2آداب معاشرت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
.50 امام صادق علیه السّلام به بحر سقّاء فرمود: اى بحر، خوش خلقى
مایه آسانىامور و شادى زاست. . . سپس حدیثى نقل فرمود که مىرساند رسول خدا صلّى
اللّه علیه و آلهخوش خلق بود.
.51 امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
چنان بود که از نیکىهایشقدردانى نمىشد، در صورتى که نیکىهاى آن حضرت بر قرشى و
بر عرب و عجمجارى بود. کیست که بیش از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به این مردم
نیکى کرده باشد؟!مااهل بیت نیز از نیکىهاى ما قدردانى نمىشود، همچنین مؤمنان
برگزیده نیز ازنیکىهاشان قدردانى نمىگردد (بنابراین نباید دلسرد شد و دست از نیکى
به دیگرانکشید) .
.52 به روایت دیلمى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لباس خود را وصله
مىزد، کفش خودرا مىدوخت، گوسفندان خود را مىدوشید، با بردگان غذا مىخورد، بر
زمینمىنشست، بر درازگوش سوار مىشد و دیگرى را نیز ترک خود سوار مىکرد. حیا مانع نمىشد که شخصا نیازمندیهاى خود را از بازار تهیه کند و خود به
خانه برد. باثروتمند و فقیر دست مىداد و دست خود را نمىکشید تا طرف مقابل دست خود
رابکشد. با هر کس روبهرو مىشد از ثروتمند و فقیر و بزرگ و کوچک سلام مىکرد.
چیزى را که به آن دعوت مىشد کوچک نمىشمرد گرچه پستترین نوع خرما
بود.
آن حضرت کم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند بر
لبداشت ولى بلند نمىخندید، و غمگین به نظر مىرسید اما عبوس و دژم نبود.
فروتنبود اما خود را کوچک نمىنمود، بخشنده بود اما اسراف نمىورزید، و نازکدل
ومهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روى سیرى باد گلو نزد، و هرگز دست طمع بهسوى
کسى نگشود.
.53 به روایت طبرسى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در آینه نگاه
مىکرد و موى سر راصاف مىکرد و شانه مىزد، و بسا به آب نگاه مىکرد و موى سر را
مرتبمىساخت. نه تنها براى خانواده خود که براى یارانش نیز خود را مىآراست،
ومىفرمود: خداوند دوست دارد که بندهاش هنگامى که براى دیدن برادران از خانهبیرون
مىرود خود را آماده و آراسته نماید.
.54 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پنج چیز است که تا دم مرگ
از آنها دست برنمىدارم : روى زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار
شدن، شیر بز را بادست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا
آنکه پس ازمن سنّت شود.
.55 به روایت قطب راوندى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر کوچک و
بزرگ سلاممىکرد .
.56 امیر مؤمنان علیه السّلام به مردى از قبیله سعد فرمود: . . . صبح
یکى از روزهارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در
بستر خواب بودیم، فرمود : سلام بر شما. ما در آن شرایط شرم کرده، جواب نگفتیم. بار
دیگر فرمود: سلام بر شما. باز جواب ندادیم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسیدیم که اگر
جوابنگوییم آن حضرت باز گردد، زیرا عادت حضرتش چنین بود که سه بار سلام مىکرد،
اگر جواب مىشنید داخل مىشد وگرنه باز مىگشت. پس گفتیم: و سلام بر شما اىرسول
خدا، بفرمایید، و حضرت داخل شد. . .
.57 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به
زنان سلام مىکرد و آنان نیزپاسخ مىگفتند. و امیر مؤمنان علیه السّلام به زنان
سلام مىکرد ولى کراهت داشت که به زنانجوان سلام کند و مىفرمود: مىترسم از آهنگ
صداى آنان خوشم آید، آنگاهزیان این کار بیش از اجرى که در نظر دارم بر من وارد
شود.
.58 به روایت عبد العظیم حسنى رحمه اللّه، رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله سه گونه مىنشست : گاه[کف پاها را زمین نهاده]ساقهاى پاها را بلند مىکرد و
دو دست خود را جلو آن قرارمىداد و ساق دست را در کف دست دیگر مىگرفت (چنبک مىزد)
، و گاه دو زانومىنشست، و گاه یک پا را تا کرده زیر ران مىنهاد و پاى دیگر را روى
آنمىخواباند، و هرگز دیده نشد که آن حضرت[مانند متکبران]چهار زانو بنشیند.
.59 على علیه السّلام فرمود: هرگز نشد که رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله با کسى دست دهد و زودتراز او دستش را بکشد، بلکه درنگ مىکرد تا او دستش را
بیرون کشد. و هرگز کسى باآن حضرت در کارى یا سخنى مشارکت نکرد که حضرت زودتر از او
دست از کارکشد بلکه صبر مىکرد تا وى دست از کار بکشد. و نشد کسى با آن حضرت
گفتگورا آغاز کند و حضرت پیش از او سکوت کند. و هرگز دیده نشد که نزد کسى پاىخود
را دراز کند. و هرگز میان دو کار مخیّر نشد مگر اینکه دشوارترین آنها را
اختیارمىفرمود. و در ستمى که به او مىشد در صدد انتقام بر نمىآمد مگر آنکه
محارمخدا هتک شود، که در این صورت به خاطر خدا خشم مىگرفت. و هرگز در حالتکیه
دادن چیزى نخورد تا از دنیا رحلت فرمود.
و چیزى از آن جناب درخواست نشد که«نه»بگوید. و هرگز حاجتمندى را رد نکرد جز آنکه یا حاجت او را بر مىآورد، یا او را با سخنى نرم و
دلنواز خرسندمىساخت . نمازش در عین تمامیت از نماز همه مردم سبکتر، و خطبهاش از
همهکوتاهتر و از بیهوده گویى بر کنار بود. و چون از راه مىرسید از بوى خوشش
شناختهمىشد. و چون با دیگران بر سر یک سفره مىنشست اول کسى بود که شروع به
غذاخوردن مىکرد و آخرین کسى بود که از غذا دست مىکشید، و هنگام غذا خوردناز جلو
خود میل مىفرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوى دیگرهم مىبرد.
آشامیدنى را با سه نفس مىآشامید، و آب را مىمکید و یکباره سر
نمىکشید.
دست راستش به خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با
دستراست چیزى نمىگرفت و نمىداد، و دست چپش براى سایر اعضاى بدنش بود (1).
درهمه کارها چون لباس پوشیدن، کفش پوشیدن و از مرکب پیاده شدن شروع با دست یاپاى
راست را دوست داشت.
چون کسى را صدا مىزد سه بار تکرار مىکرد، ولى در سخن گفتن یک
باربیشتر نمىگفت. و اگر اذن دخول مىگرفت سه بار تکرار مىفرمود. کلامش روشنبود و
هر شنوندهاى آن را مىفهمید . به هنگام سخن گفتن سفیدى دندانش برق مىزد، و اگر او
را مىدیدى مىگفتى دندانهاى پیش او فاصله دارد ولى فاصله نداشت.
نگاه کردنش کوتاه بود و به کسى خیره نمىشد. با کسى سخنى را که او
خوشنمىداشت نمىگفت . هنگام راه رفتن مانند کسى که از سراشیبى فرود مىآید قدمبر
مىداشت. مىفرمود: بهترین شما خوشخوترین شماست. هیچ خوراکى را نکوهشیا ستایش
نمىکرد. یاران آن حضرت در حضور او کشمکش و بگو مگو نمىکردند.
هر کس از او سخن مىگفت، مىگفت: هیچ کس را مانند آن جناب صلّى اللّه
علیه و آله پیش از آن و بعد از آن ندیده و نخواهم دید.
.60 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
نگاهش را میان یارانش تقسیممىکرد و به این و آن یکنواخت مىنگریست. آن حضرت در
میان یاران هرگز پاىخود را دراز نکرد. و اگر مردى با آن حضرت دست مىداد حضرت دست
او را رهانمىکرد تا او دست خود را عقب بکشد، و چون مردم این نکته را فهمیدند چون
باآن حضرت دست مىدادند فورا دست خود را از دست حضرتش بیرون مىکشیدند.
به روایتى دیگر: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز سائلى را رد
نکرد، اگر چیزى داشتمىداد، وگرنه مىفرمود: خدا برساند.
.61 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
هرگاه با کسى مىنشست از جابر نمىخاست تا همنشین او از جا برخیزد.
.62 به روایت طبرسى: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به هنگام سخن
گفتن لبخند مىزد.
.63 یونس شیبانى گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: شما با
یکدیگر چگونهشوخى مىکنید؟گفتم: خیلى کم!فرمود: چرا شوخى نمىکنید؟!شوخى ازخوشخویى
است. و با شوخى مىتوانى برادر دینى خود را شاد سازى. همانارسول خدا صلّى اللّه
علیه و آله با مردم شوخى مىکرد و مىخواست بدین وسیله آنان را شاد سازد.
.64 امام صادق علیه السّلام فرمود: مؤمنى نیست مگر آنکه از شوخى
بهرهاى دارد.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز شوخى مىکرد ولى جز سخن حق چیزى
نمىگفت.
.65 معمّر بن خلاّد گوید: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم و گفتم:
قربانت گردم، آدمى در میان گروهى قرار دارد، سخنى به میان مىآید که همه شوخى
مىکنند ومىخندند، این چه صورت دارد؟فرمود: مانعى نیست، اگر نباشد ـ و من یقین
کردممنظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایى در میان نباشد ـ سپس فرمود: مردىاز
اعراب بادیه نشین نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىآمد و براى آن حضرت هدیه
مىآورد وهمانجا مىگفت: پول هدیه مرا مرحمت کن!و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
از این سخن مىخندید. و هرگاه غمگین مىشد مىفرمود: اعرابى چه مىکند؟کاش نزد ما
مىآمد[و با سخنانش ما را مىخندانید].
.66 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
بیشتر اوقات رو به قبله مىنشست.
.67 به روایت طبرسى: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چنان بود که کودک
را براى دعاىبرکت یا نامگذارى حضور انورش مىآوردند و آن حضرت به احترام کسانش او
رادر دامن خود مىنشانید، و گاه مىشد که کودک در دامان آن حضرت ادرار مىکرد، برخى
از کسانى که ناظر بودند به روى کودک فریاد مىزدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
مىفرمود: باتندى از ادرار کودک جلوگیرى نکنید، او را رها کنید تا کاملا ادرار کند.
آنگاه بهدعا و نامگذارى وى مىپرداخت و کسان کودک نیز خوشحال مىشدند و آزردگىو
ملالت خاطرى از این حادثه در پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نمىدیدند، و چون از نزد
آن حضرتباز مىگشتند ایشان لباس خود را آب مىکشید.
.68 و نیز گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هنگامى که سواره بود
نمىگذاشت کسى پیادههمراه او حرکت کند، یا او را با خود سوار مىکرد، و اگر وى
نمىپذیرفت حضرتمىفرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى منتظر من بمان.
.69 در اخبار آمده: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هیچگاه براى خود
از کسى انتقامنگرفت، بلکه آزار دهندگان را مىبخشید و از آنان گذشت مىفرمود.
.70 به روایت طبرسى: . . . (مانند روایت 61 است)
.71 و نیز گوید: رسول
خدا صلّى اللّه علیه و آله اگر یکى از یارانش را سه روز پیاپى نمىدیداز حال وى
جویا مىشد، اگر در سفر بود برایش دعا مىکرد، اگر در شهر بود بهدیدارش مىرفت، و
اگر بیمار بود از او عیادت مىفرمود.
.72 انس گوید: نه سال خدمتگزارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کردم،
هرگز یاد ندارم که دراین مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را نکردى؟!و هرگز در
کارى بر من ایرادنگرفت .
.73 انس گوید: به خدایى که پیامبر را به حق مبعوث کرد، هرگز نشد که
آنحضرت در کارى که خوشایندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنین کردى؟!وهیچگاه
همسرانش مرا ملامت نکردند جز آنکه مىفرمود: کارى به او نداشته باشید، تقدیر و
سرنوشت چنین بوده است.
.74 و نیز گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را کسى از یاران یا
دیگران صدا نمىزد جزآنکه در جواب مىفرمود: لبّیک.
.75 و نیز گوید: آن حضرت براى احترام و به دست آوردن دلهاى یاران
خودآنان را به کنیه صدا مىزد (2)، و براى کسانى که کنیه نداشتند کنیه
قرار مىداد و مردمنیز او را به همان کنیه مىخواندند . همچنین براى زنان فرزنددار
و بى فرزند و حتىبچهها کنیه قرار مىداد و بدین وسیله دلهاى آنان را به دست
مىآورد.
.76 هرگاه کسى بر آن حضرت وارد مىشد حضرت تشکچهاش را به اومىداد، و
اگر شخص تازه وارد نمىخواست قبول کند او را سوگند مىداد تا بپذیرد.
.77 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ماه مبارک رمضان مانند باد تند
و سریع بود که چیزىدر دستش قرار نمىگرفت و هر چه داشت انفاق مىکرد.
.78 عجلان گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که سائلى آمد، امام
برخاستو از سبدى که در آن خرما بود دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلى دیگر
آمد، امام دوباره برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. سائل سومى آمد، بازبرخاست
و مشتى خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود: خداوند
روزىرسان ما و شماست!سپس فرمود : کسى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چیزى
ازدنیا نمىخواست مگر اینکه عطا مىفرمود، تا آنکه زنى پسر خود را نزد آن
حضرتفرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزى بخواه، اگر فرمود: فعلا
چیزىنداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را در آورد و نزد پسر افکند (و به او عطا فرمود) ، آنگاه خداوند آن حضرت
را بهمیانهروى ادب فرمود و این آیه را فرستاد: و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک
(3)«دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نیز به طور کلى باز مکن (هر
چه دارىمده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهى نشست».
.79 امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از
هدیّه میل مىکرد و از صدقه میلنمىفرمود.
.80 موسى بن عمران بن بزیع گوید: به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:
قربانتگردم، مردم روایت کنند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه از راهى
مىرفت، در هنگاممراجعت از راهى دیگر باز مىگشت، آیا چنین است؟فرمود: آرى، من هم
بسیارىاز اوقات چنین مىکنم، تو نیز چنین کن، و آگاه باش که این کار برایت
روزىآورتراست.
.81 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پس
از طلوع آفتاب از خانه بیرونمىرفت.
.82 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
هرگاه داخل منزلى (یا مجلسى) مىشد در نزدیکترین جا به محل ورود خود مىنشست.
.83 در کتاب«عوالى اللئالى»گوید: نقل است که رسول خدا صلّى اللّه علیه
و آلهخوش نمىداشت کسى پیش پاى وى برخیزد، و مردم نیز از این جهت پیش پاىحضرتش بر
نمىخاستند، ولى هنگامى که حضرت براى رفتن بر مىخاست آنان نیز بااو بر مىخاستند و
تا در منزل بدرقهاش مىکردند .
.84 اسحاق بن عمّار گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه اراده
جنگ مىکرد زنانخود را فرا مىخواند و با آنان مشورت مىکرد، سپس خلاف نظر آنان
عملمىنمود.
.85 در«مناقب»گوید: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در وقت نیمروز در
اتاق امّ سلمهمىخوابید، و او عرق آن حضرت را جمع مىکرد و داخل عطر مىنمود.
ملحقات
1) امام صادق علیه السّلام فرمود: هیچگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله با بندگان خدا به اندازه عقلخود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه
پیامبران مأموریم با مردمبه اندازه عقل آنان سخن گوییم.
2) و نیز فرمود: ما گروه پیامبران همانگونه که مأموریم واجبات را بر
پاداریم مأموریم با مردم به مدارا رفتار کنیم.
3) (تکرار روایت 2 است) .
4) سعد بن هشام گوید: نزد عایشه رفتم و از وى درباره اخلاق رسول خدا
صلّى اللّه علیه و آلهپرسیدم، گفت: آیا قرآن نمىخوانى؟گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول
خدا[هماندستورات اخلاقى]قرآن است.
5) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مردانگى و جوانمردى ما
خاندان، در گذشتن از کسانىاست که به ما ستم کردهاند و بخشش به کسانى است که ما را
محروم ساختهاند.
6) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا دستور داده
که مسلمانان فقیر رادوست بدارم.
7) امام صادق علیه السّلام فرمود: صبر، راستگویى، بردبارى و خوشخلقى
از اخلاقپیامبران علیهم السّلام است.
8) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بسیار به درگاه خدا تضرّع و زارى
مىنمود و همیشه ازخداوند درخواست مىکرد که او را به آداب پسندیده و اخلاق نیک
زینت بخشد، از اینرو در دعاى خود مىگفت: خدایا اخلاق مرا نیکو ساز. . . خدایا مرا
از اخلاق ناپسند دور ساز.
9) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فرشته روح الامین ـ جبرئیل
ـ از سوى پروردگارجهانیان بر من نازل شد و گفت: «اى محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش،
زیرا ـ بدخلقىخیر دنیا و آخرت را از بین مىبرد. »آگاه باشید که شبیهترین شما به
من کسانى هستندکه اخلاقشان از همه نیکوتر باشد.
10) حسین بن زید گوید: به امام صادق علیه السّلام گفتم: فدایت شوم،
آیارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز با کسى شوخى مىکرد؟فرمود: خداوند او را به
داشتن خلقىبزرگ ستوده است، در همه پیامبرانى که خداوند برانگیخت نوعى خشونت
وگرفتگى وجود داشت، ولى محمّد صلّى اللّه علیه و آله را با مهر و رأفت آن حضرت به
امتش این بود که با آنان شوخى مىکرد تا مبادا عظمتش چنداندر آنان تأثیر کند که
نتوانند به او نگاه کنند!جدّم على علیه السّلام فرمود: هرگاهرسول خدا صلّى اللّه
علیه و آله یکى از یارانش را غمگین مىدید با شوخى کردن دل او را شادمىساخت. آن
حضرت مىفرمود: خداوند کسى را که با ترشرویى با برادرانش دیدارکند دشمن مىدارد.
11) زید بن ثابت گوید: چون با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
مىنشستیم، اگر از آخرتشروع به سخن گفتن مىکردیم او نیز با ما همسخن مىشد، و اگر
از دنیا سخن مىگفتیمباز هم با ما همسخن مىشد، و اگر از خوردنیها و آشامیدنیها
سخن مىگفتیم باز هم باما در آن زمینه سخن مىگفت.
12) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با چشم و ابرو و دست اشاره
نمىکرد.
13) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به یکى از زنان خود فرمود: آیا تو
را نهى نکردم کهچیزى را براى فردا ذخیره نکنى؟!زیرا خداوند روزى هر فردایى را
خواهد رساند.
14) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بهترین و گرامىترین خوى
پیامبران و راستان وشهدا و صالحان، به دیدار یکدیگر رفتن براى خداست.
15) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از اخلاق پیامبران و
راستان خوشرویى به هنگامدیدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.
16) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه با مسلمانى دیدار مىکرد
نخست با او دستمىداد .
17) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىفرمود: هیچ یک از شما یارانم
از دیگرى نزد منبدگویى نکند، زیرا من دوست دارم که با دلى صاف و پاک نزد شما بیایم
(و از کسىدلگیر نباشم) .
18) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ما گروه پیامبران و امینان و
پرهیزگاران از تکلّف وزحمت بىجا به خود دادن برى هستیم.
19) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من برانگیخته شدهام تا
مرکز حلم و معدن علم ومسکن صبر باشم.
20) ابوذر رحمه اللّه گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بدون
امتیاز در میان اصحاب خودمىنشست به گونهاى که هرگاه شخص غریبى وارد مىشد
نمىدانست پیامبر کداماست تا آنکه بپرسد. ما از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
خواهش کردیم که براى خود جاى خاصى قراردهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس
برایش سکویى از گل ساختیم وحضرت بر آن مىنشست و ما در دو طرف او مىنشستیم.
21) روایت شده که از سنن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن است که چون
با گروهى سخنمىگویى در میان آنان فقط به یک فرد معین رو نکنى، بلکه همگان را مورد
توجهقرار دهى.
22) و نیز روایت است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لباس خود را
مىدوخت و کفشخود را پینه مىزد، و بیشتر کارى که در خانه انجام مىداد خیاطى بود.
23) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز غلام و
کنیز و غیر آنان را نزدمگر در راه خدا، و هرگز براى شخص خود از کسى انتقام نگرفت و
انتقام او تنها براى آن بود که خواسته باشد یکى از مجازاتهاى الهى را درباره کسى اجرا
کند.
24) امام صادق علیه السّلام فرمود: خداى متعال هیچ پیامبرى را مبعوث
نکرد مگربه راستگویى و اداى امانت به صاحبش، نیکوکار باشد یا بدکار.
25) امام صادق علیه السّلام فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید،
زیرارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حتى نخ و سوزنى را که به او سپرده بودند به
صاحبش باز مىگرداند.
26) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با
مردى وعده نهاد که در کنارفلان صخره در انتظار او بماند تا بیاید. پیامبر در آنجا
ماند و شدت گرمى آفتاب درآن مکان حضرت را رنج مىداد، یارانش گفتند: یا رسول اللّه،
خوب است زیر سایهبروید !فرمود: من در اینجا با او وعده نهادهام، و اگر نیامد خلف
وعده از او خواهدبود.
27) امیر مؤمنان علیه السّلام مىفرمود: ما خاندان پیامبر دستور داریم
بینوایان را طعامدهیم، گرفتاران را در سختىها پناه دهیم و آنگاه که مردم در
خوابند به نمازبرخیزیم.
28) در روایت آمده: براى حضرت رضا علیه السّلام مهمانى رسید، امام
مقدارى ازشب را با او نشسته و گفتگو مىکرد، در این میان نور چراغ تغییر کرد و
کمسو شد، مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، حضرت رضا علیه السّلام جلو دست
او راگرفت و پیشدستى نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمىهستیم
که مهمانان خود را به کار نمىگیریم .
29) حریز بن عبد اللّه گوید: گروهى از قبیله جهینه بر امام صادق علیه
السّلام واردشدند و آن حضرت از آنان پذیرایى کرد. چون خواستند از حضورش مرخص
شوندامام توشه راه برایشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس
بهغلامان خود فرمود: از آنان دور شوید و در بستن بارهاشان کمک نکنید. چونمهمانان
از بستن بار و بنه فارغ شدند و براى خداحافظى خدمت آن حضرت آمدند گفتند: یا بن رسول اللّه، ما را به مهمانى پذیرفتى و خوب هم پذیرایى
فرمودى، اما درآخر به غلامان خود دستور دادى که در بستن بارها به ما کمک
نکنند؟!فرمود: ماخاندان پیامبر مهمانان را براى رفتن از نزد خود کمک نمىکنیم.
30) موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود: هنگامى که براى رسول خدا صلّى
اللّه علیه و آله مهمانمىرسید حضرت با او هم غذا مىشد، و تا مهمان از غذا خوردن
دست نمىکشیدآن حضرت نیز دست نمىکشید.
31) غزالى گوید: از سنن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره مهمان آن
است که او را تا دمدرب خانه مشایعت کنند.
32) یکى از یاران امام صادق علیه السّلام گوید: بسا اتفاق مىافتاد که
امام صادق علیه السّلاماز ما با نان روغنى و حلواى روغن و خرما پذیرایى مىکرد و
سپس نان و زیتون به مامىخورانید. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حساب شدهتر کار
کنید تا اعتدالرعایت شود !فرمود: ما به حساب و تدبیر خدا کار مىکنیم؛وقتى خدا به
ما گشایشدهد ما نیز در زندگى گشایش مىدهیم، و هرگاه تنگ گیرد ما نیز جمع و جورتر
خرجمىکنیم.
33) امام صادق علیه السّلام به یارانش مىفرمود: کسى که به شما اظهار
دوستىمىکند با ذکر عیبهایش به او طعنه نزنید و خوى زشتى را که گرفتار آن است به
رخ اونکشید، زیرا این کار نه از اخلاق رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و نه از
اخلاق اولیاى خداست.
34) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر مرا براى خوردن پاچه
گوسفندى هم دعوتکنند مىپذیرم، و چنانچه آن را به من هدیه دهند قبول مىکنم.
35) معمّر بن خلاّد گوید: یکى از غلامان حضرت رضا علیه السّلام به نام
سعد از دنیارفت، حضرت فرمود: مردى صاحب فضل و امانت را به من معرفى کن. عرضکردم:
من به شما معرفى کنم؟ !امام به سان مردى خشمگین فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله بایاران خود مشورت مىکرد، سپس به آنچه تصمیم مىگرفت عمل مىکرد.
36) امام عسکرى علیه السّلام فرمود: به پدر بزرگوارم عرض کردم: هنگامى
که یهودو مشرکان با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عناد و لجاجت مىورزیدند، آیا
آن حضرت با آنانمناظره و احتجاج مىکرد؟فرمود: آرى، بارها و بارها این اتفاق
افتاد.
37) پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از نخستین چیزهایى که
خداوند مرا از آنها نهىکرد نزاع و کشمکش با مردم بود.
38) امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: وقتى از رسول خدا صلّى اللّه
علیه و آله چیزى مىخواستند، اگرمىخواست آن را انجام دهد مىفرمود: آرى (به چشم) ،
و اگر نمىخواست انجامدهد سکوت مىکرد، و هرگز درباره چیزى«نه»نمىگفت.
39) انس گوید: هرگاه خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىرسیدیم
حلقهوار دور هممىنشستیم .
40) جابر گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بیرون مىشد
یارانش پیشاپیشآن حضرت راه مىرفتند و پشت سر او را براى فرشتگان مىگذاشتند.
41) جابر بن عبد اللّه انصارى در حدیثى که برخى از آداب جنگرسول خدا
صلّى اللّه علیه و آله را بر شمرده گوید: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم
حرکتمىکرد، و اگر شخص ناتوانى از رفتن باز مانده بود او را به نرمى و آرامى ردیف
خودسوار مىکرد؛و براى شرکت کنندگان دعا مىنمود.
42) روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از کالاى دنیا به
آنچه در نظر دیگراننیکو و فریبنده بود نگاه نمىکرد.
43) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چون از چیزى
ناراحت و غمگینمىشد به نماز و عبادت خدا پناه مىبرد.
44) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با خوى خوش
خود با مردممعاشرت مىکرد ولى دلش از آنان جدا بود؛ظاهرش با خلق خدا و باطنش باحق
تعالى بود.
45) و نیز روایت است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تنهایى و خلوت
با خدا را دوستداشت .
46) امّ سلمه گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در اواخر عمر
همواره در حال برخاستن ونشستن و رفتن و آمدن مىگفت: «سبحان اللّه و بحمده، استغفر
اللّه و اتوب الیه». چونعلت آن را پرسیدیم، فرمود: از سوى خداوند دستور دارم؛سپس
سورهإذا جاءنصر اللّهرا مىخواند[که در آن دستور به تسبیح گفتن و استغفار کردن به
آن حضرتداده شده است].
47) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت چیز
دستور فرموده است : مراسفارش کرده که در تمام کارهاى پنهان و آشکارم اخلاص ورزم، و
از کسى که برمن ستم نماید درگذرم، و به هر که مرا محروم سازد بخشش کنم، و با هر که
با من قطعرابطه کرد رابطه برقرار سازم، و سکوتم براى تفکر، و نگاهم براى پند و
عبرت باشد.
48) در روایت آمده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله کفش خود را پینه
مىزد، و لباسشرا وصله مىکرد، و خود در خانه را باز مىکرد، و شیر گوسفندان را
مىدوشید، و شتررا مىبست سپس شیر آن را مىدوشید، و چون خادمش از آسیاب کردن
خستهمىشد به او کمک مىکرد و خود آسیاب مىنمود.
آب وضوى شبش را خود تهیه مىکرد؛هیچ کس در شرم و حیا بر او
پیشىنداشت؛هنگام نشستن تکیه نمىکرد در کارها به اهل خانه کمک مىنمود و با
دستخود گوشت خرد مىکرد.
چون بر سر سفره غذا حاضر مىشد مانند بندگان مىنشست؛بعد از
غذاانگشتان خود را مىلیسید، و هرگز در اثر پرخورى باد گلو نزد.
دعوت هر کسى را ـ آزاد باشد یا بنده ـ مىپذیرفت اگر چه براى
خوردندست و پاچه گوسفندى بود. هدیه را قبول مىکرد گرچه جرعهاى شیر بود و از
غذاىهدیه مىخورد ولى از غذاى صدقه نمىخورد. به چهره کسى خیره نمىشد. براى خدا خشم مىگرفت اما براى خویش خشم نمىگرفت.
گاهى از گرسنگى سنگ بر شکم مىبست. هر طعامى که حاضر مىشد
میلمىکرد، و هر غذایى که مىیافت رد نمىکرد.
دو لباس روى هم نمىپوشید، گاه یک نوع برد راه راه یمانى به تن
مىکرد، گاه عبایى پشمینه روى دوش مىافکند، و گاه لباسهاى کلفت از پنبه و
کتانمىپوشید، و بیشترین لباسهاى حضرتش سفید بود. زیر عمامه شبکلاه به سرمىگذاشت.
پیراهن را از سمت راست آن مىپوشید. یک لباس مخصوص روزجمعه داشت. هرگاه پیراهن نو
مىپوشید پیراهن کهنه خود را به فقیرى مىداد. عبایىداشت که هر جا مىرفت آن را
برایش دو تا مىکردند و بر روى آن مىنشست.
انگشترى نقره در انگشت کوچک دست راست مىکرد.
هندوانه و خربزه را دوست مىداشت، و از بوهاى ناخوش بدش مىآمد.
هنگام وضو گرفتن مسواک مىکرد. موقع سوار شدن، غلام خود و یا کس دیگرى
راردیف خود سوار مىکرد، هر حیوانى که برایش میسّر بود سوار مىشد: اسب، استر،
الاغ. بر الاغ بىپالان که تنها لگامى بر آن بود نیز سوار مىشد.
گاهى پیاده نیز و پابرهنه و بدون پوشیدن عبا و عمامه و عرقچین راه
مىرفت.
تشییع جنازه مىکرد، و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت
مىفرمود.
با فقرا مىنشست، و با تهیدستان همغذا مىشد و با دست خود براى آنان
لقمهمىگرفت. به اهل فضیلت احترام مىگذاشت، و با نیکویى کردن به اشخاص آبرومندبا
آنان انس مىگرفت. با خویشاوندان خود صلهرحم مىکرد بدون آنکه آنان را بردیگران
مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.
بر کسى ستم و درشتى نمىکرد. پوزش عذرخواهان را مىپذیرفت. بیش ازهمه
کس لبخند بر لب داشت مگر زمانى که قرآن بر او نازل مىشد و یا مردم راموعظه مىکرد.
و خندهاش بدون قهقهه بود.
در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود برترى نمىجست. هرگز بهکسى
فحش و ناسزا نگفت، و هیچگاه زن یا خادمى را لعن و نفرین نکرد، و هیچگاهکسى را در
حضور آن حضرت سرزنش نکردند جز آنکه مىفرمود: رهایش کنید وبه او کار نداشته باشید.
کسى نزد او نمىآمد ـ آزاد باشد یا غلام یا کنیز ـ جز آنکه در پى حاجت
اوبر مىخاست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمىزد. در مقابل بدى
دیگرانبدى نمىکرد، بلکه بدى آنان را نادیده مىگرفت و از آنان در مىگذشت. به هر
کسمىرسید آغاز به سلام مىکرد .
هر کس براى کارى نزد او مىآمد با وى همکارى مىکرد تا آنکه خود
آنشخص منصرف گردد. هرگز نشد کسى دست آن حضرت را بگیرد و ایشان پیش ازوى دستش را از
دست او بیرون کشد. و چون به مرد مسلمانى مىرسید نخست با اودست مىداد.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر نمىخاست و نمىنشست جز به یاد
خدا. و هنگامى که درنماز بود کسى نزد او نمىنشست جز آنکه نمازش را کوتاه مىکرد و
به وى رو نمودهمىفرمود: آیا حاجتى دارى؟در نشستن اکثرا کف پاها را بر زمین
مىگذاشت و زانوها را در بغل مىگرفت .
هنگام ورود به مجلس در نزدیکترین جایى که خالى بود مىنشست، و بیشتر
اوقاترو به قبله مىنشست.
هر کس را که بر او وارد مىشد احترام مىکرد و بسا لباس خود را زیر
اومىگسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح داده، بر تشکچهاش مىنشاند. درحال
خشنودى و خشم جز به حق سخن نمىگفت.
آن حضرت خیار را گاه با خرما و گاه با نمک میل مىکرد. در میان
میوههاىتازه هندوانه و خربزه و انگور را بیش از همه دوست مىداشت. بیشتر خوراک
آن حضرت آب و خرما بود. شیر را با خرما میل مىکرد و آن را دو غذاى
پاکیزهمىنامید. گوشت را بیش از غذاهاى دیگر دوست داشت، و ترید را با گوشت
تناولمىکرد. کدو را دوست داشت. از گوشت شکار مىخورد ولى خود شکار نمىکرد.
نان و روغن میل مىکرد. از گوشت گوسفند، ماهیچه و سردست را دوست داشت،
واز پختنىها«کدو حلوایى»، از خورشها«سرکه»، از خرما«عجوه» (که نوعىخرماى پرگوشت
است) ، و از سبزىها«کاسنى و ریحان کوهى و کلم»را دوستداشت.
49) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در دعاى خود مىگفت: خدایا، مرا
مسکین و تهیدستزنده بدار، و مسکین و تهیدست بمیران، و در زمره مسکینان و تهیدستان
محشورفرما. . .
50) عبد اللّه بن ابى اوفى گوید: هرگاه کسى زکاتى نزد رسول خدا صلّى
اللّه علیه و آلهمىآورد، آن حضرت قوم و قبیله او را دعا مىکرد و مىگفت:
خداوندا، بر آل فلاندرود فرست.
51) در روایت آمده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فال نیک را دوست
داشت و از فالبد بدش مىآمد (یعنى دوست نداشت کسى فال بد بزند) .
52) على علیه السّلام فرمود: هرگاه کسى نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه
و آله سخن دروغى مىگفت، آن حضرت لبخند مىزد و مىفرمود: او یک حرفى مىزند!53)
روایت است که هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سخنى مىگفت یا چیزى از
اومىپرسیدند سه مرتبه تکرار مىکرد تا هم حرف طرف کاملا روشن شود و همدیگران
فرمایش او را درست بفهمند.
54) روایت است که چون یاران رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خدمت
ایشان مىرسیدند[بهجاى سلام]مىگفتند: «صبح به خیر و شب به خیر»و این سلام و
تحیّت مردم زمانجاهلیت بود، پس خداوند این آیه را فرستاد: «و هنگامى که نزد تو
مىآیند تو را به چیزى تحیّت گویند که خداوند تو را با آن تحیّت نگفته است (4).
»آنگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بهآنان فرمود: خداوند بهتر از این را که
تحیّت بهشتیان است به ما ارزانى داشته و آن«السلام علیکم»است.
55) هرگاه یکى از مسلمانان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سلام
مىکرد و مىگفت: «سلامعلیک»در پاسخ مىفرمود: «و علیک السلام و رحمة اللّه»، و
چون مىگفت: «السلامعلیک و رحمة اللّه»پیامبر مىفرمود: «و علیک السلام و رحمة
اللّه و برکاته»، وآن حضرت بدین گونه در پاسخ سلام سلام کنندگان مىافزود.
56) على علیه السّلام فرمود: هرگاه تولد دخترى را به رسول خدا صلّى
اللّه علیه و آله مژده مىدادندمىفرمود: شاخه گلى است و روزیش بر خداست.
57) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من مأمورم که زکات را از
ثروتمندانتان بگیرم وبه نیازمندانتان برسانم.
58) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
زکات روستاییان را میانروستاییان، و زکات شهریان را میان شهریان تقسیم مىکرد. . .
59) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من تربیت شده خدا هستم، و
على تربیت شده مناست؛پروردگارم مرا به بخشش و نیکى کردن دستور داده، و از بخل و
جفا کردن نهىفرموده است.
60) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هر که از ما چیزى بخواهد،
اگر آن را داشته باشیماز وى دریغ نمىکنیم.
61) على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه
چیزى را فراموش مىکرد پیشانىخود را در میان کف دستش مىگذاشت و مىگفت: «بار
الها، سپاس و ستایش ویژهتوست، اى به یادآورنده هر چیز و انجام دهنده آن، آنچه را
فراموشم شده به یادمآر».
62) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: خداى تبارک و تعالى شش
خصلت را براى منخوش نداشت و من نیز آنها را براى جانشینان پس از خود از فرزندانم و
پیروانشانخوش نمىدارم : بازى کردن در نماز[با اعضاى بدن یا لباس]، بدزبانى در
حال روزه، منّت نهادن پس از صدقه دادن، با جنابت به مسجد رفتن، سرکشى در خانههاى
مردم، و خندیدن در گورستان.
63) امام صادق علیه السّلام فرمود: چهار چیز از اخلاق پیامبران است:
نیکى، بخشش، صبر بر پیشامد ناگوار، و اقدام به اداى حق مؤمن.
64) على علیه السّلام فرمود: بسیارى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه
علیه و آله نگین انگشتریش رادر کف دست قرار مىداد و به آن مىنگریست.
65) امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
چیدن خرما و درو کردن زراعت رادر شب کراهت داشت[زیرا نمىخواست فقرا و تهیدستان
بىبهره بمانند].
66) روایت است که پیامبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله هنگامى که
میوهها مىرسید دستورمىداد در دیوار باغ شکافى ایجاد کنند[تا دیگران نیز بتوانند
از میوههاى آن استفادهکنند] .
67) على علیه السّلام فرمود: کسانى خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
مىرسیدند و گرد او جمعمىشدند که چیزى نداشتند؛انصار[که اهل مدینه بودند]گفتند:
خوب است از هرنخلستانى یک خوشه از خرما به اینان اختصاص دهیم. و این سنّت جارى شد و
تاامروز ادامه یافته است .
68) نقل است که جبرئیل علیه السّلام گفت: در روى زمین خانوادهاى
نماند جز اینکهآنها را زیر و رو و بررسى نمودم و کسى را بخشندهتر از رسول خدا
صلّى اللّه علیه و آله نسبت به مالدنیا نیافتم.
69) على علیه السّلام فرمود: هرگاه سائلى نزد رسول خدا صلّى اللّه
علیه و آله مىآمد[و درخواستىمىکرد]آن حضرت مىفرمود: مانعى نیست، مانعى نیست
70) جابر گوید: هرگز نشد که چیزى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
درخواست شود وآن حضرت«نه»بگوید. ابن عتیبه گوید: اگر چیزى حاضر نداشت وعده آن را
مىداد.
71) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه مىخواست لشکرى به سویى
بفرستد اول روزاعزام مىکرد.
72) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
چون لشکرى را روانه مىساختبراى آنها دعا مىکرد.
73) حضرت رضا علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله لشکرى را به، سویىمىفرستاد و فرماندهى بر آنان پیشوایى مىکرد، آن حضرت یک
نفر از معتمدینخود را با وى مىفرستاد تا اخبار او را گزارش دهد.
74) امام صادق علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و
آله فرماندهى را با لشکرىگسیل مىداشت، نخست او را به رعایت تقواى الهى درباره خود
و عموم یارانشسفارش مىکرد، سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا پیکار کن، با
منکران خدابجنگید، مکر نکنید، خیانت نکنید، کشتگان را مثله نکنید (گوش و بینى و
انگشتانآنان را نبرید) کودکان و کسانى را که در سر کوهى به عبادت مشغولند (راهبان
را) نکشید، درختان خرما را آتش نزنید و در آب غرق نسازید، هیچ درخت میوهدارىرا
نبرید و زراعتى را آتش نزنید، زیرا شما نمىدانید، شاید به آن نیازمند شوید. و
ازچهارپایان حلال گوشت غیر آن را که ناچار از خوردن آنید پى نکنید، و چون بادشمن
مسلمانان روبرو شدید آنان را به یکى از سه چیز (مسلمان شدن، جزیه دادن، ترک جنگ)
فرا خوانید، پس اگر در مورد هر یک از آنها پاسخ مثبت دادند از آنانبپذیرید و دست
از سر آنان بردارید.
75) على علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با
دشمن روبهرو مىشد پیادگان وسوارگان و شتر سواران را آماده مىکرد، آنگاه مىگفت:
خداوندا، تو پناه و یاور وحافظ من از خطرهایى؛خداوندا، به یارى تو حمله مىکنم و
مىجنگم.
76) قتاده گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در میدان جنگ
حضور مىیافتمىگفت : خداوندا، به حق حکم فرما!77) در یکى از نامههاى على علیه
السّلام به معاویه آمده است : هرگاه تنور جنگگرم مىشد و مردم از ترس عقبنشینى
مىکردند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اهل بیت خود راپیشاپیش لشکر قرار مىداد
و یارانش را به وسیله خویشان خود از سوز شمشیرها ونیزهها نگاه مىداشت. . .
78) حضرت رضا علیه السّلام در هنگام بیعت با مردم بر ولایتعهدى خویش
فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با مردم این چنین بیعت مىکرد؛آنگاه خود آن
حضرت از مردمبیعت گرفت در حالى که دست مبارکش بالاى دست آنان قرار داشت.
79) على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با زنان
دست نمىداد و هرگاهمىخواست از آنان بیعت بگیرد ظرف آبى را مىآوردند، آن حضرت
دست خود رادر آب فرو مىبرد سپس بیرون مىآورد، آنگاه مىفرمود: شما هم دستهایتان
را درآب فرو برید، که من با شما بیعت کردم .
80) از جمله امورى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیعت با زنان
شرط مىفرمود اینبود که جز با مردان محرم با مردان دیگر سخن نگویند.
81) ابن عبّاس گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به مردى
مىنگریست و از اوخوشش مىآمد، مىپرسید: آیا او شغلى دارد؟اگر مىگفتند: نه،
مىفرمود: از چشممافتاد!مىگفتند : یا رسول اللّه، چرا از چشمتان افتاد؟مىفرمود:
زیرا وقتى مؤمن بیکاربود دین خود را سرمایه زندگانیش قرار مىدهد.
82) امام صادق علیه السّلام فرمود: قرض و عاریه و پذیرایى مهمان از
سننرسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است.
83) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در هنگام قرض اگر درهمهاى فاسد
مىگرفت، در هنگامپرداخت درهمهاى صحیح و سالم مىداد.
84) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: خداوند به من وحى کرد که
چهار کس را دوستبدارم : على، اباذر، سلمان و مقداد را. . .
85) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت:
خداوند تو را امرمىکند که على را دوست بدارى، و دیگران را نیز به دوستى و ولایت او
امر نمایى.
86) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت خصلت
دستور فرموده: دوست داشتن مساکین و تهیدستان و نزدیک شدن به آنان، و اینکه فراوان
ذکر«لا حول و لا قوّة الاّ باللّه»بگویم، و با خویشان خود صله رحم کنم اگر چه آنان
بامن قطع رابطه کرده باشند، و[در امور مادى]به کسانى که پایینتر از من قرار
دارندبنگرم و به بالاتر از خود نگاه نکنم، و در راه خدا سرزنش سرزنش کننده مرا
دلسردنکند، و حق را بگویم اگر چه تلخ باشد، و از کسى چیزى درخواست نکنم.
87) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر توانستى که در تمام
روز و شب خود حقد وکینهاى از کسى به دل نداشته باشى چنین کن، زیرا این از سنّت من
است، و هر که سنّتمرا زنده کند مرا زنده کرده، و هر که مرا زنده کند در بهشت با من
خواهد بود.
پاورقي
[1] در روایت است که الیمین للوجه، و الیسار للفرج«دست راست براى صورت و بالاتنه
است، و دستچپ براى پایین تنه».
[2] به پاورقى صفحه 86 رجوع شود.
[3] اسراء/ .29
[4] مجادله/ .8