سخن ناشر
بدانيد كه اين قرآن، همان خيرخواه و نصيحتگويى است كه در آن
فريب و خيانت راه ندارد. راهنمايى است كه جز به راه راست و درست نمىرود و
خبردهندهاى است كه دروغ نمىگويد. هيچ كس با اين قرآن ننشست، جز اين كه چيزى به او
افزوده و چيزى از او كاسته شد؛ بصيرت و هدايتش افزون و گمراهى و نابينايىاش كاسته
گرديد، و بدانيد كه پس از قرآن به هيچ راهنمايى نيازى نمانده و پيش از قرآن، هيچ كس
از هدايت بى نياز نبوده است. پس درمان دردهاى خود را در آن بجوييد و در سختىهايتان
از آن كمك بخواهيد، زيرا در اين قرآن، شفاى بزرگترين دردها كه همان كفر و نفاق و
تباهى و گمراهى است، وجود دارد.
(نهج البلاغه - خطبه 175)
قرآن مجيد، قانون اساسى ما و سنگ بناى تمدن اسلامى است. حتى صاحبنظران بىغرض
بيگانه، به اين نتيجه رسيدهاند كه در فرهنگ بشرى، كتابى فرهنگآفرين و زندگىسازتر
از قرآن وجود ندارد.
همچنين هيچ كتابى اعم از كتب مقدس يا كتب ديگر نيست كه تاريخى به قدمت و در عين
حال تاريخچهاى به روشنى قرآن داشته باشد. امروزه حتى اسلامشناسانى كه رقيبانه، يا
به ندرت خصمانه به فرهنگ اسلام و تاريخ قرآن مىنگرند، به اين حقيقت كه قرآن بى
افزود و كاست، همان است كه در زمان حيات رسول اكرم، صلى الله عليه و آله و سلم توسط
كاتبان وحى با ابزار ساده و ابتدايى آن زمان نوشته شده و طى مراحل بعد، به اقطار و
مراكز فرهنگى و سياسى مهم جهان اسلام ارسال شده است، اذعان دارند.
آرى، قرآن مجيد سر منشأ و سرچشمه اغلب علوم و معارف اسلامى است. قرآن كريم غير از
آن كه وحىنامه الهى است، كهنترين سند تاريخى اسلامى نيز به شمار مىآيد و در
شناساندن سيره نبوى، تاريخ صدر اسلام، غزوات و تحولات مربوط به تكوين اسلام،
قديمىترين منبع است.
قرآن مجيد با بيان بهترين داستانهاى دنيا، توصيههاى بسيار به فضايل اخلاقى و نهى
تخطئه از رذايل اخلاقى، اساس اخلاق و حكمت عملى را بنيان مىنهد و خود يك رساله
اخلاقى متعالى است.
تمامى فرق مسلمين معتقدند، قرآن كريم بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
نازل شده و به حكم آيات 44 و 64 سوره مباركه نحل، پيامبر عظيم الشأن اسلام، صلى
الله عليه و آله و سلم مفسر و مبين حقيقى قرآن مىباشند. و اين مفسر بزرگوار
مىفرمايند: قرآن و عترت من از يكديگر جدا شدنى نيستند، و
مادامى كه امت اسلام به اين دو امانت گرانقدر تمسك جويند، گمراه نخواهند شد.
و معصومين عليهم السلام نيز در پاسخ اصحاب فرمودهاند: هرگاه
در فهم معانى قرآن، با اشكال مواجه شديد، از آل محمد - صلى الله عليه و آله و سلم -
بپرسيد.(1)
كتابى كه پيش روى داريد، داستانهاى موجود در قرآن را با زبانى بسيار روان و شيوا
بيان نموده است. نيز براى تكميل و گزارش جزئيات قصهها، از روايات مستند معصومين
عليهم السلام و نظرات برخى از مورخان و مفسران بزرگ قرآن مجيد استفاده شده است. ضمن
تشكر از مؤلف گرانقدر، دانشمند محترم حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى /، از
خداوند بزرگ مسئلت داريم همه ما را در راه تأمل و تفكر در آيات قرآن و عمل به آنها
در تمام مراحل و مواقف زندگى موفق بدارد و نيز توفيق خدمت به قرآن و نشر معارف آن
را به ما عنايت فرمايد: انَّكَ على كل شىءٍ قدير.
مؤسسه انتشارات نبوى تهران - 1378
پيشگفتار
الف: قرآنشناسى
بدون ترديد قرآن بزرگترين و آخرين كتاب آسمانى است كه بر پيامبر اكرم اسلام، خاتم
پيامبران حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است.
و بدون ترديد وقتى ما مىتوانيم از قرآن كه بزرگترين و عميقترين كتاب انسانسازى
است بهرهمند شويم كه آن را بشناسيم، و بهترين راه شناخت، آن است كه موضوعات آن را
جدا جدا مورد بررسى قرار دهيم و با تجزيه و تحليل عميق، به اهداف آن دست يابيم.
هدف اصلى قرآن، هدايت بشر به سوى تكامل است، هدايتى كه در پرتو آن، رحمت همه جانبه
مادى و معنوى براى انسانهاى با ايمان به دست مىآيد، چنان كه در آيه 57 سوره يونس
مىخوانيم:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن
رَّبِّكُمْ وَ شِفَاء لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ
لِّلْمُؤْمِنِينَ؛
اى مردم! اندرزى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، و
درمانى براى آنچه در سينهها است، (شفاى دلهاى شما) و هدايت و رحمتى است براى
انسانهاى با ايمان.
در اين آيه، قرآن به عنوان موعظه (نرم كننده مزرعه دل براى كشت بذرهاى معنوى) و
شفاء و درمان بيمارىهاى معنوى، و مايه هدايت به راه راست، و سرانجام، رحمت همه
جانبه براى انسانها معرفى شده است.
بنابراين، قرآن را بايد به اين عنوان بشناسيم و بپذيريم كه يك كتاب كامل
انسانسازى است و آن چه در قرآن آمده، همه به نحوى انسانها را به سوى هدايت
راهنمايى مىكند. تمام آيات، جملهها و واژههاى آن در مسير هدايت و ساختن انسان
كامل به كار رفته است، و از آغاز تا انجام آن، كلمهاى نمىيابيم كه در راستاى
هدايت و انسان سازى نباشد. از سوى ديگر قرآن در مسأله هدايت، يك كتاب كامل است و
هيچگونه نقصى در آن نيست. همه ريشهها، عوامل، زمينهها، انگيزهها و نتايج درخشان
سعادت و هدايت را بيان كرده است، و شاعر چه زيبا سروده:
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سين
|
|
يعنى اندر ره دين رهبر تو قرآن بس
|
ب: موضوعات متنوع در قرآن
از آن جا كه انسان داراى ابعاد گوناگون است، راههاى هدايت او نيز متنوع بوده و
ابعاد گوناگون دارد. بر همين اساس كتابى كه به عنوان هدايت كامل انسان وضع مىشود،
بايد از همه ابعاد انسانسازى بهرهمند باشد.
قرآن يك چنين كتابى است. عوامل و راههاى گوناگون هدايت، از عقايد و معارف و اصول
و فروع گرفته تا اخلاق و ارزشهاى مختلف زندگى را با بهترين بيان شرح داده است و در
اين راستا از هيچ عامل و قالب سازندگى فروگذار ننموده است. از جمله، ارزشها و ضد
ارزشها را در قالب داستان، تعيين نموده است.
طبيعتاً يك كتاب كامل انسانسازى نيز بايد اين گونه باشد، از يك سو نيروى فكر و
انديشه را بپروراند و از سوى ديگر عواطف و احساسات را حركت بخشد و در آخر راه
كارهاى صحيح و بهينه را ارائه دهد و همچون درياى ژرفى باشد كه داراى همه گونه ذخاير
و گنجينه است.
قرآن داراى چنين ويژگىهايى است، چنان كه اميرمؤمنان على عليهالسلام مىفرمايند:
وَ إِنَّ الْقُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَ بَاطِنُهُ
عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَ لاَتَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَ لاَ تُكْشَفُ
الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ؛
همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا، و شگفتانگيز و باطنى پرمايه و
عميق است، نكات ژرف آور آن فانى نگردد، و اسرار نهفته آن پايان نيابد، و هرگز
تاريكيهاى (جهل و گمراهى) جز در پرتو آن، برطرف نخواهد شد.(2)
و در مورد ديگر مىفرمايد:
وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ
هذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللهِ الْمَتِينُ، وَ سَبَبُهُ الاَْمِينُ، وَ
فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ، وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ، وَ مَا لِلْقَلْبِ جَلاَءٌ
غَيْرُهُ؛
خداوند سبحان هيچكس را به مطلبى مانند آن چه در قرآن آمده،
موعظه نفرموده است، زيرا قرآن رشته محكم خدا، و وسيله امين او است، بهار دلها و
چشمههاى دانش در قرآن است، براى قلب و دل جلاء و درخششى جز قرآن نتواند يافت.(3)
ج: نقش داستانها در سازندگى انسان
يكى از بخشهاى مهم قرآن، داستانهاى پيامبران و پيشينيان و حوادث عصر نزول قرآن
است، به طورى كه قسمت بسيار مهم قرآن به بيان سرگذشت پيشينيان اختصاص يافته است،
چرا كه:
تاريخ حقيقى - دور از خرافات و هرگونه دروغ - همچون آيينه صافى است كه زشت و زيبا
را نشان مىدهد، كاميابىها و ناكامىها و عوامل و نتايج آنها را، و به طور خلاصه
تمام قامت جوامع انسانى را منعكس مىنمايد.
تاريخ؛ آزمايشگاه مسايل گوناگون است، چرا كه آنچه را انسان در ذهن خود با دلايل
عقلى ترسيم مىكند، آن را در صفحه تاريخ به صورت عينى مىيابد و هيچ چيزى مانند
تاريخ، نشانگر واقعيات زندگى به طور ملموس نيست.
داستانهاى حقيقى، همان فرازهاى تاريخ است. تاريخ مجموعهاى از ارزشمندترين
تجربيات پيشينيان را براى ما به ارمغان مىآورد و به همين دليل مىتواند نقش سازنده
و بسيار اثربخشى در تربيت انسانها داشته باشد.
تاريخ يكى از منابع بزرگ معرفت و شناخت است.
اهميت تاريخ از اين نظر است كه كمتر حادثهاى را در زندگى امروز مىتوان يافت كه
نمونههايى از آن در گذشته نباشد، زيرا تاريخ همواره تكرار مىشود، و سعادت و شقاوت
را به روشنى نشان مىدهد.
قرآن كه يك كتاب كامل تربيتى است، از تاريخ زندگى پيشينيان، كه وسيله مهم هدايت
است، حداكثر استفاده را مىنمايد، و با نشان دادن الگوها، در اعماق عواطف نفوذ
مىكند و موجب تغيير و تحول مىشود.
قابل توجه اين كه: داستانهاى قرآن در هر مورد، از بهترين نمونهها استفاده كرده،
و ريشهها و عوامل و نتايج را همراه خود بيان نموده است و در نتيجه عالىترين
درسهاى ملموس و روشن را مىآموزد.(4)
هدف قرآن از ذكر داستانها، داستانسرايى و سرگرمى نيست، بلكه از جاذبه داستان كه
داراى كشش ويژهاى است استفاده كرده، تا انديشهها را بارور سازد و موجب عبرت و
تحول گردد.
چنان كه در آيه 176 اعراف مىخوانيم، خداوند به پيامبرش مىفرمايد:
فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛
اين داستانها را براى آنها بازگو كن، شايد بينديشند و بيدار
شوند.
و در آيه 111 سوره يوسف مىخوانيم:
لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ
لاُِوْلِيالأَلْبَابِ؛
قطعاً در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه است.
بر همين اساس اميرمؤمنان على عليهالسلام داستانهاى قرآن را سودمندترين داستانها
براى تربيت و پالايش نفوس دانسته و به فراگيرى آنها تأكيد مىكند و در فرازى از
سخنانش فرمايد:
وَ تعَلِّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ اَحسَنَ الحَدِيثِ،...
وَ اَحسِنُوا تِلاوِتِهِ، فِاِنَّهُ اَنفَعُ القَصَصِ؛
قرآن را فراگيريد كه بهترين گفتههاست... و آن را با نيكوترين
صورت تلاوت كنيد كه سودبخشترين سرگذشتها است.(5)
د: پيامبران در قرآن
بيشتر داستانهاى قرآن، از پيامبران و در رابطه با آنهاست.
درباره تعداد پيامبران، روايات مختلفى نقل شده، معروف اين است كه خداوند 124 هزار
پيامبر، فرستاده است، اولين آنها حضرت آدم عليهالسلام و آخرين آنها پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله و سلم است. در اين باره روايات متعددى نقل شده كه در اين جا به
ذكر يك روايت مىپردازيم. حضرت امام رضا عليهالسلام از پدران خود از پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرد كه فرمود:
خلق الله عز و جل مأة الفٍ و اربعة و عشرين ألف نبىٍّ، انا
اكرمهم على الله و لا فخر، و خلق الله عز و جل مأَة الفٍ و اربعةَ و عشرينَ الفِ
وصىٍّ، فعَلِىٌّ اكرَمهُم عَلى اللهِ و افضَلُهُم؛
خداوند بزرگ 124 هزار پيامبر را آفريد كه من گرامىترين آنها
در پيشگاه خدا هستم، و اين را از روى افتخار نمىگويم، و خداوند 124 هزار وصى
پيامبر آفريد كه على عليهالسلام گرامىترين و برترين آنها در پيشگاه خدا است.(6)
اهداف پيامبران در يك جمله خلاصه مىشود كه عبارت است از: پاكسازى و بهسازى. نام
26 پيامبر در قرآن به صراحت ذكر شده، و نام حضرت اشموئيل و خضر عليهماالسلام گرچه
به صراحت ذكر نشده، ولى مطالبى از آنها به ميان آمده است.
پيامبرانى كه - علاوه بر پيامبر اسلام - نام آنها به طور صريح در قرآن آمده 25
نفر هستند، اگر به اين تعداد، حضرت اشموئيل و حضرت خضر را كه نام آنها به صراحت در
قرآن نيامده اضافه نماييم، بيست و هفت نفر به ترتيب زير هستند:
1 - آدم 2 - ادريس - 3 - نوح 4 - هود 5 - صالح 6 - ابراهيم 7 - اسماعيل 8 - اسحاق
9- لوط 10 - يعقوب 11 - يوسف 12 - ايوب 13 - ذى الكفل 14 - شعيب 15 - موسى 16 -
هارون 17 - اشموئيل(7)
18 - داوود 19 - سليمان بن داوود 20 - يونس 21 - الياس 22 - اليسع 23 - عُزَير 24 -
خضر(8)
25 - زكريا 26 - يحيى 27 - عيسى (عليهمالسلام)
ما نخست داستانهاى زندگى 27 پيامبر مذكور را در بخش اول مىنگاريم، سپس
داستانهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن، و داستانهاى افراد
ديگر را كه در قرآن آمده در بخش دوم خاطرنشان مىسازيم.
به اميد آن كه زندگى سراسر درس و عبرت اين فرزانگان تاريخ و بندگان صالح خداى بزرگ
و افراد مقابل آنها، الگو و سرمشق سازندهاى براى همه ما باشد.
ه: كتاب حاضر
اين كتاب بر اساس آيات قرآن تنظيم شده، و براى توضيح، از روايات و گفتار مفسران
استفاده بسيار شده است. در اين كتاب سعى شده كه داستانهاى قرآن از پيامبران و غير
پيامبران در دو بخش با قلم روان و همگانى نگارش يابد تا همه بتوانند از فراز و
نشيبهاى اين داستانهاى جالب و تكان دهنده، درس عبرت بياموزند تا در آيينه اين
داستانها، سرنوشت شوم متكبران و حسودان را با چشم خود ببينند و عظمت و شكوه
پارسيان و پاكسرشتان را مشاهده كنند. حاكميت اراده خدا را در همه چيز بنگرند،
منظرههاى زشت و زيبا را تماشا نمايند و با مقايسه عميق بين آنها، از زشتىها دور
شده و به زيبايىها بپيوندند. اين كتاب در دو بخش زير تنظيم شده است:
بخش اول: داستانهاى پيامبران در قرآن
بخش دوم: داستانهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم
و ديگران در قرآن
خدايا! به عظمت مقام قرآن تو را سوگند مىدهيم و از تو مسئلت مىنماييم كه گامهاى
ما را در راستاى هدايتهاى روشنگرانه قرآن قرار دهى، و دلهاى ما را به نور تابان
قرآن روشن فرمايى، و افكار و احوال ما را براى بهره مندى از سرگذشتهاى آموزنده و
سازنده قرآن آماده سازى.
آمين رب العالمين
حوزه علميه قم، محمد محمدى اشتهاردى
زمستان سال 1376 شمسى
بخش اول: داستانهاى پيامبران در قرآن
سرآغاز جهان
در پيشگفتار ذكر شد كه در قرآن علاوه بر نام مبارك پيامبر اسلام صلى الله عليه و
آله و سلم، نام 25 پيامبر با صراحت آمده، و نام حضرت اشموئيل و حضرت خضر
عليهماالسلام نيز به اشاره آمده است، و در مجموع نام 28 پيامبر ذكر شده. اينك در
اين بخش به شرح زندگى 28 پيامبر - به جز پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم -
مىپردازيم. قبل از شروع داستانها ناگزيريم نظر شما را به طور خلاصه به سر آغاز
جهان و خلقت تدريجى آسمانها و زمين و آفرينش انسانها جلب كنيم.
آفرينش جهان و زمين
در قرآن، هفت بار اين مطلب تكرار شده كه خداوند آسمانها و زمين را در شش روز
آفريده است.(9)
منظور از يوم (روز) در اين آيات، روز معمولى نيست، بلكه
منظور از آن، دوران است، خواه اين دوران كوتاه باشد يا طولانى، هر چند ميليونها
سال به طول انجامد.
در اين كه زمين چند سال قبل آفريده شده، روشن نيست، و آن چه دانشمندان مىگويند از
روى حدس و گمان است.
ستارهشناسان تا امروز، مطابق وسايل علمىاى كه در اختيار دارند، به اين نتيجه
رسيدهاند كه: تمام اين دنياى عظيم از صد هزار ميليون كهكشان
تشكيل يافته، و هر كهكشانى صدها ميليون خورشيد دارد، و همه آنها خورشيدها در مقابل
دنياى بزرگ، ذره كوچك هستند.(10)
و در مورد آفرينش زمين، تخمين زدهاند كه 5/4 ميليارد سال از عمر آن مىگذرد.
آفرينش بشر
دانشمندان، امروز معتقدند: بشر، مهمان تازهاى است كه وارد كره زمين شده، در حالى
كه از آفرينش جهان، كروبيان، فرشتگان، حيوانات و جنبندگان سالهاى درازى مىگذشت،
در پايان كار، بشر آفريده شد.
در آيه نخست سوره دهر مىخوانيم:
هَل أَتى عَلَى الاءِنسانِ حينٌ مِنَ الدَّهرِ لَم يِكُن
شَيئاً مَذكُوراً؛
آيا چنين نيست كه زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل
ذكرى نبود؟
امام باقر عليهالسلام در تفسير اين آيه فرمود:
كان مذكوراً فِى العِلمِ وَ لَم يَكن مَذكوراً فِى الخَلقِ؛
انسان در علم خدا، مذكور بود، هر چند در جهان آفرينش، ذكرى از
او نبود.(11)
از اين بيان مىتوان استفاده كرد، كه قبل از انسان، موجودات بسيارى آفريده شده
بودند، و انسان مهمان تازه وارده زمين است.
ناگفته نماند كه مطابق پارهاى از روايات، حضرت آدم عليهالسلام نخستين انسان روى
زمين نبوده است، بلكه نخستين انسان نسل جديد، از حدود هفت هزار سال قبل تا آخر
الزمان و تا قيامت خواهد بود.
اين مطلب، هم در روايات اسلامى ديده مىشود، و هم از نظر علمى ثابت شده كه انسان
ميليونها سال قبل، در زمين وجود داشته است، چنان كه بقاياى فُسيل شده اسكلت انسان
كه در كاوشهاى زمينشناسى پيدا شده، بيانگر اين موضوع است.
ابوحمزه ثمالى مىگويد: امام سجاد عليهالسلام فرمود:
أَتَظُنُّ أَنَّ اللهَ لَم يَخلُق خَلقاً سَواكُم؟ بَلى وَ
اللهِ! لَقَد خَلَق اللهُ أَلفَ الفَ آدَمَ، و اَلفَ الفَ عالَمٍ، وَ اَنتَ فِى
آخِرِ تِلكَ العَوالِمِ؛
آيا گمان مىكنى كه خداوند مخلوقاتى غير از شما را نيافريده
است؟ آرى سوگند به خدا، خداوند هزار هزار (يك ميليون) آدم، و هزار هزار (يك ميليون)
عالم آفريده، سوگند به خدا تو آخرين (نسل) از اين عالم مىباشى(12)
جابر بن يزيد نقل مىكند، امام باقر عليهالسلام در ضمن گفتارى فرمود:
لَعلَّك تَرى أَنَّ اللهَ عز و جلَ اءنَّما خَلقَ هذا
العالَمَ الواحِدَ، اَو تَرَى أنَ اللهَ عز و جل لَم يَخلُق بَشراً غَيرَكُم؟ بَلى
واللهِ لَقَد خَلَق اللهُ تبارَكَ وَ تَعالى اَلفَ الفَ عالَمٍ، وَ اَلفَ الفَ
آدَمَ، و اَنتَ فِى آخرِ تلكَ العَوالمِ و اُولئِكَ الآدَميّينَ؛
گويا رأى تو چنين است كه خداوند همين يك جهان را (كه نسل ما
نيز جزء آن است) آفريده است؟ يا چنين مىپندارى كه خداوند متعال انسانى غير از
(نسل) شما را نيافريده است، آرى سوگند به خدا، خداوند متعال هزار هزار عالم، و هزار
هزار آدم را آفريده بو تو در (نسل) آخر اين عالمها و اين آدمها هستى.(13)
نتيجه و جمع بندى
از مطالب بالا كه نظريات علمى نيز آن را تاييد مىكند، چنين نتيجه مىگيريم كه
منظور از حضرت آدم عليهالسلام در اسلام، كه از آن به عنوان اَبُوالبَشر (پدر
انسانها) ياد مىشود، و نام او در قرآن 25 بار (كه هشت مورد آن به صورت
يا بَنى آدَم است) آمده، نخستين انسان اين عالَم (كه آخرين عالم است و تا
قيامت امتداد دارد) مىباشد، و قبل از او هزار هزار (منهاى يك) آدم و نسل، وجود
داشته، كه هر آدم و نسلش در يك عالم بودهاند، و پس از انقراض آن نسل، عالَم آنها
به پايان رسيده و سپس عالَم جديد و آدم جديد براى نسلهاى آينده به وجود آمدهاند.
از قرائن و نشانهها استفاده مىشود كه آدم عليهالسلام پدر بزرگ نسل فعلى،
كاملترين انسانها بوده، و در نتيجه اين نسل و اين عالَم كه ما در آن هستيم و تا
قيامت امتداد دارد، نسبت به نسلها و عالمهاى گذشته، برترى دارد، از اين رو سجده
فرشتگان كه مطابق فرمان خدا بر آدم عليهالسلام انجام شد، به عنوان انجام فرمان خدا
و تكريم و تجليل از اين آدم (كه آخرين آدم است) بوده و فرشتگان، خدا را سجده شكر
نمودند كه پدر كاملترين نسل انسانى را آفريد، ولى نسلهاى قبل - كه گاهى در بعضى
از روايات از آنها با عنوان نسناس ياد شده - از چنين
تكامل و موقعيتى برخوردار نبودهاند.(14)
با اين اشاره و سرآغاز، كه بيشتر مبتنى بر قرائن و حدس است، ورق داستانها را به
روى خود مىگشاييم، و گوش جان فرا مىدهيم تا درسهايى از اين داستانها بياموزيم و
در راستاى تكامل خود، از آن بهره گيريم.
1-حضرت آدم عليهالسلام
در قرآن 17 بار سخن از آدم عليهالسلام به ميان آمده.(15)
در اين جا نظر شما را به بخشى از زندگى او كه در قرآن آمده با توجه به روايات و
گفتار مفسران، جلب مىكنيم:
خبر از آفرينش خليفه خدا در زمين، و پاسخ به سؤال فرشتگان
خداوند اراده كرد تا در زمين خليفه و نمايندهاى كه حاكم زمين باشد قرار دهد، چرا
كه خداوند همه چيز را براى انسان آفريده است.(16)موقعيت
و لياقت انسان را به گونهاى قرار داده تا بتواند به عنوان نماينده خدا در زمين
باشد.
خداوند قبل از آن كه آدم عليهالسلام پدر انسانها را به عنوان نماينده خود در
زمين بيافريند، اين موضوع بسيار مهم را به فرشتگان خبر داد. فرشتگان با شنيدن اين
خبر سؤالى نمودند كه ظاهرى اعتراض گونه داشت و عرض كردند:
پروردگارا! آيا كسى را در زمين قرار مىدهى كه:
1 - فساد به راه مىاندازد
2 - و خونريزى مىكند
اين ما هستيم كه تسبيح و حمد تو را به جا مىآوريم، بنابراين چرا اين مقام را به
انسان گنهكار مىدهى نه به ما كه پاك و معصوم هستيم؟
خداوند همه حقايق، اسرار و نامهاى همه چيز (و استعدادها و زمينههاى رشد و تكامل
در همه ابعاد) را به آدم عليهالسلام آموخت. و آدم عليهالسلام همه آنها را شناخت.
آنگاه خداوند آن حقايق و اسرار را به فرشتگان عرضه كرد و در معرض نمايش آنها قرار
داد و به آنها فرمود: اگر راست مىگوييد كه لياقت نمايندگى
خدا را داريد، نام اينها را به من خبر دهيد، و استعداد و شايستگى خود را براى
نمايندگى خدا در زمين، نشان دهيد.
فرشتگان (دريافتند كه لياقت و شايستگى، تنها با عبادت و تسبيح و حمد به دست
نمىآيد، بلكه علم و آگاهى پايه اصلى لياقت است از اين رو) با عذرخواهى به خدا عرض
كردند: خدايا! تو پاك و منزه هستى، ما چيزى جز آن چه تو به ما
آموختهاى نمىدانيم، تو دانا و حكيم مىباشى(18)
به اين ترتيب فرشتگان كه به لياقت و برترى آدم عليهالسلام نسبت به خود پى برده و
پاسخ سؤال خود را قانعكننده يافتند، به عذرخواهى پرداخته، و دريافتند كه خداوند
مىخواهد انسانى به نام آدم عليهالسلام بيافريند كه سمبل رشد و تكامل، و گل سرسبد
موجودات، و ساختار وجودى او به گونهاى آفريده شده كه لايق مقام نمايندگى خدا است.
آدم از دو بُعد تشكيل شده، جسم و روح. خداوند نخست جسم او را آفريد، سپس روح منسوب
خود را در او دميد و به صورت كامل او را زنده ساخت.
از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه درباره چگونگى آفرينش انسان آمده به
خوبى استفاده مىشود كه انسان در آغاز، خاك بوده است،(19)
سپس با آب آميخته شده و به صورت گِل در آمده است،(20)
و بعد به گِل بدبو (لجن) تبديل شده،
(21) سپس حالت چسبندگى پيدا كرده،(22)
سپس به حالت خشكيده در آمده و همچون سفال گرديده است.(23)
فاصله زمانى اين مراحل كه چند سال طول كشيده، روشن نيست.
اين قسمت نشان دهنده مراحل تشكيل جسم آدم است، كه همچنان تكميل شد تا به صورت يك
جسد كامل در آمد.
جمعى گفتند: نه بلكه بهترين مخلوق خدا فرشتگانند كه هرگز نافرمانى از خدا
نمىكنند، و همواره در اطاعت خدا به سر مىبرند، در حالى كه حضرت آدم عليهالسلام و
همسرش بر اثر ترك اَوْلى از بهشت اخراج شدند، گرچه خداوند توبه آنها را پذيرفت و
آنان را هدايت كرد، و به ايشان و فرزندان با ايمانشان وعده بهشت داد.
گروه سوم گفتند: بهترين خلق خدا جبرئيل است كه در درگاه خدا امين وحى مىباشد.
گروه ديگر سخن ديگر گفتند: گفتگو به درازا كشيد تا اين كه آدم عليهالسلام در آن
مجلس حاضر شد و پس از اطلاع از ماجرا، چنين فرمود:
اى فرزندانم! آن طور كه شما فكر مىكنيد، نادرست است. هنگامى كه خداوند مرا آفريد
و روحش را در من دميد، بلند شده و نشستم. همينطور كه به عرش خدا مىنگريستم، ناگهان
پنج نور بسيار درخشان را ديدم. غرق در پرتو انوار آنها شدم و از خداوند پرسيدم: اين
پنج نور كيستند؟ خداوند فرمود: اين پنج نور، نورهاى اشرف
مخلوقات، بابها و واسطههاى رحمت من هستند، اگر آنها نبودند تو و آسمان و زمين و
بهشت و دوزخ و خورشيد و ماه را نمىآفريدم.
پرسيدم: خدايا نام اينها چيست؟ فرمود: به عرش بنگر. وقتى به عرش نگاه كردم، اين
نامها را مشاهده نمودم: بارقليطا، ايليا، طيطه، شَبَر، شُبَير
(كه به زبان سريانى است، يعنى محمد، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام) بنابراين
برترين مخلوقات اين پنج تن هستند.(25)
مراحل جسمى آدم عليهالسلام او را به مقامى نرسانيد كه لياقت يابد و به عنوان گل
سرسبد موجودات و مسجود فرشتگان، معرفى شود. مرحله تكاملى بشر به آن است كه روح
انسانى از جانب خدا به او دميده گردد، در اين صورت است كه آدم در پرتو آن روح ويژه
انسانى، لياقت و استعداد فوق العاده پيدا مىكند، و خداوند به فرشتگان فرمان مىدهد
كه به عنوان تكريم و تجليل از مقام آدم عليهالسلام او را سجده كنند، يعنى خدا را
سجده شكر به جا آورند كه چنين موجود ممتازى را آفريده است.
بنابراين سجده فرشتگان به خاطر آن روح ويژهاى بود كه خداوند در كالبد بشر دميد، و
چنين روحى، به آدم لياقت داد تا نماينده خدا در زمين شود.
آدم داراى دو بُعد بود: جسم و روح انسانى. جسم او به حكم مادى بودنش، او را به
امور منفى دعوت مىكرد و روح او به حكم ملكوتى بودنش او را به امور مثبت فرا
مىخواند.
فرشتگان جنبههاى مثبت آدم عليهالسلام را بر اساس فرمان خدا، ديدند، و بدون چون و
چرا آدم را سجده كردند، يعنى در حقيقت آدم را در راستاى تجليل از آدم سجده نمودند.(27)
ولى ابليس جنبه منفى آدم، يعنى جسم او را مورد مقايسه قرار داد، و از سجده كردن
آدم خوددارى نمود، و فرمان خدا را انجام نداد.
درست است كه سجده بر آدم عليهالسلام واقع شده و آدم عليهالسلام قبله اين سجده
قرار گرفت، ولى همه انسانها در اين افتخار شركت دارند، چرا كه لياقت و استعدادهاى
ذاتى آدم موجب چنين تجليلى از مقامش گرديد، و چنين لياقتى در ساير انسانها نيز
وجود دارد.
از اين رو در روايات معراج نقل شده: در يكى از آسمانها، پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم به جبرئيل فرمود: جلو بايست تا همه ما و فرشتگان به
تو اقتدا كنيم.