فصل اول در آستانه ورود
در آستانه ورود به مبحث «برزخ» موضوعاتى چند را به اختصار بررسى خواهيم
كرد.
انديشه مرگ
ياد مرگ و سراى پس از آن، بهترين موعظه، سازندهترين اندرز و نيكوترين پند براى
هر انسان است و غفلت از آن موجب مىشود كه انسان به بيراهه رود و از حركت در
مسير كمال بازماند.
در اخبار و روايات وارد شده از معصومان(ع) به ياد سراى ديگر و پرهيز از غفلت
بسيار توجه شده است؛ از جمله:
سُئِلَ النَّبي(ص): أيُّ المُؤمنينَ اَكْيَسُ؟
قال: «اَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ اَشَدُّهُم لَهُ اسْتِعْداداً».(1)
از پيامبر(ص) سؤال شد: هوشيارترين مؤمنان كيانند؟
حضرت فرمود: «هوشيارترين مؤمنان كسانى هستند كه بيشتر به ياد مرگ باشند و خود
را براى آن آماده كنند».
سُئِلَ النَّبي(ص): مَنْ اَزْهَدُ النّاس؟
قالَ: «مَنْ لَمْ يَنْسَ المَقابِرَ و الْبَلى؛ وَ تَرَكَ فَضْلَ زينَةِ
الدُّنيا؛ وَآثَرَ مايُبْقى على مايُفنى، وَلَمْ يَعُدَّ غَداً مِنْ
اَيّامِهِ؛ وَعَدَّ نَفسَهُ في المَوتى».(2)
از پيامبر(ص) سؤال شد: پرهيزكارترين مردم كيست؟
حضرت فرمودند: «پرهيزكارترين مردم كسى است كه قبر و عذابهاى آن را از ياد نبرد؛
زينتهاى دنيا او را نفريبد؛ سراى جاودان را بر اين دنياى گذران برگزيند؛ فردا
را از عمر خويش نشمرد و خود را آماده مرگ كند».
قال الصادق(ع):« ذِكْرُالْموتِ، يُميتُ الشَّهواتِ فى النَّفسِ؛ ويُقَطِّعُ
مَنابِتَ الغَفْلَة؛ وَيُقوّى القلبَ بمواعِدِ اللَّهِ؛ و يَرُقُّ الْطَبعَ؛ و
يُكسِّرُ اَعلامَ الهَوى؛ و يُطْفي نارَالْحِرصِ؛ وَيُحَقِّرُالدّنيا».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «ياد مرگ، خواهشها و هوسهاى نفسانى را مىميراند؛ ريشههاى
غفلت را قطع مىكند؛ دل را به نويدهاى الهى نيرو مىدهد؛ خوى بندگى را در نهاد
انسان مىآفريند؛ نقش و نگارهاى دلباختگى به دنيا را به هم مىزند؛ شعلههاى
حرص و طمع را فرو مىنشاند و دنيا را پست و كوچك مىگرداند».
بنابراين «انديشه مرگ» انسان را از گناه باز مىدارد؛ او را به سوى كارهاى نيك
فرا مىخواند؛ ايمان را در دل مىآفريند و به زندگى و حيات انسان معنا و جهت
مىدهد.
مرگ چيست؟
آيا «مرگ» نيستى، نابودى، فنا و انهدام است؛ يا تحول، تطور و انتقال از جايى به
جايى و از جهانى به جهانى ديگر؟
اين پرسش، همواره براى بشر مطرح بوده، هست و خواهد بود و هر كس از دير زمان
مايل بوده است پاسخ آن را بيابد و يا به پاسخى كه ديگران دادهاند، ايمان و
اعتقاد پيدا كند.
ما، چون مسلمانيم و به قرآن ايمان داريم؛ پاسخ آن را از كلام خداوند تعالى
مىگيريم:
الف - قرآن، در اين باره (ماهيت مرگ) كلمه «توفّى» را به كار مىبرد.
واژه «توفّى» در شكلهاى گوناگون از ماده «وَفى» 66 بار به كار رفته است و در
چهارده آيه، رسماً از مرگ به «توفّى» تعبير مىشود.(4)
در «قاموس قرآن» وَفى و تَوفّى چنين معنا شده است:
«وفاء و ايفاء به معنى تمام كردن است - وفاى به عهد، يعنى اينكه آن را بدون كم
و كاست و مطابق وعده انجام دهى و توفّى به معناى اخذ بهطور تمام و كمال است
(تَوَفَّيتُ الْمال؛ يعنى، تمام مال را بدون كموكسر دريافت كردم)».(5)
انسان، در هنگام مرگ با تمام شخصيت و واقعيتش تحويل فرشتگان الهى مىگردد و
آنها نيزبه طور كامل و تمام او را دريافت مىدارند؛ لذا از مرگ تعبير به «وفات»
يا «توفّى» مىشود؛ بنابراين، مرگ از ديدگاه قرآن، نيستى، نابودى و فنا نيست؛
بلكه انتقال از جهانى به جهانى و از خانهاى به خانهاى ديگر است.
به آياتى در اينباره، توجه فرماييد:
(حتّى اِذا جاءَ اَحَدَكُم الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا)(6)
آنگاه كه مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما، او را (به تمام و كمال) دريافت
مىكنند.
(قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ الْمَوتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُم ثُمَّ اِلى رَبِّكُم
تُرْجَعُونَ)(7)
بگو: همانا فرشته مرگ كه مسؤوليت گرفتن جانها به او سپرده شده است، در هنگام
مرگ (به تمام و كمال) شما را دريافت مىدارد.
(اَعْبُدُ اللَّهَ الّذي يَتَوفّاكُم)(8)
خدايى را عبادت مىكنم كه مرگ همه شما به امر اوست.
ب - واژه «توفّى» گاهى به معناى «خواب» نيز در قرآن به كار رفته است:
(وَهُوَالَّذي يَتَوفّاكُم بِاللَّيلِ وَ يَعْلَمُ ماجَرَحْتُم بِالنَّهارِ
ثُمَّ يَبْعَثُكُم فيه لِيُقْضى اَجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ اِلَيْه مَرْجِعُكُم
ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِما كُنْتُم تَعْمَلُونَ)(9)
اوست خدايى كه چون شب هنگام به خواب مىرويد، شما را (موقت) مىميراند و پس از
آن شما را بيدار مىكند تا آنگاه مرگتان - كه نزد او معيناست - فرا رسد، به
سوى او باز مىگرديد تا شما را از نتيجه كردارتان آگاه نمايد.
(اللَّهُ يَتَوفَّى الانَفُسَ حينَ مَوْتِها وَالَّتى لَمْ تَمُتْ في مَنامِها
فَيُمْسِكُ الّتي قَضى عَلْيهَا الْمَوْتَ وَ يُرسِلُ الاُخْرى اِلى اَجَلٍ
مُسَمَّى)(10)
خداوند، جانها را در هنگام مرگ و آنكه مرگش فرا نرسيده در هنگام خواب، دريافت
مىكند؛ سپس كسى را كه حياتش در دنيا به سرآمده، در نزد خود نگه مىدارد و
ديگرى را تا وقت معين (كه مرگش فرا رسد) به دنيا باز مىفرستد.
اين دو آيه، شباهت خواب با مرگ -و همچنين شباهت بيدارى دنيا و آخرت- را بيان
مىكنند؛ همانگونه كه هنگام مرگ، روح انسان، عالم ماده را در مىنوردد و به
عالمى ديگر سير مىكند، در هنگام خواب نيز روح انسان وارد جهانى ديگر مىشود.
به عبارت ديگر، تفاوت خواب و مرگ در اين است كه هنگام خواب، روح به طور موقت
دريافت مىگردد و پس از پايان خواب، باز گردانده مىشود؛ ولى روح در هنگام مرگ،
به طور دائم دريافت مىگردد و ديگر به دنيا بازگشت نمىكند.
به جهت شباهت زيادى كه از جهت «توفّى»(دريافت روح) بين خواب و مرگ وجود دارد،
گاهى از خواب به «مرگ كوچك» و از مرگ به «خواب بزرگ» تعبير مىشود.
ج - در روايات نيز به رابطه نزديك ميان خواب و مرگ، چنين اشاره شده است:
قال السجاد(ع): «عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَالْمَوْتَ وَ هُوَ يَرى
مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ...».(11)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود: «بسيار شگفتآور است كه كسى مرگ را انكار كندو حال
آنكه در هر شبانه روز، مرگ (خود را به هنگام خواب) مىبيند».
سُئِلَ عَن الْباقِر(ع) مَا المَوْتُ؟
قالَ: «هُوَ النَّومُ الَّذي يَاْتيكُم في كُلِّ لَيْلَةٍ؛ إلّا اَنَّهُ طَويلٌ
مُدَّتُهُ».(12)
از حضرت امام باقر(ع) سؤال شد: مرگ چيست؟
فرمود: «مرگ، همان خوابى است كه هر شب به سراغتان مىآيد؛ با اين تفاوت كه مدتش
طولانى است».
مأموران مرگ
مأمور مرگ كيست؟ يا به عبارت ديگر مأموران مرگ چه كسانى هستند؟
پاسخ را در قرآن پىجويى مىكنيم:
(اللَّهُ الَّذي يَتَوفّاكُم)(13)
خداست كه شما را مىميراند.
(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)(14)
فرستادگان ما، او را مىميرانند.
(يَتَوفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوت)(15)
«فرشته مرگ، شما را مىميراند».
از اين آيات، چنين فهميده مىشود:
الف - ميراننده اصلى خداست؛ لذا در برخى از آيات، اين امر به آن ذات اقدس نسبت
داده شده است.
ب - مأموريت اصلى به عهده «فرشته مرگ» (عزرائيل) است.
ج - منظور از فرستادگان، همان فرشتگان است كه دستياران فرشته مرگ هستند.(16)
مرگ و سيماى فرشتگان
از برخى آيات و روايات استفاده مىشود كه مرگ و سيماى فرشتگان مرگ، نسبت به
نيكوكاران و بدكاران يكسان نيست:
الف - نسبت به نيكوكاران:
(تَحِيَّتُهُم يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَاَعدَّلَهُمْ اَجْراً كَريماً)(17)
هديه مؤمنان و پذيرايى از آنان، در هنگام نيل به رحمت حق، سلام خدا و بشارت لطف
الهى است؛ و براى آنها، پاداشى بزرگ آماده شده است.
(اِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُنَّا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ
عليْهِمُ الْمَلائكةُ اَلّا تَخافُوا وَ لاتَحْزَنوا وَاَبْشِروا بِالْجَنَّةِ
الَّتي كُنْتُم تُوعَدُونَ)(18)
آنان كه مىگفتند پروردگار ما خداست، و بر اين ايمان، پايدار ماندند، فرشتگان
(رحمت) بر آنان فرستاده شوند (و به ايشان، مژده دهند) كه هيچ ترسى و اندوهى
نداشته باشيد و بهشت نويد داده شده، بر شما بشارت باد.
(الَّذين تَتَوفّاهُمُ الْمَلائِكةُ طَيِّبين يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُم تَعمَلُون)(19)
فرشتگان (رحمت) وقتى جان انسانهاى پاك را گيرند، به آنها درود فرستند و گويند:
به جهت اعمال نيكتان، اكنون به بهشت درآييد.
به رواياتى در اينباره توجه فرماييد:
قال أميرُالْمُؤمنين(ع): «مَنْ كانَ مِنْ أَهْلِ الطّاعَةِ، تَوَلَّتْ قَبْضَ
رُوحهِ مَلائكةُ الرَّحْمَةِ».
(20)
اميرمؤمنان(ع) فرمود: «فرشتگان رحمت، جان انسانهاى نكوكردار را مىستانند».
قالَ السّجاد(ع): «مَا الْمَوْتُ (لِلْمؤْمِن) اِلّا قَنْطَرَةٌ
تُعَبَّرُبِكُمْ عَن البُؤسِ والضَّرّاءِ اِلى الْجَنانِ الْواسِعَةِ
وَالنَّعيمِ الدّائمة».
(21)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود: «مرگ براى مؤمن، همچون گذشتن از تيرهروزىها و
زيانها، به سوى بهشت پهناور و نعمتهاى جاودان است».
سُئلَ عَنِ الصّادِق(ع): «صِفْ لَنَا الْمَوْتَ؟
قالَ: «لِلْمُؤمِن كَأطيب ريحٍ يَشُمُّهُ، فَيَنْعَسُ لِطيبهِ، وَ يَنْقَطِعُ
التّعَبُ وَاْلاَلَمُ كُلُّهُ عَنْه».
(22)
از امام صادق(ع) راجع به «توصيف مرگ» سؤال شد:
حضرت فرمود: «مرگ براى مؤمن، همانند بو كردن بهترين گلهاست كه با بوى آن به
خواب مىرود؛ و با مرگ، تمام درد و رنجهاى او از بين مىرود».
ب - نسبت به بدكاران:
(وَلَوْتَرى اِذْ يَتَوفّى الَّذينَ كَفَروا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ
وُجُوهَهُم وَاَدْبارَهُم وَذُوقوا عَذابَ الحَريقِ ذلِك بِما قَدَّمَتْ
اَيْديكُم)(23)
اگر سختى حال كافران را، هنگامى كه فرشتگان جان آنها را مىستانند، بنگرى
(خواهى ديد كه) بر رو و پشت آنان مىزنند و به آنها مىگويند: مزه سوزنده آتش
را به جهت كردار زشت دنياتان بچشيد.
(فَكَيْفَ اِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكةُ يَضْرِبُونَ وُجوهَهُم
وَاَدْبارَهُم)(24)
پس(بدكاران) با چه حال سختى روبهرو شوند، هنگامى كه فرشتگان (عذاب) جانشان را
مىگيرند و بر پشت و روى آنها (تازيانه) مىزنند.
(اِذا بَلَغَتِ التَّراقي وَقيلَ مَنْ راقٍ وَظَنَّ اَنَّهُ الفِراقُ
وَالْتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ)(25)
وقتى، جان بدكاران به گلوهايشان رسد، گويند: چه كسى مىتواند ما را از اين درد
و رنج برهاند؟ (و كسى فرياد رسشان نيست!) اين حادثه بر آنها بسىناگوار است.
آنگاه يقين مىكنند كه اينك زمان فراغ از دنياست و شدت مرگ چنان است كه ساقهاى
پاهايشان به هم در پيچد.
به رواياتى در اينباره نيز توجه فرماييد:
قالَ اَميرُالمؤمنين(ع): «مَنْ كانَ مِنْ اَهْلِ الْمَعْصِيَةِ، تَوَلَّتْ
قَبْضَ رُوحهِ مَلائكةُ النَّقْمَة».
(26)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «هر كس اهل معصيت باشد، فرشتگان عذاب، جانش را
مىستانند».
قالَ السَّجادُ(ع) «(اَلْمَوْتُ) لِلْكافِرِ، كخَلْعِ ثِيابٍ فاخِرَةٍ؛
والنَّقلِ عَنْ مَنازِلَ اَنيسَةٍ؛ وَاْلاسْتِبدالِ بَاَوْسَخِ الثّيابِ وَ
اَخْشَنِها وَأَوْحَشِ المنازِل وَاَعْظَمِ الْعَذابِ!».
(27)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود: «مرگ براى كافر، همانند بركندن جامههاى نيكو و
پوشيدن جامههاى چركين و تنآزار و همچون كوچيدن از خانههاى آرامش بخش به
خانههاى ناآرام و دهشتناك است».
قالَ الصَّادِق: «(اَلْمَوْتُ) لِلْكافِر، كَلَسْعِ الاَفاعي وَلَذْغِ
العَقارِب اَوْاَشدَّ!».
(28)
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «مرگ، براى كافر، بدتر (از زخم و جراحتهاى ناشى) از
نيش مار و عقرب است».
در اينجا، حكايتى شگفت از سيماى فرشته مرگ را نسبت به بدكاران يادآور مىشويم:
حضرت ابراهيم(ع)، ازعزرائيل درخواست كرد كه چهره خود را به هنگام گرفتن جان
كفار و بدكاران به او نشان دهد! عزرائيل گفت: روى برگردان تا نشانت دهم!
ابراهيم نيز چنين كرد.
وقتى، «عزرائيل» خودش را بدان شكل درآورد، «ابراهيم» مردى سيهچرده را ديد كه
موهايش (مانند سيخ) ايستاده، بسيار بد بو و بدلباس است و از دهان و بينىاش دود
و آتش زبانه مىكشد؛ لذا از شدت ترس و هراس، غَش كرد و بر زمين افتاد.
«عزرائيل» به شكل اولش -كه به سراغ مؤمن مىآيد- درآمد و او را به هوش آورد.
ابراهيم(ع) فرمود: اگر كافران و بدكاران، غير از اين كيفر، هيچ عذاب ديگرى
نداشته باشند، آنها را بس است.
(29)
نخستين منزلگاه
از آيات و روايات چنين استنباط مىشود كه انسان، پس از مرگ، يكباره وارد جهان
اخروى نمىشود؛ بلكه وقوع «قيامت كبرى» همراه با يك سرى انقلابها و دگرگونىها
در كل نظام هستى و موجودات جهان است -كه انشاءاللَّه، در گفتار دهم از آن بحث
خواهيم كرد.
البته، تصور نشود كه در فاصله مرگ تا قيامت، انسانها در خاموشى، بىحسى و
بىحياتى به سر مىبرند؛ بلكه در فاصله بين دنيا و قيامت، عالمى - به مراتب -
برتر از دنياى كنونى هست كه داراى حيات همراه با لذت و سرور براى نيكوكاران و
رنج و اندوه براى بدكاران است.
عالم واسطه بين دنيا و آخرت - كه اين نوشتار را به انگيزه بحث از آن نگاشتهايم
- «برزخ» نام دارد.
«عالم برزخ» نسبت به آخرت (قيامت بزرگ)، «قيامت كوچك» ناميده مىشود. از اين رو
در روايت آمده است:
قال النَّبي(ص): «الْمَوتُ، الْقيامَة؛ مَنْ ماتَ، فَقَدْ قامَتْ قيامَتُه».
(30)
پيامبر(ص) فرمود: «مرگ، آغاز قيامت است؛ هر كس بميرد، قيامتش بر پا مىشود».
بنابراين، مراد از قيامت در اين روايت، قيامت كوچك (عالم برزخ) است؛ نه، قيامت
بزرگ (عالم آخرت).
به يارى خداوند، در گفتارهاى آتى، از برخى حقايق آن جهان - تا حد امكان - پرده
برخواهيم داشت و شما عزيزان را با اين عالم شگفت-كه به مراتب، انديشه و ياد آن،
از انديشه و ياد مرگ هم سازندهتر است-آشنا مىكنيم.
پىنوشتها:
1 . «المحجةالبيضاء»، الفيض الكاشانى، ج8، ص242؛ مؤسسة
النشر الاسلامى.
2 . «مكارم الاخلاق»، الشيخ الطبرسى، باب12، ص463؛ مؤسسة
الاعلمى للمطبوعات.
3 . «المحجة البيضاء»، ج8، ص242.
4 . با استفاده از: «حيات اخروى»، شهيد مرتضى مطهرى، ص8،
دفتر انتشارات اسلامى.
5 . برگرفته از: «قاموس قرآن»، على اكبر قرشى، ج7، ص 230 -
231، دارالكتب الاسلامية.
6 . انعام (6) آيه 61.
7 . سجده (32) آيه 11.
8 . يونس (10) آيه 104.
9 . انعام (6) آيه 60.
10 . زمر (39) آيه 42.
11 . «الفروع من الكافى»، الشيخ الكلينى، ج3، ص 258،
انتشارات علميه اسلامى.
12 . «معانى الاخبار»، الشيخ الصدوق، ص289. مؤسسة النشر
الاسلامى.
13 . يونس (10) آيه 104.
14 . انعام (6) آيه 61.
15 . سجده(32) آيه 11.
16 . «بحارالانوار»، العلامة المجلسى، ج6، ص141، دارالكتب
الاسلامية:
قال على(ع): «للملك الموت اعوان من ملائكة الرحمة و النقمة؛ يصدرون عن امره و
فعلهم فعله».
على(ع) فرمود: «عزرائيل، داراى همكاران و دستيارانى از فرشتگان رحمت و فرشتگان
عذاب مىباشد كه زير نظر او كار مىكنند».
17 . احزاب (33) آيه 44.
18 . فصلت (41) آيه 30.
19 . نحل (16) آيه 32.
20 . «بحار الانوار»، ج6، ص 141.
21 . «معانى الاخبار»، ص289.
22 . «معانى الاخبار»، ص 287. «بحار الانوار»، ج6، ص 152.
23 . انفال (8) آيه 50 - 51.
24 . محمد (47) آيه 27.
25 . قيامت (75) آيه 26 - 29.
26 . «بحار الانوار»، ج6، ص141.
27 . «معانى الاخبار»، ص 289.
28 . «معانى الاخبار»، ص278. «بحار الانوار»، ج6، ص152.
29 . «المحجة البيضاء»، ج8، ص259:
قال ابراهيم(ع) لملك الموت: «هل تستطيع ان ترينى الصورة التى تقبض فيها روح
الفاجر؟
قال: فاعرض عنى؛ فاعرض عنه؛ ثم التفت فاذا هو برجل اسود قائم الشعر، منتن
الريح، اسود الثياب، يخرج من فيه و منخريه لهب النار و الدخان؛ فغشى على
ابراهيم(ع) ثمَّ افاق وقد عاد ملك الموت الى صورته الاولى.
فقال: «يا ملك الموت! لولم يلق الفاجر عند موته الاصورة وجهك؛ لكان حسبه».
30 . «المحجة البيضاء»، ج8، ص 297.