جـلسه 8
امّاره به سوءبودن، اوّلين خطر نفس
از هفت خطرى كه ممكن است براى هر نَفْسى در مسير زندگى پيش آيد،
به دو خطر اشاره كرديم. خطر اول، اماره به سوء بودن نفس است. اگر به خواستهها و
تمايلات آن، آزادى داده شود، اين آزادى باعث مىگردد كه نَفْس، مرزهاى الهى را خراب
كند، حدود خدا را بشكند و انسان را به هر گناهى آلوده كند، به گونهاى كه انسان
نتواند از دست نفس رهايى يابد.
اگر اين آزادى، در تمايلات و غرايز و شهوات، ادامه پيدا كند، قطعا
براى نَفْس حاكميت مىآورد و وقتى كه كارگردان زندگىِ انسان، نفس سركشى باشد، خرابى
دنيا و آخرت انسان حتمى خواهد بود. خداوند، اين حالت نَفْس را حالت اماره ناميده
است.
حسرت، دوّمين خطر نفس
خطر دوم، كه خطر ابدى است، گرفتار شدن نَفْس به حسرت است.
بيداران راه خدا مىگويند : با توجه به معارف الهى، در قيامت، سه
عذاب وجود دارد : اول عذاب جهنم، كه مربوط به بدن است. دوم عذاب فراق، كه مربوط به
قلب است. سوم عذاب حسرت، كه مربوط به نفس است.
اين بزرگواران مىفرمايند : عذاب حسرت و عذاب فراق كه معنوى است ـ هرگز با عذاب
بدن، قابل مقايسه نيست. درد عذاب بدن، كمتر است ؛ ولى درد عذاب قلب و نفس سنگين
است.
«وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ
إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»1.
و خدا با آنان سخن نمىگويد ، و در قيامت به آنان نظر [ لطف و رحمت ]نمىنمايد ، و
[ از گناه و آلودگى ] پاكشان نمىكند ؛ و براى آنان عذاب دردناكى خواهد بود .
خداوند درباره كسانى كه ذاتشان از فراق پروردگار مىسوزد،
مىفرمايد :
«كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لََّمحْجُوبُونَ
»2.
اين چنين نيست كه آنان مىپندارند ، بلكه اينان در آن روز از
پروردگارشان محجوبند .
عذاب فراق دردناك است
بدترين عذاب براى مجرم، فراق از خدا است. آتش جهنم، در برابر
سوزانندگىِ اين فراق، هيچ جايگاهى ندارد. همان چيزى كه در دعاى كميل آمده است :
صبرتُ
عَلى عذابك.
بدنم بر عذاب تو صبر مىكند.
فكيف أصبرُ عَلى فِراقك3.
پس چگونه از فراقت صبر كنم؟
خدايا! بدنم را بسوزان ؛ اما دلم را نسوزان! پس همه بايد در رفتار با دوستان و پدر
و مادر مراقب باشيد كه دل آنان را به درد نياوريد ؛ زيرا اين سوزش دل، التيامى
نمىپذيرد.
«فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا»4.
به آنان اُف مگوى و بر آنان [ بانگ مزن و ] پرخاش مكن ، و به آنان سخنى نرم و
شايسته [ و بزرگوارانه ] بگو .
امام صادق عليه السلام مىفرمايد : اگر حاجتمندى به شما مراجعه
كرد، او را از خود مرانيد. اگر نتوانستيد خواسته او را برآورده سازيد، با خوشرويى،
به او دلدارى دهيد و خود را متأثّر و محزون نشان دهيد. «دل شكستن هنر نمىباشد».
دل شكستن، كار ابليس است. پروردگار عالم مىفرمايد :
«وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم
مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُبَغْتَةًوَ أَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ *
أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَاحَسْرَتى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنْبِ اللّهِ وَ إِن
كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ »5.
و از نيكوترين چيزى كه از طرف
پروردگارتان به سوى شما نازل شده است پيروى كنيد ، پيش از آنكه ناگهان و در حالى كه
بىخبريد ، عذاب به شما رسد ؛ تا مبادا آنكه كسى بگويد : دريغ و افسوس بر
اهمالكارى و تقصيرى كه درباره خدا كردم ، و بىترديد [ نسبت به احكام الهى و آيات
ربّانى ] از مسخره كنندگان بودم .
بندگانم! آن چه نازل كردم، به نيكوترين وجه، از آن پيروى كنيد.
مبادا با پشت سر انداختن دستورهاى من، پس از مرگتان، فرياد وانفساى شما از حسرت
بلند شود و بگوييد : خدايا! ما همه چيز را به شوخى گرفتيم. آن گاه اين پشيمانى، شما
را از درون بسوزاند. حضرت على عليه السلام مىفرمايد : كسى كه به هر شكلى گرفتار
عذاب الهى شود، « لا
يُفَكُّ أسيرَهاو لايَبْرَأُ ضَريرُها»6،آن درد تا ابد درمان نخواهد شد.
«لاَّ بَارِدٍ وَلاَ كَرِيمٍ »7.
نه خنك است و نه آرام بخش .
خداوند مىفرمايد : من آن جا كرم خود را از آنان منع مىكنم ؛
زيرا قبلاً آنان را آگاهى داده بودم.
در قرآن، به اين دو حالت نَفْس، يعنى نفس اماره بالسوء و نفس
حسرتى اشاره شده است. نَفْس اماره بالسّوء، در سوره يوسف و نَفْس حسرتى، در سوره
مباركه زمر آمده است.
سوّمين گرفتارى پيروى از نفس
نفس سوم : در سوره مباركه مدثر بيان شده است :
«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »8.
هر
كسى در گرو دستآوردههاى خويش است .
همه معناى رهن را مىدانند. رهن يعنى گرو، كه جزو معاملات است. در
دنيا در برابر هر گرو رفتهاى، راهى براى آزادى هست ؛ مثلاً اكنون ما هفتاد ـ هشتاد
هزار نفر، گرويى از عراق داريم كه براى آزاد كردن آنها يك راه هست. اگر دولت عراق،
به شرايط ما عمل كند، ما گروگانها را آزاد مىكنيم.
اما پروردگار در اين آيات مىفرمايد : اگر نَفْسى به گرو برود و صاحبش هم به عالم
بعد منتقل شود، اين به گرو رفته، ديگر از گرو درنمىآيد. قرآن مىفرمايد : راه گرو
درآمدن انسان، اين است كه به دنيا بازگردد تا به همه تكاليف خود عمل كند و از
گناهان بپرهيزد تا نَفْس از گرو دربيايد، ولى هر كس به دنياى ديگر برود، ديگر
بازگشتى ندارد و از گرو درنمىآيد. حال اين گرو چيست؟ خداوند مىفرمايد :
«بِمَاكَسَبَتْ». نَفْسى كه به گروِ حسد برود، به گروِ ريا برود، به گروِ كبر برود،
به گروِ ربا برود، به گروِ زنا برود، به گرو شراب برود و ... و اينها ادامه پيدا
كند تا انسان از اين عالم به عالم بعد منتقل شود، از اين بندهايى كه خود نَفْس، به
علت آزادى تمايلات، به خود زده است و خود را در قفس آنها اسير كرده است، آزاد
نخواهد شد. اسم چنين نَفْسى، نَفْس گرويى يا به تعبير قرآن نفس رهنى است. نَفْسى كه
در گرو اعمال و رفتارش است.
گرفتارى در دام نفس
شخصى لب دريا ايستاده بود. ناگهان چيز شناورى روى آب ديد. گمان
كرد كه كيسهاى پر از روغن يا پنير است. به سرعت، خود را به آب انداخت تا كيسه را
بيرون آورد. پس از بيست دقيقه، دوستش به او گفت : چرا كيسه را بيرون نمىآورى؟ مرد
گفت : اين كيسه نيست، يك خرس آبى است كه مرا گرفته و رها نمىكند. دوستش گفت : آن
را رها كن و بيرون بيا! مرد گفت : من آن را رها كردهام ؛ اما خرس آبى مرا رها
نمىكند.
نفس گرويى نيز چنين است. انسان مىخواهد خود را از چنگال آن رها
كند، اما به علت گرفتار شدن در بندهايى كه خود درست كرده است، رهايى برايش ممكن
نيست. آرى، همه نفسها در گرو بندهايى هستند كه خود بافتهاند، مگر :
«إِلاَّ أَصْحَابَ الَْيمِينِ ».
مگر سعادتمندان .
نفوسى كه در گرو نيستند، اصحاب يمينند.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد : خداوند در قرآن، شيعيان ما را
اصحاب يمين مىنامد. شيعيان يعنى كسانى كه دنبالهرو ما هستند.
«فِى جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ »9.
كه در بهشتها
از يكديگر مىپرسند .
«يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الُْمجْرِمِينَ »10.
از
روز و حال گنهكاران مىپرسند .
آنان به گرو رفتهها اشراف دارند و از آنان مىپرسند :
«مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ »11.
[ به آنان رو كرده ]مىگويند : چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟
چه شد كه شما به گرو رفتيد؟ ما را ببينيد كه اكنون آزاد هستيم، هر
جاى بهشت كه بخواهيم، مىرويم و هر چيزى كه دلمان بخواهد، مىبينيم و از آن چه دوست
داريم، ميل مىكنيم. قرآن مجيد مىگويد :
«وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الاْءَنفُسُ وَ تَلَذُّ
الاْءَعْيُنُ»12.
و در آنجا آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذّت
مىبرد آماده است ، و شما [ اى پرهيزكاران ! ] در آن جاودانهايد .
انسان زيباترين منظرههاى لذتبخش را مىبيند. چرا؟ چون در دنيا چشم خود را از
بسيارى از چيزها بسته بود، صورت زنان، دختران و پسران. زيبايىهاى دنيا در برابر
زيبايىهاى بهشت، تنها يك درصد است. بهشتيان در دنيا، براى خدا، از آن يك درصد
گذشتهاند. «تَشْتَهِيهِ الاْءَنفُسُ» ؛ ميدان اميال و غرايز نفسشان، در بهشت باز
است، هيچ قاعده واحدى ندارد.
سوءال بهشتيان از جهنّميان
آنان (بهشتيان) به جهنمىها مىگويند : چرا شما در گرو اين همه
عذاب هستيد؟ آنان پاسخ مىدهند :
«لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ »13.
نماز
نخوانديم.
يعنى در گرو بىحالى و كسالت و تنبلىِ نَفْس بوديم.
«وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ »14.
و به
تهىدستان و نيازمندان طعام نمىداديم .
در خرج كردن مال، در راه خدا براى مردم محروم، بخيل بوديم ؛ يعنى
در گرو بُخل بوديم.
«وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ »15.
و
با فرورفتگان [ در گفتار و كردار باطل]فرومىرفتيم .
با هر كسى نشست و برخاست مىكرديم.
«وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ »16.
و همواره روز جزا را
انكار مىكرديم .
«حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ »17.
تا آن كه مرگ
ما فرا رسيد .
حالا ديگر همه آن چه به آن معتقد نبوديم، برايمان به يقين پيوسته
است.
«فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ »18.
پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمىدهد .
آنانى كه نفسشان به گرو رفته است، ديگر خداوند به آنان نگاه
نمىكند و انبيا و امامان، شفيع آنان نمىشوند.
پيغمبر صلي الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام مىفرمايد :
در روز قيامت، خداوند كليد بهشت و جهنم را به من مىدهد من آن را در اختيار تو
مىگذارم تا به رضايت تو مردم وارد بهشت و جهنم شوند.
آشنا داند صداى آشنا
|
آرى آرى، جان فداى آشنا
|
پىنوشتها:
1 . آل عمران ( 3 ) : 77.
2 . مطففين ( 83 ) : 15.
3 . دعاى كميل.
4 . اسراء ( 17 ) : 23.
5 . زمر ( 39 ) : 55 ـ 56 .
6 . الكافى: 2/216، حديث 2.
7 . واقعه ( 56 ) : 44.
8 . مدثر ( 74 ) : 38.
9 . مدثر ( 74 ) : 40.
10 . مدثر ( 74 ) : 41.
11 . مدثر ( 74 ) : 42.
12 . زخرف ( 43 ) : 71.
13 . مدثر ( 74 ) : 43.
14 . مدثر ( 74 ) : 44.
15 . مدثر ( 74 ) : 45.
16 . مدثر ( 74 ) : 46.
17 . مدثر ( 74 ) : 47.
18 . مدثر ( 74 ) : 48.