قرآن هرگز تحريف نشده

استاد علامه حسن حسن زاده آملى

- ۱ -



پيشگفتارى از مترجم

بسم الله الرحمن الرحيم
قرآن كتاب مقدس و پر ارزشى است كه محصول مغز بشر نيست ، مجموعه اى از سخن الهى است كه در مدت 23 سال بوسيله امين وحى خدا بر قلب نازنين پيشواى گرامى اسلام نازل گرديد.كلمات نغز آن سايه روشنهائى حيرت انگيز است كه بلنداى معانى و فصاحت آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است ، به حدى كه با آن كه پانزده قرن است فرياد تحدى و مبارزه طلبى آن در جهان طنين انداز است ، جهانيان در برابر اين دعوت آن سر در گريبان حيرت فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت بيكران آن مات و مبهوت مانده اند. معانى ظريف آن چون پرتو آينه لرزان و از دسترس ‍ انديشه گريزان است ولى وقتى در دلى افتاد تا ناپديدترين زواياى روان او نفوذ كرده و آن را دربست مجذوب خود مى سازد.تعاليم و رهنمودهاى آن شعله هاى فروزانى از نور الهى است كه در طى سالهاى زياد بر جهان دانش ‍ گرمى و نور پاشيده و بشر هر اندازه در جاده علم به پيش مى رود و از اسرار پيچيده جهان خلقت پرده بر مى دارد چهره پر فروغش درخشان تر و حقيقتش نمودارتر مى شود. با اين همه از همان روز نخست كه اين كلمات از حنجره پاك محمد (ص ) در زير سقف نيلگون آسمان جزيرة العرب طنين انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت ، اهريمنانى انسان نما كه نشر و گسترش آن را مخالف منافع شيطانى خود مى پنداشتند بيكار ننشستند و به تلاشهاى مذبوحانه اى دست زدند، نغمه هاى ناموزونى ساز كردند (سحر آشكارش )(1) خواندند، (اساطير الاولينش )(2) گفتند، (خيالات پريشانش )(3) پنداشتند، (افتراء به خدا)(4) دانستند و چون از اين راه به مقصود خود نرسيدند به معارضه با آن برخاستند ترهات و خزعبلاتيى به هم بافتند ولى جز رسوائى محصولى به بار نياوردند. پيغمبر اكرم (ص ) تا زنده بود كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى آن را داشت و به مسلمين توصيه مى فرمود: به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد و در حديثى كه مسلم بين الفريقين است پيغمبر اكرم (ص ) فرمود:


انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى اهل بيتى ان تمسكتم بهما فقد نجوتم


و در نسخه اى (لن تضلوا بعدها ابدا)(5) من دو چيز بزرگ و گرانبها در در ميان شما مى گذارم اگر به اين دو چنگ زده و متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد و قطعا نجات مى يابيد، و اين دو يكى قرآن و ديگرى اهل بيت من است . اما متاسفانه عده اى با چنگ زدن به همين رشته محكم خود را به قعر چاه ضلالت رساندند و با فرياد: حسبنا (كتاب الله ) كتاب خدا ما را بس است .(6) كه از حلقوم عمر برخاست و بدنبال آن يكى از دو ميراث ارزشمند رسول خدا (ص ) (عترت ) كنار زده شد و همين يك جمله در طول تاريخ چه آثار غم انگيزى به بار آورد كه عبد الله بن عباس پيوسته اشك مى ريخت و مى گفت : (يوم الخميس ما يوم الخميس )(7) و آنقدر گريه مى كرد كه زمين از اشك چشم او تر مى شد. پرسيدند در روز پنج شنبه چه حادثه واقع شده كه ياد آن روز تو را چنين منقلب مى سازد؟ مى گفت روزى است كه بيمارى پيامبر خدا (ص ) شدت نمود و فرمود دوات و كتفى بياوريد تا براى شما كتاب بنويسم كه گمراه نشويد؛ بعضى از حضار مجلس مانع شدند بعلاوه گفتند: محمد (ص ) هذيان مى گويد، آن روز يوم الخميس ‍ بود(8)

نخستين زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسى برخاست ؟


براى سست كردن بنيان محكم قرآن هم طرح كم و زياد شدن قرآن را ريختند و عمر در آخرين روزهاى زندگانيش در پايان خطبه اى كه در مدينه خواند در حالى كه دستهايش را بر هم زد گفت :


اياكم ان تهلكوا عن اية الرجم ان يقول قائل لانجد حدين فى كتاب الله فقد رجم رسول الله (ص ) و رجنا، والذى نفسى بيده ، لولا ان يقول الناس : زاد عمر!الخطاب فى كتاب الله تعالى لكتبتها فانا قد قرن اها.(9)


و از عايشه روايت شده :


آنهاقالت : كان فيما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحر من ثم نسخ خمس معلومات فتوفى رسول الله و هو فيما يقرا من القرآن


و صدها نمونه ديگر كه آوردن آنها از حوصله اين مقال بيرون است و باعث شد كه عده اى كوركورانه با همين ريسمان محكم الهى خود را به چاه تطبيق افكندند.با اين همه طرفداران آنها چون فخررازى (10) و ديگران قول تحريف قرآن را به شيعيان نسبت مى دهند و حال آن كه چنانچه در همين رساله خواهيد خواند تمام دانشمندان بنام شيعه منكر چنين عقيده اى مى باشند و لغزش فكرى چند تن معدود را نمى شود به حساب يك مذهب آورد.چه خوب است كه در اين زمينه بيشتر سخن نگويم چون اين بحث به طور مستوفى در همين رساله اى كه در پيش رو داريد بيان گرديده است .اين نوشتار كه به نام (فصل الخطاب فى عدم تحريف كتاب رب الارباب ) به قلم محققانه استاد گرامى حضرت آية الله آقاى حسن زاده آملى به زبان تازى بود و پارسى زبانان از فيوضات آن محروم بودند به فرموده جناب آقاى اصلانى اينجانب آن را به زبان پارسى برگداندم تا انشاءالله مشعلى باشد در مسير پرابهام اين موضوع و من درباره شيوائى و زيبائى مطالب و استنتاجات صحيح و مفيد از آنها و مزاياى فراوان ديگر آن سخن نمى گويم چون پرتو معنويت از آن مى تابد، و گواه عاشق صادق در آستين باشد. فقط چند نكته را يادآور مى شوم :
1- هر جا به آيه اى استشهاد گرديده بود خود آيه را در متن آوردم و ترجمه آن را در پاورقى تا اصالت آن محفوظ بماند.
2- شماره سوره و آيات نوشته شده بدينگونه مى باشد كه رقم اول شماره سوره و رقم دوم كه بعد از نوشته شده شماره آيه است .
3- كليه آن چه در پاورقى آورده شد ياداشتهائى است كه اينجانب آنها را به عنوان توضيح آورده ام . اميد است خوانندگان در صورتى كه به اشتباهى از ناحيه مترجم برخورد نمودند بوسيله انتشارات قيام مرا آگاه سازند تا انشاء الله در چابهاى بعدى اصلاح گردد.
قم 3/9/1371 شمسى عبدالعلى محمدى شاهرودى

پيشگفتار مولف


ستايش پروردگارى را سزد كه با فروغ جاودانه قرآن مجيد كه جدا كننده حق از باطل ، و محق از مبطل ، و نيك از بد مى باشد ما را در مواضع گمراهى به شاهراه مستقيم حقيقت رهنمون گشت .درود و سلام بر پيامبر او حضرت محمد و خاندانش كه راهنمايان بسوى اصول ايمانند.پس از حمد خدا، بنده اميدوار به لطف الهى حسن فرزند عبدالله طبرى آملى مشهور به حسن زاده آملى چنين گويد: اين يادداشتها را فراهم آورديم تا ثابت كنيم كه قرآن از تحريف و پس و پيش شدن محفوظ مانده و چيزى از آن كم و زياد نشده و آن را فصل اخطاب فى عدم تحريف كتاب رب الار باب (11) ناميديم . و سپاس مر خداوند را كه به فضل خود ما را به حقيقت رهنمون گرديد و اگر راهنمائى ذات مقدس او نبود با توان خود هرگز به آن دست نمى يافتيم .(12) بسيارى از اوقات اين پرسش مطرح مى شود: آيا در آيات و سوره قرآن جابجائى صورت گرفت ؟ و يا مطلبى از آن كم و زياد شده است يا نه ؟!!
مى بينيم كه اين انديشه خطرناك ذهن بعضى ساده لوحان زود باور را آشفته كرده و آنان را به شك و ترديد انداخته و مى گويند: آيات و سوره هائى از قرآن كه ميان دو برگ جلد قرار دارد و اكنون در دسترس مسلمين است تمامى آن چه بر آخرين پيامبر خدا فرو فرستاده شده نمى باشد.

چرا مى گوئيم قرآن تحريف نشده


تو اى خواننده گرامى بايد توجه كنى كه قطعا سخن درست محكم و استوارى كه به دلائل قطعى از عقلى و نقلى مسلم و روشن شده اين عقيده است كه هر آن چه از قرآن كريم در دسترس مردم هست تمامش چيزهائى است كه خداوند بلند مرتبه بر پيامبرش آخرين برانگيختگان ، حضرت محمد بن عبدالله (ص ) فرو فرستاده ، و هيچگونه كم و زيادى در آن نشده و دليل اين عقيده اين است كه :
1- اندازه سوره هاى قرآن كه يكصد و چهارده تاست بدون ترديد از دوران خود رسول خدا (ص ) تا كنون تغيير نيافته است .
2- ترتيب و در جاى خود قرار دادن آيات و سوره ها، به دستور شارع مقدس بوده كه كسى حق چون و چرا در آن را ندارد، و يقينا به دستور پيامبر (ص ) بوده و همانگونه كه جبرئيل امين وحى خدا به فرمان پروردگارش به او خبر داده ، تنظيم گرديده است .
3- در زمان زندگى پيامبر خدا پيش از آن كه جهان فانى را بدرود گويد مردم سوره ها را با نامهاى ويژه شان مى شناختند.
4- سرح ريزى حروف و علائم ، و صورت سازى خطوط در قرآن مجيد طبق همان طرحى است كه از نوشته هاى نويسندگان وحى در دوره پيامبر نمونه بردارى شده است .
5- علت آن كه در آغاز نهمين سوره قرآن برائت آية بسم الله الرحمن الرحيم نوشته نشده ، آن است كه : چنانكه با يكصد و سيزده سوره ديگر غير آن يكباره نازل شده با اين سوره نازل نگرديده است .
6- بسم الله الرحمن الرحيم جزء هر سوره است همانگونه كه جزء آيه اى از سوره 27 نمل مى باشد(13)
7- اخبار و آثارى كه گوياى آن است كه عده زيادى از ياران پيغمبر در دوران آن حضرت يا بعد از درگذشت آن بزرگوار قرآن را گرد آورده اند مانند آن كه گويند: در دوره خلافت ابوبكر آيات پراكنده قرآن جمع آورى شده مقصود آن نيست كه آنان آيات را در سوره ها مرتب نمودند.در مورد ترتيب سوره ها نيز بزودى به تحقيق خواهيم پرداخت . همه اين مطالب را كه ياد آور شديم عقيده اهل تحقيق از دانشمندان پيرو ائمه اطهار است كه بهشت خداجايگاهشان باد و جز آنان برخى از علماء اهل تسنن نيز به آن معتقد مى باشند و هر كه عقيده اى بر خلاف آن را برگزيده بدون بصيرت بوده و سخن بيهوده اى گفته و به كوره راهى گام نهاده است . لازم به تذكر است اگر مى خواستم در هر يك از عناوين فوق همه دلائل آن را مفصلا يادآورى نمائيم و بطلان گفته مخالف را بياوريم نوشته ما به درازا مى كشيد، و سخن روياروى ما پراكنده مى گشت و گرفتارى ما افزون مى گشت ، بدين جهت مختصرى از دلايل هر يك از آن عناوين را مى آوريم و به خواست خدا براى آن كه در قفسه سينه دلى سالم دارد بسنده خواهد بود.

ترتيب آيات و سوره ها توقيفى است


1- هر آن چه از پيامبر گرامى (ص ) رسيده از اخبار متواتره در فضائل سوره ها بنامهايشان بلكه در فضيلت پاره اى از آيات قرآن ، در نهادن هر آيه اى را در جايگاه ويژه اى به فرمان امين وحى جبرئيل بوده است .
2- اين كه بعضى سوره ها به برخى از حروف مقطعه آغاز گرديده و بعضى نه ، مثلا: سوره 2 بقره به الم . سوره 10 يونس به الر. سوره 13 الرعد بع المر. سوره 7 اعراف به المص . سوره 19 مريم به كهيعص . سوره 26 الشعرا به طسم . سوره 27 النمل به طس . سوره 40 المومن به حم . سوره 42 شورى به حمعسق . همچنين در چند سوره ديگر.(14)
3- اين كه برخى سوره هاى ديگر با حروف مقطعه آغاز نگشته .
4- اين كه سوره (9) برائت به بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نگرديده .
5- اين كه خداوند متعال فرموده (سورة انزلنا و فرضناها)(15)
6- در سوره بقره 2 آيه 22 فرموده است :


و ان كنتم فى ريب مما انزلنا على عبدنا فتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين (16)


7- در سوره 10 يونس آيه 38 فرموده :


ام يقولون افريه قل فاتوا بسورة مثله وادعوا من استعطعتم من دون الله ان كنتم صادقين(17)


8- در سوره توبه آيه 88 فرموده است :


و اذا انزلت سورة ان امنوا بالله


هر گاه سوره اى از قرآن نازل گردد به آن كه ايمان آريد به خدا در سوره هود (11) آيه 16 فرموده است :


ام يقولون افترايه قل فاتوا بعشر سور مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين (18)


هر كدام از اين چند آيه دلالت قطعى دارد بر اينكه اسكله بندى و تركيب سوره ها از چند آيه مشخص به فرمان لازم الاطاعه پيامبر اكرم (ص ) بوده ، و نشانگر آن است كه در دوران زندگانى پربار آن جناب ، پيش از آن كه وجود مقدسش به سراى جاودان بشتابد، سوره هاى قرآن نظم و ترتيبى داشته ، و اسامى آنها بر سر زبانها بود و مردم آنها را به آن نامها مى شناخته اند.امين الاسلام طبرسى در تفسير خود مجمع البيان و جارالله زمخشرى در كشاف و جلال الدين سيوطى در الاتقان فى علوم القرآن و دانشمندان بزگوار ديگرى غير آنان ، از ابن عباس و سدى نقل كرده اند: كه ، فرموده خداى تعالى :


و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون .(19)


آخرين آيه از كتاب آسمانى بود كه بر پيغمبر اكرم نازل شد، و جبرئيل به آن حضرت گفت آن را آيه 280 از سوره بقره قرار بده .(20) و اين قول مثل اين كه اجماعى است ، و خلاف تنها در اين است كه بعد از نزول اين آيه رسول خدا (ص ) چه مدت زنده ماند. از ابن عباس نقل شده : بعد از نزول اين آيه آن جناب بيست و يك روز زنده بود، و ابن جريح گويد: نه شب ، و سعيد ابن جبير مقاتل گفته اند: هفت شب ، و زمخشرى گويد: گفته شده سه ساعت .من مى گويم : قرار دادن تمامى آيات قرآن در جايگاه خود به دستور خداوند متعال بوده اگر چه براى يكايك آنها در كتبى كه احاديث را گرد آورى نموده اند روايت جداگانه اى ذكر نشده باشد همچنين زيانى ندارد كه دو آيه در يك سوره باشند كه آيه اول بعد از آيه دوم نازل گرديده باشد.زمخشرى در تفسير كشاف در ابتداى سوره توبه گويد: اگر بپرسى چرا همانند سوره هاى ديگر اين سوره به آيه بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نگشته ؟! گويم : سبب آن را ابن عباى از عثمان پرسيد، او پاسخ داد: شيوه پيامبر خدا چنان بود كه هر گاه سوره يا آيه اى بر او فرود مى آمد، به نويسندگان وحى مى فرمود: آن را در محلى كه فلان چيز و آن چيز ديگر ذكر مى شود جاى دهيد و تا آن جناب جان در بدن داشت براى ما بيان نفرمود آن را در كجا قرارش بدهيم .(21) در مجمع البيان ، و اتقان نيز اين روايت آورده شده است .اين روايت بالا آشكارا دلالت دارد كه :
1- تركيب بندى سوره ها از آيات به فرمان پيغمبر صورت پذيرفته .
2- با سوره برائت آيه بسم الله نازل نگشته بود و گرنه آن را در آغاز آن سوره قرار مى داد.
3- يكصد و سيزده بار، در آغاز هر سوره اى كه بر پيغمبر فرود آمده بسم الله ..هم نازل گرديده است .مرحوم طبرسى در مجمع البيان ، و ديگران در تفاسير و كتابهاى حديث و سيره روايت كرده اند از بريده ، كه گفت : پيغمبر خدا (ص ) فرمود: سوره بقره ، و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نور تابانند، و همانند دو قطعه ابر سپيد يا دو پرده يا دو صف پرندگان بال و پرگشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آن كه آنها را ياد گرفته است سايه مى اندازند.(22) پس حديث به روشنى دلالت دارد بر اين كه اين دو سوره در دوران زندگى پيامبر خدا (ص ) ترتيب داده شده و دست بدست مى گشته ، و مردم آنها را به نام مى شناخته اند.سيوطى در كتاب اتقان و مفسرين از جمله طبرسى در سر آغاز سوره 11 هود روايت كرده اند كه ثعلبى به سند خود از اسحاق از ابوجحيفه نقل نموده : به پيامبر خدا (ص ) عرض شد: پيرى زود اثرش را در شما نمايان كرده است . فرمود: سوره هود و هم مانند آن پيرم كردند. و در حديث ديگر از انس گويد؟ در پاسخ ابوبكر پس از اين جمله فرمود: سوره 69 الحاقه و سوره 56 واقعه و سورة 78 النباء و سوره 88 غاشيه .(23) مرحوم طبرسى در ديباچه مجمع البان (24) در فن چهارم گويد: در خبرى كه از پيامبر خدا (ص ) شايع است آمده كه ، آن حضرت فرمود: به جاى تورات هفت سوره طولانى ، و بجاى انجيل سوره هاى مثانى و به جاى زبور سوره مئين به من داده شد، و سوره هاى مفصل را هم علاوه !(كه با آنها بر پيامبران ديگر برترى يافتم .(25)

يك بحث لغوى


در نسخه هاى چاپى و خطى لفظ طول بيشتر با الف طوال نوشته شده ولكن در هنگام نسخه بردارى اشتباها كلمه از وضعش تغيير داده شده و گرنه وضع اصلى آن طول بر وزن صرد است ، و جمع طولى مونث اطول مى باشد.ابن اثير در نهايه گويد: چند بار در حديث آمده است اوتيت السبع الطول و طول به صداى جمع طولى است مانند كبر و اين بناء ادبى همواره لازم است كه يا با الف و لام باشد بابه چيزى اصافه شود.(26) در حديثى ام اسلمه گويد:


كان يقرافى المغرب بطولى الطوليين ثنية الطولى .


و معنى حديث اين است كه : آن حضرت در نماز، دو سوره طولانى قرآن كه انعام و اعراف باش مى خواند.

توقيفى بودن آيات و سوره ها


اين چند حديث و ده ها مانند آنها كه شيعه و سنى از پيغمبر اكرم (ص ) در اين مورد روايت كرده اند و آنقدر زياد است كه نمى توان آنها را شماره نمود، همه گوياى آنند كه قبل از در گذشت رسول خدا از اين دنيا، سوره هاى قرآن منظم و مرتب شده بوده ، كه مردم آنها را به نامهايشان مى شناختند و نيازى به آن نيست كه تمام اخبارى را كه در فضيلت سوره ها وارد شده نقل كنيم .

چگونگى نظم و ترتيب سوره ها


سوره هاى قرآن به روال ترتيب نزول نبوده بلكه آياتى هم كه در يك سوره جا داده شده نيز به ترتيب نزول نيست (27) چه آن سوره هائى كه به يك باره نازل گشته ، مثل سوره 7 انعام چنان كه در مجمع البيان و بسيارى از كتابها، مفصل نوشته شده ، و چه سوره هائى كه تمامش در يك نوبت نازل نشده بلكه در چند نوبت و به مناسبت هاى گوناگون فرود آمده و بعدا مجموعه آنها بصورت يك سوره درآمده . علاوه بر اينها از دلائلى كه خداوند به دلم افكنده بر اثبات اين كه ترتيب آيات در سوره هاى قرآن به دستور پيغمبر (ص ) بوده اين است كه : با آن كه بعضى سوره ها مانند سوره 7 انعام همه اش در يك نوبت نازل گرديده و با اين كه بيشتر آياتى كه در يك سوره آورده شده بطور پراكنده فرو فرستاده شده ، و اختلافى نيست كه برخى آيات از جهت نزول بر بعضى ديگر پيشى دارند(28) و ظاهرا ترتيب سوره ها از آيات به ترتيب نزولشان صورت نگرفته با اين حال به گونه اى تركيب يافته كه ميان آيات پشت سرهم نهاده شده در هر يك از سوره ها كمال بلاغت و فصاحت رعايت گرديده تا به آن حد كه خداوند متعال بندگان خود را به مبارزه با آن طلبيده و فرمود: ده سوره يا يك سوره از قرآن را بياوريد و با صراحت هشدار داده است :


لئن اجتعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذاالقران لاياتون بمثله و لو كان بعضه لبعض ظهيرا (29)


بشر؛ كى و كجا قادر است جملات پراكنده اى را كه در مدت بيست و اندى سال در مورد احاك گوناكون نازل گردديده به آن سر حد اعجاز برساند كه انس و جن از هم آوردى آن ناتوان باشند؟!و انگشت عجز و حيرت به دندان بگزند، با اين حال آيا كسى مى تواند بگويد ترتيب و آراستگى معجزآساى آنها در سوره ها به فرمان خدا و پيامبرش نبوده . پس اى خردمندان بيدار باشيد و توجه داشته باشيد:


افلا يتدبرون القران ولوكان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا.(30)



قرآن را صحابه جمع نكرده اند


گذشته از همه اينها اگر كار جمع آورى و ترتيب سوره هاى قرآن در زمان پيغمبر صورت نگرفته باشد و چنانچه عده بسيار اندكى بدون دقت و رسيدن به كنه مطلب پنداشته اند بعد از در گذشت آن جناب صحابه آن را بر اساس نظر خود مرتب كرده باشند، ديگر فرموده خداوند: (فاتوابسور) (بعشرسور)(31) و مانند اين دو آيه مفهومى ندارد.سيوطى در اتقان ، فصل نخست از نوع هيجدهم گويد: اجماع و روايات مترادف بر اين دلالت دارند كه ترتيب نزول است و ترديدى در آن نيست و بسيارى از علماء آن را در آثار خود آورده اند از جمله زركشى در البرهان ادعاى اجماع كرده و ابوجعفر ابن الزبير در كتاب مناسبات خود چنين گفته است : ترتيب آيات و سوره هاى قرآن به توقيف و آگاهى خود پيغمبر و فرمان او انجام شد و در اين مورد بين مسلمين خلافى نيست .(32)

پيوند آيات به يكديگر


اگر بسيارى اوقات در كتب تفسير و شرحها آوائى پرده گوشت را مى كوبد كه اين آيه به فلان آيه پيوسته است و آن آيه به اين آيه مثلا طبرسى در مجمع البيان (33) فرموده خداوند در سوره نساء (و ان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى ) كه آيه سوم مى باشد متصل به آيه 127 همين سوره (و يستفتونك فى النساء قل الله يفتيكم فيه ن )(34) مقصودشان اين است كه آيات قرآن از حيث مفهوم بعضى به بعض ‍ ديگر پيوسته اند، و آن بخاطر آن است كه بعضى آيات قرآن روشنگر مراد بعضى آيات ديگر است مانند مبين براى مجمل (35) و مانند مقيد براى مطلق (36) و مثل خاص براى عام (37)
اميرالمومنين على (ع ) فرموده است : كتاب خدا است كه شما را به حق بينا و گويا و شنوا مى كند، و بعضى از آيات آن بوسيله بعض ديگر گويا، و برخى هم بر برخى ديگر گواه براى تفسير بعضى از آيات قرآن بايد از معانى و مضامين ديگر استفاده كرد و شاهد آورد و با احكام الهى اختلاف نداشته و پيرو خود را نيز از راه خدا جدانگرداند و او را به گمراهى نكشاند(38)
مقصود از فرموده آن حضرت بعضى از آيات آن شاهد بعضى ديگرند اين است كه پاره اى از آن براستى و درستى بعضى ديگر گواهى مى دهد: بر خلاف آن نمى باشد چنان كه خداوند فرموده :


افلا يتدبرون القران و لو كان من عند غير الله لو جدوا فيه اختلافا كثيرا(39)


همچنين خداوند فرموده :


ذلك بان الله نزل الكتاب بالحق و ا الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد.(40)


منصور مفسرين از اتصال آيات اين نيست كه آنها لفظا به يكديگر متصل اند، چون از مطالب گذشته دانستى كه آيات در دوران پيامبر به دستور آن حضرت تنظيم شده و همه دانشمندان اهل تحقيق اين نظريه را تاييد كرده اند.

ثمره فقهى


از جهت همين ارتباط مفهومى است كه دو سوره صحى 93 و انشراح 94 را يكى شمرده اند و خواندن آن دو در يك ركعت فريضه به جاى يك سوره بعد از حمد تجويز گرديده ، بلكه خواندن يكى از آن دو بدون ديگرى در نماز واجب جايز نمى باشد چون آن دو يك سوره اند(41)
با اين كه در يك ركعت نماز واجب از خواندن دو سوره بعد از حمد نهى شده است . و واجب است ميان آن دو سوره بسم الله الرحمن الرحيم خوانده شود، چون بسم الله ...جزء سوره است . فرمايش شيخ طوسى به جواز ترك بسمله بين آن دو سوره نارسا است (42)
و دليل موافق آن نيست و همين گونه است سوره 105 فيل و سوره 106 قريش . مرحوم بحرالعلوم در منظومه الدرة گويد:


و والضحى و الانشراح و احدة بالاتفاق و المعانى شاهدة كذلك الفيل مع الايلاف و فصل بسم الله لا ينافى


به اتفاق علماء سوره ضحى و انشراح يكى مى باشد و معانى آنها بر اين مطلب گواهى مى دهد. همچنين سوره فيل با سوره ايلاف . و فاصله شدن بسم الله در ميان آنها با يكى بودنشان منافات ندارد. و اين كه اين حكم را به يك ركعت فريضه مقيد كرديم بدين جهت است كه در نمازهاى مستحبى جايز است سوره هاى زيادى خوانده شود و هر گاه چند سوره را با هم جمع كرد لازم است با هر سوره اى بسم الله بخواند.سيوطى در اتقان ، نوع 19 گويد: و در كامل هذلى از بعضى نقل شده كه الضحى و الم نشرح يك سوره مى باشند و امام فخر رازى در تفسيرش اين سخن را از طاوس و ديگرى (عمر بن عبدالعزيز)نقل كرده است .

بسم الله الرحمن الرحيم جزو همه سور قرآن است


قطعا بسم الله ...يك جزء و آيه اى از سوره 27 نمل هست بلكه در آن سوره دو آيه آن را تشكيل داده است ، و در هر سوره اى بسم الله يك آيه بشمار مى رود و لذا اگر شخصى در نماز، چه فريضه باشد يا نافله ، آن را نخواند نمازش باطل است . و واجب است در نمازهائى كه لازم است مرد حمد و سوره را بلند بخواند بسم الله نيز بلند خوانده شود و در نمازهائى كه بايد حمد آهسته خوانده شود مستحب است بسم الله بلند خوانده شود، و عقيده اصحاب ما اماميه بر اين است ، ولى ميان فقهاء مسلمين اختلاف است اگر چه بيشتر از آنان با اين نظريه موافقند بلكه آن عقيده بيشتر علماء گذشته است اگر نگوئيم همه .

اجماع


نويسنده تفسير المنار گويد: همه مسلمين بر اين عقيده اند كه بسم الله الرحمن الرحيم از قرآن است و يك جزء آيه از سوره نمل مى باشد و نسبت به جايگاه آن در بقيه سوره ها اختلاف دارند، گروهى معتقدند كه يك آيه از هر سوره مى باشد و اين نظريه دانشمندان پيشين از اهل مكه است چه فقهاء و چه قرائشان و ابن كثير و اهل كوفه و از ايشان است عاصم و كسائى از قراء، و بعضى صحابه و تابعين از اهل مدينه و شافعى در الجديد و پيروان او، و ثورى ، واحمد در يكى از دو قولش و اماميه . و از محدثين ايشان از علماء تابعين كه اين قول از آنان روايت گرديده عبارتند از: سعيد بن جبير و عطا و زهرى و ابن المبارك . و قوى ترين دليلشان بر آن اجماع صحابه و اشخاص بعد از آنان است كه همگى در قرآنهائى كه نوشته اند بسم الله را در آغاز همه سوره ها آورده اند جز سوره برائت ، با اين كه دستور داريم كه هر چه از قرآن نيست از مصاحف زدوده شود. و به همين علت آمين را در اخر سوره حمد ننوشته اند. و احاديثى هم وارد شده كه اين عقيده را اثبات مى كند، از آن جمله حديثى است كه مسلم آن را در صحيح خود از حديث انس در آورده است كه گويد: يك وقت پيامبر خدا (ص ) فرمود: هم اكنون سوره اى بر من نازل گرديد و هنگامى كه شروع بخواندن كرد ابتدا فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم . ابوداود به اسناد صحيح از ابن عباس روايت كرده : كه پيامبر خدا، جدا شدن سوره اى از سوره ديگر را نمى شناخت و در روايتى پايان يافتن سوره اى را نمى دانست تا اين كه بسم الله الرحمن الرحيم براو نازل مى گشت . و اين حديث را حاكم هم در مستدرك آورده و گفته است صحيح است بر شرط شيخين . دارقطنى از حديث ابوهريره روايت كرده كه گويد: پيامبر خدا (ص ) فرمود: هر گاه خواستيد را بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم را هم بخوانيد، زيرا سوره حمد ام القرآن و سبع المثانى (43) و بسم الله الرحمن الرحيم يكى از آيات آن مى باشد. از علماء مدينه مالك و غير او، و از علماء شام اوزاعى و ديگران ، و از قراء بصره ابوعمر و يعقوب معتقدند به اين كه بسم الله يك آيه جداگانه ايست كه براى بيان سرآغاز سوره ها و جدائى انداختن بين آنها نازل گشته ، و حنفيه هم به همين قول معتقدند. از قراء كوفه حمزه و طبق روايتى كه از احمد نقل شده گفته اند بسم الله آيه اى از سوره فاتحة الكتاب است نه سوره هاى ديگر در اين جا اقوال ديگرى هست كه مخالف با قواعد است و پيروى ندارد.مى گويم : براى آن گروه اندك كه قائلند بر آن كه بسم الله يك آيه است و فقط يك نوبت نازل شده دليل قاطعى وجود ندارد كه در حساب آيد و اگر حجتى هم بياورند بدون شك و ترديد باطل است و لغزاننده .

تكرار آيات


چگونه به دليل اين كه تكرار لازم مى آيد بگوئيم بسم الله يكبار بيشتر نازل نشده و حال آن كه بسيارى از آيات بارها در قرآن آمده مانند آيه (فباى الاء ربكما تكذبان ) كه در سوره الرحمن 55 سى و يك مرتبه تكرار شده . و آيه (ويل يومئذ للمكذبين ) در سوره 77 المرسلات ده بار. و آيه (انا كذلك نجزى المحسنين ) در سوره 37 صافات چهار مرتبه . و آيه الم شش ‍ بار در سرآغاز سورههاى بقره 2 آل عمران 3 عنكبوت 29 روم 30 لقمان 31 السجده 32. و آيه الر در ابتداى سوره يونس 10، هود 11، يوسف 12، ابراهيم 14، الحجر 15 پنج مرتبه ، و آيه حم شش مرتبه در اول سوره هاى مومن 40، فصلت 41، زخرف 43، دخان 44، جاثيه 45، احقاف 46، !سوره شورى 42 حم عشق هفت بار مى شود.و آيه طسم در آغاز سوره هاى شعراء 26، قصص 28 دو بار. و فرموده خداوند متعال


و ما انت بهايد العمى عن ضلالتهم ان تسمع الا من يومن باياتنا فهم مسلمون (44)


دو بار نازل شده كه در سوره نمل 27 و ديگرى در سوره روم 30 آمده است جز اين كه كلمه هادى در سوره روم بدون ياء نوشته شده بهادالعمى و اين كار چنان كه بزودى تحقيقش خواهد آمد به پيروى از مصاحفى بوده كه در دوران زندگى پيغمبر اكرم (ص ) به رشته تحرير در آمده بود. علاوه بر اينها، عقيده آنان ، با صريح بسيارى از اخبارى كه آشكارا فرموده اند: بسم الله به همان اندازه كه در قرآن هست نازل شده ، سازشى ندارد.با وجودى كه عادت و شيوه و همت پيغمبر خدا (ص ) و مسلمين بر اين بود كه قرآن را از هر آن چه از او نيست برهنه سازند؛ و در نوع 18 كتاب اتقان از ابوسعيد روايت كرده كه گويد: پيامبر خدا (ص ) فرمود: از من جز قرآن چيزى ننويسيد.

چرا سوره برائت بسم الله ندارد


نويسنده تفسير المنار در اول سوره توبه گويد نه صحابه و نه افراد بعد از آنان هيچكدام در ابتداى اين سوره بسم الله را ننوشته اند زيرا چنان كه با سوره هاى ديگر نازل گشته بود با سوره برائت نازل نشده بود. و گويد: اين قول مورد اعتماد واقع گرديده و اختيار شده است ، و در علت نبودن بسم الله در اول آن سوره گفته شده : ننوشتن بسم الله در اول آن سوره بخاطر رعايت قول شخصى بوده كه گفته است آن سوره با انفال يكى مى باشد. و حال آن كه مشهور اين است كه نبودن بسم الله در آغاز آن بدين جهت است كه ، چون نزول اين سوره بخاطر شمشير كشيدن بر روى كفار، و به هم زدن قراردادهاى با آنان است . جز اين ها علل ديگرى هم گفته شده ، كه آنها را سبب و علت قرار دادن مشكل است . و چه بسا گفته مى شود: گفته مشهور حكمت است نه علت .(45) يكى از دانشمندان در مورد اين حكمت فرموده است : نبودن بسم الله دراول اين سوره دلالت دارد بر اين كه بسم الله يك آيه از هر سوره مى باشد بخاطر اين كه استثناء به فعل همچون استثناء به گفتار آلت سنجش عموم است . در اتقان ، قشيرى به سند صحيح روايت كرده است نبودن بسم الله در ابتداى سوره برائت بدين علت است كه جبرئيل در آن بسم الله را نازل نكرد. و در شاطبيه گويد:


و بسمل بين السورتين سنة جال موها ربة و تجملا(46)


ابن قاصح در شرح آن گويد: شاعر در اين بيت آگاهى داده است كه مردانى كه ميان دو سوره بسم الله را آورده اند به سنت رسول الله عمل كرده اند. نموها يعنى سند آن را گر چه ذكر نكرده اند بالا برده اند و آن را نقل كرده اند و آنان عبارتند از عيسى بن مينا قالون (47) كسائى (48) و عاصم (49) و ابن كثير(50) كه به باء و راء و دال از گفته اش بسند رجال نموها دربة به آنان اشاره شده است . و به كلمه بسنة نموها اراده نموده نوشتن صحابه بسم الله را در مصحف ، و گفته عايشه : بخوانيد آن چه را در مصحف هست . و آثارى را كه مى گويند: پيغمبر اكرم (ص ) پايان پذيرفتن سوره اى را نمى دانست مگر هنگامى كه بسم الله الرحمن الرحيم براو نازل مى شد. كه اين اخبار بر آن دلالت دارد كه بسم الله بارها با هر سوره اى نازل گرديده است . من گويم : از پيشوايان معصوم ما (ع ) هم مانند آن چه از آنها نقل شده روايت گرديده چنان چه در تفسير عياشى از صفوان جمال نقل شده كه گويد: امام صادق (ع ) به من فرمود: خداوند هيچ كتابى را از آسمان نازل نفرموده جز آن كه در سر آغازش بسم الله الرحمن الرحيم بوده ، و با نزول بسم الله الرحمن الرحيم شناخته مى شد كه سوره به آخر رسيده است .(51) همچنين در كافى از يحيى بى ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد در نامه اى به امام باقر عليه السلام نوشتم : فدايت گردم چه مى فرمائى در مورد شخصى كه در نمازش فقط به قصد سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شده و سوره ديگر را شروع كرده بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد. حضرت به خط مبارك خود مرقوم فرمود: براى به خاك ماليدن بينى او ناپسند داشتن او يعنى عياشى آن نماز را دوباره اعاده كند.(52) در خبر صحيح محمد بن مسلم گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم از آيه : (سبعا من المثانى و القرآن العظيم ) آيا مراد سوره فاتحة الكتاب است . فرمود: بلى . عرض كردم : بسم الله الرحمن الرحيم از همان هفت آيه است ؟ فرمود: آرى آن بهترين آنهاست .(53) غير اين ها از روايات ديگر و حديث اخير بسم الله را از آيات ويژه سوره حمد مى داند.


و مهما تصلها او بدات براءة لتنز يلها بالسيف لست مبسملا(54)


شارح (شاطبيه ) گفته است : ضمير(ها) در (تصلها) به برائت بر مى گردد كه از نظر ادبى اضمار قبل الذكر مى نامند و معنى شعر اين است در اول سوره برائت بسم الله گفته نمى شود خواه خواننده آن را به سوره قبلش انفال وصل كند يا نكند و فقط ابتدا به خواندن برائت نمايد. آنگاه حكمت در ترك بسم الله در اول آن را چنين بيان نموده : (لتنز يلها بالسيف ) يعنى براى اين كه سوره برائت جهت خشم گرفتن و بيم دادن ، و ترسانيدن است و در آن سوره فرمان به شمشير كشيدن بر روى مشركين داده شده است . ابن عباس گويد: از على كه خدا از او خوشنود گردد پرسيدم چرا در سر آغاز سوره برائت بسم الله الرحمن الرحيم نوشته نشده است . در پاسخم فرمود: چون بسم الله پناه و زنهار است و در برائت زنهارى نيست با فرمان دست بر قبضه شمشير زدن و بر فرق مشركين كوبيدن نازل شده است . مى گويم جاى هيچ سخنى نمى باشد كه در تعليل بترك بسم الله در اول سوره برائت قولى كه مى توان اختيار كرد و با آن اعتماد نمود همان است كه بسم الله با آن سوره نازل نشده بود و شيخ محمد عبده در تفسيرش همان را برگزيده واگر در اقوال ديگرى كه براى علت ترك آن در اول سوره برائت بيان شده دقت شود معلوم خواهد شد كه دليل سالمى در دست ندارند.و آن كه گويد ترك بسم الله در اول سوره برائت براى آن است كه در اين سوره به شمشير كشيدن و گسستن پيمانها فرمان داده و بسم الله آيه رحمت است مى خواهد بگويد حكمتش اين بوده نه آن كه علتش و در اين صورت عقيده و گفته بسيار خوبى است . زيرا در آغاز بسيارى از سوره هائى كه به عذاب نازل شده مانند سوره (هل اتيك حديث الغاشيه ) (88) و سوره معارج (70)كه با سال سائل بعذاب واقع آغاز شده بسم الله الرحمن الرحيم هست . و فرمايش اميرالمومنين على (ع ) كه در مجمع البيان اول سوره برائت نقل شده و گفته ناظم شاطبيه كه حضرت فرمود: بدين جهت بسم الله الرحمن الرحيم بر سر آغاز سوره برائت نازل نشده كه بسم الله براى زنهار و مهر و رحمت است ولى سورة برائت نازل شده تا با شمشير كشيدن و تاختن بر مشركين ايمنى را از آنها بردارد.(55) فشرده سخن اين است كه عمده ترين دليل در اآن شنيدن از معصوم و تعب د(56) است و اخبار وارده در آن مانند همين فرمايش ‍ اميرالمومنين مخالف آن نمى باشند. زيرا آن حضرت مى خواهد روشن كند كه نازل نشدن بسم الله در سوره برائت به آن حكمت است پس مى خواهد بفرمايد كه با آن نازل نگرديده چنان كه قشيرى و ديگران صريحا گفته اند كه جبرئيل آن را در آن سوره فرود نياورده .

چند ثمره فقهى


چون دانستى كه بسم الله يك جزء از هر سوره مى باشد، و حجابى است كه ميان دو سوره واقع شده و آنها را از يكديگر جدا ساخته بايد بدانى كه بسيارى از مسائل فقهى بر او مرتب مى شود مانند آن كه :
1- اگر كسى سوره حمد را شروع نمايد و نيت كند بسم الله آن جزء سوره اخلاص مثلا باشد نمازش باطل است .
2- همچنين اگر در وقت خواندن قل هو الله قصد كند بسم الله آن از حمد يا سوره ديگر باشد نمازش باطل است .