ورزش در اسلام

حسين صبورى

- ۳ -


همچنان آنان را تعقيب نمود تا به نزديكى در خيبر رسيد. در اين هنگام ، يكى از پهلوانان يهود، ضربتى به دست چپ آن حضرت وارد ساخت كه در اثر آن ، سپر از دست آن حضرت افتاد و يكى از يهودان نيز دليرى نموده ، سپر را برداشت و به داخل دژ گريخت . گروه ديگرى از يهودان نيز پشت سر او چون روبهانى كه از جلو شير بگريزند، فرار كرده ، به داخل خيبر پناه برده و به سرعت در آن را بستند، اما چند تن از جنگجويان آن ها كه بيرون مانده و آن حضرت را بى سپر يافتند، دلير شده و به وى حمله نمودند. در اين هنگام ، شير خدا پنجه در حلقه در خيبر انداخته و با يكى دو لرزش ، آن را از ديوار كنده و به عنوان سپر مورد استفاده قرار داد.(93)
آن گاه يك طرف در را روى يك سوى خندق قرار داد و چون طول دراز عرض خندق كم تر بود، سر ديگر آن را به روى دست گرفت و امر فرمود، 1800 نفر جنگجوى مسلمان از روى آن عبور كرده و به خيبر داخل شوند.(94)
اندازه اين در كه از جنس سنگ سخت بود، چهار ذرع در پنج وجب و به ضخامت چهار انگشت بود(95)، كه حضرت آن را با دست چپ كنده و سپر قرار داده بود و در پايان ، آن را چهل زراع به پشت سر خود پرتاب نمود. اين در، آنقدر سنگين بود كه پس از پايان جنگ هفت ، هشت ، چهل ، پنجاه و حتى هفتاد مرد جنگى سعى كردند آن را از اين رو به آن رو كنند، ولى موفق نشدند.(96) وقتى كه از آن حضرت سؤ ال مى شود: ((هنگامى كه از اين در به عنوان سپر استفاده كردى ، چقدر سنگينى احساس نمودى ؟)) پاسخ مى دهد: ((به همان اندازه كه از سپر خودم احساس سنگينى مى كردم ))، اما بايد دانست ، اين در با قدرت بشرى كنده نشده ، بلكه قدرت الهى در بازوان حضرت على (عليه السلام ) بود كه اين در را كند، همان گونه كه خود آن حضرت فرمود:
ما قلعتها بقوة بشرية ولكن قلعتها بقوة الهية و نفس بلقاء ربها مطمئنة (97)
من هرگز آن در را با نيروى بشرى از جاى نكندم ، بلكه در پرتو نيروى خداداد و با ايمانى راسخ به زور بازپسين اين كار را انجام دادم .))
ورزش و كسالت
ورزش ، دشمن كسالت ، تنبلى و بى حالى و موجب نشاط و شادابى است . انسانهايى كه ورزش نمى كنند - به ويژه اگر كار بدنى نيز نداشته باشند - اغلب در خود احساس سستى ، كسالت ، بى حالى و بى حوصلگى مى كنند، ولى اگر همين ها روزى حداقل ده دقيقه ورزش و يا نرمش كنند، شاداب سرحال و بانشاط خواهند شد.
رهبران دين ما به شدت ما را از تنبلى ، كسالت و آن چه موجب آن است برحذر داشته اند. آنان كسالت و بى نشاطى را دشمن كار، فعاليت ، تلاش و پيشرفت مى دانند:
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
عدو العمل الكسل ،(98)
تنبلى و كسالت ، دشمن كار و تلاش است .
آنان ميان مؤ من و كسالت ، فاصله و دورى مى بينند:
على (عليه السلام ) فرمود:
يا همام ، المؤ من ... بعيد كسله ، دائم نشاطه ،(99)
اى همام ! شخص با ايمان از كسالت به دور و هميشه بانشاط است .
آنها كسالت را كليد هر كار بد و ناشايستى مى دانند:
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اياك والضجر والكسل ، انهما مفتاح كل سوء،(100)
از بى قرارى كردن و تنبلى بپرهيز! زيرا اين دو صفت ، كليد همه كارهاى بد و ناشايست مى باشند.
آنان كسالت را هم براى دين ، زيان آور مى دانند و هم براى دنيا:
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الكسل يضر بالدين و الدنيا،(101)
كسالت به دين و دنياى انسان ، زيان وارد مى سازد.
ما را از اعتماد كردن در كارها به انسان كسل و بى حال ، برحذر داشته اند:
امام على (عليه السلام ) فرمود:
لا تتكل فى امورك على كسلان ،(102)
در كارهايت به انسان كسل و بى حال اعتماد مكن ! (و انجام كارهايت را به او محول منما.)
بازى و سرگرمى
از نظر اسلام ، بازى و سرگرمى چنانچه عنوان ((لهو)) پيدا كند، حرام خواهد بود. ((لهو)) در لغت به معناى چيزى است كه انسان را سرگرم نموده ، فكرش را منحرف كند و او را از چيزى غافل نمايد.(103) معناى ((لهو)) به معناى ((لغو)) نزديك است ، زيرا ((لغو)) به معناى بيهوده و پوچ و كارى است كه از روى بى فكرى باشد.(104) و به طور معمول ، كلمه ((لهو)) همراه با كلمه ((لعب )) به كار مى رود، ((لعب )) نيز به معناى بازى كردن ، شادى كردن ، شوخى كردن و انجام كار بى ثمر به كار مى رود(105)، اما چنانچه بازى و سرگرمى تحت عنوان ((لهو)) قرار نگرفته ، يعنى موجب مشغوليت بيهوده فكر و بازداشتن انسان از مسائل مهم و جدى زندگى و اتلاف عمر نباشد و به يك كلمه ، هدفدار، سازنده و عقلايى باشد، اشكالى نخواهد داشت .
ورزش نيز چنين است ، اگر تحت عنوان ((لهو)) قرار گرفته ، هدفدار نبوده و انسان را به غفلت كشاند - آنچنان كه اكنون در اكثر نقاط دنيا به اين عنوان ، بازيچه دست قدرتهاى استعمارگر قرار گرفته است و آنان با مطرح كردن ورزش ، مسابقات ورزشى مهم و يا ساختن شخصيت هاى ورزشى ، افكار مردم جهان ، به ويژه جهان سوم را مشغول ساخته و از مسائل جدى زندگى منحرف مى نمايند - چنين ورزشى حرام خواهد بود، اما اگر ورزش به منظور صحت و سلامتى ، پرهيز از اعتياد و انحرافات ديگر، تقويت بنيه رزمى و نظامى ، تقويت ذهن ، روح و حافظه و اهداف عالى و بلند ديگرى از اين دست ، صورت گيرد، نه تنها حرام نبوده ، كه مستحب و مطلوب نيز هست .
بنابراين ، معيار براى حرمت و عدم حرمت بازى و ورزش ((لهو بودن )) و يا ((لهو نبودن )) خواهد بود، به همين جهت است كه مى بينيم علماى ما در مورد كسى كه بدون هدف و تنها به خاطر خوشگذرانى به شكار مى رود، گفته اند: چنانچه به اين منظور به سفر رود، در سفر بايد نمازش را كامل بخواند و اگر ماه رمضان است ، روزه اش را نيز بگيرد، زيرا سفر او سفر معصيتى است و در سفر معصيت ، روزه و نماز، نقض نمى شوند. آنگاه دليل معصيتى بودن سفر را ((لهو بودن )) آن دانسته اند، به همين دليل است كه در برخى از احاديث ، گونه هايى از لهو، جايز شمرده شده اند، زيرا در واقع ، تخصصا از تحت عنوان لهو خارج مى باشند.(106)
توجه شما را به برخى از اين احاديث ، جلب مى نمايم :
رسول خدا (ص ) مى فرمايد:
خير لهو المؤ من السباحة ، و خير لهو المراءة المغزل ،(107)
بهترين سرگرمى براى مرد با ايمان ، شنا، و بهترين سرگرمى براى زن با ايمان ريسندگى است .
رسول خدا (ص ) مى فرمايد:
كل شيى ء ليس من ذكر الله لهو و لعب ، الا ان يكون اربعة ، ملاعبة الرجل امراته و تاءديب الرجل فرسه ، و مشى الرجل بين الغرضين ، و تعليم الرجل السباحة ،(108)
هر چيزى كه (در جهت ) ياد خدا نباشد، لهو و لعب است ، مگر در چهار مورد: بازى كردن مرد با همسرش ، تربيت كردن مرد، اسب خويش را، حركت و راه رفتن مرد در بين دو هدف (تيراندازى ) و آموزش شنا ديدن براى مرد.
همانگونه كه ملاحظه مى شود، در اين حديث ، چهار مورد مذكور، تخصصا از ((لهو)) خارج دانسته شده و به طور كلى لهو دانسته نشده اند، نه اين كه لهو دانسته شده باشند، ولى لهو مجاز.
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
لهو المؤ من فى ثلاثة اشياء: التمتع بالنساء، و مفاكهة الاخوان و الصلاة بالليل (109)
لهو و سرگرمى مؤ من در سه مورد است : بهره گيرى از زنان ، شوخى كردن با برادران دينى و نماز شب .
رسول خدا (ص ) مى فرمايد:
كل لهو المؤ من باطل الا فى ثلاث : فى تاءديبه الفرس ، و رميه عن قوسه و ملاعبته امراءته ، فانهن حق (110)
همه سرگرمى هاى مؤ من ، جز در سه مورد، باطل است : در پرورش دادن اسب ، و تيراندازى با كمان و بازى كردن با همسرش .))
چنانكه ملاحظه مى شود، مواردى كه از لهو خارج شمرده شده و يا لهو در آنها جايز دانسته شده است ، گاه اندكى با يكديگر متفاوتند. در بعضى از احاديث ، چهار مورد و در برخى سه مورد دانسته شده اند. گاه از شنا نام برده شده و گاه از تيراندازى و زمانى از گفت و شنود و شوخى هاى دوستانه در بين برادران دينى و برخى از موارد از پرورش اسب ، و هر يك از اين موارد نيز در برخى از احاديثى كه در همين زمينه اند، از قلم افتاده اند. پس معلوم مى شود منظور از اين موارد و يا اعداد، حصر موارد جواز در عدد معينى نبوده ، بلكه اينها همه مصاديقى هستند كه از تحت عنوان لهو و سرگرمى بيهوده و بى هدف خارج مى باشند. هم تيراندازى براى مرد مسلمان لازم است و هم شنا، هم پرداختن به خانه و خانواده كارى عقلايى است و هم پرورش اسب و بالا بردن قوه و بنيه نظامى و رزمى . شوخى كردنى كه از حد نزاكت و اخلاق خارج نباشد نيز براى مؤ من لازم بوده و خستگى روحى او را مى زدايد، ولى آنچه مهم است ، اين است كه همه زندگى انسان ، شوخى نباشد.
اسلام با همه اينها موافقت كرده ، زيرا نخواسته است بى جهت مسلمانان را به سختى بيندازد. اين مطلب در قالب حديثى از قول پيامبر گرامى اسلام (ص ) نقل شده است كه فرمود:
الهوا و العبوا، فانى اكره ان يرى فى دينكم غلظة ،(111)
به سرگرمى و بازى بپردازيد! زيرا من دوست ندارم كه در دين شما سختگيرى و خشونت ديده شود.
ورزش كودكان
ورزش براى كودكان ، فوق العاده ضرورى و لازم است ، كودكان به طور طبيعى و فطرى به ورزش ، بازى و تحرك علاقه نشان مى دهند و اين بازى و تحرك براى رشد و نمو نسوج بدنشان لازم بوده و شرط زنده ماندنشان مى باشد. نياز به تحرك و بازى - كه چيزى جز ورزش نيست - اختصاصى به بجه انسانها نداشته ، بلكه در ساير حيوانات نيز محسوس ‍ است . شهيد دكتر پاك نژاد در كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر به همين نكته اشاره كرده و مى نويسد:
((بچه گربه ، بازى مى كند، بزغاله ، جست و خيز دارد، بچه شير به سروكول مادرش مى پرد، كره الاغ به مادرش لگد مى زند و... و اخيرا كشف شده ، نشخوار كردن نشخواركنندگان و خواب ديدن حيوانات مغزدار، مخصوصا در گوشت خواران ، از گربه گرفته تا جنين انسان ، همه براى تكامل مغزشان بوده و لازم است .))(112)
حال كه ورزش ، بازى و تحرك براى كودكان لازم و ضرورى است ، وظيفه والدين و مربيان اين است كه سعى كنند كودكان را به سوى ورزشها و بازيهايى هدايت كنند كه فكر، روح ، جسم و شخصيت آنها را ساخته و آنها را براى زندگى اجتماعى سالم و مفيد آماده سازد. دكتر رجبعلى مظلومى در كتاب گامى در مسير تربيت اسلام مى نويسد:
((ورزشهايى كه به كودكان داده مى شود، بايد چنان باشند كه به تربيت قواى فكرى و نظم روحى آنها منتهى گردد، بدين معنا كه تكوين اخلاق كنند، ايجاد منش نمايند، عادتهاى مطلوب را (نظير نظم و انضباط و اطاعت از قانون و جوانمردى و همكارى ) مايه گذارند و يا حسن ابتكار را بيدار كنند و بپرورند. اينها همه را ضمن بازيها بهتر از هر گونه درس ‍ مى توان ياد داد، زيرا اثر اين چنين آموزش ضمن بازيها، تا پايان عمر، باقى مى ماند.))(113)
از ورزشها و بازيهاى كودكان ، استفاده هاى ديگرى نيز مى توان نمود. مربيان دلسوز و زيرك ، با توجه به نوع بازيها و ورزشهاى مورد علاقه كودكان ، مى توانند شخصيت واقعى و حقيقى و نيز استعدادهاى نهفته كودكان و حساسيتهاى روحى آنان را كشف نموده و در برنامه ريزيهاى تربيتى ، مورد توجه و استفاده قرار دهند. دكتر مظلومى در اين مورد مى نويسد:
((بازيهاى مورد علاقه كودك نيز مى توانند تا حد زيادى معرف جهت عاطفى و نظرى او باشند و قابل توجه براى كار مربى قرار گيرند. آرى بازى ، واقعا بازى نيست ، درس زندگى كودك است ، و نمايشى از سير درونى و نفسانى او، پس بايد كه آن را نيكو ساخت و نيكو نظارت كرد.))(114)
آية الله ابراهيم امينى نيز در كتاب بانوى نمونه اسلام چنين مى نگارد:
((دانشمندان فن تربيت توصيه مى كنند كه بايد اطفال را آزادى داد تا بر طبق دلخواه بازى كنند، بلكه بايد وسايل و اسباب بازى و تفريح سالم را براى آنان فراهم ساخت . اخيرا در جهان متمدن ، اين موضوع مورد توجه واقع شده و در كودكستانها و دبستانها و دبيرستانها انواع وسايل بازى و تفريح سالم را مطابق سن كودكان و نوجوانان برايشان فراهم مى سازند، و آنان را به بازيهاى دسته جمعى تشويق مى كنند و به اثبات مى رسانند كه بازى چنان كه براى رشد بدنى اطفال لازم است ، براى تربيت روحى آنان نيز تاءثير بسزائى دارد.
بعضى مردم از كودكان انتظار دارند كه مانند بزرگسالان زندگى كنند و بر خودشان لازم مى دانند كه اطفال را از بازى و حركات بچگانه بازدارند، و اين عمل را تربيت مى شمارند. اگر كودك بازيگر بود، مى گويند: كودك بى ادبى است ، ولى اگر خمود و سر به زير و از بازى كناره گيرى كرد و در گوشه اى نشست ، مى گويند: آفرين ، چه كودك باادبى است ! اما دانشمندان روانشناس اين عقيده را خطا و غلط مى دانند و عقيده دارند كه بچه بايد بازى كند، اگر بازى نمى كند، علامت كسالت جسمانى و ضعف روحى اوست . البته پدر و مادر بايد اين جهت را مراعات كنند كه بازى كردن كودك به حال خودش زيان بخش نباشد و اسباب مزاحمت ديگران را نيز فراهم نسازد.
پدر و مادر نه تنها بايد كودك را در بازى كردن آزاد بگذارند، بلكه خودشان نيز بايد در مواقع بى كارى با آنان بازى كنند، زيرا بازى كردن با پدر و مادر براى اطفال ، بسى لذت بخش است و آن را از علايم محبت مى شمارند.))(115)
از طريق ورزش مى توان كودك را تربيت نمود و بسيارى از يادگرفتنى ها را به او آموخت . در كتاب كودك و ورزش چنين آمده :
((قدرت آموختن در تمام كودكان وجود دارد. كودك مى تواند از ديگران و با ديگران ، بر اثر نگاه كردن ، مقايسه كردن و تقليد كردن بياموزد. مقايسه قدرت كودك با ديگران ، نشانه اعتماد به قدرت خود مى باشد و رقابت نيز مى تواند در آموزش مؤ ثر باشد. همسالان كودك در آموزش ‍ تربيت و آموختن كودك مؤ ثرند. بزرگان نيز مى توانند سرمشق آموزش ‍ براى خردسالان باشند... (جهت آموزش نظم و تربيت در ضمن بازى ) مى توانند به كودك بياموزند كه :
1. به نوبت از اسباب بازى استفاده نمايند.
2. ممانعت براى كودكان ديگر فراهم نكنند.
3. پس از استفاده از اسباب بازى ، آن را به كودكان ديگر واگذار نمايند.
4. اسباب بازى را خراب نكنند.
كودك مى تواند قواعد اجتماعى و زندگى را فقط در جمع كودكان بياموزد، براى اين منظور سعى كنيد كه فرزند شما با ديگران آميزش و رفت و آمد داشته باشد و تمرينات مثبت و منفى را بياموزد.
هدف از تربيت كودكان استقلال آنهاست .))(116)
تنها دانشمندان و انديشمندان معاصر نيستند كه ورزش ، بازى و تحرك را براى كودكان لازم مى دانند، بلكه بسيارى از فلاسفه و صاحب نظران گذشته نيز اين ضرورت را دريافته و بدان پرداخته اند، به عنوان نمونه ، غزالى مى گويد:
((و هر روز يك ساعت وى را از بازى باز ندارند تا فرهيخته شود (يعنى تربيت گردد و ادب آموزد) و تنگ دلى نشود كه از آن بدخوى گردد و كوردل .))(117)
ارسطو نيز ورزش و بازى را براى كودكان لازم مى دانسته ، ولى آنها را از پرداختن به ورزشهاى سنگين منع نموده و معتقد بوده :
((كودكان بايد به طور معتدل ورزش نمايند، و نه تا آن حد كه مهارت حرفه اى به دست آورند. جوانانى كه براى شركت در مسابقه هاى المپيك ورزش مى كنند، تندرستى شان آسيب مى بيند، و اين نكته آشكار است كه كسانى كه در خردسالى قهرمان مى شوند، در سالخوردگى به ندرت باز به چنين مقامى مى رسند.))(118)
اسلام نيز كه دين فطرت بوده و با واقعيات ، واقع گرايانه برخورد مى كند، نه تنها بازى كودكان را تخطئه نكرده ، بلكه آن را لازم مى داند. در سوره يوسف مى خوانيم : وقتى برادران يوسف مى خواهند او را از پدر دور سازند، به انديشه فرو مى روند كه چه موضوعى را براى اين امر، بهانه قرار دهند تا پدرشان حضرت يعقوب ، كه پيامبر خدا بوده و داراى بينش وسيع الهى است ، بر آنان خرده نگرفته و از در مخالفت درنيايد، مساءله لزوم بازى و تحرك در فضاى باز و سرسبز را مطرح مى كنند، زيرا مى دانند بازى ، ورزش و تحرك براى كودك ، يك ضرورت فطرى است و هيچگاه پيامبر خدا با يك خواسته فطرى مخالفت نمى كند، از اين رو مى گويند:
((ارسله معنا غدا يرتع و يلعب (119)
(اى پدر) فردا او را با ما به صحرا فرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازى كند.))
و از آنجا كه بايد، بازى و ورزش كودك ، تحت مراقبت و كنترل بزرگترها باشد، اضافه مى كنند:
((و انا له لحافظون (120)
و البته ما مراقب او خواهيم بود.))
حضرت يعقوب (عليه السلام ) نيز، از اين جهت به آنان ايرادى نگرفته و موافقت مى كند يوسف با آنان به صحرا برود.
رهبران دينى ما نيز به انحاى مختلف ، ضرورت بازى و تحرك براى كودكان را مورد اشاره قرار داده اند. حضرت على (عليه السلام ) فرمودند:
من كان له ولد صبا(121)
هر كس كودكى دارد، خود نيز بايد كودك شود.
پيامبر اكرم (ص ) نيز در اين مورد فرمودند:
من كان عنده صبى فليتصاب له (122)
هر كس كودكى دارد، خود نيز بايد تظاهر به كودكى نمايد.))
همانگونه كه ملاحظه مى شود، رهبران دينى ما، نه تنها كودكان را به واسطه كارها و بازيهاى كودكانه سرزنش نمى كنند، بلكه به والدين آنها نيز توصيه مى نمايند كه خود نيز كودك شده و با كودكانشان به بازيهاى كودكانه بپردازند. خود آن حضرات نيز چنين مى كرده اند.
در سيره پيامبر بزرگ اسلام مى خوانيم : آن بزرگوار با نوه هاى خردسال خود بازى مى كرده و حتى مركب آنان مى شده و آنان را به دوش مى گرفته است .
اسلام مى گويد: من حسن و حسين (عليه السلام ) را ديدم كه بر شانه هاى پيامبر سوار شده اند. به آن دو رو كرده گفتم : چه مركب راهوارى داريد! در اين لحظه ، پيامبر (ص ) مرا مخاطب ساخته فرمود: ((و چه سواران نيكويى !))(123)
همچنين در سيره آن حضرت مى خوانيم : گاه اتفاق مى افتاد آن حضرت در حال نماز بود و همين كه سر بر سجده مى گذاشت ، دو نوه بزرگوار، ولى كم سن و سال او، حسن و حسين (عليه السلام )، بر پشت او سوار مى شدند و به بازى و شوخى مى پرداختند. آن حضرت نه تنها آنها را منع نمى فرمود، بلكه آنقدر سجده را طولانى مى كرد تا خودشان به ميل خود پايين بيايند. جالب تر اين كه ، گاه خود آن حضرت دو نوه خردسال را به كشتى گرفتن واداشته و سپس به تشويق آنان مى پرداخت .(124)
مسابقه
يكى از امورى كه در وادى ورزش ، فراوان مطرح است ، ((مسابقه )) مى باشد. بدون ترديد، ورزشكاران مسلمان مايلند نظر اسلام را در اين خصوص بدانند.
همانگونه كه پيش از اين اشاره داشتيم ، وقتى برادران حضرت يوسف (عليه السلام )، بدون يوسف به نزد پدر باز مى گردند و مى خواهند به پدر وانمود كنند كه يوسف (عليه السلام ) را گرگ دريده است ، مى گريند و به عنوان ارائه عذرى موجه در مورد غفلت از يوسف (عليه السلام ) مى گويند:
((ما در حال انجام مسابقه (ورزشى ) بوده ، و يوسف را نزد اثاث خود گذاشته بوديم كه گرگ آمد و او را خورد.))
پدرشان ، حضرت يعقوب (عليه السلام ) كه پيامبر خدا بود، از اين جهت كه آنان به مسابقه پرداخته اند، به آنان اعتراضى نكرده و آنان را مورد سرزنش قرار نمى دهد. از اين جا معلوم مى شود كه مسابقه ورزشى ، كار ناپسندى نيست .
پيامبر گرامى اسلام (ص ) نيز مسابقات ورزشى - به خصوص اگر جنبه رزمى هم مى داشتند - را مورد تاءييد قرار مى دادند. حتى در بعضى از مواقع ، خود آن حضرت در مسابقاتى همچون شتردوانى و اسب سوارى شركت نموده ، گاه برنده مى شدند(125)، و گاه نيز مى باختند.(126) مواردى نيز وجود دارد كه از پيامبر گرامى (ص ) تقاضا شده در يك مسابقه ، داورى كنند و آن حضرت نيز پذيرفته اند.(127)
همچنين آن حضرت ، دو نوه خود، حسن و حسين (عليه السلام )، را به مسابقه كشتى واداشته و آنگاه به تشويقشان مى پرداخت .(128)
به طور كلى در مشروعيت مسابقه از نظر اسلام - البته مشروط به اين كه هدفدار بوده و مشتمل بر غرض عقلايى باشد و تحت عنوان لهو قرار نگيرد - ترديدى نيست . آنچه محل بحث و نظر است ، اين است كه آيا شرطبندى در مسابقات ورزشى جايز است يا خير، و اگر جايز است ، آيا در همه مسابقات جايز است يا در برخى از آنها؟
شرطبندى در مسابقه : در اين خصوص ، بحثى در فقه اسلامى مطرح است ، تحت عنوان ((سبق و رمايه )). سبق (بر وزن فتق ) و رمايه ، اسب دوانى و تيراندازى است . و سبق (بر وزن طبق ، با فتحه دو حرف اول ) پول مسابقه اسب دوانى است كه حلال مى باشد.(129)
فلسفه تشريع سبق و رمايه ، ايجاد آمادگى رزمى و نظامى هر چه بيشتر در مسلمانان مى باشد.(130) ريشه عنوان ((سبق رمايه )) از فرمايشان رسول خدا (ص ) گرفته شده است (131) كه فرمودند:
لا سبق الا فى نصل او خف او حافر(132)
هيچ مسابقه اى با پول شرطبندى در مسابقه (حلال و شرعى ) نيست ، مگر در نصل (فلز تيز تير، نيزه و شمشير) يا خف (پاى حيواناتى همچون شتر و فيل كه نرم است ) و يا حافر (سم حيوان ).
ان الملائكة لتنفر عند الرهان و تلعن صاحبه ما خلا الحافر و الخف و الريش و النصل (133)
فرشتگان آسمانى به هنگام شرطبندى متفرق مى شوند و كسى را كه شرطبندى نموده لعنت مى كنند، جز در مورد حافر (حيوانات سم دار) و خف (حيوانات نرم پا) و پر (كه كنايه از تير است كه در انتهايش پر وجود دارد) و نصل (سلاح هاى برنده و تيز).
از اين احاديث ، چنين استفاده مى شود كه ((سبق )) اگر با فتحه دو حرف اول تلفظ شود - و به معناى پول شرطبندى در مسابقه باشد - شرطبندى در مسابقه تنها در برخى از موارد جايز خواهد بود، يعنى در مسابقاتى از قبيل :
1. اسب دوانى ، الاغ و قاطردوانى كه با حيوانات سم دار انجام مى گيرد و از كلمه ((حافر)) استفاده مى شود.
2. شترسوارى و فيل سوارى كه با حيوانات نرم پا انجام مى گيرد و از كلمه ((خف )) استفاده مى شود.
3. تيراندازى با كمان كه از كلمه ((ريش )) به معناى پر استفاده مى شود.
4. شمشيربازى ، نيزه زنى و پرتاب نيزه و نيز پرتاب كارد، كه از كلمه (134) ((نصل )) استفاده مى شود.
البته برخى از علما احتمال داده اند كه بتوان اسلحه جديد و مدرن امروزى ، همچون تفنگ و تانك را نيز - از نظر جواز شرطبندى در مسابقه - به شمشير و نيزه ملحق نمود.(135)
ولى در مورد ساير ورزشها كه از شمول روايت خارج بوده و يا مسابقاتى كه جنبه رزمى و تقويت بنيه نظامى نداشته باشند، از قبيل : دو و ميدانى ، كشتى و قايق رانى ، كشتى ، وزنه بردارى ، فوتبال ، واليبال ، پينگ پنگ و بسكتبال ، نمى توان شرطبندى نمود. طبق اين برداشت ، انجام همه مسابقات ، در صورتى كه مشتمل بر برد و باخت نبوده و داراى هدف عقلايى نيز باشند، مجاز خواهد بود.
اما چنانچه ((سبق )) با سكون باء تلفظ شود، و به معناى مسابقه گرفته شود، معناى روايت چنين مى شود كه : هيچ مسابقه اى جز موارد مذكور، جايز نخواهد بود، ولى حتى در اين صورت نيز نمى توان حكم به عدم جواز مسابقه در موارد خارج از روايات نمود، زيرا اين احتمال كه ((سبق )) به معناى پول مسابقه باشد وجود دارد، و همين كه پاى يك احتمال خلاف استدلال به ميان كشيده شود، آن استدلال از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.(136)
نكته قابل توجهى در اين جا وجود دارد و آن اين كه ، در مسابقه اسب دوانى - كه شرطبندى در آن حلال و جايز است - تنها كسى مى تواند از پول مسابقه استفاده نمايد، كه اسب پرورش مى دهد و بعد هم اسب سوارى مى كند، نه آن كسى كه به تماشا ايستاده و كف مى زند.(137)
مسابقات ورزشى و مادى ، چندان مهم نيست . ارزش انسان به برنده بودن او در مسابقات نبوده ، بلكه به انسانيت اوست ، و ارزش عمل نيز به اين است كه براى خدا و به نفع بندگان خدا باشد. آنچه مهم است ، اين است كه ما بتوانيم در مسابقات معنوى پيروز بوده و در كارهاى خير بر همگان پيشى گيريم . خداوند متعال در قرآن كريم ، در وصف مؤ منان حقيقى مى فرمايد:
انهم كانوا يسارعون فى الخيرات (138)
همانا آنان (خاندان زكريا) در كارهاى خير تعجيل مى كردند.
اولئك يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون (139)
آنها در كارهاى خير تعجيل نموده و در كارهاى نيكو بر يكديگر سبقت مى جويند.
كار بدنى ، نوعى ورزش
كار و اشتغال ، يكى از ضروريات جامعه بوده و از جهات مختلف ، فوايد متعدى بر آن مترتب است . يكى از ابعاد پرثمر كار، بهره مندى اقتصادى و نجات از فقر و فلاكت است . بعد ديگر آن ، به ويژه در كارهاى بدنى ، فوايد جسمانى آن است ؛ و بعد ديگر، ثمرات اجتماعى آن .
از طرفى بى كارى نيز براى فرد و جامعه ، مضرات متعددى در بر دارد. بى كارى و فراغت كامل ، مايه خستگى ، كم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى ، و بسيارى از مواقع ، مايه فساد و تباهى و انواع گناهان است . نكته مهم ، اين كه آمارها نشان مى دهد كه به هنگام تعطيلات مؤ سسات آموزشى ، ميزان فساد گاهى تا هفت برابر بالا مى رود!(140)
به همين جهت ، در احاديث اهل بيت نبوت (عليهم السلام ) به شدت از بى كارى نهى و به كاركردن و اشتغال ، ترغيب و تشويق شده است . توجه شما را به نمونه هايى در اين خصوص جلب مى كنم :
امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) فرمود:
ان الله تعالى ليبغض العبد النوام ، ان الله ليبغض ‍ الفارغ (141)
همانا خداوند بنده پرخواب را مبغوض مى شمرد، همانا خداوند انسان بيكار را دشمن مى دارد.
امام على (عليه السلام ) فرمود:
ان الاشياء لما ازدوجت ، ازدوج الكسل و العجز، فنتجا بينهما الفقر(142)
هنگامى كه موجودات در آغاز با هم ازدواج كردند، تنبلى و ناتوانى با هم پيمان زوجيت بستند و فرزندى از آنها به نام ((فقر)) متولد شد.
ما در اين جا درصدد بيان ((فوايد جسمانى كار بدنى )) هستيم مى دانيم كه بين كار بدنى و ورزش رابطه نزديك و تنگاتنگى وجود دارد و شايد بتوان همه كارهاى بدنى را به نحوى ورزش دانست . در كتاب ارزشمند وسائل الشيعه ، كه از كتب حديثى مرجع محسوب مى شود، يك باب در مورد ((استحباب كاركردن به دست خويش )) (نه به كارگيرى كارگران ديگر و استخدام آنها) وجود دارد، تحت عنوان ((باب استحباب العمل باليد.))(143)
در اين باب ، نمونه هايى چند از ائمه معصومين (عليهم السلام ) آورده شده كه خود آن حضرات - با وجود بى نيازى از كار - به كارهاى سخت و طاقت فرساى بدنى مى پرداخته و مى فرموده اند: ((دوست دارم در اين راه ، اذيت شده و عرق بريزم .))
اكنون به برخى از فوايد كار بدنى (144) - كه در واقع فوايد ورزش نيز هست - اشاره مى نمايم :
1. توانايى جسمانى انسان را از مرحله استعداد و قوه ، به مرحله فعليت رسانده و شكوفا مى سازد.
2. بدن انسان را در برابر بيمارى ها و دشوارى ها مقاوم مى نمايد.
3. استعدادهاى فكرى و نظرى او را به هنگام درگيرى با كارها و تلاش ‍ براى حل مشكلات كارى ، آشكار مى گرداند.
4. عضلات بدن را پيچيده و نيرومند مى كند.
5. انسان را از كسالت خارج كرده ، به وى نشاط مى بخشد.
6. به قواى انسان كمال و ازدياد مى بخشد. همان گونه كه حضرت على عليه السلام فرمودند:
من يعمل يزدد قوّة ، من يقصّر فى العمل يزدد فترة
هر كس كار كند، قوّتش بيشتر شده ، و هر كس در كار كردن كوتاهى كند، ضعيف تر خواهد شد.
7. موجب حفظ سلامتى ، توازن و تناسب اعضاى بدن انسان است .
و به طور خلاصه مى توان گفت : همان گونه كه انسان به غذا احتياج دارد، همين طور به كار، فعاليت ، تحرك و ورزش نيز نيازمند است . كار و تحرك براى بدن انسان ، به منزله آب است براى گياهان ، كه لازمه رشد، سلامتى ، شادابى و طراوت آن است .
حال كه به اهميت و فوايد كار، فعاليت و تحرك بدنى آشنا شديم ، مى توانيم دريابيم كه ، ورزش نبايد به گونه اى باشد كه انسان را از هر گونه كار، تلاش ، فعاليت و تحرك باز داشته و منع نمايد. در واقع ، پرداختن به چنين ورزش هايى نقض غرض است ، و نبودن ورزش هايى كه انسان را به تحركى و تنبلى عادت مى دهند، از بودنشان بهتر است ، و بايد نامشان از ليست اسامى ورزش ها حذف شود.
زن و ورزش
مقدمه
زنان نيمى از جامعه بشرى را تشكيل داده و از جهات مختلف داراى اهميت بوده و در برنامه ريزى هاى گوناگون جامعه ، بايد در نظر گرفته شوند.
يكى از امورى كه براى زنان مطرح است ، ورزش است . امروزه زنان زيادى در سطح جهان به ورزش هاى مختلف اشتغال دارند. گروهى ورزشكار حرفه اى اند و تعدادى ورزشكار آماتور؛ گروهى از آنان براى رسيدن به مقامات و قهرمانى تلاش مى كنند و برخى براى حفظ سلامتى و يا تناسب اندام . و عده بيشترى از زنان نيز از ورزش و ورزشكار، بيگانه و يا حتى از آن بيزارند. حال بايد دانست ، كار كدامين گروه از اين زنان صحيح تر بوده و به صلاح نزديك تر است .
تاريخچه ورزش زنان
زنان در جوامع كهن و باستانى به شدت از ورزش و حتى تماشاى مراسم ورزشى منع مى شدند، اما بالاخره پاى آنان به ورزش و مسابقات ورزشى باز شد. در كتاب زن و ورزش (ص 18 و 19) چنين آمده است :
((حتى در مراسم و آئين هاى ويژه مذهبى و اجتماعى كه تا پيش از برپايى المپياد در يونان باستان برگزار مى شد، و بعد از آن در المپياد باستانى كه به منظور پرورش جسم و روان نو نهالان و جوانان ترتيب يافته بود و هر چهار سال يك بار برگزار مى شد، زنان حق ورود و تماشا نداشتند، و اين ممنوعيت ، آن قدر شدت و غلظت داشت كه اگر زنى اين قاعده و قانون را ناديده مى گرفت و به تماشاى مسابقات مى رفت ، محكوم به اعدام مى شد.
نخستين زنى كه سنّت مرد سالارى را در عرصه ورزش و مسابقات ميدانى در هم شكست ، زنى بود به نام ((هيپوهريا))كه با تلاش و پشت كارى خاص ، سرانجام پاى زنان را به عرصه ورزش و ميدان مسابقات ورزشى يونان باز كرد. چندى نگذشت كه زنان موفق شدند، تحت عنوان ((هريا)) براى اولين بار، مسابقاتى را در حضور مردان برپا كنند و عرصه هاى نبرد ورزشى را زير قدم هاى خود داشته باشند.))(145)

 

next page

fehrest page

back page