المـحـتـسـب مـن
نـصـبـه الامـام او نـائبـه للنـظـر فـى احوال الرعيه و الكشف عن امورهم مصالحهم
(128)
مـحـتـسـب فـردى اسـت كـه از طـرف امام يا از طرف نائب او به منظور برسى وضع مردم و
رسيدگى به امور آنان نصب مى شود.
بين محتسب كه مامور برسى امر به معروف و نهى از منكر
است با ديگر مسلمانان كه به امر به معروف و نهى از منكر مى پردازند از جهاتى تفاوت
وجود دارد:
1. مـحـتـسـب بـا تـوجـه بـه مـسـئوليتى كه از سوى حاكم مسلمانان پيدا كرده است امر
به مـعـروف و نهى از منكر براى او واجب عينى شمرده مى شود ولى براى ديگران واجب
كفايى است .
2. محتسب براى انجام اين وظيفه نسب شده است ولى ديگران منصوب نيستند.
3. محتسب با توجه به حكم ماموريت خود حق دارد پيرامون منكرات علنى به تحقيق بپردازد
و عـوامـل آن را مـورد بـرسـى قـرار دهد در حالى كه ديگران تنها به امر و نهى بسنده
مى كنند.
4. محتسب حق تعزير گناهان و تنبيه بدنى او را ندارد و ديگران چنين اجازه اى ندارند.
5. مـحـتـسـب مـى تـوانـد در مـقـابـل انـجـام مـسـئوليـت هـاى مـحـوله از بـيـت
المال حقوق دريافت كند.(129)
ايـنـك ايـن سـوال مـطـرح مـى شـود كـه اگـر مـامـوريـن حـكـومـت بـه وظـيـفـه خـود
عـمـل نـكـردند و رسالت امر به معروف و نهى از منكر را به خوبى انجام ندادند
مسلمانان چـه وظـيـفه دارند؟ آيا آنان فقط بايد به امر و نهى با زبان بسنده كنند؟
يا اجازه دارند كـه خـود بـا بـرخـورد بـا مـنكرات قيام نمايند؟ رهبر فقيد انقلاب
اسلامى حضرت آيت امام خمينى رضوان الله عليه در وصيت نامه خود وظيفه امت حزب الله
را تبيين نموده اند:
از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالفت با حيثيت
جـمـهـورى اسـلامـى اسـت بـه طـور قـاطـع اگـر جـلوگـيـرى نـشـود هـم مـسـئول مى
باشند و مردم و جوانان حزب حزب الهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نـمـوده بـه
دسـت گاه هاى مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند خودشان مكلف بر جلوگيرى
هستند.(130)
فصل سوم : عوامل و زمينه هاى موفقيت در امر به معروف و نهى
ازمنكر
1. عوامل موفقيت در امر به معروف و نهى از منكر
مـوفـقـيت در انجام امر به معروف و نهى از منكر در گرو رعايت نكات فراوان
است . در اين درس برخى از آنها را بيان مى كنيم .
1-1. يادگيرى راه رسم صحيح و مناسب
قرآن كريم به ما دستور مى دهد كه وقتى خواستيد وارد خانه بشويد از آن در
وارد شويد:
واتو البيوت من ابوابها (بقره 189)
آيـه قـرآن در صـدد بـيان يك حقيقت كلى است كه راه موفقيت در آن هر عملى را نشان مى
دهد. امـام بـاقـر (عـليه السلام ) در تفسير اين آيه مى فرمايد: يعنى هر كارى را از
راهش وارد شويد. هر عملى را از آن سو كه بايد انجام دهيد.(131)
و حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود:
من طلب الامر من وجه لم يزل فان زل لم تخدله الحيله
(132)
هر كس كه كار را از راهش بخواهد نمى لغزد و اگر هم بلغزد چاره اى برايش خواهد بود.
در امر به معروف و نهى از منكر نيز قبل از هر اقدامى بايد انديشه كرد و شيوه صحيح
را بـا تـوجـه بـه ويـژگـى هـاى فـرد گـنـاهـكـار و نـوع خـطـا پـيـدا نـمـود.
بـراى مثال ، در برخورد با گناهى كه زا تو سر زده است پيرامون اين سوالات بايد فكر
كرد:
- مـوضـع گـيـرى فـردى كـافـى اسـت يـا بـايـد بـا هـمـاهـنـگـى دوسـتـان و
خـانـواده عمل كنيم ؟
- ارشاد زبانى لازم است يا اقدام عملى ؟
- از زبان تشويق استفاده كنيم يا از زبان تهديد؟
وقـتـى كـه راه مـنطقى و ثمر بخش امر به معروف و نهى از منكر را يافتيم بايد به
اداى تكليف و انجام وظيفه بپردازيم .
2-1. اهميت دادن به پيش گيرى
در پـزشـكـى پـيـش گـيرى و بهداشت را در درمان و معالجه مقدم مى دارند. در
بيمارى هاى روحى و اخلاقى نيز چنين است .
مـمكن است عده اى عده اى گمان كنند تا وقتى كه منكر اتفاق نيفتاده است و شخص دچار
گناه نگرديده است نسبت به او وظيفه امر به معروف و نهى از منكر وجود ندارد و اين
تكليف تنها بعد از وقوع جرم براى ديگران پيدا مى شود در حالى كه از نظر فقه اسلامى
از زمانى كـه آثـار و عـلامـت هـايـى وقـوع جـرم را مـشـاهـده مـى كنيم و حتى از
موقعى كه به تصميم گناهكار آگاه مى شويم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر به عهده
ما خواهد بود.
حضرت امام خمينى سلام الله عليه در تحرير الوسيله فرموده است :
اگـر شـخـصـى بـدانـد كـه فـردى قـصـد انـجـام كـار حـرامـى را دارد احتمال دهد كه
(نهى از منكر) تاثير دارد واجب است نهى از منكر كند.(133)
3-1. ريشه يابى و از بين بردن زمينه
هاى منكرات
انسان موجودى مركب از عقل و
شهوت است و به واسطه همين تركيب هم اين زمينه عروج به
كمالات در آن وجود دارد و هم سرپيچى و گناه از او دور
از انتظار نـيـسـت . شـرايـط اجتماعى و محيط در ظهور و بروز اين زمينه ها تاثير
گوناگونى دارد. گـاه در شـرايـطـى تـخـم عـصـيـان آمـاده ريـخـتـن مـى شـود و
مـحـصـول فـسـاد و تـبـاهـى درو مـى گـردد. و گـاه بـا تـقـويـت اسـتـعـدادهـاى
الهـى محصول فضيلت و انسانيت به بار مى نشيند.
بـه هـره حـال مـنـكـرات از يـك سو در نابسامانى هاى گناهكار ريشه دارد و از طرف
ديگر شـرايـط خارجى به فعال بودن آن ريشه ها و بذر افشانى ها در آن زمينه كمك مى
كند از ايـن رو ريـشـه كـن سـاخـتـن مـنـكـر بـدون تـوجـه بـه
عوامل اصلى بروز گناه امكان ندارد.
شناسايى اوامل بروز فساد در عوامل و ابعاد گوناگون فرهنگى اجتماعى و اقتصادى و از
بـيـن بـردن آنـهـا راه مـبـارزه بـا فـسـاد اسـت در بـرسـى عـوامـل و عـلل بـروز
مـنـكـرات پـيـش از ايـن زا هـمـه شـاهـد عوامل زير هستيم :
1. جهالت و نادانى
2. ضعف ايمان
3. بى بصيرتى
4. بى عدالت و تبعيض
5. فقر و تنگدستى
6. بيكارى
7. نابسامانى هاى خانوادگى
8. دوستان نا اهل
كـسـانـى كـه دل در گـرو ارزش هـاى اسـلامـى دارنـد و بـه دنـبـال ريـشـه كـنـى
مـنـكـرات دارنـد بـايـد در درجـه اول بـا ايـجـاد زمـيـنـه مـنـاسـب مـبـارزه هـاى
سـرسـخـت و مـنـاسـب و گـسـتـرده بـى امـان و عـوامـل فـوق را طـرح ريـزى كـنـد.
تـعـمـيـق بينش ها و باورهاى با دعوت و تبليغ صحيح عـاقـلانـه مـبـارزه بـا بـى
عـدالتى و گستردن قسط و عدالت در پهنه كشورهاى اسلامى پـرورش دادن روحـيـه كـار و
دانـش و كـوشـش ايـجـاد زمـيـنـه هـاى رشـد تـوليـد و ايـجـاد اشـتـغال تهيه سر
گرمى مناسب امكانات تفريحى و اقدامات ديگر در اين راستا بهترين و مناسب ترين راه
مبارزه با فساد و منكرات است .
به عنوان مثال يكى از منكراتى كه هميشه در جامعه روح مومنان را مى آزارد فحشا و
روابط نـامـشـروع زن و مرد است . راه اصولى براى مبارزه با اين منكر رواج دادن
فرهنگ ازدواج و فـراهـم آوردن امـكـانـات لازم بـراى سـامان دادن به افراد مجرد است
. بايد به يك بسيج دولتـى و هـمـگـانـى و مـردمى با اين معضل و مشكل اجتماعى مبارزه
كرد و با سامان دادن به زنـدگـى و فـراهـم آوردن زمـيـنـه هاى مناسب ازدواج جوانان
را از تجرد رهانيد و آنها را در حصن امن و امان زندگى زناشويى وارد ساخت قرآن به
عنوان كتاب هدايت و سعادت فرمان بـسـيـج هـمـگانى براى ازدواج را صادر كرده است .
در سوره نور كه عفت و پاكدامنى است بعد از دستور و عفت و خودارى از چشم چرانى مى
فرمايد:
* و انكحهو الايامى منكم الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله
من فضله و الله واسع عليم
(134)
مـردان و زنـان بى همسر خود را همچون غلامان كنيزان شايسته و صالح را همسر دهيد اگر
فـقـيـر و تـنگدست باشند خداوند از فصل خود آنها را بى نياز مى سازد خداوند گشايش
دهنده و آگاه است .
اين آيه به همه افراد جامعه اسلامى دستور مى دهد كه نسبت به زنان و مردان مجرد
احساس مسئوليت كنند و با فراهم آوردن زمينه هاى ازدواج تجرد را كه فساد زا است از
بين ببرند.
نـمـونـه نـهـى از مـنـكـر در اين زمينه عمل حضرت لوط (عليه السلام ) است . ايشان
در بين گـروهـى فـاسـد زنـدگـى مـى كردند كه به عمل شنيع همجنس گرايى مبتلا بودند و
اين بزرگوار آنان را از اين عمل زشت نهى مى كرد. در يك صحنه ملائكه در صورت جوانانى
بـر ايـشـان وارد شـدنـد. گـروهـى از مـردم فـاسد شهر خبر دار شدند و با حرص و ولع
براى رسيدن به مقصود شوم خود به سوى خانه لوط هجوم آوردند لوط پيامبر به نهى آنان
اقدام فرمود:
و جـاءه قـومـه يـهـرعـون اليـه مـن قـبـل كـانـوا يـعـلمـون
السـيـئات قـال يـا قـوم هـولاء بـنـاتـى هـن اطـهـر لكـم فـاتـقـوات الله و لا
يـخـزنـون فـى ضيفى
(135)
قـوم او بـه سـرعـت بـه سـوى خـانـه او هـجـوم آوردنـد و قبل از آن كارهاى بد انجام
مى دادند لوط گفت : اين دختران من براى شما پاكيزه ترند (با آنـان نـكـاح كـنـيد و
از طريق صحيح نياز خود را برطرف سازيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانانم رسوا
نكنيد.
آن حـضـرت بـراى مـوثـر شـدن نـهـى خـود راه صـحـيـح را بـه آنان نشان داد و با
ارائه همسرانى پاك آنان را از ارتكاب به زشتى باز داشت . خداوند با بيان اين سخن
لوط به مـومـنـان راه مـى نـمايد كه نبايد در نهى از منكر فقط مومنانم را از ارتكاب
حرام نهى كرد بـلكـه بـايـد هـمـراه و ضـمـن آن كـه راه حـلال را بـه آنـان نـشـان
داد و امـكـانـات حلال را برايشان فراهم ساخت .
4-1. استفاده از روش هاى غير مستقيم
امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر چـه بـا زبـان و چـه بـا عمل به دو
صورت انجام مى گيرد: مستقيم و غير مستقيم
در روش مـسـتـقـيـم بـه طـور مـستقيم و صريح به معروف و يا از منكر نهى مى شود براى
مـثـال بـراى امـر بـه مـعـروف بـه فـردى مـى گـويـيـم : فـلان عمل واجب را انجام
دهيد.
امـا در روش غـيـر مـسـتـقـيـم در لابلاى گفتار به او تفهيم مى شود كه فلان كار
معروف و پسنديده را بايد انجام دهد مثلا بدون اين كه متوجه شود كه او را مورد خطاب
قرار داده اند از فردى كه آن وظيفه واجب را انجام داده است تعريف مى شود.
بـدون شـك روش دوم تـاثـيـر بيشترى خواهد داشت . نمونه استفاده از اين روش غير
مستقيم شـيـوه امـام حـسـن و امـام حـسـيـن (عـليـه السـلام ) اسـت كـه در ايـن نقل
تاريخى آمده است :
امـام حـسـن و امـام حـسـيـن (عـليـه السـلام ) در حـالى كـه هـر دو طـفـل بـودنـد
بـه پـيـرمـردى كـه مـشـغول وضو گرفتن بود برخورد كردند و ديدند كه وضـوى او بـاطـل
اسـت . ايـن دو بـزرگوار كه به رسم و روش اسلام آگاه بودند متوجه بـودنـد كـه زا
يـك طـرف پـيـرمـرد راه آگـاه كـنـنـد كـه وضـويـش بـاطـل اسـت و از طـرف ديـگـر
اگـر بـه طـور مـسـتـقـيـم بـه او بـگـويـنـد كـه وضـويـت باطل است شخصيت او جريحه
دار مى شود و اولين واكنشى كه نشان مى دهد اين است كه مى گـويـد
نـه خـيـر هـمين طور درست است بنابراين جلو رفتند و
گفتند: ما هر دو مى خـواهـيـم در حـضـور شـمـا وضـو بـگيريم . ببينيد كداميك از ما
بهتر وضو مى گيريم . او پذيرفت .
امـام حـسـن (عـليـه السـلام ) يـك وضـوى كامل را در حضور او گرفت . بعد امام حسين
(عليه السلام ) اين كار را انجام داد. تازه پيرمرد متوجه شد كه وضوى خودش نادرست
بوده است بعد گفت : وضوى هر دو شما درست است وضوى من خراب بود.
آنها اين طور از طرف اعتراف گرفتند، حالا اگر در اين جا مى گفتند:
پيرمرد خجالت نـمـى كشى ؟ با اين ريش سفيدت هنوز وضو گرفتن
بلد نيستى ؟ او از نماز خواندن هم بيزار مى شد!(136)
حضرت على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
تلويح زله العاقل له من امض عتابه
(137)
لغزش عاقل ار با كنايه به او تذكر دادن از مهم ترين شيوه هاى توبيخ است .
5-1. اقدام همه جانبه
امر به معروف و نهى از منكر ابراز گوناگونى دارد كه در هر مورد براساس شرايط
و اوضاع و احوال مى توان از آنها بهره گرفت : تنبيه و تشويق ، زبان قلم ، آشتى و
قهر ضرب و شتم و....
مـوفـقـيـت جامعه اسلامى براى دعوت به خوبى ها و جلوگيرى از بدى ها در گرو آن است
كـه از شـيـوه هـاى گـونـاگون به صورت هماهنگ استفاده شود و اگر تنها به
دعوت لفـظـى و امـر و نـهـى زبـانـى بـسـنده كند بهره
لازم را نخواهد برد. از امام صادق (عليه السلام ) چنين نقل شده است :
ما جعل الله بسط اللسان و كف اليد لكن جعلهما يبسطان معا و
يكفان معا(138)
خـداونـد زبـان را گـشـوده و
دست را بسته قرار نداده است بلكه خداوند خواسته است كه هر دو گشوده و يا هر
دو بسته باشند.
پس در كنار شيوه هاى گفتارى بايد از شيوه هاى رفتارى نيز براى جلوگيرى از منكرات
كمك گرفت چرا كه با زبان نمى توان همه عوامل فساد را آفرين غلبه كرد. شيخ مفيد مى
گويد:
در دوران ولايت امير مومنان (عليه السلام ) به آن حضرت خبر رسيد كه فردى استمنا
كرده اسـت حـضـرت دسـتـور داد: بـه دسـت او زدنـد تـا حـدى كـه قـرمـز شـد سـپـس
سوال كردند: متاهل است يا مجرد؟ عرض شد: مجرد است . فرمود: ازدواج كند. عرض شد به
واسطه فقر امكان ازدواج براى او امكانم ندارد حضرت پس از آنكه خواست از او توبه كند
وسـائل ازدواج او فـراهـم آورد و مـهـريـه هـمـسـرش را نـيـز از بـيـت المال پرداخت
.(139)
از ايـن سـيره امام مى فهميم كه براى اصلاح جامعه و جلوگيرى از مفاسد نه مى توان نه
مـى تـوان از تنبيه چشم پوشى كرد و نه بايد به آن بسنده كرد بلكه بايد با شناخت
ريشه انحراف در صدد اصلاح همه جانبه بر آمد.
6-1. رعايت ادب و كراهت و حرمت طرف
مقابل
به مطالعه زندگى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و ائمه (عليه السلام ) مى
توان ادب در امـر بـه مـعـروف و نـهـى از منكر را آموخت . اينك نمونه اى از ادب
امام صادق (عليه السلام ) در امر به معروف و نهى از منكر:
به دستور منصور صندوق بيت المال را باز كردند و به هر كسى چيزى مى دادند شقرانى
يـكـى از كـسـانـى بـود كـه بـراى دريـافـت مـالى از بـيـت المـال آمـده بود ولى
چون كسى او را نمى شناخت وسيله اى پيدا نمى كرد تا سهمى براى خـود بـگـيـرد
شـقـرانـى را بـه اعـتـبـار ايـن كـه يـكـى از اجـدادش بـرده بـوده اسـت و رسول خدا
(صلى الله عليه وآله ) آن را آزاد نموده است و وى آزادى را از او به ارث برده اسـت
مـولى يـا رسـول الله مـى گـفـتـنـد؛ يـعـنـى آزاد
شـده رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه وآله ) و ايـن بـه نـوبـه خـود افـتـخـار و
انتسابى براى شـقـرانـى مـحسوب مى شد. از اين رو خود را وابسته به خاندان رسالت مى
دانست . در اين بـيـن كـه چـشـم هـاى شـقـرانـى نـگـران آشـنـا و وسـيـله اى بـود
تـا سهم خودش را از بيت المـال بگيرد امام صادق (عليه السلام ) را ديد جلو رفت و
حاجت خويش را گفت : امام رفت و طـولى نـكـشيد كه امام رفت و طولى نكشيد كه سهم
شقرانى را گرفت و با خود آورد همين كه آن را به دست شقرانى داد با لحنى ملاطفت آميز
اين جمله را به شقرانى گفت : كار خـوب از هـر كـسى خوب است
ولى از تو واسطه انتسابى كه با ما دارى و تو ار وابسته بـه خـانـدان رسـالت مـى
دانند خوبتر و زيباتر است و كار بد از هر كس بد است ولى از تو به خاطر همين انتاسب
زشت تر و ناپسندتر است . امام صادق (عليه السلام ) اين جمله را فرمود و گذشت .
شـقرانى با شنيدن اين جمله دانست كه امام از سر او يعنى شراب خوارى آگاه است
و از اين كـه امـام مـى دانست او شراب خوار است به او محبت كرد و در ضمن محبت او را
متوجه عيش كرد پيش وجدان خود شرمسار شد و خود را ملامت كرد.(140)
دورى از سـرزنـش از جـمـله آدابـى اسـت كـه بـر تـاثير امر به معروف و نهى از منكر
مى افـزايـد و از اين رو در دستورات اخلاقى اسلامى از ما خواسته اند تانسبت به
گناهكاران زبان سرزنش نداشته باشيم امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
آخـريـن وصـيـتـى كـه حـضرت حضر به موسى (عليه السلام ) كرد اين بود كه هيچ گاه كسى
را به خاطر گناهانش ملامت نكن .(141)
شـايـسـتـه اسـت انـسـان قـبـل از امر به معروف و نهى از منكر به فراخور موقعيت
اجتماعى شنونده قدرى او را تمجيد كند و روى نكات مثبت اخلاقى ملى خانوادگى اخلاقى
انقلابى و شـغـلى و... او تـاكـيـد ورزد؛ بـه عـنـوان مـثـال بـا عـبـاراتـى از
قـبـيـل : شـمـا فـرد مـتـعـهـدى هـستيد،
شما از سرمايه هاى اين مملكت هستيد،
شـمـا دانـش آمـوزان و دانـشـجويانت درس خوان و موفقى هستيد،
شما فر زند يا بـرادر شـهـيـد هـسـتـيـد و بـر گـردن هـمـه
مـا حـق داريـد، شـمـا بـه خـانـواده اى اصيل و نجيب
وابسته ايد و... بكوشيد تا به او كراهت بخشيد و جايگاه او را در نقطه
بـلنـدى از عـزت و فـضيلت تثبيت كنيد آن گاه با لحنى ملايم و دلنشين او را از منكر
باز داريد و به معروف دعوت كنيد.
نـكـتـه قـابـل تـوجـه در ايـن زمـيـنـه بـرخـورد بـا كـسـانـى اسـت كـه اعـمـال
خـلاف و بـاطـل ار از روى اعـتـقـاد و تـقـدس انـجـام مـى دهـنـد و در ايـن مـوارد
بـايـد اول اسـتـدلال مـتـيـن پـايـه هـاى اعـتـقـادى آنـان را در هـم ريـخـت قـبـل
از ويـران كـردن بنيان اعتقادى آنان بايد از توهين به مقصدشان به شدت خود دارى كرد.
رهنمود قرآن در اين زمينه چه زيبا و هشدار دهنده است :
و لا تـسـبـواالذيـن يـدعـون مـن دون الله فـيـسـبـوا الله
عـدوا بـغـيـر عـلم كـذلك زيـنـا لكل امه عليهم
(142)
بـه مـعـبـود كـسـانـى كـه غـيـر خـدا را مـى خـوانـنـد دشـنام ندهيد! مبادا آنان
نيز از روى ظلم (جهل ) به خدا دشنام دهند! ما اين چنين عمل هر قومى را نزدشان زينت
داديم .
در جنگ صفين زبان برخى از سپاهيان حضرت على (عليه السلام ) زبان به دشنام لشكر
مـعـاويـه گـشـودنـد. امـام (عـليـه السـلام ) ضـمـن مـنـع آنـان ايـن عمل را
فرمود:
انـى اكـره لكـم اتـن تـكـونوا سبابين و لكنكم لو وصتهم
اتعمالهم ذكرتم حالهم كان اصوب فى قول ابلغ فثى العذر
(143)
مـن بـراى شـما نمى پسندم كه فحاشى و بد زبانى كنيد لكن اگر به جاى توهين و بد
زبـانـى نـاسـزاگـويـى اعـمـال نـاشـايـسـت آنـان را تـوصـيـف كـنـيـد واحوال ايشان
را باز گو كنيد به ثواب نزديك تر و عذر آوردن مفيدتر است .
مـنظور امام على (عليه السلام ) اين است اگر چه لشكريان دشمن به خطا رفته است و در
زيـر پـرچم كفر قرار گرفته است و بر ضد امام خويش قيام كرده اند لكن با همه اين ها
اهـانـت كـردن بـه آنان مشكل گمراهى آنان را حل نمى كند و موجبات هدايتشان را فراهم
نمى سـازد ولى اگـر عـاقـبـت سـركـشـى بـر ايـشـان تشريح شود چه بسا كسانى متنبه
هدايت شوند.
7-1. پرهيز از سخت گيرى بيجا و اميد
وار كردن به رحمت خدا
براى دعوت به خوبى ها و جلوگيرى از بدى ها بايد ظرفيت طاقت و توانايى افراد
را در نـظـر گـرفت . براى جذب آنها به اره مستقيم و صراط هدايت از سخت گيرى هاى
بيجا كه مورد نظر اسلام نيست دورى كرد. چه بسا پافشارى به انجام يك امر مستحب باعث
شود فـردى از واجـبـات هـم صـرف نظر كند. چه بسا اصرار بر ترك يك مكروه فردى را به
انجام محرمات سوق دهد.
به اين روايت تاريخى بنگريد تا آثار منفى سخت گيرى را در آن بنگريد:
دو هـمـسـايـه كـه يكى مسلمان و ديگرى نصرانى است گاهى با هم در مورد اسلام سخن مى
گـفـتـنـد مـسلمان آن قدر از اسلام تعريف كرد كه همسايه نصرانى او به اسلام گرويد و
اسلام را پذيرفت .
شـب فـرا رسـيـد سـحـرگـاه نصرانى تازه مسلمان ديد در خانه را مى كوبند با نگرانى
پرسيد: كيستى ؟ همسايه مسلمان خود را معرفى كرد و گفت : زود وضو بگير و جامه ات را
بـپوش تا برويم مسجد براى نماز. تازه مسلمان براى اولين بار وضو گرفت و روانه مـسجد
شد هنوز تا طلوع صبح خيلى باقى بود آن قدر نماز خواندند كه موقع نماز صبح فـرا
رسـيـد. نـمـاز صـبـح را خـواندند و مشغول دعا و تعقيب شدند تا هوا روشن شد. تازه
مسلمان حركت كرد تا به منزلش برود رفيقش گفت : كجا مى روى ؟ مدتى صبر كن و تعقيب
نـماز را بخوان تا خورشيد طلوع كند. پس طلوع خورشيد وقتى تازه مسلمان برخواست تا
بـه مـنـزلش بـرود رفـيـق قـرآنـى را بـه او داد تـا بـخـوانـد و بـه او گـفـت :
حـالا مشغول خواند قرآن شو تا خورشيد بالا بيايد توصيه من اين است كه امروز نيت
روزه كنى نـمـى دانـى روزه چـه قـدر ثواب دارد؟ كم كم نزديك ظهر شد و او را دعوت
كرد تا براى نـمـاز ظـهـر بـيايد سپس او خواست تا صبر كند و در وقت فضيلت نماز عصر
آن را به جا آورد و بعد به او گفت : چيزى از روز باقى نمانده است بهتر است براى
نماز مغرب را هم بـخـوانـيـم . هـنـگامى كه تازه مسلمان مى خواست براى افطار برود
به او گفت : يك نماز بـيـشتر باقى نمانده است و آن هم نماز عشا است صبر كن . پس از
يك ساعت نماز عشا را هم خـوانـدنـد و برگشتند شب دوم هنگام سحر بود كه تازه مسلمان
باز صداى در را شنيد كه مى كوبند پرسيد كيست ؟ جواب داد من همسايه هستم وضو بگير تا
به مسجد برويم تازه مـسـلمـان در پاسخ گفت : من همان ديشب كه از مسجد برگشتم از اين
دين استعفا دادم برو يك آدم بيكارتر از من پيدا كن كه كارى نداشته باشد و وقت خود
را بتواند در مسجد بگذراند. من آدم فقير و عيالوارم بايد دنبال كسب و كار بروم .
امـام صـادق (عليه السلام ) بعد نقل اين حكايت براى ياران خود فرمود: به اين ترتيب
آن فـرد عـابـد سـخـت گـيـر فـردى را كـه وارد اسلام شده بود خودش از اسلام بيرون
كرد. بنابراين شما هميشه متوجه اين حقيقت هستيد و باشد كه بر مردم سخت نگيريد و به
اندازه تـوان و طـاقـت مـردم را در نـظـر داشـتـه بـاشـيـد تـا مـى تـوانـيـد كـارى
كـنـيـد كـه مردم مـتـمـايـل به دين شوند و از دين فرارى نشوند آيا نمى دانيد كه
بناى دين اموى بر سخت گـيـرى و شـدت اسـت ولى راه و روش مـا بر نرمى و مدارا و حسن
معشرت و به دست آوردن دلها است .
(144)
در اين زمينه آمر به معروف و ناهى از منكر بايد از عفو و گذشت لازم هم برخوردار
باشد و گناهكار را نسبت به گناه جرى نگيرد بلكه به گذشت و عفو حق تعالى اميد وار
ساخت و به توبه و انقلاب درونى وا دارد. آيات ناظر بر اين روش است :
ليـس عـليـكـم جـنـاح فـيـهـا اخـطـاتـم و لكـن مـا تعمدت
قلوبكم و كان الله غفورا رحيما
(145)
در خـطـايـى كـه از شـمـا سـر مـى زند گناهى بر شما نيست ولى آنچه را از روى عمد مى
گوييد (مورد مواخذه قرار خواهد گرفت ) و خداوند آمرزنده و مهربان است .
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فشا غليظ القلب لانفضوا
من حولك
(146)
بـه بـركـت رحـمـت الهـى در بـرابـر آنـان نـرم و مـهـربـان شـدى ! و اگـر خـشـن و
سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند.
اذا جـائك الذيـن يـومـنون باياتنا فقل سلام عليكم متب ربكم
على النفسه الرحمه انه من عمل منكم سوءا بجهاله ثم تاب من بعده واصلح فانه غفور
رحيم
(147)
هـر گـاه كـسـانـى بـه آيـات مـا ايـمـان دارنـد نـزد تـو آيند به آنها بگو: سلام
بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود فرض كرده است . هر كس از شما كارى را از روى
نادانى كند آنگه توبه كند و به صلح آيد پس وى آمرزنده و مهربان است .
ايـن آيـات و روايـات فـراوان ديـگـر در ايـن زمـيـنـه بـه مـا ياد مى دهد كه در
برخورد با مـرتـكـبـان مـنـك رو تـاركـان مـعـروف آنان را با ملايمت و مهربانى به
عفو و رحمت خداوند امـيـدوار سـاخـتـه و از ارتـكـاب گـنـاه پـشـيـمـان سـازيـم و
طـورى عـمـل نـكـنـيـم كه آنان نسبت به گناه جرى شوند و بر خطاى خود اصرار ورزند و
از روى تعصب عمل طشت خود را شهامت و شجاعت تلقى كنند.
8-1. شروع از نزديكان
آمـر بـه مـعـروف و نـاهـى از مـنـكـر بـايـد در مـرحـله اول بايد بيشتر هم
خود را بعد از خود سازى صرف اصلاح خود و خانواده و نزديكان خود كـنـد. اگـر فـردى
نـسـبـت بـه نـزديـكـان خـود حـسـاسـيـت كـافـى نـشـان دهد و در برابر اعـمـال بـد
آنـان عـكـس العـمل نشان داد و آنان را ببه انجام واجبات نيكو فرا خواند امر به
مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر چـنين فردى در ساير افراد نيز موثر است . از اين جهت
بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ابتدا به دعوت انذار خويشاوندان خود مامور
گشت :
انذر عشيرتك الاقربين
(148)
هـمـچـنـيـن در ابـتـداى بـعـثـت
(149) خداوند از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى خواهد اهل خود را
به نماز امر كند:
و امر اهلك بالصلوه
بـديـن ترتيب دعوت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) چه در مرحله فراخوانى به توحيد و
چه در مرحله اداى واجبات از نزديكان شروع شد.
آغاز دعوت و امر به معروف و نهى از منكراز نزديكان داراى مزاياى است از آن جمله :
1. بـر اسـاس اين روش بر همگان روشن مى شود كه در دعوت دينى هيچ گونه تبعيضى
وجـود نـدارد و كـسـى بـه بـهـانه قرابت و امر و نهى ، معاف نمى شود بلكه بايد
ابتدا سراغ نزديكان رفت .(150)
گفتنى است كه در بسيارى از موارد امر به معروف و نهى از منكر تاثير لازم را ندارد،
از آن جـه ، اسـت كـه مـردم مـى بـيـنـند آمر به معروف و ناهى از منكر حساسيت لازم
را نسبت به نـزديـكـان خـود نـدارنـد و آنچه را براى ديگران عيب مى دانند تذكر مى
دهند، در خانواده و نزديكان خود مى بينند و مسامحه مى كند.
2. هر كس بهتر و بيشتر از ديگران خانواده خود را مى شناسد، نقاط ضعف و قدرت آنها را
مى داند از عوامل موثر در گمراهى آنها به خوبى آگاهى دارد و بهرت مى داند آنها را
با چه شيوه اى دعوت كند و از بدى باز دارد.
3. زا آنـجـا كـه تـعـصـبـات بـيـجـا و خـودخـواهـى هـا بـه طـور مـعـمـول رد
انـسان وجود دارد و كمتر كسى مى توان كه از رسوبات چنين رذايلى پاك شده باشد، براى
بسيارى از ما شنيدن نواقص و عيوبمان از زبان ديگر سخت و سنگين است و امـر بـه
مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر آنـهـا را بـه دشـوارى تـحـمـل مـى كـنـيـم ، در حـالى
كه چنين برخورد و روحيه اى در اعضاى يك خانواده نسبت به همديگر كمتر وجود دارد.
قرآن در مورد ستايش پيامبران بزرگ اسماعيل صادق الوعد، مى فرمايد:
در كـتـاب خـود اسـمـاعـيـل را يـاد كـن . او در وعـده صـادق و و رسول و پيامبر
(بزرگوارى ) بود، هميشه خانواده خود را به نماز و زكات دستور مى داد و او در نزد
خدا پسنديده بود.(151)
در دستورات اسلامى نيز به اين نكته توصيه شده است كه ابتدا خانواده خود را دريابيد:
يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا
(152)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خودتان و خانواده تان را از آتش جهنم حفظ كنيد.
نجات خانواده از آتش جهنم چيزى جز، امر به معروف و نهى از منكر نيست ؛ زيرا فراتر
از آن مـسـئوليـتـى بـر ديـگـران وجـود نـدارد. در روايـت اسـت كـه وقـتـى ايـن
آيـه شـريـفـه نازل شد، يكى از مسلمانان مى گريست و مى گفت :
من از حفظ نجات خود عاجزم چگونه خانواده و اهلم را از آتش جهنم حفظ نمايم ؟ پيامبر
به او فرمود: آنچه را براى خود مى خواهى آنها امر كن و آنچه را از خود دور مى كنى
آنها را نيز نهى كن
(153) .
هـمـچنين ابى بصير از امام (عليه السلام ) پرسيد: چگونه مى توانم طبق اين آيه
خانواده ايم را از آتش حفظ نمايم ؟ حضرت فرمود:
آنها ار به اوامر الهى فراخوان و از نواهى حق تعالى باز دار. در اين صورت اگر از تو
اطـاعـت كردند آنها ار حفظ كرده اى و اگر اعتنايى به امر و نهى تو نكردند تكليف خود
را نسبت به آنها انجام داده اى
(154) .
9-1. جلب اعتماد
اگـر امـر بـه معروف و نهى از منكر شونده نسبت به آمر ناهى اعتماد داشته
باشد آنان را بـه خـيـر خـواهـى و دوسـت بداند به از امر و نهى آنان متنبه مى شود و
خود ار اصلاح مى كند. پس آمر و ناهى بايد زمينه هاى به وجود آمدن اعتماد و باور
به خلوص صداقت و خير خواهى خود را در او ايجاد كند و با قول و عمل به او بباورانند
كه خير خواه هستند و مصلحت او را مـى جـويـنـد و آنـچـه را مـى گـويـنـد از روى دل
سـوزى اسـت . يـكـى از رموز موفقيت پيامبران الهى در همين نكته نهفته است كه مردم
مى دانـسـتـنـد و يـقين داشتند آنان در مدعاى خود صادق هستند و در صدد منافع شخصى و
مطالع دنـيـوى و مـادى نـيـسـتـنـد و مـنظورى جز اصلاح پيروان خود ندارند. نوح
پيامبر به هنگام دعوت قوم خود به آنان اعلام كرد:
ابلغكم رسالات ربى و انا لكم ناصح امين
(155)
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و من خير خواه و امنى براى شما هستم .
اين سخن بسيارى از پيامبران است كه به قوم خود ابلاغ كردند:
انى لكم رسول امين
(156)
من براى شما رسول امينى هستم .
اعـلام پـاداش نـاخـواهـى پـيامبران نيز از اقدامات آنان جهت اعتماد سازى است و با
اين اعلام قـولى و عـمـلى تـوانـسـتـنـد بـسـيـارى را جـلب كـنند و آنان را از ظلم
شرك و فساد بيزار گردانند:
و ما اسالكم عليه من اجر(157)
و بر رسالت از شما مزدى نمى خواهيم .
يـا قـوم ... مـا اريـد ان اخـالفـكـم انـى مـا انـهـاكـم
عـنـه ان اريـد الا الاصلاح ما استطعت
(158)
اى قـوم ...، مـن نـمـى خـواهم در آنچه شما را از آن باز مى دارم با شما مخالفت كنم
(و خود مرتكب آن گردم ). من قصدى جز اصلاح تا آنجا كه بتوانم ندارم .
10-1. امر نهى استدلالى و منطقى
در بـسـيارى از اوقات صرف امر و نهى كار ساز نيست و بايد در ضمن آن فايده و
ضرر آن را تـوضـيـح داد تـا طرف مقابل انگيزه طاعت و پذيرش پيدا كند. وقتى واجبى را
ترك كـرده ، بـايد آثار و بركات انجام آن را متذكر شد و وقتى مى خواهد حرامى را
متذكر شود بايد عواقب سوء آن را ياد آورى كرد.
بـسـيـارى از مـرتـكـبـان مـنـكـر و تـاركـان مـعـروف نـسـبت به عواقب آثار و
پيامدهاى منفى عـمـل خـود آگـاهى كافى ندارند يا متوجه آن نيستند. در چنين مواردى
ياد آورى بسيار موثر است . به چند نمونه قرآنى در اين مورد توجه مى دهيم . قوم موسى
(عليه السلام ) از آن بزرگوار طلب خداى ديدنى و محسوس - بت - كردند و آن حضرت را در
نهى آن فرمودند:
ان هـولاء مـتـبـر مـاهـم فـيـه وبـاطـل مـاكـانـوا
يـعـمـلون * قال اغير الله ابغيكم الها و هو فضلكم على العالمين
(159)
ايـنـان (بـت پـرسـتـان ) سـرانـجـام كـارشـان نـابـود اسـت و آنـچـه انـجـام مـى
دهـنـد بـاطـل اسـت . (سـپـس ) گفت : آيا غير از خدا معبودى براى شما بطلبم ؟ خدايى
كه شما را بر جهانيان برترى داد.
فرعون و درباريانش براى رويارويى با موسى به شور و طرح نشسته اند و با مطرح كـردن
زمـيـنـه هـاى واهى زمينه قتل او را مى چينند. مردى مومن از درباريان به نهى آنان
مى پردازد و با استدلال هاى متين عواقب اين كار را توضيح مى دهد(160)
. روش اين مومن در امر به معروف و نهى از منكر حاوى نكات بسيار جالبى است از جمله :
1. وى در امـر بـه مـعـروف خـود روش تـقـيـه ار پيشه گرفت و براى نهى آن جمع كافر
متعصب در مرحله اول ايمان خود را كتمان كرد و اظهار پيروى از موسى و يكتاپرستى
نكرد.
2. مـخـاطـبـان را بـا لفـظ يـا قـوم = اى قوم من
خطاب كرد تا وابستگى ، محبت و دلسوزى خود را نسبت به آنان ياد آورى كرده تا زمينه
پذيرش را در آنان ايجاد كند.
3. از موسى در وهله اول با تعبير رجلا = مردى ياد كرد
تا در ظاهر اعلام كند كه : او را نمى شناسم و رد نزد من از جايگاه و محبوبيت خاصى
برخوردار نيست .
4. در كـلام خـود، اول فرض دروغ گو بودن موسى را مطرح كرد و گفت :
اگر آن مرد دروغـگـو بـاشـد و راست گو باشد.... تا در
آن حساسيتى ايجاد نشود و مطمئن شوند سخنان او از جهت طرفدارى از موسى نيست .
5. عـواقـب وخـيـم كـفـر و سـركـشـى با خدا و عناد با موسى را ياد آورى كرد تا آنان
را از مقابله با موسى باز دارد.
6. ســرگـذشـت اقـوام و عـاقبت وخيم سركشى اقوام گذشته را ياد
آور شد.
2. ويژگىهاى آمران به معروف و ناهيان از منكر
امر به معروف و نهى از منكر وظيفه هر مسلمانى است و هيچ كس حق ندارد با
داشتن توانايى لازم و با مشاهده امر معروف و يا عمل منكر از زير بار اين تكليف بزرگ
الهى شانه خالى كند، ليكن وجود پاره اى از ويژگى ها باعث مى شود بازده كار آمران به
معروف و ناهيان منكر بيشتر شود. برخى از اين ويژگى ها عبارتند از:
1-2 هماهنگى در گفار و كردار
اجـتـنـاب از مـنكر و باز داشتن از آن ، دو
وظيفه اسلامى شمرده مى شود ولى بدون ترديد در قدم نخست بايد به اصلاح خود پرداخت ،
سپس در صدد رفع عيوب ديگران بر آمد. امام على (عليه السلام ) در نهج البلاغه مى
فرمايد:
و انـهـو غـيـركـم عـن المـنـكـر و تـنـاهـوا عـنـه ،
فـانـمـا امـرتـم بـالنـهى بعد التناهى
(161)
ديگران را از منكر نهى كنيد و خود نيز از آن اجتناب نماييد ولى وظيفه نهى از منكر،
پس از دورى خود شما از آن است .
سـر ايـن بـيـان عـلوى روشـن اسـت ، زيرا انسان ها قبلا از آن كه به سخن يكديگر گوش
بـسـپـارنـد بـه رفـتـار هـم چـشـم مـى دوزنـد و بـدون تـرديـد آنـچـه را كـه در
عـمل مى بينند به مراتب موثرتر از چيزى است كه به زبان مى شنوند. پس نهى از منكر در
صـورتـى اثـر بخش خواهد بود كه ديگران را از دور خواهد كرد كه آمر به معروف از
سـخـن خـود ايـمـان داشـتـه و خـود در مـرحـله اول بـه آن عمل كرده باشد. سخن اگر
با عمل همراه نباشد نشانه دو رويى و بى امانى است ئ امر به معروف فرد به ايمان و دو
رو بودن طبيعى موثر نخواهد بود. قرآن مى فرمايد:
كـنـتـم خـيـر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن
المنكر و تومنون باالله
(162)
شما بهترين امتى بوديد كه پديد آمديد - از اين جهت كه امر به معروف و نهى از منكر
مى كنيد و به خدا ايمان داريد.
در آيه ديگرى در تمجيد از بعضى مومنان اهل كتاب آنان را چنين معرفى مى كند:
ليـسـوا سـواء مـن اهـل الكـتـاب امـه قـائمـه يـتـلون آيـات
الله انـاء الليـل و هـم يـسـجـدون * يـومـنـون بـالله و اليوم الاخر و يامرون
بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات و اولئك من الصالحين
(163)
آنـهـا هـمـه يـكـسـان نـيـسـتند. از اهل كتاب جمعيتى هستند كه (به حق و ايمان )
قيام مى كنند و پـيـوسـتـه در اوقات شب آيات خدا را مى خوانند در حالى كه سجده مى
نمايند. و به خدا و روزگـار ديـگـر ايـمان مى آورند امر به معروف و نهى از منكر مى
كنند و در انجام كارهاى نيك پيشى مى گيرند و آنان از صالحانند
در ايـن آيـات آمـران بـه مـعـروف و نـاهيان از منكر به وصف ايمان عبادت و سرعت در
انجام اعـمـال صـالح تـوصـيـف شـده انـد و ايـن اوصـاف حـاكـى از آن اسـت كـه آنـان
قبل از اقدام به اصلاح ديگران از خود شروع كرده اند و اگر داعى و منادى به سوى كار
خـوب هستند خود نيز در عمل عامل به خوبى ها و تارك از بدى ها مى باشند و بين كردار
و گفتارشان منافات نمى باشد.
امام على (عليه السلام ) به اسوه آمران به معروف و ناهيان از منكر مى فرمايد:
ايـهـا النـاس انـى والله مااحصكم على طاقه الا و اسبقكم
اليها و لا انهاكم عن معصيه الا واتناهى قبلكم عنها
(164)
يـا مـردم ! بـه خـدا قـسـم شـمـا را بـه طـاعـتـى سـفـارش نـمـى كـنـم مـگـر ايـن
كـه خـودم قبل از شما آن را انجام مى دهم و هيچ گاه شما را از ارتكاب به معصيتى باز
نمى دارم مگر آن كه خودم قبلا خود آن را ترك مى كنم .
حضرت امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
ان العـالم اذا لم يـعـمـل بـعـلمـه زلت مـوعـظـتـه عـن
القـلوب كـمـا يزل المطر عن الصفا
(165)
عـالمـى كـه بـه مـقـتـضـاى آگـاهـى خـود عـمـل نـكـنـد مـوعـظـه اش (خـيـلى زود)
از دل هـا (ى شـنوندگان ) بيرون مى رود همان گونه كه باران بر سنگ صاف باقى نمى
ماند.
هـرگـاه آمـر بـه مـعـروف و ناهى از منكر عامل نباشد با امر و نهى خود دين را به
استهزاء گـرفـتـه است . از اين رو قرآن به سرزنش كسانى پرداخته است كه خود به
سخنانشان عمل نمى كنند:
اتـامـرون النـاس بـالبـر و تـنـسـون انـفـسـكـم و انـتـم
تـتـلون الكـتـاب افـلاتـعقلون
(166)
آيـا مـردم را بـه نـيـكى امى مى كنيد. خودتان را فراموش مى نماييد و كتاب (تورات )
مى خوانيد. آيا نمى انديشيد.
آنچه در اين آيه بيشتر جلب نظر مى كند دو تعبير است :
1. تـنـسـون انـفـسـكـم يـعـنـى خـودتـان را فـرامـوش
مـى كـنـيـد. آنـان كـه قـبـل از خـود سـازى به ارشاد ديگران مى پردازند و با گذشت
زمان به بيمارى خود فـرامـوشـى مـبـتـلا مـى گـردنـد
و بـكـلى از نـفـس خـويـش غافل مى شوند، چشمانشان بر عيوب خودشان بسته مى شود در
حالى كه پيوسته زشتى هاى ديگران را مى بينند.
افـلا تـعـقـلون يـعـنى آنها نمى انديشند؟ رفتار اين
گونه انسان ها نه تنها در خـور سـرزنـش بـلكـه شـگـفـت آور اسـت زيـرا بـا
مـنـطـق عقل ناسازگار و در تضاد است . اين
بى خردى از آنجا ناشى مى شود كه :
* آنـهـا مـى خـواهـنـد بـا امـر بـه مـعـروف مـى خـواهـنـد كـه ديـگـران را بـه
كـمـال بـرسـانـنـد و از گـمـراهـى بـرهـانـنـد در حـالى كـه از نـظـر عـقـل نـجـات
خـود بـر نـجـات ديـگـران مـقـدم اسـت پـس چـرا عقل خود را به كار نمى گيرند؟(افلا
تعقلون )
اگـر بـا امـر بـه مـعـروف و نـهى از منكر در صدد اصلاح
ديگرانند مگر نمى دانند با عـمـل خـود آنـهـا را بـه گـناه تشويق مى كنند؟ آيا در
شيوه آنها تناقض نيست ؟ و آيا افراد عاقل اين گونه عمل مى كنند؟ (افلا تعقلون )
مـگـر نـه ايـن است كه اينان با رفتار خود تاثير سخن خود را از بين مى
برند؟! مگر هـيچ عاقلى زحمت تلاش خود (امر به معروف و نهى از منكر) را اين گونه بر
باد مى دهد؟ آيا فكر و انديشه ندارند؟(افلا تعقلون )
اين نكته هر چند متوجه دانشمندان يهود است ولى در حقيقت متوجه كسانى است كه اين
رويه را پـيـشـه خود ساخته اند و بين گفتار و رفتارشان فاصله و جدايى وجود دارد و
به تعبير فـيـض كـاشـانـى ايـن آيـه در حـق هـمـه كـسـانـى
كـه از حـق دم مـى زنـنـد و بـه باطل عمل مى كنند جارى است
(167)
قرآن كريم در اين آيه ديگر مومنان را مورد خطاب قرار داده و بشدت توبيخ كرده است :
يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لم تفعلون * كبر مقتا عند
الله ان تقولوا ما لا تفعلون
(168)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد! چـرا آنـچـه را كـه عمل نمى كنيد مى گوييد اين
كه سخنى بگوييد و انجام ندهيد خداوند را به خشم مى آورد.
2-2. اخلاص و تعهد
كـسـانـى مـى تـوانـنـد در امر به معروف و نهى از منكر موفق باشند كه هم
اخلاص داشته بـاشـنـد و هـم فـارغ طـمـع و چـشـم داسـت بـراى انـجـام وظيفه و اصلاح
به امر و نهى همت گـمـارنـد وهـم سـوز تـعـهـد نـسـبـت بـه ديـگـران وجـود آنـان را
گـرفـتـه بـاشـد. رسول خدا بايد اسوه همه آمران به معروف و ناهيان از منكر باشد.
خداوند درباره سوز و تعهد آن بزرگوار مى فرمايد:
عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رؤ وف رحيم
(169)
رنـج هـاى شـمـا بـر او سـخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مومنان رئوف
و مهربان است .
لعلك باخع نفسك الا يكونوا مومنين
(170)
گويى مى خواهى از شدت اندوه اين كه مومنان ايمانى نمى آورند جان خود را فدا كنى .
فلعلك باخع نفسك على اثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اثفا
(171)
گـويـى اگر به اين سخن ايمان نياوردند تو خود را از اندوه در پيگيرى (كار)شان هلاك
كنى .
فلا تذهب نفسك عليهم حسرات ان الله عليم بما يصنعون
(172)
پـس مـبادا جانت به خاطر شدت تاسف بر آنان از بين برود. خداوند به آنچه را انجام مى
دهد دانا است .
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) با اين سوز و گدازى كه نسبت به هدايت خلق داشت از سر
مـحـبـت و دلسـوزى فقط براى انجام وظيفه و كسب رضايت خدا قيام كردند و به امر و نهى
پـرداخـتند و اين سيره همه پيامبران بوده است . وقتى پيامبران الهى براى هدايت مردم
وارد انـطـاكيه شدند و آنها را به توحيد و نفى شرك دعوت كردند مورد تكذيب قرار
گرفتند ولى ناگاه مردى دوان دوان از دورترين جاى شهر سر رسيد و فرياد زد:
يا قوم اتبعو المرسلين * اتبعوا من لا يسالكم اجرا و هم
مهتدون
(173)
اى قوم من از فرستادگان خدا پيروى كنيد از كسانى اطاعت كنيد كه از شما مزد نمى
خواهند و خود هدايت يافته اند.
دو ويـژگـى اخـلاص صـداقـت هـم گـون زبـان و عـلم آن چـنـان بارز و موثر بود كه
مومن آل يـس در هـوا دارى خـود از رسولان به آن دو استناد كرد. مخالفان پيامبران
ميز سعى مى كردند اخلاص پيامبران را نزد مردم خدشه دار كنند و آنان را طالبان مقام
و موقعيت معرفى كرده اند و مردم را از گرويدن به آنها باز دارند:
فـقـال المـلا الذيـن كـفـروا مـن قـومـه مـا هـذا الا بـشـر
مـثـلكـم يـريـد ان يتفضل عليكم
(174)
اشراف كافر قوم نوح گفتند: اين مرد بشرى چون همانند شما نيست كه مى خواهد بر شما
آقايى كند.
3-2. تحمل وسعه صدر
بـاز داشـتـن فـردى از بـدى و فـرا خـواندن او به سوى خوبى در واقع نوعى
مقابله با امـيـال غـريـزى و خـواسـتـه هـاى شـهـوانـى اوسـت از ايـن رو شـنـيـدن و
تـحـمـل امـر و نـهـى چـنـدان بـه مذاق افراد خوشانيد نيست و چه بسا موجب تمرد و
لجاجت و واكـنـش منفى ايشان شود؛ وانگهى چون گنه كار توان برخورد با آمر و ناهى را
ندارد در بـرخـورد سـالم و مـسـتـدل با او خود را محكوم مى بيند و مى كوشد تا با
بهانه جويى و هـتـاكـى و تـوجـيـه گـرى جـار و جـنـجـال و گـاهـى بـا دروغ و
تـهـمـت آب را گـل آلود و فضا را تاريك سازد و در اين محيط غبار آلود زشتى گناه خود
را كمرنگ نشان دهد و اگر توانست حيثيت آمر و ناهى را خدشه دار كند.
اينها نمونه از مشكلاتت فراوانى است كه آمران و ناهيان متعهد به مقتضاى مسئوليت
خطيرى كه بر عهده دارند با آن دست به گريبان هستند. اين عزيزان اگر خدا ناخواسته
افرادى ضعيف كم ظرفيت و زود خشم باشند و كينه توز باشند، هنوز ديگرى را اصلاح نكرده
خود سـقـوط مـى كـنند. حساسيت و ظرفيت موضوع امر و نهى اقتضا مى كند كه آمر و ناهى
علاوه بـر كـمـك گـرفـتـن از خدا برسى دقيق جوانب قضايا و انجام اقدامات سنجيده و
به موقع فـردى دريـا دل حـليـم و پـذيراى مشكلات بوده و در دشوارى هاى در برخورد با
دشمنان صبور باشد زود از كوره در نرود خود را نبازد و با حوادث پيش آمدها با سينه
ايا باز و روحيه اى قوى و بالا برخورد كند.
انـبـيـاى الهـى نـيـز اگـر از نـعـمـت ارزشـمـنـد سـعـه صدر برخوردار نبودند هرگز
نمى توانستند از مسئوليت سنگينى كه خداوند بر عهده شان نهادهاست بر آيند.
حضرت موسى (عليه السلام ) پس از دريافت ماموريت الهى خويش در اولين درخواستى كه از
خداوند دارد به درگاه با عظمت او عرض مى كند:
رب اشرح لى صدرى
(175)
پروردگارا سينه ام را گشاده كن !
خداوند متعال نيز وقتى مهم ترين و گران بهاترين امدادهاى خود را بر پيامبر بزرگوار
اسلام ياد آورى مى كند رد راس همه آنها از شرح صدر او نام مى برد و مى فرمايد:
الم نشرح لك صدرك
(176)
آيا ما سينه تو را گشاده نساختم .
تـحـمـل و سـعـه صـدر خصلت و ويژگى هاى لازم و ضرورى آمر به معروف ناهى از منكر است
. برخورد پيامبران را با سخنان ناروا و دشنام هاى مخالفان ملاحظه كنيد:
لقد ارسلنا نوحا الى قومه فقال يا قوم اعبدوا الله مالكم من
اله غيره انى اخاف عليكم عـذاب يـوم عـظـيـم * قـال المـلا مـن قـومـه انـا لنـراك
فـى ظـلال مـبـيـن* قـال يـا قـوم ليـس بـى ظـلاله و لكـنـى رسول من رب العالمين
(177)
مـا نـوح را بـه سـوى قـومـش فـرستاديم .... پس اشراف قومش به او گفتند: ما تو را
در گـمـراهـى آشـكـارا مى بينيم و او گفت : اى قوم من هيچ گونه گمراهى در من نيست
بلكه من فرستاده اى از طرف پروردگار جهانيانم .
والى عـاد اخـاهـم هـودا....* قـال المـلا الذيـن كـفـروا من
قومه انا لنراك فى سفاهه و انا لنـطـنـك مـن الكـاذبـيـن * قـال يـا قـوم ليـس بـى
سـفـاهـه و لكـنـى رسول من رب العالمين
(178)
بـه سـوى قوم عاد برادرشان هود را فر ستاديم . - پس اشراف كافر قوم گفتند: ما تو را
در سـفـاهت (سبك مغزى ) مى بينيم و مسلما تو را از دروغگويان مى دانيم او گفت : اى
قوم من مرا هيچ سفاهتى نيست و لكن من فرستاده پروردگار جهانيانم .
ولقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كذبوا واوذوا
(179)
پيامبرانى قبل از تو تكذيب و دروغگو شمرده شدند پس بر اين تكذيب ها و آزارها صبر و
استقامت داشته كردند.
4-2. پايبندى به حدود الهى
امـر بـه معروف نهى از منكر دو واجب با اهميت هستند
كه بايد به طور صحيح انجام گيرد. اگـر انجام دهنده اين دو واجب در حال انجام وظيفه
ضوابط و حدود شرعى را لحاظ نكند كار او حتى تاثير منفى خواهد داشت . منكرات يا
پنهان صورت مى گيرد يا آشكارا در ملا عام ؛ در صـورتـى كـه ارتـكـاب منكر علنى باشد
بر همه مسلمانان واجب است با وجود شرايط مـرتـكب را نهى كنند و چنانچه اقدام عملى
لازم بود افراد حكومت بايد دخالت كنند و مرتكب را از ارتكاب باز دارند و اما اگر
ارتكاب منكر در خفا و پنهانى باشد دو صورت دارد:
الف : گـنـاهـى اسـت كـه آثـار سـوء آن فـقـط متوجه انجام دهنده آن مى شود و به
مصابح عـمـومـى و اجـتـمـاعى خلل و نقصى وارد نمى سازد در چنين صورتى افراد مسلمان
حق دارند تجسس كرده و اين جرائم را كشف نموده و جلوى آن را بگيرند قرآن مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم
و لا تجسسوا(180)
اى مـومـنـان از بـسـيـارى از گـمان ها دورى كنيد زيرا بعضى از گمان ها گناهند و
تجسس نكنيد.
ب ): گـنـاهان و جرايمى كه در صورت وقوع زيان آنها علاوه بر انجام دهنده دامنگير
عموم يـا بـخشى از آحاد جامعه نيز مى شود مثل دزدى رشوه خوارى توطئه عليه نظام و...
در اين قبيل موارد بايد با رعايت مراتب امر به معروف اقدام كرد و اطلاعت خود را در
اختيار ماموران حكومتى نيز قرار داد تا اقدام لازم انجام دهند.
اگـر آمـر و نـاهـى بـدون رعـايـت حـدود و ضـوابـط فـوق اقـدام كـنـنـد عمل او قطعا
نتيجه منفى خواهد داشت .
فصل چهارم : عوامل و عواقب بى اعتنايى به امر به معروف و نهى
از منكر
1- عوامل بى اعتنايى به مسئوليت هاى اجتماعى
پـس از روشـن شـدن اهـمـيـت و ارزش امـر بـه مـعـروف نـهـى از مـنـكـر ايـن
سـوال مـطـرح اسـت كـه چـرا بـسـيـارى از مـسـلمـانـان تـوجـه و اهـتـمـام لارم بـه
ايـن اصـل اسـلامـى را نـدارد نـه بـراى جـلوگـيـرى از مـفـاسـد و مـنـكرات اقدام
به نهى از منكر مى كنند و نه براى تحقق خوبى ها
امر به معروف مى كنند؟
بـر اسـاس بينش قرآن كريم در بين آحاد امت اسلامى رابطه و پيوند
ولايت وجود دارد و مـومنان اولياى يكديگرند اين رو
بايد پيوسته در صدد اصلاح يكديگر و امر به معروف و نهى از منكر باشند:
و المـومـنـون والمـومـنـات بـعـصـهـم اولياء يعض يامرون
بالمعروف و ينهون عن المنكر
(181)
مردان مومن و زنان مومن بعضى اولياى يكديگرند امر به معروف و نهى از منكر مى كنند.
در ايـن آيـه شريفه خداوند تمام مومنان را با تفاوت هايى از نظر جنس (مرد و زن )
دارند. داراى يك حقيقت مى داند و آن اين كه هيچ گونه اختلاف و تفرقه اى در ميان
آنها وجود ندارد و نشانه آن اين است كه هر كدام نسبت به يكديگر احساس وظيفه و
مسئوليت كرده و براى او تلاش مى كند. پس امر به معروف و نهى از منكر برخاسته از
رشته ولايت است كه اعضاى جـامـعه را به هم پيوند مى دهد. اين ولايت روحى است كه
پيكر امت اسلامى را به وحدت مى رساند.(182)
بـا هـمـه ايـن تـاكـيـدات كـم نـيـسـتـنـد كـسـانـى كـه خـود را مـسـلمـان مـى
دانـنـد ليـكـن از مسائل جامعه اسلامى با بى تفاوتى عبور مى كنند همان ها كه امير
المومنين (عليه السلام ) از آنها به ميت تعبير مى كند:
و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميت
الاحياء(183)
و برخى از آنها منكر را با قلب و زبان و دست انكار نمى كنند و پس او مرده زندگان
است .
هـمـان گـونـه كـه رشـد تـنـفـس و واكـنـش در بـرابـر
عـوامـل بـيـرونى از علايم حيات طبيعى موجود زنده تلقى مى شود حيات انسانى
نيز داراى عـلامـت هـايى از جمله برخورد انكارآميز با زشتى
است . آنان كه هيچ گونه احـسـاس و تـكـليـفـى در مـقـابـل مفاسد ندارد مرده
اند مردگانى كه در بين زندگان راه مى روند. چنين افرادى داراى شخصيت متعادل انسانى
نيستند و روح آنها واژگون است :
فـمـن لم يـعـرف بـقـلبـه مـعـروفـا و لم يـنـكـر مـنـكـرا
قـلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه
(184)
آن كـسـى كه با قلب خويش كار پسنديده اى را (به پسنديدگى ) نشناخت و منكر را انكار
كـرد وارونـه گـرديـد و بالايش پايين و پايينش بالا قرار گرفته است (استحاله شده و
حقايق را درست نمى فهمد)!؟
بـثى اعتنايى به مسئوليت هاى اجتماعى عوامل گوناگونى دارد كه برخى ريشه در ضعف
بـينش هاى فكرى و برخى ريشه در ضعف شخصيت روحى دارند. در اين جا به ذكر برخى از
آنها مى پردازيم ؟
1-1. ترس از ضررهاى مالى و جانى
آنـان كـه حفظ خود را برتر از
كيان اسلامى و بالاتر مى دانند و هر امر بـه مـعـروف
و نـهـى از مـنـكـر بـرايـشـان صـدمـه اى بـه هـمـراه داشـتـه بـاشـد و در آن
احـتـمـال خطرى بدهند عقب نشينى مى كنند و لب فرو مى بندند. امام باقر (عليه السلام
) فرمود:
يـكـون فـى اخر الزمان القوم يتبع فيهم قوم مروان يتقرون و
يتنسكون حدثاء سفهاء لا يـجـبـون امـرا بـمـعـروف و لا نـهـيـا عن منكر الا اذا
امنوا الضرر يطلبون لانفسهم الرخص و المغادير يتبعون زلاه العلماء و فساد عملهم
يقبلون على الصلاه و الصيام و ما لا يكلمهم فى نـفـس و لا مـال و لو اضـرت الصـلاه
لسائر ما يعملون و اموالهم و ابدانهم لرفضوها كما رفضوا اسمى الفرائض و اشرفها
(185)