موعود شناسى و پاسخ به شبهات

على اصغر رضوانى

- ۵ -


ابن عباس از جمله كسانى بود كه در آن جلسه حضور داشت ، او در مقابل اين تحريف تاريخى و بازى كردن با عقيده اسلامى سخت ايستاده ، به معاويه گفت : (( ... اما اينكه گفتى ما گمان داريم كه براى ما حكومتى است كه مهدى حاكم آن است ، جواب آن اين است كه گمان ، شرك است همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد: زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا (137) ، در حالى كه همه شهادت مى دهند كه براى ما ملك و حكومتى است . اگر از عمر دنيا يك روز باقى باشد خداوند متعال كسى را از ما مى فرستد تا زمين را پر از عدل و داد كند ، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.
و اما اينكه مى گويى : مهدى همان عيسى ابن مريم است ، عيسى كسى است كه براى مقابله با دجال فرستاده مى شود ، و هر گاه دجال او را ببيند نابود مى شود ، ولى امام از ما كسى است كه عيسى بن مريم به او اقتدا كرده و نماز مى خواند ... )) . (138)
80 : آيا كسى از علماى اهل سنت منكر احاديث مهدويت شده است ؟
برخى از علماى اهل سنت در صدد انكار و توجيح روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث كنند كه از آن جمله مى توان از افراد زير نام برد:
1- ابن خلدون ؛ او گر چه موضوع مهدويت را مشهور بين كافه اهل اسلام در گذر زمان مى داند ولى با تمسك به قاعده (( جرح ، مقدم بر تعديل است )) (139) در صدد ابطال روايات مهدويت برآمده است . (140)
2- محمد ابوزهره ؛ او نيز خط ابن خلدون را ادامه داده و مى گويد: علماى اهل سنت در سندهاى اين احاديث خدشه كرده اند و لذا اين عقيده را نزد اهل سنت ثابت نمى داند. (141)
3- سعد محمد حسن از شيوخ ازهر؛ او نيز به دنبال نقادين احاديث مهدويت رفته و حرف هاى آنها را تكرار مى كند. (142)
4- محمد فريد وجدى ؛ او مى گويد: (( بسيارى از امامان حديث ، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند ... )) . (143)
5- احمد امين مصرى ؛ او نيز به كلام ابن خلدون رضايت داده است . (144)
6- شيخ جبهان ؛ او نيز از جمله كسانى است كه گمان كرده احاديث مهدويت همگى باطل است . (145)
7- شيخ سائح ليبيايى ؛ او نيز از جمله كسانى است كه احاديث مهدويت را نقد كرده است . (146)
پاسخ اجمالى :
از آنجا كه تكيه گاه كلام عموم مخالفين احاديث مهدويت ، ابن خلدون است لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام ابن خلدون به صورت اجمالى بسنده مى كنيم :
1- ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخى از روايات مى پردازد در حالى كه روايات ديگرى وجود دارد كه از صحت سند برخوردار است . لذا دكتر بستوى 46 روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در كتاب خود آورده است . (147)
2- او تنها اسامى برخى از صحابه را نقل كرده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند در حالى كه بيش از اينهاست ، و لذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامى 26 نفر از صحابه را كه ناقل احاديث مهدويتند نقل كرده است . (148)
3- همو مى گويد: (( ابن خلدون شخصى مورخ است نه رجالى و لذا به تضعيفات او توجهى نمى شود ... )) . (149)
4- اينكه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مى داند نزد اهل سنت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است . برخى با كوچك ترين جهت راوى را جرح مى كنند لذا متخصصان فن شرط كرده اند كه علت جرح بايد تفسير شود كه به چه جهتى بوده است . از جمله كسانى كه اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلانى ، قاضى سبكى ، خطيب بغدادى ، نووى ، سخاوى ، سيوطى و سندى است .
دكتر عبدالحكيم بستوى مى گويد: (( حتى در صورتى كه جرح در راوى به اثبات برسد هر جرحى روايت را از اعتبار ساقط نمى كند بلكه برخى از جرح ها است كه شديد بوده و مستلزم ترك روايت است . و برخى تا اين حد نيست ، بلكه راوى متصف به جرح با غير خود از كسانى كه داراى اعتبارند تقويت شده و روايتش ‍ قابل احتجاج است )) . (150)
5- ابن خلدون احاديث را احصا نكرده و نمى داند كه از حد تواتر گذشته است و لذا احتياج به بررسى سندى ندارد.
81 : چرا بخارى و مسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟
از جمله اشكالات برخى بر قضيه مهدويت از سوى اهل سنت آن است كه بخارى و مسلم اشاره اى به احاديث مهدويت نكرده و آنها را در صحيح خود نقل نكرده اند و اين به نوبه خود مى تواند سبب وهن و ضعف اين احاديث باشد.
احمد امين مصرى مى گويد: (( از افتخارات صحيح بخارى و مسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است گر چه در غير اين دو كتاب از كتاب هاى حديث وارد شده است )) . (151)
همين اشكال از ناحيه اشخاصى ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنت از قبيل شيخ محمد ابوزهره (152) ، سعد محمد حسن (153) ، حسين سائح ليبيايى مغربى (154) ، سيد محمد رشيد رضا (155) و شيخ بن محمود (156) وارد شده است .
پاسخ : اين اشكال مورد توجه اهل سنت واقع شده و شديدا با آن به مقابله پرداخته اند.
(( دكتر بستوى )) مى گويد: (( اينان گمان مى كنند كه بخارى و مسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گمانى باطل است ، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته و هرگز چنين ادعايى نكرده اند. (157)
بخارى مى گويد: (( آنچه را كه در كتاب خود (( الجامع الصحيح )) آورده ام صحيح است ولى چه بسيار احاديث صحيح السندى كه به جهت طولانى شدن كتابم نقل نكرده ام )) . (158)
مسلم به حجاج قشيرى مى گويد: (( من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب (( صحيح )) نياورده ام ، بلكه در صدد آن بوده ام كه تنها احاديثى را ذكر كنم كه اجماعى است )) . (159)
حاكم نيشابورى مى گويد: (( بخارى و مسلم حكم به عدم صحت احاديثى كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند )) . (160)
ابن قيم جوزيه مى گويد: (( آيا بخارى گفته است كه هر حديثى را من در كتابم نياورده ام باطل و غير حجت و ضعيف است ؟ چه بسيار احاديثى كه بخارى به آنها در غير كتاب (( الجامع الصحيح )) احتجاج نموده ولى در اين كتاب نياورده است . و چه بسيار احاديثى كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولى در اين كتاب نياورده است )) . (161)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد: (( حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاى حديثى نيز وجود دارد ، مثل : موطاء ، صحيح ابن خزيمه ، صحيح ابن حبان ، مستدرك حاكم ، جامع ترمذى ، سنن ابى داوود ، سنن نسائى ، سنن ابن ماجه ، سنن دار قطنى ، سنن بيهقى و ديگر كتب ، و اين امرى در نهايت وضوح و آشكار است )) . (162)
ديگر اينكه چه كسى ادعا كرده كه بخارى و مسلم توجهى به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است ؛ زيرا اين دو به برخى از احاديث مربوط به خروج مهدى عليه السلام اشاره كرده اند. از قبيل :
الف ) احاديث خروج دجال
بخارى و خصوصا مسلم احاديث زيادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند. (163)
ابن حجر عسقلانى با نقل كلامى از آبرى در تواتر احاديث مهدى عليه السلام قصه دجال را به خروج حضرت مهدى عليه السلام ربط مى دهد. (164)
ب ) احاديث نزول عيسى بن مريم
بخارى به سند خود از ابو هريره نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم (165) ؛ (( شما را چه خواهد شد زمانى كه فرزند مريم در ميان شما فرود خواهد آمد در حالى كه امام شما از ميان شماست . ))
مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است . (166)
مقصود از امام در اين روايات كسى جز مهدى عليه السلام نخواهد بود ، و لذا شارحين صحيح بخارى همگى متفق القول (( امام )) در اين روايت را حضرت مهدى عليه السلام معرفى كرده اند.
ج ) احاديث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعده عددا (167) ؛ (( در پايان امتم خليفه اى خواهد بود كه مال فراوان مى دهد بدون آنكه شماره كند ))
با رجوع به روايات ديگر پى خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدى عليه السلام است .
ابن ابى شيبه به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤ ه حثيا (168) ؛ (( مردى از اهل بيتم بعد از وقفه اى از زمان و ظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاى او ريزان است . ))
د) احاديث خسف بيداء
مسلم در (( صحيح )) به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: يعوذ عائذ بالبيت فيبعث اليه بعث فاذا كانوا ببيداء من الارض خسف بهم (169) ؛ (( شخصى به خانه پناه مى برد ، لشكرى به سوى او فرستاده مى شود ، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مى رسد در آنجا به زمين فرو مى رود. ))
با مراجعه به ساير روايات پير مى بريم كه فرو رفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدى عليه السلام است . (170)
82 : آيا احاديث مهدويت متعارض است ؟
سيد رشيد رضا و استاد سائح مغربى به جهت تشكيك و تضعيف احاديث مهدويت ادعاى تعارض آن احاديث را نموده اند.
سيد رشيد رضا مى گويد: (( تعارض در احاديث مهدى اقوى و اظهر و جمع بين آنها دشوارتر است آن گاه از باب مثال به اختلاف در اسم او و اينكه حسنى است يا حسينى ، عباسى است يا علوى و ديگر جهات شاره مى كند )) . (171)
پاسخ :
اولا: اختلاف ، مقتضاى طبيعت تفصيل قضاياى ثابت است ، لذا استدلال به اختلاف تفاصيل يك قضيه بر عدم ثبوت آن ، مغالطه اى بيش نيست ، و در غير اين صورت نمى توان هيچ مساله اعتقادى را اثبات نمود ، زيرا تمام مسائل ، مورد اختلاف واقع شده اند.
ثانيا: در هر يك از مسائل مورد اختلاف ، قول حق به اثبات رسيده است ، و لذا در هيچ مساءله اى ترديد وجود ندارد.
83 : آيا احاديث مهدويت تنها از طرق شيعه بوده و در سند همه آنها شيعه وجود دارد؟
برخى از اهل سنت گمان كرده اند كه احاديث مهدويت تماما از جعل شيعه بوده يا لااقل در سندهاى آن ، كسانى وجود دارند كه متهم به تشيعند ، و لذا مورد قبول آنها واقع نشده است .
دكتر بستوى بعد از نقل اين اشكال در پاسخ به آن مى گويد: (( معيار در قبول روايت راوى عدالت و ضابط بودن اوست با قطع نظر از اينكه عقيده او چيست ، مگر آنكه از اسلام خارج شده باشد. اين روش بسيارى از علماى قديم و جديد است . آن گاه از على بن مدينى نقل مى كند كه اگر روايات اهل كوفه به جهت تشيع ترك شود كتاب ها ضايع شده و مذهب از هم خواهد پاشيد )) . (172)
او همچنين مى گويد: (( در عين حال مدار در روايات مهدى بر كسانى كه منسوب به تشيعند نيست . يعنى چه بسيار از كسانى كه هيچ نسبت به تشيع ندارند ولى در عين حال اين احاديث را نقل كرده اند. او در آخر بحث خود مى گويد: (( تا به اينجا به دست آمد كه بيشتر روايات ثابت در امر مهدى در سندهايش فرد شيعى وجود ندارد ، و رواياتى كه اين چنين است غالبا شواهدى از طرق ديگر دارد ، لذا شبهه از اين جهت زايل مى گردد )) . (173)
84 : آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت از آثار سوء اعتقاد به مهدويت است ؟
احمد امين مى گويد: (( از آثار سوء اعتقاد به مهدويت ، انقلاب هاى پياپى در طول تاريخ مسلمانان است . در هر عصرى شخص يا اشخاصى پيدا شده و با يدك كشيدن نام مهدى منتظر ، مردم را به سوى خود دعوت نموده و گروهى نيز دعوت آنها را پذيرفته اند ، و از اين جهت باعث مشكلات در جامعه اسلامى شده اند ... )) . (174)
پاسخ :
اولا: شكى نيست كه مشكلاتى از ناحيه مدعيان دروغين مهدويت در جامعه اسلامى پديد آمده است ، ولى گناه آن به عهده علما بوده كه درست حضرت را تعريف نكرده و علائم و شرايط ظهور را معين نكرده اند. و نيز گناه از مردم است كه بدون تفحص از اصل قضيه ، فريب اين گونه افراد را خورده اند ، وگرنه اصل قضيه مهدويت از بركات شايانى برخوردار است .
ثانيا: راه مقابله با اين گونه انحراف ها ، انكار عقيده اى مسلم نيست ، وگرنه به جهت مقابله با مدعيان نبوت نيز بايد با اصل نبوت انبيا مقابله كرد.
ثالثا: گر چه مدعيان مهدويت چند روزى جولان داده و مردم را فريب داده اند ، ولى به لطف خداوند و عنايات حضرت مهدى عليه السلام و كوشش فراوان علما مكر و حيله ، آنها برملا شده و از جامعه طرد شده اند.
85 : آيا اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل باز مى دارد؟
برخى مى گويند: (( از آثار سوء اعتقاد به مهدويت و انتظار ظهور مهدى عليه السلام در جامعه اسلامى آن است كه مردم را مايل به توكل به خدا نموده و از عمل و مبارزه باز مى دارد ... )) .
پاسخ : معناى صحيح انتظار مهدى موعود عليه السلام اين نيست كه مسلمانان دست بر روى دست گذاشته و به انتظار مهدى عليه السلام به سر برند ، بدون آنكه به وظايف دينى خود عمل كرده و زمينه ساز ظهور او باشند.
و لذا در روايات اسلامى (( انتظار فرج )) از بهترين اعمال بر شمرده شده است . معلوم مى شود كه انتظار جنبه عملى دارد و شخص منتظر خودش را از حيث عمل نيز آماده ظهور منجى مى گرداند.
86 : آيا اعتقاد به مهدويت در جامعه اسلامى نتيجه : فشارهاى سياسى بوده است ؟
برخى از مستشرقين و به تبع آنها برخى از روشنفكران غرب زده اسلامى معتقدند كه اعتقاد به مهدويت در نتيجه فشارهاى سياسى بوده كه بر مستضعفين جامعه اسلامى وارد شده است .
فان فلوتن مى گويد: (( جور و ستم دولت عباسيان از هنگام به حكومت رسيدن ، كمتر از دولت امويان نبوده است . اين جور و ستم ها به حدى بود كه مستضعفين و مظلومين را بر آن وا داشت كه خود را اميدوار كنند لذا چاره اى جز اين نديدند كه به عقيده به مهدى و انتظار ظهورش دل ببندند ، تا بتوانند از شدت تالمات روحى خود بكاهند ... )) . (175)
(( دونالد سن )) مى گويد: (( احتمال جدى است كه اختناق و فشارهاى سياسى كه در مملكت اسلامى از طرف حاكمان بنى اميه پديد آمده از اسباب ظهور نظريه مهدويت در آخرالزمان بوده است )) . (176)
احمد امين مصرى مى گويد: (( عامل اساسى در پيدايش عقيده مهدويت نزد شيعه و اصرار بر آن ، فشارهاى سياسى و مصائبى بود كه بعد از شهادت امام على [عليه السلام ] و به حكومت رسيدن معاويه با آن روبه رو شدند. اين مصائب با بيعت با حسن بن على [عليه السلام ] و پس از آن شهادت حسين به على [عليه السلام ] و از هم پاشيدن حركت هاى ضد اموى و قوت گرفتن حكومت امويان شدت گرفت . لذا درصدد برآمدند تا تاكتيك خود را تغيير داده از دعوت آشكار صرف نظر كرده به دعوت سرى براى ريشه كن كردن ظلم روى آوردند ... )) . (177)
محمد عبدالكريم عتوم مى گويد: (( واقع آن است كه عقيده به مهدى قبل از وقوع غيبت امام پديد آمده و پرورش پيدا كرد و اين به صورت دقيق بعد از واقعه كربلا و بعد از تفرق شيعه توسط دولت اموى بوده است . اين وضعيت نابهنجار براى شيعه زمينه را براى پذيرش عقيده مهدويت فراهم ساخت تا آنان را از وضعيت موجود نجات دهد. در نتيجه مهدويت آرزويى شيعى بود كه اثرى منفى در زندگى شيعيان داشت اگر چه آنان را از وضعيت موجود نجات داد )) . (178)
پاسخ :
1- اگر چه در طول تاريخ مستضعفين و مظلومان اعم از مسلمان و غير مسلمان ، شيعه و غير شيعه تحت فشارهاى سياسى بوده اند ، ولى اين به آن معنا نيست كه اين فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجى و مهدى را از خود جعل كنند ، بلكه خداوند متعال مطابق مصلحت و حكمتى كه ملاحظه كرده موضوع منجى و ظهور حضرت مهدى عليه السلام را به جهت اقامه عدل و عدالت در سطح گسترده مطرح كرده است .
2- همان گونه كه در جاى خود بحث كرده ايم موضوع مهدويت مقتضاى خواست فطرى بشر بوده و عقل ، قرآن و روايات نيز به طور صريح بر آن اتفاق كرده اند و نيز اجماع مسلمين به جز برخى اندك از روشنفكران غرب زده معتقد به مهدويت شده اند.
3- مهدويت و انتظار ظهور مهدى موعود عليه السلام در صورتى كه معنا و مفهوم صحيح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفى به بار نخواهد آورد بلكه آثار مثبتى داشته ، در ايجاد روحيه اميد در جامعه و فراهم كردن زمينه مناسب براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام تاءثير بسزايى داشته و دارد.
87 : آيا عقيده به منجى و مهدويت عقيده اى شرقى است ؟
فان فلوتن مى گويد: (( روحيه شرقى به طور عموم دنبال كردن اخبار غيبى است . آنان علاقه فراوانى به كشف پرده هاى غيبى از آينده مجهول دارند ، لذا اعتقاد به خلاصى بخش يا به تعبير آنها منقذ يا ... با طبيعت شرقى انس دارد و اين در نتيجه تاريكى هاى جهل و استبداد است كه پديد آمده است )) . (179)
پاسخ :
1- اين عقيده تنها از انسان هاى شرقى نيست بلكه در بين همه اديان و مكاتب و آيين هاى شبه دينى يافت مى شود.
2- اين عقيده با فطرت انسان عجين است كه در همه يكسان است .
3- همان گونه كه اشاره شد اين عقيده مطابق آيات قرآن و روايات متواتر و اجماع مسلمين بلكه همه اديان و مكاتب فلسفى و غير فلسفى است .
فيلسوف انگليسى (( برتراند راسل )) مى گويد: (( عالم در انتظار مصلحى است كه تمام عالم را يكپارچه كرده و آنان را تحت يك پرچم و يك شعار درآورد )) . (180)
(( پرفسور انشتاين )) - صاحب نظريه نسبيت - مى گويد: (( روزى كه صلح و صفا تمام عالم را فرا گيرد و مردم با دوستى و برادرى با يكديگر زندگى كنند چندان دور نيست )) . (181)
88 : آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر و از اصول غير اسلامى وارد شده است ؟
برخى عقيده مهدويت را عقيده اى غير اسلامى مى دانند كه وارد جامعه اسلامى شده است .
جولد زيهر مى گويد: (( بازگشت عقيده به مهدى : از اصول و مبانى غير اسلامى است و در حقيقت اين عقيده اسطوره و از امور غير واقعى است )) . (182)
سائح على حسين نويسنده ليبيايى مى گويد: (( عقيده و نظريه غيبت و بازگشت ، عقيده است است مشترك بين يهود و نصارا و تاثرپذيرى فكر شيعى از اين دو مصدر بعيد نيست ... )) . (183)
دكتر عبدالرحمن بدوى مى گويد: (( كعب الاحبار كسى بود كه عقيده به مهدى را در بين مسلمين منتشر ساخت )) . (184)
پاسخ :
1- مطابق آنچه در قرآن و روايات متواتر اسلامى وارد شده ، عقيده به ظهور مهدى موعود عقيده اى اصيل و اسلامى است كه در اديان ديگر نيز به آن اشاره شده است و لذا هرگز نمى توان آن را اسطوره و از عقايد ساختگى قرار داد.
2- اين عقيده اختصاص به شيعه ندارد بلكه صحابه به تبع آيات قرآن و روايات نبوى معتقد به اين عقيده بوده و در طول تاريخ اسلام عموم علماى اسلامى اعم از شيعى و سنى به آن عقيده معتقد بوده اند.
3- اشتراك اين عقيده بين يهود و نصارا و مسلمين دليل بر آن نيست كه مسلمانان از اديان ديگر گرفته اند ، بلكه دلالت بر آن دارد كه موضوع انتظار منجى حقيقى مقتضاى فطرت بشر بوده و لذا در هر دين و آيينى به آن اشاره شده است .
4- اين كعب الاحبار نبوده كه عقيده به مهدويت را در بين جامعه اسلامى منتشر ساخته است بلكه خدا و رسولان او خصوصا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اهل بيت معصومش اين عقيده را در جامعه منتشر ساخته اند.
89 : آيا عقيده به مهدويت ناشى از پياده نشدن حكومت جهانى اسلام بوده است ؟
دكتر (( سلمان بدور )) - رئيس بخش فلسفه در دانشگاه اردن - درباره منشا رواج پيدا كردن عقيده مهدويت در تاريخ مسلمين مى گويد: (( حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله صورت مجسم مدينه فاضله اى بود كه اسلام و اديان و مكاتب نويد آن را داده بودند. آرزوى بسيارى از مسلمانان اين بود كه در همان عصر ، اين مدينه فاضله در سرتاسر عالم گسترش پيدا كند ولى اين آرزو تحقق نيافت ، اما هرگز از ذهن متفكرين اسلامى خصوصا جامعه شيعه امامى بيرون نرفت )) . (185)
* پاسخ : گرچه اسلام در عصر رسول اكرم صلى الله عليه و آله بر تمام عالم گسترش پيدا نكرد ولى
اولا:
خبر اسلام و دعوت آن به گوش غالب بلاد اسلامى رسيد و شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله مردم الم را به اسلام دعوت نمود.
ثانيا:
خود قرآن و شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خبر از تحقق اسلام در سطح گسترده و در تمام روى زمين داده است ، نه اينكه مسلمانان بعد از ياءس از فراگيرى اسلام به اين عقيده روى آورده باشند.
دكتر عبدالجبار شراره مى گويد: (( آنچه جاى تعجب است اينكه برخى از مدعيان علم و معرفت از قديم الايام و در اين زمان در صدد ايجاد تشكيك در جامعه اسلامى برآمده و موجبات تشويش افكار جامعه را فراهم كرده اند ، و اين تنها به جهت قصور فهم آنان از درك اسرار اين عقيده (مهدويت ) و مقاصد عالى آن است ، و يا اينكه اسباب و اغراض ديگرى دارند كه ما از آن آگاهى نداريم . از جمله اين افراد ، مستشرقين و شاگردان آنانند از قبيل : (( جولد زيهر )) ، (( فلهاوزن )) ، (( فان فلوتن )) ، (( مك دونالد )) ، (( برنارد لويس )) : (( مونتگرى )) ، (( وات و ماسينيون )) و ديگران از كسانى كه از افكار مستشرقين پيروى كرده اند ، با وجود آنكه ادعاى مسلمان بودن دارند و خوشبختانه هيچ گونه دليل بر مدعاى خود ندارند ، بلكه دليل بر خلاف مدعاى آنان دلالت دارد. و نيز برهان آشكار و قطعى بر صحت عقيده مهدويت قائم است زيرا به طور متواتر ثابت شده كه در آخرالزمان مهدى عليه السلام ظهور خواهد كرد ، همان گونه كه جماعتى از اهل سنت از قبيل برزنجى و شوكانى و ديگران بر تواتر آن تاكيد دارند ... )) . (186)
90 : آيا عقيده مهدويت مورد اجماع مسلمين است ؟
عقيده به مهدويت از عقايدى است كه مسلمانان با اختلافات مذهبى كه دارند بر آن اتفاق دارند و هرگز به مذهب خاصى اختصاص ندارد. زيرا جميع شيعه اماميه ، زيديه ، ملاكى ها ، حنفى ها ، شافعى ها ، حنبلى ها و وهابيان بر اين مساءله اتفاق نظر دارند كه شخصى از عترت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قيام كرده و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد ، آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.
جماعتى از علماى اهل سنت تصريح كرده اند كه اين عقيده مورد اتفاق مسلمين است و حتى برخى از فقهاى اهل سنت به وجوب قتل منكر آن فتوا داده اند.
احمد امين مصرى با آنكه منكر اصل مهدويت است ، ولى اين عقيده را از عقايد مسلم اهل سنت مى شمارد كه به آن ايمان دارند. (187)
91 : آيا كسى از علماى اهل سنت ادعاى تواتر در احاديث مهدويت كرده است ؟
گروهى از علماى اهل سنت كه در علم حديث تخصص دارند تصريح به تواتر احاديث در موضوع مهدويت نموده اند كه از آن جمله مى توان به افراد زير اشاره نمود:
1- ابن قيم جوزيه . (188)
2- جلال الدين سيوطى . (189)
3- ابوالحسن محمد بن حسين بن عاصم سحرى . (190)
4- علامه مناوى . (191)
5- حافظ ابن حجر عسقلانى . (192)
6- قاضى شوكانى . (193)
7- ابن حجر هيتمى . (194)
8- تفتازانى . (195)
9- قرمانى دمشقى . (196)
10- مبار كفورى . (197)
11- احمد بن محمد بن صديق . (198)
12- سفارينى حنبلى . (199)
13- سيد محمد صديق حسن . (200)
14- ابوالخطيب محمد شمس الحق عظيم آبادى . (201)
15- شيخ ابوالحسين آبرى . (202)
16- برزنجى . (203)
17- شيخ محمد خضر حسين . (204)
18- ابو الاعلى مودودى . (205)
19- احمد زينى دحلان . (206)
20- شيخ منصور على ناصف . (207)
21- شيخ ناصر الدين البانى . (208)
92 : آيا مى توان به مضمون حديث غير متواتر اعتقاد پيدا نمود؟
اهل سنت ، از آنجا كه موضوع ظهور حضرت مهدى عليه السلام را از جمله خبرهايى مى دانند كه پيامبر اكرم به آن بشارت داده است ، لذا به جهت وجود روايات صحيح السند در اين موضوع ، اعتقاد و ايمان به آن را واجب مى دانند ، گر چه - بر فرض - روايات در حد تواتر نباشد.
حمود بن عبدالله تويجرى مى گويد: (( هر چه به طريق صحيح از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن خبر داده شده ، ايمان به آن بر هر مسلمانى واجب است ، زيرا در راستاى اعتراف و شهادت به رسالت اوست ... )) . آن گاه تويجرى از احمد بن حنبل و موفق ابومحمد مقدسى نيز همين ادعا را نقل مى كند. (209)
از در جاى ديگر مى گويد: (( در ايمان به خبرهاى غيبى تواتر شط نيست ... بلكه هر خبر غيبى كه به سند صحيح از رسول خدا صلى الله عليه و آله ثابت شده ايمان به آن واجب است ، خواه آن خبر متواتر باشد يا واحد ، و اين قول اهل سنت و جماعت است ... )) . آن گاه براى مدعاى خود به آيه نباء تمسك كرده است . (210)
دكتر محمد احمد اسماعيل مقدم مى گويد ، (( هر حديثى كه به طور صحيح از رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيده ايمان به آن بر هر مسلمانى واجب است ، و اين از لوازم شهادت به نبوت و رسالت پيامبر اسلام است ... )) . (211)
93 : چه كسانى قائل به صحت احاديث مهدويت شده اند؟
گروهى از علماى اهل سنت به صحت يا حسن احاديث مهدى عليه السلام تصريح نموده و برخى نيز به تواتر آن اعتراف دارند. اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- ترمذى . (212)
2- ابوجعفر عقيلى . (213)
3- بربهارى (214)
4- محمد بى حسين آبرى . (215)
5- حاكم نيشابورى . (216)
6- بيهقى . (217)
7- بغوى . (218)
8- ابن اثير. (219)
9- قرطبى . (220)
10- ابن منظور. (221)
11- ابن تيميه . (222)
12- جمال الدين مزى . (223)
13- ذهبى . (224)
14- ابن قيم جوزيه . (225)
15- ابن كثير. (226)
16- تفتازانى . (227)
17- نورالدين هيثمى . (228)
18- شيخ محمد جزرى شافعى . (229)
19- احمد بن ابى بكر بويصرى . (230)
20- ابن حجر عسقلانى . (231)
21- سيوطى . (232)
22- شيخ عبدالوهاب شعرانى . (233)
23- ابن حجر هيتمى . (234)
24- متقى هندى . (235)
25- شيخ مرعى بن يوسف مقدسى حنبلى . (236)
26- محمد بن عبدالرسول برزنجى . (237)
27- محمد عبدالباقى زرقانى . (238)
28- ابوالعلاء عراقى . (239)
29- شيخ محمد بن احمد سفارينى حنبلى . (240)
30- سيد محمد مرتضى زبيدى . (241)
31- شيخ محمد بن على صبان . (242)
32- محمد امين سويدى . (243)
33- شوكانى . (244)
34- محمد بن حسن بن مؤ من شبلنجى . (245)
35- احمد بن زينى دحلان . (246)
36- شهاب الدين احمد بن اسماعيل حلوانى شافعى . (247)
37- ابوالبركات آلوسى حنفى . (248)
38- محمد بلبسى شافعى . (249)
39- ابوالطيب عظيم آبادى . (250)
40- مباركفورى . (251)
41- شيخ منصور على ناصف . (252)
42- شيخ خضر حسين مصرى . (253)
43- ابوالاعلى مودودى . (254)
44- ناصرالدين البانى . (255)
45- شيخ عبدالمحسن بن حمدالعباد. (256)
46- شيخ حمودبن عبدالله تويجرى . (257)
47- شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز. (258)
94 : چه كسانى از صحابه احاديث مهدويت را نقل كرده اند؟
راويان احاديث مهدويت از صحابه بسيارند كه از آن جمله مى توان به اين افراد اشاره كرد:
امام اميرالمؤ منين عليه السلام ، ابوامامه باهلى ، صدى بن عجلان ، ابوايوب انصارى ، ابو سعيد خدرى ، ابو سلمى ، ابوالطفيل عامر بن واثله ، ابوليلى ، ابووائل ، ابوهريره ، انس بن مالك ، ثوبان مولى رسول الله صلى الله عليه و آله ، جابر بن سمره ، جابر بن عبدالله انصارى ، جابربن عبدالله صدفى ، امام حسن بن على عليه السلام ، امام حسين عليه السلام ، سلمان فارسى ، طلحة بن عبيدالله ، عباس بن عبدالمطلب ، عبدالرحمن بن عوف ، عبدالرحمن بن حرث ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن عمر بن خطاب ، عبدالله بن عمرو بن عاص ، عبدالله بن مسعود ، عثمان بن عفان ، عثمان بن ابى العاص ، علقمة بن عبدلله ، على الهلالى ، عمار بن ياسر ، عمر بن خطاب ، عمران بن حصين ، عمرو بن عاص ، عمرو بن مره جهنى ، عوف بن مالك ، قتادة بن نعمان ، قرة بن اياس مزنى ، كعب بن علقمه ، معاذ بن جبل ، فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ام سلمه ، عايشه ، ام حبيبه و ديگران .
95 : حكم منكر حضرت مهدى عليه السلام و ظهور او ، در نزد اهل سنت چيست ؟
برخى از علماى اهل سنت ايمان به خروج حضرت مهدى عليه السلام را واجب دانسته و برخى ديگر منكر آن را كافر به حساب آورده اند:
احمد بن محمد بن صديق مى گويد: (( ايمان به خروج مهدى واجب ، و اعتقاد به ظهور او به جهت تصديق پيامبر صلى الله عليه و آله حتمى و ثابت است ... )) . (259)
همين تعبير از سفارينى حنبلى (260) ، ناصرالدين البانى (261) ، عبدالمحسن بن حمد العباد (262) ، نيز رسيده است .
فقيه شافعى ابن حجر تصريح كرده كه انكار مهدى اگر موجب انكار سنت از اصل و اساس گردد ، سبب كفر مى شود ، و هر كس چنين كند قتلش واجب است . و اگر انكار ، تنها به جهت عناد و دشمنى با ائمه اسلام است نه سنت ، لازم است كه او را تعزير آشكار و اهانت نمود تا دست از اين كار بردارد ... )) . (263)
احمد بن محمد بن صديق غمارى ازهرى در رابطه با احاديث مهدويت مى گويد: (( اين احاديث متواترند و منكرين آنها بدعت گزار و گمراه به حساب مى آيند )) . (264)
96 : چه كسانى در طول تاريخ اسلام مهدويت را به شعر درآورده اند؟
يكى از علائم و قرائن قطعى بودن يك موضوع آن است كه كار به جايى رسد كه شعرا آن موضوع را به شعر در آورند. قضيه مهدويت از اين قبيل است . شعراى اسلامى در طول تاريخ اين قضيه را به شعر در آورده اند. اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- امام على عليه السلام . (265)
2- زيد بن على بن الحسين عليه السلام . (266)
3- امام صادق عليه السلام . (267)
4- امام رضا عليه السلام . (268)
5- امام حسن عسكرى عليه السلام . (269)
6- ابن ابى الحديد معتزلى . (270)
7- محيى الدين بن عربى . (271)
8- محمد بن طلحه شافعى . (272)
9- صدرالدين قونوى . (273)
10- شيخ عبدالرحمن بسطامى . (274)
11- فضل بن روزبهان . (275)
12- محمد بن طولون (م 953 ه‍ق ). (276)
13- كميت بن زيد اسدى . (277)
97 : تاءليف در قضيه مهدويت از چه زمانى بوده است ؟
با مراجعه به كتب تراجم و رجال پى مى بريم كه تاءليف درباره مهدويت حركتى بنيادين بوده كه نه تنها قبل از ولادت حضرت مهدى عليه السلام در بين شيعه رواج داشته ، بلكه حركتى مقدس نزد شيعه و سنى بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است و اين به نوبه خود دليل بر آن است كه اصل قضيه از مسلمات مسائل اسلامى است كه مورد اتفاق بين مسلمين قرار گرفته است ، و از مسائلى نبوده است كه بعد از عصر حيرت پديد آمده باشد كه جامعه شيعى بعد از شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام به آن مبتلا شده باشد.
به طور جزم مى توان گفت كه شروع حركت تاءليف در قضيه مهدويت به ظهور حركت تدوين حديث در تاريخ اسلامى يعنى اوايل قرن دوم هجرى باز مى گردد؛ زيرا از كتب رجال استفاده مى شود كه شروع تاءليف در اين زمينه در جامعه شيعى در عصر امام صادق عليه السلام بوده است .
شيخ طوسى در كتاب (( الفهرست )) نقل مى كند كه على بن يقطين بن موسى بغدادى اسدى كوفى الاصل ، كتابى در ملاحم تاءليف نموه است .
98 : تاءليفات درباره مهدويت با چه روش هايى بوده است ؟
در موضوع مهدويت به روش هاى گوناگون و متنوعى علماى فريقين دست به تاءليف و تصنيف زده اند از قبيل :
1- روش روايى
زيرا جزئيات قضيه مهدويت از مصاديق بارز ايمان به غيب به حساب مى آيد اين روش به نوبه خود از خصوصياتى برخوردار است : برخى تنها احاديثى را درباره مهدويت نقل كرده اند كه تفسير آيات قرآن به حساب مى آمده و روايات تفسيرى بوده اند. برخى نيز عموم احاديث مهدويت را در كتاب خود جمع آورى كرده اند. روش دوم نزد شيعه و اهل سنت هر كدام به نوبه خود به شيوه اى خاص تدوين شده است .
زد علماى شيعه اماميه تاءليف موضوعى درباره مهدويت سه گونه بوده است :
الف : استناد به احاديثى كه از طرق شيعه نقل شده است . همانند كتاب (( كفاية المهتدى فى معرفة المهدى عليه السلام )) و (( بحارالانوار )) .
ب : تقويت و تاءييد روايات شيعه به رواياتى كه از طرق اهل سنت نقل شده است . همانند تاءليف على بن عيسى اربلى در (( كشف الغمه )) و سيد بن طاووس در (( الطرائف )) و شيخ حر عاملى در (( اثبات الهداة )) .
ج : استناد به روايات اهل سنت براى قبولاندن موضوع مهدويت به آنان بدون توجه به روايات شيعى همانند كتاب (( المهدى )) از سيد صدر الدين صدر ، و كتاب (( المهدى الموعود المنتظر )) از نجم الدين عسكرى .
اهل سنت نيز در اين زمينه روش هاى مختلف حديثى داشته اند از قبيل :
الف : اكتفا به احاديث از طرق خود همانند كتاب (( اخبار المهدى )) از عباد بن يعقوب رواجنى (م 250 ه‍) و كتاب (( جمع الاحاديث الوارده فى المهدى )) از حافظ ابى بكر بن ابى خيثمه احمد بن زهير نسائى (م 279 ه‍)
ب : نقل از مصادر شيعه و اهل بيت عليهم السلام همانند كتاب (( الملاحم )) از نعيم بن حماد (م 228 ه‍) و كتاب (( عقد الدرر فى اخبار المنتظر )) از يوسف بن يحيى شافعى و كتاب (( البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان )) از متقى هندى .
ج :
اثبات عقيده اماميه در مساءله مهدويت با استناد به روايات اهل بيت عليهم السلام ، همانند كتاب (( ينابيع المودة )) از قندوزى ، و كتاب (( فرائد السمطين )) از جوينى شافعى .
2- روش برهانى و كلامى
در اين روش مولف در صدد عرضه كردن مباحث مهدويت به صورت استدلالى و برهانى است . اين روش ‍ در صدد تثبيت ايمان به مهدويت و دفع شبهات در اين موضوع است . كتاب هاى متعددى كه شيخ مفيد در اين زمينه تاءليف كرده همگى از اين قبيل است . و نيز كتاب (( المقنع فى الغيبة )) از سيد مرتضى و (( بحث حول المهدى )) از شهيد سيد محمد باقر صدر را مى توان از اين قبيل به حساب آورد.
3- روش مقارنى
از جمله تاليفاتى كه در مورد موضوع مهدويت شاهد آن بوده و هستيم روش بحث مقارنى بين عقيده شيعه امامى و ديگر طوايف مسلمين است . اين گونه بحث را در لابلاى كتاب هاى شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى رحمة الله عليه به خوبى مشاهده مى كنيم . و از جمله كتاب هاى مستقل در اين زمينه كتاب (( بيان الاشكال فيما حكى من امر المهدى من الاقوال )) از ابو عبدالله حميدان بن يحيى قاسمى حسنى از علماى قرن هفتم است . و نيز از كتاب (( مع المهدى المنتظر فى دراسة منهجية مقارنة بين الفكر الشيعى و السنى )) از شيخ مهدى فتلاوى و كتاب (( المهدى الموعود المنتظر عند علماء اهل السنة و الامامية )) از نجم الدين عسكرى مى توان نام برد.
4- روش تحليلى تاريخى
در اين روش مولفان در صدد ترسيم قضيه مهدويت از ابعاد گوناگون تاريخى آن مى باشند كه مى توان از بارزترين اين نوع تاءليف به كتابهاى شهيد سيد محمد صدر ، (( تاريخ الغيبة الصغرى ، تاريخ الغيبة الكبرى و تاريخ ما بعد الظهور )) اشاره كرد.
5- روش مقارنى بين اديان
برخى ديگر در صدد عرضه موضوع مهدويت در سطحى وسيع تر بر آمده و اين موضوع مهم را در محدوده اديان الهى دينى و شبه دينى مورد بحث و بررسى قرار داده اند كه از آن جمله مى توان به كتاب (( بشارات العهدين )) از دكتر صادقى ، و كتاب (( المسيح الدجال )) از سعيد ايوب اشاره كرد.
6- روش تحليل فلسفه تاريخ
برخى ديگر از مولفان مهدويت در اين زمينه از زاويه فلسفه تاريخ و يا به تعبير ديگر از ديدگاه تكامل تاريخ به موضوع مهدويت نگريسته اند كه از آن جمله به كتاب (( قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه تاريخ )) اثر شهيد مطهرى رحمة الله عليه مى توان اشاره كرد.
99 : آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت بر حتمى بودن ظهور مهدى عليه السلام دلالت دارد؟
عقيده مهدويت به حدى در جامعه اسلامى رسوخ كرده بود كه حتى برخى افراد از اين عقيده مسلم سوء استفاده كرده و ادعاى مهدويت نمودند ولى خوشبختانه با گذشت زمان مفتضح شدند.