(1) -
اسباب النزول، ص 255؛ المواهب اللدنية، ج 1، ص 334.
(2) -
تفصيل اين هشت مورد در اين منابع آمده است: سيره ابن هشام، ج 2، ص 241 تا 252؛
واقدى، المغازى، ج 1، ص 9 تا 13؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 14 تا 17؛ ابن اثير، الكامل فى
التاريخ، ج 1، ص 521 تا 523. گفتنى است كه بعضى از جنگهاى كوچك در سال اول هجرت
اتفاق افتاد.
(3) -
سيره ابن هشام، ج 1، ص 254؛ المغازى، ج 1، ص 16.
(4) -
المغازى، ج 1، ص 19.
(5) -
همان، ص 27.
(6) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 262.
(7) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 12. ابوايوب انصارى مىگويد: در جنگ بدر وقتى از مديند
بيرون شديم و يك يا دو روز سير كرديم، پيامبر از ما سرشمارى كرد و ما سيصد و سيزده
نفر بوديم. (دلائل النبوة، ج3،ص 37.)
(8) -
ابن اثير، الكامل، ج 1،ص 526.
(9) -
سيره ابن هشام، ج 2، 266.
(10) -
المغازى، ج 1، ص 48؛ السيرة الحلبية، ج 2،ص 150.
(11) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 266.
(12) -
المغازى، ج 1، ص 43؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 74.
(13) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 272.
(14) -
زاد المعاد، ج 2، ص 86.
(15) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 274.
(16) -
البدء والتاريخ، ج 2، ص 74.
(17) -
دلائل النبوة، ج 3، ص 127.
(18) -
شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 48؛ الطبقات الكبرى، ج 2 ص 17؛ زاد المعاد، ج 2، ص
88..
(19) -
الارشاد، ج 1، ص 69؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 4، ص 47.
(20) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 372. شيخ مفيد مىگويد:از اين تعداد، سى و پنج نفرشان را
علىبن ابىطالب(ع) كشت و نامهاى آنان را هم ذكر مىكند: الارشاد، ج 1، ص 72.
(21) -
المنتظم، ج 2، ص 218؛ التنبيه و الاشراف، ص 204.
(22) -
تاريخ طبرى، ج 2، ص 37؛ اعلام الورى، ص 92؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 83.
(23) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 17.
(24) -
واقدى فهرستى از نامهاى آنان را آورده است: المغازى، ج 2، ص 137-173.
(25) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 22؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج 6، ص 125؛ كتانى، التراتيب
الادارية، ج1، ص 48. كتانى اضافه مىكند كه پس از اين جريان، تعداد باسوادها در
مدينه سير صعودى پيدا كرد.
(26) -
سيره ابن هشام، ج 2، ص 308.
(27) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 26.
(28) -
المغازى، ج 1، ص 176؛ دلائل النبوه، ج 3، ص 173؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 146.
(29) -
اسباب النزول، ص 85.
(30) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 51.
(31) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 29.
(32) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 51-52؛ دلائل النبوه، ج 3، ص 174؛ تاريخ ابوالفداء، ج
1،ص 189.
(33) -
همان، ص 53.
(34) -
بيهقى، دلائل النبوة، ج 3، ص 175.
(35) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 29. «اذرعات» شهرى در اطراف شام و همجوار با بلقا و
عمان است: ياقوت، معجم البلدان، ج 1، ص 130.
(36) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 55؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 32.
(37) -
اسباب النزول، ص 113.
(38) -
المغازى، ج 1، ص 195، بيهقى، دلائل النبوة، ج 3، ص 168. شبيه اين داستان در جنگ
ذات الرقاع هم نقل شده است: اثبات الهداة، ج 1، ص 238.
(39) -
البته در شأن نزول اين آيه روايتهاى ديگرى هم وجود دارد، رجوع شود: مجمع
البيان، ج 3، ص 263.
(40) -
المغازى، ج 1، ص 200؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص 64.
(41) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 65-66.
(42) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 37.
(43) -
المغازى، ج 1، ص 204.
(44) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 37.
(45) -
همان، ص 38-39؛ المغازى، ج 1، ص 215.
(46) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 68.
(47) -
المغازى، ج 1، ص 216.
(48) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 40.
(49) -
المغازى، ج 1، ص 220؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 40.
(50) -
المغازى، ج 1، ص 225.
(51) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 41.
(52) -
همان.
(53) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 83؛ بحار الانوار، ج 20، ص 51. در تاريخ طبرى نام اين زن
به جاى «عمره»، «سمرة» آمده است.(تاريخ طبرى، ج 2، ص 65.)
(54) -
المغازى، ج 1، ص 232.
(55) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 84؛ دلائل النبوة، ج 3، ص 211.
(56) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 77؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 191.
(57) -
بحار الانوار، ج 20، ص 27؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 553.
(58) -
تفسير قمّى، ج 1، ص 115.
(59) -
ابن شهر آشوب، المناقب، ج 1، ص 385؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 219.
(60) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 106؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 65.
(61) -
المغازى، ج 1، ص 300.
(62) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 96.
(63) -
تاريخ طبرى، ج 2، ص 71؛ المنتظم، ج 2، ص 269؛ بحارالانوار، ج 20، ص 23.
(64) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 100؛ زاد المعاد، ج 2، ص 108.
(65) -
المغازى، ج 1، ص 334 به بعد.
(66) -
همان، ص 334 به بعد.
(67) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 199؛ المغازى، ج 1، ص 363؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 57؛
تاريخ الاسلام ذهبى، ص 243.
(68) -
دلائل النبوة، ج 3، ص 176.
(69) -
مانند بخارى، الصحيح، كتاب المغازى، ج 5، ص 22.
(70) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 191؛ المغازى، ج 1، ص 364.
(71) -
دلائل النبوة، ج 3، ص 179؛ اعلام الورى، ص 104.
(72) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 57.
(73) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 200.
(74) -
همان، ص 204.
(75) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 58؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 4، ص 322.
(76) -
همان، ابن هشام و واقدى و مسعودى اضافه مىكنند كه بعضى از درختان را آتش
زدند.(سيره ابن هشام، ج 3، ص 200؛ المغازى، ج 1، ص 372؛ مروج الذهب، ج 2، ص 288)
ولى آتش زدن در روايت ابن سعد واقدى نيست، و به طورى كه در متن ملاحظه خواهيد كرد
در قرآن هم فقط از بريدن بعضى از درختان خرما سخن گفته شده است.
(77) -
الروض الانف، ج 6، ص 232.
(78) -
الميزان، ج 19، ص 233.
(79) -
المغازى، ج 1، ص 374.
(80) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 201.
(81) -
تفسير ابوالفتوح رازى، ج 11، ص 91.
(82) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 214.
(83) -
المغازى، ج 1، ص 396؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 61؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص215.
(84) -
طبرى و طبرسى هر دو نقل كردهاند كه اين آيات در حالى نازل شد كه پيامبر در
عُسفان بود و مشركان در ضجنان بودند. (جامع البيان، ج 4، ص 245؛ مجمع البيان، ج 3،
ص 157.) كه در اين صورت مربوط به جريان صلح حديبيه مىشود كه چهار سال بعد از غزوه
ذات الرقاع بود در حالى كه همانگونه كه از المغازى و الطبقات الكبرى و سيره ابن
هشام نقل كرديم، پيامبر در غزوه ذات الرقاع نماز خوف خوانده است و معلوم مىشود كه
اين آيات در آن زمان نازل شده است.
(85) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 202.
(86) -
المغازى، ج 1، ص 379.
(87) -
المغازى، ج 1، ص 384-387.
(88) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 59.
(89) -
همان، ص 388.
(90) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 225؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 159.
(91) -
البدء و التاريخ، ج 2، ص 89.
(92) -
المغازى، ج 1، ص 444.
(93) -
المغازى، ج 1، ص 445؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 66؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 194.
(94) -
المغازى، ج 1، ص 446؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 66.
(95) -
المنتظم، ج 2، ص 318؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 284.
(96) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 227.
(97) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 67.
(98) -
عيون الاثر، ج 2، ص 39.
(99) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 336؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 290.
(100) -
حاكم نيشابورى، المستدرك، ج 3، ص 32؛ حسكانى، شواهد التنزيل، ج 2، ص 14،
احسائى، عوالى اللئالى، ج 4، ص 86؛ اربلى، كشف الغمه، ج 1، ص 148 و منابع ديگر.
(101) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 242؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 91؛ اثبات الهداة، ج 1، ص
242.
(102) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 69؛ المغازى، ج 1، ص 480.
(103) -
المغازى، ج 1، ص 490.
(104) -
همان، ص 491.
(105) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 245.
(106) -
المغازى، ج 1، ص 496؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص 246.
(107) -
المغازى، ج 1، ص 502.
(108) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 248-249؛ عيون الاثر، ج 2، ص 52.
(109) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 250-251؛ المغازى، ج 1، ص 512؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص
196. به احتمال زياد سعد بن معاذ از آنجهت اين حكم را داد كه آنها يهودى بودند و
طبق تورات مجازات كسانى كه مانند آنها پيمانشكنى كرده بودند همان بود. در عهد
عتيق، سفر تثنيه باب بيستم، جمله 12-15 چنين آمده است: «و اگر با تو صلح نكرده جنگ
نمايند پس آن را محاصره كن و چون يهود خدايت آن را به دست تو بسپارد و جميع ذكوراتش
را به دم شمشير بكش، ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعنى تمامى
غنيمتش را براى خود به تاراج ببر.» بنابر اين سعد بن معاذ مطابق تورات با آنها
رفتار كرده است.
(110) -
تفسير طبرى، ج 11، ص 155.
(111) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 63؛ المغازى، ج 1، ص 404. ضمنا اين دو منبع از آنان به
صورت «بلمصطلق» ياد مىكنند.
(112) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 302. سمهودى براى جمع ميان دو قول احتمال داده كه پيامبر
دوبار با بنى المصطلق جنگ كرده است. (وفاء الوفاء، ج 1، ص 314.)
(113) -
المغازى، ج 1، ص 405.
(114) -
همان، ص 407.
(115) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 303؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 198.
(116) -
همان، ص 304.
(117) -
او بعدها در جنگ يمامه شهيد شد: جمهرة انساب العرب، ص 355.
(118) -
المغازى، ج 1، ص 421.
(119) -
تعداد همراهان پيامبر را واقدى از هزار و چهارصد نفر تا هزار و پانصد و بيست
نفر (المغازى، ج 1، ص 574) و ابن هشام از هفتصد نفر تا هزار و چهارصد نفر (ج 3، ص
322) و ابن سعد تا هزار و ششصد نفر (الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95) مىنويسند.
(120) -
المغازى، ج 1، ص 574.
(121) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95.
(122) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 326.
(123) -
«حديبيه» با ضمه حاء و تشديد ياء دوم و يا تخفيف آن كه هر دو درست است، اهل
مدينه آن را با تشديد و اهل عراق با تخفيف مىخوانند، نام آبادى متوسطى بود كه در
يك منزلى مكه و دورترين مرز حرم است، در آنجا چاهى و درختى بوده كه پيامبر و
مسلمانان در اطراف آن اقامت كرده بودند. گفته مىشود كه نيمى از آن سرزمين جزء حرم
محسوب مىشود. (معجم البلدان، ج 2، ص 229)
(124) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 326-327.
(125) -
المغازى، ج 1، ص 606.
(126) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 330. بيعت كنندگان در زير آن درخت هزار و پانصد نفر
بودند: اثبات الهداة، ج 1، ص 356.
(127) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95.
(128) -
شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 121؛ بحار الانوار، ج 20، ص 335؛ السيرة الحلبية، ج
3، ص 20؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 586. اين پيشگويى پيامبر در جنگ صفين در جريان
نوشتن سند حكميت به وقوع پيوست و معاويه از نوشته شدن عبارت «اميرالمؤمنين» در كنار
نام على(ع) جلوگيرى كرد (نصر بن مزاحم، وقعة صفين، ص 508؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج
البلاغه، ج 2، ص 232؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 303.)
(129) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 332؛ السيرة النبوية ابن كثير، ج 3، ص 320؛ زاد المعاد،
ج 2، ص 126.
(130) -
المغازى، ج 1، ص 606. عمر بعدها مىگفت: به خدا سوگند كه از وقتى كه مسلمان شدم
هرگز شك نكردم مگر در آن روز (حديبيه). المصنف، ج 5، ص 339؛ المعجم الطبرانى، ج 20،
ص 14؛ الدر المنثور، ج 6، ص 77؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 371.
(131) -
مجمع البيان، ج9، ص 166؛ المواهب اللدنية، ج1، ص 510.
(132) -
سيوطى، الدرالمنثور، ج 6، ص 68. بعضىها آيه انا فتحنا لك فتحا مبينا را
پيشگويى فتح مكه مىدانند ولى با توجه به اينكه فعل «فتحنا» ماضى است و مربوط به
گذشته است، قول كسانى كه آن را مربوط به صلح حديبيه مىدانند، مناسبتر به نظر
مىرسد، البته در همين سوره در آيه 18 و 27 فتح نزديكى را وعده داده است كه
مىتواند فتح خيبر و يا فتح مكه باشد.
(133) -
المغازى، ج 1، ص 607.
(134) -
اينكه در اينآيه از حديبيه «بطن مكه» تعبير مىآورد، به جهت نزديك بودن آن به
مكه است، به گونهاىكه بخشى از حديبيه جزء حرم محسوب مىشود.(الميزان، ج 18، ص
313)
(135) -
تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 200.
(136) -
اثبات الهداة، ج 1، ص 352.
(137) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 340.
(138) -
سرزمينى حاصل خيز در حدود 160 كيلومترى مدينه به طرف شام كه مركز
يهوديان بود و در آنجا قلعهها و حصارهاى محكمى بود كه نفوذ در آن كار آسانى نبود.
(139) -
المغازى، ج 1، ص 562.
(140) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 104.
(141) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 342.
(142) -
سيره ابن هشام، ج 3، ص 349.
(143) -
همان، ص 350.
(144) -
المغازى، ج 2، ص 654؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 409.
(145) -
المغازى، ج 2، ص 691.
(146) -
اعلام الورى، ص 115.
(147) -
المغازى، ج 2، ص 770-771؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 131؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص
272.
(148) -
كامل ابن اثير، ج 1، ص 605.
(149) -
الارشاد، ج 1، ص 114-117. اين جريان با مختصر تفاوتى در تفسير قمى، ج 2، ص 434
و مناقب ابن شهرآشوب ج 2، ص 328-330 و بحار الانوار، ج 21، ص 75، راوندى، الخرائج و
الجرائح، ج 1، ص 167 هم نقل شده است، طبرسى هم اين جريان را به طور خلاصه نقل كرده
و گفته است: اين جنگ را از آن جهت ذات السلاسل گفتند كه على(ع) گروهى از دشمن را
اسير كرد و آنها را به ريسمان بست، مثل اينكه به زنجير بسته شدهاند. (سلسله به
معناى زنجير است) (مجمع البيان، ج 10، ص 803).
(150) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 36.
(151) -
همان، ص 38.
(152) -
تاريخ الاسلام ذهبى، ص 525؛ المنتظم، ج 2، ص 393؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 358.
(153) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 44-47؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 158؛ عيون الاثر، ج 2، ص186) -
188.
(154) -
المغازى، ج 2، ص 822. به گفته ابوالفداء، پرچم را به على بن ابى طالب (ع) داد:
تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 206.
(155) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 47؛ اعلام الورى، ص 122؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 538.
(156) -
المغازى، ج 2، ص 832؛ السيرة الحلبيه، ج 3، ص 85.
(157) -
مسند احمد بن حنيل، ج 1، ص 84؛ سنن نسائى، ج 5، ص 142؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص
367؛ كنزالعمال، ج 13، ص 171 و از منابع شيعى: المناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 403؛
كشف الغمه، ج 1، ص 79؛ الاحتجاج طبرسى، ج 1، ص 179؛ بحارالانوار، ج 38، ص 85. طبق
بعضى از اين منابع اين قضيه مربوط به پيش از هجرت بوده و پيامبر و على(ع) دور از
چشم قريش چنين كردهاند. البته احتمال اينكه اين قضيه دوباره اتفاق افتاده بعيد
نيست.
(158) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 55؛ مروج الذهب، ج 2، ص 290؛ عيون الاثر، ج 2، ص 199.
(159) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 137. ابن كثير مىگويد: در آن زمان عتاب بن اسيد بيست
سال داشت: البداية و النهاية، ج 4، ص 323.
(160) -
الطبقات الكبرى، ج 1، ص 336.
(161) -
مجمع البيان، ج 10، ص 844؛ جامع البيان، ج 15، ص 332. بيهقى نزول اين سوره را
مربوط به حجة الوداع مىداند: دلائل النبوة، ج 5، ص 447.
(162) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص143.
(163) -
مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 415؛ دلائل النبوة، ج 5، ص 94.
(164) -
مجمع البيان، ج 9، ص 414-415.
(165) -
الدر المنثور، ج 6، ص 209؛ مجمع البيان، ج 9، ص 413.
(166) -
المغازى، ج 2، ص 895؛ زاد المعاد، ج 2، ص 186.
(167) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 151؛ المغازى، ج 2، ص 898-899.
(168) -
تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 208.
(169) -
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 158-159؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 126-127؛ ابن عماد،
شذرات الذهب، ج 1، ص 127.
(170) -
المغازى، ج 2، ص 990.
(171) -
همان، ص 1002.
(172) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 163؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 183؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص
101. اين گفته پيامبر خدا(ص) درباره على(ع) كه گاهى به صورت انت منى بمنزلة هارون
من موسى و گاهى به صورت اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى نقل شده، در
منابع حديثى هم به صورت گستردهاى آمده است: الف: منابع اهل سنت: صحيح مسلم، ج 7، ص
120؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302؛ سنن نسائى، ج 5، ص 44؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 40؛ مستدرك
حاكم، ج 2، ص 337؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109 و جز آنها. ب: منابع شيعه: الكافى، ج
8، ص 107؛ علل الشرايع، ج 1، ص 222؛ تحف العقول، ص 416؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 487 و
جز آنها.
(173) -
تبوك منطقهاى در حدود مرزهاى حجاز و شام بود و فاصله آن تا مدينه نود فرسخ بود
كه اين فاصله را در دوازده شب طى كردند.(مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 235.)
(174) -
المغازى، ج 2، ص 1015.
(175) -
مجمع البيان، ج 5، ص 91.
(176) -
سيره ابن هشام، ج4، ص 179؛ مسند احمد، ج 6، ص 389؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 9، ص
376.
(177) -
الدر المنثور، ج 3، ص 260 و 276.
(178) -
المغازى، ح 2، ص 1046؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 648.ابن سيد الناس تخريب مسجد
ضرار را پيش از جنگ تبوك مىداند: عيون الاثر، ج 2، ص 263.
(179) -
البدء و التاريخ، ج 2، ص 101؛ الارشاد، ج 1، ص 65؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج 1،
ص 391؛ الدر المنثور، ج 3، ص 209.
(180) -
تاريخ طبرى، ج 2، ص 193؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 151.
(181) -
سيره ابن هشام، ج 4، ص 191؛ دلائل النبوة، ج 5، ص 297.