جـلسه 16
گناه كليد آتش دوزخ
گفتار ائمه قدس سرهما برگرفته از كلام وحى و نبوت است. قرآن ارزش
گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه را مساوى با گفتار پروردگار بزرگ عالم
شمرده است.
اين بزرگواران هر چه را مىفرمايند، وحى است و عين حقيقت مىباشد.
گفتار ائمه قدس سرهما بيشتر در حوزه منع از گناه است. گناه ويرانكننده بناى خير
دنيا و آخرت انسان است. گناه نظام خانوادگى، نظام اجتماعى، نظام معاشرتى، اقتصادى و
سياسىِ زندگى انسان را به هم مىريزد. هر گناه، مساوى با تيشه زدن به ريشهاى از
حيات انسانى است .
قرآن مجيد از مردم مىخواهد در تقوا و نيكوكارى به يكديگر كمك
كنند و از اِثم و عُدوان، چه فردى و چه اجتماعى بپرهيزند. گناه به اندازهاى قبيح و
بار آن سنگين است كه خداوند در سوره انعام، همه مردم را از نزديك شدن به گناه ظاهرى
و باطنى، نهى مىكند :
«وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَا
بَطَنَ»1.
و به كارهاى زشت چه آشكار و چه پنهانش نزديك نشويد .
گناهى كه از انسان صادر مىشود، به منزله كليدى است كه بر گردن او آويخته مىشود و
اين كليد، روز قيامت، باز كننده درِ جهنم و عذاب به روى انسان خواهد بود. خداوند
متعال مىفرمايد :
«تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً »2.
در آتشى سوزان
درآيند .
بنابراين، گناه به منزله خراب كردن پلى است كه انسان مىخواهد از
آن پل به سوى هدف مثبت حركت كند. گناه به منزله ريختن زهر در كوزه زندگى و آشاميدن
از آن كوزه است. چنين آبى در همه وجود انسان پخش مىشود و آن را آلوده مىسازد.
آثار گناه، در درون و بيرون انسان، آشكار مىشود. انسان گناهكار در رويارويى با
گناه، چارهاى ندارد جز اين كه زيان آن را تحمل كند.
شكايت اولياء الهى از نفس
امام سجاد عليه السلام در يكى از مناجاتهاى خود، به خداوند عرض
مىكند :
« الهى!
البَسَتْنِى الخطايا ثَوبَ مَذلَّتى »3.
خدايا! من وقتى آفريده شدم، عزيز آفريده شدم، شريف آفريده شدم، خليفه تو بودم،
باكرامت آفريده شدم، همراه با فطرت و عقل آفريده شدم و براى پذيرش تكليف و مسؤوليت
و تعهد به دنيا آمدم.
خدايا! من وقتى آفريده شدم به عنوان ظرف نور و روشنايى، ظرف وقار
و ظرف خضوع و خشوع آفريده شدم ؛ اما اكنون پس از سالها كه از عمرم گذشته است، ببين
كه گناهان مختلف، چگونه مرا ذليل كردهاند! چگونه مرا درمانده و از چشم رحمت تو دور
ساخته و لباس ذلت و بيچارگى و كسالت و سستى و بدبختى به من پوشانده است!
من وقتى به خودم نگاه مىكنم، مىبينم كه بر اثر گناه، چه اندازه
از تو دور شدهام، تا حدى كه ديگر نمىخواهى صداى ناله مرا بشنوى. نَفسهايم با
گناه درهم آميخته و صدايم ديگر به ملكوتِ تو نمىرسد. اين گناهان، پردهاى ميان من
و تو شدهاند و من از تو دور ماندهام.
امام سجاد عليه السلام در ادامه مناجات خود، چنين عرض مىكند :
«
وَجَللَّنى التَّباعُدُ مِنْك لباسَ مَسْكَنَتى »4.
يعنى خدايا! همه موجودات عالم، زيبا آفريده شدهاند. همه انسانها دنبال زيبايى
هستند. من هم از سوى رحمت تو، زيبايى باطنى داشتم ؛ ولى گناهان باعث شدند كه من از
تو دور بمانم و همين دورى، شكل باطن مرا تغيير داد. مرا به صورتى درآورد كه نه
ملائكه ميلى براى تماشاى من دارند و نه وجود مقدس تو. ديگر خودم نيز وجودم را
نمىپسندم و به آن علاقهاى ندارم.
خدايا! مىبينى گناه چه بلايى بر سر من آورده است! مرا زمينگير
كرده است. مىخواهم در راه تو بايستم ؛ اما گناه، سستى را بر اندام من چيره مىكند،
به گونهاى كه نمىتوانم در راه تو گام بردارم. گناه، حال و هواى عاشقانه زيباى
نمازم را از من گرفته و به جاى آن، سستى و رخوت را بر اندامم مسلط ساخته است.
آرى، اين بار سنگين گناه، مرا از پا درآورده است. اين بار سنگين،
قدم مرا از حركت به سوى تو باز داشته است. اين بار سنگين، دست مرا براى انجام دادن
كار خير بسته است. اين بار سنگين، چشم مرا از تماشاى مناظر رحمت تو كور و گوش مرا
از شنيدن احكام الهى، كر ساخته است.
خدايا! رابطه انسان با وجود مقدس تو، به واسطه قلب او است. قلب
مركز مهربانى، محبت، اعتقاد، ايمان و مركز عشق به انبيا و ائمه طاهرين قدس سرهما
است. قلب مركز عشق به تو است ؛اما خداوندا! :
«و أماتَ قَلْبى عَظيمُ جنايتى»5. اين جنايتهاى سنگين، دل مرا كشته و
قلب مرا نابود كردهاند. اين گناهان، نور تو را و نور انبيا و اولياى تو را از دل
من بيرون كرده و قلبم خاموش گشته است.
امام سجاد عليه السلام در ادامه مناجات خود مىگويد :
«
فأحْيِهِ بتوبةٍ مِنْك يا أمَلى وبُغْيَتى ويا سُؤلى ومُنْيَتى »6.
يعنى اى صاحب خانه! اى كريم! اكنون كه با اين گرفتارىِ جانم به سراغ تو آمدهام،
درِ رحمتت را به روى من باز كن و مرا درمان كن و بار سنگين گناهان را از دوش من
بردار! اين قلب مرده مرا زنده كن!
خدايا! من بين دو اميد قرار گرفتهام : يكى اميد به كرم و لطف تو
و ديگرى، اميد به خودم كه به لطف تو، گناهان را ترك كنم و خود را خالص گردانم.
خدايا! مگر من در درگاه تو از برادران يوسف، كمترم؟ مگر آنان
يوسف را به چاه نينداختند؟ خدايا! مگر آنان سى سال اشك يعقوب را جارى نكردند؟
خدايا! خودت در قرآن گفتى كه وقتى پس از پيدا شدن يوسف، نزد پدرشان آمدند و به او
گفتند كه از خدا بخواه كه ما را ببخشد، يعقوب از درگاه تو خواست كه آنان را ببخشى،
مگر لطف تو شامل حال آنان نشد؟
خدايا! ما هم يوسف ايمان خود را به چاه هواى نفس انداختيم و اكنون
پشيمانيم. خدايا! ما به گفتههاى تو ايمان داريم، آن جا كه مىگويى : هميشه درگاهت
به روى توبهكنندگان باز است ؛ آن جا كه مىگويى : انسانى كه به درگاه تو روى آورد،
او را از خود دور نمىكنى ؛ آن جا كه به پيامبرت فرمودى :
« إنّ
عَبْدِىَ المؤمن إذا أذنَبَ ذَنْبا ثُمَّ رجع وتابَ مِنْ ذلك الذَّنْب وَاسْتَحْيا
مِنّى عِنْدَ ذِكْرَه غفرت له »7.
وقتى بنده مؤمن من گناه كرد و پس از آن، برگشت و توبه كرد و هر گاه ياد گناه
گذشتهاش افتاد و شرمنده شد و در دل خود گفت : خدايا! اى كاش گناه نكرده بودم،
«غَفَرْتُ له» ؛ او را مىبخشم و به آن دو مَلَكى كه نامهاش را نوشتهاند، خطاب
مىكنم كه گناهان بندهام را از ياد ببريد و ديگر سخنى از گناه بندهام نگوييد.
«وَاَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ» ؛ همه اعمال گذشتهاش به نيكى بدل مىشود ؛ زيرا
«وأنا أرحَمُ الرّاحِمين» ؛ من أرحم الراحمين هستم، من آمرزندهام، من ناراحتىِ
بندهام را نمىخواهم، نمىخواهم بندهام اين اندازه شرمنده من باشد.
خدا در انتظار آشتى با گنهكار
خداوند خطاب به موسى بن عمران مىگويد :
« فَلأن
تَرُدَّ آبقاً عن بابى أو ضالاً عن فنائى خيرٌ لَكَ مِنْ عِبادة سَنَةٍ صِيامَ
نَهارِها وقِيامِ لَيْلَها »8.
اى موسى! مىخواهى عملى را به تو بياموزم كه اگر آن را انجام بدهى، مساوى است با يك
سال عبادت؟ گويى همه روزهايش را روزه گرفتهاى و شبهايش را تا صبح بيدار ماندهاى.
موسى عرض كرد : بله، مولاى من.! آنگاه خداوند خطاب به موسى گفت :
آن عمل، اين است كه بندهاى كه از من دور شده است، او را به درگاه من بازگردانى و
او را با من آشتى دهى.
از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل است كه دو قسمت از شب كه
مىگذرد، خداوند مَلَكى را به آسمان دنيا مىفرستد و به او مىفرمايد : به زمين روى
كن و فرياد بزن : «هَلْ مِنْ سائلٍ فَاُعْطِيَهُ» ؛ آيا گدايى هست كه امشب به در
خانه من بيايد؟ زيرا من مىخواهم از لطف خود عطا كنم و به او عنايت كنم. بندگان مرا
بيدار كن و بار ديگر فرياد بزن :
«هَلْ مِنْ تائبٍ فَأَتُوبُ إليه»
؛9 آيا گنهكارى هست كه با من آشتى كند، تا من هم با او آشتى كنم؟
مرحوم ملاّ مهدى نراقى روايتى را نقل مىكند كه مىفرمايد :
إنّ الرّسول فأنَا اللّه سُبْحانَهُ أن لا يُحاسِبَ امَّتُهُ
بِحَضَرَةٍ مِنَ المَلائِكَةِ والرُّسُلِ وسائِرَ الاُمَم لِئَلاّ تَظْهَرَ
عُيُوبِهِ عِنْدَهُم.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله به پروردگار عرض كرد : خدايا! از
تو خواهشى دارم. خطاب رسيد : بگو، حبيب من! عرض كرد: خدايا! روز قيامت پرونده امت
مرا براى حسابرسى جلوى هيچ ملك و پيامبر و امتى باز نكن!
بحيثُ لا تَطَّلِعُ عَلى مَعاصيهِ غَيْرَهُ وسِواه.
براى اين كه از گناهانشان غير از من و تو، كسى باخبر نشود ؛ زيرا
مىترسم امتم در برابر آنان شرمنده شوند. از جانب خداوند خطاب رسيد :
« يا
حبيبى! أنا أعرف بعبادى منك ».
دلت براى امتت مىسوزد كه آبرويشان بريزد؟ من بيشتر از تو دلم
برايشان مىسوزد. تو ناراحتى كه عيبهايشان را كسى بفهمد؟ من بيشتر ناراحتم ؛ اما
به تو قول مىدهم كه روز قيامت به گونهاى به پرونده آنان رسيدگى كنم كه تو هم
متوجه نشوى. من آبروى بنده مؤمنم را پيش تو هم نمىبرم.
پىنوشتها:
1 . انعام ( 6 ) : 151.
2 . غاشيه ( 88 ) : 4.
3 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
4 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
5 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
6 . صحيفه سجّاديه: 401 دعاى 182 در مناجات تائبين.
7 . ثواب الأعمال: 130.
8 . جواهر السنيّة: 267.
9 . الكافى: 3/414، حديث 6.