زندگانى تحليلى پيشوايان ما

استاد عادل اديب
ترجمه: دكتر اسد الله مبشرى

- ۱۵ -


امام ششم

جعفر بن محمد صادق(ع)

براى اينكه عوامل مستقيم و غير مستقيم روش امام صادق(ع)را دربرنامه ريزى معلوم كنيم و طريقه او را در كار دعوت ادراك نمائيم،بر ما است‏كه-و لو به شكل كلى-به شرايط و اوضاع اجتماعى عمومى امت در عصراو احاطه يابيم و واقعيت‏حكام را در آن روزگار بدانيم و موقعيت امام(ع)

را در صورت خاص بشناسيم و موضعى را كه در آن برنامه ريزى ميكرد درك‏كنيم و از خلال اين وضع اجتماعى و درگيريها و مشكلات كه ابعاد حركات‏امام(ع)را به ما ارائه ميدهد و كارهاى او را بيان ميكند،آگاهانه تاريخ‏او را استنباط كنيم و حكمتى كه وراى انتخاب راه او وجود داشته و روشى‏مخصوص را برگزيده است بيابيم.

امت اسلام در عصر امام صادق(ع)

امت در مظاهر فساد و دورى فكرى و عقيدتى در حيات اسلامى‏غوطه ور بود و امام(ع)در همه زمينه‏هاى زندگانى سياسى و اجتماعى واخلاقى و غيره،اين مساله را بيان ميفرمود. پس، از ديدگاه نظرى و عملى در افكار و روش مردم،عقيده‏اى واضح‏و داراى خطوط كلى وجود نداشت و آن نتيجه گسترش عباسيان جديد بودكه مردم را در فساد و تباهى غرق كرده بودند و اين كار با تزوير و از طريق‏جعل حديث و فتاوى به راى بود.آنان در قوانين اسلامى عناصر بيگانه ازمصادر تشريعى مانند قياس و استحسان...را داخل كرده و به اين طريق آنرامحو نموده بودند و خصوصيت و اصالت اسلامى تشريع را از ميان برده بودند.

كوششهاى زمامداران،غاليان و صوفيان را دلير كرده بود...و نتيجه اين شدكه حركات غريب به ظهور مى‏پيوست و مبادى فاسد پديد مى‏آمد و براى امت،اوضاع عمومى و شرايطى را آماده ساخت و آنرا در زمان امام(ع)در همه جاپراكند تا جائى كه براى اسلام تشريعى و عقيدتى خطرى عظيم گرديد.به علاوه‏در داخل امت كشمكشهاى سياسى و مذهبى شديد پيدا شد بطوريكه امت فرصت‏نمى‏يافت تا واقعيت اسلام را دريابد يا آنرا زنده نگاه دارد.

پس،امام صادق(ع)ناچار بود با همه آن تناقضات و امواج منحرف‏و مخالف كه امت در شرايط و اوضاع آن ميزيست و هستى اسلام را تهديدميكرد روبرو گردد.

امام(ع)با دو گونه انحراف مواجه بود:انحراف در سطح سياسى كه‏در هيات حاكمه و دولت وقت مجسم شده بود و انحراف خطرناكى كه درامت و نادانى او از واقعيت مكتب بود.

اينك پرسش ما اينست كه امام ما(ع)چگونه برنامه‏اى تعيين كرد و چگونه‏همه آن اوضاع و شرايط را كه بكمال پيچيدگى رسيده بود درمان فرمود؟

در حاليكه فرمانروايان روزگار،شديدا مراقب او بودند و با دقت بسيار او را تعقيب ميكردند.

اختيار و برنامه ريزى

زان پس كه امام(ع)واقعيت امت را از لحاظ فكرى و عملى فهميد وشرايط سياسى و محيط را دانست و واقعيت‏سياسى را كه امت در آن ميزيست‏و قدرت و امكانات او را كه ميتوانست با آن روبرو شود و مبارزه سياسى‏را آغاز كند،شناخت،قيام به شمشير و پيروزى مسلحانه و فورى را براى‏بر پا داشتن حكومت اسلامى كافى نديد.چه،بر پاى داشتن حكومت و نفوذ آن‏در امت،به مجرد آماده كردن قوا براى حمله نظامى وابسته نبود.بلكه پيش‏از آن بايستى سپاهى عقيدتى تهيه ميشد كه به امام و عصمت او ايمان مطلق‏داشته باشد و هدفهاى بزرگ او را ادراك كند و در زمينه حكومت،از برنامه اوپشتيبانى كرده و دست آوردهائى را كه براى امت‏حاصل ميگرديد پاسبانى‏نمايد (1) .

گفتگوى امام صادق(ع)با يكى از اصحاب خود مضمون گفته ما راآشكار ميسازد.

از سدير صيرفى روايت است كه گفت:«بر امام(ع)وارد شدم و گفتم‏خداى را چه نشسته‏اى.

گفت:اى سدير چه اتفاق افتاده است؟

گفتم:از فراوانى دوستان و شيعيان و يارانت‏سخن ميگويم.

گفت:فكر ميكنى چند تن باشند؟

گفتم:يكصد هزار.

گفت:يكصد هزار؟

گفتم:آرى و شايد دويست هزار.

گفت:دويست هزار؟

گفتم:آرى و شايد نيمى از جهان.

صيرفى سخن را چنين ادامه داد كه:آنگاه خاموش گرديد.و چون‏همراه با صيرفى به سوى‏«ينبع‏»رفتند و امام(ع)به گله بزها نگريست او راگفت:اى سرير،اگر شيعيان ما به تعداد اين بزها رسيده بودند بر جاى‏نمى‏نشستم (2) ».

از اين احاديث چنين نتيجه ميگيريم كه امام(ع)به اين امر ايمان داشت‏كه تنها در دست گرفتن حكومت كافى نيست و مادام كه حكومت از طرف‏پايگاههاى آگاه مردمى،پشتيبانى نشود،برنامه دگرگونسازى و اصلاح‏اسلامى محقق نميگردد.نيز بايد پايگاههاى مزبور، هدفهاى آن حكومت‏را بدانند و به نظريه‏هاى آن ايمان داشته باشند و در راه پشتيبانى آن گام بردارندو موضعهاى آن حكومت را براى توده‏هاى مردم تفسير كنند و در مقابل‏گردبادهاى حوادث پايدارى و ايستادگى به خرج دهند.در برابر اين واقعيت،ناچار بايد برنامه‏اى سريع تنظيم كرد كه دو هدف را تعقيب كند.

اول-عمل به منظور بنياد كردن اين پايگاههاى مردمى و تسلط بر آن‏و تنظيم روشهاى عملى آن وقتى كه با انحراف روبرو گردند و«توده رابطى كه‏داراى روشهاى مخصوص در نظام كار باشد»براى آن ايجاد كنند.بنابر اين،بناى پايگاه مردمى متين و استوار كه داراى روشهاى منظمى باشد،پايگاهى‏است كه براى امام و براى نهضت اين جهانى بمنظور در دست گرفتن حكومت،صالح باشد.

دوم-عمل به اين منظور كه وجدان امت اسلامى و اراده او را به جنبش‏درآورد و ضمير اسلامى و اراده اسلامى را به درجه‏اى حفظ كند كه امت رادر برابر تنازل مطلق از شخصيت و كرامت او در مقابل زمامداران منحرف محفوظ نگاه دارد.اين مطلب را به تفصيل بيان خواهيم كرد.

«امام(ع)از عهده‏دار شدن قيام مسلحانه بصورت مستقيم بر ضدفرمانروايان منحرف دورى جست.اين عمل تعبيرى از اختلاف در شكل عمل‏سياسى بود كه مرز آن را شرايط اجتماعى تعيين ميكرد و نيز عبارت بود ازادراك عميق از طبيعت دگرگونسازى و چگونگى محقق گردانيدن آن‏». (3)

از گفتگوى امام صادق در مى‏يابيم كه اگر امام مى‏توانست به يارى دهندگان‏و به قدرتى تكيه كند كه پس از عمل مسلحانه هدفهاى اسلام را تحقق بخشد،پيوسته آمادگى داشت كه به قيام مسلحانه دست زند.اما اوضاع و احوال وشرايط زمان مجال نميداد كه امام(ع)حتى انديشه اين موضوع را در سربپروراند كه با سياست‏حاكم روز وارد كشمكش گردد زيرا اين كار، امرى بودكه اگر هم قطعا با شكست روبرو نمى‏شد،باز هم نتايج آن تضمين شده نبود.

به عبارت ديگر،با آن شرايط موجود اگر هم شكست نمى‏خورد،نتيجه مثبت‏قيام،مسلم نبود.

ازينرو امام(ع)از پذيرفتن آن خوددارى كرد و درين صدد بر نيامد كه‏با قوه نظامى،واژگون ساختن حكومت را هدف خود قرار دهد،لذا با پيشنهادحمله نظامى كه هدف آن واژگون ساختن حكومت بود مخالفت ورزيد و ماازين موضوع به تفصيل سخن خواهيم گفت.

بهر حال بنا به آنچه كه گفتيم،راى امام(ع)اين بود كه از نظر شخصى ودر صورت كلى از عهده‏دار شدن مبارزه جوئى سياسى منصرف گردد تا در داخل‏امت دست به سازماندهى زند و پايگاههاى مردمى آگاه را در آنجا بنياد گذاردتا براى انتشار افكار خود و پراكندن مقدمات افكار خويش،ابزار تنظيمى‏داشته باشد و بتواند نيروى فكرى مردم را آماده سازد و پيشتازان با ايمان فراهم آورد تا براى اقامه حكم الهى در روى زمين،يا دست كم بمنظور ابقاى‏اساسهاى نظرى كه نمودارهاى آن نزد امت محفوظ بود با قناعت و ايمان‏حركت كند و راه را ادامه دهد. يا به عبارت ديگر،براى اينكه پايگاههاى‏مردمى خود را بسازد و به سازماندهى آگاهانه عمل كند تا آن پايگاهها براى‏نشر افكار او و آماده كردن قدرت فكرى،با خشنودى و رضا،حكومت الهى‏را در روى زمين تشكيل دهد و راه امام را بپويد تا حكومت‏«الله‏»بر قرار شوديا دست كم عقايد نظرى و نمودارهاى آن نزد امت محفوظ بماند.براى امام‏اهميتى نداشت كه موفق نشود كه درين زمينه نتيجه كوشش خود را مشاهده كند.

همانا نياكان او در عمل،به امت مژده داده بودند كه روزى از روزها دولت‏آنان ظاهر خواهد شد.اما در صورتى كه اصول نظريه اسلام نزد امت محفوظمانده باشد.جامعه امام(ع)در برنامه ريزى اصلاحى خود براى بنا سازى‏جامعه اسلامى با دو دشوارى اساسى روبرو گرديد و بر او بود تا آن دو را دوموضع مهم به حساب آورد:

1-واقعيت فاسد و وضع اجتماعى و اخلاقى بى‏بند و بار كه واقعيت‏اسلام و تشريعات آن را به عقب مانده‏گى گرفتار كرده بود كه خطرناك مى‏نمود.

چنانكه مثلا همه مقدمات ويرانى در شكل جنبشهاى فكرى از قبيل جنبش زنديقان‏با فعاليت و سرعت به حركت در آمده بود.

«بنى عباس زنديقان را پيرامون خود گرد آورده بودند و آنان را نپراكندندمگر بعدها...» (4) «بسيارى از دعوتهاى كفر آميز به نام مانوى و مزدكى و خرمى‏و زردشتى به سرعت صورت ميگرفت‏» (5) .

2-مراقبت‏شديدى كه در پيرامون امام(ع)در جريان بود و فشار وشكنجه و تعقيب نسبت به اصحاب و بستگان و طرفداران و پيروان جنبش او(ع).

ابوالفرج اصفهانى (6) كتابى ويژه تدوين كرد كه همه ماجراها را كه ازرنج و عقوبت توصيف ناپذير بر آنان رفته بود در آن كتاب بيان كرده و كوشش‏آنان را به منظور تار و مار كردن ياران امام(ع)و متوقف ساختن فعاليت‏حركت امام(ع)شرح داده است.

ثمره اين كوشش كه از طرف آنان اعمال گرديد.پديد آمدن انديشه‏هاى‏مختلف و گفتگوهاى گوناگون بين شيعيان بود و براى امام صادق(ع)هيچ‏مجالى بدست نيامد تا صفوف شيعه و عقايد گوناگون مذهبى را كه در بين آنان‏حاصل آمده بود متحد كند زيرا تماس با آنان دشوار بود و حكومت درباره‏شيعيان بسى سختگيرى ميكرد و در خشونت افراط نشان ميداد و به آنان عذابهاى‏شديد مى‏رسانيد. (7)

عناصر رستگارى جنبش

پيش از آنكه در روشهاى عملى امام(ع)سخن بگوئيم مى‏خواهيم علل‏پيروزى و نجات جنبش او را بشناسيم و شرايطى را كه در عصر او پا گرفته‏بود بدانيم.جنبش امام(ع)در برنامه ريزى و هدف نهائى بر دو حقيقت كه‏اينك شرح ميدهيم استوار بود:

نخست:بنياد افكندن پايگاههاى مردمى و تمركز دادن بناى داخلى آن‏و نظارت در حدود رابطه مخصوص ايشان و پيروان او چندانكه بتواند آنراپايگاه مركزى قرار دهد و از خلال آن، پايگاه مزبور را تا داخل صفوف امت‏ادامه بخشد و آنرا در پيرامون آن و در آن زمينه انتشار دهد و به عنوان تحقق‏بخشيدن به بزرگترين هدف كه امام(ع)به ظاهر آن عمل ميكرد،در مجراى افكار تاثير بگذارد (8) .

دوم:به دست آوردن اطمينان و اعتماد امت به جنبش او(ع)«پس‏دعوت-هر دعوتى كه باشد-تا وقتى طرفدار نيازها و خواستهاى توده مردم‏نباشد و آرزوهاى آنان را بيان نكند لا محاله گذرگاه آن شكست است‏».

اگر دعوت،تعبيرى از آرزوها و اميدهاى ملت نباشد بى ترديد به شكست‏منتهى ميگردد.

از طرف ديگر،در پى دعوتى رفتن،هر چند هدف بزرگ و والائى باشد،راهى به توفيق ندارد مگر اينكه از سوى مردم پشتيبانى شود و معلوم آيد كه‏مردم در پى آنند و پيروزش مى‏گردانند.

از اين رو است كه مى‏بينيم دعوت عباسيان موفق گرديد زيرا از شعار«الرضا من اهل البيت‏»استفاده ماكلياولى كردند. (9)

پس،بنياد كردن پايه‏هاى مردمى و به دست آوردن اطمينان امت دو شرط‏اساسى بود براى افزودن به حمايت از فعاليت امام(ع)و دور نگاهداشتن‏جنبش او از كوششها و احتمالاتى كه در برگيرنده امور غير اصيل بود و به نفع‏حكومت تمام ميشد.خلاصه،حمايت امت،مجالى براى نفوذ عباسيان و غيرعباسيان باقى نميگذاشت.

بر اساس اين دو حقيقت،امام(ع)به دو شكل فعاليت مبادرت فرمود:

اول:فعاليتهاى جنبشى.و منظور ما از آن،رابطه‏هاى هماهنگ با قواى‏امت-قواى خارجى-است و اين معنى در دو زمينه قابل عمل بود:

الف:توجيه كردن عواطف امت با برنامه اهل بيت.

ب:كوشيدن به اين منظور كه به ملت،قدرت معنوى داده شود تا ازنظر آگاهى به سطحى برسد كه هدف اسلام ايجاب ميكند.

دوم:كارهاى زير بنائى كه شامل پايگاههاى مردمى و گوناگون و آگاه‏بود كه مسئوليتهاى آن پايگاهها را بر عهده گيرد و با امام در زمينه‏هاى نظارت‏و عمل منظم و اجراء رابطه داشته باشد.«بر اين پايه،برخى از نصوص مروى‏از امام(ع)در باب تعليم و آموزش روشهاى خود براى مردمى كه امام بر آنهانظارت داشت عملى ميگردد.روشهاى مزبور نسبت به وضع شيعيان و مشكلاتى‏كه با آن روبرو بودند و اوضاع اجتماعى‏شان را محدود ميكرد،گوناگون بود».

ازين روى نمى‏توان كارهاى امام را از امور جنبشى و زير بنائى يا سازماندهى‏او در داخل پايگاههاى مردمى يا گروههائى كه با او ارتباط داشتند جدا كرد.


پى‏نوشتها:

1- دائرة المعارف-دوران پيشوايان-از صدر.

2- كافى كلينى.ج 2 ص 242.

3- بحث در ولايت از صدر.

4- دولت عربى ازولهاوزن،ص 489.

5- ريشه‏هاى تاريخى شعوبيه،ص 41.

6- مقاتل الطالبين از اصفهانى.

7- عقايد زيديه نقل از زندگى امام موسى الكاظم از قريشى.

8- مجله نجف،نقش امام صادق(ع)از عدنان البكاء.

9- جنبشهاى سرى،ص 61.