آشنايى با قرآن جلد ۳

متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى

- ۷ -


جلسه هفتم

بسم الله الرحمن الرحيم

تشجيع طرفين در جنگ بدر

قرآن تصريح مى‏كند كه در جنگ بدر خدا وسيله‏اى فراهم‏كرد كه هر دو طرف تشجيع بشوند بر يكديگر كه اين جنگ كه جنگ‏سرنوشت بود صورت بگيرد تا در آن،بر ايمان اهل ايمان افزوده شود.ازجمله هنگامى كه دو لشكر به يكديگر برخورد مى‏كنند طورى اسباب‏فراهم شد كه كفار به نظر مسلمين اندك آمدند.آنها در حدود هزار نفربودند ولى به چشم اينها كمتر آمدند.گفتند:اينها كه عددشان خيلى كم‏است.آنها هم كه مسلمين را ديدند، كمتر از آنچه بودند به چشمشان‏آمدند.مسلمين با خود گفتند اينها كه چيزى نيستند، شكستشان‏مى‏دهيم.آنها هم گفتند اينها چيزى نيستند،يك لقمه ما هستند.اين‏خودش يك حالت روحى است.آنها قوت قلب پيدا كردند براى اينكه بجنگند;اينها هم قوت قلب پيدا كردند.و عجيبتر اين است كه پس ازآنكه جنگ مغلوبه شد،ناگهان تصور كفار درست در جهت عكس‏شد.ديدند آن جمعيت،آنطور اندك نيستند،خيلى بيشترند.بعد از آن،مسلمين را دو برابر تصور مى‏كردند و همين،سبب شد كه روحيه كفارشكست بخورد.خدا مى‏گويد اين يك سر الهى داشت،مى‏خواستيم‏كه اين حقيقت ظهور كند و اين درس براى هميشه در ميان مردم بماند.

عجيب‏تر اين است كه شب قبل از جنگ،پيغمبر اكرم(ص)لشكردشمن را خواب مى‏بيند و در اين خواب هم لشكر دشمن از آن‏مقدارى كه بعد در بيدارى ديده شدند كمتر بود،به چشم پيغمبر كمترآمد كه وقتى پيغمبر خواب خود را براى اصحابش توصيف كرد،اصحاب گفتند اينها كه چيزى نيستند.نتيجه اين شد كه مسلمين باقوت قلب بر كفار تاختند و كفار در ابتدا با قوت قلب بر مسلمين‏تاختند ولى بعد روحيه‏شان را باختند و شكست‏خوردند با اينكه‏تعدادشان تقريبا سه برابر مسلمين بود و تجهيزاتشان از آذوقه و شمشير وزره و سپر و غيره،طرف مقايسه با تجهيزات مسلمين نبود.حال قرآن‏اين دو را ذكر مى‏كند كه ما چگونه اسباب فراهم كرديم.مى‏فرمايد:

اذ يريكهم الله فى منامك قليلا اى پيغمبر!ياد كن آن وقت را كه‏خدا اينها را در خواب به تو نماياند اما كم نماياند;تو هم خيال كردى‏همه آنها همين‏اند. و لو اريكهم كثيرا لفشلتم اگر خدا در خواب اينها رازياد به تو نشان مى‏داد و تو هم قهرا همان حقيقتى را كه ديده بودى نقل‏مى‏كردى،همه‏تان سست مى‏شديد. و لتنازعتم فى الامر اختلاف‏مى‏كرديد،بعضى مى‏گفتند با اينكه آنها زيادند برويم،و بعضى مى‏گفتند حالا كه آنها اينقدر زيادند نرويم. و لكن الله سلم اما خدااين كار را كرد[و شما را به سلامت داشت]. انه عليم بذات‏الصدور خدا آگاه است به آنچه كه در سينه‏ها و دلهاست.

و اذ يريكموهم اذ التقيتم فى اعينكم قليلا و آنگاه كه دروقت التقا يعنى در برخورد اول،آنها را در چشم شما كم نماياند و يقللكم فى اعينهم و شما را هم در چشم آنها كم نماياند. ليقضى‏الله امرا كان مفعولا خدا كارى را كه مى‏خواهد انجام دهد و قضاى‏حتميش اين است كه آن كار را بكند;با اين وسائل انجام مى‏دهد. والى الله ترجع الامور همه كارها به سوى خداوند باز گردانده‏مى‏شود.

آداب جهاد

1- ثبات

بعد از اين آيات،چند آيه داريم كه آداب جهاد را ذكرمى‏كند: يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا الله‏كثيرا لعلكم تفلحون. اى اهل ايمان!آنگاه كه با دشمن در ميدان‏جنگ روبرو مى‏شويد،پا برجا و محكم بمانيد.اول دستور ثبات است.

در آيه ديگر مى‏فرمايد: ان الله يحب الذين يقاتلون فى‏سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص. (1) خدا آن جمعيتى را دوست‏مى‏دارد كه در راه او مى‏جنگند،صفى تشكيل مى‏دهند مثل ديوارى‏روئين.اولين دستور،ثبات است و ايستادگى و استقامت.مواظب‏باشيد روحيه‏تان را نبازيد،فرار نكنيد.

2- ياد خدا

و اذكروا الله كثيرا در همان حال خدا را زياد ياد كنيد، خدا را فراموش نكنيد.

ياد خدا سبب قوت قلب انسان است.مخصوصا وقتى كه انسان‏در شرايط سختى قرار مى‏گيرد، ياد كردن خدا كه انسان از قدرت الهى‏استمداد كند،روحيه انسان را قوى مى‏كند. يا ايها الذين آمنوااستعينوا بالصبر و الصلوة (2) نماز ذكر خداست.قرآن مى‏گويد از نمازمدد و نيرو بگيريد.يادم هست كه سالها پيش شخصى كه سابقه‏طلبگى داشته و مى‏آيد تهران در باند كسرويها قرار مى‏گيرد،كتابى‏نوشته بود در رد شيعه كه به آن جواب نوشتيم.از جمله تحقير كرده بودذكر خدا را و گفته بود آيا اينكه يك پاسبان در دل شب خانه‏هاى‏مردم را پاسبانى كند بهتر است و خدا راضى‏تر است‏يا بنشيند يك جاو هى لبهايش را تكان بدهد بگويد من ذكر مى‏گويم؟مرد عالمى‏جواب خوبى داد گفت:شق سومى دارد و آن اينكه پاسبان در همان‏حالى كه تفنگش را روى دوشش گرفته و در خيابانها قدم مى‏زند وپاس مى‏دهد،ذكر خدا مى‏گويد.اسلام كه نمى‏گويد يا برو پاسبانى‏كن يا ذكر خدا بگو،يا برو خلبان باش يا ذكر خدا بگو،يا بروكشتيبان باش يا ذكر خدا بگو.اسلام مى‏گويد هر كارى كه مى‏كنى‏ذكر خدا بگو، آنوقت كارت را بهتر انجام مى‏دهى و روحيه‏ات قويترمى‏شود.چرا اينطور مى‏گويى كه آيا يك پاسبان خانه‏ها را پاسبانى‏كند بهتر است‏يا بنشيند در خلوت و تسبيح هزار دانه دستش بگيرد وذكر خدا بگويد؟مثل اينكه قرآن گفته ذكر خدا فقط به اين است كه انسان در چله بنشيند، درها را به روى خود ببندد،تسبيح هزار دانه هم‏دستش باشد و ذكر بگويد.قرآن به مجاهدين مى‏گويد: يا ايها الذين‏آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون اى‏اهل ايمان!آنگاه كه با دشمن روبرو مى‏شويد و مرگ دندانهاى خودرا به شما نشان مى‏دهد،پابرجا باشيد و ياد خدا بكنيد.نگفت:

«پابرجا باشيد،اينجا ديگر جاى ياد خدا نيست‏»،نگفت:«برويد درخانه‏ها بنشينيد و ياد خدا بكنيد»;گفت:پابرجا باشيد و ياد خدابكنيد.در ميدان جنگ اگر ياد خدا بكنيد بيشتر پابرجا مى‏شويد،و دراين صورت است كه فلاح و رستگارى نصيب شما مى‏شود.

و اطيعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم‏و اصبروا ان الله مع الصابرين.و لا تكونوا كالذين خرجوا من‏ديارهم بطرا و رئاء الناس و يصدون عن سبيل الله و الله بمايعملون محيط. آداب جهاد را ذكر مى‏كند.دوتايش را ذكر كرديم‏كه گفت ثابت قدم و به ياد خدا باشيد. سوم: اطيعوا الله و رسوله انضباط داشته باشيد،از پيش خود كار نكنيد.ببينيد امر خدا چيست،همان را انجام بدهيد.امر پيغمبر را اطاعت كنيد كه او ولى امر شماست‏و خدا به او اختيار داده است.پس شرط سوم در باب جهاد،انضباط‏است،هم انضباط به اصطلاح شرعى و هم انضباط عملى.انضباطشرعى،يعنى دستورهاى خدا را مو به مو عمل كنيد.انضباط به اصطلاح‏نظامى،يعنى دستور فرمانده خود را كه خدا معين كرده است صددرصدبه موقع اجرا بگذاريد.

3- پرهيز از تنازع

چهارم: و لا تنازعوا كوشش كنيد خودتان باهمديگر اختلاف نداشته باشيد كه خيلى خطرناك است.تنازع نكنيد كه اگر تنازع بكنيد تفشلوا سست مى‏شويد.جنگ و اختلاف داخلى‏سستى مى‏آورد،يعنى شما بايد در مقابل دشمن يك مشت گره كرده‏باشيد.آنوقتى كه خودتان با يكديگر نزاع و اختلاف مى‏كنيد،آن‏نيرويى كه بايد عليه دشمن مصرف بشود،عليه خودتان مصرف‏مى‏شود.

ببينيد اين اختلافات داخلى كه ميان مسلمانها هست چه بر سرمسلمين آورده؟فلسطينى، اردنى را مى‏كشد و اردنى،فلسطينى را.من‏تجربه دارم;خدا مى‏داند به آن اندازه كه نيروى ما صرف خدمت به‏اسلام و مبارزه با دشمن اسلام مى‏خواهد بشود،چند برابر اين نيروصرف خراب كردن خودمان مى‏شود.قرآن مى‏گويد: و لا تنازعوا نزاع‏نكنيد فتفشلوا نتيجه‏اش اين است كه سست مى‏شويد،استحكامتان‏را از دست مى‏دهيد. فتذهب ريحكم يعنى آن باد عزت و غلبه ودولت كه برايتان مى‏وزيد از بين مى‏رود.نسيم دولت و قدرت و غلبه،بعد از تنازع از بين مى‏رود چون تنازع سستى مى‏آورد،و سستى نسيم‏عزت و دولت و غلبه را از شما مى‏گيرد. اين هم يك دستور كه تنازع‏نكنيد.

4- صبر

و اصبروا خويشتندار باشيد،اميد به آينده داشته باشيد،بدانيدصبر ظفر مى‏زايد. ان الله مع الصابرين خدا با صبر كنندگان است.

يعنى اگر انسان صبر و خويشتندارى و مقاومت كند،خداى تبارك وتعالى او را مدد مى‏دهد.

5- اخلاص و تواضع اخلاقى

و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاء الناس ويصدون عن سبيل الله و الله بما يعملون محيط. دستور ديگر:با اخلاص باشيد،كار را براى هدف بزرگ اسلامى انجام دهيد.

خودنمايى و چشم هم‏چشمى و تجملات را كنار بگذاريد.مانند آنهانباشيد كه با«بطر»از خانه‏شان بيرون شدند.«بطر»آن خفتى (3) است‏كه از نعمت به انسان دست مى‏دهد;مثل اينكه سربازى مى‏خواهدبرود به جنگ،كوشش مى‏كند كه بهترين لباس جنگى را داشته‏باشد، بهترين چكمه‏ها را به پايش كند،بهترين نشانه‏ها و درجه‏ها راداشته باشد،مدالهاى متعدد به خودش بياويزد.بعد مى‏آيد بيرون وخيلى قيافه مى‏گيرد.نه،اينطور نباشيد.از آنان كه با ريا كارمى‏كنند نباشيد،مخلص باشيد.چه خوب فرمود رسول اكرم كه هر كس‏كه در جهاد با ما شركت كرد،صرف اينكه برود در ميدان جنگ وشجاعتش را نشان بدهد،خيلى از افراد دشمن را هم از ميان ببرد،كافى نيست.ما بايد تحليل كنيم كه اين فرد مجاهد براى چه مجاهده‏مى‏كند؟اگر براى خدا و رسول است قبول است;ولى از كجا كه اين‏مجاهد به اميد اينكه غنيمت ببرد مجاهده نمى‏كند؟از كجا كه او به اميداينكه زن اسيرى نصيبش بشود مجاهده نمى‏كند؟فرمود هر كس كه بااين هدفها مجاهده كند،[مقصدش]هم همينهاست و از اينها بالاترنخواهد رفت.

و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاء الناس ازآنها نباشيد كه از خانه‏شان بيرون آمدند به عنوان جهاد،اما از روى‏بطر يعنى از روى مغرور شدن به نعمتها،و يا از روى ريا كارى. ويصدون عن سبيل الله اينها مانع مردم مى‏شوند از راه خدا. و الله بمايعملون محيط خدا به اعمال اينها احاطه كامل دارد يعنى خدا چنين‏اعمالى را نمى‏پذيرد.فرق ميان كار خوب خدايى و كار خوب‏غير خدايى اين است كه در كار خوب غير خدايى،شخص مى‏گويداين كار انجام بشود به هر انگيزه‏اى كه شد.مثلا فردى يك كسى رامى‏فرستد كه برود دشمن او را تاديب كند.وقتى برمى‏گردد از اومى‏پرسد آيا خوب كتكش زدى؟خوب نرمش كردى كه دو مرتبه‏صدايش در نيايد؟ديگر نمى‏پرسد انگيزه و هدفت در اين كار چه بود؟

اما كار خدا اينطور نيست.اول چيزى كه سؤال مى‏كنند،هدف وانگيزه انسان است.

و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

 

پى‏نوشتها:

1-سوره صف،آيه 4.
2-سوره بقره،آيه 154.
3-[به معنى سبكسرى].