السلام عليك يا علي بن الحسين، سيّد العابدين
علي بن الحسين عليه السلام امام چهارم از دوازده امام و ششمين معصوم از چهارده
معصوم عليهم السلام است، زين العابدين، سيد العابدين، سجاد و... از القاب آن حضرت؛
در زيارت حضرت معصومه عليها السلام پس از اشاره به نام مبارك آن حضرت با عنوان «سيد
العابدين» به ايشان سلام داده مي شود. همان طور كه اشاره شد «سيدالعابدين» از القاب
آن حضرت است.
سيد محسن امين در اعيان الشيعه مي نويسد: آن حضرت القاب فراواني داشت كه
مشهورترين آن ها زين العابدين و سيد العابدين بوده است،(1)
از ديگر عالماني كه به مشهور بودن اين لقب اشاره كرده اند ابن شهر آشوب(2)
اربلي(3)، شيخ مفيد(4)
و علامه مجلسي است.(5) در روايتي در اين
باره از جابربن عبد الله انصاري اين گونه نقل شده است:«روزي نزد رسول خداصلي الله
عليه وآله وسلم بودم و حسين عليه السلام در دامن آن حضرت نشسته بود و رسول الله با
او بازي مي كرد آن گاه فرمود:«اي جابر از حسين فرزندي به دنيا خواهد آمد كه نامش
علي است و چون روز قيامت فرا رسد منادي فرياد مي زند سيّدالعابدين برخيزد. پس ايشان
بر خواهد خاست و...».(6) و معروف است كه
زهري همواره مي گفت: چون روز قيامت فرا رسد منادي فرياد مي زند «سيد العابدين»
بپاخيزد آنگاه علي بن الحسين عليه السلام برخواهد خاست.(7)
از اين لقب حضرت، و نيز لقب زين العابدين و سيد الساجدين، استفاده مي شود كه
ايشان درعبادت ها به ويژه سجده هاي خود امتياز و بر جستگي منحصر به فردي داشت كه او
را سرور و آقاي عابدان لقب دادند؛ درباره عبادت هاي آن حضرت مطالب مختلفي گزارش شده
است كه تنها به يكي از آن ها كه به احتمال زياد در نام گذاري ايشان به چنين القابي
تأثير داشته است، اشاره مي شود. بيشتر عابدان، يكي از دو مشكل زير را دارند؛ يا
عزلت را برگزيده واز مردم و جامعه دور مي شوند تا بتوانند خدا را عبادت كنند، گروهي
از آنان موفق مي شوند كه خدا را خوب و به درستي عبادت كنند اما به تافته جدا بافته
اي تبديل شده و از جامعه منزوي مي شوند. و يا به درون مردم و جامعه راه مي يابند؛
اين دسته با مردم هستند اما معاشرت با مردم و لوازمي كه دارد در آنان آثاري مي گذرد
كه نمي توانند همه عبادات را انجام دهند و در نتيجه عبادات را ناقص بجا مي آورند.
اما سيد العابدين عليه السلام برخلاف هر دو گروه و نيز آنان كه به عبادت هاي
الهي وقعي نمي نهند در ميدان عبادت عاشقانه آن ها را به بهترين وجه به فرجام رسانيد
در حالي كه در درون جامعه و با مردم بود و براي حل مشكلات آن ها با آنان معاشرت
داشت و در رفع مشكلات آنان مي كوشيد؛ بدين سان او نه عابد انزوا طلب و گوشه گير بود
و نه مردم گراي غفلت زده وبي توجه به عبادت هاي الهي.از اين رو سزاوار و شايسته آن
است كه هنگام سلام بر اين حضرت، با اين عنوان زيبا بر ايشان سلام دهيم.
قرة عين الناظرين
هر انسان بصير و ناظري او را مي ديد چنان جذب او مي شد كه او را نور چشم خود مي
دانست، عشق به خدا، خدمت به مردم، شكيبايي، زيبايي و دل انگيزي چهره و برخورد صادقه
و ديگر صفت هاي خدا دادي و اكتسابي در او به اندازه اي ظهور و بروز داشت كه سخت
بيننده را دلداده و مجذوب مي ساخت؛ طوري كه مانند نور چشم خود به او دل مي بست،
دوست، دشمن، عالم و جاهل همه رفتار او را مي پسنديدند و به طور خلاصه همگان به
جلالت شأن، علو مقام، حسن خلق و رفتار، علم، فقه، ورع و تقواي آن حضرت اذعان
داشتند. معروف است كه هشام بن عبدالملك در زمان خلافت پدرش عبدالملك با برادرش وليد
به حج رفته بود. چون در موسم حج خواست استلام حجر كند موفق نشد زيرا ازدحام بيش از
حد مردم مانع از نزديك شدن او به آن سنگ مقدس مي شد. در اين ميان علي بن الحسين
عليه السلام در حال طواف بود چون به حجرالاسود رسيد مردم راه باز كردند و به دليل
مهابت، جلالت قدر زمينه را به طور كامل فراهم آوردند تا آن حضرت استلام حجر كند.
هشام با ديدن اين منظره خشمگين شد و مردي از او پرسيد اين شخص كيست؟ هشام با آن كه
حضرت را مي شناخت، گفت، او رانمي شناسد زيرا مي ترسيد مردم افكار و عواطف مردم شام
به آن بزرگوار متمايل شود. فرزدق شاعر بزرگ و نامور عرب گفت من او را مي شناسم، آن
مرد پرسيد او كيست؟ فرزدق قصيده معروف خود را درباره او سرود:
هذا ابن خير عباد الله كلّهم
هذا التقّي النقّي الطاهر العلم
و ليس قولك من هذا بضائره
العرب تعرف من انكرت و العجم.
اين پسر بهترينِ بندگان خدا است. اين پرهيزگار، پاك و وارسته از هر عيب و معروف
ميان عام و خاص است. اين سخن تو به اين كه او را نمي شناسم زياني به او نمي رساند
چه اين كه آن را كه گفتي نمي شناسم همه عرب و عجم مي شناسند.(8)
پي نوشت:
1) المجالس السنّية، ص 406 و اعيان الشيعه، ج 1، ص 629؛ در منابعي نظير الطبقات
الكبري، ج 5، ص 157، حليةالأولياء، ج 3، ص 133؛ تذكرة الخواص، ص 291؛ الفصول
المهمّة، ص 201 و نورالابصار، ص 129 از آن حضرت با لقب «زين العابدين عليه السلام»
ياد شده است. (ر.ك: مناقب اهل بيت عليهم السلام از ديدگاه اهل سنّت، ص 410 - 411.
2) مناقب، ج 3، ص 210.
3) كشف الغمه، ج 2، ص 286.
4) الارشاد، ج 2، ص 145.
5) بحارالانوار، ج 46، ص 4.
6) احقاق الحق، ج 12، ص 13 - 16؛ البداية و النهاية، ج 9، ص 106 به نقل از اعلام ا
لهدي، ج 6 ص 46.
7) المجالس السنية، سيد محسن امين، ص 406 و بحارالانوار، ج 46، ص 7 به نقل از كشف
الغمه.
8) اين قصيده در منابع مختلف شيعه و سني نقل شده با قدري اختلاف در تعداد ابيات
ر.ك: اعيان الشيعة، ج 1، ص 634؛ الارشاد، ج 2، ص 150.