فقهاي نامدار شيعه

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۱۸ -


17- شهيد اول شمس الدين محمد بن مكى

(متولد 734-مستشهد786 ه.ق)

گفتار استاد:

«محمد بن مكى،معروف به‏«شهيد اول‏»شاگرد فخر المحققين،يكى از اعاظم‏فقهاى شيعه است.او در رديف محقق حلى و علامه حلى است.اهل جبل عامل‏است كه منطقه‏اى است در جنوب لبنان و از قديمى‏ترين مراكز تشيع است و هم‏اكنون نيز يك مركز شيعى است. (1)

شهيد اول در سال 734 متولد شده و در786 به فتواى يك فقيه مالكى مذهب وتاييد يك فقيه شافعى مذهب،شهيد شده است.او شاگرد شاگردان علامه حلى،ازآن جمله فخر المحققين(فرزند علامه حلى)بوده است.كتابهاى معروف شهيداول در فقه عبارت است از: اللمعه كه در مدت كوتاهى در همان زندانى كه منجربه شهادتش شده است،تاليف كرده است و عجيب اين است كه اين كتاب شريف‏را در دو قرن بعد فقيهى بزرگ شرح كرد كه او نيز سرنوشتى مانند مؤلف را پيداكرد،يعنى شهيد شد و«شهيد ثانى‏»لقب گرفت. (2)

شرح لمعه تاليف ديگر شهيد است كه همواره از كتب درسى طلاب بوده وهست.كتابهاى ديگر شهيد اول عبارت است از:دروس-ذكرى-بيان-الغيبه‏القواعد.همه كتب او از نفائس آثار فقهى است.كتب شهيد اول نيز مانند محقق وعلامه حلى و...در عصرهاى بعد از طرف فقهاء، شرحها و حاشيه‏هاى زيادى‏خورده است.در ميان فقهاء شيعه،كتابهاى سه شخصيت فوق الذكر يعنى محقق‏حلى،علامه حلى و شهيد اول كه در قرن هفتم و هشتم مى‏زيسته‏اند،به صورت‏متون فقهى درآمده و ديگران بر آنها شرح و حاشيه نوشته‏اند و كسى ديگرنمى‏بينم كه چنين عنايتى به آثار او كرده باشند.فقط در يك قرن گذشته،دو كتاب‏از كتابهاى شيخ مرتضى انصارى كه در حدود صد و سيزده سال[اكنون‏137سال]از وفاتش مى‏گذرد،چنين وضعى به خود گرفته است.خاندان شهيد اول،خاندان علم و فضل بوده و نسلهاى متوالى اين شرافت را براى خود نگهدارى‏كرده‏اند.شهيد سه پسر دارد كه هر سه از علماء و فقهاء بوده‏اند. همچنانكه‏همسرش ام على،و دخترش ام الحسن نيز فقيهه بوده‏اند و شهيد،زنان را درپاره‏اى از مسائل،به اين دو بانوى فاضله ارجاع مى‏كرده است.در ريحانة الادب‏گويد:

برخى از بزرگان،فاطمه دختر شهيد را سته و برخى ست مشايخ‏«سيدة المشايخ‏»لقب داده‏اند. » (3)

شهيد اول،يكى از فقهاى بارز و نامدار جهان تشيع به شمار مى‏آيد كه آوازه او،ازمرزهاى جغرافيايى مناطق اسلامى نيز بيرون رفته است و در مراكز علمى و حقوقى‏جهان،نام او آشنا و مطرح مى‏باشد.

شهيد و شهادت:

شهيد و شهادت،كلمه‏اى است پرشكوه و والا كه بر تارك رهروان اين راه‏مى‏درخشد،و واژه‏اى است كه بيش از هر واژه‏اى ديگر در پيروان اين مكتب تحقق پيداكرده است.خيل شهيدان نور و رحمت،خود شاهد صدق و گويايى از ايثارها وفداكاريهاى اين امت راستين مى‏باشد كه چه جذبه‏ها و كششها،فناها و تفانيها و چه‏اخلاصها و ايثارها در دل پيروان خود افكنده است كه خود بهترين دليل صدق و اصالت‏مكتب است،كه زيباترين ايثارها و گذشتها در راه آن صورت مى‏گيرد.

واژه شهيد و نيز واژه‏هاى هم خانواده آن،آن چنان مفاهيم بلند و باشكوه را ازاعماق كلام برمى‏تابانند و نورى گرم و گرماى نورانى را در جان دل روشن و شعله‏ورمى‏سازند كه انسان را مجذوب عظمتها و اوج‏گيريهاى خويش مى‏سازند و تاريخ رامبهوت و حيران در نگرش آن مى‏نمايند،و فقيه بزرگوار شهيد اول،فقيه نامدار قرن‏هشتم،از خيل انبوه اين كاروان نور بوده و هست،ولى تنها شهيد اين مكتب نبوده ونيست،آنچنان كه آخرين آنان نيز نبوده و نخواهد بود.چون فراوانند مردان با فضيلت وبزرگوارى از هم عقيده‏ها و هم مكتبهاى او،كه در برابر بساط ظلم و جهل و عناد وتعصب و ضلالت،دچار امواج فتنه‏ها و طوفانها شده‏اند و عاملان خود را گرفتار وبال‏اعمال خويش نموده و خود را به شاهق اعلاى فوز عظيم و كاميابى از شهد شيرين‏شهادت رسانده‏اند.موسوعه بزرگ علامه امينى‏«شهدا الفضيلة‏»آلبومى است از اين‏شهيدان،و تابلويى است از اين بزرگان كه شهد شهادت بر آنان گوارا و مبارك باد!

ولادت و شهرت او:

شهيد اول،از بزرگان فقهاى اماميه و از اعاظم مجتهدين تاريخ اسلام مى‏باشد.

عالم عامل كامل،محدث،رجالى،اصولى،اديب و شاعر در اصطلاح رجال‏«امام الفقه‏»ناميده شده است.

شهيد اول،محمد بن مكى بن احمد عاملى نبطى جزينى،نخستين شهيد نامدار وبزرگوار از اين سلسله نور و رحمت در اين طيف و قشر است كه شايد از نظر نداشتن‏همتا و نظير در آن رتبه و منزلت،از نظر فقهى و علمى كه او داشته است،او را«شهيداول‏»و نخستين شهيد ناميده باشند،و گرنه شهداى بسيارى از سلسله علماء و محدثين ودانشمندان داريم كه شايد شهيدى كه اول ناميده شده است،در هزارمين رديف آنان‏قرار گرفته باشد.

او در سال 734 هجرى در يكى از قراء جبل عامل به نام‏«جزين‏»(بر وزن‏سكين)ديده به جهان گشود.قريه‏اى كه او در آن به دنيا آمد،يكى از مناطق پربركت ازنظر پرورش فقهاء و علماء مى‏باشد،به حدى كه گفته‏اند در يك فصل خاص در دوران شهيد ثانى در تشييع جنازه‏اى، هفتاد مجتهد صاحب فتوى حضور داشته‏اند و رجال‏علم و تقواى فراوانى از آن خاك برخاسته‏اند كه شهيد اول و دوم،دو فقيه نامدار وبزرگوار اسلام،هر دو از آن منطقه هستند و هنگامى كه در اصطلاح فقهاء كلمه‏«شهيد»بى‏قرينه ذكر گرديد،مقصود همان شهيد اول مى‏باشد.از وى،پس از محقق اول،به‏عنوان سرآمد فقهاء تعبير آورده شده است.در استادى و فقاهت او،اهل فن و خبره،كوچكترين ترديدى به خود راه نداده‏اند.او علاوه بر علم فقه،در ديگر علوم اسلامى‏رايج آن روز نيز مهارت داشته است،چون در باب علوم و فنون حرام،جايى كه شهيدثانى در كتاب‏«مكاسب محرمه‏»به حرمت تعلم سحر مى‏رسد،برخى از حاشيه‏نگاران‏آن كتاب نوشته‏اند:«مگر آنكه هدف از تعلم آن باطل كردن نبوت دروغين باشد.»مثالى‏كه ذكر مى‏كنند اين است:«همانند آنكه خود مؤلف نبوت دروغين محمد جالوشى راكه در جبل عامل آغازيده بود،پس از ابطال سحرش،مجاب و محكوم نمود و در عهدسلطنت‏«برقوق‏»حكم قتل او داده شد.»بر فرض صحت اين داستان،اين امر نشانگروسعت معلومات او در زمينه علوم غريبه نيز مى‏باشد.

خاندان پربركت:

شهيد اول در خانواده علم و فضيلت رشد و نما يافته بود.پدر،جد،تا چندين‏پشت از علماء و فقهاء بوده‏اند،آنچنان كه فرزندان و خاندان او اعم از پسر و دختر،ازدانشمندان و اهل كمال و معرفت‏بوده‏اند و از او سه پسر مجتهد و عالم و يك همسرفقيهه و يك دختر عالمه و فاضله به يادگار مانده و در جمع پربركت آنان آمده است:

1-شيخ رضى الدين ابو طالب محمد بن محمد بن مكى عاملى جزينى،از پدرروايت مى‏كند كه او در عصر خويش فقيه و مجتهد وارسته بوده است.

2-شيخ ضياء الدين ابو القاسم.او نيز داراى علم و شايستگى لازم بوده است،به‏حدى كه فردى مثل ابن مؤذن از او روايت مى‏كند.

3-شيخ جمال الدين ابو منصور حسن بن محمد بن مكى عاملى جزينى.!157 صاحب‏«امل الآمل‏»او را فاضل محقق و فقيه توصيف نموده است.

4-فاطمه ام الحسن ست المشايخ(سيدة المشايخ)،يعنى سرور اساتيد و مشايخ‏روايتى، چنانچه ست معصومه(ع)گويند،يعنى سيدة معصومه(ع)سيده و سرورمشايخ روايتى‏شرح حال هر كدام از اين يادگارهاى ارزنده امت اسلامى در كتابهاى رجال وتراجم،مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه ما از روضات الجنات خوانسارى،فشرده‏اى در اين باره مى‏آوريم.

اساتيد او:

او يكى از پر استادترين فقهاى نامدار شيعه است و از سيد صدر كركى دختر زاده‏محقق نقل شده است كه او بيش از هزار اجازه روايتى و اجتهادى از اساتيد را با خودهمراه داشته است كه در محضر بيشتر آنان تلمذ نموده بود.

1-فخر المحققين،پسر علامه حلى.شهيد اول بيش از هفت ماه از محضر اواستفاده كرده است. شهيد به قصد تلمذ از محضر علامه حلى عازم حله شده بود كه دربين راه مصادف با تشييع جنازه او گرديد.شهيد اول از فخر المحققين اجازه روايتى نيزدارد كه پشت كتاب‏«القواعد»آمده است و صورت آن چنين است:

«امام علامه بزرگ افضل علماء و سيد فضلاء،مولانا شمس الحق و الدين،محمد بن مكى بن محمد بن حامد مشكلات اين كتاب را بر من خواند و من به او،روايت تمام كتابهاى پدر و تمام تاليفاتى كه پيشينيان بزرگوار ما گردآورى نموده‏اند،براساس آن طرقى كه به آنان منتهى مى‏گردد،اجازه دادم...» (4)

2-سيد عميد الدين بن عبد المطلب حلى

3-سيد ضياء الدين عبد الله حلى.هر دو فرزندان دختر علامه حلى مى‏باشند.

مشايخ روايتى و اجازه:

مشايخ اجازه او متعدد مى‏باشند كه از آن ميان مى‏توان به اسامى زير اشاره كرد:

1-سيد تاج الدين بن معية حسينى

2-سيد علاء الدين بن زهره حسينى

3-شيخ على بن طران مطار آبادى ملقب به‏«رضى الدين‏»

4-الشيخ رضى الدين على بن احمد مزيدى

5-شيخ جلال الدين محمد بن الشيخ شمس الدين حارثى

6-شيخ محمد بن جعفر مشهدى

7-شيخ قطب الدين بويهى رازى و از جمعى ديگر از علماء عامه نيز،قريب‏چهل تن از آنان اجازه روايتى كسب كرده است.

شاگردان او:

حوزه علمى پربركت‏شهيد اول بهره‏وران و شاگردان متعددى را پرورده است كه‏هر كدام سند اعتبار و حجت وقت در علم و عمل بوده‏اند.سه فرزند دانشمند و عالم‏همسر فاضله‏اش‏«ام على‏»و دختر فاضله و فقيهه‏اش فاطمه‏«ام الحسن‏».اين دو مادر ودختر هر دو از كسانى بودند كه شهيد مرحوم در مورد هر دو تعريف و توصيف داشت‏و زنان و دختران را در مورد مسائل شرعى به آنان ارجاع مى‏داد و از كسانى كه از شهيداول تلمذ و اجازه روايتى داشته‏اند:

1-شيخ مقداد سيورى صاحب كتاب‏«التنقيح‏»

2-شيخ حسن بن سليمان حلى صاحب كتاب‏«مختصر بصائر الدرجات‏»

3-سيد بدر الدين حسن بن ايوب مشهور به نجم الدين اعرج الحسينى

4-صاحب كتاب المحجة البيضاء در طهارت

5-شيخ شمس الدين محمد مشهور به ابن عبد العال كركى عاملى

6-شيخ زين الدين على بن خازن حائرى استاد روايت احمد بن فهد حلى، صاحب‏«المهذب‏»و«الموجز»و«عدة الداعى‏»

شهيد اول در تاريخ 12 رمضان 784 ه.ق،دو سال قبل از شهادت خويش به‏افتخار او اجازه روايتى مفصلى صادر فرموده‏اند كه متن آن در«روضات الجنات‏»آمده‏است. (5)

تاليفات و آثار او:

او در مدت پنجاه و دو سال عمر پربركت‏خويش،با وجود آن همه مسافرتها ومهاجرتها كه ضرورتا پيش مى‏آمد،باز موفق به تاليف تعداد كثيرى از كتابهاى مفيد واصولى گرديده است كه از اسامى و محتويات كتابها نشان دهنده تبحر او در رشته‏هاى‏مختلف علوم اسلامى است. اينك فهرست تاليفات او از«ريحانة الادب‏»مرحوم‏مدرس نقل مى‏شود:

1-اختصار الجعفر

2-الاربعون حديثا

3-الاربعون مساله

4-الاعتقادية

5-الالفية في فقه الصلوة،با شرحى كه شهيد ثانى بر آن مرقوم داشته‏اند،تحت‏نام‏«المقاصد العليه‏»در تهران چاپ سنگى شده است.

6-الباقيات الصالحات

7-البيان در فقه(مطبوع)

8-التكليف يا تكليفيه

9-جامع البين يا الجامع بين شرحى الاخوين كه شرح تهذيب الاصول علامه‏حلى است كه ما بين دو شرح تهذيب كه از سيد عميد الدين و سيد ضياء الدين‏خواهر زادگان خود علامه حلى مى‏باشد،جمع و تاليف نموده است.

10-حاشيه شرح ارشاد علامه حلى كه نامش‏«غاية المراد في شرح نكت‏الارشاد»مى‏باشد و در ايران چاپ سنگى گرديده است.

11-حاشيه قواعد علامه

12-خلاصة الاعتبار في الحج و الاعتمار

13-الدروس الشرعية في فقه الامامية(مطبوع)

14-الذكرى در فقه اماميه(مطبوع)

15-غاية المراد كه به نام حاشيه ارشاد مذكور شد.

16-القواعد الكليه في الاصول و الفروع،كه به‏«قواعد شهيد»معروف است وچاپ سنگى شده است.

17-اللمعة الدمشقيه كه بارها در ايران چاپ گرديده و جزء كتابهاى درسى‏حوزه علميه اسلامى است.

18-مجاميع ثلثه در سه مجلد

19-المزار

20-المسائل،كه به‏«مسائل ابن مكى‏»معروف است.

21-النفليه كه با الفوائد المكيه كه شرح شهيد ثانى بر همان كتاب مى‏باشد،درتهران چاپ سنگى شده است.

22-نكت الاشاد كه همان غاية المراد مى‏باشد. (6)

خصوصيات روحى و جسمى او:

او مردى ضعيف الجثه و كوتاه قد بود.هم مباحثه‏اى داشت‏به نام‏«ابن جماعه‏شافعى‏»كه در اواخر همو عامل شهادتش گرديد.ميان اين دو دانشجو مباحثه‏اى‏درگرفت،در وسط دوات و قلمدانى بود.ابن جماعه به عنوان تحقير لاغرى اندام اوگفت:«من از پشت دوات جثه‏اى را احساس مى‏كنم،ولى نمى‏فهمم معناى آن‏چيست؟شهيد در پاسخ تحقير او گفت:«آرى فرزند يك تن بزرگتر از اين نمى‏شود.»

(اين نوعى تعييرى بود كه تو فرزند يك نفر نيستى،بلكه فرزند جماعتى هستى)ابن جماعه از اين پاسخ،شرمنده گرديد و از آن روز كينه و عداوت او را در دل‏داشت. (7)

او ذوق سليم و طبع شعر روان و روح ظريف و حساسى داشت.نمونه‏اى ازسروده‏ها و اشعار نغزى كه از او نقل شده است،نشانگر اين خصوصيات مى‏باشد.اوگاهى با سلاح شعر و ادب به سراغ متخاصمين مى‏رفته است و در پاسخ ياوه‏گوئيهاى‏ديگران به صورت نظم،پاسخ ادبى و شعرى داده است كه نمونه‏هايى از آنها را شاگردبا اخلاصش،سيد محمد حسينى عاملى عينانى،در مجموعه‏اى به نام‏«اثنى عشريه درمواعظ عدديه‏»گردآورى نموده است كه هر كدام از آن اشعار نشان دهنده علو منزلت وموقعيت روحى اين فقيه بزرگوار در اين رشته از پديده‏هاى فكرى و ادبى مى‏باشد.

در يكى از آنها مى‏سرايد:

و لا ابتغى الدنيا جميعا بمنة و لا اشترى من المواهب بالذل و اعشق كحلاء المدافع ظقة لئلا ارى في عينها منة الكحل

سيد جزائرى نيز از او اين شعر را نقل كرده است:

لقلبى حبيب مليح ظريف بديع جميل رشيق لطيف

و در وصف مولى على(ع)مى‏گويد:

على امام جليل عظيم فريد شجاع كريم حليم

در اشعارى كه به حاكم فرستاده،آمده است:

الفقه و النحو و التفسير يعرفنى ثم الاصول و القرآن و الاثر

(فقه و نحو و تفسير،سپس اصول دين و قرآن مرا مى‏شناسند.)سپس خلاصى خويش از زندان را در مجموعه شعرى از او درخواست مى‏كند كه مورد موافقت قرار نمى‏گيرد. (8)

اين اشعار نوعى گرفتارى مردان علم و دانش وتقوى را با ستمگران و زورمداران در طول تاريخ بازگو مى‏كند.شهادت او در روزپنجشنبه نهم جمادى الاولى سال‏786 ه.ق در عهد سلطنت‏يرقوق،با فتواى قاضى‏برهان الدين مالكى و عباد بن جماعه شافعى،پس از تحمل يك سال حبس و زندان درقلعه شام،در دمشق صورت گرفت و با كينه‏ها و عداوتهاى ديرينه‏اى كه از او داشتند،بدن شريفش را به دار كشيده و سنگسار كرده و مورد اهانتها قرار دادند.

عامل شهادت:

عامل شهادت را سعايت و پرونده‏سازى در مورد تشيع او و ابراز برخى ازمقالات بر ضد معتقدات گروههاى اسلامى بوده است كه نقل و بازگويى آنها ما را باجهانى از قساوت و عناد و جهل رو به رو مى‏سازد.چه بهتر قضاوت و حكم او را به‏خداوند احكم الحاكمين واگذار نماييم. تفصيل شهادت آن فقيه بزرگوار را مى‏توان ازنوشته شيخ حر عاملى و روضات الجنات،ج‏7،ص 12 استفاده نمود. (9)

پى‏نوشتها:‌


1- اين منطقه مدتى به چنگال دژخيمان صهيونيستى درآمد،ولى با همت و پشتكارى رزمندگان اسلام و بافضل و عنايت الهى آزاد گرديد.

2- عجيب‏تر از آن هر دو،شهادت نويسنده اين مطالب(شهيد مطهرى)است كه نخستين شهيد عالم ودانشمند جمهورى اسلامى گرديد.

3- آشنايى با علوم اسلامى،ص 300- 301.

4- روضات الجنات،ج‏6،ص 5.

5- روضات الجنات،ج‏7،ص 8.

6- ريحانة الادب،ج‏3،ص‏277.

7- روضات الجنات،ج‏7،ص 14.

8- روضات الجنات،ج‏7،ص 210.

9- اعيان الشيعه،ص‏36،و47- شرح حال تفصيلى او را مى‏توان از منابع زير به دست آورد:

روضات الجنات،ج‏7،شماره 592- امل الآمل،ج 1،ص 181- بحار الانوار،مقدمات آن تحفة الاحباب،ص 354- تنقيح المقال،ج‏3،ص 191- جامع الرواة،ج 2،ص‏203- الذريعه الى تصانيف الشيعه،ج 2،ص‏196- رياض العلماء و حياض الفضلاء،ج‏3- ريحانة الادب،ج‏3،ص‏276- سفينة البحار،ج 1،ص‏721- شذرات الذهب،ص‏946- شهداء الفضيله امينى،ص 80- الفوائد الرضويه، ص 644- الكنى والالقاب،ج 2،ص‏377- لؤلؤة البحرين،ص 142- مجالس المؤمنين،ص‏579- المستدرك،ج‏3،ص‏437- المقابس- حياة الامام الشهيد الاول و منابع و ماخذ ديگر.