در سايه سار رمضان
در كلام و پيام حضرت آية الله العظمى خامنه اى

مركز اطلاع رسانى غدير

- ۳ -


شـمـا طـبـيـب خـودتـان بـشـويـد، بـرادر عـزيـز. هـيـچ كـس مثل خود انسان نمى تواند بيماريهاى خودش را بشناسد. برخى بيماريها در انسان هست كه اگر مثلا شما به من بگوييد تو دچار اين بيمارى هستى ، عصبانى مى شوم و بدم مى آيد. بـگـويـنـد: آقـا، شـمـا مـرد حـسـودى هـسـتـيـد. مـگـر كـسـى تحمل مى كند كه به او بگويند حسود!؟ مى گويد: حسود خودت هستى ؛ چرا اهانت مى كنى ، چـرا بـيـخـود مـى گـويـى . از ديـگـرى حـاضـر نـيـسـتـيـم قـبـول كـنـيـم ؛ امـا بـه خـودمـان كـه مـراجـعه مى كنيم ، مى بينيم بله ، ما متاءسفانه از اين بـيـماريها داريم . سر هركس را انسان كلاه بگذارد،از هركس كه پنهان كند، با خودش كه ديـگـر نـمـى تـواند. پس ، بهترين كسى كه مى تواند بيمارى ما را تشخيص دهد، خودمان هـسـتـيـم . بـيـاوريـد روى كـاغـذ، بـنـويـسـيـد: حـسـد. بـنـويـسـيـد: بـخـل . بـنـويـسيد: بدخواهى براى ديگران ـ وقتى كسى به خيرى مى رسد، ما ناراحت مى شـويـم ـ بـنـويـسـيـد: تـنـبـلى در كـار. بـنـويـسـيد: روح بدبينى به نيكان و صالحان . بـنـويسيد: بى اعتنايى به وظايف . بنويسيد: علاقه ى به خود؛ يعنى شديدا به خودمان علاقه داريم .(35)
هلاكت معنوى ، يعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن
اگـر بـيـمـاريـهاى ما اينهاست ، اينها را روى كاغذ بياوريم . ماه رمضان فرصتى است كه يـكى يكى اين بيماريها را، تا آن جايى كه بشود، برطرف كنيم . اگر برطرف نكنيم ، ايـن بـيـمـاريـهـا مـهـلك خـواهـد شد؛ هلاك معنوى و واقعى . هلاك جسمى كه چيزى نيست . اگر بيمارى مهلكى در ما باشد يا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مى شويم !؟ شب خوابمان نـمـى بـرد. بـهـترين دكترها را پيدا مى كنيم ، مى گوييم : نكند اين غده اى كه در بدن من است ، در دست من است ، زير پوست من است ، سرطان باشد؟ از تصورش كلى وحشت مى كنيم . آخـرش چـه ؟ آخـرش مـردن اسـت . حـالا نـشـد، يـك سـال ديـگـر اسـت ، دو سـال ديـگـر اسـت ، ده سـال ديـگـر اسـت . بـه قول نظامى گنجوى :
ددد اگـر صـد سـال مـانـى ور يـكـى روز ـــــــــ بـبـايـد رفـت ازايـن كـاخ دل افروز دددد
ماندنى كه نيستيم . چند صباحى ، كمى اين ور، كمى آن ور، تمام خواهد شد. هلاكت جسمانى ايـن اسـت و ايـن قـدر از آن مـى تـرسيم . هلاكت معنوى ، يعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهـى شدن . يعنى در زندگى جاودان ابدى ، از همه ى نعمتها و لذتها و چشم روشنيهايى كـه خـداونـد بـراى مـن و شما معيّن و مقرر كرده ، محروم ماندن . انسان به قيامت نگاه كند و ببيند خداى متعال به بعضى از بندگانش ـ همين افرادى كه با آنها معاشريم و آنها را در كـوچـه و مـحـله مـى بـيـنـيـم ـ بـه هـمـكـار ادارى ، بـه دوسـت دوران تـحـصـيـل ، يـا بـه يـك رفيقِ بگو بشنو، براى برخى كارها و مجاهداتى كه در اين دنيا داشته اند، مقامات عالى مى دهد، آنها را به بهشت مى برد، از عذاب دور مى دارد و آنها را از عقبات قيامت ، نجات مى دهد، و ما به خاطر تنبلى ، به خاطر نرسيدن به خود و به خاطر يـك لحظه غفلت ، از همه ى آنها محروم مانده ايم . آن وقت است كه حسرت گريبان انسان را مـى گـيـرد ـ ((وانـذرهـم يوم الحسرة اذ قضى الامر(36))) ـ كار هم ديگر از كار گذشته است و حسرت هم فايده اى ندارد. اين ، هلاكت معنوى است .(37)
بدبختى و روسياهى ، ثمره ى عدم خودسازى
بـرادران و خـواهـران ! اگـر به خودمان نرسيم ، بدبختى است ، روسياهى است ، محروميت اسـت ، از چـشـم خدا افتادن است ، از مقامات معنوى دور ماندن و از نعيم ابدى الهى ، تهيدست مـانـدن اسـت . پـس ، بـايـد به خودمان برسيم . ماه رمضان فرصت خوبى است . كتابهاى اخـلاق هـم خـوشـبـخـتانه در اختيار هست . لكن آن چيزى كه آدم از مجموع مى فهمد و آنچه مهم اسـت ، ايـن اسـت كـه انـسـان بـتـوانـد هـوى و هـوس خـود را كنترل و مهار كند. اين ، اساس قضيه است .(38)
اخلاص ، يكى از ويژگيهاى بسيار مهم براى خود سازى
يـكى از ويژگيها كه بسيار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه كنيم و شايد جنبه ى تقدمى هم داشته باشد، اخلاص است . اخلاص عبارت است از كار را خالص انجام دادن ، و ايـن كـه كـارى را مغشوش انجام ندهيم . گاهى هست كه كسى عبادت نمى كند و گاهى عبادت مـى كـنـد؛ امـا مـغـشوش و ناخالص . اين هم مثل آن است . خالص بودن عبادت و خالص بودن عـمـل ، ايـن اسـت كـه بـراى خدا باشد. در بين مردم ، متاءسفانه خيلى رايج است كه كارهاى خوب خودشان را بر زبان بياورند و بگويند. كاءنّه توجه ندارند كه نبايد كار نيك را بـه زبـان آورد و گـفـت كـه مـا مـى خـواهـيم اين كار را بكنيم ، يا ما اين كارها را مى كنيم . البـتـه برخى جاها استثناست . در جاهايى ، بعضى از كارها بايد در علن انجام گيرد. در روايـات در باب صدقه ، آمده است كه صدقه ى سرِ اين ثواب رادارد و صدقه ى علانيه اين ثواب را. يا مثلا عبادات گروهى ، جلوى چشم مردم انجام مى گيرد و بايد انجام گيرد، و ايـن از شـعـائر الهـى اسـت ؛ اما بسيارى از عبادات يا اغلب عبادات و آن روابطى كه بين خـود انـسـان و خـداسـت ـ ذكـر، تـوجـه ، دعـا، نافله ، شب زنده دارى ، سحرخيزى ، احسان ، كـارهـاى نـيـك ـ بـايـد بـيـن خـود انـسان و خدا بماند. مبادا انسان به خاطر اين كه ديگران بـبـيـنـنـد، كـارى را انـجـام دهـد. كارى كه انسان به خاطر توجه ديگران به خودش انجام بدهد، از نكردن آن كار بدتر است ؛ زيرا نكردن كار، يعنى انسان كارى را انجام نمى دهد. كـارى كـه انـسان براى جلب توجه ديگران نسبت به خودش انجام داده ، كاءنّه انجام نداده اسـت . البـتـه بـدتـر بـودنـش هـم از ايـن جـهـت اسـت كـه عـمـل شـرك آلودى انـجـام داده و ايـن عـمـل شـرك آلود، فـعـل حـرام اسـت و دور كـنـنده است . بنابراين همه مان در هرجا و در هر موقعيتى كه هستيم ، بايد خيلى تلاش كنيم كه كار را خالص انجام دهيم . اگر كار براى خدا انجام گيرد و نيت بـراى خـدا خالص باشد، اشكالاتى كه معمولا در كارها مشاهده مى شود، پيش نخواهد آمد.ما وقـتـى مـصـالح واقـعـى را فـداى حرفِ اين وآن مى كنيم كه بخواهيم كار را براى اين وآن انـجـام دهـيـم . انـسان وقتى كار را براى خدا مى خواهد انجام بدهد، فقط نگاه مى كند ببيند تـكـليـفش چيست . نگاه نمى كند كه يكى خوشش مى آيد، يكى بدش ‍ مى آيد، پيش چه كسى آبـرو پـيدا مى كند و پيش ديگرى از آبرو مى افتد. امروز در جمهورى اسلامى ، در همه ى شؤ ون ، كار براى خدا سارى و جارى است . هركس در اين كشور و اين نظام ، هر كارى كه انجام مى دهد، مى تواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن ، اجر و ثواب و بهره ى معنوى را ببرد و پيش خدا، خودش را روسفيد كند.(39)
روايتى از پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در باب اخلاص
مـن روايـتـى را در بـاب اخـلاص يـادداشـت كـرده ام كه برايتان مى خوانم . از پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه فرمود:
((اِنَّ لَكـُلِّ حـَقٍّ حـَقـيـقَتا ))؛ هر چيزى داراى حقيقتى است ، و يك روح و يك معنا و يك حقيقت دارد، ((وَ مابَلَغَ عَبْدٌ حَقيقَةَ الاِخلاصِ))؛ بنده به حقيقت اخلاص و به آن معناى حـقـيـقى اخلاص نمى رسد، ((حَتّى لايُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ عَلى شَىٍ مِنْ عَمَلٍ لِلّه .)) ـ اين خـيـلى سـخـت اسـت . ايـن ، مـرتبه اش از آن مراتب خيلى بالاست ـ مگر اين كه دوست نداشته باشد كه مردم او را براى هيچ يك از كارهايى كه براى خدا انجام مى دهد، ستايش كنند.
مـثـلا فـردى است كه كار را براى ديگران انجام نمى دهد: براى خاطر خدا نماز مى خواند، ختم قرآن مى گيرد، كار خيرى انجام مى دهد، احسان و كمك و صدقه اى مى دهد، و مجاهدتى بـراى خـدا مـى كند. اما دوست مى دارد كه مردم بگويند: ايشان چقدر آدم خوبى است . كارش رابـراى مـردم نكرده است . كار را براى خدا انجام داده و تمام شده ؛ اما از مدح مردم و از اين كه مردم از او تعريف كنند، خوشش مى آيد. مى فرمايد اين ، آن مرتبه ى عالى اخلاص نيست . مـرتـبـه ى عالى اخلاص اين است كه اين را هم دوست نداشته باشد. اصلا كارى به كار مـردم نـداشـتـه بـاشـد؛ مـى خـواهد بدانند، مى خواهد ندانند؛ مى خواهد خوششان بيايد، مى خواهد خوششان نيايد. نگاه كند ببيند خدا از او چه خواسته است و دقيقا آن را انجام دهد.(40 )
ماه رمضان ، عيد بزرگى براى مسلمانان
شـروع مـاه مـبارك رمضان ، در حقيقت عيد بزرگى براى مسلمانان است و جا دارد كه مؤ منين ، ورود ايـن مـاه را بـه هم تبريك بگويند و يكديگر را به استفاده ى هرچه بيشتر از اين ماه تـوصـيـه كـنـنـد. چـون مـاه ضـيـافـت الهـى اسـت ، در ايـن مـاه فـقـط مـؤ مـنـين و كسانى كه اهل ورود در اين ضيافتند، بر سرِ سفره ى پروردگار منّان و كريم مى نشينند. اين ، غير از سـفـره ى عام كرم الهى است كه همه ى انسانها، بلكه همه موجودات عالم از آن بهره مندند. اين ، سفره ى خواص و ضيافت خاصان پروردگار است .
بـخـشـى از مـسـائل مـهـم مـربوط به اين ماه ، در ذيل اين آيه ى شريفه ى سوره ى بقره و آيـات بـعـد از آن ذكـر شـده است ، كه من گوشه ى كوچكى از آن را در اين خطبه عرض مى كنم .(41)
روزه ، نفس و هوى هاى نفسانى را به زنجير مى كشد
مـا در طـول سـال و در مـسـيـر طـولانـى حـركـت خودمان در چالش با هوى هاى نفسانى ، با گناهان ، با فضاهاى تاريكى كه خودمان به دست خودمان به وجود مى آوريم ، با مشكلاتى مواجه مى شـويـم . گـاهـى انـسـان بـراى ايـن كـه حـال دعـا پـيـدا كـنـد، مـشـكـل دارد. گـاهـى بـراى ايـن كـه قـطـره ى اشـكـى بـفـشـانـد، مـشـكـل دارد. چون راه دشوار است ، به وسيله ى خلافها و گناهان خود احاطه مى شويم . اما قـطـعـه ى مـاه رمـضـان ، آن قـطـعـه اى اسـت كـه حـركـتِ در آن قـطـعـه آسـان اسـت . مـثـل ايـن است كه در اين راه دشوارى كه مى خواهيد به محلى يا به شهرى برسيد، گاهى مجبوريد پياده راه را طى كنيد؛ گاهى مجبوريد از آب بگذريد؛ گاهى مجبوريد از باتلاق بگذريد؛ يك جا هم مى رسيد به فرودگاهى كه هواپيماى مجهزى آماده است تا شما را بى دردسـر و بـا خـيـال راحـت و پـس از طى مسير طولانى به مقصد برساند. آغاز ماه رمضان ، رسـيدن به همين فرودگاه است . خداى متعال راه را در ماه رمضان هموار كرده است و فضا را در مـاه رمـضـان ، فضاى خالى از مُعارض قرار داده است . اين روزه اى كه شما مى گيريد، نفس و هواهاى نفسانى را به زنجير مى كشد.اين عبادتها، اين دعاها، اين خشوعها، اين ذكرها و ايـن ليـلة القـدر، همان وسايل هموارى است كه شما را فرسنگها جلو مى برد. راهى را كه در طـول سال و در ماههاى ديگر گاهى يك متر يك متر بايد طى كنيم ، مى توانيم اگر همت كنيم و اگر خودمان را برسانيم ، در ماه رمضان فرسنگ فرسنگ طى كنيم . لذاست كه شما مـى بـيـنيد اولياى خدا از مژده ى رسيدن ماه رمضان خرسند مى شدند و از فراق ماه رمضان اشكهايشان سرازير مى شد.
امام سجاد در دعاى وداع ماه رمضان ـ كه دعاى چهل وپنجم صحيفه است ـ آن چنان از فراق ماه رمـضـان مـى نالد؛ بارها و بارها بر ماه رمضان درود مى فرستد: ((السّلام عليك (42 ))). ايـن جا سلام به معناى بدرود و به معناى خداحافظى كردن با ماه رمضان عزيز و بـا اين روزها و شبهاى نورانى است . خداحافظى با اين قطعه ى بهشتى از زمان عمر ما و از طول دوران سال ، ماه رمضان است .
محصول ماه رمضان ، تقواست . به خود پرداختن ، به خود رسيدن و ذخيره ى تقوا را براى خود فراهم كردن ؛ ((لعلّكم تتّقون (43))). ماه رمضان در ما ذخيره ى تقوا ايجاد مـى كـنـد. ايـن تـقـوا هـم خـود وسـيله اى براى منازل عاليتر است . تقوا مركبى است كه مى تـوانـد مـا را بـه آن مـنـازل عـالى برساند: ((وَ اتَّقُوااللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون ))؛ ((وَاتَّقـُوا اللّهَ لَعـَلَّكـُمْ تـُرْحـَمـُون ))؛ ((وَ اتَّقـُوا اللّهَ وَ يـُعـَلِّمـُكـُمـُاللّهُ(44 ))). عـلم و هـدايت و رحمت الهى بر اثر تقوا از سوى خداوند به انسان عطا مى شود. از همه بالاتر، فلاح است . فلاح و رستگارى بر اثر تقوا به دست مى آيد. عزيزان من ! ايـن ذخـيـره ى تـقـوا را كه در ماه رمضان به دست آورديم ـ اگر ان شاءاللّه به دست آورده باشيم ـ اگر بر سر سفره ى زيارت الهى درنگ كرده باشيم و از آن بهره برده باشيم ، بـايـد حـفـظ كـنـيـم . ايـن مـحـصـول بـسـيـار ارزشـمـنـدى اسـت . مثل آن كشاورزى كه زحمات خود را مى كشد، محصول گندم خود را مى چيند، بعد آن را در يك سـيـلوى مـطـمـئنـى بـه دسـت امـيـنـى مـى سـپـارد تـا در طـول سـال بـتـوانـد از آن اسـتـفـاده كـنـد. ايـن آذوقـه ى طول سال ماست . در طول سال ، اين آذوقه تهديد مى شود: وسوسه ها هست ، زرق وبرقها هـسـت ، شـهـوات و هواهاى نفسانى هست و گناهان . اينها همه آفت اين ذخيره ى ارزشمندند. از اين ذخيره براى مقابله با آن آفتها استفاده كنيد و اين ذخيره را حفظ نماييد.(45)
رمضان ، فرصتى عجيب براى خودسازى
ماه رمضان ...فرصت عجيب و مغتنمى براى خودسازى و براى نجات دادن نفوس آسيب پذير و نـفـوس امـّاره ى بـالسـّوء و نـفـوس ظـلمـانـى ما و كشاندن آن به سوى نور است . در ماه رمـضـان ، اول خـودمـان را نـجـات دهيم . با خودمان قدرى كلنجار برويم ؛ خودمان را قدرى نـصـيـحـت كـنـيم ؛ خودمان را برطبق معيارهاى الهى ، برطبق آنچه كه سير انسان به سوى رضاى الهى و در نهايت لقاى الهى است ، تربيت كنيم ؛ بعد هم مخاطبان خود را مورد نظر قرار دهيم .
مـاه رمـضـان ، ماه معطرى است ؛ ماه مباركى است ؛ ماه عزيزى است ؛ ماه خداست . بحمداللّه با ايـن سـنّت حسنه اى كه يكى ، دو، سه سال است در كشور به راه افتاده است ؛ سنّت احياى مساجد؛ عطر افشانى و تنظيف مساجد به عنوان آماده سازى براى ماه رمضان ، پيش از شروع ماه رمضان ، حضور اين ماه مبارك احساس مى شود. هرچه مى توانيد ـ بخصوص شما جوانان ـ اين حضور را اول در دلهاى پاك و نورانى خودتان تقويت كنيد.(46)
بزرگترين درس ماه رمضان ، خودسازى است
آنـچـه كه من به مردم عزيزمان در اين خطبه عرض مى كنم ، اين است كه بزرگترين درس مـاه رمضان ، خودسازى است . اولين و مهمترين قدمِ خودسازى هم اين است كه انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه كند؛ عيوب خود را با روشنى و دقت ببيند و سـعـى در بـرطرف كردن آنها داشته باشد. اين از عهده ى خود ما برمى آيد و اين تكليفى بر دوش ماست .(47)
رمضان ، يك صحنه ى مناسب براى تمرين ترك مجموعه ى گناهان
... تـمـام عـبـادات و تكاليف شرعى اى كه من و شما را امر كرده اند تا انجام دهيم ، درحقيقت ابـزارهـاى هـمـيـن تـزكـيـه يـا هـمـيـن تـربـيـت اسـت ؛ بـراى ايـن اسـت كـه مـا كـامـل شويم ؛ ورزش است . همچنان كه اگر ورزش نكنيد، جسم شما ناتوان ، بى قدرت و آسـيـب پـذير خواهد شد و اگر بخواهيد جسم را به قدرت ، به زيبايى ، به توانايى ، بـه بـروز قـدرتـها و استعدادهاى گوناگون برسانيد، بايد ورزش كنيد. نماز، ورزش است ؛ روزه ، ورزش است ؛ انفاق ، ورزش است ؛ اجتناب از گناهان ، ورزش است ؛ دروغ نگفتن ، ورزش اسـت ؛ خيرخواهى براى انسانها، ورزش است . با اين ورزشها، روح ، زيبا و قوى و كـامل مى شود. اگر اين ورزشها انجام نگيرد، ممكن است به ظاهر خيلى پسنديده به نظر بـيـاييم ؛ اما باطنمان يك باطن ناقص و نحيف و حقير و آسيب پذير خواهد بود. روزه ، يكى از اين ورزشهاست .
روزه فـقـط ايـن نيست كه انسان نخورد و نياشامد. اين نخوردن و نياشاميدن ، بايد از روى نـيـّت بـاشـد، والاّ اگـر شـمـا يـك روز بـه خـاطـر گـرفـتـارى و يـا اشـتـغـال بـه كار، دوازده ساعت ، پانزده ساعت فرصت نكنيد چيزى بخوريد، هيچ ثوابى بـه شـمـا نـخـواهـنـد داد. اما همين امساك را وقتى با نيّت انجام داديد ـ ((اجعلنا ممّن نوى فـعـمـل ))؛ نيّت كند و به دنبال آن ، عمل انجام دهد ـ اين همان گوهر درخشانى مى شود كه به شما ارزش مى بخشد و روحتان را قيمتى مى كند.
شـرط روزه ، نـيـّت اسـت . نـيـّت يـعـنـى چـه ؟ يـعـنـى ايـن عـمل را،اين حركت را، اين امساك و تمرين را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دسـتـور الهـى . ايـن اسـت كـه بـه هـر كـارى ارزش مـى بـخـشـد.لذا در دعـاى شـبـِاوّل مـاه مـبـارك مـى خـوانـيد كه : ((اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ نَوَى فَعَمِلَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِمَّنْ شـَقـِيَ فـَكـَسـِلَ (48))) كـسـالت ، بـى رغـبتى و بى نشاطى براى كار ـچه كار معنوى و چه كار مادى ـ شقاوت است .
روزه ، يكى از بهترين كارهاست . با اين كه به ظاهر اقدام نكردن است ؛ اما در باطن اقدام اسـت ، عـمـل اسـت ، كـار مـثـبـت اسـت . چون شما نيّت اين كار را داريد؛ لذا از هنگامى كه وارد صـحـنـه ى روزه دارى مـى شـويد ـ يعنى از بعد از لحظه ى طلوع فجر ـ تا آخر روز به طـور دائم بـه خـاطـر ايـن نيّت ، در حال عبادتيد. اگر هم بخوابيد، داريد عبادت مى كنيد. همين طور راه برويد، داريد عبادت مى كنيد.
ايـن كـه از قـول نـبـى اكـرم (عـليـه و عـلى آله الصـّلاة والسـّلام ) نـقـل شـده اسـت كـه فـرمـود: ((أَنـْفـَاسـُكـُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ (49 )))؛ خوابيدن و نفس كشيدن شما عبادت است ، خواب چطور عبادت مى شود؟ نفس كشيدن چـطور ((سبحان اللّه )) گفتن مى شود؟ اين به خاطر آن است كه شما بيكار هم كه بـاشـيـد، هـيـچ اقـدامـى هـم كـه نـكـنـيد، چون با اين نيّت وارد اين وادى شده ايد، يكسره در حال عبادتيد.
در روايـت ديـگر مى فرمايد: ((نَوْمُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ وَ صَمْتُهُ تَسْبِيحٌ (50)))؛ سـكوت هم كه مى كنيد، مثل اين است كه ((سبحان اللّه )) مى گوييد. و ((وَ عَمَلُهُ مـُتـَقـَبَّلٌ وَ دُعـَاؤُهُ مـُسـْتـَجـَابٌ (51)))؛ عـمـل شـمـا مـقـبـول و دعـايـتـان مـسـتـجـاب اسـت . سكوت شما عبادت است ، نفس كشيدن شما عبادت است ، خـوابـيـدن شـما عبادت است . چرا؟ چون شما داريد اين امساك و اين دست كشيدن از بخشى از لذات جسمانى را، براى خدا در يك مدت سى روزه ـ ماه رمضان ـ تجربه مى كنيد.
هـمـه ى ايـن عـبـادت و ديـگـر عـبـادات ، بـرگرد اين محور مى گردد كه انسان با مشتهيات نـفـسـانـى و بـا لذايـذى كـه انـسـان را به پستى مى كشانند و برده مى كنند، مبارزه كند. افـسـار گسيخته كردن نفس انسانى ، هنر نيست . هر چه در توان دارى لذت ببرى ، براى انسان كمال نيست ؛ اين از مقوله ى حيوانيت است ـ انسان هم يك جنبه ى حيوانى دارد ـ و تقويت جـنـبـه ى حـيـوانـى اسـت . البـتـه جنبه ى حيوانى هم جزو ماست و نخواسته اند كه ما آن را نـداشـتـه بـاشيم . خوردن ، آشاميدن ، استراحت كردن ، لذت مباح بردن ، جزو وجود ماست ، اشـكـال هم ندارد و كسى آنها را منع هم نكرده است . آنچه ممنوع است ، اين است كه انسان در ايـن جـنـبـه غـرق شـود. مـاديـگرى ، انسان را به غرق شدن در اين جنبه مى كشاند. اديان و روشهاى عقلانى عالم ـ كه روش الهى ، مبتنى بر پايه هاى عقلانى است ـ جلوِ انسان را مى گـيـرد، تـا در اين سراشيب لذت برى از لذايذ و مشتهيات زندگى ، اختيار خود را از دست نـدهد و فرو نغلتد. هر دعوتى كه انسان را به لجام گسيختگى در لذات بكشاند، دعوت بـه آتـش و دعـوت بـه بـدبختى و هلاكت است . به طور كلى ، دعوت انبياء، دعوت حكماء، دعـوتـهـاى الهـى ، در جـهـت كـفـِنـفـس از ايـن لذايـذ اسـت ، كـه روزه هـم از ايـن قـبيل است . به همين خاطر است كه در روايات ما، ماه رمضان يك صحنه ى مناسب شمرده شده است ، براى اين كه انسان در اين ماه تمرين كند و مجموعه ى گناهان را ترك گويد.
يـك روايـت از امـام صـادق (عـليـه الصـّلاة والسّلام ) است كه خطاب به ((محمّدبن مُسلم )) مـى فرمايد: ((إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ لِسانُكَ وَ لَحْمُكَ وَ دَمُكَ وَ شـَعْرُكَ وَ بشرُكَ (52).)) امام صادق به اين يار و شاگرد نزديك خود مى فرمايد كـه وقـتـى روزه مـى گـيـرى ، بـايـد شـنـوايـى تـو روزه گير باشد، بينايى تو روزه بـگـيـرد، زبـان تـو روزه بـگيرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشره ى تو روزه دار بـاشـد؛ دروغ نـگـويـى ، انـسـانـهـاى مؤ من را دچار بلا نكنى ، دلهاى ساده را اغوا نكنى ، بـراى بـرادران مـسـلمان و جامعه ى اسلامى توطئه درست نكنى ، بدخواهى نكنى ، بددلى نـكـنـى ، تـهـمت نزنى ، كم فروشى نكنى ، امانتدارى كنى . انسانى كه در ماه رمضان با كـفِّنـفـس خـود، از خوردن و آشاميدن و مشتهيات نفسانى و جنسى روزه مى گيرد، بايد زبان خـود، چـشـم خـود، گـوش خـود و هـمـه ى اعـضا و جوارح خود را روزه دار بداند و خود را در مـحـضـر خـداى مـتـعـال و دورى گـزيـده از گـنـاهـان بـيـنگارد. دنباله ى روايت مى فرمايد: ((وَلايـَكـُونُ يـَوْمَ صـُوْمـِكَ كـَيـَوْمِ فـِطـْرِكَ ))؛ روز روزه ى تـو، مـثـل روز فـطـر تـو نـباشد؛ مثل روزهاى عادى باشد. روز ماه رمضان هم همان گونه رفتار كنى كه در روزهاى عادى رفتار كردى . بايد به تربيت نفس توجه كنى و اين فرصت را مغتنم بشمارى .
در يـك روايـت ديـگـر مـى فـرمـايـد: ((صـَوْمُ الْنَّفـْسِ اِمـْسـاكُ الْحـَواسِّ الْخـَمـْسِ عـَنـْ سـائِرِالمـَاءثـِمِ (53).)) از امـيـرالمـؤ مـنـيـن (عـليـه الصـّلاة والسـّلام ) نقل شده است كه روزه ى نفس ، غير از روزه ى جسم و روزه ى شكم است . روزه ى نفسِ انسان ايـن اسـت كـه هـمـه ى حـواس پـنـجگانه ى او از گناهان امساك كنند. ((وَ خُلُوِّ الْقَلْبِ مِنْ جـَمـِيـْعِ اَسـْبـابِ الْشَّرِ ))؛ دل از همه ى موجبات و اسباب شر و فساد خالى شود. با خـداى مـتـعـال و بـا بـنـدگـان خـدا، دل را صاف و بى غلّ و غش كنيم . در اين جهت ، روايات زيادى هست .
برادران و خواهران عزيز! از اين فرصت استفاده كنيم . ماه رمضان يك فرصت بسيار مغتنم اسـت بـراى ايـن كـه خـودمـان را بـه خـدا نـزديـك كـنـيـم ، بـه كمال نزديك كنيم ، از مفاسد دور كنيم ، از گناهان پاك كنيم . اين دعاهايى كه در اين ماه هست ، ايـن اسـتـغـفـارى كـه در ايـن مـاه مستحب است ، همه فرصت است ؛ مبادا اين فرصتها از دست بـرود. اين ماه رمضان به زودى تمام خواهد شد. اگر تا ماه رمضان ديگر زنده بمانيد، آن هـم مـثل برق و باد خواهد گذشت . اين فرصتهاى ذى قيمت از دست خواهد رفت ؛ از هر روز و سـاعـتـش بـايـد اسـتـفـاده كـنيد. من به شما برادران و خواهران نمازگزار؛ بخصوص به جوانان توصيه مى كنم كه از اين بهار رحمت الهى استفاده كنيد، استغفار كنيد، درِ خانه ى خـدا برويد، از گناهان تن و گناهان روح و گناهان فكر و قلب استغفار كنيد. آن جامعه اى كـه اين طور محل استغفار الهى و توبه ى الى اللّه باشد، جامعه ى نورانى خواهد بود و بـه بـركـت آن نـورانـيـت ، پـروردگـار مـتـعـال خـيـرات را بـر جـامـعـه نازل خواهد كرد.(54)
امام خمينى (ره ) و بهره گيرى معنوى از ماه رمضان
مـعـمـولا امـام در مـاه رمضان ، ديدار نداشتند. البته ما گاهى بين ماه رمضان مى رفتيم و با ايـشان ملاقات مى كرديم ـ افطارى ، يا به دليل ديگرى پهلوى ايشان بوديم ؛ يك بار يـا دو بـار ـ امـا غـالبـا مـردم ايـشـان را نـمـى ديـدنـد؛ مـا هـم كـمـتـر از مـعـمـول مى ديديم . بعد از ماه رمضان كه انسان ايشان را مى ديد ـ در يك ديدار و ملاقاتى كه با مردم حرف مى زدند ـ به طور محسوس مى فهميد كه ايشان در اين يك ماه ، نورانيتر شده اند؛ آدم ، اين را حس مى كرد. پيرمرد هشتاد و چند ساله ـ نزديك نود ساله ـ اين يك ماهه حـركـت مـى كـردنـد و پـيش مى رفتند! هميشه در حال حركت بودند؛ اما ماه رمضان ، بيشتر و جديتر؛ چون ميدان ، ميدان مناسبترى است .(55)
... مؤ من ...لحظه به لحظه در حال پيشرفت است . امام (رحمة اللّه عليه ) نيز عينا همين طور بودند و ما آن را ـ مخصوصا در مواقع خاص ـ احساس مى كرديم . مثلا در ماه رمضان ، ايشان مـعـمـولا هـيـچ مـلاقـاتى نداشتند و بيشتر به خودشان مى پرداختند. بعد از ماه رمضان كه انـسـان بـا ايـشـان مـلاقـات مـى كـرد، مـحسوس بود كه نورانيتر و معنويتر شده اند. يقينا بسيارى از موفقيتهاى انقلاب و اين ملت ، ناشى از همان كانون جوشان منور بود.(56)
اعـتـقـادم ايـن اسـت كـه اگـر امـام بزرگوار بى نظير ما ـ كه واقعا در ميان مردم اين زمان ، نـظـيـرى بـراى ايـشان نمى شناسيم و بعد از ائمه ى هدى و اولياءاللّه (عليهم السّلام ) نـظـيـر ايـشـان را بـسـيـار كـم سراغ داريم ـ با اين مفاهيم ماءنوس نبود و با مناجات و دعا سـروكـار نـداشـت و اهـل تـضـرع و اسـتـغـفـار و اسـتـغـاثـه و گـريـه و تـوسل نبود، بسيار بعيد بود كه خداى متعال اين همه توفيق را به ايشان ارزانى بدارد. مـوفـقـيـتـهـاى اين بزرگوار، به ميزان زيادى مرهون همين ارتباط با خدا و باز بودن راه دل او بـا درگـاه الهى و استغاثه و مناجات و دعا بود. انسان ، پيشرفت لحظه به لحظه ى اين مرد معنوى و الهى را در طى سالهاى اخير احساس مى كرد. هر ماه رمضانى كه بر اين بـزرگـوار مـى گـذشـت ، انـسـان مـى ديـد كـه نـورانـيـتـر شـده و خـداى متعال او را هدايت مى كرده است .(57)
... خدا شاهد است كه بعد از هر ماه رمضان ، گاهى كه خدمت امام مى رسيدم ، برايم محسوس بـود كـه در ايـن مـاه رمـضان ، امام نسبت به گذشته بالاتر رفته ، پرواز كرده و از ماده دورتـر شـده اسـت . روزبه روز جلوتر مى رفت و خودش را كاملتر مى كرد. انسانِ مؤ من ، ايـن اسـت . ((مـن سـاوى يـومـاه فـهـو مـغـبـون (58)))؛ اگـر دو روزمـان مثل هم باشد، سرمان كلاه رفته است . مغبون ، يعنى فريب خورده ، سركلاه رفته . و كسى كه فردايش از امروزش بدتر باشد، ((فهو ملعون (59)))؛ يعنى طرد شده است .(60)