بررسي جايگاه اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن

دكتر مجيد معارف

- ۲ -


شخصيت اهل بيت (عليه السلام) در قرآن

بدون شك آيات فراواني در قرآن وجود دارد كه ناظر به شخصيّت و مقامات اهل بيت (عليهم السلام) است، چنان كه آيات متعدّدي نيز دربارة دشمنان و مخالفان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است. لكن چنانكه گفته شد مقاصد اين آيات وقتي روشن مي‌گردد كه به روايات صحيحي كه دربارة سبب نزول آنها آمده است مراجعه شود و يا در صورتي كه توضيح و تفسيري در خصوص مفاد آنها از معصومين (عليهم السلام) وارد شده است، ملاحظه گردد. و به عبارت ديگر حقايق اين آيات در پرتو تاريخ صحيح نگريسته شود. با چنين مبنا تعداد آياتي كه ناظر به امامت و وصايت علي (عليه السلام) بوده و يا مقامات و كمالاتي را براي اهل بيت (عليهم السلام) اثبات مي‌كند فوق شمارش است. چنانكه امام باقر (عليه السلام) در حديثي فرمود: «ثلث قرآن دربارٍة ما و دوستان ما و ثلث ديگر دربارة دشمنان ما نازل شده است»؛1

مثلاً در ذيل آية 68 سورة مائده معروف به آية ولايت در تفاسير آمده است:

«پس از آن كه علي (عليه السلام) در حال ركوع انگشتر خود را به سائلي عطا نمود، اين آيه دربارة آن حضرت نازل گرديد»، 2

و يا در ذيل آية 61 سورة آل عمران يعني آية مباهله آمده است كه:

«رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در جريان مباهله با مسيحيان نجران به اتفاق علي، فاطمه، حسن و حسين، به محل مباهله پا گذاشت و كس ديگري همراه آن حضرت نبود»3

و آيات فراوان ديگر كه آشنايي با سبب نزول و يا تفسير آنها، انسان را در جريان موقعيت سياسي و معنوي اهل بيت (عليهم السلام) قرار مي‌دهد. لذا بدون اين كه مطرح كرده باشيم كه نام علي و فرزندانش (عليهم السلام) به طور صحيح در آيات قرآن بوده و در نتيجة تحريف، حذف شده است، بر اين باوريم كه مراجعه به توضحيات و يا سبب نزول‌هايي كه در ذيل بسياري از آيات وجود دارد ما را به خوبي در جريان مقام و موقعيت اهل بيت (عليهم السلام) قرار مي‌دهد، مگر آن كه انسان بخواهد با بي اعتنايي به روايات معتبر و به طور كلّي جريانات صحيح تاريخي، به مطالعة قرآن روي آورد كه آن خود به نوعي زنده ساختن شعار انحرافي «حسبنا كتاب الله» خواهد بود.

در اين قسمت به بررسي آياتي پرداخته مي‌شود كه يا سبب نزول آنها مبيّن فضيلتي براي اهل بيت (عليهم السلام) است. و يا با توجه به روايات معتبر، پس از نزول، انطباقي جز با علي و اهل بيت او (عليهم السلام) نيافته است.

1 ـ فداكاري بزرگ در آستانة هجرت

{وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ}4؛

« و از مردمان كسي هست كه جان خود را در طلب خشنودي خدا مي‌فروشد و خداوند به بندگان مهربان است.»

اين آيه به مناسبت حادثة ليلةالمبيت نازل گرديد. ليلةالمبيت شبي است كه در آن علي (عليه السلام) در بستر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آرميد تا آن حضرت با آرامش خاطر از مكه به مدينه هجرت كند. مفسّران شيعه با استناد به روايات منقول از ائمه (عليهم السلام) و يا اظهارات پاره‌اي از صحابه نزول آية فوق را دربارة علي (عليه السلام) مسلّم مي‌دانند. به عنوان مثال عيّاشي به نقل از جابر و او از امام باقر (عليه السلام) آورده است كه: آية {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ}، دربارة علي بن ابي طالب نازل گرديد. و آنگاه كه كفار قريش درصدد دستيابي به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و كشتن ا و بودند، علي (عليه السلام) در بستر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) خوابيد و بدين وسيله جان خود را تقديم خدا و رسول او نمود. 5

طبرسي به نقل از ابن عباس نوشته است: «اين آيه، پس از خروج پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از مكه به سوي مدينه و خوابيدن علي (عليه السلام) در بستر آن حضرت، در بين مكه و مدينه نازل گرديد.»6

از دانشمندان اهل سنت نيز بسياري نزول آية ليلةالمبيت را در شأن علي (عليه السلام) تأييد كرده‌اند. از جمله ابن ابي الحديد از قول ابوجعفر اسكافي ـ از علماي قرن سوم ـ نوشته است: «همة مفسران روايت كرده اند كه آية {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي...} به مناسبت خوابيدن علي (عليه السلام) به جاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در ليلةالمبيت، نازل شده است.»7

اسكافي همچنين معتقد است كه: آية «ليلةالمبيت» تناسب خاصي با آية سي‌ام سورة انفال دارد كه خداوند در آن مي‌فرمايد:

(وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ).

« به خاطر بياور هنگامي را كه كافران نقشه مي‌كشيدند تو را به زندان بيفكنند يا به قتل برسانند، و يا از مكه خارج سازند، آنها چاره مي‌انديشيدند و نقشه مي‌كشيدند و خداوند هم تدبير مي‌كرد و خدا بهترين چاره جويان و تدبير كنندگان است.»

وي مي‌نويسد: «مكر قريش آن بود كه پاي همة قبايل را در كشتن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) به وسط كشند و مكر خداوند نيز از طريق خوابيدن علي (عليه السلام) به جاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ظاهر گرديد.»8

ابن ابي الحديد از قول اسكافي اين مطلب را هم اضافه كرده است كه: «حديث فراش( خوابيدن علي (عليه السلام) در بستر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) )، جريان متواتري است كه جز ديوانه و يا كافر آن را انكار نمي‌كند.»9 به دليل همين فضيلت استثنايي براي علي (عليه السلام) ، بعدها معاويه تصميم گرفت تا با پرداخت چهار صد هزار درهم، سمرة بن جندب را راضي كند تا وي ادعا نمايد كه آية: {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي...} دربارة ابن ملجم نازل شده است.10

سمرة بن جندب به خواستة معاويه تن در داد، اما با توجه به فاصلة نزول آيه با شهادت علي (عليه السلام) به دست ابن ملجم، جز افراد ساده لوح و بي خبر، كسي زير بار روايت سمره نرفت.

2 ـ اهل بيت رسول خد (صلّي الله عليه وآله) در روز مباهله

{فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْكاذِبِينَ}1

يعني: هرگاه بعد از علم و دانشي كه (دربارة مسيح) به تو رسيد (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنان بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت كنيم، شما هم زنان خودرا، ما نفوس خود را دعوت كنيم، شما هم نفوس خود را، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا بر دروغ‌گويان قرار دهيم.

شرح و توضيح: مباهله در اصطلاح ديني به معناي نفرين كردن دو نفر به يكديگر است. مراسم مباهله به اين صورت است كه افرادي كه با هم در مطلبي اختلاف نظر دارند و در مقابل دلايل خود قانع نمي‌شوند در يك جا جمع شده، به درگاه خدا تضرّع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد. و امّا جريان مباهله در تاريخ اسلام به اين صورت است كه:

در سال دهم هجري هيئتي از مسيحيان نجران به مدينه آمدند و با رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ملاقات و گفتگو كردند. در اين ديدار بزرگان مسيحي ـ كه قائل به الوهيّت حضرت عيسي (عليه السلام) بودند ـ تولد آن حضرت بدون داشتن پدر را غير ممكن اعلام كردند، امّا در پاسخ آنها اين آيه نازل گشت كه: «مَثَل عيسي نزد خدا همانند آدم است كه خداوند او را از خاك آفريد سپس به او فرمود: «موجود باش، و او موجود شد. اين حقيقتي از جانب پروردگار تو است، بنابراين از ترديد كنندگان مباش (كه عيسي آفريدة خدا باشد).»

علي رغم اين پاسخ روشن، مسيحيان قانع نشدند. در اينجا آية مباهله نازل گشت و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به امر الهي آنها را دعوت به مباهله كرد. طرفين موافقت كردند كه روز بعد جهت انجام مباهله در محلي حاضر شوند. فرداي آن روز پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ـ در حالي كه علي، فاطمه، حسن وحسين (عليهم السلام) به همراه او حركت مي‌كردند ـ به محل مباهله حاضر گشت. امّا گروه مسيحيان به هنگام مشاهدة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و همراهان ايشان احساس كردند كه در صورت مباهله احدي از آنها زنده نخواهد ماند، لذا به پيشنهاد بزرگ خود از مباهله صرف نظر كردند و مصالحه با پيامبر و پرداخت جزيه را ترجيح دادند.

آنچه در جريان مباهله اهميت دارد اين مطلب است كه مطابق آية مباهله علي (عليه السلام) مصداق نفس پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بوده و حسن و حسين (عليهم السلام) به عنوان فرزندان رسول خد (صلّي الله عليه وآله) قلمداد شده‌اند. از اين رو امامان شيعه ـ بعدها ـ در برخورد با مخالفان خود، همه جا با استناد به آية مباهله خود را پسران رسول خد (صلّي الله عليه وآله) ناميده و بر ديگران افتخار كرده‌اند.

جريان مباهله با شرحي كه گذشت، از حوادث قطعي و متواتر تاريخ اسلام است كه نه كسي اصل آن را مورد ترديد قرار داده است و نه كسي در مورد همراهان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در روز مباهله، ادّعاي ديگري كرده است. اين حادثه در تفاسير شيعه و سني و در بسياري از كتب حديث وارد شده است. 1

3 ـ صاحبان فرمان از نظر قرآن

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً) 13

« اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را از خودتان. و هرگاه در چيزي نزاع و اختلاف كرديد، آن را به خدا و رسول او بازگرانيد، اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين كار براي شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است».

در آية شريفه پس از اطاعت از خدا و رسول (صلّي الله عليه وآله) ، سخن از اطاعت مؤمنان از «اولوالامر» به ميان آمده و اين اطاعت، اطاعتي مطلق و بي قيد و شرط است. در اين كه اولوالامر چه كساني هستند، بين مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت در تعيين مصداق اولوالامر به اختلاف سخن گفته و مصاديقي چون خلفاي اربعه، امراي سياسي، فرماندهان نظامي و علماي دين، قضات و... را احتمال داده‌اند. 14 در صورتي كه به عقيدة مفسّران شيعه هيچ يك از مصاديق ياد شده در تفسير اولوالامر صحيح نيست. دليل اين مطلب آن است كه در آية مذكور، اطاعت از اولوالامر در كنار اطاعت از خدا و رسول به شكل مطلق تكليف شده است و اين افراد جز در بين معصومان (عليهم السلام) مصداقي ندارند. طبرسي پس از بيان اختلاف مفسّران عامه در تعيين اولوالامر مي‌نويسد:

«اصحاب ما (شيعيان) از طريق امامان باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده‌اند كه اولوالامر همان امامان از اهل بيت پيامبرند كه خداوند اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب كرده، همانگونه كه اطاعت از خود و اطاعت از پيامبرش را واجب كرده است. علاوه بر آن جايز نيست كه خداوند، اطاعت از كسي را به صورت مطلق واجب كند مگر كسي كه عصمت او ثابت شود و باطنش همانند ظاهرش باشد و نيز از هر گونه سهو و غلط و كار زشت، مبرّا و در امان باشد و چنين چيزي نسبت به امرا و يا دانشمندان غير قابل حاصل است، لذا خداوند اجلّ از آن است كه به اطاعت از معصيت كار و يا كساني كه از قول و فعلشان انطباقي با هم ندارد، فرمان دهد.»15

در بين اهل سنت، فخر رازي نيز وجود عصمت را لازمة اطاعت مطلق از اولوالامر دانسته و در اين باره به روشني استدلال كرده است، هر چند كه در نتيجه گيري نهايي،‌ اين دانشمند به خطا رفته است.16

زمخشري در تفسير خود صاحبان امر را به امراي حق تفسير كرده و مي‌نويسد: امراي جور كه خداوند و رسول او از آنان بيزارند، هرگز نمي‌توانند در آيه ـ از جهت وجوب اطاعت از ايشان ـ عطف به خدا و رسول (صلّي الله عليه وآله) شوند17.

به طوري كه گذشت روايات شيعه مصداق اولوالامر را به روشني تعيين كرده است. به عنوان مثال كليني در كتاب خود حديثي از ابوبصير نقل كرده كه او گويد:

از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم: آيه: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَْمْرِ مِنْكُمْ» دربارة چه كساني نازل گرديد؟ امام (عليه السلام) فرمود: «اين آيه در شأن علي (عليه السلام) و فرزندانش حسن و حسين (عليهما السلام) نازل گرديد.» ابوبصير گويد: باز سؤال كردم كه مردم مي‌گويند: از چه جهت، خداوند نام علي (عليه السلام) و خاندانش را نبرده است؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «در پاسخ به مردم بگوييد: دستور نماز خواندن بر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نازل گرديد، در حالي كه سخني از سه ركعت و چهار ركعت در ميان نبود، اين رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بود كه ركعات نماز را تفسير كرد. دستور پرداخت زكات نازل شد، امّا در آن نيامده بود كه از چهل درهم يك درهم بپردازيد و اين رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بود كه نصاب زكات را تفسير كرد. و دستور حج نازل شد در حالي كه در آن نيامده بود كه هفت نوبت طواف كنيد، اين رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. بر همين پايه فرمان خدا نازل گشت كه: «از خدا و رسول خدا اطاعت كنيد و از كساني كه از بين شما صاحبان امر باشند نيز اطاعت كنيد.» كه مصداق آن دربارة علي و حسن و حسين (عليهم السلام) ثابت و پابرجا ماند. زيرا در ارتباط با اين دستور بود كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود: «هر مؤمني كه من سرپرست و مولاي او هستم علي مولا و سرپرست او خواهد بود.» و ... بدانيد اگر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) لب فرو مي‌بست و خاندان خود را معرفي نمي‌كرد، خاندان فلان و بهمان مدّعي مي‌شدند كه ما صاحب الامر شماييم.»18

4 ـ كمال دين در پرتو ولايت

(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً) 19

«امروز براي شما دينتان را كامل ساختم و نعمت اين آيه به فاصلة اندكي پس از جريان غدير خم نازل گرديد. مقايسة مفاد آن با مفاد آية تبليغ گوياي همين حقيقت است. زيرا در آية تبليغ، از ابلاغ فرمان خدا به مردم و ناقص شدن رسالت الهي در صورت عدم ابلاغ آن، سخن به ميان آمده و در اين آيه از كامل شدن دين خدا و تمام شدن نعمت الهي خبر داده شده است، لذا اين دو مطلب با يكديگر ارتباط دقيقي دارند كه بر هيچ متدبّري پوشيده نيست. مفسّران شيعه به طور عام و از مفسّران اهل سنت نيز عده‌اي اين ارتباط را پذيرفته و در كتاب‌هاي خود مورد تصريح قرار داده‌اند. به عنوان مثال طبرسي آورده است: «بنا به رواياتي كه از امامين صادقين (عليهما السلام) نقل شده، پس از آن كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در روز غدير خم، علي (عليه السلام) را به عنوان پيشواي مردم تعيين نمود، آية اكمال نازل گرديد. در اين روايات همچنين آمده است: اين آخرين فريضه‌اي بود كه خداوند نازل فرمود و پس از آن فريضة ديگري نازل نگشت. طبرسي سپس با ذكر سند، روايتي به نقل از ابوسعيد خدري ذكر كرده است كه پس از نزول اين آية رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود:

«الله اكبر علي اكمال الدين و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتي و ولاية علي بن ابي طالب من بعدي و قال من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله.»20

مفسّران اهل سنت غالباً معتقدند كه: آية اكمال در حجةالوداع و در روز عرفه نازل گرديد و نزول آن پس از بيان مسائلي چون: ابلاغ آخرين احكام حلال و حرام و به عبارتي كامل شدن دايرة تشريع، آزادي خانة خدا از مظاهر شرك و بت‌پرستي و در نتيجه قطع نفوذ مشركان از آنجا، انجام مناسك حج توسط رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) و مسلمانان صورت گرفت و اين امور موجب يأس كفار از غلبة دوباره بر مسلمانان بوده است21 اما به دلايلي بايد گفت كه احتمالات ياد شده دربارة نزول آية اكمال، احتمالات نادرستي است از جمله:

4 / 1 ـ بسياري از دانشمندان اهل سنت ارتباط آية اكمال و ماجراي غدير خم را پذيرفته و يا لااقل به عنوان يك احتمال در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند به طوري كه علامة اميني، 16 منبع از منابع اهل سنت را در اين خصوص معرفي كرده است. 22

4 / 2 ـ اكثر مواردي كه به عنوان مصاديق كامل شدن دين در تفاسير اهل سنت به چشم مي‌خورد ـ از جمله احكام حليّت گوشت‌ها، بيان حلال و حرام الهي، تشريع حج، آزادي خانة خدا از مظاهر بت‌پرستي و ... ـ يا از چنان اهميتي برخوردار نيست كه ارتباطي با كامل شدن دين پيدا كند ويا از مواردي است كه از سال‌ها قبل از نزول آية اكمال تحقّق يافته بود.

4 / 3 ـ در آية شريفه بحث از كامل شدن دين به ميان آمده و اين موضوع با يأس كامل كفار نسبت به مسلمانان پيوند خورده است. اما يأس و نوميدي كفار معنايي جز قطع نفوذ و سلطة آنان بر مسلمانان ندارد كه اين موضوع پس از روشن شدن وضع رهبري در امت اسلامي ـ آن هم بعد از رحلت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ـ قابل حصول است.

4 / 4 ـ عده‌اي از مفسّران قائلند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) پس از نزول آية اكمال 81 روز بيشتر زندگي نكرد. 23 با توجه به آن كه مطابق پاره‌اي از روايات، وفات رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در دوازدهم ربيع الاول بوده است24 نتيجه مي‌شود كه روز نزول آية اكمال روز هجدهم ذي الحجة بوده است.

4 / 5 ـ اكثر مفسّران شيعه به ويژه علامة طباطبايي، نزول آية اكمال را تحقّق وعدة الهي كه در آية 55 سورة نور مطرح شده است، دانسته‌اند و مي‌دانيم كه در اين آيه بحث از استخلاف مؤمنان بر زمين و استقرار دين الهي توأم با آرامش و امنيت صالحان است، كه قطعاً نصب علي (عليه السلام) به پيشوايي مؤمنان مقدمة چنين حكومتي بوده است. 25

4 / 6 ـ امام باقر (عليه السلام) از ولايت علي (عليه السلام) به عنوان آخرين فريضة نازله ياد كرده است . 26 در روايات ديگر تصريح شده است كه اسلام بر پنج ستون استوار شده كه آنها عبارتند از: نماز، زكات، حج، روزه و ولايت27 در تمام اين روايات بر اين مطلب تأكيد شده است كه ولايت به عنوان فريضه‌اي است كه اولي و افضل بر ساير فرائض است.

5 ـ ولي و سرپرست مؤمنان

(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ) 28

« همانا ولي و سرپرست شما خدا و رسول او هستند و نيز كساني كه ايمان آورده‌اند، همان‌ها كه نماز بپا مي‌دارند و در حالي كه در ركوع به سر مي‌برند زكات مي‌دهند.»

اين آيه، به آية ولايت معروف است و در سبب نزول آن در تفاسير شيعه و سني آمده است كه: روزي فقيري وارد مسجد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) شد و از حاضران تقاضاي كمك نمود، اما كسي توجّهي به او نكرد. در اين هنگام علي (عليه السلام) كه در حال ركوع به سر مي‌برد، به سمت فقير اشاره كرد و بدين وسيله به او فهماند كه انگشتري حضرت را براي خود بردارد و در اينجا بود كه آية: «انما وليّكم الله و...» نازل گرديد. 29

پاره‌اي از روايات تصريح مي‌كند كه نماز علي (عليه السلام) در آن لحظه به صورت نافله و مستحبي بوده است. 30 بنا به روايتي از ابن عباس رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) سرگرم وضو و آماده شدن جهت نماز بود كه آية «انما وليكم الله و...» بر او نازل گرديد، در اينجا بود كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) وارد مسجد گرديد و از حال كسي‌كه چنين انفاقي نموده است جويا گرديد و متوجه شد كه، چنين كسي جز علي (عليه السلام) نبوده است. 31

آية ولايت از مهم‌ترين شواهدي است كه دانشمندان شيعه با استفاده از آن امامت بلافصل علي (عليه السلام) را اثبات كرده‌اند. شروع آيه با تعبير «انّما» كه مفيد حصر است، ذكر ولايت مؤمنان زكات دهنده در طول ولايت خدا و رسول، مصداق انحصاري اين مؤمنان به علي (عليه السلام) مطابق روايات معتبر شيعه و سني، و بالأخره مفهوم ولايت در آيه كه چيزي جز سرپرستي و رهبري نيست، همه و همه از قرائني است كه مبيّن امامت علي (عليه السلام) پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است. شيخ طوسي در تفسير آيه مي‌نويسد: «بدان كه اين آيه از واضح‌ترين ادله بر امامت بلافصل علي (عليه السلام) پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است، زيرا اوّلاً ثابت مي‌گردد كه كلمة ولي در آيه به معناي اوليَ و احق است و ديگر آن كه ثابت شده است كه مصداق: «والذين آمنوا»‌كسي جز علي (عليه السلام) نيست و با اثبات اين دو اصل، دلالت آيه بر امامت علي (عليه السلام) روشن و واضح است.»32

در مورد آية ولايت پرسش‌هايي مطرح شده است. از جمله آن كه:

چگونه ممكن است علي (عليه السلام) در نماز به كاري غير از راز و نياز با پروردگار خود مشغول گردد؟

در پاسخ بايد گفت: حضور سائل در مسجد و تقاضاي مكرر او از مردم براي كمك به وي، به طور طبيعي توجه هر كسي را جلب مي‌كند. به ويژه آن كه نماز علي (عليه السلام) در آن لحظه، نماز مستحبي بود و احسان به فقير عبادتي است كه اهميت و ثواب آن كمتر از نماز نافله نمي‌باشد.

پرسش ديگر آن است كه آيا اعطاي انگشتري مي‌تواند مصداقي از پرداخت زكات باشد؟

در پاسخ مي‌توان گفت: در بسياري از آيات قرآن تعبير «زكات» به مفهوم شرعي و اصطلاحي آن ـ كه اكنون رواج دارد ـ به كار نرفته است، بلكه زكات به معناي هر گونه انفاق و احسان در راه خداست. زكات به معناي شرعي در سال نهم هجري وضع شده و آ‌يات قرآن و روايات صحيح السند گواه اين مطلب است. 33 لذا تعبير زكات در فراز: «ويؤتون الزكاة و هم راكعون» به معناي احسان علي (عليه السلام) به فقير بوده است. پرسش بعد دربارة الفاظ جمع موجود در آية است. آن هم با توجه به آن كه آيه ولايت اختصاصاً دربارة علي (عليه السلام) نازل شده است.

در پاسخ به اين پرسش، مفسّران به بحث پرداخته‌اند از جمله زمخشري نوشته است:

«اگر كسي بگويد چگونه صحيح است كه آيه در شأن علي (عليه السلام) نازل شده باشد، در صورتي كه لفظ «الذين» به صورت جمع به كار رفته است، خواهم گفت: در اين آيه با آنكه آيه دربارة يك فرد نازل شده، لفظ جمع به كار رفته است تا آن كه ساير مردم نيز به چنين كاري ترغيب شوند و به ثوابي مانند ثواب علي (عليه السلام) دست يازند.»34

البته سخن زمخشري، سخن درستي است لكن تاريخ سراغ ندارد كه پس از علي (عليه السلام) نيز كسي در حال ركوع به چنين كاري دست زده باشد.

6 ـ ابلاغ آخرين فرمان، تكميل رسالت

(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ) 35

« اي رسول (ما) آنچه را كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. و اگر چنين نكني رسالت او را انجام نداده اي. و خداوند تو را از (خطر) مردم حفظ مي‌كند. خداوند جمعيت كافران را هدايت نخواهد كرد.»

اين آيه با توجه به فراز: (بلّغ ما انزل اليك من ربّك) به آية تبليغ يا آية ابلاغ معروف شده است. مفسّران شيعه و بسياري از مفسّران اهل سنت تصريح كرده اند كه آية تبليغ در سفر حجةالوداع بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نازل گرديد. و با نزول آن رسول گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله) علي (عليه السلام) را به جانشيني خود منصوب فرمود. 36

بنابر آنچه اكثر اين مفسّران آورده‌اند؛ پس از بازگشت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) از حجةالوداع ـ كه در آخرين سال حيات آن حضرت به وقوع پيوست ـ در منطقه‌اي به نام غدير خم جبرئيل بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نازل گرديد و اين آيه را از طرف خداوند آورد كه: «اي پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن، اگر اين كار را نكردي، رسالت الهي را ابلاغ نكرده‌اي.»

با نزول اين آيه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) به مسلمانان دستور توقف داد و پس از برپايي نماز ظهر به ايراد خطبه‌ پرداخت. در اين خطبه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) از بي‌اعتباري دنيا و نزديك بودن رحلت خود سخن به ميان آورد. آن حضرت سپس حديث ثقلين را ايراد فرمود و مردم را به حفظ حقوق اهل بيت (عليهم السلام) سفارش كرد، آنگاه دست علي (عليه السلام) را گرفت و به طوري كه همة مردم بتوانند مشاهده كنند سؤال كرد: «اي مردم، چه كسي از اهل ايمان به آنان سزاوارتر است؟» مردم گفتند: خدا و رسولش داناترند. رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود: «همانا خدا مولاي من است و من مولاي مؤمنين هستم و اوليَ و سزاوارترم بر آنها از خودشان، پس هر كسي كه من مولاي اويم، علي مولاي او خواهد بود.» حضرت اين سخن را سه بار و به قولي چهار بار تكرار كرد و سپس دست به دعا برداشت و فرمود:

«بار خدايا دوست بدار كسي كه او (علي) را دوست بدارد و دشمن بدار كسي كه او را دشمن بدارد و ياري فرما ياران او را و خوارساز خواركنندگان او را.» در اين هنگام جمعيت گروه گروه جلو آمدند و ضمن بيعت با علي (عليه السلام) اين واقعه را به او تبريك گفتند. 37

از آنچه گذشت روشن مي‌گردد كه مفاد: «ما انزل اليك» چيزي جز اعلام ولايت علي (عليه السلام) نبود. و اين موضوع قبلاً ـ از طريق وحي غير قرآني ـ به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) گوشزد شده بود. عيّاشي در روايتي از قول ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاري آورده است: «خداوند به پيامبر خود فرمان داده بود كه علي (عليه السلام) را به جانشيني خود منصوب سازد و مردم را از ولايت او باخبر نمايد، اما پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نگران بود كه مردم بگويند او از پسرعموي خود حمايت كرده و در نتيجه سر به طغيان گزارند؛ تا آن كه خداوند آية: (يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك...) را نازل ساخت و پس از آن پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در روز غدير ولايت علي (عليه السلام) را اعلام فرمود.»38

لذا آية تبليغ مهم‌ترين دليل بر اثبات امامت بلا فصل علي (عليه السلام) در قرآن است كه جاي ترديد براي حق طلبان باقي نمي‌گذارد. با اين وجود برخي از مفسّران اهل سنت كوشيده‌اند تا با توجيهاتي آية تبليغ را از پيام اصلي آن منصرف سازند مثلاً برخي گفته‌اند كه آية تبليغ در مكه نازل گرديد و با نزول آن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) مكلّف گرديد تا بدون هيچ واهمه حقايق اسلام را به كفار و مشركان ابلاغ نمايد. 39 با آن كه اين مفسّران مي‌دانند كه سورة مائده از سوره‌هاي مدني است كه در پايان عمر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نازل شده و قول به مدني بودن آية تبليغ نيز از شهرت زيادي در تفاسير اهل‌سنت برخوردار است. 40

برخي ديگر گفته‌اند كه: آية تبليغ در مدينه نازل گرديد، اما هدف از نزول آن ترغيب رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در ابلاغ حقايق وحي به يهود و نصاري بوده است. 41 غافل از آن كه پس از درگيري‌هاي مسلمانان با يهوديان در جنگ‌هاي بني قريظه و خيبر، قدرت و شوكت يهوديان در هم شكسته شد و مسيحيان نيز از همان ابتدا در عربستان فاقد قدرت بوده‌اند و حداكثر مقابلة مسلمانان با آنان، ماجراي مباهله بود كه آن هم منتفي گشت. 42 بنابراين در سال‌هاي پاياني عمر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) موجبي جهت نگراني پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از يهود و نصارا وجود نداشت، تا پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از ابلاغ حقايق اسلام به آنان واهمه كند.

مهم‌ترين تشكيك وارده در آية تبليغ به تفسيركلمه «مولا» باز مي‌گردد. عده‌اي از مفسّران اهل سنت معتقدند كه در حديث: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» مولا به معناي دوست و ياور است نه رهبر و اولي به تصرف، از جمله صاحب تفسير المنار مي‌نويسد:

«حديث غدير خم بر ولايت سلطه كه عبارت از امامت يا خلافت است، دلالتي ندارد، زيرا اين لفظ به اين معني در قرآن وارد نشده است، بلكه مراد از ولايت در اين حديث ولايت نصرت و مودّت است كه در قرآن هم وارد شده است.»43

در نقد اين نظر بايد گفت: لفظ مولا، لفظي مشترك است كه بر معاني متعددي قابل حمل است، امّا قراين موجود در حديث غدير، تعيين كنندة مفهوم واقعي مولا مي‌باشد. اين قرائن متعدد است كه برخي از آن‌ها عبارتند از:

6 / 1 ـ كاربرد كلمة «مولا» در قرآن به مفهوم «اولي»44 بر خلاف نظر صاحب المنار،

6 / 2 ـ نزول آيه تبليغ قبل از معرفي علي (عليه السلام) آن هم با پيام تند: {ان لم تفعل فما بلّغت رسالته}

6 / 3 ـ توقّف مسلمانان در منطقة غدير توسط رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ،

6 / 4 ـ خطابة پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) در غدير خم و زمينه‌چيني آن حضرت از جمله طرح ولايت خود و سفارش به حقوق اهل بيت (عليهم السلام) ،

6 / 5 ـ نزول آية اكمال دين پس از اين ماجرا،

6 / 6 ـ احتجاج علي (عليه السلام) به واقعة غدير جهت اثبات اولويت خود نسبت به ديگران.

6 / 7 ـ زنده ماندن واقعة غدير در تاريخ اسلام و بزرگداشت آن به عنوان عيد بزرگ ، توسط مسلمانان. 45

پى‏نوشتها:‌


1 . تفسير عياشي، 1/21
2 . الكشاف، 1/649
3 . مجمع البيان، 2/762
4 . البقره، 207
5 . تفسير عياشي، 1/120؛ و نيز بنگريد به تفسير صافي، 1/241؛ نورالثقلين، 1/204؛ و بحارالانوار، 36/40 ـ 50
6 . مجمع البيان، 1/535
7 . شرح نهج البلاغه، 13/262؛ و نيز بنگريد به مفاتيح الغيب، 5/235؛ روح المعاني، 2/97
8 . شرح نهج البلاغه، 13/262
9 . همان.
10 . شرح نهج البلاغه، 4/73
11 . آل عمران، 61
12 . از جمله بنگريد به مجمع البيان، 1 / 762؛ تفسير كشّاف، 1/369؛ تفسير القرآن العظيم، 1/379 و صحيح مسلم، 4/1871
13 . النّساء، 59
14 . از جمله بنگريد به جامع‌البيان، 5/95، الكشّاف، 1/524؛ روح المعاني، 4/96؛ تفسير مراغي، 2/73؛ معالم التّنزيل، 1/445؛ و تفسير القرآن العظيم، 1/529
15 . مجمع البيان، 3/100
16 . مفاتيح الغيب، 10/144
17 . الكشّاف، 1/524
18 . الكافي، 1/287؛ با اندكي تلخيص و نيز بنگريد به تفسير عياشي، 1/273؛‌ نورالثقلين، 1/497 الي 507؛ و تفسير الصافي، 1/462 الي 465.
19 . المائده،(3)
20 . مجمع البيان، 3/246؛ و نيز بنگريد به تفسير عياشي، 1/321؛ تفسير تبيان، 3/435؛ الميزان، 5/278 الي 283 و 299 الي 310؛ و الغدير، 2/115 الي 137
21 . از جمله بنگريد به جامع البيان، 6/80؛ فتح القدير، 2/9؛ و تفسير مراغي، 6/54
22 . الغدير، 2/116 الي 125 و نيز المراجعات، 188 ضميمة 627: آيةالاكمال.
23 . مفاتيح الغيب، 3/636؛ روح المعاني، 4/91؛ تفسير المنار، 6/116
24 . الكافي، 2/324
25 . الميزان، 5/283؛ تفسير نمونه، 4/268
26 . تفسير عياشي، 1/321
27 . الكافي، 2/18
28 . همان، 2/18؛ باب دعائم الاسلام روايت 5
29 . التبيان، 3/559؛ 1/355، تفسير القرآن العظيم، 2/74؛ الكشّاف، 1/649؛ معالم التنزيل، 2/49؛ و نيز بحارالانوار، 35/183 الي 206
30 . تفسير عياشي، 1/355؛ به نقل از عمار ياسر
31 . بحارالأنوار،35/200
32 . التبيان، 3/559؛ با اندكي تلخيص و نيز بنگريد به استدلال‌هاي علامة مجلسي در بحارالانوار، 35/203 الي 206
33 . التوبه، 103؛ و نيز الكافي، 3/497
34 . الكشاف، 1/649
35 . المائده ، 67
36 . از جمله بنگريد به تفسير قمي، 1/171؛ تفسير عياشي، 1/360 الي 362؛ التبيان، 3/588؛ مجمع البيان، 3/344؛ الصافي، 2/51 الي 71؛ مفاتيح الغيب، 12/50؛ غرائب القرآن، 2/616؛ الدرالمنثور، 2/259؛ و نيز روح المعاني، 6/195
37 . الغدير، 1/29 الي 34؛ سيرة المصطفي، 693؛ تفسير عياشي، 1/360
38 . همان، 1/360؛ و نيز مجمع البيان، 3/344؛ از قول حاكم حسكاني در شواهد التنزيل
39 . الكشاف، 1/659؛ المنار، 6/467
40 . تفسير القرآن العظيم، 2 / 81؛ البحر المحيط، 4 / 321؛ مفاتيح الغيب، 12 / 50
41 . مفاتيح الغيب، 12/50؛ البحر المحيط، 4/321؛ التحرير و التنوير، 6/255
42 . آل عمران، 61
43 . المنار، 6/465؛ با اندكي اختصار
44 . الحديد، 15
45 . منابع و مطالب تفصيلي را بنگريد در الغدير، 2/88 الي 114