بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
بنابر حديثي كه در كتب
شيعه و اهل سنّت آمده و همه بر صحّت آن اتفاق
نظر دارند رسول گرامي اسلام دو امانت بزرگ از
خود به يادگار گذاشت. اين دو امانت قرآن و
اهلبيت او هستند كه رسول خدا
(صلّي الله عليه
وآله) هدايت مسلمانان را در گرو مراجعه
به آنان اعلام فرمود. در هدايتگري قرآن به
ويژه براي پرهيزكاران ترديدي نيست، چراكه قرآن
بيّنة ابدي پيامبر و راهنماي هميشگي مسلمانان
است.
امّا اهل بيت (عليهم السلام) چه كساني هستند و از
نظر سياسي و معنوي چه شئوني دارند كه بر طبق
حديث ثقلين، هدايت قرآن با رهبري آنان گره
خورده است. اين نوشته بر آن است كه با استفاده
از قرآن و اخبار معتبري كه در شأن نزول يا
توضيح آيات قرآن وارد شده است، اطلاعاتي
دربارة مصاديق اهل بيت به دست دهد و خصوصاً دربارة امامت حضرت
علي (عليه السلام)
و فرزندان او، نظر قرآن را روشن سازد.
اهميت اين مباحث وقتي روشن ميگردد كه در نظر
گيريم:
اولاً: امامت، مهمترين
اصل اعتقادي به شمار ميرود؛
ثانيا: نام امامان مذهب در
قرآن كريم وارد نشده است.
زمينه تاريخي سؤال درباره امامان عليهم السلام
مراجعه به برخي از روايات
نشان ميدهد كه بحث در مورد امامان، از دير
باز بين مسلمانان مطرح بوده است. به عنوان
مثال كليني (رحمه الله) در كتاب كافي حديثي از ابوبصير
نقل كرده ا ست كه او گويد: از امام صادق
(عليه السلام) سؤال كردم: آية:
{أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَْمْرِ مِنْكُمْ} 1
دربارة چه كساني نازل گرديد؟
امام (عليه السلام) فرمود: «اين آيه در شأن
علي (عليه السلام) و دو فرزندش حسن و حسين (عليهما السلام) نازل گرديد.»
ابوبصير گويد: باز سؤال
كردم كه: مردم ميگويند: از چه جهت خداوند نام
علي (عليه السلام) و خاندانش را نبرده است؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «در پاسخ به مردم
بگوييد: دستور نماز خواندن بر رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) نازل شد، در حالي كه سخني از سه ركعت و
چهار ركعت در ميان نبود، و اين رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) بود كه ركعات نماز را تفسير كرد.
دستور پرداخت زكات نازل شد، امّا در آن نيامده
بود كه از چهل درهم يك درهم بپردازيد، و اين
رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بود كه نصاب زكات را تفسير
كرد. دستور حج نازل شد در حالي كه در آن
نيامده بود كه هفت نوبت طواف كنيد، و اين رسول
خدا بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. بر همين
پايه فرمان خدا نازل گشت كه: «از خدا و رسول
خدا اطاعت كنيد و نيز از آنان كه از بين شما
صاحبان امر باشند.» كه مصداق آن دربارة علي و
حسن و حسين (عليهم السلام) ثابت و پابرجا ماند. زيرا در
ارتباط با اين دستور بود كه رسول خد (صلّي الله عليه وآله) فرمود: «هر
مؤمني كه من سرپرست و مولاي او هستم، علي مولا
و سرپرست او خواهد بود.» و باز فرمود: «به شما
مؤمنان سفارش ميكنم كه از كتاب خدا و خاندان
من جدا مشويد، كه من از خدا خواستهام كه ميان
قرآن و خاندانم جدايي نيفكند تا قيامت كه بر
حوض كوثر آنان را به من ملحق ميسازد، و
خداوند پذيرفت.»... بدانيد كه اگر رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) لب فرو ميبست و خاندان خود را
معرّفي نميكرد، خاندان فلان و بهمان مدّعي
ميشدند كه ما صاحب الامر شماييم.»2
چنانكه ملاحظه ميكنيد در
اين حديث امام صادق (عليه السلام) ضمن پاسخگويي به سؤال
ابوبصير، به مطلب مهمّ ديگري نيز اشاره كرده
است و آن اشاره به طبيعت اجمالي قرآن از يك
طرف و لزوم مراجعه به تفسير و سنّت رسول خد (صلّي الله عليه وآله) در فهم مجملات
قرآن از طرف ديگر است. و بايد گفت كه اين
حقيقتي است كه نه تنها در عصر رسول خدا و
امامان (عليهم السلام) بلكه در هر دورهاي بايد مورد
توجه قرار گيرد.
سخني در طبيعت اجمالي قرآن
قرآن كتابي است كه در
موضوعات مختلف اعتقادي، اخلاقي، تاريخي و...
سخن به ميان آورده و مطالب مهمي را با مخاطبان
خود در ميان گذاشته است. و واضح است كه سخن
قرآن در بسياري از زمينهها سخني كلّي و به
اجمال است كه بايد مورد تبيين وتفسير قرار
گيرد. امّا اين مطلب براي قرآن به هيچ عنوان
نميتواند نقيصه به شمار آيد. 3
زيرا در مورد كتابي كه مدّعي است دربردارندة
تمام حقايق و اسرار آفرينش است، نبايد انتظار
داشت كه در عين حال مطالب خود را به شكل جزيي
و تفصيلي طرح كرده باشد. آنچه مهم است درك اين
مطلب است كه در حكمت الهي چه طرحي جهت تبيين
حقايق قرآن و مطالب اجمالي آن انديشيده شده
است. اگر جهت يافتن اين سؤال به
قرآن مراجعه كنيم متوجه طرح قرآن به شكل زير
خواهيم گشت:
1 ـ خداوند خود نخستين مفسّر و مبيّن قرآن است.
2 ـ رسول خد (صلّي الله عليه وآله) عامل تبيين قرآن براي مردم است.
در مورد اول خداوند خطاب
به رسول خود ميفرمايد: (فَإِذا قَرَأْناهُ
فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا
بَيانَهُ)4 يعني: چون قرآن را بر تو خوانديم
تو از قرائت آن پيروي كن. سپس بدان كه بيان و
توضيح آن نيز به عهدة ماست.
از اين آيه به دست ميآيد
كه خداي تبارك و تعالي علاوه بر نزول آٍيات
قرآن به رسول گرامي، حقايقي هم به عنوان تبيين
مطالب قرآني به آن حضرت وحي كرده است. و از
اين جهت پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) در حديثي خطاب
به مسلمانان فرمود: «الا انّي قد اوتيت القرآن
و مثله معه.»5 يعني: آگاه باشيد كه به من قرآن
و حقايقي مانند آن داده شد.
و امّا در مورد دوم خداوند
در سورة نحل فرموده است: (وَ أَنْزَلْنا
إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما
نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) 6
يعني: (اي رسول ما) اين
ذكر (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم تا براي مردم
آنچه را كه نازل شده تبيين نمايي.
رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) با قول و فعل خود به تبيين
مجملات قرآن اقدام ميفرمود. مثلاً آن حضرت در
مورد كيفيت انجام نماز به اصحاب خود فرمود:
«صلّوا كما رأيتموني اصلّي.»7 يعني: به همان
گونه كه نماز خواندن مرا مشاهده ميكنيد، نماز
بخوانيد.
در اينجا فعل رسول خد (صلّي الله عليه وآله) در حكم تفسير
«اقيمو الصّلوة» است. و در مواردي هم رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) با سخن خود به توضيح مجملات قرآن
اقدام ميكرد كه نمونههاي آن در تفاسير شيعه
و سنّي موجود است. آن حضرت به اين ترتيب برخي
از حقايق قرآن را در زمينههاي مختلف از جمله
زمينههاي سياسي و اجتماعي ـ كه اكنون مورد
بحث است ـ با اصحاب و ياران خود در ميان
ميگذاشت.
زمينههاي اجتماعي و سياسي در
قرآن
از جمله موضوعاتي كه قرآن
به طرح آن عنايت فراواني دارد، مسائل اجتماعي
و سياسي است. قرآن در اين خصوص مسائل متنوعي
را در باب امر به معروف و نهي از منكر، تعاون
و همكاري، اتحاد و برادري مسلمانان، مبارزه و
جهاد، امامت و رهبري، دفاع از مظلوم و ظلم ستيزي و... طرح كرده و
مسلمانان را با طبقات و گروههاي اجتماعي از
جمله مؤمنان، منافقان، اهل كتاب و معاندان و
نيز ويژگيهاي اجتماعي و رواني هر گروه آشنا
كرده است. بسياري از زمينههاي اجتماعي در
قرآن، ترجماني از تحولات سياسي عصر رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) است، امّا روش قرآن در طرح اين
حوادث به گونهاي است كه بدون آن كه از اشخاص
و مسبّبان حوادث نامي به ميان آورد، به طرح آن
حادثه يا ذكر ويژگيهاي افراد و جرياناتي
پرداخته است كه در مسير آن حادثه دست
داشتهاند.
به عبارت ديگر آن قدر كه
در قرآن به شناخت جريانات اجتماعي و به اصطلاح
تيپشناسي توجه شده است، معرّفي افراد و
قهرمانان حادثه مورد توجه نيست. و چنانكه
ميدانيم در بين معاصران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) تنها يك نفر با
نام و نشان مورد نكوهش قرآن قرار گرفته كه
همان ابولهب است.
اينكه چرا در قرآن كريم
معاصران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به شكل مبهم و
اجمالي طرح شدهاند، اين خود دلايلي دارد كه
در رأس آن ميتوان از اهداف تربيتي قرآن و نيز
حفظ جاودانگي قرآن و عدم تخصيص آيات قرآن به
فرد و دورة خاصّي اشاره كرد. چنانكه امام باقر (عليه السلام) در اين مورد ميفرمايد:
«اگر آن طور باشد كه پس از
مرگ قومي، آيهاي كه در شأن آنان نازل شده نيز
بميرد، از قرآن چيزي باقي نميماند، لكن تا آسمانها و زمين برقرار است، قرآن
نيز جاري است و براي هر قوم آيهاي است كه آن را ميخوانند و از آن بهرة نيك و
بد دارند.»8
امّا در عين حال به دليل
ضرورت آشنايي بهتر با تاريخ اسلام و نيز شناخت
افراد و عناصري كه در مسير تحولات مربوط به
عصر نزول قرآن قرار داشته اند، دانشمندان
اسلامي به ويژه مفسّران قرآن هرگز از شناسايي
افراد و جرياناتي كه آيه يا آياتي دربارة آنها
نازل شده غافل نبودهاند. دانشمندان در اين
خصوص دو علم را پايه گذاري كردند كه ريشة هر
دو علم، نقل و روايتهاي تاريخي است. يكي از
اين دو دانش علم مبهمات قرآن9 نام دارد كه به
معرّفي افراد و شخصيتهاي موجود در سرگذشتهاي
قرآني و نيز حوادث واقع در عصر نزول قرآن
ميپردازد. دانش ديگر، علم اسباب النزول است
كه در آن، زمينهها و شرايطي كه به نزول آيه
يا آياتي منجر شده است مورد تحقيق و مطالعه
قرار ميگيرد. طبعاً براي شخصي كه به دانستن
جزئيات وقايع تاريخي ـ خاصّه از ديد قرآن كريم
ـ علاقهمند است، پي بردن به مبهمات قرآن و
شناسايي با سبب نزول آيات، امري الزامي خواهد
بود.
جايگاه سبب نزول در فهم آيات تاريخي
به عقيده دانشمندان علوم
قرآني آيات قرآن از جهت ارتباط با شرايط عصر
نزول بر دو دسته تقسيم ميگردد كه عبارتند از:
الف ـ آياتي كه در پي طرح
سؤال و يا وقوع حادثهاي نازل شدهاند.
بـ آياتي كه ابتدائاً به
عنوان هدايت مردم نازل شده و طرح سؤال يا وقوع
حادثهاي در نزول آنها دخالت نداشته است.
واضح است كه پيدايش دانشي
موسوم به «اسباب النزول» به دليل وجود آيات
دسته اول است. و در قرآن آيات متعدّدي وجود
دارد كه وقوع حوادثي موجب نزول آنها شده است.
و به همين دليل اين آيات معرّف خوبي در تشريح
آن حوادث و نيز شناخت افراد و گروههايي است
كه در مسير آن حوادث قرار داشتهاند. چنانكه
آگاهي بر آن حوادث ميتواند زمينة بهتري جهت
فهم مضمون و محتواي آيات قرآن در اختيار
خواننده قرار داده و آنها را از جنبة طرح
مسائل فرضي و سمبليك خارج سازد.
به عنوان مثال با مراجعه
به سبب نزول سورة كوثر روشن ميگردد كه شخصي
به نام عاص بن وائل در مكّه به ملامت و
استهزاي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ميپرداخت و به
اين جهت كه فرزندان ذكور آن
حضرت زنده نمانده بودند و آن سرور فاقد پسر
بود، ايشان را «ابتر» ـ مقطوع النسل ـ
ميخواند. چنانكه با درك همين سبب نزول است كه
ميتوان مصداق «كوثر» را فاطمة زهر (عليه السلام) دانست. زيرا علي
القاعده آيات صدر و ذيل اين سورة كوتاه نمي
تواند بدون ارتباط و يا هماهنگي با يكديگر
باشد. به همين گونه مراجعه به سبب نزول بسياري
از آيات ديگر نيز معرفت ويژهاي از شخصيت
افراد و جريانات صدر اسلام ـ و نيز جناح
بنديهاي موجود در آن جامعه ـ به دست ميدهد.
ناگفته نماند كه در بين
آيات دسته دوم نيز آيات فراواني وجود دارد كه
گرچه سبب نزول ويژه ـ به معنايي كه گفته شد ـ
ندارد. امّا در ذيل آنها رواياتي از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و يا امامان (عليهم السلام) وارد شده است كه
خواننده با مقصود آن آيات ـ از جهت انطباق بر
برخي از افراد و جريانات ـ آشنا ميگردد،
مثلاً پس از نزول آية تطهير، رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) ، علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) را فراخواند و با دعا
در حق آنان به همگان فهماند كه اهل بيت مصداقي
جز آنان ندارند. امّا به دليل اهميت دانش سبب
نزول در فهم صحيح قرآن، علي
(عليه السلام) در مقام معرّفي خود ميفرمايد:
«از من بپرسيد، سوگند به
خدا دربارة چيزي از من نخواهيد پرسيد مگر آن
كه شما را از آن باخبر سازم. دربارة كتاب خدا
از من بپرسيد. به خدا سوگند آيهاي نيست مگر
آن كه من آگاهم كه در شب نازل شده يا در روز، در دشت نازل شده و يا در كوه.»10
و باز در سخن مشابهي
فرمود:
«به خدا سوگند آيهاي نيست مگر آن كه ميدانم دربارة چه
موضوعي و در كجا نازل شده است.»11
شناخت سبب نزول با همة
اهميتي كه دارد، در عين حال موضوعي اجتهادي و
سليقهاي نيست كه با حدس و گمان همراه باشد،
بلكه چنانكه گفته شد شناخت مبهمات قرآن و پي
بردن به سبب نزول آيات، تنها از طريق مراجعه
به نقل و روايت تاريخي امكان پذير است. آن هم
نقل و روايت صحيح و اطمينان بخش. زيرا در اين
حوزه نيز جعل و تحريف راه يافته و موجب پيدايش
فضايل ساختگي براي افراد و گروههايي در تاريخ
اسلام شده است. در عين حال محقّقان
توانستهاند با استفاده از رواياتي كه از سوي
امامان شيعه (عليهم السلام) وارده شده و يا سبب نزولهاي
صحيحي كه از سوي صحابة پيامبر ـ كه خود شاهد
نزول آيات بودند ـ نقل شده، بخشي از حقايق
مربوط به تاريخ اسلام را روشن سازند. و بايد
گفته كه حسّاسترين قضية تاريخي در اين زمينه،
شناخت مقام و موقعيت اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) ميباشد.
پىنوشتها:
1 . النساء، 59
2 . الكافي، 1/287.
3 . جهت آگاهي بيشتر در خصوص طبيعت اجمالي قرآن و در عين حال عدم نقيصه بودن اين
موضوع ـ خصوصاً از طريق مراجعه به آگاهان به معارف قرآن كه رسول خد (صلّي الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) بوده اند ـ بنگريد به
بحارالانوار، (صلّي الله عليه وآله) 2/100.
4 . القيامة، 18 ـ 19
5 . سنن ابن ماجه، 1/6، سنن ابي داود، 4/200
6 . النحل، 44
7 . صحيح بخاري، 1/117
8 . تفسير عياشي، 1/21
9 . الاتقان، نوع هفتادم
10 . الاتقان، 4/233
11 . الاتقان، 4/233