محاسبه اعمـال
از نظر آيات و احاديث، محاسبه اعمال امرى قطعى و ضرورى است. گرچه هر
انسانى نامه اعمال خود را كه همه چيز در آن نوشته شده در قيامت به همراه
دارد، ولى چون اعمال او در طول عمر، بسيار گسترده بوده و از وضع آنها آگاهى
كاملندارد، در قيامت در محضر پروردگار جهان حضور مىيابد تا همه آنها را
بالعيان مشاهده كند.
در قرآن مىگويد: «در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مىآيند تا
اعمالشان را به آنها نشان بدهند. هر كس به مقدار ذرهاى كار نيك انجام داده
آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذرهاى كار بد انجام داده آن را مشاهده
خواهد كرد.» (145)
و مىفرمايد: «روزى كه هر كس كارهاى نيك خود را حاضر ببيند و همچنين
كارهاى بد خود را و آرزو كند كهاى كاش در ميان او و كردار بدش فاصله زيادى وجود داشت.» (146)
در قيامت و به هنگام حساب، نامه عمل هر انسانى به دستش داده مىشود، ولى
همه انسانها يكسان نامه خود را دريافت نمىكنند، بلكه نامه مؤمنين و
نيكوكاران به دست راستشان داده مىشود و اين از نشانههاى آسان بودن
حسابشان مىباشد، و نامه كافران و ستمكاران از پشت سر و به دست چپشان داده
خواهد شد كه نشانه سختگيرى در حساب است.
در قرآن مىگويد: «هر كس نامهاش را به دست راستش دهند، حساب آسانى
خواهد داشت و شادمان نزد خويشانش خواهد رفت. و هر كس نامهاش از پشت سر
داده شود، مىگويد: اى واى كه هلاك شدم، و به آتش افروخته در آيد.» (147)
گروههاى مردم در قيامت
مردم در قيامت سه گروهاند:
1. صالحان: گروه اول كسانىاند كه از جهت ايمان و عمل صالح در بالاترين
مراتب واقع شدهاند كاملاً پيرو شريعت بوده و كار خلاف و گناهى انجام
ندادهاند. اين گونه افراد نياز به حساب ندارند و قبل از همه به بهشت
مىروند.
قرآن مىگويد: «روزى كه قيامت برپا شود مردم از يكديگر جدا شوند، كسانى
كه ايمان آورده و عملهاى صالح انجام دادهاند در باغى از بهشت شادمانى
مىكنند.» (148)
و مىفرمايد: «(در آن روز) شما سه گروه مىباشيد: يكى سعادتمندان و
آنان كيستند، ديگرى شقاوتمندان و آنان چگونهاند، ديگرى پيشتازان، اينان
مقربانند، در بهشتهاى پر نعمت.» (149)
علامه طباطبائى در تفسير آيه نوشته است: مراد از سابقين در آيه كسانى
هستند كه در انجام كارهاى نيك بر ديگران سبقت گرفتهاند و به همين جهت در
رسيدن به آمرزش و رحمت و لطف خدا نيز بر ديگران سبقت مىگيرند. (150)
2. مشركان و كافران و ستمكاران: اين گروه نيز در قيامت با مشاهده نامه
عمل خود كه تاريك و پر از زشتىها و بدىها و خوىهاى آزار دهنده است، و
نورى در نفس و نامه عملشان ديده نمىشود، به خسران و زيان كامل خود پى
مىبرند. تكليفشان روشن است و نيازى به حساب ندارند. عمل خيرى ندارند تا
نياز به حساب باشد، چون ايمان شرط قبولى خيرات است.
قرآن مىگويد: «كسانى كه كافر شدهاند و آيات ما را تكذيب مىكنند و ديدار آخرت را دروغ مىپندارند همه در عذاب حاضر خواهند شد.»
(151)
و مىفرمايد: «آنگاه به ستمكاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا جز
اين است كه به كيفر اعمالتان مىرسيد.» (152)
و مىفرمايد: «هر كس كه به آيات خدا كافر شود همانا كه خدا سريع الحساب
است.» (153)
و مىفرمايد: «اعمال كافران همانند سرابى در بيابان است، انسان تشنه
گمان كند آب است ولى وقتى بدان نزديك شد چيزى نمىيابد، و خداى را نزد خود
مىيابد كه جزاى او را به تمام خواهد داد، و خدا با سرعت به حساب بندگان
رسيدگى مىكند.» (154)
و مىگويد: «همانا كه خدا گناه مشركان را نمىآمرزد.» (155)
امام سجاد عليهالسلام در ضمن حديث مفصلى فرمود: «براى مشركان ميزانى
نصب نمىشود و كتابى باز نمىگردد، گشودن كتاب اختصاص به مسلمين دارد.» (156)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «خداى عزّوجلّ به حساب اعمال همه
بندگان رسيدگى مىكند، جز كسانى كه مشرك باشند، براى اينان حسابى
باز نمىكند بلكه بدون حساب داخل دوزخ مىشوند.» (157)
3. حد وسطها: گروه سوم كسانى هستند كه نه كافر محضاند، نه مؤمن خالص
بلكه حد وسط مىباشند. به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند و به مقدار
ايمانشان انجام وظيفه كرده و عملهاى صالحى دارند، ولى در اثر ضعف ايمان
قصور و تقصيراتى نيز دارند. قرآن مىگويد: «گروهى ديگر به گناهان خود
اعتراف كردند كه اعمال نيك را با كارهاى زشت آميختهاند، شايد خدا توبه
آنها را بپذيرد زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.» (158)
تعيين سرنوشت نهايى اين گونه افراد نياز به حساب دارد. گرچه خداى متعال
به طور كامل و دقيق بر اعمال بندگانش اشراف دارد و كوچكترين چيزى بر او
مخفى نيست، قبل از محاسبه همه چيز برايش روشن است و نتيجههاى آن را
مىداند، ولى در عين حال محاسبه اعمال در قيامت يك امر ضرورى است. بدين جهت
كه هر انسانى اكثر كارهاى خوب و بد خود را كه در طول عمر انجام داده فراموش
مىكند، به علاوه به ظاهر اعمال خود مىنگرد و از باطن آنها اطلاع درستى
ندارد و به همين جهت توقع پاداشهايى را دارد كه در شأن او نيست. خداى
متعال پاداش و كيفر بندگان را طبق استحقاق واقعى مىدهد، نه توقع و انتظار
اين و آن. بنابراين حساب قيامت لازم است تا بندگان عذرى نداشته باشند و
بدانند كه طبق عدالت با آنها رفتار شده است.
حساب قيامت بسيار گسترده و دقيق است و همه چيز مورد سئوال قرار مىگيرد.
در اينجا به برخى از آنها به طور كوتاه اشاره مىشود:
موارد مورد سؤال در قيامت
اول: اصول عقايد: نخستين و مهمترين چيزى كه مورد حساب قرار مىگيرد
اصول عقايد است. عقائد از جهات مختلف مورد سنجش و بررسى قرار مىگيرند: آيا
همه را باور داشته يا برخى از آنها مورد شك يا انكار بوده است؟ آيا كاملاً
صحيح و خالص بودهاند يا به خرافاتى آلوده بودهاند؟ آيا در باطن ذات او
نفوذ كرده و به مرتبه ايمان و يقين قلبى رسيده يا اين كه از حد كلمات زبانى
و مفاهيم ذهنى تجاوز نكرده است؟ اين قبيل امور در كمال و نورانيت نفسانى و
درجات اخروى انسانها تأثير دارند و در قيامت و به هنگام حساب بايد روشن
شوند.
دوم: نعمتها: نعمتهايى كه خداى متعال به بندگانش عطا كرده تا سرمايه
اوليه تجارت دنيوى و وسيلهاى براى تحصيل زاد و توشه سعادت اخروى او باشد.
در قيامت و به هنگام حساب در رابطه با همين نعمتهاى گرانقدر سؤال خواهد
شد. دنيا واقعاً مزرعه آخرت و محل تجارت بندگان است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «دنيا مزرعه آخرت است.» (159)
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «دنيا براى اولياى خدا تجارتخانه است،
رحمت خدا را در آن كسب مىكنند، و بهشت را سود مىبرند.» (160)
نعمتهاى گرانقدر الهى بسيار گسترده و زيادند كه در برخى احاديث به
نمونههايى از آن كه در قيامت در رابطه با آنها سئوال مىشود اشاره شده
است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «در قيامت بنده خدا قدم از قدم بر
نمىدارد جز اين كه در باره چند چيز مورد سئوال قرار خواهد گرفت: از عمرش
كه در چه راهى صرف و به پايان رسيده است. و از جوانىاش كه چگونه آن را
فرسوده كرده و از مالش كه از چه راهى كسب و در كجا به مصرف رسانيده است، و
از محبت و دوستى با ما اهل بيت.» (161)
ايشان صلىاللهعليهوآله در حديث ديگرى فرمود: «براى بنده خدا در
قيامت در برابر هر روزى بيست و چهار خزينه باز مىشود به تعداد ساعتهاى
شبانه روز، وقتى خزينهاى را مشاهده مىكند كه پر از نور و سرور است آن
چنان شاد مىشود كه اگر شادى او را در ميان دوزخيان تقسيم كنند عذابهاى
دوزخ را فراموش خواهند كرد. آن خزينه مربوط به ساعتى است كه پروردگارش را
در آن عبادت كرده است. آن گاه خزينه ديگرى را برايش مىگشايند كه تاريك و
ترسناك است، از مشاهده آن، چنان به جزع و فرياد مىافتد كه اگر آن را در
ميان بهشتيان تقسيم كنند لذتها و خوشىهاى بهشتى را فراموش مىكنند و آن ساعتى است كه در آن مرتكب معصيت شده است: سپس خزينه ديگرى
را برايش مىگشايند كه چيزى را در آن مشاهده نمىكند و آن ساعتى است كه در
خواب بوده يا به برخى كارهاى مباح دنيوى اشتغال داشته است، از مشاهده آن
احساس زيان مىكند و از فوت آنچه را كه مىتوانسته انجام دهد ولى كوتاهى
كرده به گونهاى متأسف مىشود كه قابل توصيف نيست. و به همين جهت روز قيامت
به «يوم التغابن» ناميده شده است.» (162)
سوم: عبادات: واجبات و مستحبات، مانند نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، و
ديگر امور عبادى. امور عبادى در صورتى مورد قبول و ترفيع درجات واقع
مىشوند كه اولاً: طبق موازين شرع و همان گونه كه شارع فرموده انجام بگيرند
و ثانياً: براى رضاى خدا و به قصد قربت انجام بگيرند. اگر به قصد ريا و
خودنمايى يا سرگرمى و تفريح انجام بگيرند نه تنها ثواب ندارند بلكه گناه و
نوعى شرك محسوب خواهند شد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: «هر عمل ريايى شرك است. هر كس عملى را
براى غير خدا انجام دهد ثواب خود را نيز بايد از مردم دريافت كند، و هر كس
براى خدا عملى را انجام دهد پاداش او بر عهده خداست.» (163)
على بن سالم مىگويد: از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه فرمود: «خداى
متعال فرموده: من بهترين شريك هستم، هر كس غير از مرا در عمل خود شريك
نمايد عمل او را قبول نخواهم كرد، من عملى را قبول مىكنم كه خالص براى من باشد.» (164)
چه بسا افرادى كه سالها عبادت كرده و بدانها شادمان بوده و خود را
بهشتى مىپنداشته، ديگران نيز در بارهاش همين تصور را داشتهاند ولى چون
در واقع براى غير خدا بوده در قيامت و بعد از حساب پاداش نيكى دريافت
نخواهد كرد. نعوذبالله.
چهارم: صدقات جاريه: خيرات و كارهاى مفيدى كه نياز به صرف اموال دارد،
مانند: حج، عمره، زيارت، احداث مسجد، بيمارستان، درمانگاه، مدرسه، دانشگاه
و ديگر كارهاى خير و ماندنى كه صدقات جاريه ناميده مىشوند. اين قبيل كارها
بسيار ارزشمند هستند، ولى مشروط به دو شرط: شرط اول اين كه با قصد قربت
انجام بگيرند، نه براى شهرت و خودنمايى و كسب موقعيت اجتماعى، چنان كه
قبلاً بدان اشاره شد. شرط دوم اين كه اموال صرف شده حلال باشد، و گرنه در
قيامت براى او سودى نخواهد داشت.
حضرت صادق عليهالسلام فرمود: «اگر انسان از راههاى حرام اموالى را به
دست آورد و با آنها به حج برود، هنگامى كه به قصد احرام تلبيه مىگويد، از
جانب خدا به او گفته مىشود: لا لبيك و لا سعديك (نه تو را مىپذيرم و نه
خوشآمدى) و چنان چه هزينههاى حج از راه حلال باشد، به هنگام تلبيه در
جوابش گفته مىشود: لبيك و سعديك (تو را مىپذيرم و خوشآمدى). (165)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: اگر انسان مال حرامى
را كسب كند و از آن صدقه بدهد پاداشى دريافت نخواهد كرد، و اگر آن را در
زندگى صرف كند برايش بركت ندارد، و اگر آن را براى ورثه بگذارد توشهاى
براى آتش دوزخ خواهد شد. (166)
چه بسا افرادى كه تأسيسات خيريهاى داشته و از نيكوكاران به شمار
رفتهاند، و بدين جهت شادمانند و خود را مستحق ثوابهاى كلان مىدانند، ولى
چون از اموال حرام صرف شده در قيامت پاداش نيك نخواهند داشت. اين واقعيتها
بعد از حساب قيامت روشن خواهد شد.
سختترين مراحل حسابرسى
سختترين مراحل حساب، رسيدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به يكديگر
است. انسانها با هم زندگى مىكنند و نسبت به همديگر حقوقى دارند. رعايت
حقوق يك وظيفه الهى است كه پيامبران و پيامبر اسلام در باره آن تأكيد
داشتهاند. و در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
حقوق الناس بسيار گسترده است. ذكر انواع و اصناف حق داران و تفصيل حقوق
هر يك در كتب حديث آمده ولى تفصيل آن در اين اوراق محدود امكانپذير نيست.
به طور كوتاه به برخى از آنها اشاره مىكنم: هر يك از زن و شوهر، پدر و
مادر و فرزندان، خويشان و نزديكان، همسايگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجويان، ثروتمندان و تهىدستان،
كارگزاران و زيردستان، همكيشان و هموطنان و... نسبت به يكديگر وظايف و
حقوقى دارند. كه رعايت آنها يك وظيفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضييع
آنها يك گناه و جرم محسوب مىشود، كه در قيامت مورد بازخواست قرار خواهد
گرفت.
خداى متعال امكان دارد در قيامت از حقوق تضيع شده خودش صرف نظر كند، ولى
از حقوق تضيع شده بندگان نسبت به يكديگر صرف نظر نخواهد كرد؛ مگر اين كه
خودشان رضايت دهند و از دادخواهى صرف نظر كنند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى كه بخشيده
نخواهد شد، دوم ظلمى كه بدون دادستانى رها نمىشود، سوم ظلمى كه مورد بخشش
قرار خواهد گرفت: ظلمى كه بخشيده نخواهد شد عبارت است از شرك به خدا، قرآن
مىفرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ» اما ظلمى كه
بخشيده مىشود ستم كوچكى است كه هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما
ظلمى كه بدون حساب رها نمىشود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به يكديگر،
قصاص در آنجا بسيار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم كارد و زدن
تازيانه نيست بلكه بسيار سختتر است. (167)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هر كس از قصاص مىترسد
از ستم به مردم خوددارى كند.» (168)
مشكل حسابرسى به حق الناس در قيامت اين است كه در آنجا چيزى ندارد تا
به طلبكاران بدهند؛ مثلاً كسى كه اموال مردم را در دنيا غصب كرده يا نفقه
زن و فرزندانش را نداده يا شخصى را كشته و ديهاش را نپرداخته يا ضربهاى
به مظلومى زده و ديهاش را نداده يا زيان مالى به كسى زده و جبرانش نكرده
يا از كسى غيبت كرده يا به او توهين و هتك حرمت كرده و راضىاش نساخته است،
در قيامت و به هنگام دادرسى چيزى ندارد تا به طلبكاران بپردازد.
حل اين مشكل به يكى از دو وجه امكان دارد: وجه اول اين كه به مقدار طلب
بستانكار از حسنات بدهكار برداشته مىشود و به طلبكار داده مىشود. وجه
دوم اين كه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سيئات شاكى برداشته و در
نامه عمل بدهكار ثبت مىشود.
شخصى از امام باقر يا صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: بدهكار را
در قيامت حاضر مىكنند در حالى كه شديداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى
دارد از او مىگيرند و به طلبكارش مىدهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان
طلبكار مىگيرند و به بدهكار مىدهند. (169)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «شخصى را در قيامت براى
حساب در محضر خداى متعال حاضر مىسازند و نامه اعمالش را به دستش مىدهند،
وقتى در آن نگاه مىكند حسناتش را در آن مشاهده نمىكند، مىگويد: خدايا!
اين نامه عمل من نيست، چون عملهاى صالح خود را در آن نمىيابم. در جواب
گفته مىشود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غيبتى
كه از مردم كردهاى به آنان داده شده است. سپس شخص ديگرى را براى حساب حاضر
مىسازند و نامه عملش را به دستش مىدهند. هنگامى كه در آن مىنگرد
عبادتهاى فراوانى در آن مشاهده مىكند كه آنها را انجام نداده است،
مىگويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست چون بعضى كارهايى كه انجام ندادهام
در آن ثبت شده است. در جواب گفته مىشود: چون فلان كس از تو غيبت كرده بود،
در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل كرديم.» (170)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «روز قيامت گروهى مىآيند در حالى
كه حسناتى دارند همانند كوهها، پس خداى متعال حسنات آنها را همانند ذرات
گرد و غبار پراكنده مىسازد. پس آنها را به دوزخ مىبرند. سلمان عرض كرد:
يا رسولاللّه اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينان اهل روزه و نماز و شب
بيدارى بودهاند ولى هنگامى كه مال حرام بر آنها عرضه مىشد به آن حمله
مىكردند.» (171)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از اصحاب سئوال كرد: آيا مىدانيد مفلس
(ورشكسته) كيست؟ در جواب گفته شد: مفلس در ميان ما كسى است كه نه پول دارد
نه جنس، حضرت فرمود: «مفلس واقعى از امت من كسى است كه در قيامت با نماز و
روزه و زكات حضور مىيابد، در حالى كه به بعض افراد دشنام داده، به بعضى
تهمت زنا زده، مال مردم را خورده، كسى را كشته، به مردم كتك زده است پس از
حسنات او مىگيرند و به اين و آن مىدهند. اگر حسناتش تمام شد ولى هنوز
طلبكار دارد از گناهان طلبكارها مىگيرند و به او مىدهند آنگاه در جهنم
سقوط مىكند.» (172)
تفاوت در حساب
حساب همه بندگان در قيامت يكسان نيست، بلكه براى گروهى بسيار آسان و
براى گروهى ديگر بسيار سخت خواهد بود. در قرآن كريم حساب سه گونه توصيف شده است: حساباً شديداً، سوء الحساب، حساباً
يسيراً. اين تفاوتها به جهت نوع اعمال آنهاست، كفار و ستمكاران و
گناهكاران حسابشان بسيار سخت و دشوار است. بدكردارى و گناه زياد دارند و
با كمال دقت به جزئيات اعمال آنها رسيدگى خواهد شد، مخصوصاً ستمكاران كه
بايد پاسخگوى ستمهاى خود و كسب رضايت ستمديدگان باشند، اما مؤمنان
نيكوكار كه نامه عملشان به دست راستشان داده شده حسابشان آسان است، چون
اعمال بدى ندارند يا اندك است پس نياز به حساب ندارند، با سرعت به حسابشان
رسيدگى مىشود و شادمان رهسپار بهشت برين و زندگى در كنار پيامبر و اولياى
خدا مىشوند.
بهترين وسيله براى نجات از سختىهاى حساب، حسابرسى انسان به اعمال خويش
در همين دنيا و قبل از فرارسيدن مرگ است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله
فرمود: «پيش از اين كه به حساب شما رسيدگى شود خودتان به حسابتان برسيد،
قبل از اين كه اعمال شما را با ميزان توزين كنند، خودتان آنها را بسنجيد، و
بدين وسيله براى عرضه بزرگ اعمال آماده سازيد.» (173)
چه خوب است انسان در هر شبانه روز ساعتى را به بررسى حساب اعمال خود
اختصاص دهد. خلوت كند و به طور دقيق و بدون مسامحه كليه اعمال روزانه خود
را بررسى كند، اگر كاملاً به وظايفش عمل كرده خداى را بر اين توفيق سپاس
گويد و تصميم بگيرد در آينده نيز چنين بلكه بهتر باشد. و اگر كار واجبى از او فوت شده. چنان چه قابل جبران است فوراً
جبران كند، اگر گناهى را مرتكب شده توبه كند و تصميم بگيرد در آينده آن را
تكرار نكند، اگر حق الناسى بر گردنش آمده فوراً آن را ادا كند و صاحب حق را
راضى نمايد و اگر فوريت آن امكان ندارد تصميم بگيرد در اولين فرصت رضايت او
را جلب كند. و از خداى متعال پوزش بطلبد. در تصفيه حساب خود به طورى جدى
باشد كه گويا آخرين ساعت عمر اوست و مرگش فرا خواهد رسيد. چنين افرادى در
قيامت نياز به حساب ندارند و بدون حساب يا با حسابى سريع رهسپار بهشت برين
خواهند شد.
سرعت در حساب
حساب همه بندگان با هم و با سرعت انجام مىگيرد. در آيات متعدد قرآن
بدين مطلب تصريح شده است:
ـ «اينان از آنچه كسب كردهاند بهره مىبرند و خدا با سرعت به حساب
مىرسد.» (174)
ـ «هر كس به آيات خدا كفر بورزد خدا به حسابها با سرعت رسيدگى مىكند.»
(175)
ـ «اينان نزد پروردگارشان پاداش نيك دارند همانا كه خدا سريع الحساب
است.» (176)
ـ «پرهيزگار باشيد همانا كه خدا سريع الحساب است.» (177)
ـ «خدا حكم مىكند و حكم او فسخ نمىشود و او با سرعت به حساب بندگان
مىرسد.» (178)
ـ «تا خدا هر كس را بدان چه عمل كرده پاداش دهد، همانا خدا سريع الحساب
است.» (179)
ـ «آن روز هر كس را به همان چيز كه كسب كرده جزا مىدهند و به كسى ستم
نمىشود. همانا كه زود به حساب بندگان مىرسد.» (180)
ـ «سپس به سوى خدا، مولاى حقيقى خويش باز گردانيده شوند، بدانيد كه حكم
از خداست و او سريعترين حسابگران است.» (181)
از اين قبيل آيات استفاده مىشود كه خداى متعال با سرعت به همه اعمال
كوچك و بزرگ بندگان رسيدگى مىكند و تكليفشان روشن مىگردد.
علامه طباطبائى در ذيل همين آيات و در توجيه سرعت حسابرسى خداى متعال
به چند نكته مهم اشاره كرده است:
1. خداى متعال به كليه اعمال بندگان، كوچك وبزرگ، ريز و درشت، متقدم و
متأخر علم حضورى دارد؛
2. عين اعمال نيك و بد بندگان ثبت مىشود و باقى مىماند و به صورت ديگرى تبديل مىگردد، و همينها پاداش و جزاى بندگان خواهند
بود؛
3. در دنيا و بعد از هر عمل نيك يا بدى جزاى آن به بندگان داده مىشود و
حسابش براى خداى متعال روشن است، ولى ظرف ظهور آن براى خود بندگان قيامت
مىباشد. (182)
شخصى از اميرالمؤمنين عليهالسلام سئوال كرد: خداى متعال چگونه به حساب
بندگان رسيدگى مىكند در حالى كه بسيار زياد هستند؟ فرمود: «چنان كه با
همين كثرت به آنها روزى مىرساند. عرض كرد: چگونه به حساب آنها مىرسد در
حالى كه او را نمىبينند؟ فرمود: چنان كه به آنها روزى مىدهد در حالى كه
او را مشاهده نمىكنند.» (183)
در توضيح حديث مىتوان چنين گفت: رزق عبارت است از چيزهايى كه انسان در
ادامه حيات و سلامت و رفاه خويش بدانها نياز دارد مانند انواع خوراكىها،
آب،پوشاك، نور، انرژى، هوا، دارو و... خدا به انسان رزق و روزى مىدهد؛
بدين معنا كه در نظام آفرينش به نياز انسانها عنايت داشته همه علل و عوامل
رزق انسان را پيشبينى كرده و آفريده و ابزار بهرهگيرى از آنها را در وجود
او نهاده است. فعل و ايجاد خدا دفعى است و تدريج ندارد، ولى روزى گرفتن
انسانها تدريجى و زمانى است. چنان نيست كه در روزى رساندن به هر يك از
انسانها نياز به عنايت و اراده جديد باشد.
خدا خالق زمان و مكان است؛ چنان كه ذات مقدسش نياز به زمان و مكان
ندارد، فعلش نيز تدريجى و زمانى نيست: «وَما أَمْرُ السّاعَةِ إِلاّ
كَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».
در مورد حساب بندگان نيز همين گونه است. خداى متعال به همه اعمال بندگان
علم حضورى دارد، حساب و نتيجههاى اعمالشان بر او روشن است و نيازى به حساب
تك تك آنها وجود ندارد، گرچه ثمره آن براى بندگان در قيامت آشكار مىگردد.
شفـاعت
شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قيامت يكى از مسائل مهم اسلامى است،
نفى و اثبات و حدود و شرايط آن همواره در علم كلام و تفسير مورد بحث بوده
است. شناخت معناى صحيح شفاعت براى كسانى كه به خدا و معاد ايمان دارند و
پيروى از احكام و قوانين شريعت را تنها راه تأمين سعادت اخروى و نجات از
مهالك مىدانند امرى است بسيار مهم و سرنوشت ساز. اين موضوع حياتى را به
طور فشرده، تحت چند عنوان بررسى مىكنيم:
تعريف شفاعت
شفاعت در لغت به معناى وساطت و درخواست عفو يا احسان نسبت به شخصِ قابل
ترحم از شخص قدرتمند ديگرى مىباشد. شفاعت در ميان همه جوامع انسانى، كوچك
و بزرگ و حتى در بين اعضاى خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگى
اجتماعى به شمار مىرود. شفاعت در جايى مصداق پيدا مىكند كه فرد يا گروه
نيرومندى اداره امور جمعيتى را بر عهده داشته باشند، و براى زيردستان خود مقررات و قوانينى
را جعل كرده و براى اطاعتكنندگان پاداشهاى نيك و براى متخلفان جريمه هايى
را مقرر نموده باشند. در چنين اجتماعى اگر همه افراد به وظايف خود عمل كنند
پاداش نيك خواهند ديد و نيازى به شفاعت نيست ولى اگر تعدادى از آنها مرتكب
خلاف شدند حاكم يا حاكمان حق دارند طبق وعدهاى كه دادهاند افراد متخلف را
جريمه كنند.
ولى گاهى مصالح عالىترى اقتضا مىكند كه از جريمه كردن برخى از آنها
صرف نظر شود. در چنين مواردى است كه امكان شفاعت به وجود مىآيد يا شخص
حاكم وارد عمل مىشود و به ملاحظه برخى از صفات يا كارهاى خوبى كه در فرد
مورد شفاعت سراغ دارد، يا نكات قابل ترحمى كه در او مشاهده مىكند جرم او
را مىبخشد و حكم آزادىاش را صادر مىنمايد. يا اين كه يكى از شخصيتهاى
آبرومند و خيرخواه پا درميانى مىكند و از حاكم تقاضاى عفو مىنمايد. گاهى
همين عمل در باره برخى افراد كه به وظايف خود خوب عمل كردهاند انجام
مىگيرد و پاداشى بيش از آنچه مقرر بوده عطا مىگردد تا قدردانى و تشويق
شوند. اما به هر حال از چند نكته نبايد غفلت كرد:
يك: پذيرش يا عدم پذيرش شفاعت در اختيار حاكم است و مجرمان نمىتوانند
به اميد شفاعت مرتكب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاك نخواهد بود،
بلكه در صورتى امكان پذيرش دارد كه امتياز ويژهاى در شخص مورد شفاعت وجود
داشته باشد كه بخشيدن او را بر مجازات كردنش ترجيح دهد. شفيع از حاكم در خواست نمىكند كه از حكم
اوليهاش دست بردارد يا قانون مجازات مجرمين را لغو كند بلكه به برخى از
ويژگىهاى شخص مورد شفاعت و بزرگوارى و مهربانى شخص حاكم و با توجه به
مصالح موجود از حاكم مىخواهد كه از حق حاكميت و اختيارات حكومتى استفاده
كند و به شخص مورد شفاعت ترحم نمايد و او را مورد عفو و احسان قرار دهد.
بنابراين شفاعت يكى از مصالح اجتماعى است و تضادى با احكام و قوانين جزايى
ندارد.
شفاعت در قرآن
اكنون بايد ديد قرآن در باره شفاعت چه مىگويد. در اين باره بهتر است
آيات مربوط را بررسى كنيم:
آيات را به چند دسته مىتوان تقسيم كرد:
دسته اول: آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمىپذيرد، و شفاعتى
از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمىشود، و كسى را يارى نكنند.» (184)
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى عمل ديگرى را قبول نمىكند و عوضى پذيرفته نيست و شفاعت برايش سود ندارد و كسى به ياريشان
بر نخيزد.» (185)
ـ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد از آنچه به شما دادهايم انفاق كنيد.
پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى باشد، نه دوستى و شفاعتى، و
كافران خود ستمكارانند.» (186)
ـ «روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد و هيچ كس به يارى آنها
بر نخيزد.» (187)
دسته دوم: نفى شفاعت براى گروهى خاص
ـ «ستمكاران را در آن روز نه خويشاوند مىباشد نه شفاعت كنندهاى كه از
او اطاعت شود.» (188)
ـ «ما را جز مجرمان گمراه نساختند. اكنون شفاعت كنندهاى براى ما نيست و
دوست مهربانى نداريم.» (189)
ـ «با اين قرآن بترسان كسانى را كه از حشر به سوى پروردگارشان هراس
دارند، براى آنان جز خدا يار و شفاعت كنندهاى وجود ندارد، شايد تقوا پيشه كنند.» (190)
دسته سوم: آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مىداند
ـ «بگو: همه شفاعت به خدا اختصاص دارد، آسمانها و زمين ملك خدا هستند.
آنگاه همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.» (191)
ـ «همانا كه روز جدايى (روز قيامت) وعدهگاه همه آنهاست. روزى كه هيچ
دوستى براى دوست خود سودى ندارد، و يارى نمىشوند. مگر كسى كه خدا به او
ترحم كند، همانا كه او كريم و مهربان است.» (192)
دسته چهارم: اثبات شفاعت به اذن خدا
ـ «در آن روز شفاعت سود ندهد مگر آن كس را كه خداى رحمان اجازت دهد و به
سخنش راضى باشد.» (193)
ـ «آنان (فرشتگان) جز از كسانى كه خدا از آنها راضى است شفاعت نمىكنند،
و خود از بيم او در هراسند.» (194)
ـ «شفاعت نزد خدا سود ندارد جز در باره كسى كه خدا به او
اجازت دهد.» (195)
ـ «چه بسا فرشتگان آسمانها كه شفاعت آنها سودى ندهد مگر بعد از اجازه
خدا، براى آن كس كه خدا خواهد و خشنود باشد.» (196)
ـ «همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز
آفريد، سپس بر عرش (فرمانروايى) استيلا يافت، و جهان هستى را كار سازى
مىكند. و هيچ شفيعى در كار نيست مگر با اذن او.» (197)
جمع بين آيات
در جمع ميان آيات مذكور مىتوان چنين گفت:
اولاً: شفاعت حق و مخصوص به خداست و در اين جهت محدوديت ندارد، چون او
مالك حقيقى همه موجودات است، همه به او نياز دارند و تنها او بىنياز مطلق
است. همه علتها و معلولها چنان كه در وجود خود به آفريدگار جهان نياز
دارند در عليت و فعل خود نيز به او وابستهاند. چنان كه هرگاه خواست
مىتواند وجودشان را بگيرد، عليت و تأثيرشان را نيز هرگاه اراده كرد
مىتواند بگيرد. و در اين افاضات و نفى افاضات صفات او مانند: رحمت، جود، غفران، كرم، قهر، غضب، واسطهاند و شفاعت به همين
معناست. آنچه گفته شد در امور تكوينى بود، در امور تشريعى نيز همين گونه
است. ثواب و عقاب بندگان نيز در قيامت در اختيار خداست. و كسى در كار او
نمىتواند دخالت كند. جز با اجازه و اذن او. بنابراين شفاعت نيز در اختيار
اوست.
ثانياً: غير از خدا افراد ديگرى مىتوانند شفاعت كنند ولى مشروط به اين
كه خدا به آنها اجازه شفاعت بدهد و شفاعتشان را بپذيرد.
ثالثاً: كسانى كه مأذون به شفاعت هستند تنها از كسانى مىتوانند شفاعت
كنند كه خداى متعال به شفاعت كردن از آنها راضى باشد. بنابراين شفاعت
بىملاك نيست و از موقعيت خاص شفاعت شونده سرچشمه مىگيرد.
چه كسانى مشمول شفاعت مىشوند
اكنون اين سخن به ميان مىآيد كه چه كسانى امكان دارد مشمول شفاعت
شافعين واقع شوند.
در پاسخ اين سؤال نيز بهتر است به قرآن مراجعه كنيم:
قرآن مىگويد: «روزى كه پرهيزگاران را به عنوان مهمانى به سوى خداى
رحمان گردآوريم. و گناهكاران را به سوى دوزخ تشنه كام برانيم. از شفاعت
بهره نمىبرند جز كسى كه از خداى رحمان عهد و پيمانى داشته باشد.» (198)
از آيه استفاده مىشود تنها كسانى از شفاعت بهره مىبرند كه
با خدا عهد و پيمانى داشته باشند. در تفسير اين عهد مىتوان چنين گفت:
خداوند سبحان در قرآن كريم عفو و بخشش خود را مبتنى بر ترك برخى گناهان يا
انجام بعض كارهاى نيك ساخته است؛ مثلاً گفته: اگر از فلان اعمال اجتناب
كنيد اعمال بد ديگرتان را مىبخشم، و اين خود يك نوع پيمان است، بين خدا و
بندگانش، و خداى متعال حتماً به وعدههايش عمل خواهد كرد، مراد از شفاعت
خدا و شافعين نزد خدا همين است. يكى از آن وعدهها نويد قبول توبه
گناهكاران است كه در آيات قرآن بدان تصريح شده است.
قرآن مىگويد: «كسانى كه كارهاى بد را انجام دادهاند و بعد از آن توبه
كرده و ايمان آوردهاند همانا كه پروردگارت آمرزنده و مهربان است.» (199)
و مىفرمايد: «اوست كه توبه را از بندگانش مىپذيرد و از گناهان مىگذرد
و آنچه را مىكنيد مىداند.» (200)
و مىفرمايد: «جز كسى كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد.
اينان از كسانى هستند كه خدا عملهاى بد آنها را به حسنات تبديل مىكند و
خدا بخشنده و مهربان است.» (201)
گروه ديگرى كه خدا به آنها وعده عفو داده كسانى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند، پرهيزگار هستند و از ارتكاب
گناهان كبيره خوددارى مىكنند.
قرآن مىگويد: «اگر از گناهان كبيرهاى كه از آن نهى شدهايد اجتناب
كنيد از گناهان (كوچك) شما چشم پوشى مىكنيم، و شما را به جاىگاه بلندى در
مىآوريم.» (202)
و مىفرمايد: «اين فرمان خداست كه به سوى شما فرستاده شده است، هر كس كه
پرهيزگار باشد گناهانش را مىپوشاند و پاداشش را بزرگ مىگرداند.» (203)
و مىفرمايد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا
از رحمت خود دو برابر به شما عطا كند، و برايتان نورى قرار دهد تا به وسيله
آن راه برويد و شما را بيامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.» (204)
و مىگويد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و سخن استوار بگوييد. تا
كردارتان را شايسته گرداند و گناهانتان را بيامرزد، و هر كس از خدا و رسولش
اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است.» (205)
آنچه گفته شد مربوط به وعده خداى متعال در چشمپوشى از برخى گناهان در شرايط خاص بود.
خداى سبحان به نيكوكاران نيز وعده افزايش پاداش داده است. قرآن مىگويد:
«هر كس كار نيك انجام دهد ده برابر آن پاداش مىگيرد. و هر كس كار بدى به
جاى آورد جز به همان مقدار كيفر نمىبيند، و به آنان ستم نخواهد شد.» (206)
ابن ابىعمير گفت از حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام شنيدم كه فرمود: هر
مؤمنى كه از گناهان كبيره اجتناب كند از گناهان صغيرهاش سؤال نمىشود. خدا
فرموده «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ
عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً» سپس عرض كرد:
شفاعت در باره چه كسى انجام مىگيرد؟ فرمود: «پدرم از پدرانش از حضرت على
عليهالسلام و او از رسول خدا صلىاللهعليهوآله روايت كرده كه فرمود:
شفاعت من براى كسانى است كه مرتكب گناهان كبيره شده باشند. اما نيكوكاران
كه مشكلى ندارند. ابن ابى عمير عرض كرد: يابن رسولاللّه، چگونه شفاعت شامل
اهل كبائر مىشود؛ با اين كه خدا فرموده «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ
ارْتَضى» كسى كه مرتكب گناهان كبيره شود مورد رضايت خدا نخواهد بود. امام
عليهالسلام فرمود: مؤمن واقعى هرگاه گناهى را انجام داد ناراحت و پشيمان
مىشود و پيامبر فرمود: پشيمانى در توبه كفايت مىكند. و فرمود: هر كس كه
از انجام كارهاى نيك خشنود و از كارهاى بد ناراحت مىشود مؤمن است. و هر كس
كه بر گناهان خود پشيمان نمىشود مؤمن نيست و شفاعت شامل حالش نخواهد شد.» (207)
اگر ايمان را بدين معنا گرفتيم مىتوان گفت: اكثر يا همه مؤمنان با
شفاعت پيامبر اكرم داخل بهشت خواهند شد. قرآن مىگويد: «به زودى پروردگارت
آن قدر به تو عطا كند تا راضى شوى.» (208)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «خداى متعال مسئلهاى را به من
واگذار كرد پس من آن را به قيامت تأخير انداختم تا از مؤمنان امتم شفاعت
كنم.» (209)
همچنين ايشان صلىاللهعليهوآله فرمود: «هنگامى كه در مقام محمود
استقرار يافتم براى صاحبان گناهان كبيره امتم شفاعت خواهم كرد و نزد خدا
پذيرفته خواهد شد، ولى به خدا سوگند شفاعتِ كسانى كه فرزندانم را اذيت
كردهاند نخواهم كرد.» (210)
با توجه به آيات و احاديث مذكور و دهها مانند اينها در اصل
شفاعت به طور اجمال نبايد ترديد كرد، خداى متعال به گناهكاران وعده شفاعت
داده و به طور يقين به وعدهاش عمل خواهد كرد. ولى وعده قبول شفاعت
بدينگونه نيست كه پايههاى احكام و قوانين و تكاليف شرعى را سست گرداند و
موجب اين شود كه بندگان به اميد شفاعت مرتكب خلاف شوند. احكام و قوانين
شريعت، واجبات و محرمات از مصالح و مفاسد واقعى نشأت گرفتهاند، صراط
مستقيم تكامل انسانيت و سير و سلوك به سوى خدا، تأمين كننده سعادت نفسانى و
اخروى و نجات از مهالك مىباشند. و انحراف از اين مسير موجب خسران و هلاكت
خواهد شد. بهشت و نعمتهاى بهشتى، دوزخ و عذابهاى دوزخى نتيجه عملهاى نيك
و بد دنيوى خواهند بود. بنابراين هر كس عمل بدى را انجام دهد به طور حتم
نتيجهاش را در جهان آخرت خواهد ديد مگر اين كه قبل از مرگ توبه كند و
كردار بدش را جبران نمايد.
از چند نكته نيز نبايد غفلت كنيم:
اولاً: بر فرض اين كه برخى گناهكاران مشمول شفاعت قرار گيرند، بايد
بدانند كه شفاعت مخصوص به قيامت است و چنان كه در احاديث آمده برزخ جاىگاه
شفاعت نيست.
عمرو بن يزيد گفت: به حضرت صادق عليهالسلام عرض كردم: شنيدم كه
فرموديد: همه شيعيان ما به بهشت خواهند رفت؟ فرمود: «بله، گفتم و درست
گفتم، به خدا سوگند همه داخل بهشت خواهند شد، راوى عرض كرد: فدايت شوم،
گناهان كبيره زياد هستند؟ فرمود: اما در قيامت به وسيله شفاعت پيامبر يا وصى او همه به بهشت خواهيد رفت، ولى به خدا سوگند! از
عذابهاى برزخ بر شما بيمناك هستم. راوى عرض كرد: برزخ چيست؟ فرمود از
هنگام مرگ و دخول در قبر تا روز قيامت.» (211)
عذابهاى برزخى و در مدت طولانى برزخ را نبايد كوچك شمرد و چنان كه در
احاديث آمده نمونهاى است از عذابهاى دوزخى.
ثانياً: سختىها و دشوارىهاى طاقتفرساى قيامت و محاسبه اعمالِ
گناهكاران را نيز نبايد ناديده گرفت.
ثالثاً: درست است كه جمع كثيرى از مؤمنين گناهكار با شفاعت پيامبر و
ديگر شافعان از دخول در جهنم معاف مىشوند، ولى همه اين گونه نيستند، بلكه
گروهى كه مرتكب گناهان بيشتر و سنگينترى شدهاند براى پس دادن جريمههاى
خود داخل دوزخ خواهند شد و پس از مدتها، كم يا زياد، چشيدن عذاب در نهايت
با شفاعت شافعان از عذاب دوزخ نجات مىيابند و داخل بهشت خواهند شد؛ به
گونهاى كه هيچ فرد مؤمن و موحدى در دوزخ مخلد نخواهد ماند.
رابعاً: آنچه وعده داده شده شفاعت درباره مؤمنين و موحدين است و ارتكاب
برخى گناهان بزرگ به ويژه اصرار بر آنها امكان دارد موجب سلب ايمان شود، و
در چنين صورتى مشمول شفاعت واقع نخواهد شد.
خامساً: گرچه خداوند سبحان به مؤمنان گناهكار وعده شفاعت داده و لى به
هر حال شفاعت بدون ملاك و معيار نخواهد بود. معلوم نيست شامل حال چه كسان و
با چه ملاك و در چه حالى خواهد شد.
از مجموع آنچه آمد نتيجه مىگيريم كه ارتكاب گناه به اميد شفاعت،
بزرگترين اشتباه است.
چه كسانى شفاعت مىكنند
در آيات مذكور براى خداى متعال به طور استقلال و بدون محدوديت، و براى
فرشتگان با اجازه خدا شفاعت اثبات شده است. البته شفاعت آنها تكوينى است.
همچنين براى پيامبر گرامى اسلام در صورت اذن خدا حق و امكان شفاعت اثبات
شده است: «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى» البته با انضمام
احاديثِ قطعى كه در اين باره وارد شده است. قرآن در غير اين موارد براى كسى
شفاعت را اثبات نمىكند، ولى در صورتى كه با اذن خدا باشد نفى هم نشده است.
اما در احاديث براى گروهى ديگر نيز شفاعت اثبات شده است:
الف) قرآن، و حافظان و عمل كنندگان به آن.
ب) جانشينان پيامبر و امامان معصوم عليهمالسلام .
ج) حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبر اسلام و ام الائمه عليهاالسلام .
د) شهيدان كه در راه دفاع از اسلام جان دادهاند.
ه) علماى ربانى كه با عمل و زبان و قلم خود در ترويج و گسترش اسلام و
ارشاد مردم نقش داشتهاند.
در خاتمه تذكر چند نكته را لازم مىدانم:
1. قدرِ مشتركِ موارد مذكور، نقش داشتنِ آنها در گسترش اسلام و عمل به
احكام و قوانين آن مىباشد.
2. شفاعت كنندگان از پيروان خود شفاعت مىكنند، نه از هر كس ديگر.
3. شفاعت آنان مشروط به اذن خدا و رضايت او مىباشد.
4. شفاعت به طور جزاف و دلبخواه و بدون لياقت و وجود ملاك در شفاعت
شونده انجام نخواهد گرفت.
بنابراين، كوتاهى در انجام وظايف دينى، كوچك شمردن گناهان و ارتكاب
معاصى، به اميد شفاعت شافعان اشتباهى است بس بزرگ و از تسويلات و فريبهاى
شيطانى مىباشد.