داستانهايى از فتح مكه
خواب ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
سال ششم هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه خوابى ديد كه آن را براى
ياران چنين بازگو فرمود:
خواب ديدم به اتفاق يارانم براى انجام مناسك عمره، وارد مكه
مىشويم.
و مطابق بعضى از روايات فرمود:
خواب ديدم خداوند به من امر كرد كه براى مناسك عمره به مكه
بروم.(874)
يارانش همگى از اين رويا، شادمان شدند.
و نظر به اين كه بعضى تصور مىكردند تعبير اين خواب در همان سال ششم هجرت واقع
مىشود، ولى مشركان در آن سال، مانع رفتن پيامبر و ياران او به مكه شدند، شك و
ترديد در دل افراد ضعيف الايمان به وجود آمد كه چرا خواب پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم تعبير درست نداشته است؟ و منافقين، آشكارا اعتراض كردند كه: چرا اين وعده
عملى نشد؟!
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنها فرمود: مگر من به
شما قول دادم كه همين امسال تعبير خواب، محقق مىشود؟!
آيه 27 سوره فتح در صدق اين رؤيا نازل شد، كه صبر كنيد طولى نمىكشد تعبير آن،
محقق مىيابد، آغاز اين آيه چنين است:
لَقَد صدَقَ اللهُ رسُولَهُ الرُّؤيا بِالحَقِّ
لَتَدخُلَنَّ المَسجِدَ الحَرامَ اءنْ شاءَ اللهُ؛
خداوند آن چه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود،
به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد.(875)
ماجراى مانع شدن مشركان
در ماههاى حرام (ذيقعده، ذيحجه، رجب و محرم) جنگ كردن نزد همه مردم جزيرة العرب،
حرام بود و اسلام نيز اين سنت را محترم شمرد؛ و پيامبر اين ماهها كه ماههاى آزاد
بود، از فرصت استفاده كرده و به تبليغ اسلام مىپرداخت.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سال ششم هجرت تصميم گرفت كه به اتفاق مهاجر و
انصار و ساير مسلمين به سوى مكه بروند و در ماه ذيقعده، در مناسك عمره شركت كنند.
مسلمانان(876)
همراه رسول اكرم در ذى الحليفه نزديك مدينه احرام بستند
و با تعداد زيادى شتر براى قربانى، به سوى مكه حركت كردند، وضع حركت پيامبر به خوبى
نشان مىداد كه جز عبادت، قصد ديگرى (مانند جنگ) ندارد. مسلمانان به اتفاق پيامبر
در روستاى حديبيه فرود آمدند.
ولى مشركان و قريش از حركت مسلمين مطلع شده و راه را بر آنها بستند، و مانع حركت
مسلمانان گرديدند.
در صورتى كه آنان در اين كار، دو سنت را كه خود قبول داشتند، شكستند:
يكى: آزادى در ماههاى حرام (از جمله ماه ذيقعده) دوم: مانع نشدن از كسى كه احرام
بسته است.
در اين مورد بين مسلمين و مشركان، كشمكش و گفتگوى بسيار رخ داد كه همين امر مقدمه
صلح حديبيه (كه فتح بزرگى براى اسلام بود) را پىريزى نمود و پيماننامه صلح نوشته
شد.
آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به يارانش دستور داد شترهاى خود را در
سرزمين حديبيه قربانى كنند و سرهاى خود را بتراشند و از احرام بيرون آيند و به
مدينه باز گردند، ياران دستور آن حضرت را اجرا نمودند.
مسلمانان با اندوهى سنگين و دلى پر از غم به سوى مدينه بازگشتند و در حالى كه به
اين وضع متعرض بودند.
ولى هنگامى كه در راه بودند، مركب پيامبر سنگين شد و توقف كرد پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم بسيار شادمان شد و مسلمانان نشاط و شادى را از چهره آن حضرت
مشاهده كردند، و همه منتظر دانستن علت بودند كه به زودى پيامبر به آنها فرمود:
هم اكنون سوره فتح (چهل و هشتمين سوره قرآن) بر من نازل شد.(877)
صلح حديبيّه، فتح مكه و پيروزىهاى ديگر
صلح حديبيه يكى از پيروزىهاى بسيار بزرگى است كه مسلمانان تحت رهبرى داهيانه رسول
اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به دست آوردند. كه هم مقدمه فتح استراتژيكى مكه و
هم داراى پيآمدهاى سياسى و اجتماعى و مذهبى فراوان و عالى بود.
و از آن جا كه اين صلح پيمانى بين مسلمين و مشركان، در سرزمين و روستاى
حديبيه (20 كيلومترى مكه در راه جده كه به مناسبت چاه يا درختى كه در آن جا
بود، به اين نام ناميده مىشد) واقع شده بود، به آن صلح حديبيه
گفتند.
صلح حديبيه، به قدرى مهم بود كه موجب زمينهسازى پيروزىهاى پى در پى ديگر گرديد
كه در روايات متعدد، به عنوان فتح المبين معرفى شده
است.
(878)
زهرى كه از اكابر رجال معروف
تابعين است مىگويد: فتحى بزرگتر از صلح حديبيه صورت
نگرفت، چرا كه مشركان با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آنها جايگزين شد
و در مدت سه سال گروه عظيمى به اسلام گرويدند.(879)
صلح حديبيه در مدت كوتاهى، موجب فتح خيبر (در سال هفتم هجرت) و سبب و زمينه ساز
فتح عظيم مكه (در سال هشتم هجرت) گرديد.
بر همين اساس است كه اكثر مفسران مىگويند: سوره فتح در مورد
صلح حديبيه نازل شد كه مقدمه فتح مكه گرديد.
علامه طبرسى نقل مىكند: هنگامى كه پيامبر از حديبيه
برمىگشت (و سوره فتح نازل شد) يكى از اصحاب عرض كردند: اين چه
فتحى است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشتند و جلوى قربانى ما را گرفتند؟
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سخن بدى گفتى، بلكه
اين بزرگترين پيروزى ما بود كه مشركان راضى شدند، بدون برخورد خشونتآميز، شما را
از سرزمين خود دور كنند و به شما پيشنهاد صلح دهند و با آن همه ناراحتى كه قبلا
ديدهاند، تمايل به ترك تعرض نشان دهند.(880)
ويرژيل گيورگيو دانشمند رومانى درباره
صلح حديبيه مىگويد:
همانطور كه جنگ احد از نظر يك مرد نظامى، شكست نبود، زيرا
قشون مكه نتوانست، قشون اسلام را از بين ببرد و نه كشور اسلام (مدينه) را اشغال
نمايد. توقف محمد صلى الله عليه و آله و سلم در حديبيه
هم بر خلاف آن چه بعضى از تذكرهنويسان نوشتهاند، يك شكست سياسى به شمار نمىآمد،
بلكه يك موفقيت سياسى محسوب مىشود.
انسان اگر اهل سياست هم نباشد مىفهمد كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم با سياست
خود در حديبيه حريف را مجبور كرد كه مطيع سياست او شود.
قريش آن چنان در حد بالاى غرور بودند كه هرگز نمى خواستند با محمد صلى الله عليه و
آله و سلم مذاكره كند و اگر افرادى را مىفرستادند، به منظور مذاكره نبود، بلكه به
منظور شناسايى وضع مسلمين، و روحيه و قدرت آنها و ميزان وفادارى آنها به محمد صلى
الله عليه و آله و سلم بود.
سپس مطالبى مىگويد كه خلاصهاش اين است:
ولى محمد صلى الله عليه و آله و سلم با مانور بيعت رضوان و... آن چنان عمل كرد كه
آنها به پاى مذاكره آمدند و پيماننامهاى را امضا كردند كه در حقيقت، امضاى گسترش
اسلام و القاى رعب و وحشت در دل مشركان و در نتيجه زمينهسازى براى شكست قريش بود.(881)
مانور بيعت رضوان
قبلا در مورد پيمان نامه صلح حديبيه و اهميت آن سخن
گفتيم، ولى يكى از عوامل مهمى كه موجب نوشتن اين عهدنامه گرديد، ترس و وحشت مشركان
از قدرت مسلمانان بود، آنها در آغاز، اين قدرت را باور نداشتند، ولى
بيعت رضوان در آنها ترس و وحشت ايجاد كرد، و همين امر موجب تسليم آنها در
مورد صلح حديبيه كه امتياز مهمى براى اسلام بود گرديد،
اكنون به داستان زير در اين رابطه توجه كنيد:
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در سال ششم هجرت همراه با هزار و
چهارصد نفر مسلمان به قصد انجام مناسك عمره از مدينه به سوى مكه حركت نمودند، در
نقطهاى به نام حديبيه (20 كيلومترى مكه) فرود آمدند.
بديل بن ورقاء خُزاعى همراه جمعى از مشركان به حضور
پيامبر رسيدند و با آن حضرت در مورد هدف از آمدنشان مذاكره نمودند، و دريافتند كه
آن حضرت و همراهانشان براى جنگ و مبارزه نيامدهاند، بلكه (در ماه حرام - ذيقعده)
براى زيارت و انجام مراسم عمره به مكه آمدهاند.
گروه بديل بن ورقاء به مكه بازگشتند و به سران مكه خبر دادند كه:
در مورد محمد داورى شتابزده نكنيد، او قصد جنگ ندارد و براى زيارت مىآيد...
سرانجام سران قريش عروة بن مسعود را كه فرد عاقل و
زيركى بود براى مذاكره به حضور پيامبر فرستادند، او به حضور پيامبر رسيد و به
مذاكره پرداخت، و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم همان سخنى را كه به بديل
فرموده بود، به او نيز فرمود، عروة بن مسعود در اين مذاكره دريافت كه ياران پيامبر،
احترام خاصى - در حد ايثار - نسبت به آن حضرت دارند.
عروة به مكه بازگشت و به مشركان گفت: سوگند به خدا، من قبلا
نزد شاهان روم و ايران نزد نجاشى (شاه حبشه) رفتهام، ولى هيچ يك از آنها را نديدم
كه مانند محمد صلى الله عليه و آله و سلم مورد احترام يارانش باشد، به گونهاى كه
وقتى محمد به آنها دستور مىدهد، بى درنگ انجام مىدهند وقتى وضو مىگيرد، براى
گرفتن قطرات آب وضويش (به عنوان تبرك) كشمكش شديد مىكنند، و وقتى كه محمد سخن
مىگويد، همه خاموش مىشوند، و به ديده احترام نه خيره به او مىنگرند، او (محمد
صلى الله عليه و آله و سلم) طرح سازنده و خوبى را (در مورد صلح) ارائه مىدهد، و
شما آن را بپذيريد. مشركان جواب رد دادند، ولى او (عروة اصرار مىكرد كه طرح
صلح را قبول كنند.
عروة مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، عمر بن خطاب را خواست تا او را
نزد اشراف قريش بفرستد و هدف از آمدنش را به آنها گزارش دهد؛ عمر، عذر خواست و
گفت: احساس خطر جانى در مكه مىكنم، و كسى از طايفه عدى (كه طايفه عمر بود) نيست كه
محافظ جانم باشد، ولى شخصى را كه براى اين كار از من سزاوارتر است معرفى مىكنم، و
او عثمان بن عفان مىباشد.(882)
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عثمان را طلبيد و او را روانه مكه كرد، عثمان
وارد مكه شد و نزد ابوسفيان و سران مكه رفت و پيام رسول اكرم را به آنها رساند.
ولى آنها عثمان را دستگير كردند و نزد خود، تحت نظر نگهداشتند. به پيامبر خبر
رسيد كه عثمان را كشتهاند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ياران خود را به بيعت
مجدد دعوت كرد، ياران (كه هزار و چهارصد نفر بودند) در سرزمين حديبيه زير درختى كه
در آن جا بود با آن حضرت بيعت كردند: كه در پيكار با مشركان
كوتاهى نكنند و هرگز در نبرد، پشت به جنگ ننمايند.
آوازه اين بيعت (كه يك مانور حساب شده و كوبنده بود) به اضافه گزارش
عروة بن مسعود در مورد ايثار ياران پيامبر، در مكه پيچيد و قريش سخت به وحشت
افتادند و در نتيجه عثمان را آزاد نمودند. سپس قريش، شخصى به نام
سهيل بن عمرو را به عنوان نماينده خود حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و
سلم فرستادند و پيمان نامه صلح با حضور نماينده قريش، در سرزمين
حديبيه نوشته شد كه قبلا خاطرنشان گرديد.(883)
در مورد اين بيعت، در قرآن در آيه 18 و 19 سوره فتح، سخن به ميان آمده، و مطابق
آيه 18، خداوند از مؤمنان به خاطر اين بيعت، خشنود و راضى شد از اين رو، به اين
بيعت، گاهى بيعت رضوان گويند، و گاهى
بيعت شجره يعنى بيعتى كه زير درخت تحقق يافت.
خداوند در دو آيه مذكور، سه نتيجه مهم را از بازتاب اين بيعت، بيان مىكند:
1 - آرامش قلبى مؤمنان.
2 - فتح نزديك.
3 - غنيمت بسيار.
كه اين هر سه موهبت معنوى و مادى بود كه نصيب مسلمين گرديد و نتيجه سريع آن نيز
همان وحشت مشركان و عقبنشينى آنها بود كه ذكر شد.
پيمان نامه صلح حديبيه
قبلا جريان آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به اتفاق جمعى از مسلمين در
ماه ذيقعده به سرزمين حديبيه و بازگشت آنها را به مدينه خاطرنشان كرديم. اما به
بيان اصل پيماننامه نپرداختيم، اينك به طور خلاصه به ذكر آن مىپردازيم:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و همراهان در روستاى حديبيه فرود
آمدند، قريش مانع ورود پيامبر و يارانش به مكه شدند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نمايندگان آنها فرمود:
من براى جنگ نيامدهام، بلكه براى زيارت كعبه آمدهام، پس از مذاكرات وسيع بنابراين
شد كه يك پيمان نامه مشروح در مورد ترك جنگ و امور ديگر
نوشته شود.
مسلمانان كه در زير سايه درختى كه در سرزمين حديبيه نشسته بودند، زير همان درخت با
پيامبر تجديد پيمان و بيعت كردند كه با جان و مال، نسبت به پيامبر وفادار باشند، و
از آن جا كه آيه 18 سوره فتح در مورد رضايت خداوند از اين مردان وفادار نازل گرديد،
اين بيعت به نام بيعت رضوان خوانده شد.
اين بيعت، نقش به سزايى در تسليم مشركان در برابر پيمان نامه صلح داشت.
كوتاه سخن آن كه: هنگام عقد پيمان سهيل بن عمرو
نماينده مشركان در آن جا حضور داشت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على
عليهالسلام فرمود: پيمان صلح را بنويس، و على عليهالسلام آن را نوشت.
متن اين قرارداد در هفت ماده، و در دو نسخه تنظيم و نوشته شد؛ جمعى از طرفين پاى
آن را امضاء كردند. يك نسخه آن را به پيامبر و نسخه ديگر به سهيل داده شد.
بعضى از مواد اين قرارداد اين بود كه:
1 - تا ده سال بين پيامبر و مشركان، متاركه جنگ شود.
2 - هر كس از قريش بدون اجازه وليش نزد محمد بيايد (و مسلمان شود) او را بايد به
قريش باز گرداند.
3 - فتح نزديك.
4 - غنيمت بسيار.
كه اين هر سه موهبت معنوى و مادى بود كه نصيب مسلمين گرديد و نتيجه سريع آن نيز
همان وحشت مشركان و عقب نشينى آنها بود كه ذكر شد.
پيماننامه صلح حديبيه
قبلا جريان آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به اتفاق جمعى از مسلمين در
ماه ذيقعده به سرزمين حديبيه و بازگشت آنها را به مدينه خاطرنشان كرديم اما به
بيان اصل پيمان نامه نپرداختيم، اينك به طور خلاصه به ذكر آن مىپردازيم:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و همراهان در روستاى حديبيه فرود
آمدند، قريش مانع ورود پيامبر و يارانش به مكه شدند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نمايندگان آنها فرمود:
من براى جنگ نيامدهام، بلكه براى زيارت كعبه آمدهام. پس از مذاكرات وسيع
بنابراين شد كه يك پيمان نامه مشروح در مورد ترك جنگ و
امور ديگر نوشته شود.
مسلمانان كه در زير سايه درختى در سرزمين حديبيه نشسته بودند، زير همان درخت با
پيامبر تجديد پيمان و بيعت كردند كه با جان و مال، نسبت به پيامبر وفادار باشند، و
از آن جا كه آيه 18 سوره فتح در مورد رضايت خداوند از اين مردان وفادار نازل گرديد،
اين بيعت به نام بيعت رضوان خوانده شد.
اين بيعت، نقش بسزايى در نقش مشركان در برابر پيماننامه صلح داشت.
كوتاه سخن آن كه، هنگام عقد پيمان سهيل بن عمرو
نماينده مشركان در آن جا حضور داشت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على
عليهالسلام فرمود: پيمان صلح را بنويس، و على عليهالسلام آن را نوشت.
متن اين قرارداد در هفت ماده، و در دو نسخه تنظيم و نوشته شد؛ جمعى از طرفين پاى
آن را امضاء كردند. يك نسخه آن را به پيامبر و نسخه ديگر به سهيل داده شد.
بعضى از مواد اين قرارداد اين بود كه:
1 - تا ده سال بين پيامبر و مشركان، متاركه جنگ شود.
2 - هر كس از قريش بدون اجازه وليّش نزد محمد بيايد (و مسلمان شود) او را بايد به
قريش باز گردانند.
3 - مردم و طوايف در بستن پيمانها بين خود آزاد مىباشند، و شكستن آن از ناحيه
ديگران، خلاف است.
4 - امسال پيامبر و همراهان به مدينه باز گردند و سال آينده مشروط به اين كه بيش
از سه روز در مكه نمانند و اسلحهاى جز اسلحه مسافر نداشته باشند به زيارت كعبه
بيايند.
علامه مجلسى در كتاب بحار به ذكر بعضى از مواد ديگر پيماننامه پرداخته، مانند اين
كه: بايد اسلام در مكه آشكار باشد، و كسى را به انتخاب مذهب،
مجبور نسازند و به مسلمين آزار و آسيب نرسانند.(884)
پيامبر و مسلمانان پس از نوزده روز توقف در حديبيه به مدينه برگشتند.
اگر مشركان اين قرارداد را نقض نمىكردند، زمينهسازى و مقدمه خوبى براى كسب آزادى
و به دنبال آن، تبليغ اسلام در جزيرة العرب بود كه مسلما نتايج درخشانى براى اسلام
داشت - چنان كه - خواهيم گفت كه از طرف مشركان نقض گرديد - در عين حال زمينهسازى
خوبى براى پيروزىهاى آينده اسلام گرديد.
پس از عقد پيمان، مسلمانان با آزادى بيشترى، به زمينه سازى وسيع براى گسترش اسلام
پرداختند، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نامههاى متعددى در سال هفتم هجرت
براى سران كشورها فرستاد؛ و آنها را به اسلام دعوت كرد، دژ محكم خيبر كه پناهگاه
يهوديان (ستون پنجم دشمن) بود، به دست مسلمين فتح گرديد، و راهها براى فتح مكه
هموار گشت و در پرتو اين آزادى، و جاذبه اسلام، دلها به سوى اسلام جذب گرديد.
انعطاف پذيرى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در نوشتن پيمان صلح
در داستان حديبيه كه مقدمه فتح مكه بود،
سهيل بن عمرو نماينده مشركان حضور داشت.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى نوشتن پيمان نامه صلح، به على عليهالسلام
رو كرد و فرمود: بنويس: بسم الله الرحمن الرحيم و على
عليهالسلام نوشت. سهيل بن عمرو گفت: من با چنين
جملهاى آشنا نيستم، بنويس بِاسْمِكَ الّلهُمَّ (به
نام تو اى خداوند).
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليهالسلام فرمود: بنويس:
اين چيزى است كه محمد رسول خدا با سهيل بن عمرو، نماينده قريش مصالحه كرده.
سهيل گفت: ما اگر تو را رسول خدا (فرستاده خدا) مىدانستيم با تو جنگ نمىكرديم،
تنها بايد اسم خود و اسم پدرت را بنويسى.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مانعى ندارد، بنويس اين پيمانى است كه
محمد بن عبدالله با سهيل بن عمرو، منعقد كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم
امنيت خود را بازيابند.(885)
به اين ترتيب مىبينيم، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در تنظيم پيمان صلح،
ستيز نكرد و با كمال متانت به تكميل آن پرداخت و امر مهم را فداى جزئيات ننمود.
گرچه گستاخىهاى سهيل، براى مسلمانان ناگوار بود، اما روش متين پيامبر و كمك
خداوند، دلهاى آنها را آرامش بخشيد، و در اين موقعيت حساس، عقل را بر احساسات
مقدم داشتند، و براى دستيابى به كار مهمتر، از كار مهم اغماض نمودند.
از حضرت على عليهالسلام نقل شده است كه فرمودند: سهيل بن عمرو با دو نفر يا سه
نفر به نمايندگى از سوى مشركان، به حضور پيامبر (در سرزمين حديبيه) آمدند، در ضمن
مذاكره گفتند: اگر قومى از افراد پست ما، به تو گرويدند و به
سوى تو آمدند، آنها را بايد به سوى ما برگردانى (اين مطلب را به عنوان يكى از
شرايط صلحنامه گفتند) پيامبر از اين سخن به گونهاى ناراحت شدند كه صورتشان سرخ
گرديد، (عادت آن حضرت اين بود كه هرگاه خشمگين مىشدند، صورتشان سرخ مىگرديد.)
آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى گروه قريش! از اين مطلب دست
بر مىداريد يا مردى را به سوى شما بفرستم كه خداوند قلب او را با ايمان آزموده است
تا گردنهاى شما را بزند در حالى كه شما از دين خارج شدهايد و ابوبكر و سپس عمر
گفتند: آن شخص ماييم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نه، بلكه او هم
اكنون كفش مرا پينه مىزند. على عليهالسلام مىفرمايد: من در اين هنگام در گوشهاى
كفش رسول خدا را پينه مىزدم. و اين حديث به عنوان حديث خاصف
النعل معروف است.(886)
آزاد كردن اسيران
در جريان پيمان نامه صلح حديبيه نقل شده كه: سى نفر از جوانان مكه در حالى كه مسلح
بودند، مخفيانه به طور چريكى نزديك حديبيه آمدند، تا به
مسلمانان و شخص پيامبر حمله كردند و آنها را بكشند.
اين توطئه به طور معجزه آسايى خنثى شد، و همه آن سى نفر دستگير شدند، ولى پيامبر
آنها را آزاد نمود. اما جريان دستگيرى آنها به اين صورت انجام گرفت كه پيامبر
آنها را نفرين كرد، چشم آنها گرفته شد و در نتيجه اسير شدند.
و نيز نقل شده است كه مشركان، چهل نفر را براى غافلگير نمودن پيامبر و همراهان و
حمله به مسلمين مأمور ساخته بودند كه همه آنها اسير شدند و سپس پيامبر آنها را
آزاد ساخت.
و بعضى نقل كردند: مشركان، هشتاد نفر مسلح را مأمور كرده بودند، كه از مخفيگاههاى
كوه تنعيم كه در كنار سرزمين حديبيه است، سرازير
شوند و با استفاده از فرصت هنگامى كه مسلمين نماز مىخوانند به مسلمانان حمله
نمايند. (كه آيه 22 سوره فتح در اين مورد نازل گرديد.)(887)
مطابق نقل ديگر، قريش خالد بن وليد را همراه با 2000 نفر براى ضربه زدن به مسلمين
فرستادند.
زيرا آنها مىخواستند كه در حال نماز، به مسلمين حمله كنند كه موفق نشدند.(888)
ورود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مكه و انجام عمره قضاء
همانگونه كه در پيماننامه حديبيّه پيش بينى شده بود،
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حق داشت با همراهانش سال آينده آزادانه به مكه
آيند و سه روز در مكه به زيارت و انجام مناسك عمره بپردازند.
سال هفتم هجرت فرا رسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از هفت سال دورى از
زادگاهش (مكه) به عنوان انجام عمره قضاء همراه دو هزار نفر از مسلمانان، با شكوه
خاصى وارد مكه شد (از اين رو اين عمره را، عمره قضاء مىگويند كه قضاى سال قبل بود
كه مشركان مانع شده بودند.)
صداى رعدآساى تكبير و لبيك مسلمانان، جاذبه خاصى داشت، انجام مراسم عمره، علاوه بر
احترام به كعبه و سرزمين مقدس مكه، يك نوع تبليغ عملى اسلامى و نشان دادن قدرت و
شوكت اسلام بود و اين مانور مذهبى دو هزار نفرى، اثر خوبى در روحيه مردم مكه و
مسافران گذاشت و مشركان دريافتند كه افسانه شكستناپذيرى خود در واقع افسانه است نه
حقيقت؛ تا آن جا كه دو نفر از افراد برجسته مشركان، يكى خالد
بن وليد كه در دلاورى و بى باكى معروف بود و ديگرى عمرو
عاص نيرنگباز، گرايش قلبى به اسلام پيدا كردند و پس از مدتى كوتاه مسلمان
شدند.(889)
همه اين عوامل يكى پس از ديگرى فتح مكه را زمينهسازى مىكرد و سقوط مشركان و
آزادسازى شهر سوق الجيشى مكه را نزديكتر مىنمود.
مانور توحيدى هنگام طواف كعبه
همانگونه كه قبلا گفتيم: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سال هفتم هجرت (يك
سال قبل از فتح مكه) طبق عهدنامه صلح حديبيه مجاز بود
براى عمره قضاء به مكه برود و سه روز در مكه براى انجام مناسك حج بماند، آن حضرت
همراه دو هزار نفر مسلمان، به مكه رفتند و به انجام مناسك عمره پرداختند.
مردم مكه از زن و مرد و كوچك و بزرگ، پروانه وار، دور شمع وجود پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم حلقه زده بودند و به آن حضرت مىنگريستند، و جمال زيباى آن
بزرگوار، ديدگانشان را خيره نموده بود.
هنگامى كه غرش: لَبَّيكَ اَلّلهُمَّ لَبِّيكَ
مسلمانان قطع مىشد، عبدالله بن رواحه در پيشاپيش
مسلمانان، با حنجرهاى نيرومند و فريادى بلند، رَجَز
مىخواند، كه از اشعار او است:
خَلُّوا بنى الكفار عن سبيله
| |
خلُّوا فكلّ الخير مِن قبُولِهِ
|
يا رَبِّ انِّى مؤمنٌ بِقيلِهِ
| |
اعرِف حقّ اللهِ فِى قبُولهِ
|
يعنى: اى فرزندان كفر، راه را براى رسول خدا بگشاييد، بدانيد
كه همه سعادت در قبول رسالت او است، پروردگارا! من به گفته آن حضرت ايمان دارم و حق
و فرمان خدا را در قبول رسالتش مىشناسم.(890)
موقعيت استراتژى فتح مكه
سرزمين مكه كه مىبايست پايگاه توحيد باشد و از زمان حضرت آدم و نوح و ابراهيم
خليل به بعد، تحت اين عنوان معرفى شده بود توسط مردم مكه و اطراف، به پايگاه شرك و
بت پرستى و پايتخت همه بتپرستان تبديل شده بود. از اين جهت، فتح مكه بزرگترين
دستاورد انقلاب اسلامى شمرده مىشد، و مسلمانان با فتح مكه از نظر سياسى، به
بزرگترين امتياز، دست يافتند و از زندگى سخت و دشوار، به زندگى بهترين نايل شدند.
بر همين اساس، در قرآن آمده است: پاداش انفاق و جنگ قبل از
فتح مكه، با انفاق و جنگ بعد از فتح مكه، يكسان نيست. چرا كه انفاق و جنگ قبل از
فتح به مراتب دشوارتر و در نتيجه پاداش آن بيشتر است.
چنان كه در قسمتى از آيه 10 سوره حديد مىخوانيم:
لَا يَسْتَوِى مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ
وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ
وَقَاتَلُوا؛
كسانى كه قبل از پيروزى (و فتح مكه) انفاق و پيكار نمودند، با
كسانى كه بعد از فتح (مكه) انفاق كردند و جنگيدند، يكسان نيستند، گروه اول
بلندمقامتر از گروه دوم مىباشند.
از اين آيه به خوبى مىتوان به اهميت فتح بزرگ مكه پى برد.
فرمان خدا در مورد ترك جنگ در مكه
در ماجراى عمره قضاء كه در سال هفتم هجرت واقع شد،
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همراه با 1400 نفر مسلمان وارد مكه شدند و به
انجام مناسك عمره پرداختند، (چنان كه قبلا خاطرنشان گرديد.)
هنگامى كه كاروان پيامبر به سوى مكه مىآمدند، بيم آن داشتند كه مشركان همچون سال
قبل (سال ششم هجرت) مانع ورود آنها به مكه گردند، و يكى از شرايط
صلح حديبيه را (مبنى بر اين كه سال بعد براى انجام عمره و توقف سه روز در
مكه مجاز هستيد) نقض نمايند، و در نتيجه جنگى واقع شود، با اين كه پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم از جنگيدن در ماه محرم (ذيقعده) آن هم در مكه، حرم امن خدا منع
شده بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين فكر بود كه چه بايد كرد؟ جبرئيل امين
فرود آمد و اين آيه (190 سوره بقره) را بر پيامبر نازل كرد:
وَ قَاتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ
يُقَاتِلُونَكُمْ وَ لاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ؛
و در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد، و از
حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا متجاوزان را دوست نمىدارد.(891)
به اين ترتيب، پيامبر دريافت كه نبايد جنگ كرد، ولى اگر جنگ از ناحيه دشمن شروع
شود، بايد دفاع كرد و با آنها جنگيد، و در عين حال، كاملاً رعايت حد احترام مكه را
نمود كه جنگى واقع نشود.