بخش سوم:
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفههايى كه قبلا براى پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتى بود كه
مخالفينپوشش تراشيدهاند و خواستهاند آن را حتى در صورت اسلامىاش امرى
غير منطقى ونامعقول معرفى كنند.روشن است كه اگر انسان مسالهاى را از اول
خرافه فرض كند،توجيهى هم كه براى آن ذكر مىكند متناسب با خرافه خواهد
بود.اگر بحث كنندگان،مساله را با بىطرفى مورد كاوش قرار مىدادند در
مىيافتند كه فلسفه پوشش وحجاب اسلامى هيچ يك از سخنان پوچ و بىاساس آنها
نيست.
ما براى پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصى قائل هستيم كه نظر عقلى آن
راموجه مىسازد و از نظر تحليل مىتوان آن را مبناى حجاب در اسلام دانست.
واژه«حجاب»
پيش از اينكه استنباط خود را در اين باره ذكر كنيم لازم استيك نكته
رايادآورى كنيم.آن نكته اين است كه معناى لغوى«حجاب»كه در عصر ما اين
كلمهبراى پوشش زن معروف شده است چيست؟كلمه«حجاب»هم به معنى پوشيدن استو
هم به معنى پرده و حاجب.بيشتر، استعمالش به معنى پرده است.اين كلمه از
آنجهت مفهوم پوشش مىدهد كه پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت كه به
حسب اصل لغت هر پوششى حجاب نيست،آن پوشش«حجاب»ناميده مىشود كه ازطريق
پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.در قرآن كريم در داستان سليمان غروبخورشيد را
اين طور توصيف مىكند: حتى توارت بالحجاب (1) يعنى تا آن وقتى
كهخورشيد در پشت پرده مخفى شد.پرده حاجز ميان قلب و شكم را«حجاب»
مىنامند.
در دستورى كه امير المؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشته است
مىفرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» (2) يعنى در ميان
مردم باش،كمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان كن;حاجب و دربان تو
را از مردم جدا نكند،بلكه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا
ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشكايات خود را به گوش تو برسانند و
تو نيز از جريان امور بى اطلاع نمانى.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلى دارد تحت عنوان«فصل في الحجاب كيف يقع
فىالدول و انه يعظم عند الهرم».در اين فصل بيان مىكند كه حكومتها در بدو
تشكيل ميانخود و مردم حائل و فاصلهاى قرار نمىدهند ولى تدريجا حائل و
پرده ميان حاكم ومردم ضخيمتر مىشود تا بالاخره عواقب ناگوارى به وجود
مىآورد.ابن خلدون كلمه«حجاب»را به معنى پرده و حائل(نه پوشش)به كار برده
است.
استعمال كلمه«حجاب»در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و
مخصوصا در اصطلاح فقها كلمه«ستر»كه به معنى پوشش استبه كار رفتهاست.فقها
چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب
شدهاندكلمه«ستر»را به كار بردهاند نه كلمه«حجاب»را.
بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمىشد و ما هميشه همان كلمه«پوشش»را
بهكار مىبرديم، زيرا چنانكه گفتيم معنى شايع لغت«حجاب»پرده است و اگر
در موردپوشش به كار برده مىشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين
امر موجبشده كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت
پرده و در خانهمحبوس باشد و بيرون نرود.
وظيفه پوشش كه اسلام براى زنان مقرر كرده استبدين معنى نيست كه از خانه
بيرون نروند.زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخى از
كشورهاىقديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايى وجود داشته است ولى در
اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود
رابپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد.آيات مربوطه همين معنى را ذكر
مىكند وفتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با
استفاده از قرآن ومنابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت«حجاب»به
كار نرفته است.آياتىكه در اين باره هست،چه در سوره مباركه نور و چه در
سوره مباركه احزاب،حدودپوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده استبدون آنكه
كلمه«حجاب»را به كاربرده باشد.آيهاى كه در آن كلمه«حجاب»به كار رفته
است مربوط استبه زنانپيغمبر اسلام.
مىدانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاى خاصى وارد شده
است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مىشود: يا نساء
النبى لستن كاحد منالنساء يعنى شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام
عنايتخاصى داشته است كه زنانپيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از
وفات ايشان،در خانههاى خودبمانند،و در اين جهتبيشتر منظورهاى اجتماعى و
سياسى در كار بوده است.قرآنكريم صريحا به زنان پيغمبر مىگويد: و قرن فى
بيوتكن يعنى در خانههاى خودبمانيد.اسلام مىخواسته است«امهات
المؤمنين»كه خواه ناخواه احترام زيادى در ميانمسلمانان داشتند از احترام
خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل
سياسى و اجتماعى واقع نشوند.و چنانكه مىدانيم يكى از
امهاتالمؤمنين(عايشه)كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاى سياسى ناگوارى
براى جهاناسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مىكرد و مىگفت
دوست داشتمفرزندان زيادى از پيغمبر مىداشتم و مىمردند اما به چنين
ماجرايى دست نمىزدم.
سر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص
ديگرىازدواج كنند به نظر من همين است;يعنى شوهر بعدى از شهرت و احترام
زنشسوء استفاده مىكرد و ماجراها مىآفريد.بنابر اين اگر درباره زنان
پيغمبر دستور اكيدترو شديدترى وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيهاى كه در آن آيه كلمه«حجاب»به كار رفته آيه53 از سوره
احزاب است كه مىفرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعنى
اگر از آنهامتاع و كالاى مورد نيازى مطالبه مىكنيد از پشت پرده از آنها
بخواهيد.در اصطلاحتاريخ و حديث اسلامى هر جا نام«آيه حجاب»آمده است مثلا
گفته شده قبل از نزولآيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين
شد،مقصود اين آيه است كهمربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات
سوره نور كه مىفرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الى آخر-قل للمؤمنات يغضضن منابصارهن .
يا آيه سوره احزاب كه مىفرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الى آخر.
اما اينكه چطور در عصر اخير به جاى اصطلاح رايج فقها يعنى ستر و
پوششكلمه حجاب و پرده و پردگى شايع شده استبراى من مجهول است،و شايد از
ناحيهاشتباه كردن حجاب اسلامى به حجابهايى كه در ساير ملل مرسوم بوده
استباشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشترى خواهيم داد.
سيماى حقيقى مساله حجاب
حقيقت امر اين است كه در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجابسخن در
اين نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن
اين است كه آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد
حقداشته باشد كه از هر زنى در هر محفلى حداكثر تمتعات را به استثناى زنا
ببرد يا نه؟
اسلام كه به روح مسائل مىنگرد جواب مىدهد:خير،مردان فقط در
محيطخانوادگى و در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگين
مىتوانند اززنان به عنوان همسران قانونى كامجويى كنند،اما در محيط اجتماع
استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از
كانون خانوادگى كاميابسازند به هر صورت و به هر شكل ممنوع مىباشند.
درست است كه صورت ظاهر مساله اين است كه زن چه بكند؟پوشيده بيرونبيايد
يا عريان؟ يعنى آن كس كه مساله به نام او عنوان مىشود زن است و احيانا
مسالهبا لحن دلسوزانهاى طرح مىشود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا
محكوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه
آيا مرد بايد دربهرهكشى جنسى از زن،جز از جهت زنا، آزادى مطلق داشته باشد
يا نه؟يعنى آن كه دراين مساله ذى نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن
در اين مساله ذىنفعتراست.به قول ويل دورانت:
«دامنهاى كوتاه براى همه جهانيان بجز خياطان نعمتى است.»
پس روح مساله،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگى و همسران مشروع،ياآزاد
بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار
فرضيهاول است.
از نظر اسلام محدوديت كاميابيهاى جنسى به محيط خانوادگى و
همسرانمشروع،از جنبه روانى به بهداشت روانى اجتماع كمك مىكند،و از جنبه
خانوادگىسبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقرارى صميميت كامل بين زوجين
مىگردد،و ازجنبه اجتماعى موجب حفظ و استيفاى نيروى كار و فعاليت اجتماع
مىگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب مىگردد كه ارزش زن در برابر مرد
بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامى به نظر ما چند چيز است.بعضى از آنها جنبه روانى دارد
وبعضى جنبه خانه و خانوادگى،و بعضى ديگر جنبه اجتماعى،و بعضى مربوط
استبهبالا بردن احترام زن و جلوگيرى از ابتذال او.
حجاب در اسلام از يك مساله كلىتر و اساسىترى ريشه مىگيرد و آن اين
استكه اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى،چه بصرى و لمسى و چه نوع
ديگر،بهمحيط خانوادگى و در كادر ازدواج قانونى اختصاص يابد،اجتماع منحصرا
براى كارو فعاليتباشد.بر خلاف سيستم غربى عصر حاضر كه كار و فعاليت را با
لذتجوييهاىجنسى به هم مىآميزد اسلام مىخواهد اين دو محيط را كاملا از
يكديگر تفكيك كند.
اكنون به شرح چهار قسمت فوق مىپردازيم:
1.آرامش روانى
نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بى بند و بار هيجانها و
التهابهاىجنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى سكس را به صورت يك عطش روحى و
يكخواست اشباع نشدنى درمىآورد.غريزه جنسى غريزهاى نيرومند،عميق
و«درياصفت»است،هر چه بيشتر طاعتشود سركشتر مىگردد،همچون آتش كه هر چه
بهآن بيشتر خوراك بدهند شعلهورتر مىشود.براى درك اين مطلب به دو چيز
بايدتوجه داشت:
1.تاريخ همان طورى كه از آزمندان ثروت ياد مىكند كه با حرص و
آزىحيرتآور در پى گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بيشتر جمع
مىكردهاندحريصتر مىشدهاند،همچنين از آزمندانى در زمينه مسائل جنسى ياد
مىكند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زيبارويان در يك حدى
متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كسانى كه قدرت استفاده
داشتهاند چنين بودهاند.
كريستن سن نويسنده كتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم كتاب
خويشمىنويسد:
«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنى كه خسرو(پرويز)در
حرمداشت مىبينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نمىشد.دوشيزگان و
بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مىدادند به حرم خود مىآورد.هر
زمان كهميل تجديد حرم مىكرد نامهاى چند به فرمانروايان اطراف مىفرستاد
و در آنوصف زن كامل عيار را درج مىكرد.پس عمال او هر جا زنى را با وصف
نامهمناسب مىديدند به خدمت مىبردند.»
از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار مىتوان يافت.در جديد اين
جريانها بهشكل حرمسرا نيست،به شكل ديگر است،با اين تفاوت كه در جديد لزومى
نداردكسى به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد.در جديد
به بركتتجدد فرنگى،براى مردى كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته
باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهرهكشى كند.
2.هيچ فكر كردهايد كه حس«تغزل»در بشر چه حسى است؟قسمتى از
ادبياتجهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود
راستايش مىكند،به پيشگاه او نياز مىبرد،او را بزرگ و خود را كوچك جلوه
مىدهد،خود را نيازمند كوچكترين عنايت او مىداند،مدعى مىشود كه محبوب و
معشوق«صد ملك جان به نيم نظر مىتواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير
مىكند»،ازفراق او دردمندانه مىنالد.
اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاى خود چنين نمىكند؟آيا
تاكنونديدهايد كه يك آدم پول پرستبراى پول،يك آدم جاه پرستبراى جاه و
مقامغزلسرايى كند؟!آيا تاكنون كسى براى نان غزلسرايى كرده است؟چرا هر كسى
از شعرو غزل ديگرى خوشش مىآيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت
مىبرند؟آيا جزاين است كه همه كس آن را با زبان يك غريزه عميق كه سراپاى
وجودش را گرفتهاست منطبق مىبيند؟چقدر اشتباه مىكنند كسانى كه مىگويند
يگانه عامل اساسىفعاليتهاى بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براى عشقهاى جنسى خود موسيقى خاصى دارد،همچنانكه براى معنوياتنيز
موسيقى خاص دارد،در صورتى كه براى حاجتهاى صرفا مادى از قبيل آب و
نانموسيقى ندارد.
من نمىخواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسى است و هم هرگز نمىگويم
كهحافظ و سعدى و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسى سخن
گفتهاند.اينمبحث،مبحث ديگرى است كه جداگانه بايد بحثشود.
ولى قدر مسلم اين است كه بسيارى از عشقها و غزلها عشق و غزلهايى است
كهمرد براى زن داشته است.همين قدر كافى است كه بدانيم توجه مرد به زن از
نوع توجهبه نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود،بلكه يا به صورت
حرص و آز وتنوع پرستى درمىآيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره
بحثخواهيمكرد كه در چه شرايطى حالتحرص و آز جنسى تقويت مىشود و در چه
شرايطىشكل عشق و غزل پيدا مىكند و رنگ معنوى به خود مىگيرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است.
روايات زيادى درباره خطرناك بودن«نگاه»،خطرناك بودن خلوت با زن،و بالاخره
خطرناك بودن غريزهاى كه مرد و زن را به يكديگر پيوند مىدهد وارد شده است.
اسلام تدابيرى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين
زمينه،هم براى زنان و هم براى مردان تكليف معين كرده است.يك وظيفه مشترك كه
براىزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضنمن
ابصارهن و يحفظن فروجهن .
خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره
شوند،نبايدچشم چرانى كنند،نبايد نگاههاى مملو از شهوت به يكديگر
بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يكديگر نگاه كنند.يك وظيفه هم خاص زنان
مقرر فرموده است و آن ايناست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند
و در اجتماع به جلوهگرى و دلربايىنپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با
هيچ شكل و رنگ و بهانهاى كارى نكنند كهموجبات تحريك مردان بيگانه را
فراهم كنند.
روح بشر فوق العاده تحريك پذير است.اشتباه است كه گمان كنيمتحريك پذيرى
روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مىگيرد.
همان طور كه بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت
واز تملك جاه و مقام سير نمىشود و اشباع نمىگردد،در ناحيه جنسى نيز چنين
است.
هيچ مردى از تصاحب زيبارويان و هيچ زنى از متوجه كردن مردان و تصاحب
قلبآنان و بالاخره هيچ دلى از هوس سير نمىشود.
و از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و هميشه
مقروناستبه نوعى احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر
بهاختلالات روحى و بيماريهاى روانى مىگردد.
چرا در دنياى غرب اينهمه بيمارى روانى زياد شده است؟علتش آزادى
اخلاقىجنسى و تحريكات فراوان سكسى است كه به وسيله جرايد و مجلات و
سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمى و غير رسمى و حتى خيابانها و
كوچهها انجاممىشود.
اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه
ميل به خودنمايى و خودآرايى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها
مردشكار است و زن شكارچى،همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شكار است ومرد
شكارچى.ميل زن به خودآرايى از اين نوع حس شكارچيگرى او ناشى مىشود. در هيچ
جاى دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاى بدن نما و آرايشهاى تحريك كنندهبه
كار برند.اين زن است كه به حكم طبيعتخاص خود مىخواهد دلبرى كند و مرد
رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از
انحرافهاىمخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است.
ما درباره طغيان پذيرى غريزه جنسى و اينكه بر خلاف ادعاى افرادى مانند
راسلغريزه جنسى با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك
هرگزسير نمىشود و اشباع نمىگردد و همچنين درباره انحراف«چشم چرانى»در
مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهيم كرد.
2.استحكام پيوند خانوادگى
شك نيست كه هر چيزى كه موجب تحكيم پيوند خانوادگى و سبب صميميترابطه
زوجين گردد براى كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر
كوششمبذول شود،و بالعكس هر چيزى كه باعثسستى روابط زوجين و دلسردى آنان
گرددبه حال زندگى خانوادگى زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محيط خانوادگى و در
كادرازدواج مشروع، پيوند زن و شوهرى را محكم مىسازد و موجب اتصال بيشتر
زوجينبه يكديگر مىشود.
فلسفه پوشش و منع كاميابى جنسى از غير همسر مشروع،از نظر
اجتماعخانوادگى اين است كه همسر قانونى شخص از لحاظ روانى عامل خوشبخت
كردن اوبه شمار برود;در حالى كه در سيستم آزادى كاميابى،همسر قانونى از
لحاظ روانىيك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مىرود و در نتيجه
كانون خانوادگىبر اساس دشمنى و نفرت پايهگذارى مىشود.
علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقتبه آنان پيشنهاد
مىشود،جواب مىدهند كه حالا زود است،ما هنوز بچهايم،و يا به عناوين ديگر
از زير بار آنشانه خالى مىكنند همين است;و حال آنكه در قديم يكى از
شيرينترين آرزوهاى جوانان ازدواج بود. جوانان پيش از آنكه به بركت دنياى
اروپا كالاى زن اينهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را كم از تخت
پادشاهى» نمىدانستند.
ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندى انجام مىگرفت و به
هميندليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختى و سعادت خود مىدانستند،ولى
امروزكامجوييهاى جنسى در غير كادر ازدواج به حد اعلى فراهم است و دليلى
براى آناشتياقها وجود ندارد.
معاشرتهاى آزاد و بىبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يك
وظيفهو تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيههاى اخلاقى و
يا احياناچنانكه برخى از جرايد پيشنهاد مىكنند-با اعمال زور بر جوانان
تحميل كرد.
تفاوت آن جامعه كه روابط جنسى را محدود مىكند به محيط خانوادگى و
كادرازدواج قانونى، با اجتماعى كه روابط آزاد در آن اجازه داده مىشود اين
است كهازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز
محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسى پيمان ازدواج به دوران
آزادى دختر وپسر خاتمه مىدهد و آنها را ملزم مىسازد كه به يكديگر وفادار
باشند و در سيستماسلامى به محروميت و انتظار آنان پايان مىبخشد.
سيستم روابط آزاد اولا موجب مىشود كه پسران تا جايى كه ممكن است
ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامى كه نيروهاى جوانى و شور
ونشاط آنها رو به ضعف و سستى مىنهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن
را فقطبراى فرزند زادن و احيانا براى خدمتكارى و كلفتى بخواهند،و ثانيا
پيوند ازدواجهاىموجود را سست مىكند و سبب مىگردد به جاى اينكه خانواده
بر پايه يك عشقخالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر
خود را عاملسعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادى و
محدوديتببيند وچنانكه اصطلاح شده استيكديگر را«زندانبان»بنامند.
وقتى پسر يا دخترى مىخواهد بگويد ازدواج كردهام،مىگويد براى
خودمزندانبان گرفتهام. اين تعبير براى چيست؟براى اينكه قبل از ازدواج
آزاد بود هر كجابخواهد برود،با هر كسى بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ كس نبود كه
بگويد بالاى چشمتابروست.ولى پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر
يك شب دير به خانهبيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار مىگيرد كه كجا بودى؟و اگر
در محفلى با التهاب با دخترى برقصد همسرش به او اعتراض مىكند. واضح است كه
روابط خانواده درچنين سيستمى تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان
است.
بعضيها مانند برتراند راسل پنداشتهاند كه جلوگيرى از معاشرتهاى آزاد
صرفا بهخاطر اطمينان مرد نسبتبه نسل است;براى حل اشكال،استفاده از
وسائلضد آبستنى را پيشنهاد كردهاند;در صورتى كه مساله،تنها پاكى نسل
نيست;مسالهمهم ديگر ايجاد پاكترين و صميمىترين عواطف بين زوجين و برقرار
ساختن يگانگىو اتحاد كامل در كانون خانواده است.تامين اين هدف وقتى ممكن
است كه زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانونى چشم
بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه
كسى جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع كاميابى جنسى در غير كادر
خانواده حتى قبل از ازدواج همرعايت گردد.
به علاوه،زنى كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروى از امثال راسل و
تقليد ازصاحبان مكتب«اخلاق نوين جنسى»با داشتن همسر قانونى عشق خود را در
جاىديگر جستجو مىكند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر مىشود،چه
اطمينانىهست كه به خاطر همسر قانونى كه چندان مورد علاقهاش نيست وسائل ضد
آبستنىبه كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به
ريش همسرقانونى نبندد؟قطعا چنين زنى مايل است كه فرزندى كه به دنيا مىآورد
از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردى كه فقط به حكم قانون همسر اوست و
الزاما به حكم قانوننبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا
علاقهمند است كه از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنى كه
با زور قانون به او پيوند كردهاند.دنياىاروپا عملا نشان داده است كه با
وجود وسائل ضد آبستنى آمار فرزندان غير مشروعوحشتآور است.
3.استوارى اجتماع
كشانيدن تمتعات جنسى از محيط خانه به اجتماع،نيروى كار و فعاليت
اجتماعرا ضعيف مىكند.بر عكس آنچه كه مخالفين حجاب خردهگيرى كردهاند و
گفتهاند: «حجاب موجب فلج كردن نيروى نيمى از افراد اجتماع است»بىحجابى و
ترويجروابط آزاد جنسى موجب فلج كردن نيروى اجتماع است.
آنچه موجب فلج كردن نيروى زن و حبس استعدادهاى اوستحجاب به صورتزندانى
كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى استو
در اسلام چنين چيزى وجود ندارد.اسلام نه مىگويد كه زن از خانه بيرون نرود
و نهمىگويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن
ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادى خاصى را براى زن تحريم مىكند.اسلام
هرگزنمىخواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودى عاطل و باطل بار
آيد.پوشانيدن بدن بهاستثناى وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگى يا
اجتماعى يا اقتصادى نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است آلوده كردن
محيط كار به لذتجوييهاىشهوانى است.
آيا اگر پسر و دخترى در محيط جداگانهاى تحصيل كنند و فرضا در يك
محيطدرس مىخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشى نداشته
باشند بهتردرس مىخوانند و فكر مىكنند و به سخن استاد گوش مىكنند يا وقتى
كه كنار هرپسرى يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالاى زانو
نشسته باشد؟آيااگر مردى در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با
قيافههاى محرك و مهيج زنانآرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و
فعاليت مىشود يا در محيطى كه باچنين مناظرى روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از
كسانى كه در اين محيطها كار مىكنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شركتيا ادارهاى كه
سخت مايل است كارها به خوبى جريانيابد از اين نوع آميزشها جلوگيرى
مىكند.اگر باور نداريد تحقيق كنيد.
حقيقت اين است كه اين وضع بىحجابى رسوا كه در ميان ماست و از اروپا
وآمريكا هم داريم جلو مىافتيم از مختصات جامعههاى پليد سرمايهدارى غربى
استو يكى از نتايجسوء پول پرستىها و شهوترانيهاى سرمايهداران غرب
است،بلكه يكىاز طرق و وسائلى است كه آنها براى تخدير و بى حس كردن
اجتماعات انسانى ودرآوردن آنها به صورت مصرف كننده اجبارى كالاهاى خودشان
به كار مىبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشى از اداره كل نظارت بر مواد
خوردنى،آشاميدنى،آرايشى نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مىنويسد:
«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل
ماتيك،سرخاب،كرم،پودر، سايه چشم براى مصرف خانمها وارد شده است.از اين
مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطى و
2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغرى،2280آمپول
آرايشى اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم
را نيز به آن اضافه كرد.»
آرى بايد زن ايرانى به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضيات زمان» هر
روز و هرساعتبا وسائلى كه در دنياى سرمايهدارى تهيه مىشود خود را در
معرض نمايشبگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقى براى كارخانههاى
اروپايى باشد.اگر زنايرانى بخواهد خود را فقط براى همسر قانونى و يا براى
حضور در مجالساختصاصى زنان بيارايد،نه مصرف كننده لايقى براى سرمايهداران
غربى خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق
جوانان و ضعفاراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعى،به نفع استعمار
غرب انجام خواهد داد.
در جامعههاى غير سرمايهدارى با همه احساسات ضد مذهبى كه در آنجا
وجوددارد كمتر شنيده مىشود كه چنين رسواييها به نام آزادى زن وجود داشته
باشد.
4.ارزش و احترام زن
قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسمانى بر زن تفوق دارد.از نظر مغز
و فكرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است.زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت
مقاومتندارد،ولى زن از طريق عاطفى و قلبى هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت
كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكى از وسائل مرموزى بوده است
كه زن براىحفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند.اسلام
مخصوصاتاكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و باوقارتر و عفيفتر حركت
كند و خود را درمعرض نمايش براى مرد نگذارد بر احترامش افزوده مىشود.
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه
توصيهمىكند زنان خود را بپوشانند مىفرمايد: ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين
يعنى اين كاربراى اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار
مردان قرار نمىدهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت
افراد سبكسر مىگردد.
2- نهج البلاغة،نامه53.
3- رجوع شود به صحيح مسلم،ج 4/ ص 148-151.