پيوند
تدبر با ترتيل
كيفيت اقرا و قرائت قرآن (كيفيت آموزش) با
دريافت درست و درك و فهم آن (كيفيت يادگيرى) و پيشرفت قرآنآموز در امر يادگيرى،
رابطهاى محكم و مستقيم دارد؛ به نحوى كه بدون يك قرائت مطلوب، فراگيرى و فهم و درك
آيات به خوبى ميسر نمىشود و اصولى و پايدار نخواهد بود.
درك و فهم آيات و سورهها (واحدهاى يادگيرى)
نقش مهمى در جلوگيرى از فراموشى آنها و استحكام بخشيدن و نظم دادن به آنها در قلب
و ذهن قرآنآموز دارد. از اين رو نظام آموزشى قرآن با بهرهگيرى از روشها و
شيوههايى راه تقويت انديشيدن و درك و فهم آيات و سورههاى قرآن را مىگشايد و كليد
آن را تدبر مىداند تا قرآنآموزان به صورت خودآموز در
مسير كشف معنا و مراد آيات و كاوش محور موضوعى سورههاى قرآن قرار گيرند، زيرا
شناخت و دريافت معنا و مفاهيم قرآن به صورت خودآموز و به شيوه يادگيرى اكتشافى،
انگيزه قرآنآموز را در ارتقاى ميزان يادگيرى و پيشرفت و استقامت در راه آن افزايش
مىدهد و يادگيرى را براى او معنادار و لذتبخش مىسازد و او را به فردى فعال و
خلاق در صحنه آموزش و محيط يادگيرى تبديل مىكند؛ به طورى كه آيات و سورههاى قرآن
براى او تكرارى و كهنه به نظر نمىآيد، بلكه هر بار اقراء و قرائت قرآن، فعال و
مؤثر و زنده بودن قرآن را به او نشان مىدهد و همواره در زندگى فردى و اجتماعى، خود
را به آن نيازمند و آن را پاسخگو و برآورنده نيازها و مايه رسيدن به كمال و سعادت
خود و اجتماع خويش مىيابد.
بنابراين آموزش تدريجى قرآن به روش
اقراء و قرائت قرآن به شيوه ترتيل،
راه تدبر در آيات و سورههاى قرآن را از آغاز يادگيرى، پيش روى قرآنآموز مىگشايد
تا فرآيند يادگيرى، حمل و تثبيت قرآن در قلب و راه
شناخت معانى و مقاصد و دريافت آثار و بركات و كارآيى و كمال قرآن براى قرآنآموز
ميسر، ماندگار و دلپذير باشد.
از اين رو تدبر يك كار
و تكليف اضافى بر عهده قرآنآموز نيست، بلكه حالت و
محصولى است كه كاملاً با روش صحيح آموزش قرآن و فرآيند درست يادگيرى و انس و مجالست
با آن در ارتباط است؛ يعنى همين كه قرآن به روش اقراء و
به شيوه ترتيل، در جايگاه اصلى خود (قلب قرآنآموز)
قرار مىگيرد و در آنجا حمل مىشود و ذكر و زمزمه او
مىگردد، تدبر نيز خود به خود از اعماق قلب او خواهد جوشيد و او را
متذكر مىكند و در مسير تزكيه
و فرهنگ قرآن قرار مىدهد(251).
بنابراين قلب قرآنآموز جايگاه و كارگاه اصلى
تدبر و تكرار قرائت به شيوه ترتيل و استماع قرآن، ابزار بالندگى و پرورش اوست(252)؛
زيرا قرائت، بدون اسماع شخص قارى به خودش و
استماع تحقق نمىيابد: ما قرأ من
لا يسمع نفسه و به فرموده امام على (عليه السلام) خير و بركتى در اين گونه
قرائتها نيست: لا خير فى عبادة لا علم فيها، و لا علم لا فهم
فيه، و لا قراءة لا تدبر فيها(253)؛
ألا لا خير فى قراءة ليس فيها تدبر(254).
گروهى از رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
پرسيدند: چرا وقتى ما قرآن را از شما مىشنويم، چيزهايى را درك مىكنيم كه هنگام
قرائت خودمان آنها را نمىبينيم؟! آن حضرت فرمود:
أجل، أنا أقرأه لبطن و
أنتم تقرؤونه لظهر، قالوا: يا رسولالله! ما البطن؟ قال: أقرأ أتدبره، و أعمل بما
فيه، و تقرؤونه أنتم هكذا و أشار بيده فأمرها(255)؛
بله، من قرآن را با توجه به بطن آن و با تدبر
مىخوانم و به آن عمل مىكنم، ولى شما فقط ظاهر آن را مىخوانيد و از آن عبور
مىكنيد.
از اين رو فيض كاشانى (د1091 ق) فلسفه تشريع
ترتيل را مربوط به تدبر
مىداند: والمقصود من القراءة، التدبر، و لذلك سن فيه
الترتيل؛ لأن الترتيل فى الظاهر يمكن من التدبر فى الباطن(256).
4.
حزب مفصل، باب و
لباب قرآن
مسلمانان پا به پاى تنزيل تدريجى، آيات و
سورههاى قرآن را به فراخور حال خود فرا مىگرفتند. با افزايش تعداد سورهها،
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى بنيانگذارى و ترويج آموزش منظم و
اصولى قرآنكريم، به معلمان و مقريان تعليم داد كه آموزش قرآن به نوآموزان را از
سورههاى كوتاه آغازين نزول شروع كنند. مجموعه اين سورهها را رسولخدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) حزب مفصل ناميدند.
براء ابن عازب مىگويد:
مصعب بن عمير و عبدالله بن ام مكتوم، اولين
معلمان قرآنى بودند كه وارد مدينه شدند و قرآن را به مردم تعليم مىدادند و من قبل
از ورود پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه، سوره اعلى و برخى ديگر
از سورههاى حزب مفصل را فرا گرفته بودم و قرائت مىكردم(257).
ابن عباس مىگويد:
هنگام وفات پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) در حالى كه ده سال سن داشتم، حزب مفصل را آموخته و آن را قرائت مىكردم(258).
از ابن مسعود نيز روايت شده است كه گفت:
نزل المفصل بمكة فمكثنا حججا نقرؤه لا ينزل غيره(259)،
يا قرأنا المفصل بمكة حججا(260)؛
سورههاى حزب مفصل در عهد مكى نازل شد و ما اين سورهها را به تدريج فرا مىگرفتيم
و اقرا و قرائت مىكرديم بدون اينكه سورههاى احزاب ديگر قرآن در آن مدت نازل شود.
بنابراين نزول و آموزش قرآن با سورههاى حزب
مفصل آغاز شد(261)
و چون اين حزب به تدريج كامل گشت، دوباره سوره آغازين و تعداد سورههاى آن اختلاف
شده است. زركشى دوازده قول درباره تعيين سوره ابتداى اين حزب در ترتيب تلاوت نقل
مىكند و در پايان مىگويد: والصحيح عند أهل الأثر أن أوله ق(262)؛
يعنى مطابق قول صحيح كه نزد راويان است، اولين سوره اين حزب در ترتيب جاودانه مصحف
شريف، سوره ق، و آخرين آن بالاجماع، سوره ناس است، ولى
در سير حكيمانه آموزش، سوره ناس اولين سوره(263)
و سوره ق آخرين سوره حزب مفصل است كه مجموعاً 65 سوره
را شامل مىشود. البته برخى از سورههاى حزب مفصل مانند سوره تحريم، طلاق (نساء
قصرى)، ممتحنه و مجادله در مدينه نازل شدند و سپس در جايگاه اصلى خود قرار گرفتند.
با توجه به خصايص آيات و سورههاى حزب مفصل،
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در تبيين جايگاه اين حزب و پايه آموزش
قرآن، مىفرمايند: ان لكل شىء سناماً (و أن سنام القرآن
البقرة) و أن لكل شىء قلباً و قلب القرآن يس. و أن لكل
شىء باباً و باب القرآن المفصل(264)
و از ابن مسعود، مرفوعاً، روايت شده است:
ان لكل شىء سناماً و
سنام القرآن سورة البقرة، و أن لكل شىء لباباً و لباب القرآن سور المفصل(265)؛
هر چيزى نقطه اوج و بلندايى دارد و سوره بقره
بلنداى قرآن است؛ هر چيزى مسير ورود و خلاصه و چكيدهاى دارد و سورههاى حزب مفصل،
مسير ورود به قرآن و چكيده و مغز آن است.
بنابراين آغاز آموزش و تحقيق از سوره بقره به
عنوان سنام قرآن صحيح و اصولى نيست، بلكه ابتدا بايد از
باب و لباب
(266) قرآن؛ يعنى حزب مفصل
از سوره ناس آغاز و به سوره بقره ختم كرد.
شروع نزول و آموزش قرآن از سورههاى كوتاه و كم
حجم حزب مفصل با آيات كوتاه و مشابه و داراى نظم آهنگ خاص و نيز مقارنت و همراهى
اين سورهها با اساسىترين و اصلىترين نيازها و مسائل زندگى فردى و اجتماعى
انسانها، ويژگى خاصى به اين قسمت از قرآن بخشيده است كه مسير آموزش و تحقيق در آن
را تسهيل مىكند
(267)؛ به طورى كه قرآن آموزان از
اينكه مىتوانند در اولين مراحل آموزش، تعداد سورههاى بيشترى را به آسانى و به
خوبى فرا بگيرند، احساس موفقيت و پيشرفت بزرگى خواهند داشت و از اينكه مىتوانند
آموختههاى خود را به آسانى در همه جا و همه وقت به كار ببرند، احساس رضايت و شور و
شعف مىكنند. همين امر، انگيزه درونى و نياز آنان را در فراگيرى ساير سورههاى قرآن
كه به صورت زنجيرهاى و تصريفى، تفصيل يافته حزب مفصلاند(268)
بر مىانگيزد.
زبانشناسان نيز بر اين باورند كه زبان يك نظام
است، بنابراين نمىتوان آموزش آن را از هر جايى آغاز كرد، بلكه:
روشهاى آموزشى بايد به نحوى سامان يابد كه با
ارائه دادههاى زبانى سازمان يافته (صورتهاى اساسى و الگوهاى ساختى زبان) به صورت
مرحلهاى و تدريجى و به طور منظم پيش رود؛ به گونهاى كه روند قاعدهسازى ذهنى
زبانآموز را تسهيل كند. البته دادههاى زبانىاى كه ياد گيرنده زبان دوم در معرض
آن قرار مىگيرد، بايد ويژگىهاى مشابه دادههاى زبانى محيط كودك در دوران فراگيرى
زبان اول را دارا باشد؛ به اين معنا كه در مراحل ابتدايى يادگيرى، دادههاى زبانى
بايد ساختهاى ساده و قابل درك و واژگانى محدود داشته باشد و در آن تكرار زياد باشد
و نيز بيشتر به موقعيت حاضر و علايق فورى يادگيرنده زبان مربوط شود. روشن است كه
درك چنين زبانى آسانتر است. از اين رو به زبانآموز امكان مىدهد كه قاعدههاى
زبان را كشف و در ذهن خود بنا كند(269).
5. آموزش
انفرادى
گرچه در سيره نبوى آموزش به هر دو صورت جمعى و
انفرادى نقل شده است، ولى شكل مطلوب آموزش در الگوهاى ارائه شده و مورد تأكيد قرار
گرفته، اين است كه صحنه يا كلاس آموزش، شامل يك معلم (مقرى) و يك متعلم (مستقرى)
باشد كه اصطلاحاً به آن، آموزش انفرادى مىگوييم.
چون هر يك از قرآنآموزان داراى علايق، سوابق،
توانايىها و تفاوتهاى فردى خاصى هستند، مدت زمانى را كه براى يادگيرى صرف
مىكنند، متفاوت است.
بنابراين در اين شيوه، هر قرآنآموزى براى خود
فعاليت يادگيرى ويژهاى معين مىكند كه با سطح توانايى و علاقه او تطابق دارد و طبق
آن پيشرفت مىكند. اين امر باعث صرفه جويى در وقت معلم و قرآنآموزان مىشود و معلم
مىتواند با توجه به خصوصيات هر قرآنآموز، از شيوهها و روشها گوناگون آموزشى و
متناسب با آنها بهره بگيرد و وقت خود را براى بهبود تعليم هر يك از قرآنآموزان به
نحو شايستهترى توزيع كند تا قرآنآموزان بتوانند مهارت يابند و اين تجربه
موفقيتآميز (فراگيرى كامل هر واحد يادگيرى) نتايج بسيار مثبتى در حيطه شناختى و
عاطفى به ارمغان مىآورد و انگيزه درونى، استقامت و پايدارى آنان را در امر يادگيرى
بسيار بالا مىبرد. همچنين تبحر كامل در هر گام از يادگيرى، كل فرآيند يادگيرى را
معنادارتر و آسانتر مىسازد و اين همه سبب پيشرفت همه جانبه آنان در قرآنآموزى
مىشود.
از سوى ديگر، به علت تفاوتهاى فردى و افزايش
روز افزون تعداد قرآنآموزان، كلاسهاى آموزشى به سمت سطوح و پايههاى مختلف سوق
داده مىشود و گروههاى مختلف يادگيرى شكل مىگيرد؛ چنان كه برخى از صحابه (مانند
حضرت على (عليه السلام) و ابى بن كعب) در مقطع زمانى سال هشتم هجرى كه تقريباً نزول
قرآن پايان يافته بود، همه آيات و سورههاى نازل شده را فراگرفته بودند و بسيارى از
نو مسلمانان، كودكان و نوجوانان (مانند ابن عباس)، هنوز در حال فراگيرى سورههاى
حزب مفصل بودند.
در اين موقعيت نيز كوشش پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) و معلمان قرآن بر اين بود كه موقعيتهاى آموزشى به طريقى هماهنگ
شود كه بيشترين استفاده را براى نوآموزان داشته باشد؛ مثلاً پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) در نمازهاى جماعت، جمعه و خطبهها كه حالت آموزش عمومى داشت، بر
اقرا و قرائت سورههاى حزب مفصل تأكيد فراوان داشتند تا شأن و مقام نوآموزان رعايت
شود و همگان امكان بهرهگيرى آموزشى را از اين موقعيتها داشته باشند.
6. آموزشى
تدريجى در قالب دستههاى پنج آيهاى و واحدهاى موضوعى (ركوعات(270))
هر يك از آيات و واحدهاى موضوعى يك سوره، يك
واحد درسى محسوب مىشود. از اين رو پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
معلمان قرآن در هر فرصت آموزشى، آيات را در قالب پنج آيه يا ده آيه اقرا مىكردند.
بديهى است كه تقسيم سورهها به واحدهاى موضوعى (ركوعات) و تقسيم آنها به واحدهاى
پنج آيهاى با تكيه بر شماره آيات كار تعليم و تعلم قرآن را بسيار آسان مىساخت و
سبب مىشد قرآنآموزان در فراگيرى و حمل آيات، احساس دشوارى و تكلف نكنند و فرصت
كافى براى تمرين نيز در اختيار داشته باشند.
همين امر، عامل مهمى است كه قرآنآموزان را به
تدريج و با پيشرفتهاى مرحلهاى، به سمت تبحر و فراگيرى كامل سوق مىدهد و از
فراموشى آيات جلوگيرى مىكند؛ چنان كه راوى از حضرت على (عليه السلام) نقل مىكند
كه فرمود: انزل القرآن خسماً خمساً و من حفظ خمساً خمساً لم
ينسه(271).
عبارت حفظ در اين
روايت، ناظر به مقام تعليم و تعلم قرآن است؛ يعنى مطابق الگوى آموزشى پيامبراكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) كه خود برگرفته از الگوى نزول تدريجى قرآن بود، اگر
قرآن را در اجزاء پنج آيهاى فرا بگيريد و تكرار كنيد، فراموش نخواهيد كرد. از عمر
بن خطاب و ابوالعاليه نيز روايت شده است: تعلموا القرآن خمس
آيات خمس آيات، فان جبريل نزل بالقرآن على النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) خمس
آيات خمس آيات(272).
7.
عقد انامل و يادگيرى شماره آيات
عقد أنامل يعنى
بستن انگشتان دست، هنگام يادگيرى و قرائت قرآن. قرآنآموز با شنيدن و خواندن هر
آيه، يك انگشت دست خود را مىبندد و با اين ابتكار جالب، احساس مىكند گويى آيات
روى انگشتانش ثبت مىشود و به همين واسطه، شماره آيات هم به آسانى براى او قابل
شناسايى و بازيابى است.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىفرمود: هنگام قرائت قرآن، از بستن انگشتان غفلت نكنيد؛ چرا كه موجب رحمت است و
انگشتان هم در قيامت مورد سؤال قرار مىگيرند و سخن خواهند گفت:
فانهم مسؤلات مستنطقات(273).
ام سلمه در پاسخ سؤال ابن ابى مليكه، قرائت
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را فراز به فراز و آيه به آيه توصيف مىكند
و براى مثال، قرائت سوره حمد را در نماز آن حضرت به اين صورت توضيح مىدهد:
قرأ فى الصلاة (بسم الله
الرحمن الرحيم) فعدها آية (الحمد لله رب العالمين) آيتين، (الرحمن الرحيم) ثلاث
آيات، (مالك يوم الدين) أربع آيات و قال هكذا، (اياك نعبد و اياك نستعين) و جمع خمس
أصابعه(274).
بستن انگشتان در وقت آموزش و تلاوت قرآن، عامل
مهمى در سهولت جريان حمل و نگهدارى بهتر آيات در قلب است(275).
فردى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و از بدى حافظه خود شكايت كرد.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: از دستت
كمك بگير
(276) كه اشاره به كتابت يا
عقد انامل يا هر دو است.
پس با توجه به اين كه آيات در مصاحف ثبت
نمىشد، عقد انامل كليد يادگيرى و بازيابى شماره آيات
بود و بدين سان تعداد آيات سورهها و آغاز و انجام هر آيه و جايگاه نهايى و جاودانه
آن در ساختمان سوره، به صورتى مشخص و معين، ترويج و تثبيت شد.
فصل دوم:
ترويج قرآن
با بررسى سيره نبوى درباره قرآن در مىيابيم كه
يكى از نكات مهم سيره ايشان، توجه به ترويج قرائت قرآن و اهتمام براى عمومىسازى آن
بوده است؛ زيرا قرآن از آن همه مردم و للناس(277)
است و بايد اين امكان براى همگان فراهم باشد كه بتوانند آن را به آسانى فرا گيرند.
به همين منظور، در نظام آموزشى - ترويجى قرآن، روشها و شيوههايى را به كار
مىبردند كه اكنون نيز عمومى و فراگير است و در هر زمان و مكان و براى هر فرد و قوم
و نژادى، با هر لهجه و زبان كه دارند، قابل اجراست.
مبانى ترويج
قرآن
1. ترغيب به
جاى تحميل
با توجه به اصولى همچون:
لست عليهم بمصيطر(278)؛
و ما أنت عليهم بجبار(279)
و و ما أنا من المتكلفين
(280) و بررسى سيره
رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفهميم كه آن حضرت هرگز قرآن را بر كسى
تحميل نمىكرد، بلكه همواره با ابلاغ مبين قرآن كه بلاغ
للناس(281)
است، زمينه معارفه و آشنايى مردم را با قرآن فراهم مىكرد تا كسانى كه خواهان
استماع و فراگيرى هستند، به آسانى بتوانند آن را بياموزند؛ چنانكه مىفرمود:
لا أكره أحداً على شىء،
من رضى الذى أدعوه اليه، فذلك و من أكره لم أكرهه، انما أريد... أبلغ رسالات ربى(282)؛
من كسى را وادار به كارى نمىكنم، بلكه دعوت من
براساس رضايت و علاقهمندى اشخاص است، پس اگر كسى اكراه داشت، او را مجبور نخواهم
كرد. هدف من ابلاغ رسالت الهى است.
بنابراين اولين اصل در ترويج قرآن، پرهيز از
اجبار و تحميل آن است. بر همين اساس در نظام آموزشى قرآن، نخست
مستقرى براى يادگيرى قرآن، از مقرى طلب اقرا مىكند و پس از آن، مقرى و نظام
آموزشى، همه توان خود را براى ارتقاى كيفيت آموزش و بهبود فرآيند يادگيرى مستقرى،
به كار مىگيرند. مقرى، تكليف و تكلفى را بر مستقرى تحميل نمىكند.
2. قرائت
ساده و آسان
يكى از اركان ترتيل، ادا و اظهار آسان و روان
آيات است. راغب آورده است: ترتيل، يعنى ادا كردن كلمات از دهان
به سهولت و با اعتدال و استوارى(283).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
معلمان قرآن، آيات را به گونهاى آسان، روان و بىپيرانه اقرا و قرائت مىكردند كه
مخاطبان و قرآنآموزان، در مىيافتند همانگونه كه به راحتى مىتوانند به زبان
مادرى خود تكلم كنند، مىتوانند قرآن را به آسانى استماع و تكرار كنند.
ساده و آسانخوانى قرآن، تيسيرى بود از جانب
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه راه ترويج قرائت قرآن را بر روى همگان
گشود. اين تدبير حكيمانه، مانع آن شد كه قرائت قرآن، فن و هنرى مخصوص تلقى شود كه
تنها ويژه افراد خاصى باشد (از لحاظ حنجره، صدا، لهجه و زبان) تا صنفى خاص به نام
قاريان قرآن به وجود آيد و ديگران از قرائت قرآن محروم شوند.
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به
گونهاى عمل كردند كه هر مسلمان، خود را قارى قرآن بداند و آموختن قرآن و قرائت آن،
هويت هر فرد مسلمان را تعريف كند. بر همين اساس، بر ساده، روان و واضح خواندن قرآن
در مقام آموزش آن و مواضعى كه قرائت قرآن حالت ابلاغ و ترويج همگانى داشت (مانند
قرائت قرآن در نماز جماعت) تأكيد داشتند. البته در مقام قرائت شخصى، قرائت قرآن به
صورت ترجيع و مانند آن، اشكال و محذورى نداشت.
سعيد بن مسيب شنيد كه عمر بن عبدالعزيز در نماز
جماعت، قرآن را با ترجيع و تطريب مىخواند، به وى پيغام داد:
خدا تو را به راه صلاح و درست آورد. ائمه جماعات (به پيروى از سنت نبوى) اينگونه
قرآن نمىخوانند(284).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از
قرائت اذان به صورت تطريب و ترجيع و مانند آن نهى مىكرد تا اذان به آسانى ابلاغ،
آموزش و ترويج شود: ابن عباس مىگويد: كان لرسول الله (صلى
الله عليه و آله و سلم) مؤذن يطرب، فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): ان
الأذان سهل سمح، فاذا كان أذانك سمحاً سهلاً (فأذن) و الا فلا تؤذن(285).
ابن قتيبه (د 276ق) با اشاره به نحوه قرائت
حمزة بن حبيب زيات كوفى (د 156ق) از قراء هفتگانه، مىگويد:
او در مد، همزه و اشباع، راه افراط پيمود و در
اضجاع و ادغام، زيادهروى كرد و متعلمان (قرآنآموزان) را بر مركبى سخت نشاند و
آنچه را كه خداوند آسان گرفته بود، بر امت مسلمان دشوار ساخت و مردم چون ديدند كه
هنگام قرائت، فكهاى خود را به اين طرف و آن طرف مىبرد و رگهاى صورتش برجسته
مىشود، پنداشتند كه اين فضيلت مهارت و استادى اوست، اما نه قرائت رسولخدا (صلى
الله عليه و آله و سلم) اينگونه بود، نه قرائت نيكان سلف، تابعين و قاريان
دانشمند، بلكه قرائت آنان بسيار رسا و آسان بود(286).
3. اصلاح غير
مستقيم اشتباهات
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با
شناخت جامع و كاملى كه از ماهيت و اهداف نزول قرآن و گوناگونى مخاطبان آن، به ويژه
از دو جنبه زبان و روان داشتند، هنگام تعليم قرآن، هر طور كه آيات قرآن بر زبان
افراد جارى مىشد، آن را تجويز و تحسين مىكردند و بر قرآنآموز اجبار و تكليف
نمىكردند كه حتماً بايد همانطور كه من خواندم، بخوانى. همين امر سبب شده بود كه
هر فردى يادگيرى قرآن را امرى آسان بداند.
به طور كلى، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) شرايط و فضايى را براى آموزش و ترويج قرآن به وجود آوردند كه هركس، هرطور كه
مىشنيد و هر طور كه مىآموخت و هر طور كه قرائت مىكرد، تأييد و تحسين مىشد تا به
ادامه يادگيرى و مداومت در قرائت آنچه فرا گرفته بود، تشويق شود.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مسير
آموزش و فرآيند يادگيرى يكايك قرآنآموزان را متناسب با وضعيت و توانايى هر كدام از
آنان آسان مىكرد تا هيچ قرآنآموزى احساس نكند كه نسبت به او و مشكلاتش در روند
يادگيرى، بىاعتنايى و بىتوجهى شده است؛ مثلاً بلال حبشى قادر به تلفظ صحيح حرف
شين نبود و آن را سين تلفظ
مىكرد. شايد به همين علت، مورد انتقاد ظاهرگرايان واقع شده بود. پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) براى رفع نگرانى او و دفع اعتراضات ديگران، فرمودند:
ان سين بلال عند الله الشين(287)؛
نزد خداوند، سين بلال همان شين است.
تحسين هرگونه قرائتى را مىتوان از كليدىترين
عناصرى دانست كه در كنار اسوه بودن قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
اقرا و قرائت پيوسته و مستمر ايشان در منظر صحابه (قرآنآموزان)، به صورت جدى و
مؤثر مسئله تصحيح را در امر قرائت قرآن راهبردى مىكرد. اصلاحى كه پيامد آن، اقبال
جدىتر و شوقآورتر قرآنآموز به يادگيرى بيشتر و تداوم قرائت قرآن بود. به بيانى
ديگر، اگر قرآنآموزى، آيات قرآن را كامل و درست فرا نگرفته بود يا آن را اشتباه
قرائت مىكرد، هنگامى كه اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
ساير قرآنآموزان را كه همواره در حال افزايش بودند، در ديگر صحنهها (مانند نماز،
عرضه قرائت و مانند آن) مىديد و مىشنيد، به اشتباه خود پى مىبرد و خودش آن را
اصلاح مىكرد. بنابراين اگر فردى قرآن را بارها اشتباه قرائت مىكرد، اين اشتباه
خوانىها عين پيشرفت در امر آموزش و ترويج قرآن محسوب مىشد و پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) يقين داشت كه دير يا زود، قرائت او اصلاح خواهد شد(288).
اين مسئله مانند فرآيند زبانآموزى كودك است.
كودك در جهان سخنگويان به دنيا مىآيد و واژهها و جملههاى مختلف را مىشنود و
سعى مىكند آنها را ادا و تلفظ كند، ولى تا مدتى به اشتباه مىافتد و آنها را
غلط، در هم و آميخته يا با حذف قسمتى از آن ادا مىكند. والدين و بزرگترها بىآن كه
كوچكترين نگرانى و دغدغهاى داشته باشند، هرگونه تكلم كودكانه او را عين پيشرفت به
سمت زبانآموزى مىدانند.
لارى هايمن بر اين باور است كه:
غالباً درك شنيدارى كودك درست عمل مىكند، ولى
بر نحوه تلفظ درست آن هنوز قدرت كافى ندارد. بنابراين اشكال گرفتن از نحوه تلفظ او
باعث رنجش و ناراحتى و حتى لكنت زبان و گوشهگيرى او مىشود و اگر والدين تلفظ به
ظاهر اشتباه او را تقليد كنند و با همان تلفظ اشتباهش با او تكلم كنند، كودك در
مقابل اين تقليد نيز حالت آزردگى نشان مىدهد(289).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز
همچون پدر و معلمى آگاه و دلسوز، اشتباهات قرآنآموزان در قرائت قرآن را به صورت
مستقيم و رو در رو تصحيح نمىكردند و آنها را به غلط و درست
تقسيم نمىفرمودند و هرگونه قرآن خواندنى را عين پيشرفت در روند يادگيرى قرآن
مىدانستند و آن را تحسين مىكردند، زيرا ان ملكاً موكل
بالقرآن، فمن قرأه من أعجمى أو عربى فلم يقومه قومه الملك ثم رفعه قواماً
(290)؛ همانا فرشتهاى بر
قرآن موكل است كه اگر هركسى از عرب يا غير عرب آن را (به هر دليلى) درست؛ چنانكه
هست، نخواند، آن ملك قرائت آن شخص را تصحيح مىكند و سپس به نزد خداوند بالا
مىبرد. بنابراين تصحيح قرائت بر عهده خداوند است و مأموران آن هم ملائكهاند نه
غير ايشان!
با ادامه نزول و افزايش تعداد آيات و سورهها و
وجود شرايط آسان و آرام براى يادگيرى، برخى از صحابه ناخودآگاه، قرآن را به وجوه و
ترتيبهاى مختلف مىخواندند. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از اينگونه
قرائتها نيز نهى و منع نفرمود، بلكه آنها را تحسين و تأييد مىكردند همين امر
باعث شده بود كه بارها هنگامى كه برخى مشغول قرائت قرآن بودند، با اعتراض و ممانعت
برخى ديگر رو به رو شوند و وقتى بازخواست مىشدند كه چه كسى اين قرائت را به شما
آموخته است؟ بىدرنگ، قرائت خود را به پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
منسوب مىكردند. در نتيجه، بر سر قرائت درست آيات و ترتيب آنها با يكديگر به
مجادله و مشاجره مىپرداختند و گاهى نيز اين مجادله به درگيرى و نزاع منجر مىشد و
براى حل اختلاف، حكميت به نزد رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مىبردند. آن
حضرت در مقام رفع اختلاف، از آنان مىخواست كه دوباره آن قسمت از آيات را كه در
نحوه قرائت آن با يكديگر اختلاف دارند، قرائت كنند. با پايان يافتن قرائت هر يك از
طرفين اختلاف، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) قرائت همه آنها را بر پايه
اصل نزل القرآن على سبعة احرف جايز و روا و در راستاى
تحقق اهداف نزول قرآن مىدانستند و آنان را تحسين و تأييد مىفرمودند و هيچ قرائتى
را بر ديگرى برترى نمىدادند و از همه آنان مىخواستند كه از هرگونه جدال و كشمكش
بر سر قرائت قرآن بپرهيزند و قرائت يكديگر را تخطئه نكنند، بلكه توان خود را در راه
استمرار و تداوم قرائت قرآن به هرگونهاى كه براى آنان ميسر است، به كار گيرند(291):
فاقرءوا ما تيسر من
القرآن(292).
عمر به خطاب مىگويد:
هشام بن حكيم سوره فرقان را در زمان حيات رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در نماز قرائت مىكرد. به قرائتش گوش فرا دادم. با
كمال تعجب شنيدم كه سوره فرقان را با وجوه متعددى قرائت مىكند كه با قرائت رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تفاوت بسيار دارد! چيزى نمانده بود كه در همان حال
نماز با او گلاويز شوم، ولى منتظر ماندم تا نمازش را سلام داد. عبايش را بر او
پيچيدم و او را در هم فشردم و گفتم: چه كسى قرائت اين سوره را به تو ياد داده است؟
گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم). به او گفتم: دروغ مىگويى؛ به خدا
سوگند! كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) همين سوره را طور ديگرى به من
آموخته است. به راه افتادم و كشان كشان او را به نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله
و سلم) بردم و گفتم: يا رسول الله! من شنيدم كه اين مرد سوره فرقان را با وجوه
متعددى مىخواند كه با ترتيبى كه تو به من تعليم فرمودهاى، تفاوت دارد؟! تو خود
سوره فرقان را به من آموختى! رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: عمر!
رهايش كن! سپس به هشام فرمود: بخوان! او همان قرائتى را كه از او شنيده بودم،
دوباره خواند. آن گاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
هكذا انزلت؛ سوره همين طور كه هشام مىخواند از جانب
خداوند نازل شده است. سپس فرمود: عمر! تو بخوان! و من همان طور كه آن حضرت خودش به
من ياد داده بود، خواندم. باز هم رسول خدا فرمود: هكذا انزلت؛
سوره همين طور كه تو مىخوانى نازل شده است. آن گاه فرمود: ان
هذا القرآن انزل على سبعة احرف، فاقرؤا ما تيسر منه؛ قرآن بر هفت حرف نازل
شده است؛ به هرگونه كه برايتان ميسر است، قرآن را قرائت كنيد(293).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از يك سو
قرآن آموزان را از ماهيت قرآن آگاه ساختند تا هيچكس از بروز خطا، اشتباه و اختلاف
در قرائت قرآن نهراسد، بلكه همه اين اختلاف قرائتها را عين اتفاق و عين پيشرفت در
يادگيرى قرآن و ترويج آن بدانند و از سوى ديگر، انگيزه قرآن آموزان را در يادگيرى و
قرائت قرآن تقويت كردند؛ به طورى كه هركس، هر طور كه مىتواند، قرآن را قرائت كند:
فاقرؤا كيف شئتم(294).
بدين سان، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم) فضايى امن و شرايطى آرام و روان و قابل انعطاف در برابر تفاوتها، سلايق و
ذوقهاى گوناگون انسانها براى ترويج قرآن به وجود آورد، زيرا اولا: يادگيرى نسبت
مستقيمى با آرامش روحى و روانى و شرايط اجتماعى زبانآموز دارد(295)
و از اين رو زدوده شدن مسائل اضطراب آور و دلهرهانگيز و ايجاد شرايط آرام بخش و
طبيعى، تمركز فكرى را كه اساس يادگيرى است، فراهم مىآورد.
ثانيا: از حقوق اوليه و مسلم هر متعلم و متربى
اين است كه او را راحت بگذارند و به او اجازه دهند كه شخصا خود را امتحان كند؛ زيرا
هر قدر او از آزمون و خطا و فعاليت بيشترى برخوردار باشد، بيشتر به يادگيرى خود
مطمئن مىشود و به معلم و آنچه آموخته است، احترام مىگذارد و سعى در كاربرد و
گسترش آن خواهد داشت(296).
از سوى ديگر، اكثر صحابه، عرب زبان بودند، اما
با توجه به خاص و بى نظير بودن زبان قرآن (عربى مبين(297))
و تفاوت آن با زبان عربى آن زمان، در واقع قرآن آموزان در حال يادگيرى زبان دومى
بودند. بنابراين، ريشه و منشأ بسيارى از خطاهاى آنها در هنگام قرائت قرآن را
مىتوان ناشى از پديده تداخل زبان عربى با زبان قرآن و فرا گرفتن اسلوب و قواعد
زبان قرآن دانست.
توضيح اينكه زبان شناسان، يادگيرى زبان دوم را
فرآيندى آگاهانه و روان شناختى مىدانند كه از برخى جهات با يادگيرى زبان اول (زبان
مادرى) مشابه است.
به طور كلى از آن جا كه ياد گيرنده زبان دوم،
مهارتها و شم خاص زبان اول را از پيش داراست، بى شك عوامل و توانايىهاى ياد شده
به صورت تداخل يا انتقال منفى
و بروز خطا يا به صورت انتقال مثبت
يا تسهيل در فرآيند يادگيرى زبان دوم ظاهر مىشود.
براساس نظريههاى نوين زبانشناسى و آموزش
زبان، فراگيرى زبان، الزاما همراه با خطاست و همين اشتباهات و خطاها نشانه زبان
آموزى و پيشرفت در آن است و امرى كاملا عادى و طبيعى به شمار مىرود و نبايد نگران
كننده يا بازدارنده انگاشته شود؛ هر چند كه بايد با قرار دادن زبانآموز در معرض
نمونههاى زبانى درست و كافى و نيز تمرينهاى مناسب، روند يادگيرى او را تسهيل كرد(298).