ب - علومى كه قرآن مجيد بتعلم آنها دعوت مى كند.
قرآن مجيد در آيات بسيارى (كه بسبب وفور
و كثرت بنقل آنها نپرداختم ) بتفكر در آيات آسمان و ستارگان درخشان و
اختلافات عجيبى كه در اوضاع آنها پديد ميآيد و نظام مقتضى كه بر آنها
حكومت مى كند دعوت مى كند.
بتفكر در آفرينش زمين و درياها و كوهها و بيابانها و آنچه از عجائب در
شكم زمين قرار گرفته و اختلافات شب و روز و تبدلات فصول تحريص و ترغيب
مينمايد.
بتفكر در آفرينش شگفت آور نبات و نظامى كه در زندگى آن جريان دارد و در
آفرينش گوناگون حيوان و آثار و احوالى كه در محيط وجود از خود بروز
ميدهد تشويق ميفرمايد.
بتفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزى كه در ساختمان وجودش نهفته
و بالاتر از آن در نفس و عوالم باطنى آن و ارتباطاتى كه با ملكوت اعلا
دارد و بسير در اقطار زمين و مشاهده در آثار گذشتگان و كنجكاوى اوضاع و
احوال ملل و جوامع بشرى و قصص و تواريخ ايشان اصرار تمام دارد.
و بدين ترتيب بتعلم علوم طبيعى و رياضى و فلسفى و فنون ادبى و بالاخره
همه علومى كه در دست رس فكر انسانى است و تعلم آنها بنفع جهان بشرى و
سعادت بخش جامعه انسانى مى باشد دعوت مى كند.
آرى قرآن مجيد باين علوم دعوت مى كند باين شرط كه بحق و حقيقت رهنما
قرار گيرند و جهان بينى حقيقى را كه سرلوحه آن خداشناسى مى باشد در بر
داشته باشند و گرنه علمى كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و
حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است خدايمتعال
ميفرمايد: ((يعلمون ظاهرا من
الحياة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون
))سوره روم آيه 7 (ترجمه : آنان
از زندگى اين جهان ظاهر و نمودى را ميدانند و آنان از زندگى آن جهان
غافلند) و ميفرمايد: ((افرايت
من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل
على بصره فمن يهديه من بعد الله ))سوره
جاثيه آيه 23. (ترجمه : آيا ديدى آن كسى را كه خداى خود را هواى نفس
خود قرار داده و خدا با داشتن علم گمراهش نموده و بگوش و دلش مهر و
بچشمش پرده اى زده است پس كيست كه پس از خدا او را راهنمائى كند).
قرآن كريم با ترغيباتى كه بتعلم علوم مختلفه نموده خود متصدى تعليم يك
دوره كامل از معارف الهيه و كليات اخلاق و فقه اسلامى گرديده است .
ج - علوم خاصه بقرآن مجيد.
در ميان مسلمانان علومى نيز هست كه موضوع بحث آنها خود قرآن
مجيد مى باشد، تاريخ پيدايش اين علوم نخستين روزهاى نزول است و بتدريج
مسائل آنها در ميان مردم نضج يافته و تنقيح شده تا بحد كمال رسيده و
بالاخره محققين اين فنون تاليفاتى در آنها كرده و كتابهاى بى شمار
نوشته اند.
برخى از اين علوم در اطراف الفاظ قرآن كريم و برخى در معانى آن ببحث و
كنجكاوى ميپردازد:
علومى كه در الفاظ قرآن بحث مى كند فنون تجويد و قرائت است فنى در
كيفيت تلفظ بحروف تهجى و حالات و عوارضى كه حروف تهجى در لغت عرب در
ميان الفاظ مفرده و مركبه پيدا مى كند مانند ادغام و تبديل حروف و
احكام وقف و ابتداء و نظائر آن بحث مينمايد.
و فنى بضبط و توجيه قرائتهاى هفت گانه معروف و قرائتهاى سه گانه ديگر و
قرائتهاى صحابه و شواذ قرائتها ميپردازد.
و فنى عدد سور و آيات و كلمات و حروف آنها و آيات و كلمات و حروف همه
قرآن را احصا مى كند.
و فنى در خصوص رسم خط خاص قرآن مجيد و اختلافاتى كه با رسم خط عربى
معمول دارد سخن ميگويد.
و علمهائى كه در معانى قرآن مجيد بحث مى كند:
فنى است كه از كليات معانى آيات مانند تنزيل و تاءويل و ظاهر و باطن و
محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن كنجكاوى مى كند.
و فنى است كه در آيات و احكام بحث مينمايد و در حقيقت شعبه اى از فقه
اسلامى است .
و فنى است كه از معانى خصوص آيات قرآنى سخن ميگويد و بنام تفسير قرآن
ناميده ميشود و در بخش دوم اين كتاب بحثهائى در اطراف تفسير و طبقات
بيشمارى كرده اند.
د - علومى كه قرآن مجيد در پيدايش آنهاعامل بوده
.
ترديد نيست كه علوم دينيه كه امروز در ميان مسلمانان دائر و
مورد تعليم و تعلم مى باشد تاريخ تاءسيس و تداول آنها بعثت پيغمبر اكرم
صلى الله عليه و آله وسلم و نزول قرآن كه معارف الهيه و قوانين شرعى را
همراه خود آورده محدود مى باشد.
اين علوم در قرن اول هجرى بواسطه قدغنى كه مقام خلافت از كتابت و
تاءليف حديث و غيره كرده بود بطور غير منظم در ميان صحابه و تابعين
دائر بود و جز عده بسيار كمى كه در فقه و تفسير و حديث مختصراتى نوشتند
اكثريت مردم بطريق حفظ بتحصيل پرداخته از سينه بسينه منتقل مينمودند.
از اوائل قرن دوم بسبب پرداخته شدن قدغن
(57) مردم اول بنوشتن حديث پس از آن بنوشتن بحثهاى
مربوط بعلوم ديگر و بقالب زدن تاءليف و تصنيف علوم را مرتب و منظم
نمودند و بدين ترتيب فن حديث و علم رجال و دراية و فن اصول فقه و علم
فقه و علم كلام بوجود آمد.
و حتى فلسفه نيز اگر چع در آغاز بعنوان نقل از يونانى بعربى وارد محيط
اسلام شد و زمانى تقريبا بشكل يونانى خود در دست مردم بود ولى پس از
چندى محكوم طرز تفكر محيط گرديده هم از جهت ماده و هم از جهت صورت
تغييراتى پيدا كرده تحول يافت بگواهى اينكه در فلسفه اى كه امروز در
ميان مسلمانان دائر است در معارف الهيه مسئله اى بچشم نميخورد مگر
اينكه متن - آنرا و براهين و ادله اى را كه براى اثبات آن بكار برده
شده ميتوان در قرآن و حديث پيدا كرده و از لابلاى آنها بدست آورد.
اين سخن را در علوم ادبيه عرب نيز ميتوان مطرح ساخت زيرا امثال علم صرف
و نحو و معانى و بيان و بديع و لغت و فن فقه لغت و اشتقاق اگر چه مورد
بحث آنها مطلق كلام عربى است لكن بى ترديد آنچه مردم را وادار بتتبع و
ضبط و تنقيح اصول و قوانين اين علوم نمود همان شاهكار خدائى بود كه
مردم را مجذوب بيان شيرين و شيوا و اسلوب زيباى خود ساخته بود و مردم
براى روشن شدن از بناى كلمات و تركيب جمل و معانى الفاظ و فصاحت و
بلاغت بيانات و صنعتهاى لفظى ظريف آن نيازمند شدند كه قوانين كلى آنها
را با اشباه و نظائرى كه در لغت عرب داشتند بدست آورند و بكمك آنها از
كنجكاوى خود نتيجه گيرند و بدين ترتيب علمهاى صرف و نحو و لغت و فنون
سه گانه بلاغت تنقيح و تنظيم شد.
منقول است كه ابن عباس كه از مفسرين صحابه بود معانى آيات را از راه
استشهاد باشعار عرب بيان ميكرد و بجمع آورى و حفظ اشعار عرب توصيه
مينمود و ميگفت : ((الشعر ديوان
العرب ))و با چنين عنايتهاى نثر
و شعر عرب ضبط شد تا بجائى رسيد كه دانشمند شيعى معروف خليل بن احمد
بصرى در لغت كتاب العين را نوشته و علم عروض را براى شناختن اوزان
اشعار وضع نمود و ديگران نيز در اين دو فن تاءليفاتى كردند و فن تاريخ
نيز در اسلام از فن حديث مشتق شده و در آغاز از قصص انبياء و امم و از
سيرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم شروع شده و پس از آن تاريخ
صدر اسلام بآن اضافه شده بعد صورت تاريخ عالم در آمد و مورخينى مانند
طبرى و مسعودى و يعقوبى و واقدى كتابهائى نوشتند.
و بجرئت ميتوان گفت كه عامل اصلى اشتغال مسلمانان بعلوم عقلى از
طبيعيات و رياضيات و غير آنها بصورت نقل و ترجمه در آغاز كار و بنحو
استقلال و ابتكار در سرانجام همان انگيزه فرهنگى بود كه قرآن مجيد در
نفوس مسلمانان فراهم كرده بود.
در آغاز كار بدست مقام خلافت كه آنروزها ميان ملت عرب مستقر بود علوم
مختلف عقلى از يونانى و سريانى و هندى بعربى ترجمه شد و پس از آن در
دست رس همه مسلمانان جهان كه از ملل مختلف بودند قرار گرفت و روز بروز
بر وسعت تحقيقات و دقت مطالب و حسن انتظام خود افزود.
و معلوم است كه مدنيت وسيع اسلامى كه كمى بعد از هجرت و رحلت قسمت معظم
معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حكومت نمود و بالاخره امروز در
حدود ششصد ميليون از جمعيت كره را بنام اسلام نگه ميدارد، يكى از آثار
بارزه قرآن مجيد بود (اگر چه بنام شيعه بخلفاء و ساير پادشاهان
كارگردان اين مدنيت از جهت مسامحه هائى كه در روشن ساختن حقائق دين و
اجراء قوانين آن كرده اند اعتراض داريم در عين حال از پرتو اسلام هر چه
بجهان تابيده بى ترديد از قرآن مى باشد) و بديهى است چنين تحولى كه يكى
از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد در حلقه هاى بعدى تاءثير
بسزائى خواهد داشت و از اين روى يكى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط
و پيشرفت فرهنگ جهان قرآن مجيد خواهد بود.
البته براى اينكه اين مسئله روشن تر شود و ارزش واقعى خودش را نشان دهد
تجزيه و تحليل بيشترى لازم است ولى رويه اختصار كه درين كتاب مراعات
ميشود از اشتغال بآن مانع مى باشد.
بخش پنجم : ترتيب نزول قرآن و انتشارش در ميان مردم
الف - آيات قرآن مجيد بچه ترتيبنازل شد؟
سور و آيات قرآن مجيد يكجا نزول نشده است ، اين مطلب علاوه بر
تاريخ قطعى كه بنزول تدريجى قرآن مجيد در امتداد بيست و سه سال مدت
دعوت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم شهادت ميدهد از مضامين خود
آيات نيز روشن است خدايمتعال ميفرمايد:
((و قرآنا فرقناه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا))سوره
اسرى آيه 106 (ترجمه : و قرآن را - سور و آيات آنرا - از هم جدا كرديم
تا آنرا بدرنگ بمردم بخوانى و آنرا با يك نوع تدريج نازل نموديم .
در قرآن مجيد ناسخ و منسوخ هست و آياتى است كه ارتباط تام بقصص و
حوادثى دارد كه هرگز در يكزمان جمع نميشوند تا آيات مربوط بآنها يكجا
نازل شده در باره آنها گفتگو پردازد.
و همچنين سور و آيات قرآنى باين ترتيب كه در مصحف شريف قرار گرفته نازل
نشده اند باين معنى كه اول سوره حمد پس از آن سوره هاى بقره و آل عمران
و نساء و مائده و بهمين ترتيب نازل شده باشد و همچنين آيات بترتيب
مضبوط.
زيرا در اين خصوص نيز علاوه بر شهادت تاريخ قطعى ، مضامين خود آيات
نشان ميدهد كه برخى از سور و آيات قرآن با مضامينى كه مناسب با اوايل
زمان بعثت است مانند سوره علق و نون در اواخر قرآن مجيد ثبت شده و سوره
ها و آيه هاى بسيارى كه مضامين آنها با پس از هجرت و اواخر عهد رسول
اكرم صلى الله عليه و آله وسلم سازگار است مانند سوره هاى بقره و آل
عمران و نساء و انفال و توبه در اوايل قرآن گذاشته شده است .
و بديهى است كه بموجب اين مضمونهاى مختلف سور و آيات قرآنى از جهت نزول
ارتباط كامل با حوادث و وقايع و نيازمنديهاى گوناگون دارد كه در خلال
مدت دعوت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم تحقق يافته و بوقوع
پيوسته است .
مثلا سور و آياتى كه تنها مشتمل بدعوت مشركين و مبارزه با بت پرستى است
با روزگار پيش از هجرت كه پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم در مكه و
گرفتار دعوت بت پرستان بود مناسب است و آيات قتال و آيات احكام كه
بدنبال حوادث و نيازمنديهايى كه پس از هجرت و انعقاد جامعه اسلامى در
شهر يثرب (مدينه ) و پيشرفت روز افزون اسلام پيدا شده نازل گرديده است
.
ب - در تقعيب بحث گذشته .
بنابر آنچه گذشت سور و آيات قرآنى بحسب اختلافاتى كه در محل
نزول و زمان نزول و اسباب و شرائطى كه زمينه نزول را فراهم آورده
انقساماتى پيدا ميكنند.
1 - برخى از سور و آيات مكى هستند و برخى از آنها مدنى و معمولا آنچه
از قرآن قبل از هجرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم نازل شده
مكى شمرده ميشود و بيشتر سورهاى قرآنى و بويژه سورهاى كوچك از ين قبيل
است و آنچه بعد از هجرت نازل شده مدنى خوانده ميشود اگر چه در خارج
مدينه و حتى در مكه نازل شده باشد.
2 - برخى از سور و آيات در سفر و برخى در حضر نازل شده اند. و همچنين
سور و آيات منقسم ميشوند بآنچه در شب يا در روز نازل شده و همچنين
بآنچه در صلح يا در جنگ نازل شده و بآنچه در زمين يا در آسمان نازل شده
و بآنچه در خلوت يا در ميان مردم نازل شده است و ما در فائده شناختن
اين انقسامات در فصل اسباب نزول بحث خواهيم كرد.
3 - برخى از دو سوره ها مكررا نازل شده چنانكه گفته ميشود كه سوره حمد
دو مرتبه نازل شده يكمرتبه در مكه و يك مرتبه در مدينه و همچنين برخى
از آيات مكررا نازل شده چنانكه آيه ((فباى
آلاء ربكما تكذبان )) در سوره رحمان سى مرتبه
مكرر شده و چنانكه دو آيه (( ان
فى ذلك لاية و ما كان اكثرهم مؤ منين و ان ربك لهو العزيز الرحيم
))در سوره شعرا هشت فقره تكرار
يافته و گاهى يك آيه در بيشتر از يك سوره چنانكه آيه
((و يقولون متى هذا الوعد ان
كنتم صادقين ))در شش سوره مختلف
واقع شده .
و همچنين گاهى جمله اى معين در جائى آيه كامل و در جاى ديگر جزء آيه
است چنانكه جمله ((الله لا اله
الا هو الحى القيوم ))در اول
سوره آل عمران آيه كامل و در سوره بقره جزء آيه الكرسى است و غالب سور
و آيات يكمرتبه نازل گرديده و از يك محل تعدى نميكند.
و در هر حال اينگونه اختلاف در ميان آيات قرآنى معلول اقتضائات مختلف
مقام بيان مى باشد كه در جائى تكرار يك جمله را ايجاب مى كند و آنرا
تكيه گاه كلام قرار ميدهد و گاهى نه .
و نظير اين اختلاف اختلاف ديگرى است كه از جهت درازى و كوتاهى در ميان
سور و آيات قرآنى هست مانند سوره كوثر كه كوتاهترين سوره قرآنى و سوره
بقره كه بلندترين سوره ها مى باشد و مانند آيه
((مدهامتان ))))كه
كوچكترين آيه قرآنى و يك كلمه است و آيه دين كه آيه 282 سوره بقره و
بلندترين آيه قرآن و به بيشتر از سى جمله مشتمل است .
همه اين اختلافات باقتضاى مقام بيان است چنانكه گاهى در ميان دو آيه
متصل بهم اتفاق ميافتد مانند دو آيه كريمه بيستم و بيست و يكم سوره
مدثر كه اولى يك جمله و دويمى بيشتر از پانزده جمله است .
و نظير اين اختلاف اختلافى است كه آيات سوره هاى قرآن از جهت ايجاز و
اطناب بيان دارند چنانكه با مقايسه امثال سوره فجر و سوره ليل بامثال
سوره بقره و مائده روشن است و اغلب سوره هاى مكى با اسلوب ايجاز و اغلب
سوره هاى مدنى باسياق اطناب نازل شده اند.
و ازين باب است آنچه گفته شده كه اولين آياتى كه پيغمبر اكرم صلى الله
عليه و آله نازل شده سوره علق يا پنج آيه از اول سوره علق مى باشد و
آخرين آيه اى كه نازل گرديده آيه كريمه
((و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسب و هم
لا يظلمون ))))
سوره بقره آيه 281 است .
اسباب نزول
چنانكه تذكر داده شد بسيارى از سور و آيات قرآنى از جهت نزول با
حوادث و وقايعى كه در خلال مدت دعوت اتفاق افتاده ارتباط دارد مانند
سوره بقره ))
(58) و سوره حشر و سوره عاديات يا نيازمنديهائى از جهت
روشن شدن احكام و قوانين اسلام موجب نزول سور يا آياتى شده كه احكام
مورد نياز را بيان مى كند مانند
(59) سوره نساء و انفال و طلاق و نظائر آنها.
اين زمينه ها را كه موجب نزول سوره يا آيه مربوطه مى باشد اسباب نزول
مى گويند و البته دانستن آنها تا اندازه اى انسان را از مورد نزول و
مضمونى كه آيه نسبت بخصوص مورد نزول خود بدست مى دهد روشن ساخته كمك مى
كند.
و ازين روى گروه انبوهى از محدثين صحابه و تابعين در صدر اسلام بضبط و
روايت اسباب نزول همت گماشته بودند و اخبار بيشمارى درين باره نقل
نموده اند.
اين روايت از طرق اهل سنت بسيار زياد است و بچندين هزار روايت ميرسد و
از طريق شيعه كم و شايد از چند صد بيشتر نباشد، البته همه روايت هم
مسند و صحيح نيست بلكه بسيارى از آنها غير مسند و ضعيفند.
ولى تتبع اين روايات و تامل كافى در اطراف آنها انسان را نسبت بآنها بد
بين مى كند.
اولا از سياق بسيارى از آنها پيدا است كه راوى ارتباط نزول آيه را در
مورد حادثه و واقعه بعنوان مشافهه و تحمل و حفظ بدست نياورده بلكه قصه
را حكايت مى كند سپس آياتى را كه از جهت معنى مناسب قصه است بقصه
ارتباط ميدهد و در نتيجه سبب نزولى كه در حديث ذكر شده سبب نظرى و
اجتهادى است نه سبب نزولى كه از راه مشاهده و ضبط بدست آمده باشد.
و گواه اين سخن اينكه در خلال اين روايات تناقض بسيار بچشم ميخورد باين
معنى كه در بسيارى از آيات قرآنى در ذيل هر آيه چندين سبب نزول مناقض
همديگر نقل شده كه هرگز با هم جمع نمى شوند حتى گاهى از يك شخص مانند
ابن عباس يا غير او در يك آيه معين چندين سبب نزول روايت شده .
ورود اين اسباب نزول متناقض و متهافت يكى از دو محمل بيشتر ندارد يا
بايد گفت : اين اسباب نزول نظرى هستند نه نقلى محض و هر يك ازروات
روايات متناقضه آيه را بيكى از قصه هاى مناسب خوابانيده كه غير از قصه
اى است كه در روايت ديگر مى باشد و همچنين يا يك شخص مثلا كه دو سبب
نزول متخالف روايت مى كند گرفتار دو نظر مخالف گرديده و پس از نظر
اولى مثلا بسوى نظر دويمى عدول نموده است و يا بايد گفت همه روايات يا
بعضى از آنها جعل يادس شده است .
با تحقق چنين احتمالاتى روايات اسباب نزول اعتبار خود را از دست خواهد
داد و ازين روى حتى صحيح بودن خبر از جهت سند سودى نمى بخشد زيرا صحت
سند احتمال كذب رجال سند را از ميان ميبرد يا تضعيف مينمايد ولى احتمال
دس يا اعمال نظر در جاى خود باقى است .
و ثانيا از راه نقل بثبوت رسيده كه در صدر اسلام مقام خلافت از ثبت
حديث و كتابت آن شديدا مانع بود و هر جا ورقه و لوحى كه حديثى در آن
نوشته شده بود بدست ميآوردند توقيف كرده ميسوزانيدند و اين قدغن تا آخر
قرن اول هجرى يعنى تقريبا نود سال ادامه داشت .
اين رويه راه نقل بمعنى را بيشتر از حد ضرورت بروى روات و محدثين باز
كرد و تغييرات ناچيز كه در هر مرتبه نقل روايت پيش ميآمد كم كم روى هم
تراكم نموده گاهى اصل مطلب را از ميان ميبرد و اين معنى با مراجعه
بمواردى كه در يك قصه يا مطلب روايات از طرق مختلفه وارد شده است بسيار
روشن است انسان گاهى برواياتى بر ميخورد كه در قصه اى كه مشتركا بشرح
آن ميپردازند هيچ جهت جامعه ندارند البته شيوع نقل بمعنى با اين گلو
گشادى اعتبارى براى اسباب نزول باقى نميگذارد يا دست كم از اعتبارشان
ميكاهد.
و وقتيكه شيوع جعل و دس و مخصوصا دخول اسرائيليات و آنچه از ناحيه
منافقين كه شخصا شناخته نمى شدند ساخته شده و داخل روايات گرديده است
بمسئله نقل بمعنى و آنچه در اشكال اول ذكر شد اضافه شود، اعتمادى
باسباب نزول باقى نخواهد ماند.
د روشى كه بايد در اسباب نزولمعمول داشت
چنانكه در فصلهاى گذشته روشن شد حديث در اعتبار خود بتاءييد
قرآن مجيد نيازمند است و روى اين اساس چنانكه در اخبار بسيارى از
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اهل بيت (عليه السلام ) وارد
شده است بايد حديث را بقرآن عرضه داشت .
بنابراين سبب نزولى كه در ذيل آيه اى وارد شده در صورتيكه متواتر يا
خبر قطعى الصدور نباشد بايد بآيه مورد بحث عرضه و تنها در صورتيكه
مضمون آيه و قرائنى كه در اطراف آيه موجود است با آن سازگار بود بسبب
نزول نامبرده اعتماد شود و بالاخره روايت را بايد با آيه تاءييد نمود و
تصديق كرد نه اينكه آيه را تحت حكومت روايت قرار داد.
باين ترتيب اگرچه مقدار زيادى از اسباب نزول سقوط مى كند ولى آنچه از
آنها ميماند كسب اعتبار مى كند و اساسا مقاصد عاليه قرآن مجيد كه
معارفى جهانى و هميشگى ميباشند (چنانكه خواهد آمد) در استفاده خود از
آيات كريمه قرآن نيازى قابل توجه يا هيچ نيازى بروايات اسباب نزول
ندارند.
ه ترتيب نزول سور
البته چنانكه ميدانيم سور و آيات قرآنى بترتيبى كه پيغمبر اكرم
صلى الله عليه و آله نازل شده در مصحف ثبت نيست .
گذشتگان دانشمندان اسلامى و خاصه از اهل سنت در ترتيب نزول سور و آيات
بروايات اعتماد ميكردند و از جمله روايات كه درين باره رسيده روايتى
است از ابن عباس كه ميگويد(60):
((آغاز هر سوره اى كه در مكه نازل ميشد در
همانجا نوشته ميشد پس از آن خدايتعالى آنچه ميخواست بر آن ميافزود.
و نخستين چيزى كه از قرآن نازل شد:
1 اقرء بسم ربك بود
2 پس از آن ((ن ))
3 پس از آن يا ايها المزمل
4 پس از آن يا ايها المدثر
5 پس از آن تبت يد ابى لهب
6 پس از آن اذا الشمس كورت
7 پس از آن سبح اسم ربك الاعلى
8 پس از آن و الليل اذا يغشى
9 پس از آن و الفجر
10 پس از آن و الضحى
11 پس از آن الم نشرح
12 پس از آن و العصر
13 پس از آن و العاديات
14 پس از آن انا اعطيناك
15 پس از آن الهاكم التكاثر
16 پس از آن ارايت الذى يكذب
17 پس از آن قل يا ايها الكافرون
18 پس از آن الم تركيف فعل ربك
19 پس از آن قل اعوذ برب الفلق
20 پس از آن قل اعوذ بر الناس
21 پس از آن قل هو الله احد
22 پس از آن و النجم
23 پس از آن عبس
24 پس از آن انا انزلناه فى ليلة القدر
25 پس از آن و الشمس و ضحاها
26 پس از آن و السماء ذات البروج
27 پس از آن و التين
28 پس از آن لايلاف قريش
29 پس از آن القارعة
30 پس از آن لا اقسم بيوم القيامة
31 پس از آن و يل لكل همزة
32 پس از آن و المرسلات
33 پس از آن ق
34 پس از آن لا اقسم بهذا البلد
35 پس از آن و السماء و الطارق
36 پس از آن افتربت الساعة
37 پس از آن ص
38 پس از آن اعراف
39 پس از آن قل اوحى
40 پس از آن يس
41 پس از آن فرقان
42 پس از آن ملائكه
43 پس از آن كهيعص
44 پس از آن طه
45 پس از آن واقعه
46 پس از آن طسم شعراء
47 پس از آن طس
48 پس از آن قصص
49 پس از آن بنى اسرائيل
50 پس از آن يونس
51 پس از آن هود
52 پس از آن يوسف
53 پس از آن حجر
54 پس از آن انعام
55 پس از آن صافات
56 پس از آن لقمان
57 پس از آن سبا
58 - پس از آن زمر
59 پس از آن حم مؤ من
60 پس از آن حم سجده
61 پس از آن حمعسق
62 پس از آن حم زخرف
63 پس از آن دخان
64 پس از آن جانيه
65 پس از آن احقاق
66 پس از آن ذاريات
67 پس از آن غاشيه
68 پس از آن كهف
69 پس از آن نحل
70 پس از آن انا ارسلنا نوحا
71 پس از آن ابراهيم
72 پس از آن انبياء
73 پس از آن مؤ منين
74 پس از آن تنزيل سجده
75 پس از آن طور
76 پس از آن تبارك ملك
77 پس از آن الحاقه
78 پس از آن ساءل
79 پس از آن عم يتساءلون
80 پس از آن نازعات
81 پس از آن اذا السماء انفطرت
82 پس از آن اذا السماء انشقت
83 پس از آن روم
84 پس از آن عنكبوت
85 پس از آن ويل للمطففين .
اينست آنچه خداى تعالى در مكه نازل كرده است .
86 پس از آن در مدينه سوره بقره را نازل كرد
87 پس از آن انفال
88 پس از آن آل عمران
89 پس از آن احزاب
90 - پس از آن ممتحنه
91 پس از آن نساء
92 پس از آن اذا زلزلت
93 پس از آن حديد
94 پس از آن قتال
95 پس از آن رعد
96 پس از آن الرحمن
97 پس از آن انسان
98 پس از آن طلاق
99 پس از آن لم يكن
100 پس از آن حشر
101 - پس از آن اذا جاء نصرالله
102 پس از آن نور
103 پس از آن حج
104 پس از آن منافقون
105 پس از آن مجادله
106 پس از آن حجرات
107 پس از آن تحريم
108 پس از آن جمعه
109 - پس از آن تغابن
110 پس از آن صف
111 پس از آن فتح
112 پس از آن مائده
113 - پس از آن برائت
و نظرى در روايت و روايات ديگر
روايت گذشته كه از ابن عباس نقل شده صد و سيزده سوره را ذكر
كرده و سوره حمد را در ميان آنها نشمرده .
و روايت ديگرى كه بيهقى
(61) از عكرمه نقل نموده صد و يازده سوره شمرده و سه
سوره حمد اعراف و شورى را ياد نكرده است .
و همين روايت را بيهقى از ابن عباس نقل نموده و اين روايت بهمه صدو
چهارده سوره مشتمل است ولى هر دو روايت بيهقى اولا سوره مطففين را از
سوره هاى مدنى شمرده اند بر خلاف روايت گذشته كه سوره نامبرده را مكى
گرفته بود و ثانيا ترتيبى كه در اين دو روايت براى سور و مكيه و همچنين
براى سور مدنيه ذكر شده با ترتيبى كه در گذشته بيان شده مغاير است .
و روايت
(62) ديگرى از على بن ابى طلحه نقل شده كه ميگويد:
در مدينه سوره بقره نازل شده است و آل عمران و نساء و مائده و انفال و
توبه و حج و نور و احزاب و الذين كفروا و فتح و حديد و مجادله و حشر و
ممتحنه و حواريين (سوره صف ) و تغابن و يا ايها النبى اذا طلقتم النساء
و يا ايها النبى لم تحرم و فجر و ليل و انا انزلناه فى ليلة القدر و لم
يكن و اذا زلزلت و اذا جاء نصرالله و سائر سوره هاى قرآنى در مكه نازل
شده است .
اين روايت گويا تنها در صدد تميز دادن سورهاى مدنى از سورهاى مكى مى
باشد نه ترتيب نزول سوره هايى كه ذكر نموده است و گرنه سوره مائده و
توبه بدون ترديد جاى شان پائين تر از آنست كه ذكر شده اند.
علاوه بر آن سوره هاى فجر و ليل و قدر را جزء سوره هاى مدنى شمرده در
حاليكه ورايتهاى گذشته جزء سورهاى مكى شمرده بودند و همچنين سوره هاى
رعد و الرحمن و انسان و جمعه و حجرات را مكى گرفته در صورتيكه در
روايتهاى گذشته مدنى گرفته شده بودند.
و در روايت
(63) ديگرى كه از قتاده نقل شده قتاده گويد:
از قرآن در مدينه بقره و آل عمران و نساء و مائده و برائت و رعد و نحل
و حج و نور و احزاب و محمد و فتح و حجرات و حديد و رحمن و مجادله و حشر
و ممتحنه و صف و جمعه و منافقون و تغابن و طلاق و يا ايها النبى لم
تحرم تا سيزده آيه و اذا زلزلت و اذا جاء نصرالله نازل شده و ساير قرآن
در مكه نازل شده است .
اين روايت نيز با روايات گذشته و مخصوصا با روايت خود فتاده در مطففين
و انسان و لم يكن مخالف مى باشد.
آنچه درباره اين روايات ميتوان گفت اينست كه بهيچوجه قابل اعتماد
نيستند زيرا نه ارزش روايت دينى را دارند و نه ارزش نقل تاريخى : اءما
ارزش روايت دينى زيرا اتصال بپيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را
ندارد و تازه روشن نيست كه ابن عباس اين ترتيب را از خود پيغمبر اكرم
صلى الله عليه و آله فرا گرفته يا از كسان ديگر كه معلوم نيست چه كسانى
بوده اند يا از راه نظر و اجتهاد كه تنها براى خودش حجيت دارد.
و اما ارزش نقل تاريخى زيرا ابن عباس جز زمان ناچيزى از زمان حيات
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله صحابت آنحضرت را درك نكرده و بديهى
است كه در نزول اينهمه سورهاى قرآنى حاضر و شاهد نبوده و اگر ترتيب
نامبرده را از راه نظر و اجتهاد نيز بدست نياورده باشد از ديگران شنيده
و در نتيجه خبرى ميشود بى ذكر مدرك و چنين نقل تاريخى بى ارزش است .
گذشته از اينها اين روايات با فرض صحت و استقامت خبر واحد هستند و
چنانكه در علم اصول بثبوت رسيده چنين خبرى در غير احلام شرعيه خالى از
اعتبار مى باشد.
پس بنا بر آنچه گذشت تنها راه براى تشخيص ترتيب سوره هاى قرآنى و مكى
يا مدنى بودن آنها تدبر در مضامين آنها و تطبيق آن با اوضاع و احوال
پيش از هجرت و پس از هجرت مى باشد، اين روش تا اندازه اى كه پيش
ميرود براى تشخيص ترتيب سور و آيات قرآنى و مكى يا مدنى بودن آنها
سودمند مى باشد چنانكه مضامين سورهاى انسان و العاديات و مطففين بمدنى
بودن آنها گواهى ميدهد. اگرچه برخى ازين روايات آنها را جزء سوره هاى
مكى قرار ميدهد.
ز جمع قرآن مجيد در يك مصحف ( قرآن پيش از رحلت
)
قرآن مجيد كه سوره سوره و آيه آيه نازل ميشد، بسبب بلاغت و
فصاحت خارق عادتى كه داشت آوازه اش در ميان اعراب كه عنايت شگفت آورى
به بلاغت و فصاحت كلام داشته و شيفته آن بودند روز بروز بلندتر ميشد و
براى شنيدن چند آيه از آن راههاى دور پيش پيغمبر اكرم صلى الله عليه و
آله آمده چند آيه اى ميشيدند و فرا ميگرفتند.
و همچنين بزرگان مكه و متنفذين قريش كه بت پرست و دشمنان سرسخت دعوت
اسلامى بودند و تا ميتوانستند مردم را از نزديك شدن پيغمبر اكرم صلى
الله عليه و آله صرف ميكردند و بعنوان اينكه قرآن سحر است اعراب را از
گوش دادن و شنيدن آن ترسانيده كنار ميزدند.
با اينهمه در شبهاى تاريك از ظلمت شب استفاده نموده پنهان از همديگر و
از بستگان وزير دستان خود ميآمدند و در نزديكى خانه پيغمبر اكرم صلى
الله عليه و آله در جائى نشسته بقرآنى كه آنحضرت تلاوت ميكرد گوش
(64) ميدادند.
البته مسلمانان نيز ازين روى كه قرآن مجيد را كلام خدا و يگانه مدرك
دينى خود ميدانستند و هم ازين روى كه در فريضه نماز سوره حمد و مقدارى
از ساير قرآن ميبايست بخوانند و هم ازين روى
(65) كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ماءموريت داشت
كه قرآن مجيد و احلام اسلام را بآنان ياد دهد، در ياد گرفتن سور و آيات
قرآنى و حفظ و ضبط آنها نهايت جديت بخرج ميدادند.
اين روش پس از آنكه پيغمبر اكرم بمدينه هجرت فرمود و جامعه مستقل
اسلامى تشكيل داد منظم تر و متشكل تر گرديده و بدستور پيغمبر اكرم
جمعيت قابل توجهى از ياران وى بقرائت قرآن و تعليم و تعلم احكام اسلام
كه روز بروز نازل و تكميل ميشد موظف شدند و حتى طبق دستور صريح قرآن از
شركت در جنگ
(66) و جهاد معذور شدند.
و چون بيشتر ياران پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و مخصوصا صحابه كه
از مكه بمدينه مهاجرت كرده بودند بيسواد بوده بخواندن و نوشتن آشنائى
نداشتند بدستور پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله از اسيران يهود براى
ياد گرفتن خط كه آنزمان بسيار ساده و آسان بود استفاده ميشد و بدين
ترتيب گروهى باسواد بوجود آمد.
ازين جماعت كسانى كه بقرائت قرآن و حفظ و ضبط سور و آيات آن مشغول
بودند قراء ناميده ميشدند و ازين گروه بود كه در وقعه بئر معونه چهل تن
يا هفتاد تن يكجا شهيد شدند.
و آنچه از قرآن مجيد نازل شده بود و نيز تدريجا نازل ميشد در الواح و
استخوان شانه شتر و سعف خرما و نظاير آنها نوشته و ضبط ميشد.
آنچه هرگز قابل ترديد نيست و نميشود انكار كرد اينست كه اكثر سور قرآنى
پيش از رحلت در ميان مسلمانان دائر و معروف بوده اند، در دهها و صدها
حديث از طرق اهل سنت و شيعه در وصف تبليغ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و
آله يا يارانش پيش از رحلت و همچنين در وصف نمازهائى كه خوانده و سيرتى
كه در تلاوت قرآن داشته نام اين سوره ها آمده است .
و همچنين
(67) نامهائى كه براى گروه گروه اين سوره ها در صدر
اسلام دائر بوده مانند سور طوال و مئين و مثانى و مفصلات در احاديثى كه
از زمان حيات پيغمبر اكرم حكايت مى كند بسيار بچشم ميخورد.