خاندان عصمت
سيد تقى واردى
- ۳ -
در سن سى سالگى حضرت محمد (ص ), آخرين فرزند ابوطالب به دنيا آمد. وابوطالب وى را
على نام نهاد. تولد على , در خانه كعبه , رويدادى معجزه آسا وبى سابقه بود. حضرت
محمد (ص ) از على , در سـنـين نوزادى مراقبت مى كرد,به هنگام خواب , گهواره اش را
حركت مى داد, شير در كامش مـى ريـخـت و در برخى مواقع بدنش را مى شست و او را در
آغوش مى گرفت . و به اين صورت , از آغاززندگى , او را با الطاف و مهربانى هاى خويش
آشنا كرد.
هنگامى كه در مكه خشكسالى و قحطى به وجود آمد و تحمل هزينه زندگى عائله ابوطالب بر
وى دشـوار شـد, حضرت محمد(ص ) از او خواست تا على را به خانه خويش برد و به اتفاق
خديجه از او نگه دارى كند. از آن زمان به بعد, هميشه على به همراه حضرت محمد(ص )
بود. در خانه , در سفر و در هر جايى كه او بود, على نيزبود.
آن حـضـرت , در هـر سـال , حدود يك ماه در غار حرا به عبادت و نيايش مى پرداخت .
رابط بين آن حضرت و خديجه , على بود و بسا تنها انيس او در آن غارنيز على بود و بس
. حضرت محمد(ص ) در سـن چـهـل سالگى به رسالت مبعوث شد.نخستين زنى كه به وى ايمان
آورد, خديجه و نخستين مـردى كـه ايمان آورد, على (ع )بود. بيشتر اوقات , اين سه نفر
در كنار كعبه , به عبادت و خواندن نـمـاز جـمـعـى مـى پرداختند كه براى ديگران شگفت
انگيز بود. هنگامى كه حضرت محمد (ص ) ازجـانب خدا با پيام و انذر عشيرتك الاقربين
((22)) ماموريت يافت كه طايفه و عشيره خويش را پـيـش از ديـگران ارشاد نمايد و
آنان را به اسلام دعوت كند, هيچ كس دعوت آن حضرت را لبيك نـگـفته و حتى برخى از
آنان سخنان ايشان را به استهزا گرفتند. درآن جمع , تنها على (ع ) دعوت اسلام و
پيامبر (ص ) را پذيرفت . پيامبر اكرم (ص )دست على (ع ) را گرفت و فرمود: ان هذا اخى
و وصيى و خليفتى ,
((23)) اين , برادر,وصى و خليفه من است ..
از ايـن زمان , كه جز خديجه (س ) و على (ع ) كسى به پيامبر (ص ) ايمان نياورد,على
(ع ) به عنوان وصى و خليفه آن حضرت معرفى مى شد. اين مسئله , يك امرعاطفى نيست ,
بلكه فرمان الهى است كه از طريق پيامبر خدا ابلاغ گرديد. از اين تاريخ , مسؤوليت
على (ع ) نسبت به اسلام و پيامبر خدا (ص ) سـنـگـين تر شده واحساس وظيفه بيشترى مى
كرد. هر چه از عمرش مى گذشت و دوران نـوجـوانـى راپـشـت سـر مـى گـذارد و بـه
مـرحـله جوانى مى رسيد, عشق و علاقه او به پيامبر اكرم (ص )افزون تر شده و دفاعش از
محمد (ص ) جدى تر و شديدتر مى گرديد.
اوج ايثارگرى هاى على (ع ) براى پيامبر اكرم (ص ), در مكه معظمه , درليلة المبيت
است , هنگامى كـه سـران قـريـش پس از مشورت هاى بسيار, در دارالندوه , به اين نتيجه
رسيدند كه چهل نفر از طـوايف وقبايل گوناگون مكه , شبانه به خانه پيامبراكرم (ص )
هجوم آورده و او را با شمشيرهاى خـويـش قـطعه قطعه كنند و براى هميشه , صداى اسلام
را خاموش كنند. پيامبر اكرم (ص ) براى خنثى سازى نقشه آنان ,شبانه از خانه خارج و
به غار ثور پناهنده شد و على (ع ) براى فريب دشمن , داوطلب شده و در بستر پيامبر (ص
) خوابيد تا دشمنان از گريز پيامبر (ص ) مطلع نشوند.
در اواخـر شـب , ماموران قريش با شمشيرهاى برهنه وارد اتاق پيامبر شده و به خيال
خود, به طور گروهى , قصد حمله به آن حضرت را نمودند, ناگهان على (ع ) ازبستر پيامبر
(ص ), برخاست و با آنـان بـه مشاجره پرداخت . مهاجمان كه سراسروجودشان را خشم فرا
گرفته بود, على (ع ) را رها كـرده و بـراى يـافـتـن پيامبر (ص ) به راه افتادند تا
شايد او را بيابند و به قتل رسانند. قرآن مجيد درباره فداكارى على (ع ) درليلة
المبيت مى فرمايد: و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤف بالعباد
((24)) .
و هنگامى كه پيامبر (ص ) به مدينه مهاجرت فرمود, على (ع ) ماموريت يافت كارهاى
برزمين مانده پيامبر(ص ) را در مكه سامان بخشد, بدهكارى هاى ايشان رابپردازد و
خاندانش , از جمله دخترش , فاطمه زهرا (س ) را از مكه به مدينه كوچ دهد.
در مـديـنـة الـرسـول , كـه نخستين پايه هاى حكومت اسلامى به دست تواناى پيامبراكرم
(ص ) و مجاهدت هاى وصف ناپذير صحابه ومسلمانان صدر اسلام بنا نهاده شده بود, نقش
على (ع ) پس از حضرت محمد (ص ) نقش حساس و تعيين كننده اى بود, به ويژه پس از آن كه
على (ع ) به دامادى پيامبر اكرم (ص ) مفتخرشد و بانوى بانوان عالم , حضرت فاطمه
زهرا (س ) به همسرى آن حضرت در آمد.
دفـاع على (ع ) از پيامبر اسلام (ص ) در جنگ ها و غزوات آن حضرت و مبارزه بادشمنان
كينه توز اسلام , حقيقت انكار ناپذيرى است كه در تاريخ شيعه و اهل سنت ثبت و درج
گرديده است .
رشادت هاى على (ع ) در جنگ هاى بدر, احد, خندق , خيبر, حنين و سايرغزوات و سريه ها,
اسلام را بـيـمـه نـمـود و از گزند مشركان و بدخواهان رهايى بخشيد.اين گونه فداكارى
و رشادت ها در اعـتـلاى پـرچم اسلام و برپايى نظام توحيدى اسلامى , علاقه متقابل
پيامبر (ص ) و على (ع ) را دو چندان مى كرد. تعابيرى كه از آن حضرت درباره على (ع )
نقل شده است , گوياى شخصيت و قرب عـلـى (ع ) بـه خـدا ورسـول خـدا (ص ) است . به
عنوان نمونه , در جنگ خندق (احزاب ) هنگامى كه على (ع ) براى مبارزه , در برابر
عمرو بن عبدود قرار گرفت , پيامبر اكرم (ص ) فرمود: برز الايمان كله الى الشرك كله
((25)) , تمام ايمان در برابر تمام شرك به مبارزه برخاسته است .
پس از آن كه على (ع ) با پيروزى و كشتن دشمن خيره سر, از ميدان نبرد بيرون آمد
وصداى تكبير مسلمانان فضاى مدينه را معطر ساخت , پيامبر اكرم (ص ) درباره على (ع )
فرمود: ضـربة على يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين ,
((26)) ارزش شمشيرى كه على درروز خندق بر دشمن فرود آورد, از عبادت جهانيان
بيشتر است .
سرانجام در سال دهم هجرى , پس از پايان يافتن مراسم فريضه حج و باز گشت حجاج به
شهرهاى خـويش , پيامبر اكرم (ص ) پيش از رسيدن به وطن , ماموريت يافت على (ع ) را
به عنوان جانشين و خليفه پس از خويش معرفى كند: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من
ربك ,
((27)) اى پيامبر! آنچه از پروردگارت (درباره ولايت على ) به تو رسيده است , به
مردم ابلاغ نما.
سپس در خطاب به پيامبر (ص ), آمده است : وان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه يعصمك
من الناس ,
((28)) اگر آن را انجام ندهى (على را به ولايت برنگزينى ) رسالت خويش را به
پايان نرسانده اى . و خداوند تو را از مردم (آنانى كه با ولايت على مخالفند)ايمن
خواهد داشت .
بـه هـمـين منظور, پيامبر اسلام در ميانه راه مكه و مدينه , در موضعى به نام غديرخم
كه در سه مـيلى جحفه قرار دارد, حاجيان و همراهان خويش را گرد آورده و با اين عبارت
, على (ع ) را به ولايت و جانشينى خويش معرفى كرد: مـن كـنـت مولاه فهذا علي مولاه
, اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ,
((29)) هـر كـس كـه من مولاى او و اولى به نفس او هستم , اين على مولاى او و
اولى به نفس او است . بار خـدايـا! دوسـت باش با هر كسى كه با على دوست باشد,و دشمن
باش با هر كسى كه با او دشمن باشد! يارى كن كسى را كه او رايارى دهد و واگذار كسى
را كه او را واگذارد! بـه اين صورت , حضرت على (ع ) به عنوان جانشين پيامبر (ص )
معرفى شد و به دستور رسول خدا (ص ) مـردم مـامـور شـدند در خيمه حضرت على (ع ) گرد
آمده و اين منصب را به وى تبريك و تـهـنـيـت گـويند. از ميان مردم , بيش از همه ,
عمربن خطاب درگفتن تبريك و تهنيت مبالغه مـى كـرد. او خـطـاب بـه آن حـضرت گفت : بخ
بخ لك يا علي !اصبحت مولاى ومولى كل مؤمن ومؤمنة .
((30)) پس از بازگشت به مدينه , چند ماهى نگذشته بود كه رحلت جانگداز
پيامبراسلام (ص ) مسلمانان را در انـدوهى بزرگ فرو برد و ابر سياه فقدان پيامبر (ص
) بر سرمسلمانان سايه افكند. در هنگامى كـه حـضرت على (ع ) با مساعدت برخى
ازخويشاوندان خود و بنا به سفارش پيامبر اكرم (ص ) به كار غسل و كفن نمودن بدن مطهر
آن حضرت سرگرم بود, برخى از صحابه در سقيفه بنى ساعده گـرد آمـده ودربـاره جانشينى
پيامبر اكرم (ص ) به رايزنى و مجادله پرداختند و سرانجام , ابوبكر بن ابى قحافه را
به عنوان نخستين خليفه برگزيدند و حق على (ع ) را كه از جانب پيامبراكرم (ص ) بـه
آن تـصـريـح شـده بـود, ناديده گرفتند. پيامبر اكرم (ص ) در حيات با بركت خويش
بارها اين مـوضـوع را پـيـش بـينى كرده و براى پيش گيرى از آن , به مردم درباره
مقام و منزلت على (ع ) آگـاهى مى داد. روايت ذيل نمونه اى از سخنان پيامراسلام (ص )
درباره حضرت على (ع ) است كه ابراهيم بن ابى محمود از امام رضا (ع )و ايشان از پدر
و اجدادش نقل مى كند: عـن عـلى بن الحسين (ع ) قال : قال رسول اللّه صلى اللّه عليه
وآله : يا على انت المظلوم من بعدي , فويل لمن ظلمك واعتدى عليك وطوبى لمن تبعك ولم
يخترعليك ...
((31)) , امـا زيـن الـعـابدين (ع ) فرمود: پيامبر اكرم (ص ) خطاب به امام على
بن ابى طالب (ع ) فرمود: اى عـلـى ! پـس از من تو مظلوم هستى . پس واى به حال كسى
كه به تو ستم و تعدى نمايد و خوشا به حال كسى كه از تو پيروى كرده و عليه تو اختيار
نكند.
اى على ! تو پس از من مبارزه خواهى نمود. پس واى به حال كسى كه باتونبرد كند و خوشا
به حال كسى كه در ركاب تو بجنگد.
اى عـلـى ! تـو همانى كه به كلام من سخن مى گويى و با زبان من تكلم مى كنى .پس واى
به حال كسى كه كلام تو را رد كند و خوشا به حال كسى كه سخن تو را بپذيرد.
اى على ! تو پس از من سرور اين امتى و پيشواى آنان و جانشين من در بين آنان هستى .
كسى كه از تو جدا شود, روز قيامت از من جدا خواهد شد.كسى كه با تو باشد, روز قيامت
با من خواهد بود.
اى عـلى ! تو نخستين ايمان آورنده به من و تصديق كننده ام هستى . و تواولين كسى
هستى كه در كـارم به من كمك كردى و همراه من با دشمنم جنگيدى . و تو نخستين
نمازگزار با من بودى در حالى كه مردم در آن هنگام در غفلت نادانى بودند.
اى عـلى ! تو اولين كسى هستى كه با من از زمين برانگيخته مى شوى ونخستين كسى كه با
من از صراط مى گذرى . و خداى من , عزوجل , به عزتش سوگند ياد كرده است كه از صراط
نمى گذرد مـگر كسى كه برات ولايت تو و امامان از فرزندانت را داشته باشد. و تو
نخستين فردى هستى كه بر حوض من (كوثر) وارد مى شوى كه دوستانت را از آن سيراب
ودشمنانت را از آن باز مى دارى .
و هنگامى كه در مقام محمود جاى گرفتم , تو همنشين من هستى كه ازدوستان ما شفاعت كنى
و تـو از آنان شفاعت مى كنى . و تو نخستين كسى هستى كه در بهشت داخل مى شوى و پرچم
من , كـه لـواى حـمـد اسـت , بـردسـت تـو است . و اين پرچم , هفتاد شقه است كه هر
شقه آن وسيع تر ازخـورشيد و ماه است . و تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى كه ريشه اش
در خانه تو و شاخه هايش در خانه هاى شيعيان و دوستداران تواست .
روابط امام على (ع ) با خلفا پـس از رحـلـت جانسوز پيامبر اسلام (ص ) در حالى كه
حضرت (ع ) با تعدادى ازخواص به تجهيز جنازه آن حضرت مشغول بودند, گروهى از انصار و
مهاجران , درسقيفه بنى ساعده تجمع كرده و دربـاره زمـامدار پس از پيامبر (ص ) به
گفتگوپرداختند. گروه مهاجر با تمسك به مسئله سبقت در اسـلام و نزديكى به پيامبر (ص
),خلافت را از آن خود دانسته و ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان خليفه رسول اللّه
(ص )انتخاب كردند.
مـهـاجران و انصار, كه فرمان خدا و رسولش (ص ) درباره ولايت و حكومت امام على (ع )
(در غدير خم ) را ناديده گرفته بودند, در تحكيم پايه هاى حكومت خليفه اول كوشيدند و
همگان را به بيعت بـا وى تـرغيب نمودند و مخالفان سقيفه بنى ساعده را با تهديد
وادار به انقياد و تسليم كردند. در اين ميان , حضرت على (ع ) و بزرگان بنى هاشم و
برخى از صحابه پيامبر (ص ) كه يقين به رهبرى و ولايت امام على (ع )داشتند, از بيعت
با ابوبكر امتناع كرده و با تحصن در خانه فاطمه زهرا (س ) مخالفت خود را با خلافت
ابوبكر اعلام نمودند, اما رفتار حكومت با آنان خشونت آميز بود, به طورى كـه بـراى
بـيـرون بردن حضرت على (ع ) و طرفداران ولايت ايشان , در خانه فاطمه (س ) را آتش
زدنـد و بـه خانه اى كه پيامبر (ص ) بدون اجازه وارد آن نمى شد,هجوم آورده و با بى
حرمتى تمام , حـضـرت عـلى (ع ) و يارانش را به مسجد برده ومجبور به بيعت ساختند. در
اين هجوم وحشيانه , حضرت فاطمه , دختر رسول خدا(ص ) آسيب فراوانى ديد و بر اثر آن ,
حملش سقط گرديد.
حضرت على (ع ) پس از تثبيت حكومت ابوبكر, چاره اى جز سكوت وكناره گيرى از سياست
نديد.
بـه هـمين دليل , حدود 25 سال , در عين راهنمايى و يارى رسانى به مسلمانان و خلفاى
سه گانه , خـانـه نـشـيـنى را اختيار و با كرامت نفس , از گرفتن حق مسلم خويش چشم
پوشى كرد. خلفاى سـه گـانـه (ابوبكر, عمر و عثمان ) كه امام على (ع ) را آينه تمام
نماى پيامبر (ص ) دانسته و رقيب خويش مى پنداشتند, ازگوشه گيرى و خانه نشينى آن
حضرت استقبال كرده و او را با ترفندهاى گوناگون , ازصحنه سياست و حكومت خارج
نمودند.
رويدادهاى مهم 1. تولد حضرت على (ع ) در خانه خدا(كعبه ), در سيزده رجب سال سى ام
عام الفيل .
2. درخـواسـت حـضرت محمد (ص ) از عمويش , ابوطالب براى بردن فرزندكوچكش , على (ع )
به خانه خويش , و تلاش آن حضرت و همسرش خديجه كبرى براى تربيت و پرورش حضرت على (ع
).
3. گـرويـدن هـمـزمـان خديجه كبرى (س ) و حضرت على (ع ) به اسلام و پيامبراكرم (ص
), در نخستين روزهاى بعثت .
4. همراهى حضرت على (ع ) با پيامبر (ص ) در غار حرا.
5. اقتداى خديجه كبرى (س ) و حضرت على (ع ) به نماز پيامبر اسلام (ص ) درمسجد
الحرام .
6. محاصره خاندان عبدالمطلب در شعب ابى طالب , به مدت سه سال , به جرم پشتيبانى از
حضرت محمد (ص ).
7. درگـذشـت ابوطالب , پدر حضرت على (ع ) در مكه معظمه , پس از رهايى ازمحاصره در
شعب ابى طالب , و اندوه پيامبر (ص ) در وفات او.
8. خوابيدن على (ع ) در بستر پيامبر اسلام (ص ), در ليلة المبيت .
9. ديدار على (ع ) با پيامبراكرم (ص ) در غار ثور(پنهان گاه پيامبر(ص ) در شب هجرت
).
10. دسـتـور پيامبر(ص ) به على (ع ) در بازگرداندن امانت هاى مردم كه نزدپيامبر(ص )
بود, اداى ديون آن حضرت و آوردن خاندان پيامبر(ص ) از مكه به مدينه (در ايام هجرت
).
11. ايـجـاد پيمان برادرى بين هر دو نفر از مسلمانان در سال اول هجرى و عقداخوت
ميان پيامبر اسلام (ص ) و على (ع ) در مدينه .
12. ازدواج على (ع ) با فاطمه زهرا (س ), دختر رسول خدا (ص ), در سال دوم هجرى در
مدينه .
13. وقـوع جنگ بدر ميان مسلمانان و قريش , در سال دوم هجرى و رشادت هاى على (ع ) و
حمزه سيدالشهداء در اين نبرد.
14. فداكارى هاى على (ع ) در جنگ احد و محافظت از پيامبر اكرم (ص ) درصحنه هاى خطير
اين جنگ در شوال سال سوم هجرى .
15. وفات فاطمه بنت اسد, مادر على (ع ) در مدينه , در سال چهارم هجرى .
16. وقـوع جـنگ بنى مصطلق ميان مسلمانان و مشركان طايفه بنى مصطلق ودلاورى هاى على
(ع ) براى پيروزى پيامبر (ص ) در اين نبرد, در شعبان سال پنجم هجرى .
17. مـحـاصـره مـديـنـه تـوسـط مشركان قريش و طايفه هاى هم پيمان آنها و وقوع جنگ
خندق (احـزاب ), در شـوال سـال پـنجم هجرى , و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست على
(ع ) در اين نبرد.
18. وقـوع جـنـگ خـيبر ميان مسلمانان و يهوديان , در سال هفتم هجرى , و كشته شدن
مرحب و بـرادرش حـارث و تـعـدادى از دلاوران يـهود به دست على (ع ) و كندن در دژ
قموص (از دژهاى هفت گانه خيبر) توسط آن حضرت و پيروزى مسلمانان .
19. مـامـوريت على (ع ) از سوى پيامبر اكرم (ص ) براى نبرد با مشركان وادى يابس ,
در سال هشتم هجرى , و پيروزى تحسين برانگيز حضرت على (ع ) دراين نبرد (جنگ ذات
السلاسل ).
20. اعـطـاى پـرچم اسلام به على (ع ) توسط پيامبر اكرم (ص ), در هنگام فتح مكه ,در
سال هشتم هجرى , و همراهى على (ع ) با پيامبر اكرم (ص ) در فرو ريختن بت ها ومجسمه
ها از ديوار كعبه .
21. وقوع جنگ ميان مسلمانان و دو قبيله هوازن و ثقيف در وادى حنين , پس ازفتح مكه ,
در سال هـشـتم هجرى , و رشادت هاى على (ع ) در اين نبرد و كشته شدن چهل نفر از
قهرمانان مشرك به دست آن حضرت .
22. وقوع جنگ تبوك ميان مسلمانان و وابستگان حكومت روم , در سال نهم هجرى , و باقى
ماندن على (ع ) به دستور پيامبر اكرم (ص ) در مدينه , در غياب رسول خدا(ص ).
23. نـازل شـدن سـوره برائت , در سال نهم هجرى , و ماموريت على (ع ) از سوى پيامبر
اكرم (ص ) براى ابلاغ اين سوره به مردم مكه .
24. هـمـراهى حضرت على (ع ), فاطمه زهرا (س ), امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) با
پيامبر اكرم (ص ), در جريان مباهله نصاراى نجران , در سال دهم هجرى .
25. اعزام حضرت على (ع ) به يمن از سوى پيامبر اكرم (ص ) در سال دهم هجرى .
26. مـسافرت پيامبر اكرم (ص ) و خاندان او و مسلمانان به مكه معظمه , براى انجام
فريضه حج , در سال دهم هجرى (معروف به حجة الوداع ), و پيوستن على (ع )به آنان پس
از مراجعت از يمن .
27. انـتصاب على (ع ) به ولايت و خلافت مسلمين به دست پيامبر(ص ) در مكانى به نام
غديرخم , ميان مكه و مدينه , در بازگشت از سفر حجة الوداع , در سال دهم هجرى .
28. رحـلـت جـانگداز پيامبر خدا(ص ), در 28 صفر سال يازدهم هجرى , وتغسيل , تكفين و
تدفين بدن مطهر آن حضرت توسط حضرت على (ع ) و طايفه بنى هاشم , در مدينه طيبه .
29. ناديده گرفتن حق امام على (ع ) از سوى مهاجران و انصار در گزينش خليفه مسلمين ,
پس از رحلت پيامبر (ص ).
30. امـتـنـاع امـام عـلـى (ع ), فـاطمه زهرا(س ), بنى هاشم و گروهى از صحابه
سرشناس پيامبر اكرم (ص ) با خلافت ابى بكر و اجتماع اعتراض آميز آنان در خانه فاطمه
(س ).
31. هـجـوم مـامـوران خـليفه به دستور عمربن خطاب به خانه فاطمه (س ) وسوزاندن در
خانه و دستگير نمودن معترضان و بردن آنان به مسجد براى بيعت اجبارى با ابوبكر.
32. مـصـدوم و مجروح شدن فاطمه زهرا (س ), همسر امام على (ع ), در هجوم ماموران
خليفه به خانه آن حضرت .
33. گـرفـتـن بـاغ فـدك از فـاطمه زهرا (س ) و على (ع ) توسط زمامداران وقت و عدم
اعتنا به اعتراض فاطمه زهرا (س ).
34. اندوه شديد على (ع ) در وفات مظلومانه فاطمه زهرا (س ) پس از 45 روزبيمارى
ممتد.
35. تلاش على (ع ) در جمع آورى قرآن و تنظيم و تفسير آن , در ايام خانه نشينى آن
حضرت .
36. يارى رسانى امام على (ع ) به خلفاى وقت , در حل معضلات اجتماعى ومسائل شرعى .
37. حـضـور عـلى (ع ) در شوراى شش نفره اى كه عمر بن خطاب براى تعيين خليفه پس از
خود برگزيد.
38. مـحـروميت على (ع ) براى بار سوم از رسيدن به خلافت اسلامى و واگذارى آن به
عثمان بن عفان توسط اعضاى شوراى شش نفره منتخب عمر بن خطاب .
39. اعـتـراض بـرخـى از صـحابه و مسلمانان شهرها به رفتارهاى نارواى عمال عثمان بن
عفان و پشتيبانى حضرت على (ع ) از خواسته هاى به حق آنان .
40. تحريك مردم از سوى عايشه , مبنى بر عزل عثمان بن عفان از خلافت وكشتن وى .
41. اعتراض گروهى مسلمانان عليه عثمان و كشته شدن او در اين ماجرا,در سال35 هجرى .
42. انـتـخاب على (ع ) به خلافت اسلامى با اصرار صحابه پيامبر(ص ) و مسلمانان
انقلابى , در تاريخ جمعه 25 ذى حجه سال35 هجرى , پس از كشته شدن عثمان بن عفان .
43. عزل حاكمان نالايق ولايات و جايگزينى حاكمان جديد توسط امام على (ع ).
44. درخواست واگذارى حكومت عراق و يمن از امام على (ع ) توسط طلحة بن عبيداللّه و
زبير بن عوام و امتناع آن حضرت از انتصاب آن دو به حكومت .
45. تمرد معاوية بن ابى سفيان از فرمان امام على (ع ) و باقى ماندن او بر حكومت شام
.
46. ناخشنودى عايشه , (همسر پيامبر اكرم (ص )), از انتخاب امام على (ع ) به خلافت
اسلامى .
47. عدم تحمل برخى شخصيت هاى مقيم مدينه از اعلام سياست حكومتى امام على (ع ) در
اجراى عدالت اجتماعى .
48. پـيـوسـتـن طلحة بن عبيداللّه و زبير بن عوام , (از صحابه مشهور پيامبر (ص )
وپيش كسوتان بـيـعـت بـا امام على (ع )), و هواداران عثمان مقتول و ناراضيان حكومت
امام على (ع ) به عايشه و تجمع فتنه انگيز آنان در مكه .
49. اعـلان جـنـگ عـلـيه امام على (ع ) توسط عايشه , طلحه , زبير و برخى ازسرشناسان
حجاز, و حركت آنان از مكه به سوى بصره .
50. اشـغـال بـصـره و عـزل و شـكـنجه عثمان بن حنيف , عامل امام على (ع ) در اين
شهر, توس ط سپاهيان عايشه (اصحاب جمل ).
51. پشتيبانى پنهانى ابو موسى اشعرى (فرماندار كوفه ) از اصحاب جمل , ومخالفت با
امام على (ع ) در اعزام نيروى جنگى براى دفع آشوب اصحاب جمل .
52. اعـلام بـسـيـج عـمـومى براى پشتيبانى از خلافت اسلامى و دفع آشوب هاى اصحاب
جمل و خونخواهان عثمان , توسط امام على (ع ).
53. اعـزام سـپـاهـيان و هواداران امام على (ع ) از شهرهاى مختلف اسلامى به حوالى
بصره , براى مبارزه با اصحاب جمل .
54. فـراخـوانى زبير به امر امام على (ع ) و يادآورى سفارش هاى پيامبر (ص ) به
او,پيش از شعله ور شدن آتش جنگ جمل .
55. تـاثـر شـديـد زبـيـر از يـادآورى خاطره ها و سفارش هاى پيامبر (ص ) به او
درباره على (ع ), و پشيمانى او از راه اندازى جنگ جمل , و كناره گيرى از سپاهيان .
56. كشته شدن زبير در خارج از معركه جنگ , به دست عمر بن جرموز, و تاثرامام على (ع
) از مرگ ذلت بار وى .
57. نامه ها و خطبه هاى مكرر امام على (ع ) به منظور ايجاد صلح و آرامش بين دوسپاه
, و تلاش آن حضرت براى از بين بردن عصبيت هاى جاهلى و قومى , و عدم وقوع جنگ و
خونريزى .
58. پـاسـخ مـنـفـى بـه امام على (ع ) و اصرار بر خونخواهى عثمان و اعلام جنگ تمام
عيار توس ط اصحاب جمل عليه سپاهيان امام على (ع ).
59. وقوع نبرد خونين جمل در بصره , در تاريخ جمادى الثانى سال 36 هجرى , وپيروزى
سپاهيان امام على (ع ) در اين نبرد با دلاورى هاى آن حضرت و امام حسن ,امام حسين ,
محمد حنفيه , مالك اشتر, عمار ياسر و حدود 20 هزار مرد جنگى .
60. بخشودگى و آزادسازى اسيران اصحاب جمل پس از جنگ , و بازگرداندن عايشه به مدينه
به فرمان امام على (ع ).
61. انـتـقـال مـقر خلافت اسلامى از سوى امام على (ع ) به كوفه , در سال 36 هجرى
,پس از پايان جنگ جمل .
62. پيوستن برخى از اسيران آزاد شده اصحاب جمل و خونخواهان عثمان به معاوية بن ابى
سفيان در شام .
63. تـبـادل نامه ها و پيام ها ميان امام على (ع ) و معاوية بن ابى سفيان درباره
خونخواهى از قاتلان عثمان , حكومت شام , شكاف در امت اسلامى و غيره .
64. نـبرد مالك اشتر نخعى (عامل امام على (ع ) در نصيبين ) با ضحاك بن قيس
وعبدالرحمن بن خالد, فرماندهان سپاه معاويه و آزاد سازى حران , رقه و جزيره به دست
مالك اشتر.
65. اعلان جنگ معاويه (فرماندار شام ) عليه اميرالمؤمنين على (ع ) و اعزام نيروهاى
جنگى از شام به عراق , در سال 36 هجرى , پس از خاتمه جنگ جمل .
66. خروج امام على (ع ) از كوفه , براى مبارزه با سپاهيان معاويه , در شوال سال
36هجرى .
67. تصرف نهر فرات به دست سپاهيان معاويه در صفين , پيش از ورود سپاهيان امام على
(ع ).
68. نـبرد مالك اشتر نخعى , فرمانده سپاه امام على (ع ), با سپاهيان معاويه براى
بازپس گيرى نهر فرات و پيروزى او در اين جنگ .
69. آغاز نبرد صفين ميان سپاهيان امام على (ع ) و سپاهيان معاويه , از ذى حجه سال
36 هجرى تا صفر سال 38 هجرى , به مدت يك سال و چند ماه .
70. شهادت عمار بن ياسر, اويس قرنى و چند تن از صحابه معروف پيامبر (ص )در نبرد
صفين , به دست سپاهيان معاويه .
71. تـهـاجـم عمومى سپاهيان امام على (ع ) به سپاهيان معاويه , در يكى از شب
ها(معروف به ليلة الهرير) و تلفات سنگين شاميان در اين نبرد شبانه .
72. نيرنگ معاويه در لحظات حساس جنگ صفين به پيشنهاد عمرو بن عاص دربالا بردن قرآن
بر سـر نـيـزه ها توسط پانصد نفر از سپاهيان شام , و درخواست پايان جنگ و دعوت
سپاهيان عراق به حكميت قرآن .
73. فـريـب خوردن برخى از سرداران سپاه كوفه (مانند اشعث بن قيس و خالد بن معمر) در
برابر دسيسه هاى عمرو بن عاص , و ايجاد اختلاف در ميان سپاهيان امام على (ع ) براى
خاتمه جنگ .
74. فرمان مالك اشتر به سپاهيان خويش براى استمرار جنگ و نابودى سپاهيان شام و
اعتنا نكردن به نيرنگ هاى عمرو بن عاص .
75. تـجمع اعتراض آميز فريب خوردگان نيرنگ هاى عمرو بن عاص , در سراپرده امام على
(ع ), و اصرار و فشار بر آن حضرت براى بازگشت مالك اشتر و اعلام پايان جنگ بين دو
سپاه .
76. اعـلام آتـش بـس مـيان سپاهيان امام على (ع ) و سپاهيان معاويه , و تعيين
ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص از سوى دو سپاه براى حكميت , در صفر سال 38 هجرى .
77. حماقت ابو موسى اشعرى در برابر نيرنگ هاى عمرو بن عاص , در مذاكرات دو جانبه ,
در دومة الجندل (يكى از شهرهاى آباد آن زمان عراق ).
78. اعلام نتيجه مذاكرات دو جانبه حكمين , و فريب خوردن ابو موسى اشعرى از عمرو بن
عاص و خيانت به اميرالمؤمنين على (ع ).
79. پـناهنده شدن ابو موسى اشعرى به مكه به دليل خيانتش به امير المؤمنين على (ع )
در جريان حكميت .
80. پايان نبرد صفين , در شعبان سال 38 هجرى , با كشته شدن 45 هزار (و به روايتى
نود هزار) نفر از سپاهيان معاويه و 25 هزار نفر از سپاهيان امام على (ع ).
81. اعتراض گروهى از لشكريان امام على (ع ) به جريان حكميت , و امتناع آنان ازورود
به كوفه .
82. تـجـمـع دوازده هـزار نـفـر از مـعـترضان (كه بعدها به خوارج شهرت پيدا
كردند)در حرورا (دهـكـده اى در دو مـيـلى كوفه ) و نخيله (پادگان نظامى كوفه ), و
نسبت شرك دادن به ساحت مقدس امام على (ع ) و پيروان او.
83. عدم سختگيرى امام على (ع ) نسبت به گفتارها و رفتارهاى اعتراض آميزخوارج در
كوفه .
84. تلاش هاى امام على (ع ) در ارسال پيام و سفير نزد خوارج , براى هدايت وروشنگرى
آنان .
85. مناظره حضورى امام على (ع ) با سران و فريب خوردگان خوارج , براى هدايت آنان .
86. ايجاد فتنه و فساد و كشتار مؤمنان , توسط خوارج , در عراق .
87. آغاز نبرد ميان سپاهيان وفادار به امام على (ع ) و خوارج نهروان , در صفر سال39
(و به گفته برخى از مورخان در سال 38) هجرى و پيروزى بزرگ امام على (ع ) دراين
نبرد.
88. كشته شدن ده نفر از ياران امام على (ع ) و زنده ماندن نه نفر از خوارج در
نبردنهروان .
89. سـوء اسـتـفـاده معاويه از اختلاف ميان پيروان على (ع ) و از جنگ نهروان , براى
ايجاد ناامنى , كشتار و يغماگرى در شهرهاى اسلامى تحت حكومت امام على (ع ).
90. اعـزام ضـحـاك بن قيس توسط معاويه , به سرزمين عراق براى كشتار و ايجادوحشت در
ميان مردم .
91. اعـزام بـسـر بـن ارطاة از سوى معاويه به سرزمين حجاز و يمن , براى ايجادناامنى
, وحشت , و كـشـتار بى رحمانه حدود سى هزار نفر از مسلمانان بى گناه , و تاثرشديد
امام على (ع ) و اعزام دو هزار سپاهى به فرماندهى جارية بن قدامه , براى مقابله با
خونريزان شامى .
92. اعـزام سـفـيـان بن عوف , از سوى معاويه به شهرهاى هيت , انبار و مدائن , براى
قتل و غارت و ايجاد ناامنى در ميان مردم , و اظهار نگرانى امام على (ع ) از سستى
وبى تحركى لشكريان خويش .
93. ايـجـاد اغتشاش و عصيانگرى در ميان برخى از قبايل مصر, و سختى كار برمحمد بن
ابى بكر, عامل امام على (ع ).
94. اعـزام مـالك اشتر نخعى از سوى امام على (ع ) به مصر, براى فرو نشاندن اغتشاشات
داخلى و تهاجمات خارجى معاويه و لشكريان شامى .
95. شهادت مالك اشتر در قلزم , پيش از رسيدن به سرزمين مصر, به دست عوامل معاويه ,
در سال 38 هجرى .
96. يورش سپاهيان معاويه به فرماندهى عمرو بن عاص به مصر و نبرد شديدميان آنان و
هواداران امام على (ع ) به فرماندهى محمد بن ابى بكر, و كشته شدن محمددر اين نبرد و
استيلاى شاميان بر مصر.
97. خـطـبـه هـاى آتشين امام على (ع ) براى تحريك كوفيان جهت مقابله بادسيسه ها و
فتنه هاى شاميان .
98. اعـلام بسيج عمومى توسط امام على (ع ) و تجمع حدود چهل هزار نفر درپادگان كوفه
, براى اعزام به جبهه هاى جنگ عليه شاميان .
99. تـجـمـع بـرخى از بازمانگان خوارج در مكه و پيمان سه تن از آنان (به نام هاى
عبدالرحمن بن مـلـجم مرادى , برك بن عبداللّه تميمى و عمرو بن بكر تميمى ) براى
ترور امام على (ع ), معاويه و عمرو بن عاص .
100. پيش گويى امام على (ع ) از مرگ زودهنگام خويش , در ماه رمضان سال 40هجرى .
101. زخـمـى شـدن امـام على (ع ) در محراب مسجد كوفه , در نوزدهم رمضان سال40 هجرى
, با ضربه شمشير زهرآلودى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى بر فرق آن حضرت فرود آورد.
102. بـى نتيجه بودن تلاش هاى پزشكان براى معالجه زخم سر امام على (ع ) وشهادت آن
حضرت , در شب 21 رمضان سال 40 هجرى (در سن 63 سالگى ).
103. به خاك سپردن شبانه بدن مطهر امام على (ع ) در نيزارهاى بيرون شهر كوفه (كه هم
اكنون مـعـروف بـه نجف اشرف است ) توسط فرزندان و خواص آن حضرت , وپنهان نگه داشتن
مرقد آن حضرت از سايران .
104. انـتخاب امام حسن مجتبى (ع ), فرزند امام على (ع ) به خلافت اسلامى وبيعت مردم
كوفه با ايشان , در رمضان سال 40 هجرى .
داستان ها 1. فداكارى در ليلة المبيت , شب هجرت پيامبر (ص ) از هـنـگـامى كه پيامبر
گرامى اسلام (ص ) دين تازه اى بر اساس توحيد و يكتاپرستى براى هدايت مردم از جانب
خداوند متعالى به ارمغان آورد, مشركان و سران قريش در مكه براى انكار, دشمنى و
مقاومت در برابر پيامبر(ص ) از هيچ تلاشى فروگذارنكردند و همواره در انديشه آزار
پيامبر (ص ) و تازه مسلمانان بودند. آنان بسيارى ازمسلمانان را به وضع فجيعى شكنجه
كرده و برخى را در زير شكنجه به شهادت رساندند.
فشارها و آزارهاى سران شرك و كفر, موجب شد تا گروهى از مسلمانان به فرمان پيامبر
خدا (ص ) به كشور حبشه (كه در مجاورت حجاز با فاصله درياى سرخ قرارداشت ) مهاجرت
نمايند و در پناه پـادشـاه مسيحى آن , از دين و عقايد خويش پاسدارى كنند, اما آنانى
كه در مكه باقى مانده بودند, مـورد بـى احـتـرامى و آزار شديد قريش قرارگرفتند, به
طورى كه پيامبر (ص ) و تمامى خاندان عـبـدالمطلب (به استثناى برخى ازآنان كه در كفر
و شرك باقى مانده بودند) و مسلمانان بى پناه , توان ماندن در شهر را ازدست داده و
مجبور شدند به دره اى خشك در ميان كوه هاى اطراف مكه , كه بعدا به شعب ابوطالب شهرت
يافت , كوچ كنند و در آن جا به مدت سه سال در محاصره كافران و مشركان قريش ,
زندگانى سخت و شكننده اى را سپرى كنند.
اما در تمام اين مدت , پيامبر اكرم (ص ) و تازه مسلمانان از پشتيبانى و همراهى عموى
پيامبر (ص ), يعنى حضرت ابوطالب , فرزند عبدالمطلب (كه يكى از بزرگان قريش بود)
برخوردار بوده و وجود او در بـيـن آنـان , مـوجب دلگرمى و تسلى خاطرآنان مى گشت .
ابوطالب و دو فرزندش (جعفر و عـلـى ) زنـدگـى خـويـش را وقف پيامبر(ص ) و پيروزى
اسلام كرده بودند, چه اين كه جعفر بن ابـى طـالـب رهـبـرى مـهـاجـران حـبشه را به
عهده داشت و ابوطالب و فرزند ديگرش على (ع ) رهبرى حمايت كنندگان از آن حضرت را در
مكه عهده دار بودند.
پس از رهايى از محاصره شعب ابى طالب , به مدت كوتاهى دو تن از پشتيبانان وياوران
پيامبر اكرم (ص ) يـعـنى عمويش , ابوطالب و خديجه كبرى , همسر پيامبررحلت كردند. با
وفات آنان مشركان جـرات بيشترى پيدا كرده و بر عداوت وكينه توزى هاى خويش با
پيامبر(ص ) و مسلمانان افزودند.
سـر انـجـام , چهل نفر ازسران طايفه ها و قبيله ها در دارالندوه به مشورت پرداخته و
به اين نتيجه رسـيـدند كه ازهر طايفه , يك نفر و مجموعا چهل نفر به طور پنهانى بر
آن حضرت شوريده و او را ازبـيـن بـبرند تا از اين راه , هم به هدف خويش , يعنى
نابودى آن حضرت نايل آمده و هم اگر بنى هاشم به خونخواهى آن حضرت قيام كردند با چهل
طايفه و قبيله مواجه بوده و توان مقابله با آنان را نـداشـته باشند. پس از اين
تصميم , زمان اجراى عمليات شب اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت تعيين شد.
شـب مـوعـود فـرا رسـيد. چهل نفر از چهل طايفه , خانه پيامبر (ص ) را به محاصره در
آورده تا به دسـتور فرمانده خويش , وارد خانه شده و آن حضرت را در بسترش باشمشير
قطعه قطعه نمايند.
آنـان در آغـاز شـب , قـصـد هـجوم به خانه را داشتند, اماابولهب (عموى پيامبر (ص
)), كه يكى از تـوطـئه گران بود, با اين كار مخالفت كرد وگفت تا طلوع فجر صادق
اجازه نمى دهم وارد خانه وى شـويـد. هـمـگـى مـنـتظر ماندند تافجر صادق طلوع كند, و
در تمام اين مدت , از شكاف ها و روزنـه هاى در و ديوار, اتاق و بستر آن حضرت را
زيرنظر داشته و مراقب كوچك ترين حركت ايشان بودند.
از سـوى ديـگر, جبرئيل امين نقشه شوم مشركان و توطئه قتل پيامبر اسلام (ص ) رابه آن
حضرت خـبـر داده و از جـانب خداوند متعال , ايشان را براى هجرتى سرنوشت ساز مامور
نمود, اما لازم بود قـريـش از هـجرت آن حضرت , بى خبر مانده وتصور كنند كه پيامبر
(ص ) در خانه خويش آرميده اسـت تـا آن حضرت بتواند از دام آنان برهد. از اين رو,
پيامبر (ص ) به نزديك ترين يار خويش , على (ع ) پـيـشـنهاد كرد كه براى فريب مشركان
, در بستر او بخوابد و جامه سبز پيامبر (ص ) را بر روى خوداندازد تا آنان تصور
كنندكه خود پيامبر (ص ) در بستر آرميده است .
على (ع ) كه خطر مرگ را در جلوى چشمان خويش مجسم مى كرد, از پيامبراكرم (ص ) پرسيد:
اى رسول خدا! اگر در جاى تو بخوابم تو از شر مشركان رهايى خواهى يافت ؟
پيامبر (ص ) فرمود: بلى , من رهايى مى يابم . على (ع ) خشنود شد وسجده شكرى به جا
آورد و از پيشنهاد پيامبر اكرم (ص ) به گرمى استقبال كرد و باپذيرش آن , نشاط تازه
اى به پيامبر (ص ) بخشيد.
پـيامبر اكرم (ص ) پيش از تجمع مهاجمان , از خانه خارج شده و به كوه هاى اطراف مكه
رفت و در غار ثور پناه گرفت . ابوبكر بن ابى قحافه نيز همراه ايشان بود.
مهاجمان بامدادان به طور گروهى وارد اتاق پيامبر (ص ) شدند و شمشيرهاى خويش را بلند
كرده تا بر بدن آن حضرت فرود آورند كه ناگهان على (ع ) از بستر آن حضرت برخاست و
بانگ زد: واى بـر شـمـا, چه كار مى كنيد؟
مهاجمان كه ناباورانه على (ع ) را در بستر پيامبر (ص ) مى نگريستند, پرسيدند: اى
على ! محمد كجاست ؟
على (ع ) پاسخ داد: او را به من نسپرده بوديد تا از من بخواهيد.
مـيان آنان و على (ع ) سخنانى رد و بدل شد و چون چيزى دستگيرشان نگرديد, باخشم تمام
, على (ع ) را رهـا كـرده و براى يافتن پيامبر (ص ) به سرعت از منزل ايشان خارج
شدند. كاوشگران ماهر گرچه تا غار ثور, آن حضرت را رديابى كردند, اما باورنداشتند كه
در آن غار پناه گرفته باشند. به هـمـين دليل , بدون نتيجه به مكه بازگشتند.پيامبر
اكرم (ص ) و همراهش , سه شبانه روز در آن غـار بـه سـر بـردنـد. در ايـن مـدت ,
چـندنفر از خواص با آنان رابطه داشته و نزد آنان رفت و آمد مى كردند كه از آن جمله
على (ع ) بود.
در يـكـى از شـب ها كه على (ع ) و هند بن ابى هاله (فرزند خديجه ) به غار ثور رفته
تا خواسته هاى پيامبر(ص ) را در ارتباط با هجرت بزرگ و نقش آفرين ايشان محقق سازند,
پيامبراكرم (ص ) به على (ع ) سفارش كرد كه : 1. براى رفتن من و همسفرم به يثرب
(مدينه ) دو شتر آماده گردان .
2. مـن امـيـن قريش هستم و امانت هايى از مردم نزد من در خانه ام هست . فردا درمكه
, در مكانى بـايـست و با صداى بلند اعلام كن كه هركس امانتى نزد محمد (ص )دارد,
بيايد و امانت خويش را بگيرد.
|
|