در سـايـه تـربـيـت رضـوي
فاطمه معصومه (س) تنها به عنوان خواهري
كه برادرش " علي بن موسي الرضا " را دوست
بدارد و بخاطر برادري و خواهري ، دل در
گرو محبّت اوگذاشته باشد نيست . گرچه
"فاطمه" و " رضا" هر دو از يك پدر و
مادرند و از يك پستان پاك شير خورده و در
يك دامن لايق وعفيف ، بزرگ شده و با نوازش
دست ها و نگاههاي يك پدر و مادر رشد كرده
اند ، ليكن فاطمه معصومه ، تربيت شده
برادرش حضرت " رضا " است .
دودمان او ، خانواده يك زنداني راه حق
و اسير در دست ستمگران است . پدرش حضرت
موسي بن جعفر (ع) مبغوض دربار هارون
الرشيد گشته و به امر او بازداشت و زنداني
شده است . اين حبس و زندان هم سالها طول
كشيده و تا شهادت آن امام ادامه يافته
است. خانواده امام ، به درد هجران پدر
مبتلاست ، ولي چون اسارت پدر به خاطر خدا
و دين و حريّت است ، با همه سختيهايش ،
براي فرزندان ، قابل تحمل است ، چون خدا
راضي است .
در اين همه سال كه موسي بن جعفر (ع) در
زندانهاي مختلف به سر مي بَرَد ، امام رضا
(ع) عهده دار تربيت و متكفّل زندگي خواهرش
حضرت معصومه و ديگر خواهران است . در نبود
پدر ، رسالت رهبري و مسؤوليت رسيدگي به
تربيت فرزندان و حل مشكلات خانواده امام
محبوس ، بر دوش اوست . حتي رسيدگي به
خاندانهاي علوي ، كه امام كاظم (ع)
سرپرستي يا سركشي و رسيدگي به آنان را
عهده دار بوده ، در اين دوران سخت و غم
آلود ، بر عهده حضرت رضاست .
مورخين ، تعداد خانواده هايي را كه از
طريق امام هفتم موسي بن جعفر (ع) اداره مي
شدند و تحت تكفل او بودند تا پانصد
خانواده ذكر كرده اند . تأثير تربيتي امام
رضا (ع) را بر خواهر معصومش فاطمه ، نمي
توان ناديده گرفت .
بي جهت نيست كه اين بانوي جوان ، در
دانش و كمال ، در حديث و فضل ، در ايمان و
ثبات قدم ، در اراده و فداكاري و هجرت ،
پايگاه و جايگاه بلندي يافته و به مرز "
عصمت " رسيده است و دلهاي عاشقان عترت را
مجذوب خود ساخته است و عالماني فرزانه و
فقيهاني بلند مرتبه ، به آستان بوسي او
افتخار كرده و مي كنند و سلام به او را هر
صبح و شام ، توفيقي الهي براي خود مي
شمرند .
فـاطـمـه ، راوي حـديث
در خانواده امام ، زمينه از هر جهت
فراهم است كه فرزندان - چه دختر و چه پسر
- با علم و قرآن و حديث و فقه ، آشنايي
كامل داشته باشند . فاطمه (س) نيز از اين
موهبت برخورداراست و آنگونه كه گفته اند ،
" عالمه محدّثه راويه " بوده است . هم
احاديثي را از پدران ارجمندش روايت مي كند
، هم زنان و مرداني صاحب دانش و آشناي
حديث احاديثي را از زبان اين بانو روايت
مي كنند و نام " فاطمه دختر موسي بن جعفر"
در سلسله سند برخي روايات ديده مي شود و
عالماني از شيعه و سنّت ، روايات او را در
ضمن روايات ثابت و صحيح و مورد قبول نقل
مي كنند .
يكي از اين روايات ، با سندهاي متصل ،
به حضرت زهرا و پيامبر (ص) مي رسد و مربوط
به " حديث غدير " و " حديث منزلت " است .
و حديثي ديگربه پيامبر اسلام مي رسد و
مضمونش نقل قضايا و مشاهداتي از شب معراج
است . در حديث ديگري با چند واسطه از
پيامبر خدا نقل كرده است كه فرمود : هر كس
با محبّت آل پيامبر بميرد ، شهيد مرده است
.
(5)
و حديثي ديگر با سندي نزديك به همين
صورت ، به پيامبر (ص) مي رسد كه مضمونش
طهارت و پاكيزگي امام حسين (ع) هنگام
ولادت وعدم احتياج به تميز كردن است .
نقل حديث از فاطمه معصومه و اهتمام و
توجه عالمان به آنچه از زبان او بعنوان "
حديث " مي شنوند و نقل و ثبت آن در مجموعه
هاي حديثي ، نشان دهنده جايگاه معتبري است
كه اين دختر جوان و عالم ، نزد اهل معرفت
و ارباب بصيرت داشته و دارد .
شـهـادت غـريـبـانـه حـضـرت
در ويژگيهاي چندي ، اين بانوي والاقدر
، شبيه مادرش حضرت زهرا (س) است . مرگ در
جواني هم يكي از اين نقاط اشتراك و تشابه
است .
هفده ساله است كه برادرش حضرت رضا (ع)
به اجبار از " مدينه " به " مرو " برده مي
شود و مأمون با عنوان " ولايتعهدي " او را
به پايتخت خود احضار مي كند . در اين
هنگام ، سال 200 هجري است . وداع
دردمندانه و پرسوزي كه حضرت رضا (ع) هنگام
ترك مدينه به سوي "مرو" انجام مي دهد ،
همه را به گريه م ياندازد . همه مي دانند
كه حضرت را پس از اين " سفر بي بازگشت "
نخواهند ديد .
از اين رو ، يك سال نمي گذرد كه حضرت
معصومه ، همراه تعدادي از برادران خويش به
شوق ديدار برادرش ، عزم سفر مي كند و به
قصد خراسان به راه مي افتد . اما دست
تقدير ، تدبير ديگري انديشيده است . به
ساوه كه مي رسد بيمار مي شود .
در برخي نقلها آمده است كه ميان
همراهان ؟ آن حضرت و مأمورانِ حكومتي كه
مخالف اهل بيت بودند ، درگيري مي شود و
بعضي از همراهان نيز كشته مي شوند .
باري ... قرائن نشان مي دهد كه به
خراسان نخواهد رسيد و اين بيماري ف او را
از پاي خواهد افكند .
مي پرسد : تا " قم " چقدر فاصله است ؟
مي گويند : ده فرسخ .
مي خواهد كه او را به قم برسانند . چرا
كه شيعيان قم هواداران اهل بيت اند
واشعريان به اين خاندان احترام مي گزارند
و او از پدرش موس بن جعفر (ع) شنيده است
كه : " قم مركز شيعيان ماست " .
وقتي به قم مي رسد ، عده اي از بزرگان
و چهره هاي معتبر قمي به استقبال او مي
شتابند " موسي بن خزرج اشعري " در پيشاپيش
استقبال كنندگان است . پيش مي رود و زمام
ناقه دختر موسي بن جعفر (ع) را مي گيرد و
او را به طرف خانه خود مي برد . موسي بن
خزرج ، افتخار آن را دارد كه تنها هفده
روز از دختر امام پذيرايي كند.
(6)
حال اين بانو وخيمتر مي شود و در روز
10 ربيع الثاني 201 هجري چشم از جهان بسته
، به خانه ابدي آخرت كوچ مي كند . به
دستور موسي بن خزرج ، او را غسل مي دهند و
كفن مي كنند و براي خاكسپاري ، به قطعه
زميني به نام " بابلان " - كه متعلق به
موسي است - منتقل مي كنند .
سردابي را حفر كرده اند كه پيكر اين بي
بي را درآنجا دفن كنند . بر سر اينكه چه
كسي بدن مطهر حضرت معصومه را برداشته و
وارد قبر كند ، ميان خاندان و بستگان موسي
بن خزرج اختلاف مي شود . در نهايت تصميم
مي گيرند كه خادم پير و با ايمان و صالحي
كه دارند ، بدن او را در قبر بگذارد . كسي
را در پي آن خادم - كه نامش " قادر" است -
مي فرستند ، ولي در همين لحظه چشمشان به
دو تكسوار نقابداري مي خورد كه از سوي
ريگزار به شتاب مي آيند .
چون آن دو سواره ، به جنازه نزديك مي
شوند فرود آمده ،بر او نماز مي خوانند و
واغرد سرداب شده و جنازه را وارد آنجا مي
كنند و به خاك مي سپارند ، سپس بيرون مي
آيند و بي آنكه حتي يك كلمه با كسي سخن
بگويند ، مي روند و كسي نمي شناسد كه اين
دو سوار ناشناس - و در واقع ، آشنا و شناس
با اين بانوي گرامي - كيستند؟
پاره اي ازتن " اهل بيت " به وديعت در
اين شهر مدفون مي شود ، تا نشاني از عشق و
ولاي اين سرزمين و مردمانش به خاندان عصمت
و به " معصومه اهل بيت " باشد .
دي اين جا دفن مي شود ، تا اين شهر
كويري را به " بوستان علم " و " گلشن
فقاهت " تبديل كند .
اگر شكوفه " حوزه علميه " بر اين شاخه
جدا افتاده از اهل بيت مي روند ، براي با
نشاط نگهداشتن مكتب و مرام خاندان رسول
(ص) است .
باري ، از آن پس ، سايه باني از حصير
بر قبر او مي سازند ، تا آنكه " زينب " ،
دختر امام جواد (ع) قبّه اي بر روي قبر
عمّه اش حضرت معصومه (ع) بنا مي كند .
پس گزاف نيست اگر حضرت معصومه (س) را "
فاطمه ثاني " بدانيم با شأن و شرافتي كه
دارد ، با پيوندي كه با شجره طيّبه اهل
بيت دارد، با علم و فضيلت و كمالي كه در
مكتب وحي آموخته است ، با رحلتي در سنّ
جواني ، غريبانه و دور از وطن ، در هفده
سالگي كه به شوق ديدار برادرش حضرت رضا
(ع) راه مدينه تا " مرو " را پيش مي گيرد
،اما پيش از ديدن برادر ، به ديدار خداي
حيّ داور مي رود .
قم ، از ديرباز و از زمان ائمه (ع) ،
مركز شيعه بوده و چهره هاي برجسته اي از
راويان و عالمان ، از اين شهر و در اين
شهر بوده و زيسته اند .
مدفن حضرت معصومه (س) و توصيه امامان
بر زيارت قبر مطهّر او، بر رونق و موقعيت
و جاذبه معنوي اين شهر مي افزايد و بتدريج
، كتابخانه ها و مدارس ديني و بالأخره در
سال 1310 هـ .ش . " حوزه علميه قم " به
دست مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري
يزدي تأسيس و احياء مي شود و اين حوزه كه
پيشتر هم وجود داشت ، جان تازه اي مي گيرد
و به همين سبب مرحوم حائري به " آيت الله
مؤسس" مشهور مي شود . فقيهان و فرزانگاني
بسيار ، به اين شهر هجرت مي كنند و بر
وجهه و اعتبار و مركزيت آن ، جنبه جهاني
مي بخشند .
زائران بارگاهش و پروانگان شيفته حرمش
از سراسر ايران بلكه از كشورهاي مختلف مي
آيند ، تا دل را در كوثر زيارتش صفا بخشند
و از علوم اهل بيت بهره گيرند .
امروز علاوه بر زائران حرمش ، از دهها
كشور خارجي كساني در پي آموختن علم دين و
فرهنگ ناب تشيع در اين شهر به سر مي برند
و در سايه حرم نوراني بانوي كرامت ، معارف
اسلام را مي آموزند، تا مبلّغ دين و پيام
رسان حوزه در سراسر جهان باشند .
عظمت و شكوهي كه اين شهر و اين حريم
دارد ، ريشه در باورهاي مقدّس مسلمانان
ودلدادگان اين خاندان دارد .
در دوره هاي مختلف ، تعميرات و بازسازي
و توسعه هاي گوناگوني درحرم مطهر انجام مي
گيرد تا به صورت كنوني در مي آيد كه
برخوردار از گنبد طلايي و چندين گلدسته و
دو صحن و ايوان و مجموعه اي رواقها و
مساجد اطراف مرقد نوراني اوست و چون نگيني
در اين شهر مي درخشد و نمونه اي از هنر
ماندگار هنرمندان با ايمان و عاشق است .
اينك قم ، يك شهر نيست،يك " فرهنگ "
است ، جغرافي نيست ، تاريخ است .
قم ، ريشه در دين دارد و از چشمه سار
معارف " اهل بيت " سيراب شده است . قم
هميشه قائم و پيشتاز و پيشقدم بوده است.
در انقلاب اسلامي ، نداي " قم " بود كه بر
رواق تاريخ معاصر انعكاس مي يافت.
" 19 دي " بارقه اي از آن دل پر از
التهاب و جرقه اي ازر آن كانون خشم و آتش
بود كه در سينه خدا باوران و محبّان اين
خاندان نهفته بود .
شعله مقدّس و ستم سوزِ برخاسته از قم ،
همه جاي ايران را گرفت و به آفاق جهان
معاصر نيز دامن كشيد وآن " موج خون " به
ساحل پيروزي رسيد . ايران با نيروي " الله
اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران با
نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد .
ايران " قائم " شد و " قم " به ثمر " قيام
" نشست .
قائمان قم ، پس از آن تكبيرة الأحرام
سبز ، به " سجده شهادت " افتادند .
سرانجام ، آن ركوعهاي سرخ و آن سجده هاي
خونين به " سلام پيروزي " متّصل شد و امام
آمد و " دهة فجر " بر سر اين امّت نور
پاشيد . نوري كه جرقّه آن از حماسه 19 دي
قم برخاسته بود و سايه لطف اين بانوي
كريمه بر آن نشسته بود .
پيروزي " فتوا" را جشن گرفتيم و نصرت "
اجتهاد و فقاهت " را به عيد نشستيم .
اينها همه از جوشش چشمه كوير و عصمت قم
، حضرت معصومه (س) بود كه به بركت مزار او
، هنوز هم فروغ فقه و فلسفه و حديث و قرآن
و ايمان و انقلاب ، از اين شهر به آفاق
گيتي دامن گستر است .