صـراط
صراط به معناى «راه» است. مسير ميان دو مكان را «صراط» مىگويند. كه
غالباً با نشانههايى علامت گذارى شده است. اما صراط و راه گاهى هم در غير
راههاى مكانى استعمال مىشود. گفته مىشود: راه زندگى، راه پيروزى، راه
پيشرفت و... در اين موارد راه عبارت مىشود از يك سلسله رفتارى كه انسان را
در رسيدن به هدف معين كمك مىكنند.
انسان در اين جهان خواه ناخواه به سوى مرگ و جهان آخرت رهسپار است.
قرآن مىگويد: «اى انسان همانا كه تو با كمال جديت به سوى پروردگارت
رهسپار هستى و او را ملاقات خواهى كرد.» (212)
فاصله بين ولادت تا مرگ و مجموعه عقايد و افكار و اخلاق و گفتار و كردار
و حركات انسان، در اين مدت يك مسير واقعى، ولى مكانى نيست انسان خواه
ناخواه بايد آن را طى كند. مىتوان آن را به عنوان صراط و راه زندگى معرفى كرد.
انسان در پيمودن اين مسير يا در خط مستقيم حركت مىكند كه نزديكترين و
هموارترين و آسانترين و بىخطرترين راههاست و در قرآن «صراط مستقيم»
ناميده شده است. يا از صراط مستقيم انحراف مىيابد و در وادىهاى ضلالت،
سرگردان خواهد شد. قرآن كريم پرستش خداى يگانه و تسليم در برابر فرمانهاى
او را كه از فطرت پاك انسان نشأت مىگيرد «صراط مستقيم» معرفى مىكند كه
پيامبران الهى مردم را بدان سوى دعوت مىكردند:
ـ «همانا كه خدا پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد و همين است راه
راست.» (213)
ـ «و اين صراط مستقيم پروردگار توست. آيات قرآن را براى گروهى كه پند
مىگيرند بيان كرديم.» (214)
ـ «بگو: همانا كه پروردگارم مرا به صراط مستقيم هدايت كرده است، دين
استوارى كه ملت ابراهيم بدان دين پاك هدايت يافته بودند و از مشركان نبود،
بگو كه نماز و نيايش من، و زندگى و مرگم براى پروردگار جهان است.» (215)
ـ «اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را پرستش نكنيد كه دشمن آشكار شماست و اين كه مرا بپرستيد و اين صراط مستقيم
است.» (216)
بنابراين صراط مستقيمِ رجوعِ به سوى خدا ودخول بهشت برين عبارت است از:
مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت كه به وسيله پيامبران
الهى فرستاده شده است. صراط مستقيم يك راه بيش نيست و هر راه ديگرى جز آن
راه فرعى و انحرافى است. قرآن در آيات ذيل مىفرمايد:
ـ «كسانى كه به جهان واپسين ايمان ندارند از صراط انحراف يافتهاند.»
(217)
ـ «و هر كس كه كفر را جاىگزين ايمان كند بىشك راه درست را گم كرده
است.» (218)
ـ «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت خواهند داشت چون روز حساب
را فراموش كردهاند.» (219)
ـ «كسانى را كه ستم كردند و همپايگان آنها و آنچه را به جاى خدا پرستش
كردند گرد آوريد و به صراط دوزخ هدايت كنيد.» (220)
بنابراين صراط شيوه زندگى است كه در همين جهان و از هنگام تولد آغاز مىشود و تا قيامت ادامه دارد. اين راه به دو راه تقسيم
مىشود: صراط مستقيم و صراطهاى انحرافى و غير مستقيم. صراط مستقيم عبارت
است از مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت و صراطهاى
انحرافى عبارتند از: عقايد باطل، اخلاق زشت، گفتار و كردار ناشايسته و خلاف
شريعت.
پوينده اين راه انسانى است كه با اختيار خود يكى از اين دو راه را
انتخاب مىكند و در آن قدم بر مىدارد.
اين مسيرى است واقعى نه اعتبارى، هر انسانى با انتخاب نوع ايمان، اخلاق،
نيتهاى خود در باطن ذات يا در مسير انسانيت، بندگى، قرب به خدا، كمال و
نورانيت حركت مىكند، يا در مسير حيوانيت، درنده خويى، تاريكى، دورى از خدا
و سقوط در وادىهاى هولناك ماديت رهسپار است، هر انسانى در همين جهان
واقعاً در يكى از اين دو مسير حركت مىكند گرچه از آن غافل باشد. همين مسير
بعد از مرگ و در عالم برزخ و قيامت ادامه دارد، و به بهشت يا دوزخ منتهى
مىگردد؛ به عبارت ديگر، مىتوان گفت: صراط در قيامت باطن همين صراط دنيوى
است كه در آنجا آشكار مىگردد. در احاديث بدين معنا اشاره شده است.
مفضل بن عمر مىگويد: از حضرت صادق عليهالسلام سئوال كردم: صراط چيست؟
فرمود: راه معرفت و شناخت خداى عزّوجلّ، صراط دو صراط است: صراط در دنيا و
صراط در آخرت. اما صراط در دنيا عبارت است از امام واجب الاطاعه، هر كس در
دنيا او را بشناسد و از دستوراتش پيروى كند، در آخرت از صراطى كه به صورت
پلى بر جهنم نهاده شده عبور مىكند. و هر كس او را در دنيا نشناسد (و از رهنمودهاى او بهره
نگيرد) در آخرت قدمش مىلغزد و در جهنم سقوط مىكند. (221)
از امام حسن عسكرى عليهالسلام نقل شده كه فرمود: «صراط مستقيم دو صراط
است: صراط در دنيا و صراط در آخرت، طريق مستقيم در دنيا به حد غلو
(زيادهروى) نرسد و از كوتاهى بالاتر باشد، يعنى مستقيم باشد و به سوى باطل
تمايل نداشته باشد. و صراط آخرت عبارت است از راه مؤمنان به بهشت كه مستقيم
است و از بهشت به سوى دوزخ و غير دوزخ تمايل پيدا نمىكند.» (222)
ابوهريره از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: جبرئيل بر
من نازل شد و گفت: آيا تو را بشارت ندهم به چيزى كه به وسيله آن از صراط
عبور كنى؟ گفتم: چرا، گفت: تو با نور خدا عبور مىكنى و على با نور تو كه
از نور خداست، و امت تو با نور على كه از نور توست و هر كس كه خدا برايش
نورى قرار ندهد نورى نخواهد داشت. (223)
شيخ مفيد فرمود: صراط در لغت به معناى راه است و به همين
جهت، دين «صراط» ناميده شده است چون راه رسيدن به ثواب است، از همين رو،
ولاء و پيروى از حضرت على و امامان معصوم عليهمالسلام صراط ناميده شده
است. لذا اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: من صراط مستقيم خدا و دستگيره
محكمى هستم كه قطع نمىشود. بدين معنا كه شناخت و تمسك به او راه به سوى
خداوند سبحان است.» (224)
ابوبصير از حضرت صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «مردمى كه بر صراط
عبور مىكنند مختلف هستند. صراط دقيقتر از مو و تيزتر از شمشير است. گروهى
از مردم مثل برق از آن مىگذرند و عدهاى ديگر مانند دويدن اسب و دستهاى
با دست و پا و سينه، و جمعى به صورت پياده و بعضى به صراط آويزان شدهاند،
گاهى آتش دوزخ آنها را فرا مىگيرد و گاهى رها مىسازد.» (225)
بنابراين عبور همه عابران از صراط يكسان نيست، بلكه بستگى دارد به
مقدار شناخت آنها از دين و شريعت و به مقدار تعهد و التزام آنها به قوانين
شريعت و اجتناب از گناهان و معاصى.
شناخت دقيق صراط مستقيم ديانت و تعهد و التزام به آن و عدم انحراف از آن
كارى بس دشوار است كه نياز به توفيق الهى دارد، به همين جهت، مسلمان در همه
نمازهاى واجب و مستحب خود، همواره از خدا مىخواهد كه او را به صراط مستقيم هدايت كند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ
المُستَقِـيمَ».
امام خمينى در باره صراط مىگويد:
ما الآن در صراط مستقيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت و
ما الان در صراط داريم حركت مىكنيم. اين پرده كه برداشته شد آن وقت صراط
جهنم كه از متن جهنم مىگذرد؛ يعنى آتش دوزخ را گرفته، اين از وسط اين جا
مىگذرد. بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است فساد كه همان آتش
است بر شما احاطه كرده، بايد از بين همين فساد عبور كنيد به طورى كه سالم
عبور كنيد. (226)
و مىفرمايد:
ما همه در صراط هستيم و صراط از متن جهنم عبور مىكند، باطنش در آن عالم
ظاهر مىشود. و در اين جا هر انسانى صراطى مخصوص به خود دارد، و در حال سير
است، يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مىشود و بالاتر، و يا صراط منحرف
به چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو به جهنم منتهى مىشوند. (227)
و مىفرمايد:
آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد
از آن صراط مستقيماً رد مىشويد، جهنم باطن اين دنياست اگر مستقيم از اين
راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست منحرف نشديد از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مىكنيد و
به چپ يا راست متمايل نمىشويد كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و
اگر به راست متمايل بشويد جهنم است. (228)
دوزخ
دوزخ جاىگاهى است در جهان ديگر كه بزهكاران در آنجا به انواع
عقوبتها كيفر مىبينند. قرآن مجيد از آنجا به عنوان جهنم و جحيم ياد
مىكند. به آيات زير توجه فرماييد:
ـ «به كافران بگو: به زودى مغلوب مىشويد و به سوى جهنم محشور خواهيد
شد، و جاىگاه بدى است.» (229)
ـ «خدا همه منافقان و كافران را در جهنم گرد مىآورد.» (230)
ـ «خدا به مردان و زنان منافق و كافران به آتش جهنم وعده داده و در
آنجا جاودانه خواهند بود. همان، آنان را كفايت مىكند و خدا آنان را لعنت
كرده است، و عذابى پايدار خواهند داشت.» (231)
ـ «هر كس نزد پروردگارش گناهكار بيايد بىگمان داخل دوزخ شود كه نه مىميرد و نه زنده مىماند.» (232)
ـ «براى كافران آتش جهنم آماده است، نه حكم مرگشان صادر مىشود، نه در
عذابشان تخفيف داده مىشود. بدين گونه هر ناسپاسى را كيفر مىدهيم.» (233)
ـ «پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا اجابت كنم، آنان كه از پرستش من
سرباز مىزنند با خوارى داخل جهنم مىشوند.» (234)
عذابهاى دوزخى
قرآن عذابهاى جهنم را سخت و دردناك توصيف كرده و با اين عناوين از آنها
ياد مىكند:
عذاب دردناك (عذاب اليم) عذاب ذلت بار (عذاب مهين) عذاب بزرگ (عذاب
عظيم) عذاب سخت (شديد العذاب) عقاب سخت (شديد العقاب) جاىگاه بد (لبئس
المهاد) عذاب سوزنده (عذاب الحريق).
مهمترين عذابهاى دوزخ، آتش سوزان است؛ از همين رو، جهنم در آيات
فراوانى از قرآن به عنوان نار (آتش) معرفى شده است؛ به عنوان نمونه:
ـ «كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب نار (آتش) و در آنجا جاويدان خواهند بود.» (235)
ـ «آرى هر كس كار بد انجام داد و گناهانش او را فرا گيرند آنان اصحاب
آتشاند و در آنجايگاه جاويدان خواهند بود.» (236)
ساير عذابهاى دوزخى نيز از نوع حرارت شديد، سوختن و شعلهور شدن معرفى
شده است.
خوراك اهل دوزخ
قرآن مىفرمايد:
ـ «ما براى ستمكاران آتشى آماده كردهايم كه سراپردههايش آنان را فرا
مىگيرد و اگر فرياد رسى طلب كنند با آبى چون گدازه فلز به فريادشان
مىرسند كه (گرماى آن) چهرهها را بريان مىكند، چه بد آشاميدنى و زشت
جاىگاهى است.» (237)
ـ «پشت سرش جهنم است و از آب چرك و خون به او بخورانند. جرعه جرعه آن را
مىنوشد و گواراى او نيست، مرگ از هر سو بر او مىتازد، اما نمىميرد و
عذابى سخت در انتظار اوست.» (238)
ـ «درخت زقّوم خوراك گناهكار است كه چون فلز گداخته در شكمها جوش مىزند، هم چون جوشيدن آب داغ سپس بر سرش آب داغ
مىريزند؟» (239)
لباس اهل دوزخ
در قرآن مىگويد: «پس براى كسانى كه كفر ورزيدند جامهاى از آتش آماده
كردهاند. بر سرشان آب جوش ريخته مىشود. هر چه در اندرون آنهاست و نيز
پوستهايشان گداخته مىشود. گرزهاى آهنين برايشان آماده است.» (240)
چنان كه ملاحظه مىفرماييد دوزخ در قرآن به عنوان جاىگاهى پر از آتش،
شعلهور، داغ و سوزنده، كه با لباسها و خوراكهاى آتشين از ساكنين آن
پذيرايى مىشود، معرفى شده است. آيا وضع واقعاً همين گونه است كه از ظواهر
آيات استفاده مىكنيم. آيا آتش دوزخ عين همين آتشهاى دنيوى است؟ يا به
گونهاى ديگر است كه نمونهاش در دنيا وجود ندارد؟ در برخى آيات ويژگىهايى
براى آتش دوزخ ياد كرده كه نمونهاش در دنيا نيست؛ مثلاً در قرآن مىگويد:
«از آتشى بترسيد كه هيزم آن آدميان و سنگهاست كه براى كافران آماده شده
است.» (241)
و مىفرمايد: «اى مؤمنان خود و خانواده خويش را از آتشى باز
داريد كه هيزم آن آدميان و سنگها مىباشند.» (242)
و مىگويد: «شما و آنچه را به جاى خدا مىپرستيد هيزم (يا سنگريزه)
جهنم هستيد و در آن وارد خواهيد شد.» (243)
در اين آيات، نفوس خود انسانها و معبودهايشان، چه بتها و چه سنگهاى
قيمتى به عنوان هيزم و شعله ور ساز آتش دوزخ معرفى شدهاند و در آتشهاى
دنيوى چنين چيزى وجود ندارد.
در قرآن مىگويد: «آنان كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند همانا كه
شكم خويش از آتش پر مىكنند و به زودى در آتش شعلهور در آيند.» (244)
و مىفرمايد: «كسانى كه زر و سيم مىاندوزند و در راه خدا انفاق
نمىكنند به عذابى دردناك بشارت بده، روزى كه زر و سيم را در آتش مىگدازند
و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ مىكنند. (و گفته مىشود) اين همان
اموال است كه ذخيره كرده بوديد، اكنون آنچه را اندوختهايد بچشيد.» (245)
در آيات مذكور خوردن مال يتيم را عين خوردن آتش معرفى كرده و
طلا و نقره ذخيره شده را به عنوان وسيله عذاب دادن ذخيره كننده به شمار
آورده آنگاه مىگويد اينها عين چيزهايى است كه براى خودتان ذخيره
كردهايد، پس طعم آنها را بچشيد.
قرآن در عذاب دادن دوزخيان مىگويد: «كسانى كه به آيات ما كفر
ورزيدهاند به زودى در آتش مىافكنيم، هرگاه كه پوست بدنشان بريان شد
پوستهاى تازهاى جاىگزين آن مىسازيم تا عذاب را بچشند. همانا كه خدا
قدرتمند و حكيم است.» (246)
از آيه استفاده مىشود كه نه آتش دوزخ همانند آتشهاى دنيوى است، نه بدن
انسان عذاب شونده مانند بدن دنيوى است. آتشهاى دنيوى بدن انسان را
مىسوزانند، نه روح و قلب او را. ولى قرآن مىگويد: آتش دوزخ به روح مىرسد
و باطن انسان را شعلهور مىسازد: در قرآن مىگويد: «آتش برافروخته خداست
كه به دلها راه مىيابد. و از هر سو در ميانشان گرفته، در شعلههاى
برافراشته.» (247)
از اين قبيل آيات استفاده مىشود كه آتش جهنم با آتشهاى دنيوى
تفاوتهاى اساسى دارد و به گونهاى ديگر و با آثار ويژه ديگر است. اصولاً
اگر آتش دوزخ عين آتشهاى دنيوى باشد دنيا خواهد بود نه آخرت.
سخنانى از امام خمينى
در اينجا به قسمتى از سخنان امام خمينى در توصيف دوزخ و عذابهاى دوزخى
اشاره مىكنيم:
جهنم و عذابهاى گوناگون عالم ملكوت و قيامت صورتهاى عمل و اخلاق خود
توست. تو به دست خود خويشتن را دچار ذلت و زحمت كردى و مىكنى، تو با پاى
خود به جهنم مىروى و به عمل خود جهنم درست مىكنى، جهنم نيست جز باطن
عملهاى ناهنجار تو، ظلمتها و وحشتهاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظل
ظلمانى اخلاق فاسده بنى الانسان: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ
خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ». (248)
و مىفرمايد:
اين جا مال يتيم خوردى لذت بردى، خدا مىداند آن صورتى كه در آن عالم از
آن در جهنم مىبينى، و آن ذلتى كه در آنجا نصيب توست چيست؟ اين جا بد گفتى
به مردم، قلب مردم را سوزانيدى، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مىداند چه
عذابى دارد، در آن دنيا، وقتى كه ديدى مىفهمى چه عذابى خودت براى خودت
تهيه كردى. وقتى غيبت كردى صورت ملكوتى او براى تو تهيه شد، به تو رد
مىشود، با او محشور مىشوى و عذاب آن را خواهى چشيد. (249)
و مىفرمايد:
خداى تعالى خبر مىدهد در كتاب منزل خود در آيه شريفه «نارُ اللّهِ
المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ» از وصف آتشى كه ـ
آتش خدا ـ استيلاى بر قلوب پيدا مىكند و قلوب را مىسوزاند، هيچ آتشى قلب
سوزان نيست جز آتش الهى. تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را
كه شنيدى و قياس كردى به آتش دنيا و عذاب دنيا اشتباه فهميدى، بد قياس كردى
و آتش اين عالم يك امر عرضى سردى است، عذاب اين عالم خيلى سهل و آسان است،
ادراك تو در اين عالم ناقص است و كوتاه است، همه آتشهاى اين عالم را جمع
كنند روح انسان را نمىتواند بسوزاند، آنجا آتش علاوه بر اين كه جسم را
مىسوزاند روح را مىسوزاند، قلب را ذوب مىكند فؤاد را محترق مىنمايد.
(250)
تهديدشدگان به عذاب دوزخ
در قرآن كريم چند دسته مردم به عذاب دوزخ تهديد شدهاند:
دسته اول، كافران: كسانى كه به خدا و معاد و نبوت ايمان ندارند. قرآن
مىگويد: «كسانى كه كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كنند آنان اهل دوزخند و
در آنجا جاودانه خواهند بود.» (251)
دسته دوم، مشركان: كسانى كه در پرستش، غير از خدا را شريك قرار مىدهند. قرآن مىفرمايد: «كافران اهل كتاب و نيز
مشركان در آتش دوزخند، و براى هميشه در آنجا خواهند بود. اينان بدترين
انسانها مىباشند.» (252)
دسته سوم، منافقان: كسانى كه در باطن ايمان ندارند ولى با زبان مدعى
ايمان هستند و در جمع مؤمنان زندگى مىكنند. قرآن مىگويد: «خدا به مردان و
زنان منافق و كافران وعده آتش دوزخ داده است و در آنجا جاودانهاند. همين
برايشان بس است. خدا آنها را لعن كرده و در عذابى پايدار گرفتار خواهند
شد.» (253)
در اين آيات به اين سه گروه وعده دوزخ داده شده به علاوه توقفشان را در
دوزخ جاودانه و هميشگى معرفى كرده است. و در اين خصوص از كلمه «خالد» و
«خلود» استفاده كرده است. اما بايد توجه داشته باشيم كه جاودانگى يكى از
معانى خلود است، در لغت معانى ديگر نيز دارد.
راغب مىنويسد: «مخلد» در اصل به معناى چيزى است كه مدت درازى باقى
بماند و به همين جهت به مردى كه موهايش دير سفيد شود مىگويند: رجل مخلد.
سپس كلمه مخلد به طور استعاره استعمال شده براى كسى كه جاودانه باشد. (254)
ابن اثير نيز در تفسير حديث حضرت على عليهالسلام كه فرموده
«من دان لها و اخلد اليها» يعنى به دنيا اعتماد نمايد و ملازم آن باشد،
خلود را به معناى «جاودانگى» آورده است. (255)
بنابراين، در اين كه كافران و مشركان و منافقان مدتى بسيار طولانى در
دوزخ معذب خواهند بود ترديدى نيست، چون قرآن بدين مطلب تصريح دارد، اما اين
كه جاودانه خواهند ماند محل ترديد است، مخصوصاً با توجه به دو نكته مهم:
يكى اين كه تعذيب دوزخيان به منظور كينه توزى و انتقامجويى نيست، بلكه به
هدف زدودن تاريكىها و آلودگىهاى حيوانى و شيطانى و قابليت يافتن براى
الطاف الهى است، نكته دوم اين كه از سعه رحمت خداى متعال و سبقت آن بر غضبش
نبايد غفلت كرد. بنابراين، اگر در اثر تعذيب طولانى دوزخيان فطرت توحيدى كه
در باطن ذات آنها پنهان بود آشكار گشت و جنبه انسانيت آنها بر جنبه حيوانيت
و شيطنت غلبه كرد امكان اين كه مشمول لطف و رحمت خداى ارحم الراحمين قرار
گيرند منتفى نخواهد بود. ما با عقل ناقص و تنگ نظرىهاى خود حق داورى در
مورد اين مسئله مهم را نداريم.
گروه چهارم، ظالمان و ستمكاران هستند. قرآن مىگويد: «آن گاه به
ستمكاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا نه اين است كه در برابر
اعمالتان كيفر مىبينيد.» (256)
گروه پنجم، كسانى كه انسان يا انسانهايى را بدون جرم به قتل
برسانند. قرآن مىگويد: «هر كس مؤمنى را به عمد بكشد كيفر او جهنم است كه
در آن جاويدان خواهد بود، خدا بر او خشم گيرد و لعنت كند و برايش عذابى
بزرگ آماده سازد. (257)
در اين كه اين دو گروه گناه بسيار بزرگى را مرتكب شدهاند و بايد به
كيفر اعمال زشتشان مدتى طولانى در دوزخ باشند ترديد نيست اما اين كه در
جهنم جاويدان باشند، چنان كه ظاهر آيات است محل ترديد مىباشد، مخصوصاً با
توجه به آنچه قبلاً بدان اشاره شد.
گروه ششم، گناهكاران و مجرمان. در قرآن مىفرمايد: «آرى، هر كس كه كار
زشتى انجام داد و گناهش بر او احاطه كرد اينان اهل جهنماند و جاودانه
خواهند بود.» (258)
و مىفرمايد: همانا كه مجرمان (گناهكاران) در عذاب جهنم جاويدان خواهند
بود. (259)
چنان كه ملاحظه مىفرماييد مجرمان و گناهكاران به دخول در دوزخ و عذاب
جاويدان تهديد شدهاند. اما با توجه به آيات و احاديث فراوان، دخول در دوزخ
آنان مشروط به اين است كه اولاً: بدون توبه و جبران مافات از دنيا رفته باشند و ثانياً: عذابهاى دوزخى و سختىهاى قيامت آنان
به حدى نبوده كه لياقت شفاعت پيدا كنند، وگرنه داخل دوزخ نخواهند شد. در
اين آيات كسانى هم كه داخل دوزخ شدهاند به عذاب دائم تهديد شدهاند ولى با
توجه به آنچه گفته شد مدت توقف آنان در دوزخ به مقدار گناهانشان (كم يا
زياد) خواهد بود. و بعد از پاك شدن و لياقت شفاعت به وسيله شافعان و رحمت و
لطف بىپايان الهى از عذاب دوزخ نجات خواهند يافت.
گروه هفتم، كافران بىخبر. در بين مردم افرادى هستند كه به خدا و پيامبر
و معاد ايمان ندارند ولى نه از روى عناد و تعمد بلكه از روى جهل و بىخبرى
محض. به طور وحشى يا نيمه وحشى در جنگل يا محيطهاى دور افتاده همانند
حيوانات زندگى مىكنند و جز خوردن و آشاميدن و شهوترانى چيزى نمىدانند.
يا به دين آبائى و اجدادى خود آن چنان يقين دارند كه احتمال نمىدهند تا در
صدد تحقيق برآيند. اين گونه افراد گرچه استحقاق بهشت ندارند در دوزخ هم
معذب نخواهند شد، چون تعذيب چنين افراد بىخبرى با عدل خدا سازگار نيست.
خدا در قرآن مىگويد: «ما هيچ قومى را عذاب نمىكنيم تا آن گاه كه پيامبرى
برايشان بفرستيم.» (260)
بهشت و نعمتهاى بهشتى
بهشت يعنى جهان بهتر، جايى خوش آب و هوا و پر از انواع نعمتها كه
نيكوكاران پس از مرگ در آنجا زندگى خواهند كرد. قرآن كريم از آن مكان
موعود به عنوان جنت ياد كرده است. جنت يعنى باغ پر درخت. در قرآن آيات
فراوانى داريم كه مؤمنان نيكوكار را به بهشت وعده داده و انواع زيبايىها و
نعمتهايش را بر شمرده است؛ به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مىشود:
ـ «به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند بشارت بده
كه باغهايى خواهند داشت كه جويبارها از زير آنها روان است. هرگاه ميوهاى
از آنها روزى آنان گردد، مىگويند اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود.
ميوههاى همانندى برايشان آورده مىشود، و همسرانى پاكيزه دارند، و در بهشت
جاويدان خواهند بود.» (261)
ـ «كسانى كه پرهيزكارند در باغهايى (بهشت) زندگى خواهند كرد
كه در زير درختان آن جويبارهايى روان است. جاودانهاند، پذيرايى شايستهاى
است از جانب خدا، و آنچه نزد خداست بهتر است براى نيكوكاران.» (262)
ـ «خدا به مردان و زنان مؤمن باغهايى وعده داده كه از زير آنها نهرها
جارى است و جاودانهاند. و منزلهاى پاكيزه در بهشت عدن. و خشنودى (رضوان)
خدا از همه اينها برتر است. و اين است سعادت بزرگ.» (263)
ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه) نهرهايى در
آن جارى است، ميوهها و سايههايش هميشگى است. اين فرجام پرهيزگاران است. و
عاقبت كافران دوزخ خواهد بود.» (264)
ـ «بهشتهاى عدن كه در آن فرود مىآيند از زير آنها نهرها جارى است، هر
چه بخواهند در آن هست، خدا به پرهيزگاران اين گونه پاداش مىدهد.» (265)
ـ «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند همانا
كه ما پاداش كسى را كه كار خوب انجام داده ضايع نخواهيم كرد، آنان بهشتهاى
عدن خواهند داشت كه از زير آنها نهرها جارى است. در آنجا به دستبندهاى
زرين آراسته مىگردند، و جامههاى سبز كه از ديباى نازك و ديباى درشت بافته
شده، مىپوشند. بر تختها تكيه مىدهند، پاداش نيك و آسايشگاه خوبى است.»
(266)
ـ «هيچ كس نمىداند چه چيز گرانبهايى (چشم روشنى) به پاداش كارهاى خوبى
كه انجام دادهاند برايشان نهفتهاند.» (267)
ـ «آنان كه به آيات ما ايمان آوردند و مسلمان بودند، (به آنان گفته
مىشود) خود و همسرانتان شادمان به بهشت در آييد، گرد آنان قدحهاى زرين و
جامها را مىچرخانند. در آنجا آنچه دلها بخواهد و چشمها لذت برد فراهم
است و شما در آنجا جاويدان خواهيد بود، اين بهشتى است كه براى كارهايى كه
انجام دادهايد به شما رسيده است. در آنجا ميوههاى فراوانى است كه از
آنها مىخوريد.» (268)
ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزگاران نويد داده شده (اين است) در
آن نهرهايى است از آب هايى كه نمىگندد و جويبارهايى از شير كه مزهاش
تغيير نمىكند و جويبارهايى از شراب كه به نوشندگان لذت مىبخشد، و نهرهايى
از عسل تصفيه شده و انواع ميوها در اختيارشان مىباشد، و نيز آمرزش
پروردگارشان، آيا اينان برابرند با كسانى كه در آتش دوزخ جاودانهاند و آبى
داغ به آنان مىنوشانند كه رودههايشان را پاره پاره مىكند.» (269)
ـ «به سوى مغفرت پروردگارتان سبقت بگيريد و همچنين به بهشتى كه عرض آن
به مقدار آسمان و زمين است و به كسانى وعده داده شده كه به خدا و رسولانش
ايمان آوردهاند.» (270)
ـ «همانا كه نيكان از پيالهاى مىنوشند كه آميخته به بوى خوش كافور
است. از چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند، آن را به اراده خود روان
مىسازند.» (271)
ـ «به پاداش صبرى كه داشتهاند بهشت و لباس حرير داده مىشود، در بهشت
بر تختهاى زيبا تكيه مىكنند، نه خورشيد را مىبينند و نه سرما را، سايه نزديك آنها و ميوهها در اختيارشان
مىباشد، اطراف آنها ظرفهاى نقره و جامهاى بلورين مىچرخانند، ظرفهاى
بلورينى كه از نقره و به اندازه، ساخته شدهاند، در آنجا از پياله هايى
مىنوشند كه با زنجبيل آميخته شده است، از چشمهاى به نام سلسبيل،
خدمتگزارانِ جوانى هميشه گرد آنان مىچرخند كه چون آنها را بنگرى گمان
مىكنى مرواريدهاى پراكندهاند. چون بدانجا بنگرى نعمت و پادشاهى بزرگى را
خواهيد ديد. بر تن آنان جامههاى سبز كه از ديباى نازك و درشت بافته شده
است. و به دستبندهاى سيمين آراستهاند. و پروردگارشان به آنان شرابى پاك
مىنوشاند.» (272)
آيات مذكور، بهشت را به عنوان منزلى بسيار عالى و زيبا و خوش آب و هوا
معرفى مىكنند كه انواع نعمتها در آن آماده است. از جمله درختان سرسبز و
انبوه كه نهرهايى از آب زلال زير آنها جريان دارد، انواع ميوههاى خوشمزه
و خوشبو و لطيف كه بدون زحمت در اختيار بهشتيان قرار مىگيرد، جويبارهايى
از شير و عسل تصفيه شده و شراب ناب در آنجا روان است كه هر چه بخواهند
مىنوشند، گوشت پرندگان آماده است و در اختيارشان قرار مىگيرد، در قصرهاى زيبا و چند طبقه بر روى
تختهاى بسيار نرم و لطيف و زيبا آرميدهاند و خدمتگزارانى بسيار زيبا
پيوسته دورشان مىچرخند و پذيرايى مىكنند، لباسهاى نرم و لطيف و قشنگ
مىپوشند و در باغهاى بهشت گردش مىنمايند، از حورالعين كه در زيبايى
همانند مرواريد هستند و قبلاً با هيچ مردى آميزش نداشته و جز به همسرشان
نظر ندارند. و در يك كلام، آنچه مؤمنان نيكوكار بخواهند و اراده كنند در
بهشت آماده است.
گفتنى است كه نعمتهاى مذكور شبيه نعمتهاى دنيوى است و بايد اين حقيقت
را بپذيريم ولى لزومى ندارد آنها را عين نمونههاى دنيوى و با حفظ همه آثار
دنيوى و نواقصشان بدانيم، اگر چنين باشد بهشت بخشى از دنيا مىشود نه آخرت.
در صورتى كه آخرت جهان بسيار عالىترى است كه در طول عالم دنياست نه در عرض
آن، امور اخروى از نواقص و كاستىهاى امور دنيوى منزهاند.
در برخى آيات و احاديث نيز بدين امتياز اشاراتى شده است كه به عنوان
نمونه به بعض آنها اشاره مىشود:
غذاهاى دنيوى لذت دارند ولى به همراه آن مواد زايدى هم دارند كه به
ناچار بايد از طريق ادرار و مدفوع دفع شود، اما غذاهاى بهشتى مدفوع و ادرار
ندارند. ميوههاى دنيوى را بايد چيد ولى شاخههاى درختان ميوه بهشتى خود به
نزديك مؤمن مىآيند: «وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ
قُطُوفُها تَذلِـيلاً».
آبها و شيرهاى دنيوى قابليت فساد دارند و اگر مدتى راكد بمانند
مىگندند و مزه آنها تغيير مىكند ولى آب و شير بهشتى فساد نمىپذيرد:
«فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ
يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ».
مشروبات دنيوى لذت دارند ولى مستى و تهوع و اعتياد نيز به همراه دارند؛
بر خلاف مشروبات بهشتى كه لذت دارند ولى از نواقص مشروبات دنيوى منزه
هستند.
آنچه گفته شد در خصوص نعمتهايى است كه نمونه ناقصى از آنها در دنيا
يافت مىشود، ولى از قرآن استفاده مىشود كه در بهشت نعمتهاى بسيار ممتازى
وجود دارد كه نه چشمى آنها را ديده نه گوشى شنيده نه بر قلب بشرى خطور كرده
است، قرآن مىگويد: «هيچ كس نمىداند چه چيزى را كه وسيله چشم روشنى اوست
برايش نهفتهاند.» (273)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «در بهشت نعمتهايى است كه نه چشمى
آنها را ديده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است.» (274)
نعمتهاى بهشتى به سراغ مؤمن مىآيند نه اين كه مؤمن به سراغ آنها برود،
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «طوبى، درختى است در بهشت. اصل آن در منزل
رسول خدا صلىاللهعليهوآله است و در منزل هر مؤمنى شاخهاى دارد. هرگاه
كه مؤمن به چيزى ميل داشته باشد آن شاخه همان را در اختيارش قرار مىدهد.» (275)
بهشتيان هميشه جوان و زيبايند. پيرى، بيمارى، ناتوانى، غم و اندوه، حسد،
كينه، رنج در بهشت نيست. بهشتيان از انواع غذاهاى لذيذ مىخورند ولى ادرار
و مدفوع ندارند. براى هميشه در بهشت زندگى مىكنند و مرگ بر آنها عارض
نمىشود.
مرحوم ملامحسن فيض كاشانى در تفاوت نعمتهاى بهشتى با نعمتهاى دنيوى
نوشته است:
تمايل انسان در دنيا تابع چيزهايى است كه در خارج موجودند ولى امور بهشت
تابع خواسته بهشتيان مىباشند، آنها هر چه بخواهند با ارادهشان موجود
مىشود. خدا در قرآن مىگويد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ
وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» پس آنچه را اراده كنند فوراً حاضر مىشود، نه اين
كه آنچه موجود است برايشان حاضر شود. (276) تفاوت ديگر اين كه نشأه آخرت
نشأه نور و ادراك و حضور و حيات و ظهور است، امور اخروى زنده و مدرك هستند.
چنان كه در احاديث آمده كه انواع ميوهها به بهشتيان مىگويند: اى ولىِّ
خدا مرا بخور قبل از اين كه ديگرى را ميل كنى. و اين كه وقتى مؤمن بر تخت
خود مىنشيند آن تخت از خشنودى به اهتزاز در مىآيد. و در قرآن آمده كه:
«إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِىَ الحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ». (277)
درجات بهشت
بهشت درجات و مراتب مختلفى دارد. نعمتهاى بهشتى نيز براى همه بهشتيان
يكسان نيست. همه بهشتيان در يك مقام نيستند،
بعضى در اعلا مرتبه و بعضى در پايينترين درجات و برخى در حد متوسط
هستند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام در توصيف بهشت فرمود: «درجاتى فروتر و برتر،
منزلهايى متفاوت، نعمتهاى آن قطع نمىشود، مقيم آن كوچ نمىكند، جاويدان
در آن پير نمىشود، ساكن در آن هيچگاه نيازمند نمىگردد.» (278)
قرآن مىگويد: «آنان نزد خدا درجاتى دارند و خدا به آنچه انجام مىدهند
بيناست.» (279)
و مىفرمايد: «مؤمنانى كه به جهاد نمىروند و آسيب نمىبينند با
جهادگران در راه خدا به جان و مال برابر نيستند خدا كسانى را كه در راه خدا
با مال و جان خود جهاد كردهاند بر جهادگريزان به درجهاى برترى مىدهد، و
به همگان وعده احسان داده است و جهادگران را بر جهاد گريزان به پاداشى بزرگ برترى داده است.» (280)
و مىفرمايد: «خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند و دانشمندان را درجاتشان
را بالا مىبرد و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.» (281)
و مىفرمايد: «و براى هر يك از آنها به مقدار عملشان درجاتى است، جزاى
اعمالشان به طور كامل داده مىشود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (282)
بالاترين درجات بهشت رضوان است، قرآن مىفرمايد: «رضوان (رضايت خدا) از
همه اينها برتر است و اين است رستگارى بزرگ.» (283)
بنابراين همه مؤمنان به بهشت مىروند و از نعمتهاى بهشتى برخوردار
خواهند شد، ولى نه جاىگاه بهشتى آنان يكسان است، نه نعمتهايى كه از آنها
بهرهمند مىشوند. بلكه تفاوتهاى فراوانى دارند كه عقل ما از درك آنها
عاجز است. منشأ تفاوت درجات بهشتيان مىتواند چند چيز باشد:
يك: مقدار شناخت و ايمان و باورهاى آنها به اصول عقايد؛
دو: ملكات نفسانى و مقدار التزام آنان به رعايت ارزشهاى اخلاقى؛
سه: مقدار التزام آنها به انجام وظايف دينى؛
چهار: مقدار تقوا و پرهيز از اخلاق زشت و ترك گناهان.
گرچه بهشتيان هر چه بخواهند و اراده كنند فوراً در اختيارشان قرار
مىگيرد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» ولى
خواسته همه افراد يكسان نيست بلكه به معرفت و عرفان هر يك بستگى دارد.
وسيله بهشت رفتن و بهرهمندى از نعمتهايش
بهشت در همين جهان و با ايمان و عقايد صحيح و اخلاق نيك و عملهاى صالح
و اجتناب از گناهان تهيه مىشود و در جهان آخرت آشكار مىگردد. بهشت و
نعمتهايش نتيجه اعمال دنيوى بلكه عين آنها خواهد بود.
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «خداى تبارك و تعالى فرموده: اى
بندگان صديق من! در اين دنيا از نعمت عبادت من بهره بگيريد، چون در جهان
آخرت از همينها بهرهمند خواهيد شد.» (284)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «در بهشت قصرهاى بلورين وجود دارد
كه ظاهر آنها از باطن و باطنشان از ظاهر ديده مىشود. از امت من كسانى در
آن قصرها سكونت خواهند كرد كه با مردم خوب سخن بگويد، مردم را اطعام كند، سلام خود را آشكار سازد و شبانگاه كه مردم در
خواب هستند نماز بخواند.» (285)
امام سجاد عليهالسلام فرمود: «به تلاوت و عمل به قرآن عنايت داشته باش
همانا كه خداى متعال بهشت را با خشتى از طلا و خشتى از نقره آفريد. ملاط
آنها را مسك و خاك آن را زعفران و سنگ ريزههاى آن را مرواريد قرار داده.
درجات بهشت را به تعداد آيات قرآن قرار داد. هر كس در دنيا قرآن بخواند (و
بدان عمل كرده) در قيامت به او گفته مىشود: بخوان و بالا برو و هر كس داخل
بهشت شود بالاتر از او نيست مگر پيامبران و صديقان.» (286)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هنگامى كه به معراج رفتم داخل
بهشت شدم فرشتگان را ديدم كه با خشت هايى از طلا و نقره ساختمانى را بنا
مىكنند. گاهى مشغول كار بودند و زمانى دست مىكشيدند به آنان گفتم: چرا
گاهى دست از كار بر مىداريد؟ گفتند: در انتظار رسيدن مصالح مىمانيم. گفتم
مصالح شما چيست؟ گفتند اين ذكرِ مؤمن در دنيا: سبحان الله و الحمدلله و لا
اله الا الله و الله اكبر، هنگامى كه اين ذكر را مىگويد مشغول بنا هستيم،
هرگاه توقف مىكند ما هم دست از كار مىكشيم.» (287)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «سخاوت درختى است از درختهاى
بهشت، در دنيا شاخههايى دارد آويزان، هر كس با سخاوت باشد يكى از شاخههاى
آن را مىگيرد و او را به بهشت مىبرد. و بخل درختى است از درختان دوزخ، در
دنيا شاخههايى دارد، پس هر كس بخل بورزد يكى از آن شاخه را گرفته و داخل
دوزخش مىگرداند.» (288)
قرآن مىگويد: «از خدا و رسول فرمان ببريد، باشد كه مشمول رحمت خدا واقع
شويد. بشتابيد به سوى مغفرت پروردگارتان و به سوى بهشتى كه پهناى آن به
اندازه پهناى آسمانها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است. آنان
كه از مال خود در حال وسعت و تنگدستى انفاق مىكنند، خشم خود را فرو
مىنشانند و از بدرفتارى مردم در مىگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. و
آنان كه اگر كار زشتى انجام دادهاند يا به نفس خويش ستم كردهاند به ياد
خدا مىافتند و از گناهان خود توبه مىكنند. و كيست جز خدا كه گناهان را
ببخشد و آنان كه در كار زشت خود اصرار نكنند در حالى كه از زشتى آن آگاهند، پاداش عمل اينان آمرزش پروردگار و بهشتها
(باغهايى) است كه زير درختان آنها نهرهايى جارى است و در آن جاويدان
خواهند بود. و چه نيكوپاداشى است براى نيكوكاران.» (289)
و آخر دعوانا أن الحمدللّه ربّ العالمين، اللّهمّ ارحم شيبتي، و نفاد
أيّامي، و اقتراب أجلي و ضعفي و مسكنتي، و قلّة حيلتي، و أرحمني إذا انقطع
من الدنيا أثري، و ارحمني في حشري و نشري، و اجعل في ذلك اليوم مع أوليائك
موقفي، و في جوارك مسكني يا ربّ العالمين. إلهي! لم يزل برّك عليّ أيّام
حياتي، فلا تقطع برّك عنّي في مماتي يا أرحم الراحمين.
كتابنامه
1 . قرآن مجيد.
2 . نهجالبلاغه.
3 . مجلسى، علامه محمدباقر، بحارالأنوار، دار احياء التراث، بيروت 1403 ق.
4 . كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، دارالكتب الاسلامية، تهران 1388 ق.
5 . صدرالدين شيرازى (ملا صدرا) محمد بن ابراهيم، الاسفار الاربعه، نشر مصطفوى،
قم [بىتا].
6 . ـــــــــــــــــــــ، رساله التصور والتصديق، نشر مولى، تهران [بىتا].
7 . معاد از ديدگاه امام خمينى.
8 . فيض كاشانى، ملا محسن، علم اليقين.
9 . حر عاملى، شيخ محمد بن حسن، وسائل الشيعه، مؤسسه آلالبيت، قم 1407 ق.
10 . سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور، دارالفكر، بيروت 1993م.
11 . ابنسينا، حسين بن عبداللّه، الاشارات والتنبيهات، مطبعه حيدريه، تهران
1378 قمرى.