داستان مسجد ضرار
در آستانه جنگ تبوك، دوازده نفر از منافقان با اشاره
ابوعامر راهب كه دشمن سرسخت اسلام بود و در شام زندگى مىكرد، محلى را به نام مسجد
ساختند و براى آنكه رسميت پيدا كند نزد پيامبر آمدند و از او تقاضا كردند كه به آن
مسجد بيايد و در آنجا نماز بخواند و گفتند كه اين مسجد را براى آن ساختهاند كه
مسلمانانى كه ناتوان هستند و نمىتوانند از جاهاى دور به مسجد پيامبر يا مسجد قبا
بروند، در اين مسجد نماز بخوانند.(177)
پيامبر(ص) آماده سفر براى جنگ تبوك بود و فرصت رفتن به
آنجا را نداشت از اين رو به آنان فرمود: صبر كنيد من از سفر برگردم تا در آن مسجد
نماز بخوانم. وقتى پيامبر از تبوك برگشت آنها نيز آن مسجد را آماده كرده بودند و
پيش پيامبر آمدند و از او خواستند كه در آن مسجد نماز بخواند. در اين موقع آيات
شريفه زير نازل شد:
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا
وَ كُفْرًا وَ تَفْريقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصادًا لِمَنْحارَبَ اللّهَ
وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنى وَ
اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لا تَقُمْ فيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ
عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ
يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (توبه/107-108)
«و كسانى (از منافقان هستند) كه مسجدى را
براى زيانرسانى و كفر و تفرقهافكنى ميان مؤمنان و ساختن كمينگاهى براى كسى كه با
خدا و پيامبر او از پيش مىجنگيد، ساختند و هر آينه سوگند مىخورند كه ما جز نيكى
اراده نكردهايم و خدا گواهى مىدهد كه آنان دروغگويانند. هرگز در آن مسجد نايست.
مسجدى كه از نخستين روز براساس تقوا ساخته شده، شايسته است كه در آن بايستى، در آن
مردانى هستند كه دوست دارند كه پاك شوند و خدا پاكان را دوست دارد.»
اين آيات پرده از توطئه آنها برداشت و معلوم نمود كه اين
منافقان مىخواهند با نام مسجد به دين ضربه بزنند. اين بود كه پيامبر خدا چند نفر
از اصحاب خود به نامهاى مالك بن دخشم و معن بن عدى و عامر بن سكن و وحشى را فرستاد
كه آن مسجد را خراب كنند و بسوزانند(178). امر پيامبر اطاعت شد و محلّ آن
مسجد جاى زباله آن محلّه گرديد.
در اين آيات اظهار مىدارد كه منافقان، از ساختن آن مسجد
چهار هدف داشتند:
1 - زيان رساندن به مسلمانان؛
2 - كفر به خدا و رسول او، در اين مسجد مبانى كفر تقويت
مىشد.
3 - تفرقه انداختن ميان مسلمانان، مسلمانان در يك مسجد
حاضر مىشدند و ميانشان وحدت بود و اگر اين مسجد پا مىگرفت مسلمانان پراكنده
مىشدند.
4 - ايجاد كمينگاهى براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبر
او جنگ مىكرد منظور ازاو ابوعامر راهب بود.
او شخصى بود كه در دوران جاهليت نصرانى شد و به مقامى رسيد، وقتى پيامبر اسلام به
مدينه مهاجرت نمود او از حسد خود هميشه با آن حضرت دشمنى مىكرد و آخر كار به مكه
پيش مشركان فرار كرد و در جنگ احد همراه آنان بود و بالاخره به شام فرار كرد تا از
سپاه روم كمك بگيرد و با پيامبر اسلام بجنگد.
منافقان مدينه اين مسجد را با اشاره او ساخته بودند و
منتظر بودند كه ابوعامر با سپاه روم برسد و آن مسجد را پايگاه خود قرار دهد و به
مسلمانان حمله كند.
منافقان براى ردّ گم كردن سوگند مىخوردندكه ما جز نيكى
اراده نكردهايم وهدف ما كار خير و خدمت به مسلمانان است ولى قرآن پس از نقل اين
سخنِ آنها مىفرمايد: خداوند گواهى مىدهد كه آنان دروغگو هستند. بدينگونه خداوند
با فرستادن اين آيات از اين توطئه بزرگ پرده برداشت و نقشه شوم منافقان را نقش بر
آب كرد.
در آيه بعد، به پيامبر دستور مىدهد كه هرگز در آن مسجد
نايستد يعنى قيام به نماز نكند، سپس اين مسجد را با مسجد قبا يا مسجد پيامبر كه در
مدينه بود مقايسه مىكند و مىفرمايد: مسجدى كه از همان آغاز براساس تقوا بنياد
شده، شايسته است كه در آن نماز بخوانى. منظور از اين مسجد يا مسجد قبا و يا مسجد
پيامبر و يا هر مسجدى است كه براساس تقوا و ايمان به خدا تأسيس شده است و منظوراز
«اوليوم» اين است كه هدف بانيان آن از نخستين روز، خدا باشد.
پس از ذكر داستان مسجد ضرار، در ادامه آيات ميان دو گروه
مقايسه مىكند، گروهى كه مسجد قبا يا مسجد پيامبر را ساختند و
گروهى كه مسجد ضرار را ساختند، مىفرمايد:
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى
مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ
هارٍ فَانْهارَ بِه فى نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذى بَنَوْا ريبَةً فى قُلُوبِهِمْ إِلاّآ أَنْ
تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (توبه/109-110)
«آيا كسى كه بنياد كار خود را ترس از خدا و خوشنودى او
قرار داده است بهتر است يا كسى كه بنياد آن را بر لبه پرتگاهى كه در شرف ريختن است
قرار داده كه او را به آتش جهنم مىافكند؟ و خدا گروه ستمگر را هدايت نمىكند.
بنيادى كه آنان نهادند همواره در دلهايشان مايه بدگمانى است تا وقتى كه دلهايشان
قطعهقطعه شود و خدا داناى فرزانه است.»
بنياد كار منافقان بر لبه پرتگاهى فرو ريختنى است و آنان
با بنايى كه كردهاند به آتش جهنم سقوط مىكنند، يعنى بنا و ساختمانى كه كردهاند
در لب پرتگاه آتش جهنم است و ناگهان در آن مىريزد و هيچ عاقلى بر لب پرتگاهى سست و
ريختنى كه زير آن را سيل خالى كرده است ساختمان نمىسازد. واقعاً كه تشبيه غريبى
است.
در آيه بعد اظهار مىدارد بنايى كه اين منافقان كردهاند
همواره مايه بدگمانى آنهاست و اين بدگمانى همچنان با آنهاست تا وقتى كه دلهايشان
پاره پاره شود يعنى بميرند. منظور اين است كه ساختنمسجد ضرار و دستور پيامبر به
ويران شدن آن بغض دلهاى آنان را زياد كرده و اين بغض يا همان ريبه و شك و ترديد در
احكام اسلام، تا وقتى كه بميرند و دلهايشان قطعه قطعه شود با آنان همراه است. اشاره
به اينكه آنان هرگز ايمان نخواهند آورد و با همان حالت نفاق و كفر خواهند مرد و در
پايان از دو صفت عليم و حكيم ياد مىكند يعنى كه خدا از حال آنان با خبر
است و دستورى كه درباره مسجد ضرار داده، از روى حكمت است.
اعلام برائت از مشركان
با تلاش چندين ساله پيامبر و مسلمانان، شرك و بتپرستى در
حجاز رونق خود را از دست داد و بيشتر اعراب مسلمان شدند، ولى هنوز مشركانى بودند كه
باورهاى قبلى خود را حفظ كرده بودند، و پيامبر با بعضى از آنان پيمان عدم تعرض بسته
بود، در موسم حج هم مسلمانان و هم مشركان شركت مىكردند و هر كدام مطابق با عقيده
خود مراسم را به جاى مىآوردند.
در سال نهم هجرت پس از غزوه تبوك و مسلمان شدن بسيارى از
قبايل عرب، پيامبر(ص) از جانب خداوند مأمور شد تا ريشه شركت و بتپرستى را در حجاز
بكند و آياتى از سوره توبه نازل شد كه در آن از مشركان اعلام بىزارى شده بود.
پيامبر خدا(ص) ابوبكر را مأمور كرد كه آن سال در مراسم حج
حاضر شود و آيات مربوط به برائت از مشركان را بخواند و اعلام كند كه از اين پس هيچ
مشركى حق ندارد وارد مكه شود، و تمام پيمانها ميان مسلمانان و مشركان لغو مىشود.
ابوبكر با اين مأموريت به راه افتاد، هنوز فاصله زيادى از مدينه دور نشده بود كه
پيك الهى نازل شد و به پيامبر دستور داده شد كه اعلام برائت از مشركان يا بايد توسط
خود تو و يا به وسيله مردى از خاندان تو انجام گيرد.(179) پيامبر(ص)
على(ع) را خواند و اين مأموريت را به او
داد. او به راه افتاد و در ذوالحليفه به ابوبكر رسيد. ابوبكر پرسيد: آيا مأموريتى
دارى؟ على(ع) گفت: به دستور پيامبر(ص) بايد سوره برائت را در مراسم حج من بخوانم.(180)
در موسم حج آن سال على(ع) در روز عيد قربان، مردم را ندا
داد و سوره برائت را خواند و پيام رسول خدا(ص) را چنين به مردم اعلام كرد: اى مردم!
كافر به بهشت وارد نمىشود و پس از اين سال مشرك حق ندارد در مراسم حج شركت كند، و
هيچ كس نبايد به طور عريان طواف كند و هر كس كه با پيامبر پيمانى دارد تا پايان مدت
آن محترم است و چهار ماه مهلت داده مىشود كه هر كس به ديار خود برگردد، از آن پس
ديگر هيچ مشركى امان ندارد.(181)
اكنون چند آيه نخست سوره برائت را كه سوره توبه هم خوانده
مىشود، مورد تدبر قرار مىدهيم:
بَرآءَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهآ إِلَى
الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ فَسيحُوا فِى الاْءَرْضِ أَرْبَعَةَ
أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوآا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِى
الْكافِرينَ (توبه/1-2)
«اين، برائت از سوى خدا و پيامبر اوست به سوى كسانى از
مشركان كه شما با آنان پيمان بستهايد. پس (اى مشركان) چهار ماه در زمين بگرديد
وبدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد و اينكه خدا خوار كننده كافران است.»
در آغاز اين سوره به طور آشكار پيمانهايى را كه با مشركان
بسته شده بود، لغو مىكند و از مشركان بيزارى مىجويد و مىفرمايد: اين
برائتى است از سوى خدا و رسول از آن گروه
از مشركان كه با آنها پيمان داريد؛ يعنى پيمان آنها لغو مىشود و دليل آن هم همان
پيمان شكنى مشركان است. البته آن گروه از مشركان كه پيمان شكنى نكرده بودند مانند
بنى كنانه و بنى ضمره، پيمان آنها محترم بود، اين مطلب در چند آيه بعد گفته خواهد
شد و همين استثنا دليل روشنى است بر اينكه برائت از مشركان و لغو پيمان آنها به سبب
پيمان شكنى و خيانت آنها به مسلمانان مىباشد و چون در اسلام غدر و حيله وجود ندارد
آشكارا لغو پيمان را اعلام مىكند.
در آيه بعد به آنها چهار ماه مهلت مىدهد كه تكليف خود را
روشن كنند يا مسلمان شوند و يا آماده جنگ باشند.
وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهآ إِلَى
النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاْءَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرىآءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ
رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ
فَاعْلَمُوآا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى اللّهِ وَ بَشِّرِ الَّذينَ كَفَرُوا
بِعَذابٍ أَليمٍ إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ
يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوآا
إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ (توبه/3-4)
«و اين اعلامى از سوى خدا و پيامبر او بر مردم در روز حج
اكبر است كه همانا خدا و پيامبر او از مشركان بيزارند، پس اگر توبه كرديد به سود
شماست و اگر روى گردان شديد بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد و كسانى را كه
كافر شدند به عذابى دردناك مژده بده. مگر كسانى از مشركان كه با آنان پيمان
بستهايد آنگاه آنها چيزىتان نكاستهاند و به ضرر شما كسى را كمك نكردهاند، پس با
آنان پيمانشان را تا پايان مدتشان به پايان برسانيد، همانا خداوند پرهيزگاران را
دوست مىدارد.»
دنباله همان مطلب قبلى در اعلام برائت از مشركان و لغو
پيمان آنهاست كه در اين آيه به طور رسمى به
همگان اعلام مىشود. مىفرمايد: اين اعلامى از سوى خدا و پيامبر او بر مردم در روز
حج اكبر است كه خدا و پيامبرش از مشركان بيزار هستند يعنى امانى كه به آنها داده
شده بود برداشته مىشود.
از آن روز به بعد تا چهار ماه مشركان مهلت دارند كه وضعيت
خود را روشن كنند، پس از سپرى شدن اين مهلت با آنها جنگ خواهد شد تا ريشه شرك
خشكيده شود.
در ادامه آيات خطاب به مشركان اظهار مىدارد كه اگر شما
در اين مهلت توبه كرديد و اسلام را پذيرفتيد، اين به سود شماست چون در امان خواهيد
بود، ولى اگر از اسلام روى گردان شديد، بدانيد كه شما خدا را عاجز نخواهيد كرد و
خدا مىتواند شما را مؤاخذه كند، سپس به پيامبر مىفرمايد كه كافران را به عذابى
دردناك مژده بده، يعنى مشركان، هم در اين دنيا امان ندارند و هم در آخرت به عذاب
خدا گرفتار خواهند شد.
در آيه بعدى آن گروه از مشركان را كه پيمان شكنى
نكردهاند و به دشمنان اسلام كمك نرسانيدهاند، از اين برائت استثنا مىكند و اعلام
مىكند كه پيمان آنها لغو نمىشود و تا وقت مقررى كه در آن پيمان آمده ادامه خواهد
يافت و به مسلمانان دستور مىدهد كه پيمان آنها را تا سرآمد مدت تعيين شده محترم
بشمارند و متعرض آنان نشوند كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد و يكى از نشانههاى
تقوا اين است كه انسان به عهد و پيمان خود پاىبند باشد.
البته در ميان مشركانى كه پيامبر با آنها پيمان بسته بود
گروههاى اندكى پيمان خود را حفظ كردند مانند بنىكنانه وبين ضمره كه به پيمان خود
باقى ماندند و دشمنان اسلام را يارى نكردند. پيامبر نيز مأموريت يافت كه پيمان آنها را محترم
بشمارد.
فَإِذَا انْسَلَخَ الاْءَشْهُرُ الْحُرُمُ
فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ
اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُا
الزَّكوةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (توبه/5)
«پس چون ماههاى حرام تمام شود، مشركان را در هر كجا كه
پيدا كرديد بكشيد و آنها را بگيريد و محصورشان كنيد و همهجا در كمين آنها بنشينيد،
پس اگر توبه كردند و نماز را به پاداشتند و زكات را دادند پس راه آنها را باز كنيد،
همانا خداوند آمرزنده بخشايشگر است.»
در آيات پيش گفته شد كه مشركان فقط چهارماه مهلت دارند كه
وضعيت خود را روشن كنند. اينك در اين آيه چگونگى برخورد با مشركان را پس از سپرى
شدن مهلت يادشده كه چهارماه حرام است، بيان مىكند. نمىتوان گفت كه منظور از
ماههاى حرام در اينجا همان ماههاى حرام اصطلاحى است چون در آن صورت، مهلت مقرر در
پايان ماه محرم تمام مىشود كه جمعاً يك ماه و بيست روز مىشود و چهار ماه تمام
نخواهد بود، بلكه منظور از حرام بودن آن چهار ماه، حرمتى است كه در همين آيات ذكر
شد و اينكه نبايد در آن چهار ماه با مشركان جنگيد و آنها آزادند كه هر كجا خواستند
رفت و آمد كنند و اگر آغاز مهلت مقرر را روز عيد قربان بگيريم بدون توجه به مسأله
«نسيئى» اين چهار ماه حرام در دهم ربيع الثانى تمام مىشود.
به هر حال در اين آيه به مسلمانان دستور مىدهد كه به
آنها امان ندهيد و اگر از همان آغاز، از پذيرش اسلام سرباز زدند كشته شوند و اگر
ديديد كه در ترديد هستند و احتمال دارد كه با اندكى تأمل مسلمان شوند آنها را تحت
نظر داشته باشيد تا وضعشان مشخص گردد، پس اگر توبه كردند و مسلمان شدند و نماز
خواندند و زكات دادند، در اين صورت آنها را رها كنيد و
راهشان را باز كنيد؛ آنها هم حقوقى مانند ساير مسلمانها دادند و خدا آمرزنده و
مهربان است يعنى شرك قبلى آنها را مىبخشد.
مشخصات منابع
قرآن كريم
نهج البلاغه، تحقيق صبحى صالح.
الآثار الباقية، ابوريحان بيرونى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1420 ه .
ابوطالب مؤمن قريش، عبداللّه خنيزى، بيروت، دار التعارف، 1398 ه .
اثبات الهداة، شيخ حرّ عاملى، تحقيق ابوطالب تجليل، قم، المطبعة العلمية، بىتا.
الاحتجاج، احمد بن على الطبرسى، نجف، مطبعة نعمان، 1386 ه .
اخبار الزمان، على بن حسين مسعودى، بيروت، دارالاندلس، 1386 ه .
الاخبار الطوال، ابوحنيفه دينورى، قاهره، مؤسسة عيسى البابى الحلبى، 1960 م.
اخبار مكة، ابوالوليد ازرقى، بيروت، دارالاندلس، 1416 ه .
الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، قم،
مؤسسة آل البيت، بىتا.
اسباب النزول، على بن احمد واحدى نيشابورى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1414 ه .
اسد الغابة فى معرفة الصحابة، على بن محمد جزرى ابن الاثر، بيروت، دارالمعرفة، 1422
ه .
الاشارات و التنبيهات، ابو على سينا، تهران، دفتر نشر كتاب، 1403 ه .
الاصابة فى تمييز الصحابة، شهاب الدين عسقلانى، بيروت، دارالكتاب العربى، بىتا.
اعلام الورى باعلام الهدى، ابو على فضل بن حسن طبرسى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1434 ه
.
الامالى، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق) قم، مؤسسة البعثة، 1417.
بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه .
البداية و النهاية، ابن كثير دمشقى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1409 ه .
البدء و التاريخ، احمد بن سهل بلخى، بيروت، دار الكتب العلمية، 1417 ه .
بينش تاريخ قرآن، يعقوب جعفرى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368 ه .ش.
تاريخ الاسلام ووفيات المشاهير والاعلام(المغازى) شمس الدين ذهبى، بيروت، دارالكتاب
العربى، 1410 ه
تاريخ طبرى، تاريخ الامم و الملوك، محمد بن جرير طبرى، بيروت، دارالكتب العلمية،
1408 ه .
تاريخ قرآن، محمود كاميار، تهران، امير كبير، 1362 ه .ش.
تاريخ مدينة دمشق، على بن حسن ابن عساكر، بيروت، دارالفكر، 1415 ه .
تاريخ يعقوبى، ابويعقوب ابن واضح يعقوبى، نجف، مكتبة الحيدرية، 1384 ه .
تحف العقول، حسن بن على بن شعبه حرانى، قم، جامعه مدرسين، 1404 ه .
تذكرة الحفّاظ، شمس الدين ذهبى، بيروت، دارالكتب العلمية، بىتا.
التراتيب الادارية، عبدالحى كتانى، بيروت، دارالكتاب العربى، بىتا.
تفسير ابوالفتوح رازى، ابوالفتوح رازى، تهران، كتابفروشى اسلامية، 1356 ه .ش.
تفسير التبيان فى تفسير القرآن، محمد بن حسن (شيخ طوسى)، بيروت، دار احياء التراث
العربى، بىتا.
تفسير التحرير و التنوير، محمد بن طاهر ابن عاشور، تونيس، دار سحنون، 1997 م.
تفسير الدر المنثور، جلال الدين عبدالرحمان سيوطى، بيروت، دارالفكر، بىتا.
تفسير الكشاف، محمود بن عمر زمخشرى، قم، افست نشر ادب الحوزه، بىتا.
تفسير الميزان، سيد محمد حسين طباطبائى، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1393 ه .
تفسير طبرى، جامع البيان، محمد بن جرير طبرى، بيروت، دارالفكر، 1408 ه .
تفسير عياشى، محمد بن مسعود عياشى، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية، بىتا.
تفسير فخر رازى، مفاتيح الغيب، فخر الدين رازى، قاهره، بىتا.
تفسير قرطبى، الجامعلاحكامالقرآن، محمد بناحمدانصارىقرطبى، بيروت،
داراحياءالتراثالعربى، 1405 ه
تفسير قمى، على بن ابراهيم قمى، قم، دارالكتاب، 1404 ه .
تفسير كنز الدقائق، محمد مشهدى، قم، جامعه مدرسين، 1414 ه .
تفسير كوثر، يعقوب جعفرى، قم، انتشارات هجرت، 1376 ه. ش.
تفسير مجمع البيان، ابو على فضل بن حسن طبرسى، بيروت، دارالمعرفه، 1406 ه .
تفسير نور الثقلين، عبدالعلى بن جمعه حويزى، قم، دار الكتب العلمية، بىتا.
التنبيه و الاشراف، على بن حسين مسعودى، قاهره، دارالصاوى، بىتا.
جمهرة انساب العرب، على بن احمد ابن حزم اندلسى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1421 ه .
حيات محمد، محمد حسين هيكل، قاهره، 1354 ه .
الخرائج و الجرائح، قطب الدين رازى، قم، مؤسسة الامام المهدى، 1309 ه .
الخصال، محمد بن على ابن بابويه (شيخ صدوق)، قم، جامعه مدرسين، 1403 ه .
دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشريعة، احمد بن حسين بيهقى، بيروت، دارالكتب
العلمية، 1405 ه .
الذريعه الى اصول الشريعه، سيد مرتضى علم الهدى، تهران، دانشگاه تهران، بىتا.
الروض الانف، عبدالرحمان سهيلى، بيروت، تحقيق عبدالرحمان الوكيل، بىنا، بىتا.
زاد المعاد فى هدى خير العباد، ابن قيم جوزى، بيروت، دار الفكر، بى تا.
سبل الهدى و الرشاد، محمد بن يوسف شامى صالحى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1414 ه .
السنن الكبرى، احمد بن حسين بيهقى، بيروت، دارالفكر، بى تا.
سنن نسائى، احمد بن شعيب نسائى، بيروت، دارالفكر، 1348 ه .
سنن ترمذى، محمد بن عيسى ترمذى، بيروت، دارالفكر، 1403 ه .
السيرة الحلبيه، على بن برهان حلبى، بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا.
السيرة النبويه، ابن هشام، قاهره، مطبعة مصطفى البابى الحلبى، 1355 ه .
السيرة النبوية، ابوالفدا اسماعيل ابن كثير، بيروت، دارالمعرفة، 1396 ه .
شذرات الذهب، ابن عماد حنبلى، بيروت، دار ابن كثير، 1406.
شرح مأة كلمة، ابن ميثم بحرانى، قم، جامعه مدرسين، بىتا.
شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1385 ه .
شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، تهران، وزارت ارشاد، 1411 ه .
صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، بيروت، دارالفكر، 1401 ه .
صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابورى، بيروت، دارالفكر، بىتا.
صفة الصفوة، ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1409 ه .
الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، بيروت، دار صادر، 1418 ه .
عدة الاصول، محمد بن الحسن (شيخ طوسى)، قم، مطبعة ستاره، 1417 ه .
علل الشرايع، محمد بن على بن بابويه، (شيخ صدوق) نجف، مكتبة الحيدرية، 1386.
علم تحولات جامعه، حميد حميد، تهران، اميركبير.
عوالى اللئالى، ابن ابى جمهور احسائى، قم، مطبعة سيد الشهداء، 1403 ه .
عيون اخبار الرضا، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1404 ه
.
عيون الاثر فى فنون المغازى و السير (السيرة النبوية) ابن سيد الناس، بيروت، مؤسسة
عزالدين، 1406 ه .
الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين امينى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1387
ه .
فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، شهاب الدين ابن حجر عسقلانى، بيروت، دارالمعرفة،
بىتا.
فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذرى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1397 ه .
فقر تاريخيگرى، كارل پوپر، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات خوارزمى، 1350 ه .ش.
قادتنا كيف نعرفهم، محمد هادى ميلانى، قم، چاپ مهر، 1413 ه .
قوانين الاصول، ميرزا ابوالقاسم قمى، چاپ سنگى.
الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1388.
الكامل فى التاريخ، عزالدين ابوالحسن ابن اثير، بيروت، مؤسسة التاريخ العربى، 1414
ه .
كشف الغمة فى معرفة الائمة، على بن عيسى اربلى، بيروت، دارالاضواء، 1405.
كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، جامعه مدرسين،
1405 ه .
كنزالعمال، علاء الدين متقى هندى، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ه .
الكنى و الالقاب، حاج شيخ عباس قمى، تهران، افست مكتبة الحيدرية، 1368 ه .ش.
مجمع الزوائد و منيع الفوائد، على بن ابى بكر هيثمى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1408
ه .
مجموعة الوثائق السياسية للعهد النبوى و الخلافة الراشدة، محمد حميد اللّه، بيروت،
دارالنفائس، 1405 ه .
المختصر فى اخبار البشر (تاريخ ابوالفداء)، عماد الدين ابوالفداء، بيروت، دارالكتب
العلمية، 1417 ه .
مروج الذهب، على بن حسين مسعودى، قم، افست دار الهجرة، 1404 ه .
المستدرك على الصحيحين، حافظ ابو عبداللّه نيشابورى، بيروت، دارالمعرفة، بىتا.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، بىتا.
المصنف، عبد الرزاق صنعانى، تحقيق حبيب الرحمان الاعظمى، بيروت، 1392 ه .
معجم البلدان، شهاب الدين ياقوت حموى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1399 ه .
المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبرانى، بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا.
المغازى، محمد بن عمر واقدى، قم، افست نشر دانش، 1405 ه .
مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، بيروت، دارالكتاب العربى، بى تا.
مقدمة ابن خلدون، عبدالرحمان بن خلدون، بيروت، مؤسسة الاعلمى، بىتا.
مكاتيب الرسول، على احمدى ميانجى، قم، دارالحديث، 1998 م.
المكاسب، شيخ مرتضى انصارى، چاپ سنگى تبريز، 1375 ه .
مناقب آل ابى طالب، محمد بن على بن شهر آشوب، نجف، مكتبة الحيدرية، 1376 ه .
المناقب، موفق بن احمد خوارزمى، قم، جامعه مدرسين، 1411 ه .
المنتظم فى تواريخ الملوك و الامم، ابوالفرج عبدالبرهان بن جوزى، بيروت، دارالفكر،
1415 ه .
من لا يحضره الفقيه، محمد بن على بن بابويه، قم، جامعه مدرسين، 1404 ه .
المواهب اللدنية، احمد بن محمد قسطلانى، بيروت، المكتب الاسلامى، 1412 ه .
وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، قم، مؤسسة آل البيت، 1414 ه .
وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى، نور الدين سمهودى، بيروت، دار احياء التراث
العربى، 1401 ه .
وقعة صفين، نصر بن مزاحم، قاهره، مؤسسة العربية، 1382 ه .
ينابيع المودة، سليمان بن ابراهيم قندوزى، قم، انتشارات اسوه، 1416 ه .