24. تربيت على عليهالسلام - مقام نهج البلاغه
على عليهالسلام از كودكى در خانه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود و با اخلاق وى تربيت گرديد. با توجه به طرز رفتار و برخورد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با وى در مىيابيم كه بر خلاف آن چه عدهاى مىگويند كه پيامبر وى را فقط به خاطر حقشناسى از ابوطالب به خانه خود آورد، علت اصلى اين تكفل، مناسبات معنوى بوده و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در نظر داشتند آن حضرت را براى وصايت خود تربيت نمايند. بدين ترتيب اتصال روحى عميقى ميان آن دو حضرت مشاهده مىشود كه حاصل اين تربيت و اتصال روحى آن بود كه در مورد مقام والاى على عليهالسلام دوست و دشمن معترف شدند كه تتفجر الحكمة من جوانبه و العلم من نواحيه.
گذشته از اين حكمت و علم، كتاب نفيس نهج البلاغه است. نهج البلاغه گذشته از فصاحت و بلاغت، گنجينه معارف اسلامى نيز هست. در اين كتاب موضوعات مختلفى، از مباحث اعتقادات و اخلاق گرفته تا بحثهاى اجتماعى، سياسى و نظامى - بالغ بر صد موضوع - يافت مىشود كه البته برخى از اين موضوعات بيشتر از سايرين در كلمات اميرالمؤمنين عليهالسلام مورد بحث واقع شده است. از آن جمله مىتوان به مسأله توحيد و صفات خداوند، زهد و تقوا، حقوق اجتماعى، عدالت، مساوات و مبارزه با ظلم اشاره كرد.
شايسته است كه اين موضوعات از روى دقت و با توجه به همه فرمايشات على عليهالسلام تفسير و توجيه شود تا تفسير سخن آن حضرت در تعارض با روح كلى تعليمات ايشان قرار نگيرد.
از جمله امورى كه در زندگى على عليهالسلام كاملا نمايان است هماهنگى قول و عمل و گفتار و كردار ايشان است و اين خصلت كه بزرگترين فضيلت انسانى مىباشد، رمز محبوبيت بى نظير على عليهالسلام است.
25. روش سياسى على عليهالسلام
از موضوعات بسيار مهم نهج البلاغه روش سياست و اداره خلافت است كه چون سيره على عليهالسلام در اين مورد براى بسيارى از سياستمداران ظاهرى غير قابل هضم است، آن حضرت در نهج البلاغه به بحث و دفاع از آن پرداختهاند.
در ابتداى خلافت ايشان بعضى از روى خيرخواهى، دو پيشنهاد به ايشان دادند:
يكى عدم تقسيم بالسويه بيت المال، و ديگر عدم صراحت و صداقت در سياست و به كار بردن تزوير و دروغ. آن حضرت مىفرمودند: اولاً شايد اين دو كار كسى را نزد اهل دنيا عزيز كند ولى مسلما موجب خوارى نزد خداوند مىگردد و ثانياً كسانى كه عطاياى بى حساب دريافت مىكنند، در صورت احتياج به اين شخص به كمك آنها در صدد يارى بر نمىآيند.
در مورد روش سياسى بعضى خدعه و نيرنگ را نشانه حسن سياست مىدانستند و بدين علت معاويه را زيركتر از حضرت امير عليهالسلام تصور مىكردند. آن حضرت در جواب اين عده فرمودند: چنين نيست؛ هدف معاويه پليد است و مىتواند از وسيله پليد و زشت استفاده كند، اما من كه هدفم اصلاح انسانيت و مبارزه با زشتىهاست نمىتوانم سياستى مبتنى بر ظلم و دروغ و نيرنگ پيشه كنم. نامهها و فرمانهاى على عليهالسلام و معاويه به سرداران و واليان خود، نشانگر اين دو نوع شيوه سياستمدارى است.
26. دشمنان عقل
انسان نسخه جامعى است از جهان و همانطور كه در جهان، اشياى متضاد وجود دارد كه دائما در حال تصادم هستند، در وجود انسان هم قواى متضادى موجود است كه بين آنها تصادم و تأثيرات متقابل وجود دارد؛ مثلا خودپسندى، طمع، تعصب و منافع مادى روح بشر را تاريك كرده، نمىگذارند كه عقل در برابر حق تسليم شود.
بزرگترين دشمن بشر نفس اماره است زيرا انسان در برابر هر دشمنى با عقل و تدبير ايستادگى مىكند اما اين دشمن، در مركز عقل و تدبير اختلال ايجاد مىكند. اين كه گفتهاند پيامبران خدمتگزار و ياور عقلند يعنى با سركوب شهوات و تعديل اخلاق، موجب آزادى عقل مىشوند.
27. تقوا و روشنبينى
قرآن كريم مىفرمايد: اگر تقوا پيشه كنيد، خداوند به شما روشنبينى مىدهد و بر بصيرتتان مىافزايد.
طبق منطق قرآن، ميان دل كه كانون عواطف است با عقل كه مركز ادراكات است، پيوستگى وجود دارد و اگر بخواهيم عقل در كار تفكر و استدلال آزاد باشد، بايد عواطف نيك و بد دل را تحت نظر در آوريم، حرص، طمع، عناد، لجاج، تعصب و حسادت آتشهايى هستند كه هيزمش وجود ما و قلبهاى ماست و از آن دودهاى تيره بر مىخيزد و اگر تيرگى، فضاى روح را بگيرد، چشم عقل نمىتواند ببيند. تاريخ و مدرسه روزگار آموزندهترين مدرسه است و عبرت نگرفتن از آن نشانه يك نوع بيمارى روانى و اخلاقى است. استفاده از اين مدرسه دو شرط دارد: صحت عقل و طهارت روح. مطامع و هوا و هوسها، روشنى و بصيرت را از بين مىبرند و تا انسان روشن بين نباشد راه سعادت را پيدا نمىكند.
28. روحيه سالم
29. آرزوهاى دراز
درختى كه از ريشه و تنش سالم است، اگر شاخه و ميوهاش در اثر عوامل خارجى از بين برود جاى نگرانى نيست، چون دوباره ترميم مىشود؛ انسانى كه روحيهاش سالم باشد نيز چنين است و باختن در ثمرات زندگى براى او چندان اهميت ندارد. اما اگر كسى اميد خود را با بالاتر از آن ايمان را كه منبع اميد است از دست بدهد بايد نگران باشد، زيرا آفت به ريشه اصابت كرده است. ايمان علاوه بر قوى كردن اميد، جلوى آرزوهاى شيطانى و خيالات بيهوده را مىگيرد.
اساس سعادت، عمل است. همانطور كه همه موجودات عالم در حال عمل و حركت و فعاليت هستند، انسان هم اگر بخواهد به سعادت واقعى برسد بايد كوشش و فعاليت داشته باشد. آنها كه روحشان سالم است، آرزوهايشان منطقى، و در مسير تلاشها و فعاليتهاى زندگيشان است؛ اما افراد ضعيف، خود را با خيالات سرگرم كرده، كمتر به عمل مىپردازند. چنين خيالاتى چون اغلب محال است، انسان را مىفريبد و عمر را تباه مىكند، زيرا نيروى مغز انسان محدود است و اگر اين نيرو صرف آرزوهاى دور و دراز گردد، زمينهاى براى عمل مفيد و تفكر به آن باقى نمىماند.
30. مرگ در نظر مردان خدا
ترس از مرگ، طبيعى و غريزى هر موجود جاندار است و اصلا ترس از هر چيزى به واسطه ترس از مرگ است وگرنه انسان از چيزى وحشت ندارد.
ولى نبايد فراموش كرد كه خاصيت مرگ اين است كه كاخ سست بنياد آرزوهاى دنيوى را ويران مىكند، اما در كاخ استوار ايمان و عقيده كوچكترين تأثيرى ندارد. تا زمانى كه مرگ به شكل فنا و عدم تلقى شود، وحشتناك است اما اگر به صورت انتقال و جابجا شدن در آيد، ديگر ترسناك نيست بلكه براى مردان خدا مطلوب هم هست و به استقبال آن مىروند، و نمونه بارز اين را در على عليهالسلام - خصوصا از زمان ضربت خوردن تا شهادتش - مىبينيم.
31. سرمايه خلق نيك
انسان هر قدر مال و ثروت داشته باشد نمىتواند همه مردم را از خود راضى و خشنود كند، زيرا مال دنيا محدود و تمام شدنى است و اگر در اختصاص عدهاى باشد، عده ديگر از آن محروم خواهند بود. اما وقتى يك چيز، رفعت و عظمت پيدا كند از اختصاص يك فرد يا يك گروه خارج مىشود؛ مثلا درخشش ستارگان و زيبايى طبيعت و نور خورشيد هرگز در انحصار طبقهاى معين نيست، همچنين است بزرگان علم و دانش و اخلاق كه متعلق به همه جهان مىباشند؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمودند: اگر مىخواهيد وجود شما رفعت و عظمت پيدا كند به طورى كه شخصيتى عالى و فراگير داشته باشيد، اين امر تنها با كمالات و صفات انسانى و اخلاق نيك قابل كسب است، نه با مال دنيا كه همواره در معرض نابودى است.
32. قلب سليم
به فرموده قرآن كريم، مال و فرزند، زينت اين دنياست و آن چه موجب سعادت اخروى مىشود، قلب سليم است. قلب سليم، يعنى قلبى كه از صفات مذموم عارى باشد. چون دنيا محدود و متغير است و آخرت نامحدود و ثابت، آن چه در حيات دنيا سرمايه محسوب مىشود، نمىتواند سرمايه حيات آخرت باشد، اما سرمايه حيات آخرت، يعنى قلب سليم و صفات عالى انسانى، علاوه بر سعادت اخروى، موجب سعادت دنياى انسان نيز مىباشد؛ زيرا سعادت واقعى در دنيا نيز وقتى حاصل مىشود كه روح انسان به نور معرفت خدا منور شود و تحت شعاع اين نور به انجام اعمال صالح بپردازد. كسانى كه با نيروى عقل براى خود نوعى اخلاق ساختهاند، اين نكته را درست فهميدهاند كه بايد از قوانين اين جهان اطاعت كرد، اما اطاعت آنها با ملامت و سنگينى همراه است؛ در حالى كه اخلاق مذهبى، زندگى را پر از لطف و شوق ميكند و موجب مىشود تمام سختىها قابل تحمل گردد.
33. تأثير كار در تهذيب اخلاق
قابل تكريم بودن يك فعل، تابع نتيجه آن است و به همين علت كار از نظر اسلام بسيار محترم است. نتيجه كار تنها خلاصى از فقر و گرسنگى نيست، بلكه افزايش عزت و شخصيت، ايجاد اعتماد به نفس، ايجاد سرگرمى فكرى و بالتبع مجال ندادن به هوسهاى شيطانى، همگى از فوايد و نتايج كار و فعاليتاند. كار و به مصرف رساندن درست انرژيهاى ذخيره شده در بدن به روح، صفا و به دل، خشوع مىدهد لذا مىتوان گفت: كار، رابطه مستقيمى با تهذيب اخلاق دارد، اما در مقابل، بى كارى منشأ انواع مفاسد اجتماعى و بيمارىهاى روانى مىشود.
روح انسان نيز مانند بدن محتاج غذاست و اگر غذاى پاك و سالم به او نرسد، با هر چه بتواند سد جوع ميكند. لذا آدم بى كار كه او هم محتاج غذاى روحى است، با غيبت كردن (گوشت مردار خوردن) و سخنان بيهوده گفتن و شنيدن، نياز روحى خود را برطرف مىكند.
در قرن دوم تاريخ اسلام، يكى از افكار منحرفى كه در ميان برخى مردم پيدا شد، اين بود كه عدهاى كار و فعاليت را منافى با تقوا و ديانت دانستند. اين گروه وقتى مىديدند ائمه اطهار عليهم السلام كار مىكنند و زحمت مىكشند، زراعت و تجارت مىكند و...، بر آنها عيب مىگرفتند، از جمله يك بار، در يك روز گرم تابستان، يكى از اين افراد زاهد مسلك امام محمدباقر عليهالسلام را ديد كه در مزرعهاش مشغول به كار بود. به حضرت گفت: آيا سزاوار است كسى، مثل تو دنبال كار دنيا بيرون رود؟ اگر در همين حالت اجلت فرا رسد، جواب خدا را چه مىدهى؟
امام عليهالسلام فرمود: اگر در همين حال اجل من فرا برسد خوشوقتم كه در حال عبادت از دنيا رفتهام. من آدمى هستم عيالمند، و اگر زحمت نكشم، و كار نكنم، بايد دست حاجت پيش تو و امثال تو دراز كنم. و اين سخن، آن فرد را متوجه اشتباهش كرد.
34. لزوم همگامى كار و دانش
قرآن كريم وقتى مىخواهد استثناناپذيرى مطلب مهمى را بفهماند، به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خطاب مىكند تا ديگران حساب كار خود را بكنند. قرآن كريم خطاب به پيامبر ميفرمايد: قل رب زدنى علما. اين دستور، دستور گفتار نيست كه فقط بگوييم: خدايا بر دانش من بيفزا؛ بلكه دستور، خواستار جستجو و طلب نيز هست. در آثار دينى علاوه بر موارد بسيارى كه در فوايد علم و دانش، و همچنين فوايد كار و عمل آمده، احاديثى هست كه همراه اين دو را لازم دانسته؛ يعنى علم و عملى محترم است كه همراه هم باشند و جدا بودن اهل كار و اهل دانش به صورت عالم گوشهنشين و كارگر جاهل، به هيچ وجه مطلوب نيست.
به نظر اسلام هر نوع كارى، همين كه صحيح و لازم تلقى شد، بايد با دانش توأم شود، تا ارزش و اثر زيادترى پيدا كند. اين همراهى كار و دانش، مقدسترين و با ارزشترين تعاون و همكارى است .با نگاهى به تاريخ مىبينيم از مهمترين علل ركود تمدن بشرى، جدايى بين اين دو اصل است، زيرا مقدار و ارزش كار وابسته به ميزان نيروست و بزرگترين منبع تأمين نيرو، علم و دانش است، نه قدرت برق و بخار و نيروى عضلانى و... .
35. صبر و ظفر
ظفر و موفقيت يك محبوب عمومى است كه همه افراد بشر وسيله و راه حصول آن را جستجو مىكنند. بديهى است هر كسى كه محبوبى دارد، دائما در انديشه است كه به وسيلهاى به محبوب خود برسد. در تشخيص اين وسيله براى رسيدن به موفقيت، مردم سه دستهاند: عدهاى خيالبافند و صرفا به بخت اعتقاد دارند و مىگويند: اگر بخت مخالف كسى شد هيچ چيز قادر نيست آن شخص را موفق كند؛ در حالى كه بخت را نه عقل قبول دارد و نه دين.
خداوند سبحان احدى را ذاتا خوشبخت يا بدبخت نيافريده، بلكه به فرموده قرآن، خداوند در هر كسى استعدادهاى مختلف قرار داده و او مختار است كه راه راست برود يا گمراه شود. عدهاى ديگر مىفهمند كه بايد به يك عامل موجود - و نه موهوم - تكيه كرد، ولى در ميان عوامل موجود، خود را فراموش كرده، فقط ديگران را به حساب مىآورند و اتكايشان به رابطه و توصيه ديگران مىباشد كه اين جا موفقيت چندانى به دست نخواهند آورد.
دسته سوم يا ظفرمندان واقعى، كسانى هستند كه به خود متكى هستند و شخصيت و استعدادهاى پنهان خود را فراموش نميكنند و مىدانند كه اين جهان، دنياى اسباب و علل است.
از مهمترين شرايط موفقيت در كارها و بالاخص كارهاى بزرگ، صبر و حوصله است. كم صبرى، مانع مىشود كه انسان در يك كار مفيد كه مناسب با استعداد او هم هست، مداومت كند و از اين رو كارها را ناقص گذاشته، هرگز موفق نمىشود.
على عليهالسلام مىفرمايند: آدم با حوصله، ظفر را به چنگ مىآورد ولو بعد از يك مدت زمانى طولانى.
36. اختيار، امتياز بزرگ انسان
حكما گفتهاند: انسان حيوان اجتماعى است؛ يعنى زيست وى متوقف بر همزيستى است. با هم زيستن، نظير با هم رفتن يا با هم نشستن نيست كه يك عمل ساده و ظاهرى باشد؛ با هم زيستن هم يعنى بار حيات را با هم به دوش كشيدن. همكارى در زندگى اجتماعى انسان بسيار پيچيدهتر از همكارىهاى حيوانات است، چون آنها به حكم غريزه اين كار را انجام مىدهند؛ در حالى كه انسان مختار است و با تشخيص و اختيار خود در جامعه تقسيم كار مىكند.
فرق بزرگ انسان و حيوان در اين است كه انسان هميشه دو راه در جلوى خود مىبيند كه بايد يكى را انتخاب كند؛ در حالى كه حيوانات، حتى حيوانات اجتماعى تنها يك راه پيش رو دارند. قرآن كريم مىفرمايد: آيا ما براى انسان دو چشم و زبان و دو لب قرار نداديم و او را به دو ارتفاع راهنمايى نكرديم؟! مقصود از دو ارتفاع، دو راه حق و باطل است كه انسان هر يك را بخواهد مىتواند اختيار كند. علت به وجود آمدن قانون و اخلاق و نبوت و كتب آسمانى، همه بر مبناى وجود همين امتياز انسان است. يكى از دو هدف مقدس انبيا برقرارى عدالت اجتماعى است؛ يعنى جامعه انسان، اين موجود آزاد را متعادل كنند. اين آزادى انسان است كه هزاران قانون و اخلاق و آداب ضد و نقيض به وجود آورده كه اگر انسان مجبور بود ديگر احتياجى به اين همه قانون و پاداش و كيفر نبود، و همين آزادى است كه مبناى فضيلت انسان بر فرشتگان مىباشد. انسان هم استعداد صعود به ملا اعلى دارد و هم استعداد سقوط در دره پستىها، لذا اگر با تصميم خود راه صحيح را انتخاب، و در اين راه با سختىها مبارزه كرد، آن وقت ارزش دارد.
37. نعمت زبان و نطق
نعمت الهى هر اندازه بزرگتر باشد، شكر و سپاس بيشترى را ايجاب مىكند. شكرگزارى واقعى تنها در گردش زبان در دهان و بيان الفاظ خلاصه نمىشود، بلكه شرايطى دارد: اولاً بايد حقيقتا احساس امتنان در قلب ما بيدار شود و ثانياً بايد توجه كنيم كه شكرگزارى زبانى ما هيچ سودى براى خداوند سبحان ندارد، بلكه شكر واقعى يك نعمت آن است كه طرز استفاده صحيح از آن نعمت را كه خداوند تحت عنوان تكليف به ما آموخته، بشناسيم و به آن عمل كنيم.
يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند سبحان به ما، نعمت زبان و نطق است. ارزش زبان تا آن جاست كه حكما، مهمترين فصل مميز انسان از ساير جانداران را نطق كه مظهر تعقل و تفكر است دانستهاند. به واسطه قوه بيان است كه مردم علوم را به يكديگر انتقال مىدهند و حتى مىتوان گفت: اگر نعمت زبان نبود اساسا زندگى اجتماعى براى بشر مقدور نبود. اين نعمت بزرگ نيز به نوبه خود شكرى دارد و شكر آن به حقيقتگويى و راستگويى و پرهيز از دروغ و غيبت و تهمت و... است؛ وگرنه همين نعمت بزرگ الهى موجب بزرگترين گناهان مىشود. هدف از آفريدن زبان، كشف حقيقت است نه پوشاندن حقيقت، زبان بايد وسيله هدايت و راهنمايى ديگران قرار گيرد نه موجب ضلالت و گمراهى آنها. از همين رو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمودند:
من اطمينان دارم كه از كفر صريح به امت من گزندى نمىرسد، اما از ناحيه مردمان منافق و دورو و دو زبان بر امتم نگران هستم زيرا اين عده كفر خود را مستور كرده و در گفتار، مؤمن مىباشند.
38. تأثير عمل در هدايت بشر
انسان با وجود داشتن قوه فكر و تظاهر به استقلال عمل، كم و بيش تحت تأثير اعمال ديگران مىباشد. اكثر مردم گوسفندمآبانه عمل مىكنند.گاهى در موردى كه هيچ كس حاضر به انجام عملى نيست، وقتى يك نفر حركت مىكند همه سرهاى خود را پايين انداخته، به دنبالش مىروند. علاقهمندان به اصلاح جامعه مىتوانند با بهرهگيرى صحيح از اين صفت روانى انسانها، به راحتى كار هدايت بشر را به عهده گيرند.
هدايت بشر دو راه دارد: 1) گفتن و نوشتن 2) پيش قدم شدن و نشان دادن عملى. در مقايسه اين دو بايد گفت: دو صد گفته چون نيم كردار نيست.
علت اين كه تعاليم انبيا تا اعماق روح انسانها نفوذ مىكند، اما مكاتب فلاسفه از متن كتب تجاوز نمىكند، همين است كه انبيا قبل از تقاضاى عمل از ديگران، خود عاملند؛ در حالى كه فلاسفه فقط اهل نظريهاند. سخن از زبان بيرون مىآيد و از گوش مىگذرد؛ اما عمل، موجى در روح ديگران پديد مىآورد. در اطراف حق و عدالت به قدر كفايت سخن گفته شده، اما چيزى كه كمتر يافت مىشود عمل به آنها است. از اين رو اغلب مردم به سخن اهميتى نمىدهند، اما در مقابل شخص حقپيشه، خاضع و به او علاقهمندند.
از سخنان على عليهالسلام است كه فرمود: ميدان حق براى سخن گفتن وسيعترين ميدانهاست، اما براى عمل كردن تنگترين ميدانهاست، ولى در عين حال درمورد خودش فرمود: ممكن نيست كه شما را به كار نيكى امر كنم مگر آن كه قبلا آن عمل نيك را انجام داده باشم و ممكن نيست كه شما را از كار زشتى نهى كنم مگر آن كه خودم در ترك آن كار، پيش قدم شده باشم.
39. روحيه اجتماعى مؤمن
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از اصحاب خود پرسيد: محكمترين دستگيره ايمان چيست؟ عدهاى نماز، روزه، امر به معروف و... را مطرح كردند؛ اما خود حضرت فرمود:
محكمترين دستگيره ايمان دوست داشتن دشمن داشتن به خاطر خداست.
شايد كسى ندانسته و يا به حكم عادت، واجبات و مستحبات را انجام دهد، ولى تا وجودش خالص نشده و افكار و احساساتش ترقى نكرده باشد، ممكن نيست حب و بغض لله داشته باشد؛ اين كار عادتبردار نيست.
در روايات آمده است كه كمترين حق مؤمن به مؤمن ديگر، اين است كه هر چه براى خود دوست مىدارى يا مكروه مىشمارد براى او نيز دوست بدارد يا مكروه شمارد، و در تمام موارد، ديگر مؤمنان را به جاى خود فرض كند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اهل ايمان در دوستى مثل يك پيكر هستند كه با درد و رنج يك عضو، اعضاى ديگر نيز بى قرارى و همدردى مىكنند. جامعه نيز مثل يك پيكر، زندگى و مرگ دارد و نشانه زنده بودن آن، روحيه و عاطفه اجتماعى است، به اين معنا كه افراد آن جامه در غم و شادى هم شريك باشند.
40. رعايت جنبههاى معنوى و اخلاقى در انفاق
شخصى به امير مؤمنان عليهالسلام اعتراض كرد كه چرا به كسى كه از تو تقاضا نكرده و مقدار كمى هم برايش كافى است، اين قدر زيادى كمك مىكنى؟
حضرت فرمودند: من مىبخشم و تو بخل مىورزى؟ با چنين بخلورزى چگونه ممكن است كسى براى ديگران تمناى سعادت ابدى كند و از صميم قلب بگويد: اللهم اغفر للمومنين و المومنات! اگر بخشش در مقابل تقاضا باشد ديگر بخشش واقعى نيست، زيرا كه بخشنده، عوض بخشش خود (آبروى شخص فقير) را دريافت كرده است. قرآن كريم نيز در مورد انفاق و كمك به مستمندان بر رعايت جنبههاى معنوى و اخلاقى تأكيد مىنمايد و مىفرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس.
از اين بيان مىتوان فهميد كه جنبههاى معنوى انفاق از دو بعد قابل توجه است: يكى روحيه انفاق كننده كه عملش بايد خالى از ريا و تظاهر باشد و صرفا جنبه همدردى داشته، عملى منبعث از ايمان باشد و به تعبير قرآن انفاق بايد فى سبيل الله باشد نه براى ارضاى نفس.
ديگرى، رعايت روحيه طرف مقابل انفاق است كه نبايد اين كمك و دستگيرى به صورتى باشد كه موجب احساس ذلت و خوارى او شود. چنين انفاقى است كه به فرموده قرآن، تأثير آن صدها برابر خواهد بود.