د. تقسيم به
هفت حزب
به اين ترتيب كه سه سوره بقره، آل عمران و
نساء، حزب اول؛ پنج سوره بعدى، حزب دوم؛ هفت سوره بعدى، حزب سوم؛ نه سوره بعدى، حزب
چهارم؛ يازده سوره بعدى، حزب پنجم؛ سيزده سوره بعدى، حزب ششم؛ و شصت و پنج سوره
بعدى؛ يعنى از ق تا ناس حزب
هفتم (حزب مفصل) قرآن است(376).
سوره حمد با عنوان فاتحة الكتاب سرآغاز مصحف و خارج از
اين دسته بندى سور قرآنى است.
سازماندهى و تقسيم قرآن به فراز، آيه، سوره،
واحدهاى موضوعى و حزب بندى آن،
اولا: در راستاى آسان سازى آموزش و تسهيل در
روند فراگيرى و حمل و تثبيت قرآن در قلبهاست؛ چرا كه آموزش، يادگيرى و ترويج مطالب
سازمان يافته و درجه بندى شده كه در يك ساخت سلسله مراتبى، به يكديگر پيوند خورده و
يك كل معنى دار را به وجود آورند، بسيار آسانتر انجام مىپذيرد و به فراگير، در
يادآورى و يازيابى آموختهها و فهم و درك و كاربرد آنها كمك شايانى مىكند.
ثانيا: فراگيرى مرحله به مرحله، آيه به آيه و
سوره به سوره و مهارت يافتن بر آن، انگيزه و تمايل قرآنآموز را بر يادگيرى ساير
واحدهاى آموزشى مىافزايد(377).
ثالثا: اين سازماندهى و تقسيم قرآن را مىتوان
نوعى تحليل محتواى قرآن و استخراج اجزاى شناختى آن براى نيل به قرآنشناسى تفصيلى و
شناخت نظام حاكم بر قرآن براى دست يابى به يك نظام آموزشى روشمند و بهرهورى شايسته
و بايسته از قرآن دانست(378).
رابعا: چون توانايى، گرايش و علايق هر فرد يا
ديگرى متفاوت است، اين تقسيم، فرصت انتخاب متنوع 6236 آيهاى، 555 واحدى، 114
سورهاى و هفت حزبى را در اختيار قرار مىدهد؛ به طورى كه هركس مىتواند بر ميزان
توانايى و گرايش و علاقه خود، يكى از اين دسته بندى را انتخاب كند تا در پرتو آموزش
صحيح و انس اصولى با آن، حضور و كارآيى قرآن را در زندگى فردى و اجتماعى خود ببيند
و تجربه كند؛ چنان كه برخى از صحابه و تازه مسلمانان، آيه يا سوره يا واحد موضوعى
يا حزب مفصل را انتخاب مىكردند و همان را فرا مىگرفتند و با آن مأنوس بودند.
عبدالله بن عمرو مىگويد:
فردى نزد رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
آمد و از ايشان خواست كه سورهاى را براى او اقرا كند. آن حضرت سوره
اذا زلزلت الأرض را براى او اقرا كرد. آن مرد گفت:
سوگند به آنكس كه تو را به حق مبعوث كرد، همين مقدار مرا بس است و بيش از آن
نمىخواهم و با گفتن اين سخن، به دنبال كار خود رفت. پيامبراكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم) فرمود: آن مرد به رستگارى رسيد و اين جمله را دو مرتبه تكرار فرمود(379).
2. عنوان
بندى و نام گذارى
قرآن: خداوند
رحمان، كلام خود را در مرحله قبل از نزول و در مرحله نزول و بعد از نزول،
قرآن ناميده است(380):
بل هو قرآن مجيد * فى لوح محفوظ(381)؛
انا أنزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون(382)؛
و اذا قرىء عليهم القرآن لا يسجدون(383).
در قرآن كريم هفتاد بار كلمه قرآن به كار رفته است:
پنجاه بار به صورت القرآن، هجده بار به صورت
قرآن و دو بار به صورت قرآنه
كه دست كم 64 مورد از هفتاد بار كاربرد اين كلمه به كلام الله
يا قسمتى از آن اشاره دارد
(384).
بنابراين خاتم الكتب فقط يك اسم دارد و آنچه
غير از آن به عنوان اسامى قرآن مشهور شده، اوصاف و تعاريفى است كه مىتواند مبنا و
پايه مهمى در حوزه قرآنشناسى قرار گيرد(385).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
مسلمانان نيز از همان صدر اسلام، نام قرآن را براى آيات و سورههايى كه به تدريج
نازل و ابلاغ مىشد، به كار مىبردند.
نام گذارى
سورهها:
براى آموزش و ترويج بهتر سورههاى قرآن و تثبيت
منظم آنها در قلوب قرآنآموزان و تشخص و تعين آنها، با نزول و ابلاغ هر يك از
سورههاى قرآن، نامى نيز بر آنها نهاده مىشد. مطالعه روايات نشان مىدهد كه قاعده
كلى نام گذارى سور به اين ترتيب بوده است كه با نزول و ابلاغ هر سوره (يا صدر آن)،
ابتدا آيه آغازين يا قسمتى از آن، نام سوره قرار مىگرفته است و به تدريج، عين يك
كلمه از كلمات آيه آغازين يا كلمهاى هم ريشه با يكى از آنها جايگزين آن مىشد؛
مثلا با نزول سوره انسان، ابتدا اين سوره را هل أتى على
الانسان حين من الدهر مىناميدند. سپس نام آن به سوره انسان يا سوره دهر
خلاصه شد.
سورههايى كه نام مشهورشان از اين قاعده كلى
خارج است، در روايت نامهاى ديگرى برايشان ذكر شده است كه از همين اصل كلى پيروى
مىكند؛ چنان كه سورههاى فاتحة الكتاب، انبياء و اخلاص كه به اين نامها مشهورند،
در روايات به ترتيب: حمد، اقتربت للناس حسابهم و صمد
هم ناميده شدهاند(386).
به اعتقاد علامه طباطبائى:
تسميه سوره را گاهى با اسمى كه در آن سوره يا
موضوعى كه از آن بحث كرده انجام مىدهند؛ چنان كه گفته مىشود: سوره بقره، سوره آل
عمران، سوره اسراء و گاهى جملهاى از اول سوره ذكر كردع و معرف آن سوره قرار
مىدهند؛ چنان كه گفته مىشود: سوره اقرأ باسم ربك و
سوره انا أنزلناه و نظاير اينها و گاهى با وصفى كه
سوره دارد، به معرفى آن مىپردازند؛ چنان كه گفته مىشود: سوره
فاتحة الكتاب (يا سورهام الكتاب يا سبع مثانى)، سوره
اخلاص و نظاير اينها.
اين روشها به شهادت آثارى كه در دست است، در
صدر اسلام نيز داير بوده است و حتى در اخبار نبويه در زبان پيغمبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) تسميه سوره قرآن مانند بقره و سوره آل عمران و سوره هود و سوره واقعه
بسيار ديده مىشود و از اين روى مىتوان گفت كه بسيارى از اين نامها در عصر
پيغمبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر اثر كثرت استعمال تعين پيدا كرده و هيچ
گونه جنبه توقيف شرعى ندارد(387)
و
(388).
نظام گروهى
سورهها:
سوره سوره شدن قرآن حكيم كه از سوى خداوند عزيز
حكيم انجام گرفته است، حكمتهاى والايى دارد.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از
آغاز، توجه قرآنآموزان را به استقلال، تشخص و كارآيى سورهها و انس و مجالست با
يكا يك آنها معطوف مىكردند. با اين كه هر يك از سورههاى قرآن، استقلال خود را
دارند، ميان آنها پيوندها و ارتباطهايى برقرار است. در تعاليم پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) گروهبندى و خويشاوندى سورهها مطرح است و آن حضرت
قرآنآموزان را به اين نسبتها توجه مىدادند تا با كشف نظامهاى موجود در قرآن، از
آنها براى شناخت و تثبيت هر چه بهتر سورههاى قرآن يارى بگيرند(389).
معوذات:
اين عنوان را پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله
و سلم) به سه سوره آخر قرآن؛ يعنى سورههاى ناس و فلق و اخلاص (صمد) دادهاند(390).
مسبحات:
منظور از اين عنوان، مجموعه هفت سورهاى است كه
با مشتقات تسبيح آغاز شدهاند: اسراء، حديد، حشر، صف،
جمعه، تغابن، اعلى(391).
حواميم (آل حم):
مجموعه هفت سورهاى كه با سرآغاز مشترك
حم شروع مىشوند و در ترتيب جاودانه مصحف شريف،
شمارههاى 40 تا 46 را به خود اختصاص دادهاند و در پى هم قرار گرفتهاند از: مؤمن
(غافر)، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف كه در بيشتر ترتيب نزولهاى مستند،
به همين ترتيب مصحف متواتر، پشت سر هم آمدهاند و اين خود گواهى بر نزول پياپى
آنهاست(392).
بنابراين مىتوان سرآغاز مشترك سورهها را ملاك
تشخيص سورههاى هم گروه دانست؛ مثلا گروه حامدات شامل
پنج سوره: فاطر (ملائكه)، سبأ، كهف، انعام و حمد است كه با
الحمدلله آغاز مىشوند.
نظام زوجى
سورهها:
بر پايه روايات و محتواى سورهها مىتوان گفت
كه سورههاى قرآن دو به دو، زوج يكديگرند، به جز سوره ق
و حمد كه زوجى ندارند.
معوذتين:
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به دو
سوره ناس و فلق عنوان مشترك
معوذتين دادند(393).
اين نام گذارى، چنين القاى مهمى دارد كه كارآيى اين دو سوره با هم مشترك است. در
عين اين كه هر يك، سورهاى مستقل هستند، كارشان تعويذ
است. تعويذ از ريشه عوذ به معناى پناه بردن است؛ يعنى
هر يك از اين دو سوره كارى مىكند كه انسان بتواند خود را در پناه خدا قرار دهد.
زهراوين:
زهرا يعنى درخشنده
و تابان. اين عنوان مشترك را پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به دو سوره
بقره و آل عمران دادهاند(394).
3. آسان سازى
آموزش
هدف غايى نظام آموزش قرآن، آسانسازى فرآيند
يادگيرى است: و لقد يسرنا القرآن للذكر(395)
به طورى كه همه انسانها مىتوانند آموزشى موفقيتآميز، تشويق كننده و موثر داشته
باشند و به هر قرآنآموزى كمك مىشود تا هر يك از واحدهاى يادگيرى را تا سطح تلاوت
فرا گيرد و بر آن تبحر و تسلط يابد و آن را ذكر قلب و زبان خود كند.
بر همين اساس، اولا: معنا دار بودن و نحوه چينش
تك تك حروف و كلمات و اجزاى كلام الله، سازمان دهى و نظم و ترتيب حكيمانه آن در
قالب آيه، فراز، سوره، ركوع و حزب بندى آن: ورتلناه ترتيلا(396)،
تنزيل و ابلاغ تدريجى و مرحله به مرحله و در عين حال، پيوسته آيات و سور قرآن:
و نزلناه تنزيلا
(397)، همراهى و مقارنت آن
با مصالح، نيازها، مسائل و علائق فورى مخاطبان و فراگيران اوليه آن و به طور كلى،
با سير تحول و تطور زندگى فردى و اجتماعى آنان(398)،
تنوع تناسب و ارتباط و پيوند آيات و سورههاى قرآن با يكديگر (هماهنگى و انسجام
واحدهاى آموزشى)، تعيين نوع خط و نحوه نگارش قرآن، همگى در راستاى آسان سازى آموزش
و فرآيند يادگيرى، طراحى و برنامه ريزى شده است تا قرآنآموزان به آسانى بتوانند آن
را فرا گيرند و بر تثبيت قرائت قرآن نائل آيند.
ثانيا: همه سختىها و دشوارىها در فرآيند
يادگيرى از پيش پاى قرآنآموز برداشته مىشود و بار مسئوليت اوليه براى پيشرفت
قرآنآموز، از او به نظام آموزشى منتقل مىشود و همين امر، همگان را به ايجاد شرايط
تعليم و تعلم عمومى و آسان و روان كه تحت آن تقريبا همه قرآنآموزان مىتوانند به
خوبى ياد بگيرند و به ديگران، ياد بدهند، متعهد مىنمايد و تعليم و تعلم قرآن، نه
بر مبناى رقابتهاى منفى و بازدارنده، بلكه براساس اصل همكارى و هميارى فزاينده
براى نيل به اهداف مشترك شكل مىگيرد و معلمان، خود به خود تشويق مىگردند كه همه
نيرو و توانشان را به طور مؤثر و مفيدى به منظور انجام تعهد خود به كار گيرند و در
اين محيط آموزشى پويا و زايا، تعامل بين معلمان و قرآنآموزان به حداكثر مىرسد.
قرآنآموزان نيز در قبال اين همه آسانگيرى و
توجه نظام آموزشى به نيازها، علايق، توانايىها و رعايت تفاوتهاى فردى، متقاعد
مىشوند كه مىتوانند بياموزند و بر هرگونه احساس ناتوانى يا شكست، غلبه كنند. همين
عوامل سبب مىشود كه علاقه و گرايش قرآنآموزان به آموختههايشان، بسيار افزايش
يابد و تمايل، انگيزه و نياز آنان را براى يادگيرى ساير مواد آموزشى (واحدهاى
يادگيرى) برانگيزد.
ثالثا: نظام آموزشى قرآن از چنان انعطاف و
انطباقى برخوردار است كه براى مشكلات و مسائل پيش آمده در جريان يادگيرى و پيشرفت
هر يك از قرآنآموزان، راه حلهاى عملى مناسب ارائه مىكند تا روند رو به پيشرفت
يادگيرى يكايك قرآنآموزان كند يا متوقف نشود.
4. تكرار و
مداومت (به كارگيرى آموختهها):
مهارت و دانشى كه به كار گرفته نشود، به تدريج
فراموش خواهد شد. بنابراين معلم و نظام آموزشى بايد موقعيتهايى را تدارك بينند تا
دانشآموزان بتوانند آموختههاى خود را به كار گيرند(399).
بر اين اساس، آيات و سورههاى قرآن به تدريج
نازل مىشد تا ابلاغ و آموزش تدريجى و مسير يادگيرى و حمل آن در قلب و تدبر و شناخت
و عمل و كاربرد قرآن تسهيل و هموار گردد.
مرورى بر سير تحولات زبانى، اعتقادى، فرهنگى و
اجتماعى مسلمانان در عصر بعثت نشان مىدهد كه صحنه زندگى آنان را مىتوان به مثابه
يك دانشگاه و كارگاه فعال و پويا دانست كه قرآنآموزان در آن جا به كار و كوشش ذهنى
(اقرا، قرائت، مقارئه و مدارسه قرآن) و عملى (كاربرد آن در عرصههاى گوناگون زندگى)
مشغول بودند و قرآن، محور اصلى همه فعاليتهاى آنان بود؛ به طورى كه زبان گفت و گو
و تفكرشان بر مبناى قرآن و برآمده از آيات و سور آن بود.
به طور كلى ماهيت قرآن و اجراى نظام آموزشى آن
كه منجر به حمل قرآن در قلب و ذكر زبانى قرآنآموز مىگردد، مسير انديشيدن، تدبر،
به كارگيرى آموختهها و عمل به آن را در زندگى، آسان مىكند و حتى زمانى كه
قرآنآموز به ظاهر در كلاس درس و صحنه يادگيرى حضور ندارد يا در حال استراحت است،
عملا در اختيار درس، معلم و نظام آموزشى است و آيات و سور قرآن در قلب او به كار و
فعاليت مشغولاند. تعاليم پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در قالب تمثيلات
زير، گواهى بر اين مدعاست:
تعلموا القرآن فان مثل
حامل القرآن كمثل رجل حمل جرابا مملوا مسكا ان فتحه فتح طيبا، و ان أوعاه أوعاه
طيبا(400)؛
قرآن را بياموزيد همانا حامل قرآن مانند فردى است كه ظرفى پر از عطر را حمل مىكند
كه اگر آن را بگشايد، فضا را عطر آگين و دلپذير مىكند و در غير آن نيز حقيقتى
سرشار از پاكى و سلامت را حفظ و نگهدارى مىكند.
تعلموا القرآن فاقرأوه، و
أقرئوا فان مثل القرآن لمن تعلمه فقرأه و قام به كمثل جراب محشو مسكا يفوح بريحه كل
مكان. و مثل من تعلمه فيرقد و هو فى جوفه كمثل جراب أوكىء على مسك(401)؛
قرآن را فرا گيريد و آن را بخوانيد و به ديگران بياموزيد همانا مثل قرآن براى كسى
كه آن را فرا بگيرد و بخواند و به دستورات آن عمل كند، مانند انبانى است پر از عطر
و مشك كه هر مكانى را عطر افشانى مىكند و هنگامى كه در حال استراحت است، بر انبوهى
از عطر تكيه كرده است.
حملة (قرآن) آخر فسر له
جوفه و ألهمه قلبه فاتخذ قلبه محرابا منه فى عافية(402)؛
حامل حقيقى قرآن كسى است كه قرآن را صميمانه و با خرسندى به درون خويش منتقل و حمل
مىكند و قرآن، معانى، مقاصد و هدايت خود را به قلب او الهام مىكند. در نتيجه، قلب
از قرآن محرابى اتخاذ مىكند كه همواره در پناه آن، پاك و سالم مىماند.
حامل القرآن يرقى(403)
حامل قرآن در حال رشد و تكامل است.
با اين حال، نظام آموزشى قرآن براى كمك به
فراگيرى كامل و تثبيت قرائت قرآن و افزايش دقت و تمركز قرآنآموزان نسبت به
آموختههايشان، از راهكارهاى زير بهره برده است:
الف: در نماز
تعليم قرآن و نماز به تازه مسلمانان از اولين
تعاليم پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بود(404)؛
به طورى كه هر مسلمان با فراگرفتن مقدارى از قرآن، آن را در نمازهاى واجب و نافله
به كار مىبرد(405).
عقبة بن عامر مىگويد:
در سفرى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) دو سوره قل أعوذ برب الفلق و
قل أعوذ برب الناس را به من تعليم داد. با فراگرفتن
اين دو سوره، آن قدر خوشحال شدم كه كسى مرا شادمانتر از آن لحظه نيافته بود. در
نماز جماعت صبح، رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اين دو سوره را دوباره در
نماز خواند و چون شور و شعف مرا از يادگيرى اين دو سوره مىدانست، در پايان نماز رو
به من كرد و فرمود: يا عقبه! چگونه بود(406)،
سپس به من سفارش كرد كه اين دو سوره را دست كم هنگام رفتن به بستر خواب و بيدار شدن
بخوانم(407).
قطبة بن مالك مىگويد:
نمازم را خوانده بودم كه رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) به اقامه نماز صبح پرداخت و در ركعت اول، شروع به قرائت سوره
ق والقرآن المجيد كرد تا به آيه ده:
و النحل باسقات... رسيد. از اين آيه به بعد، شروع به
تكرار آيات به همراه رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كردم، ولى دقيقا ندانستم
تا كدام آيه، قرائت اين سوره را ادامه داد
(408).
عبدالله بن سائب نيز مىگويد:
در مكه نماز صبح را به امامت پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) برگزار كرديم. آن حضرت سوره مؤمنون را تا آيهاى كه در آن
ذكر موسى و هارون (آيه 45) يا ذكر
عيسى (آيه 50) آمده است، قراوت كرد، سپس به ركوع رفت(409).
براء ابن عازب نيز بدون مشخص كردن حدود آيات
قرائت شده توسط پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز، مىگويد:
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز ظهر آياتى از
سوره لقمان و ذاريات را بر ما قرائت كرد(410).
ابن عباس نيز مىگويد: چه بسيار پيامبراكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) در دو ركعت نماز نافله صبح قولوا
آمنا بالله و ما أنزل الينا
(411) و
تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم(412)
يا آمنا و اشهد بأننا مسلمون(413)
را قرائت مىكرد
(414).
با توجه به ساير قراين، به نظر مىرسد كه نام ركوعات قرآنى از همين
جا نشأت گرفته است؛ يعنى دأب پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز بر
اين بود كه بعد از قرائت سوره حمد، با توجه به وضعيت قرآنآموزان (مأمومين) يك يا
دو واحد موضوعى از سورههاى تازه نازل شده را قرائت مىكردند و سپس به ركوع
مىرفتند و از اين فرصت نيز براى ابلاغ و آموزش آيات و تثبيت واحدهاى موضوعى
سورهها بهره مىبردند.
با وجود اين، مطابق فتواى مشهور فقهاى اماميه، در ركعت اول و دوم
نمازهاى واجب، بعد از حمد بايد يك سوره كامل از قرآن قرائت شود(415).
مبنا اين فتوا، تعاليم ائمه طاهرين (عليهما السلام) است؛ همراه با تأكيد بر قرائت
سورههاى قصار: صدر، اخلاص
و كافرون(416)؛
زيرا برخى در نمازهاى واجب، سورههاى طوال و متوسط را قرائت مىكردند و نماز را بر
مأمومين سخت مىگرفتند و در واقع نماز را از حالت والصلاة
الوسطى
(417) خارج مىكردند.
قرائت قرآن در نماز، آن قدر رواج يافته بود كه گاهى صداها در نماز
شدت مىگرفت و آن حضرت توصيه مىكرد كه آهستهتر بخوانند:
عن البياضى: أن رسول الله (صلى الله عليه و
آله و سلم) خرج على الناس و هم يصلون و قد علت أصواتهم بالقراءة فقال: ان المصلى
يناجى ربه فلينظر بما يناجيه به، ولا يجهر بعضكم على بعض بالقرآن(418).
برخى در ركوع نماز به قرائت قرآن مىپرداختند و ركوع خود را طولانى
به جا مىآوردند؛ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از اين كار نيز نهى فرمود؛
حضرت امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)
نهى عن قراءة القرآن فى الركوع(419).
در غزوه ذات الرقاع، عباد بن بشر و عمار بن ياسر، داوطلب پاسدارى
از پيامبر و سربازان مسلمين در شب شدند. نيمههاى شب، هنگامى كه مسلمانان مشغول
قرائت قرآن در نماز شب بودند، يكى از مشركان، خود را به نزديكى مسلمانان رساند و
تيرهايى به سوى عباد كه مشغول نماز بود، پرتاب كرد. او عمار را از خواب بيدار كرد و
عمار او را زخمى يافت و از او پرسيد: چرا با پرتاب اولين تير مرا بيدار نكردى؟ عباد
گفت: در نماز مشغول قرائت سوره كهف بودم؛ ناپسند داشتم آن را قطع كنم، قبل از اين
كه به پايان برسانم، ولى وقتى ديدم تيرها پى در پى مىآيد، به ركوع رفتم و نماز را
تمام كردم و به خدا سوگند! اگر ترس اين نبود كه در انجام دستور رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) كوتاهى كرده باشم و دشمن دستبردى بزند، به هيچ قيمتى حاضر نبودم
نماز را قطع كنم؛ گرچه نفسم قطع شود و جان بر سر اين كار بگذارم(420).
هنگامى كه بيشتر سورههاى قرآن نازل و ابلاغ شده و ترويج همگانى
يافته بود، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نمازهاى واجب (يوميه، جمعه،
عيدين) كه به صورت جماعت برپا مىشد و از خردسال تا كهنسال و مسلمان قديمى و تازه
مسلمان در آن شركت مىكردند، نبابر اصل آسانگيرى، يكى از سورههاى قصار و متوسط
حزب مفصل را كه از حجم كمترى برخوردار بودند، قرائت مىكرد.
عبدالله بن شفيق از عايشه پرسيد: آيا رسولخدا (صلى الله عليه و
آله و سلم) در هر ركعت يك سوره كامل قرائت مىكرد؟ عايشه در پاسخ به او گفت:
المفصل؛ يعنى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) يكى
از سورههاى حزب مفصل را كامل قرائت مىكرد(421).
ابو سعيد خدرى مىگويد:
معمولا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز صبح از
سورههاى آغازين حزب مفصل قرائت مىكردند، ولى يك روز از سورههاى قصار مفصل را
خواندند: علت را جويا شدند؛ فرمودند: صداى گريه كودكى را شنيدم، خواستم مادرش زودتر
از نماز فارغ شود و به او رسيدگى كند(422).
بر همين اساس، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به معاذ بن جبل
كه در نماز جماعت سورهاى از سور طوال را خوانده و نماز
را طولانى كرده بود، گفتند:
معاذ! آيا شكنجهگر شدهاى؟! مردم را در نماز، اسير خود نكن! از
اين پس در نمازهاى جماعت، سورههايى مانند: والليل اذا يغشى
و اذا السماء انفطرت را بخوان. پشت سر تو افراد كهنسال
و ضعيف و كسانى كه گرفتارند و به زمان نياز دارند، نماز مىخوانند. بايد وقت و حال
همه آنها را رعايت كنى(423).
علاوه بر اين نكته، با چنين شيوهاى، عملا مسلمانان را به جايگاه
مهم يادگيرى و قرائت مكرر سورههاى حزب مفصل، قبل از ديگر سورهها و پايه بودن اين
حزب در تبيين و شناخت اصولى قرآن و دست يابى به مبانى فرهنگ آن آگاهى مىدادند تا
حتى از فرصت نماز نيز براى تعليم سورههاى حزب مفصل به تازه مسلمانان و تكرار آنها
براى تثبيتشان بهره لازم را ببرند.
جابر بن سمره مىگويد: پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) معمولا در نماز ظهر و عصر سورههاى والسماء
ذات البروج و والسماء و الطارق و مانند اين دو
را مىخواند. همو گفته است: پيامبراكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم) در نماز ظهر سورههايى مانند والليل اذا يغشى
و والعصر را قرائت مىكرد
(424) و در نمازهاى نافله صبح،
هنگام طلوع فجر اول، واقعه و سورههايى مانند آن را
قرائت مىكرد(425).
عبدالله بن بريده از پدرش نقل مىكند كه
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) معمولا در نماز عشاء سوره
والشمس و ضحاها و مانند آن را قرات مىكرد
(426).
ابن عباس و ابوهريره مىگويند: در نافله صبح روز جمعه، پيامبراكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) سورههاى الم * تنزيل و
هل أتى على الانسان حين من الدهر را مىخواند(427).
ام الفضل مىگويد: آخرين سورهاى را كه من از
زبان رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم، سوره
والمرسلات عرفا بود كه آن را در نماز مغرب قرائت كرد(428).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نمازهاى جمعه و عيدين
معمولا سورههاى سبح اسم ربك الأعلى و
هل أتاك حديث الغاشية(429)
يا جمعه و منافقون(430)
يا ق والقرآن المجيد و اقتربت
الساعة و انشق القمر(431)
و مانند آن را قرائت مىفرمود.
عمرو بن شعيب نيز از پدرش و او از جدش روايت مىكند كه گفت:
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به تناوب هر يك از
سورههاى حزب مفصل را در نمازهاى جماعت قرائت مىكرد(432).
بنابراين منظور از عبارات نحوها و
نحوهما يا شبههما يا
ذواتها كه در روايات فوق ذكر شده است، سورههاى حزب
مفصل است كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) معمولا آنها را در نمازهاى
جماعت قرائت مىكرد.
ابن مسعود مىگويد:
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در هر ركعت از نمازها(ى نافله) يك زوج از
آنها (سور حزب مفصل) را مانند مدثر و مزمل يا عم يتساءلون
و والمرسلات يا طور و ذاريات يا
هل أتى على الانسان و لا أقسم بيوم القيامة را
با هم مىخواند. ابن مسعود اين سورهها را نظائر
يا قرائن مىنامد(433).
ابوقتاده، حارث بن ربعى انصارى نيز مىگويد:
گاهى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز ظهر و عصر،
بعد از سوره فاتحة الكتاب دو سوره را با هم مىخواند(434).
نيز روايت شده است كه در نمازهاى نافله، گاهى سه سوره مانند
قل يا أيها الكافرون و تبت و
قل هو الله أحد يا ألهاكم
التكاثر و انا أنزلناه و
اذا زلزلت را در يك ركعت مىخواند(435).
عمر بن خطاب به ابوموسى اشعرى نوشت:
اقرأ فى المغرب بقصار المفصل، و فى العشاء بوسط المفصل، و فى
الفجر بطوال المفصل
(436)؛ در نماز مغرب،
سورههاى كوتاه حزب مفصل، در عشاء سورههاى متوسط و در صبح سورههاى طولانى آن را
بخوان.
امام صادق (عليه السلام) نيز مىفرمايند:
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) معمولا در نماز صبح سورههاى
عم يتساءلون و لا أقسم بيوم
القيامة و مانند آن دو را مىخواند و در نماز ظهر و عشاء آخر سورههايى
مانند سبح اسم ربك الأعلى و
والشمس و ضحاها و در عصر و مغرب، سورههايى مانند قل
هو الله أحد و اذا زلزلت را مىخواند(437).
بنابر روايتى ديگر مىفرمايند: ايرادى وارد
نيست كه انسان در نماز صبح، سورههاى طوال حزب مفصل، در نماز ظهر، عشاء آخر اوساط
حزب مفصل و در نماز عصر و مغرب سور قصار آن را قرائت كند(438).
چون نمازهاى واجب به صورت جماعت برپا مىشد و
قرائت آن در نمازهاى جماعت، حكم آموزش عمومى، يادآورى، ترويج، تثبيت و تصحيح قرائت
قرآن را دارا بود، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسلمانان تعلميم
دادند كه كسانى كه امامت جماعت را بر عهده بگيرند كه از همه، قرآنخوانتر و
قرآندانترند؛ يعنى كسانى كه سورههاى بيشترى را به طور متقن و مستحكم فرا
گرفتهاند و بر قلب و زبانشان تثبيت شده است: يتقدم القوم
أقرأهم للقرآن(439)،
يومكم أقرأكم(440)،
يوم القوم أقرأهم لكتاب الله(441)،
أكثركم جمعا للقرآن أو أخذا (للقرآن)(442)؛
يوم القوم أكثرهم قرآنا(443).
ب. آموزش به
ديگران
هنگامى كه كسى در حال تعليم آموختههاى خود به
ديگران است، ضريب دقت و توجه او به مطالب چنان افزايش مىيابد كه تنها موجب حفظ
دقيق آموختههايش مىشود، بلكه در حين تعليم، به نقاط ضعف و قوت آنها پى مىبرد و
با اصلاح آن، بر دانايى خويش مىافزايد(444).
به طور كلى، روايات نبوى:
بلغوا عنى ولو آية(445)،
ليبلغ الشاهد الغائب
(446)،
خيركم (أفضلكم، أبراركم) من تعلم القرآن و علمه(447)،
خيركم من قرأ القرآن و اقرأه(448)،
تعلموا القرآن و علموه الناس
(449)،
تعلموا القرآن و اقرأوه(450)،
علموا أولادكم القرآن فانه أول ما ينبغى أن يتعلم من علم الله
هو
(451)،
حق الولد على والده... أن يستحسن اسمه، و يعلمه كتاب الله(452)،
عليكم بتعليم القرآن و كثرة تلاوته(453)،
علموا نساءكم(454)،
معلم القرآن و متعلمه يستغفر له كل شىء
(455) همگى براى بالا بردن
انگيزه و مشاركت فعالانه قرآنآموزان در امر تعليم و تعلم قرآن و ترويج و تثبيت آن
است؛ يعنى بيشترين كوشش پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر اين اصل استوار
بود كه به روشهاى مختلف و در موقعيتهاى گوناگون، يكايك قرآنآموزان را در صحنه و
فعاليتهاى آموزشى و يادگيرى قرآن و كاربرد آن مشاركت دهند تا قرآنآموزان بتوانند
به طور فعال و خلاق، نقش اصلى را به عنوان فراگيران و عاملان قرآن بر عهده گيرند.
همين امر موجب استحكام و تثبيت يادگيرى آنان مىشد و آنان را به ادامه يادگيرى و
استقامت در راه آن ترغيب و تشويق مىكرد.
در واقع با اين روش، قرآنآموز با يادگيرى،
تفكر و مطابقت، بخشى از نقش معلم را به عهده مىگرفت و به اين ترتيب، محدوديتهاى
زمانى و مكانى برداشته مىشد و فرد، خود را همواره در كلاس درس و مشغول به كارگيرى
آن مىديد.