لذا شيعه به جهت اعتقاد به اين چنين انتظارى هميشه در طول تاريخ
خود زنده بوده و هيچ گاه با اين همه فشارها كه بر او وارد شده اميد خود را از دست
نداده است .
شيعه هميشه خويش را در كنار منجى و مصلح خود احساس مى كند و اين نوع احساس آثار
تربيتى و ايمانى بيشترى دارد.
56 : آيا تاءخير در فرج موجب قساوت قلب مى شود؟
آنچه كه بر هر مومنى بلكه بر هر انسانى لازم است ، اينكه هيچ گاه از تاءخير فرج و
ظهور منجى نااميد نباشد ، بلكه بايد به ريسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود
رهنمون شود و اين تنها از راه ايمان قلبى به خداوند متعال و اينكه او خلف وعده نمى
كند ميسر است و نيز با سير و بررسى سرگذشت امت هاى پيشين كه چگونه بعد از هر عسر و
گرفتارى شديد ، خداوند آخرالامر براى آنها يسر و فرجى حاصل نمود ، به دست مى آيد. و
همچنين با مراجعه به فطرت و ميل درونى خود كه چگونه به ظهور منجى بشريت متمايل است
مى تواند خود را از ياءس و نااميدى رهانيده و به ظهور منجى اميدوار باشد.
در ذيل آيه شريفه
و لايكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم
(76) ؛ از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
تاءويل هذه الاية
جاء فى اهل زمان الغيبة و ايامها دون غيرهم من اهل الازمنه و ان الله تعالى نهى
الشيعة عن الشك فى حجة الله تعالى او ان يظنوا ان الله تعالى يخلى ارضه منها طرفة
عين
(77) ؛ (( تاويل اين آيه براى مردم عصر غيبت
است و روزهاى زمان غيبت غير از روزهاى اهل زمان هاى ديگر است . خداوند متعال شيعيان
را از شك در حجت خود نهى كرده است و نيز نهى كرده از اينكه گمان كنند كه خداوند
زمين را يك چشم بر هم زدن از حجت خالى مى گردند. ))
57 : آيا انتظار طولانى فرج ، خسته كننده و ملالت آور است ؟
انتظار اگر از قسم مثبت آن باشد كه همراه با آمادگى كامل منتظر براى ظهور حضرت مهدى
عليه السلام است نه تنها ملامت آور نيست بلكه دائما در انسان روحيه اميد را شعله ور
كرده و او را سرحال و زنده نگه مى دارد. شخص منتظر دائما در فكر آمدن محبوب خود است
و اين بهترين حالتى است كه به او دست مى دهد ، او دائما به عشق رسيدن محبوب خود شب
را به روز و روز را به شب مى رساند.
از طرفى ديگر ، از آنجا كه انتظار منجى حقيقى يعنى امام زمان عليه السلام در حقيقت
يك نوع توسل و ارتباط باطن با او نيز هست لذا با اين ارتباط هر لحظه فيوضاتى از
ناحيه آن حضرت به انسان مى رسد كه او را از خستگى و ملالت بيرون مى آورد.
بر انتظار موعود حقيقى آثار و بركاتى بسيار مترتب است كه در جاى خود به آن اشاره مى
نماييم .
58 : چه آثارى بر انتظار منجى مترتب است ؟
ضرورت و اهميت انتظار را مى توان از زواياى مختلف مورد بررسى قرار داد:
1- انتظار ، دوره آماده سازى و زمينه سازى براى يك نهضت به شمار مى آيد و هر انقلاب
و حركتى كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص و بى ثمر است .
2- در اهميت انتظار همين بس كه دشمنان آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان بر شمرده
اند. ميشل فوكر ، كلر برير در بحث مبارزه با تفكر مهدى باورى ابتدا قيام امام حسين
عليه السلام و بعد انتظار امام زمان عليه السلام را دو عامل پايدارى شيعه معرفى مى
كنند. در كنفرانس تل آويو نيز افرادى مثل برنارد لوييس ، مايكل ام جى ، جنشر ،
برونبرگ و مارتين كرامر بر اين نكته تكيه فراوان داشتند. آنان در توصيف شيعه گفته
اند: (( شيعيان به نام امام حسين قيام مى كنند و به اسم امام
زمان قيامشان را حفظ مى نمايند )) .
(78)
ماربين ، محقق آلمانى مى گويد: (( از جمله مسائل اجتماعى
بسيار مهمى كه موجب اميدوارى و رستگارى شيعه مى باشد ، اعتقاد به وجود حجت عصر و
انتظار ظهور است )) .
(79)
پتروشفسكى ، تاريخدان و ايران شناس علوم شوروى سابق در اين زمينه مى نويسد:
(( چشم به راه مهدى بودن در عقايد عمومى مردمى كه نهضت هاى
قرن سيزدهم را در ايران برپا داشتند مقام بلندى را داشته است ))
.
(80)
3- دوران انتظار ، دوران هجوم فتنه ها و مشكلات و گرفتارى ها است و آنچه مى تواند
آرامش قلبى و قدرت روحى به شيعه منتظر بدهد ياد منجى حى و حاضر است .
4- پيراستن از خصايص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نيكو از فوايد ديگر انتظار است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
من سر ان يكون من
اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق
(81) ؛ (( ... هر كس دوست دارد كه از ياران
حضرت قائم عليه السلام گردد بايد كه منتظر باشد و در عين حال به پرهيزكارى و اخلاق
نيكو مشغول گردد. ))
5- از نتايج انتظار تلاش فكرى مومن منتظر و بصيرت و آگاهى اوست . فتنه ها علاوه بر
آنكه غفلت مى آورد ، شبهه و ترديد و تزلزل را نيز در افكار جامعه ايجاد مى كند و آن
منتظر واقعى است كه چون به هوشيارى فكرى رسيده بيدار است و به شبهات پاسخ مى گويد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
طوبى لمن تمسك
بامرنا فى غيبة قائمنا فلم يزغ قلبه بعد الهداية ...
(82) ؛ (( خوشا به حال كسى كه در زمان غيبت
قائم ما به فرمان ما تمسك جويد كه در نتيجه قلب او هرگز به طرف باطل متمايل نخواهد
شد. ))
6- انتظار از آنجا كه انسان را به عمل وا مى دارد و در جامعه اى كه حالت انتظار
منجى الهى حاكم است ، تحرك و پويايى حكم فرماست و بشر را به زمينه سازى و اصلاح
فردى و اجتماعى وا مى دارد ، عاملى ارزشمند براى حفظ و بقاى شريعت است .
7- انتظار از آن جهت كه محرك عمل است زمينه ساز ظهور منجى عالم بشريت خواهد بود.
ظهور منجى از ديدگاه اديان
59 : آيا ايمان به ظهور منجى نزد اديان و ملل ديگر
نيز وجود دارد؟
ايمان به ظهور منجى بشريت از وضع موجود و اقامه عدل و داد فطرى بشر است و لذا اين
عقيده در هر ملت و دينى وجود دارد.
محمد امين زين الدين مى گويد: (( شكى نيست كه اعتقاد به
اصلاح جامعه از وضعيت موجود ، از ابتداى تاريخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است و از
عقايد اختصاصى دين اسلام نيست ، زيرا در بين اديان آسمانى قبل از ظهور اسلام مشاهده
مى كنيم كه همگى خبر از وقوع اين حقيقت داده اند و حتى صفات مصلح و راه كارهاى
اصلاحى او را نيز بيان كرده اند ، گر چه نام او را مهدى و دعوت اصلاحى او را به نام
مهدويت نگذاشته اند ... اين عقيده و فكر حتى به اديان ديگر از قبيل زردشتى و برهمنى
و ... نيز سرايت كرده است ... )) .
(83)
در بين اديان آسمانى و آيين هاى شبه دينى و ملت ها ، مى توان از اينها نام برد:
1- يهود به بازگشت عزير يا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد.
2- مسيحيت با ايمان به بازگشت عيسى عليه السلام .
3- زردشت با ايمان به بازگشت بهرام شاه .
4- هندوها با ايمان به بازگشت فيشنوا.
5- مجوس با ايمان به بازگشت اءوشيدر.
6- بودايى ها در انتظار ظهور بودا.
و ... .
(84)
60 : از چه زمانى خطوط كلى براى روز موعود جهانى ترسيم شده
است ؟
ترسيم خطوط كلى براى روز موعود به شروع خلقت باز مى گردد؛ زيرا اين روز هدف و غرض
اساسى براى خلقت است . براى توضيح اين مطلب به نكاتى چند اشاره مى كنيم :
1- براى برپايى حكومت عدل جهانى دو شرط اساسى وجود دارد: يكى شناخت كامل عدل به
معناى وسيعش و ديگرى آمادگى براى فداكارى در راه پياده كردن عدالت در سطح جهان ،
بعد از علم و شناخت عدل . بشر اين دو شرط اساسى را از ابتداى خلقت نداشته است ،
بلكه انبيا متكفل اين دو امر مهم شده و در صدد تربيت بشر براى رسيدن به آن دو بوده
اند. گر چه انبيا در شرط اول به موفقيت رسيده و عدل را به معناى وسيع و همه جانبه
اش براى مردم تبيين نموده اند ولى در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور
كامل محقق سازند ، و اين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده ، بلكه به خاطر
قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است .
2- انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف و غرض اساسى از خلقت بشر كه همان
رسيدن به حكومت عدل توحيدى است گوشزد مى كرده اند. خداوند متعال مى فرمايد:
و لقد كتبنا فى
الزبور من بعد الذكر اءن الارض يرثها عبادى الصالحون
(85) ؛ (( در زبور بعد از ذكر [تورات ]
نوشتيم بندگان شايسته ام وراث [حكومت ] زمين خواهند شد. ))
و نيز مى فرمايد:
و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين
(86) ؛ (( ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت
نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم . ))
و نيز مى فرمايد:
هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون
(87) ؛ (( او كسى است كه رسول خود را با
هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته
باشند. ))
3- براى هيچ يك از انبيا شرايط اساسى و عمومى براى هدايت كل بشر و تشكيل حكومت عدل
توحيدى در سطح جهان فراهم نشد ، زيرا دو شرط اساسى براى تشكيل چنين حكومتى فراهم
نگشت :
الف ) انبيا گرچه مفهوم عدل كامل و به معناى وسيع آن را براى مردم تفهيم نموده اند
ولى بشر به آن درجه از فهم و شعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گسترده اش پى
برده باشد. لذا هدف انبياى سابق بر حضرت موسى عليه السلام ، ترسيخ و تثبيت عقده
مردم بوده ، و تكاليف شرعى فرعى زيادى نداشته اند ، تا اينكه از زمان حضرت موسى
عليه السلام تا عصر بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله خصوصا در شريعت اسلام شرايع
به صورت تفصيل تبيين شده است .
ب ) تاكنون هيچ امتى به حدى نرسيده است كه بتواند در راه پياده شدن حكومت عدل
توحيدى جهانى فداكارى تام و تمام داشته باشند. حضرت نوح عليه السلام 950 سال قوم
خود را به حق و حقيقت دعوت كرد ولى به جز اندكى به او ايمان نياوردند. قوم حضرت
ابراهيم عليه السلام به جاى پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند. قوم حضرت موسى عليه
السلام درخواست او را براى مقابله با حاكمان ظالم فلسطين رد كرده و گفتند:
فاذهب اءنت و ربك
فقاتلا انا ههنا قاعدون
(88) ؛ (( تو و خدايت برويد و با آنان بجنگيد
ما اينجا نشسته ايم . ))
حواريون حضرت عيسى عليه السلام در قدرت خداوند شك نمودند و به عيسى خطاب كرده
گفتند: يا عيسى
ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء
(89) ؛ (( اى عيسى بن مريم ! آيا پروردگارت
قدرت دارد كه براى ا سفره اى غذا از آسمان نازل كند. ))
نتيجه : گرچه خطوطى كلى و اساسى روز موعود از ابتداى خلقت ترسيم شده است ولى هنوز
شرايط تحقق و پياده شدن آن فراهم نگشته است .
61 : منجى در آيين هندو كيست ؟
بشارت به ظهور منجى در كتاب هاى مقدس هندوها نيز به چشم مى خورد. در كتاب
(( ماللهند )) از كتاب هاى مقدس
هندوها آمده است ؛ (( در اواخر دوره چهارم اهل زمين به فساد
كشيده شده و اكثر آنها كافر مى شوند آنان معصيت هاى بزرگ را انجام داده و حاكم آنها
افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگ ها شبيه اند كه همديگر را مى درند و
غارت مى كنند. كاهنان و مردان دين فاسد مى شوند و حق با دزدان مى شود و افراد با
تقوا و زاهد را تحقير مى كنند ... در آن زمان (( برهمن كلا
)) يعنى مردى شجاع و دين دار ظهور مى كند و زمين را با شمشير
برنده اش از مفسدين و پليدى ها پاك كرده و افراد پاك و طاهر را حفظ خواهد نمود
)) .
(90)
در كتاب (( شاكمونى )) آمده است :
(( حكومت و دولت جهانى به دست مردم از ذريه سيد خلايق
عالميان (( كشن )) بزرگ ختم خواهد شد
، او كسى است كه بر كوه هاى شرق و غرب عالم حكومت خواهد كرد ... و تمام اديان الهى
، يك دين خواهد شد ، او كه اسمش قائم و عارف بالله است ، دين خدا را احيا خواهد
نمود )) .
(91)
در كتاب (( وشن جوك )) از كتاب هاى
هندوها آمده است : (( و در آخرالزمان زمين به دست مردى خواهد
افتاد كه خداوند متعال را دوست دارد و او از خواص بندگان خداست . نام او
(( فرخنده و خجسته )) است .
(92)
و در كتاب (( باسك )) از كتاب هاى
هندوها آمده است : (( دوره آخرالزمان به حكومت حاكم عادلى
ختم خواهد شد كه رهبر ملائكه و جن و انس است . حق با اوست . او بر دريا و خشكى و
كوه ها سيطره پيدا مى كند و از آنچه در آسمان ها و زمين است خبر مى دهد و كسى بزرگ
تر از او متولد نشده است )) .
(93)
در كتاب (( اوپانيشاد )) آمده است :
(( اين مظهر (ويشنو) در آخرالزمان ظهور مى كند در حالى كه بر
اسبى سفيد سوار و به دست او شمشيرى برهنه است ، و به ماننده ستاره دنباله دار مى
درخشد و همه افراد پست را به هلاكت مى رساند و زندگى نوينى را بر پاكرده و طهارت و
پاكى را بر مى گرداند )) .
(94)
62 : منجى در آيين بودا كيست ؟
مؤسس آيين بودا شخصى است به نام (( سدهارتا جوتوما
)) معروف به (( بودا
)) ، او كسى بود كه در نپال متولد شد و بودايى ها او را فرزند خدا مى دانند
و معتقدند كه در آخرالزمان ظهور كرده ، بشريت را از وضع موجود و گرفتارى ها نجات
خواهد داد. آنان مى گويند: بودا با كامل كردن وظيفه خود با جسدش به آسمان رفته و
بار ديگر به زمين باز مى گردد تا صلح و بركت را به مردم بازگرداند.
بودايى ها دو مذهب بزرگ دارند: يكى مذهب شمالى كه در حق بودا تا به حدى غلو كرده او
را خداى خود مى دانند. و ديگرى مذهب جنوبى كه غلوشان در حق بودا كمتر است و عمدتا
در منطقه آسياى شرقى ساكنند.
63 : موعود از ديدگاه زردشتيان كيست ؟
در كتاب معروف زردشتيان به نام (( زند ))
بعد از آنكه سخن از مقابله و مبارزه ابدى بين ايزدان واهريمنان به ميان مى آورد مى
گويد: (( در اين هنگام فتح و پيروزى و نصرت از ناحيه ايزدان
واقع مى شود و بعد از نصرت و يارى ايزدان و نابودى نسل اهريمنان علم به سعادت اصلى
خود مى رسد و فرزندان آدم بر كرسى سعادت و بركت خواهند نشست ))
.
(95)
جاماسب در كتاب (( جاماسبنامه )) از
زردشت نقل كرده كه فرمود: (( مردى از سرزمين تازيان از ذريه
هاشم خروج خواهد كرد ، او مردى بزرگ سر ، با جسمى عظيم ، ساقى طولانى ، بر دين جدش
و با لشكرى فراوان رو به ايران خواهد نمود ، زمين را آباد كرده و آن را پر از عدل و
داد خواهد نمود )) .
(96)
در همان كتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى گويد:
(( و از ذريه دختر آن پيامبر كه به (خورشيد عالم و شاه زمان
) معروف است ، مردى به خلافت خواهد رسيد كه در دنيا به حكم يزدان حكم خواهد نمود ،
او آخرين خليفه آن پيامبر در وسط عالم يعنى مكه است ، و دولتش تا روز قيامت دوام
خواهد داشت ... )) .
(97)
در كتاب (( زند بهمن يسن )) شرح كتاب
(( اوستا )) كلام جاماسب را از قول
استادش زردشت اين چنين نقل مى كند: (( قبل از ظهور سوشيانس
خلف وعده ، دروغ ، بى دينى و بى بند و بارى در عالم گسترش مى يابد ، مردم از
خداوند دور شده و ظلم و فساد عالم را فرا مى گيرد. اين امور احوال عالم را دگرگون
كرده و زمينه را براى ظهور منجى جهانى فراهم مى آورد و علائمى كه هنگام ظهور اتفاق
مى افتد عبارت است از حادثه عجيب و غريبى در آسمان ظاهر مى شود كه دلالت بر آمدن
(( خردشهر ايزد )) دارد. ملائكه از
طرف مشرق و مغرب به اذن او فرستاده مى شوند تا خبرها و اعلان ها را به عالم برسانند
... )) .
(98)
و نيز در كتاب (( زند بهمن يسن )) مى
خوانيم : (( و بعد از آن سوشيانس عالم را پاك خواهد نمود ،
آن گاه قيامت بر پا خواهد شد )) .
(99)
در همان كتاب در تفسير كلمه سوشيانس آمده است : (( سوشيانس
آخرين كسى است كه مى آيد و زردشت را در عالم نجات خواهد داد ))
(100) .
64 : منجى نزد يهود چه كسى است ؟
با مراجع به كتاب هاى مقدس يهود پى مى بريم كه اشارات و تصريحات فراوانى به مساءله
موعود جهانى شده است و از جمله كتاب هايى كه در آنها به اين موضوع اشاره شده : كتاب
دانيال نبى ، حجى نبى ، صفيناى نبى ، اشعياى نبى و زبور داوود است .
لذا در قرآن كريم مى خوانيم :
ولقد كتبنا فى
الزبور من بعد الذكر اءن اءلارض يرثها عبادى الصالحون
(101) ؛ (( و به تحقيق در زبور بعد از ذكر
نوشتيم كه همانا زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. ))
در زبور داوود مى خوانيم : (( بار خدايا حكومت خود را به
مَلِك ببخش و عدالتت را به فرزند ملك عطا فرما تا به نيكى بين مردم حكم كرده و بر
افتادگان انصاف دهد ... تمام پادشاهان بر او خضوع كرده و همه ملت ها خدمت گذار او
گردند ... )) .
(102)
65 : چرا حضرت مسيح عليه السلام تاكنون زنده مانده است ؟
حكمت بقا و زنده ماندن حضرت مسيح عليه السلام تاكنون بر حسب آنچه كه عقول ما درك مى
كند امورى است :
1- در حضرت عيسى عليه السلام خصوصياتى يافت مى شود كه در ساير انبيا نبوده است ، از
قبيل ولادت بدون پدر ، زنده كردن مردگان ، به آسمان ها رفتن و ديگر خصوصيات .
2- زنده بودن و بقاى او برهان و دليل و شاهدى بر غيبت امام مهدى عليه السلام خواهد
بود ، زيرا بقاى مسيح با عمرى بيش از دو هزار سال دليلى بر امكان وجود و حيات حضرت
مهدى عليه السلام در كمتر از اين مقدار سال است همان حكمتى كه در روايات براى طول
عمر حضرت خضر بيان شده است .
شيخ صدوق رحمة الله عليه در (( كمال الدين ))
به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
... بلى ان الله
تبارك و تعالى لما كان فى سابق علمه ان يقدر من عمر القائم عليه السلام فى ايام
غيبته ما يقدر و علم ما يكون من انكار عباده بمقدار ذلك العمر فى الطول ، طوّل عمر
العبد الصالح فى غير سبب يوجب ذلك اءلا لعلة الاستدلال به على عمر القائم عليه
السلام و ليقطع بذلك حجة المعاندين لئلا يكون للناس على الله حجة
(103) ؛ (( ... آرى ، از آنجا كه در علم سابق
خداوند مقدر شده بود كه عمر قائم عليه السلام را در ايام غيبتش طولانى مى گرداند و
مى دانست كه اين مقدار طول عمر را بندگانش انكار مى كنند ، لذا عمر بنده صالحش را
تنها به جهت استدلال و شاهد آوردن عمر قائم عليه السلام طولانى كرد و تا آنكه حجت و
دليل معاندين قطع گردد و براى مردم حجت و استدلالى بر خدا نباشد. ))
66 : حكمت مشاركت حضرت مسيح عليه السلام در تشكيل حكومت
جهانى چيست ؟
شركت حضرت مسيح عليه السلام در تشكيل حكومت عدل توحيدى جهانى و مساعدت حضرت مهدى
عليه السلام در اين امر مهم جهاتى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- از آنجا كه مسيحيان جماعت زيادى را از مردم عالم تشكيل مى دهند لذا با نزول او
از آسمان و مشاهده معجزه از او ، ايمان آورده و در حقيقت به جهت پيروى و اقتداى او
به حضرت مهدى عليه السلام مسيحيان نيز تسليم حضرت مهدى مى شوند.
2- در نتيجه جهت اول ، فتح و پيروزى حضرت بر عالم سريع تر و آسان تر خواهد شد و لذا
به جهت ايمان مسيحيان به امام مهدى عليه السلام بدون جنگ و خونريزى بخش عظيمى از
عالم تحت اختيار حضرت قرار خواهد گرفت .
67 : آيا حضرت عيسى عليه السلام به زمين باز مى گردد؟
مطابق نص قرآن و اناجيل ، حضرت عيسى عليه السلام به آسمان ها رفت و در پايان تاريخ
به زمين باز مى گردد.
در انجيل يوحنا مى خوانيم : (( از من شنيديد كه به شما گفتم
: من مى روم و دوباره به سوى شما باز مى گردم )) .
(104)
در قرآن نيز به نزول حضرت عيسى عليه السلام اشاره شده است :
1- خداوند متعال مى فرمايد:
و يكلم الناس فى
المهد و كهلا
(105) ؛ (( و او [عيسى ] در گهواره و هنگام
پيرى با مردم سخن مى گويد. ))
مى دانيم كه حضرت عيسى عليه السلام هنگام سى سالگى به آسمان ها رفت ، پس مقصود به
پيرى همان زمان نزول او از آسمان در آخرالزمان است .
2- و نيز خداوند مى فرمايد:
و اءن من اهل
الكتاب الا ليؤ منن به قبل موته و يوم القيامة يكون عليهم شهيدا
(106) ؛ (( و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر
اينكه پيش از مرگش به او [مسيح ] ايمان مى آورد و روز قيامت بر آنها گواه خواهد
بود. ))
ضمير در (( به )) و ((
موته )) به حضرت عيسى عليه السلام باز مى گردد. از اين آيه
به خوبى استفاده مى شود كه حضرت عيسى در آخرالزمان از آسمان نزول كرده و مردم به او
ايمان خواهند آورد.
(107)
3- و نيز مى فرمايد:
و اءنه لعلم
للساعة فلا تمترن لها
(108) ؛ (( و همانا عيسى نشانه روشنى براى
قيامت است پس در آن شك نداشته باشيد. ))
(109)
و نيز روايات شيعه و سنى به نزول حضرت عيسى اشاره كرده است :
بخارى به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:
كيف انتم اذا نزل
ابن مريم فيكم و امامكم منكم
(110) ؛ (( شما را چه مى شود هنگامى كه فرزند
مريم در ميان شما فرود آمده در حالى كه امام شما از بين شماست . ))
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سندش از محمد بن مسلم ثقفى نقل كرده كه از امام باقر
عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
القائم منا منصور
بالرعب ... و ينزل روح الله عيسى بن مريم ، فيصلى خلفه
(111) ؛ (( قائم از ماست كه با رعب و وحشت
[كه در قلوب مردم مى افتد] يارى خواهد شد ... و روح الله عيسى بن مريم فرود آمده و
پشت سر او به نماز خواهد ايستاد. ))
68 : حضرت عيسى عليه السلام در كجا فرود خواهد آمد؟
از روايات استفاده مى شود كه مكان نزول حضرت مسيح در آخرالزمان سرزمين دمشق است .
طبرانى به سند خود از رسول خدا نقل كرده كه فرمود:
ينزل عيسى بن
مريم عند المنارة البيضاء شرقى دمشق
(112) ؛ (( عيسى بن مريم كنار مناره سفيد
قسمت شرق در سرزمين دمشق فرود خواهد آمد. ))
ابن كثير مى گويد: (( مسيح دجال خروج مى كند آن گاه مسيح از
آسمان بر زمين فرود مى آيد و محل فرود او كنار مناره سفيد شرقى در دمشق هنگام نماز
صبح است )) .
(113)
69 : منجى نزد مسيحيان كيست ؟
حضرت مسيح مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. كلمه (( انجيل
)) از لغت يونانى گرفته شده و به معناى ((
خبر خوش )) و بشارت به رهايى آمده است . اين بشارت همان قيام
ملكوت خداوند و يا به تعبير ديگر مى توان از آن به حكومت توحيدى در سطح كره زمين
ياد نمود.
در كتاب مقدس مى خوانيم : (( بر من واجب است تا تمام شهرها
را به ملكوت خدا بشارت دهم و براى اين امر فرستاده شده ام ))
.
(114)
در انجيل متى آمده است : (( حضرت عيسى در جميع شهرها و دهات
سير مى كرد و در مجامع آنها مردم را تعليم و به ملكوت بشارت مى داد
)) .
(115)
در كلمات حضرت مسيح كلمه (( فرزند انسان ))
زياد به چشم مى خورد ، در انجيل متى آمده است : (( به حق مى
گويم كه از ميان حاضرين در اين مكان كسانى هستند كه مرگ را نمى چشند تا اينكه فرزند
انسان را مشاهده نموده كه در ملكوتش مى آيد )) .
(116)
و نيز مى خوانيم : (( همان گونه كه برق از مشرق طلوع كرده و
همه را روشن مى كند آمدن فرزند انسان نيز اين چنين است )) .
(117)
و نيز مى خوانيم : به همين جهت آماده باشيد در ساعتى كه انتظار آن را نمى كشيد
فرزند انسان خواهد آمد )) .
(118)
مقصود از (( فرزند انسان )) كيست ؟
مسيحيان درصدد آن هستند كه بر حضرت مسيح منطبق سازند ولى از قرائن و شواهد موجود
استفاده مى شود كه مقصود از فرزند انسان شخصى غير از مسيح است كه همان حضرت مهدى
عليه السلام باشد:
الف ) در انجيل يوحنا از حضرت مسيح مى خوانيم : (( من طالب
مجد و عظمت خود نيستم در آنجا كسى است كه آن را مى طلبد و حكم مى كند
)) .
(119)
ب ) از عباراتى كه در انجيل متى آمده به خوبى استفاده مى شود كه فرزند انسان در آن
عبارات غير از حضرت مسيح است كه در آخرالزمان به جهت پياده كردن ملكوت خداوند ظهور
كرده و عيسى بن مريم از را متابعت و مشايعت خواهد نمود.
70 : ظهور منجى در اناجيل در چه وقتى معين شده است ؟
از برخى عبارات اناجيل به دست مى آيد كه وقت ملكوت آسمان ها كه همان حكومت عدل
جهانى توحيدى در روى زمين است آخرالزمان معين شده است .
حضرت عيسى عليه السلام در مورد مقدمات برپايى ملكوت خداوند مى گويد:
(( و زود است كه خبر از جنگ ها و شايعات بشنويد مبادا كه فزع كنيد زيرا حدوث
آنها حتمى است ولى نهايت عالم نخواهد بود )) .
(120)
و نيز مى فرمايد: (( ... آنكه تا نهايت باقى مى ماند اوست
كسى كه خلاصى مى يابد )) .
(121)
و اين مطلب موافق رواياتى است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيده و اشاره
دارد به اينكه :
المهدى يخرج فى آخر الزمان
(122) ؛ (( مهدى در آخرالزمان خروج خواهد
نمود. ))
71 : وسعت حكومت حضرت مهدى عليه السلام چقدر است ؟
از عهد جديد استفاده مى شود كه حكومت حضرت مهدى عليه السلام كه از آن به ملكوت
آسمان ها يا ملكوت خداوند براى فرزند انسان تعبير شده تمام روى زمين را فرا خواهد
گرفت ، در انجيل لوقا آمده است : (( در آينده مردمى از شرق و
غرب و شمال و جنوب زمين آمده و بر سر سفره ، در ملكوت خداوند خواهند نشست
)) .
(123)
و در انجيل مرقس مى خوانيم : (( و واجب است كه قبل از آن به
جميع عالم بشارت داده شود )) .
(124)
در احاديث اسلامى نيز به اين موضوع اشاره شده است ، امام باقر عليه السلام مى
فرمايد: القائم
منا ... يبلغ سلطانه المشرق و المغرب
(125) ؛ (( قائم از ما ... حكومت او مشرق و
مغرب عالم را فرا خواهد گرفت . ))
ابو داوود به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:
ويهلك الله فى
زمانه الملل كلها اءلا اءلاسلام
(126) ؛ (( خداوند در زمان او [مهدى عليه
السلام ] اهل همه ملت ها به جز اسلام را هلاك خواهد نمود. ))
72 : اوصاف ياران منجى در اناجيل چيست ؟
در اناجيل مسيحيان اوصافى براى ياران منجى بشريت ذكر شده كه به برخى از آنها اشاره
مى كنيم :
1- اطاعت : در انجيل مرقس آمده است : (( به حق به شما مى
گويم : هر كس كه همانند طفل ، ملكوت خدا را نپذيرد در آن داخل نخواهد شد
)) .
(127) مثال به طفل اشاره به اطاعت مطلق است .
2- عمل به احكام : در انجيل متى آمده است : (( اين گونه نيست
كه هر كسى يا رب يا رب بگويد داخل در ملكوت آسمان ها شود ، بلكه هر كس به خداست
پروردگار عمل كند در آسمان هاست )) .
(128)
3- استضعاف : در انجيل لوقا آمده است : (( خوشا به حال شما
اى فقرا ، زيرا براى شماست ملكوت خداوند. خوشا به حال شما اى گرسنگان در امروز ،
زيرا در آينده سير خواهيد شد. خوشا به حال شما اى گريه كنندگان ، زيرا در آينده
خندان خواهيد شد. اين در حالى است كه در جاى خود (( ملكوت
آسمان )) به عصر ظهور تطبيق شده است ))
.
(129)
73 : آيا در اناجيل به علائم ظهور منجى اشاره شده است ؟
در انجيل متى آمده است : (( ... و در آن هنگام كه عيسى در
باغ زيتون نشسته بود شاگردانش به نزد او آمده و با او خلوت كردند و از او سؤ ال
نمودند: به ما بگو: در چه زمانى اين امور تحقق خواهد يافت و علامت و نشانه آمدن تو
و پايان عالم چيست ؟ ))
(130) و نيز مى خوانيم : (( و زود است كه خبر
از جنگ هايى مى شنويد ... مبادا كه فزع كنيد زيرا وقوع آنها حتمى است
))
(131) .
و نيز آمده است : (( و هنگامى كه فرزند انسان در مجد و عظمتش
مى آيد و در حالى كه ملائكه او را همراهى مى كنند بر روى عرش عظمتش مى نشيند و جميع
امت ها نزد او محشور خواهند شد ... ))
(132) .
در انجيل لوقا آمده است : (( فريسيّون از او سؤال نمودند: چه
زمانى ملكوت خداوند مى آيد؟ او در جواب فرمود: ملكوت خدا غير مترقبه مى آيد
))
(133) .
و نيز مى خوانيم : (( و هنگامى كه خبر از جنگ ها و فتنه ها
شنيديد فزع نكنيد زيرا اين امور بايد در ابتدا تحقق يابد ولى اين پايان عالم نيست .
آن گاه به آنان فرمود: زود باشد كه امتى بر امتى و مملكتى بر مملكتى قيام كند و
زلزله هاى شديد و گرسنگى ها و قحطى ها در مكان هاى زيادى به وقوع پيوندد و زود است
كه امور خوفناك و نشانه هاى بزرگى حادث گردد ))
(134) .
74 : هر يك از صاحبان اديان منجى را از دين خود مى داند راه
حل اين اختلاف چيست ؟
در تشخيص هويت منجى عالم در پايان تاريخ نزد صاحبان اديان ، اختلاف است . هر كسى
بزرگى از دين خود را رهبر اين نهضت مى پندارد و او را احياگر دين خود مى داند اهمّ
اسباب اختلاف عبارتند از:
1- نصوص و بشارت هاى آسمانى از آن جهت كه خبر غيبى است لذا هر كسى به جهت تعصب دينى
كه دارد آن را به رهبر و بزرگ دينى خود حمل مى كند.
2- علماى اديان و دانشمندان مكاتب مختلف از آن جهت كه به هويت و شخصيت مهدى موعود
آخرالزمان جاهلند ، لذا منجى را بر رهبران خود حمل نمودند.
براى حل مشكل و تحديد هويت منجى بشريت مراحلى را بايد طى نمود:
1- تمييز بشارات و نصوص خاصه اى كه در رابطه با منجى در كتاب هاى مقدس آسمانى اهل
كتاب وارد شده است .
2- بررسى صفات و خصوصيات منجى در كتاب هاى مقدس بدون تاءثيرپذيرى از پيش فرض ها.
3- بررسى حقايق تاريخ و مقايسه آن با صفات و خصوصياتى كه در كتاب هاى مقدس درباره
منجى آمده است ، تا مصداق واقعى و هويت شخصى منجى ، معين شود.
4- معرفى حضرت مهدى عليه السلام به ديگران تا قدرت تطبيق براى آنان نيز فراهم گردد.
لذا مشاهده مى كنيم كه گروهى از مسيحيان با بررسى صفات و خصوصيات مصلح و منجى جهانى
در كتاب هاى مقدس خود و تطبيق آنها بر منجى ترسيم شده در اسلام ، به اسلام و تشيع
گرويدند و مهدويت اسلامى را پذيرفتند ، اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- قاضى ساباطى مسيحى
او بعد از بررسى بشارت اشعياى نبى در شان مصلح جهانى و مناقشه در تفسير يهود و
نصارا براى آن مى گويد: (( در نتيجه مقصود از اين كلام همان
مهدى موعود اسلامى است ؛ زيرا در آنجا درباره منجى مى گويد: او به مجرد شنيدن ، جزا
نمى دهد. و اين با اجماع مسلمين سازگارى دارد كه مى گويند: اين صفت از خصوصيات مهدى
موعود است )) .
و نيز مى گويد: (( عقيده اماميه در اينكه منجى ، فرزند حسن
عسكرى است كه در سال 255 از مادرى به نام نرجس متولد شد و سپس غايب گشت و به اذن
خداوند ظهور خواهد نمود ، به واقع نزديك تر است )) .
(135)
2- علامه محمد صادق فخرالاسلام
او كه شخصى مسيحى بوده و پس از تحقيقات فراوان مسلمان شيعى شده است در كتابى به نام
(( انيس الاسلام )) كه در ردّ يهود
و نصارا نوشته ، در آنجا تمام بشارت ها به ظهور منجى را بر حضرت مهدى موعود اسلامى
منطبق كرده است .
3- علامه محمد رضا رضايى
او نيز كه شخصى يهودى بوده و اسلام را انتخاب گرده است در كتاب خود به نام
(( منقول رضايى )) بشارات بر منجى را
بر مهدى موعود منطبق كرده است .
75 : چگونه با وجود تحريف در تورات و انجيل به آن استشهاد مى
شود؟
گاهى سؤال مى شود كه شما قائل به وجود تحريف در تورات و انجيل و ديگر كتب آسمانى
غير از قرآن هستيد چگونه در قضيه مهدويت و ساير موضوعات به آن استدلال مى كنيد؟
پاسخ :
1- در موضوع مهدويت چنان آيات و روايات فراوانى وجود دارد كه براى اثبات آن احتياج
به منابعى ديگر غير قرآن نباشد.
2- استناد و استشهاد به بشارات كتاب هاى آسمانى و غير آسمانى ديگران از باب تاييد
است نه اثبات .
3- نقل بشارات از كتاهاى مقدس ديگران به جهت تقارن بين اديان و هدايت اهل اديان به
دين حق يعنى اسلام است .
4- كسى ادعا نكرده كه تمام آنچه كه در كتاب هاى مقدس اديان ديگر آمده تحريف شده است
بلكه آنچه مسلم است اينكه بخشى از آنها مورد تحريف قرار گرفته است .
5- در اثبات عدم تحريف در مواردى كه به آنها استشهاد مى شود همين بس كه در مصادر
اسلامى نيز به آن اشاره بلكه تصريح شده است .
6- برخى از بشارات كتاهاى مقدس اديان ديگر با واقعيات تاريخى مطابقت داشته است ، از
قبيل اينكه مصلح جهانى همان امام دوازدهم از ذريه اسماعيل و از نسل بهترين زنان است
كه ولادت او در وضع شديد و اختناق سياسى به وقوع خواهد پيوست و به همين جهت خداوند
او را از ظالمان تا هنگام ظهور محفوظ خواهد داشت .
76 : چرا قوانين اديان آسمانى پيشين به نحو اكمل پياده نشد؟
پياده شدن عدل و داد و قوانين الهى در جامعه احتياج به گذران دو مرحله دارد:
1- مرحله تنظيم قوانين اجتماعى از ناحيه قانون گذارى كه عالم و عادل است ، اين
مرحله با ارسال و انزال كتب انجام پذيرفت .
- مرحله تطبيق قوانين الهى كه با گذر از دو شرط قابل پياده شدن در جامعه بشرى است :
الف : رسيدن جامعه بشرى به رشد و تكامل فكرى ، تا استطاعت درك آن قوانين را داشته
باشد و نيز به آن ايمان آورد.
ب : تنفيذ كننده و پياده كننده آن قوانين ، عالم ، مقتدر و معصوم باشد تا بتواند آن
قوانين را در سطح عالم پياده نمايد.
77 : چرا در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حكومت
جهانى توحيدى تحقق نيافت ؟
بشر به مانند طفلى است كه در ابتداى زندگى خود احتياج به طى مدارس و مدارج علمى و
عملى در سطوح مختلف دارد تا بتواند به رشد و تكامل نهايى خود برسد.
به همين جهت است كه رهبران الهى بدون ايجاد شرايط و زمينه كافى براى رسيدن به آن
هدف ، آمادگى براى اجراى حكومت عدل جهانى را ندارند و اين به جهت نقص آنها نيست
بلكه مشكل از ناحيه نبود قابليت محل است .
78 : بعد از ظهور اسلام خطوط كلى براى روز موعود چگونه ترسيم
شد؟
پاسخ اين سؤال را با ذكر مقدماتى خواهيم داد:
1- اسلام كامل ترين طرح را براى تطبيق حكومت عدل جهانى توحيدى در پايان تاريخ داده
است ؛ زيرا اسلام آخرين شريعت آسمانى است و از طرفى ديگر دعوت اسلام جهانى است .
بشر قبل از اسلام از آنجا كه فهم و دركش به اين حد نرسيده بود كه اين طرح كامل را
بفهمد و درك نمايد لذا به دوره ظهور اسلام واگذار شد. موقعى پيامبر اسلام صلى الله
عليه و آله طرح حكومت عدل جهانى را داده است كه بشر به اين سطح عقلى و فرهنگى رسيده
بود تا اين طرح جامع را احساس كرده و درك كند.
2- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام بعد از او و
بسيارى از صحابه در اخبار ، از اين طرح و بشارت آن به مردم سهم بسزايى داشته اند
زيرا آنها حاملان اصلى اين طرح هستند. اين بزرگواران تمام سعى و تلاش خود را به كار
گرفته و براى آمادگى ذهنى مردم از راه هاى مختلف اين وضوع مهم را تثبيت نمودند ، از
قبيل :
الف : خبر دادن از تحقق هدف بزرگ خلقت هنگام تحقق حكومت عدل جهانى .
ب : تاكيد بر اينكه رهبر اين حكومت امامى معصوم از ذريه رسول خدا صلى الله عليه و
آله است .
ج : خبر از وقوع ظلم و بيدادى كه قبل از ظهور در عالم گسترش خواهد يافت .
3- خود امام مهدى عليه السلام نيز در آماده سازى مردم براى پذيرش اين امر مهم سهم
بسزايى داشته و ا پيامبر و امامان قبل از خود تشريك مساعى كرده است ، از قبيل :
الف : اقامه دليل بر ولادت و وجودش با تكرار ملاقات ها با مردم .
ب : بيان طرح كامل براى غيبت و ظهورش .
دفاع از مهدويت
79 : اول كسى كه از مسلمانان در عقيده مهدويت تشكيك
كرد چه كسى بود؟
در تاريخ آمده است ، معاويه به جماعتى از بنى هاشم خطاب كرده گفت :
(( اينكه شما گمان مى كنيد پادشاهى هاشمى و مهدى قائم از آن شما است عقيده
اى باطل است بلكه مهدى همان عيسى بن مريم است . امر خلافت به دست ما است تا آن را
به او تسليم كنيم )) .
(136)