بخش ششم : آيت الله العظمى بهجت در گفتار ديگران
از ديدگاه امام خمينى قدّس سرّه
امام قدّس سرّه عنايت خاصى به آيت الله بهجت داشتند، نقل چند جريان در اين ارتباط،
مدّعاى ما را اثبات مى كند:
آيت الله مسعودى مى گويد: ((من در ضمن چهار پنج سالى كه خدمت
امام بودم يادم هست كه دو سه مرتبه امام فرمود: فلانى ، فردا صبح مى خواهيم برويم
منزل آقاى بهجت . و فرداى آن روز بلند مى شديم و مى آمديم منزل ايشان ، همين منزلى
كه اكنون در آن ساكن هستند، و در اولين اتاق ورودى با همين فرشهايى كه الان موجود
است يكى دو دقيقه مى نشستيم ، سپس امام اشاره مى كردند و من بيرون مى رفتم و ايشان
حدود نيم ساعت با آقاى بهجت به گفتگو مى پرداختند بعد امام بيرون مى آمدند و مى
رفتيم . اما اينكه درباره چه مسائلى گفتگو مى كردند، نمى دانم خودشان مى دانستند و
خدا.
همچنين دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41 يا 42 آقاى بهجت به من فرمودند كه شما
به آقاى خمينى بگوييد فردا صبح ساعت فلان دو راءس گوسفند قربانى كند و من مى آمدم
به امام اطّلاع مى دادم ، ايشان هم بلافاصله به من مى گفت شما به قصّاب (آقاى فرجى
كه اكنون نيز در قيد حيات هست ) بگوييد دو راءس گوسفند از طرف ما قربانى كند بعد
پولشان را مى دهيم .
بار ديگر نيز آقاى بهجت به من پيغام داد كه به امام بگويم : سه راءس گوسفند قربانى
كند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه راءس قربانى كنند.
اينها همه مسائلى بود كه بين امام و آيت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را مى ديديم
و از باطنش اطلاع نداشتيم .
نيز هنگامى كه امام در جماران ساكن بودند آقاى بهجت به من فرمودند: يك نامه كوچكى
دارم شما اين را به آقا برسانيد، من نامه را گرفتم توى پاكت گذاشتم و بردم در
جماران خدمت امام دادم .
در هر صورت رابطه اين دو بزرگوار خيلى تنگاتنگ بود، چندين بار نيز حضرت امام با
آقاى شيخ حسن صانعى منزل آقاى بهجت رفتند؛ زيرا هنگامى كه امام قم بودند من و آقاى
شيخ حسن صانعى هميشه در خدمت امام بوديم .
آيت الله بهجت هم به امام عنايت خاصى داشتند.
يكى از شاگردان امام قدّس سرّه در خاطره اى مى گويد: ((پس از
آزادى حضرت امام قدّس سرّه از زندان و ورود ايشان به قم در سال 1341 ه .ش . مردم
در تمام محلّه هاى قم جشن گرفتند و منزل امام هر روز آكنده از جمعيّت بود، در آن
زمان حضرت آيت اللّه العظمى بهجت نيز از كسانى بود كه هر روز به منزل امام تشريف مى
آوردند و مدّتى بر در يكى از حجرات بيت ايشان مى ايستادند وقتى به ايشان پيشنهاد شد
كه شايسته نيست بيرون اتاق بايستيد، لااقل در داخل اطاق بنشينيد. ايشان در جواب
فرمود: من بر خود واجب مى دانم كه جهت تعظيم اين شخصيت ارزنده به اينجا آمده و
دقايقى بايستم و سپس باز گردم .))(61)
آيت الله مصباح نيز در اين باره مى گويد: ((مرحوم آقا مصطفى
(رضوان الله عليه ) از پدرشان مرحوم امام (اعلى الله مقامه ) نقل مى كرد: آقا
معتقدند جناب آقاى بهجت داراى مقامات معنوى بسيار ممتازى هستند.
از جمله مطالبى كه از پدرشان درباره آقاى بهجت نقل مى كردند اين بود كه : ايشان
داراى موت اختيارى هستند، يعنى قدرت اين را دارند كه هر وقت بخواهند روح خويش را از
بدن به اصطلاح خلع كنند و بعد مراجعت كنند. اين يكى از مقامات بلندى است كه بزرگان
در مسير سير وسلوك عرفانى ممكن است به آن برسند، و همينطور مقامات معنوى ديگرى در
معارف توحيدى كه زبان بنده ياراى بحث درباره اين زمينه ها را ندارد.))
هم او در جاى ديگر مى گويد: ((مرحوم حاج آقا مصطفى از قول
امام نقل مى كردند: وقتى امام (كه ارتباط نزديكى با مرحوم آقاى بروجردى داشتند)
ديده بودند كه زندگى آقاى بهجت خيلى ساده است ، براى كمك به زندگى ايشان يك وجهى از
مرحوم آقاى بروجردى گرفته بودند، وقتى آورده بودند براى آقاى بهجت ايشان قبول نكرده
بودند و امام هم مصلحت نمى ديدند آن وجه را برگردانند، به هر حال با يك چاره انديشى
حضرت امام فرموده بودند (اين طور كه نقل كردند): من از مال خودم به شما مى بخشم ، و
شما اجازه بدهيد من اين را ديگر برنگردانم . تا اينكه به اين صورت ايشان به عنوان
هبه از ملك شخصى حضرت امام قبول كردند.))
باز آيت الله مصباح يزدى در مورد عنايت ويژه حضرت امام به ايشان مى گويند:
((در يكى از شرفيابى هاى خبرگان رهبرى به خدمت حضرت امام راحل رحمه اللّه ،
از ايشان رهنمودى براى مسائل اخلاقى خواسته شد، حضرت امام خبرگان را به حضرت آيت
الله العظمى بهجت حواله دادند. و در جواب اظهار خبرگان كه ايشان كسى را نمى پذيرد،
فرموند: آنقدر اصرار كنيد تا بپذيرد))
از ديدگاه ديگر علما
1 - علامه طباطبايى :
((ايشان (آيت الله بهجت ) عبد صالح است .(62)
2 - آيت الله بهاءالدينى رحمه اللّه :
((الان ثروتمندترين مرد جهان (از جهت معنوى ) آقاى بهجت است
.))(63)
3 - آيت الله فكور رحمه اللّه :
آيت الله محمد حسن احمدى مى گويد: آيت الله فكور خيلى نسبت به آقاى بهجت عنايت
داشتند و مى فرمودند: ((آقاى بهجت از جمله افرادى هستند كه
مخصوصاً در صراط معنويّت فوق العاده هستند.))(64)
4 - آيت الله حاج سيد عبدالكريم كشميرى :
از محضر ايشان سؤ ال شد: اكنون چه كسى را به عنوان استاد كامل معرّفى مى كنيد؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(65)
5 - آيت اللّه سيد احمد فهرى :
از ايشان نيز پرسيده شد: اكنون چه كسى را به عنوان استاد كامل معرّفى مى كنيد؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(66)
6 - آيت الله شيخ عباس قوچانى
آقاى مصباح مى گويد:
((از جمله كسانى كه درباره حضرت آقاى بهجت اعتقاد به كمالات
فوق العاده داشت آقا شيخ عباس قوچانى ، جانشين مرحوم آقاى قاضى در مسائل اخلاقى و
عرفانى بودند كه در نجف متوطّن بود (و فرزندش نماينده ولى فقيه در ستاد مشترك است
).
ايشان مى فرمود: وقتى كه آقاى بهجت خيلى جوان بودند و هنوز سنّشان به بيست سال
نرسيده بود (تعبيرشان اين بود كه هنوز محاسنشان درست در نيامده بود) به مقاماتى
رسيده بودند كه ما به واسطه ارتباط نزديك و رفاقت صميمانه اى كه داشتيم اطّلاع پيدا
كرديم ، و ايشان از من عهد شرعى گرفتند تا زنده هستم آنها را جايى نقل نكنم . و به
نظرم همين موت اختيارى را مطرح مى كردند.
كسى كه در آن سنّ به اين مقامات رسيده باشد بايد حدس زد كه در سن هشتاد سالگى و بعد
از يك عمر طولانى سير و سلوك و استقامت در راه بندگى خدا و انجام وظايف ، به چه
پايه اى از قرب خدا رسيده باشد. و همين باعث مى شود كه هر مؤ من پاك سرشتى كه ايشان
را مى ببيند مجذوب شود، مخصوصاً آن حالات عبادى ايشان را، و اگر كسى مؤ فقّ بشود در
نمازهاى ايشان شركت كند، مايه بركات بسيار زيادى است .))
7 - آيت الله مشكينى :
((ايشان (آيت الله العظمى بهجت ) از جهت علمى هم در فقه و هم
در اصول ، در يك مرتبه خيلى بالايى در ميان فقهاى شيعه قرار دارند، و از جهت تقوا و
كمالات و عظمت روحى در مرحله اى بالاتر از آن مى باشند، و استادانى كه ايشان از
آنها استفاده كرده اند نيز در مقام خيلى بالايى قرار دارند كه ما بايد مانند ستاره
ها به آنها بنگريم ؛ لذا سزاوار است كه در اطراف وجود ايشان كتابها نوشته شود.))(67)
8 - آيت الله علاّمه محمد تقى جعفرى :
((اينكه در روايات آمده است كه ((هركس
عالمى را در چهل روز زيارت نكند، ماتَ قَلْبُهُ:(قلبش مى ميرد.) و همچنين
((زِيارَةُ الْعُلَماَّءِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعينَ
طَوافاً حَوْلَ الْبَيْتِ))(68):
(زيارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه [خدا] مى
باشد.) مصداق بارز ((علما)) آيت الله
بهجت هستند. صرف ديدن و ملاقات كردن ايشان خود سر تا پا موعظه است . من هر وقت
ايشان را مى بينم تا چند روز اثر اين ملاقات در من باقى است ، و در واقع هشدار
دهنده براى ما مى باشد.))(69)
9 - آيت الله بُدلا:
((وضع مقامات آقاى بهجت از همان زمانى كه درس آيت الله
بروجردى مى رفتيم روشن بود، و معلوم بود كه ايشان لياقت چنين مقاماتى را دارند.))(70)
10 - آيت اللّه مصباح :
((آيت الله بهجت جامع دقّتهاى مرحوم آقا ميرزا محمد تقى
شيرازى از طريق شاگردان برجسته شان آقا شيخ محمد كاظم ، و همينطور نو آوريهاى مرحوم
آقاى نائينى و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانى ، و تربيتهاى معنوى مرحوم آقاى قاضى
مى باشند. اين استادان يك شخصيت جامع الاطرافى به وجود آورده اند كه نعمت بسيار
بزرگى در عصر ما به حساب مى آيد، و جا دارد كه از لحظه لحظه عمر ايشان استفاده برده
شود. البته كسانى كه لياقتش را داشته و قدر شناس باشند.
همينطور خداى متعال به ايشان ويژگيهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده كه جنبه
كسبى ندارد و خدادادى است ، با اين وصف ايشان مقامات معنوى خود را كتمان مى كنند و
كسانى كه اطّلاعى داشته باشند اجازه گفتن ندارند.))
و نيز آقاى مصباح مى فرمايد: ((آيت الله بهجت هم در مسائل
علمى فوق العاده دقيق هستند و بدان اهتمام دارند و واقعاً درس را يك وظيفه واجب
جدّى مى دانند و تحقيق در مسائل فقهى را بسيار اهميت مى دهند، و هم در مسائل عبادتى
و معنوى اهتمام كافى دارند و آنها را يك بال ديگرى براى پرواز انسان تلقّى مى كنند
كه هيچ كدام بدون ديگرى كارساز نيست .))
11 - آيت الله طاهرى شمس :
((آيت الله العظمى بهجت به يك افقى رسيده كه وقتى به احكام و
دستورات اسلام نگاه مى كنند، فتوايى را مى دهند كه مورد رضا و توجّه خدا هست و خلاف
در آن نيست .))(71)
12 - آيت الله شيخ جواد كربلايى :
((در اين چند سال كه در تهران و قم هستم از بعضى اشخاص
درباره آيت الله العظمى بهجت مطالبى شنيدم كه حاكى از اين است كه ايشان واجد الطاف
خاصّه الهى هستند، هنيئاً لَهُ ثُمَّ هَنيئاً لَهُ:(گواريش باد، و گواريش باد!)
بنده زبان حالم به ايشان اين است :
هر چند بُردى آبم ، رو از درت نتابم
|
جور از حبيب خوشتر، كز مدّعى رعايت
|
اى آفتاب خوبان ! مى سوزد اندرونم
|
يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت
|
و نيز عرضه مى دارم :
اگر شراب خورى ، جرعه اى فشان بر خاك
|
به مذهب همه ، كفرِ طريقت است امساك ))
|
13 - آيت الله آذرى قمى :
((حضرت آيت الله العظمى بهجت شاگرد آيت الله العظمى نائينى و
آيت الله العظمى محقّق اصفهانى هستند، سوابق درخشانش در تحصيل و تدريس غير قابل
انكار است ، به طورى كه بعضى از فضلاى با سابقه حوزه علميه قم 15 سال از محضر درس
ايشان استفاده شايانى كرده اند. و اكنون خود آنان از مجتهدين به نام هستند.
علاوه بر علم ، در عمل و تقوا و ورع نيز ايشان در شهر قم زبانزد خاص و عام است ، و
به قول بعضى از دوستان ايشان را نمى شود گفت آدم با تقوايى است ، بلكه عين تقوا و
مجسّمه تقواست . و تقوا و عدالت يكى از بهترين صفات مرجع تقليد است كه در ايشان
يافت مى شود.(72)))
14 - آيت الله مسعودى خمينى :
((امثال آقاى بهجت هميشه در هر دوران كم بوده اند، بايد از
ايشان استفاده كرد. و بخصوص از نظر اخلاقى و معنوى سطح بالايى دارد، همه و بويژه
جوانان و كسانى كه دنبال اخلاقيات مى باشند خدمت ايشان بروند و درس اخلاق بگيرند،
حتى چهره اخلاقى و معنوى آقا خيلى كارساز است .))
15 - حجة الاسلام والمسلمين فقهى :
اگر شجره طيّبه انسانيت غير از چهارده معصوم ميوه سالم داده باشد كه حتماً داده است
يكى از آن ميوه هاى سالم وجود مقدس آيت العظمى بهجت است .
16 - يكى از فضلاى نجف :
((ايشان [آيت الله بهجت ] در جوانى دانشمند، مجتهد مسلّم و
مورد وثوق و اعتماد خواصّ بود. تا حدّى كه در سفر به كربلاى معلّى ، آقايان علما
بالاتفاق به ايشان اقتدا مى كردند.))(73)
17 - مؤ لف كتاب گنجينه دانشمندان :
((آيت الله آقاى حاج شيخ محمّد تقى بهجت غروى فومنى از آيات
و مدرّسين بزرگ و دانشمندانِ به نام حوزه علميه قم و از مفاخر گيلان و شهرستان فومن
مى باشند، و حقاً عالمى برجسته و دانشمندى شايسته و مهذّب و بارع و متّقى و پارسا و
مُعْرِض از تظاهرات و اجتماعات و دائم الذكر و مورد توجّه افاضل مدرّسين و
دانشمندان حوزه علميه قم مى باشند.))(74)
18 - آيت الله محمد حسين احمدى فقيه يزدى :
((روز قيامت كه روز احتجاج است براى ما يقينى است كه آيت
الله العظمى بهجت جزء حجّتهاى الهى هستند، و اگر ما واقعاً نتوانيم از محضرشان درست
استفاده كنيم و درست تربيت بشويم محكوم مى شويم و نمى توانيم جواب صحيح الهى را
بدهيم .))
19 - حجة الاسلام والمسلمين امجد:
((ايشان از مفاخر عصر ما هستند، كسانى كه كم و بيش با ايشان
آشنايى دارند مى دانند كه در يك اوج بالايى از علم و معنويّت قرار دارند ... بنده
معتقدم آقاى بهجت در علم و معنويّت نظير ندارد. به تعبير ديگر: ايشان فرشته روى
زمين هستند، بايد از بركات وجود ايشان استفاده كرد.))
20 - استاد خسرو شاهى :
((شناختن آيت الله العظمى بهجت و كمالات ايشان جز به تهذيب
نفس و توسعه وجودى ممكن نيست ، و هر كسى با توجه به سعه وجودى خودش مى تواند درك
كند، بنابراين براى شناخت كمالات ايشان بايد تهذيب نفس كرد و وجود خود را توسعه داد
تا از كمالات آقا بهره بيشترى برد.))
21 - استاد هادى :
((آيت الله بهجت تجلّىِ يك عمر سير و سلوك و جهاد و تلاش در
راه خدا و براى رسيدن به حقيقت است . و به عبارت كوتاهتر: ايشان تنديس يك عمر
مجاهدت مى باشند.
بخش هفتم : سرچشمه حكمت رهنمودهايى از محضر حضرت آيت الله
العظمى بهجت
در اين بخش از كتاب به كلمات قصار و پرحكمت و پاسخهاى كوتاه و پرمحتوايى كه حضرت
آيت الله العظمى بهجت پيرامون مسائل گونه گونى كه توسّط علاقمندان مطرح شده است ،
اشاره مى كنيم :
1 - علاج ريا و ارزش دانش
يكى از فضلاى حوزه علميّه قم چنين مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: گاهى انسان تصميم مى گيرد كار خيرى را براى خدا انجام دهد
و اخلاص كامل را رعايت نمايد، اما وسوسه هاى شيطانى ديگر همچون شهرت طلبى ، ريا
كارى در نزد مردم ، خوشنام شدن ، و... در ذهن انسان خطور مى كند آيا اين خطورات هم
ريا محسوب مى شود و عمل را بى ارزش مى كند؟
در پاسخ فرمودند: ريا در عبادات است و عبادتى كه ريا دارد حرام است و بعضى گفته
اند: ريا در عبادات مبطل هم هست ، در غير عبادات ريا اشكال ندارد.
ولى خود ريا مى تواند راه چاره و علاج ريا باشد. به اين صورت كه با تاءمّلات صحيح
ريا را بالا ببرد! مثلاً گاهى انسان مى خواهد پيش رئيس شهربانى احترامى پيدا كند
و توجّه او را به خودش جلب كند، پيش پاسبانى مى رود و سعى مى كند نظر او را جلب كند
وسپس او را بين خود و رئيس شهربانى واسطه قرار دهد. در اينجا انسان خوب است با خود
بگويد: اين پاسبان كه تنها واسطه است و اگر هم كاغذى بنويسد و وساطتى كند باز دست
آخر خود رئيس شهربانى بايد پاى ورقه را امضا كند. پس خوب است مستقيماً نظر خود رئيس
شهربانى را جلب كنم كه مقام بالاترى است و اصلاً كار خوب و عمل نيك را مثلاً به خود
رئيس شهربانى نشان دهم . يعنى براى مقام بالاتر ريا كنم !
همچنين اگر انسان عاقل باشد و توجه پيدا كند كه مقامى بالاتر از رئيس شهربانى (مثل
وزير، نخست وزير و رئيس جمهور) وجود دارد، مى گويد: خوب است كار خير و عمل نيك خود
را به وزير يا به نخست وزير و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم ! يعنى هميشه انسان
بايد ريا را براى مرتبه اقوى انجام دهد. اگر چنين باشد، در واقع مى توان گفت ريا
علاج ريا مى شود.
بنابراين ، اگر در عبادات نيز نسبت به اقوى و بالاترين موجود يعنى خداوندريا كنيم
اشكال ندارد و علاج ريا مى شود.
در زمينه ريا در روايت آمده است : ((كسانى كه در هنگام نماز
به اين سو و آن سو نگاه مى كنند تا مردم آنها را تماشا كنند، به صورت حمار محشور مى
شوند.)) واقعاً هم همينطور است ، آيا اين حماريّت نيست كه
آدم جلو وزير و رئيس شهربانى به پاسبان نگاه كند؟ حماريّت است آقا. ولى خوشمان مى
آيد، با اين حماريّت ساخته ايم ! از طرفى اگر به ما حمار بگويند ناراحت مى شويم و
بدمان مى آيد! ولى بايد گفت : كار شبانه روزى تو همين است چرا بدت مى آيد؟!
لكن امان از بى سوادى و بى علمى ، اين بى سوادى آدم را به جاى مكّه به تركستان مى
برد، از روز اوّل همين بى سوادى ابليسِ دشمن ، آدم را بيچاره كرد. خود او هم گفت :
اى خدا، همه بندگانت را گمراه مى كنم (اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ).(75)
او نيز جاهل بود و با اينكه پيش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد
سجده در برابر آدم عليه السّلام به خدا گفت : سجده نمى كنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ
نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ)(76)
خوب اين صغراى قضيّه بود. كبراى برهانش را ببين كه هر كس از آتش است بالاتر و هر كس
از خاك است پايين تر است ؟! خوب بايد پرسيد: به چه دليل و به چه برهانى چنين است ؟
اين لباس ظاهرى كه ملاك نيست ، شما ببينيد تناسب و زيبايى حيوانى مثل طاووس و ديگر
حيوانات چه قدر است . روحانيت جنّ و ملك هم با روحانيت انسان مقايسه نمى شود، روح
انسان هر چند لباسِ گِلى به تن دارد ولى بسيار مى تواند اوج بگيرد و بالاتر برود.
اصلاً لباس كه ملاك نيست ، آيا اينكه يكى عباى نائينى داشته باشد و ديگرى عباى
افغانى ، نشانه كمال و نقص است ؟ ما هم اگر بى سواد شديم مثل ابليس مى شويم و به
ضلالت مى افتيم ، لازمه ضلالت هم اين است كه تعدّى مى كند، يعنى انسان گمراه و
ضالّ، مضلّ و گمراه كننده نيز مى گردد و مى خواهد ديگران را هم مانند خود كند، پس
بترسيد از بى سوادى .
اين از بى سوادى است كه آن آقا مى گويد: قرآن فرموده ( وَ الاَْرْضَ وَضَعَها
لِلاَْن امِ)(77)
پس معنايش اين است كه هيچ مِيزى (تفاوت و اختلاف ) نيست و همه در مالكيّت و در بهره
ورى از زمين يكسانند، او نمى داند كه اين ((لام
)) لام عاقبت و انتفاع است ، و نمى داند بايد رواياتى را نيز كه مفسّر آيه
است ملاحظه كرد. اين آدمهاى بى سواد، مردم مثل خود را هم گمراه مى كنند، اوّل با
قرآن جلو مى آيند ولى هدف اين است كه همين قرآن را از دست مردم بگيرند، كار به جايى
مى رسد كه مى گويد: قرآن را بسوزانيد.
البته ما به اين امر مى خنديم ، ولى واقع همين است كه اگر در استدلال قوى نباشيم
دشمنان بر ما غالب مى شوند، آنها پول خرج مى كنند همين بى سوادها را با پول مى
خرند. و در نتيجه اين بى سوادى ، دين درست مى كند. آن بهائى گفته است كه : اصلاً در
قرآنِ شما نيز به ((سيد على محمد باب
)) اشاره شده است و همين (حم عسق )(78)
يعنى ((قائم سيد على محمد)) البته
بايد از چپ بخوانيد!
آقا، پس ما براى تمام مطالب محتاج علم و استدلاليم و بيشتر از هر چيز به اينها
محتاجيم ؛ زيرا مسئله ، مسئله دين است ، بايد در مقابل اين بى سوادى و جُهّال
وارداتى بايستيم . اينها روى افرادشان كار مى كنند، لازم نيست رسوا هم بشوند زيرا
اين افراد بطور مخفيانه پول مى گيرند.
پس ما بايد علم كلام را خوب ياد بگيريم و در برابر اينها پاسخگو باشيم ، و گرنه
گرگها ما را مى خورند آنچنانكه به هضم رابع برسد!!(79)
2 - شرايط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز
آقاى غرويان باز مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از
عبادت و به خصوص نمازمان احساس نكرده ايم ، به نظر شما چه بايد بكنيم كه ما نيز
اقلاًّ اندكى از آنچه را كه ائمه و پيشوايان معصوم عليهم السّلام فرموده اند، بچشيم
؟
معظّم له در حالى كه سر را تكان مى داد فرمود: آقا، عامّالبلوى است ! اين دردى است
كه همه گرفتاريم !
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مساءله نسبى است ، بعضى همچون شما مراتب عالى
داريد و ماها هيچى نداريم ، ماها چه بايد بكنيم ؟
باز در جواب فرمود: شايد من مرتبه شما را تمنّا كنم .
عرض شد: حاج آقا مساءله تعارف در كار نيست و يك واقعيتى است .
باز ايشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند كه : عَمَّتُك مِثْلُك ! و
مرادشان از اين ضرب المثل اين بود كه من هم مثل شما هستم .
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: اين احساس لذّت در نماز يك سرى مقدمات
خارج از نماز دارد، و يك سرى مقدمات در خود نماز.
آنچه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد و عمل شود اين است كه :
انسان گناه نكند و قلب را سياه و دل را تيره نكند، و معصيت ، روح را مكدّر مى كند و
نورانيت دل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نيز انسان بايد زنجير و سيمى دور خود بكشد تا غير خدا داخل
نشود، يعنى فكرش را از غير خدا منصرف كند و توجّهش به غير خدا مشغول نشود. و اگر به
طور غير اختيارى توجّهش به جايى منصرف شد، به محض التفات پيدا كردن بايد قلبش را از
غير خدا منصرف كند.))(80)
آقاى قدس يكى از شاگردان آيت الله بهجت نيز مى گويد: ((روزى
از آقا پرسيدم : آقا، چه كار بكنم در نمازم حضور قلب بيشتر داشته باشم ؟.
آقا ابتدا سر به پايين افكند سپس سرش را بلند كرد و فرمود: روغن چراغ كم است .
من به نظر خودم از اين جمله اين معنى را فهميدم كه يعنى معرفت كم است و ايمان قلبى
و باطنى ضعيف است ، و گرنه ممكن نيست با شناخت كافى ، قلب حاضر نباشد.))
آيت الله محمّد حسن احمدى فقيه يزدى نيز مى گويد: ((گاهى از
آقا سؤ ال مى كردند: چه كنيم در نماز، حضور قلب داشته باشيم ؟ و ايشان
دستورالعملهايى مى فرمودند، يكى از آنها اين بود كه مى فرمود: ((وقتى
وارد نماز مى شويد هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه كنيد تا ارتباط حفظ
شود.))
استاد خسروشاهى نيز مى گويد: ((روزى از آيت الله بهجت سؤ ال
شد: در هنگام نماز چگونه مى توانيم حضور قلب را در خودمان به وجود بياوريم ؟
فرمودند: يكى از عوامل حضور قلب اين است كه در تمام بيست و چهار ساعت بايد حواسّ
(باصره ، سامعه و ...) خود را كنترل كنيم ؛ زيرا براى تحصيل حضور قلب بايد مقدماتى
را فراهم كرد، بايد در طول روز گوش ، چشم و همچنين ساير اعضا و جوارح خود را كنترل
كنيم . و اين يكى از عوامل تحصيل حضور قلب مى باشد)).
در جاى ديگر شخص ديگرى از محضرشان مى پرسد: براى اينكه در انجام فرمان الهى مخصوصاً
نماز با خشوع باشيم چه كنيم ؟
و ايشان در جواب مى فرمايد: ((در اوّل نماز، توسل حقيقى به
امام زمان - عجل الله تعالى - فرجه كنيد، و عمل را با تماميّت مطلقه انجام بدهيد.))(81)
همچنين شخص ديگر مى پرسد: ((براى حضور قلب در نماز و تمركز
فكر چه بايد كرد))؟
و ايشان مرقوم مى فرمايد: ((بسمه تعالى ، در آنى كه متوجّه
شديد، اختياراً منصرف نشويد.))(82)
3 - نيّت خالص و هماهنگى علم و عمل
از محضر ايشان سؤ ال شد: آقا، چه كنيم كه قصد و نيّتمان براى تعمّم (عمامه گذاشتن )
خالص باشد؟
در پاسخ فرمودند: ((ملاك شما شرع باشد، ببينيد آيا اين كار
شرعى است يا خلاف شرع ؟ ما اگر بخواهيم اين چنين وسواس داشته باشيم پس در اين
عبادتها و نمازهايمان هم بايد تشكيك كنيم ، ما چه مى دانيم آيا در اينها نيّتمان
خالص است يا نه ؟ حال چون نمى دانيم خالص است يا نه آيا مى توانيم آنها را ترك كنيم
؟))
و در ادامه فرمودند: ((نيّتتان اين باشد كه علمتان با عملتان
هماهنگ باشد و علم و عمل از همديگر جلو و يا عقب نيفتند. اكثر بدبختى ما همين است
كه علممان با عملمان هماهنگ نيست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر،
و به هر حال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هم مثل من هستند كه علمشان گاهى
از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نيّت كنيد كه به علم خود عمل كنيد و علم
و عملتان يكى باشد.))(83)
آقاى خسرو شاهى نيز در اين باره مى گويد: ((آيت الله بهجت
خيلى تاءكيد مى كردند كه علم بايد همراه عمل باشد. روزى فرمودند: عالم بى عمل مثل
چراغى مى ماند كه به ديگران نورافشانى مى كند اما خودش مى سوزد. يعنى عالم بى عمل
را مثل كسى مى دانستند كه خود را آتش مى زند و مى سوزاند.))
4 - توكّل و اطمينان به خدا
آيت الله مصباح مى گويد:
((آقاى بهجت مى فرمودند: روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه
اى كه صداى دم درِ حياط را مى شنيدم ، بچّه همسايه دم در بازى مى كرد فقيرى آمد و
به او گفت : برو از خانه تان چيزى براى من بياور. بچه رو به فقير كرد و گفت : خوب ،
برو از مامانت بگير.
فقير جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگير و بياور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از اين گفتگوى بچّه با فقير يك نكته دستم آمد، با خود
گفتم اين بچّه آن قدر به مامانش اطمينان دارد كه فكر مى كند هر چه بخواهد از او مى
تواند بگيرد.
ايشان چنين نتيجه مى گرفتند كه اگر ما به همين اندازه كه اين بچّه به مادرش اطمينان
دارد به خداوند اطمينان داشتيم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى كرديم ،
هيچ مشكلى نداشتيم و همه كارهايمان درست مى شد.))(84)
5 - نتيجه انسان كامل شدن
حجة الاسلام و المسلمين قدس مى گويد: ((روزى به آقا عرض
كردم : يكى از طلاّب خواب ديدند در مكان مقدسى مشغول نماز است ، و وقتى به سجده مى
رود همه سنگريزه ها با او تسبيح مى گويند.
فرمودند: اگر انسان ، كامل شود اين را در بيدارى مى شنود و مشاهده مى كند.))
6 - اگر در خدمت امام زمان (عج ) باشيم ، حضرت در فكر ما هست
هم او مى گويد: ((روزى به آقا عرض كردم : وجود بنده در
روستايى براى تبليغ خيلى مؤ ثر است و مردم خيلى با من مهربان هستند و از حقير حرف
شنوى دارند، ولى فقيرند و مبلغى كه در ماه محرّم و ماه رمضان به مبلّغ مى پردازند
خيلى كم است ، برخلاف جاهاى ديگر كه از لحاظ معنوى اين گونه نيستند ولى جنبه مادى
خوبى دارند.
آقا فرمودند: اگر به خدمت امام زمان مهدى عليه السّلام اشتغال داشته باشيد، آيا
امكان دارد حضرت در فكر شما نباشد؟))
7 - دقّت در نقل روايات
همچنين وى مى گويد: ((حدود چهل و پنج سال پيش ضمن صحبت از
برنامه كارى ام در طول ماه مبارك رمضان براى آقا كه چند دقيقه طول كشيد، عرض كردم :
من روزهاى ماه رمضان مطلقا منبر نمى روم و تنها شبها منبر مى روم .
فرمودند: چرا روزها منبر نمى رويد؟
عرض كردم : چون به صحّت بسيارى از مطالبى كه مى گويم يقين ندارم و مى ترسم دروغ
باشد.
فرمودند: آيا شب يقين مى كنيد كه راست است و مى گوييد؟!
از اين كلام آقا متوجه شدم كه اين راه مقدسى نيست كه من پيش گرفته ام .))
8 - تبليغ عملى
يكى از دوستان روحانى نگارنده (حجة الاسلام لطفى ) مى گويد: روزى بعد از نماز صبح
خدمت آقا رسيدم و عرض كردم : موعظه اى بفرماييد. ايشان فرمودند:
((كُونُوا دُعاةَ النّاسِ إِلَى اللّهِ بِغَيْرِ
أَلْسِنَتِكُمْ.))(85)
- با غير زبانتان [مردم را] به سوى خداوند دعوت كنيد.
به نظر مى رسد چون سؤ ال كننده روحانى بوده و وظيفه روحانيّون تبليغ است ، ايشان
خواسته توجّه بدهد بهترين تبليغ ، تبليغ عملى مى باشد.
9 - دورى جستن از معصيت
آيت الله شيخ جواد كربلايى از علماى اخلاق مى گويد: ((آنچه
كه بنده از محضر آيت الله العظمى بهجت - در طىّ مدت مديدى كه به خدمت ايشان مشرّف ،
و از بعضى كمالات و مواعظ ايشان بهره مند شده ام - استفاده كرده ام از قرار ذيل است
:
ايشان سفارش اكيد داشتند بر ترك معصيت و مى فرمودند: الطاف خاصّه الهى بر تمامى
طبقات مختلفه اولياء الله تعالى رايگان است ، و فقط موردِ قابِل لازم است كه انسان
مورد عنايت خاصه حق تعالى واقع شود، و آن هم به ترك معصيت حق تعالى حاصل مى شود،
البته با ملاحظه حال سالك الى الله . هر چه انسان بهتر داراى معرفت و محبت به حق
تعالى باشد، ترك معصيت و ترك اولى و ترك مخالفِ حضور در محضر الهى مهمتر مى شود تا
آنجايى كه گفته شده : ((حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَيِّئاَّتُ
الْمُقَرَّبينَ)).
- نيكيهاى خوبان ، براى مقرّبان گناه محسوب مى شود.
نيز شخصى كه جهت تحصيل علوم دينى تازه وارد حوزه علميه قم شده بود مى گويد: خدمت
آقا رفتم و عرض كردم : براى تحصيل علوم دينى وارد حوزه شده ام چه كار كنم كه طلبه
موفّقى باشم ؟ آقا براى لحظه اى سرش را پايين انداخت و تامّلى كرد و سپس فرمود:
((طلبه يا غير طلبه فرقى ندارد، مهمّ اين است كه معصيت نشود.))
در جاى ديگر از محضرشان سؤ ال شد: بهترين ذكر چه ذكرى است ؟ فرمودند: بالاترين ذكر
به نظر حقير ((ذكر عملى )) است ، يعنى
ترك معصيت در اعتقاد و در عمل همه چيز محتاج به اين است و اين ، محتاج به چيزى نيست
و مولِّد خيرات است .(86)
همچنين پرسيده شد: با چه كارى - غير تدريس و همّت گماردن به كتاب خداوند متعال و
تفسير اهل البيت عليهماالسّلام - مى توان بر تقوا و سير به سوى خداوند متعال ، قوّت
پيدا نمود؟
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، تصميم هميشگى و دائمى بر ترك
گناه در اعتقاد و عمل .))(87)
يكى از فضلاء مى گويد: به محضر آيت الله بهجت نامه اى نوشتم و از ايشان تقاضا كردم
بيان بفرمايند: براى ازدياد محبت به حضرت حق و ولى عصرعليه السّلام چه بكنيم ؟
در جواب مرقوم فرمودند: ((گناه نكنيد، و نماز اول وقت
بخوانيد.))(88)
آقاى قدس نيز در اين باره مى گويد: ((روزى آيت الله بهجت
فرمودند: آيا براى اين بى سروسامانى خود (ارتكاب گناه و نافرمانى از دستورات حضرت
حق ) برنامه اى و وقتى داريم ؟ يعنى آيا بنا داريم روزى بيايد كه ديگر گناه نكنيم ،
يا آنكه همين وضع خود را بايد ادامه بدهيم . اگر بنا داريم اين وضع بد را ادامه
ندهيم ، بنشينيم براى آن وقتى تعيين كنيم ، يك ماه ، شش ماه ، يك سال ، چند سال .
خلاصه اگر بنا داريم تا زنده هستيم بدين منوال باشيم خطرناك است پس حداقل حدّى براى
گناه خود معيّن كنيم .
10 - شرط اصلاح امور انسان
حضرت آيت الله بهجت به مناسبتى مرقوم فرموده اند: ((گر
بدانيم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت ، و در راءس آنها نماز است ، كه به واسطه
خضوع و خشوع و آن هم به اعراضِ از لغو محقّق مى شود، كار تمام است .))
11 - اسرار نماز
و نيز در جاى ديگر چنين نوشته اند: ((نماز به منزله كعبه ، و
تكبيرة الاحرام [بسان ] پشت سرانداختنِ همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهى است
؛ و قيام به منزله صحبت دو دوست ، و ركوع خم شدن عبد در مقابلِ آقاست ، و سجده
نهايت خضوع و خاك شدن و عدم شدن در مقابل اوست . وقتى كه عبد در آخر نماز از
پيشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد، اوّلين چيزى را كه سوغات مى آورد سلام از ناحيه
اوست .))
12 - آداب زيارت
حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى مى گويد: ((زمانى با چند نفر
از رفقا عازم زيارت ثامن الائمه امام رضاعليه السّلام بوديم ، خدمت آيت الله بهجت
رفتيم و از آقا راجع به آداب زيارت سؤ ال كرديم .
ايشان بعد از قدرى تاءنّى فرمودند: ((اهمّ آداب زيارت اين
است كه بدانيم بين حيات معصومين عليهم السّلام و مماتشان هيچ فرقى وجود ندارد.))
و غير از اين جمله چيز ديگرى نفرمودند.
بعد وقتى با رفقا تاءمل و صحبت كرديم به اين نتيجه رسيديم كه شايد اهم آداب زيارت
را بشود در اين جمله خلاصه كرد.
روزى نيز از ايشان سؤ ال كردم : اينكه درباره زيارت حضرت معصومه عليهاالسّلام آمده
است :
((مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ))(89)
- هركس با شناخت حق او حضرتش را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى گردد.
جمله ((عارفاً بِحَقِّها)) چه معنى
دارد؟
در يك جمله فرمودند: ((مقام ايشان را از مقام معصومين عليهم
السّلام ايين ، و از ديگران بالاتر بداند.))
13 - رعايت اعتدال در تعليم و تربيت فرزندان و ايجاد تنوع
براى آنها
آيت الله بهجت در ديدار حافظ قرآن ، محمّد حسين طباطبائى به همراه پدرش با ايشان ،
خطاب به پدر محمد حسين فرمود:
((من فقط خواهشى كه از شما دارم اين است كه از اعتدال خارج
نشويد. خود او و همچنين شما، تحميلاتى بر ايشان وارد نكنيد، مثلاً نگوييد حالا كه
قرآن را حفظ كرده نهج البلاغه و يا صحيفه سجاديه را هم حفظ كند. تكلّف زياد نباشد.
كارشان آسان باشد ... ضمناً مسافرت زياد برود. تفريحات مشروع زياد انجام دهد، و
تغيير آب و هوا خيلى تاءثير دارد. شنيده ام كه عدّه اى به خاطر تعويض خون به
كشورهاى خارج مسافرت مى كنند اما من فكر مى كنم اين مسافرت كار تعويض خون را مى
كند. ان شاءالله كه شما در تربيت ظاهرى ، باطنى ، و صورى و معنوى ايشان موفق باشيد.))
به آقا عرض شد: ((منظور حضرت عالى چه نوع مسافرت هايى است ؟
چون ايشان به خارج از كشور زياد مسافرت مى كنند، آيا بيشتر از اين باشد؟))
آقا فرمودند: ((نه اتّصالش بيشتر باشد، مثلاً هر هفته يك بار
جمكران بروند، همين خودش يك تغيير است .
توسّلات خيلى نافع است به اين امامزاده ها زياد سر بزنيد، اين بزرگواران همچون ميوه
ها كه هر كدام ويتامين خاصّى دارند هر كدامشان خواص و آثارى دارند. ان شاءالله
فراموش نمى كنيد.
اگر هيچ كدام از اينها نباشد همين بين الطلّوعين در هواى آزاد قدم زدن و تعقيبات
نماز را خواندن خيلى تاءثير دارد. به هر حال اين مقدار از دست ما بر مى آيد كه
اينها را تذكّر بدهيم .))
در اين ديدار چند نكته آموزنده ديگر بود كه به آنها اشاره مى كنيم :
1 - هنگامى كه علم الهدى (محمّد حسين طباطبائى ) داخل اتاق آقا شد، آقا كه منتظر
ورود وى بود با گرمى خاصّى او را پذيرفتند و در حالى كه با دو دست خويش دستان كوچك
او را مى فشردند، فرمودند:
((أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الْعُلَماءِ الرَّبّانِيّينَ
الْعامِلينَ))
- خدايا، او را جزو علماى ربّانى و اهل عمل قرار بده .
سپس حضرت آقا، علم الهدى را در جاى خود و روى تشك كوچك مخصوص خويش جاى دادند. و خود
در كنار ايشان روى فرش نشستند.
2 - آقا از پدر محمّد حسين سؤ ال كردند: ((آيا هر روز قرآن
مى خوانند؟)) آقاى طباطبائى در جواب گفتند:
((بله روزى يك جزء مى خوانند.)) آقا فرمودند:
((براى ابقا [حفظ] روزى يك جزء خوب است . اين يك جزء هم كه مى خوانند بر
اوقات نماز تقسيم كنند)).
در ادامه آيت الله بهجت درباره حفظ قرآن دو حديث خواندند:
((مَنْ حَفِظَ الْقُرْآنَ، فَقَدْ اُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ
بَيْنَ جَنْبَيْهِ وَ لكِنَّهُ لايُوْحى اِلَيْه .))(90)
- هر كس قرآن را حفظ كند نبوّت در سينه او گنجانده مى شود با اين تفاوت كه به او
وحى نمى شود.
ب - ((مَنْ كانَ مَعَ الْقُرْآنِ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، وَ
مَنْ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، كانَ مَعَ الْقُرْآنِ.))(91)
- كسى كه همراه قرآن باشد، همراه عترت هم خواهد بود؛ و هر كس همراه عترت باشد همراه
قرآن خواهد بود.
3 - آقاى طباطبائى ضمن تشكّر از آقا درخواست دعاى خير براى علم الهدى نمودند و آقا
فرمودند: ((اين دعايى را كه مى خوانم شما و هر كس كه خواهان
تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى كه روى سر محمّد حسين دست
مى كشيدند اين دعا را خواندند:
((اَللّهُمَّ، اجْعَلْنى فى دِرْعِكَ الْحَصينَةِ الَّتى
تَجْعَلُ فيها مَنْ تُريد.))(92)
يعنى خداوندا، مرا در زرهِ محكم خود قرار بده ، كه هر كس را بخواهى در آن قرار مى
دهى .(93)
14 - ارزش سحر خيزى و شب زنده دارى
آيت الله محمد حسين احمدى فقيه يزدى مى گويد: ((ايشان به
سحرخيزى و شب زنده دارى خيلى سفارش مى كردند و حتى گاهى مى فرمودند: اصلا
پيغمبرصلّى اللّه عليه و آله با همين شب زنده دارى و سحرخيزى و انس با شب ، معارف
الهى را گرفتند.
زمانى درباره معناى اين روايت كه ائمه عليهم السّلام فرموده اند: ((صبر
مى كنيم شب جمعه بشود تا درهاى رحمت الهى باز بشود، و علم ما آل محمدصلّى اللّه
عليه و آله هم در شبهاى جمعه و شبهاى قدر و غيره نورانيّت بيشترى پيدا مى شود))
از ايشان سؤ ال كردم .
فرمودند: ((بله ، آن لحظه هاى خاصّ و آن رحمت الهى در سحر.))
و چند مرتبه اين را فرمودند: ((سحر سحر)).
ايشان بيدارى شب ، سحرخيزى ، و رعايت نماز شب ، نوافل ، و دائم الذّكر بودن را
داراى اهميّت مى دانست ، و از بزرگان نقل مى كردند كه وقتى مى خواستند مطلبى و فيضى
را از خداوند بگيرند، از شب و سحر استفاده مى كردند؛ زيرا سحر با خدا خلوت كردن و
با خدا ارتباط پيدا كردن اثر خاصّى دارد و مكرّر در اين باره نصيحت مى فرمودند.))
15 - پيوسته به ياد خدا بودن
هم او باز مى گويد: ((يكى از خصوصياتى كه گاهى ايشان بدان
اشاره مى فرمودند اين بود كه انسان بايد دائم الذكر باشد، زيرا كسى كه دائم الذكر
باشد همواره خود را در محضر خدا مى بيند و پيوسته با خدا سخن مى گويد، و گاهى در
اين رابطه روايتى را هم بيان مى كردند)).
16 - كار خوب خود را كم ديدن
استاد خسروشاهى مى گويد: ((آيت الله بهجت هميشه كارهاى خير و
عباداتى را كه انجام مى دادند كم مى ديدند و مى فرمودند: ((چه
خوب است انسان عبادت و كار خير كه انجام مى دهد بگويد كارى نكردم ، اما كار نيك و
خوبى كه از ديگران ديد بگويد: چقدر كار بزرگى انجام داده است .
يعنى ايشان نظرشان اين است كه : ما كار خير خود را بايد اندك ، و كار ديگران را
بسيار و بزرگ ببينيم .))
17 - قدم اول در سير الى اللّه
هم او مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: مقام اوّل در
سير الى الله و در مسير تقرّب الى اللّه براى هر كسى كه متوجّه خودسازى مى شود، اين
است كه مى بيند يك مسافت و فاصله اى با مولاى خود دارد بايد كارى كند اين فاصله اى
كه با مولا دارد دورتر نشود، حالا نزديكتر نشد عيبى ندارد سعى كند خود را در اين
موقعيّتى كه هست حفظ كند. يعنى اول سعى كند دور نشود تا كم كم به جلو حركت و خود را
به مولا نزديك كند.))
18 - گرفتن تاءييديه و امضاء از امام زمان (عج )
نيز مى گويد: ((ايشان در بياناتشان مى فرمودند: ما طلاّب
بايد در اين فكر باشيم كه چگونه مى توانيم يك امضاء و تاءييدى از مولايمان حضرت ولى
عصر(عج ) بگيريم ؟ يعنى چگونه درس بخوانيم و چگونه رفتار كنيم كه مولايمان ما را
امضاء و تاءييد كند؟ يك طلبه هميشه (چه در اوان تحصيل و چه بعد از فراغ از تحصيل )
همّ و غمّش بايد اين باشد. بايد در اين فكر باشد كه رفتارم ، كردارم و گفتارم چگونه
باشد كه آقا مرا تاءييد بكند. اگر طلبه اى هميشه در اين فكر باشد و در اين مسير
حركت كند دچار هيچ انحرافى نخواهد شد، نه در كردارش ، نه در گفتارش و نه در رفتارش
. خلاف زىّ و شاءن از او سر نمى زند، دچار سردرگمى و بحران نخواهد شد.))