جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه
ابن ابى الحديد
جلد ۶
ترجمه و تحشيه : دكتر محمود
مهدوى دامغانى
- ۱۰ -
سخن درباره نام اسيران بدر و كسانى كه آنان را اسير كردند
واقدى مى گويد: از بنى هاشم عباس بن عبدالمطلب كه او
را ابواليسر كعب بن عمرو اسير كرد و عقيل بن ابى طالب كه او را عبيد بن اوس ظفرى
اسير كرد و نوفل بن حارث بن عبدالمطلب كه او را جبار بن صخر اسير كرد و هم پيمانى
از بنى هاشم كه از قبيله فهر بود به نام عتبه ، چهار تن .
از خاندان مطلب بن عبد مناف ، سائب بن عبيد و عبيد بن عمرو بن علقمه ، دو تن كه هر
دو را سلمه بن اسلم بن حريش اشهلى اسير كرد.
واقدى مى گويد: اين موضوع را ابن ابى حبيبه براى من نقل كرد و گفت براى آزادى آن دو
كسى نيامد و چون مالى نداشتند پيامبر صلى الله عليه و آله بدون دريافت فديه آزادشان
فرمود.
از خاندان عبد شمس بن عبد مناف ، عقبه عقبه بن ابى معيط كه به فرمان رسول خدا صلى
الله عليه و آله او را عاصم بن ثابت بن ابى الافلح گردن زد، او را عبد الله بن
ابوسلمه عجلانى اسير كرده بود. حارث بن ابى و جزه بن ابى عمرو بن اميه را سعد بن
ابى وقاص اسير كرده بود و وليد بن عقبه بن ابى معيط براى پرداخت فديه او آمد و چهار
هزار درهم فديه او را پرداخت كرد.
واقدى مى گويد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داد اسيران را رد كنند
و سپس ميان اصحاب خود قرعه كشيد، ابن حارث باز هم در سهم سعد بن ابى وقاص كه خودش
او را اسير كرده بود قرار گرفت . عمرو بن ابى سفيان كه على بن ابى طالب عليه السلام
او را اسير كرد در قرعه كشى در سهم رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفت و
پيامبر صلى الله عليه و آله او را بدون دريافت فديه با سعد بن نعمان بن اكال از بنى
معاويه كه براى عمره به مكه رفته بود و زندانى شد و مشركان رهايش نمى كردند مبادله
فرمود.
محمد بن اسحاق در كتاب المغازى خود روايت مى كند كه عمرو بن ابى سفيان را على عليه
السلام در جنگ بدر اسير كرد، مادر عمرو، دختر عقبه بن ابى معيط بود. عمرو همچنان در
دست پيامبر صلى الله عليه و آله باقى ماند و به ابوسفيان گفتند آيا فديه پسرت عمرو
را نمى پردازى ؟ گفت : آيا بايد هم خون بدهم و هم مال ؟ پسرم حنظله را كشتند حالا
فديه عمرو را هم بدهم تا رهايش كنند، در دست آنان باشد و تا هر وقت مى خواهند او را
نگهدارند. در همان حال كه عمرو در مدينه زندانى بود، سعد بن نعمان بن اتكال از
قبيله بنى عمرو بن عوف كه پيرمردى بود و از آنچه ابوسفيان نسبت به او انجام دهد بيم
نداشت ، همراه يكى از زنان خود براى انجام عمره به مكه آمد. قريش هم عهد كرده بودند
كه متعرض حاجيان و عمره گزاران نشوند، ولى ابوسفيان او را گرفت و در مكه به عوض پسر
خود عمرو زندانى كرد و براى گروهى از مردم مدينه اين شعر را فرستاد:
اى خويشاوندان ابن اكال فرياد خواهى او را پاسخ دهيد شما كه پيمان بسته ايد اين
سرور سالخورده را رها نكنيد. ولى خاندان عمرو بن عوف زبون و فرو مايه اند اگر اين
قيد و بند را از اسير خود بر ندارند.
چون اين اشعر و خبر به اطلاع خاندان عمرو بن عوف رسيد به حضور پيامبر صلى الله عليه
و آله رفتند و خبر را به اطلاع ايشان رساندند و تقاضا كردند عمرو پسر ابوسفيان را
در اختيار ايشان بگذارد تا او را با سعد بن نعمان مبادله كنند و رسول خدا صلى الله
عليه و آله چنان فرمود و آنان عمرو را به مكه و پيش ابوسفيان و او هم سعد را آزاد
كرد. حسان بن ثابت در پاسخ ابوسفيان چنين سروده است :
اگر سعد آزاد مى بود آن روز مكه پيش از آنكه اسير شود بسيارى از شما را مى كشت ، با
شمشير تيز برنده و كمانى كه از چوب نبع ساخته شده است و چون تير از آن رها مى شود
بانگ ناله اش بر مى خيزد.
ابوالعاص بن ربيع را خراش بن صمه اسير كرد و برادرش عمرو بن ربيع براى پرداخت فديه
او آمد. فديه هم پيمانى از ايشان به نام ابوريشه را نيز عمرو بن ربيع پرداخت و عمرو
بن ازرق را هم عمرو بن ربيع آزاد كرد. عمرو بن ازرق پس از قرعه كشى در سهم تميم ،
برده آزاد كرده خراش بن صمه ، قرار گرفته بود. عقبه بن حارث حضرمى را عماره بن حزم
اسير كرد ولى پس از قرعه كشى در سهم ابى بن كعب قرار گرفت و عمرو بن ابوسفيان بن
اميه فديه او را پرداخت . و ابوالعاص بن نوفل بن عبد شمس كه عمار بن ياسر او را
اسير كرد و براى آزادى و پرداخت فديه او پسر عمويش آمد، جمعا هشت تن .
از خاندان نوفل بن عبد مناف ، عدى بن خيار كه خراش بن صمه او را اسير كرد و عثمان
بن عبد شمس برادرزاده عتبه بن غزوان كه هم پيمان ايشان بود و او را حارثه بن نعمان
اسير كرده بود، و ابوثور كه او را ابو مرثد غنوى اسير كرده بود، جمعا سه تن كه هر
سه تن را جبير بن مطعم با پرداخت فديه آزاد كرد.
از خاندان عبدالدار بن قصى ابوعزيز بن عمير كه او را ابو اليسر اسير گرفت اما در
قرعه كشى در سهم محرز بن نضله قرار گرفت . واقدى مى گويد: ابوعزيز برادر پدر و
مادرى مصعب بن عمير بود و مصعب به محرز بن نضله گفت : او را ارزان از دست ندهى كه
مادرى بسيار توانگر در مكه دارد. ابوعزيز به مصعب گفت : اى برادر سفارش تو نسبت به
برادرت چنين است ؟ مصعب گفت : محرز برادر من است نه تو، و مادرش براى فديه او چهار
هزار درهم فرستاد و اين پس از آن بود كه پرسيده بود بيشترين مبلغى كه براى افراد
قريش فديه پرداخته اند چقدر است ، گفته بود چهار هزار درهم و او چهار هزار درهم را
فرستاد.
اسود بن عامر بن حارث بن سباق كه او را حمزه بن عبدالمطلب اسير كرده بود، جمعا دو
تن كه براى آزادى و پرداخت فديه آن دو طلحه بن ابى طلحه به مدينه آمد.
از خاندان اسد بن عبدالعزى بن قصى ، سائب بن ابى حبيش بن مطلب بن اسد بن عبدالعزى
كه او را عبدالرحمان بن عوف اسير كرد و عثمان بن حويرث بن عثمان بن اسد بن عبد
العزى كه او را حاطب بن ابى بلتعه اسير كرد، و سالم بن شماخ كه او را سعد بن ابى
وقاص اسير كدر و براى پرداخت فديه اين سه تن عثمان بن ابى حبيش آمد و براى هر يك
چهار هزار درهم فديه پرداخت .
از خاندان تميم بن مره مالك بن عبدالله بن عثمان كه او را قطبه بن عامر بن حديده
اسير گرفت و او در مدينه به حال اسيرى در گذشت .
از خاندان مخزوم ، خالد بن هشام بن مغيره كه او را سواد بن غزيه اسير كرد، و اميه
بن ابى حذيفه بن مغيره كه او را بلال اسير كرد، و عثمان بن عبدالله بن مغيره كه در
جنگ نخله گريخته بود و او را واقد بن عبدالله تميمى در جنگ بدر اسير كرد و به او
گفت : سپاس خداوندى را كه امروز مرا بر تو كه در جنگ نخله گريختى پيروز فرمود. براى
پرداخت فديه اين سه تن عبدالله بن ابى ربيعه آمد و براى هر يك چهار هزار درهم فديه
داد. وليد بن وليد بن مغيره كه او را عبدالله بن جحش اسير كرد، براى پرداخت فديه او
دو برادرش خالد و هشام پسران وليد آمدند. هشام مى خواست براى فديه او سه هزار
درهم بپردازد ولى عبدالله بن جحش از پذيرفتن آن خود دارى كرد. خالد به برادر خود
هشام گفت : چون وليد برادر مادرى تو نيست چنين مى كنى و حال آنكه به خدا سوگند هر
چه عبد الله بگويد براى آزادى وليد انجام مى دهم . چون فديه او را به چهار هزار درم
پرداختند، او را با خود آوردند و چون به ذوالحليفه رسيدند وليد گريخت و به حضور
پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت و مسلمان شد. به او گفتند: كاش پيش از آنكه فديه
ات پرداخت مى شد مسلمان مى شدى ! گفت : خوش نداشتم تا همچون افراد قوم خود فديه
نپرداخته ام ، مسلمان شوم .
واقدى مى گويد: و گفته شده است وليد بن وليد را سليط بن قيس مازنى اسير گرفته است ،
و قيس بن سائب كه او را عقيده بن حساس اسير كرد و چون مى پنداشت ثروتمند است او را
مدتى پيش خود باز داشت تا آنكه برادرش فروه بن سائب براى پرداخت فديه او آمد و مدتى
ماند و سرانجام همان چهار هزار درم را پرداخت ولى مقدارى از فديه او كالا بود.
از خاندان ابو رفاعه ، صيفى بن ابى رفاعه بن عائذ بن عبدالله بن عمير بن مخزوم ، كه
او را مردى از مسلمانان اسير كرد و چون مالى نداشت مدتى همانجا ماند و سرانجام آن
مرد او را رها كرد. و ابولمنذر بن ابى رفاعه بن عائذ كه واقدى ننوشته است چه كسى او
را اسير كرده است و فديه او دو هزار درهم پرداخت شد. و عبدالله بن سائب بن عائذ بن
عبدالله كه كينه اش ابوعطاء بود و او را سعد بن ابى وقاص اسير كرد و فديه او هزار
درهم پرداخت شد. و مطلب بن حارث بن عبيد بن عمير بن مخزوم كه او را ابو ايوب انصارى
اسير كرد و چون مالى نداشت پس از مدتى ابوايوب او را آزاد كرد. و خالد بن اعلم
عقيلى هم پيمان بنى مخزوم و همدست كه اين بيت را سروده و گفته است :
چنان نيستيم كه از پاشنه هاى پاى ما خون بريزد بلكه همواره بر پشت پاهايمان خون مى
چكد - يعنى هيچ گاه پشت به جنگ نمى دهيم و هميشه روياروييم -.
محمد بن اسحاق مى گويد: همو نخستين كسى بود كه پشت به جنگ داد و گريخت ، او را خباب
بن منذر بن جموح اسير كرد و براى پرداخت فديه او عكرمه بن ابى جهل آمد، جمعا ده تن
.
از خاندان جمح عبدالله بن ابى بن خلف كه او را فروه بن ابى عمرو بياضى اسير كرد
پدرش ابى بن خلف براى پرداخت فديه او آمد و فروه مدتى از قبول فديه خود دارى كرد، و
ابوعزه عمرو بن عبدالله بن وهب كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را بدون دريافت
فديه آزاد فرمود. او شاعرى بد زبان بود و پيامبر صلى الله عليه و آله پس از اينكه
در جنگ احد او را اسير گرفتند كشت . واقدى ننوشته است چه كسى او را در جنگ بدر اسير
كرده است . وهب بن عمير بن وهب كه او را رفاعه بن رافع زرقى اسير گرفت و پدرش عمير
بن وهب براى پرداخت فديه او آمد كه چون مسلمان شد پيامبر صلى الله عليه و آله پسرش
را بدون دريافت فديه آزاد فرمود، و ربيعه بن دراج بن عنبس بن وهبان بن وهب بن حذاقه
بن جمح كه فقير بود و چيزى اندك از او گرفته و آزاد شد واقدى ننوشته است چه كسى او
را اسير كرده است ، وفا كه ، برده آزاد كرده اميه بن خلف ، كه سعد بن ابى وقاص
اسيرش كرد، جمعا پنج تن .
از خاندان سهم بن عمرو، ابووداعه بن ضبيره و او نخستين اسيرى بود كه فديه اش پرداخت
شد. پسرش مطلب براى پرداخت فديه او آمد و چهار هزار درهم پرداخت و واقدى ننوشته است
چه كسى او را اسير كرده است . و فروه بن قيس بن عدى بن حذاقه بن سعيد بن سهم كه او
را ثابت بن اقزم اسير گرفت و عمرو بن قيس براى پرداخت فديه او آمد و چهار هزار درهم
پرداخت كرد. و حنظله بن قبيظه بن حذاقه بن سعد كه عثمان بن مظعون او را اسير كرد و
حجاج بن حارث بن قيس بن سعد بن سهم كه او را نخست عبدالرحمان بن عوف اسير كرد و
گريخت و سپس ابوداود مازنى او را به اسيرى گرفت ، جمعا چهار تن .
از خاندان مالك بن حسل ، سهيل بن عمرو عبد شمس بن عبدود بن نصر بن مالك ، كه او را
مالك بن دخشم اسير كرد و براى پرداخت فديه و مكرز حفص بن احنف آمد و در مورد مبلغ
به توافق رسيد كه چهار هزار درهم بپردازد. گفتند: مال را بياور، گفت : آرى اينك
مردى را به جاى مردى ديگر يا پايى را به جاى پاى ديگر در بند كنيد - مرا به جاى او
بگيريد - چنان كردند و سهيل را آزاد ساختند و مكرز بن حفص را پيش خود باز داشتند،
تا آنكه سهيل از مكه مال را فرستاد.
(163) و عبدالله بن زمعه بن قيس بن نصر بن مالك كه او را عمير بن
عوف ، برده آزاد كرده سهيل بن عمرو، اسير گرفته بود، و عبدالعزى بن مشنوء بن وقدان
بن عبدشمس بن عبدود كه او را نعمان بن مالك اسير كرد.
نام عبدالعزى را پس از اينكه مسلمان شد پيامبر صلى الله عليه و آله به عبدالرحمان
تغيير داد، جمعا سه تن .
از خاندان فهر طفيل بن ابى قنيع كه جمعا چهل و شش اسيرند.
در كتاب واقدى آمده است اسيرانى كه شمار و نامشان شناخته شده است چهل و نه تن بوده
اند ولى واقدى توضيح ديگرى درباره اين جمله خود نداده است .
واقدى همچنين از قول سعيد بن مسيب نقل مى كند كه گفته است : شمار اسيران هفتاد تن
بوده است و شمار كشته شدگان بيش از هفتاد است جز اينكه اسيران معروف و شناخته شده
همينها كه نام برديم هستند و مورخان نامهاى اسيران ديگر را ثبت نكرده اند.
سخن درباره كسانى از مشركان كه در بدر
اطعام كردند
واقدى مى گويد: آنچه مورد اتفاق است و در آن خلافى نيست اين است كه آنان نه
تن بوده اند، از خاندان عبد مناف ، حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف ، و عتبه و
شيبه پسران ربيعه بن عبد شمس .
از خاندان اسد بن عبدالعزى ، زمعه بن اسود بن مطلب بن اسد و نوفل بن خويلد كه معروف
به ابن العدويه است .
از خاندان مخزوم ، ابوجهل عمرو بن هشام بن مغيره .
از خاندان جمح ، اميه بن خلف .
از خاندان سهم ، نبيه و منبه پسران حجاج كه همين نه تن هستند.
واقدى مى گويد: سعيد بن مسيب مى گفته است : هيچ كس در بدر اطعام نكرد مگر آنكه كشته
شد. واقدى همچنين مى گويد: گروهى ديگر را هم در زمره اطعام كنندگان در بدر نام برده
اند كه در مورد آنان اختلاف است ، مثل سهيل بن عمرو و ابوالبخترى و كسان ديگرى غير
آن دو. گويد: اسماعيل بن ابراهيم از موسى بن عقبه براى من نقل كرد كه مى گفته است :
نخستين كس كه براى مشركان شتر كشت ابوجهل بود كه در مرالظهران ده شتر كشت و پس از
او اميه بن خلف در عسفان نه شتر كشت . سپس سهيل بن عمرو در قديه ده شتر كشت . از
آنجا به سوى آبهاى كنار دريا رفتند، راه را گم كردند و همانجا يك روز ماندند و شيبه
براى ايشان نه شتر كشت . سپس به ابواء رسيدند و قيس جمحى براى آنان نه شتر كشت و پس
از و عتبه ده شتر كشت و سپس حارث بن عمرو براى آنان نه شتر كشتند و ابوالبخترى كنار
آب بدر ده شتر و پس از او مقيس بن ضبابه هم كنار آب بدر نه شتر كشتند و آنگاه جنگ
آنان را به خود مشغول داشت .
واقدى مى گويد: ابن ابى الزناد مى گفت : به خدا سوگند گمان نمى كردم كه مقيس ياراى
كشتن يك شتر داشته باشد.
واقدى سپس افزوده است كه من قيس جمحى را نمى شناسم ، ولى ام بكر از قول پسرش مسور
بن مخزمه نقل مى كند كه مى گفته است معمولا چند تن در طعام دادن شركت مى كردند كه
به نام يكى از ايشان نسبت داده و در مورد ديگران سكوت مى شد.
محمد بن اسحاق روايت مى كند كه عباس بن عبدالمطلب هم در بدر از اطعام كنندگان بوده
است و همچنين طعيمه بن عدى كه او و حكيم و حارث بن عامر بن نوفل با يكديگر نوبت
داشتند و ابوالبخترى هم با حكيم بن حزام نوبت داشت . نضر بن حارث بن كلده بن علقه
بن عبد مناف بن عبدالدار هم از اطعام كنندگان بود.
ابن اسحاق مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله كشته شدن حارث بن عامر را خوش نمى
داشت و روز جنگ بدر فرمود: هر كس از شما بر او دست يافت او را براى يتيما خاندان
نوفل رها كند. قضا را او در معركه كشته شد.
سخن درباره مسلمانانى كه در جنگ بدر
شهيد شدند
واقدى مى گويد: عبدالله بن جعفر براى من نقل كرد و گفت : از زهرى پرسيدم در
بدر چند تن از مسلمانان كشته شدند؟ گفت : چهار ده تن ؛ شش تن از مهاجران و هشت تن
از انصار.
گويد: از خاندان مطلب بن عبد مناف ، عبيده حارث كه او را شبيه بن ربيعه كشته است و
در روايت واقدى عتبه او را كشته است و پيامبر صلى الله عليه و آله عبيده را در
منطقه صفراء به خاك سپردند.
از خاندان زهره ، عمير بن ابى وقاص كه او را عمرو بن عبدود سوار كار احزاب كشه است
و عمير بن عبدود ذوالشمالين هم پيمان بنى زهره بن خزاعه كه او را ابواسامه جشمى
كشته است .
از خاندان عدى بن كعب ، عاقل بن ابوالبكير كه اصل او از قبيله سعد بن بكر و هم
پيمان بنى عدى است و او را مالك بن زهير جشمى كشته است و مهجع برده آزاد كرده عمر
بن خطاب كه او را عامر بن حضرمى كشته است و گفته شده است مهجع نخستن كسى از مهاجران
است كه كشته شده است .
از خاندان حارث بن فهر، صفوان بن بيضاء كه او را طعيمه بن عدى كشته است و اينان شش
تنى هستند كه از مهاجران در جنگ بدر شهيد شده اند.
از انصار، از خاندان عمرو بن عوف ، مبشر بن عبدالمنذر كه او را ابو ثور كشته است و
سعد بن خيثمه كه او را عمرو بن عبدود و نيز گفته شده طعيمه بن عدى كشته است و از
خاندان عمرو بن نجار، حارثه بن سراقه كه حبان بن عرقه تيرى به او زد كه به حنجره اش
خورد و او را كشت .
از خاندان مالك بن نجار، عوف و معوذ دو پسر عفراء كه آن دو را ابوجهل كشته است .
از خاندان سلمه بن حرام ، عمير بن حمام بن جموح كه او را خالد بن اعلم عقيلى كشته
است و گفته مى شود عمير بن حمام نخستين شهيد از انصار است و نيز گفته شده است
نخستين شهيد انصار حارث بن سراقه است .
از خاندان زريق ، بن معلى كه او را عكرمه بن ابى جهل كشته است .
از خاندان حارث بن خزرج ، يزيد بن حارث بن قسحم كه او را نوفل بن معاويه ديلى كشته
است و اين هشت تن شهيدان انصارند.
واقدى مى گويد: عكرمه از ابن عباس نقل مى كند كه مى گفته است : انسه برده آزاد كرده
پيامبر صلى الله عليه و آله هم در جنگ بدر كشته شده است .
و روايت شده است كه معاذ بن ماعص در جنگ بدر زخمى شد و از همان زخم در مدينه در
گذشت و عبيد بن سكن هم زخمى شد و زخمش چركين گرديد و چون به مدينه آمد از همان زخم
در گذشت .
سخن درباره كسانى از مشركان كه در بدر
كشته شدند و نام كشندگان ايشان
واقدى مى گويد: از خاندان عبد شمس بن عبد مناف . حنظله پسر ابوسفيان بن حرب
كه او را على بن ابى طالب عليه السلام كشه است . و حارث بن حضرمى كه او را عمار بن
ياسر كشته است . و عامر بن حضرمى كه او را عاصم بن ثابت بن ابى الافلح كشته است . و
عمير بن ابى عمير و پسرش كه از اموالى خاندان عبد شمس بودند عمير بن ابى عمير را
سالم برده آزاد كرده ابوحذيفه كشته است و واقدى نام كشنده پسر او را ننوشته است . و
عبيده بن سعيد بن عاص كه او را زبير بن عوام كشته است . و عاص بن سعيد بن عاص كه او
را على عليه السلام كشته است . و عقبه بن ابى معيط را به فرمان رسول خدا صلى الله
عليه و آله عاصم بن ثابت گردن زد و او را اعدام كرد.
بلاذرى روايت كرده است كه او را پس از اعدام بر دار كشيدند و او نخستين بردار كشيده
در اسلام است و ضرار بن خطاب درباره او چنين سروده است :
اى چشم بر عقبه بن ابان كه شاخه تنومند قبيله فهر و سوار كار همه دليران بود بگرى .
(164)
و عتبه بن ربيعه كه او را حمزه بن عبدالمطلب كشته است و شيبه بن ربيعه كه او را
عبيده بن حارث و حمزه و على كشته اند و هر سه در كشتن او شريكند. و وليد بن عتبه بن
ربيعه كه و را على بن ابى طالب عليه السلام كشته است . و عامر بن عبدالله هم پيمان
ايشان كه او را هم على عليه السلام كشته است و نيز گفته شده است سعد بن معاذ او را
كشته است ، جمعا دوازده تن .
از خاندان نوفل بن عبد مناف ، حارث بن نوفل كه او را خبيب بن يساف
(165) كشته است ، و طعيمه بن عدى كه كنيه اش ابوالريان بوده است به
روايت واقدى ، حمزه بن عبد المطلب و به روايت محمد بن اسحاق ، على عليه السلام او
را كشته اند. بلاذرى روايت غريبى نقل كرده و گفته است طعيمه بن عدى در جنگ بدر اسير
شد و پيامبر صلى الله عليه و آله به دست حمزه او را اعدام كرد، جمعا دو تن .
از خاندان اسد بن عبدالعزى ، زمعه بن اسود كه او را ابودجانه كشته است و هم گفته
اند كه او را حارث بن جذع كشته است ، و پسرش حارث بن زمعه كه او را على ، عليه
السلام ، كشته است . و عقيل بن اسود بن مطلب كه او را على و حمزه كشته اند و هر دو
در كشتن او شركت داشته اند. واقدى مى گويد: ابومعشر براى من نقل كرد كه على ، عليه
السلام ، به تنهايى او را كشته است و هم گفته اند ابو داود مازنى به تنهايى او را
كشته است ، و ابوالبخترى كه همان عاص بن هشام است و او را مجذر بن زياد، و گفته اند
ابواليسر كشته اند. و نوفل بن خويلد بن اسد بن عبدالعزى كه همان ابن العدويه است و
او را على عليه السلام كشته است ، جمعا پنج تن .
از خاندان عبدالدرار بن قصى ، نضر بن حارث بن كلده كه على عليه السلام به فرمان
پيامبر صلى الله عليه و آله او را با شمشير گردن زد. نضر را مقداد بن عمرو اسير
كرده بود و او به مقداد وعده داده بود كه با فديه گرانى خود را آزاد خواهد كرد و
چون او را پيش آوردند كه گردنش را بزنند. مقداد گفت : اى رسول خدا، من عائله مندم و
دين را هم بسيار دوست مى دارم . پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت : پروردگارا
مقداد از فضل خود بى نياز فرماى ، اى على برخيز و گردنش را بزن . و زيد بن مليص ،
كه برده آزاد كرده عمرو بن هاشم بن عبد مناف بود و اصل او از خاندان عبد الدار است
او را على عليه السلام و نيز گفته شده است بلال كشته اند، جمعا دو تن .
از خاندان تيم بن مره ، عمير بن عثمان بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مره كه او
را على عليه السلام كشته است و عثمان بن مالك بن عبيدالله بن عثمان كه صهيب او را
كشته است ، جمعا بلاذرى عثمان بن مالك را نام نبرده است .
از خاندان مخزوم بن يقظه ، از اعقاب مغيره بن عبدالله بن عمير بن مخزوم ، ابوجهل
عمرو بن هشام بن مغيره كه معاذ بن عمرو بن جموح و معوذ و عوف پسران عفراء بر او
ضربت زدند و عبدالله بن مسعود سرش را از تن جدا كرد. و عاص بن هاشم بن مغيره ، دايى
عمر بن خطاب ، كه او را عمر كشته است .
(166) و عمرو بن يزيد بن تميم تميمى هم پيمان ايشان كه او را عمار
بن ياسر و هم گفته شده است على عليه السلام كشته است . از اعقاب وليد بن مغيره ،
ابوقيس وليد بن وليد برادر خالد بن وليد كه او را على ، عليه السلام ، كشته است . و
از اعقاب فاكه بن مغيره ، ابوقيس فاكه بن مغيره كه او را حمزه بن عبدالمطلب و گفته
شده است حباب بن منذر كشته اند.
از اعقاب اميه بن مغيره ، مسعود بن ابى اميه كه او را على بن ابى طالب عليه السلام
كشته است . از اعقاب بن عبدالله بن عمير بن مخزوم ، از تيره بنى رفاعه ، اميه بن
عائذ بن رفاعه كه سعد بن ربيع او را كشته است ، و ابوالمنذر بن ابى رفاعه كه سعد بن
عدى عجلانى او را كشته است ، و عبدالله بن ابى رفاعه كه على عليه السلام او را كشته
است و زهير بن ابى رفاعه كه ابو اسيد ساعدى او را كشته است ، و سائب بن ابى رفاعه
كه عبدالرحمان بن عوف او را كشته است .
از اعقاب ابوالسائب مخزومى ، كه همان صيفى بن عائذ بن عبدالله بن عمر بن مخزوم است
، سائب بن ابى السائب كه او را زبير بن عوام كشته است . و اسود بن عبدالاسد بن هلال
بن عبدالله بن عمربن مخزوم كه او را حمزه بن عبدالمطلب كشته است و هم پيمانى جبار
بن سفيان كه برادر عمرو بن سفيان است و او را ابوبرده بن نياز كشته است .
از اعقاب عمران مخزوم ، حاجز بن سائب بن عويمر بن عائذ كه على عليه السلام ، او را
كشته است . بلاذرى روايت مى كند كه ابن حاجز و برادرش عويمر بن سائب را على بن
ابى طالب عليه السلام كشته است ، و عويمر بن عمرو بن عائذ بن عمران مخزوم كه نعمان
بن ابى مالك او را كشته است ، جمعا نوزده تن .
از خاندان جمح بن عمرو بن هصيص ، اميه بن خلف كه او را خبيب بن يساف و بلال با
يكديگر كشته اند.
واقدى مى گويد: معاذ بن رفاعه بن رافع مى گفته است او را ابورفاعه بن رافع كشته است
، و على بن اميه خلف كه او را عمار بن ياسر كشته است ، و اوس بن مغيره بن لوذان
كه او را على عليه السلام و عثمان بن مظعون كشته اند و هر دو در كشتن او شركت داشته
اند، جمعا سه تن .
از خاندان سهم ، منبه بن حجاج كه او را على عليه السلام كشت و نيز گفته شده است
ابواسيد ساعدى او را كشته است ، و نبيه بن حجاج كه او را على عليه السلام كشته است
و عاص بن منبه بن حجاج كه او را هم على عليه السلام كشته است ، و ابوالعاص بن قيس
بن عدى بن سعد بن سهم كه ابودجانه او را كشت . واقدى مى گويد: ابومعشر براى من از
قول اصحاب خود نقل كرد كه او را هم على عليه السلام كشته است ، و عاص بن ابى عوف بن
صبيره بن سعيد بن سعد كه او را ابودجانه كشته است ، جمعا پنج تن .
و از خاندان عامر بن لوى از اعقاب مالك بن حسل ، معاويه بن عبد قيس كه از هم
پيمانان ايشان است و عكاشه بن محصن او را كشته است و هم پيمانى ديگر به نام معبد بن
وهب از قبيله كلب كه او را ابودجانه كشته است ، جمعا دو تن .
بنا به روايت واقدى همه مشركانى كه در جنگ بدر كشته يا اعدام شده اند پنجاه و دو
مردند كه على عليه السلام از اين گروه بيست و چهار تن را كشته يا در كشتن آنها شركت
داشته است .
(167)
روايات بسيارى نقل شده است كه شمار مشركان كشته شده در بدر هفتاد تن بوده اند ولى
آنانى كه شناخته و نام برده شده اند همين ها هستند كه نام برديم .
در روايات شيعه آمده است كه زمعه بن اسود بن مطلب را على كشته است ولى روايات مشهور
حاكى از آن است كه او حارث بن زمعه را كشته است و زمعه را ابودجانه كشته است .
(168).
سخن درباره مسلمانانى كه در جنگ بدر
حاضر شدند
واقدى مى گويد: شمار آنان و هشت نفر كه غايب بودند و پيامبر صلى الله عليه و
آله سهم آنان را از غنايم پرداخت ، سيصد و سيزده مرد بوده است ، واقدى مى گويد: كه
همين شمار در اغلب روايات آمده است . او افزوده است كه در جنگ بدر از مسلمانان هيچ
كس غير از افراد قرشى و هم پيمان ايشان و افراد انصار و هم پيمان يا وابستگان ايشان
شركت نكرده است . همچنين مشركانى كه در جنگ بدر شركت كردند فقط قرشى يا هم پيمان يا
وابسته ايشان بودند.
گويد: شمار مسلمانان قرشى و وابستگان و هم پيمان ايشان هشتاد و شش تن و شمار
انصار و وابستگان و هم پيمان ايشان دويست و بيست و هفت تن بودند. تفصيل اسامى
مسلمانانى كه در بدر شركت داشتند در كتابهاى محدثان آمده است و من از نقل آن در ين
موضع خود دارى مى كنم .
(169)
داستان جنگ احد
فصل چهارم در شرح جنگ احد است و ما به عادت خود كه در جنگ بدر داشتيم ، نخست
آن را از كتاب مغازى واقدى ، كه خدايش رحمت كناد، مى آوريم و سپس افزونيهايى را كه
ابن اسحاق و بلاذرى آورده اند، به مقتضاى حال ذكر مى كنيم .
واقدى مى گويد: چون مشركانى كه در بدر شركت كرده بودند به مكه باز گشتند، كالاهايى
را كه ابوسفيان بن حرب همراه كاروان از شام آورده بود و دارالندوه موجود ديدند.
قريش همواره همين گونه رفتار مى كردند. ابوسفيان به سبب حاضر نبودن صاحبان كالا آن
را از جاى خود تكان نداد و پراكنده نساخت .
|