خاندان عصمت
سيد تقى واردى
- ۸ -
1. زندانى و مسموم شدن امام كاظم (ع ), پدر امام رضا(ع ), به دستورهارون
الرشيد.
2. جـنـگ خونين ميان مامون و امين , فرزندان هارون الرشيد, و نذر مامون مبنى
برواگذارى امر خلافت به افضل آل ابى طالب (ع ) در صورت پيروزى بر امين .
3. پـيروزى مامون بر امين و گسترش سيطره مامون بر آفاق اسلامى و قصدظاهرى او بر
وفاى به نذر.
4. درخواست مامون از امام رضا(ع ) براى رفتن از مدينه به خراسان , درسال 200هجرى .
5. حركت امام رضا (ع ) از مدينه و گذشتن از شهرهاى بصره , بغداد, قم و نيشابورو
رسيدن به مرو (مقر حكومت مامون ).
6. اسـتـقـبـال بـى نـظير مسلمانان شهرهاى بين راه (مانند قم و نيشابور) ازامام
رضا(ع ) و ظهور كرامات و معجزات فراوان از آن حضرت .
7. اسـتـقبال مامون از امام رضا (ع ) و مراعات احترام آن حضرت و مقدم داشتن ايشان
بر علويان و عباسيان .
8. وادار كردن امام رضا (ع ), توسط مامون براى پذيرش ولايت عهدى .
9. پـذيـرفتن امام رضا (ع ), ولايت عهدى مامون را مشروط بر عدم دخالت در
اموركشوردارى , در سال 201 هجرى .
10. ضرب سكه به نام امام رضا(ع ) و خواندن خطبه به نام آن حضرت , در منابر ومحافل ,
و بزرگ آوازه نمودن مقام ايشان در شهرهاى مختلف اسلامى به دستورمامون .
11. تـزويـج ام حـبـيبه , دختر مامون به امام رضا (ع ) و نامزدى ام الفضل براى امام
محمد تقى (ع ), توسط مامون عباسى .
12. دسـتور مامون به مردم مبنى بر كنار گذاشتن بدعت عباسيان در پوشيدن لباس سياه و
تغيير آن به جامه سبز.
13. تشكيل جلسه هاى مناظره امام رضا (ع ) با رؤساى مذاهب واديان (مسيحيت ,يهوديت ,
صابئين , زرتشتى و...) درباره مسائل كلامى , به دستور مامون .
14. انتقال مقر خلافت و تشكيلات حكومتى مامون از مرو به بغداد به خواست امام رضا (ع
).
15. خروج امام رضا (ع ) به همراه مامون , فضل بن سهل و تمامى دست اندر كاران حكومتى
از مرو.
16. سـوءقـصـد به فضل بن سهل و كشته شدن او در حمام سرخس , به توطئه مامون , در سال
203 هجرى .
17. نصيحت امام رضا (ع ) به مامون در مراعات شؤونات دينى و مردمى .
18. حسد وكينه تدريجى مامون به امام رضا (ع ) و پنهان نگه داشتن آن .
19. مسموميت و شهادت امام رضا (ع ) به دستور پنهانى مامون , در روز آخر صفرسال 203
هجرى .
20. سـوگـوارى و غـمـگـيـن شدن ظاهرى مامون در شهادت امام رضا (ع ) و به خاك سپارى
آن حضرت در كنار قبر هارون الرشيد, در قريه سناباد, از دهستان نوقان (مشهد كنونى ).
داستان ها 1. برآوردن نياز درمانده در سفر روزى گروهى از مردم در محضر امام رضا (ع
) اجتماع نموده و از آن حضرت درباره مسائل دينى اسـتـفتا مى كردند. ناگاه مردى وارد
مجلس شد و گفت : السلام عليك يا ابن رسول اللّه . من از دوستان و شيعيان شما و
اجداد طاهرين شما هستم .هم اكنون از سفر حج برگشته ام و خرج راه را گـم كـرده و
تـهـى دسـت شده ام و براى رسيدن به وطن نياز به مبلغى پول دارم . اگر براى شما
مـمـكن است , پولى را به من عنايت كنيد تا به وطن برسم و در آن جا به همان مقدار از
طرف شما صدقه دهم , زيرامن در شهر خود ثروتمندم .
حـضرت فرمود: بنشين , خدا تو را رحمت كند! سپس رو كرد به مردم و پاسخ مسائل شرعى
آنان را داد تا اين كه خانه از مردم خالى شد و همگان پراكنده گشتند,مگر سه چهار
نفر. آن گاه امام (ع ) وارد اندرونى خانه شد و پس از دقايقى بازگشت , امابه آن اتاق
وارد نشد, بلكه از پشت در صدا زد: كـجـا اسـت آن مرد خراسانى كه نفقه راه خويش را
گم كرده بود؟
آن مرد برخاست و عرض كرد: ايـنجا هستم . امام (ع ) از بالاى در, دويست دينار (اشرفى
) را به او داد و فرمود: اين مقدار را بگير و هـزيـنـه سفر وبازگشت به وطن كن , و
لازم نيست آن را از جانب من صدقه بدهى . اكنون از اين جابيرون برو تا من تو را
نبينم و تو نيز مرا نبينى .
مـرد خـراسانى اشرفى ها را گرفت و از امام تشكر كرد و از آن جا بيرون رفت . سپس
امام وارد اتاق شـد يـكـى از اصـحـاب , كـه نـاظر اين جريان بود, از امام (ع )
پرسيد: فداى تو گردم , عطاى وافر بخشيدى و بى نيازش كرد, اما چرا روى از او پوشاندى
؟
امام (ع )فرمود: زيرا نخواستم ذلت سؤال را در چـهـره او مـشـاهده كنم . جدم ,
پيامبراكرم (ص )فرمود: پنهان كننده نيكى , هر عملش معادل هفتاد حج است .
امـام رضـا(ع ) بـا ايـن عـمـل خـويـش بـه شيعيان و مسلمانان آموخت در برابر وضعيت
نامطلوب هـم كـيـشـان و بـرادران خود احساس مسؤوليت كرده و بدون چشم داشت يامنتى ,
نيازهاى او را برآورده نمايند و اين گونه , صفا و صميميت را در جامعه حاكم گردانند
((108)) .
2. مامون عباسى و امام رضا (ع ) مامون عباسى پس از دعوت امام رضا (ع ) به خراسان و
تكريم وتعظيم آن حضرت , هرگاه فرصتى به دست مى آورد از محضر علمى امام (ع ) بهره مى
جست . ازجمله , روزى به امام رضا (ع ) گفت : يا اباالحسن ! از جدت , على بن ابى
طالب (ع ) به من خبر بده كه چگونه در روز قيامت قسيم بهشت و جهنم خواهد بود؟
امـام رضـا (ع ) فـرمـود: آيا نشنيدى از پدرت و او از اجدادت و آنان از عبداللّه بن
عباس كه گفت : شـنـيـدم از پيامبر اكرم (ص ) كه فرمود: حب على ايمان وبغضه كفريعنى
دوستى على , ايمان و دشمنى او كفر است .
مامون گفت : بلى , اين حديث را از اجدادم شنيدم .
امام رضا (ع ) فرمود: چون دوستى على , ايمان و دشمنى او كفر است , پس على (ع ) قسيم
بهشت و جهنم خواهد بود.
مـامون كه از پاسخ سودمند امام رضا (ع ) خشنود شده بود, گفت : اى ابوالحسن ,خدا مرا
پس از او باقى نگذارد و من شهادت مى دهم كه تو وارث علم رسول خدا(ص ) هستى .
((109)) بـا ايـن كه غالب خلفاى عباسى با امامان معصوم (ع ) عصر خويش ناسازگارى
داشته و بسا كينه و دشـمـنـى خويش را آشكار و در آزار آنان هيچ گونه ابايى
نداشتندوحتى برخى از آنان مرتكب به شـهادت رساندن امام (ع ) شدند, اما مامون
(هفتمين خليفه عباسى ) به تشيع گرايش داشته و به دوستى و حب اهل بيت (ع ) تظاهر مى
كرد وعلويان را در جامعه اسلامى گرامى مى داشت و براى بـزرگـان آنـان احـترام ويژه
اى قائل بود و به همين دليل , امام رضا (ع ) را به ولايت عهدى خويش مـنصوب كرد.
گرچه دراين راه از سوى ساير عباسيان مورد اعتراض قرار گرفت و حتى متحمل فتنه ها
وناملايمات فراوانى شد, ولى در تصميم خويش ثابت قدم بود و اين گونه مشكلات ,وى را
از هدفش باز نمى داشت .
امـا بـا ايـن هـمـه , حـب جـاه و احساس حقارت روحى در برابر امام رضا (ع ) و حسدو
كينه به آن حـضـرت , او را واداشـت تـا در عـيـن اعتقاد قلبى و عملى به شيعه و
امامت امام رضا (ع ) مرتكب نـنـگـيـن تـرين عمل , يعنى مسموم كردن و به شهادت
رساندن آن حضرت گردد و تمام زحمات خويش را با اين عمل ننگين بر باد دهد.
كلمات شريفه 1. قـال الـرضـا (ع ): لا يـجـتـمـع الـمـال الا بـخـصال خمس : ببخل
شديد, وامل طويل , وحرص غالب ,وقطيعة الرحم , وايثار الدنيا على الاخرة .
((110)) هـيـچ ثـروتـى گـرد نـمـى آيـد مگر با پنج خصلت : بخل شديد, آرزوى
دراز, حرص غلبه كننده , گسستن پيوند خويشاوندى , و از دست دادن آخرت در برابر گرفتن
دنيا.
2. قـال (ع ): لـلا مام علامات : يكون اعلم الناس , واحكم الناس , واتقى الناس ,
واحلم الناس ,واشجع الناس , واسخى الناس , واعبد الناس .
((111)) بـراى امـام نـشـانـه هـايـى اسـت : او دانـاتـرين , دادگرترين ,
باتقواترين , بردبارترين ,شجاع ترين , سخاوتمندترين و عابدترين مردمان است .
3. قال (ع ):صديق كل امرء عقله وعدوه جهله .
((112)) دوست هر مردى عقل او است و دشمن او نادانى او است .
4. قال (ع ): من حاسب نفسه ربح ومن غفل عنها خسر.
((113)) آن كـسـى كـه نفسش را محاسبه كند, سود برده است و آن كسى كه از محاسبه
نفس غافل بماند, زيان ديده است .
5. قـال (ع ): لا يـستكمل عبد حقيقة الايمان حتى تكون فيه خصال ثلاث : التفقه فى
الدين وحسن التقدير فى المعيشة , والصبر على الرزايا.
((114)) هيچ بنده اى حقيقت ايمانش را كامل نمى كند مگر اين كه در او سه خصلت
باشد:دين شناسى , تدبر نيكو در زندگى , و شكيبايى در مصيبت ها و بلاها.
امام محمد تقى (ع )
نام : محمد.
كنيه : ابو جعفر ثانى .
القاب : تقى , جواد, مرتضى منتجب , مختار, قانع و عالم .
منصب : معصوم يازدهم و امام نهم شيعيان .
تاريخ ولادت : نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 195 هجرى .
همچنين هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نيز نقل شده است , اما مشهور بين شيعيان ,دهم رجب
سال 195 هـجـرى مـى بـاشد. در دعاى ناحيه مقدسه نيز آمده است : اللهم انى اسئلك
بالمولودين فى رجب , محمد بن على الثانى وابنه على بن محمد المنتجب
((115)) .
محل تولد: مدينه مشرفه , در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى ).
نـسـب پـدرى : امـام رضـا, عـلـى بـن مـوسـى بن جعفر بن محمدبن على بن حسين بن على
بن ابى طالب (ع ).
نام مادر: سبيكه , يا سكينه مرسيه و يا دره كه حضرت رضا(ع ) او را خيزران ناميد.
وى از اهالى نوبه و از خاندان ماريه قبطيه , مادر ابراهيم , پسر پيامبر اكرم (ص )
واز زنان بزرگوار زمان خويش بود.
مدت امامت : از زمان شهادت امام رضا (ع ), در آخر ماه صفر سال 203 هجرى تاذى قعده
سال 220 هجرى , به مدت شانزده سال و نه ماه .
تـاريـخ و سـبـب شهادت : آخر ذى قعده سال 220 هجرى , در سن 25 سالگى , به وسيله
زهرى كه همسرش , ام الفضل , دختر مامون به تحريك برادرش , جعفر بن مامون و عمويش ,
معتصم عباسى , به آن حضرت خورانيد.
مـحـل دفن : مقابر قريش بغداد, در جوار قبر شريف جدش , امام موسى كاظم (ع )كه هم
اكنون به كاظمين معروف است .
همسران : 1. سمانه مغربيه . 2. ام الفضل , دختر مامون . 3. زنى از خاندان عمارياسر.
فـرزنـدان : 1. ابـوالـحسن امام على النقى (ع ). 2. ابو احمد موسى مبرقع . 3. ابو
احمدحسين . 4. ابو موسى عمران . 5. فاطمه . 6. خديجه . 7. ام كلثوم . 8. حكيمه .
همچنين گفته شده كه زينب , ام محمد, ميمونه و امامه نيز از فرزندان آن حضرت بوده
اند.
اصحاب 1. ابو جعفر, احمد بن محمد بن ابى نصر, معروف به بزنطى كوفى .
2. ابومحمد, فضل بن شاذان بن خليل ازدى نيشابورى .
3. ابو تمام , حبيب بن اوس طايى .
4. ابوالحسن , على بن مهزيار اهوازى .
5. ابو احمد, محمد بن ابى عمير.
6. محمد بن سنان زاهرى .
7. على بن عاصم كوفى .
8. على بن جعفر الصادق (ع ).
9. اسماعيل بن موسى كاظم (ع ).
10. ابراهيم بن محمد همدانى .
اصحاب و ياران امام جواد(ع ) بيش از تعدادى است كه در اين جا به آنان اشاره شد. در
برخى منابع اسلامى نام بيش از 270 نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است .
زمامداران معاصر 1. مامون (196-218 ق .).
2. معتصم (218-227 ق .).
پـس از شـهـادت امـام رضـا (ع ) مـامون با امام محمدتقى (ع ) رفتار نيكويى را در
پيش گرفت و دخـتـرش , ام الـفضل را به عقد آن حضرت درآورد و آن حضرت را بر همه
اطرافيان خويش اعم از عباسيان و علويان ترجيح وبرترى داد, اما معتصم عباسى بااين كه
در ظاهر با آن حضرت , با اكرام و اعـزاز رفـتار مى كرد, ولى در واقع دشمنى آن حضرت
و آل على (ع ) را در سينه داشت و در صدد تحقير و نابودى آنان بر مى آمد.
رويدادهاى مهم 1. عـزيمت امام رضا (ع ), پدر بزرگوار امام جواد (ع ), از مدينه به
خراسان به اجبارمامون عباسى , در سال 200 هجرى .
2. شهادت امام رضا (ع ), در خراسان , به دست مامون عباس در سال 203هجرى .
3. فراخوانى امام محمد تقى (ع ) به بغداد, توسط مامون عباسى .
4. تـزويج ام الفضل , دختر مامون به امام محمد تقى (ع ), توسط مامون و اظهارنگرانى
عباسيان از اين مساله .
5. بازگشت امام جواد (ع ) از بغداد (پايتخت عباسيان ) به حجاز به بهانه انجام مراسم
حج بيت اللّه الحرام .
6. وفات مامون عباسى , در سال 218هجرى .
7. به خلافت رسيدن معتصم عباسى پس از وفات مامون .
8. فراخوانى مجدد امام محمدتقى (ع ) به بغداد, از سوى معتصم عباسى , در اوائل سال
220 هجرى .
9. توطئه هاى معتصم عباسى , ام الفضل و جعفر بن مامون عليه امام جواد (ع ).
10. مـسـمـوم شدن امام جواد (ع ), توسط همسرش , ام الفضل و به شهادت رسيدن آن حضرت
, در اواخر سال 220 هجرى .
داستان ها 1. تواضع على بن جعفر (ع ) در برابر امام جواد (ع ) روزى امـام مـحـمـد
تـقى (ع ) بر عموى پدرش , على بن جعفر الصادق (ع ) واردگرديد. على بن جعفر, كه در
كهولت سن بود, به احترام آن حضرت از جاى خودبرخاست و وى را به حدى تكريم و تعظيم
نمود كه سرزنش اطرافيان را برانگيخت وبه او خرده گرفتند كه تو عموى پدرش و بزرگ
خـانـدان آل امـام جـعـفـر صـادق (ع )هستى , چگونه با اين كهولت سن , براى اين
نوجوان تواضع مـى كـنـى ؟
على بن جعفردر كمال متانت , دست به محاسن خويش كشيد و گفت : اگر خداوند منان اين
محاسن سفيد مرا براى امامت لايق ندانست , من آن را سزاوار آتش جهنم مى دانم اگر به
امامت ولى زمان خود, حضرت امام محمد تقى (ع ) اقرار نكنم
((116)) .
على بن جعفر كه رحمت حق بر روانش باد, با اين گفتار و كردار خود, به اطرافيان خويش
و تمام مسلمانان در اعصار بعد, درس امام شناسى آموخت .
2. رفتار مامون عباسى با امام جواد (ع ) پـس از آن كـه امـام رضـا (ع ) تـوسـط
مامون , در سفر خراسان به شهادت رسيد, اعتمادعلويان و شيعيان از مامون سلب گشته و
به وى بدگمان شدند. در نتيجه , در هرفرصت مناسب , توطئه ها و جنايت هاى او را افشا
مى كردند.
از سوى ديگر, مامون براى تبرئه خويش از اين جنايت بزرگ , همچنان در ظاهربا آل ابى
طالب (ع ) رفـاقت و مدارا مى كرد و به آنان احترام مى گذاشت و در اين ميان ,بيش از
همه , امام جواد, فرزند گرانقدر امام رضا (ع ) را تكريم مى نمود. وى پس ازبازگشت از
خراسان به بغداد, امام جواد (ع ) را بـا اعزاز و اكرام به بغداد فراخواند تا
ازايشان دلجويى كرده و سوءظن شيعيان به خويش را برطرف سازد.
امـام جواد (ع ) پس از مدتى وارد بغداد شد. مامون پيش از آن كه آن حضرت راملاقات
كند, روزى به همراه تعدادى از نزديكان و محافظان به قصد شكار از قصرخارج شد و پيش
از خروج از شهر, در يـكـى از كـوچـه ها به گروهى از كودكان رسيد كه مشغول بازى
بودند. كودكان با ديدن مامون و هـمراهان وى همگى گريختند و پراكنده شدند. در ميان
آنان نوجوانى بود نه ساله (يا هفت ساله ) كـه از ابـهـت مـامون نترسيد وهمان جا
ايستاد. مامون از متانت و مهابت او به شگفت آمد و از وى پرسيد: چرا مانندساير
كودكان از سر راه ما كنار نرفتى و از جاى خويش حركت نكردى ؟
كـودك شـجـاع پـاسخ داد: اى خليفه ! راه عبور و مرور تنگ نبود تا آن را بر تو گشاده
و باز نمايم , مـرتـكـب جـرم و خطايى نشدم تا بگريزم , و گمان نمى كنم كسى را بى
جرم وخطا عقوبت كنى .
مـامـون از بـيان شيوا و متانت و وقار آن كودك , متعجب شد و پرسيد:نام تو چيست ؟
كودك پاسخ داد: محمد. مامون پرسيد: فرزند كيستى ؟
او پاسخ داد:فرزند على بن موسى الرضا (ع ).
مامون همين كه نام مبارك امام رضا (ع ) را شنيد و به ياد جنايت خويش و شهيدنمودن آن
حضرت افتاد منفعل شد و به تمجيد امام رضا (ع ) و درود و رحمت فرستادن بر آن حضرت
پرداخت , سپس به دنبال شكار رفت . چون به بيابان رسيد,نظرش به دراجى افتاد و باز
شكارى خويش را براى صيد آن بـه پرواز در آورد. بازشكارى مدتى در هوا ناپديد شد و پس
از مدتى برگشت , اما به جاى دراج , ماهى كوچكى در منقارش بودكه هنوز رمقى در تن
داشت . مامون از ديدن اين وضع درشگفت ماند و مـاهى را از منقار باز شكارى گرفت و
كار شكار را رها كرد و به شهربازگشت . در راه دوباره به هـمـان مـحـلى رسيد كه قبلا
با امام جواد (ع ) در آن جا ملاقات كرده بود. كودكان مشغول بازى بـودنـد و بـا
ديـدن مـامـون و سواران همراه او پراكنده شدند, مگر امام جواد (ع ) كه به مانند سرو
سرافراز بر جاى خويش ثابت ماند.
مـامـون هنگامى كه به امام جواد (ع ) رسيد, از ايشان پرسيد: اى محمد! بگو در كف
دستم چه چيز دارم ؟
امام جواد (ع ) فرمود: خداوند منان درياهايى را در كره زمين آفريد كه ابر از آنها
بلند مى شود و به آسمان مى رود و به همراه ابر, ماهى هاى ريز نيز به بالا مى روند و
بازهاى شكارى پادشاهان , آنها را شـكـار مـى كـنـنـدو پادشاهان , آنها را دركف دست
خويش پنهان كرده و سلاله نبوت را با آن , آزمايش و امتحان مى كنند.
((117)) امام جواد (ع ) با اين سخنان , بر شگفتى مامون افزود و او را وادار كرد
كه در برابرآن حضرت تواضع نـمـوده و ايـشـان را اكـرام و احترام كند. او تا زنده
بود امام جواد (ع )را عزيز و محترم مى شمرد و سـعـايـت بـدخواهان در مورد آن حضرت
را ناديده مى گرفت و به آن ترتيب اثر نمى داد. او دختر خـويـش , ام الـفضل را به
همسرى آن حضرت درآورد, اما پس از مامون , معتصم عباسى به خلافت رسـيـد و ام الـفضل
راوادار به كشتن امام جواد (ع ) نمود. سرانجام , امام جواد (ع ) به مانند عموى
نياكانش ,امام حسن مجتبى (ع ), به دست همسر خود به شهادت رسيد.
كلمات شريفه 1. قال الجواد (ع ): عز المؤمن غناه عن الناس .
((118)) عزت مؤمن در بى نيازى او از مردم است .
2. قال (ع ): لاتكن وليا للّه فى العلانية وعدوا له فى السر.
((119)) دوست خدا در آشكار و دشمن او در پنهان مباش .
3. قال (ع ): من استفاد اخا فى اللّه فقد استفاد بيتا فى الجنة .
((120)) كـسـى كـه براى رضاى خداوند, برادر دينى اش را استفاده رساند, خانه اى
را در بهشت به استفاده خواهد برد.
4. قال (ع ):اياك ومصاحبة الشرير فانه كالسيف المسلول يحسن منظره ويقبح آثاره .
((121)) از رفاقت با آدم بد بپرهيز, چه اين كه او به مانند شمشير كشيده اى است
كه منظرش نيكو و آثارش زشت است .
5. قـال (ع ):الـمـؤمـن يـحـتـاج الـى ثـلاث خـصـال : تـوفـيـق من اللّه , وواعظ من
نفسه , وقبول ممن ينصحه
((122)) هـر مـؤمـنـى به سه خصلت نيازمند است : توفيق الهى , واعظى از نفس او
كه پيوسته او را موعظه كند, و قبول كند از آن كه او را نصيحت كند.
امام على النقى (ع )
نام : على .
القاب : نقى , هادى , نجيب , مرتضى , عالم , فقيه , ناصح , امين , مؤتمن , طيب ,
فتاح ومتوكل .
واژه متوكل لقب متوكل على اللّه , خليفه عباسى نيز بود كه در عصرامام هادى (ع ) مى
زيست . به همين دليل , امام هادى (ع ) اين لقب را براى خويش نمى پسنديد وبه اصحابش
دستور مى داد كه از به كاربردن آن اعراض كنند.
كنيه : ابوالحسن .
چون كنيه امام موسى كاظم (ع ) وامام رضا(ع ) نيز ابوالحسن بود, به امام هادى (ع
)ابوالحسن ثالث گفته مى شود.
منصب : معصوم دوازدهم و امام دهم شيعيان .
نسب پدرى : ابوجعفر, محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن
ابى طالب (ع ).
نام مادر: سمانه مغربيه كه كنيه وى ام الفضل بود.
امام هادى (ع ) در شان مادرش فرمود: مادرم به حق من عارف و از اهل بهشت است . شيطان
سركش به او نزديك نمى شود و مكر جباران بـه وى نـمـى رسد. او در پناه خدايى است كه
نمى خوابد ومادران صديقان و صالحان را به خود وا نمى گذارد.
تاريخ ولادت : نيمه ذى حجه سال 212 هجرى .
بـرخـى مـورخـان تـولد آن حضرت را دوم يا پنجم رجب همين سال و برخى ديگررجب سال 214
دانسته اند. يكى از ادله اى كه زمان تولد آن حضرت را ماه رجب مى داند, دعاى ناحيه
مقدسه است : الـلـهـم انـي اسـئلـك بـالـمـولـوديـن فـي رجـب , مـحـمـد بـن عـلـي
الـثاني وابنه علي بن محمدالمنتجب .
((123)) مـحـل تـولـد: صـريا در حوالى شهر مدينه , در سرزمين حجاز (عربستان
سعودى كنونى ). صريا قريه اى بود كه امام موسى بن جعفر(ع ) آن را بنا نهاد و سال
هاى طولانى , موطن اولاد و احفاد آن حضرت بود. فاصله آن با مدينه حدود سه ميل است .
مـدت امـامـت : از ذى قـعده سال 220 هجرى تا رجب 254 هجرى , به مدت 33سال . زمانى
كه آن حضرت به امامت رسيد, هشت سال و پنج ماه بيشتر نداشت .
تـاريـخ و سـبب شهادت : سوم ماه رجب (و به قولى 25 جمادى الاخر) سال 254هجرى , به
وسيله زهـرى كـه مـعـتمد عباسى , برادر معتز (خليفه وقت ) به آن حضرت خورانيد. سن
آن حضرت در هنگام شهادت , 40 يا 42 سال بود.
محل دفن : سامرا, كه در سابق به آن سر من راى گفته مى شد (دركشور عراق كنونى ).
همسر: حديث (يا سليل ) كه به او جده مى گفتند.
فرزندان : 1. ابا محمد حسن عسكرى (ع ). 2. حسين . 3. محمد. 4. جعفر(معروف به جعفر
كذاب ). 5.
عليه يا عايشه .
اصحاب 1. على بن مهزيار اهوازى .
2. خيران خادم .
3. ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى .
4. عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى .
5. على بن جعفر هميناوى (همانى ).
6. ابن سكيت بن يعقوب اهوازى .
7. احمد بن اسحاق اشعرى .
8. ابراهيم بن مهزيار اهوازى .
9. ايوب بن نوح .
10. ابو على حسن بن راشد.
تـعداد اصحاب و ياران امام هادى (ع ) بيش از اين است و در برخى منابع , نام نزديك
به دويست نفر از آنان ذكر شده است .
زمامداران معاصر 1. مامون عباسى (196 - 218ق .).
2. معتصم عباسى (218 - 227ق .).
3. واثق عباسى (227 - 232ق .).
4. متوكل عباسى (232 - 247ق .).
5. منتصر عباسى (247 - 248ق .).
6. مستعين عباسى (248 - 252ق .).
7. معتز عباسى (252 - 255ق .).
خلفاى نامبرده , كه همگى از سلسله بنى عباس هستند, در غصب خلافت وناديده گرفتن حقوق
امـام مـعـصـوم (ع ) متفق و هم راى بودند, اما از ميان آنان , متوكل عباسى جنايات و
جسارت هاى فراوانى در مورد امام معصوم (ع ) روا داشته است ودشمنى هاى وى به اهل بيت
(ع ) زبانزد است .
رويدادهاى مهم 1. از دست دادن پدرش , امام جواد(ع ), در سن هشت سالگى .
2. سـعـايت بريحه عباسى , امام جماعت حرمين , عبداللّه بن محمد, والى مدينه وجماعتى
ديگر, از امام هادى (ع ) نزد متوكل عباسى و خشم گرفتن وى بر امام (ع ).
32. نامه امام هادى (ع ) به متوكل عباسى درباره اذيت و آزار والى مدينه به آن حضرت
.
4. عزل محمد بن عبداللّه از حكومت مدينه به خاطر بد رفتارى با امام هادى (ع ) ونصب
محمد بن فضل به جاى وى توسط متوكل عباسى , و دستور خليفه مبنى بر اكرام و اعزاز
امام (ع ).
5. تـبعيد امام هادى (ع ) از مدينه به سامرا به دستور متوكل عباسى و رفتار نيكوى او
با آن حضرت در آغاز اقامت امام (ع ) در سامرا, به سال 243 هجرى .
لازم بـه يادآورى است كه شهر سامرا در سال 220 هجرى به دستور معتصم عباسى بناگرديد
و از آن زمان , پايتخت عباسيان به شمار مى آمد.
6. بد رفتارى تدريجى متوكل عباسى و آزارهاى جسمى و روحى او به امام (ع ).
7. عداوت متوكل عباسى با اهل بيت (ع ) در تخريب بارگاه ابا عبداللّه الحسين (ع )و
مشاهد مشرفه اهـل بيت (ع ) و خانه هاى اطراف آنها و جارى كردن آب بر روى قبرامام
حسين (ع ) وكشت نمودن بر روى آن .
8. سختگيرى واليان مدينه و مكه با آل ابى طالب و علويان , به دستور متوكل عباسى .
9. كـودتـاى مـنـتـصـر, عليه پدرش , متوكل , در سال 247 هجرى و خشنودى علويان از
موفقيت منتصر.
اين واقعه مهم , پس از يك سال و چند ماه از اقامت اجبارى امام (ع ) در سامرا اتفاق
افتاد.
10. مسموم و شهيد شدن امام هادى (ع ) در تبعيد گاهش (سامرا), به دستور معتمدعباسى ,
برادر معتز, خليفه وقت .
داستان ها 1. احضار امام هادى (ع ) نزد متوكل عباسى احـمد بن اسرائيل , كاتب معتز
باللّه عباسى نقل كرده است كه وى روزى به همراه معتز نزد متوكل عـبـاسى (خليفه وقت
, در رجب سال 254 هجرى ) رفت . متوكل بركرسى سلطنتى نشسته و فتح بـن خـاقـان (صـدر
اعظم ) نزد وى ايستاده بود. معتز برپدرش , متوكل سلام كرد و نزد او ايستاد.
عـادت مـتـوكـل بـر ايـن بود كه هر گاه معتز بر اووارد مى شد, وى را گرامى مى داشت
و اجازه نـشـسـتن به او مى داد, اما در اين روز به خاطر خشمى كه بر او مستولى بود,
متوجه معتز نشده و سـرگرم گفتگو با فتح بن خاقان بود. هر چه از محاوره او با فتح بن
خاقان مى گذشت , بر خشم و اضطراب اوافزوده مى شد.
گفتگوى متوكل با فتح بن خاقان درباره امام على النقى (ع ) بود. متوكل مى گفت :اين
مرد - امام على النقى (ع ) - كه تو درباره او حسن ظن دارى , چنين و چنان كرده است .
ادعاى دروغ مى كند و رخنه در دولت من مى افكند. به خدا سوگند, من او رامى كشم و سپس
وى را در آتش مى سوزانم .
فتح بن خاقان كه تلاش فراوان در فرونشاندن خشم او داشت , گفت : اى اميرالمؤمنين !
اينها بر او افـترا است . او مرتكب هيچ خلافى نشده است . سخنان فتح بن خاقان در
متوكل اثر نكرد و سرانجام دستور داد آن حضرت را نزد او آورند.
متوكل به چهار تن از غلامان خزرى (كه كاملا از اوضاع بى اطلاع بودند) دستور دادبه
محض ورود امام على النقى (ع ) به مجلس , با ضربات پى در پى شمشير, او را به قتل
رسانند. متوكل توصيه هايى به غلامان خزرى نمود و تاكيد فراوان در اجراى امركرد.
پس از چندى امام على النقى (ع ) با وقار و طمانينه كامل و بدون هيچ گونه اضطراب و
ترسى وارد قـصـر شـد و لـب هاى مباركش به ذكر و ثناى الهى در حركت بود. با اين كه
امام (ع ) را تعدادى از نـگـهـبـانان قصر احاطه كرده بودند, ولوله اى ميان نگهبانان
و قصر نشينانان افتاد. آنان به احترام امام (ع ) تكبير و تهليل سر دادند و به امام
(ع ) اشاره كرده و مى گفتند: هذا ابن الرضا.
امام على النقى (ع ) وارد مجلس متوكل عباسى گرديد. چون چشم متوكل به امام (ع )
افتاد, هيبت و سطوت امام (ع ) او را فراگرفت و بى اختيار از تخت به زير آمد واز
امام (ع ) استقبال كرد, امام (ع ) را در آغـوش گـرفت و ميان ديدگانش را بوسيد و او
رابا اين القاب خطاب كرد: اى آقاى من , اى فرزند رسول خدا, اى بهترين خلق خدا,اى
پسر عموى من , اى مولاى من , اى اباالحسن و....
متوكل پس از تعارفات ظاهرى , از امام (ع ) پرسيد: براى چه كارى در اين وقت ,نزد من
آمده اى ؟
امام (ع ) پاسخ داد: من حاجتى نداشتم و فرستاده تو مرا به اجبار به اين جا آورد.
مـتـوكـل گفت : آن زنا زاده دروغ گفته است و من تو را درخواست نكرده بودم . حال به
خانه ات بـرگـرد و مـلالـى بر تو نيست . سپس به اطرافيان نزديك خويش و فتح بن خاقان
, عبداللّه و معتز گفت : آقاى مان را مشايعت و بدرقه كنيد.
غـلامـان خـزرى , كه مامور ترور امام (ع ) بودند, چون اين وضعيت را مشاهده كردند
بدون اين كه هـيـچ آسـيـبى به امام (ع ) برسانند, در برابر ايشان تواضع نموده و
درتعظيم آن حضرت به سجده افتادند. پس از رفتن امام (ع ), متوكل غلامان خزرى راطلبيد
و باخشم به آنان خطاب كرد كه چرا دستور مرا اجرا نكرده و بر او اين همه تعظيم و
تكريم روا داشتيد.
غـلامـان گـفتند: همين كه اين مرد, وارد قصر شد و چشمان ما به او افتاد, بى
اختيارشديم , زيرا پـيـرامـون او بيش از صد شمشير برهنه ديديم , بدون اين كه
شمشيرداران راببينيم . مشاهده اين وضـعـيـت , وحـشـت و تـرسى را بر ما مستولى كرد
كه قدرت انجام هر كارى را از ما سلب نمود و چاره اى جز تسليم و تعظيم نداشتيم .
((124)) آرى , توطئه ها و دشمنى هاى متوكل با امام على النقى (ع ), نه تنها وى
را به مقاصدپليدش نزديك نمى كرد, بلكه بر عظمت و بزرگوارى خاندان عصمت و طهارت مى
افزود.
2. مبارزه فرهنگى و عقيدتى امام هادى (ع ) با متوكل عباسى از مـيـان خـلـفاى بنى
عباس , متوكل بيش از همه با خاندان پيامبر(ص ) وائمه اطهار(ع ) دشمنى مى ورزيد و
كينه آنان را در دل داشت . به همين دليل , دستور دادقبور منور ائمه اطهار(ع ),
مانند مـرقـد امير المؤمنين (ع ), مرقد امام حسين (ع )وشهداى كربلا را تخريب نموده
و بر قبور آنان آب بسته و زراعت نمايند.
امـام على النقى (ع ) با افكار و اعمال ننگين متوكل مقابله و مبارزه مى نمود و از
هرراه ممكن براى خنثى كردن توطئه هاى وى تلاش مى كرد و دشمنان اهل بيت (ع ) رارسوا
مى ساخت .
چـنـدى بود كه امام على النقى (ع ) به بيمارى مبتلا شده بود و بهترين داروى شفابخش
خويش را زيـارت قـبـر شـريف ابا عبداللّه الحسين (ع ) و راز و نياز در پيشگاه
خداوند منان در جوار مرقد آن حضرت مى دانست . از اين رو به برخى از يارانش ,مانند
ابوهاشم جعفرى و محمدبن حمزه فرمود كه از مـال آن حـضـرت , گـروهى ياشخصى را اجير
كنند و آنان را به كربلا فرستاده تا در كنار ضريح مـقـدس سـبـط ثـانـى پـيامبراكرم
, حضرت اباعبداللّه الحسين (ع ) به راز و نياز پرداخته و براى آن حضرت دعا و طلب
شفا نمايند.
ياران امام على النقى (ع ) پس از مشورت , به محضر آن حضرت رسيده و عرض كردند: يا
ابن رسول اللّه (ص )! مـحـضـر تـو, افضل از كربلا است , زيرا امام زمان و بهترين
خلق خدا در روى زمين , شما هـسـتـيـد و دعـاى شـمـا مستجاب است . چگونه دعاى
مادرباره شما, آن هم در كربلا مؤثر واقع مى شود؟
امـام (ع ) با منطق شيرين خويش با اين مضامين به آنان پاسخ داد: براى خداوندمواضعى
است كه دوسـت دارد در آن جـا عبادت شود. رسول اكرم (ص ) با اين كه مقام و عظمتش از
بيت اللّه و حجر الاسـود افـضـل بـود, در عـيـن حال , بيت اللّه و حجر الاسودرا
طواف مى كرد, زيرا براى خداوند, مـكـان هـايـى است كه واجب است در آن جاعبادت و
خوانده شود. خداوند دعاى كسى را كه او را بـخـوانـد و در حـائر بـاشد به اجابت مى
رساند. حائر امام حسين (ع ) نيز چنين است , زيرا او عزيز و حـبـيـب خـدااسـت و
بـراى بر پايى دين خدا جانش را فدا كرد و با اخلاص كامل , فرزندان و اهل بـيـت
واصـحـاب خويش را تقديم محبوب خود نمود و در اين راه , مصائب فراوانى را به جان و
دل خريد. به همين دليل , در پيشگاه خدا از قرب و منزلت ويژه اى برخورداراست كه هيچ
يك از اولياى الـهـى , جـز جـدش , پـيـامـبـر اكـرم (ص ) وپـدرش ,امـيـرالـمـؤمـنين
(ع ), به آن قرب و منزلت نمى رسد.
((125)) امـام هـادى (ع ) بـا ايـن دسـتور, و تاكيد در اجراى آن , به محبان و
شيعيان خويش آموخت كه راه مـبـارزه بـا سـتمكاران و مستكبران , تنها تمسك به خاندان
عصمت وشاخه هاى لاله گون نبوت است .
كلمات شريفه 1. قال ابوالحسن الهادى (ع ): من رضى عن نفسه كثر الساخطون عليه .
((126)) هر كسى كه از خود خشنود شد و خود را پسنديد, خشم كنندگان بر او فراوان
گردند.
2. قال (ع ): الحكمة لا تنجع في الطباع الفاسدة .
((127)) حكمت در سرشت هاى فاسد تاثير نمى گذارد.
3. قال (ع ): اذكر مصرعك بين يدي اهلك فلا طبيب يمنعك ولا حبيب ينفعك .
((128)) به يادآر (زمان جان دادن را) آن هنگامى كه نزد خانواده ات بر زمين
افكنده شوى .در آن وقت هيچ طبيبى نمى تواند تو را از مردن باز دارد و هيچ دوستى نمى
تواند نفعى به تو رساند.
4. قال (ع ): الهزل فكاهة السفهاء وصناعة الجهال .
((129)) بيهودگى , خوش منشى بى خردان و كار نادانان است .
5. قال (ع ): المصيبة للصابر واحدة وللجازع اثنتان .
((130)) مصيبت براى صبر كننده يكى و براى ناله كننده , دو تا است (يكى براى
مصيبتى كه بر او وارد شده و ديگرى به خاطر از دست دادن اجر و پاداش مصيبت است ).
امام حسن عسكرى (ع )
نام : حسن .
كنيه : ابومحمد.
الـقـاب : عـسكرى , زكى , خالص , صامت , سراج , تقى و خاص (به امام حسن عسكرى (ع ),
امام على النقى (ع ) و امام محمد تقى (ع ), ابن الرضا نيز گفته مى شد.) منصب :
معصوم سيزدهم و امام يازدهم شيعيان .
تاريخ ولادت : هشتم ربيع الثانى سال 232هجرى .
همچنين چهارم و دهم ربيع الثانى نيز نقل شده است . در مورد سال تولد ايشان نيزبرخى
گفته اند كه 231 هجرى بوده است .
محل تولد: مدينه مشرفه , در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى ).
نـسب پدرى : ابوالحسن , على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين
بن على بن ابى طالب (ع ).
نام مادر: حديث , كه او را جده مى گفتند.
بـرخـى نـام او را سليل و برخى ديگر, سوسن نقل كرده اند. اين بانوى پاكيزه , كه
درعصر خويش از بـهترين زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذريه پيامبر اكرم (ص )است ,
در ولايت خويش پادشاه زاده بود. امام هادى (ع ) در شان او فرمود: سليل , دوراز هر
آفت , پليدى و آلودگى است .
مـدت امـامـت : از زمـان شهادت پدرش , حضرت امام هادى (ع ), در سال 254 تاسال
260هجرى , نزديك به شش سال .
تـاريـخ و سـبب شهادت : هشتم ربيع الاول سال 260 هجرى , در سن 28 (يا 29)سالگى , به
وسيله زهرى كه معتمد عباسى به آن حضرت خورانيد.
محل دفن : سامرا (درسرزمين عراق كنونى ), در جوار مرقد پدرش ,امام هادى (ع ).
همسر: نرجس (صيقل ).
فرزندان : ابوالقاسم , محمد بن حسن , صاحب الزمان (ع ).
امـام زمـان (ع ) تـنـهـا فرزند امام حسن عسكرى (ع ) هستند. امام عسكرى (ع ) تولد
وزندگى تنها فـرزنـدش را بـر بـيـگـانـگـان پـنـهـان نگه مى داشت تا از سوى دشمنان
اهل بيت (ع ) و مزدوران خليفه آسيبى به وى نرسد.
اصحاب 1. احمد بن اسحاق اشعرى .
2. احمد بن محمد بن مطهر.
3. اسماعيل بن على نوبختى .
4. محمد بن صالح همدانى .
5. عثمان بن سعيد عمروى .
6. محمد بن عثمان عمروى .
7. حفص بن عمرو عمروى .
8. ابوهاشم , داود بن قاسم جعفرى .
9. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل .
10. احمد بن ادريس قمى .
در برخى منابع , تعداد اصحاب و ياران امام حسن عسكرى (ع ) بيش از صد نفرذكر شده است
.
زمامداران معاصر 1. متوكل عباسى (232 - 247ق .).
2. منتصر عباسى (247 - 248ق .).
3. مستعين عباسى (248 - 252ق .).
4. معتز عباسى (252 - 255ق .).
5. مهتدى عباسى (255 - 256ق .).
6. معتمد عباسى (256 - 279ق .).
از ميان خلفاى مذكور, تنها منتصر عباسى , فرزند متوكل به امام هادى (ع ),امام حسن
عسكرى (ع ) وعـلـويان و شيعيان آزارى نرساند و در ايام خلافت كوتاه مدت خويش احسان
و خدمات شايانى به آنان نمود كه در مقايسه با ستمكارى ها وتعديات ساير خلفاى عباسى
ناچيز است .
رويدادهاى مهم 1. وفـات ابـوجـعـفـر, مـحمد بن على , برادر امام حسن عسكرى (ع ) در
سنين جوانى و تالم شديد امام (ع ) در مرگ او.
2. مـسـموميت و شهادت امام على النقى (ع ), پدر امام حسن عسكرى (ع ), در سال254
هجرى , به دست معتمد عباسى .
3. بـازداشـت و زنـدانـى شـدن مـكرر امام حسن عسكرى (ع ), در دوران حكومت مستعين ,
معتز, مهتدى و معتمد عباسى .
4. نـفـريـن امـام (ع ) بـر معتز عباسى , در زندان , و تاثير آن در خلع معتز و كشته
شدنش به دست سرداران ترك .
5. حـسـاسـيـت خـلـفـاى بـنـى عـبـاس , معاصر امام حسن عسكرى (ع ), درباره تولد
وزندگانى حضرت مهدى منتظر(عج ) و تلاش براى پيدا كردن و از بين بردن آن حضرت .
6. مسموميت و شهادت امام حسن عسكرى (ع ), توسط معتمد عباسى , در سال260 هجرى .
داستان ها 1. امام حسن عسكرى (ع ) و افشاى شعبده راهب امام حسن عسكرى (ع ) و تعدادى
از شيعيان در عهد معتمد عباسى , در كوشك سامرا زندانى بودند.
در آن هـنـگـام , سـامـرا دچار خشكسالى و قحطى شديدى شده بودو روزگار بر مردم به
سختى مى گذشت . خليفه وقت دستور داد مردم براى طلب باران ,نماز استسقا بخوانند.
|
|