قيامت در قـرآن
پس از نفخ صور و مرگ همه انسانها و دگرشدن و به هم خوردن اوضاع عمومى
زمين و آسمان دوباره در صور دميده مىشود و همه انسانهاى موجود در برزخ
زنده مىشوند و براى حساب اعمال و پاسخگويى در محضر خداى متعال حضور
مىيابند.
قرآن مىگويد: «آيا اينان نمىدانند كه زنده مىشوند، در آن روز بزرگ،
روزى كه همه مردم به پيشگاه پروردگار جهان بر پا مىخيزند.» (107)
قرآن مجيد وقوع قيامت را امرى قطعى مىداند كه نبايد در آن شك كرد و
مىفرمايد:
«الله خدايى است كه جز او خدايى نيست. همانا همه شما را در روز قيامت كه
شكى در آن نيست گرد مىآورد و چه كس از خدا راستگوتر است.» (108)
معاد و زندگى پس از مرگ عقيدهاى ريشهدار و عميق انسانى است
كه همه پيامبران از آن خبر دادهاند.و اكثر انسانها در طول تاريخ بلكه قبل
از تاريخ بدان ايمان داشتهاند. البته گروهى هم وقوع آن را باور نداشته
انكار مىكردهاند. ولى دليلى بر نفى آن نداشته بلكه امكان وقوع آن را مورد
ترديد قرار مىدادند.
قرآن مىگويد: «آدمى مىگويد: آيا زمانى كه بميرم زنده از گور بيرون
مىآيم؟ آيا انسان به ياد نمىآورد كه ما او را پيش از اين آفريديم در حالى
كه چيزى نبود.» (109)
قرآن در پاسخ اينان و نفى استبعاد شان به حيات آغازين انسان اشاره
مىكند و مىگويد: ما انسان را در آغاز، از مواد بىجان آفريديم و بدان
حيات داديم و زنده كردن دوباره آن قطعاً از آفرينش اول آسانتر است و قدرت
انجام آن را داريم، آيات زير، دليلهاى روشنى است:
ـ «خدا زنده را از مرده بيرون آورد و مرده را از زنده به وجود آورد و
زمين مرده را زنده مىسازد و شما نيز اين چنين زنده مىشويد و از گورها
بيرون مىآييد.» (110)
ـ «خداست كه انسان را در آغاز مىآفريند سپس (براى بار دوم) زنده مىكند
و باز مىگرداند و اين كار بر او آسانتر است.» (111)
ـ «اى مردم! اگر در روز رستاخيز شك داريد، ما شما را از خاك،
سپس از نطفه آنگاه از لخته خون، سپس از پاره گوشتى ـ تمام يا نا تمام ـ
بيافريديم، تا قدرت خود را آشكار سازيم و تا زمانى معين هر چه خواستيم در
رحم مادر نگه مىداريم آن گاه شما را به صورت يك كودك از رحم خارج مىسازيم
تا به حد رشد برسيد بعضى از شما مىميرند و بعضى به سالخوردگى مىرسند و
آنچه را آموختهاند فراموش مىكنند.
و زمين خشك و مرده را مىبينى كه چون باران بر آن نازل كنيم به حركت
درآيد و رشد كند و از هر گونه گياه زيبايى بروياند. چون خدا حق است و
مردگان را زنده مىكند و بر هر كارى توانمند است و اين كه قيامت خواهد آمد
و شكى در آن نيست و اين كه خدا همه كسانى را كه در قبرها هستند زنده
مىكند.» (112)
قرآن كريم معاد را جسمانى و روحانى مىداند عموم مسلمانان بلكه پيروان
سايراديان آسمانى نيز بر همين عقيدهاند؛ بدين معنا كه انسان در قيامت با
همان شخصيت نفسانى و بدن جسمانى كه در دنيا داشته مبعوث مىشود. باهمان شكل
وقيافه و مقدار و رنگ كه در دنيا داشته در محضر پروردگار جهان حضور مىيابد.
به گونهاى كه بستگان و آشنايان او را مىشناسند و مىگويند: اين شخص
همان فلانى است كه در دنيا بود.
عموم مسلمانان بر اين عقيده اجماع دارند واز ضروريات دين به شمار رفته
است.
علامه مجلسى در اين باره نوشته است:
همه عقيدهمندان به اديان آسمانى برجسمانى بودن معاد اجماع دارند و از
ضروريات دين است و آيات قرآن كريم بدين مطلب تصريح دارند و تأويل آنها كار
درستى نيست. به علاوه، احاديث متواتر نيز بر آن دلالت دارند. (113)
صدرالدين شيرازى مىنويسد:
حق اين است كه در معاد عين همان بدن دنيوى اعاده مىشود، نه مثل آن به
گونهاى كه اگر كسى او را مشاهده كند مىگويد: اين همان شخص فلانى است كه
در دنيا بود. (114)
فيض كاشانى مىنويسد:
آن كه در معاد بر مىگردد و در آخرت محشور مىشود عين آن شخص انسانى است
كه در دنيا و برزخ بود؛ هم از جهت روح و هم از جهت بدن به گونهاى كه اگر
كسى او را در محشر ببيند مىگويد: اين همان فلان شخص است كه در دنيا بود. چنان كه امام صادق
عليهالسلام در مورد برزخ فرمود: اگر او را ببينى خواهى گفت: اين همان فلان
شخص است كه در دنيا بود. (115)
بنابراين بايد بپذيريم انسانى كه در قيامت محشور مىشود از جهت روح و
جسم عين همان شخصى است كه در دنيا زندگى مىكرد با اين تفاوت مهم كه بدن
دنيوى محل عوارض بود، بيمار و پير وفرسوده مىشد برخلاف بدن اخروى كه
بيمارى، پيرى و فرسودهگى ندارد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «اى فرزندان عبدالمطلب!
ديدهبان به خويشان خود دروغ نمىگويد: به خدا سوگند! چنان كه به خواب
مىرويد مىميريد و چنانكه از خواب بيدار مىشويد بعد از مرگ نيز
برانگيخته مىشويد.
بعد از مرگ چيزى جز بهشت يا دوزخ نيست و خلق همه مردم و برانگيختن آنها
براى قيامت همانند ايجاد يك فرد بيش نيست. خدا در قرآن فرموده: «ما
خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ». (116)
امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: «لقمان به فرزندش فرمود: پسرم اگر در
مرگ شك دارى خواب را از خودت رفع كن و نمىتوانى و اگر در برانگيختن در
قيامت شك دارى بيدار شدن از خواب را از خودت رفع كن و نمىتوانى. اگر در اين باره فكر كنى مىفهمى كه نفس تو در اختيار ديگرى است.
همانا خواب به منزله مرگ و بيدارى بعداز خواب به منزله برانگيخته شدن بعداز
مرگ است. (117)
حشـر انسانها
در پارهاى احاديث آمده كه انسانها در قيامت به صورتهاى مختلف محشور
مىشوند: «معاذ بن جبل از رسول خدا صلىاللهعليهوآله پرسيد اين كه در
قرآن آمده: روزى كه در صور دميده شود شما گروه گروه خواهيد آمد: «يَوْمَ
يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَتَـأْتُونَ أَفْواجاً» چه معنا دارد؟ رسول خدا
صلىاللهعليهوآله فرمود:
از امر بسيار بزرگى سؤال كردى، اشك از چشمانش جارى شد وفرمود: ده دسته
از امت من با ساير مردم تفاوت دارند و به صورتهاى مختلف محشور مىشوند:
بعضى به صورت بوزينه و برخى به شكل خوك در قيامت محشور مىشوند. بعضى در
حالى كه پاهايشان به طرف بالا و صورتشان به طرف پايين است شانههاى خود را
به زمين مىكشند و راه مىروند. عدهاى كور محشور مىشوند و همين گونه راه
مىروند. برخى كر و لال محشور مىشوند و چيزى نمىفهمند. بعضى زبان خود را
در حالى كه به سينه آنها آويزان شده مىجوند و چرك و خون از دهانشان جارى
است و اهل محشر از آنها تنفر دارند.
گروهى دست و پاهايشان قطع شده است. دستهاى به شاخههايى از آتش
به دار كشيده شدهاند، جمعى از مردار بد بوترند. بعضى
لباسهايى پوشيدهاند كه با قطران (صمغ سياه رنگ چسبنده) رنگ شده و به
بدنشان چسبيده است.
اما كسانى كه به صورت بوزينه محشور مىشوند افرادى هستند كه با
دروغگويى و سخنچينى در ميان مردم فتنهانگيزى مىكنند. گروهى كه به صورت
خوك محشور مىشوند حرامخواران مىباشند. كسانى كه با صورتهاى خود راه
مىروند ربا خواران هستند. دستهاى كه كرولال محشور مىشوند خودپسندان
مىباشند.
كسانى كه زبان خود را مىجوند علما و قاضيانى هستند كه گفتارشان بر خلاف
اعمالشان باشد.
عدهاى كه دست و پايشان قطع شده افرادى هستند كه به همسايگان خود اذيت
مىرسانند.
گروهى كه به شاخههايى از آتش به دار آويخته مىشوند كسانى هستند كه
گفتار و كردار مردم را به اطلاع سلاطين مىرسانند.
دستهاى كه بد بوتر از مردار محشور مىشوند كسانى هستند كه از خواستهها
و لذتهاى (غير مشروع) پيروى مىكنند و حق خدا و تهيدستان را در اموالشان
ادا نمىنمايند.
گروهى كه با لباسهاى آلوده و چركين محشور مىشوند خود بزرگبينان و فخر
كنندگان هستند. (118)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «خود بزرگ بينان در
قيامت به صورت مورچه محشور مىشوند، زير پاى اهل محشر پايمال مىشوند تا
حساب بندگان به پايان برسد.» (119)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هر كس در خريد و فروش مسلمانى را
فريب دهد از ما نيست و در قيامت با يهود محشور خواهد شد، چون آنها از همه
مردم فريبكارترند.» (120)
از احاديث مذكور و دهها مانند اينها استفاده مىشود كه بعضى
انسانها در قيامت به صورت حيوان محشور خواهند شد. گفتنى است مقصود اين
نيست كه شكل و قيافه و بدن دنيوى آنها به شكل وقيافه حيوانات دنيوى تبديل
مىشود، چون قبلاً گفته شد كه انسانها بعد ازمرگ با همان بدن جسمانى كه در
دنيا داشتند در برزخ و قيامت وارد مىشوند؛ به گونهاى كه هر كس او را
ببيند مىگويد اين همان شخص فلانى است كه در دنيا بود، بلكه مراد اين است
كه نفس اين قبيل انسانها به نفس حيوان تبديل مىشود و واقعاً حيوان محشور
مىشوند.
گرچه قيافه آنها قيافه انسان باشد، چون در دنيا اخلاق و ملكات حيوانى در
نفس آنها كاملا نفوذ كرده بود در باطن ذات حيوان شده بودند، ولى ديگران از
اين امر بىاطلاع بودند اما چون قيامت روزى است كه باطن ذات انسانها آشكار
مىگردد: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» حيوان بودن اينان نيز روشن مىشود.
گرچه به صورت انسان باشند. چون حيوانيت حيوانات به نفس آنهاست نه با شكل و
قيافه.
امام خمينى در اين باره مىنويسد:
انسان همين طور كه در اين دنيا يك صورت ملكى دنياوى دارد... براى او يك
صورت و شكل ملكوتى غيبى است، كه صورت آن تابع ملكات نفس و خلق باطن است، در
عالم بعد از موت، چه برزخ باشد يا قيامت. انسان اگر خلق باطن و ملكه و
سريرهاش انسانى باشد، صورت ملكوتى او نيز صورت انسانى است، ولى اگر ملكاتش
غير ملكات انسانى باشد صورتش انسانى نيست و تابع آن ملكه و سريره است؛
مثلاً اگر ملكه شهوت و بهيميت بر باطن او غلبه كند و حكم مملكت
باطن حكم بهيميه شود انسان صورت ملكوتىاشى صورت يكى از بهائم است، مناسب
با آن خلق و اگر ملكه غضب و سبعيت بر باطن و سريرهاش غلبه كند و حكم مملكت
باطن و سريره حكم سبع شود، صورت غيبيه ملكوتيه صورت يكى از سباع است. و اگر
وهم و شيطنت ملكه شد و باطن و سريرهاش داراى ملكات شيطانيه شد، از قبيل
خدعه، تقلب، نميمه، غيبت، صورت غيبت و ملكوتش صورت يكى از شياطين است، به
مناسب آن. (121)
نامه اعمـال
از آيات و احاديث استفاده مىشود كه همه اعمال، گفتار، عقايد، و افكار
نيك و بد انسان، به وسيله فرشتگانى كه از جانب خدا بر اين كار گمارده
شدهاند در كتابى ثبت و ضبط مىشود.
قرآن مىگويد: «همانا كه محافظانى بر شما گمارده شدهاند، نويسندگانى
بزرگوار، آنچه را انجام مىدهيد مىدانند.» (122) آن نوشتهها در اصطلاح
قرآن «طائر» و «كتاب» ناميده شده است.
در قرآن مىگويد: «آنچه را انسان انجام دهد (خوب يا بد) به گردنش
آويختهايم. و در روز قيامت كتابى را گشوده برايش بيرون آوريم تا در آن
بنگرد. (به او گفته مىشود) كتاب خود را بخوان كه امروز تو براى حسابرسى
از خود كافى هستى.» (123)
راغب اصفهانى «طائر» مذكور در آيه را به معناى اعمال نيك و
بدى كه از انسان سر مىزند تفسير كرده است. (124)
از آيات استفاده مىشود كه فرشتگان مأمور الهى براى هر انسان دو پرونده
(كتاب) تشكيل مىدهند: پرونده اعمال نيك و پرونده اعمال بد، پروندهها
ملازم او خواهند بود و بر گردنش آويخته مىشوند تا در قيامت آنها را بخواند
و به كردار شايسته خود آگاه گردد.
كتاب به معناى نوشته است. نوشتن در عرف ما عبارت است از: ثبت كردن حروف
و كلمات و جملههايى كه طبق قرارداد اجتماعى بر معانى خاصى دلالت دارند بر
ورق كاغذ يا هر لوح ديگرى كه قابليت نگهدارى آن نقوش را داشته باشد. تا در
آينده براى خودش و ديگران كه آشناى با وضع واضع باشند قابل استفاده باشد.
ولى به هر حال دلالت اين خطوط و كلمات اعتبارى و قراردادى است نه حقيقى و
واقعى.
اكنون اين سؤال مطرح مىشود كه آيا نوشتن فرشتگان و تهيه نامه عمل براى
انسانها نيز همين گونه است يا به گونهاى ديگر؟ آيا در نوشتن از همين خطوط
و تصاوير اعتبارى استفاده مىكنند؟ آيا اين همه اعمال بر ورقهايى از كاغذ
يا الواح ديگر نوشته مىشود. و همينها بر گردن انسانها آويخته مىشود و
تا قيامت باقى مىماند؟ چنين فرضى اصلاً قابل تصور نيست. علاوه بر اين با
محتواى برخى آيات سازگار نيست، چون از آيات و احاديث استفاده مىشود كه
انسان در قيامت عين اعمال و گفتار خوب وبد خود را مشاهده مىكند نه يادداشتهاى كتبى آنها را.
در قرآن مىگويد: «روزى كه هر كس همه كارهاى نيك و بد خود را در برابر
خويش حاضر ببيند آرزو كند كهاى كاش ميان او و كردار بدش فاصله بزرگى وجود
داشت خدا شمارا از (عذاب) خودش مىترساند. وبه بندگانش مهربان است.» (125)
و مىفرمايد: «دفتر اعمال گشوده شود، پس مجرمان را مىبينى كه از آنچه
در آن آمده بيمناكند و مىگويد: واى بر ما، اين چه دفترى است كه هيچ عمل
كوچك و بزرگى را فرو گذار نكرده و همه را ثبت كرده است. آنگاه هر عملى را
كه انجام دادهاند نزد خود حاضر بيابند. و پروردگار تو بر كسى ستم
نمىكند.» (126)
از اين آيات چند نكته بسيار مهم استفاده مىشود:
1. در قيامت عين كارهاى خوب و بد انسان در برابرش حاضر مىشوند و آنها
را مشاهده مىكند، نه نوشته آنها را؛
2. كردار بد انسان (در داخل ذات او هستند) واز او جدا نخواهند شد وآرزوى
فاصله داشتن سودى ندارد؛
3. همه اعمال خوب و بد انسان در نامه عملش ثبت شده و كوچكترين چيزى
فراموش نشده است. همه را يك جا مىبيند و از آن تعجب مىكند.
در برخى احاديث نيز به همين معنا اشاره شده است.
ابوالجارود از حضرت باقر عليهالسلام نقل كرده كه در تفسير آيه
«أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ» فرمود: «خير و شر اعمال انسان با او
خواهند بود و امكان جدايى وجود ندارد، تا اين كه درقيامت نامه عملش را
دريافت كند.» (127)
خالد بن نجيح از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «وقتى قيامت
بر پا شود كتاب انسان به او داده خواهد شد. آنگاه به او گفته خواهد شد:
كتاب خود را بخوان. راوى عرض كرد: آيا مىداند در كتاب او چه نوشته شده
است؟
فرمود: خدا همه را به ياد او مىآورد ،پس هيچ چشم به هم زدن و كلمه و
قدم برداشتن و آنچه در طول حيات انجام داده نيست جز اين كه همه را به ياد
مىآورد؛ به گونهاى كه گويا همان ساعت آنهارا انجام داده است.
به همين جهت مىگويد: «يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ
صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها» (128).
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «آدمى در آخرين روز زندگى دنيوى و
اولين روز ورود به جهان آخرت اموال و اولاد واعمالش براى او تجسم مىيابند.
پس به مال خود توجه مىكند و مىگويد: من به تو حريص و بخيل بودم، امروز به
من چه كمكى مىكنى؟ در جواب مىگويد: كفنت را مىدهم. پس به فرزندانش توجه
مىكند و مىگويد: من به شما محبت داشتم و حمايت كردم. امروز چه كمكى به من مىكنيد؟ در پاسخ مىگويند؟
تو را به سوى گور مىبريم و دفن مىكنيم، آنگاه به اعمالش توجه مىكند و
مىگويد: من در حق شما كوتاهى كردم و بر من دشوار بوديد امروز چه كار
مىتوانيد براى من بكنيد؟ مىگويند: ما در قبر و در قيامت به همراه تو
هستيم تا زمانى كه ما و تو نزد پروردگار حضور يابيم. فرمود: پس اگر ولىِّ
خدا باشد عمل او به صورت زيباترين و خوشبوترين و خوش لباسترين صورتها
برايش آشكار مىشود و مىگويد: تو را به روح و ريحان و بهشت نعيم بشارت
مىدهم، مقدمت گرامى باد. پس مؤمن از او مىپرسد: تو كيستى؟ جواب مىدهد من
عمل صالح تو هستم از دنيا با تو بودم و تا بهشت تو را همراهى مىكنم.» (129)
بنابراين، عقايد حق يا باطل، اخلاق نيك و بد، كردار شايسته و ناشايسته
انسان در همين جهان در باطن ذات و همراه خود او خواهند بود، ولى در اثر
شواغل دنيوى از وجود آنها غافل و بىاطلاع است. اما در قيامت كه پرده از
چشم باطن انسان برداشته مىشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را يك
مرتبه نزد خود حاضر خواهد يافت. از اين امر عجيب اظهار شگفتى مىكند، و در
جوابش گفته مىشود: همانا كه تو در دنيا از اين امر غافل بودى، پس پرده را
از چشمانت برداشتيم، و امروز چشمانت تيزبين شده است. (130)
در اين جا اين سئوال مطرح مىشود كه اعمال و گفتار نيك و بد انسان در
دنيا از امور عرضى هستند كه بعد از وقوع زائل مىشوند و از
بين مىروند چگونه تصور مىشود كه عين آنها تا قيامت باقى بمانند؟ مثلاً
نماز عبارت است از تكبيرة الاحرام، قرائت حمد و سوره، ركوع، سجود، تشهد و
سلام، و همه اينها از پديدههاى عرضى هستند و نمىتوانند باقى بمانند. ساير
اعمال نيك و بد نيز همين گونهاند.
بهتر است در حل اين مشكل از رهنمودهاى يكى از راهيافتگان وادى صعب
العبور عرفان مبدأ و معاد استفاده كنيم. او چنين مىنويسد:
هر چه را انسان با حواس خود درك كند اثرى در روح و نفس او خواهد گذاشت.
و در صحيفه نفس و خزينه مدركاتش ذخيره خواهد شد. همچنين هر عمل نيك يا بدى
را انجام دهد، گرچه بسيار كوچك باشد، اثر آن در صحيفه نفسش ثبت خواهد شد؛
مخصوصاً اعمالى كه در اثر تكرار به صورت ملكه و خلق و خوى درآيند. همين خلق
و خوى ثابت است كه باعث خلود در بهشت يا خلود در دوزخ مىگردد. چون ملكات
نفسانى به صورتهاى جوهرى تبديل مىشوند كه در ايجاد نعمتها و عذابهاى
نفسانى تأثير مىگذارند. اگر آثارى كه از اعمال و گفتار در نفس حاصل مىشود
دوام و ثبات نداشت و به تدريج اشتداد نمىيافت به حدى كه ملكه و خوى راسخ
گردد هيچكس نمىتوانست در صنايع و حرفهها تخصص پيدا كند. تأديب و تهذيب و
تعليم و تربيت كودكان نيز بىفايده بود. و بايد انسان از آغاز كودكى تا آخر
عمر يكسان باشد و تفاوتى پيدا نكند. و در اين صورت تكاليف
شرعى (در تزكيه و تهذيب نفس) عبث و بيهوده بود.
و اگر ملكات ثبات و جوهريت نداشت و هميشه باقى نمىماند خلود اهل بهشت
در نعمت و خلود اهل دوزخ در عذاب وجهى نداشت.
اگر منشأ ثواب و عقاب خود عمل و گفتار انسان باشد، در حالى كه عمل و قول
نابود شدهاند، لازمهاش اين است كه معلول بدون وجود علتش باقى بماند، و
چنين امرى صحيح نيست. عمل جسمانى كه در زمان محدودى واقع شده چگونه
مىتواند منشأ جزاى هميشگى باشد؟ چنين مجازاتى در شأن خداى حكيم نيست. (131)
گفتارى از امام خمينى
امام در اين باره چنين مىنويسد:
نيت، صورت فعليه و جنبه ملكوتى عمل است. و در حديث شريف اشاره به همين
مطالب مىنمايد آنجا كه فرمايد: «و النية افضل من العمل، الا و ان النية
هى العمل» نيت از عمل افضل است، بلكه نيت تمام حقيقت عمل است، و اين مبنى
بر مبالغه نيست، چنانچه بعضى احتمال دادهاند، بلكه مبنى بر حقيقت است،
زيرا نيت صورت كامله عمل و فصل محصل اوست، و صحت و فساد و كمال و نقص اعمال
به آن است. چنانچه عمل واحد به واسطه نيت گاهى تعظيم و گاهى
توهين است و گاهى تام و گاهى ناقص است و گاهى از سنخ ملكوت اعلا و صورت
بهيه جميله دارد و گاهى از ملكوت اسفل و صورت موحشه و مدهشه دارد. (132)
ميزان اعمـال
از آيات و احاديث استفاده مىشود كه در قيامت براى تعيين مقدار و ارزش
كارهاى نيك بندگان و مقدار كارهاى زشت و گناهان آنان ميزانى نصب و با آن،
اعمال خوب و بد (حسنات و سيئات) سنجيده مىشوند. توزين اعمال يكى از عقايد
اسلامى و بخشى از حسابرسى است.
قرآن مىگويد: «ميزانهاى عدل را در قيامت برپا مىسازيم، پس هيچكس به
هيچ چيز مورد ستم قرار نمىگيرد. اگر به مقدار مثقالى از دانه خردل هم باشد
آن را مىآوريم. و حسابرسى ما كفايت مىكند.» (133)
ميزان (ترازو) ابزارى است براى تعيين مقدار اجناس و اشياء. اين وسيله در
طول تاريخ و در ميان اقوام و ملل، به صورتهاى گوناگون معمول بوده و هست.
گرچه غالباً با اشياء مادى ساخته مىشود و اجسام را با آن مىسنجند اما
اختصاصى به امور مادى ندارد بلكه به طور حقيقت در امور ديگر نيز استعمال مىشود.
علم منطق را كه وسيلهاى است براى شناخت قضاياى صحيح از باطل «علم
ميزان» مىنامند، در كشف مقدار هوش و حافظه و علوم و اطلاعات افراد از
آزمونهاى كتبى و شفاهى استفاده مىكنند و آنها را ميزانِ كشف واقع
مىنامند، و امور ديگرى از اين قبيل. بنابراين در صدق ميزان ضرورتى ندارد
حتماً مادى باشد.
چنان كه در ميزان قيامت همين گونه است. چون وسيلهاى است براى شناخت
ايمان و اصول عقايد، اخلاق نيك و زشت، عملهاى صالح و ناصالح نمىتواند يك
امر دنيوى و جسمانى باشد.
آيا نماز، روزه، اخلاص، تقوا، ايمان، راستگويى، امانتدارى را مىتوان
با ترازوهاى دنيوى سنجيد؟ شخصى به امام صادق عليهالسلام عرض كرد: «آيا در
قيامت عملهاى بندگان توزين نمىشود؟ فرمود: نه. چون عمل كه جسم نيست،
آنچه مورد سنجش قرار مىگيرد صفت (اثر) عملهاست. كسى نياز به توزين دارد
كه از تعداد و مقدار سنگينى و سبكى آنها بىاطلاع باشد. در حالى كه چيزى بر
خدا پوشيده نيست. همان شخص عرض كرد: پس ميزان اعمال چه معنا دارد؟ فرمود:
يعنى در محاسبه و پاداش عمل عدالت رعايت مىشود. عرض كرد: پس معناى اين
آيه: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» چيست؟ فرمود: يعنى اعمال نيك او زيادتر
باشد.» (134)
بنابراين ميزان اعمال در قيامت نظير ترازوهاى متعارف و
جسمانى دنيوى نيست بلكه بايد به گونهاى ديگر باشد. در تبيين و تفسير ميزان
در قيامت مىتوان يكى از دو وجه را برگزيد:
وجه اول اين كه ميزان عبارت باشد از مجموعه عقايد صحيح، ارزشهاى
اخلاقى، احكام و قوانين شريعت و دين، كه صراط مستقيم سير و سلوك الى الله و
نيل به عالىترين مراتب انسانيت است. بنابراين در قيامت عمل هر انسانى را
به مقدار تطابق با متن شريعت مىسنجند و پاداش مىدهند. در احاديث به همين
معنا اشاره شده است:
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «عدل در زمين ميزان خداست، هر
كس به آن عمل كند او را به بهشت مىبرد، و هر كس آن را ترك كرد او را به
دوزخ خواهد كشيد.» (135)
امام صادق عليهالسلام فرمود: «هر كس كلمه لا اله الا الله را با اخلاص
بگويد: به بهشت مىرود. و اخلاصش در اين است كه شهادت به لا اله الا الله
او را از ارتكاب محرمات باز دارد.» (136)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «نماز ميزان است، هر كس
حق آن را ادا كند پاداش كامل دريافت خواهد كرد.» (137)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «در قيامت چيزى را در ميزان
اعمال بندگان نمىگذارند كه افضل از حسن خلق باشد.» (138)
حضرت صادق عليهالسلام فرمود: «هر كس با اين ده چيز خدا را ملاقات كند
داخل بهشت مىشود: شهادت به لا اله الا الله، شهادت به رسالت حضرت محمد
صلىاللهعليهوآله و اقرار به آنچه از جانب خدا آورده است، برپاداشتن
نماز، پرداختن زكات، روزه گرفتن ماه رمضان، حج بيت الله، قبول ولايت اولياى
خدا، برائت از دشمنان خدا و اجتناب از مسكرات.» (139)
وجه دوم اين كه: ميزان عبارت باشد از نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم
آنان. اين ذوات مقدس چون در علم و عمل هادى مردم هستند خود به مجموعه احكام
و قوانين شريعت و ارزشهاى اخلاقى عمل مىكنند و كمالات انسانى در آنها
تجسم يافته است و مردم را به همان سوى دعوت مىنمايند. به همين جهت مىتوان
عقايد، اخلاق، گفتار و كردار پيروانشان را با آنان تطبيق كرد و سنجيد بدين
صورت ميزان اعمال به شمار مىروند.
در برخى احاديث به همين مطلب اشاره شده است.
امام صادق عليهالسلام در تفسير آيه «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ
لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» فرمود: آنان پيامبران و جانشيان آنها هستند. (140)
امام سجاد عليهالسلام فرمود: «على عليهالسلام امير ايمان و ميزان
اعمال است.» (141)
امام صادق عليهالسلام فرمود: «به خدا سوگند! على صراط مستقيم و ميزان
اعمال است.» (142)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «من ميزان علم و على دو كفه ميزان
و حسن و حسين ريسمانهاى آن، و فاطمه وسيله ارتباط آنها و امامان بعد از
حسن و حسين ميزان شناخت دوستان و دشمنان مىباشند.» (143)
بنابراين، نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان را نيز مىتوان به
عنوان ميزان سنجش اعمال افراد امت معرفى كرد، ولى با اندكى دقت تصديق
مىكنيد كه وجه دوم نيز به وجه اول باز مىگردد، چون نفوس پيامبران و اوصيا
بدين جهت كه مركز تجسم يافته عقايد، اخلاق و كردارهاى شايسته دين هستند به عنوان ميزان معرفى شدهاند، پس حقيقت ميزان
عبارت است از متن عقايد، اخلاق، احكام و قوانين دين. و عمل هر انسانى را به
آن مقايسه مىكنند، مىسنجند و پاداش نيك يا كيفر مىدهند. در اين سنجش نفس
انسان موردِ محاسبه يك كفه ميزان است و كفه ديگر عبارت است از مجموعه عقايد
اخلاق، و احكام و قوانين شريعت.
از بعضى آيات استفاده مىشود انسان يك ميزان ندارد بلكه ميزانهاى متعدد
دارد: «در آن روز وزن كردن بر طبق حق است، آنها كه ميزانهايشان سنگين است
رستگارند، و آنان كه ميزانهايشان سبك است كسانى هستند كه نفوس خود را
خسارت كرده و به آيات ما ستم روا داشتهاند.» (144)
در اين آيه، صحبت از سنگين بودن ميزانهاى بعض انسانها و سبك بودن
ميزانهاى بعضى ديگر مىباشد. معلوم مىشود: هر انسانى داراى ميزانهاى
متعدد خواهد بود. شايد بدين جهت باشد كه عقايد را با ميزانى مىسنجند و
اخلاق را با ميزانى ديگر، و اعمال را با ميزانى سوم. و اگر هر يك از عقايد
را با عقايد صحيح واقعى و هر يك از اخلاقى و مقدار آن را با اخلاق واقعى و
هر يك از اعمال و مقدار آن را با متن احكام و قوانين شريعت محاسبه كنيم
براى هر انسانى ميزانهاى متعدد خواهد بود.
كيفيت توزين اعمال
زمينه سنگين شدن يا سبك شدن كفه ميزان در همين جهان به وسيله عقايد، اخلاق، كردار و گفتار انسان فراهم مىشود: عقايد صحيح
نفس را نورانى مىسازند، و هر چه ايمان قوىتر باشد نورانيت نفس بيشتر
مىگردد. اخلاق نيك و ملكات پسنديده نيز همين گونهاند، عملهاى صالح،
عبادات، كارهاى خير گرچه امور عرضى هستند و باقى نمىمانند، ولى از طريق
اخلاص و نيت خير به صورت ملكه در مىآيند نفس انسان را نورانى و با صفا
مىسازند و جنبههاى انسانى او را قوىتر و كفه ميزانش را سنگينتر
مىسازند.
بر عكس عقايد باطل، اخلاق زشت، عملهاى ناشايسته نفس را تاريك، وحشتناك
مىسازند، جنبه انسانيت او را ضعيفتر، و جنبههاى حيوانيت او را قوىتر، و
حتى گاهى در باطن ذات به صورت حيوانى درنده در مىآيد و كفه ميزان انسانيت
او به طور كلى تهى و سبك مىگردد.
همه اين فعل و انفعالها و دگرگونىها در همين جهان و در باطن نفس رخ
مىدهد ولى خودش از آنها آگاه نيست، تا اين كه در قيامت پرده از چشم باطن
او برداشته مىشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را بالعيان مشاهده
خواهد كرد. در آن هنگام كفه ميزان نفس خود را سنگين يا سبك خواهد يافت.