سر سفره خدا
آشنائى با معارف قرآن كريم به شيوه پرسش و پاسخ

محمد على محمدى

- ۳ -


پنج - فرشتگان، جن، روح

31) خداوند در سوره بقره مى‏فرمايد: فرشتگان به آفرينش انسان اعتراض داشتند چرا فرشتگان اعتراض كردند و خداوند چگونه به اعتراض آنها پاسخ داد؟

اگر معمار يا بناى بسيار خوش ذوق و باسليقه‏اى به شما بگويد: تصميم گرفته است خانه‏اى بسازد كه تمام در و ديوار و سقف آن‏از شيشه باشد، فورا اين مطلب به ذهن شما مى‏آيد كه: خانه قشنگى است، ولى ممكن است بچه‏اى شيشه‏هاى آن را بشكند؟!

اگر اين سؤال را از معمار بپرسيد او پاسخ مى‏دهد خانه را جايى مى‏سازد كه بچه‏ها نتوانند به آن سنگ بزنند (مثلا وسط يك باغ بزرگ كه ديوارهاى بلندى دارد) و ابعاد شيشه هايش را كوچك در نظر مى‏گيرد، تا ديرتر بشكند و اگر شكست امكان ترميم و تعويض آن وجود داشته باشد.

آفرينش انسان و سؤال فرشتگان هم مانند مثال بالا بود. وقتى معمار آفرينش (خداوند )به فرشتگان فرمود كه اراده كرده است از خاك و گل (ماده)انسان بسازد و او جانشين خداوند در روى زمين باشد فرشتگان مى‏دانستند كه اين ماده، قابل فساد است، پس ممكن است انسان فاسد شود، از اين رو اين سؤال برايشان پيش آمد كه انسانى كه ممكن است فاسد شود و گناه كند، چگونه مى‏تواند جانشين خداوند در روى زمين باشد؟! خداوند نيز به آنها نشان داد كه انسان توانايى‏هاى فراوان دارد؛ او قدرت يادگيرى و علم آموزى دارد، از اين رو مى‏تواند جانشين خداوند در روى زمين باشد.(21)

و خلاصه اين كه انسان قابل اصلاح است، اگر گناهى هم كرد خداوند راه توبه كردن را به او آموخته است.

32) ما چند فرشته داريم كه در خدمت خداوند متعال هستند؟

اگر منظور شما اين است كه آيا تعداد فرشتگان قابل شمارش هستند يا نه به سؤال و جواب زيباى زير توجه كنيد؛ از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: تعداد فرشتگان بيشتر است يا انسان؟ امام فرمود: سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان از عدد ذرات خاك‏هاى زمين بيشترند و در آسمان جايى نيست مگر آن كه در آن جا فرشته‏اى خداوند را تسبيح مى‏گويد.

به نظر شما آيا ذرات خاك قابل شمارش‏اند؟ آيا مى‏دانيد همراه هر قطره بارانى كه بر زمين مى‏چكد فرشته‏اى وجود دارد؟حالا آيابه نظر شما قطره‏هاى باران قابل شمارش مى‏باشند؟!

براى آگاهى بيشتر نوجوانان مومن و خداشناس، به برخى از گروه‏هاى فرشتگان اشاره مى‏كنم.

1. برخى از فرشتگان، وحى را به پيامبران مى‏رسانند.(تكوير، آيه 21) آيا مى‏توانيد يكى از آنها را نام ببريد؟

2. تدبير امور عالم به دست برخى از فرشتگان انجام مى‏شود.(سجده،آيه 5/ نازعات، آيه 5)

3. گروهى نگهبان بهشت و خدمت گزار بهشتيان هستند.

4. عده‏اى از فرشتگان، مامور دوزخ و عذاب جهنمى‏ها هستند. در آيات 71 تا 73 سوره زمر به نگهبانان بهشت و جهنم اشاره شده است.

5. عده‏اى از فرشتگان مراقب كارهاى ماانسان‏ها هستند: ان عليكم لحافظين، كراما كاتبين؛ همانا براى شما نگهبانانى گمارده شده است. [كه‏] بلند مرتبه‏اند و نويسنده [كارهاى شما هستند ](انفطار، آيه 10-11).

فرشتگانى كه اعمال انسان‏ها را مى‏نويسند، همان رقيب و عتيد هستند كه در آيه 18 سوره ق آمده است.

6. عده‏اى ماموران قبض روح افراد هستند (اعراف، آيه 37) آيا مى‏توانيد يكى از آنها را نام ببريد؟ به گروه‏هاى ديگرى از فرشتگان نيز در قرآن اشاره شده است كه بامراجعه به معارف قرآن، نوشته آيه الله مصباح يزدى جلد 3-1 صفحات 283-295 مى‏توانيد آنها را ياد بگيريد.

33) درباره واقعيت جن كمى توضيح دهيد.

مردم ناآگاه، خرافات زيادى درباره جن ساخته‏اند؛ به گونه‏اى كه فكر مى‏كنند جن‏ها موجوداتى موذى، دم‏دار و سم‏دار هستند، كه كارى جز آزار انسان‏ها ندارند مردم ناآگاه فكر مى‏كنند جن‏ها در تاريكى هستند، به اين خاطر از جاده‏هاى تاريك مى‏ترسند. آنها فكر مى‏كنند جن‏ها موجوداتى بسيار قوى، بد اخلاق و كيته‏توز هستند، در حالى كه بايد همه اين خرافات را به كنارى نهاد.

چيزهاى زيادى وجود دارند كه با چشم ديده نمى‏شوند، آيا بايد از آنها ترسيد؟ هوا در همه جا وجود دارد، ولى ديده نمى‏شود آيا بايد از هوا ترسيد؟ الكتريسيته وجود دارد آيا بايد هميشه از الكتريسيته وحشت داشت؟ عقل ديده نمى‏شود آيا ترسناك است؟!

جن هم موجودى مانند ساير موجودات الهى است، موجودى كه خداوند او را آفريده است تا مانند انسان‏ها، خدا را عبادت كند. (ذاريات، آيه 56)

آنها نيز مانند ما داراى زندگى و مرگ هستند. (جن، آيه 6) مانند انسان‏ها تكليف دارند، برخى از آنها مومن و برخى از آنها كافرند. (جن آيه 20)

به دنبال مسائل مربوط به جن رفتن و درباره آنها فكر كردن، شنيدن مطالب دروغين و خرافاتى درباره آنها به طور معمول نه تنها مفيد نيست، بلكه بيهوده است و حتى گاهى زيان دارد و جز اتلاف وقت بيهوده هيچ ثمرى ندارد.

34) آيا جن‏ها با ما انسان‏ها كارى دارند؟ آيا آنها از گفتن بسم الله الرحمن الرحيم مى‏ترسند؟

اى كاش به جاى اين كه بپرسيد آيا جن‏ها با ما كار دارند مى‏پرسيديد آيا ما انسان‏ها با جن‏ها كارى داريم؟ آن وقت پاسخ مى‏دادم بلى، اگر ما انسان‏ها آن گونه كه شايسته عبادت است، خداوند را عبادت كنيم، همه موجودات حتى فرشته‏ها خدمت كار ما مى‏شدند، چنان كه فرشته‏ها خدمت كار امامان ما بودند و اگر امامان اراده مى‏كردند مى‏توانستند به آنها دستور دهند. به فرموده قرآن، جنيان، خدمت كار حضرت سليمان بودند. (سبا، آيه 12-13)

با اين پرسش و پاسخ كه مقدمه جواب بود به پاسخ سؤال بر مى‏گردم.

جن‏ها نمى‏توانند هر كارى كه مى‏خواهند بكنند، قدرت آنها بسيار محدود است، پس ترس از جن‏ها نا به جا است و - چنان كه در پاسخ قبلى براى شما نوشتم - جن‏ها هم موجودى مانند ساير آفريده‏هاى الهى هستند، كه با اراده الهى در برخى از موارد مى‏توانند به برخى از انسان‏هاى بزرگ مانند پيامران و امامان و... كمك كنند و غالبا با ما كارى ندارند.

در برخى از روايات آمده است شياطين از بسم الله الرحمن الرحيم [مى ترسند و ] فرار مى‏كنند، از اين رو پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتى يكى از شما به در خانه‏اش رسيد بايد بسم الله بگويد.

پس ما با بسم الله الرحمن الرحيم خودمان را در پناه خداوند قرار مى‏دهيم و كسى كه در پناه خداوند باشد، هيچ كس نمى‏نواند به او آسيب برساند.

35) آيا ارواح وجود دارند؟

آرى! روح وجود دارد. در زمان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز عده‏اى درباره روح از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏پرسيدند. در آيه 85 سوره اسراء مى‏خوانيم: ويسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى و ما اوتيتم من العلم الا قليلا ؛ درباره روح از تو مى‏پرسند،بگو روح از فرمان پروردگار من است و جز دانش اندكى به شما داده نشده است.

اصل وجود داشتن روح را همه مردم و دانشمندان - حتى دانشمندان كافر - قبول دارند و هيچ كس وجود روح و روان را انكار نمى‏كند. امروزه دو علم روان‏شناسى (پسيكولوژى) و روان كارى (پسيكاناليزم) از دانش‏هايى است كه در دانشگاه‏هاى بزرگ دنيا تدريس مى‏شود. تفاوت دانشمندان خداشناس و كافر اين است كه دانشمندان خداشناس ثابت كرده‏اند كه روح وجودى غير مادى است، ولى دانشمندان كافر تصور مى‏كنند روح از خواص جسم است.(22)

36) آيا احضار روح امكان دارد؟

وقتى اين سؤال را خواندم به ياد داستانى افتادم كه براى خودم اتفاق افتاده بود؛ چند وقت پيش براى پاسخ‏دهى به سؤال‏هاى دانش‏آموزان به يكى از دبيرستان‏هاى تهران رفتم. يكى از دانش‏آموزان همين سؤال را از من پرسيد. خلاصه پاسخ من اين بود كه هر چند امكان ارتباط باارواح وجود دارد، ولى بيشتر افرادى كه ادعا مى‏كنند روح احضار مى‏كنند دروغ مى‏گويند. وقتى پاسخ من تمام شد، نامه‏اى به دستم رسيد كه در نامه يكى از حاضران ادعا كرده بود خودش احضار روح مى‏كند وقتى نامه را خواندم از نويسنده نامه خواهش كردم پس از پايان جلسه پاسخ به سؤال‏ها، پيش من آمده تا روحى را كه مى‏خواهم احضار كند. وى وقتى جلسه تمام شد آمد و گف‏ت بايد به اطاقى برويم كه تنها باشيم و... هر چند مى‏خواست برايش فراهم كرديم، آن گاه از او خواستم روح علامه طباطبايى را احضار كند، سپس مطلب فلسفى مسشكلى را پرسيدم و از او خواستم نظر علامه درباره آن مسئله - مسئله حركت جوهرى - سؤال كند.اين جا بود كه آن شخص به عجز و ناتوانى خود اعتراف كرد و ثابت شد او هم مانند ساير مدعيان دروغين احضار روح است. استفاده‏اى كه آن جلسه براى من داشت اين بود كه به حيله و شگرد مدعيان احضار روح پى بردم و فهميدم آنان با توجه به فضاسازى در ضمير ناخود آگاه انسان تاثير مى‏گذارد و در واقع دانسته‏هاى خودمان را از ما مى‏گيرند و دوباره به ما تحويل مى‏دهند و ما فكر مى‏كنيم آنها از مسائل خصوصى ما اطلاع دارند.

داستان كمى طولانى بود، ولى فكر كنم پاسخ سؤال را ياد گرفته‏ايد، امروز هم پاسخ من همان سؤالى است كه در دبيرستان گرفتم كه:

با تحقيقات ثابت شده كه ارتباط با عالم ارواح ممكن است و اين امر براى برخى از گناهان و به ويژه براى بعضى از علماى بزرگ اتفاق افتاده است، ولى بيشتر افرادى كه ادعا مى‏كنند مى‏توانند روح هر كس را كه بخواهند احضار كنند دروغ مى‏گويند يا گرفتار توهم و خيالاتى مى‏شوند. براى آگاهى بيشتر مى‏توانيد كتاب حقيقت روح، نوشته احمد زمرديان و كتاب ارتباط با ارواح، نوشته آيه الله مكارم شيرازى را مطالعه كنيد.

37) چرا خداوند شيطان را آفريده كه مردم را گمراه كند؟

پيش ازپاسخ دادن، چند سؤال از شما مى‏پرسم: چرا عده‏اى چاقو مى‏سازند؟ چاقويى كه با آن شكم افراد را مى‏توان دريد؟! چرا برق را اختراع كرده‏اند كه جان انسان‏هاى بى گناه را مى گيرد؟ اين پرسش‏ها را درباره استفاده از گاز اتومبيل، هواپيما و... هم مى‏توان پرسيد. پاسخ همه اين سؤال‏ها اين است كه اصل ساختن چاقو خوب و سودمند است، ولى افرادى كه استفاده نابه جا مى‏كنند بايد مجازات شوند. اختراع برق مفيد است و كسانى كه بى توجهى مى‏كنند بايد هشيار شوند. در ساير مثال‏ها هم اصل اختراع و استفاده از وسايل خوب است، ولى بايد از استفاده‏هاى بى مورد و بد پرهيز شود.

درباره شيطان نيز همين طور است خداوند شيطان را پليد و موذى و بد نيافريده، بلكه شيطان موجودى بود كه به فرموده حضرت على (عليه السلام) شش هزار سال خدا را عبادت مى‏كرد.(23) او آن قدر خوب و عابد بود كه هرچند فرشته نبود؛ در زمره فرشتگان قرار گرفته بود. پس در آغاز، پاك آفريده شده بود و هدف از آن گمراه كردن مردم نبود، ولى از اختيارى كه خداوند به او داده بود سوء استفاده كرد و در زمره گناه‏كاران قرار گرفت.

نكته ديگرى كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه: از نظر آفرينش نيز وجود شيطان براى افراد خوب و مومنان نه تنها زيان بخش نيست، بلكه وسيله تكامل است. خداوند ما را آزاد آفريده و راه خوب و بد را به ما نشان داده است.

خداوند، فرشتگان، عقل و... ما را تشويق مى‏كنند كه در مسير حق قرار گيريم. و شيطان نيز هيچ تسلطى بر ما ندارد، بلكه تنها ما را تشويق مى‏كند كه در مسير باطل قرار گيريم و در اين كشاكش و ميدان مبارزه است، كه انسان پيشرفت مى‏كند و مى‏تواند مراحل تكامل را يكى پس از ديگرى طى كند.(24) براى آگاهى بيشتر مى‏توانيد كتاب‏هاى چهره شيطان در قرآن، نوشته محمد ناصرى و كتاب جن و شيطان، نوشته عليرضا رجالى تهرانى را بخوانيد.

38)چرا شيطان بر آدم (عليه السلام) و حوا سجده نكرد؟

ابتدا ترجمه يكى - دو آيه از قرآن را مى‏خوانيم تا با خواندن آنها پاسخ سوالتان را پيدا مى‏كنيد. در حقيقت شما را خلق كرديم، سپس به صورت‏گرى شما پرداختيم (صورت را شكل داديم) آن گاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [هم‏] سجده كردند، جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود* [خداوند به او] فرمود در آن هنگام كه به تو فرمان دادم چه چيز مانع سجده كردنت شد؟* گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏اى و او را از خاك *[خداوند ]فرمود: از آن [مقام و مرتبه ات ]فرود آى تو حق ندارى كه در آن مقام تكبر كنى، بيرون رو كه تو از افراد خوار و پست هستى.(25)

چنان كه مى‏بينيد علت اصلى سجده نكردن شيطان، تكبر و خود بزرگ بينى او بود. شيطان مغرور و متعصب فكر مى‏كرد كه از آدم بهتر است، چون او از آتش آفريده شده و حضرت آدم از گل و خاك و گل از آتش پست‏تراست.با اين استدلال پوچ در برابر خداوند، اشيا و محصول چندين هزار سال عبادت خودش را از دست داد؛ چنان كه خداوند مى‏فرمايد: ابى واستكبر و كان من الكافرين ؛ سرباز زد و تكبر ورزيد [و به خاطر نافرمانى و خود بزرگ بينى ]از كافران شد.(26)

اگر مى‏خواهيد مطالب بيشترى درباره سجده نكردن شيطان بدانيد مى‏توانيد ترجمه تفسير الميزان، جلد 8، ص 28 به بعد را بخوانيد.

39)شيطان چيست؟ آيا ابليس با شيطان فرق مى‏كند؟

به هر موجود آزار دهنده، منحرف و سركش كه انسان را از راه خدا باز مى‏دارد شيطان گفته مى‏شود.پس گاهى شيطان از جنس انسان است و گاهى از غير انسان‏ها چنان كه خداوند مى‏فرمايد: براى هر پيامبرى دشمنانى از شيطان‏هاى انسانى و جنى قرار داديم... .

با توجه به آن چه برايتان نوشتم آيا مى‏توانيد بگوييد چرا امام خمينى (قدس سره) آمريكا را [شيطان بزرگ ] ناميده است؟(27) آرى براى اين كه طغيان و سركشى و زور گويى مى‏كند و موذيانه انسان‏هاى ديگر را از راه خدا باز مى‏دارد و آنها را منحرف مى‏كند.

امروزه شيطان بزرگ و ساير شيطان‏ها، دام‏هاى زيادى فراروى نوجوانان و جوانان ما قرار داده است و به فرموده امام خمينى:

الان كه شما جوان‏هاى عزيز و همه دبيرستان‏ها، و همه دانشگاه‏ها مى‏خواهيد كشور خودتان دست خودتان باشد، استقلالش محفوظ باشد، آزادى داشته باشيد، طريق انسانيت را طى بكنيد... شياطين به دست و پا افتاده‏اند كه شماها را منحرف كنند.(28)

فرق ابليس با شيطان اين است كه كه ابليس يكى از شيطان‏ها بود.(29) يعنى همان شيطانى كه حضرت آدم (عليه السلام) را گول زد و او را از بهشت بيرون راند. همان شيطانى كه از جن است، چنان كه خداوند مى‏فرمايد:

و [و ياد كن ] آن كه به فرشتگان گفتيم كه به آدم سجده كنيد پس سجده كردند، مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش سرپيچى كرد. آيا شيطان و فرزندانش را به جاى من به دوستى برگزيديد، در صورتى كه دشمن شما هستند؟ ستم‏كاران چه جاى‏گزين بدى را انتخاب كردند.(30)

40) اگر ابليس از فرشتگان نبود، چرا خداوند به او هم دستور داده به آدم سجده كند؟

براى پاسخ دادن به اين سؤال ابتدا آيه‏هاى زير را كه درباره داستان سجده بر آدم است با هم مى‏خوانيم، سپس به پرسش پاسخ خواهيم داد:

و اذ قلناللملئكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس و استكبر و كان من الكفرين؛ و [ياد كن ] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده [و خضوع ] كنيد، همگى سجده كردند، جز ابليس كه سرباز زد و تكبر ورزيد [و به خاطر نافرمانى و تكبرش ] از كافران شد.(31)

اما پرسش شما دو پاسخ دارد كه هر دو را مى‏نويسم.

1- ابليس به سبب عبادت زيادى كه كرده بود در زمره فرشتگان به حساب مى‏آمد. براى توضيح بيشتر يك مثال مى‏آوريم: فرض كنيد در مدرسه شما مراسم افطارى برگزار شده و براى معلمان جايگاه و صندلى‏هاى مخصوصى درنظر گرفته‏اند. در اين ميان، از دانش‏آموز خيلى درس خوانى مى‏خواهند او هم در زمره معلمان روى صندلى‏هاى ويژه معلم‏ها بنشيند، وقتى افطارى آماده شد، مسئول افطارى مى‏آيد و رو به افرادى كه روى صندلى‏هاى مخصوص معلمان نشسته‏اند مى‏گويد: از معلم‏هاى محترم خواهش مى‏كنم براى صرف افطار تشريف بياورند. بديهى است كه دانش‏آموز درس خوان هم با معلم‏ها همراه مى‏شود و بر سفره افطار مى‏نشيند. او نبايد به تنهايى سر جايش بنشيند.

درباره فرشته‏ها و ابليس نيز همين طور بود. زيرا چنان كه در يكى از پاسخ‏هاى قبلى برايت نوشتم، ابليس شش هزار سال عبادت كرده بود. به اين سبب خداوند مهربان به وى مقام و درجه داده بود و او را در مقام فرشته‏ها و قرار داده بود و وقتى فرمود فرشته‏ها سجده كنند، شيطان هم در زمره آنان بود و مامور بود مانند فرشته‏ها عمل كند.

2- پاسخ ديگر اين است كه:

خطاب الهى، هم به فرشته‏ها بود و هم به ابليس، اما چون بيشتر مخاطبان خداوند ملائكه بودند، از اين رو خداوند نام فرشته‏ها را ذكر كرده است. و اين گونه سخن گفتن مرسوم است. يك مثال:

فرض كنيد در آينده دانشمندان بتوانند وقوع زلزله را پيش بينى كنند.

يك روز كه شما در كلاس نشسته‏ايد ناگهان بلندگوى مدرسه اعلام مى‏كند. توجه! توجه! تا چند لحظه ديگر زلزله بزرگى رخ خواهد داد، از همه دانش‏آموزان تقاضا مى‏شود به سرعت مدرسه را ترك كنند. در اين صورت آيا مستخدم مدرسه. آن جا را ترك نمى‏كند؟ روشن است كه مستخدم مدرسه و هركس ديگرى كه صداى بلندگو را شنيده است بايد به دستور عمل كند و فورا مدرسه را ترك كند، ولى از آن جا كه غالب افرادى كه در مدرسه هستند، دانش آموزند، تنها از آنها نام برده شده است. همين طور وقتى يك نفر سخنران در تهران سخنرانى مى‏كند و مى‏گويد اهالى محترم تهران از همه شما مى‏خواهم كه در نماز جمعه شركت كنيد كه ثواب زيادى دارد. حالا اگر يك نفر از تبريز بود مى‏تواند بگويد مقصودش فقط اهالى تهران بود، پس اگر من در نماز جمعه شركت كنم ثوابى نمى‏برم؟!

در مورد سؤال شما نيز همين طور است؛ يعنى خداوند به همه مخاطبان دستور داده بود كه بر آدم سجده كنند، ولى چون اكثر قريب به اتفاق مخاطبان فرشته‏ها بودند، تنها در آيه مورد نظر نام فرشتگان آمده است.(32)

براى اطلاعات بيشتر و دقيق‏تر مى‏توانيد كتاب معارف قرآن، نوشته آيه الله مصباح، ص 299 به بعد را بخوانيد.

شش - زن و مرد در قرآن

41) در كدام سوره‏ها خداوند در مورد زنان سخن گفته است؟

در بسيارى از سوره‏هاى قرآن، خداوند در مورد حقوق و وظايف زنان سخن گفته است. اگر به فهرست سوره‏هاى قرآن مراجعه كنيد، با توجه به نام سوره‏ها مى‏توانيد برخى از سوره‏هايى را كه درباره زنان سخن گفته پيدا كنيد؛ به عنوان نمونه نام چهارمين سوره قرآن، نساء است و نساء به معناى زنان است. در اين سوره مطالب فراوانى درباره زنان آمده است؛ مسائلى مانند ارث، راه برطرف كردن اختلافات خانوادگى، لزوم پرداخت مهريه زنان، زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است و... .

چند سوره ديگر كه در مورد زنان سخن گفته عبارتند از:

1. سوره مريم؛ خداوند در اين سوره از حضرت مريم، مادر حضرت عيسى سخن مى‏گويد؛ زنى الگو كه اسوه‏اى براى همه زنان و مردان مومن و پاكدامن است.

2. سوره نور؛ اين سوره از سوره‏هايى است كه بسيارى از وظايف زنان در آن آمده است و در روايات، زنان به خواندن اين سوره تشويق شده‏اند؛ مثلا حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: به زنانتان سوره نور را بياموزيد.(33)

3. سوره مجادله؛ اين سوره پنجاه و هشتمين سوره قرآن است و در آن داستان زنى ذكر شده كه نزد پسامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و (از دست شوهرش) و اين كه مى‏خواست او را به روش جاهليت طلاق دهد، به خداوند شكايت كرد آمده است، كه خداوند درباره اين زن و حكم مسئله آياتى نازل كرد.

4. سوره طلاق؛ اگر به نام اين سوره دقت كنيد مى‏توانيد حدس بزنيد كه درباره چه مطلبى در اين سوره سخن گفته شده است.

غير از اين سوره‏ها، در ده‏ها سوره ديگر از قرآن مطالب مهمى درباره زنان آمده است؛ مثلا با خواندن سوره بقره در مى‏يابيد كه آيات 223، 226-228 و 234 آن درباره زنان است.

42) مگر مرد موجودى برتر و كامل‏تر از زن است؟ چرا اختيار زنان به دست مردان است؟ چرا زنان بايد با اجازه مردان پول خودشان را خرج كنند؟ چرا بايد مرد در همه امور، زن را تحت سلطه خودش قرار دهد؟

1. بسيارى از چيزهايى كه شنيده‏ايد و در پرسش هم به آنها اشاره شده اصلا درست نيست، تا به دنبال پاسخش بگرديد.

نه مرد موجودى كامل‏تر است و نه همه اخيارات زنان به دست مردان است و نه اين كه زنان هيچ گاه حق ندارند بدون اجاره مردان پول‏هاى خود را خرج كنند و... .

اين بخش از سؤال‏هاى شما تو مانند اين است كه كسى بگويد چرا خداوند اقيانوس اطلس را در كشور ايران آفريده است كه بسيارى از مردم در آن غرق مى‏شوند؟ حالا براى روشن شدن پاسخ سؤال به بخش دوم پاسخ مى‏پردازيم.

2. تفاوت‏ها و اختلاف‏ها لازمه طبيعى زندگى است و اصولا اگر اين تفاوت‏ها نبود هيچ جامعه‏اى وجود نداشت. آيا ممكن است در يك جامعه و يك شهر همه افراد آن شهر فرماندار شهر باشند؟ آيا ممكن است همه افراد يك شهر فقط نانوا باشند و نانوايى كنند و هيچ كار ديگرى نكنند؟ پس وقتى جامعه شكل مى‏گيرد كه با توجه به سليقه‏ها، توانايى‏ها و هر كس يكى از امور جامعه را به دست بگيرد.

3. خانواده نيز اولين هسته تشكيل دهنده جامعه و در واقع يك جامعه بسيار كوچك است. در اين جامعه كوچك زن، مرد و فرزندان زندگى مى‏كنند. خداوند متعال با توجه به علاقه‏ها و توانايى‏هايى كه هر يك از اعضاء دارند وظايف و مسئوليت‏هايى به آنها داده است؛ مثلا زن موجودى عاطفى و مهربان است ، منبع غذايى مهمى همراه اوست (شير) كه با تولد يك نوزاد اين منبع غذايى، پر مى‏شود .... با توجه به اين ويژگى‏هاى كه زن دارد، ولى مرد ندارد خداوند مسئوليت بزرگ كردن فرزند را به زن سپرده است. آيا مردها مى‏توانند ناراحت شوند و بگويند مگر زن موجود كامل‏ترى است؟ چرا زن فرزندان را شير مى‏دهد؟ چرا او بچه مى‏زايد و مردها نمى‏زايند و ... . پس وجود زن به گونه اى است كه مسئوليت‏هاى خودش را بهتر انجام مى‏دهد.

از طرفى خداوند مرد را عقلانى‏تر آفريده است؛ به گونه‏اى كمتر پيش مى‏آيد كه عواطف و مهربانيش بر عقل چيره شود. بهتر و راحت‏تر مى‏تواند با بيرون خانه در تماس باشد، با ديگر افراد جامعه بيشتر سر كار دارد، از نظر جسمى قوى‏تر است، و...و به اين خصوصيات، خداوند سرپرستى منزل را به مردان سپرده است و از زنان خواسته است در كارهايى كه به امور خانواده مربوط مى‏شود، با مردان هماهنگ شوند و رضايت مردان را جلب كنند و خلاصه اين كه مسئوليت و سرپرستى خانواده به مرد واگذار شده است.

4. خداوند به مرد نيز اجازه نداده است از اين مسئوليت كوچكى كه دارد سوء استفاده كند، اگر در مواردى مشاهده شود بيهوده زندگى رابر خانواده اش سخت كرده است، با او برخورد مى‏شود.

5. از آن چه گذشت نتيجه مى‏گيريم كه:

الف: همه اختيارات زنان به دست مردان نيست، بلكه در امور خانوادگى و آن چه به خانواده مربوط مى‏شود. مردان سرپرست خانواده هستند و اين هم به خاطر شرايط جسمى و روحى مردان است و براى آنها باعث برترى نمى‏شود، بلكه در برابر وظيفه‏اى است كه براى پرداخت مخارج زن به عهده دارد.

ب: زنان مى‏توانند بدون اجازه مردان پول‏هاى خودشان را خرج كنند؛ چنان كه خداوند مى‏فرمايد:... مردان از آن چه كسب كرده‏اند، بهره و نصيبى دارند و زنان نيز از آن چه كسب مى‏كنند نصيبى دارند.(نساء آيه 32) يعنى درآمد و مال زن براى خودش و مال مرد نيز براى خودش مى‏باشد. تنها در مسئله نذر كردن، برخى از فقها مانند امام (قدس سره) معتقدند نذر زن بايد با اجازه همسرش باشد، نه اين كه زن حق ندارد پول خودش را هزينه كند.

43) اگر مردى زنى را بكشد چرا او را قصاص نمى‏كنند؟ مگر خون مرد از خون زن رنگين‏تراست؟

اين كه در پرسش نوشته شده اگر مردى زنى را بكشد قصاص نمى‏شود نا درست است، بلكه اگر در دادگاه ثابت شود كه مرد، زن را عمدا كشته است بستگان زن مى‏توانند با حكم دادگاه مرد قاتل را اعدام كنند، البته پس از اعدام قاتل بايد به خانواده او نصف ديه را پرداخت كنند. حالا براى توضيح بيشتر به مثال زير توجه كنيد.

وظيفه پرداخت مخارج خانواده به عهده مرد خانواده است؛ يعنى حتى اگر زن خانواده كارمند، پول دار، سرمايه دار و... باشد او وظيفه ندارد خرج‏هاى خانه را بدهد. او مى‏تواند همه پول‏ها و سرمايه‏هاى خودش را جمع‏آورى كند و در بانك و... نگهدارى كند و براى خريدن يك نان از شوهرش پول بگيرد و مرد وظيفه دارد پول نان را بدهد و حق ندارد بگويد: نمى‏دهم و... .

حالا فرض كنيد شخصى به نام جمشيد داراى يك خانواده 4 نفره است. اگر جمشيد نادانى كند و زنى را بكشد. خانواده زن كشته شده مى‏توانند جمشيد را به حكم دادگاه قصاص كنند. روشن است كه جمشيد به سزاى كار ننگين خودش رسيده است و به خاطر آدم‏كشى در قيامت نيز در عذاب جهنم جاودان خواهد ماندم اما به راستى گناه همسر و فرزندان جمشيد چيست؟ كه بايد گرسنه بمانند و از گرسنگى بميرند؟ يا بايد هر كدام در گوشه‏اى از خيابان گداى كنند؟ اگر اسلام بعد از اعدام جمشيد، خانواده او را فقر و گرسنگى رها كند، آيا هر كدام از افراد اين خانواده به دزد و قاتل ديگرى تبديل نمى‏شوند؟! راستى اگر من يا تو به جاى خانواده جمشيد بوديم چه مى‏كرديم؟!

اسلام عزيز و خداوند مهربان اين مشكل را حل كرده است، به اين شكل كه خانواده زن كشته جمع مى‏شوند و نيمى از ديه را به همسر و فرزندان جمشيد مى‏دهند، تا اين‏ها هم بتوانند به زندگى خود با حداقل امكانات ادامه دهند و جمشيد هم به سزاى عملش برسد. البته خانواده زن كشته شده مى‏توانند به جاى قصاص و اعدام جمشيد تقاضا كنند به آنها ديه پرداخت شود.

از پاسخى كه نوشتم چند نتيجه مى‏گيريم:

1. كسى كه فرد ديگرى را عمدا بكشد - مرد باشد يا زن - اگر قاتل توبه نكند در قيامت به جهنم خواهد رفت؛ چنان كه خداوند مى‏فرمايد: و هركس كه مومنى را به عمد بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن هميشه خواهد ماند و خداوند بر او غضب مى‏كند و او را از رحمتش دور مى‏كند و عذاب بزرگى را براى او آماده ساخته است.(نساء، 93)

2. اگر قاتل مرد باشد و مقتول زن، از آن جا كه پرداخت هزينه زندگى وظيفه مردان است براى رعايت حقوق همسر و فرزندان قاتل، بايد نيمى از مبلغ ديه، به خانواده قاتل پرداخت شود و نبايد به بهانه لفظ تساوى، حقوق افراد ديگر پايمال شود؟

3. بايد دقت كرد كه بحث در وظيفه پرداخت مخارج است كه به عهده مردان است و بحث در اين نيست كه زنان هم ممكن است مخارج زندگى را تامين كنند، چون زنان وظيفه ندارند و قانون با توجه به وظايف هر كس تنظيم مى‏شود؟

44) چرا همه امامان و همه پيامبران مرد هستند؟ مجتهد و امام جمعه و... مرد است؟ همه برترى‏ها از آن مردان است؟

از ديدگاه قرآن، افراد انسان - چه زن و چه مرد - از نظر حقيقت انسانيت و انجام كارهاى نيك و به بهشت رفتن...

يكسان هستند. ولى به خاطر تفاوت هايى كه با يكديگر دارند وظيفه‏هاى متفاتى هم دارند و خداوند به هر يك از زن و مرد تواناى‏هايى داده و به همان نسبت از آنها خواسته است تكاليف خودشان را انجام دهند. برخى از تكاليف است كه مردها نمى‏توانند انجام بدهند و برخى از كارها است كه زنان از عهده آن برنمى‏آيند.

همان‏طور كه مرد نمى‏تواند فرزند به دنيا آورد و به او شير بدهد زن هم نمى‏تواند برخى از كارهاى طاقت فرسا و مشكل چون پيامبرى، امامت، و رهبرى را به عهده گيرد؛ به عنوان نمونه، زندگى‏نامه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را بخوانيد و ببينيد آيا زن مى‏توانست وظايف آن حضرت را انجام دهد؟ به عنوان نمونه او در كمتر از ده سال در بيش از ده جنگ شركت كرد و با دشمنان خداوند جنگيد. جهاد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به گونه‏اى بود كه حضرت على (عليه السلام) مى‏فرمايد: وقتى جنگ شدت پيدا كرد [و دشمن از هر طرف ما را تحت فشار حملات سنگين خود قرار مى‏داد] ما به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پناهنده مى‏شديم و هيچ كس از ما به دشمن نزديك تر از او نبود.(34)

كدام زن مى‏تواند اين گونه در ميدان جنگ با دشمنان جهاد كند؟!

كار امامت نيز از نبوت آسان‏تر نيست. آيا مى‏دانيد كه حضرت على (عليه السلام) امام اول ما شيعيان تنها در نبرد احد حدود 70 زخم سنگين برداشت؟!

زخم هايى كه اثر آن تا ده‏ها سال بعد بر بدن حضرت على (عليه السلام) باقى بود؛ به گونه‏اى كه امام در روز شورا لباس خودش را كنار زد و زخم‏ها را به ديگران نشان داد؟!(35) كدام زن مى‏تواند اين سختى‏ها را تحمل كند؟! خداوند مهربان تحمل اين سختى را از زنان برداشته است، ولى زنان مى‏توانند درجاتى كسب كنند كه به تصور نگنجد. حضرت فاطمه (عليها السلام) زنى بود كه به گفته بسيارى از دانشمندان مقامش از همه پيامبران به جز حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بالاتر بود. حضرت مريم به مقامى رسيد كه از بهشت برايش غذا مى‏آمد، ولى حضرت زكريا با آن كه پيامبر بود برايش غذاى بهشتى نمى‏آمد.(آل عمران، آيه 37)

دليل ديگرى كه موجب شده خداوند زنان را از نبوت، امامت و رهبرى معاف كند و اين امور را به مردان بسپارد رعايت عفت و عصمت زنان است. امام و رهبر جامعه به طور دايم با ديگران سر و كار دارد همواره بايد با كارگزاران حكومتى جلسه داشته باشد، دستور جنگ و صلح بدهد، از ارتش و سپاه سان ببيند و در يك كلام مرتب با مردان سر و كار دارد و اين گونه امور با روحيه زن ناسازگار است. پس خداوند اين‏گونه كارها را از زنان نخواسته است.

تفاوتى كه در وظايف زن و مرد است موجب برترى يكى بر ديگرى نمى‏شود و خوبى و برترى هر از زن و مرد در گرو اين است در قبال مسئو ليتى كه دارد متعهد و پرهيزگارتر باشد و معيار برترى، ايمان، عمل نيك، اخلاص، تقوا و پرهيزكارى است.

45) چرا همه اسم‏هاى خدا نام مردان است؟

قرآن به زبان عربى است. پس قاعده‏هاى زبان عربى در آن رعايت شده.آيا ممكن است قرآن به زبان عربى باشد، ولى قواعد دستور زبان آن فاسى يا انگليسى باشد؟! از طرفى برابر دستور زبان عربى،الفاظ دو گونه هستند:

1- مونث 2- مذكر و هر يك از اين دو به معناى حقيقى و مجازى تقسيم مى‏شوند، پس لفظها اين گونه تقسيم مى‏شوند.

مذكر (جنس نر) حقيقى مانند رجل (مرد) كه در واقع نيز از جنس نر مى‏باشد.

مذكر مجازى مانند كتاب كه در واقع جنس نر نيست، ولى چون در آن تاء (ه) وجود ندارد. ضميرها و اشاره هايى كه برايش مى‏آورند ضمير مذكر است؛ مثلا مى‏گويند هذا كتاب و نمى‏گويند هذه كتاب

مونث (جنس ماده) حقيقى مانند امرئه (زن) كه در واقع هم از جنس ماده است.

مونث مجازى مانند ملائكه كه هر چند از جنس ماده نيستند، ولى چون كلمه ملائكه، داراى ه است ضميرها و اشاره‏هايى كه براى آن مى‏آورند ضمير و اسم اشاره مونث است؛ چنان كه خداوند مى‏فرمايد:

قالت الملائكه يا مريم...؛ ملائكه گفتند اى مريم (آل عمران، آيه 42)

با توجه به آن چه برايتان نوشتم دريافتيد كه چرا نام‏هاى خداوند و ضميرهايى كه براى او به كار رفته مذكر است؛ خلاصه علت اين است كه: مواردى كه مذكر و مونث ندارد و در لفظ هم علامت مونث يعنى ه وجود ندارد، در حكم مذكر است؛ يعنى چنين كلمه‏اى را مذكر به حساب مى‏آورند. كلمه‏هاى الله،قرآن و ... از همين قبيل هستند و اگر براى كلمه الله ضمير و اشاره مذكر به كار رود براى صفات خداوند نيز ضمير مذكر به كار مى‏رود.

با دقت در آيات قرآن كريم مى‏توان موارد فراوان ديگرى هم پيدا كرد كه با توجه به ادبيات عرب، كلمه‏اى مذكر يا مونث آمده است؛ مثلا شيطان اين مظهر پليدى مذكر آمده (آل عمران، آيه 175)، ولى براى كلمه ملائكه از مونث استفاده شده است (بقره، آيه 30) باغ‏هاى بهشت مونث آمده (نساء، آيه 122) و تابوت مذكر (بقره، آيه 248) و....