بخش چهارم: مجاهد بيدار
حضور بيگانگان در ايران
قواى روس از ناحيه شمال به ايران حمله كرده و آن را اشغال
نمودهبودند. قواى انگليس نيز جنوب ايران را مورد تاخت و تاز خود قرار
دادهبودند. دولت دست نشانده ايران، نه تنها در مقابل آنها ايستادگى
نمىكرد،بلكه سعى داشت كشور را به آنان تقديم كند. در آن زمان، خفقان
عجيبىبركشور حكمفرما بود. تنها در شمال و جنوب، نيروهاى مردمى، آن هم
بهصورت پراكنده، در برابر اجانب مقاومت مىكردند، آنها به دليل
نبودنامكانات و عدم حمايت داخلى و جنگ در دو جبهه، يكى با نيروهاىروس
و انگليس و ديگرى با دستنشاندگان داخلى، وضعيتسختىداشتند. چيزى
نمانده بود كه ايران به دو قسمت تجزيه شود: شمال آن جزءمستعمرات روس و
جنوب آن نيز در اختيار انگليس قرار گيرد. درهمان زمان، ايتاليا
نيروهايش رابراى اشغال كشور ليبى به حركت درآورد وامكان داشتبخش عظيمى
از ممالك اسلامى به اشغال بيگانگان درآيد.
دو فتواى جهاد
اين تجاوزات بيرحمانه موجب نگرانى علماى اسلام شده و خساراتمالى
فراوانى به مسلمين وارد كرده بود. در آن زمان، آيةالله سيد محمدكاظم
يزدى در ايران و هند و افغانستان و ديگر نقاط شيعهنشين، زعامت ومرجعيت
داشت. اين مرجع عالىمقام، فتواى تاريخى و سرنوشتسازخود را درباره
وضعيت مسلمانان جهان صادر كرد.
متن فتواى جهاد ايشان چنين بود:
بسم الله الرحمن الرحيم. در اين ايام كه دول اروپايى مانند ايتاليا
بهطرابلس غرب [ليبى] حمله نموده و از طرفى، روسها شمال ايران را
باقواى خود اشغال كردهاند و انگليسيها نيز نيروهاى خود را در
جنوبايران پياده كردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودى قرار
دادهاند، برعموم مسلمين از عرب و ايرانى، واجب است كه خود را براى
عقبراندن كفار از ممالك اسلامى، مهيا سازند و از بذل جان و مال در
راهبيرون راندن نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى
وانگليسى از ايران، هيچ فروگذار نكنند، زيرا اين عمل از مهمترينفرايض
اسلامى است تا به يارى خداوند دو مملكت اسلامى از تهاجمصليبىها محفوظ
بماند. (1) .
امضا.
سيد محمد كاظم طباطبايى.
آيةالله يزدى على رغم مخالفتش با دولت ايران و عثمانى، اقدام
بهصدور اين فتواى ضد استعمارى نمود، چون خطرى رامىديد كهكشورهاى
اسلامى را مورد تعرض و تهديد قرار داده بود.
مرجع بيدار و روشن ضمير شيعه با فتواى خود، جهان اسلام، اعم ازشيعه
و سنى، ايرانى و غيرايرانى را بر ضد قواى كفر به حركت درآورد، بهطورى
كه جمع زيادى از علماى نجف و مردم با پيروى از فرمان سيد بهجبهههاى
جنگ شتافته و توانستند بخشهايى از خاك مسلمين را پس بگيرند.
فتواى جهاد سيد، يكى از ارزندهترين فرامين تاريخى است. او با
اينفرمان تاريخى، قدرت فتوا را به استعمارگران نشان داد و به آنان
فهماند كهحفظ استقلال ممالك اسلامى تا چه اندازه براى علماى اسلام
اهميتدارد و از طرفى، روحانيت و مرجعيت در نزد شيعيان، تا چه ميزان
ازتقدس و احترام برخوردار است. دشمنان هماره سعى داشتهاند تا
جايگاهمرجعيت و روحانيت در دل مردم تضعيف شود تا به مقاصد شوم خودنايل
آيند. فتواى مرحوم يزدى به اثبات رساند كه در غيبت امام زمان(عج)ولى
فقيه مىتواند اذن جهاد دهد و مردم نيز با اطاعتبىچون و چراىخود
نشان دادند كه مرجعيت دينى شيعه بر قلبها حاكم است.
به دنبال اشغال شمال ايران توسط قواى روس، علماى نجف قرارگذاشتند در
جلسهاى در كاظمين شركت نمايند و براى امر جهاد به سوىايران حركت
كنند. در اين ميان، آيةالله محمد كاظم خراسانى به نحومشكوكى وفات
يافت. اين جلسه در محرم 1330ه . ق. با حضور علماىزيادى در كاظمين
تشكيل گرديد و قرار شد جهاد با اشغالگران روس وبسيج مردم، توسط سيزده
نفر از علماى بزرگ رهبرى و مديريتشود. درحين جلسه، لشكريان روسيه با
هجوم وحشيانه به شهر تبريز و خونريزىو كشتار فراوان، عدهاى از علماى
شيعه را اعدام كردند. اين حادثهوحشتناك باعث گرديد، عدهاى از علما كه
بنابه ضرورت هنوز در نجفبودند، حضورشان در ايران را لازم ببينند، لذا
به جلسه كاظمين پيوستند. آيةاللهسيد محمد كاظم يزدى نيز اعلان كرد در
اجتماع علما در آن شهر شركت مىكند. (2) .
در سال 1914 ميلادى مطابق با 1332 ه . ق. تحولات عجيبى در جهانرخ
داد و جنگ جهانى اول آغاز شد. وقتى دولت عثمانى (4) غير از
ايران و افغانستان بر همه كشورهاى عربى خاورميانه و آفريقاحكومت
مىكرد. دولتبا كمك آلمان وارد معركه جنگ شد و بدينترتيب، دامنه جنگ
به كشور اسلامى عراق كشيده شد و مردم مسلمان رادر معرض خطر قرار داد.
در روز ششم از تشرين دوم، انگليس براىتصرف بصره كه جزو خاك عثمانى به
شمار مىرفت، در شط العرب نيروپياده كرد. زد و خوردهايى بين دولت
عثمانى و بريتانيا درگرفت كهمهمترين آن، جنگى است كه در شعيبيه در روز
دوازدهم نيسان سال1915 مطابق با 1334ه . ق. به وقوع پيوست. (5)
.
در اين هنگام، علماى شيعه مقيم عراق (نجف و كربلا) فتواى جهاددادند
و دهها تن از مجتهدان بزرگ و طلاب علوم دينى به همراه عدهزيادى از
مجاهدان عراقى وارد جنگ شدند و پيشاپيش سپاه عثمانى وعشاير شيعه در
مناطق شعيبيه در اطراف بصره، زيرعه در حومه قرنه وابىالدعالج در اطراف
ناصريه و عماره و كوت و قصيبيه واقع در حومهبغداد به دفاع از كشور
اسلامى عراق پرداختند كه تاريخنويسان به بزرگىاز آن ياد كرده و آن را
ستودهاند. هر يك از علما به نحوى در صدد بسيجمسلمانان بر ضد
اشغالگران انگليسى برآمدند. در صحن علوى، آيةاللهسيد محمد كاظم يزدى
بالاى منبر براى مردم سخنرانى كرد و آنان را بهدفاع از سرزمين اسلامى
دعوت كرد و بر ثروتمند عاجز واجب كرد كه بامالش، فقير توانا را در امر
جهاد تجهيز كند. (6) .
در اين جنگ، آيةالله سيد محمد طباطبايى فرزند ارشد آيةالله
سيدمحمد كاظم يزدى و برادرش سيد محمود طباطبايى و آيةالله
مصطفىكاشانى و فرزندش سيد ابوالقاسم كاشانى، آيةالله محمد تقى
خوانسارى،آيةالله سيداسماعيل يزدى، آيةالله سيد محسن حكيم، آيةالله
محمدحسين كاشف الغطا و جمع زيادى از ديگر علما پيشاپيش سپاهيان
مسلمانبا دشمن وارد نبرد شدند. آيةالله سيد محمد كاظم يزدى با فتواى
خود مبنىبر وجوب جهاد با كفار انگليس، رؤساى عشاير شيعه عراق و
نمايندگان خود رايكى پس از ديگرى بر مىانگيخت و همه را به جهاد ترغيب
مىكرد. در اينجافتواى آن فقيه مبارز را كه براى نماينده خود در كوفه
صادر كرده مىآوريم تا خوانندگان را با روحيه ضد استعمارى آن بزرگمرد
تاريخ آشنا سازيم:
بسم الله الرحمن الرحيم
سيد بزرگوار سيد على قزوينى - ادام اللهتوفيقك - فتواى ما مبنى بر
دفاع در مقابل هجوم كفار بر بلاد مسلميندر همه جا پخش شده است. از
آنجا كه دشمن، نزديك شده و كار،سختبالا گرفته و مشكلات زيادى پديد
آورده است، برهر كس لازماست كه در عقب راندن قواى دشمن و سعى در حفظ
حدود و ثغوراسلام، با همه امكاناتى كه دارد، غفلت نورزد. اگر اهل جنگ
نباشد و ياعذرى داشته باشد، وظيفه دارد كه عشاير را با نصيحت و
موعظه،تشويق به جهاد كند; از اين رو بر شما هم واجب است كه آنچه را
گفتيمبه ديگران برسانيد، زيرا حفظ اسلام بر هر فردى به هر صورت
كهامكان دارد واجب است. (7) .
امضا.
محمد كاظم طباطبايى.
با صدور اين فتوا، جنگجويان مسلمان به همراه علماى بزرگ، ماههادر
مناطق ياد شده جنگيدند و ضربههاى كارى به قواى انگليس زدند،اسيرها
گرفتند تا سرانجام، دولت عثمانى شكستخورد. بعد از جنگسال 1337 ه . ق.
كشورهاى عربى كه تا آن روز، جزء كشور عثمانى بودند،بين قواى روس و
انگليس تقسيم شدند، از جمله سوريه و لبنان تحتقيموميت فرانسه قرار
گرفته، فلسطين، قبرس و عراق نيز تحتسلطهانگليس درآمدند. به دنبال آن،
انگليسيها شخصى به نام سر پرسى كاكسرا به حكومت عراق گماشتند، ولى
مردم عراق كه در زمان جنگ نيز با انگليسيها جنگيده بودند، بر ضد انگليس
قيام كردند. آنها نيز براى فرونشاندن احساسات مردم عراق، يك حكومت
ائتلافى مركب ازسياستمداران عراق و انگليس تشكيل دادند. (8)
.
شهادت فرزند
بعد از ابلاغ فتواى جهاد آيةالله سيد محمد كاظم يزدى، جمع زيادىاز
علما به سوى جبهههاى جنگ عليه روس و انگليس شتافتند، از آنجمله،
آيةالله ميرزا محمد تقى شيرازى و آيةالله شيخ الشريعه اصفهانىبودند
كه خود لباس نبرد پوشيده و در صف جهادگران قرار گرفتند. در اينجنگ،
سيد محمد يزدى، فرزند ارشد آيةالله يزدى كه خود در زمره علمامحسوب
مىشد نيز شركت جست. با حضور وى جمع زيادى از مردمكشورهاى مختلف به
خصوص مردم عراق روانه جبهه شدند. وى درزمان حضور در جبهه از سوى پدرش
آيةالله يزدى نامهاى دريافت كرد.آن فقيه مجاهدپرور در آن نامه فرزندش
را به جنگيدن با قواى انگليستشويق و تشجيع كرده و در قسمتى از نامهاش
آمده است:
فرزند عزيزم سيد محمد - سلمه الله تعالى - تلگراف واصل شد. از
آن،چنين برمىآيد كه تصميم بر دفاع در برابر دشمن داريد. تو با اين
اقدامو اهتمام در انجام اين فريضه الهى مرا شاد نمودى، چون تو در امر
جهادبا ديگران اولويت دارى و بايد پيشقدم شوى. خداوند به تو و
همهمؤمنين در برابر كافران نصرت عنايت فرمايد. (9) .
سيد محمد رشادت خاصى از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجهرفيع
شهادت نايل گشت. (10) همه مضطرب بودند كه چگونه خبر اين
فاجعهدردناك را به اطلاع مرجع تقليدشان برسانند، اما گويا او قبل از
همهمىدانست كه روح بلند فرزندش، به ملكوت اعلى عروج كرده است.
سيد كه كوه استقامتبود و درس قيام و شهادت و شهامت را ازجدش، حضرت
سيدالشهداء آموخته بود، خوب مىدانست كه براىحفظ اسلام بايد عزيزان
خود را به مسلخ عشق فرستاد.
مردم جمع شده بودند تا به طريقى، سيد را از اين واقعه اسفناك
مطلعسازند، نفسها در سينهها حبس شده و سكوتى پرمعنا بر مجلس
حكمفرمابود و هيچ كس را ياراى بيان حقيقت نبود. آن لحظهها به
خصوصلحظهاى كه سيد به طور دقيق از شهادت فرزند رشيدش مطلع شد وكلمات
استرجاع (11) بر لبانش جارى گشت، از لحظات به يادماندنى
تاريخاست كه بيانگر صلابت و استوارى اين رادمرد خدا و فريادگر اسلام
نابمحمدىصلى الله عليه وآله است.
او با توكل به خدا، همه چيز را از او مىدانست و به همين جهتفرزندش
را، كه امانتى الهى مىشمرد، تقديم اسلام نموده و از شهادتوى استقبال
كرد و بار ديگر به اثبات رساند كه حاضر است در راه اسلامواهداف متعالى
آن، هرگونه فداكارى را به جان بخرد و با بذل جان خود وفرزندش، از اسلام
و حقوق مسلمين، حراست كند.
اسناد زنده
نامههاى (12) مجاهد نستوه آيةالله يزدى به اشخاص و
مريدان و دعوتآنان به وجوب دفاع از سرزمين اسلامى، همه حكايت از عمق
دشمنى وىبا استعمارگران و چپاولگران دارد.
در بخشى از نامه شخصى آيةالله يزدى به شيخ خيون العبيد آمده است:
«اما بعد همانطور كه هجوم كفار به كشورهاى اسلامى و نيز
محاصرهبصره توسط آنان را خبردار شدى، «يريدون ليطفئوا نورالله
بافواههم ويابى الله ان يتم نوره» لذا بر تو و جميع مسلمين تحت امر تو
واجبمىكنم براى دفع كفار به سوى بصره روى آورى. اين امر بر تو و
كسانىكه كلام من به آنان مىرسد واجب است كه با مال، جان، اسلحه،
مردان واسبهايشان دفاع كنند. هيچ مسلمان متمكن عذرى ندارد. حكومت وساير
مسلمانان فرقى ندارند و در دفاع از اسلام همه مساوىاند... .»
(13) .
بگذار بيگانگان بگويند
«سر رونالد استورز» (14) يكى از سياستمداران انگليسى است
كه ازمشرق زمين به خصوص عربستان، اطلاعات زيادى دارد و در جنگجهانى
اول، يكى از مهمترين مهرههاى سياسى انگلستان در عربستان بودو عامل
ايجاد تنفر نسبتبه تركهاى عثمانى و از همكاران نزديك «كلنللورانس»
معروف است. با اشغال كشور عراق به دست انگليسيها در سال1917م. «سر
رونالد» در اداره كميسارياى عالى انگلستان، سمت مشاورداشت و چون زبان
عربى را به لهجه اعراب به خوبى مىدانستبا رجال ومتنفذان آن كشور،
رابطه نزديك و عميقى داشت. وى در مورد ملاقاتخود با آيةالله سيد محمد
كاظم يزدى مىگويد:
روز بيستم ماه مه سال 1917 (15) ميلادى، دو ساعت و چهل
دقيقه بعد ازظهر از كوفه به نجف آمديم. پس از كمى استراحت در هواى
خنكزيرزمين (سرداب) در حدود ساعت پنجبعدازظهر به اتفاق «كاربت»(يكى
از ماموران كميسارياى انگليس در بغداد) براى ملاقات سيدمحمد كاظم يزدى
كه كلامش از عراق تا اصفهان نافذ ستحركتكرديم. ايشان چندان احساس
خوبى نسبتبه ما نداشت، حتى هديهاىرا كه به مبلغ دويست ليره قبلا به
او تقديم شده بود قبول نكرده و آن رابرگشت داده بود. كاربت اين مرتبه
دستور داشت كه با مبلغ هزار ليره بهاو نزديك شود. با نااميدى از
اينكه بتواند سيد را مجبور به پذيرفتن آنمبلغ بنمايد، از من خواهش
كرد كه در اين كار با او مساعدت كنم. من باكمال احتياط، اين ماموريت را
قبول كردم و پاكت محتوى اسكناس رادر جيب خود گذاشتم و به اتفاق
كاربتبه طرف منزل سيد شتافتم.چند دقيقه در حياط منزل سيد، منتظر شديم
و سپس طلبهاى موقر بهجايگاه او رفته و ورود ما را خبر داد.
سيد كه بسيار پير بود و عمامه كوچك و سياهى بر سر داشت و محاسنو
ناخنهايش با حناى قرمز، خيلى خوب رنگ شده بود و درخشندگىخاصى داشت،
بيرون آمد و با كمال سردى و بىاعتنايى به ما خوشامدگفت و ما را روى
حصيرى كه در بيرون اتاقش افتاده بود نشاند. منمتوجه نفوذ زياد و حسن
شهرت او بودم. در خطوط صورت او قوهجاذبهاى وجود داشت و در وجود نحيف
و خسته او قدرت و نفوذىخارقالعاده موجود و بيانش بسيار سحرآميز بود و
من كمتر دركشورهاى اسلامى، نظير آن را ديده بودم. پس از سلام و
تعارفاتمعمول گفتم: هر فرمايش كه داشته باشيد انجام آن مورد
اطاعتخواهدبود. جواب دادند: به عتبات مقدسه توجه كنيد. تصور كردم
منظورايشان از عتبات مقدسه، آقايان علما و مجتهدين است. بعد
لزوماستخدام شيعيان در شهرهاى شيعهنشين عراق را گوشزد نمود ودستور
داد كه بايستى دكتر مظفر بيك و «جهان بابا»، دو تن از شيعيان راكه در
بغداد توقيف بودند، آزاد نموده، ميرزا محمد را به فرماندارىنجف تعيين
كنيم... من گفتم: اوامر عالى را به كميسر عالى انگلستان درعراق، اطلاع
خواهم داد. (16) .
مرجع شيعيان آيةالله سيد محمد كاظم بهگونهاى سخن مىگفت كهگويى
از جاى ديگر الهام مىگيرد. وى شرايطى را بيان مىكرد كه من ماتو
مبهوت مانده بودم. رونالد انگليسى مىگويد: به دوستم گفتم:
تركهاىعثمانى اگر اين شيوه را پيشه خود مىساختند، هرگز پشتوانه اعراب
را دربرابر دشمنان از دست نمىدادند. بعد به سيد نزديكتر شده و از
وىخواستم كه به مدت سه دقيقه خصوصى نشسته، با هم گفتگو كنيم.
آن مرد بيگانه درصدد بود كه به بهانهاى به آن دژ تسخير ناپذير،
رشوهداده و او را به سكوت وادار كند. از اين رو، به آيةالله يزدى
گفت: عدهزياد و بىشمارى از فقراى شيعه هستند كه معاش زندگى ندارند و
از منخواستهاند كه براى آنها از انگليس تقاضاى مساعدت كنم. سپس
پاكتمحتواى اسكناس را جلو آورده، خواستم آن را تقديم سيد كنم، اما
اوپولها را قاطعانه رد كرد. با نااميدى موضوع سخن را عوض كردم و
مرتببه دوست همراهم مىگفتم: اين مرد يكى از اعجوبههاى بسيار
شريفاست كه راه نفوذ را بر همه بسته است. (17) بعد از
ساعتى كه به اين منوالگذشت، من عزم خداحافظى و بازگشتبه منزل كردم و
قبل ازخداحافظى، بار ديگر هزار ليره را تقديم سيد كردم، لكن او با كمال
ادب واحترام عذر خواست (18) و من از منزلش بيرون آمدم. به
اعتقاد من تنهاچيزى كه سيد به آن، اعتنايى نداشت، مال دنيا بود; اگر وى
به مال دنيا دلبسته بود، بايد در برابر پول، آن هم به شكل محترمانه كه
هيچگونه توهمرشوه و طعنه در آن نبود، خضوع مىكرد و آن را مىپذيرفت.
اينروحيهاى بود كه در هيچ جاى از ممالك اسلامى يافت نمىشد و
وجودچنين شخصيتهاى معنوى بسيار بعيد بود. (19) .
انتخابات ساختگى
انگليس پس از مقاومت علما و مبارزه جانانه ملت مسلمان عراق بهاين
نتيجه رسيد كه با عوام فريبى، سلطهاش را به گونهاى ديگر بر اين
كشوراستمرار بخشد; از اين رو، دولتبريتانيا در سىام تشرين سال
1918م.برابر با 1337ه . ق. طى تلگرافى به ويلسون نماينده انگليس در
عراقاعلام كرد كه مايليم، به طور اطمينان از خواسته مردم عراق در
چندموضوع آگاه شويم:
1. آيا مردم عراق تحت راهنمايى بريتانيا تمايل به تشكيل دولتىواحد
و عربى كه از موصل تا شمال خليج را دربرگيرد، دارند؟
2. آيا تمايل دارند كه در راس اين حكومت، شخصى عرب و شريفقرار
گيرد؟
3. اين فرد چه كسى باشد؟
آنچه از تلگراف لندن پيداست، برگزارى انتخابات واقعى و دانستنمقدار
دقيق آراى ملت است، اما ويلسون از اين دستور اطاعت نكرد
وخواستبهگونهاى به دولتمردان انگليس اثبات كند كه عراقيها از
حكومتانگلستان بر عراق رضايت دارند و طى تلگرافى از استانداران خود
درعراق خواست تا با شخصيتهاى مهم محلى جلسه سرى برقرار كنند و اگرآنان
نسبتبه حكومت انگليس بر عراق نظر موافق داشتند، زمينهانتخابات سراسرى
فراهم شود، وگرنه از راه ديگرى به حكومت انگليسبر اين كشور
رسميتببخشند. در آن هنگام، عراق به نه منطقه از جملهنجف تقسيم مىشد.
ويلسون، دو روز پيش از راىگيرى به نجف آمد و در جلسهاى باحضور
آيةالله سيد محمد كاظم يزدى با پنهان داشتن حقيقت توانست نظروى را جلب
كند. در روز راىگيرى جلسهاى با حضور بزرگان نجف چونآيةالله شيخ
عبدالكريم جزايرى و محمد جواد جواهرى و محمدرضامعافى و ديگران تشكيل شد
و ويلسون از امتيازات حكومت انگليس برمردم عراق سخن گفت. پس از آن، بين
سران حاضر در جلسه در اينمساله اختلاف نظر پديد آمد. شيخ عبدالكريم
جزايرى و محمد جوادجواهرى، وقتى از نظر آيةالله يزدى توسط ويلسون آگاه
شدند، تعجبكردند; از اين رو، پس از اتمام جلسه به منزل آيةالله يزدى
رفته، نظر ايشانرا جويا شدند. آيةالله سيد محمد كاظم يزدى پس از
اطلاع از قصد واقعىانگليس كه با استقلال عراق منافات داشت، گفت: او
ديروز عصر پيش منبا اين صراحتسخن نگفت، حال كه چنين است، به جهت
اهميت قضيه وسرنوشتساز بودن آن، لازم است اجتماعى بزرگ از همه طبقات
تشكيلشود و تمام طبقات مردم در اين مورد اظهار نظر نمايند. به خواسته
وى،اجتماعى از مردم در منزل شيخ محمد جواد جواهرى تشكيل شد و شيخمحمد
جواد با طرح سه سؤال، راى مردم را خواستار شد. در اين
اجتماع،اتفاقنظرى حاصل نشد و در نهايت، دو بيانيه از طرف موافقان و
مخالفانصادر گرديد. (20) .
نفوذ مرجعيت
در جنگ جهانى اول، وقتى دولت عثمانى مورد هجوم قواى انگليسقرار
گرفت، دولتمردان ترك عثمانى، از هر وسيلهاى كمك جستند تابازنده جنگ
نباشند. حكومت عثمانى قبل از اعلام قانون اساسى سال1908م. در بين
النهرين براى شهرهاى مقدس امتيازهايى قائل شده بودوساكنان شيعه در نجف
از خدمتسربازى معاف بودند; از اين رو، هنگامجنگ، عدهاى از جوانان
سنى مذهب به نجف اشرف پناه بردند. (21) دولتعثمانى با
مشاهده اين وضع، اعلام كرد كه تصميم دارد فراريان را
بهخدمتبازگرداند. آنها در نظر داشتند به اين بهانه، خزائن موجود
درنجف اشرف را براى هزينههاى جنگ مصادره كنند، از اين رو، خانهها
رادر دل شب، يكى پس از ديگرى تفتيش كرده و به بهانه اينكه مردان
درخانهها مخفى شدهاند، به زنان مسلمان تعرض كردند. مردم از اين وضع،
هراسناك شده، در خيابانها و منازل براى دفاع از خود سنگربندى
كردند.تركان عثمانى نيز آلات جنگى، توپ و خمپارهها را به سوى
انقلابيوننشانه گرفتند و در نتيجه ضررهاى فراوانى به مردم وارد آمد.
مسلمانان نجف كه پناهى جز علماى دلسوز نداشتند، از مرجع
وقت،آيةالله العظمى سيد محمد كاظم يزدى در اين مورد كمك طلبيدند.
مرجععاليقدر تشيع از اين وضع دلخراش بسيار ناراحتشد. نامهاى تند به
مركزحكومتيعنى استانبول ارسال نمود و عواقب بد اين بىحرمتى را به
آنانگوشزد نمود. حكومت نالايق عثمانى به جاى اينكه به اين
خواستهمشروع پاسخ مثبت دهد، در جواب آيةالله يزدى نوشت: بهتر است،
شمابه گوشه عزلت نشينيد و مثل ديگر درويشان در انزوا به كار
عبادتبپردازيد و متعرض شؤون حكومت نشويد. (22) .
ناديده گرفتن خواستههاى مردمى از سوى دولت عثمانى، باعثگرديد كه
مسلمانان مبارز و انقلابى در سايه حمايتهاى آيةالله يزدى، پساز سه
روز جنگ به پيروزى برسند. سربازان ترك نيز تسليم انقلابيونشدند. همه
بناهاى حكومتى به آتش كشيده شد و منزل نائب الحكومه درنجف نيز ويران و
خودش از آن شهر فرارى شد. بدين ترتيب، تركانعثمانى سياستخود را تغيير
داده و چارهاى جز صلح و دوستى و تن دادنبه خواسته انقلابيون نديدند.
(23) .
پس از اين حوادث بود كه حكومت عثمانى در شهرهايى كه عتباتمقدسه در
آنها قرار داشت از بين رفت و اداره شهر به دست روحانيانافتاد. بعد از
اين حوادث، چهار مرد بر نجف اشرف گمارده شدند كه هركدام بر يكى از
محلات شهر حكومت كرده، آن را اداره مىكردند. آنهاعبارتند از: عطيه
ابوكلل (محلة العماره)، مهدى السيد سلمان (محلةالحويش)، كاظم صبى
(محلة البراق)، سعد الحاج راضى (المشراق). (24) .
اهميت جهاد با كفار
در نتيجه جنگ و خونريزى بين اهالى نجف و دولت عثمانى،نيروهاى
اشغالگر انگليسى، با استفاده از تفرقه مسلمين توانستند در بعضىمناطق،
اهداف توسعه طلبانهشان را محقق سازند. علماى نجف در نموقعيتحساس،
جنگ با دولت عثمانى را به مصلحت ندانسته، تنها راهچاره را صلح باآن
دولت تشخيص داده تا با اتحاد كامل در برابر مشركينبايستند. در نامه
آيةالله ميرزا محمد تقى شيرازى به سيد محمد كاظم يزدىدر شانزدهم
كانون الاول 1916م. مطابق با 1335 ه . ق. آمده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليك يا اميرالمؤمنين و علىضجيعيك و جاريك و رحمةالله و
بركاته....
اما بعد السلام عليكم و رحمةالله وبركاته ادام الله ظلكم
علىالمسلمين...
آشوبهاى نجف اشرف از ناحيه بعضى افراد نادان كه نتيجه
خوشايندىنداشته و وخامت اوضاع را باعث گرديده بر شما مخفى نيست.
اينرويداد تاثير بدى را به دنبال داشته و همانطور كه شما به آن
آگاهيد،اين پديده با لزوم حرمت مشهد اميرالمؤمنينعليه السلام منافات
دارد. بنده بهادامه تلاش و سعى شما در نصيحت و موعظه افراد نادان
اطمينان دارم ومىدانم آنان را از درگيرى و آشوب منع مىكنى. بنده خيلى
مشتاقهستم در اين مورد با شما مذاكره نمايم و در اجر اصلاح امور
مسلمينبا شما مشاركت نمايم. (25) .
20 صفر 1335 ه . ق. الاحقر محمد تقى الشيرازى.
رسيدگى به مستمندان
ويژگى مردمى بودن يكى از افتخارات روحانيتشيعه در طول تاريخبوده
است. آنان هيچگاه خود را از مردم به خصوص محرومان جداندانسته، با
چارهجويى به حل مشكلاتشان پرداخته و آنان را يارىمىكردند. همين امر
موجب دوام و اقتدار آنان بوده است، از جملهدلسوزى و رسيدگى به وضع
مستمندان جامعه كه در اين باره، هماره تاكيدو اصرار مىكردهاند.
بعد از سقوط بغداد به دست انگليس، نجف از جمله شهرهايى بود
كهمشكلات زيادى بر آن وارد آمد به طورىكه زندگى بسيار مشكل
گرديد.نامه آيةالله سيد محمد كاظم يزدى به يكى از مريدانش به نام
حميدىنشان مىدهد كه وى تا چه حد به امور فقيران و نيازمندان توجه
خاصداشته; در اين نامه آمده است:
همانگونه كه در جريان امور هستى، به دنبال حوادث اخيرنجفاشرف،
مشكلات شكنندهاى به خصوص براى مستمندانشهرهاى مقدسه پديد آمده و
اينها در حال حاضر، پول و غذايى كه خودرا با آن سير نمايند ندارند. اين
گرسنگى و سختيها و رنجهاى آن، ضجهو ناله ضعيفان و يتيمان را در پى
داشته است. در اين امر مهم، جماعتىاز بازرگانان نجف و بزرگان اين شهر
با سرمايهاى بزرگ تصميم دارند،مقدارى مواد خوراكى به نجف ارسال كنند و
آن را به قيمتخريد بينفقيران و مستمندان تقسيم كنند. به توفيق
خداوند، با اين عمل، مقدارىاز سختيها كاسته شود. بعضى از نمايندگان
اين جماعتبراى خريدمايحتاج به اطراف رفته، از تو انتظار مىرود با
آنان همكارى كرده و دراين امر خير با آنان مشاركت داشته باشى.
(26) .
24 محرم 1336ه . ق برابر با 10 كانون اول 1917م.
سيد على طباطبائى در كنار فرزندش سيد ابراهيم طباطبائى.
پىنوشتها:
1) سليم الحسينى، دور علماء الشيعه فى مواجهة الاستعمار،
ص64.
2) نظامالدين زاده، هجوم روس به ايران و اقدامات رؤساء دين
در حفظ ايران، ص129.
3) جعفر الخليلى، موسوعة العتبات المقدسه، ج26، قسم1،
ص250.
4) تركيه فعلى، باقى مانده آن است.
5) موسوعة العتبات المقدسة، ج26، قسم1، ص250.
6) حسن شبر، تاريخ العراق السياسى المعاصر، الجزء الثانى،
ص149.
7) نهضت روحانيون ايران، ج1، ص212.
8) همان، ص215.
9) دور علماء الشيعه فى مواجهة الاستعمار، ص190.
10) فقهاى نامدار شيعه، ص420.
11) استرجاع: انا لله و انا اليه راجعون.
12) نامهها اكنون نزد بازماندگان موجود است.
13) دور علماء الشيعه فى مواجهة الاستعمار، ص88.
14) Sir Ronald Stors
15) مطابق با 1336 ه . ق.
16) نصرالله شبسترى، وفادار باشيد، ص138- 143.
17) موسوعة العتبات المقدسه، ج6، ص256- 257.
18) اسماعيل رائين، حقوق بگيران انگليس در ايران، ص357.
19) موسوعة العتبات المقدسه، ج6، ص256- 257.
20) على وردى، لمحات اجتماعيه من تاريخ العراق الحديث، ج5،
ص67- 72.
21) حقوق بگيران انگليس در ايران، ص370.
22) موسوعة العتبات المقدسة، ج6، ص150- 151.
23) حقوق بگيران انگليس در ايران، ص370.
24) دور علماء الشيعه فى مواجهة الاستعمار، ص122.
25) همان، ص134- 135.
26) همان، ص127.