بذر تخم بر روى سنگ
روز گذشته ذكر شد: در ماه مبارك رمضان به بركت گرسنگى و صفاى دلها، لطافت روح پيدا
مىگردد و بايد از داشنها و حكمتها بهرهبردارى شود. تعبيرى است از عيسى بن مريم
مىفرمايد: اگر روى سنگ تخم بريزند هيچ وقت ثمرهاى پيدا نمىشود، همين طور دل شخصى
كه پر خورده است حكمت در آن جا نمىگيرد تا نرم نشود لطيف نمىشود دانه حكمت كجا در
مزرعه دل جا مىگيرد.
نكته ديگر عرض كردهام آدمى كه گرسنه است خود اين گرسنگى دستگاه هاضمهاش را منظم
مىكند و حقايق لطيف را درك مىكند به عكس اگر زيادى بخورد گيجتر مىشود
نشنيدهايد! فكر سالم در بدن سالم است بدن سالم در
ماه رمضان است صوموا تصحوا به بركت روزه بدنها
سالمتر و دستگاه هاضمه فشار برويش نيست، دو روز قبل چه زحمتهائى كه معده داشت، اما
امروز معده راحت است.
مجلهاى نوشته بود ماه رمضان كه مىشود مراجعين به مطبهاى دكترها و بيمارستانها
صدى بيست كم مىشود بلكه نوشته است كه در بعضى مواقع تجربه شده شصت درصد كم شده چون
سالمترند مرض كمتر است. بيشتر مرض، مال پرخورى آدمى است به بركت ماه مبارك رمضان
صحت بدن به دست مىآيد.
در ماه رمضان اعصاب راحتتر است
و نكته لطيف ديگر، در ماه مبارك رمضان اضطرابات نفس كم مىشود روح را قوت مىدهد
لذا كسالت و مرض كم مىشود، تعداد عمده از مرضهاى بدن مال گرفتارى روح است هر وقت
آدمى اعصابش كوبيده مىشود در خوراكش هم ترش مىكند، در ماه رمضان ذكر خدا غذاى روح
است، روح شاداب مىشود وقتى قرآن مىخواند العفو مىگويد اهل اطلاع نوشتهاند كه
حتى تصادفات ماشين در ماه رمضان كمتر مىشود راست است چون اعصاب كنترل مىشود.
ما مىخواهيم در اين ماه مقدارى حكمت و دانش در اصول عقائد، توحيد، عدل و نبوت،
امامت و معاد، كه در سوره مباركه الحديد بيان شده
تقديمتان كنيم و شما هم بايد آماده باشيد براى ياد گرفتن حكمت از قرآن مجيد.
اولين آيه از قرآن مجيد بسم الله الرحمن الرحيم است يكى از معانى باء در عربى
استعانت است بسم الله (استعين باسم الله) يعنى به مدد و يارى خدا، هر كارى كه
مسلمان مىكند وظيفهاش اين است كه بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم هر چه مىخواهد
بخواند، هر چند يك سطر شعر باشد، اگر حرف مىزنى بگو بسم الله يعنى اگر خدا مدد
بكند من مىتوانم حرف بزنم، يا قلم دست گرفته مىخواهد چيز بنويسد، اگر مدد خدا
نباشد يك كلمه نمىتواند بنويسد، از خانه مىخواهى بيرون بيائى، بگو بسم الله
الرحمن الرحيم، آى آنهائى كه سوار اتومبيل مىشويد تا، پشت فرمان نشستى، بگو بسم
الله - نه زبان خالى، بلكه ان شاء باشد يعنى به مدد خدا نه خودت، تكيه به خودت را
كنار بگذار.
راننده خواب و ماشين در حركت
چند روز قبل رانندهاى كه اهل تقوا است راجع به همين بسم الله مىگفت چند دفعه باى
من پيش آمده پشت فرمان كه مىنشينم بسم الله مىگويم، يك مرتبه بسم الله گفتم نصف
شب در ماشين بارى، در جاده سربالا مىرفتم خواب ناگهان بر من غالب شد رؤيايش را هم
نقل مىكرد، يك وقت صداى بوق ماشين از پهلوى گوشم بلند شد بيدار شدم - حسب كردم از
آنجائى كه به خواب رفتم تا آنجائى كه بيدار شدم چند كيلومتر رفتهام و خواب بودم چه
كسى او را نگهداشت؟ جاده آسفالت سربالا، فرمان هم در دست نباشد، پس آنكه از او مدد
خواستى به مددت آمده است گفتى بسم الله به مدد خدا او هم ياريت مىكند. بشر امروزه
غافل از خداست.
آثار بسم الله از روى حقيقت
اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مىشود،
باور كن كه راست و درست است هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در
برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مىخواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى
به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت.
شنيدهايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مىكرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم
الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مىشويد. پاى منبر يك نفر دهاتى
كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره
راههاى دور را طى مىكرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه
مىخواست برگردد ما چرا خودبخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مىرويم گفت بسم
الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا
صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك
روز به فكر رفت و گفت آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك
كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا
لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مىآيد آن طرف.
ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمىآئى؟ گفت نمىشود. گفت همان كه ياد من دادى،
بخوان و بيا. گفت آنكه تو دارى من ندارم(19).
عقيده به يارى خدا فقط
ايمان مىخواهد، شوخى نيست، عمده اين است كه باء استعانت حقيقت مىخواهد، نه زبان
بازى به مدد خدا. يعنى نه خودم نه ديگرى، فقط او. از هيچكس كارى نمىآيد مگر خدا.
اين را تا آدمى خوب نفهمد، كجا بهره مىبرد محتاج به اين است كه صفائى پيدا بكند به
بركت ماه رمضان حجابها از پيش چشم دلش عقب رود، حجابهاى ظلمانى خودبينى از بين
برود، كم كم نزديك گردد به بركت روزههاى روزهايش، به بركت سحرها، افطارها، ذكرها،
مناجاتها، خداى را نزديك مىبيند و همه هستيها را از هستى او مىداند، تمام قدرتها
متلاشى در قدرت او، قدرت تنها مال خدا است. قدرت در مخلوق عاريه است، معنى باء كه
واضح شد، بسم يعنى به نام، الله،
الرحمن، الرحيم اين سه اسم مبارك كه اسم اعظم است. در روايت است بسم
الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديكتر است از سياهى چشم به سفيدى چشم، اعظم
اسماى الهى الله است يعنى خدائى كه تمام هستيها از
اوست. تحقق هر حادثهاى از اوست مقوم هر موجودى قيام هر شيئى به
اوست القيوم قامت به السموات والارضون هر
چه كمال است از اوست، مخلوق به خودى خود، هيچ چيز ندارد چنانكه اصل وجودش از خودش
نيست، كمالاتش هم از خودش نيست. من كه يك مشت خاكى بيش نيستم. جوان عزيز مگر غير از
خاكى؟ باورت نمىشود يك مشت خاك هستى! ان شاء الله بعد از صد و بيست سال ديگر سر
قبرت را بردارند در قبرت چيست؟ قبلاً خاك صحرا بودى، كاهو شد، برنج شد، عدس و نخود
شد، لوبيا و ماش شد، مرحوم پدرت خورد نطفه و اساس بدن مادى تو پيدا شد، باز همين
قسم به بركت تغذيه رشد نموده تا مشت خاك به اينجاها رسيد:
اى همه هستى ز تو پيدا شده
زير نشين علمت كائنات
|
|
خاك ضعيف از تو توانا شده
ما به تو قائم چو تو قائم بذات
|
اين كارخانههاى عظيم كبدت چه مىشود؟ دستگاه كارخانه قلب، تصفيه خون، اين
لابراتوار محيرالعقول، اين كارخانه چشمت، گوشت، بينيت، ذائقهات، شامهات،
ناطقهات، حافظهات، واهمهات، چه بگويم! همين دو متر قامت چندين كارخانه كه هر
كارخانهاى دستگاه عظيمى است، ميليونها دستگاه و ذرات دائما در حركت، از آن عجيبتر
قلب و غيره.
خلاصه همهاش مىخواهم بگويم، عاقل! اين هستى تو، با اين فروعات، از خداى تعالى
است.
كور باد چشم دلى كه تو را نبيند
اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مىشود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را
نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه
در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مىبيند، جسم لطيف را نمىتواند ببيند،
آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعههاى نامرئى در جوّ هوا فراوان
است كه هيچ چشمى آنها را نمىبيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى
هستند كه حتى با وسائل هم نمىشود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا
آب پاكى را نمىتوانى ببينى حالا هوا يا آب نيست هر چه به چشمت نديدى بايد گفت كه
نيست خدا به اين چشم محالست ديده شود، جسم كه نيست خداى عالم آن كسى است كه لطيف و
كثيف را او خلق كرده هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است
خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خردش كه جسم نيست، آسمان است.(20)
عقلت را كجا بردى.
دل از غير خدا بريده، بگو يا الله
آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا
الله.
روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان
مىخواهد (حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات) فرمود كه:
اقطع عن غيره و قل يا الله دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى
غير از خدا همه عاجزند باورت نمىشود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد
سال قبل دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است آنقدر
كدخداها و سرهنگها خوابيدهاند همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند،
قدريها مىكردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به
زودى آنجا مىروى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل
هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله.
ساعت مرگ، نمونه قدرت خداوندى
در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مىخوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او
نمايان است(21) قرآن يادتان مىآورد، آى
مسلمانها مىآيد ساعتى كه در بستر افتادهاى حالت طورى است، آنهائى كه اطرافت
نشستهاند مىگويند كه: قيل من راق آيا كسى هست بداد
اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق
ولى خود بدبختش مىفهمد كه نه دكتر به كار مىخورد نه كارى از دعا و توسل مىآيد،
معلوم مىشود همهاش كار خداوند بوده آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مىبرد
مىبيند نه رفيق، نه پول به كارش مىخورد آيا به پول مىشود خريد؟ تا پول بدهم،
رفيقها همه دست روى سرشان مىگذارند، تمام بستگان همه رها مىشوند، اين بيچاره
محتضر در آن حالى كه حس مىكند از هيچ كس هيچ كارى نمىآيد چطور متوجه به مبدأش
مىگردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مىشد بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند.
همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا
نشوراً(22) آن وقت خدا را به آن
عظمت بشناسد خود و همه را به حقارت، متوجه مىشود كه من با اين حقارتم در برابر
عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(23)
على (عليه السلام) مىفرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه
مخالفت او را كردى.
بى ادبيهايت، بى حرمتيهايت را بشمار، آيا نرسيده است وقتى كه خودت را به حقارت
بشناسى، خودت را اقل اقلين، از ذره پستتر بدانى از خاك هم پستتر بدانى، يك ماه دو
ماه كه مىگذرد اگر سر گورت را بردارند از بوى گندت چه مىگذرد بر كسانى كه سر قبرت
هستند، مگر روحت عالى بشود، به زبان خودت اقرار بكن من با اين حقارت چه كسى0 هستم
كه خداى عالم را معصيت كردم امر عظيم پروردگارم را مخالفت كردم، آى كسى كه واجبى از
تو فوت شده، چقدر بايد بترسى. هر چه بترسى به مغفرت نزديكترى. بدبخت كسى است كه
گناهش را كوچك مىشمارد مىگويد مگر من چكار كردهام اين گناه، او را به دوزخ
مىبرد كسى كه گناهش را كوچك بداند اين گناه آمرزيدنى نيست اول افطار دعا مستجاب
است حالا كه مستجاب است اين دو كلمه را بخوان پيش از اينكه لقمه به دهان بگذارى
بگو: يا واسع المغفرة اغفرلى و لوالدى اى خدائى كه
رحمت تو خيلى توسع دارد مرا و پدر و مادرم را بيامرز(24)
.
خدايا رحمتت درياى عامست
اگر آلايش خلق گنهكار
نگردد تيره آن دريا زمانى
|
|
وز آنجا قطرهاى ما را تمامست
فرو شوئى در آن دريا بيك بار
ولى روشن شود كار جهانى
|
بنام خدا در بهترين و پستترين جاها:
بزرگ بدان گناهت را اگر گناهت را بزرگ دانستى، سر بزير شدى، خداى را ياد كردى، كار
درست است.
بايد ياد خدا بر زبانت عادت شود و ياد خدا ملكهات گردد گناهى اگر از تو سر زد،
پشت سرش استغفرالله بگوئى، عبادتى اگر از تو سر زد پشت سرش بگوئى يا الله، تو به
فضلت قبول كن، قربان آن مسلمانى كه در تمام شؤونش ياد خدا باشد. در مسجد مىروى پاى
راست را جلو بگذار بگو: بسم الله الرحمن الرحيم يعنى
به مدد خدا مىآيم كه به ملائكه رحمت نزديك شوم، بتوانم نماز واجبم را انجام بدهم.
در مستراح هم كه مىروى بگو بسم الله. امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: مستراح
را كه مستراح مىگويند(25) جائى است كه
مومنين در آنجا راحت مىگردند و عبرت مىگيرند.
اندرزى عجيب و كاملاً صحيح
يحيى بن معاذ رازى موعظه خوبى به هارون الرشيد كرد. او به وعظ و علم مشهور بود،
هارون از او خواست اندرزى به او دهد گفت: هارون اگر راه گلويت بند آمد، آب و نان
پائين نمىرود عطش هم فشار بياورد چكار مىكنى؟ گفت: نصف ملكم را مىدهم كه راه
گلويم باز شود. گفت: هارون اگر راه پائينت بند آمد چكار مىكنى؟ گفت براى آنهم نصف
ملكم را مىدهم بلكه باز شود راحت بشوم. گفت جناب هارون فهميدم قيمت ملكتان چقدر
است. قطرهاى وارد و خارج شود.
بول موذى است، زيادى هضم است، آنچه كه مىشد جزء بدنت شود شد، به آن
زهراب مىگويند واقعاً زهر است آن وقت به آسانى بيرون مىآيد آيا اين كم
نعمتى است(26) .
امام مىفرمايد: در مستراح هم خدا يادت نرود وقتى بلند شدى دست بكش روى شكمت، هر
چند فارسى باشد بگو:(27) شكر خدائى را كه
طيب اين خوراك را جزء بدنم كرد، خبيث و كثيفش را به آسانى بيرون كرد.
اگر خدا نخواهد با هيچ سمبهاى نمىشود بيرونش كرد خدا يادتان نرود اگر در هر حالى
ملكه شود. اين بشارت را مىدهم.
در قيامت هم به نام خدا نامه عمل را مىخواند
فرمود: مؤمن فرداى قيامت، نامه عملش را به دستش مىدهند مگر نه قرآن مىفرمايد(28)
: هر فردى بايد خودش نامه عملش را بخواند على (عليه السلام) مىفرمايد: كارهائى بكن
كه فردا بتوانى آن را بخوانى. مؤمن نامه عملش را به دستش مىدهند مىگويند بخوان،
اين مؤمن چون در دنيا ذكر خدا ملكهاش شده، راه مىرفت، مىنشست، مىخوابيد، بلند
مىشد، مىگفت: خدا(29) در قيامت اين ملكه
را دارد تا مىخواهد نامه اعمالش را بخواند، بر حسب ملكه مىگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم مىبيند تمام گناهانش كه پر كرده بود صفحه سيئات
را پاك شد. عرض مىكند پروردگارا شايد اشتباه شده، من خودم مىدانم گناهانى داشتم،
در نامه عملم آن گناهان را حالا نمىبينم. ندا مىرسد: بنده ما، تو ما را به رحمان
و رحيم ياد كردى ما چطور مىگذاريم اين گناهان در نامه عمل تو بماند. يا الله.
بالاتر بگويم وقتى مىخواهد از صراط رد شود، بر طبق همان ملكهاى كه دارد مىگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم آتش از او فرار مىكند خدايا توفيق ذكرت را خودت
بما بده كه يك آن تو را فراموش نكنيم، در هر حال تو را حاضر و ناظر ببينيم، لطفش،
نعمتش را فراموش نكن تا اينكه خداى كريم هم تو را فراموش نكند. ساعتى كه سرازير
قبرت2 مىكنند ساعت مرگ، در آن سختيها كه هيچ كس، هيچ مخلوقى نتواند از تو دادرسى
كند.
زيارت حسين (عليه السلام) در شب جمعه
امشب شب جمعه است، عمل خير ديگرى يادتان نرود آن هم زيارت حسين (عليه السلام) است.
در روايتى از امام مىپرسد آقا اين همه فضيلت كه براى زيارت قبر حسين (عليه السلام)
است آن بيچارههائى كه دور افتادند. دستشان به قبر حسين (عليه السلام) نمىرسد آنها
چه كنند براى آنها هم چيزى هست امام صادق (عليه السلام) فرمود: در فضائى زير آسمان
برو متوجه شو قبر حسين (عليه السلام) را و با دست اشاره كن سه مرتبه بگو:
صلى الله عليك يا ابا عبدالله و رحمة الله و بركاته. اضافه كن شهداء را
بگو: و على الارواح التى حلت بفنائك السلام على الحسين و على
على بن الحسين .
3
بسم الله الرحمن الرحيم
جمعه اول ماه رمضان است. در تمام كشورهاى اسلامى در اين ساعت همه مسلمانان در
مساجد جمع شدهاند، عيد محمد است(30) نداى
محمدى است روز جمعه بايد هر مسلمانى دست از كار بردارد فاسعوا
الى ذكر الله همه بيايند در مساجد، در خانه خدا به ياد حبيبش محمد مصطفى
(صلى الله عليه و آله و سلم) به هر اندازه، عظمت محمد و شوق محمد در مسلمان بيشتر
باشد و در آن حال ياد محمد كند بالاترين ذكرهاست، در قرآن وعده داده است(31)
يك حسنه، ده برابر، اما گناه يك عقاب دارد ولى صلوات بر محمد و آل - ده برابر،
البته هر اندازه تعظيم بيشتر باشد علاقه قلبى بيشتر باشد، ثوابش بيشتر است كه در
روايت دارد زيانكار كسى است كه از معامله صلوات سرپيچى كند، چنين معامله پرسودى.
روايتى بخوانم:
من صلى على محمد و آله عشرا صلى الله عليه و ملائكته مائة مرة
مىفرمايد: هر كسى ده مرتبه بر حبيب ما محمد مصطفى و بر آل او صلوات بفرستد، خداى
عالم و ملائكه هم (خدا نظر رحمت و ملك طلب رحمت) در برابرش صد مرتبه بر او درود
مىفرستند، تو ده دفعه ياد محمد مىكنى خداى تو صد مرتبه ياد تو مىكند(32)
.
آى كسى كه محمد را دوست مىدارى، و آى كسى كه اسمش را مىشنوى صلوات مىفرستى،
بدان محمد تو را بيشتر دوست دارد. الان در اين ساعت روح مقدس محمدى كه روح كلى
الهيه است، محيط به جميع عوالم است. مىبينيد در اين ساعت، در اين هواى گرم، عده
كثيرى در هر شهرى، در بندرها، گرمسيرها، چه جوانهاى عزيزى شانزده ساعت روزه
مىگيرند، چون محمد فرموده، البته تلافيها خواهد فرمود، همانطورى كه خودش فرموده
است، ساعت مرگ همه را از حوض كوثر مىچشاند، چنانچه روزهتان يقينا پاداشها دارد(33)
روزه دار دو خوشى دارد، يك خوشى مختصر موقت و يك وشى ثابت ابدى، خوشى موقتش اول
افطار است، تجربه كردهايد اول افطار چه كيفى دارد، اين چيزى نيست كيف دومش ساعت
جان دادن است تا از حوض كوثر به تو نچشانند از دنيا نمىروى(34)
.
بسم الله الرحمن الرحيم
اى همه هستى ز تو پيدا شده
گفته شد، تمام علوم قرآن، در فاتحة الكتاب و تمام علوم فاتحة الكتاب در بسم الله و
تمام علوم بسم الله در باء بسم است شايد يكى از اسرارش آن است كه هر چه علم و حكمت
است اين است كه آدمى برسد به جائى كه خودش را مستقل نداند. خودش را از خدا بداند،
قدرت مكنت توانائى هر مخلوقى از خداست، لا حول و لا قوة الا
بالله العلى العظيم بسم الله يعنى به مدد خدا هر چند خوردن يك لقمه نان
باشد از خانه مىروم بيرون بسم الله، اگر خدا مدد نكند زمين مىخورم. ديروز اينها
را گفتم كلام رسيد، به اينجا كه حتى توى مستراح هم كه مىروى بسم الله بگو والا محل
استراحت براى تو نمىشود، اگر خدا نخواهد تخليه نمىشود مواد موذيه را چطور
مىتوانى از خودت دفع كنى. اگر به اين علم رسيد، به همه قرآن دانا شده يعنى آدمى
چسبيدگى خودش را به خداى بفهمد عجز خودش، نيستى خودش، و همه را بفهمد بداند هستى
مال يكيست و بس، هر چه توانائى است از خداست.
بسم الله براى دور كردن شياطين
روايت عجيبى براى بسم الله ذكر شده است و مضمونش اين است كه شيپور خطر است يعنى تا
بسم الله مىگوئى. جن و شيطان در مىروند خصوصاً مركزهائى كه شيطان در آنجا زياد
است مثلا در حمام، در جاهاى تاريك، جاهاى كثيف، شياطين بيشترند بسم الله خاصيتش اين
است كه جن و شيطان فرار مىكنند.
الله يعنى واجب الوجودى كه محيط به تمام عالم هستى است هر چه هست از اوست، كون و
مكان از اوست، زمان و زمانيان از اوست، زمان آفرين است، از عرش تا فرش از4 اوست،
قادر مطلق عالم مطلق حد و اندازه ندارد، صفات كماليهاش، توانائيش، حد ندارد كه
بگوئيم تا اين اندازه، نهايت ندارد علمش، قدرتش، حكمتش، و هر كمالى در هر كه هست،
آنهم از اوست.
معنى رحمان و رحيم:
امروز از الرحمن الرحيم بگويم: رحمان و رحيم مادهاش يكى است رحمت كدام است رحمت
به معناى عطف نظر و التفات به مرحوم است، رفع نياز مرحوم كردن است. رحم كرد يعنى
توجهى كرد افتاده بود رحمتش كرد يعنى دستش را گرفت، بلندش كرد، كسى برهنه بود فلانى
به او رحم كرد يعنى پوشاندش، غرضم معنى رحم، التفات و توجه به سوى مرحوم و رفع نياز
اوست به آنچه كه ميسر گردد خداى عالم كه هر كمالى اصلش از اوست اصل رحم، مال خداست.
مثل صفات كماليه ديگر، اگر چنانچه علم و حكمت در هر موجودى پيدا شود مال خداست رحم
هم همين است، اصل رحم مال خداست در مخلوق پخش كرده، رحمت خدا دو شعبه دارد شعبه اول
رحمت رحمانيه، شعبه دوم رحمت رحيميه به تعبير ديگر رحمت ابتدائيه و رحمت اكتسابيه
رحمت قوس نزول و رحمت قوس صعود. الرحمن، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
اسم خاص لصفة عامد الرحمن بجميع خلقه(35)
رحمان اسم خاص خداست يعنى نبايد اسم كسى را رمان بگذاريد حرام است اسمهاى ديگر مثل
كريم، جليل، رحيم، عيبى ندارد، دو اسم از اسماء الله مختص به خداست و به مخلوق
گذاشتن حرام است اول الله كه در فارسى خدا گويند. دوم الرحمن به علت اينكه رحمان به
معناى عامى است كه هيچ مخلوقى شركت در آن ندارد الرحمن بجميع
خلقه(36) عموم رحمت حق مختص به
خودش است يعنى خداى عالم رحمان است فرو گذار نكرده از كرم خاكى تا فيل كذائى از خاك
تا عالم پاك، از عرش تا فرش، در تمام كرهها، در تمام موجودات، تمام رحمت خودش را
پخش كرده است و رحمتى وسعت كل شىء هر كجا رو
مىكنى مىبينى رحمت است يعنى هر موجودى هر نيازى داشته به او داده است.
نمونهاى از رحمت رحمانيه خداوند
پرنده را مىبينى بايد دانه بخورد، منقار مىخواهد كه بزند دانه را بچيند، دندان
كه نمىخواهد، مىبينيد خدا منقار قشنگى به او داده، مىزند دانه را بر مىدارد،
فهم و شعورى به او داده همين پرنده از همان بالا چشمش مىبيند دانه كجاست خوب و بد
را تميز مىدهد چه دانهاى بكارش مىخورد چه دانهاى به كارش نمىخورد.
خداى عالم به چشم هدهد قدرتى داده كه آب زير زمين را مىبيند مىفهمد آب كجا هست
پرندهاى كه خوراكش دانه است بايد بالى داشته باشد كه در بيابانها پرواز كند اين
طرف و آن طرف برود، رزقش را به دست بياورد مىبينيد به او بال داده من نمىدانم چه
كسى دانه دانه اين بالها را چيده، اولش بزرگ و ضخيم به رديف، كوچك و لطيف مىشود،5
قرآن(37) در سوره تبارك يادآورى مىفرمايد:
آى عاقلها نگاه بالاى سرتان نمىكنيد ببينيد اين پرندهها را چه كسى در جو نگهشان
داشته؟، بدن به اين سنگينى كه چند كيلو وزنش است چه قدرتى نگهش داشته! رحمت رحمانيه
حق است كه هر چه به آن نياز داشت خدا به او داده است آن وقت به هر پرندهاى به
مقدار احتياجش داده، مثلاً دو بال همه مثل هم نيستند. مىگويند كركس از چهارصد فرسخ
راه بوى لاشه را مىشنود براى اينكه لاشخور است، لاشه را بايد از روى زمين بردارد
بوى گند نباشد تا بشر ناراحت نشود، سر چهار صد فرسخى اگر يك حيوانى بميرد، كركس
خودش را به آن مىرساند. اين قوه شامه را چه كسى به او داده؟ الرحمن.
دندانهاى تيز و پهن علف خواران
نگاه مىكنى مىبينى اينكه دانه خور نيست و علف خور است احتياج به اره دارد، كارد
مىخواهد كه علف را ببرد نگاه به دندان جلوش مىكنى مىبينى كاملاً تيز است واقعاً
عجيب است دندان جلوش كه براى چيدن است تيز است، دندان عقب كه آسيا هست پهن است
خدايا اين رحمت چه مىكند اگر دندان عقب هم تيز بود، كجا علف نرم مىشد بايد دندان
آسيا پهن باشد و ديگر آنكه بايد حالت گردش داشته باشد نه مستقيم اگر برود پائين و
بالا درست نرم نمىشود اما اگر بچرخد مثل آسيا كه مىچرخد نرم مىشود گوشت است بايد
گوشت نرم شود برود پائين، سگ استخوان مىخورد بايد نرم بشود برود پائين. من و تو كه
بايد گوشت را نرم كنيم، بايد فك پائين بچرخد زير فك بالا، وقتى مىچرخد مىريزد توى
دهن، وقتى كه فك پائين مىچرخد زير فك بالا گوشت و خوراكى مىريزد توى دهن، حالا
قاشقى مىخواهد كه بر گرداندش از دوباره روى فك، قاشق گوشتى خدا خلق كرده است اين
زبان چند كار از آن مىآيد، عجيب از زرنگى اين زبان! زود لقمه را روى فك مىاندازد
بدون اينكه تله بيفتد. يك عمر مىخوردى متوجه نبودى كه در هر لقمهاى چندين بار
زبان مىرود زير فك و مىآيد بدون اينكه تله بيفتد حالا خوراك كه مىچرخد تا نرم
شود بايد رطوبت داشته باشد. آب دهن چشمهاى است، غذا را آماده مىكند تا نرمتر شود
و هم براى پائين رفتن از گلو نرم باشد و هم كمك هضم غذا است. هر لقمهاى كه در دهان
بيشتر بماند، بهتر هضم مىشود. اطبا گفتهاند مرتبه اول هضم غذا، در دهان است.
مرغ هوا را نصيب دريا
طنطاوى مصرى در تفسيرش مىنويسد: در جزيرهاى به نام آلبانيا حيوانى است به نام
سقا، كه خوراكش ماهى است ليكن بر اثر بزرگى جثه قدرت شكار ندارد خداوند هم رزقش را
در دريا گذاشته، ولى دستش به رزقش نمىرسد. پرنده كوچكى است همان حدود كه به عربى
به آن عطاس مىگويند: خوراك اين پرنده كوچك كرم است نه ماهى اين پرنده كوچك با
زرنگى كه دارد از دريا با منقارش ماهى مىگيرد و بلند مىكند مىآورد بالاى سر سقا
تا اين پرنده پيدا مىشود حيوان دهنش را باز مىكند پرنده هم ماهى را در دهنش
مىگذارد ماهى را مىجود و مىخورد، تتمهاش كه لاى دندانش مىماند كرم مىشود، پس
از چند ساعت كرم آزارش مىدهد دهنش را باز مىكند، آن پرنده مىآيد دانه دانه كرمها
را مىخورد و بدين وسيله با يكديگر كمك مىكنند.
در كتاب حيوة الحيوان نوشته: گاهى اين سقا نمك بحرامى مىكند موقعى كه دهنش را باز
مىكند كه آن عطاس كرمها را بخورد يكدفعه دهنش را كه اين همه برايش زحمت كشيده،6
مىبلعد به قوه قاهره الهيه بال عطاس مثل خنجر تيز است كه به هر چيز محكمى بسايد
پاره مىكند تا بلعيدش، آن هم با آن تيغى كه دارد شكمش را پاره مىكند و بيرون
مىآيد، دستگاه آفرينش و رحمت حق راستى شگفت است!!.
رحمت بينى، بايد ملكه شود
چيزى كه آدم را با خداى خودش بدبين مىكند و رحمت ناشناسى مىكند، حرص است فردا كه
سهل است ماه ديگر، سال ديگر كه سهل است مىخواهد هميشه اينجا بماند.
يك نفر به بزرگى گفت، آقا فردا چطور مىشود؟ فرمود بنده خدا اگر خدا نماز فردا را
امروز از تو خواست: تو هم رزق فردا را از او بخواه، در كم و زيادها نعمتهاى خدا را
فراموش مىكند، انسان بايد هميشه رحمت بين باشد، جهات هستى را ببيند نه جهات فقد
را، پيغمبر اسلام سفارش فرمود: اى مسلمان، در امر دنيا نگاه بالاتر نكن كه مثلاً
دنيايش كمى بهتر از تو شده است، نگاه پائين دستت كن، نگاه آن كس نكن كه مرضى ندارد،
نگاه كسى بكن كه از تو مرضش بيشتر است، آى مريض نگاه آنكه سالم است نكن، نگاه كن به
آن كسى كه مرضش نسبت به تو بيشتر است اگر مىخواهى رحمت شناس گردى.
ديگر آنكه بلاها و سختيها از قبيل انواع مرضها تا برسد به مرگ، آدمى به خيالش خلاف
رحمت است همينجا اشتباه مىكند، رحمت را نمىشناسد، اگر چيزى خلاف ميلت ديدى نگو
اين خلاف رحمت است يقيناً زير پرده رحمت است.
بيماريهاى كوچك براى جلوگيرى از بيماريهاى سخت
روزى جناب سلمان فارسى زكام كرده بود سرش را بسته بود آمد خدمت اميرالمؤمنين (عليه
السلام) حضرت فرمود چطورى، گفت: آقا سرم درد مىكند اميرالمؤمنين (حاصل روايت
منقوله) فرمود: شش رگ در بدن است كه هرگاه تحركى پيدا گردد(38)
براى پيدايشش خدا با شش چيز آن را جلوگيرى مىفرمايد: اگر چنانچه در كسى مقدمه جنون
پيدا شود خدا هم، سرماخوردگى به او مىدهد، زكام مىكند تا مرض جنون دفع گردد براى
قوه دماغى زكام نافع است بشرط اينكه آدمى پرهيز كند.
ديگر اينكه، اگر براى كسى زمينه كورى پيدا شود حكمت الهى مبتلايش مىكند به چشم
درد، چرك و كثافت كه بيرون مىآيد جلوگيرى از كورى مىشود.
هرگاه زمينه برص پيدا شود كه عبارت است از مرض جلدى رنگهاى عجيب و غريب و مختلف
روى پوست بدن پيدا بشود خدا مبتلايش مىكند به دمل، يعنى كورك، چركهائى كه مىآيد
جلوگيرى از مرض برص مىنمايد، ديگر آنكه فرمود، هرگاه زمينه بواسير پيدا گردد مبتلا
مىشود به شكافها در پاشنه پا و همين شكافهاى پاشنه پا از بواسير جلوگيرى مىكند،
نمىدانم بخارات از اينجا رد مىشود چطور مىشود اين شقاق پاشنه پا هر چند سوزش
مىكند، كمى درد هم مىگيرد اما ارزش دارد چون جلوگيرى از بواسير مىنمايد.
عرق جذام، يعنى خوره، آن هم مرض سختى است كه بينى را مىخورد، اگر زمينه خوره پيش
آيد موهائى در داخل دماغ روئيده مىگردد ضمناً مىفرمايد موها را نكنيد، كندن موى
دماغ غلط است بلكه بچينيد، بودن اين موها لازم است، چون جلوگيرى از جذام مىگردد و
همچنين مرض سل، كه مىخواهد پيدا گردد سرفه عارض مىگردد، تا خلطهاى سينه پاك گردد.
اينها براى نمونه است تا كسالتى پيدا كردى نگو خدا هيچكس را مثل من مبتلا نكرده،
بدان رحمت است تو چه خبر دارى بسيارى از اين مرضها هست كه سبب مىشود تو از گناه
پاك گردى بسيارى از مرضها آثار گناهت هست كه خودت نمىدانى.
بيمارى در اثر گناه و كفاره آن
در كلمه طيبه ذكر كرده است كه به امام صادق (عليه السلام) گفتند: آقا زادهتان
اسماعيل ناگهان تب كرده بسترى شده است حضرت بلند شد آمد عيادت، ديد تب نه تب عارضه
و مزاجى است، تبى است كه به سبب خاصى پيش آمده است، امام مىخواهد سببش را پيدا كند
فرمود پسر راست بگو امروز چكار كردى، بالاخره گفت صداى كنيز زدم اعتنا نكرد دنبالش
كردم تا او را ادب كنم پايش به دامن پيراهنش گرفت به زمين خورد، من هم او را رها
كردم برگشتم مىبينم تب كردم افتادم.
امام صادق (عليه السلام) (حاصل روايت منقوله) فرمود شكر خداى را كه تلافى كار
فرزند مرا در دنيا قرار داد يعنى اين گناهى كه تو كردى يك نفر مظلوم را دنبال كردى
همينجا در دنيا تلافى شد و به آخرت نيفتاد و همچنين كم و زياد شدن مال آن هم حكمتها
دارد، حرف اينجا زياد است.
مردن جوان براى خود و والدينش رحمت است
از مردن بگويم: مىبينيد جوان قوى بيست و چهار پنجساله يك دفعه تصادف كرد و مرد
بستگانش اين را ظلم مىپندارند، نمىدانند الان مرگ اين پسر رحمت است هم براى خودش
و هم براى پدر و مادرش اما براى خودش، چون اين جوان زودتر به منزل رسيد تو به خيالت
اگر مىماند اينجا چكار مىكردى؟ اگر اينطور بگوئى اى كاش جوانم مانده بود در اين
ماه رمضان روزه مىگرفت، دعاها و ذكر خدا مىكرد، قبول دارم اما تو اينطور نيستى.
اگر از اين جهت مىگوئى خلاف رحم است كه جوانم كام نديده است در دنيا كامش چه بود؟
جوان ناكام يعنى چه؟ كام يعنى خوشى، مگر در دنيا خوشى هست، خوشى آدمى سر حوض كوثر
در جوار اسدالله الغالب على بن ابى طالب (عليه السلام) است واقعاً آدمى آنجا نفسى
مىكشد، جام حوض كوثر را وقتى مىچشد، يك صد هزار مزه مىدهد خاصيت سيرى و رفع عطش
و هزار لذت دارد اين خوشى است.
اجمالاً موت رحمت است، به خدا رحمت است براى جوان رحمت، براى پير رحمت، حتى براى
كافر رحمت، براى مؤمن رحمت.
وقتى كه از امام مىپرسند مرگ براى مؤمن رحمت است براى كافر و فاسق چرا رحمت
مىباشد؟ مىفرمايد: گناهش كمتر مىشود، بگذار اين كافر يا فاسق در جوانى بميرد كه
گناهش كمتر و بارش سبكتر باشد، بالاخره رحمت است، خوب است چنانچه براى پدر و مادر و
بستگانش نيز رحمت است، به واسطه ناراحتى از فراقش مستوجب اجرهاى عظيمى مىگردند و
خلاصه رحمت حق كه به واسطه بردبارى به آنان مىرسد برايشان از بودن خود اين جوان
بهتر است، چنانچه رسيدن جوان به لقاى رحمت خداوند از بودن نزد8 والدين و بستگان
بهتر است(39) .
رحمت رحيميه ويژه مؤمنين
رحمت رحيميه مختص طايفه خاصى از بشر است در هر كس ايمانى پيدا شد مورد رحمت رحيميه
الهى است.
رحمت رحيميه الهى به حسب كيفيت مقابل تمام رحمت رحمانى عامه تكوينى است يعنى يك
نفر مؤمن را كه خدا رحم مىكند آن رحمت رحيميهاش معادل است با تمام رحمتهائى كه به
جميع عالم هستى افاضه فرموده است. عنايت و حيات ابدى و سلطنتى كه به مؤمن مىدهد
هزار سال، صدهزار سال يك ميليون سال نه، بلكه بينهايت (خالدين فيها) آن هم هر چه
اراده كند بشود(40) .
خيال سلطنتم بود بندگى تو كردم
|
|
هواى خواجگيم بود خدمت تو گزيدم
|
مىخواهى حيات هميشگى داشته باشى، بنده خدا شو، مىخواهى رحمت تامه كامله باقيه به
تو برسد، بنده خدا شو.
رحمت رحيميه خدا به كسى داده مىشود كه از رحمت حق در خودش ظهور باشد، اگر رحمى در
خودت بود سزاوار رحمت پروردگار مىشوى: آن وقت بگو: يا رب ارحم
خدايا رحمم كن، اگر در خودت رحمتى باشد، آن رحمت رحيميه الهى را هم مىتوانى راستى
بطلبى و خدا هم به تو مىدهد.
اما اگر خداى نكرده رحم ندارى، نه به زن و بچه، نه به مشترى، نه به يتيم و
زيردستت، رحم نمىكنى. هر طورى هستى خدا هم همينطور با تو معامله مىكند. تا كرم در
تو نباشد، توقع كرم خدا غلط است، كرم خوب است يا بد؟ اگر بد است چرا مىخواهى، اگر
خوب است چرا ندارى؟ به زبانش مىگويد خدايا رحم كن، كرم كن. آرى كسى كه مىگوئى
خدايا فرج امام زمان (عج) را نزديك فرما، امام زمان براى عدل است عدل خوب است يا
بد؟ با زنت با بچهات عدل مىكنى؟ با همسايهات عدل مىكنى؟ با هم مجلسيت عدل
مىكنى؟ با بدهكارت عدل مىكنى؟ مىخواهى خدا رحمتت كند بايد رحمى در خودت باشد تا
جائى كه بايد مؤمن به جميع خلق رحم كند حتى به كافر، حتى به گنهكار، آى مقدسها اگر
رد شدى ديدى يك نفر روزه مىخورد، بايد دلت به حالش بسوزد رحم كنى مثل اينكه اگر رد
شدى ديدى يك نفر دامن لباسش آتش گرفته و خودش هم ملتفت نيست، از پشت سرش9 نگاه
مىكنى، مىبينى آتش دارد بالا مىرود، داد مىزنى، از شفقت و مهر، آب هر جا باشد
پيدا مىكنى آتشش را خاموش مىكنى. اگر ديدى در خيابان يك نفر روزه مىخورد، دلت
بسوزد كه آتش به وجود و هستى خودش زده به آب توبه او را راهنمائى كن، به او بگو
شايد مريضى، اگر مريض هستى مريض حق ندارد آشكارا روزه بخورد، حرام است، عذر دارى آى
زن، اگر عذر زنانه دارى، اگر مسافر هستى حق ندارى بين جمع روزه بخورى حرام است. ماه
رمضان اعلام آتش بس است جنگ با خدا تمام شد، ماه رمضان حريم خداست.
گبر و شفقت به پرندگان
بزرگى نوشته است: بيرون صحرا رد مىشدم ديدم گبرى دامن پر از گندم كرده در اين
صحراى پر از برف، برفها را عقب مىزند مقدارى گندم مىريزد و رد مىشود. پيش رفتم
گفتم جناب گبر چكار مىكنى؟ گفت امروز برف همه جا را گرفته، به فكر پرندهها
افتادم. اين شخص مىگويد من به او گفتم انما يتقبل الله من
المتقين(41) تو كه تقوا ندارى،
تو كه اهل توحيد نيستى عملت فايده ندارد، اين چه كارى است كه مىكنى، جواب خوبى داد
گفت من گبر هستم اما خداى عالم كه خالق اين پرندهها است و خالق من و همه است، آيا
مىبيند يا نه؟ گفتم البته مىبيند گفت برايم كافى است. طولى نكشيد او را در مراسم
حج مشاهده كردم رو به من كرد و گفت ديدى خالق من و پرندهها ديد و چگونه تلافى كرد
مرا به اسلام هدايت فرمود.
پىنوشتها:
19) لئالى الاخبار، جلد 3، ص 346، حديث 12.
20) كيف الكيف فلان يقال له كيف و اين الاين الاين فلا يقال له اين.
21) يا من فى الممات قدرته كتاب مفاتيح الجنان (دعاى جوشن كبير)، رقم 43.
22) كتاب مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز (عصر.)
23) انا الذى عصيت جبار السماء انا الذى اعطيت على معاصى الجليل الرشا انا الذى
حين بشرت بها خرجت اليها اسعى انا الذى امهلتنى فما ارعويت و سترت على فما استحييت
و عملت بالمعاصى فتعديت و اسقطتنى من عينك فما باليت.
دعاى ابى حمزه ثمالى، مفاتيح، ص 190.
24) كتاب مفاتيح الجنان، دعاى افطار.
25) لا ستراحة الأنفس...، والمومن يعتبر عندها. مصباح الشريعة، باب 59، ص 126. 26)
اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا
يقدر القادرون قدرها.
وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217.
27) الحمدلله الذى اماط عنى الاذى و هنأنى طعامى و شرابى و عافانى من البلوى. جامع
الاحاديث، جلد 2، ص 194، حديث 7.
28) اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً.
سوره بنى اسرائيل، آيه 14.
29) الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم.
سوره آل عمران، آيه 191.
30) اذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع.
سوره جمعه، آيه 9.
31) من جاء بالحسنة فله عشر امثالها
سوره انعام، آيه 161.
32) اصول كافى، ج 2، ص 358، ح 14.
33) للصائم فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عند لقاء الله.
وقايع الايام، ص 422.
34) كلوا و اشربوا هنيئا بما اسلفتم فى ألايام الخالية.
سوره حاقة، آيه 24 .
35) تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
36) تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
37) اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن . سوره ملك،
آيه 19. 38) ان اميرالمؤمنين (عليه السلام) حين اتاه سلمان و هون مغط رأسه و قال
سلمان ان فى زكاماً فقال (عليه السلام) ان فى كل شخص ستة عروق، عرق الجنون و الجذام
و العمى و الطاعون و البرص و البواسير. فاذا تحرك عرق الجنون ارسل الله عليه الزكام
فيبطله و اذا تحرك عرق الجذام انبت الله الشعر فى ألانف فيبطله ولا تأخذه بالمنقاش
و خده بالمقراض و اذا تحرك عرق العمى ارسل الله عليه الرمد و اذا تحرك عرق الطاعون
ارسل الله عليه السعال فيخرجه بلغما و اذا تحرك عرق البرص ارسل الله عليه الدماميل
فيخرجه قيحا و اذا تحرك عرق البواسير ارسل الله عليه الشقوق فى ألاعقاب .
39) اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون.
سوره بقره، آيه 157.
40) لهم فيها ما يشاؤن
سوره فرقان، آيه 16.
41) سوره مائده، آيه 27.
42) سوره حديد، آيه 1.