معارفى از قرآن

شهيد محراب آيت الله دستغيب (ره)

- ۲ -


بذر تخم بر روى سنگ

روز گذشته ذكر شد: در ماه مبارك رمضان به بركت گرسنگى و صفاى دلها، لطافت روح پيدا مى‏گردد و بايد از داشنها و حكمتها بهره‏بردارى شود. تعبيرى است از عيسى بن مريم مى‏فرمايد: اگر روى سنگ تخم بريزند هيچ وقت ثمره‏اى پيدا نمى‏شود، همين طور دل شخصى كه پر خورده است حكمت در آن جا نمى‏گيرد تا نرم نشود لطيف نمى‏شود دانه حكمت كجا در مزرعه دل جا مى‏گيرد.
نكته ديگر عرض كرده‏ام آدمى كه گرسنه است خود اين گرسنگى دستگاه هاضمه‏اش را منظم مى‏كند و حقايق لطيف را درك مى‏كند به عكس اگر زيادى بخورد گيج‏تر مى‏شود نشنيده‏ايد! فكر سالم در بدن سالم است بدن سالم در ماه رمضان است صوموا تصحوا به بركت روزه بدنها سالم‏تر و دستگاه هاضمه فشار برويش نيست، دو روز قبل چه زحمتهائى كه معده داشت، اما امروز معده راحت است.
مجله‏اى نوشته بود ماه رمضان كه مى‏شود مراجعين به مطبهاى دكترها و بيمارستانها صدى بيست كم مى‏شود بلكه نوشته است كه در بعضى مواقع تجربه شده شصت درصد كم شده چون سالمترند مرض كمتر است. بيشتر مرض، مال پرخورى آدمى است به بركت ماه مبارك رمضان صحت بدن به دست مى‏آيد.

در ماه رمضان اعصاب راحت‏تر است

و نكته لطيف ديگر، در ماه مبارك رمضان اضطرابات نفس كم مى‏شود روح را قوت مى‏دهد لذا كسالت و مرض كم مى‏شود، تعداد عمده از مرضهاى بدن مال گرفتارى روح است هر وقت آدمى اعصابش كوبيده مى‏شود در خوراكش هم ترش مى‏كند، در ماه رمضان ذكر خدا غذاى روح است، روح شاداب مى‏شود وقتى قرآن مى‏خواند العفو مى‏گويد اهل اطلاع نوشته‏اند كه حتى تصادفات ماشين در ماه رمضان كمتر مى‏شود راست است چون اعصاب كنترل مى‏شود.
ما مى‏خواهيم در اين ماه مقدارى حكمت و دانش در اصول عقائد، توحيد، عدل و نبوت، امامت و معاد، كه در سوره مباركه الحديد بيان شده تقديمتان كنيم و شما هم بايد آماده باشيد براى ياد گرفتن حكمت از قرآن مجيد.
اولين آيه از قرآن مجيد بسم الله الرحمن الرحيم است يكى از معانى باء در عربى استعانت است بسم الله (استعين باسم الله) يعنى به مدد و يارى خدا، هر كارى كه مسلمان مى‏كند وظيفه‏اش اين است كه بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم هر چه مى‏خواهد بخواند، هر چند يك سطر شعر باشد، اگر حرف مى‏زنى بگو بسم الله يعنى اگر خدا مدد بكند من مى‏توانم حرف بزنم، يا قلم دست گرفته مى‏خواهد چيز بنويسد، اگر مدد خدا نباشد يك كلمه نمى‏تواند بنويسد، از خانه مى‏خواهى بيرون بيائى، بگو بسم الله الرحمن الرحيم، آى آنهائى كه سوار اتومبيل مى‏شويد تا، پشت فرمان نشستى، بگو بسم الله - نه زبان خالى، بلكه ان شاء باشد يعنى به مدد خدا نه خودت، تكيه به خودت را كنار بگذار.

راننده خواب و ماشين در حركت

چند روز قبل راننده‏اى كه اهل تقوا است راجع به همين بسم الله مى‏گفت چند دفعه باى من پيش آمده پشت فرمان كه مى‏نشينم بسم الله مى‏گويم، يك مرتبه بسم الله گفتم نصف شب در ماشين بارى، در جاده سربالا مى‏رفتم خواب ناگهان بر من غالب شد رؤيايش را هم نقل مى‏كرد، يك وقت صداى بوق ماشين از پهلوى گوشم بلند شد بيدار شدم - حسب‏ كردم از آنجائى كه به خواب رفتم تا آنجائى كه بيدار شدم چند كيلومتر رفته‏ام و خواب بودم چه كسى او را نگهداشت؟ جاده آسفالت سربالا، فرمان هم در دست نباشد، پس آنكه از او مدد خواستى به مددت آمده است گفتى بسم الله به مدد خدا او هم ياريت مى‏كند. بشر امروزه غافل از خداست.

آثار بسم الله از روى حقيقت

اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مى‏شود، باور كن كه راست و درست است هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مى‏خواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت.
شنيده‏ايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مى‏كرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مى‏شويد. پاى منبر يك نفر دهاتى كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره راههاى دور را طى مى‏كرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه مى‏خواست برگردد ما چرا خودبخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مى‏رويم گفت بسم الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك روز به فكر رفت و گفت آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مى‏آيد آن طرف. ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمى‏آئى؟ گفت نمى‏شود. گفت همان كه ياد من دادى، بخوان و بيا. گفت آنكه تو دارى من ندارم‏(19).

عقيده به يارى خدا فقط

ايمان مى‏خواهد، شوخى نيست، عمده اين است كه باء استعانت حقيقت مى‏خواهد، نه زبان بازى به مدد خدا. يعنى نه خودم نه ديگرى، فقط او. از هيچكس كارى نمى‏آيد مگر خدا. اين را تا آدمى خوب نفهمد، كجا بهره مى‏برد محتاج به اين است كه صفائى پيدا بكند به بركت ماه رمضان حجابها از پيش چشم دلش عقب رود، حجابهاى ظلمانى خودبينى از بين برود، كم كم نزديك گردد به بركت روزه‏هاى روزهايش، به بركت سحرها، افطارها، ذكرها، مناجاتها، خداى را نزديك مى‏بيند و همه هستيها را از هستى او مى‏داند، تمام قدرتها متلاشى در قدرت او، قدرت تنها مال خدا است. قدرت در مخلوق عاريه است، معنى باء كه واضح شد، بسم يعنى به نام، الله، الرحمن، الرحيم اين سه اسم مبارك كه اسم اعظم است. در روايت است بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديك‏تر است از سياهى چشم به سفيدى چشم، اعظم اسماى الهى الله است يعنى خدائى كه تمام هستيها از اوست. تحقق هر حادثه‏اى از اوست مقوم هر موجودى قيام هر شيئى به اوست القيوم قامت به السموات والارضون هر چه كمال است از اوست، مخلوق به خودى خود، هيچ چيز ندارد چنانكه اصل وجودش از خودش نيست، كمالاتش هم از خودش نيست. من كه يك مشت خاكى بيش نيستم. جوان عزيز مگر غير از خاكى؟ باورت نمى‏شود يك مشت خاك هستى! ان شاء الله بعد از صد و بيست سال ديگر سر قبرت را بردارند در قبرت چيست؟ قبلاً خاك صحرا بودى، كاهو شد، برنج شد، عدس و نخود شد، لوبيا و ماش شد، مرحوم پدرت خورد نطفه و اساس بدن مادى تو پيدا شد، باز همين قسم به بركت تغذيه رشد نموده تا مشت خاك به اينجاها رسيد:

اى همه هستى ز تو پيدا شده زير نشين علمت كائنات   خاك ضعيف از تو توانا شده ما به تو قائم چو تو قائم بذات

اين كارخانه‏هاى عظيم كبدت چه مى‏شود؟ دستگاه كارخانه قلب، تصفيه خون، اين لابراتوار محيرالعقول، اين كارخانه چشمت، گوشت، بينيت، ذائقه‏ات، شامه‏ات، ناطقه‏ات، حافظه‏ات، واهمه‏ات، چه بگويم! همين دو متر قامت چندين كارخانه كه هر كارخانه‏اى دستگاه عظيمى است، ميليونها دستگاه و ذرات دائما در حركت، از آن عجيب‏تر قلب و غيره.
خلاصه همه‏اش مى‏خواهم بگويم، عاقل! اين هستى تو، با اين فروعات، از خداى تعالى است.

كور باد چشم دلى كه تو را نبيند

اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مى‏شود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مى‏بيند، جسم لطيف را نمى‏تواند ببيند، آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعه‏هاى نامرئى در جوّ هوا فراوان است كه هيچ چشمى آنها را نمى‏بيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى هستند كه حتى با وسائل هم نمى‏شود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا آب پاكى را نمى‏توانى ببينى حالا هوا يا آب نيست هر چه به چشمت نديدى بايد گفت كه نيست خدا به اين چشم محالست ديده شود، جسم كه نيست خداى عالم آن كسى است كه لطيف و كثيف را او خلق كرده هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خردش كه جسم نيست، آسمان است.(20) عقلت را كجا بردى.

دل از غير خدا بريده، بگو يا الله

آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا الله.
روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان مى‏خواهد (حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات) فرمود كه: اقطع‏ عن غيره و قل يا الله دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى غير از خدا همه عاجزند باورت نمى‏شود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد سال قبل دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است آنقدر كدخداها و سرهنگها خوابيده‏اند همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند، قدريها مى‏كردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به زودى آنجا مى‏روى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله.

ساعت مرگ، نمونه قدرت خداوندى

در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مى‏خوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او نمايان است‏(21) قرآن يادتان مى‏آورد، آى مسلمانها مى‏آيد ساعتى كه در بستر افتاده‏اى حالت طورى است، آنهائى كه اطرافت نشسته‏اند مى‏گويند كه: قيل من راق آيا كسى هست بداد اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق ولى خود بدبختش مى‏فهمد كه نه دكتر به كار مى‏خورد نه كارى از دعا و توسل مى‏آيد، معلوم مى‏شود همه‏اش كار خداوند بوده آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مى‏برد مى‏بيند نه رفيق، نه پول به كارش مى‏خورد آيا به پول مى‏شود خريد؟ تا پول بدهم، رفيقها همه دست روى سرشان مى‏گذارند، تمام بستگان همه رها مى‏شوند، اين بيچاره محتضر در آن حالى كه حس مى‏كند از هيچ كس هيچ كارى نمى‏آيد چطور متوجه به مبدأش مى‏گردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مى‏شد بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند. همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا نشوراً(22) آن وقت خدا را به آن عظمت بشناسد خود و همه را به حقارت، متوجه مى‏شود كه من با اين حقارتم در برابر عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(23)
على (عليه السلام) مى‏فرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه مخالفت او را كردى.
بى ادبيهايت، بى حرمتيهايت را بشمار، آيا نرسيده است وقتى كه خودت را به حقارت بشناسى، خودت را اقل اقلين، از ذره پست‏تر بدانى از خاك هم پست‏تر بدانى، يك ماه دو ماه كه مى‏گذرد اگر سر گورت را بردارند از بوى گندت چه مى‏گذرد بر كسانى كه سر قبرت هستند، مگر روحت عالى بشود، به زبان خودت اقرار بكن من با اين حقارت چه كسى‏0 هستم كه خداى عالم را معصيت كردم امر عظيم پروردگارم را مخالفت كردم، آى كسى كه واجبى از تو فوت شده، چقدر بايد بترسى. هر چه بترسى به مغفرت نزديكترى. بدبخت كسى است كه گناهش را كوچك مى‏شمارد مى‏گويد مگر من چكار كرده‏ام اين گناه، او را به دوزخ مى‏برد كسى كه گناهش را كوچك بداند اين گناه آمرزيدنى نيست اول افطار دعا مستجاب است حالا كه مستجاب است اين دو كلمه را بخوان پيش از اينكه لقمه به دهان بگذارى بگو: يا واسع المغفرة اغفرلى و لوالدى اى خدائى كه رحمت تو خيلى توسع دارد مرا و پدر و مادرم را بيامرز(24) .

خدايا رحمتت درياى عامست اگر آلايش خلق گنهكار نگردد تيره آن دريا زمانى   وز آنجا قطره‏اى ما را تمامست فرو شوئى در آن دريا بيك بار ولى روشن شود كار جهانى

بنام خدا در بهترين و پست‏ترين جاها:

بزرگ بدان گناهت را اگر گناهت را بزرگ دانستى، سر بزير شدى، خداى را ياد كردى، كار درست است.
بايد ياد خدا بر زبانت عادت شود و ياد خدا ملكه‏ات گردد گناهى اگر از تو سر زد، پشت سرش استغفرالله بگوئى، عبادتى اگر از تو سر زد پشت سرش بگوئى يا الله، تو به فضلت قبول كن، قربان آن مسلمانى كه در تمام شؤونش ياد خدا باشد. در مسجد مى‏روى پاى راست را جلو بگذار بگو: بسم الله الرحمن الرحيم يعنى به مدد خدا مى‏آيم كه به ملائكه رحمت نزديك شوم، بتوانم نماز واجبم را انجام بدهم. در مستراح هم كه مى‏روى بگو بسم الله. امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: مستراح را كه مستراح مى‏گويند(25) جائى است كه مومنين در آنجا راحت مى‏گردند و عبرت مى‏گيرند.

اندرزى عجيب و كاملاً صحيح

يحيى بن معاذ رازى موعظه خوبى به هارون الرشيد كرد. او به وعظ و علم مشهور بود، هارون از او خواست اندرزى به او دهد گفت: هارون اگر راه گلويت بند آمد، آب و نان پائين نمى‏رود عطش هم فشار بياورد چكار مى‏كنى؟ گفت: نصف ملكم را مى‏دهم كه راه گلويم باز شود. گفت: هارون اگر راه پائينت بند آمد چكار مى‏كنى؟ گفت براى آنهم نصف ملكم را مى‏دهم بلكه باز شود راحت بشوم. گفت جناب هارون فهميدم قيمت ملكتان چقدر است. قطره‏اى وارد و خارج شود.
بول موذى است، زيادى هضم است، آنچه كه مى‏شد جزء بدنت شود شد، به آن زهراب مى‏گويند واقعاً زهر است آن وقت به آسانى بيرون مى‏آيد آيا اين كم نعمتى است‏(26) .
امام مى‏فرمايد: در مستراح هم خدا يادت نرود وقتى بلند شدى دست بكش روى شكمت، هر چند فارسى باشد بگو:(27) شكر خدائى را كه طيب اين خوراك را جزء بدنم كرد، خبيث و كثيفش را به آسانى بيرون كرد.
اگر خدا نخواهد با هيچ سمبه‏اى نمى‏شود بيرونش كرد خدا يادتان نرود اگر در هر حالى ملكه شود. اين بشارت را مى‏دهم.

در قيامت هم به نام خدا نامه عمل را مى‏خواند

فرمود: مؤمن فرداى قيامت، نامه عملش را به دستش مى‏دهند مگر نه قرآن مى‏فرمايد(28) : هر فردى بايد خودش نامه عملش را بخواند على (عليه السلام) مى‏فرمايد: كارهائى بكن كه فردا بتوانى آن را بخوانى. مؤمن نامه عملش را به دستش مى‏دهند مى‏گويند بخوان، اين مؤمن چون در دنيا ذكر خدا ملكه‏اش شده، راه مى‏رفت، مى‏نشست، مى‏خوابيد، بلند مى‏شد، مى‏گفت: خدا(29) در قيامت اين ملكه را دارد تا مى‏خواهد نامه اعمالش را بخواند، بر حسب ملكه مى‏گويد: بسم الله الرحمن الرحيم مى‏بيند تمام گناهانش كه پر كرده بود صفحه سيئات را پاك شد. عرض مى‏كند پروردگارا شايد اشتباه شده، من خودم مى‏دانم گناهانى داشتم، در نامه عملم آن گناهان را حالا نمى‏بينم. ندا مى‏رسد: بنده ما، تو ما را به رحمان و رحيم ياد كردى ما چطور مى‏گذاريم اين گناهان در نامه عمل تو بماند. يا الله.
بالاتر بگويم وقتى مى‏خواهد از صراط رد شود، بر طبق همان ملكه‏اى كه دارد مى‏گويد: بسم الله الرحمن الرحيم آتش از او فرار مى‏كند خدايا توفيق ذكرت را خودت بما بده كه يك آن تو را فراموش نكنيم، در هر حال تو را حاضر و ناظر ببينيم، لطفش، نعمتش را فراموش نكن تا اينكه خداى كريم هم تو را فراموش نكند. ساعتى كه سرازير قبرت‏2 مى‏كنند ساعت مرگ، در آن سختيها كه هيچ كس، هيچ مخلوقى نتواند از تو دادرسى كند.

زيارت حسين (عليه السلام) در شب جمعه

امشب شب جمعه است، عمل خير ديگرى يادتان نرود آن هم زيارت حسين (عليه السلام) است. در روايتى از امام مى‏پرسد آقا اين همه فضيلت كه براى زيارت قبر حسين (عليه السلام) است آن بيچاره‏هائى كه دور افتادند. دستشان به قبر حسين (عليه السلام) نمى‏رسد آنها چه كنند براى آنها هم چيزى هست امام صادق (عليه السلام) فرمود: در فضائى زير آسمان برو متوجه شو قبر حسين (عليه السلام) را و با دست اشاره كن سه مرتبه بگو: صلى الله عليك يا ابا عبدالله و رحمة الله و بركاته. اضافه كن شهداء را بگو: و على الارواح التى حلت بفنائك السلام على الحسين و على على بن الحسين .

3

بسم الله الرحمن الرحيم
جمعه اول ماه رمضان است. در تمام كشورهاى اسلامى در اين ساعت همه مسلمانان در مساجد جمع شده‏اند، عيد محمد است‏(30) نداى محمدى است روز جمعه بايد هر مسلمانى دست از كار بردارد فاسعوا الى ذكر الله همه بيايند در مساجد، در خانه خدا به ياد حبيبش محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) به هر اندازه، عظمت محمد و شوق محمد در مسلمان بيشتر باشد و در آن حال ياد محمد كند بالاترين ذكرهاست، در قرآن وعده داده است‏(31) يك حسنه، ده برابر، اما گناه يك عقاب دارد ولى صلوات بر محمد و آل - ده برابر، البته هر اندازه تعظيم بيشتر باشد علاقه قلبى بيشتر باشد، ثوابش بيشتر است كه در روايت دارد زيانكار كسى است كه از معامله صلوات سرپيچى كند، چنين معامله پرسودى. روايتى بخوانم:
من صلى على محمد و آله عشرا صلى الله عليه و ملائكته مائة مرة مى‏فرمايد: هر كسى ده مرتبه بر حبيب ما محمد مصطفى و بر آل او صلوات بفرستد، خداى عالم و ملائكه هم (خدا نظر رحمت و ملك طلب رحمت) در برابرش صد مرتبه بر او درود مى‏فرستند، تو ده دفعه ياد محمد مى‏كنى خداى تو صد مرتبه ياد تو مى‏كند(32) .
آى كسى كه محمد را دوست مى‏دارى، و آى كسى كه اسمش را مى‏شنوى صلوات مى‏فرستى، بدان محمد تو را بيشتر دوست دارد. الان در اين ساعت روح مقدس محمدى كه روح كلى الهيه است، محيط به جميع عوالم است. مى‏بينيد در اين ساعت، در اين هواى گرم، عده كثيرى در هر شهرى، در بندرها، گرمسيرها، چه جوانهاى عزيزى شانزده ساعت روزه مى‏گيرند، چون محمد فرموده، البته تلافيها خواهد فرمود، همانطورى كه خودش فرموده است، ساعت مرگ همه را از حوض كوثر مى‏چشاند، چنانچه روزه‏تان يقينا پاداشها دارد(33) روزه دار دو خوشى دارد، يك خوشى مختصر موقت و يك وشى ثابت ابدى، خوشى موقتش اول افطار است، تجربه كرده‏ايد اول افطار چه كيفى دارد، اين چيزى نيست كيف دومش ساعت جان دادن است تا از حوض كوثر به تو نچشانند از دنيا نمى‏روى‏(34) .
بسم الله الرحمن الرحيم

اى همه هستى ز تو پيدا شده

گفته شد، تمام علوم قرآن، در فاتحة الكتاب و تمام علوم فاتحة الكتاب در بسم الله و تمام علوم بسم الله در باء بسم است شايد يكى از اسرارش آن است كه هر چه علم و حكمت است اين است كه آدمى برسد به جائى كه خودش را مستقل نداند. خودش را از خدا بداند، قدرت مكنت توانائى هر مخلوقى از خداست، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم بسم الله يعنى به مدد خدا هر چند خوردن يك لقمه نان باشد از خانه مى‏روم بيرون بسم الله، اگر خدا مدد نكند زمين مى‏خورم. ديروز اينها را گفتم كلام رسيد، به اينجا كه حتى توى مستراح هم كه مى‏روى بسم الله بگو والا محل استراحت براى تو نمى‏شود، اگر خدا نخواهد تخليه نمى‏شود مواد موذيه را چطور مى‏توانى از خودت دفع كنى. اگر به اين علم رسيد، به همه قرآن دانا شده يعنى آدمى چسبيدگى خودش را به خداى بفهمد عجز خودش، نيستى خودش، و همه را بفهمد بداند هستى مال يكيست و بس، هر چه توانائى است از خداست.

بسم الله براى دور كردن شياطين

روايت عجيبى براى بسم الله ذكر شده است و مضمونش اين است كه شيپور خطر است يعنى تا بسم الله مى‏گوئى. جن و شيطان در مى‏روند خصوصاً مركزهائى كه شيطان در آنجا زياد است مثلا در حمام، در جاهاى تاريك، جاهاى كثيف، شياطين بيشترند بسم الله خاصيتش اين است كه جن و شيطان فرار مى‏كنند.
الله يعنى واجب الوجودى كه محيط به تمام عالم هستى است هر چه هست از اوست، كون و مكان از اوست، زمان و زمانيان از اوست، زمان آفرين است، از عرش تا فرش از4 اوست، قادر مطلق عالم مطلق حد و اندازه ندارد، صفات كماليه‏اش، توانائيش، حد ندارد كه بگوئيم تا اين اندازه، نهايت ندارد علمش، قدرتش، حكمتش، و هر كمالى در هر كه هست، آنهم از اوست.

معنى رحمان و رحيم:

امروز از الرحمن الرحيم بگويم: رحمان و رحيم ماده‏اش يكى است رحمت كدام است رحمت به معناى عطف نظر و التفات به مرحوم است، رفع نياز مرحوم كردن است. رحم كرد يعنى توجهى كرد افتاده بود رحمتش كرد يعنى دستش را گرفت، بلندش كرد، كسى برهنه بود فلانى به او رحم كرد يعنى پوشاندش، غرضم معنى رحم، التفات و توجه به سوى مرحوم و رفع نياز اوست به آنچه كه ميسر گردد خداى عالم كه هر كمالى اصلش از اوست اصل رحم، مال خداست. مثل صفات كماليه ديگر، اگر چنانچه علم و حكمت در هر موجودى پيدا شود مال خداست رحم هم همين است، اصل رحم مال خداست در مخلوق پخش كرده، رحمت خدا دو شعبه دارد شعبه اول رحمت رحمانيه، شعبه دوم رحمت رحيميه به تعبير ديگر رحمت ابتدائيه و رحمت اكتسابيه رحمت قوس نزول و رحمت قوس صعود. الرحمن، امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: اسم خاص لصفة عامد الرحمن بجميع خلقه‏(35) رحمان اسم خاص خداست يعنى نبايد اسم كسى را رمان بگذاريد حرام است اسمهاى ديگر مثل كريم، جليل، رحيم، عيبى ندارد، دو اسم از اسماء الله مختص به خداست و به مخلوق گذاشتن حرام است اول الله كه در فارسى خدا گويند. دوم الرحمن به علت اينكه رحمان به معناى عامى است كه هيچ مخلوقى شركت در آن ندارد الرحمن بجميع خلقه‏(36) عموم رحمت حق مختص به خودش است يعنى خداى عالم رحمان است فرو گذار نكرده از كرم خاكى تا فيل كذائى از خاك تا عالم پاك، از عرش تا فرش، در تمام كره‏ها، در تمام موجودات، تمام رحمت خودش را پخش كرده است و رحمتى وسعت كل شى‏ء هر كجا رو مى‏كنى مى‏بينى رحمت است يعنى هر موجودى هر نيازى داشته به او داده است.

نمونه‏اى از رحمت رحمانيه خداوند

پرنده را مى‏بينى بايد دانه بخورد، منقار مى‏خواهد كه بزند دانه را بچيند، دندان كه نمى‏خواهد، مى‏بينيد خدا منقار قشنگى به او داده، مى‏زند دانه را بر مى‏دارد، فهم و شعورى به او داده همين پرنده از همان بالا چشمش مى‏بيند دانه كجاست خوب و بد را تميز مى‏دهد چه دانه‏اى بكارش مى‏خورد چه دانه‏اى به كارش نمى‏خورد.
خداى عالم به چشم هدهد قدرتى داده كه آب زير زمين را مى‏بيند مى‏فهمد آب كجا هست پرنده‏اى كه خوراكش دانه است بايد بالى داشته باشد كه در بيابانها پرواز كند اين طرف و آن طرف برود، رزقش را به دست بياورد مى‏بينيد به او بال داده من نمى‏دانم چه كسى دانه دانه اين بالها را چيده، اولش بزرگ و ضخيم به رديف، كوچك و لطيف مى‏شود،5 قرآن‏(37) در سوره تبارك يادآورى مى‏فرمايد: آى عاقلها نگاه بالاى سرتان نمى‏كنيد ببينيد اين پرنده‏ها را چه كسى در جو نگهشان داشته؟، بدن به اين سنگينى كه چند كيلو وزنش است چه قدرتى نگهش داشته! رحمت رحمانيه حق است كه هر چه به آن نياز داشت خدا به او داده است آن وقت به هر پرنده‏اى به مقدار احتياجش داده، مثلاً دو بال همه مثل هم نيستند. مى‏گويند كركس از چهارصد فرسخ راه بوى لاشه را مى‏شنود براى اينكه لاشخور است، لاشه را بايد از روى زمين بردارد بوى گند نباشد تا بشر ناراحت نشود، سر چهار صد فرسخى اگر يك حيوانى بميرد، كركس خودش را به آن مى‏رساند. اين قوه شامه را چه كسى به او داده؟ الرحمن.

دندانهاى تيز و پهن علف خواران

نگاه مى‏كنى مى‏بينى اينكه دانه خور نيست و علف خور است احتياج به اره دارد، كارد مى‏خواهد كه علف را ببرد نگاه به دندان جلوش مى‏كنى مى‏بينى كاملاً تيز است واقعاً عجيب است دندان جلوش كه براى چيدن است تيز است، دندان عقب كه آسيا هست پهن است خدايا اين رحمت چه مى‏كند اگر دندان عقب هم تيز بود، كجا علف نرم مى‏شد بايد دندان آسيا پهن باشد و ديگر آنكه بايد حالت گردش داشته باشد نه مستقيم اگر برود پائين و بالا درست نرم نمى‏شود اما اگر بچرخد مثل آسيا كه مى‏چرخد نرم مى‏شود گوشت است بايد گوشت نرم شود برود پائين، سگ استخوان مى‏خورد بايد نرم بشود برود پائين. من و تو كه بايد گوشت را نرم كنيم، بايد فك پائين بچرخد زير فك بالا، وقتى مى‏چرخد مى‏ريزد توى دهن، وقتى كه فك پائين مى‏چرخد زير فك بالا گوشت و خوراكى مى‏ريزد توى دهن، حالا قاشقى مى‏خواهد كه بر گرداندش از دوباره روى فك، قاشق گوشتى خدا خلق كرده است اين زبان چند كار از آن مى‏آيد، عجيب از زرنگى اين زبان! زود لقمه را روى فك مى‏اندازد بدون اينكه تله بيفتد. يك عمر مى‏خوردى متوجه نبودى كه در هر لقمه‏اى چندين بار زبان مى‏رود زير فك و مى‏آيد بدون اينكه تله بيفتد حالا خوراك كه مى‏چرخد تا نرم شود بايد رطوبت داشته باشد. آب دهن چشمه‏اى است، غذا را آماده مى‏كند تا نرم‏تر شود و هم براى پائين رفتن از گلو نرم باشد و هم كمك هضم غذا است. هر لقمه‏اى كه در دهان بيشتر بماند، بهتر هضم مى‏شود. اطبا گفته‏اند مرتبه اول هضم غذا، در دهان است.

مرغ هوا را نصيب دريا

طنطاوى مصرى در تفسيرش مى‏نويسد: در جزيره‏اى به نام آلبانيا حيوانى است به نام سقا، كه خوراكش ماهى است ليكن بر اثر بزرگى جثه قدرت شكار ندارد خداوند هم رزقش را در دريا گذاشته، ولى دستش به رزقش نمى‏رسد. پرنده كوچكى است همان حدود كه به عربى به آن عطاس مى‏گويند: خوراك اين پرنده كوچك كرم است نه ماهى اين پرنده كوچك با زرنگى كه دارد از دريا با منقارش ماهى مى‏گيرد و بلند مى‏كند مى‏آورد بالاى سر سقا تا اين پرنده پيدا مى‏شود حيوان دهنش را باز مى‏كند پرنده هم ماهى را در دهنش مى‏گذارد ماهى را مى‏جود و مى‏خورد، تتمه‏اش كه لاى دندانش مى‏ماند كرم مى‏شود، پس از چند ساعت كرم آزارش مى‏دهد دهنش را باز مى‏كند، آن پرنده مى‏آيد دانه دانه كرمها را مى‏خورد و بدين وسيله با يكديگر كمك مى‏كنند.
در كتاب حيوة الحيوان نوشته: گاهى اين سقا نمك بحرامى مى‏كند موقعى كه دهنش را باز مى‏كند كه آن عطاس كرمها را بخورد يكدفعه دهنش را كه اين همه برايش زحمت كشيده،6 مى‏بلعد به قوه قاهره الهيه بال عطاس مثل خنجر تيز است كه به هر چيز محكمى بسايد پاره مى‏كند تا بلعيدش، آن هم با آن تيغى كه دارد شكمش را پاره مى‏كند و بيرون مى‏آيد، دستگاه آفرينش و رحمت حق راستى شگفت است!!.

رحمت بينى، بايد ملكه شود

چيزى كه آدم را با خداى خودش بدبين مى‏كند و رحمت ناشناسى مى‏كند، حرص است فردا كه سهل است ماه ديگر، سال ديگر كه سهل است مى‏خواهد هميشه اينجا بماند.
يك نفر به بزرگى گفت، آقا فردا چطور مى‏شود؟ فرمود بنده خدا اگر خدا نماز فردا را امروز از تو خواست: تو هم رزق فردا را از او بخواه، در كم و زيادها نعمتهاى خدا را فراموش مى‏كند، انسان بايد هميشه رحمت بين باشد، جهات هستى را ببيند نه جهات فقد را، پيغمبر اسلام سفارش فرمود: اى مسلمان، در امر دنيا نگاه بالاتر نكن كه مثلاً دنيايش كمى بهتر از تو شده است، نگاه پائين دستت كن، نگاه آن كس نكن كه مرضى ندارد، نگاه كسى بكن كه از تو مرضش بيشتر است، آى مريض نگاه آنكه سالم است نكن، نگاه كن به آن كسى كه مرضش نسبت به تو بيشتر است اگر مى‏خواهى رحمت شناس گردى.
ديگر آنكه بلاها و سختيها از قبيل انواع مرضها تا برسد به مرگ، آدمى به خيالش خلاف رحمت است همينجا اشتباه مى‏كند، رحمت را نمى‏شناسد، اگر چيزى خلاف ميلت ديدى نگو اين خلاف رحمت است يقيناً زير پرده رحمت است.

بيماريهاى كوچك براى جلوگيرى از بيماريهاى سخت

روزى جناب سلمان فارسى زكام كرده بود سرش را بسته بود آمد خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) حضرت فرمود چطورى، گفت: آقا سرم درد مى‏كند اميرالمؤمنين (حاصل روايت منقوله) فرمود: شش رگ در بدن است كه هرگاه تحركى پيدا گردد(38) براى پيدايشش خدا با شش چيز آن را جلوگيرى مى‏فرمايد: اگر چنانچه در كسى مقدمه جنون پيدا شود خدا هم، سرماخوردگى به او مى‏دهد، زكام مى‏كند تا مرض جنون دفع گردد براى قوه دماغى زكام نافع است بشرط اينكه آدمى پرهيز كند.
ديگر اينكه، اگر براى كسى زمينه كورى پيدا شود حكمت الهى مبتلايش مى‏كند به چشم درد، چرك و كثافت كه بيرون مى‏آيد جلوگيرى از كورى مى‏شود.
هرگاه زمينه برص پيدا شود كه عبارت است از مرض جلدى رنگهاى عجيب و غريب و مختلف روى پوست بدن پيدا بشود خدا مبتلايش مى‏كند به دمل، يعنى كورك، چركهائى كه مى‏آيد جلوگيرى از مرض برص مى‏نمايد، ديگر آنكه فرمود، هرگاه زمينه بواسير پيدا گردد مبتلا مى‏شود به شكافها در پاشنه پا و همين شكافهاى پاشنه پا از بواسير جلوگيرى مى‏كند، نمى‏دانم بخارات از اينجا رد مى‏شود چطور مى‏شود اين شقاق پاشنه پا هر چند سوزش مى‏كند، كمى درد هم مى‏گيرد اما ارزش دارد چون جلوگيرى از بواسير مى‏نمايد.
عرق جذام، يعنى خوره، آن هم مرض سختى است كه بينى را مى‏خورد، اگر زمينه خوره پيش آيد موهائى در داخل دماغ روئيده مى‏گردد ضمناً مى‏فرمايد موها را نكنيد، كندن موى دماغ غلط است بلكه بچينيد، بودن اين موها لازم است، چون جلوگيرى از جذام مى‏گردد و همچنين مرض سل، كه مى‏خواهد پيدا گردد سرفه عارض مى‏گردد، تا خلطهاى سينه پاك گردد.
اينها براى نمونه است تا كسالتى پيدا كردى نگو خدا هيچكس را مثل من مبتلا نكرده، بدان رحمت است تو چه خبر دارى بسيارى از اين مرضها هست كه سبب مى‏شود تو از گناه پاك گردى بسيارى از مرضها آثار گناهت هست كه خودت نمى‏دانى.

بيمارى در اثر گناه و كفاره آن

در كلمه طيبه ذكر كرده است كه به امام صادق (عليه السلام) گفتند: آقا زاده‏تان اسماعيل ناگهان تب كرده بسترى شده است حضرت بلند شد آمد عيادت، ديد تب نه تب عارضه و مزاجى است، تبى است كه به سبب خاصى پيش آمده است، امام مى‏خواهد سببش را پيدا كند فرمود پسر راست بگو امروز چكار كردى، بالاخره گفت صداى كنيز زدم اعتنا نكرد دنبالش كردم تا او را ادب كنم پايش به دامن پيراهنش گرفت به زمين خورد، من هم او را رها كردم برگشتم مى‏بينم تب كردم افتادم.
امام صادق (عليه السلام) (حاصل روايت منقوله) فرمود شكر خداى را كه تلافى كار فرزند مرا در دنيا قرار داد يعنى اين گناهى كه تو كردى يك نفر مظلوم را دنبال كردى همينجا در دنيا تلافى شد و به آخرت نيفتاد و همچنين كم و زياد شدن مال آن هم حكمتها دارد، حرف اينجا زياد است.

مردن جوان براى خود و والدينش رحمت است

از مردن بگويم: مى‏بينيد جوان قوى بيست و چهار پنجساله يك دفعه تصادف كرد و مرد بستگانش اين را ظلم مى‏پندارند، نمى‏دانند الان مرگ اين پسر رحمت است هم براى خودش و هم براى پدر و مادرش اما براى خودش، چون اين جوان زودتر به منزل رسيد تو به خيالت اگر مى‏ماند اينجا چكار مى‏كردى؟ اگر اينطور بگوئى اى كاش جوانم مانده بود در اين ماه رمضان روزه مى‏گرفت، دعاها و ذكر خدا مى‏كرد، قبول دارم اما تو اينطور نيستى.
اگر از اين جهت مى‏گوئى خلاف رحم است كه جوانم كام نديده است در دنيا كامش چه بود؟ جوان ناكام يعنى چه؟ كام يعنى خوشى، مگر در دنيا خوشى هست، خوشى آدمى سر حوض كوثر در جوار اسدالله الغالب على بن ابى طالب (عليه السلام) است واقعاً آدمى آنجا نفسى مى‏كشد، جام حوض كوثر را وقتى مى‏چشد، يك صد هزار مزه مى‏دهد خاصيت سيرى و رفع عطش و هزار لذت دارد اين خوشى است.
اجمالاً موت رحمت است، به خدا رحمت است براى جوان رحمت، براى پير رحمت، حتى براى كافر رحمت، براى مؤمن رحمت.
وقتى كه از امام مى‏پرسند مرگ براى مؤمن رحمت است براى كافر و فاسق چرا رحمت مى‏باشد؟ مى‏فرمايد: گناهش كمتر مى‏شود، بگذار اين كافر يا فاسق در جوانى بميرد كه گناهش كمتر و بارش سبكتر باشد، بالاخره رحمت است، خوب است چنانچه براى پدر و مادر و بستگانش نيز رحمت است، به واسطه ناراحتى از فراقش مستوجب اجرهاى عظيمى مى‏گردند و خلاصه رحمت حق كه به واسطه بردبارى به آنان مى‏رسد برايشان از بودن خود اين جوان بهتر است، چنانچه رسيدن جوان به لقاى رحمت خداوند از بودن نزد8 والدين و بستگان بهتر است‏(39) .

رحمت رحيميه ويژه مؤمنين

رحمت رحيميه مختص طايفه خاصى از بشر است در هر كس ايمانى پيدا شد مورد رحمت رحيميه الهى است.
رحمت رحيميه الهى به حسب كيفيت مقابل تمام رحمت رحمانى عامه تكوينى است يعنى يك نفر مؤمن را كه خدا رحم مى‏كند آن رحمت رحيميه‏اش معادل است با تمام رحمتهائى كه به جميع عالم هستى افاضه فرموده است. عنايت و حيات ابدى و سلطنتى كه به مؤمن مى‏دهد هزار سال، صدهزار سال يك ميليون سال نه، بلكه بينهايت (خالدين فيها) آن هم هر چه اراده كند بشود(40) .

خيال سلطنتم بود بندگى تو كردم   هواى خواجگيم بود خدمت تو گزيدم

مى‏خواهى حيات هميشگى داشته باشى، بنده خدا شو، مى‏خواهى رحمت تامه كامله باقيه به تو برسد، بنده خدا شو.
رحمت رحيميه خدا به كسى داده مى‏شود كه از رحمت حق در خودش ظهور باشد، اگر رحمى در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار مى‏شوى: آن وقت بگو: يا رب ارحم خدايا رحمم كن، اگر در خودت رحمتى باشد، آن رحمت رحيميه الهى را هم مى‏توانى راستى بطلبى و خدا هم به تو مى‏دهد.
اما اگر خداى نكرده رحم ندارى، نه به زن و بچه، نه به مشترى، نه به يتيم و زيردستت، رحم نمى‏كنى. هر طورى هستى خدا هم همينطور با تو معامله مى‏كند. تا كرم در تو نباشد، توقع كرم خدا غلط است، كرم خوب است يا بد؟ اگر بد است چرا مى‏خواهى، اگر خوب است چرا ندارى؟ به زبانش مى‏گويد خدايا رحم كن، كرم كن. آرى كسى كه مى‏گوئى خدايا فرج امام زمان (عج) را نزديك فرما، امام زمان براى عدل است عدل خوب است يا بد؟ با زنت با بچه‏ات عدل مى‏كنى؟ با همسايه‏ات عدل مى‏كنى؟ با هم مجلسيت عدل مى‏كنى؟ با بدهكارت عدل مى‏كنى؟ مى‏خواهى خدا رحمتت كند بايد رحمى در خودت باشد تا جائى كه بايد مؤمن به جميع خلق رحم كند حتى به كافر، حتى به گنهكار، آى مقدسها اگر رد شدى ديدى يك نفر روزه مى‏خورد، بايد دلت به حالش بسوزد رحم كنى مثل اينكه اگر رد شدى ديدى يك نفر دامن لباسش آتش گرفته و خودش هم ملتفت نيست، از پشت سرش‏9 نگاه مى‏كنى، مى‏بينى آتش دارد بالا مى‏رود، داد مى‏زنى، از شفقت و مهر، آب هر جا باشد پيدا مى‏كنى آتشش را خاموش مى‏كنى. اگر ديدى در خيابان يك نفر روزه مى‏خورد، دلت بسوزد كه آتش به وجود و هستى خودش زده به آب توبه او را راهنمائى كن، به او بگو شايد مريضى، اگر مريض هستى مريض حق ندارد آشكارا روزه بخورد، حرام است، عذر دارى آى زن، اگر عذر زنانه دارى، اگر مسافر هستى حق ندارى بين جمع روزه بخورى حرام است. ماه رمضان اعلام آتش بس است جنگ با خدا تمام شد، ماه رمضان حريم خداست.

گبر و شفقت به پرندگان

بزرگى نوشته است: بيرون صحرا رد مى‏شدم ديدم گبرى دامن پر از گندم كرده در اين صحراى پر از برف، برفها را عقب مى‏زند مقدارى گندم مى‏ريزد و رد مى‏شود. پيش رفتم گفتم جناب گبر چكار مى‏كنى؟ گفت امروز برف همه جا را گرفته، به فكر پرنده‏ها افتادم. اين شخص مى‏گويد من به او گفتم انما يتقبل الله من المتقين‏(41) تو كه تقوا ندارى، تو كه اهل توحيد نيستى عملت فايده ندارد، اين چه كارى است كه مى‏كنى، جواب خوبى داد گفت من گبر هستم اما خداى عالم كه خالق اين پرنده‏ها است و خالق من و همه است، آيا مى‏بيند يا نه؟ گفتم البته مى‏بيند گفت برايم كافى است. طولى نكشيد او را در مراسم حج مشاهده كردم رو به من كرد و گفت ديدى خالق من و پرنده‏ها ديد و چگونه تلافى كرد مرا به اسلام هدايت فرمود.

پى‏نوشتها:‌


19) لئالى الاخبار، جلد 3، ص 346، حديث 12.
20) كيف الكيف فلان يقال له كيف و اين الاين الاين فلا يقال له اين.
21) يا من فى الممات قدرته كتاب مفاتيح الجنان (دعاى جوشن كبير)، رقم 43.
22) كتاب مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز (عصر.)
23) انا الذى عصيت جبار السماء انا الذى اعطيت على معاصى الجليل الرشا انا الذى حين بشرت بها خرجت اليها اسعى انا الذى امهلتنى فما ارعويت و سترت على فما استحييت و عملت بالمعاصى فتعديت و اسقطتنى من عينك فما باليت.
دعاى ابى حمزه ثمالى، مفاتيح، ص 190.
24) كتاب مفاتيح الجنان، دعاى افطار.
25) لا ستراحة الأنفس...، والمومن يعتبر عندها. مصباح الشريعة، باب 59، ص 126. 26) اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا يقدر القادرون قدرها.
وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217.
27) الحمدلله الذى اماط عنى الاذى و هنأنى طعامى و شرابى و عافانى من البلوى. جامع الاحاديث، جلد 2، ص 194، حديث 7.
28) اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً.
سوره بنى اسرائيل، آيه 14.
29) الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم.
سوره آل عمران، آيه 191.
30) اذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع.
سوره جمعه، آيه 9.
31) من جاء بالحسنة فله عشر امثالها
سوره انعام، آيه 161.
32) اصول كافى، ج 2، ص 358، ح 14.
33) للصائم فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عند لقاء الله.
وقايع الايام، ص 422.
34) كلوا و اشربوا هنيئا بما اسلفتم فى ألايام الخالية.
سوره حاقة، آيه 24 .
35) تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
36) تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
37) اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن . سوره ملك، آيه 19. 38) ان اميرالمؤمنين (عليه السلام) حين اتاه سلمان و هون مغط رأسه و قال سلمان ان فى زكاماً فقال (عليه السلام) ان فى كل شخص ستة عروق، عرق الجنون و الجذام و العمى و الطاعون و البرص و البواسير. فاذا تحرك عرق الجنون ارسل الله عليه الزكام فيبطله و اذا تحرك عرق الجذام انبت الله الشعر فى ألانف فيبطله ولا تأخذه بالمنقاش و خده بالمقراض و اذا تحرك عرق العمى ارسل الله عليه الرمد و اذا تحرك عرق الطاعون ارسل الله عليه السعال فيخرجه بلغما و اذا تحرك عرق البرص ارسل الله عليه الدماميل فيخرجه قيحا و اذا تحرك عرق البواسير ارسل الله عليه الشقوق فى ألاعقاب .
39) اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون.
سوره بقره، آيه 157.
40) لهم فيها ما يشاؤن
سوره فرقان، آيه 16.
41) سوره مائده، آيه 27.
42) سوره حديد، آيه 1.