بانوي ملكوت

آية الله على‏اكبر كريمى جهرمى

- ۹ -


محدّثه آل محمّد عليهم‏السّلام

يكى از فضايل و مناقب بزرگ حضرت فتطمه معصومه سلام‏اللَّه‏عليها محدثه بودن آن بانوى بزركگوار است. بضعه موسى بن جعفر عليه‏السّلام رواياتى نقل فرموده و كلمات گرانبهاى خاندان وحى را به علاقمندان منتقل كرده‏اند و از اين رهگذر نيز اهل ايمان را متنعّم و بهره‏مند ساخته است و اين هم خود يكى از جهاتى است كه مار را رهين منّت بانوى جهان، حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها قرار مى‏دهد.

و ما در اين مقام چهار مورد را كه حضرت فاطمه معصومه در سند روايت قرار گرفته و آن حضرت ناقل روايت مى‏باشد ذكر مى‏كنيم و آن چهار مورد، حديث غدير، حديث منزلت، حديث معراج و حديث شهيد بودن محبان آل محمد صلوات اللَّه‏عليهم‏اجمعين است.

1و2- علامه بزرگ و مجاهد و مورد تأييد الهى مرحوم علامه آقاى ميرزاعبدالخسين امينى اعلى اللَّه‏مقامه به سند مفصّلى كه همه سلسله سند از عامه و اهل سنت‏اند، از شخصى به نام بكربن‏احمد قصرى نقل كرده كه او گفته است:

حَدَّثْتَنا فاطِمَةُ زَيْنَبْ وَ اُمِّ كُلْثُومِ بَناتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه‏السّلام، قُلْنَ حَدَّثْتَنا فاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍالصّادِقُ، حَدَّثْتَنى فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ حَدَّثْتَنى فاطِمَةُبِنْتُ عَلِىّ بْنِ الْحُسَيْنِ حَدَّثْتَنى فاطِمَةُ وَ سَكينَةُ اِبْنَتَاالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىّ عَنْ اُمّ كُلْثُومِ بِنْتِ فاطِمَةَبِنْتِ النَّبِىّ عَنْ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ‏اللَّهِ صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم، وَ رَضِىَ عَنْها قالَتْ اَنَسَيْتُمْ قَوْلَ رَسولِ‏اللَّهِ صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم، يَومَ غَديرخُم: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ. وَ قَوْلُهُ صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم: اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، عَلَيْهِمَاالسَّلام. (62)

يعنى حديث كردند براى ما دختران موسى بن جعفر، فاطمه و زينب و امّ كلثوم و آنان گفتند: فاطمه دختر امام صادق عليه‏السّلام براى ما نقل نمود و او گفته است: كه فاطمه دختر امام باقر نقل كرد كه فاطمه دختر علىّ بن الحسين از فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه‏السّلام و آنها از امّ كلثوم دختر فاطمه، دختر پيامبر و او از فاطمه دخت رسول‏اللَّه بيان داشت كه فرمود: آيا گفتار پيغمبر را در روز غدير فراموش كرديد كه فرمود: هركس من مولاى اويم على مولاى اوست. و از ياد برديد سخن پيامبر را كه فرمود: تو - ياعلى - نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى عليهماالسّلام مى‏باشى؟!

3- علامه نامدار، مرحوم مجلسى اعلى‏اللَّه‏مقامه از كتاب مسلسلات، با ذكر سلسله سند از بكربن‏احنف نقل كرده كه او نيز از فاطمه دختر حضرت رضا عليه‏السّلام نقل نموده كه گفته است: حديث كرد مرا فاطمه و زينب و ام‏كلثوم، دختران موسى بن جعفر عليه‏السّلام و آنان گفته‏اند كه حديث كرد ما را فاطمه دختر امام جعفر صادق عليه‏السّلام و او مى‏گويد: حديث كرد مرا فاطمه دختر محمدبن على عليه‏السّلام و او نقل كرده از فاطمه دختر على بن الحسين عليه‏السّلام و ايشان فرموده‏اند: حديث كرد مرا فاطمه و سكينه دختران حسين بن على عليه‏السّلام از امّ كلثوم دختر على عليه‏السّلام، از فاطمه دختر رسول‏اللَّه صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم كه فرمود:

شنيدم رسول خدا صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم مى‏فرمود: چون مرا به آسمان سير دادند، داخل بهشت شدم. در آنجا قصرى بود از درّ سفيد و مجوّف و درى داشت مزين به درّ و ياقوت بود و بر آن در پرده‏اى بود. پس سر را بلند كردم، ديدم بر آن درب نوشته بود: لااله الاّ اللَّه محمّد رسول اللَّه علىّ ولىّ القوم و بر آن پرده مكتوب بود: بخٍّ بخٍّ مَنْ مَثَلُ شيعَةِ عَلِىٍ؟ به به، چه كسى همچون شيعه على خواهد بود؟!

آنگاه من داخل شدم قصرى را ديدم از عقيق سرخ مجوّف و درِ آن از نقره مزيّن و زبرجد سبز بود و بر آن پرده‏اى بود. پرده را بالا زدم. بر آن نوشته بود: محمّد رسول اللَّه، على وصىّ المصطفى: محمّد صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم رسول خداست و على وصىّ پيامبر مى‏باشد. و بر آن پرده نوشته بود. بَشِّر شيعَةَ عَلِىٍّ بِطيبِ الْوِلادَةِ؛ بشارت ده شيعه على را به پاكى ولادت!

من داخل آن قصر شدم. ناگهان قصر ديگرى از زمرّد سبز مجوّف نمودار شد كه من نيكوتر از آن نديده بودم و براى آن قصر درى بود از ياقوت سرخ مزيّن به لؤلو و بر آن در، پرده‏اى بود. پس سرم را بالا نموده، ديدم بر آن پرده نوشته بود: شيعةعلىّ هم الفائزون؛ شيعيان على عليه‏السّلام سعادتمند و رستگارند.

من گفتم: حبيبم جبرئيل! اين قصر از آن كيست؟ گفت: يا محمد براى پسرعمّ و وصىّ تو علىّ بن ابى‏طالب عليه‏السّلام، مردم همه در روز قيامت عريان و پابرهنه‏اند، جز شيعه على و مردم به نامهاى مادرانشان خوانده مى‏شوند، جز شيعه على عليه‏السّلام كه به نام پدرانشان خوانده مى‏شوند.

گفتم: حبيبم جبرئيل! اين مطلب چگونه است؟ گفت: زيرا آنان على را دوست داشتند، پس ولادت آنان پاكيزه است و پدرى معلوم و مشخّص دارند، لذا به نام آنها خوانده مى‏شوند. (63)

4- علامه محدث شيخ محمدبن محمّدبن احمدداغستانى، در كتاب اللؤلوة الثمينة فى الاثار المعنعةالمرويّة كه در سال 1306 ه'ش در مصر چاپ شده از فاطمه بنت الحسين الرضوى نقل نموده است و او از فاطمه دختر محمدالرضوى از فاطمه دختر ابراهيم رضوى از فاطمه دختر حسن رضوى، از فاطمه دختر محمّد موسوى، از فاطمه دختر عبداللَّه علوى، از فاطمه دختر حسن حسينى، از فاطمه بنت ابى هاشم حسينى، از فاطمه دختر محمدبن احمدبن موسى مبرقع، از فاطمه دختر احمدبن مبرقع، از فاطمه دختر موسى مبرقع، از فاطمه بنت امام ابى الحسن الرضا عليه‏السّلام، از فاطمه دختر موسى بن جعفر، از فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق، از فاطمه دختر محمدبن على باقر، از فاطمه دختر على بن الحسين سجّاد زين العابدين، از فاطمه دختر ابى عبداللَّه الحسين، از فاطمه دختر اميرالمؤمنين، از فاطمه بنت رسول اللَّه عليهاالسّلام كه رسول خدا صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم فرمود: اَلا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً؛ (64) آگاه باشيد هركس كه بر محبت و دوستى آل محمّد بميرد، شهيد از دنيا رفته است.

و طبق نقل، اين روايت را فاطميّات خوانده‏اند؛ زيرا راويان آن جز يكى دو نفر، همه فاطمه‏نام مى‏باشند.

بارى، بر اساس مطالب اين بخش، بضعه موسى، حضرت معصومه عليهاالسّلام بانويى عالمه و محدثه از خاندان عصمت و طهارت محسوب مى‏شوند و علاوه بر فضايل ذاتى و واسطه فيض ربوبى بودن، وساطت در رساندن اخبار و احاديث شريفه به دست شيعه نيز دارند و بايد محدّثين بزرگ و اهل روايت، فخر و مباهات كنند كه همچون حضرت معصومه عليهاالسّلام، حبيبه خدا، جزء محدثين و راويان اخبار و ناقلان روايات مى‏باشند. چنانكه پيش از او فاطمه بنت الحسين عليهاالسّلام و بعضى ديگر از فواطم خاندان پيامبر، افتخارِبزرگ محدّثه بودن را داشتند و از همه مهمتر جدّه گرانقدر حضرت فاطمه‏معصومه عليهاالسّلام يعنى حضرت فاطمه زهرا صلوات‏اللَّه‏عليها محدثه و اهل حديث و روايت بودند و در اين عمر كوتاه خود، مطالب و روايات بسيارى را از پدر بزرگوارش حضرت خاتم النّبيين صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم روايت فرموده‏اند كه در كتب مربوطه ثبت و ضبط است.

آرى، شيعه افتخار دارد كه در بين طبقه بانوان، زنانى باجلالت‏قدر و فخامت شأن، مانند حضرت زهرا و حضرت فاطمه‏معصومه عليهماالسّلام دارد كه احاديث و كلماتشان، راهگشاى زندگى انسانهاست.

فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها شفيعه روز جزا

يكى از معتقدات شيعه و از مباحث كلامى، موضوع شفاعت است كه اصل آن از قرآن كريم به خوبى استفاده مى‏شود.

پيروان مكتب تشيّع و دادادگان خاندان پيغمبر عليهم‏السّلام با اتكاى به آيات كريمه قرآنى و روايات شريفه، اين موضوع را حتمى دانسته و بدان اعتقاد قلبى دارند.

خداوند در قرآن كريم خطاب به رسول اكرم صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم مى‏فرمايد:

وَ مِنَ الَّليْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً؛ (65) پاسى از شب را از خواب برخيز و به قرآن و نماز بگذران. اين يك وظيفه اختصاصى براى توست. اميد است كه پروردگارت تو را به مقامى قابل ستايش برساند.

در تفسير آيه از اهلبيت عصمت عليهم‏السّلام آمده كه مقصود از اين مقام محمود، مقام شفاعت است. (66)

شفعاء يوم‏القيامه متعددند و در رأس همه، رسول خدا، پيامبر خاتم صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم مى‏باشند. چنانكه علاوه بر آيه فوق روايات متعدّد دلالت بر اين موضوع دارد و نيز ائمه طاهرين، جزء شفعاى عنداللَّه مى‏باشند و اين مقتضاى آبرومندى آنان در نزد خداى تعالى و رأفت آنان نسبت به بندگان‏خداست و در زيارت حضرت امام حسين عليه‏السّلام مى‏خوانيم: اَلَّلهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَالْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ...

بارخدايا! شفاعت‏حسين عليه‏السّلام را در روز ورود بر خودت روزيم فرما.

بالاخره در طبقه مردان، انبيا و اوصيا و ائمه طاهرين و برخى ديگر شفاعت مى‏كنند و نيز در ميان زنان و طبقه بانوان كسانى هستند كه داراى مقام والاى شفاعتند و شخصيّتهاى گرانقدرى كه به اذن‏اللَّه‏تعالى در قيامت، شفاعت مى‏كنند.

و آنچه كه در اينجا مسلّم است، اينست كه دو معظّمه دوران و افتخار بانوان جهان، دو شخصيّت بى‏نظيرِ فاطمه نام، يكى حضرت صدّيقه طاهره، فاطمه‏زهرا صلوات‏اللَّه‏عليهاوعلى‏ابيهاوبعلهاوبنيها و ديگرى كريمه آل محمّد و بضعه حضرت‏موسى بن جعفر عليه‏السّلام، حضرت فاطمه‏معصومه عليهاالسّلام صاحب مقام شفاعتند.

آنچه كه حكايت از مورد اوّل مى‏كند، روايات بسيارى است كه در ابواب معاد و قيامت و نيز در ابواب فضايل حضرت فاطمه‏زهراعليهاالسّلام

رسيده است و از جمله روايت جابر از حضرت باقر عليه‏السّلام است كه در يكى از فقراتش آمده است: اى جابر! واللَّه كه فاطمه شيعيان و محبّان خود را التقاط مى‏كند آنگونه كه مرغ دانه‏هاى خوب و سالم را از ميان دانه‏هاى بد، جدا نموده و انتخاب مى‏كند. (67)

و اما راجع به حضرت فاطمه‏معصومه عليهاالسّلام بعضى از روايات كه از خاندان پيغمبر نقل شده، صريح در اين معناست. چنانكه سيد عالم شهيد مرحوم قاضى نوراللَّه شوشترى رضوان‏اللَّه‏عليه نقل فرموده است كه حضرت امام جعفر صادق عليه‏السّلام فرمودند: "آگاه باشيد كه براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسول خدا صَلّى‏اللَّه‏عَلَيْهِ‏وَآلِه‏وِسَلَّم حرمى است و آن مدينه است. آگاه باشيد كه براى اميرالمؤمنين عليه‏السّلام حرمى است و آن كوفه است. آگاه باشيد كه حرم من و حرم فرزندان من، بعد از من، قم است. آگاه باشيد كه قم كوفه كوچكى است. آگاه باشيد كه براى‏بهشت هشت‏در است كه سه‏تاى آن به‏سوى‏قم مفتوح‏مى‏باشد."

بعد فرمودند: تُقْبَضُ فيها امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدى وَاَسْمُها فاطِمَةُ بِنْتُ مُوسى تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شيعَتى الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ؛ (68)

در سرزمين قم، زنى از فرزندان من كه نام او فاطمه و دختر موسى بن جعفر است از دنيا خواهد رفت و شيعيان من همگى به بركت شفاعت او داخل بهشت خواند گرديد.

و نيز در زيارت آن مكرّمه سلام‏اللَّه‏عليها كه خود از امام عليه‏السّلام، مأثور است مى‏خوانيم: يا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ... اى فاطمه!براى من در مورد بهشت، شفاعت كن... بنابراين، حضرت فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها همچون جدّه معظّمه‏اش فاطمه‏زهرا سلام‏اللَّه‏عليها از شفعاى محشر است.

آنچه در اينجا بسيار قابل توجّه است اين است كه برحسب ظاهر رواياتى كه در دو مورد، ذكر شد، نه تنها آن دو حبيبه خداوند، صاحب مقام شفاعتند، بلكه شفاعت آنان در سطحى وسيع و گسترده مى‏باشد. چنانكه در روايت مربوط به حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها كلمه "اَجْمَعِهِمْ" به كار رفته كه كاملاً ظاهر در اين است كه همه شيعيان به شفاعت آن بزرگوار مى‏رسند و عامّه شيعه از آن بهره‏مند و برخوردار خواهند گرديد.

اين تعبير، بسيار ارزشمند است، زيرا از يك سو مقام والاى حضرت فاطمه بنت موسى را ابراز مى‏دارد كه شفاعت آن حضرت نوع خاصى از شفاعت است؛ گروهى نيست و طايفى نمى‏باشد، بلكه فراگير و عمومى است و به كافّه شيعه خواهد رسيد.

و از ديگر سو تعبير اميدبخش و فرح‏انگيز است و نور اميد در دلهاى همه شيعيان ايجاد مى‏كند. شفاعت حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها شعاع رحمت واسعه الهيه است كه همه را زير پروبال خود خواهد گرفت.

بنابراين اگر در زيارت آن مكرّمه بى‏بديل مى‏خوانيم: يا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ و درخواست شفاعت از آن خزينه رحمت الهى مى‏كنيم، تقاضايى بجا و بمورد است كه او صاحب شفاعت كبرى و تامّه است و دامنه شفاعتش آن قدر گسترده و وسيع است كه به هركسى كه در زير لواى مقدّس تشيّع باشد خواهد رسيد.

بله! در اينجا نبايد يك مطلب را از ياد برد و آن اين است كه در همان روايت مخصوص، مى‏فرمايد: "شيعيان من به شفاعت او داخل بهشت خواهند گرديد" و اكنون بايد همه در حال خود فرورويم و بنگريم كه آيا در زمره شيعيان امام صادق عليه‏السّلام هستيم؟ و آيا اين عنوان و واژه درباره ما صادق است؟ و آيا آن امام بزرگوار، تشيّع ما را امضا مى‏كند؟ اگر خداى نخواسته اين مطلب مورد ترديد قرار گرفت يا اين عنوان منتفى شد، حكم و اثر آن نيز در پى آن منتفى خواهد گرديد. ملاك شيعه بودن را ما خود نمى‏توانيم تفسير كنيم و به دست بدهيم، ملاك آن طبق تفسير خاندان پيغمبر عليهم‏السّلام بايد در عمل روشن گردد و عمل ماست كه معيار تشيّع ما خواهد بود.

بالاخره فيض، فيضى مستعدّ است و اقتضاى شمول آن نسبت به همه افراد شيعه، محقّق است. اكنون بكوشيم كه حداقل در رديف ضعفاى شيعه - از نظر فكر و عمل - باشيم تا مشمول لطف عميم حضرت فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها قرار بگيريم.

تكريم حريم قم و حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها

قم از آغاز امر و خصوصاً از هنگام ورود حضرت فاطمه بدان سرزمين و دفن بدن مطهّر آن بانوى بزرگ در اين خاك، قداستى خاصّ داشته و مورد احترام ويژه بوده است. چنانكه حرم مطهّر، قبّه ساميه، بقعه‏منوّره و صحن شريف حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها از احترام خاصّ عموم طبقات برخوردار بوده است و چنين در ذهن دارم كه در طول ساليانى كه در قم مشرّف مى‏باشم، احياناً ديده‏ام مؤمنان پاكدلى را كه براى ورود به صحن و تشرّف به حرم مطهّر، از محلّ ورود خود را پابرهنه كرده و براى زيارت، مشرّف شده‏اند.

شهرستان قم مورد احترام طبقات و حتّى سلاطين بوده است، چنانكه مسلّم است كه بعضى از فراريان از دستگاه‏هاى حكومتى در ادوار مختلف، رو به قم كرده و پناه به آن مى‏آورده‏اند.

يكى از نويسندگان مى‏نويسد: به پاس حرمت اين سرزمين كه حرم اهلبيت معصومين ناميده شده، حضانت آن مورد تأييد كليّه سلاطين گرديده بود، تا جايى كه پادشاه متعصّب و مقتدر حنفى، يعنى اتابك ساتمازبن قائم ازهم در نيمه قرن ششم، شهر قم را به عنوان مهد امنيت شناخته، حضانت آن را محترم مى‏شناخت. از اين روى، كمتر زمانى بود كه قم مجمع وزراى مغضوب و امراى منكوب و رجال شكست خورده سياسى نباشد. ولى در عصر صفويّه، محيط بست به مرافق آستانه تخصيص يافت و عمارت ساروتقى به جاى دارالشّفاى كنونى مركز سكونت متحصّنين گشته، در همانجا از مطبخ خيرات هم اطعام مى‏شدند و از آن پس كليّه پادشاهان ايران هم در رعايت حرمت حرم فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها از نظر حفظحضانت كوشابودند.(69)

و هم او از قول بعضى از سيّاحان خارجى نقل كرده است كه اين شهر ار معمولاً دارالامان مى‏گويند، ولى اين كلمه نسبت به عيسويان يا پيروان ساير مذاهب، صدق نمى‏كند، بلكه فقط دارالامان بزه‏كاران و جانيان است كه براى فرار از مجازات به اين شهر مى‏آيند و در زير ديوارهاى مقبره، پناهنده مى‏گردند. (70) و گويا مطلبى را كه اين نويسنده محترم از پادشاه حنفى نقل كرده است مستند به نوشته ملك الوعّاظ شيخ عبدالجليل قزوينى رازى، دانشمند بزرگ قرن‏ششم‏هجرى است. او كتابى ارزنده به نام "النقض" در ردّ نوشته گمراه‏كننده بعضى از علماى عامّه، به نام "بعضُ فضايح الروافض" نوشته و چون آن گمراه گفته است: در هر شهرى كه رافضيان (شيعيان) غلبه دارند، دين و شريعت را آنجا جمال رونقى نباشد و بعد به قم و بعضى از شهرهاى شيعه مثال زده است. ايشان در جواب او فصل مشبعى راجع به آثار فراوان و روشن ديانت در قم بحث كرده تا بدينجا كه مى‏گويد: در اين تاريخ كه اين نقض را مى‏نويسم، مثالى رسيده از قم كه مُقطِع قم: غازى عادل صاتمازبن‏قائم از الحرامى ضاعف اللَّه دولته به قم فرستاده است اوّل اين عبارت كه اهل قم از خداى تعالى به نزديك ما وديعت‏اند. و ما را رعيّتى مباركند و تا قم نامزد و ديوان ما كرده‏اند هر روزه ما رامنزلتى و مرتبتى پديده آمده است و ما ايشان را به فال كرده‏ايم.

بعد شيخ عبدالجليل مى‏گويد: چون چنين پادشاهى حنفى متعصّب، ملحدكش در حق قم و قميان چنين مى‏نويسد، الا از سر بصيرت و حقيقت نباشد چه پادشاه از رعيّت، تقيّه نكند و هزل ننويسد... (71)

هتك حريم قم و حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها

احترم مخصوص قم و اجلال ويژه‏حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها، از نظر معنوى و در نظر مردم و جوامع از بحث‏هاى گذشته، روشن گرديد. اكنون يادآور مى‏شويم كه در مواردى شهر قم و يا حرم مطهّر آن بانوى جهانى موردهتك و بى‏حرمتى قرار گرفت.

از مواردى كه شهر قم در معرض تعدّى، تجاوز و تهاجم واقع شد حادثه هولناك حمله تيمور گوركان است كه طبق نقل، اين شهر را به كلّى ويران ساخت، هر چند در اين نقل چيزى راجع به قبّه ساميه حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها نيامده است، كمااينكه اصل جريان، نيز مورد ترديد واقع شده است.

و ديگر فتنه افغانهاست كه در سال 1722 ه'ق اين شهر را پس از آنكه رو به آبادى گذاشته بود مورد حمله قرار داده، آن را مجدّداً خراب كردند و شقاوت و بى‏رحمى نسبت به ساكنان قم از تيمور بيشتر شد، به طورى كه يكى از سيّاحان اروپايى كه يك قرن پس از حمله افغان‏ها از اين شهر عبور كرده مى‏نويسد: از شهر آباد قم فقط توده خاكى بر جاى مانده است. (72)

و موارد ديگرى نيز در تواريخ ذكر شده و گويا رمز اين حملات وحشيانه و قتل‏عام مردم قم اشتهار آنان به تشيّع و پيوند دل و جان آنان با خاندان على عليه‏السّلام بوده است.

و امّا راجع به هتك حريم مقدّس حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليهاو شكستن احترام حرم شريف دو مورد را ذكر مى‏كنيم:

1- هتك و سوء ادبى كه به وسيله شخص رضاخان پهلوى صورت گرفت: بدين بيان كه تحويل سال و نوروز سال 1346 شمسى كه مصادف با ماه مبارك رمضان بوده، زنان و دختران فاسد او بدون ساتر و پوشش وارد آستانه مقدس شده، بى‏شرمانه در غرفه بالاى ايوان آينه كه در صحن بزرگ قرار دارد جاى گرفته و مشغول تماشاى مردم بودند و يك‏جا، حرمت ماه مبارك رمضان را شكستند و هم احترام مخصوص مكان مقدّس و آستان ملك‏پاسبان بانوى اسلام را از بين بردند.

مردمان علاقمند به دين، از اين ماجرا ناراحت شده و مطلب را به مرحوم شيخ محمدتقى بافقى رحمةاللَّه‏عليه رساندند. او كه انسانى بسيار غيرتمند بود، به آنان پيغام فرستاد كه شما اگر بر غير دين اسلاميد، در اين مكان شريف چه كار داريد و اگر مسلمانيد چرا بى‏حجاب و با سر و موى باز در حضور چندين هزار نفر در غرفه نشسته‏ايد؟ مردم هم سر و صدا كردند.

شيطان‏صفتان آتش افروزى نموده، خانواده سلطنتى را مرعوب ساخته اظهار داشتند كه اين آخوند، مردم را تحريك كرده كه شما را اذيّت كنند. آنها تحت تأثير اين تحريكات واقع شده تلگراف تحريك‏آميزى به دربار كردند و در پى آن تلگراف پهلوى با عده زيادى از افراد ارتش حركت كرده به قم آمد. اطراف صحن به فرمان او محاصره شد و خود براى گرفتن آن عالم محترم وارد صحن شد و با كفش وارد ايوان حرم مطهّر گرديد و به تيمورتاش فرمان داد كه او را احضار كند.

آن خائن با كمال بى‏ادبى با كفش به مسجد بالاسرِ حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها رفت و آقاى بافقى كه به رسم همه روزه مشغول موعظه بود را گرفته و او را بيرون كشيد و در ايوان آينه نزد آن طاغوت از خدا بى خبر آورد و او تا چشمش به اين روحانى پاك افتاد، با شدّت بغضى كه داشت شروع به فحش و جسارت و گفتن كلمات كفرآميز كرد و عمّامه او را به گردنش انداخت و با حربه‏اى كه در دست داشت به سر و صورت او زد و با لگد وى را به زمين انداخت و لگدهاى زيادى به شكم و پهلوى او زد و او پيوسته مى‏گفت: يا صاحب الزّمان!

آرى، اين هتك بزرگ را در جلو قبر مبارك حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها كرد و آن عالم پرهيزكار را در آن مكان مقدّس كه جاى امن بود، بدانگونه مورد ضرب و شتم و آزار قرار داد و آن وضع وحشت‏بار را در محل نزول فرشتگان آسمانى به وجود آورد.

و تازه دستور داد او را به تهران ببرند و مأموران خبيث آن روحانى محترم را با توهين فراوان و آزار بسيار به تهران بردند و در زندان شهربانى كل، زندانى كردند. شش ماه زندانى بود و بعد او را به حضرت عبدالعظيم بردند و او در آنجا به صورت اقامت اجبارى، سكونت يافت تا در سال 1365 ه'ق از جهان درگذشت و جنازه شريفش را به قم حمل داده و در جوار حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها و نزديك مدفن مرحوم آيت اللَّه‏العظمى آقاى حايرى دفن كردند.

نويسنده محترم شرح حال ايشان مرحوم آقاى شيخ محمّد رازى رحمةاللَّه‏عليه دو خواب را نقل مى‏كند كه يكى راجع به حادثه هولناك ضرب و شتم و حبس كردن مرحوم بافقى است و ديگرى راجع به آزاد شدن ايشان و چون از رؤياهاى صادقه است هر دو را نقل مى‏كنيم:

الف - يكى از سادات عظام و اخيار قم، حكايت كرد كه يك شب قبل از حادثه، خواب ديدم كه در حرم حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها ايستاده و مشغول به گريه و زيارت مى‏باشم. ناگاه ديدم جمعى به زىّ جبابره و فسّاق آمده، ضريح آن حضرت را برداشتند و بعد قبر مطهّر حضرت معصومه را خراب و بدن او را بيرون آورده و بردند و من هر چه جزع كردم كه بدن حضرت را كجا مى‏بريد التفاتى به من ننمودند. صبح آن روز خواب خود را براى آقاى شيخ مهدى مجتهد و جمعى ديگر نقل نمودم. آنان گفتند: پيش‏آمد بزرگى خواهد شد.

اتّفاقاً شب بعد آن قضيه رخ داد و آقاى بافقى را به تهران بردند و خواب من تعبير شد و دانستم كه ايشان چقدر ارتباط با حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها دارند. (73)

ب - مرحوم سيدمرتضى قمى معروف به ساعت‏ساز گفت: چون ايّام زندان آقاى بافقى به طول انجاميد و خبرى از او نبود، من بى‏اندازه مضطرب بودم. تا شبى‏در خواب‏ديدم‏كه حضرت‏بقيّةاللَّه‏صاحب‏الامر صلوات‏اللَّه‏عليه از سمت قبله مى‏آيد، در حالى كه سوار اسب نجيب عربى است و خطى بر دست گرفته و نيزه خود را حركت مى‏دهد و از شدّت سرعت، گويا در فضا راه مى‏پيمايد و به صداى بلند ارجوزه فارسى مى‏خواند و از ابياتى كه شنيدم مى‏خواند اين بود:

باز آمدم موسى‏صفت از خود يدبيضا كنم فرعون و قومش سربه‏سر مستغرق‏دريا كنم

آمد تا رسيد روى پل يا محاذى پل رودخانه و رو را به حرم مطهّر حضرت فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها گردانيد و با حال گريه فرمود:

اَلسَّلامُ‏عَلَيْكِ‏ياعَمَّتىالْمَظْلُومَةُ،لَعَنَ‏اللَّهُ‏قَوْماًهَتَكُواحُرْمَتَكِ‏وَكَسَرُواحِصْنَكِ

يعنى سلام بر تو اى عمّه مظلومه من، خدا لعنت كند كسانى كه هتك حرمت تو را كرده و قلعه محكم تو را شكستند - اشاره به آن ظالمين كه با كفش، قدم جسارت در حرم او گذارده و دوست او را توهين و اذيّت نمودند و پس از اين سلام، مانند برق لامع، به طرف تهران رفت و من در خواب گمان مى‏كردم كه به شهر مى‏آيد، از ديدم اين صحنه خوشحال از خواب بيدار شدم و به اهل خانه گفتم: ايشان از زندان خلاص شد، گفتند: تو از كجا مى‏گويى؟ گفتم: خواب ديدم كه امام زمان عجّل‏اللَّه‏فرجه به طرف تهران براى خلاصى او مى‏رفت.

اتفاقاً روز ديگر خبر رسيد كه همان روز، از زندان بيرون آمده است. (74)

2- هتك حرمت و بى‏حرمتى كه از سوى عمّال محمّدرضا شاه پهلوى صورت گرفت و آن جريان تأسف‏انگيز حمله اشرار و مزدوران رژيم به مدرسه فيضيه بود. اتفاقاً آن هم دوّم فروردين 1342 و مصادف با روز شهادت حضرت امام جعفر بن محمّدالصادق عليه‏السّلام بود. آن روز از سوى مرجع‏بزرگ، مرحوم آيت‏اللَّه‏العظمى آقاى گلپايگانى رضوان‏اللَّه‏عليه مجلس سوگوارى در مدرسه فيضيه برقرار بود، جمعيتى بسيار عظيم در آنجا گرد آمده و جلوى منبر يعنى مابين حوض بزرگ سابق تا جلو درب كتابخانه را كماندوها و مأمورين شاه اشغال كرده بودند. در اثناى سخنرانى واعظ شهير مرحوم آقاى حاج انصارى قمى رضوان‏اللَّه‏عليه آن جنايتكاران شروع به اخلال‏گرى و به‏هم‏زدن نظم مجلس كردند، گاهى با صلوات‏هاى بى‏مورد و زمانى با سردادن شعار، ايجاد اغتشاش كردند تا بالاخره كنترل مجلس را از دست گوينده گرفتند، ايستادند و شعارهاى شرك‏آلود خود را عليه علماى دين و به نفع شاه و خاندان پهلوى سردادند و بعد ديوانه‏وار به جان طلّاب، علما، محصّلين و مردم مسلمان افتاده هركس را كه به دستشان مى‏افتاد محكم مى‏زدند، صحنه چنان بود كه قابل توصيف نيست و آنچه بنده خود ديدم به وصف نمى‏آيد. و بالاخره عدّه زيادى را مجروح و مصدوم ساختند و آن ماجرا كشته‏اى نيز بر جاى گذاشت.

قابل توجّه است كه مدرسه فيضيه متژصل به صحن عتيقِ حرم مطهّر حضرت فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها است و بالاتر آنكه درى از درهاى مدرسه به آن صحن مبارك باز مى‏شود و اتفاقاً آن در درست محاذى با ايوان طلا و حرم مطهّر و قبر منوّر حضرت فاطمه بنت موسى عليهماالسّلام است.

و بعضى از نويسندگان محترم و اهل تحقيق گفته‏اند: اين مدرسه تا قرن يازدهم به نام مدرسه آستانه، موسوم بوده و تا اين اواخر هم مردم قم، آن را مدرسه صحن نيز مى‏گفتند. (75)

بنابراين جنايت مزبور درست پيش چشمان حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏عليها و در حرم امن و امان آن بانوى بهشتى به دست عمّال پهلوى، صورت گرفت و حرمت آن حرم محترم را شكستند و در حريم صفيّةاللَّه، دختر موسى بن جعفر سلام‏اللَّه‏عليها، مرتكب شتم، سبّ، ضرب و قتل كه بزرگترين جنايات است شدند و اين حادثه نفرت مردم مسلمان را از آن سفاكان بى‏رحم برانگيخت و مقدمات زوال و اضمحلال آن رژيم منحط را فراهم آورده، زمينه‏اى مساعد براى انقراض آنان گرديد و صدق آن حديث شريف ظاهر شد كه فرمود: هر جبّارى كه قصدسوء درباره قم كرد، خداوند او را در هم شكست و نابود گردانيد.

آرى، هتك مستقيم و سوء ادب آشكار به قبر منوّر فاطمه معصومه سلام‏اللَّه‏عليهاو شكستن حرمت مسلّم آن بانوى دو سرا به وسيله پدر و پسرِ بى‏ايمان صورت گرفت. يكبار پدر اين اقدام غيرانسانى را كرد و بار دوّم، پسر اين برنامه ننگين را انجام داد و بالنتيجه اين پدر و پسر ننگ هتك حرمت بانوى بهشتى و بى‏احترامى به مهبط انوار الهى و فرشتگان آسمانى را براى خود كسب كردند و علاوه بر عذاب اليم و دردناك پروردگار فضاحت و رسوايى اين عمل را براى خود خريدند و به جاى آن همه اجلال، احترام، بنا، تعمير و تقديسى كه از سلاطين صفوى و قاجار نسبت به آن بانوى بهشتى صورت گرفت، اين دو موجود بخت‏برگشته دست به چنين اقدام زشتى زدند و لعن و نفرين مردم مسلمان و دلدادگان حضرت فاطمه‏معصومه سلام‏اللَّه‏عليها براى ابد متوجّه آنان گرديد و اين است عاقبت ستمگرانى كه به حريم قدس ناموس‏خدا و دخترگرانقدر حضرت‏موسى‏بن‏جعفرعليهاالسّلام اهانت‏كنند.