4.نسخ مشروط
اين گونه نسخ شايد براى برخى تازگى داشته باشد.ولى با تامل در بسيارى
ازآياتى كه منسوخ شمرده شدهاند،مىتوان دريافت كه نسخ آنها نسخ مطلق
نبوده،بلكه به شرايط خاص همان دوران بستگى داشته است.به اين معنا كه با
تغيير آنشرايط و بهبود وضع،حكم سابق منسوخ گرديده و حكمى متناسب با
شرايطجديد تشريع گرديده است و اگر احيانا همان شرايط زمانى و مكانى پيش
آيد،آياتمربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است.
روشنترين شاهد براى نسخ مشروط آيات صفح(گذشت)و چشم پوشى از آزارمشركان
و معاندان اسلام است.مسلمانان صدر اسلام به ويژه در مكه دستور يافتندتا در
مقابل آزار مشركان خويشتندارى كنند و صبر و بردبارى از خود نشان دهند،زيرا
آنان در مكه در موضع ضعف قرار داشتند و در صورت مقابله به مثل،امكاننابودى
آنان مىرفت.در سوره جاثيه-كه شصت و پنجمين سوره مكى است-آمده:
قل للذين آمنوا يغفروا للذين لا يرجون ايام الله (1) ،[اى
پيامبر]به كسانى كه ايمانآوردهاند بگو تا از كسانى كه از ايام الله بيمى
ندارند در گذرند».مقصود از«ايام الله»
وقايع هول ناك و كنايه از عقوبتهاى سخت الهى است.چنان چه در اين آيه
آمده:
و ذكرهم بايام الله (2) ،آنان را به ياد ايام الله
بينداز».يعنى بيم ده به عقوبتهاى به موقعالهى (3) و كسانى كه
بيم عقوبت الهى را ندارند،يعنى از خدا ترسى ندارند و جانب عقوبت الهى را
وقعى نمىنهند،هرگز مستوجب گذشت و رافت اسلامى نيستند.
لذا دستور گذشت در اين آيه صرفا به جهت ضعف موضع مسلمانان بوده كه
بايدرعايت مىكردند.موقعى كه جامعه اسلامى شوكت و قدرت خود را يافت،اذن
درقتال صادر شد: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير
،به كسانى كهجنگ بر آنان تحميل شده،رخصت[جهاد]داده شده است،چرا كه مورد
ظلم قرارگرفتهاند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست» (4)
.سپس دستور مقابله آمد وآيه حرض المؤمنين على القتال ،مؤمنان را به
جهاد بر انگيز» (5) .
و نيز آيه فاعتدوا عليهبمثل ما اعتدى عليكم ،همان گونه كه بر شما تعدى
كرده،بر او تعدى كنيد» (6) .و آيه فاقتلوا المشركين حيث
وجدتموهم ،مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد» (7) صدور يافت.
تمامى اين آيات در سورههاى مدنى است.
هم چنين در رويارويى با يهود مدينه ابتدا دستور گذشت آمد،ولى در عين
حالمشخص نموده كه اين گذشت موقت است فاعفوا و اصفحوا حتى ياتي الله بامره
،پسعفو كنيد و در گذريد،تا خدا فرمان خويش را بياورد» (8) .ولى
پس از قدرت يافتناسلام و توسعه يافتن توطئههاى يهود پيرامون مدينه دستور
جنگ با آنان صادرگشت تا هنگامى كه خفت جزيه دادن را بپذيرند حتى يعطوا
الجزية عن يد و همصاغرون ،تا با[كمال]خوارى به دستخود جزيه دهند»
(9) .برخى اين گذشت را برروح تسامح دينى حمل كردهاند،كه بايد روح
گذشت و چشم پوشى بر مسلمانانحاكم باشد،لذا آيات صفح را منسوخ نمىدانند
(10) .ولى همان گونه كه متذكر شديم،گذشت در مقابل بىشرمى دشمن
غدار،يك گونه سازش و تساهل به شمار مىرودكه با روح عزت اسلامى منافات
دارد،مگر آن كه موقعيت ايجاب كند تا آمادگى لازمفراهم گردد.
اين گونه آيات را با عنوان«نسخ مشروط»مطرح ساختيم،بدين جهت كه آيات
منسوخه مربوط به شرايط خاص زمانى و مكانى خويش است و چنان چه در رقعهمكانى
يا برهه زمانى آن گونه شرايط پيش آيد،آيات صفح قوت يافته و حاكم
خواهدبود.از همين قبيل است آياتى كه برخى احكام را تدريجا تشريع نموده است.
به اين ترتيب كه ابتدا با لحنى ملايم حكمى بيان شده،سپس شديد و
شديدترگرديده است. مانند آيات تشريع قتال كه از مرحله اذن در قتال شروع شده
(11) ،سپسمقاتله با كفار معتدى و متجاوز را شامل شده است (12)
.آن گاه كفار مجاور و نزديك بهحوزه اسلامى را در برگرفته (13)
و بالاخره اعلام استيصال(نابود كردن مطلق)كفار ومشركين صادر شده است
(14) .
اين مراحل ممكن است امروز هم اتفاق بيفتد و هر دستورى متناسب با
شرايطزمانى و مكانى خود حاكم است.لذا در اين قبيل آيات،نسخ مطلق انجام
نگرفتهاست.آيات مراحل تحريم خمر نيز از همين قبيل شمرده مىشود.هم چنين
مطلقاحكامى كه تدريجا و مرحله به مرحله تشريع گرديده،در هيچ كدام
نسخ،مطلقنيست و همه آنها نسخ مشروطاند.
تعداد آيات منسوخه
كسانى كه شرايط مقرر در تحقق نسخ را ناديده گرفته يا نسخ را به مفهوم
عام آنكه نزد پيشينيان كاربرد داشته است-گرفتهاند،آمار آيات منسوخه را تا
228 آيهرساندهاند (15) .به نظر مىرسد كه اين عدد بزرگ بوده و
يك زيادهروى است و باضوابط نسخ سازگار نمىباشد.
استاد آيت الله خويى-طاب ثراه-به بيش از يك آيه(آيه نجوى)قايل به
نسخنيست و آن به جهت ناظر بودن آيه ناسخ به آيه منسوخ است.ولى با ملاحظه
آياتديگرى كه در همين راستا آورديم و نيز با در نظر گرفتن مساله نسخ
مشروط،آياتمنسوخه حدود بيست و اندى خواهد بود،كه در مورد بيشتر آنها نسخ
مطلق صورت نگرفته است.از اينرو شبهه وجود آيات منسوخه در قرآن كه موجب
گمراهشدن مراجعه كنندگان باشد،اساسا منتفى است.
شبهات پيرامون نسخ
با برداشتى كه تا اين جا از مساله نسخ داشتهايم،بيشتر شبهات مطرح
شدهدرباره نسخ در قرآن خود به خود منتفى است كه ذيلا به آنها اشاره
مىشود:
شبهه اول:«نسخ»در تشريعيات مانند«بدا»در تكوينيات،به مفهوم واقعى آن
برخداوند مستحيل است،زيرا نسخ و بدا هر دو مفهومى يك سان دارند و
آن«نشاةراي جديد،پيدايش ديدگاه نوين»كه از قبل پيش بينى نشده است.سپس با
برخوردبا موانع،تغيير راى داده و تشريع يا تكوين جديدى را آغاز مىكند.اين
معنا مستلزمجهل سابق است و با علم ازلى خداوندى منافات دارد!
پاسخ اين شبهه را پيش از اين روشن ساختيم كه نسخ و بدا هر دو بر حسب
ظاهرچنين مىنمايند.اما در علم ازلى الهى همين تغيير فعلى پيش بينى شده
بوده است،و فقط بر مردم پوشيده بوده و در موقع خود روشن مىگردد،و مردم
چنينمىپنداشتهاند كه تغيير رايى حاصل گشته است.مثلا تكليفى كه سابقا به
گونه مطلقتشريع گرديده،بر حسب ظاهر(اطلاق ازمانى)گمان استمرار و تداوم
مىرفت،كهخداوند در وقتخود روشن ساخت كه از اول مقيد بوده و اجل زمانى
داشته كه برمردم پوشيده بوده است و اكنون آشكار گشت.هم چنين-در مورد
بدا-تغييراتى كهدر تكوينيات داده مىشود،همه از قبل پيش بينى شده بوده، و
در وقتخود روشنمىگردد.لذا نسخ و بدا،هر دو ظاهرىاند نه حقيقى.
شبهه دوم:آن كه وجود آيات منسوخه در قرآن موجب گمراهى مىگردد و
برخىندانسته آيه منسوخه را مورد عمل قرار مىدهند.جواب اين شبهه روشن
است،چهاين كه پىآمدهاى جهل و نادانى افراد جاهل از خودشان نشات گرفته و
اگر اهلدانش و تحقيق باشند به آسانى مىتوانند ناسخ را از منسوخ،عام را از
خاص ومطلق را از مقيد جدا سازند.همان گونه كه جدا ساختن آيات متشابهه از
آياتمحكمه كار دشوارى است ولى براى دانش مندان ثابت قدم(راسخون في العلم)
سهل و امكان پذير است.
شبهه سوم:بودن آيات ناسخ و منسوخ در قرآن مستلزم وجود تنافى ميان
برخىآيات قرآن است كه با آيه ا فلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير
الله لوجدوا فيه اختلافاكثيرا (16) سازگار نيست،زيرا اين آيه هر
گونه تضاد و تنافى ميان آيات را نفى مىكند.
ولى بايد توجه داشت كه وجود تنافى در صورتى است كه ظاهرى
نباشد.هرگاهحكم منسوخ زمانا و ملاكا با حكم ناسخ مغايرت داشت،و هر يك در
جاى خودمشتمل بر مصلحت زمانى خويش بود،در آن صورت تنافى مرتفع
مىگردد.درحقيقت هيچ گونه تضادى ميان دو حكم ياد شده وجود ندارد.نهايت امر
آن كهمراجعه كننده بايستى جهتياد شده را كه موجب رفع تنافى است
آگاهىداشته باشد،همان گونه كه قبلا متذكر شديم.
شبهه چهارم:اساسا وجود آيات منسوخه در قرآن چه فايدهاى مىتواندداشته
باشد،جز تلاوت لفظ و فارغ از محتوى؟!ولى با تصويرى كه از آيات منسوخهدر
قرآن ارائه داديم كه اكثر قريب به اتفاق آيات منسوخه از نوع نسخ مشروطبه
شمار مىآيند،روشن گرديد كه حتى آيات به ظاهر منسوخ هر يك در ظرفمناسب خود
و شرايط پيش آمده در طول زمان،كاربرد مخصوص خود را خواهدداشت.اين گونه نيست
كه ملاك وجودى آن به طور كلى منتفى گرديده باشد.
علاوه كه نفس وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن،سير تدريجى و مراحلتشريع
احكام را نشان مىدهد.اين خود يك ارزش تاريخى-دينى است كه مراحلتكامل
شريعت را مىرساند.
در پايان بايد توجه داشت كه اهميت موضع قرآن تنها در جنبه تشريعات
آننيست و جنبههاى ديگر آن از جمله:اعجاز بيانى آن-تا سند زنده اسلام
باشد-نيزاز اهميتبه سزايى برخوردار است و بايستى هميشه ثابت و استوار باقى
بماند.هرآيه خود سند اعجاز به شمار مىرود و با جاويد بودن اسلام جاويد
خواهد ماند.