ارتباطات ،اطلاع رسانی و تبلیغات در زمان امویان

رضا کاوش

- ۲ -


نهاد اطلاع رساني در زمان بني اميه

از هنگام استقرار حکومت بني اميه,نهادهاي اطلاع رساني و تبليغي,قضايي,قانون گذاريو تصميم گيري و نهادهاي ديني ,مانند امامت جمعه و جماعات و نيز برگزاري مراسم پرشکوه نماز عيد قربان و فطر و برگزاري کنگره عظيم حج و... در اختيار بني اميه قرار گرفت.افرادي مانند کعب الاحمار و ابوهريره تا توانستند از زبان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم حديث جعل کردند.سرسپردگان حکومتي و نظامي و قضايي بني اميه ,کشتن امام حسن (عليه السلام) را به عنوان اشوب گر و خروج کننده بر ولي امر و حتي خارج شده از دايره دين,لازم مي دانند.افرادي مانند هشام بن هبيره, و فضاله بن عبيد انصاري و عميره بن يثربي عهده دار داوري مسلمانان شدند.عصبيت جاهلي در زمان بني مروان تا ان جا پيش رفت که امور قضايي ,به غير عرب(غير عرب بني اميه) واگذار نمي شد.:(( و لا يصلح القضاء الا العربي))مديريت امور مساجد و ديگر اماکن مذهبي و عمومي و مديريت امامت جماعات و جمعه در سراسر کشور , در اختيار بني اميه قرار گرفت.هزاران سخن گوي خودفروخته ,بر بالاي ده ها هزار منبر,آن گونه که بني اميه مي خواستند,سخن بر زبان جاري ساختند.همه اين امور در اختيار بني اميه بود,به گونه اي که گفته شد که امات کوفه نبايد از عرب خارج شوذ((لا يوم الکوفه الاعرابي))

کنگره ي بزرگ حج سال هاي متمادي به دست اميرالحاج هايي مانند معاويه,مروان حکم,سعيدبن عاص,عنسبه بن ابوسفيان,عتبه بن ابوسفيان,وليدبن عتبه بن ابي سفيان,مغيره بن شعبه و عثمان بن محمد بن ابي سفيان برپاشد.و اميران بي کفايت حج نيز تا مي توانستند از اين کنگره بزرگ , در جهت تثثبيت حاکميت بني اميه تلاش مي کردند و از اين مراسم با شکوه ,که از هر نقطه ي کشور اسلامي نماينده دارد و بزرگ ترين و گسترده ترين سايت تبليغاتي محسوب مي شد ,بهترين بهره را مي بردند.[8]

معاويه بن ابي سفيان (31-60 )

شناخت مختصري از معاويه

وي معاويه ابي سفيان بن صخر بن اميه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصي قريشي اموي,ابوالرحمان بوده است.مادر او هند,دختر عتبه بن عبد شمس بن عبد مناف است.

پنج سال پيش از بعثت رسول خدا( صلي الله عليه و اله و سلم) در مکه متولد شد و در روز فتح مکه,اسلام آورد.

معاويه پيش از دستيابي به خلافت با حمايت گسترده عمر و عثمان , نزديک بيست سال جکومت شام و شامات را به طور مطلق و بدون ان که انتقادي بر او وارد شود در اختيار داشت.خاندان اموي در جاهليت,به همراه متحدين مخزومي خود و در راس آنان ابوجهل ,رهبري سياسي –نظامي قريش را در مقابل اسلام در اختيار داشتند و تا آخرين لحظه ,در برابر اسلام مقاومت کردند تا اينکه مجبور شدند ايمان بياورند.از مجموعه اگاهي هايي که درباره ابوسفيان و به ويژه معاويه به خصوص نبرد وي با امام مشروع مسلمانان ,بهترين و برگزيده ترين صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله)علي بن ابي طالب (عليه السلام)در دست است ,مي توان در يافت که آنان لحظه اي به اسلام ايمان نياوردند.امام علي (عليه السلا)بارها تاکيد کرد که اينان تنها براساس مصلحت و نه از روي انتخاب اسلام آوردند.......[9]

پيامبر همواره ازمعاويه  ناراحت بود واو را نفرين مي‏كرد [10] و در حق او فرمود: هر گاه معاويه را بر منبر من ديديد او را بكشيد.[11]) او كينه خاصي با بني هاشم و حتي شخص پيامبر اسلام داشت. يك روز مغيرة بن شعبه به او پيشنهاد كرد كه اكنون كه خلافت را قبضه كرده‏اي با بني هاشم از در مهرباني در آي، معاويه در پاسخ او اظهار داشت: كه

ابوبكر و عمر و عثمان خلافت كردند و رفتند و نامي‏از آنان باقي نماند ولي نام محمد هر روز پنج مرتبه در اذان گفته مي شود واي بر تو پس از اين ديگر چه مي‏ماند جز اينكه اين نام دفن شود.[12]

روش هاي به كارگيري عوامل انحراف جامعه از سوي معاويه

شيوه استفاده از اين عوامل در مقاطع مختلف حكومت معاويه تفاوت داشت و دوره حكومت وي را از اين نظر ميتوان به سه مقطع تقسيم نمود.

مقطع اول، قبل از خلافت حضرت امير(عليه السلام); در آن دوران، شرايط براي معاويه بسيار راحت بود، زيرا سرزمين شام منطقه اي دور افتاده بود و با حكومت مركزي چندان ارتباطي نداشت و از طرفي مردم آن پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله)و حتي اصحاب بزرگ آن حضرت را كم تر ديده بودند. به تصريح ابن عساکر ,عمر تمامي شامات را به معاويه سپرد و معاويه و معاويه خود مي گفت:به خدا سوگند با منزلتي که نزد عمر داشتم اين چنين بر مردم تسلط يافتم. نقل شده است که روزي عمر معاويه را ديد که با شکوه خاصي همراه خدم و حشم راه ميرود.از او در اين باره پرسش کرد؛او گفت:در شام جاسوسان دشمن بسيارند و بايد هيبت ما زياد باشد؛اکنون هرچه دستور بدهي اطاعت مي کنم.عمر پاسخ داد :تو را امر و نهي نمي کنم. معاويه استحکام پايگاه خود را برخاسته از برخورد عمر با خود مي دانست.وي پس از قتل عثمان در سخنان خود خطاب به مردم گفت ( مي دانيد که من خليفه عمر و عثمان در ميان شما بودم)[13].

از سوي ديگر، خليفه سوم دست معاويه را تا حد زيادي باز گذاشته بود، چندان اصراري بر كنترل معاويه نداشتند. در چنين شرايطي زمينه هر نوع فعاليت براي معاويه فراهم بود و در اين مدت جامعه شام را مطابق دلخواه خود تربيت مي كرد.

مقطع دوم، دوران خلافت حضرت امير(عليه السلام); در اين دوران، تاكتيك معاويه به خصوص در زمينه تبليغات تغيير كرد. او علي(ع) و يارانش را مورد اتهام قرار داده و شايع كرد كه قتل خليفه سوم به دست ايشان بوده است; آن ها بايد خون بهاي عثمان را پرداخته و قصاص شوند و علي(عليه السلام)بايد قاتلان عثمان را به معاويه تحويل دهد. اين افترا و شايعه را درست كرده و در مورد آن به اندازه اي تبليغ كردند كه بسياري از مردم نيز آن را باور نمودند. اين كار زمينه اي شد براي آن كه معاويه   عده اي را جذب كرده و جنگ صفين را در مقابل حضرت علي(ع) به راه اندازد. در اين جنگ ده ها هزار مسلمان از دو طرف كشته شدند. اين مقطع با شهادت اميرالمؤمنين(ع) پايان يافت.

سياست هاي کلي معاويه

تغيير در شالوده ي نظام سياسي و محور قرار دادن نقش ارتش.

وي از زماني که استاندار شام بود براي ايجاد امنيت در داخل و توسعه در خارج,آن را ايجاد و سازمان دهي کرد.

سيايت داخلي که اداره و موازنه قبايلي و ايجاد ولايت عهدي و سرکوب مخالفان را دربرميگيرد.

خوش رفتاري با شخصيت هاي بزرگ  به معناي بذل و بخشش بي حد و حصر و حصر بيت المال به صحابه و فرزندانشان باشند تا به نوعي حق السکوتي باشد تا دربرابر کارهايپليدانه  معاويه و اجحاف او در حق امام علي(عليه السلام)باشد.

استقرار امنيت از طريق برگزيدن اشخاصي ديکتاتور و جلاد همچون عتبه بن ابي سفيان,مروان بن حکم,سعيدبن عاص,

اداره مستقيم کارهاي گران برابري مي‏كند، تو پنجمين نفري هست ي كه به بهشت بشارت يافته است، تو در أحد شركت داشتي، پس بشت حکومتي

سياست توسعه طلبانه:وي فردي بسيار مکار و انعطاف پذير بود وي تلاش مي کرد پارهاي روابط اجتماعي را براي هم پيمانان و تضعيف دشمنان پي ريزي کند.وي پيماني با ساکنان اصلي سرزمين شام ,به ويزه مسيحيان بست و در موردي ديگر پيماني با قبايل نيرومند عرب,يعني قبايل يمني.ازدواج وي با ميسون کلبي و ازدواج پسرش يزيد با يکي از زنان ايشان ,اين هم پيماني ها را تثبيت مي کرد.[14]

ستون پنجم:معاويه به وسيله عوامل نفوذي خود,ستون پنجم,در محدوده قلمرو اميرالمومنين اقدام به خرابکاري و توطئه چيني مي نمود,طبيعي است رفتار علي(عليه السلام)را گروهي ماجراجو که منافع خود را در زير سايه حکومت علي (عليه السلام)در خطر مي ديدندنمي توانستند حکومت او را تحمل کنند.بلاذري مي نويسد:چون با معاويه بيعت شد و از پيکار نهروان خبردارگرديد ,با عده اي از طرفداران خود,مانند اشعث مکاتبه کرد به آنان وعده ها داد,آزمندشان کرد,اموال به آن ها بخشيد ,تا به طرف او متمايل شده و از همراهي با علي (عليه السلام)خودداري نمايندو دعوت حضرت را براي ادامه جنگ نپذيزند ,معاويه گفت:من پس از جنگ صفين بدون سرباز و تجهيزات نظامي با علي (عليه السلام )پيکار نمودم.لوط بن يحيي (ابي مخنف9گويد:عماره بن عقبه ابن ابي محيط (برادر وليد که قبلا فرماندار عثمان در کوفه  بود به معاويه جرايانات کوفه را نوشت و به او گزارش داد:اصحاب علي (عليه السلام)شورش کردهاند, و علي (عليه السلام) آنان را سرکوب نموده و کشته است سربازانش عصيان ميورزند,مردم ناراضي شدهاند و دودستگي بين مردم ايجاد شده است و به شدت پراکنده شدهاند. معاويه به وليد که در جوار او بود ,گفت :آيا راضي هستي برادرت در آن جا (کوفه)براي ما جاسوسي کنند؟.........

اهداف معاويه

معاويه در دوران حکومت اميرالمومنين با بغض و کينه نسبت به علي (عليه السلام)رفتار مي نمود,معاويه از اين اقدامات چه هدفي مي تواند داشته باشد جز اين که تلاشش براي نابودي روش راستين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)باشد.

هنگامي که معاويه به خلافت رسيد بني اميه به او گفتند:معاويه تو به آرزوي خود رسيده اي چه خوب بود اگر از لعن اين مرد(حضرت علي (عليه السلام)دست برميداشتي! معاويه پاسخ داد:نه!به خدا سوگند هرگز دست بردار نيستم مگر موقعي که خردسالان با اين برنامه بزرگ شوند و بزرگسالان شکسته و فرسوده شوند و نامي از علي (عليه السلام)باقي نماند.