5 - اختيار
يكى از ويژگيهاى مهم انسان اختيار و آگاهى است. چون انسان در زندگى حركتش به
صورت اختيارى است، ناچار بايد علاوه بر مسير صحيح و تكاملى، مسير ديگرى در جهت
مخالف آن وجود داشته باشد تا اين كه بتواند در كارها انتخاب كند و اراده اش را
اِعمال نمايد. از طرفى اختيار زير بناى هر گونه تكليف و مسؤوليت پذيرى است. حركت و
رشد انسان به سوى هدف نهايى و به كارگيرى سرمايه هاى ذاتى، منوط به اِعمال اراده و
اختيار است.
بر اساس آيات قرآن، انسان آگاهانه مى تواند مسير صحيح و تكاملى خويش را بپيمايد
و به سعادت ابدى دست يابد و هم مى تواند با سوء انتخاب، در راه سقوط و انحطاط قدم
بردارد و به شقاوت هميشگى دچار گردد. پس، ارزش حقيقى انسان در گرو انتخاب راه صحيح
است (1) .
در تعليم و تربيت بايد طورى برنامه ريزى شود كه ارزش انتخاب و اِعمال قدرت
اختيار فراهم گردد و نيروى عزم و اراده افزايش يابد و فرد مبناى زندگانى و رفتارش
را بر اساس آگاهى و اختيار و انتخابى درست قرار دهد و با هر گونه وابستگى فكرى
كوركورانه مبارزه كند. در واقع ارزش و كرامت انسان، در گرو پيدا كردن عزمى راسخ و
اراده اى قوى و آگاهانه در جهت حريّت و كمال و تقرب به سوى خداست. بنابراين در
برنامه ريزى تعليم و تربيت، بايد در تقويتِ قدرت اراده و انتخاب، اهتمام فراوان
مبذول داشت.
وَ مَنْ أَرَادَ الأَخِرَةَ وَسَعى لَهَا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ
فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً (2) .
هر كس خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعى كند و مؤمن باشد، جزاى سعيش داده
خواهدشد (مورد قدردانى قرار خواهد گرفت).
مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوابَ الدّنْيا فَعِنْدَاللَّه ثَوابُ الدّنْيا وَ
الأَخِرَةِ وَ كَانَ اللَّهُ سَمِيعاً بَصيراً (3) .
هركس كه پاداش اين جهانى را مى طلبد، بداند كه پاداش اين جهانى و آن جهانى در
نزدخداست، و او شنوا و بيناست.
مَنْ كَانَ يُريدُ حَرْثَ الأَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَن كَانَ
يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِى الأَخِرَةِ مِن
نَّصِيبٍ (4) .
هر كس بهره آخرت را بخواهد به كاركردش مى افزاييم و هر كس (فقط) بهره دنيا را
بخواهد به او عطا مى كنيم، ولى ديگر در بهره ورى آخرت او را نصيبى نيست.
في من لا يحضره الفقيه : روى عن ابن بكير عن زرارة قال : سألت أبا عبداللَّه (ع)
: ما حدّ المرض الذي يفطر فيه الرجل ويدع الصلاة من قيام ؟ فقال : بل الانسان على
نفسه بصيرة هو أعلم بما يطيقه (5) .
زراره مى گويد در مورد حد بيمارى كه باعث افطار روزه و نشسته نمازخواندن مى شود
از امام صادق(ع) سؤال كردم. حضرت با تلاوت آيه شريفه: «بل الانسان على...» فرمود:
خود انسان به توانايى خود بهتر آگاهى دارد.
إنّ اللَّه سبحانه أمر عباده تخييراً ، ونهاهم تحذيراً ، وكلّف يسيراً ولم يكلّف
عسيراً ، وأعطى على القليل كثيراً ولم يعص مغلوباً ، ولم يطع مكرهاً ، ولم يرسل
الأنبياء لعباً (6) .
خداوند سبحان بندگان خود را امر كرده و مخير ساخته و نهى كرده و بر حذر داشته و
تكاليف آسانى بر دوش آنان گذارده و هرگز تكليف سنگينى نكرده و در برابر كار كم،
پاداش زياد قرار داده است و هيچ گاه كسى به اجبار او را معصيت نكرده و اطاعت از روى
تحميل نبوده و پيامبران را بيهوده نفرستاده است.
في قوله تعالى: ما خلقت الجنّ والإنس إلاّ ليعبدون : خلقهم للأمر والنهي
والتكليف ، وليست خلقته جبراً أن يعبدوه، ولكن خلقه اختيار ليختبرهم بالأمر والنهي
(7) .
در تفسير آيه شريفه: «ما خلقت الجن و الانس...» در روايت آمده است: خداوند جن و
انس را براى امتثال امر و نهى و قبول تكليف آفريده، و در عبادت هيچ گونه جبرى وجود
ندارد، بلكه خداوند آنان را مختار آفريده تا به وسيله امر و نهى، آنان را بيازمايد.
لازمه اختيار آگاهى است
بَلِ الإِنسنُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ (8) .
بلكه آدمى خويشتن خويش را نيك مى شناسد، هر چند به زبان عذرها آورد.
في أصول الكافي عن أبي عبداللَّه (ع) قال :ما يصنع أحدكم أن يظهر حسناً ويستر
سيئاً ؟ أليس يرجع الى نفسه فيعلم أنّ ذلك ليس كذلك ؟ واللَّه عزّوجلّ يقول: بل
الانسان على نفسه بصيرة إنّ السريرة إذا صحت قويت العلانية.
چگونه انسان، خوبى خود را آشكار مى كند و بدى را مى پوشاند؟ آيا به ضمير خود
رجوع نمى كند تا در يابد كه واقعيت اين چنين نيست و حال آن كه خداوند مى فرمايد: بل
الانسان على نفسه... اگر باطن اصلاح گردد، ظاهر انسان نيز [اصلاح مى شود و] قوت مى
يابد.
قُلْ فَلِلَّهِ الحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شآءَ لَهَدَيكُمْ اَجْمَعينَ (9) .
بگو: براى خداست دليل محكم و رسا، اگر مى خواست همه شما را هدايت مى كرد.
في التوراة مكتوب : يا موسى ! إنّي خلقتك واصطفيتك وقوّيتك وأمرتك بطاعتي، وإن
عصيتني لم أعنك على معصيتي ، و لي المنّة عليك في طاعتك ، و لي الحجّة عليك في
معصيتك.
در تورات اين چنين نوشته شده: اى موسى(ع) من تو را آفريدم و برگزيدم و قوى ساختم
و مأمور به اطاعت الهى نمودم. اگر مرتكب معصيت من گردى تو را بر آن مدد نمى كنم؛
درمورد اطاعت، بر تو منت دارم و در معصيت نيز حق دارم بر تو احتجاج كنم.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبيلِ وَ مِنْها جآئِرٌ وَ لَوْ شآءَ لَهَدَيكُمْ
اَجْمَعينَ (10) .
برخداست كه راه راست را بنمايد. بعضى از راهها، راهى است منحرف و اگر خدا مى
خواست، همه شما را [ولو با اكراه ] هدايت مى كرد.
اَفَلَمْ يَاْيئَسِ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَنْ لَوْ يَشَآءُ اللَّهُ لَهَدَى
النَّاسَ جَميعًا (11)
آيامؤمنان هنوزندانسته اندكه اگر خدا مى خواست همه مردم را [ناخواسته و به جبر]
هدايت مى كرد؟
لازمه انتخاب، آشنايى و رويارويى با مسير متضاد است
وَ هَدَيْنهُ النَّجْدَينِ (12) .
و دو راه پيش پايش ننهاديم؟
إِنَّا هَدَيْنهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (13) .
راه را به او نشان داده ايم. خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس.
لَآ إِكْرَاهَ فِى الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغى ِّ فَمَن
يَكْفُرْ بِالطَغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ
الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللَّهُ وَلِىُّ
الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ
كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى
الظُّلُمتِ أُوْلَئِكَ أَصْحبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ (14) .
در دين هيچ اجبارى نيست. هدايت از گمراهى مشخص شده است. پس هر كسى كه به طاغوت
كفر ورزد و به خداى ايمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده كه گسستنش نباشد. خدا
شنوا و داناست. خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكيها به روشنى مى برد. ولى
آنان كه كافر شده اند، طاغوت ياور آنهاست، كه آنها را از روشنى به تاريكيها مى
كشد.اينان جهنميانند و همواره در آن خواهند بود.
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (15) .
[شخصيت ] هر كس در گرو كارى است كه انجام مى دهد.
مَّنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا (16) .
هر كس كه كارى شايسته كند، به سود خود اوست و هر كه بد كند به زيان اوست.
إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَآءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً (17) .
اين تذكارى است. پس هر كه بخواهد، [مى تواند] راهى به سوى پروردگارش اتخاذ
نمايد.
وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ شَآءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَآءَ
فَلْيَكْفُرْ (18) .
بگو:اين سخن حق ازجانب پروردگارشماست، هركه بخواهد ايمان بياوردوهر كه
بخواهدكافر شود.
وَ مَنْ أَرَادَ الْأَخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ
فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً (19) .
و هر كه خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعى كند و مؤمن باشد، جزاى سعيش داده
خواهد شد.
تِلْكَ الدَّارُ اْلأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا
فِى اْلأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً (20) .
اين سراى آخرت را از آن كسانى قرار مى دهيم، كه در اين جهان نه خواهان برترى
جويى هستندو نه خواهان فساد.
تغيير منش
آنچه كه در تربيت، پايه و اساس پرورش قرار مى گيرد، خودسازى و تزكيه نفس است؛
زيربناى تربيت دينى، «اخلاق» است؛ «الدّين هُو خُلقُ الحَسَنْ» و تزكيه نفس در
قرآن، به عنوان تربيتى ويژه، و جهت دار مطرح است كه اساس بعثت پيامبران را تشكيل مى
دهد. به طور كلى «خودسازى» بر سه پايه استوار است: آگاهى به نفس، تفكر و تزكيه.
علم و آگاهى
قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ اِنَّما
يَتَذَكَّرُ اُولُواالْاَلْبابِ (21) .
بگو: آيا آنهايى كه مى دانند با آنهايى كه نمى دانند و آگاه نيستند برابرند؟
تنها خردمندان پند مى پذيرند.
آگاهى به نفس
يَا أَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُمْ (22) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد. به (اصلاح نفس) خود بپردازيد.
وَ فِى أَنْفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونْ (23) .
و در وجود خودتان تعمق نمى كنيد؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَكُمْ.... (24)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد نفس خويش را باز داريد...
سَنُرِيهِمْ ءَايتِنَا فِى الاَفاقِ وَ فِى أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ
لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ (25) .
البته آيات قدرت خود را در آفاق طبيعت و در نفوس بندگان نشان خواهيم داد تا
برايشان آشكار شود كه او حق است.
قُلْ إنَّ الخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ اَهْلِيهِمْ يَوْمَ
القِيامَةِ (26) .
بگو: زيان كنندگان (واقعى) كسانى هستند كه در روز قيامت خود و خاندانشان دچار
خسران وخسارت شده باشند.
يوم لا ينفع مال ولا بنون * الاّ من أتى بقلب سليم (27) .
روزى كه مال و فرزند هيچ سود نبخشد و تنها آن كس سود برد، كه با دلى پاك از شرك
و آلودگى به درگاه خدا راه يابد.
يا ايّها الذين آمنوا اتّقوا اللَّه ولتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتّقوا اللَّه
انّ اللَّه خبير بما تعملون و لا تكونوا كالّذين نسوا اللَّه فانسيهم انفسهم اولئك
هم الفاسقون (28) .
الا اى اهل ايمان خدا ترس شويد و هر نفسى (در درون خود بنگرد) تا چه عملى براى
فرداى خود پيش مى فرستد و از خدا بترسيد كه او به همه اعمالتان آگاه است و شما
مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خود آنان را از يادشان بُرد،
آنان تجاوزكارند.
قال رسول اللَّه(ص): من عرف نفسه فقد عرف ربّه.
پيامبر(ص) فرمود: كسى كه نفسش را شناخت، حتماً خدايش را خواهد شناخت.
الكيس من عرف نفسه وأخلص اعماله (29) .
انسان زيرك كسى است كه خود را بشناسد و اعمالش را خالص گرداند.
المعرفة بالنفس أنفع المعرفتين (30) .
شناخت نفس سودمندترين شناخت است.
العارف من عرف نفسه، فأعتقها، نزهها عن كلِ ّ ما يبعِّدها (31) .
عارف كسى است كه خود را بشناسد و آن را آزاد و از هر چه مايه دورى آن است پاك
گرداند.
اعظم الجهل، جهل الانسان أمرَ نفسه (32) .
نادانى انسان به خويشتن بزرگترين جهل است.
اعظم الحكمة، معرفة الانسان نفسَه (33) .
شناخت انسان نسبت به خويشتن بزرگترين حكمت است.
اكثر الناس معرفة لنفسه، أخوفهم لربِّه (34) .
هر كه شناختش از نفس خود بيشتر باشد، ترسش از خداوند بيشتر خواهد بود.
افضل العقل، معرفة الانسان بنفسه، فمن عرف نفسه عقل، ومن جهلها ضلَ (35) .
شناخت انسان نسبت به نفس خود برترين عقل است پس هر كه نفس خود را شناخت عاقل و
هر كه آن را نشناخت گمراه خواهد بود.
عجبتُ لمن ينشد ضالَّته، وقد اضلّ نفسه، فلا يطلبها (36) .
تعجب از كسى است كه به دنبال گمشده خود مى رود امّا به جستجوى نفس گم شده خود بر
نمى خيزد.
عجبت لمن يجهل نفسه، كيف يعرف ربّه (37) ؟
تعجب از كسى است كه خود را نشناخته چگونه مى خواهد خدايش را بشناسد.
غاية المعرفة ان يعرف المرء نفسه (38) .
بالاترين شناخت، معرفت انسان نسبت به خويشتن خويش است.
كيف يعرف غيره من يجهل نفسه (39) .
چگونه انسانى كه خود را نشناخته مى تواند غير خود را بشناسد.
كفى بالمرء معرفة أن يعرف نفسه (40) .
شناخت نفس براى عارف شدن انسان كافى است.
كفى بالمرء جهلاً أن يجهل نفسه (41) .
جهل به نفس براى جاهل بودن انسان كفايت مى كند.
من عرف نفسه تجرد (42) .
هر كه نفس خود را بشناسد خالص مى گردد.
من عرف نفسه جاهدها (43) .
هر كه نفس خود را بشناسد با آن مبارزه و مجاهده خواهد كرد.
من جهل نفسه اهملها (44) .
هر كه نفس خود را نشناسد آن را وا مى گذارد.
من عرف نفسه جلَّ أمره (45) .
هر كه شخصيت خود را بشناسد، ارزش آن را بزرگ مى دارد.
من جهل نفسه كان بغيره أجهل (46) .
هر كه خود را نشناسد، جهلش به ديگرى بيشتر خواهد بود.
من عرف نفسه كان بغيره اعرف (47) .
هر كه خود را بشناسد، شناختش به ديگرى بيشتر مى باشد.
من عرف نفسه، فقد انتهى الى غاية كلّ معرفة وعلم (48) .
هر كه خود را بشناسد به پايان راه شناخت و علم رسيده است.
من لم يعرف نفسه، بَعُد عن سبيل النجاة، وحبط من الضلال والجهالات (49) .
هر كه خود را نشناسد از راه نجات دور مى افتد.
معرفة النفس انفع المعارف (50) .
شناخت نفس سودمندترين شناختهاست.
نال الفوز الأكبر من ظفر بمعرفة النفس (51) .
هر كس به شناخت نفس پيروز گردد به رستگارى بزرگى دست يافته.
لا تجهل نفسك، فإنّ الجاهل بمعرفة نفسه، جاهل بكلّ شي ء أعرفكم بنفسه أعرفكم
بربِّه (52) .
به شخصيت خود جاهل نباش، چه اين كه جاهل به نفس به همه چيز جاهل است و هر كه
شخصيت خود را بهتر بشناسد، خدايش را بهتر شناخته است.
تفكر
وَ يَجْعَلُ الْرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (53) .
و او پليدى را بر كسانى كه عقل خويش را به كار نمى اندازند مقرر كرده است.
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِى أَنْفُسِهِمْ مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّموَتِ وَ
الْأَرضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُّسَمّىً (54) .
آيا با خود نمى انديشند؟ كه خدا آسمانها و زمين و هر چه در بين آنها است همه را
جز به حق و سرآمدى معين نيافريده است؟
تزكية
هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ
ءَاَيتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَ الْحِكْمَةَ (55) .
اوست خدايى كه به ميان مردمى عامى پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آياتش را بر
آنها بخواند و آنان را پاك گرداند و كتاب و حكمتشان بياموزد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّيهَا (56) .
به رستگارى رسيد هر كه خويشتن را (از هوا و هوس) پاك كرد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (57) .
هر كس خود را (از هوا و هوس) پاك گردانيد رستگار شد.
خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها وصل عليهم إن صلوتك سكن لهم واللَّهُ
سميع عليم (58) .
از داراييهايشان صدقه بگير تا آنان را پاك و منزه سازى و برايشان دعا كن، زيرا
دعاى تو مايه آرامش آنهاست، و خدا شنوا و داناست.
و سيجنبها الأتقى، الذى يؤتى ما له يتزكى (59) .
و پرهيزگارترين مردم را از آن دور دارند؛ آن كه مال خويش مى بخشايد و پاكى مى
جويد.
و من تزكى فإنما يتزكى لنفسه و إلى اللَّه المصير (60) .
هر كه پاك شود براى خود پاك شده و سرانجام همه به سوى خداست.
اساس تربيت در اسلام، بر خودشناسى و تفكر در اين باره و آشنايى با فضايل و رذايل
اخلاقى و تزكيه نفس است.
براساس تزكيه نفس، سه اصل محاسبه، مراقبه و مشارطه (هر روز خود را محاسبه كردن،
علفهاى هرز را كندن و با خود شرط كردن) سبب فلاح و رستگارى مى شود.
طرح مسأله شيطان
انسان موجودى است مختار و براى دست يابى به سعادت و رستگارى و كمال خود در دنيا
و آخرت همواره در معرض اِعمال اراده و انتخاب و تصميم گيرى است. او در راه زندگى
خويش و در گزينش كارها و راهها و ميل و خواسته ها و نيازهاى خود، در لحظه لحظه هاى
عمر خويش مواجه با وسوسه هاى شياطين جن و انس است. هرگاه آدمى بتواند با اراده اى
قوى مملو از ايمان اين خواسته ها و اميال و هواهاى نفسانى را كه توسط شيطان به
دايره ذهن او هجوم مى آورند، قبل از اينكه منجر به عمل شوند، تزكيه و تصفيه نمايد و
از بين آنها، آن را كه مطابق عقل و شرع است انجام دهد و از آنچه موافق عقل و شرع
نيست خوددارى كند به صراط مستقيم كه رستگارى و سعادت ابدى است راه مى يابد. انسان
همواره در گزينش و انتخاب خود، دو راه بيشتر ندارد يكى راه شيطان و گمراهى است و
ديگرى راه كمال و صراط مستقيم. راه شيطان در حقيقت نقطه مقابل صراط مستقيم واقع شده
و صراط مستقيم به خدا پرستى منتهى مى شود:
اَلَم اَعهَدْ اِليكُم يا بنى آدَمَ اَن لاتَعبُدوا الشيطانَ اِنّه لكم عَدُوٌّ
مُبين * وَ أَنِ اعْبُدُونِى هَذا صِرَاطٌ مُسْتَقيمٌ (61) .
آيا با شما عهد نكردم اى فرزند آدم، كه شيطان را پرستش نكنيد؛ زيرا او براى شما
دشمن آشكارى است. و مرا پرستش كنيد -امر مرا اطاعت كنيد كه- اين راه مستقيم و سعادت
ابدى است.
يا بَنى آدَمَ لا يَفتِنَنَّكُمُ الشطيانُ كَما اخرَجَ اَبَويْكُم من الجَنَّةِ
يَنزِعُ عنهُما لِباسَهُما لِيُريهُما سَوءاتِهِما انّه يَراكُم هو و قَبيلُهُ مِن
حيثُ لا تَرَونَهُم انّا جعلنا الشَّياطين اولياءَ للّذين لايُؤمنونَ (62) .
اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت
بيرون كرد ولباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا زشتى ها را به آنها نشان دهد. در
حقيقت او وهمكارانش شما را از جايى مى بينند كه شما آنها را نمى بينيد( اما بدانيد)
ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.
«أعدى عدوّك نفسك الّتي بين جنبيك»؛ خطرناك ترين دشمن تو همان نفس توست [كه مورد
وسوسه شيطان قرار مى گيرد] و در ميان دو پهلويت قرار گرفته. چرا كه اگر به هر دشمنى
نيكى كنى، و آنچه را كه او مى خواهد به او بدهى، در نهايت با تو دوست مى گردد؛ ولى
نفس انسانى، هر چه بيشتر خواسته هايش را برآورده كنى و به او پاسخ مثبت دهى، با تو
دشمن مى گردد.
«حاسِبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا (63) ؛ به حساب نفس خويش
برسيد، قبل ازاين كه موردمحاسبه قرارگيريد وخويشتن راتوزين كنيد، قبل ازاين كه
توزين شويد»
مراقبت بدين معناست كه انسان با خود همانند شريكى كه به او اطمينان ندارد،
معامله كند، و هميشه بايد همانند يك بازرس مواظب خواسته هاى نفس باشد. مراقبه حالتى
است كه هميشه بايد انسان ناظر خود باشد؛ يعنى، انسان بايد هميشه حالش، حال مراقبه
باشد پس از مراقبه، محاسبه است؛ «ليس منّا من لم يحاسب نفسه كلّ يوم» و پس از
محاسبه، مشارطه، يعنى قرارداد و شرط و شروط ميان خود قائل شدن است و اگر به اين
رهنمود عمل نشود، تخلف و گناه زياد صورت مى گيرد.
وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإنَّ
الجَنَّةَ هِىَ الْمأْوَى (64) .
و امّا هر كس كه از عظمت پروردگارش بترسد و نفس خويش را از هوا و هوس باز دارد،
بهشت(جاويدان) جايگاه اوست.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُه * فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ * وَ
أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ *فَأُمّهُ هَاوِيَةٌ (65) .
هر كس كفه ترازوى اعمالش سنگين باشد، در يك زندگى پسنديده اى به سر مى برد و
امّا هركه كفه ترازوى اعمالش سبك باشد، جايگاهش جهنم است.
شناخت شيطان
يا ايُّها الذينَ آمَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشيطان وَ مَن يَتَّبِعْ
خُطُواتِ الشَيطانِ فَاِنَّهُ يَأمُرُبالفَحشاء و المنكَر وَ لَو لا فَضْلُ اللَّهِ
عَلَيكم و رحمَتُهُ ما زَكى مِنكم مِنْ اَحَدٍ اَبَداً و لكِنَّ اللَّهَ يُزَكّى
مَن يَشاءُ واللَّهُ سميعٌ عليمٌ (66) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از گامهاى شيطان پيروى نكنيد. هر كس قدم جاى
قدمهاى شيطان بگذارد (گمراهش مى سازد) چرا كه او به فحشا و منكر امر مى كند و اگر
فضل و رحمت الهى به سراغ شما نمى آمد، احدى از شما هرگز پاك نمى شد، ولى خداوند هر
كه را بخواهد تزكيه مى كند و خداوند شنوا و دانا است.
يا ايُها الّذين آمنوا ادخُلوا فى السِّلم كافَّةً و لا تتّبعوا خطوات الشيطان
انّه لكُم عدُوٌّ مُبين (67) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى درصلح وآشتى درآييد وازگامهاى شيطان پيروى
نكنيد كه او دشمن آشكار شماست.
اِنَّ الشيطانَ لكُم عدُوٌّ فاتَّخِذوُهُ عَدُوّاً اِنّما يدعوا حِزبَهُ
لِيكونوا مِن اَصْحابِ السَّعير (68) .
مسلّماً شيطان دشمن شماست او را دشمن خود بدانيد او فقط حزبش را به اين دعوت مى
كند كه اهل آتش سوزان (جهنم ) باشند.
شيطان وجود مستقلى دارد كه براى آزمايش و كمال انسانى آفريده شده و كارش و سوسه
آدمى است:
الَّذى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجَنَّةِ وَ النّاسِ (69) .
آن شيطان كه وسوسه و انديشه بد مى افكند در دل مردمان چه آن -شيطان- از جنس جن
باشد و يا از نوع انسان.
شيطان قسم خورده است كه از طريق وسوسه و خواطر قلبى، انسان را به عمل فساد و
باطل و در نهايت به ورطه هلاكت بكشاند. اودشمن خطرناكى است كه در كمين نشسته تا از
راههاى مختلف آدمى را به ضلالت و شقاوت بكشاند:
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (70) .
شيطان گفت [حال كه مهلت يافتم ] به عزت و جلال تو قسم كه خلق را تمام گمراه
خواهم كرد.
قال يا بُنَىَّ لاتَقصُص رُؤياك عَلى اِخوَتِك فَيكيدُوا لك كيداً انّ الشيطانَ
للانسانِ عَدوٌّ مُبينٌ (71) .
گفت! فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه خطرناك مى
كشند،چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است.
وَ لَأُغْوِيَنَّهُم * أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصينَ (72)
.
البته همه آنها را گمراه خواهم كرد به جز بندگان پاك و خالص تو را.
پروردگار عالم از وسوسه شيطان آگاه است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْأِنسانَ و نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (73) .
و ما انسان را خلق كرده ايم و از وساوس و انديشه هاى نفس او كاملاً آگاهيم و ما
از رگ گردن او به او نزديكتريم.
يكى از ابعاد خودشناسى، شيطان شناسى است چرا كه شيطان در وجود آدمى همچون خون در
رگهاى بدن انسان در حال جريان است. بايد انسان، شيطان و نحوه حيله هايش را بشناسد
تا بتواند با او مقابله كند و ياد بگيرد كه از چه راههايى مى تواند با او به مبارزه
برخيزد.
وَ مَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِّن سُلْطانٍ اِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ
بِالْأَخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِى شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلَى كُلِ شى ءٍ حفيظٌ
(74) .
در صورتى كه شيطان بر مردمان تسلط ندارد [بلكه از حرص دنيا پيرو او شدند] و
شيطان را بر اين داشتيم تا آن كس را كه به عالم قيامت ايمان آورد از آن كس كه شك
دارد معلوم گردانيم و خداى تو بر هر چيز نگهبان و آگاه است.
كُلُّ نَفْسٍ ذآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوَكُم بِالشَّرِ وَ الْخَيْرِ
فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (75) .
هر نفسى در عالم رنج و سخنى مرگ را مى چشد و ما شما را به بد و نيك مبتلا كرده
تا بيازمائيم -و هنگام مرگ- به سوى ما باز مى گرديد.
وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوّايها (76) .
و قسم به نفس و آنكه او را نيكو بيافريد.
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْواهَا (77) .
و به او شر و خير او را الهام كرد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (78) .
كه هر كس نفس خود را از گناه و بدكارى پاك و منزه سازد به يقين رستگار خواهد
بود.
وجود شيطان در نظام خلقت بر اساس سنّت تضاد و تكامل استوار است و در عالم تزاحم،
تكامل حاصل نمى شود مگر اينكه در ميان كشمكش تضادها انتخاب و گزينش اصلح صورت گيرد
و هيچ موجودى راه كمال را نمى پيمايد مگر اين كه در مقابلش قدرت قوى و نيرومندى -كه
با او ضديّت دارد- وجود داشته باشد. تا او را به حركت در آورد، رشد دهد و مقاوم كند
و در اين آزمايش استعدادهاى نهفته اش را شكوفا سازد. استقامت در مقابل وسوسه هاى
شيطان، و تزكيه خواسته ها، انسان را صبور، مقاوم و ورزيده مى كند و وى را جهادگر مى
سازد و او را در مسير تكامل روحى و معنوى قرار مى دهد. تا شرّ نباشد، خير معنى
ندارد و صالح از طالح و مطيع از عاصى مشخص نمى شود و اصولاً اختيار معنى
ندارد. وجود اختيار و آزادى و انتخاب هميشه بر سر دو راهيهاست. دو راه (نجدين)
خير و شر، خوب و بد، راه خدا و شيطان.
إنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أيُّهُمْ
أحْسَنُ عَمَلاً (79) .
ما آنچه در زمين جلوه گر است زينت و آرايش ملك زمين قرار داديم تا مردم را به آن
امتحان كنيم كه كدام يك در طاعت خدا عملشان نيكوتر خواهد بود.
يَا بَنِى آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمْ الشَّيْطَانُ كَمَآ اَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ
مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِبَاسَهُما لِيُريَهُمَا سَوْءاتِهِما إِنَّهُ
يَرَاكُمْ هُوَ وَ قبِيلُهُ مِنْ حَيثُ لاَ تَرَونَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا
الشَّياطِينَ أوْلِيَأءَ لِلَّذينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (80) .
اى فرزندان آدم مبادا شيطان شما را فريب دهد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت
بيرون كرد جامه عزت از تن آنان بركند و قبايح آنان را در نظرشان پديد آورد همانا آن
-شيطان- و بستگانش شما را مى بينند در صورتى كه شما آنها را نمى بينيد ما شاطين را
دوستدار آنان كه ايمان نمى آورند قرار داديم.
الَّذى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ (81) .
آن شيطان كه وسوسه و انديشه بد مى افكند در دل مردمان.
پيامبران از وسوسه شيطان در امان نيستند:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىّ عَدُوَّاً شَياطينَ الاْنسِ وَ الْجِنِ
يوُحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورَاً وَ لَوْ شآءَ رَبُكَ
ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يُفْتَروُنَ (82) .
و همچنين ما از شيطانهاى انس و جن، دشمنى در مقابل پيغمبران برانگيختيم كه آنها
برخى با برخى ديگر سخنان آراسته ظاهر فريبنده اظهار كنند و اگر خدا مى خواست چنين
نبود پس اينها را با دروغشان واگذار.
قَالَ رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنِى لَأُزَيّنَنَّ لَهُمْ فِى الْاَرْضِ وَ
لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (83) .
[شيطان ] گفت خدايا چنانكه مرا گمراه كردى من نيز در زمين -همه چيز را- در نظر
فرزندان آدم جلوه مى دهم و همه آنها را گمراه خواهم كرد.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قَالَ يا آدَمُ هَلْ أدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ
الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لاَّ يَبْلَى (84) .
باز شيطان او را وسوسه كرد و گفت اى آدم آيا -ميل دارى- تو را بر درخت ابديت و
ملك جاودانى راهنمايى كنم.
فَلَوْ لآ اِذْجَآءَ هُمْ بَأْسُنَا تَضرَّعُوا وَ لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهم وَ
زَيَّنَ لَهُمُ الشَيطانُ مَا كانُوا يَعْمَلُونْ (85) .
چرا وقتى كه بلاى ما به آنها مى رسيد توبه و تضرع و زارى بدين سبب -نكردند- كه
دلهاشان را قساوت فرا گرفت و شيطان كردار زشت آنها را در نظرشان زيبا نمود.
وَ ما اَرْسَلْنا مِن قبلكَ مِن رسولٍ و لا نَبّىٍ اِلّا اِذا تَمَنّى اَلقَى
الشَيطانُ فى اُمْنيَّتهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلقىِ الشيطانُ ثُمّ يُحْكِمُ
اللَّهُ آياتِهِ و اللَّهُ عليمٌ حكيمٌ (86) .
و ماهيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم، مگر اين كه هر گاه آرزو مى كرد،
شيطان القائاتى در آن مى كرد، اما خداوند القائات شيطان را از بين مى برد، سپس آيات
خود را استحكام مى بخشيد و خداوند، دانا و حكيم است.
حيطه نفوذ شيطان از طريق قوه ادراكى و تحريكى ذهن است؛ بطورى كه انسان در وهله
اوّل تصور مى كند كه اين فكر خود اوست در حالى كه وسوسه و القاى شيطان است:
لِيَجعَلَ ما يُلقِى الشَّيطانُ فِتنَةً لِلَّذينَ فى قُلُوِبهِم مَرَضٌ و
القاسِيَةِ قُلُوبُهُم وَ اِنَّ الظّالمينَ لَفى شِقاقٍ بَعيدٍ (87) .
تا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و (نيز)
براى سنگدلان، آزمايشى گرداند، و ستمگران در ستيزه اى بس دور و درازند.
هشدار! هر قدمى كه بر مى داريد مواظب باشيد كه پا جاى پاى شيطان نگذاريد:
يا اَيّها اَلذّينَ آمنوا لاتَتّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيطانِ و من يَتّبع خطواتِ
الشَّيطانِ فانّهُ يأمُرُ بالفحشاءِ و المُنكَرِ ولَو لا فضلُ اللَّهِ عَلَيكُم و
رحمَتهُ مَاَزكى مِنّكُم مِن اَحَدٍ ولكنَّ اللَّهَ يُزَكّى مَن يَشاءُ وَ اللَّهُ
سَميعٌ عَليمٌ (88) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از گامهاى شيطان پيروى نكنيدو كسى كه پيروى كند
گامهاى شيطان را، پس او امر مى كند به كارهاى زشت و ناپسند و اگر نبود فضل خدا و
رحمتش، پاك نمى شد از شما هيچ كس هرگز، و خدا پاك مى گرداند آن را كه مى خواهد و
خدا شنوا وداناست.
بندگان مخلص خدا را شيطان نمى تواند بفريبد:
إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ
الْغَاوِينَ (89) .
و هرگز تو را بر بندگان -با خلوص- من تسلط و غلبه نخواهد بود ليكن اقتدار و سلطه
تو بر مردم نادانِ گمراهى است كه پيرو تو شوند.
قالَ فَبِعِزِّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعيِنَ * اِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمْ
الُْمخْلَصينَ (90) .
گفت: به عزت تو سوگند كه همگان را گمراه كنم مگر بندگان خاص تو كه براى تو خالص
شده اند.
شيطان مى كوشد از طريق وسوسه، كردارزشت واعمال نادرست هركس را در نظرش زيبا جلوه
دهد:
وَ زَيَّنَ لَهُمْ الشَّيْطانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُم عَنِ السَّبيل فَهُمْ
لا يَهْتَدُون (91) .
و شيطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زيبا جلوه داده و آنها را به كلى از راه
خدا باز داشته تا هرگز به حق هدايت نيابند.
تَاللَّهِ لَقَد ارسَلْنا اِلى اُمَمٍ مِن قَبلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَيطانُ
اَعمالَهُم فَهُوَ وليُّهُمُ اليوم و لَهُم عذابٌ اليمٌ (92) .
به خدا سوگند! پيامبرانى به سوى امتهاى پيش از تو فرستاديم، اما شيطان اعمالشان
را درنظرشان زينت داد وامروز او ولى و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنها
است.
وَ عاداً و ثَموداً و قَدْ تَبَيَّنَ لكُم مِن مَساكِنِهم و زيَّنَ لَهُمُ
الشيطانُ اَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السبيل و كانوا مُسْتَبْصِرينِ (93) .
ما طايفه عاد و ثمود را نيز هلاك كرديم و مسكنهاى ( ويران شده) آنها براى شما
آشكاراست. شيطان اعمالشان را براى آنها زينت كرده بود. لذا آنان را از راه باز
داشت، در حالى كه مردمى صاحب بصيرت بودند.
قَالَ يا بُنَىَّ لَاَ تْقُصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إخْوَتِكَ فَيَكِيدوا لَكَ
كَيداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوٌ مُّبينٌ (94) .
[حضرت يعقوب ] گفت اى فرزند عزيز زنهار خواب خود را بر برداران حكايت مكن كه بر
تو مكر و جدل كنند زيرا دشمنى شيطان بر آدميان آشكار است.
يكى از راه هاى نفوذ شيطان، آرزو و وعده هاى دور و دراز است:
و قالَ الشيطانُ لمّا قُضِىَ الاَمرُ اِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُم وَعْدَ الحَقِّ وَ
وَعَدتُّكُم فَأَخلَفتُكُم و ما كان لِىَ عَليكُم مِن سُلطانٍ اِلّا اَنْ
دَعَوتُكُم فَاستَجَبْتُم لى فَلا تَلومونى وَ لُوموا اَنفُسَكُم مآ اَنَا
بِمُصْرِخِكُم و ما اَنتُم بِمُصْرِخى اِنّى كَفَرْتُ بِما اَشْرَكتُمُونِ مِن قبلُ
اِنَّ الظالِمينَ لَهُم عذابٌ اَليمٌ (95) .
و شيطان هنگامى كه كار [دنيا] به پايان مى رسد، مى گويد! خداوند به شما وعده حق
داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اين
كه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد، نه
من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما درباره خود كه از قبل
داشتيد بيزار و كافرم. مسلماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند.
ثروت، اموال، فرزندان، وسيله اى است كه توسط آنها انسان را فريب مى دهد:
وَ استَفْرِز مَنِ استَطَعْتَ مِنهُم بِصَوتِكَ و اَجلِب عَلَيهم بِخَيلِكَ وَ
رَجِلِكَ وشارِكهُم فىِ الاَموالِ و الاَولادِ وَعِدهُم و ما يَعِدُهُمُ الشيطانُ
اِلّا غُروراً (96) .
هر كدام از آنها را كه مى توانى با صداى خودت تحريك كن و لشكر سواره و پياده ات
را بر آنها گسيل دار و در ثروت و فرزندانشان شركت جو و آنها را با وعده ها سرگرم
كن، ولى شيطان جز فريب و دروغ وعده اى نمى دهد.
اِنَّ الذينَ ارتَدُّوا عَلى اَدبارِهِم مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الهُدَى
الشيطانُ سَوَّلَ لهم وَ اَمْلى لَهُم (97) .
كسانى كه بعد از روشن شدن حق پشت كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت
داده و آنها را با آرزوهاى طولانى فريفته است .
شيطان در ابتدا انسانها را مى ترساند و سپس بطور نامريى از همه اطراف به انسان
حمله مى كند و بر كسانى پيروز مى شود كه دعوت [وسوسه ] او را پذيرفته باشند:
انّما ذلكم الشيطان يُخَوِّفُ اولياءَهُ فلا تَخافوهُم وخافونِ ان كنتم مؤمنين
(98) .
اين فقط شيطان است كه پيروان خود را( با سخنان و شايعات بى اساس) مى ترساند. از
آنهانترسيد و تنها از من بترسيد، اگر ايمان داريد.
ثُمَّ لَأتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيْهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ
أَيْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ اَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ (99) .
آنگاه از پيش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در مى آيم و بيشتر آنان شكر
نعمت به جاى نياورند.
إِنَّما سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ
مُشْرِكُونَ (100) .
تنها تسلط شيطان بر آن نفوسى است كه او را دوست گرفته اند و به اغواى او گردن
نهاده و به خدا شرك آورده اند.
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطنٍ اِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ
بِالْاخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فى شَكٍ وَ رَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ حَفيظٌ
(101) .
در صورتى كه شيطان بر مردمان تسلط نداشت -بلكه از حرص دنيا پيرو او شدند- و
شيطان را بر اين داشتيم تا معلوم گردانيم كداميك در شك اند و كداميك به آخرت ايمان
دارند، خداى تو بر هر چيز نگهبان و آگاه است.
بايد دانست كه كيد و حيله هاى شيطان براى ايمان آورده ها ضعيف و ناچيز است:
الذينِ آمنوا يُقاتِلونَ فى سَبيل اللَّه والذين كفروا يُقاتلون فى سبيل الطاغوت
فقاتِلوا اولياء الشيطان انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً (102) .
آنهايى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مى كنند و آنهايى كه كافرند، در راه
طاغوت( وافرادطاغى). پس شما با ياران شيطان پيكار كنيد؛ زيرا حيله شيطان (همانند
قدرتش ) ضعيف است.
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَميعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلذين اسْتَكْبَرُوا اِنّا
كُنَّا لَكُمْ تَبَعَاً فَهلْ أنْتُم مُّغنوُنَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللَّه مِنْ شى
ءٍ قَالُوا لَوْ هَدَاَنا اللَّهُ لَهَدَيْناكُم سَوآءٌ عَلَيْنَا أجَزعْنا أمْ
صَبرنا مَاَلَنا مِن مَحِيصٍ (103) .
و روزى كه مردم از قبرها بر انگيخته و به پيشگاه خدا حاضر شوند در آن روز ضعيفان
به گردنكشان گويند ما در دنيا تابع رأى شما بوديم آيا امروز شما هم از عذاب خدا ما
را كفايت خواهيد كرد جواب دهند كه اگر ما را از خدا سعادت هدايت بود ما هم شما را
هدايت مى كرديم اكنون هر چه جزع و التماس كنيم يا صبر و تحمل كنيم يكسان است و هيچ
از عذاب گريز گاهى نداريم.
آنچه شيطان در بهشت با آدم و حوا انجام داد، كندن لباس و نماياندن شرمگاه آنان
بود. اين تمثيلى است براى همه انسانها به اين معنى كه شيطان مى تواند؛ با اغوا و
فريب لباس تقوا را از تن آدمى بيرون آورد و لباس عزت را به ذلت تبديل كند:
فَوَسَوسَ لَهُما الشيطانُ لِيُبدِىَ لَهُما ما وُرِىَ عَنهُما مِن سَوْءاتِهِما
و قال ما نَهاكُما ربُّكُما عَن هذه الشّجرة الا اَنْ تكونا مَلَكَين او تكونا مِنَ
الخالِدين (104) .
سپس شيطان آنها را وسوسه كرد تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشكار سازند و
گفت پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده، مگر به خاطر اين كه (اگر از آن
بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه خواهيد ماند.
اِنَّما يَأمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشآءِ وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ
ما لا تَعْلَمُونَ (105) .
اين دشمن است كه به شما دستور بدكارى و زشتى مى دهد -و بر آن مى گمارد- كه
سخنانى از روى جهل و نادانى به خدا نسبت دهيد.
اِستَحْوَذَ عَلَيهِمُ الشيطانُ فَاَنسهُم ذِكرَاللَّه اولئك حزبُ الشَّيطانِ
اَلا اِنَّ حِزبَ الشيطانِ هُمُ الخاسِرون (106) .
شيطان برآنها چيره شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده است. آنها حزب شيطانند.
بدانيد كه حزب شيطان زيانكارند.
وَ مِنَ الانعام حَمولَةً و فَرشاً كُلواممّا رزقكُمُ اللَّه ولا تَتّبِعوا
خطوات الشيطان انَّهُ لكم عدُوٌّ مُبين (107) .
(او كسى است كه ) از چارپايان براى شما حيوانات باربر و حيوانات كوچك آفريد. از
آنچه او به شما روزى داده است بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى ننماييد كه او دشمن
آشكار شماست.
وَ اِذا رَاَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ فى ايتِنا فَاَعْرضْ عَنْهُمْ حَتّى
يَخُوضُوا فى حَديثٍ غَيْرِهِ وَ اِمَّا ينْسِيَنَّكَ الشَّيْطنُ فَلا تَقْعُدْ
بَعْدَ الِذّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (108) .
چون گروهى را ديدى كه براى خرده گيرى و طعن زدن در آيات ما گفتگو مى كنند از
آنان دورى گزين تا در سخنى ديگر وارد شوند و چنانچه شيطان فراموشت ساخت بعد از آنكه
متذكر كلام خدا شدى ديگر با گروه ستمگران مجالست مكن.
اِنّما النَّجوى مِنَ الشيطان لِيَحْزُنَ الذّين آمنوا و لَيسَ بِضارِّهِمْ
شيئاً الا بِأذِنِ اللَّهِ و عَلَى اللَّهِ فليتوكَّلِ المُؤمِنون (109) .
در گوشى صحبت كردن تنها از ناحيه شيطان است او مى خواهد با آن عمل مؤمنان غمگين
شوند،ولى نمى تواند ضررى به آنها برساند، جز به فرمان خدا. بنابراين، مؤمنان بايد
تنها بر خدا توكل كنند.
يبَنى ادَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمْ الشَّيْطنُ كَمآ اَخْرَجَ اَبَوَيْكُمْ مِنَ
الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْءتِهِمآ اِنَّهُ
يَريكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ اِنَّا جَعَلْنَا
الشَّيطينَ اَوْلِيآء لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُون (110) .
اى فرزندان آدم مبادا شيطان شما را فريب دهد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت
بيرون كرد و جامه عزت از تن آنان بر كند و قبايح آنان را در نظرشان پديد آورد همانا
آن -شيطان- و بستگانش شما را مى بينند در صورتى كه شما آنها را نمى بينيد ما شياطين
را دوستدار آنان كه ايمان نمى آورند قرار داديم.
أَلَمْ تَرَ أَنَّآ أَرْسَلْنَا الشَّيَطينَ عَلَى الْكَفِرينَ تَؤُزُّهُمْ
أَزّاً (111) .
آيا نديده اى كه ما شيطان را بر سر كافران فرستاديم تا سخت آنها را آزار دهند؟
زمينه هاى وسوسه شيطان در خواسته ها و شهوات و ثروت، زن و فرزند و وسيله سوارى
ومتاع دنيوى نهفته است:
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنينَ وَالْقَنطيرِ
الْمُقَنْطَرةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ
الْاَنْعمِ وَ الْحَرْثِ ذالِكَ مَتعُ الْحَيوةِ الدُّنيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ
حُسْنُ الْمَابِ (112) .
زيبا جلوه داده شده است براى مردم خواسته هاى نفسانى كه عبارت از ميل به زنها و
فرزندان و هميانهاى زر و سيم و سوارى هاى نشان دار اينها متاع زندگانى فانى دنيوى
است و نزد خدا است همان منزل نيكو -كه بهشت لقاى الهى و نعمت باقى ابدى است.
وَ اسْتَفْرِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَ اَجْلِبْ عَلَيْهِمْ
بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فىِ الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلدِ وَ عِدْهُمْ
وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطنُ اِلاَّ غُرُوراً (113) .
تا آنجا كه مى توانى با لشكر سواره و پياده ات بر آنها احاطه كن و در اموال و
اولاد هم با ايشان شريك شو و به وعده هاى دروغ آنها را بفريب و مغرور ساز، آرى وعده
شيطان چيزى جز غرور و فريب نخواهد بود.
يا اَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِى الْاَرْضِ حَللاً طَيِّباً وَ لا
تَتَّبِعُوا خَطُوتِ الشَّيْطنِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مبينٌ (114) .
اى مردم از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است تناول كنيد و پا جاى پاى شيطان
نگذاريد، به درستى كه شيطان از براى شما دشمن آشكارى است.
وَ مِنَ الْاَنْعمِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّه وَ لا
تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطنِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (115) .
و از بعضى حيوانات استفاده باربرى و سوارى كنيد و از آنچه رزق شما كرده بخوريد و
از پى اغواى شيطان مرويد كه او شما را دشمن آشكارى است.
فَدَلَّهُمابِغُرورٍ فَلَمّا ذاقا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتُهُما و
طَفِقا يَخصِفان عَلَيهِما من وَرَق الجَنّة و ناداهُما رَبُّهُما اَلَم اَنهَكُما
عَن تِلكُما الشجرةِ و اَقُل لكُما ان الشيطان لكُما عدُوٌّ مُبينٌ (116) .
و به اين ترتيب آنها را با فريب به سقوط كشانيد و هنگامى كه از آن درخت
چشيدند،برهنگى هايشان براى آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى
(درختان) بهشتى بر خودشان، تا آن را بپوشانند و پروردگارشان آنها را ندا داد كه آيا
شما را از آن درخت نهى نكردم و نگفتم شيطان براى شما دشمن آشكارى است.
ديگر از دامهاى شيطان؛ شراب، قمار، بت پرستى، اسراف و كفران نعمت، دروغگويى،
جدال و منازعه و دشمنى و كينه توزى نسبت به يكديگر است:
ياايها الذين آمنوا انّما الخمرُ و المَيسِرُ و الاَنصابُ و الاَزلامُ رجسٌ من
عمل الشيطان فَاجتَنِبُوه لعلكم تُفلحون (117) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شراب و قمار و بتها و ازلام (كه نوعى بخت آزمائى
بوده)پليدند و از عمل شيطانند، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد.
اِنَّ اُلمبَذَّرين كانوا اِخوانَ الشّياطين و كانَ الشّيطانُ لِرَبِّهِ كفوراً
(118) .
همانا تبذير كنندگان برادران شياطينند و شيطان، كفران ( نعمتهاى) پروردگارش كرد.
يآ اَيُّهَاالَّذينَ امَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كآفَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا
خَطُوتِ الشَّيْطنِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (119) .
اى اهل ايمان همه متفقاً نسبت به اوامر خدا در مقام تسليم در آييد و از وساوس
تفرقه آور شيطان پيروى مكنيد كه او همانا شما را دشمنى آشكار است.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَدِلُ فِى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ
شَيَْطنٍ مُّريدٍ (120) .
برخى از مردم از جهل و نادانى، در كار خدا جدل مى كنند و از پى هر شيطان گمراه
كننده اى مى روند.
شيطان با چه كسى سريع ارتباط برقرار مى كند؟
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ
أَفَّاكٍ أثيمٍ (121) .
مى خواهيد شما را آگاه كنم كه شياطين بر چه كسانى نازل مى شود؟ بر هر انسان
دروغگوى بدكار.
إِنَّ الشَّيطِينَ لَيُوُحونَ إِلَى أَوْلِيآئِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَ إِنْ
أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (122) .
شياطين به دوستان خود وسوسه مى كنند تا با شما به جدال و منازعه برخيزند و اگر
شما هم از آنان پيروى كنيد مانند آنها مشرك مى شويد.
انّما يُريدُ الشيطان ان يُوقِعَ بَيْنَكُم العَداوَة و البَغضاء فى الخمرِ وَ
المَيسِرِ و يَصُدَّكُم عن ذكر اللَّه و عن الصَّلوة فهل انتم مُنْتَهون (123) .
شيطان مى خواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار عداوت ايجادكند و شما را از
ذكر خدا ونماز باز دارد. آيا خوددارى خواهيد كرد.
وَ قُل لِعِبادى يَقولوا الّتى هِىَ اَحْسَنُ اِنَّ الشَيطان يَنزغُ بَينَهُم
اِنَّ الشيطانَ كانَ لِلانسانِ عَدُوّاً مُبيناً (124) .
و به بندگانم بگو! سخنى بگويند كه بهترين باشد، چرا كه شيطان ( به وسيله سخن
ناموزون)ميان آنها فتنه و فساد مى كند. هميشه شيطان دشمن آشكارى براى انسان بوده
است.
لَقَدْ اَضَلَّنى عَنِ الذِكرِ بَعْدَ اِذ جاءَنى و كان الشيطانُ لِلانسانِ
خَذُولاً (125) .
او مرا از ياد حق گمراه ساخت بعد از آنكه آگاهى به سراغ من آمده بود و شيطان
هميشه خوار كننده انسان است.
يا ايُها الناسُ كُلوا ممّا فى الارض حَلالاً طيّباً و لا تتّبعوا خُطُوات
الشيطان انَّهُ لكم عدُوٌّ مُبين (126) .
اى مردم! از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى
نكنيد، كه او دشمن آشكار شماست.
اِنَّما يَأمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشآءِ وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ
ما لا تَعْلَمُونَ (127) .
اين دشمن است كه به شما دستور بدكارى و زشتى مى دهد -و بر آن مى گمارد- كه
سخنانى از روى جهل و نادانى به خدا نسبت دهيد.
فَوَسوَسَ اِليه الشيطان قالَ يا ادَمُ هَلْ اَدُلُّكَ على شَجَرةِ الخُلدِ وَ
مُلكٍ لاُيَبلى (128) .
ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت اى آدم: آيا مى خواهى تو را به درخت جاويدان
وملك فناناپذير راهنمايى كنم.
فَلَولاَ اِذْ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعوا و لكن قَسَت قلوبُهُم و زَيَّنَ
لَهُمُ الشيطان ما كانوا يعملون (129) .
چرا آنها هنگامى كه مجازات ما به آنها رسيد تسليم نشدند، ولى دلهاى آنها قساوت
پيدا كرد و شيطان هر كارى را كه مى كردند در نظرشان زينت داد.
وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُوا لِادَمَ فَسَجَدُوا اِلاَّ اِبْليسَ
اَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكفِرينَ (130) .
و چون گفتيم فرشتگان راكه سجده كنيد بر آدم همه سجده كردند مگر شيطان كه ابا و
تكبر كرد و از فرقه كافران گرديد.
غفلت و آرزوهاى دور و دراز، دامهاى ديگر شيطان است:
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطناً فَهُوَلَهُ
قَرينٌ (131) .
و هر كه از ياد خدا رخ بتابد شيطان را بر انگيزيم تا يار و همنشين دائم وى باشد.
وَ لَاُضِلَّنَّهُم وَ لَاُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَاَ مُرَنَّهُم فَلَيُبَتِّكُنَّ
اذانَ الاَنعام وَ لَاَمُرَنَّهُم فَلَيُغَيَّرُنَّ خلقَ اللَّه و مَن يَتَّخِذِ
الشيطان وليّاً مِن دون اللَّهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مبيناً (132) .
و آنها را گمراه مى كنم و به آرزوها سرگرم مى سازم و به آنها دستور مى دهم كه
(اعمال خرافى انجام دهند و) گوش چارپايان را بشكافند و آفرينش خدايى را تغيير دهند
و آنها كه شيطان را به جاى خدا، ولى خود برگزينند، زيان آشكارى كرده اند.
يَعِدُهُم و يُمَنّيهِم و ما يَعِدُهُم الشّيطانُ الا غُروراً (133) .
شيطان به آنهاوعده (هاى دروغين) مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب
ونيرنگ به آنها وعده نمى دهد.
وَ اِذا قيل لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنْزَلَ اللَّهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما
وَجَدْنا عليه آباءَنا اَوَلو كانَ الشيطانُ يَدْعوهُم الى عذابِ السَّعير (134) .
هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خداوند نازل كرده، پيروى كنيد مى گويند: ما
از چيزى پيروى مى كنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم. آيا حتى اگر شيطان آنها را
دعوت به عذاب آتش فروزان كند؟ (بازهم تبعيت مى كنند).
وَ قالَ الشَّيْطنُ لَمَّا قُضِىَ الْاَمْرُ اِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ
الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ماكانَ لِىَ عَلَيْكُمْ مِنْ سِلْطنٍ
اِلاَّ اَنْ دَعَوتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوآ
اَنْفُسَكُمْ مآ اَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مآ اَنْتُمْ بِمُصْرِخىَّ اِنّى كَفَرْتُ
بِمآ اَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ (135) .
و چون [عمر دنيا] به پايان رسد در آن حال شيطان گويد خدا به شما وعده حق داد و
من به شما وعده اى دادم كه خُلف وعده كردم و شما را به وعده هاى دروغى فريفتم [پس
امروز شما ابلهان كه سخن بى دليل مرا پذيرفتيد] مرا ملامت مكنيد بلكه نفس پر طمع
خود را ملامت كنيد كه امروز نه شما فريادرس من توانيد بود و نه من فريادرس شما، من
به شركى كه شما به اغواى من آورديد معتقد نيستم آرى در اين روز ستمكاران عالم را
عذاب خواهد بود.
اَلَّذينَ آمنوا يُقاتِلونَ فى سَبيلِ اللَّه و الَذّينَ كَفَروا يُقاتِلوُنَ فى
سَبيلِ الطَّاغُوت فَقاتلِوا اَولياءَ الشّيطان اِنَّ كَيدَ الشّيطانِ كانَ ضَعيفاً
(136) .
آنان كه ايمان آورده اند كارزار مى كنند در راه خدا و آنان كه كافر شدند، كارزار
مى كنند در راه طاغوت، پس كارزار كنيد با دوستان شيطان به درستى كه مكر شيطان سست
است .
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِم مِنْ سُلْطنٍ اِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ
بِالْاخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فى شَكٍّ وَ رَبَّكَ عَلى كُلِّ شئٍ حَفيظٌ (137)
.
در صورتى كه شيطان بر مردمان تسلط نداشت -بلكه از حرص دنيا پيرو او شدند- و
شيطان را بر اين داشتيم تا آن كس كه به عالم قيامت ايمان آورد از آن كس كه شك دارد
[بعد از امتحان ] معلوم گردانيم و خداى تو بر هر چيز نگهبان و آگاه است.
اِنَّما سُلْطنُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلّوْنَهُ وَالَّذينَ هُمْ بِهِ
مُشْرِكُونَ (138) .
تنها تسلط شيطان بر آن نفوسى است كه او را دوست گرفته اند و به اغواى او به خدا
شرك مى ورزند.
اِنَّ اللَّه يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسنٍ وَ ايتآئِ ذِى الْقُرْبى وَ
يَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ
تَذَكَّرُونَ (139) .
همانا خدا -خلق را- فرمان به عدل و احسان مى دهد و به بذل وعطاء خويشاوندان امر
مى كند و از افعال زشت و منكر و ظلم نهى مى كند و به شما از روى مهربانى پند مى دهد
باشد كه موعظه خدا را بپذيريد.
يبَنى ادَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطنُ كَمآ اَخْرَجَ اَبَوَيْكُمْ مِنَ
الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْءتِهِمآ اِنَّهُ
يَريكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ اِنَّا جَعَلْنَا
الشَّيطينَ اَوْلِيآءَ لِلَّذينَ لا يُؤمِنُونَ (140) .
اى فرزندان آدم مبادا شيطان شما را فريب دهد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت
بيرون كرد جامه عزت از تن آنان بركند و قبايح آنان را در نظرشان پديد آورد همانا آن
-شيطان- و بستگانش شما را مى بينند در صورتى كه شما آنها را نمى بينيد ما نوع شيطان
را دوستدار آنان كه ايمان نمى آورند قرار داده ايم.
راههاى جلوگيرى از نفوذ شيطان:
وَ قُلْ رَبِّ اَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزتِ الشَّيطينِ * وَ أَعُوذُبِكَ رَبِّ
اَنْ يَحْضُرُونِ (141) .
بگو بار الها من از وسوسه و فريب شياطين -انس و جن- به سوى تو پناه مى آورم. و
هم به تو پناه مى برم بار خدايا از آن كه شياطين -انس و جن- به مجلسم حضور به هم
رسانند.
قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ * وَ مِنْ شَرِ غاسِقٍ
اِذا وَقَبَ * وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِى الْعُقَدِ * وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ
اِذا حَسَدَ (142) .
بگو من پناه مى جويم به خداى فروزنده صبح روشن. از شر مخلوقات، و از شر شب تار
هنگامى كه در آيد و از شر هر افسونگر، چون در گرهها بدمند و از شر حسود بد خواه چون
آتش رشك و حسد برافروزد.
... اَلَّذى يُوَسْوِسُ فى صُدُورِ النَّاسِ * من الجِنَّةِ وَالنَّاسِ (143) .
... آنكه در دلها وسوسه مى كند، چه آن -شيطان- از جنس جن باشد و يا از نوع
انسان.
اُولئِكَ مَأويهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحيصاً (144) .
ايشان را -يعنى شيطان و پيروانش را- منزلگاه جهنم است و از آن مفر و گريزگاهى
نخواهند يافت.
وَ اِمَّا يَنزَغَنَّك من الشيطان نَزغٌ فاستَعِذ باللَّه انّهُ سميعٌ عليمٌ
(145) .
و هرگاه وسوسه اى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر كه او شنونده و داناست.
انّ الذين اتّقَوا اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِن الشّيطان تَذَكَّروا فَاِذا هُم
مُبصِرون (146) .
پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند، به ياد( خدا) مى افتند و (در
پرتو ياد او) بينا مى گردند.
وَ اِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشيطانِ نَزغٌ فاستَعِذ بِاللَّهِ اِنَّه
هوالسَميعُ العليم (147) .
و هرگاه وسوسه هايى از شيطان متوجه تو گردد، از خدا پناه طلب كن كه او شنونده و
آگاه است.
اُولئك مأويهُم جَهَنَّمُ و لا يَجِدونَ عَنْها مَحيصِاً (148) .
آنها (پيروان شيطان) جايگاهشان جهنم است و هيچ راه فرارى ندارند.
وَ اِذ زَيَّنَ لَهُمُ الشّيطانُ اعمالَهُم و قال لا غالِبَ لكُمُ اليومَ مِن
الناس و انّى جارٌّ لكم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَكَصَ على عَقِبَيْه وَ قال
اِنّى برئٌ منكم انّى ارى ما لا تَرَونَ انّى اَخافُ اللَّه و اللَّهُ شديدُ
العِقاب (149) .
و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان زيبا جلوه
داد و گفت هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى گردد و پناه شمايم، اما هنگامى كه دو
گروه يكديگر را ديدند، به عقب بازگشت و گفت: من از شما بيزارم. من چيزى را مى بينم
كه شما نمى بينيد.من از خداوند مى ترسم و خدا سخت كيفر است.
عاقبت كار شيطان و پيروان او:
وَ قالَ الشَّيْطنُ لَمَّا قُضِىَ الْاَمْرُ اِنَّ اللَّه وَعَدَكُمْ وَعْدَ
الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ماكانَ لِىَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطنٍ
اِلاَّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوآ
اَنْفُسَكُمْ مآ اَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مآ اَنْتُمْ بِمُصْرِخىَّ اِنّى كَفَرْتُ
بِمآ اَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ (150) .
و چون [عمر دنيا] به پايان رسد در آن حال شيطان گويد خدا به شما به حق و راستى
وعده داد و من به خلاف وعده دادم و دليل قاطعى نياوردم -و تنها شما را به وعده هاى
دروغى فريفتم- و شما پذيرفتيد مرا ملامت نكنيد بلكه خود را ملامت كنيد زيرا امروز
نه شما فريادرس من توانيد بود و نه من فريادرس شما، من به شركى كه شما به اغواى من
آورديد معتقد نيستم آرى در اين روز، ستمكاران عالم را عذاب دردناكى خواهد بود.
كَمَثَلِ الشيطانِ اذ قالَ لِلاِنسانِ اكفُر فلمّاكَفَر قالَ اِنّى برئٌ منكَ
اِنّى اخافُ اللَّهُ ربَّ العالَمينَ (151) .
كار آنها همچون [كار] شيطان است كه به انسان گفت كافر شو (تا مشكلات تو را حل
كنم) اما هنگامى كه كافر شد گفت من از تو بيزارم من از خداوندى كه پروردگار عالميان
است بيم دارم.
قدرت تغيير دهندگى انسان
إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا
بِأَنْفُسِهِمْ (152) .
خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند، تا آن كه مردم خود دگرگون شوند
(153) .
ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى
قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (154) .
زيرا خدا نعمتى را كه به قومى ارزانى داشته است، دگرگون نسازد، تا آن كه قوم خود
دگرگون شوند.
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ
فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ
ما كانُوا يَعْمَلُونَ (155) .
هر زن و مردى كه كارى نيكو انجام دهد، اگر ايمان آورده باشد به زندگى
سعادتمندانه و پاكيزه اى زنده مى گردانيم و پاداشى بسيار بهتر از عمل نيكى كه كرده
به او عطا مى كنيم.
أَوَمَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى
النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِى الظُّلَُمتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذلِكَ
زُيِّنَ لِلْكفِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلونَ (156) .
آيا آن كس كه مرده است و مازنده اش ساختيم و نورى فرا راهش قرار داديم تا بدان
در ميان مردم راه خود بپيمايد، همانند كسى است كه به تاريكى گرفتار است و راه خارج
شدن از آن را نمى داند؟اعمال كافران، در نظرشان اين چنين آراسته گرديده است.
وَ مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ
يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ (157) .
و هر كس از مرد و زن كه مؤمن باشد و عمل صالحى به جاى آورد، به بهشت داخل شود و
بى حساب روزى اش دهند.
أيّها النّاس، تولّوا من أنفسكم تأديبها، وأعدلوا بها عن ضراوة عاداتها (158) .
اى مردم خود عهده دار تربيت نفس خويش باشيد و آن را از كشش عادتها باز داريد.
غالبوا أنفسكم على ترك العادات وجاهدوا أهواءكم تملكوها (159) .
خود را بر ترك عادات وادار كنيد و با هواى نفس خويش مبارزه كنيد تا آن را در
اختيار بگيريد.
عوّد نفسك التصبّر على المكروه، ونعم الخلق التصبّر فى الحقّ (160) .
خويشتن را بر استقامت در برابر مشكلات عادت ده كه شكيبايى در راه حق از اخلاق
نيك به شمار مى رود.
خودسازى در انسان
توبه و انابه مهمترين وسيله تغيّر و رشد و هدايت است
وَ عصى ادَمَ رَبَّهُ فَغَوى . ثُمَ اجْتَبيهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى
(161) .
و آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت. سپس پروردگارش او را برگزيده و
توبه اش راپذيرفت و هدايتش كرد.
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إنَّهُ هُوَ
التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (162) .
آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت كرد، سپس خداوند توبه او را پذيرفت، زيرا او
توبه پذير ومهربان است.
عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ
وَ عَفَا عَنكُمْ (163) .
خداوند مى دانست كه شما همواره با خويشتن هم، پيمان شكنى مى كنيد، پس توبه شما
را پذيرفت و از شما درگذشت.
وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَىَ (164) .
راه كسانى را كه به درگاه من باز مى گردند (انابه مى كنند) در پيش گير.
فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (165) .
پس هر كس پس از اعمال زشت توبه كند و به راه راست بيايد، خدا توبه او را مى
پذيرد، كه اوآمرزنده و مهربان است.
قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَ يَهْدِى إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ (166)
.
بگو: خدا هر كه را بخواهد گمراه مى كند و هركس را كه به درگاه او روى كند، به
سوى خود راه مى نمايد.
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلَى
اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى (167) .
و كسانى را كه از پرستش بتان پرهيز كرده اند و به خداى روى آورده اند [انابه مى
كنند] بشارت باد!
اللَّهُ يَجْتَبِى إِلَيْهِ مَن يَشَآءُ وَ يَهْدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (168)
.
خدا هر كه را خواهد براى رسالت خود برمى گزيند و هر كه را بدو باز گردد به سوى
خود راه مى نمايد.
وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَلِحاً وَ ءَاخَرَ
سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
(169) .
و گروهى ديگر به گناه خود اعتراف كردند كه اعمال نيكو را با كارهاى زشت آميخته
اند. شايد خدا توبه شان را بپذيرد. زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.
فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ
عَلَيْهِ اِنِّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (170) .
هر كس پس از كردار زشت توبه كند و به صلاح آيد، خدا توبه او را مى پذيرد، كه او
آمرزنده و مهربان است.
التوبة تطهّر القلوب، وتغسل الذّنوب (171) .
توبه مايه پاكى قلب و شستن گناهان است.
قال على (ع): النّدم أحد التوبتين (172) .
پشيمانى يكى از دو توبه است.
قال على(ع): من ندم فقد تاب، من تاب فقد أناب (173) .
هر كه پشيمان شود توبه كرده و هر كه توبه كند به سوى او (خدا) روى آورده است.
قال على(ع): التوبة على أربعة دعائم : ندم بالقلب واستغفار بالّلسان، وعمل
بالجوارح، وعزم على أن لايعود (174) .
توبه بر چهار پايه استوار است:
1- پشيمانى قلب
2- استغفار زبانى
3- انجام اعمال با اعضا و جوارح
4- تصميم برتكرار نكردن گناه.
رهنمود تربيتى قرآن درباره توبه و برطرف شدن موانع رشد
وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّلِمُونَ (175) .
و كسانى كه توبه نمى كنند خود ستمكارند.
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتعاً
حَسَناً إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ اِنْ
تَوَلَّوْا فَاِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ (176) .
و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد، تا شما را رزقى نيكو -تا
آن گاه كه مقرر است- عطا فرمايد و هر شايسته انعامى را نعمت دهد و اگر رويگردان
شويد، بر شما ازعذاب روز قيامت بيمناكم.
وَ يقَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ
عَلَيْكُم مِّدْرَاراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لاَ
تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ (177) .
و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، آن گاه بر آستان او توبه كنيد تا
باران را پى درپى بر شما فرو ريزد و بر نيرويتان بيفزايد و چون گنهكاران رخ
برمتابيد.
وَ إِنّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً ثُمَّ اهْتَدَى
(178) .
هر كس را كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند و به راه هدايت بيفتد، مى
آمرزمش.
فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ
الْمُفْلِحِينَ (179) .
امّا آن كس كه توبه كرده و ايمان آورده و عمل صالح به جاى آورده، اميد است كه از
رستگاران باشد.
تُوبوا إلىَ اللَّهِ جَمِيعَاً أَيّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون
(180) .
اى ايمان آورده ها همگى به طور جمعى به درگاه خداوند توبه كنيد، باشد كه رستگار
شويد.
قال الصادق(ع): التوبة حبل اللَّه الممدود عنايته، ولابدّ للعبد من مداومة
التّوبة على كلّ حال، وكلّ فرقة من العباد لهم توبة، فتوبة الأنبياء من اضطراب
السرّ، وتوبة الأصفياء من التنفس، وتوبة الأولياء من تلوين الخطرات، وتوبة الخاص من
الإشتغال بغير اللَّه ، وتوبة العام من الذنوب... (181)
توبه ريسمان الهى است كه عنايت و توجه آن ادامه دارد و بنده بايد دايماً در حال
توبه باشد و هر دسته اى از بندگان توبه خاصى دارند توبه انبيا از اضطراب باطن و
توبه برگزيدگان از جلو افتادن است ... و توبه اوليا از وجود افكار گوناگون است و
توبه خواص مردم از مشغول بودن به غير خداست و توبه عموم مردم، از گناهان است.
قال رسول اللَّه(ص): توبوا إلى اللَّه فإنّي أتوب الى اللَّه في كلّ يوم مأة
مرّة (182) .
پيامبر(ص): به سوى خدا توبه كنيد. چه اين كه من روزى صد بار توبه مى كنم.
ويژگى توبه كنندگان
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهلَةٍ
ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ (183) .
جز اين نيست كه توبه از آن كسانى است كه به نادانى مرتكب كار زشت مى شوند و زود،
توبه مى كنند.
أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ
أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (184) .
هر كس از شما از روى نادانى كارى بد كند، آن گاه توبه كند و نيكوكار شود، بدان
كه خدا آمرزنده و مهربان است.
يا أَيّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلىَ اللَّهِ تَوْبَةً نَصوحَا (185) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به درگاه خدا توبه كنيد؛ توبه اى از روى اخلاص.
إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ... (186) .
به راستى كه پروردگار توبه كنندگان را دوست مى دارد... (187) .
پىنوشتها:
1- قال على(ع): في بيان بطلان الجبر : لوكان كذلك لبطل الثواب والعقاب والأمر
والنّهي والزّجر، ولسقط معنى الوعد والوعيد، ولم تكن على مسي ءٍ لائمة، ولا لمحسنٍ
محمدةٍ، ولكان المحسن أولى باللائمة من المذنب، والمذنب أولى بالإحسان من المحسن،
تلك مقالة عبدة الأوثان وخصماء الرّحمن... (بحار، ج 5، ص 13)
على(ع) در ردّ جبر و بطلان آن مى فرمايد: اگر در كار جبر باشد، هر آينه ثواب و عقاب
و امر و نهى باطل خواهد شد و وعده و وعيد بى معنى خواهد شد. انسان گناهكار مورد
سرزنش و انسان نيكوكار مورد ستايش قرار نمى گيرد، بلكه انسان نيكوكار بيشتر از
گناهكار سزاوار سرزنش خواهد بود و گناهكار بيشتر ازپ نيكوكار، سزاوار تكريم. عقيده
به جبر، اعتقاد بت پرستان و دشمنان خداوند است.
ح- قال على(ع): لو كان الزّور في الأصل محتوماً كان المزوّر في القصاص مظلوماً.
(بحار، ج 5، ص 58)
د- اگر كار خلاف، در اصل، حتمى و جبرى [و غير قابل اجتناب ] باشد، شخص خلافكار در
صورت قصاص، مظلوم واقع خواهد شد.
ذ- سُئل الرّضا(ع) عن المشيّة والإرادة ؟ فقال : المشيّة : الاهتمام بالشّي ء،
والارادة : إتمام ذلك الشّي ء.
(بحار، ج 78، ص 355)
طاز حضرت رضا(ع) در مورد خواست و اراده سؤال شد كه حضرت فرمود: خواست يعنى همّت
گماردن براى انجام كار، اراده يعنى به انجام رساندن آن.
2- اسراء (17) آيه 19.
3- نساء (4) آيه 134.
4- شورى (42) آيه 20.
5- نور الثقلين، ج 5، ص 462.
6- شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد ج 18، ص 227.
7- نورالثقلين، ج 5، ص 132.
8- قيامت (75) آيه 15-14.
9- انعام (6) آيه 149.
10- نحل (16) آيه 9.
11- رعد (13) آيه 31.
12- بلد (90) آيه 10.
13- انسان (76) آيه 3.
14- بقره (2) آيه 257-256.
15- مدثر (74) آيه 38.
16- فصلت (41) آيه 46.
17- مزمل (73) آيه 19.
18- كهف (18) آيه 29.
19- اسراء (17) آيه 19.
20- قصص (28) آيه 83.
21- زمر (39) آيه 9.
22- مائده (5) آيه 105.
23- ذاريات (51) آيه 21.
24- تحريم (66) آيه 6.
25- فصلت (41) آيه 53.
26- زمر (39) آيه 15.
27- شعراء (26) آيه 88-89
28- حشر (59) آيه 18-19
29- غرر الحكم.
30- غرر الحكم.
31- غرر الحكم.
32- غرر الحكم.
33- غرر الحكم.
34- غرر الحكم.
35- غررالحكم.
36- غرر الحكم.
37- غرر الحكم.
38- غرر الحكم.
39- غرر الحكم.
40- غرر الحكم.
41- غرر الحكم.
42- غرر الحكم.
43- غرر الحكم.
44- غرر الحكم.
45- غرر الحكم.
46- غرر الحكم.
47- غرر الحكم.
48- غرر الحكم.
49- غرر الحكم.
50- غرر الحكم.
51- غرر الحكم.
52- غررالحكم.
53- يونس (10) آيه 100.
54- روم (30) آيه 8.
55- جمعه (62) آيه 2.
56- شمس (91) آيه 9.
57- اعلى (87) آيه 14.
58- توبه (9) آيه 103.
59- ليل (92) آيه 17 و 18.
60- فاطر (35) آيه 18.
61- يس (36) آيه
62- اعراف (7) آيه 27.
63- پيامبر اكرم(ص).
64- نازعات (79) آيه 41-40.
65- قارعه (101) آيه 9-6.
66- نور (24) آيه 21.
67- بقره(2) آيه 208 .
68- فاطر (35) آيه 6.
69- ناس (114) آيه 5-6
70- ص (38) آيه 82.
71- يوسف (12) آيه 5.
72- حجر(15) آيه 39-40
73- ق (50) آيه 16.
74- سبأ (36) آيه 21.
75- انبياء (21) آيه 35.
76- شمس (91) آيه 7.
77- شمس (91) آيه 8.
78- شمس (91) آيه 9.
79- كهف (18) آيه 7.
80- اعراف (7) آيه 27.
81- ناس (114) آيه 5.
82- انعام (6) آيه 5.
83- حجر(15) آيه 39.
84- طه(20) آيه 120.
85- انعام(6) آيه 43.
86- حج (22) آيه 52.
87- حج (22)آيه 53.
88- نور (24) آيه 21.
89- حجر (15) آيه 42.
90- ص (38) آيه 83-82
91- نمل (27) يه 24.
92- نحل (16) آيه 63.
93- عنكبوت (29) آيه 38.
94- يوسف(12) آيه 5.
95- ابراهيم (14) آيه 22.
96- اسراء (17) آيه 64.
97- محمّد (47) آيه 25.
98- آل عمران (3) آيه 175 .
99- اعراف (7) آيه 17.
100- نحل(16) آيه 100.
101- سبأ (36) آيه 21.
102- نساء (4) آيه 76 .
103- ابراهيم (14) آيه 21.
104- اعراف (7) آيه 20.
105- بقره(2) آيه 169.
106- مجادله (58) آيه 19.
107- انعام (6) آيه 142.
108- انعام (6) آيه 68.
109- مجادله (58) آيه 10.
110- اعراف، آيه 27.
111- مريم (19) آيه 83.
112- آل عمران(3) آيه 14.
113- اسراء(17) آيه 64.
114- بقره (2) آيه 168.
115- انعام (6) آيه 142.
116- اعراف (7) آيه 22.
117- مائده (5) آيه 90.
118- اسراء (17) آيه 27.
119- بقره(2) آيه 208.
120- حج (22) آيه 3.
121- شعراء (26) آيه 221-222
122- انعام (6) آيه 121.
123- مائده (5) آيه 91.
124- اسراء (17) آيه 53.
125- فرقان (25) آيه 29.
126- بقره(2) آيه 168.
127- بقره(2) آيه 169.
128- طه (20) آيه 120.
129- انعام (6) آيه 43.
130- بقره(2) آيه 34.
131- زخرف(43) آيه 36.
132- نساء (4) آبه 119.
133- نساء (4) آيه 120.
134- لقمان (31) آيه 21.
135- ابراهيم(14) آيه 22.
136- نساء (4) آيه 76.
137- سبأ(34) آيه 21.
138- نحل(16) آيه 100.
139- نحل(16) آيه 90.
140- اعراف (7) آيه 27.
141- مؤمنون(23) آيه 97-98
142- فلق (113) آيه 1-6
143- ناس(114) آيه
5-6 .
144- نساء(4) آيه 121.
145- اعراف (7) آيه 200.
146- اعراف (7) آيه 201.
147- فصلت (41) آيه 36.
148- نساء (4) آيه 121.
149- انفال (8) آيه 48.
150- ابراهيم (14) آيه 22.
151- حشر(59)آيه 16.
152- رعد (13) آيه 11.
153- قال رسول اللَّه(ص): لا يكون العبد مُؤمناً حتى يُحاسب نفسه أشدّ من محاسبة
الشريك شريكه والسيد عبده. (بحار، ج 70، ص 72)
حبنده مؤمن كسى است كه خود را شديدتر از محاسبه يك شريك، شريكش را يا مولا نسبت به
بنده خود مورد محاسبه قرار دهد.
154- انفال (8) آيه 53.
155- نحل (16) آيه 97.
156- انعام (6) آيه 122.
157- غافر (40) آيه 40.
158- نهج البلاغه، حكمت 359.
159- غررالحكم.
160- نهج البلاغه، نامه 31.
161- طه (20) آيه 122.
162- بقره (2) آيه 37.
163- بقره (2) آيه 187.
164- لقمان (31) آيه 15.
165- مائده (5) آيه 39.
166- رعد (13) آيه 27.
167- زمر (39) آيه 17.
168- شورى (42) آيه 12.
169- توبه (9) آيه 102.
170- مائده (5) آيه 39.
171- غررالحكم.
172- مستدرك، ج 2، ص 342.
173- مستدرك، ج 2، ص 346.
174- بحار، ج 78، ص 81.
175- حجرات (49) آيه 11.
176- هود (11) آيه 3.
177- هود (11) آيه 52.
178- طه (20) آيه 82.
179- قصص (28) آيه 67.
180- نور (24) آيه 31.
181- بحار، ج 6، ص 31.
182- كنز العمال، ح 10171.
183- نساء (4) آيه 17.
184- انعام (6) آيه 54.
185- تحريم (66) آيه 8.
186- بقره (2) آيه 222.