالى بغداد مى باشد. تاريخ تولد و وفات او بدرستى معلوم نيست . گفته مى شود كه حزقيال كشته شده است . حزقيال در همه جا خود را فرزند ((انسان )) ناميده و كلام خود را منسوب به ((يهوه )) كرده است .
5- كتاب دانيال ؛ دانيال از جمله پيامبرانى است كه در زمان اسارت در بابل ظهور كردند. دانيال در دستگاه بخت النصر مقامى شامخ يافت و والى بابل شد. در دولت داريوش هخامنشى دانيال مورد حسادت اطرافيان قرار گرفت . دستور داده مى شود كه دانيال را در چاه شيران درنده اندازند، ولى دانيال نجات يافت و دشمنان دانيال طعمه شيران شدند. برخى معتقدند كه كتاب دانيال در سال 148 ق .م . نوشته شده است و از دانيال نيست .
آرامگاه دانيال در شهر شوش واقع است كه مورد احترام عموم مى باشد.
6- كتاب يوئيل ؛ منسوب به ((يوئيل )) فرزند ((فنويل )) است و مانند ديگر كتب انبياء بنى اسرائيل شامل انذار و مواعظ است . ((يوئيل )) در سال 750 ق .م . مى زيسته و از زندگى او اطلاع روشنى در دست نيست .
7- كتاب عاموس ؛ ((عاموس )) معاصر با يوئيل بوده و كتاب او خبر از بازگشت قوم يهود به اورشليم بعد از اسارت آنان مى دهد.
8- كتاب ((هوشع ))؛ اين كتاب كه شامل چهارده فصل است ، به ((هوشع بن بئيرى )) منسوب مى باشد. وى معاصر با اشعياء بود و مدت شصت سال نبوت كرد و از انبياء كشور شمالى يهود بشمار مى آمد. ولى او هر دو گروه يهود را مورد خطاب قرار داده و از بت پرستى و قساوت و تفرقه برحذر داشته است .
9- كتاب عوبديا؛ تاريخ زندگى اين پيامبر روشن نيست . به احتمال زياد وى معاصر ارميا و حزقيال بوده است و كتابش يك فصل دارد. مخاطب او قوم اروم است كه پس از تصرف شهرهاى اسرائيلى در آنها ستم فراوان نمودند. وى مجازات آنان را پيشگوئى كرده است .
10- كتاب يونس ؛ اين كتاب به يونس نبى منسوب است كه داستان او در قرآن نيز آمده است . در اين كتاب سرگذشت حضرت يونس آمده است . يونس در دريا غرق شد و ماهى او را بلعيد و سه شبانه روز در شكم ماهى بود. وى خدا را ياد كرد و تقاضاى كمك نمود. ((يهوه )) به ماهى دستور داد تا يونس را به خشكى اندزد. يونس به شهر نينوى رفت و مردم گناهكار را به پروردگار متوجه نمود.
11- كتاب ميكا؛ اين كتاب به ميكاى نبى كه ساكن سرزمين يهودا و معاصر اشعياء بوده ، منسوب است .
12- كتاب ناحوم ؛ اين كتاب به ناحوم نبى منسوب است كه معاصر با اشعيا و ميكا بوده است . كتابش سه فصل دارد كه از سقوط نينوا خبر مى دهد.
13- كتاب حيفوق ؛ اين كتاب منسوب به حيفوق نبى است كه در عصر پادشاهى يهوياقيم نوشته شده و درباره نجات قوم يهود است .
14- كتب حفيا؛ اين كتاب در زمان يوشا پادشاه يهود نگاشته شده و شامل تهديداتى و عليه مشركين و بت پرستان يهود مى باشد.
15- كتاب حجيا؛ اين كتاب در زمان داريوش هخامنشى و مراجعت يهوديان به اورشليم نوشته شده است .
16- كتاب زكريا؛ اين كتاب منسوب به زكريا فرزند بركيا و معاصر حجيا مى باشد و مانند دانيال از زبان فرشته ها گفته شده است .
17- كتاب ملاگى ، ملاگى آخرين پيامبر بنى اسرائيل است و كتابش پايان بخش عهد عتيق مى باشد.(185)
تحريف تورات
علل و شواهد تحريف
همانگونه كه اشاره شد، محققان عموما بر اين متفق اند كه مؤ لّفان عهد عتيق بدرستى شناخته شده نيستند و صحت انتساب اين كتب به آنان مورد تاءييد نيست . برخى از آيات اسفار پنجگانه نشان ميدهند كه نويسنده تورات حضرت موسى بوده است و برخى ديگر از اسفار را به دستور موسى و يا به نقل از او نوشته اند. مثلا در ((سفر خروج )) باب 17، آيه 14 چنين آمده است كه :
((حضرت موسى به فرمان الهى سفرهاى بنى اسرائيل را بر حسب منازل ايشان نوشت .))
اين آيات دلالت دارد بر اين كه تورات را حضرت موسى نوشته است و مسئول حفظ آن سبط لاوى بوده است كه سمت رهبرى و كهانت قوم يهود را بر عهده داشته است . آنان اين كتاب را در صندوق عهد كه به دستور موسى ساخته شده بود، نگهدارى مى كردند و سرانجام در معبد يا هيكل سليمان قرار دادند.
براى حفظ تورات سفارش فراوان به پادشاه وقت شده بود. در سِفْرِ تثنيه باب 17 آيه 18 به شاهان آينده يهود سفارش شده بود كه : چون بر تخت جلوس كنيد، نسخه اين شريعت را از آنچه از آن نزد لاويان كهنه و روحانيون است ، جهت خود در طومارى بنويسيد و آن پيش خودتان باشد و همه روزهاى هفته آن را بخوانيد تا فراگيريد. اما پادشاهان يهود اين وصيت را ناديده گرفتند.
به نظر مى رسد كه تورات و ديگر متون عهد عتيق تا قبل از حمله بخت النصر وجود داشته است ؛ اما پس از سوختن تابوت در سال 586 ق .م . آثار مذهبى يهود از بين رفت . و همان گونه كه ملاحظه شد، پس از دوران اسارت بابل ، يهوديان دوباره از روى محفوظات و افسانه ها و خاطرات به تدوين عهد عتيق پرداختند.(186)
شواهد فراوانى وجود دارد كه تورات تحريف شده است . بدون شك عامل تحريف تورات روحانيت يهود بوده است . چرا كه اصولا تاريخ عقايد و آراء بشرى نشان مى دهد كه روحانيون نقش مهمى در تحريف و تغيير و تبديل اديان و مذاهب داشته اند و ما اين حقيقت را در اديان و مذاهب مختلف بشر از آغاز تا كنون نشان داده ايم . از آنجا كه روحانيت يك پديده خود ساخته و بى اساس مى باشد و هميشه تابع قدرت هاى سياسى - اقتصادى و منافع طبقاتى بوده ، سعى داشته تا احكام آسمانى اديان الهى را به نفع قدرت سياسى اجتماعى حاكم توجيه و تحريف كند.
تورات چنين سرنوشتى داشته است .
تورات موجود ساخته ادوار بعدى است ؛ زيرا:
1- شرح وفات موسى در سِفْرِ تثنيه بدون شك توسط فرد ديگرى نوشته شده و بنابراين نمى تواند جزء تورات باشد.
2- يوشع بن نون جانشين موسى ، مطالبى را در تورات اضافه كرده است .
3- موارد متعددى در تورات گواهى مى دهد كه تورات موجود توسط موسى نوشته نشده است .
4- شيوه نگارش عهد عتيق يك شيوه تاريخ نگارى است كه با سبك كتاب آسمانى فاصله و اختلاف بسيار دارد.
5- در سِفْرِ پيدايش به نام خدا اشاره شده و در ديگر اسفار، به جاى خدا، يهوه بكار رفته است .
6- تناقض شگفت در نقل داستان طوفان نوح و اختلاف آشكار دو نقل با يكديگر.
7- اختلاف و تناقض درباره دوازده نفرى كه موسى انتخاب كرد و به عنوان جاسوس به كنعان اعزام داشت .
8- اختلاف و تناقض درباره نقش هارون در قبال موسى .
9- اختلاف در نقل احوال و اعداد و حوادث قبل و بعد از وفات موسى .
10- اختلاف در توالى ايام رسالات پيامبران ابراهيمى و اسرائيلى .
11- اختلاف در چگونگى وحى بر موسى و ملاقات او با خدا.
12- تناقض در نگارش الواح كه يك جا خدا خود مى نويسد و جاى ديگر موسى مى نويسد.(187)
از متن موجودات تورات چنين فهميده مى شود كه حضرت موسى فقط ده فرمان يا احكام عشره را براى قوم خود آورده است و ساير اسفار و كتب تورات در ازمنه مختلفه توسط افراد مختلف نوشته شده است . نسخ اوليه اين اسفار و كتب به زبانهاى عبرى ، يونانى و لاتينى مفقود شده و تنها نسخه هائى از قرون اوليه مسيحى در دست است .
آدم و حوا در تورات
تورات به داستان خلقت آدم و حوا پرداخته و اين نشان مى دهد كه اساطير و اوهام و افسانه هاى ملل توسط نويسندگان تورات در آن راه يافته است :
در سفر پيدايش مى گويد: ((و چون خداوند خدا آدم را خلقت كرد، هر حيوان صحرا و هر پرنده آسمان را از زمين سرشت و نزد آدم آورد تا ببيند كه چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذى حيات را خواند، همان نام او شد. پس آدم همه بهائم و پرندگان آسمان و همه حيوانات صحرا را نام نهاد؛ ليكن براى آدم معاونى موافق وى يافت نشد. خداوند خدا خوابى گران بر آدم مستولى گردانيد تا بخفت و يكى از دنده هاى او را گرفت و گوشت در جايش پر كرد و خداوند خدا آن دنده را كه از آدم گرفته بود، زنى بنا كرد و وى را نزد آدم آورد و آدم گفت همانا اين است استخوانى از استخوانهاى من و گوشتى از گوشتم . از اين سبب نساء ناميده شود، زيرا كه از انسان گرفته شد از اين سبب مرد پدر و مادر خود را ترك كرده با زن خويش خواهد پيوست و يك تن خواهند بود آدم و زنش هر دو عريان بودند و خجلت نداشتند.(188)
در باب 3 آمده است : ((و مار به زن گفت : هر آينه نخواهيد مرد بلكه خدا مى داند در روزى كه از آن بخوريد، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود و چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكوست و به نظر خوشنما و درختى دلپذير و دانش افزا، پس از ميوه اش گرفته ، بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد آنگاه چشمان هر دوى ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند، پس برگهاى انجير بهم دوخته ، سترهائى براى خويشتن ساختند و آواز خداوند خدا را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم نهار در باغ مى خراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت : كى هستى گفت چون آواز تو را در باغ شنيدم ، ترسان گشتم ؛ زيرا عريانم . پس ‍ خود را پنهان كردم ))(189)
داستان پيامبران الهى در تورات
تورات و داستان نوح ؛
در سفر پيدايش در رابطه با حضرت نوح و فرزندانش چنين آمده است : ((و پسران نوح كه از كشتى بيرون آمدند، سام و حام و يافث بودند و حام پدر كنعان است اينان اند سه پسر نوح و از ايشان تمامى جهان منشعب شد و نوح به فلاحت زمين شروع كرد و تاكستانى غرس نمود و شراب نوشيد و مست شد و در خيمه خود عريان گرديد و حام پدر كنعان برهنگى پدر خود را ديد و دو برادر خود را بيرون خبر داد و سام و يافث ردا را گرفته ، بر كتف خود انداختند و پس پس رفته ، برهنگى پدر خود را پوشانيدند و روى ايشان باز پس بود كه برهنگى پدر خود را نديدند و نوح از مستى خود بهوش آمده ، دريافت كه پسر كهترش با وى چه كرده بود))(190)
داستان لوط در تورات ؛
در سفر پيدايش آمده است كه : ((قبل از آن كه شهر واژگون شود، لوط از صوغر بر آمد و با دو دختر خود در مغازه سكنى گرفت و دختر بزرگ به كوچك گفت : پدر ما پير شده و مردى بر روى زمين نيست كه بر حسب عادت كل جهان بما درآيد بيا تا پدر خود را شراب نوشانيم و با او همبستر شويم تا نسلى از پدر خود نگاهداريم پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانيدند و دختر بزرگ آمده با پدر خويش هم خواب شد و از خوابيدن و برخاستن وى آگاه نشد و واقع شد كه روز ديگر بزرگ به كوچك گفت : اينك دوش با پدرم همخوابه شدم ؛ امشب نيز او را شراب بنوشانيم و تو بيا و با وى همخواب شو تا نسلى از پدر خود نگاهداريم . آن شب نيز پدر خود را شراب نوشانيدند و دختر كوچك همخواب وى شد و از خوابيدن و از برخاستن وى آگاه نشد. پس هر لوط از پدر خود حامله شدند و آن بزرگ پسرى زائيد كه او را ((موآب )) نام نهاد و تا امروز پدر ((موآبيان )) است و كوچك نيز پسرى زاييد و اورا ((بن عمى )) نام نهاد و وى تا بحال پدر ((بنو عمون )) است ).(191)
هارون در تورات ؛
در سفر خروج آمده است : ((پس از آن كه در بازگشت موسى از كوه طور تاءخير افتاد، بنى اسرائيل به هارون اظهار داشتند: براى ما خدائى بساز تا در مقابل ما بخرامد هارون گفت گوشواره هاى طلا از گوشهاى زنان و دختران و پسران خود بيرون كرده بياورند پس آورده و براى آنها گوساله ساخت و به پرستش آن دعوت نمود و سپس براى اجراى مراسم عبادت قربانگاهى در مقابل گوساله قرار داد و گفت : فردا حج كنيد پروردگار خود را))(192)
سليمان و داود در تورات ؛
در كتاب اول پادشاهان بنى اسرائيل آمده است : ((سليمان يك نفر مشرك و گمراه بود. سليمان زنان مشركه را تزويج داشت . زنان او در وقت پيرى دل او را به پيرى از خدايان غريب مايل ساختند و دل سليمان مثل دل پدرش ‍ داود با يهوه خدايش كامل نبود.))(193)
يعقوب در تورات ؛
((يعقوب از سر شب تا طلوع فجر با انسانى كشتى گرفت و چون دانست بر يعقوب قدرت ندارد، به ران او زده ، فشرده شد. به يعقوب گفت مرا بازدار. يعقوب گفت : رها نمى كنم تا مرا بركت نمائى . نام يعقوب را پرسيده ، گفت : پس از اين خود را يعقوب منام ؛ زيرا با خداوند مجاهده نموده و غالب شده اى . نام تو سيرائيل است . يعقوب هم نام او را پرسيد. گفت : چرا اسم مرا مى پرسى ؟ و يعقوب را بركت داد. پس يعقوب آن مكان را ((فنيئيل )) يعنى ((وجه الله )) ناميد و گفت ...)) تورات مى گويد: ((انسانى كه با يعقوب كشتى گرفت و بر يعقوب قدرت نداشت و نتوانست خود را رها كند، خداوند بود و يعقوب با توانائى و غلبه و شجاعت از خداوند بركت گرفت ...))(194)
خداوند در تورات ؛
در تورات در ((سفر اعداد)) آمده است : ((موسى با هارون و ناداب و ابهو و هفتاد نفر از شيوخ بنى اسرائيل بالا رفت و خداى اسرائيل را ديدند. زير پاهايش مثل صنعتى از عقيق آبى شفاف و مانند ذات آسمان در صفا. و بر سروران اسرائيل دست خود نگذاشت . پس خداوند را ديدند و خوردند و آشاميدند.))(195)
تورات و قتل عام نسلها و نابودى حرث ها
در سفر اعداد آمده است :
((پس از آن كه اسرائيليان بر مديانيان غلبه كردند و زنان و كودكان آنها را دستگير و اسير كردند، ((موسى )) امر كرد: زنان و كودكان را كشته ، دختران باكره را براى خود نگاه دارند. تعداد دختران باكره سى و دو هزار بود.))(196)
در ((سفر تثنيه )) آمده است : ((موسى گفت تمامى مردان و زنان و كودكان شهرهاى آموريان را هلاك كرده ، احدى را باقى نگذاشتيم .))(197) و نيز آمده است : ((تمامى مردان و زنان و كودكان مملكت عوج را هلاك نموديم .)) و نيز در سفر تثنيه آمده است : ((خداوند اسرائيليان را امر نموده ، گفت : شهرهاى آموريان و كنعانيان و فرزيان و يبوسيان را تاراج كرده و از بشر و بهائم ديارى باقى نگذاريم .))(198) ((يوشع هم در جنگهاى خود با مردم شهرهاى فلسطين همين گونه رفتار كرده و عده كشته شدگان در غزوات او بيش از صد هزار زن و كودك بود.))(199)
محققان و تورات
1- هندريك مورخ هلندى مى گويد: ((روزى از روزها حضرت موسى ناپديد گرديد. در افواه افتاد كه او با دو تخته سنگ نتراشيده از ميان مردم بيرون رفته است . بعدازظهر آن روز قله كوه سينا نامرئى بود و تندبادى ابر سياهى را آورده ، كوه را زير حجاب آن پنهان ساخت ، بطورى كه چشم انسانى در آنجا چيزى را نمى ديد. چون حضرت موسى برگشت ، ياللعجب كه بر روى سنگهائى كه در دست داشت ، خداى قوم يهود در همان وقتى كه رعد و برق گوش عالم را كر نموده بود، احكام خود را نقش كرده بود.))(200) به اين ترتيب توراتى كه از طرف پروردگار بر حضرت موسى نازل شده بود، از دست رفته و آنچه اكنون در اختيار قوم يهود است ، زائيده افكار خاخامها و تراوشهاى ذهن راهبران مذهبى اين قوم مى باشد.
2- ((ويل دورانت )) مى گويد: ((ولتر دانشمند فرانسوى در صحت و اصالت تورات شك و ترديد كرده است .))(201)
3- ((زاپاتا)) ((تناقضات تاريخى تورات را كاملا آشكار ساخته است .))(202)
4- ((آدام اكلارك )) مى گويد: ((پس از تتبعات فراوان به اين نتيجه رسيده ام كه تورات اصلى در همان فتنه هاى اوليه از بين رفته است .))(203)
5- ((هورمون )) مى گويد: ((نسخه اصلى تورات ... و ((الواح احكام عشره )) پس از مرگ موسى در صندوق شهادت بود و علماء بنى اسرائيل طبق وصيت او هر چند وقت يك بار آنها را قرائت مى كردند. آن نسخه با همان صندوق قرنها پيش از ميلاد مسيح طعمه آتش جنگها و حوادث تاريخ گرديد و بعدها گروهى از جمله عزيز يا عزراى يهود به تدريج با كمك گرفتن از محفوظات و مكتوبات به نگاشتن توراتى جديد اقدام نمودند...))(204)
6- ريچارد سيمون مى گويد: ((اغلب متون مذهبى يهود ساخته و پرداخته خاخامهاى يهود است .))(205)
7- ژان استرك فرانسوى مى گويد: ((نويسنده يا نويسندان اسفار پنجگانه بدون توجه و دقت دو نوع متن را در اين كتاب رديف كردند كه در يكى از آنها نام خدا ((الوهيم )) و در ديگرى ((يهوه )) است .))(206)
عقايد و احكام مذهبى يهود
نگاهى به عقايد قوم يهود
يهوديان بر اين باوراند كه شريعت يكى است و ابتدا و انتهاى آن با حضرت موسى است . قبل از موسى شريعت و دينى نبوده ؛ آنچه بوده ، حدود عقلى و احكام مصلحتى بوده است . پس از موسى نيز شريعت و احكام ديگرى نبوده و نخواهد بود، زيرا ((نسخ )) احكام و دستورات الهى جايز نيست . ((نسخ )) يعنى ((بداء)) و ((بداء)) بر پروردگار روا نيست .(207)
يهود مدعى است كه موسى گفته است آئين من هرگز منسوخ نخواهد شد. در اين رابطه يهوديان سه ديدگاه دارند:
گروهى بر آنند كه نسخ در شرايع عقلا جايز نيست . گروهى مى گويند: عقلا جايز است ولى شرع آن را منع كرده ؛ لذا موسى گفته است كه دين من منسوخ نخواهد شد. و گروه سوم مى گويند: نسخ شريعت (نه عقلا و نه شرعا) جايز نيست .(208)
بدون شك جامعه اى كه در فقر اقتصادى مى سوزد، دعوت آن جامعه به معنويت و اخلاق و تقوى ، احمقانه ترين كارى است كه مى توان كرد! جامعه نو بنياد يهود نيز بحرانهاى اقتصادى بسيارى را متحمل شد.
يهوديان در پى آوارگى و سرگردانى چهل ساله در صحراى سينا به انحطاط اخلاقى دردناكى گرويدند. در تورات ، سفر خروج ، به اين واقعيت اعتراف شده است :
((اگر درخت همسايه خود را به گرو گرفتى ، آن را قبل از غروب آفتاب به او رد كن ، زيرا كه فقط پوشش او براى بدن او است . پس در چه چيز بخوابد. و اگر نزد من فرياد برآورد، هر آينه اجابت خواهم فرمود.))(209) فقر مطلق يهود آنان را به ستيزه جوئى با موسى واداشت . اين وضعيت پس از مرگ موسى تجديد شد و اين بار به فحشا انجاميد.
رهبران مذهبى يهود، به وضع احكام جزائى سختى پناه بردند. خاخامهاى يهود كه متوليان رسمى دين موسى شده بودند و خود در رفاه و راحتى مى زيستند، براى اجراى اخلاق ، قوانين و احكام جزائى شديدى از قبيل سنگسار كردن زانى و زانيه و لاطى و ملوط و... وضع كردند. عدم بكارت عروس نشانى از بى عفتى بود و دختر سنگسار مى شد.(210)
خشونت اخلاقى معلول اين فقر مطلق بود. روحيه درندگى و آدم كشى در يهوديان آواره تقويت شد. آنان براى توجيه وضع روحى و روانى خود، خداوند (يهوه ) را خدائى خونخوار و بى رحم معرفى مى كردند. يهوديان به مرز نهايى بى رحمى و قساوت رسيدند و در برخوردها حيوان و انسان و نبات را نابود مى كردند. آنان بر هر جا دست مى يافتند، كليه مظاهر حيات را مى سوختند. آنان براى توجيه اين جنايات آياتى در تورات مى ساختند. اين قوم فاقد هر گونه اخلاق انسانى بودند.
يهوديان با پاكى و طهارت و نظافت بيگانه بودند و به انواع بيماريها مبتلا مى شدند و قربانيان بسيارى مى دادند. اين وضعيت اخلاقى همچنان جزء سيره اخلاقى و زندگى يهوديان است .(211)
قوم يهود مردمى گمراه و خود خواه اند، گرچه آنان خود را ((قوم برگزيده خدا)) مى دانند. آنان اين مطلب را به سليمان نسبت مى دهند كه مى گفت : ((خداى ما عظيم ترين خدايان است .))(212)
احكام جزائى و حقوقى يهود بدون شك متاءثر از فرهنگها، مذاهب و اديان مجاور است ، احكام و قوانين جامعه مصرى ، جامعه بابلى و جامعه ايرانى در تورات راه يافته است . احكام جزائى تورات با قوانين حمورابى بابل شباهت بسيار دارد.
احكام جزائى تورات
احكام جزائى تورات بشرح زير است :
1- اگر كسى خدايان ديگر را عبادت كند، بايد او را سنگسار نمايند.
2- كسى كه اسم يهوه را كفر گويد، بايد او را سنگسار نمايند.
3- هر كس براى غير يهوه قربانى كند، البته هلاك گردد.
4- افراد و اقوام بيگانه را از دم شمشير بگذرانيد.
5- اگر كسى پدر و مادر خود را كتك زد، بايد كشته شود.
6- كسى كه پدر و مادر خود را لعنت كند، بايد كشته شود.
7- فرزندى كه به نصايح پدر خود گوش ندهد و مسرف و ميگسار باشد، بايد سنگسار شود.
8- هر كس انسانى را بزند و او بميرد، بايد كشته شود.
9- هر كسى كه انسانى را بكشد، بايد كشته شود.
10- قتل همسايه را از راه مكر، قصاص قتل دارد.
11- جماع با زن و مرد و حيوان ، جزاى قتل دارد.
12- ازدواج با مادر و دختر يا با محارم ، حرام است و جزاى قتل دارد.
13- لاطى و ملوط بايد كشته شوند.
14- اگر دختر كاهنى زنا كند، بايد در آتش سوخته شود.(213)
15- زانى و زانيه بايد كشته شوند (زناى محصنه و غير آن ).
16- مردى كه منكر بكارت زن خود است و زن نتواند بكارت خود را ثابت كند، آن زن بايد سنگسار شود.
17- اگر مردى در صحرا با دخترى كه نامزد دارد زنا كند، بايد كشته شود.
18- هر كس در روز شنبه كار كند، بايد كشته شود.
19- هر كس آدمى را بدزدد يا بفروشد يا در دستش يافت شود، بايد كشته شود.
20- اگر گاوى انسانى را بكشد و صاحبش از سابقه شاخ زدن گاوش آگاه باشد، گاو و صاحب آن بايد كشته شوند.
21- زن جادوگر و صاحب اجنه را بايد كشت .
22- كسى كه از رفتن به تبعيدگاه خوددارى مى كند، بايد كشته شود.
23- هر كس سهوا فردى را بكشد، بايد به يكى از شش شهر كه اختصاص ‍ به اين گونه قاتلان دارد، تبعيد شود (سه شهر در اين طرف رود اردن و سه شهر در آن طرف رود اردن ).
24- كسى كه انجام و اجراى حكمى از احكام برايش مقدور و يا آسان نباشد، بايد طبق فتواى كهنه (روحانيون ) به مكانى كه يهوه برگزيده ، برود.
25- زنى كه در هنگام دعواى شوهرش با فرد ديگرى ، عورت آن مرد را بگيرد، بايد دستش قطع شود.
26- اگر كسى صدمه به ديگرى بزند، بايد مقابله به مثل شود. جان در عوض جان ، چشم بجاى چشم ، دندان بجاى دندان ، دست بجاى دست ، پا بجاى پا، داغ به جاى داغ ، زخم بجاى زخم و...
27- انسان شرير كه مستوجب تازيانه است ، بايد چهل تازيانه زده شود.(214)
28- اگر مردى با دخترى كه نامزد ندارد، نزديكى كند، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بايد بپردازد و در تمام عمر از آن دختر نگهدارى كند.
29- اگر پدر مايل به اين ازدواج قهرى نباشد، به گرفتن پول اكتفا مى كند.
30- اگر مردى به زنش تهمت بزند و نتواند ثابت كند، بايد صد مثقال نقره بدهد.
31- اگر كسى در نزاعى ديگرى را ناقص العضو كند، بايد خرج معالجه و بيكارى او را ادا كند.
32- اگر گاوى فرد انسانى را كشت و صاحبش از شاخ زدن آن گاو بى اطلاع بوده ، بايد ديه مقتول را بپردازد.
33- كسى كه چيز مقدسى را سهوا بخورد، بايد يك پنجم به آن اضافه كرده و به كاهن دهد.
34- اگر مردم در نزاع ، زن حامله اى را بزنند و آن زن سقط جنين كند، غرامتى را كه شوهر زن تعيين مى كند بايد بپردازند.
35- اگر گاوى غلام يا كنيزى را شاخ بزند، صاحب گاو بايد سى مثقال نقره به صاحب غلام يا كنيز بدهد.
36- كسى كه چاهى بكند و گاوى در آن بيفتد، بايد عوض آن را بدهد و مرده گاو از آن او باشد.
37- اگر گاو شخصى ، گاو همسايه را بزند و آن بميرد، گاو را فروخته و قيمت آن را با گاو مرده ، بين آن دو تقسيم نمايند و اگر معلوم شود كه صاحب گاو از شاخ زدن مطلع بوده ، گاو به عوض گاو داده شود.
38- كسى كه در مرتع ديگرى مواشى خود را بچراند، از بهترين تاكستان خود بايد عوض بدهد، و اگر غله و مزرعه را بسوزاند، عوض آن را نيز بايد بدهد.
39- اگر امانتى را دزد ببرد و آن دزد دستگير شود، بايد دو برابر آن را رد كند. و اگر امين در امانت ، خيانت نمود، دو برابر پس مى دهد و اگر گاو يا گوسفند با وجود مراقبت شخص امين بميرد، نبايد عوض بدهد؛ ولى اگر مواظبت نكرد، عوض آن را بايد بدهد.
40- اگر كسى گاوى را بدزدد، پنج برابر و اگر گوسفندى را بدزدد، چهار برابر بايد بدهد. و اگر وجه نقدى را بدزدد، دو برابر بايد بدهد. و اگر گاو يا گوسفند زنده در دست آن دزد پيدا شود، دو برابر آن را بايد به صاحبش رد نمايد.
41- كسى كه حيوانى را بزند كه بميرد، عوض آن را بايد بدهد.
42- مقتولى كه قاتلش شناخته نشود، نزديكترين افراد به منطقه جنايت بايد قربانى بدهند.
43- اگر كسى غفلتا براى كارى قسم بخورد و به اشتباه خود اعتراف كند، بايد قربانى بدهد.
44- كسى كه سهوا درباره اشياء مقدس گناه كند، بايد قربانى بدهد.
45- شاهدى كه از شهادت خوددارى كند، گناه كرده ، بايد قربانى بدهد.
46- اگر دزدى قبل از طلوع فجر در حال دزدى كشته شود، حكمى بر قاتل نيست .
47- اگر دزد چيزى نداشته باشد، بايد او را بفروشند.
48- شهود بايد دو يا سه نفر باشند.
49- شهادت در برخى موارد واجب است . اگر شهادت نداد، بايد قربانى كند.
50- شاهدان بايد افراد بى طرف باشند و خلاف واقع را نگويند.
51- مجازات شاهد دروغگو، همان مجازات متهم است .
52- اگر شاهدى بر جرم در كار نباشد، متهم بايد سوگند ياد كند.
53- اگر زن زناكار براى اثبات گناه او گواهى نباشد، كاهن (روحانى ) آب لعنت تلخ به او نوشانيده ، اگر آن آب شكمش را بالا آورد، خيانتش روشن مى شود.
54- اگر غلام عبرى شش سال خدمت كرد، در سال هفتم بايد آزاد شود؛ مگر آن كه مايل به ماندن باشد.
55- اگر غلامان و كنيزان از ديگر اقوام باشند، بايد كه تا ابد مملوك يهوديان باشند.
56- كسى كه غلام يا كنيزى را بزند و او بميرد، از او انتقام گرفته شود؛ ولى اگر يكى دو روز زنده بماند، از او انتقام گرفته نمى شود.
57- اگر كسى چشم غلام يا كنيز خود را كور كند، به عوض آن بايد آزاد شود.
58- اگر كسى دختر خود را به كنيزى بفروشد، هر گاه مولايش كه او را براى خود نامزد كرده نپسندد، او را فديه دهد و به اقوام ديگر نفروشد.
59- مستوجب زناى با كنيز، سياست است ؛ ولى سنگسار نشود.
60- غلامى كه از آقاى خود فرار كند، او را به آقايش باز نگردان ، بلكه در يكى از شهرها كه مى پسندد، ساكن شود و بر او جفا نشود.
در دين يهود اعدام در اشكال گوناگون اجرا مى شود:
به دار آويختن ، سنگسار كردن ، سوزاندن ، با تير زدن ، شمشير زدن ، قطعه قطعه كردن ، از كوه به زير انداختن و در دريا غرق كردن .(215)
قانون ازدواج وارث
در دين يهود ازدواج عامل جدائى زن از خانواده است . ربودن دختران و كنيزان نوعى ازدواج محسوب مى شود.
اصل ازدواج بر مبناى خريدن دختر است كه قيمت او به عنوان مهريه پرداخت مى شود. رضايت پدر شرط اصلى ازدواج است . اگر پدر راضى به ازدواج دخترش نباشد، تنها به گرفتن وجه نقد اكتفا مى كند. اجازه ازدواج با اولياى دختر است و پدر ممكن است از گرفتن مهريه صرف نظر كند؛ اگر چه رضايت دختر در نظر گرفته مى شود.
مرد بايد با بيوه برادر متوفاى خود كه فرزند ندارد، ازدواج كند. اولين فرزند زن متعلق به برادر متوفى خواهد بود. اين ازدواج براى حفظ ميراث برادر است . اگر كسى از گرفتن زن برادر خود ابا كند، بزرگان و مشايخ قوم او را نصيحت نموده و اگر قبول نكند، بايد او را رسوا سازند. تعدد زوجات در ميان يهوديان رايج است .
شرط تعدد زوجات ، قدرت اقتصادى است .
گويند جناب سليمان نبى هفتصد زن عقدى و سيصد زن به عقد موقت (متعه ) داشته است و پسر سليمان 18 زن دائم و 60 زن موقت داشته است . در ميان يهود، ازدواجها با خويشاوند صورت مى گيرد.(216) ازدواج با بيگانه ممنوع است .(217) زن در خانه مطيع شوهر است و عبادات او نيز منوط به اجازه شوهر مى باشد.
قانون ((ارث )) در دين يهود بسيار محدود است . در ((تورات )) كمتر سخن از ((ارث )) رفته است ، اما در برخى كتب فقهى يهود، از جمله كتب ((ابن هاعزر)) وراث را اين گونه تقسيم نموده است : در صورت وجود اولاد، تمام تركه به آنان مى رسد؛ پسرها دو برابر دخترها سهم مى برند و اگر همه اولاد دختر يا همه اولاد پسر باشند، بالسويه تقسيم مى شود. دخترهايى كه شوهر كرده اند، ارث نمى برند چون از خانواده جدا شده اند. اگر متوفى فرزندى نداشته باشد، پدرش وارث منحصر بفرد او است و اگر پدر نباشد، برادران متوفى ما ترك را بطور مساوى بين خود تقسيم مى كنند. در صورت نبودن برادران ، برادرزاده ها و با فقدان آنان ، خواهران متوفى ارث مى برند.
پس از اينها، حق تقدم با عمو، عموزاده ، جد پدرى ، عموى پدر و اولاد اوست .(218)
ارث در صورتى به دختر مى رسد كه متوفى فرزند پسر نداشته باشد.(219)
عبادات يهوديان
عبادات يهود در قربانى خلاصه مى شود. يهوديان ادعيه اى نيز دارند كه در ((كنيسه )) مى خوانند. نماز يهوديان فصلى از زبور داود است كه روزى سه بار مى خوانند.
يهوديان روزه مى گيرند كه در ايام مختلف سال يهودى برگزار مى شود:
1- روزه كيپور؛ ايام نهم و دهم ما تشرين ، نخستين ماه يهودى از سال يهودى ، به مدت 25 ساعت روزه مى گيرند.
در سفر لاويان باب 23 آمده است : ((جان هاى خود را ذيل سازيد، از شام تا شام سبت و اشباط.))
2- روزه فوريم يا پوريم كه به شكرانه نجات از قتل عام گرفته مى شود.
3- روزه ((كدليا))، روز سوم ماه ((تشرين )) است . اين روزى است كه ((كدليا)) حاكم بيت المقدس ، ((معبد سليمان )) را با 82 تن از يهوديان در آتش سوخت .
4- روزه ((عقيبيا)) در روز پنجم ماه ((تشرين )). و اين روز، به پاس ‍ گرامى داشت خاطره ((خاخام عقيبيا)) است كه او را مجبور به پرستش ‍ بت نمودند و او زير بار نرفت و آنقدر مقاومت كرد تا از گرسنگى درگذشت . اين حادثه در سال 153 ميلادى اتفاق افتاده است .
5- روزه عذاب ؛ در زمان داود پيامبر، خداوند بر بنى اسرائيل غضب نموده ، ايشان را به مرگ و قحطى تهديد نمود. يهوديان ، از ترس ، آن روز را روزه مى گيرند.
6- روزه ((صدقيا))؛ روز ششم از ماه ((حسوان ))، پس از آن كه ((بخت النصر)) اورشليم را تسخير كرد، فرزندان صدقيا را در برابر چشمان او بكشت و او صبر و تحمل نمود. يهوديان به پاس اين مقاومت و ابراز همدردى با ((صدقيا)) پادشاه يهود، روزه مى گيرند.
7- روزه يهوياقيم ؛ در بيستم ماه ((كيلو))، ارمياى نبى پيشگوئى اسارت يهود و ويرانى بيت المقدس را كرد و توسط ((يهوياقيم )) پادشاه يهود به زندان افتاد.
8- روزه تلما؛ ((تلما)) پادشاه روم ، يهود را وادار كرد كه به زور تورات را به يونانى ترجمه كنند. اين روز را كه هشتم ماه طبيثت بود، روزه مى گيرند.
9- روزه فتنه ؛ در دوازدهم ماه شفط، اولاد ((بنيامين )) مانند ((قوم لوط)) به فسق و فجور اقدام كردند.
10- روزه محاصره اورشليم توسط ((بخت النصر))، كه درد هم ماه طبيثت است .(220)
قربانيهاى يهود:
1- قربانى بى كوريم ؛ يعنى نخستين فرزند ذكور، اولين مولود از اغنام و احشام ، اولين محصول ، اولين ميوه و... كه بايد قربانى بدهند. به اين صورت كه نخستين ها را از هر چيز بايد به روحانى بدهند و او آن ها را با تشريفات ويژه اى مى سوزاند. ولى فرزند اول خود را به او داده و از او مى خرند. در اين باره در تورات سفارش بسيار شده است . اين مراسم يادآور آن است كه در مصر فرعون به كشتار كودكان بنى اسرائيل پرداخت .
2- قربانى دائمى ؛ اين قربانى در اغلب اعياد مرسوم است . قربانى بايد كه گوسفند و گاو و بز و قوچ سالمى باشد. قربانى را در مذبح مقدس (قدس الا قدس ) براى رضايت يهوه قربانى مى كنند. اين قربانى عكس العملى است در برابر بت پرستى و گاو پرستى مصريان و...
3- قربانى كيپور؛ كفاره . هر گاه كسى گناهى مرتكب شود، بايد قربانى بدهد. اين قربانى در معبد و طى مراسم ويژه اى انجام مى شود.(221)
اعياد مذهبى يهود:
1- عيد فصح و عيد فطير، 2- عيد سبت ، 3- عيد فوريم ها. عيد فصح و عيد سبت از سوى موسى وضع شده است و در اين ايام بايد هر فرزند ذكور در حضور يهوه هديه خود را با خوشحالى بگذارد. در اين اعياد كار حرام است و بايد مجالس و محافل شادى منعقد گردد. كسى كه در اين اعياد كار كند، از قوم جدا مى شود و بايد سنگسار شود.(222)
1- عيد فصح ، در چهاردهم نيسان ، بين العصرين يا نزديك غروب آغاز مى شود. در سفر لاويان بر انجام مراسم اين عيد بسيار تاكيد شده است . در اين عيد در مكان مخصوصى كه براى خدا برگزيده شده ، بايد مراسم قربانى بعمل آيد. معمولا بره نر يا بز يك ساله سالم را براى قربانى انتخاب مى كنند. گاهى افراد شركت كننده در مراسم قربانى به يك صد نفر هم مى رسند. به هر يك سهميه اى از گوشت قربانى داده مى شود. آغاز مراسم با گرداندن پياله شراب است و رئيس خانواده تبريك مى گويد. بره را بدون پاره كردن بريان نموده و در سفره مى گذارند. پس از گرداندن پياله شراب ، در دفعه دوم بره را با سبزيهاى تلخ و نان فطير مى خورند، بطورى كه استخوانهاى آن نشكند، و اگر چيزى از آن باقى ماند، مى سوزانند. پس از صرف شام براى بار سوم پياله شراب را مى گردانند و به آوازهاى روحانى مشغول مى شوند، و با شراب دادن در دور چهارم ، عيد فصح به پايان مى رسد و آنگاه عيد فطير شروع مى شود.
2- عيد فطير، روز پانزدهم ماه نيسان بعد از عيد فصح آغاز مى شود و مدت 7 روز ادامه دارد. روز اول و آخر آن را تقديس نمايند. در تمام اين مدت نان فطير مى خورند.
اين عيد به مناسبت خروج بنى اسرائيل از مصر بر پا مى شود. چون حركت آنان با عجله همراه بود، نان فطير را بدون خمير مايه پختند و خوردند. و هم اكنون هر سال بهار، آن روز تاريخى را جشن مى گيرند و نان فطير مى خورند و شادمانى مى كنند. طبق دستور تورات ، در اين هفته بايد خمير مايه را از خانه خود خارج كنند. روز هفتم ، روز استراحت و عبادت است ؛ همان گونه كه يهوه جهان را در شش روز پديد آورده و روز ((سبت )) (شنبه ) را استراحت كرد. ((روز سبت )) روز آزادى انسان است :
1- سبت غلام : هر غلام يا كنيز اسرائيلى كه شش سال خدمت كرد در سال هفتم بى قيمت آزادش كن ، زيرا سال آزادى بردگان است .
2- سبت دين : اگر تا شش سال رفيق تو كه مديون تو است اداى قرض ‍ ننمود، به سال هفتم نبايد از او مطالبه كنى كه او ديگر بدهكار نيست .
3- سبت اراضى : شش سال كه زمين را كشت نمودى ، سال هفتم تعطيل نما، زيرا سال آزادى و استراحت زمين است .
4- سبت سالها (يوئيل ): سال پنجاهم ، يعنى پس از هفت ، هفت ها كه چهل و نه سال مى شود، سال پنجاهم سال آزادى است .
توضيح اين كه : قوم يهود پس از ورود به خاك فلسطين اراضى آنجا را به قيد قرعه ميان خود تقسيم نمودند؛ ولى پس از گذشت 49 سال بايد آزاد شده و هر كس و هر چيز به محل اصلى خود برگردد: تمام بردگان آزاد شوند، حتى آنان كه گوششان را سوراخ كرده بودند تا هميشه برده باشند، رهائن مسترد شود و زمينهاى رهنى به صاحبان آن برگردد. عيد يوئيل تاج ((اعياد سبتيه )) است . زيرا ساير ((سبت ها)) براى آسايش يك دسته است ؛ ولى اين عيد، روز و سال استراحت عموم مردم است و مجددا اراضى به قيد قرعه بين بنى اسرائيل تقسيم مى شد. و در تورات تاءكيد فراوان شده كه زمين را به فروش هميشگى ندهيد، زيرا زمين ملك يهوه است و شما ميهمان و غريب او هستيد.(223)
3- عيد پوريم ؛ اين عيد سه روز در سال ، روزهاى 11 تا 13 ماه آذار است .
يهوديان و هر كس در اين دو روز چيزى خمير شده بخورد، از قوم جدا شود. در اين روزها نبايد كارى انجام دهند.
4- عيد سبتها؛ يعنى روزهاى شنبه . سبت در لغت عبرانى به معناى استراحت است . قرآن به اعتبار سبت در ميان قوم موسى تصريح كرده است .(224)
5- عيد ضوكا؛ به پاس جوانمردى جوانى يهودى بر پا مى شود. موضوع از اين قرار است كه در سال 164 ميلادى ، حاكم يونانى اورشليم فرمان داد كه بايد نوعروسان يهود اول به خدمت حاكم روند و بعد از آن شوهرانشان باشند. مردى يهود كه فرزندان بسيار داشت ، تدبيرى انديشيد و پسرش را لباس عروس پوشانيد و به خدمت حاكم فرستاد. آن جوان با دشنه حاكم را از پاى درآورد. اين عيد به شكرانه آن روز است .
يهوديان اعياد ديگرى نيز دارند: عيد گرناها، عيد نوبرها، عيد سايبانها، عيد خيمه ها، كه هر يك به مناسبتى و در روزى خاص با تشريفات و قربانى برگزار مى شود.(225)

next page

fehrest page

back page