زبان، دستگاه و
نظامى است كه از علائم دهانى - گوشى كه از تركيب صداها ساخته شده است، نه از حروف
نوشتارى. زبان، اصالتا داراى ماهيتى شفاهى است. بنابراين روش و شيوههاى آموزش آن
بايد به گونهاى طراحى شود كه با شفاهى بودن اين پديده تناسب داشته باشد. اگر هدف
از آموزش، تسلط بر زبان و ايجاد مهارت سخن گفتن با آن باشد، به گونهاى كه ديگر آن
زبان، زبان بيگانه محسوب نشود، روش مطلوب فراگيرى، روش سمعى - شفاهى است.
ترتيب يادگيرى مهارتهاى زبان در اين روش چنين
است: شنيدن، صحبت كردن (گفتن)، خواندن (از روى متن مكتوب) و نوشتن.
از اصول مهم اين روش، مقدم بودن تدريس صورت
شفاهى زبان، قبل از صورت نوشتارى (روخوانى) است؛ زيرا آموزش نوشتار در نخستين مراحل
آموزش، تهديدى بالقوه در يادگيرى نظام زبان است و مانع جذب و خودى شدن آسان زبان
گفتارى مىشود. از اين رو نوشتن و روخوانى را بايد آن قدر به تأخير انداخت كه
زبانآموز در زبان گفتارى تبحر قابل ملاحظهاى كسب كرده باشد. آنگاه تصوير نوشتارى
و قابل رؤيت از زبان گفتارى را به زبانآموز عرضه كرد. در غير اين صورت، زبانآموز
بيش از حد لزوم به متن متكى مىشود. بنابراين تا زمانى كه زبانآموزان درك همه
جانبهاى از ساختهاى پايه زبان كسب نكرده باشند، تنها مىتوانند متونى را مطالعه
كنند كه برابر يا تركيبى باشد از آنچه به طور شفاهى در كلاس آموختهاند(164).
در تعاليم معصومين (عليهم السلام) نيز فضيلت
قرائت قرآن از روى مصحف، پس از توانايى قرآنآموز بر قرائت آن از روى قلب مطرح
مىشود، نه قبل از آن. امام صادق (عليه السلام) در جواب كسى كه مىگويد: مىتوانم
از حفظ قرآن بخوانم! آيا از مصحف استفاده كنم يا خير؟ فرمود:
قرآن را بخوان و به مصحف هم نگاه كن. آيا نمىدانى نگاه به مصحف و از روى آن
خواندن، عبادت است(165)؟!.
جايگاه و مقصد اصلى نزول و آموزش قرآن، قلب
انسان است: و انه لتنزيل رب العالمين * نزل به الروح الأمين *
على قلبك لتكون من المنذرين * بلسان عربى مبين(166).
در بسيارى از آيات قرآنكريم، سمع و
قلب در كنار هم آمده است(167).
حضرت امام رضا (عليه السلام) گوش را حافظ و نگه
دارنده قلب مىخواند: ...فملك الجسد القلب و حصن الجسد و حرزه
الأذنان...(168).
قرآنكريم، تعقل، تفكر، تدبر، ايمان، يقين و
خشوع را كار قلب مىداند(169)
و در برخى آيات، قلب را برابر همه وجود انسان مىشمارد: ان فى
ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع و هو شهيد(170).
گويا اين اشاره به برابرى قلب با همه وجود انسان، به علت تأثير اين مركز ادراك بر
كل اعضاى بدن و جايگاه برتر آن به عنوان فرمانده و مالك بدن است.
امام كاظم (عليه السلام) مىفرمايد:
ان الله تبارك و تعالى
فرض الايمان على جوارح بنى آدم و قسمه عليها... فمنها قلبه الذى به يعقل و يفقه و
يفهم، و هو أمير بدنه الذى لا تورد الجوارح و لا تصدر عن رأيه و أمره...(171)
ادراكات انسان، اگر راهى به سوى قلب بيابد،
علم به معناى حقيقى خواهد بود كه با توجه به نقش اساسى
قلب در شاكله انسانى و كاركردهاى آن، زمينه عمل را
فراهم خواهد ساخت(172).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در
مقابل ترس و واهمه ابوذر غفارى مبنى بر فراگرفتن قرآن و عمل نكردن بدان، به او
اطمينان مىدهد و مىفرمايد: لا يعذب الله قلباً اسكنه
القرآن(173)؛
خداوند قلبى را كه قرآن را در خود سكنى داده و
قرآن آن قلب را آرامش بخشيده است، عذاب نمىكند؛ يعنى با ورود قرآن به قلب، زمينه
عمل و تزكيه فراهم خواهد شد و مسير زندگى انسان در راه خدا و قرآن قرار خواهد گرفت.
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىفرمايند: اقرؤا القرآن ما ائتلفت عليه قلوبكم(174)
و اقرؤا القرآن و استظهروه فان الله تعالى لا يعذب قلباً وعى
القرآن(175)؛
بر اقرا و قرائت قرآن مداومت داشته باشيد تا قرآن به قلبهايتان بپيوندد و همنشين،
همراز و مأنوس قلوبتان گردد قرآن را از روى قلب خود بخوانيد؛ زيرا خداوند قلبى را
كه قرآن را با آگاهى به درون خود راه داده و آن را حفظ و فهم كرده و به آن توجه
داشته است، عذاب نمىكند.
أعنى الناس حملة القرآن،
من جعل (ه) الله فى جوفه(176)؛
بىنيازترين افراد، حاملان قرآناند؛ كسانى كه خداوند قرآن را در درون آنان قرار
داده است.
ان الذى ليس فى جوفه شىء
من القرآن كالبيت الخرب(177)؛
ارزش فردى كه همه امكانات براى آشنايى و فراگيرى درست آياتى از قرآن براى او فراهم
بوده است، ولى او چيزى از آن را فرانگرفته و درون خود (قلب) جاى نداده باشد، مانند
ارزش ويرانه است.
طوبى لمن يبعث
يومالقيامة وجوفه محشو بالقرآن...(178)؛
خوشا به حال كسى كه در روز قيامت با قلبى آكنده از قرآن برانگيخته مىشود.
رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) دوست
داشتند هر مؤمنى سوره ملك را فراگيرد و اين سوره در قلب همه مؤمنان جاى گيرد:
وددت أن تبارك الذى بيده الملك فى قلب كل مؤمن(179).
هنگامى كه ملائكه قرآن را شنيدند، گفتند:
... طوبى لأمة ينزل عليها
هذا، و طوبى لأجواف تحمل هذا، و طوبى لألسن تتكلم بهذا(180)؛
خوشا به حال امتى كه قرآن به سوى آنان نازل مىشود و خوشا به قلبهايى كه آن را حمل
مىكنند و خوشا به زبانهايى كه با آن سخن مىگويند.
3. ترتيل؛
شيوه اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در آموزش
ترتيل در لغت به معناى مرتب و منظم كردن و
آراستن چيزى براى استقامت و پايدارى آن است و در اصطلاح، يعنى حُسن تأليف و تنظيم
اجزاى كلام و اداى آسان و روان و با تأنى آن؛ به گونهاى كه يكايك اجزاى آن، آشكار
و تبيين شود(181).
با توجه به فرمان الهى:
ورتل القرآن ترتيلاً(182)
شيوه اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در آموزش قرآن،
ترتيل بوده است. خوشبختانه، هم كيفيت اقرا و قرائت
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) (مصداق عينى و عملى ترتيل خوانى) در روايات
منعكس شده و هم معنا و مفهوم ترتيل به نحو روشن و متنوعى بيان شده است كه اركان آن
به قرار زير است:
الف. بيان و
اظهار كامل آواهاى زبان قرآن به صورتى روشن و واضح
ام سلمه در توصيف قرائت رسولخدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) مىگويد: قراءة مفسرة حرفاً حرفاً(183)
منظور از حرف در اين گونه روايات، حرفهاى ملفوظ در قرائت و خواندن است، نه همه
حروفى كه در كتابت قرآن به كار مىرود. منظور از حرف، آواهاى زبان است، نه
نشانههاى نوشتارى آن(184).
واج (phoneme) آوايى است كه مىتواند در يك
ساخت آوايى، جانشين آوايى ديگر شود و آن ساخت را به ساخت ديگرى تبديل كند.
واج هر يك از واحدهاى صوتى است كه در معناى
كلمات تمايز ايجاد مىكند. هر زبانى، اعم از اينكه خطى براى ثبت گفتار داشته باشد
يا نه، داراى تعدادى صداهاى گفتارى است كه به آن واج گويند و زبان در قلمرو كاملاً
محدود اين صداها جريان مىيابد(185).
بدينسان، در قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم) يكايك واحدهاى صوتى و اجزاى متمايز كننده معنا در زنجيره كلام خدا به
صورتى كاملاً روشن و واضح (مفسرة) ادا و اظهار مىشد؛ به طورى كه مستمع، آنها را
به آسانى و به طور كامل مىشنيد.
فيض كاشانى (د 1091ق) ذيل تعريف
ترتيل به حفظ الوقوف و بيان الحروف
آورده است:
ترتيل در قرائت بايد چنان باشد كه تكتك حروف
(آواها)، كاملاً آشكار، واضح و بدون هيچ ابهام و پيچيدگى به گوش شنونده برسد؛ به
گونهاى كه اگر خواستار شمارش آنها شد، بتواند آنها را بشمارد؛ همانطور كه روايت
شده قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اينگونه بوده است(186).
از اين رو قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم) در مقام بنيانگذارى قرائت و كتابت قرآن، از هرگونه ابهام و پيچيدگى
(مانند: ادغام نون ساكن نزد حروف يرملون، اخفا، اقلاب
(قلب به ميم) و ظاهر نكردن اعراب) به دور بود.
زركشى (د 794ق) معتقد است:
فحق على كل امرى مسلم قرأ
القرآن أن يرتله، و كمال ترتيله تفخيم ألفاظه، والابانة عن حروفه، والافصاح لجميعه
بالتدبر حتى يصل بكل ما بعده... والا يدغم حرفاً فى حرف؛ بر مسلمان واجب است
كه قرآن را به ترتيل قرائت كند و كمال ترتيل در اين است كه همه الفاظ قرآن را متين
و مفخم و روشن و واضح ادا كند و فرازها را در پى هم بخواند... و هيچ حرفى را در حرف
ديگر ادغام نكند(187).
ابن جزرى (د 833ق) به نقل از علماى شافعى،
ترتيل را اينگونه تعريف مىكند:
أى تلبث قراءته و أفضل
الحرف من الحرف الذى بعده، و لا تستعجل، فتدخل بعض الحروف فى بعض(188)؛
قرآن را با تأنى و شمرده بخوانيد و عجله نكنيد تا حروف (آواهاى) آن در يكديگر ادغام
نگردند.
ابراهيم انيس آورده است:
تلفظ ن در لهجههاى
عربى دچار دگرگونىهاى گستردهاى شده است و گرايش زيادى به ادغام در ديگر حروف
نموده است... به اين جهت قراء تمايل زيادى داشتهاند كه قواعد ويژهاى براى
نون وضع كنند... در حالى كه در زبانهاى سامى، اصل،
اظهار نون است... ملت يهود بيشتر آواها را از بينى تلفظ مىكند كه اين پديده بيشتر
بر اثر ادغام نون در حروف، خصوصاً دو حرف لام و
واو ايجاد مىشود(189).
آية الله سيد مصطفى خمينى (رحمة الله) (د
1356ش) بعضى از مباحث مهم فن تجويد (مانند ادغام يرملون) را فاقد اصل صحيح مىداند
و به طور كلى، آميختن مسائل تجويدى با مسائل شرعى و صبغه شرعى بخشيدن به احكام
تجويد را نادرست مىشمرد(190).
ب. رعايت وقف
در پايان هر آيه و ديگر مواضع درون آيهاى
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در
آموزش، قرآن را فراز به فراز و آيه به آيه اقراء و قرائت مىكرد؛ يعنى در پايان
قرائت هر فراز و آيه، وقف مىكرد و سپس فراز و آيه بعدى را مىخواند(191).
مثلاً آيه چهارم سوره مسد، شامل دو فراز است كه پس از قرائت فراز اول:
و أمرأته وقف كوتاهى انجام شده و سپس فراز دوم:
حمالة الحطب قرائت مىشود.
ام سلمه مىگويد: كان
النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يقطع قراءته آية آية(192)
أن النبى كان يقطع قراءته آية آية (الحمدلله رب العالمين) ثم
يقف (الرحمن الرحيم) ثم يقف(193)
كان النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يقرأ (بسم الله الرحمن
الرحمن الرحيم * الحمدلله رب العالمين...) يقطعها حرفاً حرفاً(194).
طريحى (د 1085ق) آورده است:
گاهى به يك كلام تام (جمله يا گفته كامل) نيز
حرف مىگويند و در اين حديث از امام باقر (عليه السلام) كه فرمود:
الأذان و الاقامة خمسة و ثلاثون حرفاً، فعد ذلك بيده واحداً
واحداً، الأذان ثمانية عشر حرفاً، و الاقامة سبعة عشر حرفاً(195)،
حرفاً؛ يعنى فصلاً؛ اذان و اقامه شامل 35 فراز يا بخش است كه امام (عليه السلام)
آنها را يك به يك قرائت كرده و با انگشتان دست شمرد؛ اذان هجده فراز و اقامه هفده
فراز شد(196).
القا و آموزش اذان به پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) نيز حرف به حرف و فراز به فراز بوده است:
ألقى على رسول الله الأذان حرفاً حرفاً(197).
بر پايه اين تعريف، قرائت حرف به حرف در مقابل
قرائت بىوقفه و پى در پى و بدون رعايت فاصله لازم بين اجزاى كلام، كه بسيار تند و
سريع خوانده مىشود، قرار دارد؛ به طورى كه شنونده قادر به درك و فهم همه اجزاى
كلام نيست(198).
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
معلمان قرآن (به پيروى از ايشان)، اين تقسيم آيات به فرازها (مواضع وقف) را به
قرآنآموزان (صحابه) تعليم مىدادند. عبدالله بن عمر مىگويد:
تنزل السورة على محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فنتعلم حلالها و حرامها، و ما
ينبغى أن يوقف عنده منها(199).
سيوطى (د 911ق) از قول نحاس آورده است: فهذا الحديث يدل على
أنهم كانوا يتعلمون الأوقاف، كما يتعلمون القرآن(200).
ابن جزرى با اشاره به روايت حضرت على (عليه السلام): الترتيل
معرفة الوقوف و تجويد الحروف(201)
آورده است: فقى كلام على (عليه السلام) دليل على وجوب تعلمه و
معرفته و فى كلام ابن عمر، برهان على ان تعلمه اجماع من الصحابة
(202).
بنابراين مىتوان گفت كه يك وجه از علم و عمل
در رواياتى كه از ابن مسعود و ابى بن كعب به دست رسيده (مبنى بر اينكه ما قرآن را
ده آيه ده آيه، همراه علم و عمل فرا مىگرفتيم(203))،
همان شناخت و آگاهى بر مواضع وقف و رعايت كردن آن در اقرا و قرائت قرآن بوده است.
رعايت وقف بر سر آيات و فرازهاى قرآن سبب مىشد
كه آغاز و انجام هر آيه با دقت و ظرافت، تبيين و تثبيت شود و قرائت پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) قرائتى آرام و با تأنى. حفصه مىگويد: خواندن يك سوره
معمولى به شيوه ترتيل توسط پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بيش از خواندن
يك سوره بزرگتر در قرائت ديگران، طول مىكشيد: كان رسولالله
(صلى الله عليه و آله و سلم) يقرأ السورة فيرتلها حتى تكون اطول من اطول منها(204).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در معنا
و مفهوم ترتيل در ورتل القرآن ترتيلاً فرمودهاند:
بينه تبياناً (ثبته
تثبيتاً(205))
و لا تنثره نثر الرمل، و لا تهذه هذ الشعر، قفوا عند عجائبه، حركوا به القلوب، و لا
يكن هم أحدكم آخر السورة(206)؛
قرآن را به گونهاى بخوانيد كه همه اجزاى آن، روشن و واضح بر زبانتان بيان و تبيين
شود و در قلب و ذهنتان تثبيت شود. قرآن را مانند شعرخوانى، نه آن قدر سريع و متصل
بخوانيد كه كلمات و آيات به يكديگر بچسبد و نه آن قدر ميان كلمات و عبارات فاصله
دهيد كه اجزاى كلام مانند دانههاى شن (هنگام بادى تند) از هم جدا و پراكنده شود.
هدف شما از خواندن قرآن اين نباشد كه هرچه سريعتر سورهاى را به پايان برسانيد
بلكه قرآن را به خودتان اسماع كنيد و به آنچه مىخوانيد، گوش فرادهيد تا آواى قرآن
قلبهايتان را بيدار كند و به حركت و تدبر وادارد(207).
در غير اين صورت خير و بركتى در قرائتتان وجود نخواهد داشت و خواندنتان بىثمر است(208).
از امام على (عليه السلام) نيز روايت شده است:
الترتيل هو حفظ الوقوف و بيان الحروف(209).
حفظ الوقوف همان قرائت فراز به فراز و آيه به آيه و
رعايت وقف بر سر آنهاست؛ و بيانالحروف،
أداءالحروف ، تجويدالحروف
يا بينه تبياناً تعبير ديگرى از توصيف قرائت پيامبراكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) به قرائت مفسرة حرفاً حرفاً
است كه توضيح آن گذشت.
گفتنى است در بسيارى از لهجههاى عربى، آواها
بر اثر ادغام و اخفا و ديگر پديدههاى صوتى ادا نمىشد(210).
از اين رو با توجه به زمان و زمينه صدور اين روايات،
اداءالحروف و تجويدالحروف نمىتواند به معنايى
باشد كه بعداً در علم تجويد و توسط برخى از قراء مطرح شد
(211).
امام صادق (عليه السلام) نيز ذيل
ورتل القرآن ترتيلاً فرمودند: هو
أن تتمكث فيه تحسن به صوتك(212)
قرآن را با رعايت مكث ميان اجزاى آن بخوان و صدايت را با خواندن قرآن، نيكو و
آراسته كن.
از اين رو صداى بلند و رسا در خواندن قرآن به
شيوه ترتيل، موضوعيت دارد. در برخى روايات، ترتيل در مقابل
هذرمه، به معناى سرعت و عجله در قرائت آمده است: ان
القرآن لا يقرأ هذرمة و لكن يرتل ترتيلاً(213).
همچنين شيوه سخن گفتن پيامبراكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم) همچون قرائت ايشان، به صورت شمرده و آرام و روان بوده است:
- عن جابر قال: كان فى
كلام رسولالله (صلى الله عليه و آله و سلم) ترتيل و ترسيل(214).
- عن على (عليه السلام)
قال:... و كان كلامه فصلاً يتبينه كل من سمعه...(215).
- بين كلامه توقف يحفظه
سامعه و يعيه(216).
- عن (عائشة) قالت: كان
كلام رسولالله (صلى الله عليه و آله و سلم) كلاماً فصلاً يفهمه كل من سمعه(217).
- عن عائشة قالت: ان
رسولالله لم يكن يسرد الحديث كسردكم؛ رواه الشيخان و
الترمذى و زاد: (و لكنه كان يتكلم بكلام بينه فصل يحفظه من جلس اليه
(218).
- عنها (عائشة) قالت: و
كان النبى يحدث حديثاً لو عده العاد لأحصاه(219).
بر پايه روايات ذيل، رسولخدا (صلى الله عليه و
آله و سلم) قرآن را با مد قرائت مىفرمود:
- عن أنس أنه سئل كيف
كانت قراءة النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فقال: كانت مداً، ثم قرأ بسم الله
الرحمن الرحيم يمد ببسم الله، و يمد بالرحمن، و يمد بالرحيم(220).
- عن قتادة قال: سألت
أنسا كيف كانت قراءة رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)؟ قال: كان يمد صوته
مداً(221).
چون پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
قرآن را فراز به فراز و شمرده قرائت مىكرد، گويى كلمات را با
مد مىخواند. قرائت با مد، زمينه گوش فرادادن به قرآن را بهتر و كاملتر
فراهم مىكند و اجزاى كلام، گوياتر و روانتر در گوش و قلب مخاطب و فراگيرنده قرآن
نفوذ مىكند و در آنجا ريشه مىدواند. در نتيجه، حافظه و درك شنيدارى قرآنآموز
ارتقا مىيابد.
بنابراين منظور از قرائت با مد، نمىتواند
كششهاى بيش از اندازه صوتى و چرخاندن صدا در گلو باشد، بلكه منظور از مد در قرائت
رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) كشش به اندازه و به موقع صدا براى ادا و
تبيين هر چه بهتر اجزاى كلام است:
- عن أبى بردة، قال: كانت
قراءة رسول الله المد ليس فيها ترجيع
(222).
- عن أنس: ان النبى كان
لا يرجع(223).
- عن على (عليه السلام):
كان النبى حسن الصوت ماداً ليس له ترجيع(224).
شهيد ثانى (د 966ق) در تعريف ترتيل آورده است:
و هو لغة الترسل فيها و
التبيين بغير بغى و شرعاً هو حفظ الوقوف و اداء الحروف... بأنه تبيين الحروف من غير
مبالغة... او بيان الحروف و اظهارها من غير مد يشبه الغناء و هو موافق لتعريف اهل
اللغة(225)؛
يعنى مد در قرائت بايد در جهت كمك به ادا و تبيين هرچه بهتر حروف و كلمات و اظهار
آنها باشد، نه اينكه قرائت را به حالت غنا و شبه آن نزديك كند.
عبدالله بن ابى بكر نقل مىكند كه
زياد نميرى با گروهى از قراء نزد
انس بن مالك صحابى رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند. در آن مجلس
از زياد خواسته شد كه قرآن بخواند و او قرآن را با
صدايى بلند خواند، اما انس به او تذكر داد كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
و به پيروى از ايشان، صحابه اينگونه قرآن نمىخواندند(226).
البته بر پايه برخى روايات، در قرائت
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ترجيع وجود داشته است؛ چنانكه عبدالله بن
مغفل مىگويد:
رأيت النبى (صلى الله
عليه و آله و سلم) يقرأ و هو على ناقته أو جمله و هى تسير به وهو يقرأ سورة الفتح
أو من سورة الفتح قراءة لينة يقرأ وهو يرجع(227)؛
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را در حالى
ديدم كه سوار بر شترش در حال حركت بود و سوره فتح يا بخشى از آن را با ترجيع و به
نرمى مىخواند.
هانى، دختر ابوطالب، نيز مىگويد:
كنت أسمع قراءة النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) و أنا
نائمة على فراشى يرجع بالقرآن(228)؛
در بسترم به خواب رفته بودم كه قرائت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را با
ترجيع شنيدم.
دقت در متن اين روايات نشان مىدهد كه اولاً:
اين ترجيع در قرائت، در مقام ابلاغ و آموزش قرآن نبوده است، زيرا از كلماتى نظير
على ناقته و نائمة على فراشى
مىتوان فهميد كه قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين موقعيتها،
قرائتى فردى و شخصى بوده است؛ ثانياً: ترجيع در قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم) همان زمزمه كردن آيات بوده است كانت قراءته (صلى
الله عليه و آله و سلم) زمزمة(229)؛
يعنى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر تكرار و زمزمه آيات اهتمام
مىورزيد.
بنابراين بايد در سنت نبوى به تفاوت قرائت قرآن
در مقام ابلاغ، آموزش و ترويج و قرائت آن در مقام تلاوت فردى و شخصى، توجه كرد. هر
يك از اين دو مقام، اقتضائات خاص خود را داراست و پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله
و سلم) معلمان و قرآنآموزان را به تفاوت اين دو مقام توجه مىدادند.
بدين ترتيب، شيوه اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) در همه مراحل ابلاغ، آموزش، ترويج و تثبيت قرائت قرآن به
شيوه ترتيل بوده است(230)؛
يعنى آيات قرآن را فراز به فراز و آيه به آيه، به گونهاى شمرده و با دقت و ظرافت،
آرام و با تأنى، گويا و رسا و ساده و آسان ادا مىكردند تا هر مستمعى بتواند يكايك
اجزاى كلام خدا را به طور واضح، درك و فهم كند و آنها را به آسانى به ذهن و قلب
خويش بسپارد.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) چنان
كلام خدا را متين و روان، شيوا و سليس و به دور از هرگونه ابهام و پيچيدگى و اختلاف
و تكلف قرائت مىفرمود كه بر گوشها سنگينى نمىكرد و هر انسان صاحبدلى را به
انصات، استماع، توجه و تدبر در آن وامىداشت و مستمع، بين خود، كلام خدا و پيامبر
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) احساس دوستى و نزديكى مىكرد و همين امر، انگيزه
او را در يادگيرى و حمل آيات قرآن بر مىانگيخت و در اين راه، اصلاً احساس سختى و
درماندگى نمىكرد
(231).
اهميت و
جايگاه صدا در قرائت قرآن
اسماع و استماع، اولين گام قرآنآموزى است كه
عواملى چند در آن مؤثرند، از جمله: صداى رسا و گوياى مقرى، لهجه مقرى، كيفيت
انتقال، سرعت انتقال و سر و صداى محيط.
بر پايه روايات و سفارشهاى پيامبراكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) درباره اقرا و قرائت قرآن، مسئله صوت
حسن يا حسن صوت زينت و زيور و قرآن و عاملى براى
افزايش زيبايى قرائت آن معرفى شده است. از انس بن مالك و امام صادق (عليه السلام)
روايت شده است كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان لكل شىء حلية، و حلية القرآن الصوت الحسن(232).
براء ابن عازب گويد: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و
سلم): زينوا القرآن بأصواتكم فان الصوت الحسن يزيد القرآن حسناً(233).
ابو هريره از رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيده است:
ما أذن الله لشىء ما أذن لنبى حسن الصوت بالقرآن يجهر به(234).
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
جهير الصوت(235)
بودند؛ يعنى صدايى بسيار رسا داشتند و به بهترين و نيكوترين وجه، صداى خويش را در
قرائت قرآن به كار مىبردند. امام باقر (عليه السلام) فرمود:
ان رسولالله (صلى الله عليه و آله و سلم) كان أحسن الناس صوتاً بالقرآن
(236). براء ابن عازب نيز
گفته است: سمعت النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يقرأ فى
الشعا (و التين و الزيتون) فما سمعت أحداً أحسن صوتاً أو قراءة منه
(237).
صوت حسن با ارتقاى
كيفيت اسماع و استماع قرآن براى بهبود روند آموزش و ترويج آن، رابطه مستقيم دارد كه
با توجه به تعريف ترتيل و كيفيت اقرا و قرائت پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) مىتوان به موارد زير، به عنوان ويژگىهاى صوت حسن و صداى مطلوب اشاره كرد:
الف. رسايى صدا؛ كه موجب برقرارى سكوت و توجه
به آن مىشود و براى هر مستمع و متعلمى، بسيار روحيهبخش و نشاطانگيز است و برعكس،
نارسايى آن موجب كسالت و بىعلاقگى مخاطب خواهد شد، زيرا صداى رسا داراى صلابت و
نفوذ خاصى است؛ به طورى كه تا اعماق جان مخاطب نفوذ مىكند و در درون و قلب او جاى
خواهد گرفت.
ب. صراحت و روانى اداى كلمات؛ اداى هر يك از
اجزاى كلام در ايجاد موسيقى و نظم آهنگ قرآن و القاى معنا و مفهوم، جايگاه خاصى
دارد و بيان نكردن يا ناقص و مخفى ادا كردن برخى از آنها موجب خلل در نظم آهنگ و
موسيقى ذاتى آيات مىگردد.
ابن مسعود پس از گوش دادن به قرائت عجولانه و
بدون درنگ علقمة بن قيس، به او گفت: پدر و مادرم فدايت باد!
قرآن را با ترتيل بخوان، چرا كه به ترتيل خواندن، زينت و جمال قرائت قرآن است(238).
به نقل از عمار بن ياسر، روزى رسولخدا (صلى
الله عليه و آله و سلم) بر ابن مسعود گذر كرد، در حالى كه او قرآن را حرف به حرف
مىخواند. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از استماع قرائت او فرمود:
من سره (أحب) أن يقرأ القرآن (غضاً) كما أنزل، فليقرأه على
قراءة ابن مسعود(239)؛
هركس دوست دارد قرآن را تر و تازه، همان طور كه نازل شده است قرائت كند، مانند ابن
مسعود بخواند.
سخاوى (د 634ق) به نقل از حسين بن على جعفى در
معنا و توضيح اين روايت آورده است: چون ابن مسعود، همواره قرآن
را به ترتيل قرائت مىكرد، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با اشاره و
تجليل از قرائت او خواستار ترتيل در قرائت شدهاند نه چيز ديگرى(240).
مانند ترجيع و تطريب (به طرب افكندن، نوعى آوازهخوانى و نغمه سرايى(241))
و تلحين و تكلف در قرائت و تقليد از صداى ديگران(242)؛
چنانكه رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايند: ان
الله يحب أن يقرأ القرآن كما أنزل(243)؛
اذا قرأت القرآن فرتله ترتيلاً، و لا تغنوا به، فان الله يحب
أن تسمع الملائكة لذكره
(244)؛
اذا قام أحدكم من الليل يصلى فليجهر بقراءته، فان الملائكة و
عمار الدار يستمعون الى قراءته، و يصلون بصلاته(245).
بنابراين چون قرآن داراى زيبايى لفظ و معنا و
نظم آهنگ خاصى است(246)،
قرائت آن با صدايى رسا و به شيوه ترتيل، موجب زيبايى هر صدايى مىشود. رسولاكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايند: زينوا أصواتكم
بالقرآن(247)؛
صدايتان را با خواندن قرآن زينت دهيد. نيز مىفرمايند: حسنوا
القرآن بأصواتكم، فان صوت الحسن يزيد القرآن حسناً (و قرأ) يزيد فى الخلق ما يشاء(248).
قسمت آخر روايت، تلميحى است به فرازى از آيه اول سوره فاطر؛ يعنى خداوند در آفرينش،
آنچه را بخواهد، زياد مىكند و اين افزودن يا به كميت است يا به كيفيت يا به هر دو
و ارتقاى كيفيت زيبايى و نيكويى قرائت قرآن، منوط به خشوع و خشيت قارى در مقابل
صاحب كلام (خداوند متعال) است.
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىفرمايند:
ان أحسن الناس صوتاً
بالقرآن الذى اذا سمعته يقرأ رأيت أنه يخشى الله عزوجل(249)،
أحسن الصوت بالقرآن أخشاهم لله تعالى
(250)؛
كسى كه در مقابل خدا خاشعتر است، صدايش هنگام
قرائت قرآن، زيباتر از همه است.
بنابراين گرچه صداى افراد با همديگر تفاوت
دارد، ولى درباره قرائت قرآن به شيوه ترتيل، همه صداها زيباست؛ زيرا قرآن زيباست و
هر صدايى كه مجراى ظهور و حضور قرآن باشد، زيبا خواهد بود.