پنج -
فرشتگان، جن، روح
31) خداوند
در سوره بقره مىفرمايد: فرشتگان به آفرينش انسان اعتراض داشتند چرا فرشتگان اعتراض
كردند و خداوند چگونه به اعتراض آنها پاسخ داد؟
اگر معمار يا بناى بسيار خوش ذوق و باسليقهاى
به شما بگويد: تصميم گرفته است خانهاى بسازد كه تمام در و ديوار و سقف آناز شيشه
باشد، فورا اين مطلب به ذهن شما مىآيد كه: خانه قشنگى است، ولى ممكن است بچهاى
شيشههاى آن را بشكند؟!
اگر اين سؤال را از معمار بپرسيد او پاسخ
مىدهد خانه را جايى مىسازد كه بچهها نتوانند به آن سنگ بزنند (مثلا وسط يك باغ
بزرگ كه ديوارهاى بلندى دارد) و ابعاد شيشه هايش را كوچك در نظر مىگيرد، تا ديرتر
بشكند و اگر شكست امكان ترميم و تعويض آن وجود داشته باشد.
آفرينش انسان و سؤال فرشتگان هم مانند مثال
بالا بود. وقتى معمار آفرينش (خداوند )به فرشتگان فرمود كه اراده كرده است از خاك و
گل (ماده)انسان بسازد و او جانشين خداوند در روى زمين باشد فرشتگان مىدانستند كه
اين ماده، قابل فساد است، پس ممكن است انسان فاسد شود، از اين رو اين سؤال برايشان
پيش آمد كه انسانى كه ممكن است فاسد شود و گناه كند، چگونه مىتواند جانشين خداوند
در روى زمين باشد؟! خداوند نيز به آنها نشان داد كه انسان توانايىهاى فراوان دارد؛
او قدرت يادگيرى و علم آموزى دارد، از اين رو مىتواند جانشين خداوند در روى زمين
باشد.(21)
و خلاصه اين كه انسان قابل اصلاح است، اگر
گناهى هم كرد خداوند راه توبه كردن را به او آموخته است.
32) ما چند
فرشته داريم كه در خدمت خداوند متعال هستند؟
اگر منظور شما اين است كه آيا تعداد فرشتگان
قابل شمارش هستند يا نه به سؤال و جواب زيباى زير توجه كنيد؛ از امام صادق (عليه
السلام) پرسيدند: تعداد فرشتگان بيشتر است يا انسان؟ امام فرمود: سوگند به خدايى كه
جانم به دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان از عدد ذرات خاكهاى زمين بيشترند و در
آسمان جايى نيست مگر آن كه در آن جا فرشتهاى خداوند را تسبيح مىگويد.
به نظر شما آيا ذرات خاك قابل شمارشاند؟ آيا
مىدانيد همراه هر قطره بارانى كه بر زمين مىچكد فرشتهاى وجود دارد؟حالا آيابه
نظر شما قطرههاى باران قابل شمارش مىباشند؟!
براى آگاهى بيشتر نوجوانان مومن و خداشناس، به
برخى از گروههاى فرشتگان اشاره مىكنم.
1. برخى از فرشتگان، وحى را به پيامبران
مىرسانند.(تكوير، آيه 21) آيا مىتوانيد يكى از آنها را نام ببريد؟
2. تدبير امور عالم به دست برخى از فرشتگان
انجام مىشود.(سجده،آيه 5/ نازعات، آيه 5)
3. گروهى نگهبان بهشت و خدمت گزار بهشتيان
هستند.
4. عدهاى از فرشتگان، مامور دوزخ و عذاب
جهنمىها هستند. در آيات 71 تا 73 سوره زمر به نگهبانان بهشت و جهنم اشاره شده است.
5. عدهاى از فرشتگان مراقب كارهاى ماانسانها
هستند: ان عليكم لحافظين، كراما كاتبين؛ همانا براى
شما نگهبانانى گمارده شده است. [كه] بلند مرتبهاند و نويسنده [كارهاى شما هستند
](انفطار، آيه 10-11).
فرشتگانى كه اعمال انسانها را مىنويسند، همان
رقيب و عتيد هستند كه در آيه 18 سوره ق آمده است.
6. عدهاى ماموران قبض روح افراد هستند (اعراف،
آيه 37) آيا مىتوانيد يكى از آنها را نام ببريد؟ به گروههاى ديگرى از فرشتگان نيز
در قرآن اشاره شده است كه بامراجعه به معارف قرآن، نوشته آيه الله مصباح يزدى جلد
3-1 صفحات 283-295 مىتوانيد آنها را ياد بگيريد.
33) درباره
واقعيت جن كمى توضيح دهيد.
مردم ناآگاه، خرافات زيادى درباره جن
ساختهاند؛ به گونهاى كه فكر مىكنند جنها موجوداتى موذى، دمدار و سمدار هستند،
كه كارى جز آزار انسانها ندارند مردم ناآگاه فكر مىكنند جنها در تاريكى هستند،
به اين خاطر از جادههاى تاريك مىترسند. آنها فكر مىكنند جنها موجوداتى بسيار
قوى، بد اخلاق و كيتهتوز هستند، در حالى كه بايد همه اين خرافات را به كنارى نهاد.
چيزهاى زيادى وجود دارند كه با چشم ديده
نمىشوند، آيا بايد از آنها ترسيد؟ هوا در همه جا وجود دارد، ولى ديده نمىشود آيا
بايد از هوا ترسيد؟ الكتريسيته وجود دارد آيا بايد هميشه از الكتريسيته وحشت داشت؟
عقل ديده نمىشود آيا ترسناك است؟!
جن هم موجودى مانند ساير موجودات الهى است،
موجودى كه خداوند او را آفريده است تا مانند انسانها، خدا را عبادت كند. (ذاريات،
آيه 56)
آنها نيز مانند ما داراى زندگى و مرگ هستند.
(جن، آيه 6) مانند انسانها تكليف دارند، برخى از آنها مومن و برخى از آنها كافرند.
(جن آيه 20)
به دنبال مسائل مربوط به جن رفتن و درباره آنها
فكر كردن، شنيدن مطالب دروغين و خرافاتى درباره آنها به طور معمول نه تنها مفيد
نيست، بلكه بيهوده است و حتى گاهى زيان دارد و جز اتلاف وقت بيهوده هيچ ثمرى ندارد.
34) آيا
جنها با ما انسانها كارى دارند؟ آيا آنها از گفتن بسم الله الرحمن الرحيم
مىترسند؟
اى كاش به جاى اين كه بپرسيد آيا جنها با ما
كار دارند مىپرسيديد آيا ما انسانها با جنها كارى داريم؟ آن وقت پاسخ مىدادم
بلى، اگر ما انسانها آن گونه كه شايسته عبادت است، خداوند را عبادت كنيم، همه
موجودات حتى فرشتهها خدمت كار ما مىشدند، چنان كه فرشتهها خدمت كار امامان ما
بودند و اگر امامان اراده مىكردند مىتوانستند به آنها دستور دهند. به فرموده
قرآن، جنيان، خدمت كار حضرت سليمان بودند. (سبا، آيه 12-13)
با اين پرسش و پاسخ كه مقدمه جواب بود به پاسخ
سؤال بر مىگردم.
جنها نمىتوانند هر كارى كه مىخواهند بكنند،
قدرت آنها بسيار محدود است، پس ترس از جنها نا به جا است و - چنان كه در پاسخ قبلى
براى شما نوشتم - جنها هم موجودى مانند ساير آفريدههاى الهى هستند، كه با اراده
الهى در برخى از موارد مىتوانند به برخى از انسانهاى بزرگ مانند پيامران و امامان
و... كمك كنند و غالبا با ما كارى ندارند.
در برخى از روايات آمده است شياطين از بسم الله
الرحمن الرحيم [مى ترسند و ] فرار مىكنند، از اين رو پيامبر اكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم) فرمود: وقتى يكى از شما به در خانهاش رسيد بايد بسم الله بگويد.
پس ما با بسم الله الرحمن الرحيم خودمان را در
پناه خداوند قرار مىدهيم و كسى كه در پناه خداوند باشد، هيچ كس نمىنواند به او
آسيب برساند.
35) آيا
ارواح وجود دارند؟
آرى! روح وجود دارد. در زمان محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم) نيز عدهاى درباره روح از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىپرسيدند. در آيه 85 سوره اسراء مىخوانيم: ويسئلونك عن
الروح قل الروح من امر ربى و ما اوتيتم من العلم الا قليلا ؛ درباره روح از
تو مىپرسند،بگو روح از فرمان پروردگار من است و جز دانش اندكى به شما داده نشده
است.
اصل وجود داشتن روح را همه مردم و دانشمندان -
حتى دانشمندان كافر - قبول دارند و هيچ كس وجود روح و
روان را انكار نمىكند. امروزه دو علم روانشناسى
(پسيكولوژى) و روان كارى (پسيكاناليزم) از دانشهايى است كه در دانشگاههاى بزرگ
دنيا تدريس مىشود. تفاوت دانشمندان خداشناس و كافر اين است كه دانشمندان خداشناس
ثابت كردهاند كه روح وجودى غير مادى است، ولى دانشمندان كافر تصور مىكنند روح از
خواص جسم است.(22)
36) آيا
احضار روح امكان دارد؟
وقتى اين سؤال را خواندم به ياد داستانى افتادم
كه براى خودم اتفاق افتاده بود؛ چند وقت پيش براى پاسخدهى به سؤالهاى دانشآموزان
به يكى از دبيرستانهاى تهران رفتم. يكى از دانشآموزان همين سؤال را از من پرسيد.
خلاصه پاسخ من اين بود كه هر چند امكان ارتباط باارواح وجود دارد، ولى بيشتر افرادى
كه ادعا مىكنند روح احضار مىكنند دروغ مىگويند. وقتى پاسخ من تمام شد، نامهاى
به دستم رسيد كه در نامه يكى از حاضران ادعا كرده بود خودش احضار روح مىكند وقتى
نامه را خواندم از نويسنده نامه خواهش كردم پس از پايان جلسه پاسخ به سؤالها، پيش
من آمده تا روحى را كه مىخواهم احضار كند. وى وقتى جلسه تمام شد آمد و گفت بايد
به اطاقى برويم كه تنها باشيم و... هر چند مىخواست برايش فراهم كرديم، آن گاه از
او خواستم روح علامه طباطبايى را احضار كند، سپس مطلب فلسفى مسشكلى را پرسيدم و از
او خواستم نظر علامه درباره آن مسئله - مسئله حركت جوهرى - سؤال كند.اين جا بود كه
آن شخص به عجز و ناتوانى خود اعتراف كرد و ثابت شد او هم مانند ساير مدعيان دروغين
احضار روح است. استفادهاى كه آن جلسه براى من داشت اين بود كه به حيله و شگرد
مدعيان احضار روح پى بردم و فهميدم آنان با توجه به فضاسازى در ضمير ناخود آگاه
انسان تاثير مىگذارد و در واقع دانستههاى خودمان را از ما مىگيرند و دوباره به
ما تحويل مىدهند و ما فكر مىكنيم آنها از مسائل خصوصى ما اطلاع دارند.
داستان كمى طولانى بود، ولى فكر كنم پاسخ سؤال
را ياد گرفتهايد، امروز هم پاسخ من همان سؤالى است كه در دبيرستان گرفتم كه:
با تحقيقات ثابت شده كه ارتباط با عالم ارواح
ممكن است و اين امر براى برخى از گناهان و به ويژه براى بعضى از علماى بزرگ اتفاق
افتاده است، ولى بيشتر افرادى كه ادعا مىكنند مىتوانند روح هر كس را كه بخواهند
احضار كنند دروغ مىگويند يا گرفتار توهم و خيالاتى
مىشوند. براى آگاهى بيشتر مىتوانيد كتاب حقيقت روح، نوشته احمد زمرديان و كتاب
ارتباط با ارواح، نوشته آيه الله مكارم شيرازى را مطالعه كنيد.
37) چرا
خداوند شيطان را آفريده كه مردم را گمراه كند؟
پيش ازپاسخ دادن، چند سؤال از شما مىپرسم: چرا
عدهاى چاقو مىسازند؟ چاقويى كه با آن شكم افراد را مىتوان دريد؟! چرا برق را
اختراع كردهاند كه جان انسانهاى بى گناه را مى گيرد؟ اين پرسشها را درباره
استفاده از گاز اتومبيل، هواپيما و... هم مىتوان پرسيد. پاسخ همه اين سؤالها اين
است كه اصل ساختن چاقو خوب و سودمند است، ولى افرادى كه استفاده نابه جا مىكنند
بايد مجازات شوند. اختراع برق مفيد است و كسانى كه بى توجهى مىكنند بايد هشيار
شوند. در ساير مثالها هم اصل اختراع و استفاده از وسايل خوب است، ولى بايد از
استفادههاى بى مورد و بد پرهيز شود.
درباره شيطان نيز همين طور است خداوند شيطان را
پليد و موذى و بد نيافريده، بلكه شيطان موجودى بود كه به فرموده حضرت على (عليه
السلام) شش هزار سال خدا را عبادت مىكرد.(23)
او آن قدر خوب و عابد بود كه هرچند فرشته نبود؛ در زمره فرشتگان قرار گرفته بود. پس
در آغاز، پاك آفريده شده بود و هدف از آن گمراه كردن مردم نبود، ولى از اختيارى كه
خداوند به او داده بود سوء استفاده كرد و در زمره گناهكاران قرار گرفت.
نكته ديگرى كه بايد به آن توجه كنيم اين است
كه: از نظر آفرينش نيز وجود شيطان براى افراد خوب و مومنان نه تنها زيان بخش نيست،
بلكه وسيله تكامل است. خداوند ما را آزاد آفريده و راه خوب و بد را به ما نشان داده
است.
خداوند، فرشتگان، عقل و... ما را تشويق مىكنند
كه در مسير حق قرار گيريم. و شيطان نيز هيچ تسلطى بر ما ندارد، بلكه تنها ما را
تشويق مىكند كه در مسير باطل قرار گيريم و در اين كشاكش و ميدان مبارزه است، كه
انسان پيشرفت مىكند و مىتواند مراحل تكامل را يكى پس از ديگرى طى كند.(24)
براى آگاهى بيشتر مىتوانيد كتابهاى چهره شيطان در قرآن، نوشته محمد ناصرى و كتاب
جن و شيطان، نوشته عليرضا رجالى تهرانى را بخوانيد.
38)چرا شيطان
بر آدم (عليه السلام) و حوا سجده نكرد؟
ابتدا ترجمه يكى - دو آيه از قرآن را مىخوانيم
تا با خواندن آنها پاسخ سوالتان را پيدا مىكنيد. در حقيقت شما را خلق كرديم، سپس
به صورتگرى شما پرداختيم (صورت را شكل داديم) آن گاه به فرشتگان گفتيم براى آدم
سجده كنيد پس [هم] سجده كردند، جز ابليس كه از سجده
كنندگان نبود* [خداوند به او] فرمود در آن هنگام كه به تو فرمان دادم چه چيز مانع
سجده كردنت شد؟* گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفريدهاى و او را از خاك *[خداوند
]فرمود: از آن [مقام و مرتبه ات ]فرود آى تو حق ندارى كه در آن مقام تكبر كنى،
بيرون رو كه تو از افراد خوار و پست هستى.(25)
چنان كه مىبينيد علت اصلى سجده نكردن شيطان،
تكبر و خود بزرگ بينى او بود. شيطان مغرور و متعصب فكر مىكرد كه از آدم بهتر است،
چون او از آتش آفريده شده و حضرت آدم از گل و خاك و گل از آتش پستتراست.با اين
استدلال پوچ در برابر خداوند، اشيا و محصول چندين هزار سال عبادت خودش را از دست
داد؛ چنان كه خداوند مىفرمايد: ابى واستكبر و كان من
الكافرين ؛ سرباز زد و تكبر ورزيد [و به خاطر نافرمانى و خود بزرگ بينى ]از
كافران شد.(26)
اگر مىخواهيد مطالب بيشترى درباره سجده نكردن
شيطان بدانيد مىتوانيد ترجمه تفسير الميزان، جلد 8، ص 28 به بعد را بخوانيد.
39)شيطان
چيست؟ آيا ابليس با شيطان فرق مىكند؟
به هر موجود آزار دهنده، منحرف و سركش كه انسان
را از راه خدا باز مىدارد شيطان گفته مىشود.پس گاهى شيطان از جنس انسان است و
گاهى از غير انسانها چنان كه خداوند مىفرمايد: براى هر پيامبرى دشمنانى از
شيطانهاى انسانى و جنى قرار داديم... .
با توجه به آن چه برايتان نوشتم آيا مىتوانيد
بگوييد چرا امام خمينى (قدس سره) آمريكا را [شيطان بزرگ ] ناميده است؟(27)
آرى براى اين كه طغيان و سركشى و زور گويى مىكند و موذيانه انسانهاى ديگر را از
راه خدا باز مىدارد و آنها را منحرف مىكند.
امروزه شيطان بزرگ و ساير شيطانها، دامهاى
زيادى فراروى نوجوانان و جوانان ما قرار داده است و به فرموده امام خمينى:
الان كه شما جوانهاى عزيز و همه دبيرستانها،
و همه دانشگاهها مىخواهيد كشور خودتان دست خودتان باشد، استقلالش محفوظ باشد،
آزادى داشته باشيد، طريق انسانيت را طى بكنيد... شياطين به دست و پا افتادهاند كه
شماها را منحرف كنند.(28)
فرق ابليس با شيطان اين است كه كه ابليس يكى از
شيطانها بود.(29)
يعنى همان شيطانى كه حضرت آدم (عليه السلام) را گول زد و او را از بهشت بيرون راند.
همان شيطانى كه از جن است، چنان كه خداوند مىفرمايد:
و [و ياد كن ] آن كه به فرشتگان گفتيم كه به
آدم سجده كنيد پس سجده كردند، مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش
سرپيچى كرد. آيا شيطان و فرزندانش را به جاى من به دوستى برگزيديد، در صورتى كه
دشمن شما هستند؟ ستمكاران چه جاىگزين بدى را انتخاب كردند.(30)
40) اگر
ابليس از فرشتگان نبود، چرا خداوند به او هم دستور داده به آدم سجده كند؟
براى پاسخ دادن به اين سؤال ابتدا آيههاى زير
را كه درباره داستان سجده بر آدم است با هم مىخوانيم، سپس به پرسش پاسخ خواهيم
داد:
و اذ قلناللملئكه اسجدوا
لادم فسجدوا الا ابليس و استكبر و كان من الكفرين؛ و [ياد كن ] هنگامى را كه
به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده [و خضوع ] كنيد، همگى سجده كردند، جز ابليس كه
سرباز زد و تكبر ورزيد [و به خاطر نافرمانى و تكبرش ] از كافران شد.(31)
اما پرسش شما دو پاسخ دارد كه هر دو را
مىنويسم.
1- ابليس به سبب عبادت زيادى كه كرده بود در
زمره فرشتگان به حساب مىآمد. براى توضيح بيشتر يك مثال مىآوريم: فرض كنيد در
مدرسه شما مراسم افطارى برگزار شده و براى معلمان جايگاه و صندلىهاى مخصوصى درنظر
گرفتهاند. در اين ميان، از دانشآموز خيلى درس خوانى مىخواهند او هم در زمره
معلمان روى صندلىهاى ويژه معلمها بنشيند، وقتى افطارى آماده شد، مسئول افطارى
مىآيد و رو به افرادى كه روى صندلىهاى مخصوص معلمان نشستهاند مىگويد: از
معلمهاى محترم خواهش مىكنم براى صرف افطار تشريف بياورند. بديهى است كه دانشآموز
درس خوان هم با معلمها همراه مىشود و بر سفره افطار مىنشيند. او نبايد به تنهايى
سر جايش بنشيند.
درباره فرشتهها و ابليس نيز همين طور بود.
زيرا چنان كه در يكى از پاسخهاى قبلى برايت نوشتم، ابليس شش هزار سال عبادت كرده
بود. به اين سبب خداوند مهربان به وى مقام و درجه داده بود و او را در مقام
فرشتهها و قرار داده بود و وقتى فرمود فرشتهها سجده كنند، شيطان هم در زمره آنان
بود و مامور بود مانند فرشتهها عمل كند.
2- پاسخ ديگر اين است كه:
خطاب الهى، هم به فرشتهها بود و هم به ابليس،
اما چون بيشتر مخاطبان خداوند ملائكه بودند، از اين رو خداوند نام فرشتهها را ذكر
كرده است. و اين گونه سخن گفتن مرسوم است. يك مثال:
فرض كنيد در آينده دانشمندان بتوانند وقوع
زلزله را پيش بينى كنند.
يك روز كه شما در كلاس نشستهايد ناگهان
بلندگوى مدرسه اعلام مىكند. توجه! توجه! تا چند لحظه ديگر
زلزله بزرگى رخ خواهد داد، از همه دانشآموزان تقاضا مىشود به سرعت مدرسه را ترك
كنند. در اين صورت آيا مستخدم مدرسه. آن جا را ترك نمىكند؟ روشن است كه
مستخدم مدرسه و هركس ديگرى كه صداى بلندگو را شنيده است بايد به دستور عمل كند و
فورا مدرسه را ترك كند، ولى از آن جا كه غالب افرادى كه در مدرسه هستند، دانش
آموزند، تنها از آنها نام برده شده است. همين طور وقتى يك نفر سخنران در تهران
سخنرانى مىكند و مىگويد اهالى محترم تهران از همه شما مىخواهم كه در نماز جمعه
شركت كنيد كه ثواب زيادى دارد. حالا اگر يك نفر از تبريز بود مىتواند بگويد مقصودش
فقط اهالى تهران بود، پس اگر من در نماز جمعه شركت كنم ثوابى نمىبرم؟!
در مورد سؤال شما نيز همين طور است؛ يعنى
خداوند به همه مخاطبان دستور داده بود كه بر آدم سجده كنند، ولى چون اكثر قريب به
اتفاق مخاطبان فرشتهها بودند، تنها در آيه مورد نظر نام فرشتگان آمده است.(32)
براى اطلاعات بيشتر و دقيقتر مىتوانيد كتاب
معارف قرآن، نوشته آيه الله مصباح، ص 299 به بعد را بخوانيد.
شش - زن و
مرد در قرآن
41) در كدام
سورهها خداوند در مورد زنان سخن گفته است؟
در بسيارى از سورههاى قرآن، خداوند در مورد
حقوق و وظايف زنان سخن گفته است. اگر به فهرست سورههاى قرآن مراجعه كنيد، با توجه
به نام سورهها مىتوانيد برخى از سورههايى را كه درباره زنان سخن گفته پيدا كنيد؛
به عنوان نمونه نام چهارمين سوره قرآن، نساء است و نساء به معناى زنان است. در اين
سوره مطالب فراوانى درباره زنان آمده است؛ مسائلى مانند ارث، راه برطرف كردن
اختلافات خانوادگى، لزوم پرداخت مهريه زنان، زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است
و... .
چند سوره ديگر كه در مورد زنان سخن گفته
عبارتند از:
1. سوره مريم؛ خداوند در اين سوره از حضرت
مريم، مادر حضرت عيسى سخن مىگويد؛ زنى الگو كه اسوهاى براى همه زنان و مردان مومن
و پاكدامن است.
2. سوره نور؛ اين سوره از سورههايى است كه
بسيارى از وظايف زنان در آن آمده است و در روايات، زنان به خواندن اين سوره تشويق
شدهاند؛ مثلا حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: به زنانتان سوره نور
را بياموزيد.(33)
3. سوره مجادله؛ اين سوره پنجاه و هشتمين سوره
قرآن است و در آن داستان زنى ذكر شده كه نزد پسامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
آمد و (از دست شوهرش) و اين كه مىخواست او را به روش جاهليت طلاق دهد، به خداوند
شكايت كرد آمده است، كه خداوند درباره اين زن و حكم مسئله آياتى نازل كرد.
4. سوره طلاق؛ اگر به نام اين سوره دقت كنيد
مىتوانيد حدس بزنيد كه درباره چه مطلبى در اين سوره سخن گفته شده است.
غير از اين سورهها، در دهها سوره ديگر از
قرآن مطالب مهمى درباره زنان آمده است؛ مثلا با خواندن سوره بقره در مىيابيد كه
آيات 223، 226-228 و 234 آن درباره زنان است.
42) مگر مرد
موجودى برتر و كاملتر از زن است؟ چرا اختيار زنان به دست مردان است؟ چرا زنان بايد
با اجازه مردان پول خودشان را خرج كنند؟ چرا بايد مرد در همه امور، زن را تحت سلطه
خودش قرار دهد؟
1. بسيارى از چيزهايى كه شنيدهايد و در پرسش
هم به آنها اشاره شده اصلا درست نيست، تا به دنبال پاسخش بگرديد.
نه مرد موجودى كاملتر است و نه همه اخيارات
زنان به دست مردان است و نه اين كه زنان هيچ گاه حق ندارند بدون اجاره مردان
پولهاى خود را خرج كنند و... .
اين بخش از سؤالهاى شما تو مانند اين است كه
كسى بگويد چرا خداوند اقيانوس اطلس را در كشور ايران آفريده است كه بسيارى از مردم
در آن غرق مىشوند؟ حالا براى روشن شدن پاسخ سؤال به بخش دوم پاسخ مىپردازيم.
2. تفاوتها و اختلافها لازمه طبيعى زندگى است
و اصولا اگر اين تفاوتها نبود هيچ جامعهاى وجود نداشت. آيا ممكن است در يك جامعه
و يك شهر همه افراد آن شهر فرماندار شهر باشند؟ آيا ممكن است همه افراد يك شهر فقط
نانوا باشند و نانوايى كنند و هيچ كار ديگرى نكنند؟ پس وقتى جامعه شكل مىگيرد كه
با توجه به سليقهها، توانايىها و هر كس يكى از امور جامعه را به دست بگيرد.
3. خانواده نيز اولين هسته تشكيل دهنده جامعه و
در واقع يك جامعه بسيار كوچك است. در اين جامعه كوچك زن، مرد و فرزندان زندگى
مىكنند. خداوند متعال با توجه به علاقهها و توانايىهايى كه هر يك از اعضاء دارند
وظايف و مسئوليتهايى به آنها داده است؛ مثلا زن موجودى عاطفى و مهربان است ، منبع
غذايى مهمى همراه اوست (شير) كه با تولد يك نوزاد اين منبع غذايى، پر مىشود ....
با توجه به اين ويژگىهاى كه زن دارد، ولى مرد ندارد خداوند مسئوليت بزرگ كردن
فرزند را به زن سپرده است. آيا مردها مىتوانند ناراحت شوند و بگويند مگر زن موجود
كاملترى است؟ چرا زن فرزندان را شير مىدهد؟ چرا او بچه مىزايد و مردها نمىزايند
و ... . پس وجود زن به گونه اى است كه مسئوليتهاى خودش را بهتر انجام مىدهد.
از طرفى خداوند مرد را عقلانىتر آفريده است؛
به گونهاى كمتر پيش مىآيد كه عواطف و مهربانيش بر عقل چيره شود. بهتر و راحتتر
مىتواند با بيرون خانه در تماس باشد، با ديگر افراد جامعه بيشتر سر كار دارد، از
نظر جسمى قوىتر است، و...و به اين خصوصيات، خداوند سرپرستى منزل را به مردان سپرده
است و از زنان خواسته است در كارهايى كه به امور خانواده مربوط مىشود، با مردان
هماهنگ شوند و رضايت مردان را جلب كنند و خلاصه اين كه مسئوليت و سرپرستى خانواده
به مرد واگذار شده است.
4. خداوند به مرد نيز اجازه نداده است از اين
مسئوليت كوچكى كه دارد سوء استفاده كند، اگر در مواردى مشاهده شود بيهوده زندگى
رابر خانواده اش سخت كرده است، با او برخورد مىشود.
5. از آن چه گذشت نتيجه مىگيريم كه:
الف: همه اختيارات زنان به دست مردان نيست،
بلكه در امور خانوادگى و آن چه به خانواده مربوط مىشود. مردان سرپرست خانواده
هستند و اين هم به خاطر شرايط جسمى و روحى مردان است و براى آنها باعث برترى
نمىشود، بلكه در برابر وظيفهاى است كه براى پرداخت مخارج زن به عهده دارد.
ب: زنان مىتوانند بدون اجازه مردان پولهاى
خودشان را خرج كنند؛ چنان كه خداوند مىفرمايد:... مردان از آن چه كسب كردهاند،
بهره و نصيبى دارند و زنان نيز از آن چه كسب مىكنند نصيبى دارند.(نساء آيه 32)
يعنى درآمد و مال زن براى خودش و مال مرد نيز براى خودش مىباشد. تنها در مسئله نذر
كردن، برخى از فقها مانند امام (قدس سره) معتقدند نذر زن بايد با اجازه همسرش باشد،
نه اين كه زن حق ندارد پول خودش را هزينه كند.
43) اگر مردى
زنى را بكشد چرا او را قصاص نمىكنند؟ مگر خون مرد از خون زن رنگينتراست؟
اين كه در پرسش نوشته شده اگر مردى زنى را بكشد
قصاص نمىشود نا درست است، بلكه اگر در دادگاه ثابت شود كه مرد، زن را عمدا كشته
است بستگان زن مىتوانند با حكم دادگاه مرد قاتل را اعدام كنند، البته پس از اعدام
قاتل بايد به خانواده او نصف ديه را پرداخت كنند. حالا براى توضيح بيشتر به مثال
زير توجه كنيد.
وظيفه پرداخت مخارج خانواده به عهده مرد
خانواده است؛ يعنى حتى اگر زن خانواده كارمند، پول دار، سرمايه دار و... باشد او
وظيفه ندارد خرجهاى خانه را بدهد. او مىتواند همه پولها و سرمايههاى خودش را
جمعآورى كند و در بانك و... نگهدارى كند و براى خريدن يك نان از شوهرش پول بگيرد و
مرد وظيفه دارد پول نان را بدهد و حق ندارد بگويد: نمىدهم و... .
حالا فرض كنيد شخصى به نام جمشيد داراى يك
خانواده 4 نفره است. اگر جمشيد نادانى كند و زنى را بكشد. خانواده زن كشته شده
مىتوانند جمشيد را به حكم دادگاه قصاص كنند. روشن است كه جمشيد به سزاى كار ننگين
خودش رسيده است و به خاطر آدمكشى در قيامت نيز در عذاب جهنم جاودان خواهد ماندم
اما به راستى گناه همسر و فرزندان جمشيد چيست؟ كه بايد گرسنه بمانند و از گرسنگى
بميرند؟ يا بايد هر كدام در گوشهاى از خيابان گداى كنند؟ اگر اسلام بعد از اعدام
جمشيد، خانواده او را فقر و گرسنگى رها كند، آيا هر كدام از افراد اين خانواده به
دزد و قاتل ديگرى تبديل نمىشوند؟! راستى اگر من يا تو به جاى خانواده جمشيد بوديم
چه مىكرديم؟!
اسلام عزيز و خداوند مهربان اين مشكل را حل
كرده است، به اين شكل كه خانواده زن كشته جمع مىشوند و نيمى از ديه را به همسر و
فرزندان جمشيد مىدهند، تا اينها هم بتوانند به زندگى خود با حداقل امكانات ادامه
دهند و جمشيد هم به سزاى عملش برسد. البته خانواده زن كشته شده مىتوانند به جاى
قصاص و اعدام جمشيد تقاضا كنند به آنها ديه پرداخت شود.
از پاسخى كه نوشتم چند نتيجه مىگيريم:
1. كسى كه فرد ديگرى را عمدا بكشد - مرد باشد
يا زن - اگر قاتل توبه نكند در قيامت به جهنم خواهد رفت؛ چنان كه خداوند مىفرمايد:
و هركس كه مومنى را به عمد بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن هميشه خواهد ماند و خداوند
بر او غضب مىكند و او را از رحمتش دور مىكند و عذاب بزرگى را براى او آماده ساخته
است.(نساء، 93)
2. اگر قاتل مرد باشد و مقتول زن، از آن جا كه
پرداخت هزينه زندگى وظيفه مردان است براى رعايت حقوق همسر و فرزندان قاتل، بايد
نيمى از مبلغ ديه، به خانواده قاتل پرداخت شود و نبايد به بهانه لفظ تساوى، حقوق
افراد ديگر پايمال شود؟
3. بايد دقت كرد كه بحث در
وظيفه پرداخت مخارج است كه به عهده مردان است و بحث در اين نيست كه زنان هم
ممكن است مخارج زندگى را تامين كنند، چون زنان وظيفه
ندارند و قانون با توجه به وظايف هر كس تنظيم مىشود؟
44) چرا همه
امامان و همه پيامبران مرد هستند؟ مجتهد و امام جمعه و... مرد است؟ همه برترىها از
آن مردان است؟
از ديدگاه قرآن، افراد انسان - چه زن و چه مرد
- از نظر حقيقت انسانيت و انجام كارهاى نيك و به بهشت رفتن...
يكسان هستند. ولى به خاطر تفاوت هايى كه با
يكديگر دارند وظيفههاى متفاتى هم دارند و خداوند به هر يك از زن و مرد تواناىهايى
داده و به همان نسبت از آنها خواسته است تكاليف خودشان را انجام دهند. برخى از
تكاليف است كه مردها نمىتوانند انجام بدهند و برخى از كارها است كه زنان از عهده
آن برنمىآيند.
همانطور كه مرد نمىتواند فرزند به دنيا آورد
و به او شير بدهد زن هم نمىتواند برخى از كارهاى طاقت فرسا و مشكل چون پيامبرى،
امامت، و رهبرى را به عهده گيرد؛ به عنوان نمونه، زندگىنامه حضرت محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم) را بخوانيد و ببينيد آيا زن مىتوانست وظايف آن حضرت را انجام
دهد؟ به عنوان نمونه او در كمتر از ده سال در بيش از ده جنگ شركت كرد و با دشمنان
خداوند جنگيد. جهاد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به گونهاى بود كه حضرت على
(عليه السلام) مىفرمايد: وقتى جنگ شدت پيدا كرد [و دشمن از هر طرف ما را تحت فشار
حملات سنگين خود قرار مىداد] ما به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پناهنده
مىشديم و هيچ كس از ما به دشمن نزديك تر از او نبود.(34)
كدام زن مىتواند اين گونه در ميدان جنگ با
دشمنان جهاد كند؟!
كار امامت نيز از نبوت آسانتر نيست. آيا
مىدانيد كه حضرت على (عليه السلام) امام اول ما شيعيان تنها در نبرد احد حدود 70
زخم سنگين برداشت؟!
زخم هايى كه اثر آن تا دهها سال بعد بر بدن
حضرت على (عليه السلام) باقى بود؛ به گونهاى كه امام در روز شورا لباس خودش را
كنار زد و زخمها را به ديگران نشان داد؟!(35)
كدام زن مىتواند اين سختىها را تحمل كند؟! خداوند مهربان تحمل اين سختى را از
زنان برداشته است، ولى زنان مىتوانند درجاتى كسب كنند كه به تصور نگنجد. حضرت
فاطمه (عليها السلام) زنى بود كه به گفته بسيارى از دانشمندان مقامش از همه
پيامبران به جز حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بالاتر بود. حضرت مريم به
مقامى رسيد كه از بهشت برايش غذا مىآمد، ولى حضرت زكريا با آن كه پيامبر بود برايش
غذاى بهشتى نمىآمد.(آل عمران، آيه 37)
دليل ديگرى كه موجب شده خداوند زنان را از
نبوت، امامت و رهبرى معاف كند و اين امور را به مردان بسپارد
رعايت عفت و عصمت زنان است. امام و رهبر جامعه به طور دايم با ديگران سر و
كار دارد همواره بايد با كارگزاران حكومتى جلسه داشته باشد، دستور جنگ و صلح بدهد،
از ارتش و سپاه سان ببيند و در يك كلام مرتب با مردان
سر و كار دارد و اين گونه امور با روحيه زن ناسازگار است. پس خداوند اينگونه كارها
را از زنان نخواسته است.
تفاوتى كه در وظايف زن و مرد است موجب برترى
يكى بر ديگرى نمىشود و خوبى و برترى هر از زن و مرد در گرو اين است در قبال مسئو
ليتى كه دارد متعهد و پرهيزگارتر باشد و معيار برترى، ايمان، عمل نيك، اخلاص، تقوا
و پرهيزكارى است.
45) چرا همه
اسمهاى خدا نام مردان است؟
قرآن به زبان عربى است. پس قاعدههاى زبان عربى
در آن رعايت شده.آيا ممكن است قرآن به زبان عربى باشد، ولى قواعد دستور زبان آن
فاسى يا انگليسى باشد؟! از طرفى برابر دستور زبان عربى،الفاظ دو گونه هستند:
1- مونث 2- مذكر و هر يك از اين دو به معناى
حقيقى و مجازى تقسيم مىشوند، پس لفظها اين گونه تقسيم مىشوند.
مذكر (جنس نر) حقيقى مانند رجل (مرد) كه در
واقع نيز از جنس نر مىباشد.
مذكر مجازى مانند كتاب كه در واقع جنس نر نيست،
ولى چون در آن تاء (ه) وجود ندارد. ضميرها و اشاره هايى كه برايش مىآورند ضمير
مذكر است؛ مثلا مىگويند هذا كتاب و نمىگويند
هذه كتاب
مونث (جنس ماده) حقيقى مانند امرئه (زن) كه در
واقع هم از جنس ماده است.
مونث مجازى مانند ملائكه كه هر چند از جنس ماده
نيستند، ولى چون كلمه ملائكه، داراى ه است ضميرها و
اشارههايى كه براى آن مىآورند ضمير و اسم اشاره مونث است؛ چنان كه خداوند
مىفرمايد:
قالت الملائكه يا مريم...؛
ملائكه گفتند اى مريم (آل عمران، آيه 42)
با توجه به آن چه برايتان نوشتم دريافتيد كه
چرا نامهاى خداوند و ضميرهايى كه براى او به كار رفته مذكر است؛ خلاصه علت اين است
كه: مواردى كه مذكر و مونث ندارد و در لفظ هم علامت مونث يعنى
ه وجود ندارد، در حكم مذكر است؛ يعنى چنين كلمهاى را مذكر به حساب
مىآورند. كلمههاى الله،قرآن
و ... از همين قبيل هستند و اگر براى كلمه الله ضمير و
اشاره مذكر به كار رود براى صفات خداوند نيز ضمير مذكر به كار مىرود.
با دقت در آيات قرآن كريم مىتوان موارد فراوان
ديگرى هم پيدا كرد كه با توجه به ادبيات عرب، كلمهاى مذكر يا مونث آمده است؛ مثلا
شيطان اين مظهر پليدى مذكر آمده (آل عمران، آيه 175)، ولى براى كلمه
ملائكه از مونث استفاده شده است (بقره، آيه 30) باغهاى
بهشت مونث آمده (نساء، آيه 122) و تابوت مذكر (بقره،
آيه 248) و....