شناخت زندگى بخش
(گفتارهايى در شناخت آخرين حجت حق )

ابراهيم شفيعى سروستانى

- ۴ -


2 - تهذيب نفس و كسب فضائل اخلاقى

وظيفه مهم ديگرى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد تهذيب نفس و آراستن خود به اخلاق نيكو است ، چنان كه در روايتى كه نعمانى به سند خود از امام صادق ، عليه السلام ، نقل مى كند آمده است :

من سره ان يكون من اصحاب القائم ، فلينتظر، و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق ، و هو منتظر، فان مات و قام القائم ، عليه السلام ، بعده كان له من الاجر مثل الاجر من ادركه ، فجدوا و انتظروا، هنيئا لكم ايها العصابة المرحومة .(154)

هركس دوست مى دارد از ياران حضرت قائم ، عليه السلام ، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالى كه منتظر باشد، پس چنان چه بميرد و پس از مردنش قائم ، عليه السلام ، بپا خيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است ، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد شما را اى گروه مشمول رحمت خداوند.

موضوع تهذيب نفس و دورى گزيدن از گناهان و اعمال ناشايست ، به عنوان يكى از وظايف منتظران در عصر غيبت ، از چنان اهميتى برخوردار است كه در توقيع شريفى كه از ناحيه مقدسه حضرت صاحب الامر به مرحوم شيخ مفيد، رضى الله عنه ، صادر گرديده ، اعمال ناشايست و گناهانى كه از شيعياان آن حضرت سر مى زند، يكى از اسباب و يا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از لقاى آن بدر منير شمرده شده است :

... فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا ممانكرهه ، ولانوثره منهم .(155)

... پس تنها چيزى كه ما را از آنان (شيعيان ) پوشيده مى دارد، همانا چيزهاى ناخوشايندى است كه از ايشان به مامى رسد و خوشايند ما نيست و از آنان انتظار نمى رود.

3 - پيوند با مقام ولايت

حفظ و تقويت پيوند قلبى با امام عصر، عليه السلام ، و تجديد دايمى عهد و پيمان با آن حضرت يكى ديگر ازوظايف مهمى است كه هر شيعه منتظر درعصر غيبت بر عهده دارد. بدين معنا كه يك منتظر واقعى حضرت حجت ، عليه السلام ، با وجود غيبت ظاهرى آن حجت الهى هرگز نبايد احساس كند كه در جامعه رها و بى مسؤوليت رها شده و هيچ تكليفى نسبت به امام و مقتداى خود ندارد.

اين موضوع در روايات بسيارى مورد تاكيد قرار گرفته است كه در اين مجال به برخى از آن ها اشاره مى كنيم :

در روايتى كه از امام محمد باقر، عليه السلام ، نقل شده آن حضرت در تفسير اين كلام خداى تعالى :

مى فرمايند:

يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلكم تفلحون .(156)

اصبروا على اداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا امامكم (المنتظر).(157)

بر انجام واجبات صبر كنيد و با دشمنانتان پايدارى كنيد، و پيوند خود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد.

همچنين امام صادق ، عليه السلام ، در روايت ديگرى كه در تفسير آيه مزبور وارد شده مى فرمايند:

اصبروا على الفرائض ، و صابروا على المصائب و رابطوا على الائمة .(158)

بر واجبات صبر كنيد و يكديگر را بر مصايب به صبر واداريد و خود را بر پيوند با امامان (و يارى آنها) ملتزم سازيد.

روايات ديگرى نيز به همين مضمون از امام جعفر صادق و امام موسى كاظم ، عليهما السلام ، وارد شده است كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى كنيم .(159)

اين كه مى بينيم در روايتهاى متعددى ، امامان ما شيعيان خود را به تجديد عهد و بيعت ، با امام زمان خود سفارش كرده واز آنها خواسته اند كه در آغاز هر روز و حتى بعد از هر نماز واجب ، دعاى عهد بخوانند، همه نشان از اهميت پيوند دائمى شيعيان با مقام عظماى ولايت و حجت خدا دارد.

يكى ازمشهورترين دعاهاى عهد، دعايى است كه مرحوم سيد بن طاووس ‍ آن را در كتاب ارزشمند مصباح الزائر به نقل از امام صادق ، عليه السلام ، روايت كرده و در ابتداى آن آمده است كه :

من دعا الى الله تعالى اربعين صباحا بهذا العهد كان من انصار قائمنا، فان مات قبله اخرجه الله تعالى من قبره ، و اعطاه بكل كلمة الف حسنة ، و محاعنه الف سيئة .(160)

هركس چهل بامداد خدا را با اين عهد بخواند، از ياوران قائم ما خواهد بود، پس اگر پيش از (ظهور) قائم از دنيا برود، خداوند تعالى او را از قبرش خارج مى سازد (تا قائم را يارى دهد). و خداوند به شماره هر كلمه (از آن ) هزار حسنه به او عطا كند و هزار بدى را از او برطرف مى سازد.

به دليل اهميت و اعتبار مضمون اين دعاى شريف در اين جا بخشى از آن را نقل مى كنيم :

بعد از ذكر خدا و درود و صلوات بر امام غائب چنين آمده است :

اللهم انى اجدد له فى صبيحة يومى هذا و ماعشت من ايام حياتى عهدا و عقدا و بيعة له فى عنقى لااحول عنها و لاازول ابدا، اللهم اجعلنى من انصاره و اعوانه و الذابين عنه و المسارعين اليه فى قضاء حوائجه و الممتثلين لاوامره و نواهيه و المحامين عنه و السابقين الى ارادته و المستشهدين بين يديه .(161)

با خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگانيم ، عهد و عقد و بيعتى را كه از آن حضرت برگردن دارم با او تجديد مى كنم ، كه هرگز از آن عهد و بيعت بر نگردم و برآن پايدار بمانم . بار خدايا مرا از انصار و ياران آن حضرت و مدافعان ازحريم مقدس او، و شتابندگان درپى انجام مقاصدش و امتثال كنندگان دستوران و اوامر و نواهيش ، و حمايت كنندگان از وجود شريفش ، و سبقت جويان به سوى خواسته اش و شهيد شدگان در ركاب و در حضور حضرتش قرار ده .

دقت درعبارتهاى بالا مى تواند تصويرى روشن از مفهوم عهد و پيمان با امام و حجت زمان به ما ارايه دهد، عهد و پيمانى ناگسستنى براى يارى و نصرت امام زمان خود و اطاعت مخلصانه و تا پاى جان از اوامر و نواهى او.

آيا اگر هر شيعه منتظر در آغاز هر روز، با حضور و توجه ، چنين عهد و پيمانى را با امام و مقتداى خود تجديد نمايد، هرگز تن به ركود، ذلت و خوارى و ظلم و بى عدالتى خواهد داد؟

آيا هرگز حاضر خواهد شد كه به رضاى مولا و سرور خود بى اعتنايى كند و تن به گناه و معصيت دهد؟ مسلما خير. بدون هيچ ترديدى اگر در جامعه اى چنين فرهنگى حاكم شود و همه تنها در پى رضاى امام زمان خود باشند، آن جامعه هرگز دچار بحران فرهنگى ، از خود بيگانگى ، ياس و نوميدى و انحطاط نخواهد شد. اين نكته نيز مسلم است كه اگر همه شيعيان با همدلى و همراهى دست بيعت و يارى به سوى مولا و سرور خود دراز كنند و بر نصرت او متفق شوند ديرى نخواهد پاييد كه فرج مولايشان را درك خواهند كرد و براى هميشه از ظلمها و ذلتها رهايى خواهند يافت . چنان كه در توقيع شريفى كه بيش از اين نيز به بخشى از آن اشاره شد آمده است :

لو ان اشياعنا، وفقهم الله لطاعته و على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تاخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا.(162)

اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد، در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده يكدل و مصمم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تاخير نمى افتد و سعادت ديدار ما براى آنها با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل ميگردد.

4 - كسب آمادگى براى ظهور حجت حق

يكى ديگر از وظايفى ، كه به تصريح روايات ، در دوران غيبت بر عهده شيعيان و منتظران فرج قائم آل محمد، صلى الله عليه و آله ، كسب آمادگيهاى نظامى و مهيا كردن تسليحات مناسب هر عصر براى يارى و نصرت امام غائب است ، چنان كه در روايتى كه نعمانى به سند خود از امام صادق ، عليه السلام ، نقل كرده آمده است :

ليعدن احدكم لخروج القائم ، عليه السلام ، و لو سهما فان الله تعالى اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدركه (فيكون من اعوانه و انصاره ).(163)

هريك از شما بايد كه براى خروج حضرت قائم ، عليه السلام ، (سلاحى ) مهيا كند. هرچندكه يك تير باشد، كه خداى تعالى هرگاه بداند كه كسى چنين نيتى دارد اميدوارم عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك كند (و از ياران و همراهانش قرار گيرد.)

در روايت ديگرى مرحوم كلينى به سند خود از امام ابوالحسن (موسى كاظم ، عليه السلام ) نقل مى كند كه :

....من ارتبط دابة متوقعا به امرنا و يغيظ به عدونا و هو منسوب الينا ادرالله رزقه ، و شرح صدره و بلغه امله و كان عونا على حوائجه .(164)

... هركس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان را خشمگين سازد و او به ما منسوب باشد، خداوند روزيش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا كند، او را به آرزويش برساند و در رسيدن به خواسته هايش ياريش كند.

همچنين مرحوم كلينى در الكافى به سند خود از ((ابوعبدالله جعفى )) روايتى را نقل مى كند كه توجه به مفاد آن بسيار مفيد است :

قال لى ابوجعفر محمد بن على ، عليهماالسلام ، كم الرباط عندكم ؟ قلت : اربعون ، قال عليه السلام ، لكن رباطنا الدهر.(165)

حضرت ابوجعفر محمد بن على (امام باقر) عليه السلام ، به من فرمودند: منتهاى زمان مرابطه (مرزدارى )(166) نزد شما چند روز است ؟عرضه داشتم :

چهل روز، فرمودند: ولى مرابطه ما مرابطه اى است كه هميشه هست ...

علامه مجلسى درشرح اين فرمايش امام ، عليه السلام ، مى فرمايد:

اى يجب على الشيعة ان يربطوا انفسهم على طاعة امام الحق ، و انتظار فرجه ، و يتهياوا لنصرته .(167)

بر شيعيان واجب است كه خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرج او ملتزم سازند و براى يارى نمودن مهيا باشند.

شيخ محمد حسن نجفى نيز در كتاب جواهرالكلام درشرح روايت مزبور مى فرمايد:

و هو محمول على ارادة ترقب الفرج ساعة بعد ساعة كما جائت به النصوص لا الرباط المصطلح .(168)

مرابطه در اين روايت به معناى اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانه روز است ، همچنانكه در بعضى از روايات نيزبه اين معنا اشاره شده است ، نه مرابطه مصطلح در فقه .

البته شايد بتوان گفت كه كلام مرحوم صاحب جواهر نيز در نهايت به همان كلام مرحوم علامه مجلسى بر مى گردد كه فرمود: مرابطه در روايت مزبور به معناى آمادگى و مهيا بودن براى يارى امام منتظر است . كه البته نحوه اين آمادگى و مهيا بودن بستگى به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى از روايات سخن از آماده كردن اسب و شمشير براى ظهور ولى امر، عليه السلام ، به ميان آمده ، و براى آن فضيلت بسيار بر شمرده شده است ، به اين معنا نيست كه اينها موضوعيت دارند، بلكه با قدرى تامل روشن مى شود كه ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آمادگى رزمى براى يارى آخرين حجت حق مى باشد، و مسلما در اين عصر بر شيعيان لازم است كه با مسلح شدن به تجهيزات نظامى روز، خود را براى مقابله با دشمنان قائم آل محمد، عليهم السلام ، آماده سازند، و البته در حال حاضر به خاطر وجود حكومت شيعى و حاكميت فقيه جامع الشرايط بر سرزمين اسلامى اين وظيفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامى است كه در هر زمان قواى مسلح كشور را در بالاترين حد آمادگى نظامى قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهى بر ظهور منجى عالم بشريت حضرت مهدى ، عجل الله تعالى فرجه ، قرار گرفت بتوانند به بهترين نحو در خدمت آن حضرت باشند.

اگر بخواهيم مفهوم انتظار در مكتب تشيع را در چند جمله بيان كنيم مى توانيم بگوييم كه انتظار در مكتب تشيع حالت انسانى است كه ضمن پيراستن وجود خويش از رذايل و آراستن آن به فضايل در ارتباطى مستمر با امام و حجت زمان خويش همه همت خود را صرف زمينه سازى ظهور مصلح آخرالزمان نموده و در جهت تحقق وعده الهى نسبت به برپايى دولت كريمه اهل بيت ، عليهم السلام ، با تمام وجود تلاش مى كند.

جامعه موعود، الگوى جامعه مطلوب

حكومت جهانى موعود را از دو منظر مى توان مورد مطالعه قرار داد: در منظر اول به اين حكومت تنها به عنوان آرمانى دوردست كه بايد در انتظار تحقق آن بود نگريسته مى شود، آرمانى كه با وضع موجود ما نسبتى نداشته و هيچ تاثيرى هم در واقعيتهاى جارى جامعه ندارد.

اما در منظر دوم ، اين حكومت - با همه ويژگيهاى آرمانى آن - نه تنها به عنوان غايت آمال بشر و نهايت آرزوى عدالت خواهان بلكه به عنوان الگوى واقعى براى سامان بخشيدن به وضع موجودو هدفى عينى كه مى تواند حركتهاى اجتماعى ما را جهت بخشد ؛ قابل مطالعه است . اگر چه تحقق كامل اين آرمان جز به دست با كفايت بنده برگزيده خدا حضرت ولى اللاة لاعظم ، ارواحناله الفداء، ميسر نيست .

حضرت آيت الله خامنه اى ، رهبر معظم انقلاب اسلامى در يكى از بيانات خود، ضمن اشاره به ضرورت ((اهتمام به مساله عدالت اجتماعى در كشور)) و لزوم مقابله با ((طبقه بهره مندان از پولهاى حرام )) و ((مرفهان بى درد)) به نكته مهمى اشاره كردند كه توجه به آن مى تواند ما را در ارايه تصويرى روشن از منظر دوم يارى دهد.

ايشان در سخنان خود موضوع ((عدالت گسترى )) و ((قسط آفرينى )) را كه در روايات اسلامى ، به عنوان يكى از شاخصه هاى مهم انقلاب مهدوى بدان اشاره شده ، بررسى كرده و توجه به اين موضوع را در همه برنامه هاى نظام اسلامى ضرورى دانسته اند:

نظام اسلامى ، نظام عدالت است . شما كه آرزومند و مشتاق ظهور خورشيد مهدويت در آخرالزمان هستيد و الان حدود هزار و دويست سال است كه ملت اسلام و شيعه در انتظار ظهور مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف و جعلناالله فداه است ، چه خصوصيتى براى آن بزرگوار ذكر مى كنيد؟ ((الذى يملاء الله به الارض قسطا و عدلا)) نمى گوييد كه ((يملاء الله به الارض دينا)). اين نكته خيلى مهمى است . چرا به اين نكته توجه نمى كنيم ؟ اگرچه قسط و عدل متعلق به دين است اما هزار سال است كه امت اسلامى براى قسط و عدل دعا مى كند و اين نظام اسلامى كه به وجود آمده است ؛ اولين كارش اجراى قسط و عدل است .

قسط و عدل ، واجب ترين كارهاست . ما رفاه را هم براى قسط و عدل مى خواهيم . كارهاى گوناگون ، مبارزه ، جنگ ، سازندگى و توسعه را براى قسط و عدل مى خواهيم . براى اين كه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خيرات جامعه استفاده بكنند و عده اى محروم و مظلوم واقع نشوند. در محيط قسط و عدل است كه انسانها مى توانند رشد كنند. به مقامات عالى بشرى برسند و كمال انسانى خود را به دست بياورند. قسط و عدل ، يك مقدمه واجب براى كمال نهايى انسان است . چطور مى شود به اين قضيه بى اعتنايى كرد!؟(169)

جان كلام رهبر انقلاب در سخنان ياد شده اين است كه ما نبايد به فرهنگ مهدويت و انتظار، با همه مشخصه هايى كه در روايات ما براى آن برشمرده شده است ، به عنوان مجموعه معارفى كه فقط ترسيم كننده وضعيت آينده جهان هستند و هيچ نسبتى با وضعيت كنونى مسلمانان ندارند، نگاه كنيم ، بلكه بايد اين فرهنگ را در تمام عرصه هاى اجتماعى ، فرهنگى ، سياسى و اقتصادى جامعه خود جارى و سارى بدانيم و در پى آن باشيم كه ويژگيهاى ذكر شده براى جامعه موعود را، تا آن جا كه در توان داريم ، در جامعه خود پياده كنيم و اگر فعلا توفيق دستيابى به جامعه موعود را نداريم ، لااقل با الگو قرار دادن آن ، جامعه مطلوب را بنيان نهيم . چناكه امام راحل است ، قدس سره ، نيز به اين موضوع اشاره كرده و مى فرمايد:

حالا البته اين پر كردن دنيا را از عدالت ، اين را ما نمى توانيم بكنيم ، اگر مى توانستيم مى كرديم ، اما چون نمى توانيم بكنيم ، ايشان بايد بيايند، الان عالم پر از ظلم است ، شما يك نقطه هستيد در عالم ، عالم پر ازظلم است ، ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم ، بايد بگيريم ، تكليفمان است .(170)

اگر الگوپذيرى از قيام عدالت گستر مهدى موعود، عليه السلام ، در جامعه اسلامى ما، به صورت يك فرهنگ درآيد و همه دست اندركاران نظام اسلامى خود را موظف به شناخت ويژگيهاى دولت كريمه آخرين ذخيره الهى بدانند و سعى كنند كه زندگى فردى و فعاليت اجتماعى خود را بر آن ويژگيها منطبق سازند آن وقت است كه معناى واقعى انتظار فرج تحقق مى يابد، زيرا ما وقتى مى توانيم خود را منتظر واقعى بدانيم كه در عمل به آرمانهايى كه تحقق آنها را انتظار مى كشيم پايبند باشيم .

بنابراين بايد رواياتى را كه به بيان خصايص يگانه مصلح موعود و ويژگيهاى حكومت جهانى آن حضرت پرداخته اند مورد بررسى قرار دهيم تا درنهايت بتوانيم به الگوى مناسبى از جامعه موعود دست يابيم ، الگويى كه بتواند حيات اجتماعى ما را در عصر حاضر سامان دهد.

در اين جا براى روشن تر شدن موضوع بحث به برخى از ويژگيهايى كه در روايات برخى حكومت جهانى آن امام غايب برشمرده شده است ، اشاره مى كنيم :

1. ساده زيستى كارگزاران حكومت

دراين زمينه روايتى از امام صادق ، عليه السلام ، نقل شده كه توجه به مفاد آن در ارائه تصويرى از شيوه زندگى كسى كه درعصر ظهور، حكمران سراسر عالم خواهد بود، بسيار مفيد است . آن حضرت بنا بر اين روايت خطاب به يارانش مى فرمايند:

ما تستعجلون بخروج القائم !فوالله مالباسه الا الغليظ و لاطعامه الا الجشب ...(171)

به چه ملاك درباره خروج قائم ، تعجيل مى طلبيد؟ به خدا سوگند، او جامه درشت مى پوشدو خوراك خشك و ناگوار مى خورد...

در روايت ديگرى امام صادق ، عليه السلام ، تصويرى جامع از شيوه زندگى حاكمان در عصر حكومت اهل بيت ، عليهم السلام ، ارايه مى دهند:

قال (المفضل ): كنت عند ابى عبدالله ، عليه السلام ، بالطواف ، فنظر الى و قال لى يا مفضل ! مالى اراك مهموما متغير اللون ؟ قال : فقلت له : جعلت فدا؟ نظرى الى بنى العباس و ما فى ايديهم من هذا الملك و السلطان و الجبروت ، فلوكان ذلك لكم لكنا فيه معكم ، فقال : يا مفضل اما لوكان ذلك لم يكن الا سياسة الليل و سياحة النهار، اكل الجشب و لبس الخشن ، شبه اميرالمؤمنين ، عليه السلام ، و الا فالنار.(172)

مفضل (راوى معروف ) مى گويد: سالى در حج ، به هنگام طواف ، خدمت امام جعفر صادق ، عليه السلام ، بودم . در اثناى طواف ، امام نگاهى به من كرد و فرمود: چرا اين گونه اندوهگينى و چرا رنگت تغيير كرده است ؟ گفتم : فدايت شوم !بنى عباس و حكومتشان را مى بينم و اين مال و اين تسلط و اين قدرت و جبروت را، اگر همه در دست شما بود، ما هم با شما در آن سهيم بوديم . امام ، عليه السلام ، فرمود: اى مفضل ! بدان ، اگر حكومت در دست ما بود جز سياست شب (عبادت ، اقامه حدود و حقوق الهى و حراست مردم )و سياحت روز (سير كردن و رسيدگى به مشكلات مردم و جهاد و رفع ظلم و...) و خوردن خوراكهاى خشن و نامطبوع و پوشيدن جامه هاى درشت ، يعنى همان روش اميرالمؤمنين ، عليه السلام ، چيزى در كار نبود كه اگر (در كار حكومت دينى )، جز اين عمل شود، پاداش آن دوزخ خواهد بود.

نكته قابل توجه در اين روايت اين است كه با وجود اين كه حضرت امام جعفر صادق ، عليه السلام ، خود در زمان امامتشان ، بنابر بعضى روايات ، از لباسهاى لطيف نيز استفاده مى كردند و به همين خاطر مورد طعن و انتقاد بعضى از مقدس مآبها واقع مى شدند،(173) در اين جا مى فرمايند اگر ما به حكومت برسيم سهمى جز خوردن خوراكهاى ناگوار و پوشيدن جامه هاى تن آزار نداريم ؛ كه اين بيانگر اهميت ويژه زمامدارى و حكومت بر مسلمين و وظيفه خطير كارگزاران حكومت اسلامى است و نشان مى دهد كه پذيرفتن مسووليت حكومت مردم ، تعهد مضاعفى را بر عهده پذيرنده اين مسووليت مى آورد و او را ناچار مى سازد كه زندگانى خويش را با ضعيفترين طبقات اجتماع هماهنگ سازد تا درد آنها را با تمام وجود احساس و همت خويش را صرف بهبود آلام آنها كند.

حكايت زير، رسالت سنگين پيشوايان و كارگزاران جامعه عدل اسلامى را به خوبى بيان مى كند:

روزى يكى از ياران اميرالمؤمنين ، عليه السلام ، عرض كرد: اى اميرمؤمنان ! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى كنم . فرمود: چرا؟ گفت : جامه هاى پشمين به تن كرده و از دنيا روى برگردانده . امام ، عليه السلام ، فرمودند: او رانزد من آريد. چون نزد ايشان آمد بدو گفت : اى دشمنك خويش ! شيطان سرگشته ات كرده و از راهت بدر برده . بر زن و فرزندانت رحمت نمى آرى و چنين مى پندارى كه خدا آن چه را پاكيزه است و بر تو روا فرموده ، اما ناخشنود است كه از آن بردارى ؟ تو نزد خدا خوارمايه تر از آنى كه مى پندارى ؟

گفت : اى اميرمؤمنان !و تو در اين پوشاك زبر تن آزار باشى و خوراك دشوار خوار؟ فرمود:

و يحك انى لست كانت ، ان الله فرض على ائمة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره )).(174)

واى بر تو! من نه چون توام . كه خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده ، خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى ، (شخص )، تنگدست را به هيجان نيارد و به طغيان واندازد.

2. قاطعيت با كارگزاران و ملاطفت با زيردستان

يكى از ويژگيهاى مهم حكومت جهانى امام مهدى ، عليه السلام ، كه در روايات بدان اشاره شده ، سختگيرى و قاطعيت نسبت به كارگزاران حكومت و مجريان امور و برخورد شديد با متخلفان است ، چنان كه در روايتى كه در اين زمينه ازامام على ، عليه السلام ، نقل شده ، آمده است :

((لينزعن عنكم قضاة السوء، و ليقبضن عنكم المراضين ، و ليعزلن عنكم امراالجور، و ليطهرن الارض من كل غاش ...(175)

... امام مهدى ، عليه السلام ، قاضيان زشتكار را كنار مى گذارد و دست سازشكاران (176) را از سرتان كوتاه مى كند، و حكمرانان ستم پيشه را عزل مى نمايد، و زمين را از هر نادرست و خائنى پاك مى سازد.

در روايت ديگرى قاطعيت و سازش ناپذيرى حضرت ولى عصر، عليه السلام ، در مقابل كارگزاران ناشايست و ملاطفت و مهربانى آن حضرت با بيچارگان و مستمندان چنين توصيف شده است :

المهدى سمح بالمال ، شديد على العمال ، رحيم بالمساكين .(177)

مهدى ، (عليه السلام ،) بخشنده است ، او درباره عمال و كارگزاران و ماموران دولت خويش بسيار سختگير است ، و با ناتوانان و مستمندان بسيار دلرحم و مهربان .

شدت و قاطعيت در مقابل كارگزاران حكومت و رافت و ملاطفت نسبت به ناتوانان و زيردستان ازويژگيهاى مهمى هستند كه حاكم اسلامى مى بايست بدانها آراسته باشد، تا بدانجا كه امام صادق ، عليه السلام ، در نامه اى كه خطاب به ((نجاشى ))، يكى از ياران خود - كه به سمت استاندارى اهواز منصوب شده بود - رستگارى و نجات او را در گرو داشتن اين ويژگيها دانسته و مى فرمايند:

و اعلم ان خلاصك و نجاتك فى حقن الدماء و كف الاذى عن اولياء الله و الرفق بالرعية و التانى و حسن المعاشرة مع لين فى غير ضعف و شدة فى غير عنف .(178)

بدان كه نجات و رستگارى تو در گرو چند چيز است : جلوگيرى از ريختن خون (بى گناهان ) خوددارى از آزار دوستان خدا، مدارا و ملاطفت با زيردستان و حسن سلوك همراه با رافت و مهربانيى كه برخاسته از ضعف و ناتوانى و شدت و قاطعيتى كه برخاسته از زورگويى نباشد.

امام على ، عليه السلام ، نيزيكى از فرمانداران خود را چنين سفارش ‍ مى كنند:

و اخلط الشدة بضغث من اللين ، و ارفق ما كان الرفق ارفق و اعتزم بالشدة حين لايغنى عنك الا الشدة ...(179)

شدت و قاطعيت را با قدرى نرمى و ملاطفت بياميز، و هر زمان كه مهربانى و مدارا كردن شايسته تر است ، مدارا كن و آن جا كه چاره اى جز شدت و قاطعيت ندارى شدت و قاطعيت پيشه كن .

3. تامين رفاه اقتصادى مردم

درزمان حكومت امام مهدى ، عليه السلام ، رفاه اقتصادى و آسايش معيشتى بر تمام بخشها و زواياى زندگى بشر پرتو مى افكند و انسانها آسوده خاطر از مشكلات روزمره تامين معاش مى توانند به سازندگى معنوى خود بپردازند.

در اين زمينه روايتهاى بسيارى نقل شده كه در اينجا به ذكر روايتى از امام على ، عليه السلام ، اكتفا مى كنيم :

... و اعلموا انكم ان اتبعتم طالع المشرق سلك بكم منهاج الرسول ... و كفيتم موونة الطلب و التعسف ، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق ...(180)

... بدانيد اگر شما از قيامگر مشرق (امام مهدى ، عليه السلام ) پيروى كنيد، شما را به آيين پيامبر درآورد... تا از رنج طلب و ظلم (در راه دستيابى به امور زندگى ) آسوده شويد و بار سنگين (زندگى ) را از شانه هاتان بر زمين نهيد...

چنان كه ملاحظه مى شود در اين روايت پيروى از امام عادل و درآمدن به آيين پيامبر، صلى الله عليه و آله ، مقدمه اى براى رسيدن به وضع مطلوب اقتصادى ، آسودگى از رنج طلب و رهايى ازبار سنگين زندگى ذكر شده است . نكته ظريفى كه ازاين موضوع به دست مى آيد اين است كه تامين رفاه اقتصادى و سامان بخشيدن به وضعيت معيشتى مردم يك جامعه ، نه تنها با اهداف الهى و ارزشهاى معنوى آن جامعه منافات ندارد. بلكه تحقق اين اهداف زمينه و بستر مناسبى براى رسيدن به رشد و توسعه اقتصادى و تامين رفاه و آسايش عمومى مردم جامعه است .

نكته ياد شده را در كلام ديگرى از اميرالمؤمنين ، عليه السلام ، مى توان مشاهده كرد، آن جا كه مى فرمايد:

اما والذى فلق الحبة و براالنسمة ، لو اقتبستم العلم من معدنه ، و ادخرتم الخير من موضعه ، و اخذتم الطريق من وضحه ، و سلكتم من الحق نهجه ، لنهجت بكم السبل ، وبدت لكم الاعلام ، و اضاء لكم الاسلام ، و اكلتم رغدا، و ما عال فيكم عائل و ظلم منكم مسلم و لامعاهد.(181)

سوگند به خدايى كه دانه را (در دل خاك ) بشكافت ، و آدميان را آفريد، اگر علم را از معدن آن اقتباس كرده بوديد و خبر را از جايگاه آن خواستار شده بوديد و ازميان راه به رفتن پرداخته بوديد و راه حق را از طريق روشن آن پيموده بوديد، راههاى شما هموار مى گشت و نشانه هاى هدايتگر پديد مى آمد و فروغ اسلام شما را فرا مى گرفت و به فراوانى غذا مى خورديد و ديگر هيچ عائله مندى بى هزينه نمى ماند و بر هيچ مسلمان و غيرمسلمانى ستم نمى رفت .

4. گسترش عدالت و مساوات

يكى از مهمترين ويژگيهاى حكومت مهدى گسترش عدالت در همه شؤ ون زندگى بشر است ، مطابق حديث مشهورى كه به حد تواتر از شيعه و اهل سنت نقل شده آن حضرت ((...زمين را از عدل و داد لبريز مى كند پس از آن كه از ستم و بيداد لبريز شده باشد.))(182)

عدالت مهدوى آن چنان فراگير و گسترده است كه حتى به درون خانه ها نيز نفوذ كرده و روابط خصوصى افراد خانواده را تحت تاثير قرار ميدهد، كارى كه از عهده هيچ نظام حقوقى برخاسته نيست ، چنان كه امام صادق ، عليه السلام ، دراين باره مى فرمايند:

...و اما و الله ليدخلن (القائم ) عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر.(183)

به خدا سوگند مهدى ، عليه السلام ، عدالتش را تا آخرين زواياى خانه هاى مردم وارد مى كند، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها مى شود.

در روايت ديگرى از امام باقر، عليه السلام ، شمول دامنه عدالت آن حضرت چنين بيان شده است : ....فانه (القائم ) يقسم بالسوية ، و يعدل فى خلق الرحمن ، البر منهم و الفاجر...(184)

... امام قائم (اموال را) برابر تقسيم مى كند و ميان (همه ) مردم ، نيكوكار و بدكار، به عدالت رفتار مى نمايد...

امام راحل ، قدس سره ، در بيان مفهوم واقعى عدالتى ، كه به دست تواناى امام مهدى ، عليه السلام ، تحقق مى يابد و سراسر زمين را فرامى گيرد، مى فرمايند:

قضيه غيبت حضرت صاحب ، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مى فهماند، من جمله اينكه براى يك همچو كار بزرگى كه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود، درتمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود، عليه السلام ، كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر. هريك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند، لكن موفق نشدند. حتى رسول ختمى مرتبت ، صلى الله عليه و آله ، كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز درزمان خودشان موفق نشدند به اين معنا... وقتى كه ايشان ظهور كنند، ان شاء الله خداوند تعجيل كند در ظهور او، تمام بشر را از انحطاط بيرون مى آورد، تمام كجى ها را راست مى كند، ((يملاء الارض عدلا بعد ماملئت جورا)) همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مى فهميم ، كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن ، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست . معنى ((يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جورا)) الان زمين ، و بعد از اين ، از اين هم بدتر شايد بشود، پر از جور است ، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست ، حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست ، در عقايد انحراف هست ، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مى كند. انحرافاتى معلوم است و ايشان مامورند براى اين كه تمام اين كجى ها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند: ((يملاء الارض عدلا بعد ماملئت جورا. (185)

نشانه هاى ظهور

ظهور مصلح آخرين ، حضرت بقية الله الاعظم ، ارواحناله الفداء، با حوادث طبيعى ، رويدادهاى اجتماعى و تحولات سياسى بسيارى همراه است كه همه ، نشان از آماده شدن جهان براى ورود به عصرى جديد و آغاز دورانى سرنوشت ساز از حيات كره خاك دارند.

از مجموع اين حوادث ، رويدادها و تحولات كه پيش از ظهور و يا همزمان با آن واقع مى شوند تعبير به نشانه ها و يا علايم ظهور مى شود.

البته اين نكته را بايد توجه داشت كه همه اين نشانه ها در يك زمان واقع نشده و از نظردورى ويا نزديكى به وقت ظهور با يكديگر تفاوت دارند.

از زمان پيامبر اكرم ، صلى الله عليه و آله ، كه بشارت به ظهور مردى از آل محمد، عليهم السلام ، در آخرالزمان داده شد، بيان نشانه هاى ظهور او نيز آغاز شد. امام على ، عليه السلام ، بارها در خطبه ها و سخنان خود اصحاب را نسبت به رويدادهاى عصر ظهور آگاهى مى دادند و آن ها را متوجه اين رويداد عظيم مى ساختند. امامان بعدى نيز هر يك به نوبه خود مردم را نسبت به نشانه هاى ظهور هشدار مى دادند.

اكنون ما مواجه با مجموعه اى قابل توجه از روايات و كلمات معصومين ، عليهم السلام ، هستيم كه در هر يك از آنها به گوشه اى از رويداد عظيم ظهور مصلح آخرالزمان اشاره شده و اگر ما آنها را در كنار هم قرار دهيم ، مى توانيم به تصويرى نسبتا واضح از وضعيت اجتماعى ، سياسى ، نظامى و حتى طبيعى و جغرافيايى جهان در آستانه ظهور دست يابيم .

بدون شك مطالعه در روايات مربوط به نشانه هاى ظهور در عصر ما - كه بيش از هر عصر ديگر التهاب جهانى براى ظهور احساس مى شود - از ضرورتهاى بى چون و چراست و بر شيعيان آل محمد،عليهم السلام ، واجب است كه با دقت تمام همه نشانه هاى ظهور را مورد توجه قرار دهند، و با تطبيق آنها با وضعيت كنونى جهان ، رسالت خويش را بهتر بشناسند.

دسته بندى نشانه هاى ظهور

در كتب و منابع از حوادث و رويدادهاى مختلفى به عنوان نشانه هاى ظهور ياد شده است تا جايى كه برخى از صاحبنظران شمار اين حوادث و رويدادها را تا بيش از شصت مورد رسانده اند.(186) با بررسى اين نشانه ها به نظر مى رسد كه آن ها به دو اعتبار قابل دسته بندى هستند:(187)

1 - به اعتبار نوع حادثه و رويداد

2 - به اعتبار زمان وقوع حادثه و رويداد

در ديدگاه نخست ملاك دسته بندى اين است كه آيا آن حادثه و رويدادى كه در روايت ذكر شده از جمله رويدادها و حوادث اجتماعى است يا در زمره وقايع و رخدادهاى طبيعى ؟

اما در ديدگاه دوم آن چه ملاك دسته بندى قرار گرفته اين است كه آيا حادثه و رويدادى كه از آن به عنوان نشانه ظهور ياد شده در فاصله اى نزديك به عصر ظهور امام عصر، عليه السلام ، رخ مى دهد، يا در فاصله اى دور از عصر ظهور؟

با تلفيق اين دو دسته بندى مى توان نشانه هاى ظهور را به چهاردسته كلى تقسيم كرد:

1 - حوادث و رويدادهاى اجتماعى كه در فاصله اى نزديك به عصر ظهور رخ مى دهند:

براى اين گونه حوادث مى توان به وقايعى مانند قيام وشورش سفيانى و كشته شدن نفس زكيه در مسجد الحرام اشاره كرد.

شيخ طوسى ، در كتاب الغيبة از امام صادق ، عليه السلام ، چنين نقل مى كند:

خمس قبل قيام القائم من العلامات : الصيحة و السفيانى ، والخسف بالبيداء و خروج اليمانى و قتل نفس الزكية .(188)

پنج رويداد پيش از به پا خاستن قائم از نشانه ها به شمار مى رود: برخاستن ندايى از آسمان ، خروج سفيانى ، شكافته شدن زمين در منطقه ((بيداء))، خروج مردى از يمن و كشته شدن نفس زكيه .

در مورد ((خروج سفيانى )) و ((كشته شدن نفس زكيه )) كه در اين روايت به عنوان نشانه ظهور ذكر شده بايد گفت :

چنان كه در روايات آمده است ((سفيانى )) مردى است از نسل ال ابى سفيان (189) كه از شام و يا همان سوريه فعلى سر به شورش برداشته و مناطق زيادى را، تحت تسلط خود مى گيرد، تا سرانجام در زمانى كه به قصد تصرف مكه راهى اين مكان مى شود در منطقه اى بين مدينه و مكه آن به ((بيداء)) گفته مى شود زمين شكافته شده و لشكريان او در دل زمين فرو مى روند.(190)

مطابق روايتى كه نعمانى در كتاب الغيبة از امام محمد باقر، عليه السلام نقل مى كند، شورش و طغيان سفيانى و قيام حضرت مهدى ، عليه السلام ، در يك سال واقع مى شود.(191)

اما در مورد ((نفس زكيه )) بايد گفت كه او، به تعبير روايات ، مردى از اولاد امام حسن ، عليه السلام ، است كه درمسجد الحرام و در بين ركن و مقام ابراهيم كشته مى شود. وقوع اين رويداد از و نشانه هاى حتمى ظهور حجت بن الحسن ، ارواحناله الفداء، به شمار مى آيد(192) و چنان كه شيخ مفيد در كتاب الارشاد، از امام محمد باقر، عليه السلام ، نقل كرده است . ميان كشته شدن اين فرد و قيام قائم بيش از پانزده شب فاصله نمى شود.(193)

اما در مورد خروج ((يمانى )) نيز بايد گفت كه به نقل روايات ، همزمان با قيام سفيانى در شام ، مردى از يمن نيز حركتى را آغاز مى كند و مردم را به سوى حق و طريق مستقيم فرا مى خواند و قيام او صحيح ترين قيامها و پرچمى كه او بلند مى كند هدايتبخش ترين پرچم ها خواهد بود.(194)

2 - حوادث و رويدادهاى اجتماعى كه در فاصله اى دور از عصر ظهور رخ ميدهند:

دسته دوم از حوادث و رويدادهاى اجتماعى ، برخلاف دسته اول از نظر زمان به زمان قيام قائم نزديك نبوده و به يك تعبير بيش از آن چه علامت ظهور به حساب آيند، نشانى بر صدق گفتار پيامبر اكرم ، صلى الله عليه وآله ، امامان معصوم ، عليهم السلام ، در مورد ظهور قائم ال محمد، عليه السلام ، هستند. به عبارت ديگر وقتى پيامبر اكرم و يا ساير پيشوايان دين يك رويداد اجتماعى را در فاصله چند صد سال از عصر خويش پيش بينى مى كنند و ما به چشم خود وقوع اين حوادث را مشاهده ميكنيم ، بيش از پيش در اعتقاد خود به ظور منجى عالم بشريت يقين پيدا كرده و به خود اجازه شك در ساير وقايعى كه وقوع آنها درزمانى نزديك به قيام قائم پيش بينى گرديده است ؛ نمى دهيم ، و بر ما مسلم مى شود كه كلام پيشوايان دين بى كم و كاست ، تحقق خواهد يافت .

نعمانى در كتاب خود از امام محمد باقر، عليه السلام ، نقل مى كند كه زوال دولت بنى اميه و استقرار دولت بنى عباس از وقايعى است كه در قبل از ظهور قائم رخ ميدهد.(195)

وقتى به اين نكته توجه كنيم كه امام محمد باقر، عليه السلام ، هجده سال قبل از زوال دولت اموى و روى كار آمدن دولت عباسى وفات نموده اند؛ براى ما اين موضوع روشن مى شود كه كلام ائمه بى هيچ ترديدى براساس ‍ علم الهى صادر شده است .

در روايتهايى كه از پيامبر اكرم ، صلى الله عليه وآله ، و امامان معصوم ، عليهم السلام ، به ما رسيده وقوع حوادث و رويدادهاى اجتماعى مختلفى در قبل از قيام مهدى ، ارواحناله الفداء، پيش بينى گرديده كه با بررسى اسناد و كتابهاى تاريخى وقوع بسيارى از آن ها بر ما مسلم شده و به راحتى مى توانيم واقع پيش بينى شده را با آن چه در خارج واقع شده و در كتابهاى تاريخ نيز ثبت شده است تطبيق دهيم .(196)

3 - حوادث و رويدادهاى طبيعى كه در فاصله اى نزديك به عصر ظهور رخ مى دهند:

يكى از اين حوادث كه در فاصله كمى از قيام مهدى منتظر، عليه السلام ، رخ مى دهد، ندايى است كه از آسمان برخاسته و نام حضرت قائم را به گوش ‍ تمام جهانيان مى رساند، نعمانى ، شيخ صدوق و شيخ طوسى در كتابهاى خود روايات زيادى را در اين مورد نقل كرده اند كه ما به ذكر يكى از آنها بسنده مى كنيم .

نعمانى به سند خود از امام محمد باقر، عليه السلام ، چنين نقل مى كند:

الصيحة لاتكون الا فى شهر رمضان ، شهر الله ، هى صيحة جبرئيل ، عليه السلام ، الى هذا الخلق ، ثم قال : ينادى مناد من السماء باسم القائم ، عليه السلام ، فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب . لايبقى راقد الا استيقظ و لاقائم الا قعد، و لا قاعد الا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت فاجاب .(197)

آن نداى آسمانى برنخواهد خواست مگر در ماه رمضان كه ماه خداست ، آن ندا از جبرئيل است كه خطاب به مردم سر داده مى شود و نام قائم را در همه جا طنين انداز مى سازد، تا آن جا كه همه ساكنان زمين از شرق تا به غرب آن ندا را خواهند شنيد. از وحشت شنيدن آن ندا هركس درخواب فرو رفته بيدار شده و هركس بر پا ايستاده ، ناچار به نشستن مى شود و هركس بر زمين نشسته ، بناگاه از جاى بر مى خيزد. پس رحمت الهى بر كسى باد كه اين ندا را بشنود و به آن پاسخ گويد.

از جمله وقايع طبيعى ديگرى كه در قبل از قيام منجى عالم بشريت رخ مى دهد و در روايات ما به آن اشاره شده است ، نوعى از ماه گرفتگى و خورشيد گرفتگى است كه درتمام طول كره زمين سابقه نداشته و باعث بر هم ريختن حساب تمام ستاره شناسان ميشود. در اين مورد نيز روايات متعددى ذكر شده است كه تنها يكى از آنها را به نقل از نعمانى ذكر مى كنيم :

او در كتاب خود از امام محمد باقر، عليه السلام ، نقل مى كند كه حضرتش ‍ فرمودند:

آيتان تكونان قبل قيام القائم ، عليه السلام ، لم تكونا منذ هبط آدم الى الارض : تنكسف الشمس فى النصف من شهر رمضان ، و القمر فى آخره ...(198)

دو نشانه در قبل از ظهور قائم وجود دارد كه از زمان هبوط آدم به زمين سابقه نداشته است ، يكى گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان و ديگرى گرفتن ماه در آخر اين ماه است .

لازم به تذكر است كه علت عجيب بودن اين ماه گرفتگى و خورشيدگرفتگى اين است كه به حساب ستاره شناسان معمولا ماه گرفتگى درنيمه ماه و خورشيد گرفتگى در اواخر ماه رخ مى دهد و به همين دليل هم در روايات آمده كه به سبب وقوع اين حادثه حساب ستاره شناسان به هم مى ريزد.(199)

4 - حوادث و رويدادهاى طبيعى كه در فاصله اى دور از عصر ظهور رخ مى دهند:

در روايات به نمونه هاى مختلفى از اين گونه حوادث و رويدادهاى طبيعى اشاره شده كه براى نمونه مى توان به طغيان رود فرات و جارى شدن آب در كوچه هاى كوفه ،(200) هجوم ملخهايى به رنگ خون (201) و نزول بارانهاى فراوان كه قبل از آن سابقه نداشته (202) اشاره كرد.

گفتنى است كه ، به تصريح روايات ، وقوع برخى از حوادث و رويدادهايى كه به عنوان نشانه هاى ظهور ذكر شده اند، حتمى و مسلم و وقوع برخى ديگر مشروط و غير قطعى است . اما، چنان كه نعمانى نيز بدان تاكيد مى ورزد، وقوع حوادثى مانند خروج سفيانى و يمانى ، شكافته شدن زمين در منطقه بيداء، كشته شدن نفس زكيه و برخاستن ندايى از آسمان از نشانه هاى قطعى و محتوم قيام قائم آل محمد، عليهم السلام ، بوده و دلايل و مستندات آنها بسيار محكم و خدشه ناپذير است .(203)