در سايه سار رمضان
در كلام و پيام حضرت آية الله العظمى خامنه اى

مركز اطلاع رسانى غدير

- ۴ -


رمضان ماه استغفار و توبه
آنچه براى ما خيلى اهميت دارد، استغفار است
يـكـى از هـدفـهـاى مـهـمِ روزمـره ى مـاه رمـضان اين است كه ما تقوا پيدا كنيم ؛ ((لعلّكم تـتـّقـون (61).)) و بـنـده وقتى اعمالى را كه در ماه رمضان ، از سوى شارع مقدس مـورد اهـتـمـام اسـت ، مـلاحظه مى كنم ـ يعنى روزه ى ماه رمضان ، تلاوت قرآن مجيد، خواندن دعـاهـاى مـاءثـور و تـوسـلاتـى كه به ذيل عنايات حضرت بارى تعالى وجود دارد ـ مى بينم در ميان اين چهار عنصر بسيار مهم كه روزه ى ماه رمضان ، واجب هم هست ، آنچه براى ما خـيـلى اهـمـيت دارد، استغفار است ؛ طلب مغفرت ، طلب گذشت از سوى پروردگار عالم نسبت بـه آنـچه از روى قصور، از روى جهالت و خداى نكرده از روى تقصير، از ما سر زده است .(62)
باران رحمت بر فضاى زندگى
مـاه رمـضـان مـثـل بـاران رحـمـتـى بـر فـضـاى زنـدگـى مـا مى بارد؛ آلودگيها، زياديها، زنـگـارگـرفتگيها و كثافتهايى را كه به دست خود ما در محيط زندگى و در جان و دلمان پديد آمده است ، مى شويد و فضا را مصفا و دلها را نورانى مى كند.(63)
محتويات سفره ى ضيافت الهى
ايـن كـه مـى گـويـند ماه رمضان ، ماه ضيافت الهى است و سفره ى ضيافت الهى پهن است ، مـحتويات اين سفره چه چيزهايى است ؟ محتويات اين سفره كه من و شما بايد از آن استفاده كنيم ، يكى اش روزه است ؛ يكى اش فضيلت قرآن است ـ قرآن را گذاشتند در اين سفره ى با فضيلتِ زياد، بيش از ايام ديگر. و به ما گفتند كه تلاوت قرآن كنيد ـ يكى اش ‍ همين دعاهايى است كه مى خوانيم : ((يا عَلِىُّ يا عَظِيْمُ ))، دعاى افتتاح ، دعاى ابوحمزه . اينها همان مائده هايى است كه سرِ اين سفره گذاشته شده . بعضى هستند كه وقتى از كنار سفره رد مى شوند، آن قدر حواسشان پرت است و متوجه ى جاهاى ديگرند كه اصلا سفره را نـمـى بـينند. داريم كسانى را كه اصلا سفره ى ماه رمضان را نمى بينند؛ يادشان نيست كـه مـاه رمـضـانـى آمـد و رفـت . بـعـضـى هـسـتـنـد كه سفره را مى بينند؛ اما به خاطر همان سـرگرميها و اشتغال ، وقت ندارند سرِ اين سفره بنشينند؛ مى خواهند سراغ يك سرگرمى بـرونـد؛ كـار ديـگـرى دارنـد ـ دنـبـال دكـان ، دنـبـال كـار، دنـبـال دنـيـا، دنـبـال شـهـوات ـ مـجـال ايـن كه سرِ اين سفره بنشينند و از آن بهره ببرند، ندارند. بعضى ديگر هم هستند كه نه ؛ سرِ سفره مى نشينند، سفره را مى بينند، قدرش را هـم مـى دانند؛ ليكن آدمهاى خيلى قانعى اند، به كم قناعت مى كنند، لقمه اى برمى دارند و مـى روند. نمى نشينند پاى سفره ، خودشان را بهره مند و سيراب كنند و از آنچه در سفره هـسـت ، خـود را مـحـظـوظ كنند؛ لقمه ى مختصرى برمى دارند و مى روند. بعضى هستند كه احـسـاس بـى مـيـلى مـى كـنـند؛ يعنى اشتهايشان تحريك نمى شود؛ به خاطر اين كه غذاى پـوچِ بـيـهـوده اى را خـورده انـد و پاى سفره ى ضيافتى كه رنگين و جذاب و مقوّى است ، اصـلا اشـتـها ندارند. بعضى هم هستند كه نه ؛ در حد اشتها ـ كه اشتهايشان هم زياد است ـ از ايـن سـفـره اسـتـفـاده مى كنند و واقعا سير نمى شوند؛ چون مائده ، مائده ى معنوى است . تـمـتـع به اين مائده ، فضيلت است ؛ چون فتوح و انفتاح و تعالى روح انسانى است . هر چـه انـسـان از اين مائده بيشتر استفاده كند، روح انسان تعالى بيشترى پيدا مى كند و به هدف خلقت نزديكتر مى شود. اين ، غير از موائد جسمانى است . مائده ى جسمانى براى رفع نـيـازى است كه بشود انسان بدن را راه ببرد. زياده روى در آن ، يك اشتباه و خطاست ؛ يك غـلط اسـت . در مـائده ى روحـى و مـعـنـوى ايـن طـور نيست ؛ چون اصلا خلقت ما براى تعالى مـعـنـوى و تـعـالى روحـى اسـت . مائده ى روحى چيزى است كه اين تعالى را براى ما امكان پذير، تسهيل و محقق مى كند. بنابراين هر چه بيشتر بتوانيم استفاده كنيم ، بايد بكنيم . بـنـدگـان مـؤ مـن و مـخـلصى كه ما اسمهاى اينها را شنيده ايم ، حتى وقتى كارهاى اينها را براى ما نقل مى كنند، براى ما درست مفهوم نيست ؛ اما واقعا شگفت آور است . دو سه ساعت به اذان صـبـح بـيـدار شـونـد و شـبـهـاى مـاه رمـضـان اشـك بـريـزنـد. نـقـل مـى كنند مرحوم ((آميرزا جواد آقاى ملكى )) وقتى بيدار مى شد، سرِ حوض آب مى نشست تا وضو بگيرد، به آب نگاه مى كرد، دعا مى خواند و گريه مى كرد و تضرع مـى كـرد؛ آب بـرمى داشت روى صورتش مى ريخت ، گريه و تضرع مى كرد؛ به آسمان نـگـاه مـى كـرد، دعـا مـى خواند، گريه و تضرع مى كرد؛ تا وقتى كه بيايد سر سجاده بـايستد و آن نماز شب و آن تهجّد پُرفيض و پُرحال و پُرطراوت را با عشق و شور انجام بـدهـد. مـرحـوم ((حاج ميرزا على آقاى قاضى )) هم همين طور بود. از ماه رمضانش ، روزه اش ، تـوجـهـش ، تـذكـرش ، نـمـازش ، حـكـايـتـهـايـى نقل مى كنند. اين چيزها براى ما واقعا درست مفهوم نيست ؛ منتها خط روشنى را به ما نشان مى دهد و ما بايد حداكثر استفاده را بكنيم .
دوسـتـان سـعـى كـنـنـد در هـمه ى اوقات ـ بخصوص در ماه رمضان ـ تلاوت قرآن را از ياد نبرند. قرآن نبايد از زندگى تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتما داشته باشيد؛ هر چه ممكن است . تلاوت قرآن هم با تاءمل و تدبر اثر مى بخشد. تلاوت عجله اى كه همين طور انـسان بخواند و برود و معانى را هم نفهمد يا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نيست . نه اين كه بى فايده باشد؛ بالا خره انسان همين كه توجه دارد اين كلام خداست ، نفس اين ، يـك تـعـلق و رشـتـه ى ارتباطى است و خود همين هم مغتنم است و نبايد كسى را از اين طور قرآن خواندن منع كرد؛ ليكن تلاوت قرآنى كه مطلوب و مرغوب و ماءمورٌبه است ، نيست . تـلاوت قـرآنـى مطلوب است كه انسان با تدبر بخواند و كلمات الهى را بفهمد، كه به نـظـر ما مى شود فهميد. اگر انسان لغت عربى را بلد باشد و آنچه را هم كه بلد نيست ، بـه تـرجـمـه مـراجعه كند و در همان تدبر كند؛ دو بار، سه بار، پنج بار كه بخواند، فـهـم و انـشـراح ذهـنـى نـسـبـت بـه مـضـمـون آيـه پـيـدا مـى كـنـد كـه بـا بـيـان ديـگـرى حـاصـل نـمـى شود. بيشتر با تدبر حاصل مى شود؛ اين را تجربه كنيد. لذا انسان بار اول وقـتـى مثلا ده آيه ى مرتبط به هم را مى خواند، يك احساس و يك انتباه دارد؛ بار دوم ، پنجم ، دهم كه همين را با توجه مى خواند، انتباه ديگرى دارد؛ يعنى انسان انشراح ذهن پيدا مى كند. هرچه انسان بيشتر انس و غور پيدا كند، بيشتر مى فهمد و ما به اين احتياج داريم .(64)
مـاهـهـاى رجـب ، شـعـبـان و رمـضـان ؛ مـاهـهـاى مـناجات و تضرع به حضرت ربّالارباب
مـاه رجـب و ماه شعبان و ماه رمضان ، عيد بندگان صالح خدا و اولياءاللّه محسوب مى شود؛ چون وقتِ مناجات و تضرع و توجه به حضرت ربّالارباب است . بشر در هر برهه اى از زمان و در هر شاءنى از شؤ ون اجتماعى كه باشد، به ارتباط با خداوند و دعا و توجه و تـضـرع نـيـاز دارد. اين نياز، يك نياز اساسى است . بدون ارتباط با خدا، انسان در درون خـود تـهـى اسـت ؛ بـى مغز و بى معنا و بى محتواست . توجه به خداوند و ارتباط با او، روحى است در كالبد انسان واقعى و حقيقى . هر فرصتى را براى استحكام رابطه ى بين ((عبد)) و ((رب )) بايد مغتنم شمرد و فرصت ماه رجب ، از اين فرصتهاست .
دعاهايى كه در اين ماه وارد شده ، درسهاى تربيت است . دعا را بايد شناخت . دعا در عين اين كه دلِ انسان را با خدا متصل و جان آدمى را سرشار از صفا و معنويت مى كند، فكر و ذهن او را هـم هـدايـت مـى نـمـايـد. ايـن دعـاهـا درس اسـت . اگـر در مـعـانـى ايـن دعـاها تدبر كنيم ، بـزرگـتـريـن هـديـه هـاى مـعـنـوى الهـى را در ايـنـهـا خـواهيم يافت . انسان به اين درسها كمال احتياج را دارد.(65)
استغفار در اين ماه ، بيش از ديگر ايام سال مورد عنايت پروردگار است
ايـن مـاه ، مـاه ضـيـافـت الهـى اسـت . پـذيـرايـى خداوند از بندگان خود در اين ماه ـ كه يك پـذيـرايـى مـعـنوى است ـ عبارت است از گشودن درهاى رحمت و مغفرت و مضاعف كردن اجر و ثـوابِ اعـمال خيرى كه بندگان در اين ماه انجام مى دهند. روزه ى ماه رمضان هم يكى از مواد هـمـيـن ضـيـافت عظيم الهى است ، كه مايه ى تصفيه ى روح انسان و ايجاد زمينه ى طهارت قـلبـى روزه دار اسـت . امام سجاد (عليه السّلام ) در خطبه اى فرمود: ((شَهْرُ الْطَّهُورِ وَ شـَهـْرُ الْتـَمـْحِيصِ (66)))؛ رمضان ، ماه پاك شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است ؛ چـون خـداى مـتـعـال اسـتـغـفـار را در ايـن مـاه بـيـش از ديـگـر ايـام سـال مـورد لطـف و عنايت خود قرار مى دهد. لذا در يك روايت وارد شده است كه ((فَمَنْ لَمْ يُغْفَرُ لَهُ فى رَمَضانِ فَفِى اَىِّ شَهْرٍ يُغْفَرُ لَه (67)))؛ اگر كسى در ماه رمضان ـ كـه درهـاى رحـمـت و مـغـفرت الهى به روى انسانها گشوده است ـ نتواند به مغفرت و رحمت الهى دست پيدا كند، پس كِى چنين توفيقى نصيب او خواهد شد؟.(68)
استغفار و توبه ، يعنى برگشتن به خدا و پشت كردن به بديها
با ورود به آستانه ى ماه مبارك رمضان كه ماه رحمت و مغفرت الهى است ، ما هم از كاستيها و كـجـيـهـا و زشـتـيـها و بديها در درون و وجود خودمان روبرگردانيم ، يعنى استغفار كنيم . اسـتغفار و توبه ، يعنى برگشتن به خدا، يعنى پشت كردن به بديها، يعنى همين ايجاد تـحـول . ((وَ اَنِ اسـْتـَغـْفـِرُوا رَبَّكـُمْ ثـُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ يُمَتِّعكُمْ مَتاعَا حَسَنَا اِلى اَجَلٍ مُسَمَّىً وَ يُوتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ(69)))؛ استغفار و برگشتن به خدا و اصلاح درونـى در وجـود خـود مـا، مـوجـب خـواهـد شـد كـه خـداى مـتـعـال فـضـل و رحـمـت و بـركـت و قـوّت و عـزت خـود را بـيـش از پـيـش بـر مـا نازل كند. همه ى قشرها، چه امثال من و كسانى كه مسؤ وليتى دارند ـ كه ما بيش از ديگران بـايـد به خودمان برگرديم و در خود تجديدنظر كنيم و حاكميت هوى و هوس ‍ را در وجود خويش از بين ببريم ـ و چه آحاد مردم ، به اين برگشت و اصلاح نياز دارند.(70)
رمضان ، ماه ارتباط با خدا
رمضان ، بهار خودسازى انسان و انس با خدا
((مـاه مـبـارك رمـضـان )) بهار نوسازى و خودسازى انسان و بهار اُنس با خداست . مـگـر مـى شود از اين جنبه ى كار، غافل ماند؟ همه ى خطاها و اشتباهات ، ناشى از نپرداختن بـه ايـن جـنـبه ى كار است . آن كه خطايش كمتر بود، آن كه دلش ‍ به نور معرفت و هدايت خـدا مـنـور بـود، آن كـه اشاره اش براى اين ملت و براى ما و براى عشاق اسلام در عالم ، راهگشا و راهنما بود ـ يعنى امام راحل عظيم ما ـ به اين جهت اين طور بود كه رابطه ى او با خـدا، تـاءمـيـن شده بود. در دنيا، انقلابها، حكومتها، اداره ها و رياستها از آن جا عيب پيدا مى كـنـد و مـنحرف مى شود كه از اين جنبه ، يعنى جنبه ى معنويت ، جنبه ى رابطه ى با خدا و جـنـبـه ى ارتـبـاط و اتـصـال قـلب بـه خـدا غـافـل مـانـدنـد و غـافـل مـى مـانـنـد. مـا هـم اگـر دقـت كـنـيـم ، آن جايى كه پيش رفتيم ، موفق شديم ، خوب عـمل كرديم و راضى هستيم ، آن جايى است كه اين جنبه را تاءمين كرديم . هرجا هم ضربه خورديم ، به خاطر ضعف در اين جنبه ى كار است .(71)
ارتـبـاط بـا خـدا را نـبـايـد دسـت كـم گـرفـت ؛ هـمـه چـيـز مـا در گروِ اين رابطه است
ارتباط با خدا را نبايد دست كم گرفت . همه چيز ما، در گروِ اين رابطه است . اين رابطه اسـت كـه دل مـا را قرص ‍ مى كند، تا از دشمنيها هراس نكنيم . اين رابطه ى با خداست كه دلهاى ما را از محبتِ به مؤ منين و پويندگان راه خدا پُر مى كند، تا اختلاف نظرها و اختلاف سـليـقه ها را نبينيم . اين رابطه ى با خدا و اتصال به خداست كه موجب مى شود ما براى اهـواى خـودمـان ، حـقـيـقـت را زيـر پـا نگذاريم و مصلحت را فداى غرض شخصى نكنيم . اين رابـطـه ى بـا خـداسـت كه موجب مى شود ما از راه خدا منحرف نشويم و از پيمودن اين راه ، پـشـيـمـان و خـسته و ملول نگرديم . اين رابطه ى با خدا، هميشه ممكن است و هيچ وقت دير و مُحال نيست .(72)
راه خدا، مسافت بسيار نزديك
زنـدگـى انسان ، دائما روى دو جاده ى موازى است . يك جاده آن است كه روندگان روى آن ، دائم بـه سـمـت بـالا مـى رونـد. جـاده ى ديـگـر، آن راهى است كه روندگان آن ، به طرف سـفـل ، بـه طـرف پـايـيـن ، به طرف دره و به طرف جهنم حركت مى كنند. اين دو جاده ، در كـنـار هـم و مـوازى بـا يـكـديـگـرنـد. خـطِ سـيـر ايـن دو جـاده ، كـامـلا مـثـل هـم اسـت . آنـهـايـى كـه بـه طـرف سـقـوط و نـزول و سفل حركت مى كنند، از همان جايى دور مى شوند كه پويندگان آن جاده ى ديگر، به آن جا نـزديك مى شوند. آنها، از خدا دور مى شوند و به شيطان و دوزخ ، نزديك مى گردند. آن كسانى كه به طرف علوّ، به طرف بالا، به طرف تعالى ، به سمت نور، به سمت خدا، بـه سمت توحيد و نزاهت اخلاقى و طهارت جان حركت مى كنند، از همان جايى دور مى شوند و فاصله مى گيرند كه آن گروه ديگر، به سمت آن سقوط مى كنند.
ايـن دو جـاده ، در طـول مـسـيـر بـا يـكديگر همسايه اند و حركت از يكى به آن ديگرى ، در كـمـال آسانى است . راه ، راه نزديكى است . اگر ما كه خداى نكرده در جاده ى دوم حركت مى كـنـيم و از لحاظ اخلاق نفسانى و شخصى به سمت پايين مى رويم ، اراده كنيم كه وارد آن جـاده ى ديگر شويم و به سمت بالا و تعالى حركت كنيم ، در هر آن ، اين كار ميسور است . ((و انّ راحـل اليـك قـريـب المسافة (73)))؛ كسى كه به سمت خدا حركت مى كند، راه او نـزديك است . اگر بخواهيم وارد راه خدا بشويم ، مسافت بسيار نزديكى است . اگر يـك قـدم بـرداريـد، از ايـن جـاده اى كه اهل آن ، به سمت سقوط و به سمت پايين مى روند، وارد آن جـاده اى مـى شـويـد كـه اهـل آن ، بـه سـمت سعادت ابدى ، به سمت نور، به سمت جايگاه صديقين و ملاء اعلى ، شتاب مى كنند.
كنترل خواهشهاى نفسانى در رمضان ، آسانتر از هميشه
از آن طرف هم ، همين طور است . آن لحظه اى كه ما به خواهش نفسمان گوش مى دهيم و عملى كه انسان را از خداى متعال دور مى كند ـ العياذ بالله ـ انجام مى دهيم ، در آن لحظه ، پا را از آن جاده به اين جاده اى كه ما را به طرف پايين مى برد، گذاشته ايم . در آن لحظه اى كـه مـا تـصـمـيـم مى گيريم برخلاف اهواى نفسانى خود حركت كنيم و با اين خودخواهى و غـرور و تـبـعـيـت از شـيـطـان نـفـس مـخـالفـت كـنـيـم ـ كـه امـام بـزرگـوار مـا، دائمـا در طـول اين ده سال و اندى ، ما را از آن برحذر مى داشتند و در همه ى قضايا، به همه ى ما و بـه هـمه ى ملت ايران ، از جمله به ما مسؤ ولان مى گفتند: مواظب باشيد، اسير آن نشويد ـ همان لحظه ، از اين مسافت قريب كه ((انّ راحل اليك قريب المسافة ))، پا را در آن جـاده گـذاشـتـه ايـم و بـه سـمـت بـالا مـى رويـم و ايـن ، در مـاه رمضان امكان پذير است . كـنـتـرل اهـواى نـفـسـانـى ، در مـاه رمـضـان آسـانـتـر از هـمـيـشـه اسـت . پـس ، امسال نوروز ما، حقيقتا مى تواند نوروز باشد. نه فقط نوروز در طبيعت ؛ بلكه نوروز در ذات و وجود و حركت خود ما. امروز، اين بسيار مهم است .(74)
تـزكـيـه و تـهـذيـب و تـصـفـيـه ى بـاطـنـىِ انـسـان ، در اثـرِ اُنـس بـا ادعـيـه ى مـاه رمضان
... مـاه رمـضـان ، مـاه مـبـاركـى اسـت . بـركات رمضان ، از خودِ آحاد و افراد مسلمانى كه مى خـواهـنـد در ضـيـافـت الهى در اين ماه وارد شوند، شروع مى شود؛ از دلها شروع مى شود. اوليـن حـقـيـقـتـى كـه تـحـت تـاءثـيـر بـركـات ايـن مـاه قـرار مـى گـيـرد، دل و جـان مـؤ مـنـين و روزه داران و وارد شوندگان به عتبه ى مقدس و مبارك اين ماه است . از طرفى روزه ى اين ماه ، از طرفى تلاوت قرآن در اين ماه و از طرفى اُنس با ادعيه اى كه در اين ماه وارد شده است ، انسان را در معرض يك تزكيه و تهذيب و تصفيه ى باطنى قرار مى دهد و ما همه به اين تصفيه احتياج داريم .
عـلاوه بـر ايـن كـه هـر فـرد مـسـلمـانـى احـتـيـاج دارد به اين كه در اين ماه ذخيره ى تقوا و پـرهـيـزكـارى و تـهـذيـب و تـزكيه را براى خود فراهم كند، ما منسلكين در سلك روحانيت ، بـيـشـتـر از ديـگـران بـه ايـن مـعـنـا احـتـيـاج داريـم . بـه قـول آن عـارف مـعـروف (75) كـه مى گويد: ((آب كه از بركات الهى است ، همه ى پـليـديـهـا و نـاپـاكيها را از بين مى برد؛ هر جسمى كه با آب تماس مى گيرد، پاك مى شـود؛ ولى خـود آب تـحت تاءثير تماس با ناپاكها و ناپاكيها، به تصفيه احتياج پيدا مـى كـنـد و خـداى مـتـعـال در يـك گـردش طـبـيـعـى ، آب را بـه بـخـار تـبـديـل مـى كـنـد، بـه آسـمـان مى برد، از بالا مجددا به صورت قطرات باران به زمين برمى گرداند، پليديها را از آن جدا مى كند، آن را تصفيه مى كند و باز به صورت ماء طهور در اختيار افراد انسان و ساير موجودات قرار مى دهد.))
گـويـنـده ى ايـن سـخـن حكمت آميز مى گويد: ((اين جان شما، معارف شما، نصايح شما، بـلكـه خود قلب و روح شما، همان ماء طهورى است كه ناپاكيها را از انسانها مى زدايد؛ اما خود اين ماء طهور بتدريج به تصفيه و تزكيه احتياج پيدا مى كند و تزكيه و تصفيه ى آن ، جز با يك عروج معنوى ، جز با يك گردش معنوى به سمت علويات ـ كه آن هم با ذكر و دعـا حـاصـل خـواهـد شـد ـ مـمـكـن نـمـى شـود.)) بـا ذكـر، بـا تـوجـه ، بـا تـوسـل ، بـا مـنـاجـات ، بـا نـافـله ، بـا تـضـرع در مـقـابـل خـداونـد، با تفكر در آيات آفاقى و انفسى ، اين ماءِ طهور باز همان طهارت خود را به دست مى آورد؛ آماده مى شود تا باز هم با پليديها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزدايد. بنابراين ، ماه رمضان فرصت اين عروج معنوى است .
هـمـيـشـه فـرصـت هـسـت . مـاه شـعـبـان و مـاه رجـب نـيـز هـمـيـن طـور اسـت . ايـام ديـگـر سـال هم براى انسانهايى كه اهل ذكر و توجهند، همين طور است . ((اِنَّما تُنْذِرُ مَنْ اِتَّبَعَ الْذِّكـْرَ ))(76)؛ پيروى از ذكر ـ يعنى به يادآوردن و توجه كردن ـ مايه ى نجات جان بشر است . در همه ى ايام سال ، در همه ى شبها، در نيمه شبها، با تلاوت قرآن ، با تـدبـر در قـرآن ، بـا خـوانـدن اين دعاهاى پُرمغز و عميق و اين لحن عاشقانه اى كه در اين دعاها هست ـ بخصوص ادعيه ى صحيفه ى مباركه ى سجاديه ـ مى شود اين تسويه ى باطن را بـه وجـود آورد؛ ولى مـاه رمـضـان يك فرصت استثنايى است ؛ ليالى و ايام اين ماه ، هر ساعت و هر دقيقه اش براى انسان ـ بخصوص براى جوانان ـ يك فرصت است .(77)
مقدمه ورود به ماه رمضان
ماه شعبان دالان و دهليز ماه رمضان ، و ماه رمضان تالار ضيافت الهى است
ماه شعبان ، ماه دعا و ماه عبادت است . در همين صلواتى (78) كه در مفاتيح مقرر است ، آمده اسـت : ((اَلَّذِي كـَانَ رَسـُولُ اللَّهِ ص يـَدْأَبُ فـِي صـِيـَامـِهِ وَ قـِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ ))؛ پيغمبر تا دم مرگ ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ مى داشت و در مقابل ماه شعبان خضوع مى كرد و خودش را به صيام و قيام در مـاه شـعـبـان عـادت داده بـود. در دنـباله ى اين صلوات هست كه : ((اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسـْتـِنـَانِ بـِسُنَّتِهِ فِيهِ ))؛ از خدا مى خواهد كه ما را هم موفق بدار كه همان سنت پيغمبر را در ماه شعبان رعايت كنيم . اين ماه شعبان دالان و دهليز ماه رمضان است . ماه رمضان تـالار ضـيـافـت الهـى اسـت ؛ يـك تـالار عـظيم كه اگر كسى وارد آن تالار شد و به خود فـرصـت داد و هـمـت كـرد كـه از آنـچـه در آن جـا خـداى مـتعال آماده كرده ، به خودش بهره اى برساند، بهره ى فراوانى خواهد برد كه آن بهره در مـاه شـوال و مـاهـهـاى ديـگـرِ سـال نـيست ؛ فقط مخصوص ماه رمضان است . انواع و اقسام ضيافتهاى الهى : رحمت الهى ، عزت الهى ، توفيق الهى ، قرب الهى ، استغناى ناشى از تـفـضـل الهـى ، رزق مـادى ، رزق مـعنوى ، همه در ماه رمضان است ؛ اينها را سرِ سفره ى ماه رمضان گذاشته اند. بعضيها مى آيند و به اين سفره نگاه نمى كنند و از وسط اين سفره و اشـيـاء آن عبور مى كنند و مى روند و هيچ چيز هم گيرشان نمى آيد. بعضيها چيزِ مختصرى برمى دارند؛ روزه اى مى گيريم ما، مختصركى ، چيزى ؛ اما بعضيها نه ، حسابى سرِ اين سـفره مى نشينند و از رحمت الهى كيسه ى خودشان را پُر مى كنند. عزت مى خواهند، دنيا مى خـواهـنـد، آخـرت مـى خـواهـنـد، رفـع گرفتارى مى خواهند، گشايش در زندگى مى خواهند، استغناى طبع مى خواهند، صفات و خُلق حسنه مى خواهند. هرچه مى خواهند، براى خودشان و براى ديگران برمى دارند.
بـراى ايـن كـه انـسـان بـتـوانـد وقـتـى وارد ايـن تـالار شـد، چـشـمـش بـاز بـاشـد، غافل نشود، دچار گيجى و گولى نشود كه سرش را بيندازد پايين و از اين در وارد شود و از آن در بـيـرون بـرود؛ نگاهى به دوروبر كند و استفاده اى ببرد، و براى اين كه اين آمـادگـى در مـن و شـمـا پـيـدا شـود، ايـن ماه رجب و ماه شعبان را قرار داده اند؛ رجب يك طور، شـعبان يك طور ديگر. رجب ، بيشتر ماه نماز است ؛ شعبان ، بيشتر ماه دعا و روزه است ؛ اين مـناجات شعبانيه را ببينيد! من يك وقت از امام (رضوان اللّه عليه ) پرسيدم : در اين دعاهاى مـاءثـورى كـه وجـود دارد، شـمـا كـدام دعـا را بيشتر از همه خوشتان مى آيد و دوست داريد؟ فـرمـودنـد: دعـاى كـمـيـل و مـنـاجـات شـعـبـانـيـه . اتـفـاقـا هـر دو دعـا هـم مـال مـاه شـعـبـان اسـت . دعـاى كـمـيـل كـه مـى دانـيـد اصـلا ورود اصـلى اش مـال شـب نـيـمـه ى شـعـبـان اسـت ؛ مـنـاجـات شـعـبـانـيـه هـم كـه از ائمـه نقل شده ، متعلق به ماه شعبان است . لحن اين دو دعا به هم نزديك است ؛ هر دو عاشقانه است . در مـنـاجـات شـعـبانيه است : ((وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّك ط))؛ جـهـنـم هـم كـه مـن را بـبـرى ، فـريـاد مـى كـشـم تـو را دوسـت دارم . و در دعـاى كـمـيـل اسـت : ((لاِنْ تـَرَكـْتـَنـِى نـَاطـِقـا لاَضـِجَّنَ اِلَيـْكَ بـَيْنَ اَهْلِهِا ضَجِيْجَ الامِلِينَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لاَبْكِيَنَّ بُكاءَ الْفاقِدِين ))؛ اگر به من در جـهـنـم اجـازه بـدهـى و نـطـق را از مـن نـگيرى ، فرياد مى كشم ؛ فريادِ اميدواران ، فريادِ دلدادگان و فريادِ دلباختگان را.
بـايـد بـا ايـنـهـا مـاءنـوس شـويـم و قـدرى دلمـان را نـرم كـنـيـم . ايـن دل ، چـيـز عـجـيـبـى اسـت ! گـاهى اوقات به وسيله اى كه انسان را به اوج آسمانها و اوج مـعـنـويـت مـى بـرد، تـبـديـل مـى شـود؛ گـاهـى هـم بـعـكـس ، بـه سـنـگ سـنـگـيـنـى تبديل مى شود كه بسته شده به پاى انسان و انسان را تا اعماق دره ، تا اعماق آب فرو مـى بـرد، غـرق مـى كـنـد، پـدر انـسـان را درمـى آورد. اگـر دل را بـه پـول و بـه شهوت جنسى و به مقام و به اين چيزها داديد، اين همان سنگ سنگين است ؛ دل ديگر نيست . در آن صورت :
ددد ده بود آن ، نه دل ، كه اندر وى ـــــ گاو و خر بينى و ضياع و عقار دددد
آن دلى كـه انـسـان در آن عـشـقِ اتـومـبـيـل فـلان نـوع دارد، آن دل نـيـسـت ، گـاراژ اسـت ! بـنـگـاه مـعـامـلاتـى اسـت ! آن دلى كـه هـمـه اش در آن مـيـل جـنـسـى موج مى زند، ديگر دل نيست ، آن عشرتخانه است . شاعر، آن زمان كه ضياع و عـقار و زمين و ملك و گاو و خر در زندگى نقش داشته ، از اينها نام برده و مى گويد دلى كـه ايـنـهـا در آن بـاشـد، طـويـله اسـت ، ده اسـت ؛ دل نـيـسـت . دل ، جاى خداست ، جاى نور است .(79)
ماههاى رجب و شعبان ، ماههاى آماده شدنِ دل انسان براى ماه رمضان
مـاهـهـاى رجـب و شعبان ، ماههاى آماده شدنِ دل انسان براى ماه رمضان است . از ماه شعبان چند روز بـيـشـتـر نـمـانـده اسـت . عـزيزان من ! فرزندان من ! جوانان عزيز! از همين چند روز هم اسـتـفـاده كـنـيـد. از خـداونـد بـخواهيد، دلهاى باصفاى خود را متوجه خدا كنيد و با او حرف بـزنـيـد. زبـان حـرف زدن بـا خـدا، زبـان مـخـصوصى نيست ؛ اما معصومين ما ـ كسانى كه پـايـگـاهـهـاى قـرب الهـى را يكى پس از ديگرى طى كردند ـ با زبانهاى خوبى با خدا حرف زدند. آنها راه سخن گفتن با خدا را به ما ياد دادند. اين مناجات شعبانيه ، اين دعاهاى ماه رجب و ماه شعبان ، اين مضامين عالى ، اين معارف رقيق و نورانى با الفاظ زيبا و معجزه گون ، وسيله اى براى دعاكردن ماست .(80)
شستشويى كن و آن گه به خرابات خرام
اگر انسان مسلمان ـ جوان و پير، زن و مرد ـ در ماه رجب و سپس ماه شعبان ، رابطه ى خود را با خداى متعال روان و نزديكتر كند، با آمادگى به ماه رمضان مى رسد؛ آن گاه ماه رمضان ، ضيافت الهى مى شود. انسان بايد آماده شود و سپس ‍ وارد ضيافت گردد:
شستشويى كن و آن گه به خرابات خرام
انسان بايد اين شستشو را در ماه رجب و شعبان بكند تا بتواند در ماه رمضان بر سر سفره ى الهى وارد شود و از آن سفره متنعم گردد و فيض ببرد. اگر از ماه رمضان فيض برديم ، آن گـاه اعـمـال و اخـلاق و نـگـرش و افكار خود ما نشان خواهد داد كه پيشرفت كرده ايم ؛ خـودمـان مـحـك زنِ خـويـش مى شويم و پيشرفت را تشخيص مى دهيم . ما اين امتحانها را نمى كـنـيـم ، آن گاه بدبختيها و گرفتاريهايش را در وجود خودمان و در فضاى جامعه لمس مى كنيم . همه ـ بخصوص ‍ خانواده هاى شهيدان ـ بايد ماه رجب را مغتنم بشمارند.(81)