آيين رمضان
مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب
- ۶ -
بركات شب قدر
«خداوند ان شاء الله شماها را توفيق دهد كه با سلامت و سعادت، وارد به ضيافت
الله بشويد و از اين مائدههى آسمانى كه قرآن وعده داده مستفيض بشويد و با يك روح
سالمى ، وارد بشويم و «ليلة القدر» را دريابيم.» امام خمينى (قدس سره)
در گذر روزها و هفتهها و ماهها و سالها، گاهى لحظههايى سرنوشتساز مى گذرد كه
انسان را، جامعه را، و گاهى تاريخى را عوض مى كند.
لحظههايى جدا از لحظههى ديگر.
با آب و رنگى خدايى ، با ويژگيهايى استثنايى ... سرشار از آگاهى و اقبال و توجّه
و حضور و انتخاب، و ارزش شناسى و ارزش آفرينى و خودسازى .
رمضان، ماه توجّه به خويشتن و پرداختن به خداست.
در اين ماه، بايد رنگ و بوى خدايى بگيرى .
از ميان ماهها، ماه رمضان، و از شبها، «شب قدر»، اهمّيت خاصّى ى دارد. اين شب را
بايد زنده نگهدارى ، احيا كنى ، از شام تا بام، بيگانه با خواب باشى و ناآشنا با
غفلت.
با ياد خدا و «ذكر» و «دعا» و مناجات، به صبح آورى ، وضعيّت خود را تحليل كنى ،
كه كيستى ؟ چيستى ؟ در كجايى ؟ چه مى كنى ؟ كجا مى روى ؟ هستى ولى «چگونه»؟
اگر در شب قدر، سرنوشتها تعيين مى شود، خودت نيز در اين تعيين سرنوشت، سهيم و
شريكى ، بسته به اين است كه «امشب» چه بخواهى و چگونه بودنى را «انتخاب» كنى و كدام
«قدر» و ارزش را برى خود «مقدّر» نمايى .
وقتى كه تو در چنگ غفلت و بى خبرى و نسيان و خود فراموشى و خدافراموشى اسيرى ، و
نمى خواهى وضعيّت خود را در رابطه با خالق و معاد و حساب و كتاب، روشن كنى ، چگونه
مى توانى اميدوار رحمت، در اين شب، سلام و تحيّات و بركات الهى را بر تو نازل
كند؟..
فيض حق، امشب به در خانهات مى آيد، بايد تو بيدار شوى كه در به رويش بگشايى .
لحظهى غفلت سبب مى شود محروم شوى .
شب قدر، از هزار ماه، بهتر است، و تنها همين يك شب هم، شب قدر است.
به قول سعدى :
«شبها اگر همه قدر بودى ، شب قدر، بى قدر بودى »
[(1)1 ـ گلستان، باب هشتم. ]
برقى مى جهد و زاويههى تاريك، روشن مى شود، بايد چشمانت گشوده باشد تا قبل از
تاريكى مجدّد، «ديدنى »ها را ببينى .
سروشى به گوش مى رسد، گوشت بايد باز باشد تا شنيدنها را بشنوى ، دريچه قلب را
بايد به روى آن اشراقات بگشايى و زير آبشار فيض الهى ، تطهير جان كنى .
شب قدر، شب انتخاب و تصميم و خود يابى و خودسازى است. در اين شبها، بايد «حرّيت»
خويش را بازيابى . از چنگ هوس و عادت و گناه، رها شوى و به «عبوديّت» خدا برسى .
سخن از ماندن و رفتن نيست. سخن از «چگونه بودن» است.
تو بايد با توجّه و حضور و آگاهى شب «قدر»ت، خمير هستى ات را با دو دست «انتخاب»
خويش، نقش ساز و شكل پرداز باشى ، به بودن خود بايد هويّت ببخشى .
در شب قدر، بايد قدر خود را بشناسى .
«در شب قدر، كه از چشمه نور
«آيههايى روشن،
«جلوههايى جانسوز،
«تا سحرگاه، فرو مى بارد،
«وى اگر از وزش نفحه خير
«و ... از اين ريزش فيض
«بهرههايى نبرى ،
«ورنه، افسانه سرد است و سراب،
«آن همه شور دل و ناله و فريادگرى !..
«مى رسد لحظه ديدار.. ولى
«حيف اگر در «شب قدر»،
«قدرِ» خود، نشناسى ، ديده و اين همه خشك،
«نفس و اين همه سرد؟!
«تو و اين سنگدلى ؟
«من و اين بى دردى ؟!..
«كاروان رفته و ما، مانده ز «راه»
«گرد اين قافله را مى بينيم،
«وادى ايمن» و منزلگه دوست،
«گرچه دور است ... ولى
«اين قدَر هست كه بانگ جرسى مى آيد».
شبى چنين عظيم و گرانقدر و سرنوشت ساز، كه همه ساله در هر ماه رمضان تكرار مى
شود، شبى كه قرآن نيز در چنين شبى نازل شده است، يكى از سه شب 19 و 21 و 23 رمضان
است.
پيشوايان، معيّن نكردهاند، تا اينكه برى دريافتن بركات آن، بيشتر رو به جانب
خداوند آورى ، همچنانكه خود اين شب، گرامى تر از ديگر شبهاست، عمل تو نيز در اين
شب، پاداشى مضاعف و ارزشى چند برابر دارد، و پيشوايان و ائمّه اهل بيت(عليهم
السلام) تأكيد فراوان در دعا و احيى اين شب نمودهاند.
اگر غفلت كنى ، بعد حسرت و اندوه خواهى خورد.
خواجه عبدالله انصارى در مورد شب قدر مى گويد: «امشب، شب نوازش بندگان است،
هنگام پذيرفتن توبه
گناهكاران است، وعدهگاه آشتى جويان است، هنگام ناز شيفتگان و رازدوستان است. در
تمام شب قدر، داعيان را اجابت، و سائلان را عطيّت، و مجتهدان را معونت، و مطيعان را
مثوبت، و عاصيان را مغفرت، و محبّان را كرامت است.» اگر از مطيعانى ، بر طاعت بيفزى
، و اگر گنهكارى ، دست از معصيت بشوى ، و بركات ليلة القدر را درياب!... با دستانى
كه عطر قرآن گرفته، با دهانى كه با ذكر و دعا معطّر و خوشبو گشته است، با تن و جانى
كه در خدمت خدا آوردهى ، با قلبى كه امشب، جلا دادهى ، رو به آستان رحمت پروردگار
كن و از او بخواه تا توفيقت دهد تا زبان به بيهوده نگشايى و گوش به ناروا مدارى ، و
چشم از گناه بپوشى و شكم خود را انبار حرام نسازى ، و عفّت را در تاراج شعلههى فساد
نسوزانى . شرم و حيا را در خواستن از او كنار بگذار، سرمايه اشك را بردار، به بازار
توبه و انابت برو، در اين درگاه، شكسته دلى و اشك، مشترى دارد و خضوع و نياز، قرب
مى آورد. از او بخواه، با عجز و لابه، با سوز و گداز، با چشمى اشكبار و قلبى
[(1)1 ـ تفسير ادبى عرفانى قرآن مجيد، ص626 ] شكسته، كه تو را به
«بندگى » بپذيرد و طاعتت را قبول كند.
مولايمان على (عليه السلام) مى فرمود: خدايا، عزّتم همين بس كه بنده تو باشم.
و افتخارم همين كافى است كه پروردگار من باشى .
«برى شب قدر اعمال و آداب بسيارى وارد شده است كه در بخش سوّم همين كتاب خواهد
آمد.»
[(1)1 ـ برگرفته از كتاب «خط سبز سلوك» استاد جواد محدّثى . ]
على (عليه السلام) در بستر تاريخ حضرتعلى (عليه السلام) در روز جمعه سيزدهم ماه
رجب و سى سال پس از عامالفيل، از بانويى بهنام فاطمه دختر اسد پسر هاشم در كعبه
زاده شد.
جز على را نبود هيچ كس اين قدر و بها كه بود مولد او خانه مخصوص خدا
نه عجب گر كه بود زادگهش خانه حق كه به يمن كرم اوست به پا هر دو سرا پدر او
ابوطالب، بزرگ بطحا (مكه) و رئيس بنى هاشم بود. سى سال از ولادت حضرت محمد(صلى الله
عليه وآله) گذشته بود كه امير مؤمنان على (عليه السلام)پا به عرصه گيتى نهاد و از
آغاز زندگى از لطف و مهربانى پيامبر(صلى الله عليه وآله)بهرهمند شد. على (عليه
السلام) در توصيف آن ايام مى فرمايد: «وقد علمتم موضعي من رسول الله بالقرابة
القريبة»;(1) «شما خويشاوندى و نسبت و منزلت مرا [1 ـ فيض الاسلام،
نهجالبلاغه، خطبه قاصعه. ]
نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دانيد.»
رسالت را مى ديدم و بوى نبوت و پيامبرى را مى بوييدم...» آن حضرت بعد از بعثت
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ده ساله بود كه ايمان آورد و افتخار سبقت در پذيرش
اسلام را به خود اختصاص داد. خود آن حضرت مى فرمايد: «أنا عبدالله و أخو رسول
الله...»(2) ; «من بنده خدا و برادر رسول خدايم. هفت سال زودتر از ساير
مردم و اولين كسى هستم كه با رسولخدا(صلى الله عليه وآله)نماز گزاردم».
23 سال فداكارى
على (عليه السلام) پس از بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) 23 سال در كنار
پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بازوى پرتوان او بود و با تمام وجود به دفاع از آرمان
و اهداف عالى پيامبر عظيمالشأن اسلام پرداخت و در سختترين لحظات، با ايثار و از
خودگذشتگى به يارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) شتافت كه از اين رهگذر، به
افتخارهايى نايل آمد و حوادثى مانند:
1 ـ ماجرى يوم الانذار;
2 ـ داستان ليلةالمبيت; [1 ـ همان، ص 812. 2 ـ تاريخ طبرى ، ج2، ص 213. ]
3 ـ ماموريت ابلاغ آيات برائت;
4 ـ فتح قلعههى خيبر;
5 ـ واقعه غدير;
6 ـ همسرى تنها دخت پيامبر.
و غيره آن را به خود اختصاص داد. پس از جنگ احد و هنگامى كه سپاه اسلام به مدينه
باز مى گشتند، حضرت فاطمه زهرا(صلى الله عليه وآله) به استقبال سپاهيان شتافت.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)چون فاطمه(عليها السلام) را ديد شمشير على (عليه
السلام) را به او داد و فرمود: «خذيه يا فاطمة! فقد ادّى بعلك ماعليه وقد قتلالله
بسيفه صناديد قريش»(1); «ى فاطمه! اين شمشير را بگير. شوهرت حق اين
شمشير را ادا كرد و خداوند با شمشير او، گردن كشان قريش را هلاك ساخت». جنگ خندق با
حمله همه جانبه كفار قريش به مدينه صورت گرفت. زمانى كه على (عليه السلام) به مصاف
عمرو بن عبدود رفت، پيامبر اكرم فرمود: «بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلَى الشِّركِ
كُلِّهِ»(2); «تمامى ايمان به جنگ تمامى كفر شتافت».
25 سال سكوت تلخ
پس از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) صداقت، پاكى و امتيازهايى همانند
سبقت در پذيرش اسلام، وصى و وزير و برادر پيامبر بودن، و حديث [1 ـ اعلام الورى ، ص
193. 2 ـ كنزالفوايد، ص 137. ] منزلت و ثقلين و غدير و... به دست فراموشى سپرده شد
و نيرنگ،ى فريب، كتمان حقايق، تحريف و زور چهره گشود و غمى بزرگ بر جان دل سوزان و
پيشگامان نهضت اسلامى نشست و آل رسول مجبور به سكوت و كنارهگيرى شدند. مهمترين
عوامل كنارهگيرى امير مؤمنان على (عليه السلام) از حكومت به شرح زير بيان مى شود:
1ـ ضرورت حفظ اسلام و عزّت مسلمين و يك پارچگى امت اسلام جهت مقابله با حملات
انتقام جويانه احتمالى دشمنان داخلى و خارجى و كسانى كه در صدد تلافى شكستهى فضيحت
بار خود به دست مسلمانان و مخصوصا على (عليه السلام) بودند.
2ـ لزوم جلوگيرى از ايجاد زمينه انحراف و ارتداد افراد زيادى كه تازه مسلمان
بودند و قادر به تجزيه و تحليل صحيح مسائل نبودند. 3ـ حاكميّت جو تحريف، زور و
اختناق و فشار، حتى نسبت به حريم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و خاندان آن
حضرت.
4ـ بى نتيجه ماندن رهنمودهى آن حضرت برى دعوت مردم به سوى حق.
على (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همراه گروهى از
بنى هاشم نزد خليفه اول رفت و با او به احتجاج پرداخت و ويژگى هى خود را برشمرد و
به او گفت: چراشما در ميراث خلافت با من به نزاع برخاستيد.(1) طبق نوشته
بسيارى از تاريخ نويسان، آن حضرت در برخى شبها همراه با دختر گرامى پيامبر اكرم و
حسنين، با سران [1 ـ مفصل اين گفتگو در احتجاج طبرسى ، ج1، ص 95 آمده است. ]انصار
ملاقات مى كرد تا خلافت را به مسير واقعى خود باز گرداند اما از اين فعاليتها
نتيجهى نگرفت.
5ـ خوگرفتن بسيارى از مردم با وضعيت موجود بيعت بزرگان قبايل با خليفه اوّل.
6ـ برخوردار نبودن از امكانات و قدرت كافى برى بازپسگيرى خلافت.
ابن ابى الحديد در ذيل خطبه 215 نقل مى كند: «روزى فاطمه(س) على (عليه السلام)
را دعوت به قيام مى كرد. در همين حال فرياد مؤذّن بلند شد كه: اشهد انّ محمدا رسول
الله. على (عليه السلام) به زهرا(س) فرمود: آيا دوست دارى اين فرياد خاموش شود؟
گفت: نه. حضرت فرمود: سخن من جز اين نيست».
مهمترين فعاليتهى امام(عليه السلام) در دوران كنارهگيرى از خلافت
آن حضرت هرچند در مقام خلافت نبود اما نسبت به ساير شئون اجتماعى نيز بى توجه
نبود و در اين دوره 25 ساله خدماتى ارائه داد كه مهمترين آنها عبارت است از:
1 ـ تفسير قرآن و حل مشكلات آيات و تربيت شاگردانى مانند ابن عباس.
2 ـ پاسخ به پرسشهى دانشمندان ديگر اديان از جمله يهوديان و مسيحيان كه پس از
فوت پيامبر برى تحقيق در باره اسلام رهسپار مدينه مى شدند.
3 ـ بيان حكم بسيارى از مسائل جديد كه در مورد آنها نصّى از پيامبر اكرم و قرآن
نرسيده بود.
4 ـ برى تأمين زندگى نيازمندان و درماندگان مى كوشيد و به دست خود درخت مى كاشت،
باغ احداث مى كرد، چاه و قنات حفر مى كرد و حتى برى يهوديان بنى قريظه و بنى النضير
كارگرى مى كرد و حاصل كار خود را ميان بى نوايان تقسيم مى كرد. نظر به اهميت اين
قبيل خدمات و برى بهرهگيرى از سيره آن بزرگوار در زندگى روزمرّه خود به برخى از
آنها اشاره مى كنيم:
الف) آن حضرت از حاصل دست رنج خود هزار بنده را خريد و آزاد كرد. امام صادق(عليه
السلام) با اشاره به آنچه گفته شد، فرمود: «انّ علياً اعتق الف مملوك من كدّ يدهِ»
ب) يكى از مشاغل على (عليه السلام) در عصر رسالت و پس از آن، كشاورزى و درخت
كارى بود و آن حضرت بسيارى از خدمات و انفاقات خود را از اين طريق انجام مى داد.
آوردهاند: «مردى در نزد آن حضرت يك وسق (هر وسق معادل شصت صاع و هر صاع تقريبا يك
من است) هسته خرما ديد. پرسيد: مقصود از گردآورى اين همه هسته خرما چيست؟ فرمود:
همه آنها به اذن خدا، درخت خرما خواهد شد. راوى مى گويد: امام آن هستهها را كاشت و
نخلستانى پديد آورد و آن را وقف كرد».
[(1)1 ـ فروع كافى ، ج 5 ص 74 و بحارالانوار، ج 41، ص 43. (2)2
ـ بحارالانوار، ج61، ص 33. ]
ج) آن حضرت املاك زيادى را كه خود آباد كرده بود وقف كرد كه اسامى موقوفات متعدد
و وقف نامههى آن حضرت در كتابهى حديث و تاريخ آمده است. طبق نقل مورخان معتبر،
درآمد سالانه آن موقوفات چهل هزار دينار بود كه تمام صرف بى نوايان مى شد. شگفت آن
كه على رغم اين درآمد سرشار، آن حضرت مجبور مى شد برى تأمين هزينه زندگى ، شمشير
خود را بفروشد.
د) تأسيس و تعمير مساجدى متعدد كه منابع تاريخى به بعضى از آن اشاره كردند.
مانند مسجدالفتح در مدينه، مسجدى در كنار قبر حمزه، مسجدى در ميقات، مسجدى در كوفه
و مسجدى در بصره و...
ه) چاههى بسيار بين مكه و مدينه بدست آن حضرت حفر شد، از جمله قناتى است به نام
«ينبع» كه آن حضرت فرمود: «اين قنات وقف زايران خانه خدا و رهگذرانى است كه از اين
جا مى گذرند. كسى حق فروش آب آن را ندارد و فرزندانم هرگز آن را به ميراث نمى
برند».
چون واسطه غيب و شهود است على ديباچه دفتر وجود است على
دريى كمال و هنر و علم و عمل بحر كرم و سخا وجود است على
5 ـ هرگاه دستگاه خلافت در مسائلى بابن بست روبرو مى شد برى حل آن، از على (عليه
السلام) مدد مى گرفت. در اين مورد شواهد فراوانى
[(1)1 ـ جعفر سبحانى ، فروغ ولايت، ص 295 به بعد. ]
وجود دارد. كه گويى اين حقيقت است.
ويژگى دوران خلافت عثمان
پس از سپرى شدن دوران حكومت خليفه اول و دوم و روى كارآمدن عثمان توسط شورى شش
نفره، در اثر سياستهى غلط امويان حاكم به سركردگى عثمان، حوادث تلخ و ناگوارى رخ
داد كه امير مؤمنان على (عليه السلام) را به صحنه كشيد و جريان هايى به وجود آمد و
يا شدت يافت كه در سقوط عثمان و فتنههى دوران تصدى حكومت از طرف على (عليه السلام)
نيز تأثير داشت.
پس از اوجگيرى نارضايتى مردم از دستگاه خلافت و مساعد يافتن جو عمومى ، مصمم
شدند دستگاه حكومتى را به صراط مستقيم بازگردانند، اما تلاش آنان كارساز نشد و
خليفه سوم كشته شد. در اين ماجرا على (عليه السلام) باشناختى كه از اوضاع و احوال
سياسى آن زمان و فتنههايى كه ممكن بود بعد از كشته شدن عثمان به وجود آيد بارها
وساطت كرد اما نتيجه مطلوبى به دست نياورد و بالاخره مردم با كشتن عثمان; به حكومت
او پايان دادند.
|