جـلسه 12
نفس سركش، سرچشمه آلودگىها
حكماى بزرگ الهى، نَفْس را به منبعى تشبيه كردهاند كه از راههاى
گوناگون، با خارج از وجود انسان ارتباط دارد يا مانند سدى است كه از آن رودهايى به
خانههاى بسيارى كشيده شدهاند.
اينها تشبيههاى درستى است ؛ زيرا وقتى انسان بر اساس آيات و
روايات، درباره نَفْس دقت مىكند، مىبيند كه نَفْس به منزله سدى است كه ذخيره خود
را به همه اعضا و جوارح انسان مىرساند و همه وجود انسان را تغذيه مىكند. اگر اين
نَفْس آلوده باشد، هر آن چه را تحويل اعضا و جوارح مىدهد و اعضا و جوارح، آنها را
به عمل و حركت تبديل مىكنند، آن عمل و حركت نيز آلوده مىگردد. چنين نفسى، تنها
انبار و منبع لذت خواهى است. البته وقتى اين نَفْس در قدم، چشم، دست، پوست، گوش،
زبان و ديگر اعضاى بدن، تجلى مىيابد، اين اعضا را از راه گناه، تغذيه مىكند.
در اين صورت نفس خواستههايى دارد كه خداوند متعال، انبيا و ائمه،
آنها را نمى پسندند. وقتى اين خواستههاى نفسانى، به اعضاى بدن، چشم، گوش، قلب، پا
و... فشار مىآورد، اين اعضا دچار حركات شيطانى مى شوند، حركاتى كه خلاف خواسته
پروردگار بزرگ عالم است. وقتى فردى گرفتار لذت خواهى مىشود، از راه ديدن،
خواستهاش را تا حدودى ارضا مىكند و چشم را به سوى نامحرم مىگرداند.
نفس به او فشار مىآورد و پا را وادار مىكند كه به دنبال نامحرم
برود، گوش را وادار مىكند كه صداى نامحرم را بشنود، و همه حركـاتى كه از نفس
آلـوده، در اعضـا و جوارح آشكـار مىشود، به صورت تيشهاى است كه به گفته حضرت زينب
عليهالسلام برگشت آن، به ريشه خود انسان است.
آلودگان آلودهگر
گاهى صاحبان نفس آلوده، به نقطهاى مى رسند كه مىكوشند كه ديگران
را هم آلوده كنند ؛ چون در وجود خود، به لذت نهايى نمىرسند. آنان براى لذت گرايى،
تنها به خود قانع نيستند. البته اگر انسان چنين حالتى داشته باشد، تا آخر عمر
گرفتار آن خواهد بود. اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه، نامههاى بسيارى
درباره اسارت معاويه، در چنگال نفسش، دارد. معاويه 84 سالگى، هم چنان اسير نفس بود.
چون خود را اسير نفس كرده بود، شهوت شكم، شهوت جنسى و ساير شهوات ويرانگر او تا
سنين پيرى هم چنان قوى بود.
نفس در لذت خواهى، موجود عجيبى است و به سرعت، رفيق شيطان مىشود.
وقتى شيطان به نفس نزديك شود، نفس قدرت خود را از دست مىدهد و زود در برابر شيطان
تسليم مىگردد. اگر چه مىتواند با مراقبتهايى، نفس را از لذت خواهى دور كند، اما
چون شيطان به درون او راه يافته است، هميشه در گذر وسوسههاى او قرار مىگيرد.
كسى كه شيطان بر او مسلّط گردد، در خراب كردن اسلام، با شيطان
شريك مىشود. بايد نفس را مهار كرد. اگر نفس آزاد باشد، گرفتارىهايى به بار
مىآورد كه درمانپذير نيست و انسان به پرتگاهى قدم مىگذارد كه خلاصى از آن، ممكن
نخواهد بود.
رايحه نفس پاك در عمل
نفس پاك هم همين گونه است. وقتى در اعضا و جوارح تجلى كند، عمل
انسان، عمل پاك مىشود.
مرحوم حاجى در منظومه مىفرمايند :
النَّفْسُ فى وَحْدَتِها كُلُّ القُوا
نفس همه شما در كمال تنهايى، همه وجودتان است، چشم او است، گوش او
است، زبان او است، شكم او است. اين هماهنگى ابزارى هستند در اختيار او. نفس هر جا
برود، اينها را هم به دنبال خود مىبرد. او هر تصميمى بگيرد، اعضا اجرا مىكنند.
ابتدا نفس تصميم مىگيرد و اراده مىكند، آن گاه اعضا دستورهاى آن را اجرا مىكنند.
چگونه نفس را در مسير الهى قراد دهيم
اما چشم و گوشى كه از نفس بريده باشند، ديگر آن چه را نفس
مىخواهد، نه مىبيند و نه مىشنود. بايد مراقب نفس بود، اگر نفس گرفتار شود، ديگر
خلاصى براى آن نيست. نفس هميشه به دنبال لذت خواهى، شهوترانى، خوردن، ديدن
زيبايىها و غيره هست ؛ اما مى توان با به كارگيرى معارف الهى، حركت آن را در مسير
درستى تنظيم كرد و به آن جهت داد ؛ مثلاً در خوردن، كنترل شهوت شكم، كمى آسان است.
خوردن مال حلال و پرهيز از مال حرام، به كمى دقت نياز دارد. اگر چنين مواردى مورد
توجه قرار گيرد، از نظر اخلاقى، تا حدودى گرفتارى نفس برطرف مىشود. اسلام
مىفرمايد :
« كُلُّ شىءٍ لَكَ حَلال
حتّى تَعْلَمُ أنَّه حَرامٌ »1.
آن چه را مىپوشى يا مىخورى و آن چه را استفاده مىكنى يا جايى را كه در آن زندگى
مىكنى، براى اجتناب از آن، بايد به قطع دانسته باشى كه حرام است ؛ اما اگر حرام
بودن آن قطعى نباشد، استفاده از آن مانعى ندارد. اسلام بازار مسلمانان را قبول
دارد. نيازى نيست كه وقتى فردى چيزى را مىخرد، تحقيق كند كه آن حرام است يا حلال.
«كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحاً»2.
اى پيامبران ! از خوردنىهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته انجام دهيد .
پيروى از نفس ريشه مشكلات فردى و اجتماعى
مال حلال، مالى است كه از كسب خود انسان به دست مىآيد. پس با كمى
دقت، در چگونگى كسب درآمد و دقت در وسايلى كه در زندگى به كار گرفته مىشود،
مىتوان اصول اخلاقى اسلامى را رعايت كرد. كنترل شهوت نيز تقريبا آسان است. اگر كسى
واقعا نياز به ازدواج دارد، چه دختر و چه پسر، بايد از كمترين امكانات خود استفاده
كند و اين امر را تحقق بخشد. بايد مشكلاتى كه در مسير ازدواج جوانان قرار دارد،
كنار زده بسيارى از امور، كه جنبه تشريفاتى دارد، بايد از بين برود تا ترس از
ازدواج وجود نداشته باشد. اگر در ازدواج، سفارشها و دستورهايى كه شرع داده است، به
كار گرفته شود، مشكل بسيارى از جوانان حل مىشود.
كنترل نفس، در بُعد اخلاقى، كار مشكلى است. همه مشكلات و
سختىهايى كه براى افراد جامعه هست، تنها به علت آلودگىِ نفس است. نفسى كه آلوده
باشد، اخلاق انسان را به انحطاط مىكشاند و در نتيجه، بين افراد جامعه، مشكلات
اخلاقى شيوع مىيابد.
جلو شهوت و شكم را مى توان گرفت ؛ اما كسانى كه دچار انحطاط
اخلاقىاند، به دشوارى مىتوانند از آن رهايى يابند.
دورى از اخلاق شيطانى
مرحوم كافى نقل كرد كه شخصى در فلان مسجد، بالاى منبر رفت و عليه
من حرفهايى زد و گفت : اين مرد (مرحوم كافى) پول مردم را بالا مىكشد و با
حرفهايش مغز مردم را تخريب مىكند و افكار آنان را تغيير مىدهد. بعضى از حاضران
در آن مجلس، كه مرحوم كافى را به خوبى مىشناختند، آن مرد را از منبر پايين مى
آورند و از مسجد بيرون كردند.
ايشان با شنيدن اين موضوع، به آن مسجد رفت و كسانى كه آن مرد را
از مسجد بيرون انداخته بودند، جمع كرد همگى به سراغ آن مرد رفتند. مرحوم كافى آن
روحانى را به مسجد باز گرداند و او را بالاى منبر برد و به او گفت هيچ ناراحتى از
تو در دل ندارم و از تقصيرات تو گذشتم.
چنين نفسى از اخلاق شيطانى دور است و بر اساس اخلاق الهى عمل
مىكند. كنترل مسائل اخلاقى، بسيار مهم است. اين كه انسان آن چه را براى خود
مىپسندد، براى ديگران هم بپسندد و آن چه را براى خود نمىخواهد، براى ديگران هم
نخواهد، رضايت ديگران را جلب كند و براى رضاى خدا براى مردم خدمت كند، از اصول مهم
اخلاقى است.
ايثار ثمره تربيت نفس
چندى پيش به ديدار خانواده شهيدى رفتم. سقف خانهشان در حال ريزش
بود. گفتم : چرا سقف خانهتان را درست نمىكنيد؟ گفتند : امسال زمستان قصد داريم آن
را درست كنيم. گفتم : معلوم نيست تا زمستان، سقف خانه خراب نشود. بعد پرسيدم كه
بنياد شهيد به اين جا نيامده است؟ گفتند : چرا آمده است و دويست هزار تومان هم پول
داده است ؛ ولى ما همه پول را به آنان برگردانديم تا در امور ديگرى خرج كنند.
اين جا است كه كنترل نفس، آدمى را به ايثار وادار مىكند.
بالاترين درجه ايثار مردان حقّ
در جنگ احد، جنازههاى لشكر اسلام، روى زمين افتاده بودند و
مجروحان از تشنگى دست و پا مىزدند. فردى براى مجروحان آب آورد. بر سر اولين مجروح
كه رفت، او آب را نخورد و با اشاره، مجروح كنارى را نشان داد. مرد آب را به طرف
مجروح كنارى برد. او نيز با اشاره، مجروح بعدى را نشان داد. مجروح سوم هم با اشاره،
مجروح اولى را نشان داد. وقتى سقا بالاى سر مجروح اول رسيد، ديد كه او جان داده
است. به همين ترتيب، همه آنان به شهادت رسيدند. اين اخلاق الهى، آنان را به
بالاترين درجه ايثار مىرساند. چنين اخلاقى، از نظر اسلام پسنديده است.
نفس مىتواند هر وادى و مرحلهاى را طى كند و به جايى برسد كه
خدا، انبيا و اوليا آن را مىپسندند و نيز مىتواند مسيرى را طى كند كه مخالف معارف
الهى است. انسان مىتواند با كنترل، تزكيه و تربيت نفس، جهت مناسب را به آن نشان
مىدهد و نفس را در آن جهت قرار دهد. انسانى كه نفس را در جهت صحيح تربيت كند و از
دنيا برود، آزاد است ؛ اما كسانى كه اسير نفسند ؛ اسارتشان تا قيامت ادامه دارد.
پىنوشتها:
1 . الكافى: 5/313، حديث 40.
2 . مؤمنون ( 23 ) : 51 .