انسان و عالم برزخ

محمد مظاهرى

- ۵ -


نماز وحشت

ه پنجمين دسته از احاديث اين فصل احاديثى است كه در مورد نماز وحشت رسيده . اين دسته از احاديث گرچه بر زيادى اجر و ثواب عاملين خيرات دلالت دارد ولى به اين علت كه اهميت نماز وحشت را نيز در بر دارد، بطور جداگانه مطرح و به ذكر دو حديث بسنده شده است .
1- مرحوم مجلسى از فلاح السائل به نقل از حذيفه بن يمان آورده است :
... قال : قال رسول الله (ص ): لاياتى على الميت ساعه اشد من اول ليله (دفن فيها)، فارحموا موتاكم بالصدقه ، فان لم تجدوا، فليصل احدكم ركعتين ... فيبعث الله من ساعته الف ملك الى قبره مع كل ملك ثوب و حله ، و يوسع فى قبره من الضيق الى يوم ينفخ فى الصور، ويعطى المصلى بعدد ما طلعت عليه الشمس حسنات ، و ترفع له اربعون درجه (100)
حذيفه گفت : رسول خدا (ص ) فرمودند: براى ميت هيچ لحظه اى بدتر از اولين دقايق دفن او نيست ، پس به اموات خود از راه صدقه دادن ترحم كنيد، و اگر مالى نداريد، دو ركعت نماز وحشت بخوانيد و آنگاه دستور نماز وحشت را بيان فرمودند، سپس فرمود: اگر چنين كنيد خداوند در مقابل اين عمل يكهزار ملك به سوى قبر او گسيل مى كند كه در دست هر ملك يك دست لباس و حوله و نعمتهاى بهشتى است ، قبر او را نيز تا روز قيامت وسيع مى گرداند. در اجر و ثواب كسى كه نماز را خوانده نيز فرمودند: خداوند براى آن كسى كه صدقه داده و يا نماز وحشت خوانده ، به تعداد هر چه در جهان هستى وجود دارد و خورشيد بر آن مى تابد حسنات مى نويسند و نيز چهل درجه از درجات بهشت به او ترفيع مى دهند.
2- باز در بحار از فلاح السائل به نقل از حضرت امير المؤ منين (ع ) مى نويسد:
روى عن امير المؤ منين (ع ) قال : قال رسول الله (ص ): اذا دفنتم ميتكم و فرغتم من دفنه ، فليقم و ارثه او قرابته او صديقه من جانب القبر و يصلى ركعتين ... فان الله يرفع عنه عذاب القبر و ضيقه ، و لو سال ربه ان يغفر للمومنين و المومنات والمسلمين والمسلمات ، حيهم و ميتهم ، استجاب الله دعائه فيهم ، ويقول الله تعالى لصاحبه : يا فلان بن فلان كن قرير العين ، قد غفر الله عزوجل لك ، ويعطى المصلى بكل حرف الف حسنه ، ويمحى عنه الف سيئه ، فاذا كان يوم القيامه بعث الله تعالى صفا من الملائكه يشيعونه الى باب الجنه ، فاذا دخل الجنه استقبله سبعون الف الف ملك ، مع كل ملك طبق من نور مغطى بمنديل من استبرق ، وفى يد كل ملك كوز من نور فيه ماء السلسبيل ، فياكل من الطبق و يشرب من الماء و رضوان الله اكبر(101)
رسول خدا(ص ) فرمود: وقتى از دفن ميت خود فارغ شديد، ورثه ، يا خويشان و يا دوستان او كنار قبر بايستند و دو ركعت نماز وحشت بخوانند، و آنگاه دستور خواندن نماز وحشت را بيان كردند،(علاقمندان به كتاب مفاتيح الجنان مراجعه فرمايند) سپس فرمودند: خداوند بواسطه اين نماز عذاب قبر را از ميت بر مى دارد و قبر او را در وسعت زايد الوصفى قرار مى دهد و به او خطاب مى شود كه از فلانى چشمت روشن باد، خداوند گناهانت را بخشيد، و اگر نمازگزار بعد از نماز از خدا بخواهد همه مومنين و مومنات را بيامرزد، دعاى او مستجاب مى شود و خداوند رحمت هاى خود را شامل آنها مى گرداند.
سپس رسول خدا(ص ) در مورد ثوابى كه از اين بابت عايد نمازگزار مى شود، فرمودند: براى نماز گزار هم به تعداد هر حرفى از نماز هزار حسنه قرار
مى دهد و هزار گناه از او مى آمرزد، و چون روز قيامت شود صفى از ملائكه او را تا بهشت همراهى (مشايعت ) مى كنند و آنگاه كه داخل بهشت شود هفتاد ميليون ملك از او استقبال مى كنند. همراه هر ملكى طبقى است از نور كه با پارچه هائى از استبرق (حرير و ديبا) پوشيده شده و در دست آنها كوزه اى است از نور كه در آن آب سلسبيل است او از نعمتهاى خداوند كه در طبقهاست مى خورد و از آب سلسبيل مى آشامد و در پايان ، جمله اى اضافه فرمودند كه معنايش از همه آن نعمتها بالاتر و بهتر است و آن اينكه : و رضوان الله اكبر؛ يعنى بدانيد رضوان خداوند در قيامت از همه اين چيزهائى كه گفتيم بالاتر است .
در ارتباط با دو حديث فوق توجه به نكات زير لازم است :
1- در مورد اعدادى كه در اين گونه احاديث وجود دارد اين توضيح لازم است كه مقصود زيادى و فراوانى آن آن چيزى است كه بعد از عدد واقع شده و عين همان عدد خصوصيتى ندارد؛ مثلا در عبارت الف ملك ( هزار ملك ) مقصود آمدن ملائكه زياد است ، يا در عبارت الف حسنه و يا الف سيئه ثواب و گناه زياد است ، مقصود اين است كه خداوند بواسطه اين كار، ثواب زيادى به انسان مى دهد و يا گناهان زيادى را از انسان مى آمرزد، در آنجائى كه فرموده : ... و وقتى داخل بهشت مى شود هفتاد ميليون ملك از او استقبال مى كنند مقصود استقبال ملائكه بى شمار است و شايد هم ملائكه بيشترى از او استقبال كنند. اين كه در برخى احاديث آمده است : يك لحظه انديشيدن ثوابش از عبادت هفتاد سال بهتر است معنايش اين نيست كه هفتاد سال شمسى و يا هفتاد سال قمرى ، بلكه هدف تفكر در آثار و پديده هاى خلقت و شناخت خالق جهان است كه به عبادتهاى هر انسانى ارزش مى دهد.
2-در ارتباط با ارزش و فايده نماز وحشت در عالم برزخ دوستى از نائين گفت : هر گاه مى شنيدم كسى از دنيا رفته دو ركعت نماز وحشت براى او مى خواندم تا اين كه روزى شنيدم فرد بدبخت و بيچاره اى كه رفتگر شهردارى بود از دنيا رفته ، با خود گفتم : من براى همه افراد مى خواندم و اين شخص كه بى كس و بى مال بود بايد حتما برايش نماز وحشت بخوانم ، چندى بعد او را در خواب ديدم ، پرسيدم : فلانى وضعيت تو در آن عالم چطور است ؟ گفت : وضعيت بدى داشتم ولى آن دو ركعت نمازى كه شما برايم خوانديد مرا نجات داد.بعد گفت : چون دعاى مرده در حق زنده مستجاب مى شود، هر حاجتى دارى بگو تا بخاطر آن نمازى كه خواندى از خدا بخواهم ، گفتم : دوست دارم حج خانه خدا نصيبم شود. در حقم دعا كرد و خداوند وسائل آنرا در همان سال فراهم كرد و من به خانه خدا مشرف شدم .
مورد دوم : از قول مرحوم ملا فتح على سلطان آبادى استاد حاجى نورى نقل كرده اند: يكى از علماء معاصر وى كه نابينا بوده و در عين حال درس ‍ تفسير قرآن مى گفته و شاگردهاى زيادى هم داشته ، عادت داشت هر گاه مى شنيد مسلمانى از دنيا رفته دو ركعت نماز وحشت براى او مى خواند. شبى شخصى را در خواب ديد از وى پرسيد در چه وضعيتى به سر مى برى ؟ گفت : آن دو ركعت نمازى كه شما برايم خوانديد مرا از نگرانى نجات داد.
پس به عنوان نتيجه بحث ، بايد بگويم : اولا كوچكترين عمل و بى ارزشترين كار عبادى در نظر خداوند با ارزش است و هم گم شدنى نيست و خداوند آن را به حساب مى آورد. آيات متعددى در اين مورد در قرآن شريف وجود دارد. چون بحث در تفسير اين آيات خارج از موضوع كتاب است ، و از طرفى كسانى هستند كه به دانستن اين آيات علاقه زيادى دارند، فقط به فهرست بعضى از آنها اشاره مى شود:
در سوره هاى : يونس 10، انبياء 21، قمر 31، سبا 34 و زلزال 99 به ترتيب آيات : 61، 47، 16، 22 و 7 هر يك به طور جداگانه حكايت از اين معنا دارد كه هيچ عملى از اعمال بندگان هر چند كوچك در پيشگاه خداوند گم شدنى نيست و در روز قيامت آن را به محاسبه مى آورد. علاقه مندان مى توانند به تفاسير آيات مراجعه نمايند و يا حداقل به قرآن ترجمه الهى قمشه اى از آن قسم كه يك صفحه قرآن و صفحه مقابل شرح و ترجمه است مراجعه كنند و معناى بيشتر و بهترى را استفاده نمايند.
بنابراين دانستيم آنچه انسان بعنوان خيرات براى اموات انجام مى دهد در حقيقت بيشترين بهره را براى خود اختصاص داده .آنهائى كه در فكر اموات هستند و هر كارى را به ياد آنها و براى آنها انجام مى دهند، بدانند ثواب همان عمل را چند برابر در نامه عمل خويش منعكس كرده اند، آنهائى كه دائما زبانشان به ياد ائمه هدى عليهم السلام در ذكر است ، و هر ذكر و تسبيحى را به ياد آنها و براى آنها بر زبان جارى مى كنند، و آنهائى كه ثواب اعمال مستحبى خود را تقديم ارواح مطهر انبياء و اولياء مى كنند، به اعمال كم ارزش خود، ارزش و بهاء داده و ثواب آن را چند برابر حد متعارف در نامه عمل خويش ثبت و ضبط نموده اند.

فصل ششم : آيا اموات مى فهمند عمل از كيست ؟

پس از آنكه دانستيم ارواح اموات ، اثرات خيرات و صدقاتى كه برايشان فرستاده مى شود در عالم برزخ مى بينند و از آن بهره مند مى شوند، مناسب است بدانيم : آيا اموات مى فهمند اين عمل خيرى كه فرستاده شده از چه كسى است يا فقط بهره عمل را مى فهمند؟
در اين مورد نيز مانند موارد پيشين به ذكر اخبار و احاديثى كه از ائمه (ع ) رسيده پرداخته ايم ، و آنگاه اگر به توضيح و تفسير اضافى احتياج داشته از آن فرو گذار نشده .
1- مرحوم مجلسى در بحار، مرحوم صدوق در من لايحضر، مرحوم شيخ حر عاملى در وسائل و مرحوم محدث قمى در سفينه آورده اند:
ورام بن ابى فراس فى كتابه قال : قال ابو عبدالله (ع ): اذا تصدق الرحل بنيه الميت ، امر الله جبرئيل ان يحمل الى قبره سبعين الف ملك ، فى يد كل ملك طبق فيحملون الى قبره و يقولون : السلام عليك يا ولى الله ، هذه هديه فلان بن فلان اليك ... (102)
امام صادق (ع ) فرمود: وقتى كسى به نيابت مرده اى عمل خيرى انجام دهد، خداوند به جبرئيل دستور مى دهد: بوسيله هفتاد هزار ملك ثواب آن را به قبر آن مرده ببرند، وقتى ملائكه بر او وارد مى شوند مى گويند: سلام بر تو باد او دوست خدا، اينها هديه اى است كه فلان شخص براى تو فرستاده .
2- باز مرحوم مجلسى در بحار به نقل از مرحوم شهيد در ذكرى از قول مرحوم صدوق عليه الرحمه آورده است :
... قال لابى عبدالله (ع ): ايصلى عن الميت ؟ فقال (ع ): نعم حتى انه يكون فى ضيق فيوسع الله عليه ذلك الضيق ، ثم يوتى فيقال له : خفف عنك هذا الضيق بصلاه فلان اخيك عنك ... (103)
راوى گفت : از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : براى مردگان مى توان نماز خواند و صدقه داد؟ حضرت فرمود: بلى ، تا آنجا كه اگر ميت در تنگنا و گرفتارى باشد خداوند بواسطه اين نماز و صدقه به او تخفيف مى دهد و مى فرمايد: اين تخفيفى كه به تو داده شد بخاطر عبادتى است كه فلان شخص براى تو انجام داده است .
3-همچنان مرحوم مجلسى در بحار به نقل از مرحوم شهيد در ذكرى آورده است :
قال هشام بن سالم فى كتابه : و عنه الصادق (ع ) قال : قلت : يصل الى الميت الدعاء والصدقه والصلاه و نحو هذا؟ قال : نعم ، قلت : او يعلم من صنع ذلك به ؟ قال : نعم ، ثم قال : ويكون مسخو طا عليه فيرضى (104)
هشام بن سالم در كتاب خود گفته است : به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : نماز و دعا و صدقه و اين گونه چيزها كه براى مرده ها داده مى شود به آنها مى رسد؟ حضرت فرمودند: بلى ، پرسيدم آيا مى فهمند اين صدقات را چه كسى براى آنها فرستاده ؟ فرمودند: بلى تا آنجا كه ممكن است عامل صدقه مورد غضب صاحب قبر باشد و با اين صدقه و نماز و عبادت ، موجبات رضايت مرده را فراهم نمايد و از او راضى شود.
4- مرحوم كلينى در كافى به نقل از اسحاق بن عمار آورده است كه :
... عن ابى الحسن (ع ) قال : قلت له : المومن يعلم يمن يزور قبره ؟ قال : نعم ، و لايزال مستا نسابه مادام عند قبره ، فاذا قام وانصرف من قبره دخله من انصرافه عن قبره وحشته (105)
گفت : از حضرت موسى بن جعفر (ع )پرسيدم : مومنى كه از دنيا رفته زائرين قبر خود را مى شناسد؟ حضرت فرمودند: بلى ، و اصلا برا زائر قبر خود انس ‍ مى گيرد، و تا زمانى كه در كنار قبر اوست با او مانوس است و از زيارت او خوشحال است ، و هنگامى كه از جاى خود بر مى خيزد و ارده مى كند از كنار
قبر او برود، آن ميت ناراحت مى شود و با رفتن او در وحشت تنهائى قرار مى گيرد.
از اين قبيل احاديث در كتب حديث فراوان است ولى بعنوان نمونه به چهار حديث فوق اشاره كرديم . در ضمن توجه خوانندگان محترم را به توضيحات لازم جلب مى كنيم :
الف در حديث اول آمده است : ... هفتاد هزار ملك ثواب را به قبر او مى رسانند و... همانگونه كه در فصل چهارم از بخش اول كتاب گفتيم ، مقصود از حفره و قبر جايگاهى است كه انسان بر اثر اعمالى كه در دنيا انجام مى دهد در عالم برزخ به آن مى رسد.
ب در اصطلاح و محاورات روزمره خود ما نيز فراوان ديده شده كه مثلا وضعيت بد روحى را به تنگى و تاريكى تعبير مى كنيم و مثلا مى گوئيم : اين دنيا برايم تنگ و يا تاريك است اينها تشبيه و استعاراتى است كه در كلمات اقوام و ملل دنيا بكار رفته و كلام عرب نيز از اين قانون مستثنى نيست . ائمه معصومين عليهم السلام نيز از اين وضعيت بد روحى در عالم برزخ به ضيق و ظلمات و از وضعيت خوب آن به نور و وسعت تعبير فرموده اند.
بنابراين اگر در حديث دوم سخن از ضيق بودن جايگاه مومن در عالم برزخ به ميان آمده ، مقصود، ضيق مادى نيست تا خيال كنيم اگر به فلان مرده وسعت داده اند؛ مثلا او را از يك محيط 3*4 به محيط 6*4 برده اند.
ج از مجموع احاديثى كه در اين فصل ذكر كرديم معلوم شد ارواح مومنين از خيرات دهندگان مطلع مى شوند و آنها را درك مى كنند.
د مناسب است در اين مقام به نقل دو رويا از روياهاى صادقى كه در اين مورد ديده شده براى تنبه بيشتر و عينيت دادن به احاديث مورد بحث اشاره نمايم :
1- عالم بزرگوار جناب مستطاب آيت الله حاج شيخ محمد صادق كرباسچى تهرانى از قول بعضى دوستان تهرانى خود نقل فرمود كه گفتند: در
منزل يكى از تهرانى هائى كه از عقيده ماديگرى (الحادى ) برخوردار بود زن مومنه اى پيشخدمت بود و ما بر اثر دوستى كه با اين صاحب خانه داشتيم هر سال در فصل برگ درخت انگور يك شام دلمه برگ مو از او مى گرفتيم ، تا اين كه آن زن مومنه از دنيا رفت و پس از آن چون وقت برگ مو رسيد، به او گفتيم : فلانى هر سال يك شام دلمه بما مى دادى ، گفت : آن زن مسلمانى كه غذا را تهيه مى كرد از دنيا رفته و شما دست پخت مرا نجس مى دانيد.گفتيم لوازم آن را تهيه كنيد، خودمان مى آئيم در منزل شما غذا را مى پزيم ، گفت : حرفى نيست ، طبق وعده رفتيم و دلمه را تهيه كرديم چون هنگام خوردن رسيد شخص فقيرى درب منزل را زد و غذا طلب كرد، به صاحب خانه گفتيم : اجازه بدهيد مقدارى از دلمه ها را به ياد آن زن مومنه اى كه هر سال براى ما تهيه مى كرد بعنوان خيرات بدهيم .
گفت : من كه اين حرف ها را قبول ندارم ، او مرده و از بين رفته و خيرات براى او دست نيست ، ولى اگر مى خواهيد به اين فقير هم دلمه بدهيد مانعى ندارد. او گفت : چون صاحب خانه اجازه داد، ما نيز مقدارى دلمه بنام آن زن و به عنوان خيرات براى او به فقير داديم ، بعد از صرف شام نيز در همان منزل خوابيديم ، پس از اذان صبح وقتى كه تا حدودى هوا روشن شده بود درب منزل را زدند، صاحب خانه (همان شخص مادى ) درب منزل را باز كرد و پس از چند دقيقه اى در حالى كه گريه مى كرد و از چشمانش اشگ مى ريخت آمد، پرسيديم : چه بود و چرا گريه مى كنيد؟ گفت : مادر همان زنى بود كه ساليان درازى در منزل من خدمتگزار بود و همه ساله براى شما دلمه مى پخت ، گفت دخترش ديشب به خواب او آمده و از وى خواسته صبح زود به شما خبر دهد دلمه اى كه ديشب براى او فرستاديد رسيد و اتفاقا مهمان هم داشته با همان دلمه از او پذيرائى كرده و خيلى كار بجائى بوده است !
ناقل سخن مى گويد: به صاحب خانه گفتيم : چرا گريه مى كنى ؟ گفت : آخر شما كه ديشب تا بحال از اين منزل بيرون نرفته ايد، مادر آن زن هم كه نمى دانست ما دلمه پخته ايم و نمى دانست مقدارى از آن را به ياد دخترش ‍ صدقه داده ايم ، پس معلوم مى شود روح انسان پس از رفتن از اين عالم زنده است ، و غذا مى خورد و اين صدقات هم براى آنها اثر دارد و از آن بهره مند مى شوند، گريه ام براى اين است كه چرا من تا كنون در اين عقيده فاسد به سر برده ام . او بعد از اين قضيه مسلمان شد.
آنچه بعنوان نتيجه بحث مطرح است اين كه : اين رويا، يكى از روياهاى صادق و درست است و ذكر آن در اين مقام موجب تفسير هر چه بيشتر و بهتر روايات و احاديث ياد شده است تا آنجا كه موجب مى شود يك فرد كمونيست و الحادى به وجود عالم ماوراء طبيعت پى ببرد و اسلام اختيار كند.
2- يكى از رزمندگان جبهه جنوب كه در آن زمان مسئوليتى هم داشت گفت : در يكى از شبهاى پر مخاطره زمان جنگ پس از آنكه همه چشمها به خواب رفت با خود گفتم براى هر يك از خويشاوندانى كه از دنيا رفته اند، دو ركعت نماز بخوانم ، از جاى برخاستم ، وضوء گرفتم و براى هر يك از خويشان دور و نزديك دو ركعت نماز خواندم و با همان وضوء خوابيدم ، در عالم خواب پدر مادرم را ديدم كه مرا به اسم صدا كرد و گفت : چرا براى همه نماز خواندى و مرا از ياد بردى ؟ از خواب بيدار شدم ، كمى فكر كردم معلوم شد او را از قلم انداخته بودم ، وضو گرفتم و دو ركعت نماز نيز براى او خواندم .
پرسش و پاسخهائى كه در ارتباط با روياى فوق مطرح است به قرار زير است :
1- روح پدر بزرگ از كجا فهميد فلان فرزند زاده اش براى ديگران هديه فرستاده است ؟
ج : چون احاديث فصل ششم از همين بخش دلالت داشت كه وقتى براى يكى از اموات صدقه داديم و يا براى آنها نمازى خوانديم ، بهره آن را به صورت هديه به او مى رسانند و مى گويند: اين هديه را فلانى فرستاده ، طبيعى است وقتى ثواب نمازها را به ديگران داده اند، اين پدر بزرگ متوجه شده كه هداياى ارسالى توسط چه كسى صورت گرفته است .
2- روح پدر بزرگ از كجا فرستادن هديه براى ديگران را فهميده ؟
ج : وقتى قرار شد مفاد احاديث فصل سوم و هشتم از بخش اول اين باشد كه :
ارواح مومنين همگى در وادى السلام و در باغهاى بهشت عالم برزخ اجتماع كنند و از احاديث فصل دوم بخش اول استفاده كنيم كه ارواح مومنين شب در باغهائى گرد هم جمع مى شوند و در روز به مقام خودشان باز مى گرداند، طبيعى است كه وقتى كسى براى چند نفر از آنها تحفه اى فرستاد ديگران متوجه مى شوند. و بايد هم بدانيم كه ماموران پست الهى اين گونه نيستند كه در ارسال مراسلات و حوالجات و امانتهاى پستى خود مانند ماموران پست دنيا اهمال كارى ، سهل انگارى و كم كارى داشته باشند و چه بسا بر اثر بى توجهى و دقيق نشدن روى آدرس ، آن را به جاى ديگر ببرند. از اينرو در همان لحظه اى كه حواله كننده از عمل فارغ مى شود و آن را تحويل مى دهد ملائكه نيز آن را تحويل صاحب آن مى دهند، آدرس و كد پستى و... هم نمى خواهد، فقط كافى است نام گيرنده بر آن نقش ‍ بندد.
3- چرا روح پدر بزرگ توانست قضيه فراموش شدن خود را به فرزند زاده خويش بفهماند؟
ج : وقتى از احاديث فصل نهم در بخش اول دانستيم كه ارواح در حد ارزش ‍ و فضيلت خود مى توانند به ديدار و ملاقات خويشان خود بروند و گاهى مطالبى را از طريق تماس در عالم خواب به آنها بفهمانند، طبيعى است كه روح اين مومن هم توانسته با روح فرزند زاده خود كه در قالب برزخى بوده تماس بگيرد و مراتب گلايه و شكايت خود را به او برساند.
4- با وجودى كه اين رزمنده اصفهانى بوده ، روح پدر بزرگ از كجا مى دانسته فرزند زاده اش در جبهه جنوب مشغول فعاليت است و آن هدايا را از آن استان براى آنها فرستاده ؟
ج : اولا از احاديث فصل دهم از بخش اول استفاده كرديم : ارواح مومنين بدليل اشرافى كه بر اعمال و افكار ساكنين دنيا دارند، از محل خويشان خود نيز آگاهند. و ثانيا: وقتى روح انسان از بدن (در هنگام خواب ) خارج مى شود اگر اجازه داشته باشد مى تواند به هر كجا كه بخواهد برود و يا با هر كسى ملاقات كند، منتها اگر در اصفهان به خواب رفته باشد خيال مى كند روح آن مرده را در اصفهان به خواب ديده و اگر در اهواز به خواب رفته خيال مى كند او را در اهواز به خواب ديده است و همچنين ...

فصل هفتم : آرامگاه پدر و مادر، محل بر آمدن حوايج

به غير از زيارت قبور پيامبران و ائمه و امامزادگان صحيح النسب صلوات الله عليهم اجمعين كه جنبه معنويت خاصى براى انسان دارند و به عنوان يك عبادت انجام مى گيرد، در بين قبور ديگران ، زيارت قبور پدر و مادر از يك ارجحيت و ويژگى خاصى برخوردار است .
بپاس احترامى كه خداوند متعال براى پدر و مادر قائل شده و احترام به آنها را چه در زمان حيات و چه پس از مرگ واجب نموده است ، به افتتاح اين فصل پرداختيم تا با بيدار نمودن فرزندان پدر و مادر از دست داده ، موجبات خشنودى پدران و مادران فراموش شده را فراهم كرده باشيم و اميدواريم در اين مسير موجبات جلب رضايت خداوند متعال را فراهم كرده ، در نتيجه كتاب را يادگارى ابدى براى خود قرار داده باشيم .
از احاديث گذشته كه در طول كتاب بيان كرديم اهميت خيرات و صدقات براى پدر و مادر را تا آن مقدار دانستيم كه موجبات بهشتى شدن فرزند جهنمى را فراهم مى كند و بى توجهى به آنها نيز موجبات جهنمى شدن فرزند بهشتى را فراهم مى آورد. اينك مى خواهيم بگوئيم : زيارت قبور آنها، همانند زيارت قبور انبياء و اولياء اهميت دارد و حاجات انسان را برآورده مى گرداند و مى توان گفت : زيارت قبور انبياء و امامان صلوات الله عليهم اجمعين غير از اين كه يك نوع تعظيم شعائر مذهبى است فرق ديگرى ندارد؛ زيرا همان گونه كه مثلا خواندن يك سوره قرآن براى اموات موجب ارتقاء درجات آنها مى شود، فرستادن صلوات مثلا بر محمد (ص ) و آل او نيز موجب ارتقاء مقام و درجه آنها مى گردد. و سزاوار نيست كه گفته شود: مگر آنها به دعاى ما نيازمند هستند؟ زيرا درجات و مقامات در آن عالم بى منتهاست و هر شخصى براى هر كسى دعا كند به او داده مى شود و موجب ارتقاء درجه او مى گردد.
مرحوم شيخ كلينى قدس الله روحه به نقل از محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب خاص حضرت صادق عليه السلام است آورده اند:
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : قال امير المؤ منين (ع ) زواروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم ، وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعولهما(106)
حضرت صادق (ع ) فرمودند: اموات خود را زيارت كنيد؛ زيرا آنها از زيارت شما خوشحال مى شوند، و حاجات خود را نزد قبور پدر و مادر خود طلب كنيد.
در اين حديث جمله بما يد عولهما ذكر شده و اين جمله از جهت كلمه بما به فعل ليطلب تعلق و بستگى دارد و در حقيقت معنا چنين مى شود: بخاطر آن دعاهائى كه بر مزار آنها و براى آنها مى كنيد، حوايج خويش را نيز از خدا بخواهيد. طبيعى است وقتى آنها را با زيارتى كه رفته ايم و با دعائى كه بر ايشان كرده ايم خشنود كرده باشيم ، خداوند نيز به بركت اين كار و بخاطر خشنودى آنها حوائج ما را برآورده مى كند.
يكى از دوستان مى گفت : در يك سانحه رانندگى وسيله نقليه ام كه يك اتومبيل سوارى بود از بين رفت و امور زندگيم مختل شد. در فكر چاره بودم كه ناگهان به فكرم رسيد بر مزار مادرم رفته از وى بخواهم درباره ام دعا كند. از مزار مادرم بر مى گشتم ، در راه به يكى از دوستان قديمى كه با اتومبيل خودش مى گذشت بر خورد كردم به من گفت حاضرم اين اتومبيل را با ماشين شما عوض كنم و باقيمانده آن را بطور اقساط بگيرم ، گفتم : من تصادف كرده ام و آن را كنار خيابان گذاشته ، گفت : در هر حال كه باشد قبول دارم و معامله مى كنم ، من نيز اتومبيلى را كه به صورت آهن قراضه در آمده بود دادم و اتومبيل او را گرفتم كه ما به التفاوت آن را نيز به صورت اقساط پرداخت كنم . پس از آنكه معامله انجام شد و از هم جدا شديم به خود آمدم كه اين اثر همان دعائى بود كه بر مزار مادرم كردم . البته اين كار به نظر من شبيه يك معجزه بود.
بلى صرفنظر از اخبار و احاديث ، اين كار يك معجزه است ولى وقتى انسان با توجه به اخبار و احاديث به كار بنگرد، يك كار طبيعى است . وقتى توجه به روح پدر و مادر موجب خشنودى خداى متعال شود، طبيعى است كه دعاى آنان نيز به هدف اجابت رسيده و انسانى به حاجت خود مى رسد.

فصل هشتم : اثر پا گذاشتن روى قبور

در برخى قبرستانهاى بسيار قديمى مخصوصا بسيارى از قبرستانهاى كشورهاى عربى مانند وادى السلام در شهر نجف اشرف و خرابات در شهر دمشق قبرها را يك تا يك و نيم متر از زمين بلندتر درست مى كرده اند و بعد از آن بنا به دلايلى از ارتفاع قبرها كاسته و آن را تا حدود سى الى چهل سانتيمتر از زمين بلندتر قرار مى دادند. ولى اخيرا كه امور قبرستانها جزء وظايف شهردارى ها محسوب شده ، اموات با يك ترتيب خاص دفن شده و قبرهاى آنها همكف با زمين قرار مى گيرد.
معمولا در قبرستانهائى كه قبرها يك تا يك و نيم متر از زمين بلندتر باشند رفت و آمد از روى آنها و پا گذاشتن روى آنها ممكن نيست ، اما با همكف قرار گرفتن آنها با زمين ، پا گذاشتن و رفت و آمد از روى قبور سهل و آسان شده و مردم بدون توجه از روى آنها رفت و آمد مى كنند. سخن ما در اين فصل ، در اين است كه آيا رفت و آمد از روى قبور و پا گذاشتن روى آنها از نظر شرع ، اشكال و ايرادى دارد و منعى نرسيده و مى توان روى آنها نشست و يا پا گذاشت ؟
الف از نظر شرع و مسائل شرعى خداوند متعال همان گونه كه براى مسلمين و مومنين در مقايسه با ديگران ارزش و احترام قائل است ، قبرستان و قبور مسلمانان و مومنين نيز داراى احترام و ارزش است . فقهاء و علماء بزرگ شيعه بر اين عقيده اند كه بى احترامى نسبت به قبور مومنين ، اهانت به قبرستان مومنين ، ريختن خاشاك و زباله و چيزهائى كه موجب هتك حرمت قبور مومنين در قبرستان است ممنوع و حرام است . اين بى احترامى چه نسبت به همه و كل قبرستان و يا نسبت به يك قبر، تفاوتى ندارد و گناه است .
ب اگر رفت و آمد از روى قبور همين عنوان جسارت به قبور مومنين را پيدا كند با همان ريختن خاشاك در قبرستان فرقى ندارد. پس از اين جهت كه ملاك در جواز و عدم جواز، اهانت و جسارت و عدم اهانت و جسارت است بازگشت آن بستگى به قصد انسان دارد؛ اگر به قصد اهانت روى قبر بنشيند، راه برود و يا پا بگذارد حرام و گناهكار محسوب است ، ولى اگر قصد اهانت نيست ؛ مثلا از كثرت جمعيت ضرورت ايجاب مى كند، يا قبور درهم و برهم است كه اگر بخواهيم روى قبور پا گذاشته نشود با پيچ و خم هاى زيادى روبرو هستيم ، در اين صورت ايراد و اشكالى ندارد.
ج در ارتباط با اصل موضوع (پا گذاشتن روى قبور) مرحوم صدوق (ره ) در من لايحضر و مرحوم مجلسى در بحار به نقل از حضرت موسى بن جعفر (ع ) آورده اند:
... و قال ابوالحسن موسى بن جعفر (ع ): اذا دخلت المقابر فطا القبور، فمن كان مومنا استروح الى ذلك و من كان منافقا وجد المه (107)
حضرت موسى بن جعفر (ع ) فرمود: وقتى به قبرستان داخل مى شويد و روى قبرها مى رويد، اگر صاحب قبر مومن باشد اين پا گذاشتن روى آن موجب آسايش و راحتى او از گرفتارى خواهد شد، و اگر صاحب قبر منافق باشد، پا گذاشتن موجب عذاب و غم و اندوه بيشترى براى او مى شود.
معناى حديث اين نيست كه بايد روى قبور، به اين دليل كه براى آنها اثر دارد پا گذاشت بلكه حديث در مقام بيان اين نكته است كه اگر از روى بى توجهى روى قبور رفتيم گناهى نداريم ، گرچه صاحب قبر اگر مومن است بهره مند خواهد شد.
نكته ديگرى كه در اين بحث مورد توجه است اين كه فرمودند: در صورتى كه صاحب قبر مومن است ، چنين و اگر منافق است چنان ؛ يعنى فقط از مومن و منافق نام برده شده و در مورد قبور كفار سخنى به ميان نياورده اند؟
پاسخ اين پرسش در يك جمله و آن اين است كه : دفن اجساد كفار و مشركين در قبرستان مومنين جايز نيست .

فصل نهم : كيفيت دعا و سلام بر اموات

گرچه اين بحث از موضوع كتاب خارج است ولى نظر به اين كه شيعيان در ارتباط با امور دينى و مسائل اخروى معتقد به پيروى كامل از ائمه معصومين (ع )مى باشند و زيارت اهل قبور نيز جنبه عبادى دارد، از اينرو لازم است بدانيم رهبران مذهبى ما چگونه زيارت كرده و چگونه دعا خوانده اند. ما در اين مورد به چند حديث از احاديث مربوطه اشاره مى كنيم :
1-مرحوم مجلسى در مورد آداب زيارت اهل قبور به نقل از محمد بن مسلم از قول حضرت صادق (ع ) آورده است :
قال : قلت لابى عبدالله (ع ): نزور الموتى ؟ فقال (ع ): نعم ... قال : قلت : فاى شى نقول اذا اتيناهم ؟ قال (ع ): قل : اللهم جاف الارض عن جنوبهم ، وصاعد اليك ارواحهم ، ولقهم منك رضوانا، واسكن اليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم ، و تونس به وحشتهم ، انك على كل شى قدير (108)
از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : به زيارت اموات برويم : حضرت فرمود: بلى ، پرسيدم : وقتى بر مزار آنها رسيديم چه بگوئيم ؟ فرمود:بگوئيد: اللهم جاف الارض ... تا آخر حديث ؛ يعنى : خدايا زمين را بر آنها وسيع بگردان ، روح آنها را به مقام قرب خود نزديك كن ، آنها را به رضوان خود برسان ، تنهائى آنها را از رحمت خود برطرف گردان و ناراحتى و وحشت آنها را با انس دادن به درگاه خود پايان ده ، همانا تو بر هر كارى توانمند هستى .
در اين حديث جمله جاف الارض عن جنوبهم را كه معناى ظاهرى آن قبر آنها را وسيع بگردان است ، به زمين را براى آنها وسيع بگردان معنا كرديم ؛ زيرا آن جمله كنايه از مقام و رتبه معنوى آنهاست ، و اين موضوع در فصل چهارم از بخش اول مشروحا بيان شد.
2- و نيز در همان كتاب به نقل از كامل الزياره از سعدان بن مسلم بطائنى آورده اند:
... عن ابى بصير، عن ابى عبدالله (ع ) قال : يخرج احدكم الى القبور فيسلم فيقول : السلام على اهل القبور، السلام على من كان فيها من المسلمين و المومنين ، انتم لنا فرط، و نحن لكم تبع ، و انا بكم لا حقون ، انا الله و انا اليه راجعون ، يا اهل القبور بعد سكنى القصور، يا اهل القبور بعد النعمه والسرور، كيف وجدتم طعم الموت ؟ ثم فقول : ويل لمن صار الى النار فيهريق دمعته ثم ينصرف (109)
ابو بصير از حضرت صادق (ع ) نقل كرده كه فرمود: وقتى خواستيد به زيارت اهل قبور برويد بگوئيد: السلام على اهل القبور تا آخر حديث و معناى آن اين است : سلام بر اهل قبور، سلام بر همه مسلمانها و مومنينى كه در اين سر زمين آرميده اند، شما در رفتن از اين دنيا بر ما پيشى گرفته ايد و ما با شما همراه خواهيم بود، ما به شما ملحق مى شويم ، همه ما از خدائيم و به سوى او مراجعت خواهيم نمود. اى كسانى كه بعد از سكونت اندك از اين دنيا رفتيد و ساكنين قبرستان شديد، اى كسانى كه آن همه نعم و شادى را رها كرديد و به ديار ديگر شتافتيد، طعم مرگ را چگونه يافتيد؟
آنگاه حضرت فرمودند: پس از اين جملات بگوئيد: واى به حال آنهائى از شما كه اهل آتش شدند و از بسيارى غم و اندوه آن سراى جاودانه مدام در گريه و اشك ريختن هستند و از قبرستان خارج شويد.
3- باز مرحوم مجلسى به نقل از حضرت سيد الشهداء(ع ) آورده است :
و روى عن الحسين بن على (ع ) قال : من دخل المقابر فقال : اللهم رب هذه الارواح الفانيه ، والاجساد الباليه و العظام النخره التى خرجت من الدنيا وهى بك مومنه ، ادخل عليهم روحامنك و سلاما منى ... و هذا دعاء على
امير المؤ منين (ع ) لاهل القبور: بسم الله الرحمن الرحيم ، السلام على اهل لا اله الا الله ، من اهل لا اله الا الله ، يا اهل لا اله الا الله ، بحق لا اله الا الله ، كيف وجدتم قول لا اله الا الله ، من لا اله الا الله ، يا لا اله الا الله ، بحق لا اله الا الله ، اغفر لمن قال لا اله الا الله ، واحشرنا فى زمره من قال لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله .فقال على (ع ): انى سمعت رسول الله (ص ) يقول : من قرا هذا الدعا، اعطاه الله سبحانه و تعالى ثواب خمسين سنه و كفر عنه سيئات خمسين سنه و لابويه ايضا
(110)
حضرت فرمود: كسى كه به زيارت اهل قبور برود و بگويد: اى پروردگار روح هاى فانى ، واى خداى بدنهاى پوسيده و استخوانهاى متلاشى شده كه از اين دنيا رفته و به تو ايمان داشته اند، رحمت و مغفرت بى منتهاى خود را بر آنها داخل كن و سلام مرا نيز به آنها برسان .
آنگاه زيارت نامه معروف اهل قبور را از قول پدر بزرگوارش حضرت امير المؤ منين (ع ) نقل فرمود: السلام على اهل لا اله الا الله تا آخر و در پايان فرمودند: پدرم على (ع ) فرموده : از رسول خدا(ص ) شنيدم هر كس اين زيارت نامه را بخواند، خداوند ثواب پنجاه سال عبادت به او دهد و گناهان پنجاه سال را از او و پدر و مادرش بيامرزد.
در ارتباط با سه حديث فوق اين توضيح لازم است كه : روايات فوق در مورد زيارت اهل قبور در يك قبرستان است و آداب زيارت يك قبر از قبور مومنين به گونه اى است كه در حديث چهارم خواهيد خواند:
4- مرحوم مجلسى به نقل از مصباح الزياره آورده است :
اذا ارادت زياره المومنين ان يكون يوم الخميس ، والا ففى اى وقت شئت ، وصفتها ان تستقبل القبله و تضع يدك على القبر وتقول : اللهم ارحم غربته ، وصل وحدته ، وآنس وحشته ، و آمن روعته ، واسكن اليه من رحمتك رحمه يستغنى بها عن رحمه من سواك ، والحقه بمن كان يتولاه ، ثم اقرء: انا انزلناه فى ليله القدر سبع مرات (111)
وقتى اراده زيارت اهل قبور كنى بهتر است روز پنج شنبه باشد و اگر نتوانستى ، هر روز ديگر بدون اشكال است ، آنگاه فرمود:آداب زيارت چنين است كه رو به قبله در مقابل قبر بنشينى و دست خود را روى قبر بگذارى و بگوئى : خدايا به غربت او رحم كن ، او را از تنهائى برهان و از وحشت و هراسى كه دارد ايمن بدار، و از رحمت هاى بى منتهاى خود چنان به او سكونت و آرامش عنايت فرما كه از رحمت غير تو بى نياز باشد، و او را با صاحبان ولايت (محمد و آل طاهرين او (ع )) محشور فرما و آنگاه هفت مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را تلاوت كن .
در ارتباط با چهار حديث فوق تذكرات زير قابل توجه است :
الف از چهار حديثى كه در مورد وقت زيارت سخن گفته بود و آنرا در صورت امكان به روز پنج شنبه منحصر فرموده بود، ولى ما در احاديثى كه در فصل اول همين بخش در مورد مشروعيت زيارت اهل قبور نقل كرديم به عصر پنج شنبه و صبح شنبه نيز اشاره داشته ايم . و بايد بدانيم كه زيارت اهل قبور همانند زيارت پيامبران و ائمه (ع ) مخصوص به وقت خاصى نيست خصوصا كه در حديث چهارم نيز تصريح شده اگر نمى توانيد روز پنج شنبه زيارت كنيد، در هر وقت ديگر بلامانع است .
ب چون بهترين و با فضيلت ترين دعاها و زيارات ، آن دعا و زيارتى است كه خواننده آن با درك معنا بخواند، از اينرو زيارت نامه هاى فوق را ترجمه كرديم تا علاقه مندان ، معناى كلمات عربى را درنظر بگيرند و هنگام قرائت متن عربى متوجه معانى نيز باشند.
ج خواندن دعا و زيارت بر قبور مومنين منحصر به آنه ذكر شد نيست ، گرچه بهتر است اگر قصد زيارت عامه قبور را داشته باشيم همان زيارت را بخوانيم . ولى براى قبور مخصوصى مثل قبور پدر، مادر و يا يكى از خويشان هر يك از سوره هاى قرآن و مخصوصا سوره ياسين ثواب و فضيلت زيادترى دارد.
د همان گونه كه از حديث دوم همين فصل و بسيارى احاديث دگر حتى در مورد زيارت ائمه طاهرين (ع ) استفاده مى شود، انسان بايد پس از زيارت حركت كرده و از قبرستان خارج شود. ماندن در شب صحيح نيست خصوصا با توجه به مطالبى كه در فصل دوم از بخش اول در بند د پيرامون واقعه يك مادر شهيد بيان كرديم ، بهتر است اموات را هنگام شب آزاد بگذاريم تا بتوانند به منازل و مقاماتى كه براى آنها در عالم برزخ برگزيده شده بروند و از فيوضات آن بهره مند شوند.

فصل دهم : نوحه سرائى براى اموات

اگر توانستيم با هر توجيه و دليلى ، فصل نهم را با موضوع كتاب كه در حدود مسائل مربوط به عالم برزخ است پيوند دهيم ، ولى با هيچ دليل و برهانى نمى توانيم اين فصل را با موضوع كتاب ارتباط دهيم . بنابر اين نوحه سرائى براى اموات كه كار بازماندگان اموات است و ارتباطى نه با خود ميت و نه به روح او دارد، كمترين ارتباطى هم با اصل موضوع كتاب ندارد. اما:
آنچه باعث شد اين فصل را به بخش دوم كتاب بيفزائيم : پرسش هاى زيادى بود كه افراد هنگام عزادارى براى اموات خود مى كردند. نيازى به مطرح كردن پرسشهاى زيادى كه در اين مورد داشته ايم نيست . ما به خواست خدا مطالبى را كه در اين مورد جمع آورى نموده ايم تقديم علاقه مندان مى كنيم و معتقديم تمامى سوالاتى كه در اين مورد مطرح است بر طرف خواهد شد.
1- مرحوم مجلسى در بحار به نقل از دعائم الاسلام آورده است :
وعنه على عليه السلام : قال : بكى رسول الله (ص ) عند موت البكاء؟ فقال (ص ): لم انهكم عن البكاء، وانما نهيتكم عم النوح و العويل ، وانما هى رقه و رحمه يجعلها الله فى قلب من يشاء من خلقه و يرحم الله من يشاء، و انما يرحم من عباده الرحماء (112)
از حضرت امير المؤ منين (ع ) منقول است : رسول خدا(ص ) هنگام مرگ يكى از فرزندانشان گريه مى كردند، شخصى گفت : اى رسول خدا (ص ) ما را از گريه كردن براى اموات جلوگيرى فرموده ايد، چرا خودتان گريه مى كنيد؟ حضرت فرمودند: شما را از گريه كردن نهى نكرده ام ، بلكه شما را از نوح و عويل كه نوحه سرائى با صداهاى مخصوص همراه با ذكر فضائل و برترى هاى زمان جاهليت است ، نهى كردم . اما اين گريه علامت سوزش دل است كه خداوند در دل هر كه بخواهد قرار مى دهد.
2- باز مرحوم مجلسى در بحار به نقل از مسكن الفواد از جابر بن عبدالله انصارى آورده است كه گفت :
... قال : اخذ رسول الله (ص ) بيد عبد الرحمن بن عوف فاتى ابراهيم و هويجود بنفسه ، فوضعه فى حجره ، فقال : يا بنى انى لا املك لك من الله شيئا و ذرفت عيناه ، فقال له عبد الرحمن : يا رسول الله (ص ) تبكى ؟ اولم تنه عن البكاء؟ قال (ص ): انمانهيت عن النوح ؛ عن صوتين احمقين فاجرين : صوت عند نعم ، لعب ولهو و مزامير شيطان . وانما هذه رحمه . ثم قال (ص ): ما كان من حزن فى القلب اوفى العين ، فانما هو رحمه ، و ما كان من حزن باللسان وبالليد فهو من الشيطان (113)
رسول خدا(ص ) دست عبدالرحمن بن عوف را گرفت و او را در اطاقى كه جنازه حضرت ابراهيم فرزند رسول خدا(ص )بود برد و در همان حال اشك ، چشمان مبارك آن حضرت را پر كرده بود. عبدالرحمن گفت : اى رسول خدا (ص ) ما را از گريه كردن نهى كرده ايد، چطور خود براى از دست دادن ابراهيم گريه مى كنيد؟ حضرت فرمود:شما را از نوح نهى كرده ام ؛ اين دو صداى احمق فاجر، كه يكى لهو و لعب و نى زدن است كه هنگام رسيدن نعمت در مى آوريد، و ديگرى صدائى كه هنگام رسيدن مصيبت است و آن خراشيدن صورت و پاره كردن گريبان است ، اين هر دو صداى شيطانى است . ولى اين اشاره به اشگى كه از دو چشم مبارك سرازير بود رحمت خداوند است . سپس فرمود:آن حزن و نگرانى كه در چشم انسان است رحمت خداوند و آن حزن و نگرانى كه در دست و زبان است نغمه شيطانى است .
3- مرحوم مجلسى به نقل از معانى الاخبار از ابن ابى المقدام از قول امام صادق (ع ) آورده است كه فرمود:
قال : ان رسول الله (ص ) قال لفاطمه (ع ): اذ انامت فلا تخمشى على وجها، و لاترخى على شعرا، و لاتنادى بالويل و لا تقيمى على نائحه (114)
رسول خدا(ص ) به فاطمه زهرا(ع ) فرمود: وقتى از دنيا رفتم ، براى من صورتى خراشيده نشود، موئى پريشان نگردد. صدائى به واويلا و نوحه گرى همانند زمان جاهليت به راه نيفتد.
4- مرحوم شيخ كلينى به نقل از جابرين عبدالله انصارى آورده است :
... عن ابى جعفر (ع )قال قلت له : ما الجزع ؟ قال : اشد الجزع ، الصراخ بالويل و العويل ، ولطم الوجه و الصدر، و جز الشعر من النواصى ، و من اقام النوحه فقد ترك الصبر، و اخذ فى غير طريقه ، و من صبرو استرجع و حمدالله جل ذكره ، فقد رضى بما صنع الله و وقع اجره على الله عزوجل ، و من لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء، و هوذميم ، واحبط الله اجره (115)
حضرت امام باقر (ع ) فرمود:جزع شديد آن است كه انسان صداى خود را با نوحه سرائى به رسم جاهليت بلند كند و صورت و سينه خود را بر اثر ضربه كبود و مجروح كند و خراش دهد و زن موى خود را پريشان نمايد. بعد فرمود: كسى كه در معصيت مردگان خود نوحه سرائى كند صبر پيشه نكرده است و از راه راست منحرف شده ، و كسى كه صبر كند و هنگام مصيبت انالله و انا اليه راجعون بگويد، رضايت خود را برخواسته خدا اعلام نموده و اجر چنين فردى بر خداست . اما كسى كه صبر نكند گذشته بر اين كه خواست خدا هر چه باشد انجام مى پذيرد، او مورد مذمت و ملامت قرار مى گيرد و اجر خود را ضايع مى كند.
5- مرحوم مجلسى به نقل از دعائم الاسلام از امام صادق (ع ) آورده است :
انه (ع ) اوصى عند ما احتضر فقال : لايلطمن على خد و لايشقن على جيب . فما من امرئه تشق جيبها الا صدع لها فى جهنم صدع ، كلما زادت زيدت (116)
آن حضرت (ع ) هنگام ارتحال از دنيا وصيت كردند و به زنان بيت خود فرمودند: هرگز براى من ، به صورت خود نزنيد، يقه چاك نكنيد، سپس ‍ فرمودند: هر فردى در مصيبت مردگان خود يقه چاك زند خداوند براى او در جهنم از انواع ناراحتيهاى دماغى مهيا كند و هر چند او در دنيا به اين كار اصرار زيادترى نمايد، خداوند آن ناراحتيهاى جهنم را براى او افزوده تر مى گرداند.
6- مرحوم شيخ كلينى به نقل از سكونى آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : قال رسول الله (ص ) ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبه احباط الاجره (117)
حضرت صادق (ع ) فرمودند: رسول خدا (ص ) فرموده است : زدن دست روى دست ديگر هنگام مصيبت موجب نابودى اجر و ثوابى است كه خداوند از بابت آن مصيبت به انسان مى دهد.
در ارتباط با شش حديث فوق چند تذكر، لازم به نظر مى رسد:
الف همان گونه كه در دو حديث اول آمده از نفس گريه كردن براى اموات نهى نشده ؛ زيرا رسول خدا(ص ) در حديث اول گريه آرام را علامت سوختگى دل ، و سوختگى دل انسانى را از رحمتها و الطاف خداوند دانسته اند.
ب طبيعى است هنگامى كه انسان عزيزى را از دست مى دهد به اين دليل كه ديگر او را نخواهد ديد دلش مى سوزد و وقتى دل سوخت اشگ جارى مى شود، پس صرف سوختن دل و جارى شدن اشگ كه يك امر غير اختيارى است مذموم نيست و موجب از بين رفتن اجر اخروى انسانى نخواهد بود.
ج در دو حديث اول رسول خدا(ص ) تصريح فرموده : كه من شما را از نوح و عويل باز داشته ام و در حديث دوم نوح و عويل را به صداهاى شيطانى تشبيه فرموده كه در اعراب جاهليت رسم بوده است . اعراب زمان جاهليت پس از مرگ عزيزان خود دور هم جمع مى شده و براى او نوحه سرائى مى كرده و در اشعارى كه براى او مى سرودند اعمال و كردار و خلق و خوى او را با كنايات و تشبيهات و استعاراتى كه مى آوردند، مى ستودند و بطور دسته جمعى صدا به واويلا بلند مى كردند و صورت مى خراشيدند، به سر و سينه مى زدند و زنان آنها موى خود را پريشان مى كردند و يقه خويش را پاره مى كردند. لذا پيامبر خدا(ص ) با صراحت تمام مى فرمايند از گريه كردن بطور عادى و طبيعى جلوگيرى نكردم ، بلكه از اين گونه اعمال و رفتار كه عمل و صداهاى شيطانى است جلوگيرى كرده ام . و در حديث دوم فرموده اند: حزنى كه در قلب و چشم است رحمت است ، ولى حزنى كه در زبان و دست است عمل شيطان است و در حقيقت چنين است كه وقتى عزيزى از دست انسان مى رود، انسان محزون مى شود، حال اگر علامت اين حزن فقط در قلب و چشم ظاهر شد؛ يعنى فقط گريست ، اين گريستن عمل رحمانى است . ولى اگر علامت حزن در زبان و دست ظاهر شد؛ يعنى با زبان به نوحه سرائى پرداخت و با دست به سر و صورت و زانوى خود زد، خطاء كرده و اين عمل خدا پسندانه نيست (عمل شيطانى است ) از اين جهت رسول خدا(ص ) در حديث ششم فرموده : اگر مسلمان هنگام مصيبت دست خود را به زانو بكوبد، اجر و ثواب خود را از بين برده است .
د در حديث سوم فاطمه (ع ) را نهى فرموده كه : پس از مرگ رسول خدا(ص )(كه بهترين بندگان خداست ) براى او سيلى به صورت خود نزند، موهاى خويش را پريشان نكند و صداى خود را به واويلا بلند نكند. ولى از گريه بدون سر و صدا جلوگيرى نفرموده اند.
ه وقتى از امام باقر (ع ) مى پرسند: جزعى كه از آن منع شده ايم چيست ؟ حضرت در حديث چهارم آنرا به نوحه سرائى ، سيلى به صورت زدن ، مو را پريشان نمودن ، يقه را چاك زدن و سينه را خراشيدن تفسير فرموده و كسانى را كه بدين گونه عمل كنند خارج از راه هدايت معرفى فرموده . و حضرت صادق (ع ) نيز در حديث پنجم و ششم از اين حركات هنگام رسيدن مصيبت نهى فرموده و مخصوصا در حديث ششم از كوچكترين حركت (زدن دست روى زانو هنگام عزا و مصيبت ) جلوگيرى فرموده و اين كار را موجب نابودى اجر و ثوابى كه خداوند در مقابل رسيدن مصيبت به انسان مى دهد دانسته اند.
بنابراين از جمع بندى احاديث فوق دانستيم نوحه سرائى براى اموات حتى به اين نحو كه در بين مخصوصا زنان مسلمان عرب رسم است ( متاسفانه در بين ايرانيهاى معاود نيز متداول است ) از نظر اسلام ناپسند و مذموم و موجب حبط عمل است .
و جواب اين پرسش كه آيا گريستن و نوحه سرائى و هر آنچه در احاديث از آن نهى شده موجبات ناراحتى ميت را فراهم مى كند يا نه اين است كه :
با توجه به صراحت در آيه شريفه ولاتزروازره و زراخرى كمترين ارتباطى به ميت ندارد؛ خداوند متعال فرموده : گناه هيچ گناهكارى به گردن ديگرى نيست روى اين حساب وزر، و وبالهائى كه مصيبت ديدگان درست مى كنند به عهده شخص آنهاست و ارتباطى به مرده ندارد.
اين موضوع هم كه به مصيبت ديده مى گويند: گريه زياد موجب ناراحتى ميت است ، از اين جهت كه عمل اين فرد است و ارتباطى با مرده ندارد سخن درستى نيست ولى ممكن است از اين جهت كه اگر روح مرده در حدى باشد كه بر اعمال خويشان خود اشراف داشته باشد، بدليل در غم و اندوه ديدن خويشان خود، ناراحت شود و حتى ممكن است پيامى نيز بفرستد. مناسب است بعنوان آخرين روياى صادق و آخرين داستان كتاب در اين مورد به يك روياى صادق اشاره شود:
شخصى كه چندى پيش از دنيا رفته و همسرش گريه و ناراحتى زيادى داشت در عالم خواب به ديدار يكى از همسايگان آمده كه به همسرم بگوئيد: من كه با اختيار خود نرفتم كه تو اينقدر گريه مى كنى و اظهار مى كنى چرا مرا تنها گذاشتى .
اين قبيل روياها از همان مواردى است كه در فصل دهم از بخش اول كتاب بطور مفصل بيان شد.
والسلام على عبادالله الصالحين و رحمه الله و بركاته چهارم اسفند ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و يك مطابق با سه شنبه يكم رمضان المبارك يكهزار و چهار صد و سيزده قمرى .