آموزش قرآن

عبدالـرّحيم موگِهى

- ۳ -


9 . تَنوين نَصب ( ــــًـ )

تَنوين نون ساكنى است كه در آخر برخى از كلمات عربى خوانده مى شود، امّا نوشته نمى شود. تنوين سه گونه است:

الف. تنوينِ نَصْب

ب. تنوينِ جَرّ

ج. تنوينِ رَفْع

علامت تنوينِ نَصب، دو فتحه ( ــــًـ ) است كه بالاى حرف قرار مى گيرد. به كلمه اى كه تنوين نصب دارد، مَنصوب مى گويند; مانند بً كه خوانده مى شود: بَنْ.(1)

اكنون به اين مثال ها توجّه كنيد:

نارًا خوانده مى شود:نارَنْ .

أَفْواجًاخوانده مى شود:أَفْواجَنْ .

تَوّابًاخوانده مى شود: تَوّابَنْ .

رَحْمَةً خوانده مى شود: رَحْمَتَنْ .

صُبْحًا خوانده مى شود: صُبْحَنْ .

معمولاً پس از تنوين نصب يك «الف» نوشته مى شود كه خوانده نمى شود; ولى اين الف در سه مورد نوشته نمى شود:

1. هنگامى كه در پايان كلمه، تاء گِرد (ة ـ ـة) باشد; مثلاً:

تَذْكِرَةً خوانده مى شود: تَذْكِرَتَنْ .

مَوْعِظَةً خوانده مى شود:مَوْعِظَتَنْ.

2. هنگامى كه در پايان كلمه، ياء (ى) باشد(2); مثلاً:

هُـدًى خوانده مى شود: هُـدَنْ .

3. هنگامى كه در پايان كلمه، همزه (ء) باشد; مثلاً:

مـاءً خوانده مى شود:مـاءَنْ.(3)

توجّه

* حرفى كه داراى تنوين نصب است، يك بخشِ جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد.

* گاه تنوين نصب را روى (الف) مى گذارند، نه روى حرف پيش از الف; مانند خَيْراً به جاى خَيْرًا.(4)

پرسش :

1. تنوين چيست؟

2. تنوين چند گونه است؟ آن ها را نام ببريد.

3. علامت «تنوين نصب» چيست و كجاى حرف قرار مى گيرد؟

4. در فارسى، به علامتِ «نصب» چه مى گويند؟

5. به كلمه اى كه «تنوين نصب» دارد، چه مى گويند؟

6. معمولاً پس از «تنوين نصب» چه حرفى نوشته مى شود كه خوانده نمى شود؟

7. در چه مواردى، پس از «تنوين نصب» ، الف نوشته نمى شود؟

8. حرفى كه داراى «تنوين نصب» است، چند بخش جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

كُفُوًا ـ شَرًّا ـ جَمْعًا ـ طَيْرًا ـ مالاً ـ قَدْحًا ـ مُبْصِرَةً ـ نَقْعًا ـ مُسَمًّى ـ أَذًى ـ جَزاءً ـ أَشْتاتًا ـ مَغْفِرَةً ـ فاكِهَةً.

2. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه داراى تنوين نصب باشند.

10 . تَنوينِ جَرّ ( ـــــ )

علامت تنوينِ جَرّ، دو كسره ( ـــــ ) است كه زير حرف قرار مى گيرد. به كلمه اى كه تنوين جرّ دارد، مَجرور مى گويند; مانند د كه خوانده مى شود: دِنْ.(5)

اكنون به اين مثال ها توجّه كنيد:

خُسْر خوانده مى شود:خُسْرِنْ.

حاسِد خوانده مى شود:حاسِدِنْ.

حِجارَة خوانده مى شود:حِجارَتِنْ.

راضِيَة خوانده مى شود: راضِيَتِنْ.

يَوْمَئِذ خوانده مى شود:يَوْمَئِذِنْ.

تذكّر

* حرفى كه داراى تنوين جرّ است، يك بخشِ جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد.

پرسش :

1. علامت «تنوين جرّ» چيست و كجاى حرف قرار مى گيرد؟

2. در فارسى، به علامتِ «جرّ» چه مى گويند؟

3. به كلمه اى كه «تنوين جرّ» دارد، چه مى گويند؟

4. حرفى كه داراى «تنوين جرّ» است، چند بخش جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

جُوع ـ خَوْف ـ عَمَد ـ أَمْر ـ غاسِق ـ هُمَزَة ـ ذَرَّة ـ عيشَة ـ قُرَيْش ـ سِجّيل ـ تَقْويم ـ مَأْكُول ـ مَمْنُون ـ مُمَدَّدَة.

2. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه داراى تنوين جرّ باشند.

11 . تَنوينِ رَفع ( ــــٌـ )

علامت تنوينِ رَفع، دو ضمّه ( ــــٌـ ) است(6) كه بالاى حرف قرار مى گيرد. به كلمه اى كه تنوين رفع دارد، مَرفوع مى گويند; مانند شٌ كه خوانده مى شود: شُنْ.(7)

اكنون به اين مثال ها توجّه كنيد:

حَبْلٌ خوانده مى شود: حَبْلُنْ .

سَلامٌ خوانده مى شود: سَلامُنْ .

لَشَديدٌ خوانده مى شود:لَشَديدُنْ .

حامِيَةٌ خوانده مى شود:حامِيَتُنْ .

مُؤْصَدَةٌ خوانده مى شود:مُؤْصَدَتُنْ .

توجّه

* حرفى كه داراى تنوين رفع است، يك بخشِ جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد.

پرسش :

1. علامت «تنوين رفع» چيست و كجاى حرف قرار مى گيرد؟

2. در فارسى، به علامتِ «رفع» چه مى گويند؟

3. به كلمه اى كه «تنوين رفع» دارد، چه مى گويند؟

4. حرفى كه داراى «تنوين رفع» است، چند بخش جداگانه از كلمه را تشكيل مى دهد؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

نارٌ ـ أَجْـرٌ ـ أَحَدٌ ـ خَيْرٌ ـ وَيْلٌ ـ عابِدٌ ـ لَشَهيدٌ ـ لَخَبيرٌ ـ لَكَنُودٌ  ـ حَميدٌ ـ حَرَجٌ ـ هاوِيَةٌ ـ واحِدَةٌ ـ رِضْوانٌ.

2. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه داراى تنوين رفع باشند.

12 . مَدّ ( ـــــ )

پيش از اين، با صداهاى كشيده، يا حروفِ مَدّىِ ( ا ـ ى ـ وُ ) آشنا شديم. هرگاه بالاى حرف مدّى، علامت مدّ ( ـــــ ) قرار گيرد(8)، حرف مدّى با صداى كشيده تر خوانده مى شود; مثلاً:

جآءَ خوانده مى شود:جااااءَ.

جىءَ خوانده مى شود:جى ى ى ىءَ.

سآءَ خوانده مى شود:سااااءَ.

سُوءُ خوانده مى شود:سُووووءُ.

سىءَ خوانده مى شود:سى ى ى ىءَ.

به حرفى كه علامت مدّ داشته باشد، «مَمدود» مى گويند.

تذكّر

* معمولاً علامت مدّ بالاى سه حرف (الف) و (ياء) و (واو) قرار مى گيرد كه (الف مدّى) و (ياء مدّى) و (واو مدّى) نام دارند. پس از حروف مدّى، اين سه حرف قرار مى گيرند:

ـ هـمـزه ; مثال: مآ أَغْنى.

ـ حرف ساكن ; مثال: آلاْنَ.

ـ حرف مشدّد ; مثال: ضآلّينَ.(9)

پرسش :

1. علامت مدّ كجاى حرف مدّى قرار مى گيرد؟

2. حرفى كه داراى علامت مدّ است، چگونه خوانده مى شود؟

3. به حرفى كه علامت مدّ داشته باشد، چه مى گويند؟

4. معمولاً علامت مدّ بالاى چه حرف هايى قرار مى گيرد؟

5. پس از حروف مدّى چه حرف هايى قرار مى گيرند؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

إِنّآ أَنْزَلْناهُ ـ وَ لا أَنْتُمْ ـ فى أَحْسَنِ ـ أَلَّذى أَطْعَمَهُمْ ـ يَدآ أَبى ـ شِتآءِ ـ مَلــئِكَةُ ـ يُرآؤُنَ ـ مآأَدْريكَ ـ إِنّآ أَعْطَيْناكَ ـ أَتُحآجُّونّى ـ تَأْمُرُونّى ـ فى أَمْرى ـ مآ أَعْبُدُ.

2. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه داراى علامت مدّ باشند.

13 . وَصل ( ــــــ )

«علامتِ وَصل» نشانه اى است به اين شكل: ( ــــــ ) كه هر گاه بالاى همزه قرار گيرد، آن همزه خوانده نمى شود. در اين حالت، حرف هاى پيش از همزه و پس از همزه به يكديگر مى چسبند و وصل مى شوند; مثلاً:

وَانْحَرْ خوانده مى شود:وَنْحَرْ.

وَالْعَصْرِخوانده مى شود:وَلْعَصْرِ.

بِالْحَقِّ خوانده مى شود:بِلْحَقِّ.

وَامْرَأَتُهُ خوانده مى شود:وَمْرَأَتُهُ.

بِرَبِّ الْفَلَقِ خوانده مى شود:بِرَبِّلْفَلَقِ.

توجّه

* به همزه اى كه علامت وصل بالاى آن باشد، «همزه وصل» مى گويند. همزه وصل در آغازِ خواندنِ كلام، تلفّظ مى شود، مانند إِجْعَلْ; ولى در ميانِ خواندنِ كلام، تلفّظ نمى شود، مانند رَبِّ اجْعَلْ كه خوانده مى شود: رَبِّجْعَلْ.

* در برخى از قرآن ها، علامت وصل را بالاى «همزه وصل» نمى گذارند. در اين صورت، بايد خودمان حرفِ پيش از همزه را به حرفِ پس از همزه وصل كنيم; مثلاً:

وَانْحَرْ خوانده مى شود: وَنْحَرْ.

* اگر پيش از علامت وصل، تنوين باشد، حرف نون (كه در تنوين به صورت ساكن است و تلفّظ مى شود) مكسور خوانده مى شود; به اين ترتيب:

مَثَلاً الْقَوْمُ(ر مَثَلَنْ الْقَوْمُ) خوانده مى شود:   مَثَلَنِ لْقَوْمُ.

بِغُلام اسْمُهُ (ر بِغُلامِنْ اسْمُهُ) خوانده مى شود:    بِغُلامِنِ سْمُهُ.

فِسْقٌ الْيَوْمَ (ر فِسْقُنْ الْيَوْمَ) خوانده مى شود:    فِسْقُنِ لْيَوْمَ.

در برخى از قرآن ها، براى راهنمايى خوانندگان، يك نون مكسور (نِ) زير تنوينِ اين گونه كلمه ها قرار مى دهند; مانند فِسْقٌنِ الْيَوْمَ. گاه نيز تنوين را حذف مى كنند و نونِ مكسور را زير حرف مى گذارند; مانند فِسْقُنِ الْيَوْمَ.

پرسش :

1. «علامت وصل» كجاى همزه قرار مى گيرد؟

2. هر گاه همزه اى علامت وصل داشته باشد، كلمه چگونه خوانده مى شود؟

3. «همزه وصل» چه همزه اى است؟

4. اگر پيش از علامت وصل، تنوين باشد، كلمه چگونه خوانده مى شود؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

وَالْفَتْحِ ـ كَالْعِهْنِ ـ كَالْفَراشِ ـ عِلْمَ الْيَقينِ ـ هُوَالاَْبْتَرُ ـ لِحُبِّ الْخَيْرِ ـ مِنَ الْجِنَّةِ ـ طَعامِ الْمِسْكينِ ـ زُرْتُمُ الْمَقابِرَ ـ وَاسْتَغْفِرْهُ ـ يَدُعُّ الْيَتيمَ ـ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ ـ شَرِّ الْوَسْواسِ ـ حَمّالَةَ الْحَطَبِ.

2. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

ثَلاثَةٌ انْتَهُوا ـ كَرَماد اشْتَدَّتْ ـ بِزينَة الْكَواكِبِ ـ عَزيزٌ ابْنُ ـ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها ـ بِرَحْمَة ادْخُلْ ـ سَوآءً الْعاكِفُ ـ أَليمًاالَّذينَ ـ يَوْمَئِذالْحَقُّ ـ عَدْن الَّتى ـ عادٌالْمُرْسَلينَ ـ مِصْباحٌ الْمِصْباحُ ـ شَيْئًا اتَّخَذَها ـ إِفْكٌ افْتَريهُ.

3. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه داراى علامت وصل باشند.

ج . قواعد قرآن

برخى از قَواعِد روخوانى قرآن عبارتند از:

1. قاعده حروف «والى»

مى دانيد كـه در فارسى، گـاه حـرفى نوشته مى شود، ولـى خوانـده نمى شـود، مانند حـرف واو در كلمه خواهـر كـه خوانـده مى شود: خاهر. در قرآن نيـز چهار حرف (و  ـ  ا  ـ  ل ـ ى = والى) اگر هيچ علامتى نداشته باشند خوانده نمى شوند(10); مثلاً:

صَلـوةَ خوانده مى شود: صَلـةَ .

امَنُوا خوانده مى شود:امَنُو .

أَلصَّمَدُ خوانده مى شود: أَصَّمَدُ .

فِى الْعُقَدِ خوانده مى شود: فِ لْعُقَدِ .

اين قاعده، «قاعده حروف والى» يا «قاعده حروف ناخوانا» ناميده مى شود.

تذكّر

* اگر همزه (ء) روى سه حرفِ الف، واو، ياء قرار گيرد (أ ـ ؤ ـ ئ)(11)،

اين سه حرف پايه يا «كرسىِ» همزه مى گردند. در اين حالت، فقط همزه خوانده مى شود و كرسىِ همزه تلفّظ نمى گردد. مثال:

أَعُوذُ خوانده مى شود: ءَعُوذُ.

مُؤْصَدَةٌ خوانده مى شود:مُـءْصَدَةٌ.

يُبْدِئ ُ خوانده مى شود: يُبْدِءُ.

* گاه به جاى اينكه حرف ياء بزرگ (ى) پايه و كرسى همزه قرار گيرد، حرف ياء كوچك (يــ) پايه و كرسى همزه (يــ) قرار مى گيرد و نقطه هاى ياء كوچك را حذف مى كنند (ئـ)، مانند يَوْمَئِذ كه خوانده مى شود يَوْمَـءِذ.

* در قرآن، هفت كلمه وجود دارند كه با واو مدّى نوشته مى شوند، ولى استثناءً واو مدّى آن ها به صورت صداى كوتاه ضمّه خوانده مى شود. اين هفت كلمه عبارتند از:

أُولى خوانده مى شود: أُلى.(12)

أُولُوا خوانده مى شود: أُلُوا.

أُولاءِ خوانده مى شود: أُلاءِ.

أُولاتِ خوانده مى شود: أُلاتِ.

أُولــئِكَ خوانده مى شود: أُلــئِكَ.

أُولــئِكُمْ خوانده مى شود: أُلــئِكُمْ.

سَأُوريكُمْ خوانده مى شود: سَأُريكُمْ.

* در برخى از قرآن ها كه به شيوه عربى علامت گذارى مى شوند، بالاى واو مدّى در اين هفت كلمه، يك دايره كوچك (ـــْـ) قرار دارد كه نشان مى دهد واو مدّى خوانده نمى شود(13); به اين ترتيب:

أُوْلى ـ أُوْلُوا ـ أُوْلاءِ ـ أُوْلاتِ ـ أُوْلــئِكَ ـ أُوْلــئِكُمْ ـ سَأُوْريكُمْ.

* در برخى از قرآن ها كه به شيوه فارسى علامت گذارى مى شوند، پايينواومدّى در اين هفت كلمه، واژه (قَصر) يا (بِلااِشباع)(14) نوشته مى شود تا نشان دهد كه واو مدّى خوانده نمى شود; مانند أُولى، أُولُوا.

قصربلااشباع

* گاهى حرف مدّى در پايان كلمه اى قرار مى گيرد كه پس از آن، همزه وصل وجود دارد. در اين حال، حرف مدّى خوانده نمى شود، بلكه تنها حرفِ صدادارِ پيش از آن تلفّظ مى گردد; به اين ترتيب:

مَاالْقارِعَةُ خوانده مى شود:مَلْقارِعَةُ.

ذِى الْجَلالِ خوانده مى شود:ذِلْجَلالِ.

عَمِلُوا الصّالِحاتِخوانده مى شود: عَمِلُصّالِحاتِ.

پرسش :

1. طبق «قاعده حروف والى» چه بايد كرد؟

2. اگر سه حرف (ا ـ و ـ ى) پايه يا «كرسى» همزه شوند، آيا تلفّظ مى گردند؟

3. حرف همزه به چه شكل هايى نوشته مى شود؟

4. كدام كلماتند كه استثناءً واو مدّىِ آن ها به صورت صداى كوتاه ضمّه خوانده مى شود؟

5. دايره كوچكى كه بالاى واو مدّى قرار دارد، علامتِ چيست؟

6. كلمه هاى (قصر) و (بلااشباع) چه معنايى دارند؟

7. هر گاه حرف مدّى در پايان كلمه اى قرار گيرد كه پس از آن، همزه وصل وجود داشته باشد، بايد چه كرد؟

تمرين :

چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

أَنَا ـ بِرَبِّ النّاسِ ـ شَرِّ النَّفّاثاتِ ـ رِحْلَةَ الشِّتآءِ ـ فَلْيَعْبُدُوا ـ تَواصَوْا ـ لِيُرَوْا ـ فِى الصُّدُورِ ـ هذَا الْبَلَدِ ـ فِى الْحُطَمَةِ ـ إِلاَّالَّذينَ ـ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ ـ عَلَى الاَْفْئِدَةِ ـ أَيُّهَا الْكافِرُونَ.

2 . قاعده اِشباعِ (هاء ضمير)

«ضمير» كلمه اى است كه به جاى اسم قرار مى گيرد و ما را از تكرارِ آن بى نياز مى كند. مثلاً به جاى «كِتابُ عَلِىّ = كتابِ على» مى توان گفت: «كِتابُهُ = كتاب او» . در اين جا ضمير (ـهُ = او) به جاى اسم (على) قرار گرفته است.

«هاء ضمير» عبارت است از ضمير ( ه ـ ـه ) كه در آخر كلمه قرار مى گيرد و هميشه يا مكسور ( هِ ـ ـهِ ) و يا مضموم ( هُ ـ ـهُ ) است.(15)

اِشبـاع(16) يعنـى آنكـه حـرفـى را بـه شكل سير شـده (كشيـده) تلفّظ كنيم. «اشبـاعِ هاء ضمير» به اين معناست كه حركت كوتاهِ كسره را به حركت كشيده كسره (ياء مدّى) و نيز حركت كوتاهِ ضمّه را به حركت كشيده ضمّه (واو مدّى) تبديل كنيم.

اشباع هاء ضمير هنگامى صورت مى پذيرد كه حرفِ پيش از هاء داراى حركت باشد. بنابراين، هنگامى كه حرف پيش از هاء ضمير، متحرّك باشد، ضميرِ ( هِ ـ ـهِ ) به شكل ( هى ) ; و ضميرِ ( هُ ـ ـهُ ) به  صورت ( هُو ) خوانده مى شود; مثلاً:

عِبادِهِ خوانده مى شود:عِبادِهى .

بِهِ خوانده مى شود: بِهى .

يَرَهُ خوانده مى شود:يَرَهُو .

لَهُ خوانده مى شود:لَهُو .

أَمْرُهُ خوانده مى شود:أَمْرُهُو .

مالُهُ خوانده مى شود:مالُهُو .

تذكّر

* در برخى از قرآن ها، براى راهنمايى قاريان، (ياء) و (واوِ) پديد آمده از اشباع را به صورت كوچك ( ــــــ ، و ) پايينِ هاء ضمير مى نويسند; به اين شكل:

عِبادِهِ ، بِهِ ، يَرَهُو ، لَهُو ، أَمْرُهُو ، مالُهُو.

* در برخى از قرآن ها، براى راهنمايى قاريان، حركت كسره هاء ضمير را به صورت ايستاده ( ــــ )، و حركت ضمّه هاء ضمير را به شكل ضمّه وارونه ( ، ) مى نويسند; به اين ترتيب:

بِهربِهى

لَـه ،رلَهُو

* به حرف هاى (ياء) و (واو) كه از اشباع پديد مى آيند، «حروف نانوشته» نيز مى گويند; زيرا خوانده مى شوند، امّا نوشته نمى شوند.

موارد اشباع نشدن هاء ضمير

هاء ضمير، تنها در چهار مورد اشباع نمى گردد و با حركت كوتاه كسره يا ضمّه خوانده مى شود:

1. هر گاه پيش از هاء ضمير، حرف مدّى (الف، ياء، واو) باشد; مانند أَنْزَلْناهُ ، فيهِ ، نَصَرُوهُ .

2. هر گاه پيش از هاء ضمير، «حرف ساكن» باشد; مانند إِلَيْهِ ، مِنْهُ ، واسْتَغْفِرْهُ .

3. هرگاه پس از هاء ضمير، «حرف ساكن» باشد; مانند بِيَدِهِ الْمُلْكُ، دُونِهِ الْباطِلُ ، نَصَرَهُ الْحَسَنُ ، لَهُ الْحَمْدُ .

4. هرگاه پس از هاء ضمير، «حرف مُشَدَّد» باشد; مانند بِهِ الَّذينَ ، نَصَرَهُ اللّهُ ، رَفَعَهُ اللّهُ .

توجّه

* هاء ضمير در كلمه (يَرْضَهُ)(17) اشباع نمى گردد و با حركت كوتاه ضمّه تلفّظ مى شود;يعنى اين كلمه به صورت (يَرْضَهُو) خوانده نمى شود.

* هاء ضمير در كلمه (فيه) در عبارت (فيهِ مُهانًا)(18) استثناءً اشباع مى گردد; يعنى اين عبارت به صورت (فيهى مُهانًا) خوانده مى شود.

* حرف (هاء) در آخر كلمه (هذِهِ) استثناءً اشباع مى گردد; يعنى اين كلمه به صورت (هذِهى) خوانده مى شود.

پرسش :

1. هاء ضمير در كجاى كلمه قرار مى گيرد؟

2. حركت اصلى هاء ضمير چه حركتى است و چه هنگام مكسور مى شود؟

3. اشباع يعنى چه و «اشباع هاء ضمير» به چه معناست؟

4. اشباع هاء ضمير چه هنگامى صورت مى پذيرد؟

5. اگر هاء ضمير مكسور باشد، در هنگام اشباع چگونه خوانده مى شود؟

6. اگر هاء ضمير مضموم باشد، در هنگام اشباع چگونه خوانده مى شود؟

7. در برخى از قرآن ها، براى راهنمايى قاريان، (ياء) و (واوِ) پديد آمده از اشباع را به چه صورت مى نويسند؟

8. در برخى از قرآن ها، براى راهنمايى قاريان، حركت كسره و ضمّه هاء ضمير را به چه صورت هايى مى نويسند؟

9. «حروف نانوشته» چه حروفى هستند؟

10. در چه مواردى هاء ضمير اشباع نمى شود؟

11. آيا هاء ضمير در كلمه (يَرْضَهُ) و عبارت (فيهِ مُهانًا) اشباع مى شود؟

12. آيا حرف هاء در آخر كلمه (هذِهِ) اشباع مى شود؟

تمرين :

1. چهارده كلمه زير را يك بار جداگانه (تفكيكى) و يك بار با هم (تركيبى) بخوانيد:

إِنَّهُ ـ فَأُمُّهُ ـ لِرَبِّهِ ـ عَلَيْهِ ـ عِنْدَهُ ـ أَخْلَدَهُ ـ عَدَّدَهُ ـ مَوازينُهُ ـ رَدَدْناهُ ـ وَامْرَأَتُهُ ـ رَبَّهُ ـ رَسُولَهُ ـ عَذابَهُ ـ فَكَذَّبُوهُ.

2. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه در آن ها، قاعده «اشباع هاء ضمير» صورت پذيرد.

3. چهارده كلمه در قرآن پيدا كنيد كه در آن ها، قاعده «اشباع هاء ضمير» صورت نپذيرد.

3. قاعده وَقف

گاه كسى كه قرآن مى خواند، در ميان قراءتِ يك قطعه نياز به تنفّس دارد و ناچار مى شود كه درنگ كند. گاه نيز قارى به علامت وَقف و گاهى هم به آخرِ آيه قرآن مى رسد. در اين سه حالت، قارى درنگ مى نمايد و نَفَس خود را تازه مى كند و آن گاه خواندنِ قرآن را ادامه مى دهد. اين درنگ كردن و تازه ساختنِ نفس را وَقف(19) مى گويند.

اقسام وقف

وقف بر چندگونه است، از جمله:

1. وقفِ بدون تغيير

2. وقفِ اِسْكان

3. وقفِ اِبْدال

1 . وقفِ بدون تغيير

اگر در آخر كلمه اى حرف ساكن ( ــــْـ ) و يا حرف مدّى (ا ـ ى ـ ُو) باشد، در هنگام وقف هيچ دگرگونى و تغييرى در آن حرف پديد نمى آيد، و به همان صورت كه هست خوانده مى شود; به اين ترتيب:

عَبَدْتُمْ در حال وقف نيز خوانده مى شود:عَبَدْتُمْ .

مالَها در حال وقف نيز خوانده مى شود:مالَها .

عِبادى در حال وقف نيز خوانده مى شود:عِبادى .

رابِطُوا در حال وقف نيز خوانده مى شود:رابِطُوا .

2 . وقفِ اِسْكان

الف. اسكان يعنى «ساكن كردن» . اگر حرف آخر كلمه اى داراى حركت كوتـاه ( ــــَـ ، ــــِـ ، ــــُـ ) باشد، در هنگام وقف، ساكن ( ــــْـ ) مى شـود; به اين ترتيب:

خَلَقَ در حال وقف خوانده مى شود: خَلَقْ .

فِى الْعُقَدِدر حال وقف خوانده مى شود:فِى الْعُقَدْ .

نَسْتَعينُ در حال وقف خوانده مى شود: نَسْتَعينْ .

تذكّر

* اگر حرف آخرِ كلمه اى هاء ضمير ( ـه، ه ) باشد، در هنگام وقف، ساكن ( ــــْـ ) مى شود; به اين ترتيب:

بِهِ در حال وقف خوانده مى شود: بِهْ.

عِبادِهِ در حال وقف خوانده مى شود: عِبادِهْ .

لَهُ در حال وقف خوانده مى شود: لَهْ .

أَمَرَهُ در حال وقف خوانده مى شود: أَمَرَهْ .

* اگر حرف آخرِ كلمه اى مُشَدَّد ( ــــّـ ) باشد، در هنگام وقف ساكن مى گردد، ولى با قدرى شدّت خوانده مى شود; مثلاً:

مِنَ الْغَمِّ در حال وقف خوانده مى شود: مِنَ الْغَمّْ ]ميم با شدّت خوانده مى شود.[

* اگر در آخر كلمه اى ياء مفتوح ( ىَ ) قرار گيرد و حرف پيش از آن مكسور باشد، در هنگام وقف، ياء مفتوح ساكن مى شود; به اين ترتيب:

هِىَ در حال وقف خوانده مى شود: هِىْ ر هى .

عِبادِىَ در حال وقف خوانده مى شود: عِبادِىْ ر عِبادى .

* اگر در آخر كلمه اى واو مفتوح (وَ) قرار گيرد و حرف پيش از آن مضموم باشد، در هنگام وقف، واو مفتوح ساكن مى شود; به اين ترتيب:

هُوَ در حال وقف خوانده مى شود:هُوْ ر هُو.

أَنْ يَعْفُوَ در حال وقف خوانده مى شود: أَنْ يَعْفُوْ ر أَنْ يَعْفُو .

ب. اگر حرف آخر كلمه اى داراى تنوين جرّ ( ـــــ ) يا تنوين رفع (ــــٌـ) باشد، در هنگام وقف، ساكن ( ــــْـ ) مى گردد و تنوينِ آن حذف مى شود; به اين ترتيب:

مَسَد در حال وقف خوانده مى شود: مَسَدْ .

أَحَدٌ در حال وقف خوانده مى شود: أَحَدْ .

3. وقفِ اِبْدال

الف. ابدال يعنى «تبديل كردن» .اگر حرف آخرِ كلمه اى تاء گِرد ( ة ـ ـة ) باشد، در هنگام وقف، به هاء ساكن (هْ ـ ـهْ) تبديل مى شود; به اين ترتيب:

صَلـوةَ در حال وقف خوانده مى شود:صَلـوهْ .

فِى الْحُطَمَةِ در حال وقف خوانده مى شود:فِى الْحُطَمَهْ .

مُوقَدَةُ در حال وقف خوانده مى شود:مُوقَدَهْ .

واحِدَةً در حال وقف خوانده مى شود:واحِدَهْ .

لُمَزَة در حال وقف خوانده مى شود: لُمَزَهْ .

مُؤْصَدَةٌ در حال وقف خوانده مى شود: مُؤْصَدَهْ .

ب. اگر در آخر كلمه اى تنوين نصب ( ــــًـ ) باشد، در هنگام وقف، تنوين حذف مى شود و به الف مدّى ( ا ) تبديل مى گردد(20); به اين ترتيب:

أَفْواجًادر حال وقف خوانده مى شود:أَفْواجا .

سَماءً در حال وقف خوانده مى شود:سَماءا .

هُدًى در حال وقف خوانده مى شود: هُدا (هُدى) .

مُسَمًّى در حال وقف خوانده مى شود: مُسَمّا (مُسَمّى) ] ميم با
تشديد خوانده مى شود.[

علامت هاى وقف

معمولاً موارد و جاهاى وقف را با نشانه هايى مشخّص و معيّن مى كنند. اين نشانه ها را «علامت هاى وقف» مى نامند. برخى از اين علامت ها چنين اند:

مـ (وقفِ لازم) : بايد وقف كرد.(21)

لا (وقفِ ممنوع) : نبايد وقف كرد، مگر اينكه در آخر آيه باشد.

ج (وقفِ جايز) : هم مى توان وقف كرد و هم مى توان وصل نمود.

قلى : مى توان وصل كرد; امّا وقف بهتر از وصل است.

ط (وقفِ مُطلَق) : مى توان وصل كرد; امّا وقف بهتر از وصل است.

صلى : مى توان وقف كرد; امّا وصل بهتر از وقف است.

ز (وقفِ مُجَوَّز) : مى توان وقف كرد; امّا وصل بهتر از وقف است.

ص (وقفِ مُرَخَّص) : تنها هنگامى مى توان وقف كرد كه قارى به تنفّسِ تازه نيازمند باشد.

\ \ (وقفِ مُعانَقَه يا مُراقَبَه) : مى توان تنها در يكى از دو جا وقف كرد و نه در هر دو جا.

پرسش :

1. «وقف» به چه كارى مى گويند؟

2. سه گونه وقف را نام ببريد.

3. اگر در آخر كلمه اى، حرف ساكن و يا حرف مدّى باشد، در هنگام وقف، چگونه خوانده مى شود؟

4. اگر حرف آخر كلمه اى، داراى حركت كوتاه باشد، در حال وقف، چگونه خوانده مى شود؟

5. اگر حرف آخر كلمه اى هاء ضمير باشد، به هنگام وقف، چگونه خوانده مى شود؟

6. اگر حرف آخر كلمه اى مشدّد باشد، در حال وقف، چگونه خوانده مى شود؟

7. اگر در آخر كلمه اى ياء مفتوح قرار گيرد و حرف پيش از آن مكسور باشد، به هنگام وقف، چگونه خوانده مى شود؟

8. اگر در آخر كلمه اى واو مفتوح قرار گيرد و حرف پيش از آن مضموم باشد، در حال وقف، چگونه خوانده مى شود؟

9. اگر حرف آخر كلمه اى داراى «تنوين جرّ» يا «تنوين رفع» باشد، در هنگام وقف، چه مى شود؟

10. اگر حرف آخر كلمه اى تاء گرد باشد، در حال وقف، چه مى شود؟

11. اگر در آخر كلمه اى «تنوين نصب» باشد، در هنگام وقف، چه مى شود؟

12. «علامت هاى وقف» براى مشخّص كردن چه چيزى به كار مى روند؟

13. علامت هاى وقف كدامند و هر يك از آن ها نشانه چيست؟

تمرين :

چهارده كلمه زير را در حال وقف بخوانيد:

كَسَبَ ـ وَالْعَصْرِ ـ أَعْبُدُ ـ وَانْحَرْ ـ تَبَّ ـ تَوّابًا ـ أَمْر ـ لَشَهيدٌ ـ مُمَدَّدَة ـ هاوِيَةٌ ـ أَفْئِدَةِ ـ أَثْقالَها ـ جَنَّتى ـ هاجَرُوا .

روش حفظ قرآن

براى حفظ قرآن، بايد نكات زير را در نظر بگيريم:

1. نيّت ما بايد دوستى با خدا و آشنايى بيشتر با قرآن باشد. يادمان باشد كه همواره از خدا و امام زمان(عليه السلام) بخواهيم كه ما را در اين راه كمك نمايند. همچنين خوب است هنگام حفظ قرآن، با وضو و طهارت و رو به قبله باشيم.

2. حفظ قرآن را از كودكى و نوجوانى آغاز كنيم تا آيات قرآن بهتر و بيشتر در جانمان بنشينند.

3. هنگام حفظ، روخوانى آيات را صحيح و با صداى متوسّط انجام دهيم تا حفظ آيات آسانتر گردد.

4. آيات را با لَحن و لهجه عربى و همراه با تأمّل و دقّت حفظ كنيم.

5. روش «تَرتيل» (22) را بياموزيم و هنگام حفظ، آيات را به همين روش فراگيريم.

6. خوب است «تَجْويد» را نيز فراگيريم تا هنگام حفظ، آيات را زيبا و نيكو بخوانيم.

7. براى حفظ قرآن همواره از يك جلد قرآن خاصّ و معيّن به طور ثابت استفاده كنيم تا در به يادسپارى جاى آيات موفّق تر باشيم.

8. حفظ قرآن را با روزى نيم ساعت آغاز كنيم و سپس مدّت آن را زياد كنيم. مثلاً بهتر است در ماه اوّل، روزى نيم ساعت; در ماه دوم، روزى يك ساعت; و در ماه سوم، روزى يك ساعت و نيم به حفظ بپردازيم. البتّه اگر بتوانيم وقت بيشترى را براى حفظ قرآن در نظر بگيريم، بسيار خوب است. به عبارت ديگر، حفظ قرآن حدّاقل داشته باشد، ولى حدّاكثر نداشته باشد.

9. در زمان هاى ثابت و منظّم ـ مثلاً هر روز از ساعت 7 صبح ـ به حفظ بپردازيم. نيز چنانچه يك روز از حفظ قرآن باز بمانيم، روز ديگر، قسمت عقب افتاده را جبران كنيم.

10. حفظ را با سوره هاى كوچك ـ در جزء سى اُم ـ آغاز كنيم تا زودتر نتيجه آن را ببينيم و خوشحال و دلگرم شويم. همچنين در كنار حفظ آيات، شماره آن ها را نيز حفظ كنيم. البتّه بايد از قرآنى استفاده كنيم كه شماره آيات آن معتبر باشد.

11. يك بار به صورت كُنْد و بار ديگر به صورت متوسّط و بار ديگر به صورت تند، به تمرين حفظ بپردازيم; آن گاه هر كدام را كه آسان تر است، انتخاب نماييم. معمولاً حفظ به صورت متوسّط آسان تر است.

12. در مكان ساده و ثابت و داراى سكوت و آرامش و هواى سالم و آزاد به حفظ مشغول شويم، زيرا در چنين مكانى زودتر به تمركز حواسّ دست مى يابيم. همچنين پيش از تمرين، چند دقيقه به خالى كردن ذهن از افكار مختلف بپردازيم.

13. برخى عقيده دارند كه حفظ قرآن در اوّل صبح ـ به ويژه پيش ازطلوع آفتاب ـ بسيار بهتر است. برخى ديگر نيز عقيده دارند كه حفظ قرآن در آخر شب ـ مثلاً پيش از خواب ـ مفيدتر است. به هر حال، مى توان از هر وضعيّت مناسب ذهنى و فكرى براى حفظ قرآن استفاده نمود.

14. هنگام هيجان و اضطراب، گرسنگى، تشنگى، خستگى، خواب آلودگى، ناراحتى و عصبانيت، پس از غذا خوردن، و مانند آن ها قرآن را حفظ نكنيم. براى حفظ بايد نشاط داشته باشيم تا بهتر و بيشتر آيات را حفظ نماييم. همچنين در هنگام حفظ به كار ديگرى ـ مانند صحبت با ديگران ـ مشغول نباشيم.

15. براى حفظ كردن از قرآنى استفاده كنيم كه نه خيلى بزرگ و نه خيلى كوچك باشد. نيز اندازه هر روزه را با «صفحه» حساب كنيم و نه با آيه، زيرا بلندى و كوتاهى آيه ها يكسان نيست. مثلاً روزى يك صفحه از قرآن را حفظ كنيم، نه روزى 10 آيه را.

16. مى توان هم از قرآن هاى داراى رسم الخطّ فارسى ـ مانند خطّ طاهر خوشنويس ـ و هم از قرآن هاى داراى رسم الخطّ عربى ـ مانند خطّ عثمان طه ـ استفاده كرد. البتّه حفظ با استفاده از قرآن هاى داراى رسم الخطّ فارسى، براى ما آسان تر است.

17. حفظ قرآن نيازمند تكرار است و تكرار و تكرار; پس تمرين مداوم را فراموش ننماييم. بهتر است كه حفظ را در فاصله هاى زمانى مختلف انجام دهيم، مثلاً نيم ساعت در صبح و نيم ساعت در شب به تمرين بپردازيم.

18. براى استفاده بيشتر از وقت، در حالت هاى گوناگون ـ مانند هنگامى كه بر وسيله نقليّه سواريم ـ آنچه را به ياد سپرده ايم تكرار كنيم تا هيچ فرصتى را براى تمرين از دست ندهيم.

19. براى حفظ از قرآن هاى بدون زيرنويس فارسى استفاده كنيم، زيرا ممكن است توجّه به ترجمه ما را از مسير اصلى حفظ قرآن دور كند. البتّه خوب است كه پس از حفظ كردن هر قسمت، به معانى آن نيز توجّه كنيم.

20. برخى عقيده دارند كه بهتر است مطالعه و حفظ قرآن در هنگام راه رفتن انجام نپذيرد. در چنين حالى، خوب است به تكرار محفوظات خود بپردازيم و قرآن كوچكى را براى مراجعه به قسمت هاى فراموش شده همراه داشته باشيم.

21. آشنايى با دستور زبان عربى در حفظ قرآن بسيار مؤثّر است. پس خوب است با دستور زبان عربى آشنا شويم.

22. يكى از حافظان قرآن مى گويد: «بايد شروع حفظ قرآن از اسامى سوره ها باشد، مثلاً در آغاز اسامى سوره ها را پنج تا پنج تا تقسيم كنيم و پس از حفظ كردن اسامى پنج سوره اوّل، به حفظ اسامى پنج سوره دوم بپردازيم. و اين كار را آن قدر ادامه دهيم تا اسامى سوره ها كاملاً حفظمان بشود. در پايان، اسامى تمام سوره ها را چندين بار تمرين و تكرار مى كنيم تا كاملاً در ذهنمان باقى بماند.»

23. براى حفظ آيات قرآن، نخست آيه اوّل هر سوره را حفظ مى كنيم. سپس به سراغ آيه دوم مى رويم و آن را حفظ مى نماييم. بعد از آن، هر دو آيه اوّل و دوم را از حفظ مى خوانيم. آن گاه، آيه سوم را حفظ مى كنيم. سپس، آيه هاى اوّل و دوّم و سوّم را از حفظ مى خوانيم. به همين ترتيب، آيات بعدى را نيز حفظ مى نماييم تا يك صفحه تمام بشود. آن گاه يكايك صفحه هاى بعد را همانند صفحه اوّل حفظ مى كنيم تا حفظ يك سوره پايان يابد. همين روش را تا انتهاى حفظ قرآن ادامه مى دهيم. نكته مهم اين است كه تا يك قسمت را خوب حفظ نكرده ايم، به سراغ قسمت ديگر نرويم.

24. برخى از آيات قرآن با يك بار; برخى با دو بار; و برخى با چند بار خواندن حفظ مى شوند. از اين رو، نبايد همه آيات را از اين نظر يكسان بدانيم. تعداد دفعات تمرين براى حفظ هر آيه به قدرت حافظه و شرايط روحى ـ زمانى ـ مكانى هر شخص و نيز آسانى و كوتاهى آيه بستگى دارد.

25. چنانچه آيه اى طولانى باشد، مى توانيم آن را قسمت به قسمت حفظ كنيم. يعنى نخست قسمت اوّل را تمرين كنيم و آن گاه قسمت دوم را; بعد هر دو قسمت را از حفظ بخوانيم; سپس قسمت سوم را تمرين كنيم و هر سه قسمت را از حفظ بخوانيم; و اين روال را ادامه دهيم تا حفظ آيه به پايان رسد.

26. در حفظ آيات شبيه به هم، تمرين و دقّت بيشترى لازم است. مثلاً اگر آيات ديگر را پنج بار تمرين مى كنيم، اين گونه آيات را دَه بار تمرين كنيم.

27. هر سوره يا هر قسمت را كه حفظ كرده ايم، نزد شخص ديگرى مانند برادر، خواهر يا دوستمان ـ كه با روخوانى قرآن آشنا باشد ـ از حفظ بخوانيم تا اشتباهاتمان را گوشزد كند.

28. مى توان حفظ قرآن را به صورت مباحثه دو نفرى انجام داد. مباحثه به اين شكل است كه ابتدا يك نفر آيه يا قسمتى را بخواند و سپس نفر ديگر آيه يا قسمت بعد را بخواند و همين ترتيب ادامه يابد تا آن سوره يا قسمت پايان پذيرد.

29. شنيدن نوارهاى تَرتيلِ قرآن، عاملى مؤثّر در حفظ آيات به شيوه اى درست و زيباست.

30. بهتر است مقدار آيات در هر نوبتِ حفظ كمتر باشد، ولى تعداد و مقدار تمرين افزايش يابد.

31. هر قدر كمتر ميان تكرار محفوظات و حفظ آيات فاصله بيندازيم، آن ها را ديرتر فراموش مى كنيم.

32. گفته اند: «حفظ قرآن مشكل است، ولى نگهدارى محفوظات قرآنى مشكل تر است.» پس پشتكار و استمرار در حفظ آيات را فراموش ننماييم. مثلاً اگر ده سوره قرآن را حفظ كرده ايم، بايد هر روز يكى از آن ده سوره را در ساعت معيّن تكرار و مرور كنيم و به صورت تلاوت (باصدا) بخوانيم. اگر هنگام مرور، قسمتى را به ياد نياورديم، ابتدا كمى فكر كنيم و سپس در صورت لزوم به قرآن بنگريم.

ترجمه ۲۰ سوره كوچك از قرآن

نام و شماره سوره هاى اين مجموعه

سوره اوّل:فاتِحَه (1)

سوره دوم:ناس (114)

سوره سوم:فَلَق (113)

سوره چهارم:اِخلاص(112)

سوره پنجم:مَسَد (111)

سوره ششم:نَصر (110)

سوره هفتم:كافِرون (109)

سوره هشتم:كَوثَر (108)

سوره نهم:ماعون (107)

سوره دهم:قُرَيش (106)

سوره يازدهم:فيل (105)

سوره دوازدهم:هُمَزَه (104)

سوره سيزدهم:عَصر (103)

سوره چهاردهم:تَكاثُر (102)

سوره پانزدهم:قارِعَه (101)

سوره شانزدهم:عاديات(100)

سوره هفدهم:زِلزال (99)

سوره هجدهم:قَدر (97)

سوره نوزدهم:تين (95)

سوره بيستم:اِنشِراح (94)

پيش از خواندن اين بيست سوره كوچك قرآن به نكات زير توجه كنيد:

1. ترجمه فارسى هر آيه در صفحه مقابل آن نوشته شده است.

2. ترجمه فارسى برخى از لُغات در آخر كتاب آورده شده است.

3. نام تمام اين سوره ها از آيه اوّل آن ها گرفته شده است، به غير از سوره فاتحه و نيز سوره هاى (مَسَد) و (ماعون) كه نام اين دو از آيه آخرشان گرفته شده است. در مورد سوره فاتحه بايد گفت كه چون قرآن با اين سوره گشوده و آغاز مى شود، آن را فاتحه ناميده اند.


پى‏نوشتها:

1. در فارسى، به علامت نصب «دوزَبَر» مى گويند.
2. اين (ياء) بايد منقلب از (الف) و به جاى آن باشد.
3. استثناء: دو كلمه (جُزْءًا) و (سُوءًا) با الف نوشته مى شوند.
4. در اين كتاب تنوين نصب روى حرف پيش از الف گذاشته شده است.
5. در فارسى، به علامت جرّ «دو زير» مى گويند.
6. يكى از اين دو ضمّه رو به پايين و ديگرى رو به بالا و چسبيده به يكديگر (ــ) نوشته مى شود، ولى دستگاه تايپ و حروفچينى آن را به شكل (ــٌـ) مى نويسد. پس علامت ــٌـ = ــــ . البتّه در برخى قرآن ها علامت رفع به دلايلى گاه به شكل دو ضمّه كنار يكديگر (ــُـُـ) نوشته شده است.
7. در فارسى، به علامت رفع «دوپيش» مى گويند.
8. همان گونه كه پيش از اين گفته شد، مدّ يعنى كشش. و چون علامت مدّ باعث كشش بيشتر حروف مدّى مى شود، به آن، علامت مدّ مى گويند.
9. همزه و سكون و تشديد علّت و سبب مدّ هستند و كشيده نمى شوند.
10. بيست و چهار حرف ديگر زبان عربى هميشه داراى علامت هستند و همواره خوانده مى شوند.
11. همزه به پنج شكل نوشته مى شود:
الف. به تنهايى (ء) مانند جآءَ.
ب. بالاى يك دندانه (ئـ) مانند سآئِلَ.
ج. بالا يا پايين حرف الف ( أ ، إ ) مانند مَأْكُول و إِحْسان.
د. بالاى حرف ياء (ئ) مانند قُرِئَ.
هـ . بالاى حرف واو (ؤ) مانند مَسْؤُولٌ.
12. واو مدّى در كلمات (أُولـى ـ أُولـيهُما ـ أُولـيهُمْ) با صداى كشيده خوانده مى شود و نبايد آن ها را با كلمه (أُولى) همانند دانست.
13. در برخى از قرآن ها كه به شيوه عربى علامت گذارى مى شوند، بالاى حروف ديگرى نيز يك دايره كوچك قرار دارد كه نشان مى دهد آن حروف خوانده نمى شوند; مانند نَصَرُواْ كه خوانده مى شود: نَصَرُو.
14. «قصر» به معنى كوتاه كردن و «بلااشباع» به معنى بدون اشباع است. توضيح اشباع خواهد آمد.
15. حركت اصلى هاء ضمير، حركت ضمّه (هُ) است; ولى هر گاه پيش از هاء ضمير، حرف ياء ساكن و يا حرفِ مكسور قرار گيرد، هاء ضمير مكسور مى شود، مانند إِلَيْهِ، بِهِ.
16. اشباع به معنى «سير كردن» است.
17. سوره زُمَر (39): آيه 7.
18. سوره فُرقان (25): آيه 69.
19. وقف به معنى «درنگ كردن و توقّف نمودن» است.
20. اين قاعده هنگامى اجرا مى شود كه حرفِ آخر كلمه، تاء گرد (ةً ـ ـةً) نباشد. قاعده مربوط به اين حالت، در بندِ پيش گفته شد.
21. در برخى از قرآن ها، علامت وقف لازم را به صورت (م) مى نويسند، نه به صورت (مـ).
22. «ترتيل» يعنى خواندن قرآن به طور منظّم و شمرده، همراه با تدبّر در معناى آن، به گونه اى كه همه قواعد خواندن قرآن نيز رعايت شود.