معرفت نفس

استاد حسين انصاريان

- ۱۶ -


جـلسه 16

گناه كليد آتش دوزخ

گفتار ائمه قدس سرهما برگرفته از كلام وحى و نبوت است. قرآن ارزش گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه را مساوى با گفتار پروردگار بزرگ عالم شمرده است.

اين بزرگواران هر چه را مى‏فرمايند، وحى است و عين حقيقت مى‏باشد. گفتار ائمه قدس سرهما بيش‏تر در حوزه منع از گناه است. گناه ويران‏كننده بناى خير دنيا و آخرت انسان است. گناه نظام خانوادگى، نظام اجتماعى، نظام معاشرتى، اقتصادى و سياسىِ زندگى انسان را به هم مى‏ريزد. هر گناه، مساوى با تيشه زدن به ريشه‏اى از حيات انسانى است .

قرآن مجيد از مردم مى‏خواهد در تقوا و نيكوكارى به يكديگر كمك كنند و از اِثم و عُدوان، چه فردى و چه اجتماعى بپرهيزند. گناه به اندازه‏اى قبيح و بار آن سنگين است كه خداوند در سوره انعام، همه مردم را از نزديك شدن به گناه ظاهرى و باطنى، نهى مى‏كند :

«وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»1.
و به كارهاى زشت چه آشكار و چه پنهانش نزديك نشويد .

گناهى كه از انسان صادر مى‏شود، به منزله كليدى است كه بر گردن او آويخته مى‏شود و اين كليد، روز قيامت، باز كننده درِ جهنم و عذاب به روى انسان خواهد بود. خداوند متعال مى‏فرمايد :

«تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً »2.
در آتشى سوزان درآيند .

بنابراين، گناه به منزله خراب كردن پلى است كه انسان مى‏خواهد از آن پل به سوى هدف مثبت حركت كند. گناه به منزله ريختن زهر در كوزه زندگى و آشاميدن از آن كوزه است. چنين آبى در همه وجود انسان پخش مى‏شود و آن را آلوده مى‏سازد. آثار گناه، در درون و بيرون انسان، آشكار مى‏شود. انسان گناهكار در رويارويى با گناه، چاره‏اى ندارد جز اين كه زيان آن را تحمل كند.

شكايت اولياء الهى از نفس

امام سجاد عليه السلام در يكى از مناجات‏هاى خود، به خداوند عرض مى‏كند :

« الهى! البَسَتْنِى الخطايا ثَوبَ مَذلَّتى »3.

خدايا! من وقتى آفريده شدم، عزيز آفريده شدم، شريف آفريده شدم، خليفه تو بودم، باكرامت آفريده شدم، همراه با فطرت و عقل آفريده شدم و براى پذيرش تكليف و مسؤوليت و تعهد به دنيا آمدم.

خدايا! من وقتى آفريده شدم به عنوان ظرف نور و روشنايى، ظرف وقار و ظرف خضوع و خشوع آفريده شدم ؛ اما اكنون پس از سال‏ها كه از عمرم گذشته است، ببين كه گناهان مختلف، چگونه مرا ذليل كرده‏اند! چگونه مرا درمانده و از چشم رحمت تو دور ساخته و لباس ذلت و بيچارگى و كسالت و سستى و بدبختى به من پوشانده است!

من وقتى به خودم نگاه مى‏كنم، مى‏بينم كه بر اثر گناه، چه اندازه از تو دور شده‏ام، تا حدى كه ديگر نمى‏خواهى صداى ناله مرا بشنوى. نَفس‏هايم با گناه درهم آميخته و صدايم ديگر به ملكوتِ تو نمى‏رسد. اين گناهان، پرده‏اى ميان من و تو شده‏اند و من از تو دور مانده‏ام.

امام سجاد عليه السلام در ادامه مناجات خود، چنين عرض مى‏كند :

« وَجَللَّنى التَّباعُدُ مِنْك لباسَ مَسْكَنَتى »4.

يعنى خدايا! همه موجودات عالم، زيبا آفريده شده‏اند. همه انسان‏ها دنبال زيبايى هستند. من هم از سوى رحمت تو، زيبايى باطنى داشتم ؛ ولى گناهان باعث شدند كه من از تو دور بمانم و همين دورى، شكل باطن مرا تغيير داد. مرا به صورتى درآورد كه نه ملائكه ميلى براى تماشاى من دارند و نه وجود مقدس تو. ديگر خودم نيز وجودم را نمى‏پسندم و به آن علاقه‏اى ندارم.

خدايا! مى‏بينى گناه چه بلايى بر سر من آورده است! مرا زمين‏گير كرده است. مى‏خواهم در راه تو بايستم ؛ اما گناه، سستى را بر اندام من چيره مى‏كند، به گونه‏اى كه نمى‏توانم در راه تو گام بردارم. گناه، حال و هواى عاشقانه زيباى نمازم را از من گرفته و به جاى آن، سستى و رخوت را بر اندامم مسلط ساخته است.

آرى، اين بار سنگين گناه، مرا از پا درآورده است. اين بار سنگين، قدم مرا از حركت به سوى تو باز داشته است. اين بار سنگين، دست مرا براى انجام دادن كار خير بسته است. اين بار سنگين، چشم مرا از تماشاى مناظر رحمت تو كور و گوش مرا از شنيدن احكام الهى، كر ساخته است.

خدايا! رابطه انسان با وجود مقدس تو، به واسطه قلب او است. قلب مركز مهربانى، محبت، اعتقاد، ايمان و مركز عشق به انبيا و ائمه طاهرين قدس سرهما است. قلب مركز عشق به تو است ؛اما خداوندا! : «و أماتَ قَلْبى عَظيمُ جنايتى»5. اين جنايت‏هاى سنگين، دل مرا كشته و قلب مرا نابود كرده‏اند. اين گناهان، نور تو را و نور انبيا و اولياى تو را از دل من بيرون كرده و قلبم خاموش گشته است.

امام سجاد عليه السلام در ادامه مناجات خود مى‏گويد :

« فأحْيِهِ بتوبةٍ مِنْك يا أمَلى وبُغْيَتى ويا سُؤلى ومُنْيَتى »6.

يعنى اى صاحب خانه! اى كريم! اكنون كه با اين گرفتارىِ جانم به سراغ تو آمده‏ام، درِ رحمتت را به روى من باز كن و مرا درمان كن و بار سنگين گناهان را از دوش من بردار! اين قلب مرده مرا زنده كن!

خدايا! من بين دو اميد قرار گرفته‏ام : يكى اميد به كرم و لطف تو و ديگرى، اميد به خودم كه به لطف تو، گناهان را ترك كنم و خود را خالص گردانم.

خدايا! مگر من در درگاه تو از برادران يوسف، كم‏ترم؟ مگر آنان يوسف را به چاه نينداختند؟ خدايا! مگر آنان سى سال اشك يعقوب را جارى نكردند؟ خدايا! خودت در قرآن گفتى كه وقتى پس از پيدا شدن يوسف، نزد پدرشان آمدند و به او گفتند كه از خدا بخواه كه ما را ببخشد، يعقوب از درگاه تو خواست كه آنان را ببخشى، مگر لطف تو شامل حال آنان نشد؟

خدايا! ما هم يوسف ايمان خود را به چاه هواى نفس انداختيم و اكنون پشيمانيم. خدايا! ما به گفته‏هاى تو ايمان داريم، آن جا كه مى‏گويى : هميشه درگاهت به روى توبه‏كنندگان باز است ؛ آن جا كه مى‏گويى : انسانى كه به درگاه تو روى آورد، او را از خود دور نمى‏كنى ؛ آن جا كه به پيامبرت فرمودى :

« إنّ عَبْدِىَ المؤمن إذا أذنَبَ ذَنْبا ثُمَّ رجع وتابَ مِنْ ذلك الذَّنْب وَاسْتَحْيا مِنّى عِنْدَ ذِكْرَه غفرت له »7.

وقتى بنده مؤمن من گناه كرد و پس از آن، برگشت و توبه كرد و هر گاه ياد گناه گذشته‏اش افتاد و شرمنده شد و در دل خود گفت : خدايا! اى كاش گناه نكرده بودم، «غَفَرْتُ له» ؛ او را مى‏بخشم و به آن دو مَلَكى كه نامه‏اش را نوشته‏اند، خطاب مى‏كنم كه گناهان بنده‏ام را از ياد ببريد و ديگر سخنى از گناه بنده‏ام نگوييد. «وَاَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ» ؛ همه اعمال گذشته‏اش به نيكى بدل مى‏شود ؛ زيرا «وأنا أرحَمُ الرّاحِمين» ؛ من أرحم الراحمين هستم، من آمرزنده‏ام، من ناراحتىِ بنده‏ام را نمى‏خواهم، نمى‏خواهم بنده‏ام اين اندازه شرمنده من باشد.

خدا در انتظار آشتى با گنهكار

خداوند خطاب به موسى بن عمران مى‏گويد :

« فَلأن تَرُدَّ آبقاً عن بابى أو ضالاً عن فنائى خيرٌ لَكَ مِنْ عِبادة سَنَةٍ صِيامَ نَهارِها وقِيامِ لَيْلَها »8.

اى موسى! مى‏خواهى عملى را به تو بياموزم كه اگر آن را انجام بدهى، مساوى است با يك سال عبادت؟ گويى همه روزهايش را روزه گرفته‏اى و شب‏هايش را تا صبح بيدار مانده‏اى.

موسى عرض كرد : بله، مولاى من.! آنگاه خداوند خطاب به موسى گفت : آن عمل، اين است كه بنده‏اى كه از من دور شده است، او را به درگاه من بازگردانى و او را با من آشتى دهى.

از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل است كه دو قسمت از شب كه مى‏گذرد، خداوند مَلَكى را به آسمان دنيا مى‏فرستد و به او مى‏فرمايد : به زمين روى كن و فرياد بزن : «هَلْ مِنْ سائلٍ فَاُعْطِيَهُ» ؛ آيا گدايى هست كه امشب به در خانه من بيايد؟ زيرا من مى‏خواهم از لطف خود عطا كنم و به او عنايت كنم. بندگان مرا بيدار كن و بار ديگر فرياد بزن : «هَلْ مِنْ تائبٍ فَأَتُوبُ إليه» ؛9 آيا گنه‏كارى هست كه با من آشتى كند، تا من هم با او آشتى كنم؟

مرحوم ملاّ مهدى نراقى روايتى را نقل مى‏كند كه مى‏فرمايد :

إنّ الرّسول فأنَا اللّه‏ سُبْحانَهُ أن لا يُحاسِبَ امَّتُهُ بِحَضَرَةٍ مِنَ المَلائِكَةِ والرُّسُلِ وسائِرَ الاُمَم لِئَلاّ تَظْهَرَ عُيُوبِهِ عِنْدَهُم.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله به پروردگار عرض كرد : خدايا! از تو خواهشى دارم. خطاب رسيد : بگو، حبيب من! عرض كرد: خدايا! روز قيامت پرونده امت مرا براى حسابرسى جلوى هيچ ملك و پيامبر و امتى باز نكن!

بحيثُ لا تَطَّلِعُ عَلى مَعاصيهِ غَيْرَهُ وسِواه.

براى اين كه از گناهانشان غير از من و تو، كسى باخبر نشود ؛ زيرا مى‏ترسم امتم در برابر آنان شرمنده شوند. از جانب خداوند خطاب رسيد :

« يا حبيبى! أنا أعرف بعبادى منك ».

دلت براى امتت مى‏سوزد كه آبرويشان بريزد؟ من بيش‏تر از تو دلم برايشان مى‏سوزد. تو ناراحتى كه عيب‏هايشان را كسى بفهمد؟ من بيش‏تر ناراحتم ؛ اما به تو قول مى‏دهم كه روز قيامت به گونه‏اى به پرونده آنان رسيدگى كنم كه تو هم متوجه نشوى. من آبروى بنده مؤمنم را پيش تو هم نمى‏برم.

پى‏نوشتها:‌


1 . انعام ( 6 ) : 151.
2 . غاشيه ( 88 ) : 4.
3 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
4 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
5 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
6 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
7 . ثواب الأعمال: 130.
8 . جواهر السنيّة: 267.
9 . الكافى: 3/414، حديث 6.