معيار شرك در قرآن

آية الله سيد عزالدين حسينى زنجانى

- ۷ -


در قسمتى از دعاى فرج كه مى گوييم : ((يا محمد يا على ...)) تعارضى با نص ‍ قرآن ندارد؛ زيرا آيات قرآنى صراحت دارد كه يارى طلبيدن از كسى كه خداوند با او پيمان نبوت و يا عقد وصايت بسته دقيقا خواستن كمك از خداوند است ، نه غير او. اين چنين يارى جستن از كسانى كه رخصت از طرف خدا صادر شده را نمى توان با عمل مشركان مقايسه كرد. ما نبايد تنها ظاهر آيات را به تنهايى در نظر بگيريم ؛ زيرا در اين صورت موضوع با توسل به اسباب كه خود خداوند از قدرت در آنها قرار داده مخالف خواهد بود؛ در نتيجه بايد تمام اسباب ظاهرى را در عالم كنار بگذاريم . مثلا كشت و زرع را ترك كنيم ؛ زيرا خداوند مى فرمايد: (ءانتم تزرعونه اءم نحن الزارعون ) آرى ، خداوند با افاضه فيض فاعل است و افاضه هر اثر در طول اثر خداوند است ولو به ظاهر هر كار را به كننده نسبت مى دهيم .
پس قدرتى كه خداوند به ذوات مقدسه عطا فرموده بيش از قدرت هايى است كه با اسباب ظاهرى در عالم هستى وجود دارد و اعمال اين قدرت كه با اذن خود خداست منافاتى با توحيد الهى ندارد. اگر حضرت مسيح بنا به درخواست كسى مرده را زنده مى كند، يا بيمارى را شفا مى دهد قطعا شرك نيست ؛ زيرا خود مسيح عليه السلام بلافاصله مسئله رخصت و اذن از جانب خدا مطرح مى فرمايد.(158) هم چنين درخواست از پيامبر و اوصياى ايشان از زيارت ها و دعاها در كتب شيعه اماميه ؛ كمك خواستن و توسل به ائمه ، به طور تواتر معنوى از خود آنها نه از طريق واسطه ها نقل و تاءييد شده است . به عنوان مثال ، مى توان به كتاب عروة الوثقى ، در باب نماز گشايش ‍ مهمات كارها؛ باقيات صالحات محدث قمى ، يا مفتاح الفلاح و دعاهاى ماءثوره از ائمه در آنها مراجعه كرد.
استاد جمله ((و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم )). را ذكر و به تعدادى از آيات قرآن (آيه 26 سوره غاشيه و آياتى نظير آن ) اشاره و آنها را معارض جمله در زيارت جامعه مى داند. در حالى كه پاسخ عينا جواب قبلى است كه اگر اجازه و رخصتى از جانب خدا باشد منافاتى ندارد؛ زيرا برگشت اختصاص ها به سوى ذات مقدس خداست ولو حساب را ديگرى انجام دهد، از دايره انحصار الهى خارج نخواهد بود، و نيز چنين است در امر وكالت فرشتگان كه جان هاى انسان ها را مى ستانند؛ يعنى آيات قرآن بعضى ، بعضى ديگر را تفسير مى كنند و فرشته هاى مرگ را نمى توان شريك در كار خدا شمرد؛ زيرا وكيل فقط مجرى امر موكل است و بس و اگر جز اين باشد، نوعى حيرانى و بى نظمى در اجراى كار احساس مى شود. اگر به عنوان مثال و فرض ، كسى به فرشته مرگ بگويد: مرا اندكى مهلت ده و جانم نستان ! آيا درخواست كننده را مى توانيم مشرك بشماريم ؟
در حالى كه در روايت آمده و پيامبر اكرم به عزرائيل فرمود: ((مرا تا زمانى كه برادرم جبرئيل بيايد مهلت بده )).
استناد به آيه 75 سوره نحل درباره اين كه فرشته بنده اى است كه قدرت هيچ كارى ندارد صحيح است ولى در صورتى است كه براى انجام كار موكل فرمانى نداشته باشد و الا وكيل و بنده (غلام ) دو كلمه مترادف هم نيستند. اگر اذن بارى تعالى را از مسئله حذف كنيم ، اصولا قياس در اين باره بى مورد است . دليل اين متون دعاى صباح امير مؤ منان عليه السلام و دعاى افتتاح است .